مستمریبگیران را میتوان از نگاه رفتار اشتغال پس از بازنشستگی به چند دسته تقسیمبندی کرد:
گروه اول آنهایی هستند که توان فیزیکی یا موقعیت اشتغال مجدد را ندارند.
گروه دوم کسانی هستند که پیش از موعد بازنشسته شده و به علت مشاغل تخصصی مجدداً شاغل میشوند و گروه سوم کسانی هستند که هرچند تمایل به اشتغال ندارند ولی به علت شرایط نامساعد اقتصاد خانواده ناگزیر به کار مشغول میشوند. متاسفانه تعداد اینگونه افراد در مشاغل کاذب در حال افزایش است.
بحث دیگر این است که طبق ماده 111 قانون تامین اجتماعی، کسی که در شرایط معمول بازنشسته میشود نباید مستمری متعلقه وی کمتر از حداقل دستمزد سال باشد. تعیین مستمری حداقلی برای بازنشستگان یعنی الزاماتی که مقنن برای حفظ عزت و کرامت مستمریبگیر پیشبینی کرده تا با ارائه این تعهد از مبلغ دریافتی حداقلی برای یک زندگی معمول برخوردار شود.
در واقع سیستمی که برای آینده بازنشستگان در نظر گرفته شده باید بتواند معیشت آنها را تامین کند. اما بیتردید کشور شاهد شرایط خاصی است. اقتصاد ما، تحت تحریمهای خاص قرار گرفته و چند دهه است که نتوانسته سطح مناسبی از رفاه اجتماعی مورد توقع و شایسته مردم نجیب ایران را فراهم کند.
از سوی دیگر در این اقتصاد بیمار که از بیانضباطی مالی و سوءمدیریت رنج میبرد، از ظرفیتهای بینالمللی استفاده بهینه نشده و شوربختانه بخش خصوصی نیز سهم زیادی ندارد و علاوه بر این، میزان بهرهوری پایین و علائم مناسبی که موید احتمال عبور از بحران باشد نیز به چشم نمیخورد.
عدهای از اقتصاددانان و کارشناسان افزایش نقدینگی را موجب کاهش رکود و عامل بهبود روند رشد ملی میدانند ولیکن تورم و موجهای تورمی سنگین موجب کاهش قدرت خرید مردم و تشکیل جمعیت فقیران و گرسنگان میشود. وجود تورم در سالهای متمادی گذشته افراد حقوقبگیر و با درآمد ثابت به خصوص بازنشستگان را به زیر خط فقر کشانده است. ثابت ماندن درآمد خانوار باعث میشود که هزینهها پیشی گرفته و بالطبع قدرت خرید بازنشستگان کاهش پیدا میکند.
یکی از ویژگیهای صندوقهای بازنشستگی کفایت پرداخت است؛ یعنی افزایش مستمری در هر سال متناسب با تورم در نظر گرفته شود تا این مستمری بتواند هزینههای زندگی بازنشسته را تامین کند. تورم را میتوانیم به دو صورت در نظر بگیریم؛ یکی تورم رسمی و دیگری تورم واقعی.
آن اتفاقی که در سهم سفرههای مردم به صورت ملموس رخ میدهد ناشی از اثرات تورم واقعی است. میزان تورم اعلامشده و موثر در افزایش مستمری همان نرخ تورم رسمی یا بر روی کاغذ است که با تورم واقعی که بر سفره بازنشسته درک میشود فاصله دارد.
هر سال میزان مستمری بازنشستگان به اندازه تورم اسمی افزایش مییابد. به همین دلیل با وجود افزایش مستمری به میزان تورم، این میزان مستمریها کفاف زندگی بازنشستگان را نمیدهد. اینها باعث میشود افرادی که در سن بازنشستگی هستند با مشکلاتی در تامین هزینه زندگی خود مواجه شوند.
در این شرایط است که برای جبران این شکاف، مجبور هستند مجدداً در بازار کار مشغول به کار شوند. در این شرایط محرومیت جامعه از حضور پرنشاط پدربزرگها و پیشکسوتان بهعنوان یکی از بزرگترین سرمایههای معنوی اجتماع در کنار خانوادها جبرانناپذیر است.
بازنشستگان مرکز ثقل ارتباطات عاطفی بین نسلهای گذشته، حال و آینده محسوب میشوند، دیدن سالخوردگان دستفروش و مانند آن در کوچه و خیابان و مترو و... صحنههای ناخوشایندی را شکل میدهد، ضمن آنکه کودکان و نسلهای بعدی از تجربیات و همنشینی با آنها محروم میشوند. اثرات بلندمدت همه اینها غیرقابلجبران است.
چه باید کرد؟
با توجه به تورمهای متمادی، زیاد و گاه موجهای تورم و شرایط رکود-تورمی حال حاضر، پیشنهاد میشود که بدواً دولت باید به فکر گذر از شرایط موجود و ایجاد درآمد پایدار و مکفی بوده تا بتواند نقش بهتری را به عنوان یک دولت در تمام بخشهای کشور ایفا کند و ایضاً صندوقهای بازنشستگی به عنوان حیاط خلوت گروهها و دستههای سیاسی قرار نگیرد.
همه باید به این نکته توجه کنیم که صندوقهای بازنشستگی وضعیت مناسبی ندارند و به دلیل اهمیتی که در بخشهای اجتماعی، امنیتی و سیاسی کشور دارند، باید بتوانند پاسخگوی هزینههای جاری ناشی از تعهدات خود باشند. کمک دولت با تزریق نقدینگی و پرداخت حق بیمههای سهم دولت که معوق شده موجب ایجاد تحرک در صندوقهای بازنشستگی میشود.
در آن صورت است که این صندوقها نیز میتوانند نسبت به افزایش میزان مستمریها در شرایط متعارف اقدام و در غیر این صورت و با فشار برخلاف اصول بیمهای بحرانها تشدید و سرنوشت سایر صندوقها همان صندوق بازنشستگی فولاد خواهد شد.
تصمیمگیران و تصمیمسازان ملی باید توجه کنند این مسائل مهم هستند و امکان دارد این وضعیت اقتصادی همچنان ادامه یابد، مگر اینکه اقتصاد بیمار ما به وضعیت بهینه و تثبیت برسد. با ایجاد فضای شفاف و سالم در مدیریت امور کلان اقتصادی، استفاده از سرمایههای ایرانیان خارج از کشور و اهتمام برای عبور فاتحانه از بحرانهای سیاسی پیرامونی کشور میتواند وضعیت بهتری را پدید آورد تا شاهد رونق و شکوفایی اقتصاد ملی باشیم و همچنین کمبودهای صندوقهای بازنشستگی نیز جبران شود.
