ادامه مطلب...

گزارش: تاج محمد کاظمی 

«و اما شما بینندگان و شنوندگان عزیز! اگر قسمتی از برنامه را مطابق سلیقه خود نیافتید با در نظر گرفتن اشکالات و این نکته مهم که ذوق و سلیقه‌ها مختلف‌اند بر ما ببخشایید. به علاوه از شما تمنا داریم که ما را در اجرای این خدمت یاری کنید و نه تنها معایب و نقایص را گوشزد فرمایید بلکه ما را از آنچه برای بهبود و تکمیل برنامه‌ها به نظرتان می‌رسد کتبا یا شفا‌ها برخوردار و قرین امتنان نمایید. ما برای این گونه پیشنهاد‌ها جوایزی ترتیب خواهیم داد که در آینده به اطلاع شما خواهد رسید» …
این عبارات، بخشی از صحبت‌های ‌کسی است که درست ۶۰ سال پیش در صفحه جادویی تلویزیون ظاهر شد و آغاز به کار اولین شبکه خصوصی تلویزیون را در ایران اعلام کرد.
در سخنرانی وی، این کلید واژه‌ها قابل تعمق‌اند:
- مطابق سلیقه خود نیافتید
- اشکالات
- ذوق و سلیقه‌ها مختلف‌اند
- بر ما ببخشایید
- معایب و نقایص را گوشزد فرمایید
- بهبود و تکمیل برنامه‌ها
- ما برای این گونه پیشنهاد‌ها جوایزی ترتیب خواهیم داد
از خلال این کلید واژه‌ها، سه عنصر اساسی که جوهره اصلی کارکرد یک رسانه به شمار می‌روند به این شرح قابل دستیابی‌اند:
- قبول تکثر آرا و سلایق مردم
- عذرخواهی از مخاطبان بابت ضعف برنامه‌ها
- تقاضای مشارکت از مردم برای توسعه برنامه‌ها
حال اگر بخواهیم عیار وجود این عناصر را در تلویزیون کنونی محک بزنیم به چه نتایجی دست خواهیم یافت؟
یک روزنامه‌نگار پیش‌کسوت در پاسخ به این پرسش با اشاره به اینکه مخاطبان و شهروندان ایرانی امروز بیش از همه دوره‌های فعالیت تلویزیون ایران، نسبت به آن بی‌اعتنا و بی‌اعتماد هستند و این نه تنها به زیان تلویزیون بلکه به ضرر منافع ملی است، می‌گوید: عملاً چنین تلویزیونی فرصت و امکانی برای تأثیر‌گذاری در بزنگاه‌های مهم اجتماعی را ندارد.
فریدون صدیقی می‌افزاید: چنان ‌که در یک دهه اخیر دیدیم در رویداد‌هایی مانند انتخابات، اعتراض‌ها و اتفاق‌های دیگر، مردم به رسانه‌ای غیراز تلویزیون برای پاسخ به نیاز‌های‌شان مراجعه می‌کنند.
وی با بیان اینکه وقت تجدید‌ نظر فرارسیده و تلویزیون برای اینکه دیده شود و بتواند مخاطب‌هایش را حفظ کند راهی ندارد مگر اینکه به خواست و سلیقه عمومی اعتنا کند، عنوان می‌کند: اعتنا به واقعیت‌های جامعه، توجه به مؤلفه‌های حرفه‌ای کار رسانه‌ای و پرهیز از هراس، راهگشای ‌گذار تلویزیون از روزگار افول به اوج است.
یک مدرس علوم ارتباطات نیز تصریح می‌کند که برنامه‌های تلویزیون در بخش‌های خبری و سیاسی مطابق همه سلیقه‌های موجود در جامعه فعلی ایران نیستند و اساسا چون تنوع سیاسی موجود در هرجامعه بسیار زیاد است، تلویزیون هم نمی‌تواند پاسخگوی همه این سلیقه‌ها باشد.
دکتر گیتا علی‌آبادی، لازمه برنامه‌سازی و سیاستگذاری برای تولید محتوای مناسب را نیازسنجی و استفاده از افراد متخصص می‌داند و می‌گوید: در این راستا تلویزیون باید بداند که مردم به دنبال دیدن چه نوع برنامه‌هایی هستند و از چه طریقی می‌توان مخاطبان را به دیدن برنامه‌های آن جذب کرد.
وی معتقد است که اگر این مهم رخ ندهد خواهی نخواهی مخاطبان به رسانه‌های دیگر مراجعه می‌کنند و اخبار رویدادهای مورد توجه خود را از رسانه‌های دیگر پی می‌گیرند.
علی‌آبادی وجود سمت‌گیری را در برخی از برنامه‌های تلویزیون رد نمی‌کند و درباره نقش و تأثیر رسانه‌های جدید از جمله شبکه‌های اجتماعی در کاهش مخاطبان تلویزیون هم می‌گوید: رسانه‌های جدید به دلیل سرعت عملی که دارند باعث شده‌اند تا رسانه‌ای همچون تلویزیون با مشکل مخاطب مواجه شود.
به گفته وی رسانه‌های جدید با توجه به تعاملی بودنشان با تلویزیون متفاوت هستند و از این رو جذابیت بیشتری برای مخاطبان خود به وجود می‌آورند.
در هر حال به نظر می‌رسد که تلویزیون امروز با توسعه فزاینده تکنولوژی‌های ارتباطی و فناوری‌های اطلاعاتی با رقبای سرسخت و تازه نفسی در عرصه فضای مجازی مواجه شده که همه ساختارها و بافته‌های انحصار محور آن را با چالش‌های بسیار جدی مواجه ساخته است و به گفته کارشناسان و متخصصان ارتباطات، اگر سیاستگذاران و مسئولان این رسانه واقع‌بینانه با این پدیده برخورد نکنند فرجام خوبی در انتظار تلویزیون نخواهد بود.
به نظر این کارشناسان گرچه در سال‌های اخیر سیاستگذاران و تصمیم‌گیران تلویزیون به زعم خودشان به تغییرات و تحولات کمی و کیفی در شبکه‌ها و برنامه‌ها تن داده‌اند و ساعات زیادی به برنامه‌های گفتگو محور اختصاص یافته تا این رسانه از یک صدایی به چند صدایی تغییر رویکرد بدهد، اما با توجه به محتوای این برنامه‌ها می‌توان نتیجه گرفت که در تلویزیون همچنان به همان پاشنه سابق می‌چرخد و گفتمان حاکم در این رسانه تغییر محتوایی چندانی نکرده است.
دلیل اینکه تلویزیون در تلاش‌های خود برای تبدیل شدن به یک رسانه چند صدایی موفق نبوده و مخاطبان به‌رغم تنوع و تکثر شبکه‌ها و حجم بالای برنامه‌های گفتگو محور، همچنان به رسانه‌های غیر از تلویزیون اقبال نشان می‌دهند و به برنامه‌های خبری، تحلیلی و گزارشی این رسانه اعتماد چندانی نمی‌کنند به‌زعم کارشناسان به نبود یک اراده قوی در نزد مدیریت کلان این رسانه برمی‌گردد.
به عنوان مثال وقتی رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بالاترین مقام تلویزیون در بحث نزدیک کردن سیاست‌های تلویزیون به سلیقه مردم، نحوه مدیریت خود را در این عرصه توضیح داد، معلوم شد نه تنها اراده‌ای برای نیل به این مهم در نزد مدیران این سازمان دیده نمی‌شود بلکه اساسا روش‌های پذیرفته شده علمی در دنیا برای مقوله مهمی چون نظارت در قاموس مدیریت این سازمان محلی از اعراب ندارد.
به این بخش از صحبت‌های رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که در روزنامه‌های آن دوران به خوبی منعکس شد، توجه فرمایید: « … با اشاره به نظارت مستمر خود بر برنامه‌های رادیو 
و تلویزیون افزود: من خودم شب‌ها که به خانه می‌روم کارم نظارت است. 
دایم شبکه‌ها را چک می‌کنم و اگر موردی نیاز به تذکر داشته باشد، تذکر می‌دهم.
البته سلیقه‌های مردم متفاوت است و ممکن است این برنامه‌ها سلیقه‌ افراد را ۱۰۰درصد تأمین نکند ولی ما بازهم سعی می‌کنیم برنامه‌ها تا آنجا که امکان دارد به سلیقه مردم نزدیک
باشند.» 
بدیهی است که وقتی ریاست یک سازمان عریض و طویلی مانند صدا و سیما مقوله بزرگی مانند نظارت را که نقش حیاتی در پیشرفت یا پسرفت یک مجموعه ایفا می‌کند به آن درجه از نزول و حقارت می‌رساند که آن را جزئی کوچک از امور روزمره زندگی شخصی خود تلقی می‌کند، به قول معروف، تو خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل!
از نقطه نظر کارشناسان مسائل اجتماعی، انحصاری بودن تلویزیون باعث شده است مسئولان این رسانه با دادن عنوان «رسانه ملی» به خود، منویات، آرزوها و علایق خود را از زبان فرد یا افراد معدودی تحت عنوان مردم یا ملت در صفحه تلویزیون بیان کنند و چون رسانه مشابه رقیبی در کشور وجود ندارد که حرفی متفاوت با آنها را در جامعه منعکس کند، این تصور و توهم در اذهان مدیران تلویزیون نهادینه شود که خودشان عین ملت و منتقدان آنها مقابل ملت هستند!

منبع: روزنامه اطلاعات/دوشنبه 24 دی ماه 1397/ ضمیمه جامعه

ادامه مطلب...

گفت و گو: تاج محمد کاظمی

اشاره:

در چهار دهه بعد از انقلاب بدون تردید تلویزیون از جمله رسانه‌هایی بوده است که علاوه بر نقش‌آفرینی در عرصه خبر و اطلاع‌رسانی، طور شگفت‌انگیزی در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه حضوری فعال داشته و توانسته در تحولات مختلف تأثیرگذار باشد.

یکه تازی، دربرگیری بالا، تأثیرگذاری فوری و مهم‌تر از همه انحصاری‌بودن این رسانه باعث شده است همه کنشگران در عرصه‌های مختلف از سیاست، اقتصاد و فرهنگ گرفته تا ورزش، محیط‌زیست و امور بین‌الملل نسبت به برنامه‌های تلویزیون حساس باشند و با توجه به موضعگیری‌های این رسانه به تعریف و تمجید یا انتقاد و شکایت از آن بپردازند.

عمده نظرات این کنشگران اما نشان می‌دهد تلویزیون با وجود جایگاه ویژه‌اش خیلی کم به رسالت، وظایف و کارکردهای حرفه‌ای و تخصصی خود به عنوان یک رسانه عمومی که خود از آن به عنوان رسانه ملی نام می‌برد، توجه دارد و به جای مشارکت دادن اهل فن در تولید برنامه‌ها و لحاظ کردن خواست‌ها و سلایق اکثریت مخاطبان، به آنچه که خود تشخیص می‌دهد عمل می‌کند و ضرورتی هم احساس نمی‌کند که در قبال عملکردش به افکار عمومی پاسخگو باشد.برای بررسی جایگاه و عملکرد تلویزیون و میزان پاسخگویی مسئولان این رسانه با دکتر محمد مهدی فرقانی، روزنامه نگار پیشکسوت، استاد علوم ارتباطات و عضو هیأت علمی و رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی به گفتگو نشستیم.

 

*یک رسانه چگونه می‌تواند به مرجع قابل اعتماد مردم تبدیل شود؟

برای تبدیل‌شدن یک رسانه به مرجع چندین عامل مهم و تأثیرگذارند که بعضی از آنها اهمیت بیشتری دارند و بعضی‌ها نیز در درجات بعدی،شأن و اهمیت می‌یابند. به بیان دیگر بایستی بسته‌‌ای ازعوامل شکل بگیرد تا یک رسانه تبدیل به مرجع شود. هر رسانه به مرور و در طول زمان و به واسطه عملکردش، مرجع می‌شود ولی می‌تواند در طرفه العینی مرجعیتش را از دست بدهد یا با یک عملکرد ضعیف و غیرحرفه‌ای، مرجعیتش زیر سئوال برود.

شاید به‌دست آوردن مرجعیت نسبی آسان‌تر از حفظ آن در دراز مدت باشد ولی درهر صورت برای به‌دست ‌آوردن مرجعیت رسانه‌ای لازم است آن رسانه قبل ازهرچیز درچارچوب اخلاق حرفه‌‌ای عمل کند. این اخلاق حرفه‌‌ای در روزنامه‌نگاری حرفه‌‌ای مبتنی برچند عنصر است:

۱ـ‌ رعایت صحت، دقت و امانتداری

۲- احترام به حقوق مخاطب

۳- توجه به اعتبار منبع

۴- تأمین نیازهای مخاطب

۵- قرارداشتن در جبهه مردم، نه در جبهه قدرت

۶- رعایت حرمت، حیثیت و آبروی افراد و گروها و حراج نکردن این ارزش‌ها

بنابراین جلب اعتماد مخاطب در دراز مدت اتفاق می‌افتد و وقتی مردم اطمینان پیدا می‌کنند که این رسانه صدای آنها و بازتاب دهنده نیازها، علایق و منافع آنهاست که منافع و مصالح عمومی حرف اول را در آن رسانه بزند، چه آن منافع با منافع قدرت هم راستا باشند و چه نباشند. به بیان دیگر، محور و اساس در کار رسانه‌‌ای، مردم و حقوق و مصالح آنها و داشتن اعتبار به عنوان مرجع خبری، مرجع اطلاعاتی و مرجع دانشی است و اگرهرکدام ازاین اصول نقض شوند، می‌توانند به کلیت داستان لطمه بزنند.

اخلاق حرفه‌‌ای به زبان رسانه نیز برمی‌گردد، یعنی زبان رسانه نباید زبان توهین کننده، و خصمانه باشد یا هتک حرمت کند، بلکه باید زبان تفاهمی، توأم با احترام به حقوق مخاطب، رعایت راستی، عدالت، توازن و انصاف باشد. اینها مهم‌ترین اصول روزنامه‌نگاری حرفه‌ای هستند.

و بالاخره این که یک رسانه زمانی به یک مرجع قابل اعتماد تبدیل می‌شود که مخاطب در زندگی روزمره و به تدریج به این نتیجه برسد که می‌تواند به این رسانه اعتماد کند.

