تاکنون در جامعه ما ، از زندگی مردمانی از طبقات فرودست ، که در فقر و ناداری زندگی می کنند ، و از زندگی درونی آنان ، مطالعه پر دامنه و بایسته ای انجام نشده ، و باستثنای اندک شماری از محققان دردمند ، کسی به بازگویی زندگی افرادی که هر روز مشاهده می کنند و یا از تجربه های زندگی خود و افراد فرودست و فقیر و یا خانواده آنها و یا زنان بی سرپرست جامعه ، بی پرده و آزادانه سخن نگفته ، و پروژه های تحقیقاتی جامع نگرانه ای که کفایت مقصود نماید ، صورت کاربردانه نیافته است ... و یا با رویاها و امیدها ، ترسها و شادی ها و ناراحتی ها ، و یا برداشت آنها از عدالت و نابرابری ، و احساس آنان از معاش و درک آنان از معیشت و آسایش زندگی ، عجین و آشنا نگشته و به درک روشنی از مصائب و مشکلات آنان دست نیافته ، و تحلیل جامعی در این موارد ، ارائه نشده است .
با این شیوه و درک ، و فقر تحلیل از نحوه زیست و زندگی فرودستان جامعه ، چگونه می توانیم از زندگی هریک از افراد این قشر و لایه و طبقه ازجامعه ، و از زیست و زندگی خانوادگی آنان بطور کلی ، و یا از جنبه های گوناگون زندگی طبقه پایین و فرودست جامعه ، دیدی جامع و همه جانبه پیدا کنیم ، تا از ذهنی شدن تحلیل ها پرهیز کرده ، بصورت عینی تر ، به ارزیابی واقعیت های زندگی این طبقه از جامعه مان ، که روز به روز بر دامنه و گستره آنها افزوده تر می گردد ، دست بیابیم .
اینان کسانی اند که ، که در چنگ مصائب و مشکلات ناگشوده خویش غوطه ورند ، دست و دامنشان برای برآورده شدن حاجات و نیازهایشان بسته است . و هیچ نما و نشانهای کوچک درخشانی ، در دید و منظر خود بر گشایش گره های دامن گستر خویش نمی یابند .
این مردمان فقرزده ، در دورانِ رکودِ تولیداتِ مولدِ اشتغالزا ، با ناامیدی از اشتغال در مشاغلِ رسمیِ شایسته و آبرومند ، برای تامین معاش بخور و نمیر خویش ، به مشاغل غیر رسمی و بدون آتیه ای روشن روی آورده ، با خردک شغلهای مختلف و گوناگونی ، روزگار خویش را در این گردونه سپهر ، سپری می نمایند ، کمک رانندگی ، البسه فروشی و ماهی فروشی دوره گردی و سبزی فروشی کناره خیابانها و پیاده روها و دیگر خردک کاری ها ، که شاید چارقد و روسری و پوشاک فروشی کنار جاده ها و میوه و ماهی فروشی دوره گردی، آبرومندانه ترین شغل در میان آنها باشد .
جوانان این قشر از جامعه هم ، علیرغم این که در این حال و روزگار ، با دسترسی به فضای مجازی و ... شاید با افکار نو و تازه ای آشنا گشته باشند ، ولیکن هیچ گاه آرزویشان از حد یک کارگر ساده و اشتغال به خرده کاریها و خردک شغلها ، فراتر نرفته و نتوانسته اند خود را از تاریکنای بیکاری و فقر و فلاکت و بدبختی ، بالاتر بکشند ، و زین سبب ، در پایین ترین سطح قاعده هرم طبقاتی جامعه جاخوش کرده اند .
بی شک زندگی این مردمان ، تیره و تار و آکنده از رنج و محرومیت ، و ... محروم از ظرفیت های شادمانی ، امید به زندگی بهتر که مرکز ثقل زندگی شان در خانه های یکی ، دو اتاقه با حداقلی از امکانات زیستی و بهداشتی و آموزشی و ... است ، چگونه می توانند از پس هزینه آموزش و بهداشت فرزندان خردسالشان بربیایند ، و.... شاید در میان کودکان و نوجوان و جوانان آنان ، چه استعدادهای بالقوه ای نهفته باشد ، که اگر اندک توجه ای به تربیت و آموزش آنان شود ، می توانسته اند در آینده ، نه تنها خود و خانواده شان را از دامن فقر و تنگدستی برهانند ، بلکه در پیشرفت و توسعه و تعالی منطقه و کشور نیز ایفای نقش کنند ، و اینک در کمال بی توجهی ، به هرز و هدر می روند .
علیرغم این که جامعه بشری در کلیت اش در مسیر پیشرفت و توسعه است ، ولی این بخش از جامعه ما ، هنوز به طور ناگواری در مسیر فقر و ناداری طی طریق می نمایند ، و غلطک معاش زندگی آنان رو به سمت قهقرا و پس افتادگی است ، و هیچ سخنگویی که به مطالعه فرهنگ فقر پرداخته ، ودر پی یافتن راهکاری برای برون رفت از این وضعیت نابهنجار آنان ارائه نمایند ، وجود ندارد . منظور ما از بیان فرهنگ فقر ، ایجاد این شائبه نیست که به این واژگان ، شاُن و منزلتی خاص داده باشیم ، بلکه اصطلاح فرهنگ ، در کاربرد مردم شناسانه اش ، الگویی است برای بیان نوع زندگی ای ، که از نسلی به نسل دیگر سپرده می شود ، و ما در اینجا برای درک فقر ، چنین مفهومی را از فرهنگ در ذهن خود پرورده ایم . و می خواهیم مخاطب خود را به این واقعیت توجه دهیم که فقر ، تنها به معنی محرومیت اقتصادی و معیشتی و... نیست ، بلکه فقر نیز ، برای خود ، ساخت و سامانی دارد ، و شیوه ای از زندگی است که از نسلی به نسلی دگر سپرده شده ، و برای افراد خانواده فقرا ، از لحاظ کیفیات و تمایزات اجتماعی ، تبعات و عواقب روحی و روانی خاصی در پی دارد ، که نمود آن را در جامعه خویش ، در قالب اعتیاد به انواع مواد مخدر ، رواج خودسوزی و خودکشی بین جوانان ، فزونی طلاق و جدایی و از هم گسستن کانون زندگی و انواع مفاسد اخلاقی و بزه کاری های روانی و اجتماعی دیگر .... به عینه می بینیم ، که این خود در برخی جوامع می تواند ، به مثابه خرده فرهنگی در میان فرهنگ ملی پدیدار شود .
فرهنگ فقر ، در کالبد اجتماع ، مردمانی را در برمی گیرد که شامل فقیرترین کارگران ، دهقانان ، ویا توده های ناهمگنی از پیشه وران ، فروشندگان کوچک و دوره گردی ، که سابقاً به آنان " لمپن پرولتاریا " گفته می شد ، و ویژگی زندگی اقتصادی آنان عبارت بوده است از ؛ مبارزه دائم برای زنده ماندن ، بیکاری و کم کاری ، مزدهای پایین ، شغل های بی مهارت و متنوع ، کارکردن کودکان ، نبودن پس انداز و کمبود مزمن پول و .... ، و ازخصیصه های اجتماعی و روانی آن نیز می توان به تمایل به زندگی در لحظه به لحظه ، ناتوانی نسبی در آینده نگری و نقشه کشی و برنامه ریزی برای آینده ، احساس تسلیم و رضا ... و پناه بردن به انواع مواد مخدر برای به فراموشی سپردن ناراحتی ها و ایجاد اطمینانی کاذب برای رویارویی با وضعیت های ناگوار زندگی .
هر گونه تغییر در گرایش ها و نظام ارزشهای فقر و افراد فقیر ، باید با بهبود شرایط مادی زندگی آنان و توجه به آموزش و بهداشت و ...همراه باشد . وگرنه خیّرخواه ترین حکومتها نیز به سبب پی آمدهای ناگواری که فقر برای مردم فرودست به بار آورده و می آورد ، با موانع سخت و سنگینی مواجه خواهد شد . فرودستان جامعه ، انسانهایی هستند ، که در هم شکسته اند ، ولی به رغم همه نقص ها و ضعف هایشان ، همین فقرا هستند که در واقع با ظرفیت بالایی ، بار تحمل رنج و درد و بدبختی را بر دوش گرفته ، ثبات سیاسی کشور را رقم می زنند ولی ظرفیت تحمل رنج و بدبختی آنان هم حد و حدودی دارد و اگر در خلال دوره های سخت اوضاع اقتصادی کشور ، به معاش و معیشت آنان کم توجهی کنیم و در پی راه هایی نباشیم که ثروت های ملی به تساوی بیشتری - و با تبعیضی مثبت به نفع قشر فرودست جامعه - تقسیم نشود ، دیر یا زود امکان سر زدن جنبش ها و آشوبهای اجتماعی سختی دور از انتظار نبوده ، کما اینکه گوشه هایی از آن را در سالهای اخیر شاهد و ناظر بوده ایم .
مخلص کلام ؛ موجد اصلی فقر و فرودستی ، حوالت اقتصاد نابسامان کشور در زمانه ماست ، که ناخواسته ، بخشی از نقدینه زندگی این قشر و طبقه از جامعه ما شده است .
آیا آنان را هیچ امیدی به تفرج در عالم این اندیشه و تفکر هست که به قدم زدن فرح بخش روزانه در یک روز آرام بخش و بی دلهره و دغدغه دلخوش شده ، کنار ساحل دریای نیلگون ، آسمان آبی را به نظاره نشسته ، و یا دم غروب ، خفتن خورشید سرخ فام و یا در صبحی دل انگیز برآمدن خورشید از بستر شب را هوس کنند ؟ . آنانی که روز را در روزمرگی و شب را از غم فردای شان به بی خوابی و شب بیداری می گذرانند .....
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.