گفت و گو: تاج محمد کاظمی
دکتر احمد فهیمی پور را از سال ها پیش می شناختم، چندین بار او را در مطبش دیده بودم و با هم صحبت کرده بودیم. یک بار هم گفت و گوی کوتاهی را از او در نشریه «همزیستی قشم» که بین سال های 90 تا 95 در قشم چاپ می شد، منتشر کردم.
مطب چشم پزشکی او که در مرکز شهر قشم در میان انبوهی از مطب ها و داروخانه ها واقع شده است، بسیار کوچک و همیشه هم شلوغ است که البته این شلوغی بخاطر مشترک بودن با مطب یک پزشک عمومی مشهور قشم است. یعنی این دو مطب، سالن انتظار و منشی مشترک دارند و معلوم نیست که این همه بیمار و همراه نشسته در آن متعلق به کدام مطب هستند که البته بعدا برایم مشخص شد مردم قشم قبل از چشم شان مشکلات متعدد در سایر اعضا و اجزای بدن شان دارند و چشم برای شان در اولویت نیست. وقتی دکتر فهیمی پور هم به من گفت که تنها چشم پزشک جزیره است که از سال 1375 در قشم مشغول طبابت است و جز چشم پزشکان جوان که برای گذراندن طرح یک ساله شان بطور موقت در بیمارستان و یا درمانگاه قشم مستقر می شوند، چشم پزشک دیگری در قشم وجود ندارد، برایم مسجل شد که واقعا چشم در اولویت جزیره نشینان نیست.
گرچه برای جمعیت بالای 150 هزار نفر جزیره قشم، طبق میانگین کشوری حداقل 4 متخصص چشم مورد نیاز است(طبق بعضی برآوردها درایران برای هر 40 هزار نفر جمعیت یک چشم پزشک وجود دارد) این نسبت در ژاپن ۱۱۰، در امريكا ۵۹ و در استراليا بين ۳۸ تا ۴۴ متخصص چشم به ازاي يك ميليون نفر است و براساس آماري كه سايت آماري استاتيستا در خصوص سرانه چشم پزشكان كشورهاي اروپايي به ازاي يك میليون نفر در سال ۲۰۱۷ منتشر كرده است، جمهوري چك با ۳۷۹ در رتبه بالاترين كشور قرار دارد و در بين اين كشورها اوكراين با ۱۲۰، آلمان با ۸۱، سوئد با ۶۶ و تركيه با ۴۶ ديده مي شود.
دکتر احمد فهیمی پور متولد یزد که پس از فارغ التحصیلی در رشته پزشکی عمومی از دانشگاه تبریز در سال 1359 و گذراندن دوران سربازی و طرح در سال 1362 در آزمون دستیاری تخصصی رشته چشم پزشکی در دانشگاه تهران(بیمارستان فارابی) قبول شده است، فعالیت های آموزشی، علمی و حرفه ای خود را در این رشته این گونه توضیح می دهد:
بعد از اتمام دوره سربازی و طرح برای ادامه تحصیلات تخصصی به خارج از کشور رفتم ولی بعد از مدتی با توصیه یکی از دوستانم در خارج، دوباره برگشتم ایران و استدلالم هم این بود که وقتی امکان ادامه تحصیل در ایران فراهم است، چرا در کشور نمانم و به مردم کشور خودم خدمت نکنم.
بنا براین در سال 1362 در آزمون دستیاری تخصصی رشته چشم پزشکی دانشگاه تهران(بیمارستان فارابی) شرکت کردم و به عنوان سهمیه هیات علمی دانشگاه مازندران قبول شدم. وقتی در سال 1366 دوره تخصصی ام را تمام کرده و فارغ التحصیل شدم و خودم را به این دانشگاه معرفی کردم، متوجه شدم که خدمت به وطن و مردم به این سادگی ها هم نیست!
با تعجب می پرسم: یعنی چه؟ مگر از همان اول سهمیه ها توسط وزارت علوم( وزارت بهداشت) تعیین و به دانشگاه های ذیربط ابلاغ نمی شود؟
چه عرض کنم! خیلی راحت به من گفتند که شما سهمیه ای در این دانشگاه نداری و اگر بخواهی می توانیم شما را به گنبد معرفی کنیم!