*با این تعریف مرجعیت تلویزیون ایران (سیمای جمهوری اسلامی ایران) را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در کلام نهایی به نظر من تلویزیون از این حیث موفق نبوده است، حتی اگرآمار و ارقامی که اعلام می‌شوند خلاف این را بگویند؛ چرا که ما در تجربه حرفه‌‌ای و‌ زندگی روزمره‌مان مشاهده می‌کنیم که تلویزیون مرجع نیست. اگر مرجع بود، این همه گرایش و علاقه احیانا به رسانه‌های برون مرزی نبود و مردم حتی برای کسب اطلاعات روزمره، رسانه‌های بیگانه را به رسانه‌های داخلی ترجیح نمی‌دادند.این مسأله، نشانه شکاف و بی‌اعتمادی و ناشی از تجربه‌‌ای است که مخاطب در طول زمان در مواجهه با رسانه‌‌ای مانند تلویزیون کسب کرده است. اگر رفتار تلویزیون با دولت‌ها و مراجع قدرت از یک طرف و با شهروندان از طرف دیگر، رفتار تعریف شده و ثابتی نباشد بلکه فقط برخی از مراجع قدرت را نمایندگی کند و مردم، چه در قالب نهادهای مدنی و چه به صورت فردی و عمومی درتولید محتوا مشارکت نداشته باشند، با گذشت زمان این رفتار محک می‌خورد و ارزشگذاری می‌شود.

رفتار یک رسانه به ویژه در بزنگاه‌ها، محک می‌خورد و گرنه درحالت عادی که هر رسانه کار خودش را می‌کند و خبرش را می‌دهد. در بزنگاه‌ها یعنی در شرایطی که رویداد و اتفاق مهمی در جامعه مطرح می‌شود که می‌تواند در سرنوشت عمومی تأثیر بگذارد، متأسفانه تلویزیون ما با آنچه که تلقی عمومی اقتضا می‌کند همراهی ندارد و در نتیجه، این بحران اعتماد که الان به نظر می‌رسد وجود دارد در رابطه بین مخاطب با تلویزیون ایجاد شده است.

از سوی دیگر اگرمردم به فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی، سریال‌ها و برنامه‌های سرگرمی اقبال نشان می‌دهند، معیار خیلی خوبی برای سنجش اعتماد عمومی نسبت به تلویزیون نیست،چرا که اعتماد با اخبار، تفاسیر و گزارش‌های مرتبط با حوزه‌های سیاسی و اجتماعی شکل می‌گیرد و تلویزیون دراین زمینه طبیعتا چند‌ان موفق نبوده است.

همچنین آمار مراجعه به برنامه‌های خبری ماهواره‌ و فضای مجازی و مرجعیتی که اخبار نه چندان معتبر کسب کرده‌اند، نشانه وجود خلاء در حوزه رسانه‌های رسمی کشورند. اگر رسانه‌‌ای خود را «رسانه ملی» می‌داند باید دید به چه صفتی این عنوان را برای خودش زیبنده می‌بیند؟ آیا به اعتبار اینکه از بودجه عمومی استفاده می‌کند خود را رسانه ملی می‌داند یا اینکه رسانه‌ای است که در جبهه ملت قراردارد و در واقع نیازها، علایق و مصالح عمومی برایش مهم است و مردم را در تولید محتوا و داوری نسبت به برنامه‌ها مشارکت می‌دهد و خط قرمز زیادی به آن معنا ندارد و جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم نمی‌کند؟

امروز می‌بینیم خیلی از نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی به دلیل اینکه گفتمان متفاوت با گفتمان تلویزیون را نمایندگی می‌کنند به این رسانه راهی ندارند؛ چرا که خطوط قرمز این رسانه تعیین می‌کنند چه کسانی حق دارند و چه کسانی حق ندارند در این تلویزیون حضور داشته باشند و نظرشان و چهره‌شان در تلویزیون بازتاب پیدا کند.

*مهم‌ترین انتقادها به تلویزیون به بخش‌های خبر، تبلیغات(آگهی‌ها)، بحث های کارشناسی و سرگرمی‌ها وارد می‌شوند. نگاه جنابعالی به نحوه پرداخت تلویزیون به این مباحث چگونه است؟

در بخش خبر، به‌ویژه در زمان‌های خاص که حساسیت‌هایی ایجاد می‌شود، موضع‌‌گیری تلویزیون نسبت این شکل که چه خبرهایی منعکس شود یا منعکس نشود و چه خبرهایی چارچوب بندی شود،خیلی نمود پیدا می‌کند؛ البته همه رسانه‌ها در همه جای دنیا اخبار را چارچوب‌بندی و مواضع و خط مشی خودشان را اعمال می‌کنند.

اما رفتار یک رسانه دولتی قاعدتاً باید با رفتار یک رسانه خصوصی متفاوت باشد. رسانه خصوصی حق دارد که براساس سیاست و نگرش‌های خود پیش برود و طبیعتا این مخاطب است که آن را قبول کند یا قبول نکند.

اگر تلویزیون دولتی بخواهد یک پوشش عمومی داشته باشد و به نوعی خود را مدعی نمایندگی افکار عمومی نشان می‌دهد، باید مواضعش بی‌طرفانه‌تر، مردمی‌تر و عینی‌تر باشد و درمورد اخبار جبهه‌‌گیری و جهت‌گیری خاصی نداشته باشد.

*در مورد تبلیغات چطور؟

در مبحث تبلیغات وضعیت تلویزیون بحرانی‌تر است. روش تلویزیون در این بخش عملا تقلیدی از تلویزیون‌های غربی است؛ همان تلویزیون‌هایی که خیلی از آنها انتقاد می‌کردیم و می‌کردند که خبر چاشنی آگهی‌ها شده، نه آگهی‌ها چاشنی خبر و جذب آگهی هرنوع و به هر قیمتی در تلویزیون مجاز است.

در این بحث، بدتر ازهمه اتفاقی است که در چند سال اخیر در تلویزیون، رادیو و البته به نوعی در مطبوعات روی داده و آن «برنامه‌فروشی» است؛ به این معنا که این اصل اخلاقی کـه خبر را باید از تفسیر و آگهی جدا کرد، متأسفانه دچار خدشه شده است. طبق این اصل، آگهی باید به گونه‌ای برای مخاطب منعکس شود که تشخیص آن از محتوای تولیدی خود رسانه دشوار یا غیرممکن نباشد. یعنی مخاطب بین محتوای تولیدی رسانه با آگهی خلط نکند.

اما متاسفانه در سال‌های اخیر میزگردها، مصاحبه‌ها، گفتگوها و سریال‌هایی ساخته می‌شوند که هیچکدام برچسب آگهی نخورده‌اند و انگار درچارچوب منافع مخاطب توسط تلویزیون ساخته شده‌اند، در حالی که با پول آگهی‌دهنده یا حامی دیگری ساخته می‌شوند ولی در هیچ کجای آگهی به مخاطب گفته نمی‌شود چیزی که می‌بینیدآگهی است یا توسط یک ذینفع دیگر ساخته شده است و این بزرگ‌ترین تجاوز به حقوق جامعه است.

یا تلویزیون جاهایی برای کالایی تبلیغ می‌کند که اساسا نمی‌توان با هیچ معیاری ارزش، صحت و مفید‌بودن آن را برای جامعه تشخیص داد اما زمان و فضای برنامه را در اختیار آن آگهی قرار می‌دهند و آن را به عنوان تولید تلویزیون به مردم می‌فروشند.

هیچ معیار حرفه‌ای چنین رفتاری را مجاز نمی‌داند و این گونه اقدامات کاملا غیراخلاقی، غیرحرفه‌ای و غیرعلمی هستند، اما به نظر می‌رسد تلویزیون برای کسب درآمد حاضر است از این ارزش‌های حرفه‌ای چشم‌پوشی کند.

*بپردازیم به میزگردها و برنامه های گفتگو محور که تلویزیون اخیرا خیلی در این عرصه فعال شده است.

در مورد بحث های کارشناسی در تلویزیون دو نگاه وجود دارد: نگاه اول این که یکی از کارکردهای تلویزیون مانند هر رسانه دیگر این است که نخبگان و نواندیشان را از حاشیه به متن بکشاند و فضایی را برای بیان و ابراز دیدگاه و عقاید و نظرات کارشناسی و تخصصی آنها فراهم آورد تا جامعه از این نظرات برای پیشرفت و توسعه و به‌ویژه دولت برای برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری و اجرای امور استفاده کند.

دیدگاه انتقادی در اینجا این است که تلویزیون مثل خیلی از رسانه‌های دنیا بسیار گزینشی و هدایت شده و با هدف دستیابی به یک سری دستاوردهای از پیش تعیین شده عمل می‌کند. به این صورت که خیلی از کارشناس‌نماها را به جای کارشناسان واقعی می‌نشاند؛ یعنی افرادی را به عنوان کارشناس به برنامه‌ها دعوت می‌کند که همه اهل فن می‌دانند که در همان حوزه چهره‌های خیلی قوی‌تر از آنها وجود دارند که دیدگاه‌های بسیار عملی‌تر و معتبرتر دارند، اما چون کارشناس‌نماها یاد گرفته‌اند که گفتمان‌های تلویزیون را بازنشر کنند و کارشناسان واقعی گفتمان خودشان را، بنابراین معلوم است که چه اتفاقی در این بحث‌های کارشناسی در تلویزیون می‌افتد.

نگاه بعدی این است که اساسا تلویزیون به لحاظ ساختاری به دنبال بحث‌های خیلی عمیق، پیچیده و آکادامیک نیست؛ همانطور که پیر بوردیو، جامعه‌شناس مشهور فرانسوی تلویزیون را متخصص تولید متفکر فوری و تفکر فست فودی دانسته است، تلویزیون ما هم به‌رغم اینکه مدعی ارزشی بودن است ولی در این طبقه ‌بندی قرار می ‌گیرد.

تلویزیون ما به راحتی دکتر، مهندس، کارشناس، صاحبنظر و متخصص می‌سازد و به راحتی پزشکانی را به برنامه‌هایش دعوت می کند که حاضرند هزینه‌‌ای هم بابت دعوت‌شدن به تلویزیون بدهند تا به صرف حضور در تلویزیون برای بیماران مرجع شوند؛ در حالی که ممکن است پزشکان بهتری از او وجود داشته باشند.

*و در حوزه سرگرمی چطور؟

در حوزه سرگرمی هم تلویزیون جز موارد خاص از جمله برخی سریال‌ها و فیلم‌ها، خیلی درسرگرم ‌کردن سالم و با نشاط مردم موفق نیست. سرگرمی باید با احساس نشاط و شادمانی همراه باشد و مخاطب احساس کند وقتی از پای رسانه‌ای بلند می‌شود انرژی و تحرک تازه‌ای پیدا کرده است. ولی در تلویزیون ما خیلی وقت‌ها قصه‌ها سرهم بندی شده‌اند یا بیشتر آنها تولید غم و اندوه، ناامیدی و بی‌اعتمادی و اضطراب و انزوا می‌‌کنند.

درکلام نهایی تلویزیون ما «سیاست شادی» ندارد و انگارکه مردم اصلاً نیاز به شادی و سرخوشی ندارند. به همین دلیل وقتی مردم نتوانند از طریق تلویزیون این نیازها را تامین کنند به راه‌های دیگر برای تأمین آنها متوسل می‌شوند.

*ساختار حکومتی تلویزیون را در مواجهه با شرایط عصر جدید چگونه می بینید؟ اگر در این ساختار مثل سایر جوامع، بخش خصوصی مشارکت کند وضعیت چگونه خواهد شد؟

من با این موضوع که دولت و حاکمیت، تلویزیون و صدای خودشان را داشته باشند هیچ مخالفتی ندارم و فکر می‌کنم این حق هرحاکمیت است که رسانه خودش را داشته باشد اما با این موضوع که این رسانه انحصاری باشد، مسأله دارم.

نهضت خصوصی ‌سازی که از اواخر دهه ۸۰ میلادی درجهان به حرکت درآمد تلویزیون‌ها، رادیوها و سایر رسانه‌ها را هم در برگرفت و البته خیلی از دولت‌ها که رسانه‌ها را خصوصی کردند یک کانال دولتی را هم برای خودشان نگه داشتند. من معتقدم تنوع، رقابت و استقلال باید در بین رسانه‌های یک کشور باشد تا بتوانند به پیشبرد فضای آزاد برای بیان حقایق کمک کنند. انحصاری‌‌بودن تلویزیون باعث می‌شود ضعف‌هایش شناخته نشود و یکی از دلایلی که رسانه‌های برون ‌مرزی احیانا مرجعیت پیدا می‌کنند این است که هیچ شبکه تلویزیونی که قادر به رقابت با شبکه‌های داخلی و حاکمیتی باشد، وجود ندارد و مردم نمی‌توانند هیچ صدایی جزصدای مسلط و غالب بشنوند وهیچ گفتمان رقیبی وجود ندارد و در نتیجه برای شنیدن گفتمان‌های رقیب به رسانه‌های بیگانه روی می‌آورند.ما می‌توانیم فقط یک رسانه دولتی داشته باشیم و همان مرجعیت برای عام داشته باشد، اما مرجعیت در رقابت مشخص می‌شود و به تدریج به‌دست می‌آید. مردم قضاوت می‌کنند کدام رسانه اخبارش امانت‌‌دارتر، معتبرتر، متوازن‌‌تر و منصفانه‌‌تر است و تصمیم می‌گیرند. بدیهی است یک گفتمان واحد که امکان مقایسه ندارد قابل قبول مردم نیست، چرا که قضاوت در مقایسه شکل می‌گیرد.

با این تفاصیل معتقدم که این ساختار فعلی تلویزیون ضمن اینکه مشروعیت خودش را دارد و باید هم وجود داشته باشد، اما نباید انحصاری باشد.

*منتقدان تلویزیون از بی‌توجهی این رسانه به افکار عمومی، موضع‌گیری‌های سیاسی جناحی، عدم توجه به نظرات کارشناسان و صاحبنظران مستقل، نظارت‌ناپذیری و حاکمیت مدیریت ایدئولوژیکی به جای مدیریت تخصصی در آن انتقاد می‌کنند. این انتقادها تا چه اندازه بجا هستند؟

یکی ازعوامل کاهش مشروعیت یک رسانه، پاسخگو ‌نبودن درقبال عملکردش است و تلویزیون فعلی ما چنین رسانه‌ای است و نماد عدم پاسخگویی رسانه‌‌ای است؛‌ تلویزیون یکطرفه‌ای که هرچه دل تنگش می‌خواهد علیه هر فرد، گروه و شخصیت می‌گوید و هیچ فرصت و فضایی برای دفاع آنها فراهم نمی‌کند.

