حکومت قانون  به عنوان یک اصل اساسی ، ریشه اش به نظرات ارسطو باز می گردد، مبنی بر اینکه بهترین دولت، دولتی است که در آن " حکومت قانون " جاری باشد نه حکومت افراد . حکومت قانون نیز بدین مفهوم که، تمامی مقامات دولتی، اعم از انتخابی و انتصابی، بر پایه قدرتی که قانون حد آن را مشخص و تعیین کرده است، موظف به رعایت قوانین و مقررات، بویژه رعایت قانون اساسی در عملکردهای خود هستند.

یکی از عوامل مهم برای تامین دموکراسی، وجود یک " دولت پاسخگو و شفاف " است. از اساسی ترین مسائل برای پاسخگو کردن دولتها، دسترسی مردم به اطلاعات به عنوان حق شهروندان، ونیز  به نیابت از آنان، حق رسانه ها است. چرا که مردم برای انجام فعالیت دولت ها ، مالیات و عوارض می پردازند و بنابراین محق هستند که بدانند در مقابلش، چه چیزی عاید و نصیبشان می شود، و مالیات آنان در کدام مسیر خرج، و بابت کدامین امور بنیادین  مملکتشان هزینه می شود . در این راستا، دسترسی به اطلاعات ، بمثابه کمکی است در جهت کارآیی دولت ها، نمایان ساختن حیف و میل ها، جلوگیری از فساد و پی بردن به اشتباهات سیاسی پیش از وخیمتر شدن اوضاع خواهد شد. البته وجود دولت شفاف و پاسخگو استلزاماتی دارد که می توان از جنبه های مختلفی آن را در نظر گرفت، برخی از اطلاعات در مورد سیاستهای  دولت هاست، و این که، این اطلاعات شامل، دلایل اتخاذ آن سیاستها، نتایج عملی آنها، هزینه آنها، ضوابط حاکم بر اجرای آنها و اطلاعاتی از این دست می باشد. مورد دیگر از دسترسی به اطلاعات ،مربوط به علنی بودن جلسات مجلس و کمیسیونهای مختلف آن، جلسات شوراهای محلی و گزارش مؤسساتی است که از بودجه دولتی استفاده می کنند برای عموم و مطبوعات است . مورد دیگر از الزامات  دولت شفاف، عبارت است از مشورت سیستماتیک دولت در مورد تدوین و تنظیم خط مشی های گوناگون و انتشار اطلاعات و توصیه های دریافتی از صاحب نظران. به هر حال آزادی مطبوعات تضمین کننده ای برای حفظ دولت شفاف است.البته امروزه از ویژگی های اکثر دولت ها، تمایل به پوشاندن فعالیت ها در هاله ای از مخفی کاری ها است که بدین طریق بتوانند از اشتباهات و بی قانونی های خود دفاع کنند و باصطلاح به نوعی می خواهند اعتبار خود را حفظ کنند.

موضوع دیگر این که، مفهوم دولت شفاف بسیار وسیعتر از صرف آزادی دسترسی به اطلاعات است و شامل دسترسی مردم به وزیران نیز می شود تا با آنها در مورد سیاستها به بحث بنشینند و از آنها توضیح بخواهند. در چنین سیستمی دولت‌ باید با مردم در مورد تدوین و اجراي سیاستها مشورت کند و این امر مستلزم وجود قوانینی است که شامل موضوعاتی از قبیل برنامه زمان بندی شده برای مشورت با مردم، ارزیابی تاثیر سیاستها بر محیط، انتشار مدارکی که احزاب یا گروه ها در مورد نتایج سیاستها ارائه می کنند و مانند اینها می باشد. بنابراین، مفهوم شفاف بودن دولت‌ هم شامل آمادگی آن برای شنیدن حرفهای مردم است و هم قراردادن اطلاعات درست و دقیق در دسترس آنها.

اگر به معنا و مفهوم دولت‌ پاسخگو دقت کنیم ، پاسخگویی دولت‌ سه جنبه اصلی می تواند داشته باشد:

الف. یکی پاسخگویی حقوقی است  به معنی مسئول بودن همه مقامات دولتی، اعم از انتخابی یا انتصابی، در مقابل دادگاه‌ها ذر صورت وجود قانون شکنی در عملکردهایشان. مفهوم حکومت قانون نیز اساسا در همین مطلب نهفته است. بدین معنی که، کسانی که قوانین را وضع و اعمال کرده، سیاستها را اجرا نی کنند، خود باید بر اساس قدرتی که قانون، آن را معین و محدود کرده است و همچنین بر طبق قانون آسایی عمل کنند.

ب . جنبه دوم پاسخگویی دولت، پاسخگویی سیاسی است. بدین معنی که، دولت یا مسئولین اجرایی کشور، باید در مقابل مجلس و مردم در مورد سیاستهایشان، همچنین اولویت و چگونگی اجرای آنها پاسخگو باشند. همینطور است نمایندگان مجلس، که مسئولیت پاسخگویی در مقابل رای دهندگان خود را دارند.

ج . جنبه سوم پاسخگویی دولت، پاسخگویی مالی است، به معنی مسئولیت دولت در هزینه کردن درآمدهای مالیاتی در جهت مقاصد مصوبه مجلس به با صرفه ترین و کارآمدترین شکل ممکن است.

هر یک از این انواع جنبه های پاسخگویی در خدمت اصل اول دموکراسی یعنی نظارت مردم بر دولت  می باشد. تضمین و حفظ پاسخگویی مالی و پاسخگویی حقوقی از طریق هیئت‌های تخصصی که تا اندازه ای از نفوذ مستقیم مردم یا نفوذ سیاسی در امان هستند و پاسخگویی آنها در مورد اصول و ضوابط حرفه ای خود می باشد، صورت می پذیرد. اما در نهایت این پاسخگویی سیاسی است که مافوق همه چیز قرار دارد، زیرا قوانینی که دادگاه‌ها آنها را به اجرا در می آورند ، یا هزینه هایی که اداره حسابرسی کل بر چگونگی صرف آنها نظارت می کند، خود وابسته به اختیارات مجلس منتخب مردم است که تحت لوای قانون اساسی عمل می کند.

" سال نو  آمد و ما با امید
دل می نهیم بر رخ صبح سپید."

اما

" در  نگاهم
آینده ای خفته است
که در گذر زمان
پاورچین ؛پاورچین
در من   می میرد"
 #رحی_مزجی


پیام نوروزی سال 1404؛ " سرمایه گذاری برای تولید " بدون اصلاحات ساختاری و تمهید زیرساخت ها، و بدون ایمان و اراده معطوف به انجام عملی آن، شعاری بیش نخواهد بود.

