b_300_300_16777215_00_images_0305_collage-1.jpg

همزیستی نیوز - دومین قسمت مصاحبه تفصیلی لطیف ایزدی مدیر مسئول و عظیم قرنجیک سردبیر ماهنامه ترکمن دیار با تاج محمد کاظمی پیشکسوت روزنامه نگاری استان گلستان را به نقل از پایگاه خبری اولکامیز در ذیل می خوانید:

چرخه مالی و بقای یک نشریه مستقل خود یک معماست. این معما چگونه حل می شود؟ تجربه گردانندگی مالی نشریه همزیستی را برای علاقمندان نشریات بیان کنید؟

من یادم می آید که در سال های اول دهه ۸۰ شمسی یعنی اندکی بعد از اخذ مجوز برای نشریه ام(همزیستی) مقاله ای مفصل درباره تنگناهای مطبوعات محلی در کشورمان نوشتم و در آن با اشاره به معادله مشهور عرضه و تقاضا در بازار، استدلال کردم که یک نشریه به عنوان یک بنگاه اقتصادی در تمام دنیا تابع این معادله است ولی اینکه در کشور ما نه تنها مطبوعات محلی بلکه مطبوعات سراسری هم هیچ سنخیتی با این معادله ندارند و به رغم فقدان حداقل تقاضا، همچنان، سال ها که چه عرض کنم، دهه هاست، منتشر می شوند، این بدعت را دستاورد! همان تفکر حکومتی و دولتی کردن مطبوعات ارزیابی و نتیجه گیری کردم که اتفاقا سیاست های حمایتی ارشاد (بخوان دولت) از قبیل تخصیص یارانه، اعطای تسهیلات ارزان بانکی، فروش کاغذ به قیمت دولتی و موارد مشابه دیگر، نتیجه ای جز تضعیف بیش از پیش بنیه ضعیف و در حال نزار مطبوعات محلی و سراسری غیر وابسته به حکومت و دولت  نداشته و نخواهد داشت.

علتش هم مشخص بود چون که اولا وقتی رقابت سالم بین مطبوعات برای جذب مخاطب وجود نداشته باشد بطور طبیعی فضا به سوی رانتخواری و با عرض معذرت پاچه خواری پیش خواهد رفت، به این معنی که مطبوعات چون هزینه انتشار و عایدی شان از محل فروش تکفروشی و اشتراک  و بخصوص آگهی های بخش خصوصی تامین نمی شود، بلکه چشم شان به حمایت های ارشاد که اشاره کردم و همچنین آگهی های دولتی دوخته شده است، خواه ناخواه به سمت حکومت و دولت غش می کنند و از مردم فاصله می گیرند، مردم هم که می بینند این مطبوعات درد دل آنها را نمی نویسند و صرفا انعکاس دهنده خبرها و مطالب حکومتی و دولتی هستند، اقبالی به آنها نشان نمی دهند. 

امروز بعد از دو دهه، این پیش بینی من به عینه به واقعیت پیوسته است، مطبوعات محلی، بسیاری از آنها زمین گیر شده  و دیگر منتشر نمی شوند و آنهایی هم که باقی مانده اند با حداقل تیراژ بصورت نامنظم گاها در صورت داشتن آگهی منتشر می شوند.

مطبوعات سراسری هم غیر از مطبوعات حکومتی و دولتی، سرنوشت بهتری از مطبوعات محلی نداشته اند، بخش عمده این مطبوعات بخاطر روابط خاص با لایه های مختلف قدرت بخصوص محافل پرقدرت اقتصادی که ظاهرا خصوصی هستند ولی در اصل خصولتی هستند، توانسته اند حمایت آنها را به خود جلب کنند و با اتخاذ مواضع انتقادی دو پهلو که البته گاها با واکنش شدید قدرت و زندانی شدن برخی از خبرنگاران شجاع مواجه می شوند، صرفا ادامه حیات بدهند، همین! بخش اندک مطبوعات خصوصی سراسری مستقل هم یا تعطیل شده اند یا اینکه با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته اند.

این، شمه ای از وضعیت نشریه داری در کشورمان است که شما به درستی چرخه مالی و بقای یک نشریه مستقل را معما خواندید، در چنین فضا و شرایطی اداره یک نشریه که می خواهد مستقل باشد کار بسیار دشوار و شاید هم غیرممکن باشد و حل این معما به قول شما هم همیطور!