خلاصه آنکه باید توجه کرد در کشوری که تورم در آن وجود دارد، هم صندوقهای بازنشستگی و هم کسانی که بازنشسته میشوند به دلیل مشکلات اقتصادی متضرر خواهند شد. مثال بارز آن در خصوص اثرات تورم بر صندوقهای بازنشستگی به دوران فعالیت دولت نهم برمیگردد.
در زمان شروع به کار این دولت، نرخ دلار قریب به هزار تومان و میزان بدهیهای دولت به سازمان تامین اجتماعی نیز قریب به 30 هزار میلیارد تومان بود که با احتساب دلار تقریباً هزار تومان، معادل 30 میلیارد دلار میشد اما زمانی که خواستند دولت را تحویل دهند بدهی دولت به 90 هزار میلیارد تومان رسید و در کنار این افزایش ریالی هر دلار نیز به بیش از سه هزار تومان رسید و به عبارتی میزان سرمایه سازمان همچنان همان 30 میلیارد دلار هشت سال قبل بوده است.
چرا که نرخ دلار رشد سه برابری داشت. این ها جدا از صدماتی است که با کاهش ارزش سرمایههای غیرنقدی به نظام تامین اجتماعی وارد شده و تامین اجتماعی کشور را ناتوان کرده است. به همین دلیل است که این تذکرات مطرح میشود که سیاستگذاران باید مراقب تورم باشند که برای عبور از رکود، افزایش نرخ تورم موجب فقیر شدن جامعه و حقوقبگیران خواهد شد.
در بخش پایانی این تحلیل باید به این موضوع هم توجه کرد که صندوقهای بازنشستگی با توجه به دستمزد، حقوق یا درآمدهای مشمول کسر حق بیمه خود سطوح مستمری متفاوتی را نیز میپردازند. در سال جاری کمترین سطح درآمد در صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر با 300 هزار تومان و حداکثر درآمد آنها 700 هزار تومان است و به تناسب مستمری قابل پرداخت از 100 هزار تومان تا 466 هزار تومان و در سازمان تامین اجتماعی حداقل 812 هزارتومانی است که شورای عالی کار اسفند ماه سال گذشته به عنوان حداقل مزد جامعه شاغلان در نظر گرفته و در صندوق بازنشستگی کشوری کمی بیشتر از این مبلغ است.
متوسط دریافتها نیز به این مبالغ نزدیک هستند، از این رو میتوان دریافت که با توجه به هزینههای خانوار در تامین مخارج زندگی و خط فقر، مشکلات مالی گریبان بخش قابل توجهی از مستمریبگیران را گرفته است.
به همین دلیل پرداختهای صندوقهای بازنشستگی، مناسب وضعیت قدرت خرید مردم نیست، چراکه تورم افزایش بیشتری نسبت به میزان رشد این ارقام مستمریها داشته و شاه کلید این عرایض آن است که تورم واقعی در نظر گرفته شود تا افزایش میزان مستمریها بتواند بخشی از عقبماندگی میزان افزایش مستمری بازنشستگان نسبت به تورم را ترمیم کند و باید اذعان کرد صندوقها نیز با تمام قوا تلاش کردهاند به وظایف ذاتی خود عمل کنند.
از: محمد پوستیندوز، کارشناس رفاه و تامین اجتماعی
منبع: تجارت فردا، شماره 209، 2 بهمن 95
ماده مخدر، نامی عمومی برای انواع مختلفی از داروها و ترکیبات طبیعی، شیمیایی است که اغلب به دلیل احتمال ایجاد وابستگی به مصرف، جزء مواد اعتیادآور طبقهبندی شده و معمولاً خرید و فروش آنها ممنوع است. انواع مختلفی از مواد مخدر و اعتیاد آور وجود دارد و به همین دلیل، فرد معتاد در طول زمان، برای ارضا و احیای حس نشئگی، معمولا از ماده ی مخدر به مخدری قویتر نیاز پیدا می کند.
مواد مخدر سنتی مثل تریاک، هروئین و سایر فرآورده های طبیعی، معمولا دارای آثار و عوارض جسمانی زودرس و مشخصی هستند، اما عوارض مواد صنعتی که با نام ها و اشکال مختلف در دسترس قرار می گیرد در درازمدت نمایان می شود. این مواد مانند موریانه ای می ماند که ممکن است در ظاهر حالت و علامتی را بروز ندهد ولی بدون صدا به تخریب خود ادامه دهد و زمانی نمایان می شود که کاملا خرابی به بار آورده باشد.
تفاوت این دو گروه مواد را اینگونه می توان مطرح کرد که مصرف مواد مخدر سنتی نیاز به محل و وسائل خاصی دارد، دارای بوی مخصوص و قابل تشخیص هستند در حالی که مواد صنعتی را می توان در هر محلی و با یک وسیله ساده و قابل حمل و مخفی کردن در جیب مصرف کرد و غالبا دارای بو نبوده و اطرافیان قادر به تشخیص نیستند و از همه بدتر و مهم تر اینکه مواد مخدر سنتی دارای علائم خماری یا محرومیت از مواد هستند؛ به این معنی که فرد معتاد پس از گذشت 4 تا 12 ساعت از آخرین مصرف، دچار علائم ناخوشایندی خواهد شد اما در مورد مصرف مواد صنعتی معمولا مدت ها طول می کشد تا علائم محرومیت از مواد یا خماری بروز کند.
انسان موجودی اجتماعی است و به تعبیر ((هربرت بلومر)) 5 واسطه در طول دوران حیات هر بشری وجود دارد. این واسطه ها یا آژانس ها به ترتیب خانواده، گروه همسالان، مدرسه، فضای عمومی و رسانه های جمعی هستند که در فرایند اجتماعی شدن هر فرد به او کمک می کند و مهمترین واسطه های اجتماعی شدن وی در زندگی، تجارب دوران کودکی در محیط خانواده می باشد. پس از طی کردن این دوران زمینه ها و بسترهای اجتماعی متعددی مثل مدرسه ، گروه همسالان، محیط زندگی و اشتغال، نهادهای مذهبی و اجتماعی در جامعه پذیری فرد موثرند.
وقتی فردی موقعیت دانش آموز را در جامعه می گیرد باید نقش دانش آموزی را ایفا کند پس بنابراین از او انتظار می رود برای آموزش علم و پرورش فکر، وارد محیطی به نام مدرسه شود که مهمترین زمان جامعه پذیری یک فرد است، به دلیل هسته ای شدن ساختار خانواده، بچه ها بیشترین ارتباط و تاثیرپذیری را از محیط خارج از خانه و بخش عمده آن را در مدرسه و تحت تاثیر همکلاسان خود دارند و نقش نهاد تعلیم و تربیت در این مقطع بسیار مهم و حایز اهمیت است.