  • دولت برای تحقق شعار " سرمایه گذاری برای تولید" با موانع عدیده ای مواجه خواهد بود؛ اعم از موانع اقتصادی مثل تورم افسارگسیخته ونوسانات شدید نرخ ارز و تحریم های اقتصادی و عدم ثبات در سیاست های اقتصادی. در کنار این موانع اقتصادی به موانع دیگری از جمله بروکراسی پیچیده و فرآیندهای طولانی اخذ مجوز های کسب و کار؛ عدم شفافیت در سیستم مالیاتی و فشار بر تولیدکنندگان، کمبود سرمایه و نقدینگی آنان،  نبود فرهنگ کارآفرینی و فرار مغزها، عدم تعامل با اقتصاد جهانی و بی ثباتی در سیاست های کلان کشوری را می توان به عنوان  دیگر موانع پیش پای تحقق شعار سال برشمرد. که به بخشی از این موانع در ادامه، اشاره گذرایی می کنیم.
  • اگر نگاهی بر نظرات کارشناسان اقتصادی داشته باشیم، به این امر مهم بر می خوریم که کلید اساسی برای حل معضلات و مشکلات اقتصادی کشور، عبارت از مسئله تولید) اعم از تولید داخلی و تولید ملی ( و سرمایه گذاری های مولد است . چندین سال است که راس نظام و سایر سردمداران کشور، بحث تولید ملی را سرلوحه پیام های نوروزی خود قرار داده اند و امسال هم مزین به شعار " سرمایه گذاری برای تولید " کرده اند. با نگاهی به میزان تحقق این شعارها در سال‌های گذشته، هر سال که می گذرد، وقتی بررسی که می کنیم، حاصلش نتیجه چندانی در پی نداشته، در برخی موارد، در حد شعار مانده و حتی عقبگرد هم داشته است. دلیل اصلی این هم می تواند ناشی از چالش هایی باشد که اقتصاد کشور با آن دست به گریبان است. یکی از این چالش ها، محیط نامناسب و نامطلوب کسب و کار در کشور است که از نظر ساختاری آغشته به بروکراسی پیچیده و رانت و فسادی است که ذینفعان متعددی هم دارد. چالش دیگر هم غیر رقابتی و انحصاری بودن محیط کسب و کار است، که اجازه توسعه کسب و کارها را در زمینه های مختلف نمی دهد. حل این چالش ها نیاز به اصلاحات ساختاری در کل نظام حکمرانی ) اعم از سیاسی و اقتصادی و…(را می طلبد، که با این هسته سخت حاکمیتی مستولی بر کشور، کار بس سخت ودشواری است.
  • برای اصلاحات ساختاری؛ اولین کاری که باید صورت بگیرد این است که، دست رانت خواران و مفسدین اقتصادی و به عبارتی دست ذینفعان را از دامن اقتصاد کشور کوتاه کرد؛ که کار بس مشکلی است، و به نظر می رسد، از توان و قدرت این دولتی که روی کار آمده، خارج بوده، و بعید است بتواند اصلاحات ساختاری مد نظر را پیاده سازی کند. متاسفانه هر چه زمان می گذرد زنجیره این منفعت جویان قوی‌تر گشته، و  ورود سایرین به ساحت اقتصادی کشور صعب و دشوار می گردد.  البته شکست حلقه ذینفعان وضع موجود، نیاز به قدرت ویژه دارد که در جهت اصلاحات ساختاری گام های موثرتری بردارند، که در وضعیت حاضر، و با این قالب حکمرانی، چشم اندازی روشن از این باب در برابر دیدگان قرار نمی گیرد. متاسفانه تا زمانی که طبقه شبه خصوصی بر اقتصاد کشور حاکم است، اجازه مشارکت برای مردم و بخش خصوصی مولد داده نخواهد شد و اقتصاد کشور همچنان بر همین پاشنه خواهد چرخید.
  • البته باید این را هم در نظر گرفت که، پیش بینی پذیر بودن رفتار دولت به لحاظ سیاست های پولی و مالی و ارزی نیز یکی دیگر از مولفه های اساسی در دست یابی به تحقق شعار سال می باشد. که این امر خود از پایه های اساسی در  زمینه برنامه ریزی در امر تولید ، واز الزامات سرمایه گذاری در امر تولید های مولد است.  مردمی که اطلاعات شفافی در زمینه های سیاست های پولی، مالی و ارزی دولتمداران  ندارند، چگونه می توانند برنامه ریزی دقیقی در حوزه تولید و سرمایه گذاری داشته باشند؟ وقتی مردم می بینند که دولت از حل اساسی ترین مسئله شان عاجز هست،  چگونه می توانند،  آینده روشنی را بر اقتصاد کشور متصور شوند و  بر اساس آن دست به سرمایه گذاری و تولید بزنند؟ تاکنون کدامیک از شعارها و پیام های نوروزی معطوف به تولید و سرمایه گذاری ، محقق شده که امسال چشم انتظار تحقق شعار"  سرمایه گذاری برای تولید " باشند؟
  •  در امر تولید، یکی از مولفه های اساسی، سرمایه گذاری است که مهمترین موتور محرکه رشد تولید است. تا زمانی که کشور با تحریم اقتصادی درگیر است و  تا زمانی که مسئله " اف ای تی اف " را حل  نکردیم، چگونه می توانیم سرمایه خارجی را جذب کنیم و یا مانع از خروج سرمایه داخلی شویم؟ ما با یک اقتصاد بسته ای روبرو هستیم که مانع اساسی در رشد تولید و توسعه کشور است. با صرف شعار، نه تولید محقق می شود و نه سرمایه گذاری. باید  کار اساسی تری صورت بگیرد و تعامل با کشورهای خارجی را در دستور کار قرار داد. سیاست خارجی باید در خدمت رشد و توسعه کشور قرارگیرد.
  • سخن آخر این که برای تحقق شعار سرمایه گذاری برای تولید، علاوه بر حل مشکلات زیر ساختی که در ابتدای مقال به آن اشاره شد،  بایستی محیط کسب و کار را مساعد کرد. شفافیت بر اقتصاد کشور در دستور کار گیرد.رقابت سالم بین بنگاه‌های اقتصادی صورت گیرد و نهایتا هم این که انحصار فعالیت های اقتصادی که در دست نهادهای حکومتی و شبه دولتی و باصطلاح خصولتی است، برچیده شود. تا زمانی که هر سال بیش از سال قبل ، بودجه های کلان مملکت به سمت نهادهای غیر پاسخگو سرازیر می شود و سیستم مالیاتی از اخذ مالیات از آنان عاجز است ، و تا زمانی که نظام مالکیت مردم محترم شمرده نشود و امنیت اقتصادی تامین نگردد و ...امیدی به محقق شدن شعار امسال نیز بسان گذشته نباید داشت. در واقع؛ پیامی با ساختاری این چنینی، که توسط قله نشینان سردمدار، سر داده می شود، عاقبتی جز سقوط آزاد با بال های بسته برای مردم، نخواهد داشت.

شاید هم، گره غمنامه ناکامی ما، در دست معادلات برجامی است.

  • راستی، امسال آخرین سال سند چشم انداز 20 ساله با افق 1404 هست، شعارهایش که یادمان نرفته، ... جامعه ایرانی در چنین  سند چشم اندازی ویژگی هایی می داشت ؛ توسعه یافته، برخوردار از دانش پیشرفته، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولیدملی، امن و مستقل و مقتدر ... پیوستگی مردم و حکومت، برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصت های برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهره مند از محیط زیست مطلوب.... دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه ی آسیای جنوب غربی با تاکید بر جنبش نرم افزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل و قس علیهذا...
    اینک حدیث برقراری این سند چشم انداز  در افق 1404  پیش روی ماست. قضاوت با مخاطبان محترم است. تا که،

با نغمه آزادی و زندگی، شور آئینی دگر پرورند. و همنوایی کنیم با حافظ شیرازی در این ایام نوروزی؛

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم،

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

عید نوروز هماره یادآور دگرگونی، از فصلی سرد به فصلی پر از جنب و جوش زندگی  و زنده شدن طبیعت بوده است. با خیزش طبیعت در فصل بهار است که شادمانه ترین رنگ ها در دشت و دمن پاشیده می شود، جویباران جاری و آواز پرندگان در شاخسار درخت طبیعت از سر گرفته می شود. لاله و سبزی، از نهفت خود سربرآورده ، زندگی دوباره یافته، امید به فردایی بهتر را نوید  داده است.