نمونه‌هایش بسیارند و مناظره‌های انتخاباتی از شاخص‌ترین آنها هستند، یا در برخی برنامه‌ها به چهره‌های برجسته، مفاخر ملی و همینطور به شخصیت‌ها و چهره‌های سرشناس سیاسی اتهام‌های خیلی مبتذل و مستهجن منتسب می‌شود و فرصت پاسخگویی هم از آنها سلب شده است.سوال من این است چگونه یک نشریه با ۱۰۰۰ نسخه تیراژ طبق قانون مطبوعات ملزم به رعایت پاسخگویی است و طرف مقابل تا دو برابر حجم مطلب می‌تواند پاسخ بدهد و آن نشریه موظف است به سرعت و در همان صفحه، پاسخ را منعکس کند و حق شکایت برای آن طرف محفوظ است، اما تلویزیون که میلیون‌ها مخاطب دارد از این رویه مستثنی است و الزامی برای پاسخگویی ندارد!من قائل به حق پاسخگویی برای مخاطب هستم و برضرورت پاسخگو ‌بودن رسانه تأکید می‌کنم. ما در ادبیات روزنامه‌‌نگاری حرفه‌‌ای حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی روزنامه‌نگاران را داریم و در این ادبیات حقوق و مسئولیت، دو روی یک سکه‌‌‌اند. شما نمی‌توانید حقوق آنها را نادیده بگیرید اما توقع پاسخگویی از آنها داشته باشید و از طرف دیگر از حقوق برخوردار باشید ولی نسبت به عملکرد خود پاسخگو‌ نباشید!

در قانون ما، حقوق مطبوعات پیش‌بینی شده ولی عملا رعایت نمی‌شوند و در مقابل از آنها در حد اعلا مسئولیت خواسته می‌شود، درحالی که در تلویزیون این عکس است، یعنی حقوق حرفه ‌ای خبرنگاران و دست‌ اندرکاران تلویزیون خیلی بیشتر از روزنامه‌نگاران ‌است، اما پاسخگو نیستند و این از عجایب روزگار است.

*برخی معتقدند به‌رغم تنوع شبکه‌ها، تلویزیون یک رسانه تک صدایی است و تلاش‌های اخیر این رسانه از طریق ساخت برنامه های گفتگو محور نیز در تغییر این نظرمخاطبان مخصوصا اقشار نخبه جامعه موفق نبوده است. نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟

درحوزه رسانه‌ها تعدد مهم نیست، تکثر و تنوع مهم است. ما کانال‌ها و شبکه‌های تلویزیونی متعددی در کشور داریم که بسیاری از آنها برنامه‌های همدیگر را تکرار می‌کنند، اما تنوع و تکثیر صداها، سیاست‌ها و خط مشی‌ها را در حوزه تلویزیون نداریم و اساس قضیه این است.

وقتی صحبت از تنوع رسانه می‌شود، یعنی رسانه‌‌هایی با سیاست‌ها و خط ‌مشی‌های متنوع، مستقل و آزاد وجود داشته باشند، نه اینکه همه کانال‌های متعدد رادیویی و تلویزیونی از یک آبشخور تغذیه ‌کنند. درحال حاضر ما با این وضعیت مواجهیم، درحالی که می‌تواند تعداد کانال‌ها و شبکه‌ها خیلی کمتراز اینها باشد، اما تنوع و تکثر تأمین شده باشد و این اتفاق مستلزم این است که مدیریت و مالکیت تلویزیون متنوع باشد، نه اینکه مدیریت و مالکیت برای همه زیرمجموعه‌ها تعیین تکلیف‌ کند. اگر مدیریت و مالکیت واحد باشد امکان اینکه تنوع و تکثر رسانه‌‌‌ای در ذهن این مدیریت و مالکیت واحد باشد، وجود ندارد.

*ظرفیت تاثیرگذاری مثبت تلویزیون در پیشبرد برنامه‌های توسعه کشور از جمله فرهنگسازی درست از طریق فیلم‌ها، سریال ها و برنامه‌های سرگرمی، ورزشی و… و اطلاع رسانی صحیح و به موقع چه قدر است وآیا مسئولان این رسانه توانسته‌اند در چهار دهه اخیر بعد از انقلاب از این ظرفیت استفاده بهینه کنند؟

نه دولت‌ها و نه رسانه‌ها در زمینه اجرای برنامه‌های توسعه موفق نبوده‌اند، زیرا هیچکدام صاحب استراتژی و مکتب فکری و مجهز به دانش نظری در این زمینه نبوده‌اند و به‌طورنسبی این ضعف‌ها در آنها وجود داشته و البته مطلق هم نیستند.

درکنار فقدان استراتژی، دانش و آگاهی شاهد فقدان تعامل و هم‌‌افزایی بین بخش‌های جامعه هم بوده‌ایم. توسعه نیازمند یک استراتژی هم‌افزاست یعنی همه بخش‌‌ها در تعامل با هم کار‌کنند، مسئولیت قبول ‌کنند و کمک ‌کنند چرخ توسعه به حرکت دربیاید و سرعت لازم را پیدا کند.

اگر ما به یک دستگاه فکری درحوزه توسعه ملی مجهز بودیم آن وقت رسانه‌ ما هم می ‌فهمید کجا و از کدام برنامه‌‌های توسعه دولت حمایت کند و مشارکت عمومی را برای موفقیت آن جلب کند و کجا انتقاد کند، کجا پرسشگری کند و کجا از دولت یا دستگاه‌های مسئول پاسخگویی بخواهد.

در نقطه مقابل، دولت هم همین طوراست؛ دولت هم وقتی چارچوب فکری نداشته باشد و اولویت‌ها، تکلیف‌ها و ضرورت‌‌ها را تشخیص ندهد، نمی‌تواند به اهداف برنامه‌های توسعه دست پیدا کند.

البته برای رسیدن به اهداف توسعه نه فقط به دولت توسعه ‌مدار بلکه به ملت و رسانه‌ توسعه‌‌مدار هم نیاز داریم.

فرض کنیم ما مردمی باشیم که فقط به بیرون‌کشیدن گلیم خودمان از آب بیندیشیم، منافع فردی را برمنافع عمومی ترجیح بدهیم و واقعیت‌ها را باید و شاید درک نکنیم؛ این مردم نمی‌توانند به توسعه برسند.

*توسعه یا پیشرفت یک جامعه، یک دولت توسعه‌مدار، یک ملت با نگرش توسعه‌ای و رسانه‌های توسعه‌بخش می‌خواهد که ما کم و بیش فاقد هر سه این عناصر در زمینه توسعه هستیم. دلیل اینکه ما این سه عنصر را نداریم چیست؟

درطول تاریخ ایران، کما بیش به لحاظ تاریخی، دولت‌ها واقعا به فکر توسعه ملی کشور نبوده‌اند و بیشتر به منافع قدرت فکر می‌کرده‌اند و روزنامه‌‌ها هم عمدتاً به منظور حفظ اقتدار و کاریزمای دولت منتشر ‌شده‌اند و برای همین تلقی تاریخی ملت ایران درباره رسانه‌‌ها این است که آنها وابسته به دولت‌ها و بلندگوی دولت‌ها هستند و هیچ صدای مستقلی ندارند و همین باعث شده است شکاف اعتمادی عمیقی بین ملت و دولت در طول تاریخ به‌وجود بیاید.

هنوز هم به غلط برخی از دولتمردان فکر می‌کنند اگر اعتماد مردم را به رسانه‌ها زایل کنند، اعتماد آنها را به سمت خودشان جلب می‌کنند درحالی که هم تحقیقات میدانی و هم تجربه زیستی ما نشان می‌دهد که بین اعتماد مردم به دولت با اعتماد آنها به رسانه‌ها، همبستگی بالایی وجود دارد، یعنی در دوره‌های کوتاهی از تاریخ مانند صدر مشروطیت و سال‌های ۳۲ و ۵۷ که مردم به دولت اعتماد داشته‌اند، به رسانه‌ها هم اعتماد داشته‌اند و بالعکس٫

*تاثیر توسعه اینترنت به ویژه شبکه‌های اجتماعی بر تلویزیون چگونه بوده و برخورد این رسانه را با این پدیده‌های جدید چگونه می بینید؟

اینترنت برای رسانه‌ها همانند اینترنت برای جامعه بشری، هم فرصت و هم تهدید است. فرصت از این نظر که ظرفیت‌ها و منابع جدیدی برای آنها فراهم می‌کند و به نوعی محدودیت نیروی انسانی رسانه‌‌های سنتی را از بین می‌برد، اخبار، اطلاعات، آرا و نظرها را با محتوای روزآمدتر و عینی‌تر و سریع‌تر از اقصی نقاط دنیا به مخاطبان می‌رساند و نیازهای آنی و آتی آنها را بهتر جواب می‌دهد.

اما تهدید از این نظر که یک رقیب خیلی جدی و سرسخت برای رسانه‌های سنتی شده است و به همین دلیل اقبال به رسانه‌های سنتی و تیراژ رسانه‌های مکتوب به‌ویژه روزنامه‌ها به شدت کاهش یافته است. امروزه مخاطبان با یک تلفن همراه مجهز به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی درهر لحظه و هرجا بر داده‌های اطلاعات، اخبار و رویدادها دسترسی وسیع، نامحدود و غیرقابل کنترل دارند و از برخی سانسورها و نظارت‌های رسانه‌های سنتی هم رهایی یافته‌اند.

البته یک تهدید بالقوه جدید را هم در این عرصه نباید فراموش کرد و آن تولید اخبار و اطلاعات جعلی در فضای مجازی به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی است. این نوع اخبار و اطلاعات که به عمد یا سهو فاقد صحت و دقت‌اند همانند کالاهای تقلبی در حوزه تولید اقتصادی ،در فضای مجازی به شدت در حال تولیدند.

به همین دلیل جوامع انسانی با آوار اخبار جعلی مواجه و به نحوی زیر آنها مدفون می‌شوند و واقعا امکان تشخیص درستی یا نادرستی و ارزشیابی خبرها و اطلاعات از مردم سلب می‌شود. این یکی از راه‌های گمراه کردن مخاطب است که اضافه بار اطلاعاتی مدام به اذهان مردم تزریق می‌شود.

یکی از کارکردهای رسانه‌های سنتی به نظر من پایش و غربال کردن این داده‌ها و تعیین میزان صحت و عدم صحت آنها برای بالابردن درک وقدرت تشخیص مردم است.

درهر صورت تردید نکنیم چه بخواهیم چه نخواهیم، فضای مجازی رقیبی بسیار خطرناک و جدی برای رسانه‌های سنتی خواهد بود، اگر این رسانه‌ها، کارکردهای جدیدی را برای خودشان تعریف نکنند.

منبع: روزنامه اطلاعات / دوشنبه 24دی ماه 97/ضمیمه جامعه

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - شماره 637هفته نامه همزیستی به تاریخ 22دی ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.

در این شماره می خوانیم:

« موانع توسعه گلستان در انتظار تدبیر روحانی » این تیتر اصلی  این شماره همزیستی است که مطالب آن به سفر روز  دوشنبه این هفته رییس جمهوری به استان گلستان اختصاص یافته است.

در این مطلب می خوانیم: « رئیس جمهوری به همراه اعضای هیئت دولت در حالی دوشنبه برای دومین بار به استان گلستان سفر می‌کند که بسیاری از وعده‌ها و مصوبات بزرگ و مهم سفر نخست بلاتکلیف برزمین مانده است.

آذرماه سال ۹۳ وقتی دولت یازدهم برای نخستین بار گلستان را مقصد سفر‌های استانی خود قرار داد، خیلی‌ها منتظر بودند تا شاید گره‌های کوری که در برخی از موضوعات از جمله پتروشیمی، خلیج گرگان، راه آهن گرگان- مشهد، زهکشی اراضی و تعدادی دیگری از پروژه‌ها افتاده بود باز شود.»

در ادامه این مطلب آمده است: « یکی دیگر از قول‌های رئیس جمهور در سفرش به گلستان، ایجاد منطقه آزاد تجاری در مرز اینچه ‌برون بود. طرحی که در دل آن شهرک‌های متعددی از جمله شهرک‌های متالورژی و پتروپالایش نیز دیده شد.

سهم دولت در ایجاد منطقه آزاد اینچه‌ برون، تهیه و تصویب لایحه و ارسال آن به مجلس شورای اسلامی بود. دولت حداقل در این زمینه به قولش عمل کرد و لایحه مناطق آزاد که اینچه‌ برون را هم شامل می‌شد به مجلس شورای اسلامی فرستاد.

به رغم فرازو نشیب‌هایی که لایحه منطقه آزاد اینچه ‌برون پشت سر گذاشت، هنوز هم ایراد‌های آن برطرف نشده و شورای نگهبان نیز لایحه را به مجلس بازگردانده است و مشخص نیست چه فرجامی درانتظار این لایحه خواهد بود.»

همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « مطالبات مردم گنبد از رییس جمهوری»، « آقای روحانی! تابوی چهل ساله را بشکنید! »، « جلو تبعیض را بگیرید »، « فکری اساسی به وضعیت بحرانی جاده بندرترکمن - اق قلا بکنید »، « اصول به جا مانده از قانون اساسی را اجرا کنید»، « دبل سردار » و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با سایر خبرهای استان گلستان به چاپ رسیده است.

هفته نامه همزیستی  که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد  کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - شماره 636هفته نامه همزیستی به تاریخ 15دی ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.

در این شماره می خوانیم:

« یک انتصاب و چند سئوال » این تیتر سرمقاله این شماره همزیستی است که به قلم مدیرمسئول این نشریه نوشته شده است.

در این مطلب می خوانیم: « در چند روز اخیر خبر انتصاب حمیرا ریگی فرماندار شهرستان مرزی قصرقند در استان سیستان و بلوچستان به سمت سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور برونئی واقع در جنوب شرق آسیا نقل محافل خبری شد و آقای جهانگیری معاون اول رییس جمهوری در سفر به این استان با اعلام این خبر بر عزم دولت روحانی در توجه عملی به مناطق محروم و استفاده از نیروهای شایسته این مناطق در مدیریت کشور تاکید کرد.