همانطور که گفتم چرخه مالی یک نشریه مانند هربنگاه اقتصادی دیگر حول محور عرضه و تقاضا باید بچرخد، یعنی محصولی که بیرون می دهد حالا روزنامه، هفته نامه یا ماهنامه (عرضه) با میزان فروش این محصولات(تقاضا) باید همخوانی داشته باشد. شما امروزه نشریه ای را سراغ دارید که مردم برای خریدنش در جلو کیوسک ها صف بکشند؟

اصلا در سبد هزینه های خانوارهای ایرانی امروز جایی برای خرید مطبوعات وجود دارد؟ طبیعی است نشریه ای که با صرف هزینه های مختلف شامل دستمزد پرسنل ( اعضای هیات تحریره و عوامل اجرایی) هزینه اجاره دفتر و تحریریه نشریه، هزینه خرید و نگهداری تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری، هزینه های صفحه آرایی و چاپ، خرید کاغذ، بیمه، مالیات و موارد دیگر روزانه، هفتگی، ماهانه و فصلی منتشر و توزیع شود، باید از طریق فروش و آگهی علاوه بر اینکه تمام این هزینه ها را پوشش دهد، سودآوری هم داشته باشد تا بطورمرتب منتشر شود. آیا شما همچین سیکلی را در فعالیت های عادی نشریات می بینید؟

حالا خوب است  درباره این مساله بطورعینی مثالی هم بزنم که اتفاقا شما هم در آخر سئوال تان آوردید یعنی تجربه گردانندگی مالی نشریه همزیستی را خواستید بیان کنم.

ببینید من در سال ۱۳۸۰ شمسی یعنی چیزی حدود ۲۳ سال پیش نشریه همزیستی را تاسیس کردم، بطور طبیعی من که سابقه کار در تحریریه دو روزنامه بزرگ پایتخت یعنی اطلاعات و کیهان را داشتم، الگوی تحریریه این دو روزنامه را خواستم در گرگان با نشریه همزیستی پیاده کنم، به این ترتیب که دفتر نسبتا بزرگی را اجاره کردم و از طریق اطلاعیه عمومی افرادی را از نقاط مختلف استان گلستان دعوت کردم تا به عنوان خبرنگار عضو هیات تحریریه هفته نامه همزیستی شوند و با تقسیم کار و تشکیل گروه های خبری شروع به فعالیت کردیم.

این اقدام من به ظاهر یک اقدام عادی و حرفه ای بود، چرا که انتشار یک نشریه به صورت هفتگی و اینکه حداقل استانداردهای حرفه ای در اجرا، فرم و محتوا رعایت بشود، این اقدام را اجتناب ناپذیر می کرد. اما در عمل با مشکلاتی روبرو شدم که مهم ترین آنها عبارت بودند از:

همزیستی تنها یک مجوز رسمی یا امتیاز نشر داشت و مانند اکثریت نشریه های محلی کشور، فاقد سرمایه اولیه مورد نیاز برای شروع کار به عنوان یک بنگاه اقتصادی بود.

در حالی که مطبوعات بزرگ حکومتی و دولتی بدون کمترین دغدغه مالی، لجستیکی و بخصوص حقوقی با جذب نیروهای متخصص و مجرب با آسودگی به کار خود می پردازند، همزیستی که با حداقل امکانات و با این دغدغه ها بنا را نیز می خواست بر رعایت اصول حرفه ای و اخلاقی روزنامه نگاری پایه گذاری کند، یا همسو با پروپاگاندای حکومتی و دولتی گوی سبقت را در تایید و تحسین حکومت و دولت از دیگران می ربود تا از مزایا و تسهیلات پیدا و نهان بهره مند می شد یا اینکه با حفظ استقلال و موضع گیری صریح در قبال بی عدالتی ها، تبعیض ها، ناکارامدی ها و …..که لازمه روزنامه نگاری حرفه ای و اخلاق مداراست، موجودیت خود را به خطر می انداخت.

