منشاء و سرچشمه یک تفکر سیاسی؛ طرح، ارائه و توضیح پرسش های اساسی است. در این راستا، شاید بسیاری از پرسش ها بدون پاسخ مانده و مخاطبان به نتایج مشخصی دست پیدا نکنند. و این نیز خود نعمتی در باره تفکر سیاسی باشد، که خواننده نیاساید، بلکه باید به سوی حالتی هدایت شود، که بیاندیشد.
دیدگاه هدایت مخاطب به سمت و سوی اندیشیدن، از آنجا نشأت می گیرد که، شناخت اندیشه سیاسی نتیجه ی آشنایی با شک و پرسش هایی است که، اندیشه از درون آن ها به وجود می آید. روند یک تفکر در نتایجش خلاصه نمی شود. البته باید پذیرفت که پرسش ها نه تنها آغاز تفکر نیست، بلکه تداوم آن ها به اوضاع و احوال محیط زندگی شخص نیز مربوط می شود. از این رو یک تفکر زنده و پویا، همیشه در نتیجه تماس دائم با پرسش های اساسی محیط خویش پدید می آید. در واقع بیان متعالی یک فکر و ایده، به طرز نگرش فرد نسبت به زندگی انسانی و پاسخ به پرسش هایی در این وادی و زمینه است. باید بیاد داشته باشیم که، آنچه که فکر و اندیشه و یا به نوعی زندگی یک فرد را برجسته می کند، افزون بر کیفیاتی چون تعقل، قابلیت بازبینی بی پروا و طرح دوباره سوال و پرسش هایی است که پیش تر به آن پاسخ داده شده است. ایده و تفکر در خاک پرسش ها می روید، در حقيقت یک ایده و نظر، از همان آغاز، در خاک پرسش ها ریشه دوانیده، جوانه زده، رشد یافته وبه بار و بر می نشیند. بنابراین هر پژوهنده ای که با پاسخ ها آشناست؛ اما پرسش ها را نمی شناسد، تقریبا می شود گفت که، چیزی از اندیشه و تفکر سیاسی نمی داند.
امکان آشنایی با یک اندیشه سیاسی، به طور سطحی ویا صرفا با بحث و جدل های گذرای فی المثل ایام انتخاباتی، که همیشه بازارش هم در این ایام داغ می شود، وجود ندارد، بلکه برای مطالعه عمیق در زمینه تفکر و اندیشه سیاسی ، باید به طور جدی به آن پرداخته شود.
تاکید بر اهمیت پرسش، صرفا به دلیل ضرورت پاسخ گویی به آن ها نیست، بلکه سوالات، تنها زمانی امکان ادراک دارند که، با پاسخ گویی سریع حل و فصل نشوند. البته می توان فهمید که برخورد و عدم تحمل عقاید، به علت وجود عدم تغییر و جمود و تاریک اندیشی، تا اندازه ای آموزش و اندیشیدن در باب تفکر را به مخاطره انداخته، و باعث غفلت طالبان آموزش فلسفه سیاسی می گردد. و این راه تفکر سیاسی برای توانا کردن انسان به کسب دانشی بهتر در زمینه نظریه های سیاسی را مسدود می کند. واین خود باعث می شود که تفکر به نحوی خاص، کاری طاقت فرسا و نومید کننده جلوه کند.
گفته شد که آغاز و لازمه یک ایده و تفکر، با شک و و پذیرش عدم قطعیت هاست. و این امر؛ لاجرم انسان را در ابتدا با خلئی مواجه نماید که هیچ افقی در پیش رو و هیچ زمینه استواری در زیر پای خود احساس نکند. ولیکن انسانی که در پی دست یابی به تفکر، و آن هم راه صعب و دشوار تفکر سیاسی باشد، سخت کوشی را به جان خریده، اغلب امکان دارد تمام این تلاش و سخت کوشی هایش، با اظهارات مختصر دوستی سفسطه گر فرو ریزد. تمام این شرایط دال بر این است که، شخص متفکر و صاحب اندیشه، بی اندازه در معرض انتقاد قرار دارد. در چنین مواقعی است که، صاحب اندیشه و تفکر، باید در برابر دیگران، در پناه وضوح اندیشه ها و شک های خاص خود حضور یابد، نه در پناه و سپری از کتابهایی که خوانده است.
البته بسیاری بر این باورند که، تفکر راهی به سوی نظریه های پایدار و ثابت نیست. ولی این امر ، این پیام را به ما می دهد که، ، اجتناب عمدی از اندیشیدن نیز، خود نوعی فرومایگی است. اما همگان این پیام را نشنیده اند.