این گونه انتصاب ها در کشور ما که عادت مان دادند اگر به یکی از کوچک ترین حقوق بر زمین مانده مان رسیدیم هورا بکشیم و جشن بگیریم و از اعطا کنندگان!! حق خودمان تا آخر عمر تقدیر و تشکر کنیم، درهرحال قابل تقدیر است و از کسانی که با هر انگیزه و نیتی زمینه چنین اتفاقات حداقلی را فراهم آوردند، باید تشکر کرد.»

در ادامه این مطلب آمده است: « اما یادآورمی شود که راقم این سطور این اقدام دولت را نه به خاطرانجام ناقص و نمادین یکی از دهها وعده بی فرجام رییس جمهوری، بلکه بخاطر دستیابی یک بانو به یک پست بالای سیاسی در درجه اول و یک اقلیت مذهبی و قومی به یکی از دهها حقوق بر زمین مانده اش در درجه دوم، قابل حمایت می داند، ولی دور از حداقل رسالت روزنامه نگاری است که به ابعاد دیگر این اتفاق اشاره نشود.

دولت آقای روحانی که با وعده استیفای حقوق زنان و اقلیت ها بیشترین آرای خود را در دو انتخابات ریاست جمهوری از این دو قشر به دست آورد و تا امروز که شش سال از هشت سال ریاست جمهوری خود را سپری می کند، چرا درعمل به جز چند مورد نمادین، اقدامی برای نهادینه کردن عدالت در انتصابات مدیران دولتی در همه سطوح انجام نمی دهد؟»

همچنین در این شماره همزیستی گفت و گو با دکتر پرویز پیران جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره مسئولیت پذیری اجتماعی و مطالبی با عناوین « انحصار فساد می آورد »، « دانشگاه و آنچه برباد رفت »، « در انتظار هنرنمایی سردارآزمون» و چندین  مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان گلستان و منطقه آزاد قشم به چاپ رسیده است.

هفته نامه همزیستی  که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد  کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - شماره 635هفته نامه همزیستی به تاریخ 8 دی ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.

در این شماره می خوانیم:

« قرعه سوء تدبیرهای پی در پی سرانجام به نام دانشگاه افتاد/ 10سئوال درباره پرپر شدن 10گل دانشگاه!»

تیتر اول این شماره همزیستی را تشکیل می دهد. این تیتر برگرفته از یک گزارش خبری درباره سانحه غم انگیز و دلخراش بریدن ترمز اتوبوس سرویس دانشجویان واحد علوم و تحقیقات تهران دانشگاه آزاد اسلامی است.

در بخشی از این گزارش می خوانیم: 

 اگر حادثه ای از این دست در منطقه ای دورافتاده و گمنام کشور برای اقشاری معمولی بیافتد که طبق اطلاع رسانی رسمی کشور موارد آن الا ماشاء الله کم هم نیست، کمتر احساسات و افکار عمومی را جریحه دار می کند که شاید تعدد و استمرار این گونه حوادث دلیلی برعادی شدن آنها می تواند باشد، اما این حادثه اخیر بخاطر ماهیت و مکان و زمان آن، مقوله ای کاملا جدا از همه حوادث مشابه در کشور است و پر واضح است که مسئولان و مسببان این حادثه تلخ باید پاسخگوی سوء مدیریت خود در قبال آن باشند.

در ادامه این گزارش آمده است:

گرچه انتظار پاسخگویی از کسانی که عادت کرده اند به افکارعمومی پشت بکنند و خود را بری از هرگونه مواخذه و پاسخگویی می دانند چندان معقول به نظر نمی رسد، اما این حقیقت قابل کتمان نیست که امروزه به برکت شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، فرار از مسئولیت برای هیچکس چندان عاقبت مطمئنی نداشته و ندارد.

گزارش این گونه ادامه می یابد:

درهر صورت پرپر شدن هشت نفر از دانشجویان بی گناه واحد علوم و تحقیقات تهران دانشگاه آزاد و مصدومیت شدید تعداد قابل توجهی دانشجوی دیگر در حادثه اسفناک هفته گذشته سئوالات بزرگی را برای افکار عمومی مطرح کرده است که شاید مسئولان ذیربط و حامیان سیاسی و جناحی آنها، به این سئوالات برچسب سیاسی و جناحی بزنند و خود را موظف به پاسخگویی ندانند، اما این سئوالات اگر هم از سوی رقبای سیاسی این مسئولان مطرح می شود از این واقعیت نمی شود فرار کرد که 10 انسان بی گناه با عقبه ای انسانی بزرگ شامل خانواده، دوستان، همکلاسی ها، هم دانشکده ای ها، هم دانشگاهی ها، همشهری ها و هم وطنان داغدیده پرچمدار این سئوالات هستند و تا رسیدن به پاسخ های قانع کننده حداقل برای جلوگیری از تکرار این گونه فجایع از پای نخواهند نشست.

این گزارش با طرح 10سئوال از مسئولان دانشگاه آزاد درخصوص نحوه جانمایی و تملک مکان دانشگاه، محل هزینه شهریه های نجومی، مدیریت اجرایی و برخورد با این حادثه به پایان می رسد.

همچنین در این شماره همزیستی مطالبی درباره سهم موسسات غیردولتی غیرپاسخگو از بودجه سال 98 و چند مطلب دیگر همراه با خبرهای استان گلستان به چاپ رسیده است.

هفته نامه همزیستی  که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد  کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - هم‌اندیشی «تاریخ شفاهی مطبوعات» با روایت خاطرات روزنامه‌نگاران پیشکسوت از تحریریه‌های سال‌های پیش از انقلاب و تغییراتی که انقلاب در روزنامه‌ها ایجاد کرده بود، برگزار شد.

به گزارش ایسنا، هم‌اندیشی «تاریخ شفاهی مطبوعات»، عصر روز سه‌شنبه (چهارم دی‌ماه) با روایت خاطرات محمد بلوری، بیژن نفیسی، منصور سعدی و هوشنگ اعلم از پیشکسوتان مطبوعات در دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار شد.

بیژن نفیسی، روزنامه‌نگار پیشکسوت و مدرس دانشگاه در سخنانی درباره روزهای نخستی که پا به عرصه روزنامه‌نگاری گذاشت، اظهار کرد: سال ۱۳۵۰ همزمان با تحصیل در رشته علوم ارتباطات وارد عرصه روزنامه‌نگاری در روزنامه «اطلاعات» شدم. آن زمان روزنامه‌های «اطلاعات» و «کیهان» مهمترین روزنامه‌های کشور بودند و نقش اصلی را ایفا می‌کردند.

او در ادامه ضمن بیان خاطره‌ای از دوران فعالیت خود در روزنامه‌ «اطلاعات» در سال‌های پیش از انقلاب، اظهار کرد: در دوره-ای هر روز صبح در روزنامه «اطلاعات» کاغذ کاهی در تحریریه‌ها وجود داشت که مطالبی را که نباید به آنها در روزنامه می‌پرداختیم را عنوان کرده بود. آن زمان سرعت انتقال اطلاعات تا این اندازه زیاد نبود و ما تازه صبح‌ها برخی از اخبار را از همین طریق متوجه می‌شدیم. از روی کنجکاوی برای پیگیری این اخبار با نهادها و افراد مختلفی تماس می‌گرفتیم و این ترتیب خبر در سطح شهر پراکنده می‌شد. جالب است بدانید که این کاغدها بعد از انقلاب  توسط دکتر مجابی تحت عنوان استاد سانسور در دوران پیش از اتقلاب به چاپ رسید.

نفیسی ادامه داد: البته این زرنگی سردبیر ما بود که این برگه را که باید فقط خودش می‌دید را به سرویس‌ها می‌فرستاد تا از حجم کاریش اندکی کم شود. اما وقتی صدای این اخبار در شهر پیچید و متوجه شدند که علت این موضوع چیست به او تذکر دادند که دیگر مفاد آن برگه را به تحریریه‌ها اعلام نکند.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت همچنین با اشاره به رقابتی که میان روزنامه‌نگاران آن دوره وجود داشت، گفت: ما روزنامه‌نگاران «اطلاعات» و «کیهان» رقابت‌های زیادی با هم داشتیم، اما این رقابت‌ها روی رفاقت‌هایمان تاثیری نداشت. به ویژه وقتی در سندیکا جمع می‌شدیم دیگر هیچ رقابتی میان ما وجود نداشت و همه در کنار هم به موضوعات مختلف در سندیکا می‌پرداختیم.

نفیسی در ادامه با اشاره به تحولات ایجاد شده در تحریریه‌ها در سال‌های منتهی به انقلاب، اظهار کرد: دامنه تغییرات بسیار زیاد بود  و کاملا احساس می‌شد. آرشیو روزنامه‌های «اطلاعات» و «کیهان» به خوبی نگاه‌های اجتماعی همه گروه‌ها را در آن دوره می¬تواند نشان ‌دهد. چراکه تمام موضع‌گیری‌های آن زمان از هر نگاه و جناحی دراین روزنامه‌ها ثبت شده و هم اکنون در آرشیوها موجود است.

همچنین هوشنگ اعلم، روزنامه‌نگار پیشکسوت و مدیر مسئول مجله «آزما» ضمن مرور کوتاهی بر تاریخ مطبوعات ایران، با اشاره به روزنامه «کاغذ اخبار» به عنوان اولین روزنامه ایرانی، اظهار کرد: اولین روزنامه ایرانی در حالی دولتی و حکومتی بود که اکثر روزنامه‌ها در دنیا از سمت مردم ایجاد شده‌ بودند؛ اما «کاغذ اخبار» روزنامه‌ای کاملا حکومتی بود و به همین خاطر هم با انتقادهایی از سوی مردم مواجه شد. بر همین اساس هم میرزا صالح بعد از مدتی تصمیم گرفت که اندکی دغدغه‌های مردم را نیز در این روزنامه انعکاس دهد. که در نهایت همین امر منجر به بسته شدن این روزنامه شد.

اعلم با بیان اینکه «از همان ابتدا و در طول تاریخ روزنامه‌نگاری کشورمان با بند ناف به دولت‌ها وصل شده است»، گفت: در دوران مشروطه نیز که روزنامه‌هایی برای تهییج مردم و تشویق آنها برای مخالفت با حکومت با آزادی بیشتری منتشر می‌شدند، وابسته به گروه‌های سیاسی بودند و  چندان هم مردمی نبودند. در دوران رضاخان نیز روزنامه‌ها بسیار محدود بودند، اما بعد از او و اوایل حکومت پهلوی دوم روزنامه‌ها با آزادی زیادی مواجه شدند و توانستند صدای مردم باشند؛ اما متاسفانه در این دوره بدترین استفاده از آزادی مطبوعات صورت گرفت که حتی بعدها این دوره به دوره مطبوعات دهن‌دریده شهره شد.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت ادامه داد: با وجود آنکه برای تمام روزنامه‌نگاران آن دوره با تمام شهامتشان احترام قائلم، اما طبیعی است که در هیچ دوره‌ای و از سمت هیچ دولتی فحاشی قابل قبول نبوده و نیست. یادم است حتی در یک شماره از نشریه «مرد امروز» تیتری با این مضمون زده شده بود که اگر هر کسی سر قوام‌السلطنه را بیاورد ۱۰۰ هزار تومان جایزه می‌گیرد. این درحالی است که در هیچ کجای دنیای با وجود آزادی مطبوعات چنین موضوعی مرسوم نبوده و نیست.

به هر حال این نوع ادبیات در نشریات آن دوره باعث شد که آزادی مطبوعات کاهش پیدا کند و محدودیت‌ها بیشتر شود.

اعلم خاطرنشان کرد: البته باز هم در دوران مصدق این آزادی مطبوعات تا اندازه‌ای وجود داشت، ولی بعد از کودتای سال ۳۲ و با بازگشت دوباره شاه به قدرت  بگیر و ببندهای رسانه‌ای به شکل جدی آغاز شد.

او همچنین در بخش دیگری از سخنان خود درباره فضای تحریریه‌ها در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷، اظهار کرد: از سال ۵۰ به مرور جو جامعه شروع به  تغییر کرد. می‌توان گفت یکی از مهمترین ویژگی‌های جامعه آن دوره این بود که با پولدار شدن بخشی از جامعه، فاصله طبقاتی زیادی به وجود آمد؛ موضوعی که اعتراض اقشار فرودست جامعه را به دنبال داشت.

اعلم همچنین با اشاره به تغییراتی که در فضای جامعه ایجاد شده بود، خاطرنشان کرد: به مرور با فعال شدن جوانان در عرصه‌های سیاسی، جامعه از دورن متحول شد. در سال‌های ۵۳ و ۵۴ گروه‌های سیاسی فعال‌تر شده بودند، بحث‌های سیاسی در جامعه بیشتر شده بود و زمزمه‌های عدالت‌خواهی شنیده می‌شد.

او همچنین در پایان سخنان خود خاطره‌ای از انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه «اطلاعات» که باعث شد موج اعتراضات زیادی در برخی شهرهای ایران به ویژه قم به پا شود را بیان کرد.

محمد بلوری که از او با عنوان پدر حادثه‌نویسی مطبوعات ایران یاد می‌شود نیز در سخنانی ضمن بیان خاطراتی از تحریریه روزنامه «کیهان» از تفاوت‌های شرایط روزنامه‌نگاری در آن دوره و امروز سخن گفت.

او اساس کار روزنامه‌ها را در گذشته رقابت میان روزنامه‌نگاران برشمرد و گفت: اما ما در عین رقابت‌های زیادی که با هم داشتیم با هم دوست بودیم و از هم منافع مشترکمان دفاع می کردیم. یادم است زمانی یکی از دوستان روزنامه‌نگار در روزنامه «اطلاعات» خبری را منتشر کرده بود که من جرات به انتشار آن در روزنامه «کیهان» نداشتم. خبر در این باره بود که دختری از شهرستان به تهران فرار کرده و یک افسر شهربانی او را گمراه کرده بود. خبرنگار روزنامه «اطلاعات» را شهربانی دستگیر کرد و سر او را کچل کرد. همه ما روزنامه‌نگاران اعتراض کردیم و در نهایت یکی از مسئولان شهربانی به تحریریه روزنامه «اطلاعات» رفت و از آن روزمامه‌نگارو سایر روزنامه‌نگاران عذرخواهی کرد.