وقتی به معاونت مربوطه وزارتخانه موضوع را گفتم، آنها هم خیلی راحت آب پاکی روی دستم ریختند و گفتند: دانشگاه مازندران نه تنها سهمیه شما را بلکه سهمیه 9 نفر دیگر را هم که با شما در سال 62 به عنوان سهمیه هیات علمی دانشگاه مازندران قبول شده بودند، برای افراد مورد نظر خود تخصیص داده و کاری هم از دست وزارتخانه برنمی آید!
به همین راحتی حق شما و 9 متخصص دیگر را خوردند و شما هیچ اعتراضی و شکایتی نکردید؟
ما چکار می توانستیم بکنیم؟ گرچه ممکنه بصورت انفرادی اقداماتی انجام شده باشه و به نتایجی هم رسیده باشد ولی من که کاری نتوانستم بکنم.
با خودم می گویم: وقتی در همان دهه اول انقلاب 10 نفر متخصص این دیار به این راحتی در مقابل اجحاف، تبعیض و تضییع حقوق مسلم شان کوتاه آمدند و اجازه دادند در روز روشن عده ای با خیال راحت حق شان را بخورند و آب از آب هم تکان نحورده است، جای تعجب نیست که امروز در دهه پنجم انقلاب این گونه تضییع حقوق افراد در این کشور نهادینه و عادی هم شود.
بگذریم! کمی درباره دانش چشم پزشکی برای ما بگو آقای دکتر!
چشم پزشکی با آناتومی، فیزیولوژی و بیماری های چشم، پلک و مجرای اشکی سر و کار دارد و مهارت یک متخصص چشم در تشخیص و درمان بیماری های طبی و جراحی چشم انسان است و از آنجا که چشم انسان در معرض حوادث و بیماری های مختلف مانند عفونت میکروبی چشم، آب سیاه، آب مروارید، گل مژه و دکولمان شبکیه است و چشم پزشکان بر روی چشم جراحی هم انجام میدهند، تخصص آنها تخصصی جراحی و طبی است. این تخصص امروز با پیشرفت شگرف علم و تکنولوژی درهم آمیخته است و هرچقدر ابزار تکنولوژی مانند دوربین، لنز و مانند اینها همراه با داده پردازی، اطلاعات و ارتباطات پیشرفت کرده به همان نسبت دانش چشم پزشکی و مهارت چشم پزشکان نیز توسعه پیدا کرده است.
جایگاه این دانش در کشور و جزیره قشم در کجا قرار دارد؟
بطور کلی جایگاه رشته های پزشکی از جمله چشم پزشکی از نظر کیفی و سطح دانش پزشکان در اکثر رشته ها الحمد الله در کشورمان بسیار خوب است و در مقایسه با کشورهای منطقه و حتی در سطح جهانی، پزشکان حاذق و مشهوری داریم و این البته جدا از پزشکان بی شمار ایرانی شاغل مقیم در خارج از کشور بخصوص آمریکا، کانادا و اروپاست که نام ایران عزیزمان را در مراکز و موسسات معتبر علمی جهان بلند آوازه کرده اند. و اما درباره وضعیت چشم پزشکی در جزیره قشم داستان کاملا فرق می کند.
خنده ای تلخ می کند و ادامه می دهد: همانطور که پیشتر گفتم من تنها چشم پزشک این جزیره هستم و گرچه تخصص این رشته را دارم اما این وضعیت مطبم است که ملاحظه می کنید، یک مطب استیجاری با حداقل امکانات، تجهیزات و دستگاه های مورد نیاز یک متخصص چشم پزشکی.
به نظر من دو سناریو برای این وضعیت شما قابل تصور است. یکی اینکه این رشته شما بخاطر کم بودن تعداد مراجعین یا در واقع بیماران چشمی در جزیره، درآمد زا نیست و مثل هر بیزینس تابع عرضه و تقاضاست و چون تقاضا کم است، بطور طبیعی درآمد شما و در نتیجه امکانات و تجهیزات مطب شما هم کم است!