به تعبیر ((سالترند)) یکی از مهمترین زمینه ها و بسترهای اجتماعی شدن جوانان و نوجوانان، گروه همسالان است این گروه ها می توانند هم نقش مثبت داشته باشند و هم نقش منفی، مثلا در نظام آموزش و پرورش که همواره گروه های همسالان وجود دارد که در بین آنها تخطی از قوانین و مقررات، استعمال مواد مخدر و استفاده از مشروبات الکلی به عنوان ارزش تلقی می شود و جوانان و نوجوانانی که بیشتر با اینها مواجه شده اند از نظر دوستانشان از ارزش بالاتری برخوردارند، وقتی در جامعه و سیستم آموزشی چنین گروه همسالانی شکل می گیرد همواره نوجوانان و جوانان در معرض آسیب هستند البته در کنار اینها هم گروه همسالانی هستند که ارزش های آنها همسو با ارزشهای جامعه سالم می باشد مثل گروه های دانش آموزانی که همکاری در فعالیت های مدرسه، گروه های ورزشی، مطالعه و امتحانات پایان سال و یا آمادگی برای کنکور تشکیل شده باشند.
پس گروه همسالان می توانند به دو شکل تاثیر پذیر باشند و چه بهتر است که سیستم آموزش و پرورش و مسئولین به فکر این باشند که این گروه همسالان آسیب زا را شناسایی و اصلاح کنند وگروه همسالانی که کارکرد های مثبتی می توانند داشته باشند در فرایند اجتماعی شدن جوانان و نوجوانان بیشتر تقویت کنند.
نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش در طی کردن دوران ابتدایی تا دانشگاه نقش بسیار حساسی بر عهده دارند. بخصوص در دوران نوجوانی افراد، که به دلیل تاثیر پذیری از گروه همسالان، خود یکی از حساس ترین و مهم ترین دوران زندگی هر انسانی بشمار می آید، در این دوران بار مسئولیت نهاد خانواده و خصوصاً آموزش و پرورش چندین برابر می شود.
به عنوان یک مادر از شنیدن یک سری اسامی داروهای مخدر صنعتی از فرزندانم و دوستانشان نگرانیم از آینده سازان این مرز و بوم دو چندان شده است . وقتی با آنها همکلام می شوید متوجه عدم آگاهی شان از عوارض مصرف این قلم داروها خواهید شد و جای بسی تاسف است که اطلاعات آنان از انواع و حالات ایجاد شده در آنها بیشتر از اثرات سوء مصرف مواد است. موضوعی که بیشتر توجه ام را جلب کرد زمانی بود که در جلسات اولیا و مربیان به تنها نکته ای که اشاره نمی شود آشنایی و استفاده فرزندانمان از این مواد مخدر است. شاید به نظر برسد که در حال حاضر یکی از مشکلات اساسی خانواده ها و دست اندرکاران آموزش و پرورش ورود تکنولوژی و فضای مجازی بدون فرهنگ سازی استفاده از آن باشد، به عبارتی در مقابل ورود تکنولوژی با تاٌخر فرهنگی مواجه هستیم فضای مجازی مانند سیلی عظیم است که نمی توان در برابرش سدی ساخت بلکه نیاز به هدایت کردن دارد و با درایت و آموزش می توان آن را مدیریت کرد. اما فرزندانمان با تهدیدی جدی تر و مهم تر روبرو هستند و آن مصرف مواد مخدر صنعتی است که هر روزه با اشکال و نام های مختلف به راحتی قابل دسترسی است .
خبرگزاری تسنیم در تاریخ چهاردهم آبان 95 در صفحه نخست سایت خود در مورد آسیب های اجتماعی پشت در مدارس و ارائه آمار دانش آموزان معتاد برای نخستین بار ... در پایتخت هشدار داده است. اعلام اعداد و ارقام و در کل آمار آسیب های اجتماعی بر طرف کننده و یا پیشگیری کننده نیست و نخواهد بود. وقتی آماری از اعتیاد دانش آموز وجود دارد دیگر آسیب اجتماعی پشت در مدارس نیست آسیب و یا به عبارتی مساله اجتماعی وارد مدرسه شده است.
مطالعه و شناخت آسیب های اجتماعی و علل و انگیزهای پیدایی آنها و تشخیص درست دردها، نخستین شرط چاره جویی و بیش از نیمی از درمان است. مصرف مواد مخدر در جامعه یکی از معضلات اجتماعی است بررسی میزان مصرف دخانیات به طور کلی و مواد مخدر صنعتی به طور خاص در میان دانش آموزان و پیشنهاد راهکار مبارزه با این مواد اهمیت و ضرورت دارد.
برای کنترل آسیب های اجتماعی اولین راه این است که مسئولین و حتی اولیا و مربیان شناخت جامع و دقیق از انواع آسیب های اجتماعی که امروزه گریبانگیر جوانان و نوجوانان است، آشنا بشوند و این را هم باید به یاد داشته باشند که مسایل اجتماعی که در دوران جوانی والدین و مربیان و مدیران بوده، متفاوت از مسایل اجتماعی جوانان و نوجوانان کنونی می باشد. ما والدین، مدیران، مربیان و مسئولین برای اینکه مسایل اجتماعی به روز را بشناسیم باید تحقیقاتی انجام دهیم و برای این کار باید اعتماد کنیم به محققین و متخصصین هر حوزه، یعنی در اینجا ضرورت ایجاب می کند که مسئولین نظام آموزش و پرورش دعوت کنند از جامعه شناسان برای شناسایی و معرفی آسیب های اجتماعی معاصر که جوانان و نوجوانان را در مدارس و فضاهای بیرون از مدارس تهدید می کند و با شناسایی آنها یک برنامه جامع و دقیق داشته باشند برای کنترل این آسیب ها و علاوه بر کنترل آسیب ها، نقاط مثبت زندگی جوانان و نوجوانان را تقویت کنند تا در نهایت بتوانیم جامعه سالم داشته باشیم چرا که جامعه سالم تحقق آن در گرو وجود انسان های سالم است.