بلوری همچنین با تاکید بر اهمیت تجربه در حرفه روزنامه¬نگاری، خاطرنشان کرد: یادم است که هیچ کسی در روزنامه «کیهان»  بازنشسته نمی‌شد، چون آن زمان تاکید داشتند که باید از تجربیات افراد باسابقه برای انجام کارهای حرفه‌ای تر استفاده کرد. در دوره ما خبرنگاران با تجربه بسیار ارزش داشتند و باعث می‌شدند بچه‌ها فعال‌تر باشند و هر روز به دنبال خبرهای داغ و جدید بروند.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت در ادامه با انتقاد بر پشت میز نشینی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران امروز، یادآور شد: آن زمان 90 درصد مطالب روزنامه‌ها تولیدی و اختصاصی بود و اصلا همانند امروز نبود که اغلب اخبار تکراری هستند. متاسفانه امروز خبرنگاران چله‌نشین تحریریه‌ها شده‌اند. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که شرایط کاری روزنامه‌نگاران امروز هم چندان مطلوب نیست و طبیعتا نباید از آنها انتظار زیادی داشت.

او ادامه داد: در دوره ما روزنامه‌نگاران بهترین حقوق‌ها را می‌گرفتند و بهترین زندگی و ماشین را داشتند. این درحالی است که روزنامه‌نگاران امروز با حقوق‌های اندک کار می‌کنند و به همین خاطر هم اغلب خانم‌هایی که صبور و قانع هستند در تحریریه‌ها مشغول به کار شده‌اند. در این شرایط طبیعی است که دیگر شوق و ذوق روزنامه‌نگاری نیست. در فضایی که حقوق روزنامه‌نگاران بسیار اندک است و از سوی مدیرانشان نیز حمایت نمی‌شوند نمی‌توان از روزنامه‌نگاران توقع زیادی داشت.

بلوری با بیان خاطراتی از دردسرهایی که با نگارش برخی گزارش‌هایش برای روزنامه «کیهان» ایجاد کرده بود و حتی بارها از سوی ساواک نیز احضار شده بود، از لزوم حمایت مدیران رسانه‌ها از خبرنگاران سخن گفت و تاکید کرد که امروز اغلب خبرنگاران و روزنامه‌نگاران از سوی رسانه‌شان حمایت نمی‌شوند.

این روزنامه‌نگار که در حال حاضر در روزنامه «ایران» مشغول کار است و همچنان در کسوت روزنامه‌نگار قلم می‌زند، در روایت بخشی از خاطرات خود، اظهار کرد: سال ۵۶ در دولت آموزگار ممنوع‌القلم شدم. من دیگر نمی‌توانستم در هیچ روزنامه‌ای کار کنم، اما از سوی روزنامه به من کمک مالی می‌کردند و حتی من و همسرم را به خارج فرستادند و بعد از مدتی که می‌توانستم باز هم بنویسم، بازگشتیم. اما الان مدیران رسانه‌ها حتی حقوق خبرنگاران را نمی‌دهند، دیگر چه برسد به حمایت! امروز من شرمنده نسل جوان هستم.

او همچنین با اشاره به نقش سندیکای روزنامه‌نگاران در حمایت از فعالان این عرصه، یادآور شد: وقتی خبرنگاری را از رسانه‌ای اخراج می‌کردند، مدیرمسئول باید حتما به سندیکا می‌آمد و توضیح می‌داد.

همچنین منصور سعدی از روزنامه‌نگاران پیشکسوت نیز در سخنانی اظهار کرد: در سرمقاله سه شماره اول روزنامه «کیهان» داد سخن درباره آزادی مطبوعات داده شده بود. فکر می‌کنم امروز هم اگر روزنامه‌ای بخواهد منتشر شود باز هم از آزادی مطبوعات سخن خواهد گفت. ما در همه این سال‌ها دغدغه آزادی مطبوعات را داشته و داریم. البته فقط در دوره کوتاهی مطبوعات آزاد بودند؛ به غیر از سال‌چهای ۲۰ تا ۲۶ که هرج و مرج در روزنامه‌های کشور حاکم بود، دوره شاپور بختیار و بعد از اعتصاب مطبوعات، روزنامه‌های  به معنای واقعی آزاد بودند. علت هم این بود که حکومتی بر کشور مسلط نبود، و در عین حال در روزنامه‌ها هرج و مرجی هم وجود نداشت که هر چه میخواهند بنویسند، اما اتفاقات خیابان‌ها و دغدغه‌های مروم را انعکاس می‌دادند.

او نیز درباره فضای تحریریه در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی، خاطرنشان کرد: روزنامه «کیهان» نسبت به روزنامه «اطلاعات» اختلاف سلیقه و گرایش‌های مختلف بیشتری داشت. یادم است که سال ۵۲ موج ضد روزنامه «کیهان» به دربار راه پیدا کرده بود و به همین خاطر هم تغییر و تحولاتی در سردبیری روزنامه ایجاد شد. این تحولات در روزنانه کم نبود و تا سال ۵۶ نیز همچنان ادامه داشت.

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - شماره 634هفته نامه همزیستی به تاریخ اول دی ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.

در این شماره می خوانیم:

  • « آوار بیکاری بر سر مردم» تیتر اول این شماره همزیستی را تشکیل می دهد. این تیتر برگرفته از یک گزارش است که پدیده ببکاری و دلایل بروز این پدیده  را در ایران با تاکید بر بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاه ها بررسی می کند.

در این گزارش همزیستی با اشاره به آمارهای رسمی بیکاری در کشور آمده است: این آمارها گویای حقایق تلخی است، تلخ از این نظر که مدعیان مدیریت و اصلاح دنیا امروز در قبال این آوارعظیمی که بر سر این مردم  فرو نشاندند دم برنمی آورند و با فرافکنی و دادن ادرس غلط نسبت به این بحران عظیم اجتماعی بی اعتنایی می کنند، غافل از اینکه بیکاری در زیر پوست جامعه، اساس و بنیاد جامعه را در حال نابود کردن است.

اگر در بحران بیکاری صرفا به بیکاری اقشار تحصیل کرده بپردازیم و اقشار دیگر را فعلا کنار بگذاریم این سئوال را می توان مطرح کرد که آیا همان کسانی که تیشه به ریشه دانشگاه زدند مقصران اصلی بروز بحران بیکاری مخصوصا بیکاری تحصیل کردگان هم هستند؟

بطورقطع افراد و مجموعه هایی که با عملکرد خود علم و دانش را در این جامعه از محتوا خالی کردند، غیر از اینکه کیفیت تولیدات مادی و معنوی را در همه بخش ها خدشه دار کردند و مشکلات متعددی را بر مردم تحمیل کردند، به بیکاری میلیون ها نفر از جوانان این مملکت که با هر زحمتی مدرک دانشگاهی را به امید یافتن یک شغل مرتبط با مدرکشان اخذ کرده بودند، دامن زدند.

در ادامه این گزارش با انتقاد از نقش قانون کار در افزایش نرخ بیکاری در کشور می خوانیم: در همه عالم، این، یک اصل پذیرفته شده ای است که کارگر و کارفرما لازم و ملزوم یکدیگرند وهرگونه دخالت نیروی سوم جزاینکه تعادل این دو را به هم می زند نتیجه دیگری نخواهد داشت، ولی متاسفانه وضع کنندگان قانون کار، این معادله طبیعی را با دخالت دادن دولت در روابط بین این دو به هم زدند  و عرصه تولید و اشتغال را از همان اول دچار تنش های بی سرانجامی کردند که تبعات وحشتناک اقتصادی و اجتماعی آنها تاکنون بر گرده ملت سنگینی می کند.

همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین «چرا با جوانان گفت و گو نمی کنیم»، «خشونت پنهان»، «پرندگان مهاجر قربانی زیاده خواهی انسان ها می شوند»، «نامه مدیرعامل شرکت تعاونی تولید و پرورش اسب اصیل ترکمن به وزیر ورزش و جوانان» و چند مطلب دیگر همراه با خبرهای مربوط به استان گلستان به چاپ رسیده است.

هفته نامه همزیستی  که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد  کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.    

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - شماره 633هفته نامه همزیستی به تاریخ 24آذر 97 با مطالب متنوع منتشر شد.

در این شماره می خوانیم:

  • « فقر، مولود شوم تورم و یارانه !»

این تیتر که تیتر اول این شماره همزیستی را تشکیل می دهد برگرفته از یک گزارش است که پدیده فقر و دلایل بروز این پدیده  را در دنیا و بخصوص در ایران از ابعاد مختلف بررسی می کند.

در این گزارش همزیستی می خوانیم: برنامه ای که تحت عنوان هدفمندی یارانه ها در سال 89 در کشورمان شروع شد نه تنها کوچک ترین تاثیری در کاهش فقر در کشور نداشت بلکه همانطور که در همان زمان اقتصاددان ها و متخصصین پولی و مالی و صاحب نظران در امور توسعه هشدار دادند موجب افزایش نقدینگی و رشد نرخ تورم در کشور شد که نتیجه این دو پدیده درهر جامعه چیزی جز افزایش فقر نیست.

در ادامه این گزارش آمده است: به رغم اینکه مثل روز روشن بود که قانون هدفمندی یارانه ها چیزی جز فریب اقشار اسیب پذیر جامعه با شعار پرطمطراق ایجاد عدالت در توزیع ثروت ملی کشور نبود، اما رییس دولت های هشتم و نهم مانند دن کیشوت شمشیر پوپولیسم را دور سرش چرخاند وبا اجرای این قانون اقتصاد لرزان کشور را به سوی ناکجا اباد کشاند.

این سناریو که با شعار جذاب « نابود باد پوپولیسم » رییس دولت های دهم و یازدهم انتظار می رفت در مسیر منطقی و علمی اقتصادی قرار بگیرد، در کمال ناباوری میلیون ها ایرانی که گول این شعار جذاب را خورده و در پای صندوق های رای حاضر شده بودند، در همان مسیر پوپولیستی ادامه یافت و با تحولات بعدی موجب تسریع بیش از پیش نرخ رشد فقر در کشور شد.

گرچه مجلس از نظر قانونی وظیفه داشت در همان سال های اولیه اجرای این قانون، مانع تداوم زیانبار آن می شد ولی نه درمجلس وقت و نه در مجالس بعدی اقدامی جز فریادهای بی عمل، چیزی مشاهده نشد و هم دولت و هم مجلس سرنوشت اقتصاد این کشور را در مسلخ مصلحت های انتخاباتی برای جلب آراء مردم قربانی کردند.

  • "رنج تلخ مهاجرت " عنوان یکی دیگر از گزارش های مندرج در این شماره همزیستی است که توسط یک گزارشگر جوان از منطقه محروم جرگلان استان خراسان شمالی تهیه شده است. در این گزارش می خوانیم:
  • «سال های سال است که زیرساخت های رشد و توسعه این فرصت های بالقوه اشتغال زا و کارآفرین این خطه، در پله نخست در جا می‌زنند و موجب شده است که اغلب مردان و جوانان این روستاها که هر یک از آنان می‌توانند یک نیروی کارآفرین استان خراسان شمالی باشند برای به دست آوردن کار، کسب درآمد و تامین هزینه های زندگی به تنهایی و یا همراه با خانواده‌های شان، رنج و تلخی کوچ از زادگاه و مهاجرت را به جان بخرند و از ریشه خود دل برکنند و به دیگر استان‌ها و کلان شهرها مهاجرت کنند. اما همیشه رویای بازگشت به ریشه و زادگاه خود را دارند.»
  • در این شماره همزیستی همچنین گزارش ها و مقالاتی در ارتباط با کشاورزی در هلند، وضعیت معلمان در المان و چند مطلب دیگر همراه با خبرهای مربوط به استان گلستان به چاپ رسیده است.

هفته نامه همزیستی  که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد  کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.    

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز: عصر حاضر که دوران انفجار اطلاعات و شکوفایی دانش و گسترش رسانه‏های جمعی نام گرفته، آبستن حوادث و اتفاقات بی‏شمار است. اوضاع نابسامان اجتماعی و اقتصادی در جامعه امروز کشور، می‏تواند منجر به آسیب‏های جدی به روح و روان جامعه شود. افسردگی، ناامیدی، اضطراب، خشم و خشونت، هراس اخلاقی و افزایش بزهکاری از جمله این آسیب‏ها هستند که در بزنگاه‏های بحرانی بروز و ظهور بیشتری می‏یابد. در چنین شرایطی رسانه‏ها نقش بسزا و غیرقابل ‌انکار در تخفیف یا تشدید این دست آسیب‏های روانی و اجتماعی می‏توانند بازی کنند. رسانه‏ها می‏توانند ناامیدی، هراس و اضطراب مضاعفی تولید و تحرکات هیجانی اقتصادی و اجتماعی را افزایش دهند و بالعکس، موجبات شکیبایی، امیدواری و تاب‏آوری اجتماعی را فراهم آورند. رسانه‏ها در شرایط بحرانی یکی از مهم‏ترین گروه‏های مرجع و تعیین کننده هستند که نقش رهبری مخاطبان و شهروندان را برعهده دارند. بر این اساس رسالت حساسی بر دوش فعالان رسانه‏ای در شرایط بحران قرار دارد. در این رابطه با محمد مهدی فرقانی، رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و استاد ارتباطات و روزنامه‏نگاری به گفت‏ و گو نشستیم. فرقانی معتقد است که در موضوع «اعتماد عمومی» و «امید اجتماعی» دچار مساله شده‏ایم.