سناریو دیگر این است که بیماران چشمی در جزیره اتفاقا بخاطر شرایط خاص آب و هوایی زیاد هم است اما وقتی امکانات و خدمات موردنیاز چشم پزشکی در قشم نیست، بطور طبیعی مثل خیلی از رشته های پزشکی دیگر، مردم برای دستیابی به خدمات بهتر چشم پزشکی به شهرهای بزرگ مانند بندرعباس، شیراز و یزد می روند.
کدام یک از این سناریوها را قبول دارید؟
معلومه که سناریو دوم درست است، همانطورکه مثلا در بسیاری از رشته های پزشکی از جمله گوش و حلق و بینی، اورولوژی، غدد، پوست و اورتوپدی در قشم متخصص ثابت نداریم و مردم مجبورند برای برخورداری از خدمات مطلوب در این رشته ها به شهرهای بزرگ کشور بروند، در چشم پزشکی نیز وضعیت اینگونه است و مردم برای برخورداری از خدمات مختلف چشم پزشکی به جز یک ویزیت ساده و در نهایت مشکلات پلک و مژه به شهرهای دیگر کشور می روند.
مگر شما متخصص چشم نیستید و درمان بیماری ها و نقص های چشمی با کمک دارو یا انواع عمل های جراحی یکی از وظایف شما به عنوان یک متخصص چشم نیستند؟
چرا! ولی مساله اینجاست که من امکانات و تجهیزات انجام این وظایف را در قشم ندارم! من سال هاست دارم فریاد می کشم که اینجا باید یک کلینیک تخصصی چشم دایر شود تا هم بنده بتوانم وظایف حرفه ای خودم را انجام بدهم و هم سایر متخصصان چشم تشویق شوند که به قشم بیایند و مستقر شوند. ولی کو گوش شنوا؟
البته مشکل جزیره قشم در عرصه بهداشت و درمان فقط چشم پزشکی نیست که با دایر شدن یک کلینیک مجهز چشم، بگوییم مشکل حل شد، بلکه ما در اینجا مشکلات بزرگ تری در این عرصه داریم و تا زمانی که بهداشت و درمان در اولویت اول مدیریت جزیره، مانند همه جوامع توسعه یافته، قرار نگیرد، راه به جایی نخواهیم برد.
معلومه در هر جامعه ای حرف اول را سلامتی انسان ها می زند و اگر ما در همه زمینه ها هم توسعه پیدا کنیم ولی برای معالجه و درمان یک بیماری یا جراحت کوچک، مجبور به طی مسیر طولانی شویم و در این راه بعضا جان مان را از دست بدهیم، این اسمش توسعه نیست، این همان زدن شیپور از سر گشادش است!
من اعتقاد دارم که مثلا همین موضوع جذاب و مشهور سرمایه گذاری و جذب سرمایه گذاران داخلی و خارجی که من یادم می آید از همان ابتدای تاسیس منطقه آزاد قشم کلیدواژه سخنان همه مسئولان جزیره بود تا زمانی که سرمایه گذار البته به مفهوم واقعی کلمه در جزیره از نظر دستیابی فوری و آسان به امکانات کامل و مجهز درمانی برای خود و خانواده اش مطمئن نشود، امکان ندارد در این جزیره سرمایه گذاری کند.
چه انگیزه ای باعث شده که به رغم این مشکلات، نبود امکانات و تجهیزات و بخصوص درآمدزا نبودن قشم برای شما، همچنان دراین جزیره مانده اید؟ تصور عمومی این است که رشته ای مانند تخصص چشم یکی از رشته های پردرآمد و لاکچری است.