اما چندین سال است که آمدن نوروز و آغازیدن فصل بهار ، چهره دیگری از واقعیت های تلخ را بر اکثریت جامعه ما بالاخص جمع فرودستان نمایان ساخته ، و اختلافات طبقاتی بین اقلیتی قلیل بر سر خوان غنا نشسته و اکثریت کثیر نادار  با سفره ای حقیر، حائل و  پرچینی سترگ کشیده است.

سال کهنه و پوسیده جاری در حالی سپری شده، و برای سالی نو و بهاری پر طراوت جا خالی می کند، که با ادامه سیاست های نخ نما شده، هیچ چشم اندازی برای بر انداختن پرچین های حائل بین فقر و غنا ، و فرو ریختن دیوار بین طبقات دارا و ندار،  و بهبود اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم وجود نداشته ، و هرگونه بهبود اوضاع در گرو ادامه فریاد حق طلبانه و مبارزات عدالت جویانه، و آزادی طلبانه مردم می باشد که تا پای جان بر علیه ظلم طبقاتی و ستم ساختاری، و بر علیه گرانی و تورم ، و انواع به قول سیاست مداران حاکم بر کشور ؛ ناترازی  های اقتصادی و سیاسی  و اجتماعی و... مبارزه و مقاومت می کنند. سال هاست که مردم ستم دیده کشور با تشدید مداوم بحران اقتصادی رکود- تورمی و کوچک شدن سفره های مختصرشان آشنا هستند. در سال و سنوات گذشته بالاخص سالی که در حال گذر از آن هستیم، انواع بحران ها و به قول حاکمان ؛ ناترازی ها همه مرزهای گذشته را چهار نعل در نوردیده، و بیکاری و فقر گروه هایی از جامعه را که پیشتر طبقه متوسط خوانده می شدند را نیز به اعماق دره ی فقر و فلاکت افکنده است.

فرار سرمایه اعم سرمایه مادی و انسانی و فرا مغزها از نتایج تعمیق انواع بحران های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است که در سال 1403 رکوردها راشکسته است.افزایش سرسام آور تورم مزمن، و گرانی کمرشکن و فقر دهشتناک طبقات فرودست جامعه، به طور مستقیم ناشی از نامدیریتی و ناکارآمدی مدیریتی نظام حاکم بر کشور بوده ،که انواع ناترازی ها را رقم زده است. فساد گسترده، تحریم های اقتصادی و هزینه های سیاست های غلط داخلی و بین المللی سیاستمداران، از عوامل موثر در شکل گیری وضعیت کنونی معیشتی مردم بوده است. بودجه سالی که در شرف شروع آن هستیم نمونه روشن از وضعیت اقتصادی رو به وخامت است که نتیجه اش نشانه رفتن سفره کوچک و خالی اقشار مستضعف کشور خواهد بود.

در نهایت، آیا با چنین چشم اندازی از وضعیت معیشتی جمعیت کثیری از جامعه، می توان پرچین های طبقاتی فقر و غنا را برانداخت و عید نوروز و جشن و شادمانی را همگانی تر کرد. آیا می توان کاری کرد که همه اقشار جامعه، از همه مواهب به اندازه نیاز انسانی بهره گیرند، و  طراوت باغ و  جوشش جویباران برای همه باشد، و زیبایی ها نه در چشم اندازها، بلکه جزئی از زندگی همه انسانها بوده، و عید و بهار برای انسانی زیستن و بهره مند شدن همه،  از مواهب آن، از برای همه باشد. تا همگان بتوانند از زیبایی های زندگی و آنچه که تکامل بشری اعم از ذهنی و عینی به ارمغان آورده، عادلانه بهره مند شوند.  

امید که چنین باد، و عید و بهار برای همه مبارک و شادی آفرین باشد.

به هر حال؛ بهار است و معجزه هایش، و ما سجده نشین گل های باغچه.

هر سازمان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای موفقیت، اگر چنانچه دلبستگی به شناسایی جامعه ی در حال دگرگونی خود داشته باشد، بایستی تمهیداتی برای بهتر شناختن موازین و معیارهای زندگی مردم جامعه خود بیاندیشد، و همراه با نهادهای دولتی به بررسی و تجزیه و تحلیل ویژگی های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، علمی و آموزشی و نیز به شیوه های تصمیم گیری جامعه خود بپردازد.

بسیاری از صاحب نظران بر این عقیده متفق اند که، امروزه چرخ های یک مملکت به دست محافل متشکل بازرگانی، دولتی و دستگاه‌های اداری می گردد. هر کدام از این گروه های اتحادی، از جمله بازرگانان می توانند سهم و نفوذ خود را در تعیین سیاست های اقتصادی مملکت خویش ایفا کنند؛ دستگاه اداری نیز از طریق وضع مقررات و نظارت و صدور امتیازها، پروانه ها و اعتبارها و کمک های دیگر بر امور بازرگانی نفوذی بی چون و چرا داشته باشد. به عبارتی، دولت و محافل بازرگانی دست در دست هم برای دستیابی بر اهدافی مشترک که در حقیقت یکی است و آن هم سلامت اقتصادی و ازدیاد رفاه و آسایش و بطور کلی ، منافع  ملی و مردمی است، یکپارچه کار کنند.

آن نظام حکومتی ای در دستیابی به منافع ملی موفق تر است که، دولت هایش، بازرگانان را نیز برای گفت و گپ در باره ی سیاست های اقتصادی کشور گرد هم آورده، و رهبران سیاسی کشور برای رایزنی در مسائل اقتصادی، آنان را برای مشاوره و بحث و گفت و گو پیرامون مسائل خاص اقتصادی فرا بخواند. و با همراهی همگانی و اتفاق نظر در باره ی اولویت  رشد و توسعه اقتصادی کشور بیاندیشند . چرا که، یکی از عوامل بسیار مهم در رشد و توسعه اقتصادی، مناسبات ویژه ی بخش بازرگانی  با دولت هاست.

مناسبات بین دولت و بخش خصوصی، نباید بر پایه سوءتفاهم  بنا شده، بلکه برعکس مثل روابط بین دو همکار نزدیک باشد. همکاری موثر و باریک ، بین دولت و بخش خصوصی برای دست یافتن به اهداف و منافع ملی یکسان، بر دو پایه ی اساسی قرار دارد؛ نخست اعتماد همگانی به درستکاری دولت برخاسته از انتخابات عمومی، و دیگر ، ظرفیت و توان بازرگانان در همکاری با یکدیگر. در این زمینه گرایش ذاتی و سرشتی  به کار گروهی بسیار اساسی و نقشی کارساز دارد. در این راستا، بخش خصوصی نه تنها خود را گروهی خصوصی، بلکه در شمار بنیادهای ملی بشمار آورند، و هدف های مملکتی را پیش روی خود قرار دهند. و کوشش های خصوصی خود را در راه منافع عمومی به پیش رانند.

از طرفی، از منظری دیگر، دولت نیز به اهمیت رده های سازمانی پایین تر پی ببرد، و به عنوان بخشی ازفراگرد تصمیم گیری خود، برای همداستانی ، برخی از قدرت های تصمیم گیری ها را در اختیار رده های سازمانی گذاشته ، و به عبارتی، نگاهی هم به شیوه ی تصمیم گیری از پایین به بالا نیز داشته باشد. این نوع شیوه تصمیم گیری را مخل اقتدار خود ندانند، بلکه اگر دولت از مدیران توانا و  با کفایت برخوردار باشد، نه تنها ابتکارها از سوی این گونه مدیران شایسته و کارآمد سرچشمه می گیرد، و این جاست که، این گونه مدیران، با نظارت مستمر، به کارمندان فرودست خود بخت آن را می دهند تا با برخورداری از اعتماد به نفس کافی، در امر تصمیم های سازمانی دخیل باشند و در محدوده اعتماد ضمنی و آشکار مدیران بالادست خود، کارها را به پیش برانند.