 *جامعه رسانه‏ای و وسایل ارتباط جمعی به‌ویژه مطبوعات و روزنامه‏ها، چه در ایران و چه در دیگر كشورهای جهان، نقش مهم و تعیین‏ كننده‏ای در مدیریت و كنترل بحران‏های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه دارند. به‏ویژه در حال حاضر چه بخواهیم و چه نخواهیم، رسانه‏‌ها در دوران کنونی بخش جدایی ‏ناپذیر از زندگی مردم شده‌اند و مردم در طول شبانه‏ روز از محتوای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی و سرگرمی رسانه‌‏ها استفاده می‌کنند. رسانه‏ها با اطلاع‏ رسانی و فرهنگ‏سازی به‌عنوان دو کارکرد اصلی خود می‏توانند در ایجاد، تثبیت و افزایش امنیت اجتماعی نقش موثری ایفا کنند. در این باره لطفا توضیح ‏دهید؟

هر رسانه‌ای مسئولیت اجتماعی خودش را در قبال شرایط و وضعیتی که در آن بسر می‌برد، باید انجام دهد. یکی از این مسئولیت‌ها که امروز به دیگر مسئولیت‌های رسانه‌های سنتی اضافه شده است، رصد کردن محتواهای شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های مجازی و به نوعی راستی ‌آزمایی و محک‌زدن و تعیین تکلیف کردن آنهاست. به این معنا که مردم در این هجمه خبری و در زیر این آوار اخبار امکان راستی‌ آزمایی و امکان ارزش‌گذاری روی اطلاعاتی که دریافت می‌کنند را ندارند. نه تخصص و مهارتش را دارند و نه به‌دلیل این حجم سنگین آوار خبری، حتی اگر تخصصش را داشته باشند، امکان راستی‌ آزمایی‌اش را ندارند. یکی از کارکردهای مهم رسانه‌های سنتی به‌ویژه اگر خواهان کسب اعتبار و جلب اعتماد مخاطب خودشان هستند، این راستی ‌آزمایی‌ است و باید آن را به عنوان یک برنامه ثابت در دستور کار قرار بدهند و دنبال کنند، یعنی مخاطب بتواند که از طریق رسانه‌های سنتی به محتوایی برسد که دنبال آن است، یعنی قدرت محک‌زدن اطلاعات مجازی در شبکه‌های مجازی و رسانه‌های ماهواره‌ای و امثال آنها را داشته باشد. نکته دوم این است که همچنان که نقدها و نارضایتی‌ها ابراز می‌شود، با این تعادل و توازن به واقعیت‌های اجتماعی هم بپردازند. برای مثال وقتی صحبت از کاهش قدرت خرید مردم و تورم می‌شود، به علل و عوامل و ریشه‌های آن هم پرداخته شود و این آگاهی را توامان در مخاطب ایجاد کنند که به سرخوردگی دامن نزند. ملتی که آگاه شود، بهتر می‌تواند با بحران‌ها و مشکلات جامعه‌اش مواجه شود و راحت‌تر با آنها کنار می‌آید. اگر فکر کند که مسئولان اصلا مساله‌اش را نمی‌شناسند و کاری به آن ندارند، دچار اضطراب، تشویش و نارضایتی مفرط می‌شود. بنابراین این مهم است که ما در بازنمایی و بازتاب واقعیت‌های اجتماعی به زمینه‌ها ریشه‌ها و بسترهایی که این وضعیت را به‌وجود می‌آورند، بپردازیم و به حل آن کمک کنیم. رسانه‌ها امید کاذب نمی‌توانند بیافرینند، اما می‌توانند ناامیدی کاذب هم خلق نکنند. در حال حاضر جامعه ما درگیر این وضعیت است. به این منظور دولت و حکومت باید در همه جا حاضر و ناظر و فعال بر وضعیت نامطلوب اجتماعی و اقتصادی مردم باشد. با شعار چیزی حل نمی‌شود. باید با عمل به مردم نشان دهند که به فکر آنها هستند. امید را یک شبه نمی‌توان زایل کرد، یک شبه هم نمی‌شود، خلق کرد با این توضیح که ایجاد امید سخت‌تر از زائل کردن آن است، برای اینکه با یک گرانی ممکن است، بخش مهمی از امید اجتماعی مردم فروبپاشد، اما مدت‌ها طول می‌کشد تا مردم به آنچه که دارد اتفاق می‌افتد به چشم امید نگاه کنند و اعتماد از دست رفته بازسازی شود. ما امروز در حوزه امید اجتماعی و اعتماد عمومی دچار مساله هستیم، اما یادمان باشد که رسانه ها در این زمینه هم مسئولیت دارند و هم در عین حال نمی‌توان از آنها انتظار معجزه داشت. یک مجموعه‌ای باید دست ‌به ‌دست هم بدهد تا بتوانیم این امید زخم خورده را بازسازی کنیم.

*«انتشار اخبار نادرست و جعلی نوعی جنایت عمومی است. یعنی به منزله پاشیدن اسید نااطمینانی و ناامیدی به صورت جامعه است. برای اینکه «امید ملی» بازسازی شود، نیازمند آن هستیم که دست ‌کم برای مدتی دست به «سکوت ملی» بزنیم. با سکوت ما هیچ چیزی از دست نمی‏رود و هیچ خبری نمی‌شود. جامعه ما بیش از نیاز به دانستن اخبار، نیازمند فرصت تفکر است، نیازمند فرصت گفت‌ و گو و نیازمند فرصت برای آرامش است.» این بخشی از سخنان آقای محسن رنانی، ‌‌اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان درباره نقش رسانه‏ها در بازتولید ناامیدی و یاس است که ایرادهای زیادی به آن وارد شد. نظرتان در مورد نامه آقای رنانی چیست؟ آیا با این سکوت رسانه‏ ای و ملی که مطرح می‏کنند موافق هستید؟

من صد در صد با محتوا و ایده نامه دکتر رنانی موافق هستم. به‌ویژ حالا که جامعه ایران آماج اخبار منفی فضای مجازی، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و البته برخی رسانه‌های داخلی است و معتقد هستم که می‌تواند مرهمی بر زخم‌های عمیق اجتماعی باشد، اما این ایده در عمل قابل تحقق نیست. کاش می‌شد، حتی برای روزهایی در خلا خبری بسر ببریم و به نظر بنده یکی از درمان‌های بشر خبر زده امروز همین است، اما امکان فرورفتن در سکوت و خلأ خبری نداریم. سکوت خبری ما میدان عمل را به فیک‌نیوزها می‌دهد. ما امکان اینکه بتوانیم فضای مجازی را به سکوت بکشانیم، نداریم. برای مثال فرض کنید فضای داخلی را فیلتر کنیم، فضای بین‌المللی را نمی‌توانیم فیلتر کنیم. فضای همه رسانه‌ها را نمی‌توانیم که فیلتر کنیم حتی اگر خیلی از نخبگان تصمیم بگیرند که سکوت کنند. رسانه‌هایی که همگی در قامت تلفن همراه تجمیع شده‌اند. در گذشته می‌گفتیم که رادیو را روشن نمی‌کنیم، تلویزیون را روشن نمی‌کنیم یا روزنامه نمی‌خوانیم، اما امروز تلفن همراهی که در دست‌مان است، خودش چند رسانه‌ای است. همزمان همه رسانه‌ها را اعم از صدا، تصویر، متن و فیلم را در برمی‌گیرد. من موافقم و معتقد هستم که ما امروز به خلا خبری نیاز داریم تا جریان خبری. ما نیاز داریم که مدام در معرض بمباران اخبار منفی قرار نگیریم. شما وقتی رسانه‌های داخلی و خارجی را باز می‌کنید، در مجموع جز بازتولید یاس وناامیدی چیزی دیگر به شما نمی‌دهند. ممکن است که در لابه‌لای آنها دو تا خبر مثبت هم باشد، اما در واقع وقتی گفتمان خبری آنها را تحلیل محتوا و ارزیابی می‌کنیم، می‌بینیم که فضای این گفتمان منفی و یاس ‌آفرین است و امکان اینکه شرایط را به سمت چنین سکوتی، چنین تاملی در خویش و چنین فضاسازی برای بازتولید آرامش و ایجاد فرصت برای اقدام و عمل دولت برسیم، گرچه مطلوب اما در عمل سخت و ایده‌آلیستی است. من فکر نمی‌کنم که منظور آقای رنانی این باشد که ما نیاز به امید آفرینی کاذب داریم. منظور این است که یاس را باز تولید و تکثیر نکنیم. ناامیدی و بی‌اعتمادی اجتماعی را از طریق پرداختن به اخبار منفی صرفا و عدم رعایت توازن و تعادل تکثیر نکنیم. شما وقتی که در یک شرایط تعادلی کار رسانه‌ای می‌کنید، اخبار مثبت را در کنار اخبار منفی، موفقیت‌ها را در کنار شکست‌ها و راه ‌حل را در کنار بن‌بست‌ها ارائه کنیم. در نتیجه یک نوع توازن خبری ایجاد می‌شود که می تواند، هم امید و هم نگرش انتقادی شکل بگیرد. که این تحرک اجتماعی ایجاد می‌کند که مطالبه‌گری از مسئولان نتیجه آن باشد و در عین حال کمک کند، به پیدا کردن راه‌های برون رفت از مشکلات اجتماعی. این مجموعه متعادل و متوازن را رسانه‌ها باید نمایندگی کنند.

* دولت چطور می‌تواند از این فضا به نفع خود بهره ببرد؟ چه کاری باید انجام دهد؟

نکته مهم این است که باید پادزهر آن را پیدا کرد. یعنی دولت در این زمینه باید ابتکار عمل داشته باشد و خبر تولید کند. در بحث برجسته‌سازی اخبار به تولید و بازتولید اخبار مثبت برای تزریق امید به روحیه عمومی دست بزنند. تا مردم صدای تازه‌ای بشنوند. اجازه پر و بال زدن به فیک‌نیوزها را ندهیم. فیک‌نیوزها در شرایط خلأ خبری خیلی موثرتر عمل می‌کنند. در شرایط ناامیدی، انفعال خبری و مهم‌تر از آن انفعال مسئولان بهتر عمل می‌کنند. شما اگر فیک‌نیوزها را در یک جامعه امیدوار و برخوردار از یک رفاه نسبی منتشر کنید، هرگز تاثیر و بردِ برای مثال شرایطی که یک جامعه در فقر و یاس و ناامیدی بسر می‌برد نخواهند داشت. بنابراین ما باید جامعه خودمان را واکسینه و آسیب‌ پذیری آن را کم کنیم، تا فیک‌ نیوزها نتوانند عمل کنند و اثرگذار باشند.

*در سال‌های اخیر فضای مجازی هم به عاملی برای تخریب امید اجتماعی تبدیل شده است. فضای مجازی گرچه سرمایه بزرگی برای انسجام اجتماعی و گسترش آگاهی‌ها و بلوغ اجتماعی است، اما وقتی بدون آگاهی از نحوه استفاده به دست شهروندانی می‌افتد که فقط برای شهرت یا قدرت، هر خبر و تحلیلی را در آن منتشر می‏کنند بدون آنکه دقت کنند که چه آسیبی به امید اجتماعی می‏زنند، می‏تواند ضد امید عمل کند. نظرتان در این باره چیست؟ نقش فضای مجازی و شبکه‏های مجازی را در حال حاضر در بازتولید امیدواری اجتماعی موثر می‏دانید؟ این فضا چطور می‏تواند به یاس و سرخوردگی اجتماعی دامن بزند؟

ببینید فضا و شبکه‏های مجازی دست غیرحرفه‌ای‌هاست. در ثانی مسئولیت اجتماعی را نمی‌توان از این فضا انتظار داشت. ثالثا در خیلی از موارد خصومت‌ها، غرض‌ورزی‌ها، تسویه حساب‌ها و امثال اینها دخیل در تولید محتوا هستند. حتی ممکن است که کم‌ اطلاعی و سطحی‌ نگری به عنوان یک آفت در فضای مجازی عمل کند. در این شرایط فضا بیشتر به یاس‌ آفرینی و تولید فضای اندوه منتهی شده است. این همه ضعف را رسانه‌های سنتی باید جبران کنند. منظور بنده از رسانه‌های سنتی اعم از مطبوعات، خبرگزاری‌ها، رادیو و تلویزیون است. ما این موارد را هنوز رسانه‌های سنتی می‌دانیم. شاید 10- 15سال پیش بازار، مسجد، حسینیه و قهوه‌خانه‌ها و امثال این موارد می‌دانستیم، اما سنت هم هر روز دارد بازتعریف می‌شود و با توجه به تحولات زمان امروز به‌طور تقریبی وقتی از رسانه‌های سنتی صحبت می‌کنیم، منظور همین مواردی است که اشاره شد، نه اینکه خیلی عقب برگردیم. البته رسانه‌های سنتی یادمان باشد که به‌ طور کامل سنتی نماندند، بلکه خودشان را تا حدی با فضای مجازی هماهنگ کردند و از محتوای فضای مجازی و جدید بهره‌مند می شوند. همچنان که فضای مجازی از محتوای آنها استفاده می‌کند و این تبادل اطلاعات و اخبار صورت گرفته است. در کل ببینید ما نمی‌توانیم در تولید محتوای فضای مجازی دخالت کنیم. البته هیچ اشکالی در این زمینه وارد نیست، چرا که در این فضا صداهایی به گوش می‌رسد که قبلاً امکان شنیدنش نبود و این یک فرصت است، برای شهروندانی که از تریبون‌های رسمی محروم هستند. بنابراین بحث ما این نیست که این فضاها را محدود و فیلتر کنیم.