من چون اولین و تنها چشم پزشک قشم هستم و به رغم اینکه پروانه مطبم برای تهران است هرکار کردم نتوانستم وجدان خودم را راضی کنم که قشم را ترک کنم. چند بار متناوب از قشم رفتم به این امید که یک نفر چشم پزشک دیگر پیدا شود و بیاید در قشم مستقر شود. ولی کسی حاضر نشد بیاید قشم. حتی سال 1376 یک پیشنهاد خوب از راس الخیمه داشتم ولی نرفتم. ایران و قشم را دوست دارم چکار کنم؟
آقای دکتر! نگاه کلی جامعه ما به شما پزشکان این است که درآمدهای تان بالا و زندگی تان مرفه است و البته عده ای هم شما ها را مرفهان بی درد می خوانند و معتقدند برخلاف قسم پزشکی، پول و مال برای شما اولویت دارد. گرچه من به شخصه معتقدم پزشکان نیز مانند سایر اقشار تحصیلکرده و روشنفکر این دیار، دیر زمانی است که اسیر طوفان های متعدد شدند و جایگاه واقعی آنها دچار خدشه شد و از میان این طوفان ها نیز پزشکانی سر برآوردند که جز مدرک و عنوان، توشه ای از این حرفه مقدس انسانی نیاندوخته اند. شما به عنوان یک پزشک متخصص در کجای این نگاه ها قرار دارید؟
من حقیقتش بری از تمام این نگاه ها هستم و همانطور که گفتم وجدانم راضی نیست که از قشم بروم، همین وجدانم نیز هیچوقت راضی نبوده و نیست که قسم پزشکی ام را بخاطر پول و مقام زیرپا بگذارم. چون امکانات و تجهیزات کافی در قشم برای انواع عمل های چشم که بسیار درآمدزا هم هستند، نیست، آنها را انجام نمی دهم و حتی از انجام عمل های کوچک مانند لیزرPrP( برای جلوگیری از رشد عروق جدید غیر طبیعی در شبکیه چشم) که همکاران چشم پزشک در شهرهای دیگر در مطب شان در عرض 10 دقیقه آن را انجام می دهند و دستمزد قابل ملاحظه ای هم می گیرند، خودداری می کنم، چون خطرش بالاست. یعنی حاضر نیستم بخاطر افزایش درآمدم با سرنوشت مردم عزیز قشم که من دراین مدت طولانی اقامتم در این جزیره به پاره ای از این مردم تبدیل شدم، بازی کنم. گرچه بعضی از این عمل ها بسیار ساده و خیلی هم به تجهیزات آنچنانی نیاز ندارد، اما چون اینجا کلینیک نیست، خدای ناکرده به هر دلیلی، بیماری به هنگام یا بعد ازعمل حتی ساده، نیاز به یک اقدام اورژانسی که امکانش در جزیره نیست، داشته باشد و تا بخواهد خودش را مثلا به بندرعباس برساند اتفاقی برای چشمش بیافتد، من هرگز خودم را نخواهم بخشید.
می گویم: من شما را تحسین می کنم، کمتر پزشکی در این دوره و زمانه پیدا می شود که نگاهش به حرفه اش و به مردم این گونه باشد، دوره و زمانه ای که وجدان حرفه ای بخاطر هنجارشکنی های نهادینه شده در جامعه، به مطاعی نایاب تبدیل شده است.
بگذریم! آقای دکتر با توجه به ارزشمندی و حساسیت چشم به عنوان یک عضو اصلی و اساسی انسان، مهم ترین آسیب ها و تهدیدهایی که متوجه آن است، کدامند؟
مهم ترین آسیب و تهدیدی که متوجه چشم افراد است ضربه به چشم آنهاست، پارگی و خراش قرنیه نیز خطرناک است و البته نفوذ اشیاء خارجی در چشم و سوختگی شیمیایی آن نیز بعضی از افراد را تهدید می کند که این دو مورد اخیر بیشتر متوجه افراد دارای مشاغل خاص است.
شایع ترین بیماری های چشمی در جزیره قشم کدامند و دلایل و عوامل شیوع و راه های مقابله با آنها چیست و چه توصیه هایی به مردم برای حفاظت از چشمشان دارید؟
آب مروارید(کاتاراکت)، ناخنک، آب سیاه و بیماری های ثانویه چشم شامل دیابت و بیماری های ژنتیکی از جمله شایع ترین بیماری های چشمی در جزیره هستند که من در مطبم همه روزه با مبتلایان به آنها مواجه هستم. غیراز دلایل و عوامل کلی شیوع این بیماری ها از جمله وراثت، افزایش سن، نواقص مادرزادی، سیگار کشیدن، چاقی، مصرف بیش از اندازه الکل
و بیماریهای مزمن مانند دیابت و فشار خون، من معتقدم گرمای جزیره و اشعه آفتاب و دریا در شیوع این بیماری های چشمی در قشم تاثیرگذار هستند.