*کارشناس ارشد جامعه شناسی
وداع وحدتبخش، معنادار و اخلاقی مردم با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، نیازمند تجزیه و تحلیل اصحاب سیاست و اندیشه، جامعه شناسان و اهالی فرهنگ و رسانه است. واکاوی ابعاد، اجزا و اضلاع حضور میلیونی مردم حاوی و حامل پیامهای مهمی است که شناخت آن به تقویت پایههای وحدت و انسجام ملی کمک شایستهای خواهد کرد. از همان نخستین دقایق انتشار خبر انتقال ایشان به بیمارستان که به همراه تنی چند از اعضای دولت در بیمارستان شهدای تجریش حضور یافتیم، با اجتماع دوستداران هاشمی مواجه شدیم. حضور فوج مردم در جماران، نشان دهنده عمق باور به مردی بود که دلبسته رهبر فقید جمهوری اسلامی بود و به دستور امام امت، در جماران و نزدیک امام اقامت گزید و دست آخر روحش در جوار امام آرام گرفت. اگر فقدان یار دیرین انقلاب، ابتدا موجی از دغدغه و ناراحتی در فضای ذهنی عرصه اجتماعی و سیاسی کشور پدید آورد، اما مراسم باشکوه و تاریخی تشییع این استوانه مستحکم نظام جمهوری اسلامی امید را در دل میلیونها ایرانی زنده کرد. براستی رمز و راز ابعاد شخصیتی آیتالله هاشمی چه بود که در طول پنج دهه فعالیت و حضور پیوسته در همه فراز و فرودهای نهضت انقلاب اسلامی و استقرار نظام پس از آن، به شخصیتی اثرگذار و مورد اعتماد قاطبه ملت تبدیل شد؟ |
تهران - ایرنا - چه زیبا خفته ای کوروش! چه دلربا شده ای کوروش! آهای آدم ها! خموش باشید که کوروش خوابیده است! او خسته است! او باید دمی بیاساید تا دوباره جون بگیرد و کارهای عقب افتاده اش را دنبال کند!
کوروش! خوب استراحت کن! تو باید قوی و سرحال باشی! این همه کار را غیر از تو کی باید انجام دهد؟ همه جمع می شوند یک کار را انجام می دهند، اما تو یک تنه همه کارها را انجام می دهی! و چه زیباست نتیجه کارهایت و چه ارزشمند است آثار اقداماتت!
کوروش! یادت باشد که نامه ها را باید امضاء کنی، گزارش ها را هم که باید بنویسی، برنامه ریزی ها را نیز باید انجام بدهی و در جلسات هم باید شرکت کنی، تازه دانشگاه و کلاس هم داری!
کوروش! همه اینها به کنار، این همه آدم های دور و برت را می خواهی چکار کنی؟ همه منتظرند، همه منتظرند تا تو از خواب ناز بلند شوی و کارشان را راه بیاندازی!
کوروش! برخیز! چشمان زیبایت را بازکن و نگاه کن که همه آدم ها منتظر تو هستند، منتظر نگاه زیبای تو هستند، نگاه تو زیباست چرا که همه کس و همه چیز را زیبا می بینی و کلام تو دلنشین است چرا که جمله به جمله حرف هایت آرام بخش دل هاست.
کوروش! دستت را بده به من! وای چقدر توسنگینی! معلومه وقتی همه سنگینی مشکلات دیگران را بر دوش خودت جمع کنی سنگین می شوی، اما چه باک از این دیوار بلند مشکلات که در مقابل اراده و عظمت روح بلند تو فرو می ریزد.
کوروش! چرا بیدار نمی شوی؟ چرا چشمانت را باز نمی کنی؟ این همه پاکی، صداقت و مهربانی را که در خودت جمع کردی، می خواهی کجا ببری؟ ما به تو احتیاج داریم، تو اگر از پیش ما بروی، چه کسی سرود زیبای معرفت و آقایی را در گوشمان زمزمه خواهد کرد؟
کوروش! دارم نگران می شوم! همه هم نگرانند! مگر می شود همه باشند و تو نباشی؟ تو که همیشه بودی و بودنت برکت بود و حرکت آفرین، حال با نبودنت چکار کنیم؟
آهای! آدم ها! راه را باز کنید، این کوروش است که از جمع ما دارد می رود، راه را آب زنید که این کوروش است که به سمت فرشتگان دارد می رود.
آهای فرشتگان! دروازه های بهشت را باز کنید که فرشته ای در راه است، در و دیوار بهشت را بیارایید که فرشته ای مهمان خداست.
کوروش باقی! آسوده بخواب! آسوده تر از هر زمان دیگر! چرا که همه نیکی های دنیا بدرقه راهت است و کیارش، تنها یادگارت در این دنیا هم، رهرو و ادامه دهنده مرامت!
-----------------------------------------------------------------------------
*تاج محمد کاظمی همکار زنده یاد کوروش باقی
منبع: ایرنا / 19 دی ماه 94
خبر کوتاه، اما پر درد و جانسوز ارتحال یار دیرین امام و رهبری، آیتالله هاشمی رفسنجانی ضایعهای جبرانناپذیر است. هفته گذشته و در یکی از آخرین سخنرانیهای خود، همزمان با چهلمین روز درگذشت آیتالله العظمی موسوی اردبیلی به نکتهای اشاره نمود که عمق باور او به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را آشکار میکرد.
اعتقاد راسخ او به مردم سالاری و اصالت رأی ملت، آموزهای ابدی برای همه کسانی است که دل در گرو آرمانهای انقلاب و استقلال و پیشرفت کشور دارند. در همه این ایام خود را در معرض رأی مردم قرار داد و الزامات آن را صادقانه پذیرفت و مردم قدرشناس و وفادار، همواره این ذخیره انقلاب و استوانه نظام را بهعنوان پشتیبان و پناهگاه خود حمایت کردند. چرا که او را دلبسته انقلاب، پشتوانه نظام، عاشق امام و رهبری، مایه وحدت و دلگرمی مسئولان و پشتیبان آحاد ملت میدانستند و بیتردید هویت، شخصیت و کارکرد آن بزرگوار جز این نبود. دلبستگی به انقلاب اصل اساسی و حراست از آن هدف غایی آیتالله هاشمی بود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
همزیستی نیوز - خبر را حتی دشمنانش هم باور ندارند. آری، اکبر هاشمی رفسنجانی درگذشته است. انقلاب اسلامی یکی از ستون های خود را از دست داد.
به گزارش ایسنا، غروب یک شنبه 19 دی 1395 روز تلخی در تاریخ جمهوری اسلامی به حساب می آید. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و از اولین انقلابیون و یاران امام خمینی (ره) عصر یک شنبه بر اثر عارضه قلبی به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد. با تلاش پزشکان عملیات احیای قلب موفقیت آمیز نبود و آیت الله هاشمی رفسنجانی 83 ساله درگذشت.