در واقع، می توان گفت که، مدیران بالادست تصمیم های عمده را گرفته، سپس رده های پایین سازمان را برای تصمیم گیری های سازگار با تصمیم های خود برانگیزند. بدینسان است که همراهی و همرایی و همگنی گروهی در سازمان قوام بیشتری خواهد یافت. این شیوه ی سازمانی, تا حدودی یک وسیله ی موثر برای حفظ و رواج حق رایزنی در بخش های گوناگون سازمان شده، و پویایی و حرکت را در جهت تعالی سازمانی به ارمغان خواهد آورد.

امروزه  رواج حق رایزنی و مشاوره ای از آنچنان اهمیتی برخوردار است که، اگر مدیری، قبل از دست زدن به هر اقدامی، به  امررایزنی و مشاوره ی گسترده در سازمان خود متوسل شود، به عنوان نوعی از تدبیر های مدیریتی وی شناخته شده است. و این امر، باعث می شود که تصمیم گیری های این گونه مدیران، از همراهی ها وهمرایی های لازم برخوردار گشته، و پشتیبانی گروه زیادی از اعضای سازمانی خود را نسبت به تصمیمات و اقدامات متخذه خود جلب نماید. و بدین سان اعضای سازمان نسبت به تصمیمی که گرفته می شود، تعهد بیشتری خواهند داشت. در سایه انسجام گروهی ویکپارچگی سازمانی است که مدیران می توانند در فراگردی طولانی، تصمیماتی متضمن منافع ملی اتخاذ کرده و اعضای سازمان تحت نظارت خود را برای رسیدن به اهداف معین شده، بسیج نمایند و با خوش بینی و دلگرمی به رشد و توسعه پایدار اقتصادی کشور خویش اميدوار و خوش بین باشند.

 

همیشه وقتی کتاب می خواندم ذهنم حسابی درگیر لایه هاو گره های داستان می شد. و بعد خودکار و کاغذ برمی داشتم و شروع می کردم به نوشتن تاثیر و تفسیر داستان کتاب.

اما این بار....

تصمیم گرفتم یک کار جدید انجام بدهم و درباره یک فیلم تاثیر گذار بنویسم . فیلمی که بعید می دانم غبار زمانه رنگ کهنگی به آن بدهد جوری که هر موقع آن را تماشا می کنم نکته تازه ای می یابم و به وجد می آیم

فیلم سینمایی سکسه محصول سال ۲۰۱۸ کشور هند

قهرمان فیلم دختری به نام ناینا است  که با مشکل سندروم تورت دست و پنجه نرم می کند . سندروم توره یا تورت یک اختلال است که باعث تیک ها و حرکات بدنی مکررو غیر ارادی می شود و همچنین آوای بلند و غیر ارادی را به دنبال دارد. پدر نانیا به خاطر مشکل دخترش خانه و خانواده اش را ترک کرده و نانیا هیچ وقت رابطه خوبی با پدرش ندارد.

نانیا در پی یافتن شغل معلمی است و هیچ شغل دیگری  غیر از معلمی را نمی خواهد و نمی پذیرد .  جالب اینجاست که هیچ مدرسه ای هم او را نمی پذیرد فقط به خاطر سکسکه های غیر قابل کنترل

بالاخره ای مدرسه ای بزرگ و مشهور سنت کنتکر او را به عنوان معلم می پذیرد  . ناینا با شور و شوق راهی مدرسه می شود  کلاس F9 را به او می سپارند

اما دانش آموزان  کلاسش سر کش و طغیان گر هستند و در اولین جلسه معلم و سکسکه های او را مسخره می کنند و او را به مبارزه می طلبند

چند روز بعد معلم جوان حقیقت تلخی را از زبان سرایدار مدرسه می شنود

اینکه بچه های کلاس F9 بچه های قشر بسیار ضعیف جامعه و زاغه نشین  هستند و بعد از ساعت مدرسه مجبور به کار سخت برای گذران زندگی شان هستند

آن ها همه معلمانشان را فراری داده اند و خانم ناینا پانزدهمین معلم امسال آن هاست  و این دانش آموزان آخرین نسل از جامعه فقیرشان هستند که می توانند تحصیل کنند.

آخرین فرصتی که جامعه به قشر فقیر و ضعیف داده

اما  عکس وضعیت آن ها، دانش آموزان کلاس A9 بچه های قشر پولدار با شرایط و امکانات همیشه فراهم هستند

فاصله طبقاتی به اندازه فاصله حرف A تا F

و معلم آن ها ( آقای وادیا) یکی از بهترین معلمان شهر و کسی که برای سقوط کلاس F9 لحظه شماری می کند

وادیا یک دیکتاتور است و با اخلاق خشک و روش تدریس غیر قابل انعطاف و تکراری بر کلاسش حکومت می کند

ناگفته نماند کل دانش آموزان مدرسه از بچه های کلاس F9 بیزارند

اما با تمام آزار و کار شکنی های دانش آموزان F9 ، خانم معلم محکم و استوار در جای خود می ماند ولحظه ای عقب نشینی نمی کند

 تا جایی که حتی جلوی مدیر مدرسه می ایستد و آخرین کارشکنی دانش آموزانش را گردن می گیرد

و دانش آموزانی که تا اخراج از مدرسه یک قدم فاصله دارند را نجات می دهد

دانش آموزانF9 که حالا نادم و پشیمان هستند را سرزنش می کند که آن ها با سر و صدا و جیغ زدن می خواهد ابراز وجود کنند ولی این راهش نیست

 

حالا نوبت خانم معلم است که  دانش آموزانش را به میدان کارزا دعوت کند .از مدیر و آقای وادیا می خواهد که به جای اخراج و تحقیر اجازه بدهند  که در امتحانات نهایی آخر سال بچه های F9 هم پا به پای بقیه دانش آموزان A9 امتحان بدهند. مدیر می پذیرد

چیزی که واقعا محال به نظر می رسد

عدالتی وجود ندارد به وضوح روشن است که همیشه حق با قشر ثروتمند است . پول برنده میدان است

اما خانم معلم به این پیروزی ایمان دارد

فقط یک ناجی می تواند فاصله حرف A تا F  را پر کند

بچه های کلاس خانم نانیا وقتی تلاش و حمایت معلمشان را می بینند تمام توان خود را به کار می بندند تا بتوانند با نمرات عالی برای یک بار هم که شده خودی نشان دهند 

اما با حماقت یکی از دانش آموزان کلاس  F9  در تخریب آزمایشات علمی بچه های A9، همه بچه های کلاس F9 از مدرسه اخراج می شوند

اما همچنان خانم معلم پشتیبان آن هاست چون اعتقاد دارد دانش آموز بد وجود ندارد این معلم است که بد هست. درست در  نقطه مقابل دیدگاه آقای وادیا

دانش آموزان F9 که حالا با آموزش های متفاوت معلم شان سر به راه و با انگیزه شده اند

با نمرات عالی از آزمون آخر سال سر بلند بیرون می آیند.

ولی خبر می رسد که دانش آموزان F9 با کمک سرایدار مدرسه از برگه های تقلب استفاده کرده اند

دیگر راه نجاتی نمانده

چه برای دانش آموزان چه برای خانم معلم . همه چیز تمام می شود .