برای مقابله با این بیماری ها هم توصیه من این است که پدر و مادرها بچه های خود را از یک تا سه سالگی سالی یک بار به معاینه چشم ببرند و اگر از سه سالگی به بعد معلوم شد که چشم بچه ضعیف است با تجویز چشم پزشک اقدامات درمانی را شروع کنند. البته بزرگ ترها و مخصوصا افراد مسن نیز نباید از معاینه های دوره ای توسط چشم پزشک غفلت کنند و با تجویز او از عینک مناسب باید استفاده و تغذیه مناسب هم نباید فراموش شود.
حالا بپردازیم به موضوع دخالت افراد غیر پزشک در امور چشم پزشکی، این نوع دخالت ها را چگونه می بینید و آیا مورد یا مواردی در این خصوص در ایران و جزیره قشم مشاهده کردید؟ تبعات و پیامدهای این گونه دخالت ها چیست؟
متاسفانه دخالت افراد غیر پزشک در امور پزشکی نه تنها در کشور ما بلکه در کشورهای دیگر که مشابه کشور ما توسعه نیافته اند به یک موضوع عادی تبدیل شده است، به عبارت دیگر، مردم این کشورها به آن درجه از آگاهی و توسعه نرسیده اند که خودشان این دخالت ها را برنتابند و تا زمانی که مردم یک جامعه به این آگاهی نرسند، دکان و دستک عاملان این دخالت ها روبراه و کاسبی آنها رواج و رونق دارد. درچشم پزشکی نیز این نوع دخالت ها که من آنها را سوء استفاده و کلاشی می خوانم، مخصوصا در مناطق روستایی جزیره قشم مشاهده شده و می شود.
ممکنه نمونه هایی از این دخالت ها را توضیح دهید؟
یک نمونه که من فیلمش را هم دارم مربوط به فردی است که مدعی می شود جسم خارجی را از چشم افراد خارج می سازد. در این فیلم بوضوح مشخص می شود که این فرد سنگریزه بسیار ریزی را از قبل در کف دستش آماده دارد و پس از تلاش ظاهری مدعی می شود که آن را از چشم طرف درآورده است!
یا فردی که براده فلز به درون چشمش رفته است، پیش یکی از این افراد می رود و او پس از یک تلاش ظاهری، سنگریزه ای را به او نشان می دهد و مدعی می شود که از چشمش درآورده است( در صورتی که باید براده فلز باشد). این فرد که مشکل چشمش برطرف نشده بود، نزد من آمد و من نیز پس از شنیدن داستانش تاکید کردم که برای معالجه فورا به تهران برود.
اقدام غیر مجاز یک تبعه چینی در تجویز عینک طبی به مردم در درگهان نیز یکی دیگر از دخالت های غیر قانونی در امور چشم پزشکی بود که البته اخیرا با همت مسئولان ذیربط، مغازه عینک فروشی این تبعه چینی بسته شد. این فرد که فاقد هرگونه مدرک چشم پزشکی بود مدت سه سال، نمره عینک تعیین و همانجا هم عینک را آماده و به مردم می فروخت.
آقای دکتر! این همه سال که در جزیره قشم بودی حتما خاطرات تلخ و شیرینی از فعالیت های حرفه ای خود در این جزیره دارید، اگر ممکنه لطفا از این خاطرات برای ما بگویید.
اول این را بگویم که زندگی در جزیره قشم و ارتباط و هم صحبتی روزانه با مردم این جزیره، چه بومیان و چه غیر بومیان، برای من همیشه یک خاطره زیبا و ماناست.
اما اینکه مربوط به امور پزشکی باشد یک خاطره شیرین و متاسفانه یک خاطره تلخ همیشه در ذهنم باقی مانده است. خاطره شیرینم این است که در سال 1376 یک نفر که فکر می کرد مشکل بینایی دارد به من مراجعه کرد که من پس از معاینه چشمش متوجه شدم مشکل از چشمش نیست و متوجه تومور در مغزش شدم و راهنمایی کردم که فورا برود عمل کند که خوشبختانه بموقع عمل کرد و سلامتی اش را هم بدست آورد.