هاشمی متولد 1313 در نوق کرمان بود. فرزند حاج میرزا علی و ماه بیبی. او تحصیلات ابتدایی را در بهرمان گذراند و پس از آن عازم قم شد تا در حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی بپردازد. هاشمی در محضر اساتیدی چون امام خمینی (ره) و آیات بروجردی، مرعشی، منتظری، گلپایگانی، محقق داماد و ... تلمذ کرد و به قول خودش از همان ابتدا شیفته امام (ره) شد.
پس از قیام خونین 15 خرداد و تبعید امام، هاشمی به یکی از اصلی ترین رابطان امام در ایران و از حامیان انقلابیون بدل شد. از دستگیری در زمستان 43 پس از تظاهرات مسجد بالاسر قم تا پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط ساواک دستگیر، زندانی و شکنجه شد که آخرین آن دوران سه ساله زندانش از سال 54 تا آبان 57 بود. پیش از آن هم با گذرنامه جعلی به چند کشور خارجی سفر کرد تا با انقلابیون خارج از کشور ارتباط برقرار کند؛ از ژاپن تا اروپا.
تنها چندماه بعد از آزادی هاشمی از زندان، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و او به عنوان یکی از مبارزین اصلی در صف اول انقلاب جای گرفت و با حکم امام عضو شورای انقلاب شد. عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، سرپرستی وزارت کشور در آبان 58 با حکم امام از مناصب ابتدایی او بود.
با بالا گرفتن ترورهای اوایل انقلاب، هاشمی هم هدف گروهک های معاند قرار گرفت و در خرداد 58 در خانه اش به ضرب گلوله گروهک فرقان از ناحیه کبد مجروح شد اما به قول امام " در راه هدف تا نزدیکی شهادت به پیش رفت" ولی زنده ماند تا انقلاب یکی از استوانه های خود را از همان ابتدا از دست ندهد.
او که پیش از انقلاب یکی از پایه گذاران جامعه روحانیت مبارز تهران بود پس از انقلاب هم از موسسین حزب جمهوری اسلامی شد و برای پیش نیامدن شائبه در اسفند 58 از سرپرستی وزارت کشور استعفا داد تا کاندیدای مجلس اول شود و به عنوان رئیس اولین مجلس جمهوری اسلامی طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر را به تصویب برساند.
با آغاز جنگ تحمیلی، در مهر 61 با حکم امام نماینده ایشان در شورای عالی دفاع شد و تا پایان دوران دفاع مقدس یکی از اصلی ترین افراد در رهبری دفاع مقدس به حساب می آمد.
پس از درگذشت امام خمینی(ره) در 14 خرداد 68، در روزتاریخی مجلس خبرگان که هاشمی نایب رئیس آن مجلس بود با حمایت از آیت الله خامنه ای توانست بدخواهان نظام را ناامید کند و مساله رهبری پس از امام (ره) به سرعت حل شود.
هاشمی در سال 68 به عنوان چهارمین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و با انتخاب در دوره بعد، تا سال 76 ریاست دولت سازندگی را برعهده داشت. او پس از آن از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب شد که تا روز درگذشتش در این سمت باقی ماند.
هاشمی در انتخابات مجلس ششم از سوی جناح راست مورد حمایت قرار گرفت اما در تهران سی ام شد و از حضور در این مجلس انصراف داد. او در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 همراه با محمود احمدی نژاد به دور دوم راه یافت اما شکست خورد.
در جریان انتخابات سال 88 و در مناظره های انتخاباتی، محمود احمدی نژاد اتهاماتی را نسبت به خانواده هاشمی وارد ساخت که البته هاشمی فرصت دفاع از خود را پیدا نکرد. او که سال ها امام جمعه موقت تهران بود باز هم برای کم شدن تنش ها بعد از حوادث سال 88، در 26 تیر 88 برای آخرین بار در نماز جمعه تهران خطبه خواند و خواستار دلجویی از آسیب دیدگان حوادث آن روزها شد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی از ابتدای تشکیل مجلس خبرگان رهبری تا امروز به عنوان نماینده خبرگان در این مجلس حضور داشت و پس از درگذشت آیت الله مشکینی در اسفند 87 به ریاست این مجلس رسید اما با پیش آمدن حوادث سال 88 و برای کمتر شدن تنشها از ریاست در دوره بعدی مجلس خبرگان انصراف داد تا آیت الله مهدوی کنی رییس خبرگان شود. با درگذشت آیت الله مهدوی کنی هاشمی در اسفند 93 این بار نتوانست در مقابل آیت الله یزدی به پیروزی برسد تا آیت الله یزدی رییس مجلس خبرگان شود.
هاشمی در سال 92 هم برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد اما صلاحیتش مورد تایید شورای نگهبان قرار نگرفت ولی با این وجود با حمایت از حسن روحانی توانست یکی از عوامل پیروزی او در انتخابات 92 شود.
اینها تنها برخی از مناصب دولتی هاشمی رفسنجانی بود. از زمانی که او در هیات موسس جامعه روحانیت مبارز که یک تشکل دست راستی به حساب میآید حضور داشت تا زمانی که با حضور در انتخابات 84 و 92 مو رد حمایت جناح چپ قرار گرفت همیشه تلاش کرد در مرز باریک بین این دو جناح اصلی کشور حرکت کند.
درباره هاشمی رفسنجانی انواع شایعات و ابهامات مطرح است اما عملکرد او در دوران 37 ساله انقلاب اسلامی و پیش از آن در دوران مبارزه با رژیم شاه نشان میدهد که همواره از اصلیترین حامیان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بوده است. این جمله امام (ره) که "بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است". در پیامی که پس از ترور هاشمی از سوی رهبر فقید انقلاب منتشر شد، شاید موید این حرف باشد. هرچند هاشمی امروز دیگر زنده نیست اما نهضتی که از پایه گذارانش بوده همچنان زنده است.
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی را می توان پدر معنوی اعتدالیون ایران نامید. مردی که در خرداد 58 و پس از ترور نافرجامش در بیمارستان شهدای تجریش بستری شد امروز درست در همان بیمارستان دعوت حق را لبیک گفت. هاشمی که همواره در صحبتهایش از امیرکبیر به عنوان یک قهرمان نام می برد و حتی کتابی تحت عنوان "امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استکبار" نوشته بود، درست یک روز پیش از تاریخ درگذشت امیرکبیر از دنیا رفت تا جمهوری اسلامی یکی از استوانههای اصلی خود را از دست بدهد.
همزیستی نیوز - صادق زیباکلام معتقد است که «سکوت» بدترین واکنش به تخریبها علیه دولت است و «شفافسازی» و «پاسخگویی» بویژه درمورد برجام، راهکار مقابله با این تحرکات ضد دولت است.