 قانون طبیعت این است که همیشه حشرات ضعیف هستند که در تارهای عنکبوت گیر می کنند

آقای وادیا معلم نمونه A9 روی استیج می رود تا مدال های دانش آموزان نمونه اش را تقدیم کند

اما تقدیر به گونه دیگر رقم می خورد

 آقای وادیا  که از شیطنت دانش آموز کلاسش در رساندن برگه های تقلب به F9 از طریق سرایدار  مطلع شده .

 گناه دانش آموزش را گردن می گیرد و ادعا می کند قصدش این بوده که به همه ثابت کند که بچه های F9 بد هستند

کاری که همه ما به ضرورت برای اثبات خوب بودنمان انجام می دهیم

وادیا بعد بیست سال تدریس اعتراف می کند دانش آموز بودن سخت ترین کار دنیاست زیرا یادگرفتن سخت تر از یاد دادن است

وادیا هم به حرف خانم معلم ایمان می آورد این که دانش آموز بد وجود ندارد و مدال ها ی ارشدی را به بچه های F9 تقدیم می کند

فاصله طبقاتی به اندازه فاصله حرف A تا F

واقعیت تلخ همه جوامع بشریت است . و در جایی که باید بکوشیم قشر F را ازاعماق تاریک ، زندگی سختشان نجات دهیم منتظر راه و فرصتی هستیم تا بیشتر آن ها را به اعماق تاریکی فرو ببریم

و بگوییم که آن ها همیشه بد هستند.

تقابل دو دیدگاه پدری که مشکل سندروم دخترش را نمی پذیرد و به جای حمایت از مشکل فرار می کند

و معلمی که محکم پشت دانش آموزانش می ایستد و لحظه ای آنها را رها نمی کند

راستی وقتی در جامعه با تضاد طبقاتی A9تا F9 رو برو هستیم

کدام شخصیت را از خود نشان می دهیم آقای وادیا یا خانم ناینا؟؟

**************************************************************

همزیستی:  از هوش مصنوعی ChatGPT هم خواستیم در مورد این فیلم اطلاعاتی به ما بدهد. این هم اطلاعاتی که ChatGPT از فیلم سکسکه  Hichki  به  ما  داده است:

Hichki  یک فیلم درام هندی به زبان هندی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی Sidharth P. Malhotra با بازی Rani Mukerji  در نقش اصلی است. داستان حول محور ناینا ماتور، زنی است که از سندرم تورت رنج می برد که باعث ایجاد تیک های فیزیکی و صوتی غیرارادی می شود. برغم شرایطش، او آرزوی معلم شدن را در سر می پروراند، اما به دلیل ناتوانی اش با چالش های متعددی مواجه است.

ناینا سرانجام در یک مدرسه نخبگان شغل معلمی پیدا می‌کند، جایی که او به کلاسی از دانش‌آموزان نامناسب از پیش‌زمینه‌های محروم منصوب می‌شود. با گذشت زمان، او با دانش‌آموزانش پیوندی منحصربه‌فرد ایجاد می‌کند و به آنها درس‌های زندگی ارزشمندی می‌آموزد و در عین حال تلاش می‌کند بر تعصبات اجتماعی علیه وضعیت خود غلبه کند.

این فیلم داستانی الهام‌بخش و دل‌انگیز از انعطاف‌پذیری، استقامت و شکستن موانع اجتماعی است که نشان می‌دهد چگونه می‌توان با وجود چالش‌ها به عظمت دست یافت. بازی رانی موکرجی بسیار مورد تحسین قرار گرفت و عموماً فیلم به دلیل عمق احساسی و پیام مثبتش مورد استقبال قرار گرفت.

فیلم هیچکی Hichkiهمچنین دارای تم قوی از به چالش کشیدن کلیشه ها و مبارزه برای رویاهای خود است که آن را به یک فیلم نشاط آور تبدیل کرده است.

 

روز وکیل، برای آنانی که " در و مروارید قیمتی عدالت را پیش پای ظالمان و ستم پیشه گان نمی ریزند" مبارک باد.

روز وکیل فرصت مناسبی برای گرامی داشتن مقام و جایگاه حرفه وکالت در جامعه است.

       دوران قضا و قضاوت برای یک وکیل، اگر چه ممکن است آمیزه ای از تلخی ها، نگرانی ها و سرفرازی ها و تجربه ها باشد و این مسائل در ساختار شخصیت  و منش آنان بسيار عمیق بوده باشد، و لیکن وکلای شرافتمندی هم هستند که هیچ گاه وکالت را صرفا به عنوان پیشه ای برای تامین معاش انتخاب نکرده، بلکه عشق به استواری عدالت است که هیچ گاه نخواسته اند تا گردی بر چهره حساس آن بنشیند. چنین وکلایی است که ، به عنوان انسانی عامل و خدمتگزار، نقشی فراتر و والاتر از وفادار ماندن  به قانون و رسوم قضایی و یا فرمان دولت ایفا کرده؛ ندای وجدان خویش را به گوش جان شنیده و خواسته اند راهی پیدا کنند تا بتوانند عشق به عدالت را با وفادار ماندن به قانون و رویه های قضایی به هم بیامیزند.

وکلای جسور و شایسته را می توان از جمله مریدان در جرگه ی سالکان طریقت عدل شناخت، آنانی که در برابر همه تندبادها استوار مانده ، پاسدار آتش جاویدان عشق به عدالت بوده اند.آنانند که پیوسته نگران آن بوده اند تا جام بلورینی را که در دستان شان نهاده شده ، فدای یک لحظه غفلت ننمایند. و نیز،  آنانند هر آن، نگران از تجاوز به عدالت و لزوم رعایت احتیاط در قضاوت بوده و البته که، از تهور ناروا خود را مبری کرده،  شجاعت را در موقع اش پیشه خود ساخته و می سازند. در خیل عاشقان عدالت چنین مردانی کم نبوده اند که در طریقت خود، شجاعت را در ترس از خدا می بینند و بر استواری حق و عدالت پایدار می مانند.

آری وکلایی که عاشقان عدالتند؛ همچون شجره طیبه، ریشه در علم و تقوی دارند و شاخه بر سر کاروانیان؛ سکه های قلب را رسوا می کنند و به پارسایان دلگرمی می بخشند و داستان آنان، داستان راستان نمونه، و راهنما و سرمشق آیندگان قرار می گیرد.

شغل وکالت از جمله حرف و مشاغلی بلکه هم تنها حرفه ای است که ارزیابی کارشان در پیشگاه وجدان انجام می شود. در این دادگاه دل حکومت می کند و تابع نیروی سیاسی دولت نیست.داوری ها در ضمیر انسان انجام می شود، جایی که سراسر اعتقاد است و آزادی و ایمان.

آری وکلای باوجدان،  در جستجوی هدف والاتری است و می خواهد در درون نظم به عدالت دست یابد، مرزها را نشکند، اما در راهی که پیش گرفته با چشم باز و به لطافت گام بردارند. در صدد آن هستند که، روح حق پرست را نیازارند. دانش حقوق به چنین عارفان منظمی نیاز دارد؛ دادرسانی که فن اجرای قانون را به هنر عدالت پروری زینت بخشند و نظریه های حقوقی را در خدمت عدالت قرار دهند، نه بر سر راه آن. وکلا و حقوقدانان، به مقتضای تربیت دماغی و روحی خویش، ارزشی والاتر از عدالت نمی شناسند و با کانت حکیم پر آوازه آلمانی، همنوایند که گفته است که: "اگر عدالتی در جهان نباشد، زندگی به زحمتش نمی ارزد ."

 در انتها می توان گفت که، عادت به بی طرفی و پرهیز از شتاب در قضاوت از آثار فرهنگ قضایی است. امید است فرهنگ قضایی کشور با اوصافی که شایسته شأن وکلای معزز هست آراسته تر گردد و کاروانیان عدالت با توشه ای گرانسنگ به سوی هدف روانه گردند. با آرزوی آن که کرسی قضا و قضاوت به وکلایی شایسته داده شود و وسیله ای برای اعطای امتیاز به این و آن نباشد.