خاطره تلخ هم شبیه خاطره قبلی است اما این دفعه خانواده بیمار به توصیه من که متوجه تومور مغز در بیمار حدود 35 ساله شده بودم، اهمیت ندادند و بیمار را مجددا به چشم پزشک در بندرعباس بردند و نمی دانم آنجا چه اتفاقی افتاده که براش عینک تجویز می شود. خانواده اش بعدا به من تعریف کردند که یک ماه پس از استفاده از عینک، حال بیمار به هم می خورد و این دفعه در بندرعباس تشخیص تومور مغز صورت می گیرد ولی تا آمده بودند که ببرند اتاق عمل، این بیمار تمام می کند!
به عنوان سئوال آخر می خواهم نظرت را درباره نقش اجتماعی و سیاسی جامعه پزشکی در جامعه قشم بپرسم. من در طول بیش از سه دهه فعالیت رسانه ای ام بارها و بارها با پزشکان گفت و گو کرده ام، پزشکانی که بواسطه پست و مقام دولتی و حکومتی خود مدعی خدمت به مردم بودند یا پزشکانی مانند شما که هیچگونه وابستگی به دولت و حکومت نداشتند و اتفاقا ادعایی هم نداشته و ندارند. شما پزشکان ماهیت شغل تان ایجاب می کند که با مردم و کنار مردم باشید، یعنی همانطور که مردم در مهم ترین عرصه زندگی خود یعنی سلامتی شان شما را ملجاء و محرم می دانند، انتظار دارند که در عرصه اجتماعی نیز به عنوان یک قشر تحصیل کرده و روشنفکر در کنار آنها باشید. من البته با پزشکانی که با اهداف متعالی از جمله خدمت به مردم وارد عرصه های اجتماعی و سیاسی شدند، اما چون ساختار این عرصه ها امکان نیل به آن اهداف را از آنها سلب کرد، خود به خود از مردم جدا شدند، کاری ندارم، شما به عنوان یک پزشک با سابقه که الان پیشکسوت هم محسوب می شوید در کجای این معادله چند مجهولی قرار دارید؟
درباره نقش اجتماعی و سیاسی پزشکان در قشم که به نظرم بهتر است صحبتی نکنیم، یعنی چیزی نیست که بشود درباره آن صحبت کرد. ما پزشکان در این جزیره تا آنجا که من بودم یعنی از سال 1375 نزدیک به سه دهه پیش، اصلا یادم نمی آید که حداقل یک دورهمی دوستانه حتی برای مسائل صنفی خودمان داشته باشیم. فقط گاهگاهی منشی مطب یکی از پزشکان قشم که نمایندگی نظام پزشکی استان هرمزگان را در قشم بعهده دارد برای برخی امور پروانه و مانند اینها زنگ می زند و چند سئوال می کند، همین! ولی اینکه مثل بقیه شهرهای دیگر که حداقل ماهی یک بار در محل نمایندگی نظام پزشکی جلسه باشه و پزشکان همدیگر را بشناسند و درباره مسائل صنفی خود هم اندیشی و هم افزایی داشته باشند، اصلا از این چیزها در قشم خبری نیست.
من معتقدم که اگر نظام پزشکی هم طبق قوانین، مقررات و آیین نامه های خود ملزم به گذاشتن جلسات دوره ای نیست، ما خودمان پزشکان متخصص و عمومی، دندانپزشکان، داروسازان و سایر مشاغل مرتبط در قشم، حداقل سالی یک یا دوبار دور هم جمع شویم و ضمن آشنایی با یکدیگر از ظرفیت همدیگر برای حل مسائل حرفه ای خودمان و مشکلات مردم قشم در امور پزشکی استفاده کنیم. طبیعی است که یک دست صدا ندارد، اگر هرکدام به فکر کار و درآمد و زندگی خودمان باشیم و فکر کنیم هرچقدر از دیگران جدا باشیم بهتر و راحت تر هستیم، فکر اشتباهی است، ما انسان ها محکوم به زندگی اجتماعی هستیم، اگر حال جامعه خوب نباشد، مطمئن باشیم که حال ما هم، گرچه درآمد و امکانات ما خیلی هم خوب باشد، خوب نخواهد بود.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.