از طرفی امکان دارد یک اندیشه ورز در فضایی نفس بکشد، که بی میلی به اندیشیدن ، آن هم اندیشه و تفکر سیاسی، از مقتضیات چنین فضای حاکمی سرچشمه بگیرد. هر چند ممکن است در چنین فضایی، از اهدافی همچون " آموزش تفکر" با طور لفظی و مکرر ستایش شود. در یک نظام حاکمیتی، اگر چنین فضایی بر عرصه حاکمیتی اش مستولی گشته باشد، بیشتر تحصیل کردگانش، حتی فرهیختگان آن نیز ، به تفکر که محصول جدیت و وسعت دید است، اهمیت چندانی نمی دهند. در این جاست که ، دانشمندان علم سیاست، با مسئولیتی ویژه در قبال تفکر سیاسی مواجه خواهند شد، تا به طور جامع به آموزش فلسفه سیاسی بپردازند. ووقت خود را صرف موضوعات روز و نه چندان مهم نکرده، بلکه، در زمینه اندیشه سیاسی و نشر مقالات و کتابهایی در این ارتباط همت گمارند، و اندیشه و تفکر را از رخوت و خلوت و مستوری بدر آورند.
نمی توان از این مهم نیز غافل شد که، همه جوامع، ممکن است گرایشی ذاتی به اندیشیدن داشته باشند، ولیکن، برخی از این نظام های اجتماعی ، شدیدا به برخی سنت ها و عادات، که به وسیله تفکر واقعی در معرض فرو ریختن است، وابسته است. چنین نظام هایی است که، افراد را از پذیرفتن مسئولیت و تلاش بیزار نموده، دلهره اندیشیدن را بیشتر می کنند.
خلاصه این که، شیوه های تفکر روی هم رفته، از جذابیت لازم برخوردار نبوده، و بیشتر به تشویش و رنج خاطر می انجامد.
پس اگرچنانچه تفکر و اندیشیدن چنین مخاطره آمیز است، چرا انسان به تفکر سیاسی نیازمند است؟ به خاطر این که، پاسخ گویی به شماری از پرسش ها از هیچ راه دیگری ممکن نیست. برای مثال، چه وقت شخص این حق را دارد، از فرمان حکومت سرپیچی کرده و راه نافرمانی مدنی پیش گیرد؟ آیا باید تمام نابرابری های اجتماعی و اقتصادی را از میان برد؟ پاسخ گویی به پرسش هایی از این شمار، بدون تفکر میسر نیست، چرا که فقط اندیشه و تفکر قادر به تعیین پاسخ مناسب می باشد. آیا بدون اندیشیدن مداوم در باره پرسش هایی نظیر پرسش های فوق، امکان فراهم کردن یک زندگی خوب و مطلوب وجود دارد؟ پاسخ را از این اصل می توان سراغ گرفت که، فقط ازطریق ایده ها است که رابطه خود را با واقعیت تشخیص می دهیم و آن را درک می کنیم. ایده ها به مثابه چراغ است، و بسیاری از ایده های بزرگ سیاسی، قدرت دوگانه نمایاندن " آنچه را هست و آنچه را باید باشند،" را دارند. اگر ایده ها نبودند، زیست جمعی انسان ها، درهاله ای ای از ابهام و تاریکی فرو می رفت. به عنوان مثال ، بدون وجود ایده هایی چون حکومت قانون و نکوهش جباریت، محکومیت نازیسم و فاشیسم و ... و یا ناعادلانه بودن انواع تبعیضات نژادی، قومیتی، جنسیتی، طبقاتی و... همچون لکه ابری بزرگ در آسمان نیمروز، آشکار نمی شد.
اما چه چیزی مبین این بدشگونی شکل این نظام های اجتماعی و سیاسی است؟ نظام هایی که هزاران سال ، حاکم بوده و به ندرت انتقادی را برانگيخته اند؟ این فروغ ایده هایی نظیر برابری و آزادی طلبی و عدالت محورانه است که به یمن وجود متفکرانی همچون جان لاک، روسو و مارکس و نظایر آن ها، پدید آمده و چراغ راه مدنیت سیاسی بوده اند، و ما را قادر به تشخیص و داوری در باره واقعیت های زندگی جمعی می کنند. ایده هایی که فقط در پرتو اندیشیدن و تفکر می توانند شکل بگیرند. همچنین است؛ ایده ی حق مشارکت همه انسان ها در امور حکومتی که حاصل هزاران سال اعتراضات و جنبش ها بوده، بدون تفکر و اندیشه ممکن نبوده است. ایده ها راهنمای بسیاری از اعمال انسان ها هستند. خلق ایده های اساسی روشنگر واقعیت و راهنمای عمل و پژوهش هستند. البته باید این را نیز پذیرفت که، هر انسانی، بدون داشتن اندیشه ای از آن خود، و بدون داشتن تجربیاتی از تلاش و تردید، که موجد اندیشه هاست، نمی تواند بین ایده های معارض، ایده های پذیرفتنی را بیابد ؟ در نهایت می توان به این نکته اشاره کرد که، اگر کسی هرگز در برابری و آزادی و عدالت فکر نکرده باشد، احتمال ندارد این ایده ها را دریابد و در جهت دست یابی به آن ها قدمی بردارد.
ماخذ : تفکر سیاسی ، گلن تیندر، ترجمه محمود صدری. انتشارات علمی و فرهنگی
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.