گر ایمن کنی مردمان را به داد

خود ایمن بخسبی و از داد شاد

"حکیم ابوالقاسم فردوسی"

*به مناسبت هفتم اسفند روز وکیل

به راستی، کدام گزاره مهم تر است؟

 " توانا بود ، هر که دانا بود، ز دانش دل پیر، برنا بود."

" درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری، چرخ نیلوفری را."

ویا ؛" خواستن، توانستن است. و توانستن، بر قامت آرزوها، جامه ی عمل  پوشاندن."

در جهان کنونی، سرمشق برخی از کشورها، گزاره اول و دوم بوده، و برخی نیز، گزاره سوم را به نحو درستی صرف کرده و با خواستن و توانستن، تا بلندای آسمانها اوج گرفتند و در مدتی کم، از دل ویرانی های جنگ های خانمان برانداز، سر بر آورده، به  آنچنان توسعه ی اقتصادی و اجتماعی ای رسیده اند که، بسیاری را به وادی حیرت انداخته اند. و از غم های تحمل ناپذیر، شادمانی پدید آورده، و در پرتو خواستن و فروغ توانستن، بر بوته های خار، در تاریک نای بیابان، آسوده خفته، و در شوره زارها، جنگل پهناور رویانده اند. و خواسته اند، که توانسته اند، کوهی از مشکلات را چون پر کاهی، از پیش پای برداشته و کشور نابسامان خویش را به سامان و آرامشی پایدار رسانیده اند. به راستی که ، توانستن ، اراده ای آهنین می طلبد. و ژاپن و آلمان نمونه و مصداق بارز چنین کشوری هستند. این کشورها، از جمله کشورهایی بودند، شکست خورده و ورشکسته، که جز مردمانی آهنین اراده، چیزی نداشته اند. و به همت مردمان آهنین اراده ، توانسته اند باورهایی را در دل هایشان بپرورانند که، در قالب موازین و معیارهای عقلی، زیربنای اصولی نظام پایدار و حاکم بر جامعه شان باشد.

کشوری می تواند به توسعه اقتصادی پایدار دست یابد که، از منابع انسانی شایسته ای بهره مند شوند،  تا آنان بتوانند با آموزش ، توانایی و کاردانی خود را فزونی بخشیده، و با اراده ای استوار به صنعتی کردن کشورشان جهت دهند.

کشورهایی بوده اند با آمادگی سرشتی مردم خود، قادر بودند تا الگوهای بیگانه را تقلید کرده، سپس آنها را بر پایه ی نیاز خود جذب نمایند. نیروی انسانی شایسته، مهارت‌های سازمانی، سطح بالای آموزش و پرورش و دانش های فنی و نظام بازرگانی آزاد از جمله عوامل نخستین  تحرک و توسعه اقتصادی کشورهای پیشرفته و توانمند بوده است. در چنین فضا و عرصه ای است که میدان گسترده ای برای کار و خلاقیت ها گشوده می شود. و راه برای بهره وری بهتر و کارسازتر از منابع اقتصادی باز می شود. در چنین جوامعی کلان شهرهایش نیز علیرغم ازدحام جمعیت شان، نه تنها آلودگی های خفقان آوری را مثل برخی از کشورها تجربه نکرده ، بلکه همه  نشانی  از تکاپو  و حرکت دارند و سرشار از سرزندگی و شادابی هستند و از طرفی حیات فکری و عقلی شان نیز به گونه ای نیرومند و پربار جریان داشته، به واقع جامعه ای پر برکت به وجود آورده اند. در چنین جامعه ای سخن از فراغت و تعطیلات و تفریح می رود؛ نه این که بازنشستگان شان به خاطر تامین معیشت خویش، به فکر دو ساله و سه شغله شدن باشند و روز و شب نشناسند، و روح و روانشان همیشه آزرده و پریشان باشد. در فکر و دل مردم و مسئولین آن کشورها، دلبستگی عمیق و ژرفی به صلح و آرامش خانه کرده وبه هر قیمتی می خواهند از دشمنی ها پرهیز کرده ، و توانستن را به این معنا گرفته اند که؛  همانا " توانستن ، با دشمنان خویش نیز از دوستی های پایدار سخن گفتن است."

در چنین کشورهایی است که،" جنبش های شهروندان"  پا می گیرد و گامی تازه در راه استوار سازی پایه های زندگی سیاسی و  اجتماعی برداشته می شود. دامنه ی خواست های جنبش های شهروندان بسیار گسترده و گوناگون که ریشه در حوادث محلی مردم دارد، مبنا و محملی برای نمایاندن اراده مردم بر نظام دولتی می گردد. این جنبش ها بر سر آن است در سطحی واقعی، مسیر روان شدن اقتدار و سلطه از پایین به بالا را گشوده، و الگوی مشارکت شهروندان را بیافریند و روحیه استقلال را که برای به کار گرفتن درست حکومت آزادمنش لازم است، تقویت کند.شهروندانی که از منشی نو برخوردار گشته ، از حرمت انسانی بهره ورند ، و از توانایی موثر برای سازمان دادن ، و به وجود آوردن تدبیرهای سیاسی نصیب دارند،  و با ذهنی باز، و انعطاف پذیر در جست و جوی آن چیزی هستند که آن را می توان روحیه ی استقلال جویی خواند. به واقع، در چنین جوامعی، جنبش های شهروندان، کوششی راستین برای برپای داشتن نظام حکومتی استوار بر مشارکت مردم بر پایه ی ؛ آزادی سخن و گردهم آیی، غیر مرکزی کردن گرداندن امور جامعه، چند گونگی جریان های سیاسی و سرانجام حق آزادی مخالفت کردن.

امروزه هر کشوری که بخواهد آهنگ تیز پای رشد وتوسعه اقتصادی را تجربه کند، بایستی امیدبخش ترین سرمایه اش را جوانان کشور خویش بداند. البته جوانانی که از آموزش و پرورشی شایسته برخوردار باشند. جوانانی که با توانی فراوان و با ذهنی باز و آزاد، بتوانند به آینده ای تابناک چشم دوخته، تا عامل اميدوار کننده  ای برای زندگی بهتر مردم جامعه شان باشند. امروز آن کشوری موفق تر است که، چه در داخل و چه در سطح بین المللی،  آب سرد بر دشمنی ها فرو پاشیده، بیش از پیش پی ببرد که، از راه مسالمت آمیز،  و با پیروی از هدفهای نظری سیاسی می تواند، در اقتصاد کشور شکوفایی ایجاد کرده، به امتیازهای بیشتری دست پیدا کند. در چنین جوامعی است که، مردم نیز زندگی خشنود، و احساس سرفرازی کرده، به سرنوشت کشورشان اعتماد بیشتری پیدا می کنند و جوانان شان نیز به شیوه ای سهل تر و ذهنی بازتر به مسائل نگریسته، و منطق  کاربردی و عملی را در بررسی امور سیاسی داخلی و جهانی به کار خواهند بست.

 در نهایت کلام خویش را این طور جمع بندی می کنیم که، در عصر کنونی؛ "  در کنار گزاره "  توانا بود ، هر که دانا بود،" بایستی به فکر این گزاره هم باشیم که؛" خواستن ، توانستن است." به عبارتی با امتزاج " دو بال دانش و خواستن ، می توان با اراده ای آهنین، چرخ نیلوفری را به زیر آورد ."