به گزارش ایسنا، این استاد دانشگاه در روزنامه «اعتماد» آورده است: اگر چه از ابتدای روی كار آمدن آقای روحانی در رأس قوه مجریه جریان مخالف به تخریب دستاوردها و تلاشهای دولت روی آورده بود، اما حجم این حملات بعد از انتخابات مجلس دهم بسیار افزایش یافت.
اصولگرایان وقتی در انتخابات مجلس دهم در سال ٩٤ با آن شكست سنگین در تهران و بسیاری از مراكز استانها مواجه شدند و متوجه شدند هیچ شانسی برایشان در انتخابات ریاستجمهوری ٩٦ باقی نمانده است، به سراغ استراتژی حمله همهجانبه و تخریب دولت روحانی رفتند و در مورد مسائلی چون برجام، حقوقهای نجومی و بهانههای مختلف شروع به حمله به دولت آقای روحانی و تخطئه آن كردند.
مردم و بهخصوص اقشار و لایههای تحصیلكرده و نسلهای بعد از انقلاب و در شهرستانهای بزرگ تحت تأثیر این نوع تخریبها قرار نگرفتند و حتی واكنش مردم در خلاف جهت خواست آنان بود. به نظر میرسد كه در انتخابات آتی نیز تبلیغات اصولگرایان تاثیر چندانی روی آنها نداشته باشد و عملا كارهای آنها در این مورد بینتیجه خواهد بود.
البته معنی این حرف این نیست كه میزان محبوبیت و موفقیت دولت آقای روحانی خیلی بالاست. آقای روحانی از برخی جهات نتوانسته واقعاً حمایتی را كه ٢٤ خرداد ٩٢ وجود داشته، نگه دارد. برخی اقشار امروز از نتیجهبخش بودن عملكرد دولت بر زندگیشان ناامید شدهاند. اگر در شرایط كنونی انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود تصور نمیكنم آقای روحانی همان ١٨ میلیون رأی سال ٩٢ را بیاورد. ضمن اینكه بعید است از الان تا اردیبهشت سال آینده نیز تغییر و تحولات زیادی رخ دهد و این مقدار رأی افزایش یابد. بنابراین سبد رأی آقای روحانی با چند میلیون كاهش برای دور دوم انتخابات مواجه خواهد شد. لیكن با همان میزان رأی نیز شانس پیروزی آقای روحانی در انتخابات آتی بسیار بالاتر است.
در مقابل، هیچ شانسی برای اصولگرایان در انتخابات آتی وجود ندارد. با وجود تمام حملات و تهاجماتی كه علیه دولت آقای روحانی انجام میشود، این تخریبها به پیروزی منجر نخواهد شد. شانس گزینههایی كه امروز این جریان مطرح میكند، از جمله آقایان قالیباف و جلیلی نسبت به سال ٩٢ بیشتر نشده است. نه به چهار میلیون رأی آقای جلیلی اضافه خواهد شد و نه به آراء آقای قالیباف. در حالی كه به نظر میرسد حتی از سبد رأی آنها كاسته شده باشد و آنها شانس سال ٩٢ را نیز در انتخابات نداشته باشند.
از همان زمان كه دولت اقدام به عقد قرارداد برجام با دیگر كشورها كرد، مشخص بود كه اصولگرایان و بهخصوص جریان تندرو، مخالف سرسخت آن هستند. آنها از ابتدا مخالف مذاكرات و هر نوع توافقی بودند و همچنان كه نامزدهایشان در جریان انتخابات ٩٢ نیز بارها اعلام كرده بودند كه موافق توافق با كشورهای دنیا نیستند. دلیل این امر كاملاً واضح است. اگر قرار باشد با آمریكاییها به توافق برسیم، تمام هیمنه جریان تندرو فرو میریزد. اگر قرار باشد برجام به نتیجه برسد و در برخی جهات پیامدهای مثبتی برای كشور داشته باشد، این جریان دچار بحران هویت میشود. از این رو طبیعی است كه آنها با برجام مخالفت كنند و مدام تبلیغ كنند كه برجام با شكست مواجه شده است و آمریكا زیر تعهداتش زده است.
در مقابل چنین تبلیغاتی البته دولت نباید منفعل باشد. دولت باید حقایق و واقعیتهای برجام را به مردم توضیح دهد؛ مسامحهكاری نكند. تیم رسانهای دولت باید به طور جدی به كار بیفتد و واقعیتها را به مردم اطلاعرسانی كند. دولت باید صریح و علنی موضعگیری كند كه آیا امریكاییها برجام را نقض كردهاند و آیا غربیها به تعهدات خودشان عمل كردهاند یا خیر.
دولت آقای روحانی باید در مقابل تخریبهایی كه نسبت به برجام صورت میگیرد پاسخگو باشد. سكوت در این مورد بدترین واكنش محسوب میشود. این تخریبها در مورد برجام تا به حال چندان تأثیری نداشته است ولی در عین حال بیتأثیر هم نیست. بنابراین آقای روحانی باید تا حدی كه از مسیر حركتش باز نمیماند، پاسخ جریان آمریكاستیز در مورد برجام را بدهد.
فعلاً ۸ اختلاف دیگر قابل حل نیستند. تعریف خود را از جمهوری اسلامی تغییر ندادهایم و به او نیز اعتماد نداریم. مبنای برجام، اعتماد نیست بلکه نظارت، حضور، روشهای دیجیتالی، راستی آزمایی و بازگشت تحریم در صورت تخلف است.
۱۵۵ نفر در تیم آمریکا فعال بودند که شامل مورخ و روانشناس نیز بود. در یک فرآیند ده ساله، با اِعمال تدریجی تحریمهای اقتصادی، آمریکا خود را آماده کرد تا آنچه فوری تلقی میکرد به حل و فصل موضوع هستهای بپردازد.
در آمریکا صرفاً دستگاههای دولتی و چند مرکز تحقیقاتی در جریان رفت و آمدهای برجام بودند اما در ایران، موضوع به یک مسئله ملی مبدل شد و حتی به صورت دقیقهای، بسیاری آن را دنبال میکردند.
دقت کم تئوریک دستگاه دیپلماسی با رهیافتی که نسبت به ایران طی دهۀ گذشته در آمریکا انباشته شده بود و سایه انداختن روش سازمان مللی (سخنرانی و تنظیم قطعنامه) بر فرآیند برجام، باعث شد تا انتظارات غیر واقعی و تحلیلهای احساس محور در ذهن بسیاری شکل گیرد و نمایش برجام مهمتر از محتوای آن شود.
تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد که در فرآیند حل و فصل موضوعات مهم، حداقل تبلیغات بکار گرفته میشود. برای مخاطبان و جامعه مدنی ایرانی توجیه نشد که برجام، حل و فصل مسایل ایران و آمریکا نیست. و حتی مقدمهای بر گشایش مشکلات ایران و غرب و ایران و منطقه نیز نیست.