* فضای رسانه‌های فارسی‌ زبان خارج از کشور را چطور ارزیابی می‏کنید؟

در مجموع  اگر فضای رسانه‌های فارسی‌ زبان خارج از کشور را رصد کنید و درصد بگیرید، درصد بسیار بالایی از آنها محتوایی منفی و ناامیدکننده و تیره‌ و تار و به نوعی مولد سرخوردگی است. طبیعتا القای پیوسته و مستمر و پرقدرت می‌تواند محتواها، اخبار، اطلاعات و مطالبی که به نوعی می‌خواهند امید را در دل مردم نگهدارند، تحت‌ الشعاع و تحت ‌تاثیر قرار می‌دهد و روحیه عمومی را به شدت مورد آسیب قرار می‌دهد.
 اگر اخبار چند ماه گذشته را مرور کنیم، به نظر شما کدام بخش از خبرهای رسانه‏ای بیش‏ترین نقش را در تولید اندوه اجتماعی، بی‏اعتمادی، نارضایتی و سرخوردگی جامعه داشته است؟
در ماه‌های اخیر به‌ ویژه در بحث بحران ارز، سکه و مسکن احساس عموم مردم این بود که جامعه به حال خود رها شده است و هیچ کس به فکر نیست. مردم تنها و بی‌پشت و پناه هستند و خودشان باید برای اتفاقاتی که پیش می‌آید راه‌ حل پیدا کنند. این احساس ویرانگر است، اگر در جامعه شکل بگیرد؛ یعنی قطع امید از دولتی که از طریق آرای عمومی روی کار آمده است. از دولت انتظار می‌رود به داد مردم برسد. این یک اصل کلی است و در هر جامعه این اصل باید رعایت شود. البته دولت در پیوند با حاکمیت منظور است. این امید اجتماعی که به آن اشاره شد، اگر در هر جامعه‌ای خدشه دار شود آن جامعه تا زمانی که این امید اجتماعی امکان بازسازی پیدا کند، روی رستگاری نخواهد دید. برای مثال شما بازار خودرو را نگاه کنید و به اخباری که در این حوزه منتشر می‌شود، دقت کنید. ببینید چند ماه است که به حال خودش رها شده است. چطور قیمت‌ها دارد بالا می‌رود. چطور مردمی که ثبت‌ نام کردند و ماه‌ها از تحویل خودروی آنها می‌گذرد، اما خودروسازها هر طور که بخواهند با مردم و افکار عمومی بازی می‌کنند و فیک‌ نیوز در اختیار رسانه‌های مجازی و تلویزیون‌های ماهواره‌ای قرار می‌دهند. همین بازی خودروسازها کافی است، تا ملتی را به دولت بی اعتماد کند. وقتی همه چیز در کشور ما حالا واقعی یا غیرواقعی دولتی است و وقتی که خودروسازها در چنگ دولت هستند، هرگونه بدقولی، هر گونه حرکت آنها به حساب دولت گذاشته می‌شود. دولت خیال می‌کند که شخص فلان وزیر یا رئیس ‌جمهور برای مثال یک خلف وعده‌ای کرده باشند که بعد بگویند که آره این خلف وعده باعث این وضع شده است، اما نه این‌طور نیست. در بخش‌های کوچک و به ظاهر کم اهمیت ناامیدی می‌تواند بازتولید شود و بعد در تعامل با حوزه‌های دیگر این چرخه تولید ناامیدی آنچنان به تولید انبوه برسد که دیگر هیچ مسئول دولتی حریف آن نباشد. صنعت خودرو یکی از حوزه‌هایی است که در تولید یاس و سرخوردگی و بی‌اعتمادی مردم گوی سبقت را ربوده است. فرآیند ثبت‌ نام، تحویل و فروش خودرو را نگاه کنید، مگر پیدا کردن نقطه بهینه قیمت برای یک دولت چقدر سخت است که نزدیک به یکسال است، نتوانسته از پس آن بربیاید یا باید بگوید که قیمت‌ گذاری نمی‌کنیم و مردم به صورت آزاد بخرند که تکلیف مردم و خودروساز معلوم شود و دیگر خودروساز هیچ حقی از کمک‌هی دولتی نباید داشته باشد. یا اینکه اگر بگویند ما در قیمت‌گذاری دخالت می‌کنیم، باید نقطه بهینه قیمت را مشخص کنند و به مردم توضیح بدهند که چرا این قیمت است. نباید نسبت به دغدغه‌های مردم بی‌تفاوت بود. مردم نباید رها شوند.‌ اگر دولتی این قدر ناکارآمد است که نمی‌تواند قیمت یک خودرو را کنترل کند، در حوزه‌های دیگر هم نمی‌تواند مسائل مردم را حل کند. دولت باید پاسخگوی رفتار خودروسازان با مردم باشد. من ادعا می‌کنم که اخبار و اتفاق‌های صنعت خودروسازی ما از عدم تحویل خودرو گرفته تا اینکه یک خودروی دیگر به جای خودروی ثبت‌نامی می‌دهند، بحث قیمت‌ها و دلال‌بازی‌ها بخشی از آن عمدی است و این اخبار مخابره شده درباره این موضوع سهم بزرگی در تولید بدبینی، بی‌اعتمادی و یاس عمومی نسبت به دولت است. این موضوع‌هایی که از نظر دولت کوچک هستند و به عنوان یک مشکل خیلی ساده به آن نگاه می‌کنند، مشکل نیست! چشمه‌ای است که یاس و بدبینی مدام دارد از آن می‌جوشد که هنوز هم متوقف نشده است. اگر جلوی این رفتارها گرفته نشود، خبرهای آن به‌سان آتشفشانی می‌تواند جامعه را اذیت کند. از طرف دیگر رسانه‌ها چقدر به این موضوع پرداخته‌اند؟ این بازار خود به تنهایی یکی از کانون‌های مهم تولید یاس و ناامیدی است. مردم در این بازار احساس رها شدگی می‌کنند، که این به نظر می‌رسد ظاهرا نوعی تعمد است. شما به کارخانه عظیم خودرو نگاه کنید. زمانی که ثبت سفارش ممنوع بوده و امکان واردات خودرو نداشته است، اقدام به ثبت ‌نام و فروش کرده و از مشتریان خود پیش‌ پرداخت‌های کلانی گرفته است. در حالی که به‌طور قانونی مجاز به وارد کردن یک خودرو نبوده است. حالا که خریداران به شرکت فشار آورده‌اند، دستگیرشان می‌کنند، چرا وقتی ثبت‌نام می‌کرد، کسی نیامد که بگویید شما به چه مجوزی ثبت‌ نام می‌کنید؟ یا شرکتی مانند ایران خودرو قرار بوده خرداد و تیر به مردم ماشین تحویل دهد، اما با گران شدن ماشین حالا با قیمت دو برابر می‌فروشد. اگر این قدر به خارج از کشور وابسته هستیم، در 40 سال گذشته چه کار کردیم که این قدر شعار خودکفایی دادیم؟ باید به ضعف‌هایمان اقرار کنیم. من فکر می‌کنم که یک رسانه توسعه‌گرا باید از دو سال پیش به این احتمال‌ها به این پیش‌بینی‌ها می‌پرداخت.
 

*در مورد این رسانه‏ توسعه‏گرا و روزنامه‏نگاری راه‏حل‏گرا بیشتر توضیح می‏دهید؟ در کل رسانه‏ها در شرایط نامطلوب یک جامعه چطور می‏توانند به بازسازی امید اجتماعی و اعتماد عمومی کمک کنند؟
ببینید همه چیز از دو سال پیش مشخص بوده است و فرصت کافی برای پیدا کردن راه ‌حل، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری وجود داشته است. آنها طوری برخورد می‌کنند که انگار همه چیز ناگهانی اتفاق افتاده است. در حالی که بانک مرکزی می‌دانست. بازار سکه و ارز این را می‌دانست. بازار مسکن و خودرو هم می‌دانست، اما همه دست روی دست گذاشتند تا این معضلات به سراغ جامعه بیایید. من فکر می‌کنم قصور دولت به‌جای خود و اصلا قابل انکار نیست، اما یک رسانه‌ توسعه‌گرا باید از دو سال پیش حداقل در زمان روی کار آمدن ترامپ به این احتمال‌ها به این پیش‌ بینی‌ها می‌پرداخت و کاری می‌کرد که دولت را هوشیار و آگاه کند، مردم را آماده کند. «لوسین پای» نظریه‌ پرداز علوم سیاسی در آمریکا می‌گوید یکی از کارکردهای مهم رسانه‌ها به‌ویژه مطبوعات، کاهش عوارض روانی توسعه است. بنده می‌گویم یکی دیگر از کارکردهای رسانه‌ها، کاهش عوارض روانی بحران است. بحرانی که به قول خود دولت هیچ اتفاقی هنوز در حوزه فروش نیفتاده و تغییری در درآمدهای ارزهای ما ایجاد نشده است، یک شبه دلار چهار برابر شد، سکه چهار برابر شد و به تبع آنها مسکن، خودرو و...که همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. دولت هم تاکید می‌کند که بخش عمده اینها روانی است. وقتی نگاه می‌کنند و می‌بینند که دولت قادر به حفظ ارزش پول نیست، می‌گویند خودمان باید به فکر خودمان باشیم. بعد نتیجه این می‌شود که جامعه منفعت‌جوی فردگرایی که هر کسی سعی می‌کند که گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، حتی اگر به قیمت غرق شدن دیگری باشد و این شرایط در حال حاضر در جامعه ما پیش آمده است. شما می‎بینید که برادر به برادر رحم نمی‌کند. این وضعیت معلول بی‌اعتمادی است و به تبع آن خبرهای فساد. بنابراین در جبهه مردم باید این سطح آگاهی عمومی از طریق گفتن واقعیت‌ها ارتقا پیدا کند. ارتباط پیوسته بین نهادهای حاکمیتی با مردم از طریق رسانه‌ها برقرار شود. رسانه‌هایی که هم نقد و نظارت می‌کنند و هم آگاهی و اطلاع می‌دهند. وجه سوم دولت و مجموعه حاکمیت است. اینکه مردم باور کنند که دولت توانمند است و انگیزه حل مشکلات را دارد. تئوری روزنامه‌نگاری توسعه چه می‌گوید؟ چه وظیفه‌ای پیش پای آنها می‌گذارد. من می‌گویم دولت غافل بود. زیر مجموعه دولت غافل بودند، وگرنه این وضعیتی که در هفت هشت ماه گذشته پیش آمده به راحتی قابل پیش‌ بینی بود و وقتی قابل پیش‌ بینی بود قابل مدیریت هم بود. ما نه پیش‌ بینی کردیم و نه مدیریت. رسانه‌های ما هم نیامدند و وارد عمل نشدند و بگویند، آقای‌دولت، دولت ترامپ این مدل دولتی است و زیر همه قول‏ و قرارهای دولت گذشته می‌زند و به هیچ اصلی پایبند نیست. اگر زیر برجام زد، شما چه کار می‌کنید؟ نمی‌توانید شعار بدهید که ما هم خارج می‌شویم و دیدیم که خارج نشدید.آیا فکر کرده بودید که برای مثال این سیاست انقباضی ارزی از یک- دو سال قبل اعمال کنید که امروز ذخیره ارزی بیشتری داشته باشید؟ پیش‌ بینی شد که صنعت خودرو چه تدابیری اندیشیده شود که دچار این نوسان‌ها نشود؟ چرا مدیران خودروساز به فکر نجات خودشان و افزودن بر سرمایه‌های‌شان هستند، بدون اینکه فکر کنند که چه بحرانی را در جامعه دارند بازتولید می‌کنند. به نظر من بحرانی که امروز شاهدش هستیم و بیشتر از گرانی سکه و ارز در زندگی روزمره مردم و بر بازتولید یاس و ناامیدی دخالت داشت بازار خودرو بود. برای اینکه سکه مساله همه مردم نیست، ارز مساله همه مردم نیست، اما مردم با خودرو در این شهر دارند زندگی می‌کنند. آن هم خودروهای داخلی که یک شبه از 20 میلیون به 40 میلیون می‌رسد.

* نظریه‌های موسوم به اجتماعی رفتاری كه گاه علوم ارتباطات نیز نامیده می‌شوند، از آنجا كه نظریه‌هایی هستند كه از مبانی علوم جامعه ‌شناسی و به‌ویژه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی اخذ شده‌اند، برای تبیین نقش رسانه‌ها در امید و امیدواری كه سازه‌ای شناختی است، مناسب به نظر می‌رسند. چه اینكه كانون توجه این نظریه‌ها، رابطه میان رسانه، جامعه و تاثیر محتوای ارتباطی بر نگرش‌ها و رفتارهای مخاطبان است. نظریه‏ها در این باره چه می‏گویند؟

نظریه ‏ها مربوط به شرایط خاص نیستند. نظریات فقط قواعد را مطرح می‌کنند که خیلی تابع زمان و مکان نباشد. در عین حال نظریه‌ها دو مورد خاصیت دارند. یکی اینکه چارچوب و دستگاه فکری به ما می‌دهند که بتوانیم در آن چارچوب آگاهانه و انتخاب‌گر عمل کنیم. دومین مورد این است که راهبرد به ما نشان می‎دهند. برای مثال مطرح کردن روزنامه‌ نگاری توسعه و راه‌حل‌گرا از همین منظر است. در واقع راه‌حل‌گرایی چهار ویژگی کلیدی دارد: برای هر سوژه راه ‌حلی ارائه می‌دهد، مخاطب را از وجود پاسخ مطمئن می‌‌کند، درس‌هایی برای آموختن دارد و بینشی نو را منتقل می‌کند و در نهایت اینکه واقع‌گراست و با دنیای پیرامون در قهرآرمان‌گرایانه نیست. تئوری روزنامه‌نگاری راه‌حل‌گرا می‌گوید: رسانه‌ها باید در قبال برنامه‌های توسعه‌ای ملی چنین رفتاری داشته باشند. در عین حال وظایف نظارتی‌شان را هم داشته باشند و به بسیج عمومی کمک کنند. در کنار همه نقدها باید به دولت راه‌حل نشان دهند. به‌رغم اینکه مسئولان ممکن است، نتوانند به‌طور مستقیم از نخبگان کمک بگیرند، در اینجا باید این ظرفیت نخبگی به‌وسیله رسانه‌ها فعال شود و در اختیار دولت‌ها قرار بگیرد. این توانایی می‌خواهد که ما بتوانیم از نظریه‌ها در رسانه‌ها استفاده کنید و اینکه یاد بگیرید چگونه این نظریه‌ها را عملیاتی کنید. اگر تجربه و دانش لازم برای عملیاتی کردن تئوری ها نباشد، نظریه‌ها نمی‌توانند حرفی برای گفتن داشته باشند.
 