در دهه‌ی ۱۹۹۰ حوادث هوایی و سقوط هواپیما در خطوط هوایی کره‌جنوبی ۱۷ برابر متوسط جهانی شده بود؛ به نحوی که در سال ۹۹ آمریکا پرواز کارکنان خود را ممنوع کرد، کانادا اخطار داد که اجازه فرود هواپیماهای این خط را معلق خواهد کرد و خطوط هوایی دلتا و ایرفرانس در عمل همکاری خود را به تعلیق

در دنیای امروز استفاده از هواپیما به اندازه‌ی یک دستگاه قهوه‌ساز قابل اعتماد است و تنها مجموعه‌ای از اشتباهات انسانی (در حدود ۷ اشتباه پی‌درپی) می‌تواند یک پرواز را به سقوط بکشاند!

گزارش‌های ارزیابی نشان می‌داد ایراد فنی، سهم کمی داشت و عوامل انسانی نیز متفاوت از سایر خطوط هوایی نبود. مطالعات متعددی مانند مطالعات شرکت بوئینگ و پژوهشِ دو زبان‌شناس (فیشر و اورسانو) پرده از راز بزرگی برداشت. آن‌ها متوجه شدند هواپیماهای سقوط کرده به دلیل ساده‌ای دچار مشکل می‌شدند: هیچ کس به صراحت به کاپیتان نمی‌گفت: «داری اشتباه می‌کنی کاپیتان!»

ساختار زبانی در برخی از فرهنگ‌ها به دلیل شرم، احترام، ترس، ارشدیت یا آنچه ادب دانسته می‌شود، به گونه‌ای است که رده‌ی پایین‌تر به صراحت نمی‌تواند اشتباهات رده‌ی بالاتر را بیان کند.

پژوهش نشان می‌داد بیان اشتباه یک نفر، از صراحت کامل تا تلطیف، قابل رتبه‌بندی است:

۱- جملات امری و صریح: کاپیتان ۳۰ درجه به راست بپیچید!

۲- جمله الزامی: به نظر می‌رسد ما باید به سمت راست تغییر مسیر بدهیم.

۳- جمله پیشنهادی: پیشنهاد می‌دهم تغییر مسیر دهیم.

۴- پرسش: بهتر نیست تغییر مسیر دهیم؟

۵- ترجیح: به نظر (این شاگرد) بهتر است تغییر مسیر دهیم.

۶- اشاره: اگر تغییر مسیر ندهیم با طوفان روبه‌رو می‌شویم.

بررسی جعبه‌های سیاه پیدا شده در سقوط‌ها نشان می‌داد که در برخی از فرهنگ‌ها (مثل کره) کمک خلبان یا مهندس پرواز از جملات اشاره‌ای یا ترجیحی (که تلطیف واقعیت هستند) استفاده می‌کرده‌اند، اما در فرهنگ‌هایی که صراحت وجود داشته است و جملات امری یا الزامی بوده است، کمتر شاهد سقوط بوده‌ایم!

به همین دلیل زمانی که خلبانان کم‌تجربه‌تر مسئول هدایت پرواز بوده‌اند، کمتر سوانح روی داده بود، چون سایرین با آن‌ها صراحت داشتند، اما این خلبانان کارآموزده‌تر و ارشدتر بودند که سقوط مردم را رقم می‌زدند!

مطالعات هلمریش (روان‌شناس) نشان داد، در یک مورد، حتی وقتی کمک خلبان‌ها می‌دانستند که خلبان دارد اشتباه می‌کند، آمادگی لازم برای در دست گرفتن پرواز را نداشتند. همگی به همین دلیل جان خود را در سقوط از دست دادند.

۴ درس بزرگ از سقوط‌ها:

۱- این فرهنگ است که موفقیت یا شکست را تعیین می‌کند؛ نه فناوری و نه هواپیماهای مطمئن‌تر.

۲- رده‌ی پایین‌تر برای جلوگیری از سقوط و شکست بزرگ جمعی، هیچ چاره‌ای جز آن ندارد که به صراحت خطاب به رده‌ی بالا فریاد بزند: رفیق داری اشتباه می‌کنی!

۳- رده‌ی بالاتر باید بفهمد که تنها راه نجات دسته جمعی دادن این آزادی به زیردست است که اشتباه او را به صراحت بگوید. در یکی از پروازها کاپیتان در مقابل کمک‌خلبانی که به او تذکر داده بود که اشتباه کرده است، با پشت‌دست به دهانش زده بود. آن پرواز سقوط کرد و این آموخته‌ی ما از جعبه سیاه است!

۴- خط هوایی کره نشان داد، گذار از این وضعیت تنها در صورت پذیرش واقعیت‌های فرهنگی و خودآگاهی جمعی امکان‌پذیر است. با انکار یک آسیب فرهنگی تنها امکان سقوط افزایش می‌یابد.