نظام تحریم علیه ایران بسیار وسیع تر از نظام تحریم هستهای است. اگر مسایل سیاست خارجی ایران با غرب، آمریکا و منطقه را صد بدانیم، اختلاف هستهای ده از صد است. همانطور که از متن برجام قابل استناد است حل و فصل موضوع هستهای، فقط بعضی گشایشها را تسهیل میکند اما طیفی از اختلافات و تحریمها باقی میماند.
دایره اصطکاکهای سیاست خارجی ایران در نظام بینالملل، شعاعی به مراتب وسیعتر از دایرۀ موضوع هستهای است و چه بسا موضوع هستهای، انعکاس اختلافهای جدیتر است.
اصولاً در سیاست بینالملل، عنصری بهنام "اعتماد" وجود ندارد که ما بتوانیم آن را با عهد قرارداد بدست آوریم. سیاست منافع است و بس، حتی میان انگلستان و آمریکا که شبیهترین دو کشور در نظام بینالملل هستند.
اگر بخواهیم سیستم محاسباتی طرف مقابل را بخوانیم، بنظر میرسد از این قرار باشد: آمریکا در همسایگی ایران و خاورمیانه، دوستان بلکه متحدینی دارد که ایران هم علیه آنها سخن میگوید و هم اقدام میکند.
این متحدین، سیستم عصب آمریکا در خاورمیانه هستند. طبق معاهده نامههایی که آمریکا با متحدین خود دارد، باید از آنها دفاع کند. اگر ایران توان هستهای پیدا کند، متحدین آمریکا در خاورمیانه، نا امن میشوند حتی اگر این توانایی، صرفاً یک توان بازدارندگی باشد.
چون آمریکا نمیتواند اهداف و افکار ایران را تغییر دهد (اختلافات ۸ گانه)، پس باید علیالحساب در فکر از میان برداشتن توان هستهای ایران باشد. چون اختلافات متعدد دیگری وجود دارد، آمریکا فشار خود را بر ایران ادامه میدهد تا ایران به تدریج از مدار حساسیتهای آمریکا بیرون برود. عجلهای هم نیست. این ذهن طرف مقابل است.
بنابراین، ما باید دقیق باشیم و فهم ریاضی گونه محاسبات خارجی را جایگزین پایکوبی نکنیم. درست قالببندی کردن (Framing) مسائل کشور و درست درصدگذاری آنها بسیار تعیینکننده است. وقتی موضوع هستهای یک نهم است، قاعدتاً نباید آن را هشت نهم جلوه داد. تقابل موجود، گسترده و دامنهدار است.
این یک غفلت تبلیغاتی دستگاه دیپلماسی بود که مسایل سیاست خارجی با غرب را، به موضوع هستهای تقلیل داد. شاقول انتظارات اشتباه تنظیم شد و انتظارات غیرواقعی در ذهن خاص و عام جا افتاد.
در سیاست بینالملل، کشورها عموماً و دائماً اهرم میسازند تا امتیاز بگیرند. روسیه را ببینید که پس از سی سال ناگهان وارد خاورمیانه شد.
هدف اصلی امتیاز گرفتن از آمریکا (و تا اندازهای از اروپا) است. ورود روسیه در سوریه زمینههایی برای موضوع اوکراین، کریمه، کنترل تسلیحات دوجانبه با آمریکا، حضور غرب در شرق اروپا و تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه روسیه فراهم میآورد. اهرم ایران نسبت به آمریکا، منطقه است. قبلاً هستهای هم بود.
اهرم آمریکا نسبت به ایران دو مورد است: تحریم و حصار. هدف غرب بسیار وسیعتر از تحریم اقتصادی است: محصور کردن ایران. میگوید اگر به سراغ متحدین من بروی، من تحریم و حصار را فعال میکنم. این حصار از همه نوع است: علمی، فنآوری، سرمایهای، بانکی، تصویری، ارتباطی و سیاسی.
این حصار باعث میشود تا اثرگذاری ایران محدود شود. به انتقال سرمایه و فنآوری دسترسی محدود داشته باشد. در مدارهای کهنه بماند. آنچنان حامی فعال در نظام بینالملل نداشته باشد.
و شاید یک مورد دیگر: تخریب ایران برای کشورهای دیگر هزینهای نداشته باشد. لذا رأی ۹۹ از ۹۹ در سنای آمریکا. در سیاست بینالملل، نه عدالت وجود دارد و نه انصاف و اعتماد حتی وقتی که ۱۴۷ هیأت اقتصادی بفرستند.
بهترین اهرم ایران در مقابل نظام بینالملل، غرب، شرق و همسایگان، "راضی بودن و امیدوار بودن مردم ایران از زندگی است." مهمترین پایۀ امنیت ملی ایران، راضی بودن مردم است. مهمترین اصل در حکمرانی، نگاه حلالمسائلی به گرههای داخلی است. اگر نرخ مهاجرت صفر شود، ایران در بالاترین ردهها، امنیت ملی تضمین شده خواهد داشت.
دستگاه دیپلماسی وظیفه دارد جهان را در داخل معرفی کند و ذهنها را دقیق کند. اُپراتور بودن حداقل کار است. در نظر داشته باشیم که صنعت IT در جهان حدود ۴ تریلیون دلار، ارزش بازار دارد. امروز مهمترین نهاد اقتصادی کشورها، دیپلماسی اقتصادی است که فرصتها را از خارج به داخل منتقل میکند. کشور ما در برابر یک چالش تاریخی-فکری قرار گرفته است.
ماهیت بنیادی این چالش، فکر و تئوری است. کدام تئوری امنیت ایران را تضمین میکند و او را به یک کشور قدرتمند اقتصادی برای نیم قرن آینده تبدیل میکند؟ اینکه ایران یک قدرت اقتصادی منطقهای شود، بسیار به نفع اقتصاد، امنیت و مردم ایران است.
آیندۀ برجام در گرو فرمولی است که نیروهای سیاسی داخلی پیرامون توانمندی اقتصاد ملی و جهت گیریهای سیاست خارجی با محوریت یک منطق مشترک به اجماع برسند.
اگر خود این ابتکار عمل را بخرج ندهیم، با شرایط جدیدی که در آمریکا، اروپا و خاورمیانه در حال شکلگیری است، عوامل بیرونی، تئوری حصار را تشدید خواهند کرد.