من اعتراف می کنم که همزیستی هیچ کدام از این دو سمت گیری را اتخاذ نکرد، بلکه صرفا برای بقا، راه سوم یعنی خنثی بودن را برگزید و دلیل آن هم این بود که بنده به عنوان صاحب امتیاز و مدیرمسئول همزیستی قبل و بعد از اخذ مجوز آن، کارمند یک اداره دولتی بودم و درآمد پایدار برای اداره خانواده ام حقوقی بود که دولت به من پرداخت می کرد و نمی توانستم ریسک از دست دادن این درآمد را بخاطر موضعگیری برخلاف پروپاگاندای حکومتی و دولتی بپذیرم.

از طرف دیگر اگر هم همزیستی به عنوان یک رسانه منتقد(البته درچارچوب تعریف شده نظام) در قالب یک رسانه حرفه ای با رعایت اصول روزنامه نگاری و مخصوصا اخلاق حرفه ای می خواست، فعالیت کند که در اوایل اقداماتی را هم برای نیل به این هدف انجام داد از جمله تشکیل هیات تحریریه  که در بالا اشاره ای به آن داشتم، با مشکلات و موانع عدیده ای روبرو شد. به این معنی که نیروهای عضو هیات تحریریه همگی آماتور بودند و هیچکدام تجربه کار روزنامه نگاری حرفه ای نداشتند و من مجبور بودم با این افراد همزیستی را منتشر بکنم و طبیعی بود که بخاطر داشتن شغل دولتی که حداقل ۸ ساعت در روز باید در یک جای دیگر کار می کردم و بخصوص بعد از گذشت دو سال از زمان تاسیس همزیستی، محل کاردولتی ام به خارج از استان گلستان منتقل شد، عملا وقت و مجالی برای کنترل ونظارت بر انتشار همزیستی و ارتباط با اعضای تحریریه آن برایم باقی نماند.

این موضوع یعنی فقدان حضور دائم من به عنوان مدیرمسئول و سردبیر اصلی نشریه در تحریریه و عدم ارتباط با اعضای هیات تحریریه که امکان انتقال تجاربم و آموزش حین کار به آنها را از من سلب کرده بود و بخصوص عدم توجیه آنها درخصوص ماهیت و جایگاه شغل مطبوعاتی در کشور، باعث شد که این افراد کم کم ساز ناسازگاری با من را کوک کنند و با این ادعا که همزیستی آنها را استخدام کرده، خواستار برخورداری از حقوق و مزایای قانون کار شدند.    

گرچه این ادعای آنها از نظر شکلی قابل قبول بود ولی من در بدو فعالیت آنها بطور مفصل توضیح داده بودم هدف از تشکیل هیات تحریریه و بکارگیری آنها به عنوان خبرنگار، ایجاد نه تنها یک فرصت شغلی برای آنها بلکه پایه گذاری یک بنگاه مطبوعاتی حرفه ای در استان است که:

۱- نیل به این هدف تنها از راه مشارکت و همدلی همه پرسنل و مدیریت همزیستی قابل دستیابی است.

۲- همزیستی یک نشریه مستقل است و مانند مطبوعات دولتی و حکومتی بودجه و امکانات برای استخدام خبرنگار ندارد و ما تنها راهمان برای بقا و رقابت با این مطبوعات، حرفه ای شدن و کسب درآمد از طریق فروش تکفروشی و جذب آگهی از بخش خصوصی است ومی طلبد که هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا نشریه را ارتقاء بدهیم تا فروش مان بالا برود و تلاش برای جذب آگهی از بخش خصوصی را هم افزایش دهیم تا از محل این درآمدها به تدریج حقوق پرسنل نیز پرداخت شود.

۳- رسیدن به این اهداف غیرممکن نیست(البته امروز قبول دارم که این دیدگاه در آن زمان درست نبود)  ولی زمان بر است ونیاز به صبر و شکیبایی دارد.

من نظرم در آن زمان این بود که این پرسنل متوجه وضعیت خاص اقتصادی نشریه هستند و همکاری خواهند کرد وبه تدریج در غیاب من خودشان نشریه را اداره و اقتصاد آن را سر و سامان خواهند داد.

البته همانطور که جلوتر گفتم عدم حضور فیزیکی من در تحریریه و نبود ارتباط موثر و مستمر من به عنوان مدیرمسئول و سردبیرهمزیستی با پرسنل و خبرنگاران نشریه باعث شد افرادی هم در داخل تحریریه و هم افرادی در خارج از آن به قول معروف زیر پای بچه ها بنشینند و آنها را تحریک کنند که بروند اداره کار و از من شکایت کنند و حق و حقوق خودشان را بگیرند!