منبع: گاهنامه مدیر

در توصیه‌های حضرت امیرمومنان(ع) به مالک‌اشتر برای حکومت‌‌داری، تصریح شده که آبادی یا ویرانی یک سرزمین به ثروتمند شدن یا فقیری اهل آن سرزمین بستگی دارد. مقام معظم رهبری در دیداری که سال‌ها قبل و در زمان ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی با هیات وزیران وقت داشتند این بخش از فرمان حضرت علی(ع) را تشریح کرده بودند. ایشان در این دیدار که به مناسبت آغاز هفته دولت برگزار شده بود، گفته بودند: «ویرانی زمین از تنگدستی مردم زمین حاصل می‌شود. به او دارند می‌گویند؛  این سرزمینی که تو داری میروی آنجا، اگر مردمش را توانستی ثروتمند کنی، آباد خواهد شد. اگر مردم را فقیر نگه داشتی یا فقیر کردی و نتوانستی، این سرزمین آباد نخواهد شد. این سرزمین ویرانه خواهد ماند. مردم تنگدست می‌‌شوند که تقصیر فرمانروایان‌شان است. فقر مردم، گناه فرمانروایان است. آنها هستند که موجب فقر مردم می‌شوند. چون آنچه را که از ثروت و منافع به دست می‌آید، برای خودشان می‌خواهند که این موجب فقر مردم می‌شود.»
در  سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اوضاع اقتصادی ایرانیان اگر چه نوسان و افت و خیز مشهود داشته است اما جهت کلی اقتصاد اجتماعی و بلکه اقتصاد کشور رو به تنزل بوده چنانکه اگرچه درآمد ناخالص داخلی ایران به طور رسمی به نسبت ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی افزایش یافته اما درآمد سرانه براساس نرخ واقعی تورم جهانی و منطقه‌ای ایران از حدود ۱۰ هزار دلار در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷ به حدود ۷ هزار دلار یا کمتر در سال ۱۳۹۹ رسید که با توجه به شرایط پس از تحریم‌های ایالات‌متحده این رقم کاهش نیز داشته است.
 همچنین میزان عددی درآمد سرانه ایرانیان به ریال، طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی افزایش یافته ولی قدرت خرید ایرانیان به نحو چشمگیری کاهش داشته است چنانکه یک ایرانی در سال ۱۳۵۶ با حداقل حقوق خود می‌توانست ۷۴ کیلوگرم گوشت قرمز خریداری کند اما همان ایرانی با حداقل حقوق خود در سال ۱۴۰۱ می‌تواند تنها حدود ۲۰ کیلوگرم گوشت قرمز تهیه کند که این میزان در سال جاری و با توجه به افزایش قیمت گوشت قرمز، کمتر شده است. این امر به خوبی نشان می‌دهد که وضعیت اقتصادی شهروندان ایرانی به نحو موثر و ملموسی بدتر شده است.
در عین حال ایرانیان به نسبت سال‌های گذشته همواره فقیر و فقیرتر شده‌اند و اگر برخی مقامات ارشد و چهره‌ها اظهار می‌دارند که ضریب جینی در ایران کاهش و شکاف طبقاتی در کشورمان کمتر شده است، این تحول به فقیرتر شدن قشر ثروتمند بازمی‌گردد نه ثروتمند شدن قشر فقیر.
در این‌باره باید توضیح داد که با تقلیل سهم قشر ثروتمند و مرفه از کیک اقتصاد ایران، این قشر به لحاظ  رتبه و فاصله اقتصادی به سایر اقشار جامعه نزدیک شده و به همین دلیل ضریب جینی کاهش یافته است. در عین حال میزان جمعیت زیر خط فقر در ایران، طی سال‌های گذشته همچنان در حال افزایش بوده است. چنانکه در سال ۱۳۵۷ حدود ۲۰ درصد از ایرانیان زیر خط فقر قرار داشتند اما این میزان در سال ۱۳۶۸ و پایان جنگ تحمیلی به حدود ۴۰ درصد رسید و در پایان قرن ۱۳  در سال ۱۴۰۰، میزان جمعیت زیر خط فقر به حدود ۵۲ درصد رسیده است. به‌طور غیررسمی گفته می‌شود که در سال جاری حدود ۶۰ درصد از افراد جامعه در زیر خط فقر هستند و بخش عمده‌ای از آنها زیر خط فلاکت قرار دارند.
این شرایط بر زندگی فردی و خانوادگی ایرانیان اثر گذاشته و این زندگی را حقیرتر کرده است. مثلا به عنوان یک قرینه قابل اعتماد، مصرف گوشت قرمز در ایران از حدود ۱۶ کیلوگرم برای هر نفر در سال ۱۳۵۶ به حدود ۱۲ کیلوگرم برای هر نفر در سال ۱۳۶۸ و به حدود ۶ تا ۷ کیلوگرم در سال ۱۴۰۰ رسید، البته گفته می‌شود یکی از دلایل کاهش مصرف گوشت قرمز در ایران، افزایش میزان مصرف گوشت مرغ بوده است. این سخن البته درست و واقعی است اما پرسش مهم آن است که آیا تغییر ذائقه و رویکرد مصرف ایرانیان از گوشت گوسفند و گاو به گوشت مرغ علل اقتصادی داشته است و آیا مردم به میل خود- و یا اجبار- این تغییر را صورت داده‌اند.
مصرف لبنیات هم در سال‌های گذشته و با گران شدن مرحله‌ای لبنیات، کاهش داشته است و ایرانیان کمتر از فرآورده‌های لبنی استفاده‌ کرده‌اند. نگارنده در مورد مصرف لبنیات در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اسناد قابل اعتمادی پیدا نکرده، اما مصرف این ماده مهم و اساسی در زندگی انسان، طی سال‌های اخیر کاهش چشمگیری داشته است. ابتدا این نکته مهم یادآوری می‌شود که متوسط مصرف سالانه لبنیات در جهان بیش از ۱۵۰ کیلوگرم است که سازمان خواروبار جهانی (فائو) توصیه می‌کند این میزان به ۳۰۰ کیلوگرم برای هر نفر در سال برسد، اما در ایران این میزان در سال گذشته تنها ۷۰ کیلوگرم برای هر نفر بوده که براساس برآورد‌های کنونی، این میزان به حدود ۵۰ کیلوگرم برای هر نفر در سال کاهش یافته است. البته کارشناسان تغذیه و پزشکان در این‌باره هشدار می‌دهند که این کاهش می‌تواند در سلامت جسمی و استخوان‌بندی ایرانیان و نسل‌های بعدی تاثیر منفی جدی بگذارد؛ تاثیری که آثار آن در آینده مشخص می‌شود.
فقیر شدن ایرانیان تاثیرهای اجتماعی نیز داشته است. چنانچه به موازات کاهش سطح درآمدی، در ایران سرقت و تعداد سارقان افزایش و سن سارقان کاهش داشته است. نکته قابل توجه در این باره آن است که در میان سرقت‌های افزایش یافته موضوع سرقت هم تغییر پیدا کرده است چنانکه تمایل سارقان از سرقت کالاهای قیمتی و حفاظت‌شده مانند طلا و طلافروشی‌ها به سرقت کالاهای کم‌قیمت و بی‌حفاظت یا کمتر‌حفاظت‌شده مانند موبایل، سرپوش کانال‌های برق، کابل برق و مانند آن تغییر پیدا کرده است. نکته تاسف‌انگیز آن است که در جریان سرقت کابل‌های فشار قوی تاکنون چند نفر کشته شده‌اند ولی باز هم این‌گونه سرقت‌های خطرناک و مرگبار ادامه پیدا کرده است.
اشتغال به شغل‌های پست مانند زباله‌گردی نیز زیاد شده و تعداد افراد بی‌خانمان که اصطلاحا کارتن‌خواب نامیده می‌شوند رو به ازدیاد است. برای خانواده‌های متشخص، وضعیت و سختی‌های موجود چند‌شغله‌بودن اعضای خانوار را باعث شده است چنانکه اگر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی عمدتا یک عضو خانوار درآمدزا بود و سایر اعضا از همان درآمد ارتزاق می‌کردند اکنون مرد و زن فعالیت شغلی دارند گاهی فرزندان نیز کارهای فصلی یا دائمی دارند و درآمد ثابت یا موقت دریافت می‌کنند و در نهایت چندشغله‌بودن در مورد سرپرست خانوار رواج دارد.
در چنین شرایطی، نه فقط تشکیل خانواده که فرزندآوری نیز ریسک زیادی دارد و جوانان تن به ازدواج، تشکیل خانواده و فرزندآوری نمی‌دهند چرا که برای انجام این ریسک چشم‌اندازی قابل اعتماد و قابل اتکا نمی‌بینند، به همین دلیل همه تمهیدات و تدابیری که برای تشویق به فرزندآوری از سوی مجلس و دولت جمهوری اسلامی ایران اتخاذ شده نتیجه‌ای قابل قبول نداشته است.
تردیدی نیست که دولت‌های گوناگون جمهوری اسلامی در ایران دستاوردهای گوناگونی داشتند که این دستاوردها همگی پیشرفت‌هایی در کشور به وجود آورده است اما با همه این پیشرفت‌ها، هنوز برخی صنایع که مشتری همگانی و مصرف‌کننده عمومی دارند، مانند خودروسازی، از برآورده کردن رضایت عمومی فاصله زیادی دارد و علاوه بر آن همه این پیشرفت‌ها نتیجه شیرینی برای بدنه جامعه و قشر متوسط و فقیر دربر نداشته است. شهروندان ایرانی می‌پرسند چه لذتی دارد که یک فرد در کاخی باشکوه زندگی کند ولی از گرسنگی جان دهد؟
حمید تهرانی
منبع: جهان صنعت

 همزیستی نیوز - جمهوری اسلامی ایران در مقوله انرژی جهان جایگاه مهمی دارد. ذخایر نفتی ایران ۱۳۷ میلیارد بشکه و حائز رتبه چهارم جهانی در حوزه نفت است. براساس آخرين آمارهاي رسمي ذکر شده در سایت شرکت ملی گاز، ايران با برخورداری از حدود ۳۳.۲ تريليون متر مکعب از ذخاير اثبات شده گاز جهان و سهمی معادل ۱۷.۲ درصد، جايگاه دوم را در ميان دارندگان ذخاير عمده گاز جهان به خود اختصاص داده است.

پیشخوان

آخرین اخبار