*در این میان مدیران رسانه‏ها، روزنامه ‏نگاران و خبرنگاران هم بی‏تاثیر نیستند. به نظر شما این افراد درارتباط با وضع موجود در رسانه‌ها چه سیاستی را باید اعمال کنند تا بیشترین تعامل برای منافع مردم و جامعه صورت گیرد؟

تئوری و چارچوب فکری برای روزنامه‌نگاران ضروری است. در واقع باید به این نکته مهم هم توجه داشته باشیم که روزنامه‌نگاری صرفا یک وجه تجربی نیست. اگر روزنامه‌نگار در بعد علمی و نظری به دانش آکادمیک مجهر نباشد نمی‌تواند روزنامه‌نگار حرفه‌ای شود. در نتیجه به‌جای پرداختن به مسائل مهم اجتماعی و اقتصادی، از یک سو اسیر سلبریتی‌سازی و از سوی دیگر اسیر منفی‌گرایی می‌شود. چرا؟ برای اینکه چارچوب فکری ندارد و در وضع موجود باید به‌دنبال چه خبرهایی باشد. دیدگاهی که شنیده می‌شود، این است که بعضی فکر می کنند که روزنامه‌نگار از کلاس‌های دانشگاه بیرون نمی‌آید و روزنامه‌نگاری را باید در تحریریه آموخت. من خودم کسی هستم که از کلاس‌های دانشگاه بیرون آمدم و در تحریریه آموخته‌ام. هرچند من دانش آکادمیک را یک ضرورت انکارناپذیر برای یک روزنامه‌نگاری موفق می‌بینم، چرا که موفق‌ترین روزنامه‌نگاران تجربی امروز از پس مشکلات پیچیده اجتماعی برنمی‌آیند. چرا که اگر دستگاه فکری نداشته باشند، اگر ندانند که در شرایط بحرانی نحوه مواجهه چگونه باید باشد، الزامات حرفه‌شان کدام است، اقتضائات توسعه‌ای چیست، مصلحت عمومی جامعه کدام است، نیاز اجتماعی کدام است، تشخیص همه این موارد نیاز به دانش آکادمیک دارد و بدون دانش آکادمیک، روزنامه‌نگاری تجربی هم ابتر است. باید به این نکته مهم توجه شود که هیچ روزنامه‌نگاری امروز در مواجهه با مسائل و مشکلات اجتماعی بی‌نیاز از نظریه و تئوری نیست. چرا که زمانه اینکه در روزنامه داستان بگوییم، گذشته است. امروز با فکت‌های سرسخت اجتماعی، فرهنگی،‌اقتصادی و سیاسی سروکار داریم. رمزگشایی از این فکت‌ها به کمک دانش گشودنی است. در چنین شرایطی نه تجربه صرف جواب می‌دهد و نه دانش صرف. دانش و تجربه دو بال موفقیت در تولید اخبار حرفه‌ای برای جامعه‌ گریزان از خبر هستند. این دو مقوله دید و جهان‌بینی را باز می‌کند و قدرت تحلیل شرایط جامعه را به روزنامه‌نگار می‌دهد. این موضوع روزنامه‌نگاری راه‌حل‌گرا که مطرح شد را باید این متخصصان مجهز به دانش و تجربه به منصه ظهور برسانند. روزنامه‌نگاری راه‌حل‌گرا فقط به دست روزنامه‌نگاران عالمِ مجرب قابل تحقق و امکان‌پذیر است. چرا که بدون داشتن یک قدرت تئوریک، قادر به خوانش رویدادهای پیچیده رسانه‌ای نیستیم. یادمان باشد همه این‌ صحبت‌هایی که مطرح شد به هر قیمتی باید زیر چتر اخلاق به طور عام و اخلاق حرفه‌ای به‌طور خاص باشد.

* برای برون‏رفت نسبی از این شرایطی که در آن هستیم، چه پیشنهاد رسانه ‏ای دارید؟

امروز به نظر بنده یکی دیگر از کارکردهای مهم رسانه‌های سنتی روی آوردن به«روزنامه‌نگاری راه‌حل‌گرا» یا به اصطلاح «Solutions oriented journalism» است. این ژانر از روزنامه‌گاری به‌ویژه برای کشورهای در حال توسعه‌ مطرح می‌شود. این سبک از روزنامه‏ نگاری به عنوان یک مکتب روزنامه‌نگاری است که البته از گذشته‌های دور وجود داشته، اما امروز هویت علمی پیدا کرده است. به این معنا که در کنار پرداختن به مشکلات، نارسایی‌ها، فسادها، شکست‌ها و ناکامی‌ها که جزو  وظایف رسانه‌ها است، به راه‌حل‌ها هم پرداخته شود. به این معنا نیست که راه‌ حل‌ها همه در دست رسانه‌ها است، بلکه پرداختن به راه‌حل‌ها از این طریق امکان‌پذیر است که رسانه‌ها بتوانند نخبگان را به‌ویژه نخبگان علمی را از حاشیه به متن بکشانند و آنها را به بحث و گفت ‌و گو، اظهار نظر و ارائه راه‌حل ترغیب کنند. برای اینکه مشکلات امروز آنقدر پیچیده است که حتی اگر مدیران کشور به اندازه کافی کارآمد باشند به تنهایی از پس حل آنها برنمی‌آیند. بنابراین به ظرفیت‌سازی و کمک فکری نیاز دارند تا بتوانند دیدگاه‌ها، نظرها و راه‌های گوناگون را از زبان کارشناسان برای برون‏رفت از شرایط موجود به جامعه تزریق کنند و این نقطه نظرهای کارشناسانه را در برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌ها دخالت دهند و از این دیدگاه‌های راه‌حل‌گشا استفاده کنند. پرداختن به راه‌حل‌ها چند فایده دارد. یکی این است که به دولت و حاکمیت کمک می کند برای اینکه بتوانند مشکلات مردم را حل کنند و باری از روی دوش مردم برداشته شود. نکته دوم تولید آگاهی در جامعه برای عموم مردم است که بدانند ریشه مشکلات کجاست. برای مثال آیا دولت در به‌جود آمدن این وضعیت مقصر است؟ چقدر کم‌ کاری کرده است؟ آیا می‌تواند راه برون‌رفت را نشان دهد؟ با چه ظرفیت و توانایی‌هایی؟‌ یا اینکه نه مشکلات از جای دیگری نشات می‌گیرد. این وجه رسانه‌ای ماجراست. باید به این نکته هم توجه کنیم که ظرفیت‌های غیرفعال در رسانه‌ها زیاد است که می‌توان از آن بهره گرفت. برای این کار باید به سمت تقویت روزنامه‌نگاری حرفه‌ای روی آورد. مردم باید احساس کنند که دولتی دارند که برای آنها پدری می‌کند. این پدری کردن به منزله این است که به‌ویژه در هنگامه بحران متقاعد شوند که دولت به‌هوش، به‌گوش و توان‌مند است، برای حل مشکل در میدان حضور دارد. در لحظه و به‌ موقع تصمیم‌گیری و اقدام می‌کند. بنابراین در این شرایط کار رسانه‏ و روزنامه‌نگاری نقد کردن صرف نیست، بلکه در کنار نقد و چالش با مشکلات باید به راه‌حل‌ها و چگونگی برون‌رفت از آنها هم پرداخته شود.

آسو محمدی

منبع: آرمان

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - پاسخ به نیاز و مطالبات مخاطبان یکی از وظایف اصلی هر رسانه‌ است. اما امروزه شاهد هستیم که خیلی از رسانه ها مرجعیت خود را برای مخاطب از دست داده‌اند و  مخاطب رسانه‌های رسمی در حال ریزش است. همین عامل باعث شده تا رسانه‌ها از وظایف اصلی خود دور شوند و یک سلب اعتماد عمومی نسبت به آن‌ها ایجاد شود. چرا مخاطب امروزی ارتباط خود را با رسانه‌های رسمی قطع کرده است؟ راه‌های برون‌رفت از این بحران چیست؟

بیژن نفیسی مدرس ارتباطات و روزنامه‌نگار پیشکسوت در این رابطه به شفقنا رسانه می‌گوید: ما هیچ‌وقت وضع مطلوبی از نظر مخاطب برای رسانه‌های مان نداشتیم و این مشکلی است که به صورت نهادینه در ساختار اجتماعی ما از گذشته وجود داشته است. نمونه آن تیراژ مطبوعات و کتاب است. شاید در مقاطعی مثلاً در دوران انقلاب تیراژ بالا رفته باشد ولی این مقطعی بود و به شرایط خاص آن دوره برمی‌گشت.

 شبکه های اجتماعی نقش مهمی در کاهش مخاطب رسانه های رسمی داشته اند

وی با اشاره به شرایط جدید ایجاد شده برای رسانه‌ها توسط جبر تکنولوژی می‌گوید: درحال حاضر مسئله‌ای که برای مطبوعات و رسانه‌های ما پیش‌آمده است شرایط جدیدی است که جبر تکنولوژی آن را به ما تحمیل می‌کند. شبکه‌های اجتماعی نقش پررنگی در این زمینه دارند و بخش عمده‌ای از مخاطبان را به سمت خود کشیده‌اند و احتیاجات اولیه مخاطب را برطرف می‌کنند. برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی حتی نگاه تحلیلی هم به موضوعات دارند. به عبارتی در اوایل اخبار را به صورت کوتاه منتشر می‌کردند ولی الان سعی می‌کنند با تحلیل موضوعات، مخاطب را در جریان علت و معلولی آن قرار دهند.

نفیسی ادامه می‌دهد: سهولت دسترسی و نداشتن هزینه بالا برای مخاطب خود به ‌خود باعث می‌شود گرایشش در پیگیری اخبار به سمت شبکه‌های اجتماعی بیشتر شود و ما آن ریزش را در ساختار رسانه‌های رسمی‌مان احساس می‌کنیم. این شرایطی جبری است که به وضعیت موجود رسانه‌های ما تحمیل می‌شود. ولی رسانه‌های ما باید سعی کنند فاصله خود را با مخاطب کمتر کنند و از این تکنولوژی به بهترین شیوه استفاده کنند. ما به ‌ناچار باید نگاه سنتی درباره رسانه‌های مان را کنار بگذاریم و از شیوه‌های مدرن ‌تر استفاده کنیم. الان خبرگزاری‌ها و رسانه‌های ما سعی می‌کنند دراین فضای مجازی فعال‌تر باشند. بعضی هم کلاً به سمت فضای مجازی آمده‌اند و سعی می‌کنند از شرایط گذشته فاصله بگیرند.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت معتقد است، وقتی قیمت نشریه بالا برود و تیراژ آن پایین، عملاً به ریزش مخاطب کمک کرده‌ایم. او می‌گوید: الان تعداد بیشتری از نشریات ما به دلیل هزینه‌های چاپ ، کاغذ، فیلم و زینک و… تیراژشان را پایین آورده‌اند. به عبارتی همه این شرایط دست‌ به ‌دست هم داده و شرایط تازه‌ای را ایجاد کرده است. شاید یکی از راه‌ها این باشد که رسانه‌های رسمی ما از این فضای مجازی بیشتر استفاده کنند و نگذارند فاصله‌ای طولانی بین مخاطب و رسانه‌های مان ایجاد شود.

رسانه ها برای حفظ مخاطبان شان اطلاعات کامل ارائه دهند

وی یکی از علل کاهش مخاطب در رسانه‌های رسمی را اطلاع‌رسانی ناقص درباره موضوعات می‌داند و توضیح می‌دهد: یکی از وظایف بزرگی که جزء  وظایف اولیه هر رسانه محسوب می‌شود اطلاع رسانی و آگاهی بخشی است. زمانی که رسانه این اطلاع ‌رسانی را کامل انجام ندهد به دلیل تعدد کانال‌های اطلاع‌رسانی مخاطب به سمت کانالی می‌رود که اطلاعات کامل را به دست بیاورد و رسانه رسمی عملاً اعتماد مخاطب و جایگاه اصلی خود نزد مخاطب را از دست می‌دهد. باید توجه داشته باشد که اعتماد مخاطب ذره‌ ذره به دست می‌آید و به یک‌باره از بین می‌رود.

نفیسی ادامه می‌دهد: ما گاهی در اطلاع‌ رسانی سعی می‌کنیم بخش‌هایی را کمرنگ کنیم و یا اطلاع‌ رسانی ناقص انجام دهیم. در دنیای امروز تعدد رسانه‌ها این شرایط را برای مخاطب ایجاد می‌کند تا بتواند به ‌راحتی به مقایسه پوشش مطلب بپردازد و ببیند آیا اطلاعات درست دریافت کرده یا خیر. این یکی از نکات کلیدی است که رسانه‌های ما برای حفظ مخاطبان شان باید به آن توجه کنند و اطلاعات کامل، جامع و دقیق را به مخاطب دهند.

نباید رسانه‌های مان را به خط قرمزهای خاص محدود کنیم

آیا این از بین رفتن اعتماد مخاطب ناشی از وجود خط قرمز در رسانه‌های رسمی نیست؟ این پیشکسوت روزنامه‌نگاری پاسخ می‌دهد: بله این نکته مهمی است که کاملاً درست بر روی آن دست گذاشتید. عملاً با شرایط فعلی رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی دیگر خط قرمزی نباید وجود داشته باشد. یعنی ما نباید دنبال این مسئله باشیم که رسانه‌های مان را به یکسری خط قرمزهای خاص محدود کنیم. قبول دارم گاهی ممکن است اطلاعاتی سری و محرمانه باشد و دسترسی به آن هم مقدور نباشد، این مسئله جای خود دارد. ولی وقتی ما بیاییم خط قرمزها را به گونه ای بگذاریم که از شخصیتی نتوانیم انتقاد کنیم یا در بررسی موضوعات اظهارنظرهای موافق و مخالف را در نظر نگیریم، مخاطب اعتمادش را نسبت به رسانه و رسالتش از دست می‌دهد.

 او ادامه می‌دهد: این تنها خاص رسانه‌های داخلی نیست. در ابعاد بین‌المللی هم می‌بینم که چیزی نمی‌تواند پنهان بماند. سریع اطلاع‌رسانی می‌شود. بنابراین اگر ما سعی کنیم اطلاع‌رسانی درست و کامل انجام دهیم، خودمان در برابر این مسائل واکسینه می‌ شویم. برای اینکه ما خودمان با قضیه شفاف برخورد می‌کنیم و نمی‌گذاریم شایعه‌ای کنار این مسئله شکل بگیرد.

نفیسی درباره چگونگی مقابله با شایعه می‌گوید: شایعه در جامعه فرمول خیلی ساده‌ای دارد. به عبارتی شایعه برابر است با اهمیت ضرب در ابهام. هرکدام از این دو صفر شود معادله ما صفر می‌شود. حال اتفاقی که افتاده یا باید ابهام را از آن گرفت یا اهمیت. اکثر مواقع نمی‌توان اهمیت را از این اتفاق گرفت و تنها راه این است که ابهام را از آن بگیریم و این باعث می‌شود معادله ما صفر شود و شایعه‌ای ایجاد نشود و حرف‌ وحدیث‌ها در کنار آن از بین برود.

وی تصریح می کند: این‌ها نکاتی است که اگر در نظر بگیریم می‌توان توانایی رسانه‌ای ما را بالا ببرد و اگر در نظر نگیریم بازار شایعه رونق می‌گیرد و ممکن است اطلاع‌ رسانی ناقص بر روی زمینه‌های ذهنی مردم اثر بگذارد و تأثیر مخربی بر روی اجتماع به وجود بیاورد ولی اگر ما کار را درست انجام دهیم جلوی شایعه و این تخریب گرفته می‌شود.

پیشخوان

آخرین اخبار