نویسنده: محمود سریع القلم
منبع: وبلاگ نویسنده، جمعه 19 آذر 1395
از انتشار مصوبه وزیران عضو شورای عالی مناطق آزاد تجاری – صنعتی و ویژه اقتصادی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در ارتباط با انتصاب سه نیروی بومی هرمزگانی در هیات مدیره سازمان منطقه آزاد قشم به امضای اسحق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور و ابلاغ آن به شورای عالی مناطق آزاد آن هم برای اولین بار از زمان تاسیس سازمان منطقه آزاد قشم زمان زیادی نمیگذرد. خبری که باورش با شک و تردید همراه بود و با انتشار نامه ی دوم در تایید این عضویت به امضای مهندس ترکان به عنوان دبیر شورای عالی مناطق آزاد کشور جنبه عینیت بخود گرفت. ولی دیری نپایید که در همان فضای مجازی شایعاتی مبنی بر ابطال احکام و یا توقف معارفه ی هیات مدیره جدید سازمان منتشر گشت.
اینکه از زمان انتشار نامه های مذکور تا معارفه ی هیات مدیره جدید چرا فاصله ای طولانی بوجود آمده و یا حتی اینکه آیا این ترکیب جدید هیات مدیره می تواند تعاملی سازنده با مدیرعامل و رییس هیات مدیره کنونی سازمان منطقه آزاد قشم برقرار نماید مد نظر این نوشتار نیست بلکه آنچه به زعم نگارنده واجد اهمیت و شایان توجه و تذکر است حال و هوای نخبگان و سیاسیون استان هرمزگان در قبال این اتفاقات و انتصابات است.
برای پی بردن به اینکه رجال سیاسی و نخبگان استان در قبال این تحولات رویکردی کاملا منفعلانه (چه عمداً و چه سهواً) را در فضای رسانهای و محافل خبری و سیاسی در پیش گرفتند، دقت و کنکاش زیادی مورد نیاز نیست. اتفاقی که تازگی نداشته و بطور مثال در ماجرای کنار گذاشته شدن دکتر مشیری به عنوان اولین مدیرعامل هرمزگانی سازمان منطقه آزاد آن هم پس از گذشت فقط شش ماه و البته در پی افشاگری های جسورانه ی ایشان در ارتباط با مفاسد اقتصادی رخ داده در منطقه آزاد قشم صورت گرفت، متاسفانه هیچ صدایی مبنی بر مخالفت با این برکناری یا ندایی مبنی بر اعتراض به این سوء مدیریت و یا حتی مصاحبهای در تحلیل ماوقع از سوی هیچ یک از مدعیان سیاست و یا نخبگان استان هرمزگان دیده و یا شنیده نشد! حال همان داستان این بار برای سه نیروی دیگر هرمزگانی تکرار میشود. به راستی رجال سیاسی و نخبگان استان هرمزگان را چه شده است؟! چه شده که پذیرش و باور شایعات مبنی بر لغو احکام صادره برای این نیروهای هرمزگانی در محافل سیاسی استان نسبت به اخبار انتصاب آنان ساده تر بوده است؟!
جای بسیار تعجب و شگفتی است که در این انتصابات حتی مجمع نمایندگان استان نیز همسو و یکدست نبوده و برخی نمایندگان اگر نگوییم مخالف این انتصابات بوده اند که لااقل در ظاهر نیز حمایتی از این گزینش ننموده و از هیچ تریبون رسمی اعلام پشتیبانی خود را در این برهه زمانی حساس که زمزمه های مبنی بر لغو احکام به گوش میرسد، ابراز نداشته اند.
با این تفاسیر و توجه به این نکته که ما فرصت بروز و ظهور نیروهای هرمزگانی در مناصب مدیریتی به مانند هیات مدیره سازمان منطقه آزاد قشم که تصمیمات و اداره آن جنبه کشوری و ملی دارد را غنیمت نشمرده و از روی ناآگاهی یا حتی آگاهانه در صدد نابودی این مجال ها هستیم، و یا در بهترین شرایط فقط نظاره گر ما وقع بوده و به هر دلیلی سکوت را جایگزین حمایت و پشتیبانی از روند نیروسازی در استان نموده ایم، جای تعجب نیست که چرا استان هرمزگان در هیچکدام ازهیات دولت های گذشته و یا دولت کنونی حتی یک عضو هم نداشته و از حضور نیروهای خود در سطوح اول مدیریتی کشور محروم مانده است و به تبع آن سالهاست که از حق و حقوق از دست رفته و سهم استان در بودجه های دولتی سخن رانده و از عدم تخصیص اعتبارات لازم از سوی دولت های مختلف برای آبادانی این استان ناله سر داده ایم!
این رویکرد منفعلانه و این بی تفاوتی محافل سیاسی استان در قبال چنین وقایعی، چه ریشه در منفعت طلبی شخصی افراد داشته باشد و چه در عدم پختگی و فرصت شناسی آنان، منجر به عدم توسعه نیروی انسانی استان هرمزگان در سطوح بالای مدیریت کشور گردیده و بلعکس جایگاه های مدیریتی این استان را سکوی پرتاب مدیران از دیگر مناطق کشور می نماید. مصداق بارز این مسئله را می توان در ارتقای جایگاه و کسب مناصب سطح اول مدیریتی کشور توسط استانداران و یا حتی برخی معاونین استانداری گذشته استان هرمزگان، در مقام مقایسه با معدود استانداران بومی هرمزگانی در این منصب در طول دوره خدمت به مردم این استان و یا پس از آن دریافت.
لذا با توجه به موقعیت استراتژیک و اهمیت ژئوپولیتیکی قشم و مدیریت سازمان منطقه آزاد واقع در آن، نگارنده ضمن تاکید بر اینکه حضور افرادی صالح، شایسته، دارای تجارب بین المللی و با سطح توانایی فکری و اجرایی قابل توجه، در منصب هیات مدیره این سازمان ارجح بوده و هست، لیکن نگاهی گذرا به افراد منتخب در هیات مدیره سازمان منطقه آزاد قشم در ادوار گذشته و مرور کارنامه ی آنان و حتی بروز فساد های اقتصادی در برخی دوره های گذشته از سویی، و از دیگر سو شرایط کنونی و رویکرد اعتماد شورای عالی مناطق آزاد به نیروهای بومی استان هرمزگان برای مدیریت این سازمان، لزوم گذر از مناقشات حزبی و جناحی، دست کشیدن از منافع شخصی، انسجام و حمایت همه جانبه ی نیروهای سیاسی و نخبگان استان هرمزگان از این انتخاب را ضروری دانسته و چه بسا که ابراز این همبستگی زمینه را برای اعتلای جایگاه مدیریتی نیروهای موجود در استان هرمزگان فراهم آورد.
سیدمصیب دریانورد - عضو هیات علمی دانشگاه هرمزگان