البته این مسائل داستان مفصلی دارد و توضیح و تشریح ریز مواردی که اتفاق افتاد از حوصله این مجال خارج است و اگر انشاء الله عمری باشد در فرصت مقتضی مفصل توضیح خواهم داد ولی ماحصل این بحث به اینجا ختم شد که اداره کار در اجرای قانون کار بنده را که مثلا آرزوی تاسیس یک بنگاه مطبوعاتی حرفه ای در استان را داشتم ولی از قانون کار و به قول معروف از درزهای فرار از آن اطلاع نداشتم به جریمه های سنگینی محکوم کرد تا من باشم که از آن به بعد دراین جامعه به فکر نوآوری، ابتکار، حرفه ای گرایی، اخلاق مداری، ایجاد فرصت های شغلی، آموزش و مانند اینها نباشم!

 دلایل موفقیت یک نشریه چیست و ویژگی های آن کدامند؟

پاسخ به این سئوال را جسته و گریخته در پاسخ سئوال های قبلی گفتم ولی کلا برای اینکه خیلی هم مباحث طولانی نشود این را می توانم بگویم که معنی موفقیت یک نشریه در جامعه ای مانند جامعه ما با آن ویژگی های منحصربفردش در عرصه رسانه که ساختارش حکومتی و دولتی است، کاملا متفاوت از دیگر جوامع است و ما نمی توانیم در خلاء به اصول جهانشمول برای موفقیت یک نشریه اشاره کنیم و بگوییم اگر یک نشریه یک تحریریه حرفه ای با بخش اداری و بازرگانی متخصص و مجرب و متناسب با کار رسانه ای داشته باشد، می تواند موفق باشد، چرا که چنین مجموعه ای را اگر ظرف حساب کنیم مظروف آن یعنی جامعه ما با آن ساختار رسانه ای اش، قابلیت پذیرش چنین ظرفی را ندارد و طبیعی است ظرفی که با مظروف هماهنگ نباشد، دوامی هم نخواهد داشت.

البته ممکن است گفته شود در چنین مظروفی نیز نشریاتی بوده و هستند که موفق هستند، یعنی هم تیراژ بالایی دارند و هم تحریریه های حرفه ای درست کردند و محتواهای خیلی خوبی تولید می کنند که من معتقدم این گونه نشریات یا به یک شکلی وابسته به حاکمیت هستند مانند همشهری که صاحب امتیاز و مدیریتش دست شهرداری تهران است و در اوایل زمان تاسیس بخاطر سرمایه گذاری عظیم و اراده مدیریت، واقعا از هرنظر یک بنگاه مطبوعاتی حرفه ای موفق بود ولی با تغییر شهرداران تهران دچار افت شدید در محتوا و متعاقبا در تیراژ و  جذب آگهی شد یا اینکه نشریاتی هستند که با عناوین موضوعی خاص مانند خانواده، حوادث، ورزش و تفریحات درعرصه مطبوعات موفقیت های خوبی کسب کردند که غالبا در قالب مطبوعات زرد تعریف می شوند و خیلی به مباحث کلی ما مرتبط نمی شوند.

 گرچه مطبوعاتی هم وابسته به بخش خصوصی چه در گذشته و چه در زمان حال بوده و هستند که عملکرد خوبی از نظر حرفه ای گرایی و رعایت اصول روزنامه نگاری داشته و دارند ولی چون از نظر اقتصادی وابسته به دولت و یا بنگاه های اقتصادی به ظاهر خصوصی و خصولتی هستند، دایره مانورشان محدود است و به رغم داشتن روزنامه نگاران و خبرنگاران متخصص، مجرب ، حرفه ای و شجاع در برزخ بقا و سقوط به صورت کجدار و مریز فعالیت می کنند.

مطبوعات دولتی و حکومتی هم تکلیف شان مشخص است و اینها در هر شرایط موفقند، چرا موفق نباشند وقتی که بودجه دولتی و حکومتی دارند، امنیت قضایی هم که دارند و منابع خبری هم که در اختیار آنهاست! اینها موفق نباشند کی می خواهد موفق باشد!  

ادامه دارد

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار