********************
بعد از ۲۲ سال گزارشنویسی در روزنامه «کیهان» و تجربه خبرنگاری در سالهای پرتلاطم تاریخ معاصر ایران، حالا فضای روزنامهنگاری امروزِ ایران را از اصول حرفهای به دور میداند و معتقد است بخش اعظم این مشکل بر دوش مدیران مسؤول رسانهها است.
مینو بدیعی که از سال ۵۲ به عنوان کارآموز به روزنامه «کیهان» رفت و سال ۷۸ برای همیشه تحریریه این روزنامه را ترک کرد، هنوز قلم خود را زمین نگذاشته است و همچنان برای رسانههای مختلف گزارش مینویسد.
این روزنامهنگار قدیمی برای روایت خاطرات سالها حضور در تحریریه «کیهان» و تجربه روزنامهنگاری در سالهای پراتفاق تاریخ ایران از انقلاب ۵۷ گرفته تا دوران هشت سال دفاع مقدس، به ایسنا آمد و همانگونه که انتظار میرفت، صحبتهایش از همان ابتدا رنگ و بوی زنانه به خود گرفت و در میان خاطراتش، باافتخار از زنان موفق در عرصه روزنامهنگاری یاد میکرد.
بدیعی سال ۵۰ در رشته روزنامهنگاری در مؤسسه عالی مطبوعات به تحصیل مشغول شد و بعد از دو سال به پیشنهاد برخی از استادان دانشکده و به همراه برخی دیگر از همکلاسیهایش همانند حسین قندی، مهدی فرقانی و نوشابه امیری، برای تجربه عملی این حرفه به تحریریه روزنامه «کیهان» رفت؛ «استاد صدرالدین الهی ما را از سال دوم دانشکده به روزنامهها معرفی میکرد. درواقع تمام استادان آن زمان اعتقاد داشتند که آموزشهای تئوری روزنامهنگاری باید با تجربه حضور در تحریریهها هم همراه شود.»
او پس از فارغالتحصیلی در سال ۵۶ به صورت رسمی به روزنامه «کیهان» جذب شد و تا سال ۷۸ نیز به کار خود در این روزنامه ادامه داد. «وقتی وارد تحریریه شدیم خیلی ما را جدی نگرفتند و بسیار سختگیرانه برخورد میکردند. اصلا تعارف نداشتند و خیلی صریح نظرشان را میگفتند. بعدها متوجه شدیم که مخصوصا سخت میگرفتند تا خبرنگاران تازهکار خاک تحریریه را بر پوست بدنشان لمس کنند و کار یاد بگیرند.»
بدیعی با بیان اینکه «روزنامه کیهان فضای باز و آزادتری نسبت به روزنامههای دیگر داشت»، ادامه میدهد: زمان ورودم به تحریریه «کیهان»، سردبیر امیر طاهری بود. در واقع آقای طاهری راهنمای عملی ما بود و من به شخصه به ایشان مدیون هستم. شیوه کار طاهری اینگونه بود که با تمام کارآموزانی که به روزنامه میآمدند، به صورت مستقیم و جداگانه کار میکرد و این عملکرد حرفهای او باعث میشد تا روزنامهنگاران از همان ابتدا به صورت حرفهای کارشان را آغاز کنند؛ موضوعی که جای خالی آن در فضای رسانهای امروز به شدت احساس میشود. در واقع میتوان گفت یکی از دلایلی که روزنامهنگاری دیگر موفق نیست و مردم مخاطب روزنامهها نیستند، این است که دیگر با روزنامهنگاران جوان کار نمیشود.»
«متاسفانه الان برای آموزش روزنامهنگارانی که به رسانهها معرفی میشوند، وقت چندانی صرف نمیشود. این در حالی است که هر رسانهای باید محلی برای آموزش داشته باشد تا ایرادهای روزنامهنگاران جوان و تازهکار از همان مراحل ابتدایی برطرف شود.»
مصاحبههای تلفنی با آیتالله خامنهای
بدیعی که معتقد است فضای روزنامهنگاری امروز اصلا با گذشته قابل مقایسه نیست، این تفاوتها را تنها به روزنامهنگاران ارجاع نمیدهد و پاسخگو نبودن مسؤولان و سیاسی و غیرحرفهای بودن مدیران مسوول رسانهها را هم از دیگر دلایل مهم تغییرات فضای رسانهای عنوان میکند.
او در توضیح پاسخگو نبودن مسوولان امروز به سراغ خاطرات خود در سالهای نخست انقلاب میرود و میگوید: زمانی که هنوز آیت الله خامنهای رییسجمهوری نشده بودند و از اعضای رده بالای حزب جمهوری اسلامی بودند، با ایشان مصاحبههای زیادی انجام میدادم. هنوز هم دفترچهای از آن دوران دارم که شماره مستقیم آقای خامنهای را در آن یادداشت کرده بودم و برای موضوعات مختلف با ایشان تماس میگرفتم. آقای خامنهای هم خیلی با احترام جواب میدادند و حافظه بسیار قوی هم داشتند؛ اتفاقا تا همین چند سال پیش هم من را به عنوان خبرنگار «کیهان» که با ایشان تماس میگرفتم به یاد داشتند و حتی چند سال پیش هم از سوی دفترشان برای شرکت در مراسم روز زن دعوت شدم.
این روزنامهنگار قدیمی یادآور میشود: آقای خامنهای بسیار فرد باسوادی بودند و من هم برای تبیین مفاهیم مهم در نگاه حزب جمهوری اسلامی و شعارهایی که آن زمان داده میشد، با ایشان مصاحبه میکردم. حتی یادم است که یک بار تلفنی در حال مصاحبه بودیم که صدای اذان شنیده شد و ایشان گفتند که خانم بدیعی اجازه بدهید من برای نماز بروم و بعد خودم با شما تماس میگیرم. واقعا هم نیم ساعت بعد خودشان تماس گرفتند و مصاحبه را ادامه دادند.
نشستهای هفتگی شهید بهشتی با خبرنگاران
بدیعی همچنین در ادامه صحبتهای خود به مصاحبههای مطبوعاتی شهید بهشتی در سالهای نخست بعد از انقلاب اشاره میکند و میگوید: اوایل انقلاب آقای بهشتی به عنوان رییس قوه قضاییه هر هفته مصاحبه مطبوعاتی برگزار میکرد. همه خبرنگاران از بیبیسی و رادیو آلمان گرفته تا خبرنگاران داخلی در این نشست خبری شرکت میکردند و میتوانستند هر سوالی که میخواهند بپرسند. آقای بهشتی هم که به زبانهای آلمانی، انگلیسی و عربی مسلط بودند، به تمام سوالات خبرنگاران با تسلط کامل پاسخ میدادند.
او با بیان اینکه «به طور کلی در دهه شصت پرسشگری از مسوولان بسیار راحت بود»، ادامه میدهد: نه تنها اوایل دهه شصت بلکه اواخر آن و در دوره نخست وزیری آقای موسوی هم خبرنگاران برای سؤال پرسیدن بسیار آزاد بودند. البته آقای موسوی خودشان زیاد اهل مصاحبه نبود و بیشتر خانم رهنورد به عنوان کارشناس مصاحبه میکردند که من هم مصاحبههای زیادی با او داشتم.
بدیعی با اعتقاد بر اینکه خبرنگار شخصیتی مستقل، وجدان آگاه جامعه و نماینده مردم است، خودباختگی دربرابر یک مسئول را بزرگترین فاجعه برای یک خبرنگار میداند و میگوید: من در طور دوره خبرنگاریام با مسئولین زیادی مصاحبه کردم. یادم است زمانی که آقای ولایتی، وزیر امور خارجه بود، من با ایشان مصاحبههای زیادی داشتم. تلفن میکردم و او هم جواب سؤال هایم را خیلی کامل میداد و حتی اغلب اوقات خودش تلفن را جواب میداد. اما الان برای گفتوگو با یک مسئول رده پایین هم باید از پیش وقت گرفته شود!
پذیرش پشتمیز نشینی؛ آفت رسانههای امروز
بدیعی با بیان اینکه «به طور کلی فضای کار روزنامهنگاری تغییر کرده است»، میگوید: زمانی که وارد تحریریه «کیهان» شدم، روش کار به این صورت بود که همه باید برای تهیه خبر بیرون میرفتند و حتی من هم که در سرویس گزارش کار میکردم، حق پشت میزنشینی نداشتم. بارها بر این موضوع تاکید شده است که یکی از مشکلات اصلی امروز روزنامهنگاری، پشت سیستم نشستن و فقط سرچ کردن است. درحالی که یکی از مهمترین کارهای ما این بود که هر روز به حوزههایمان سر بزنیم و خبر اختصاصی داشته باشیم و باید از زیر سنگ هم که شده بود، خبر پیدا میکردیم؛ مثل امروز نبود که خبرهای خبرگزاریهای مختلف را به عنوان گزارش با هم مخلوط کنیم و منبع را هم ذکر نکنیم!
او ادامه میدهد: ما هم در سرویس گزارش به همین صورت کار میکردیم؛ باید برای تهیه گزارش به هر جایی میرفتیم. به ما یاد داده بودند که گزارشگر باید محقق و پژوهشگر باشد، بتواند آمارهای دقیق به دست بیاورد و مصاحبههای عمقی و چالشی بگیرد. به همین خاطر هم از آنجا که کار گزارشنویسی سخت بود کمتر خانمها در این سرویس کار میکردند.
این روزنامهنگار پیشکسوت یادآور میشود: البته بعد از انقلاب سرویس گزارش به صورت جدیتر با دبیری آقای فرقانی شروع به کار کرد. تعدادی از روزنامهنگاران قدیمی پاکسازی شده بود و تعداد کمی از قدیمیها باقی مانده بودند که در این میان آقای فرقانی دبیر سرویس گزارش شد و من هم معاون او بودم. کلا روزنامه «کیهان» در آن دوره به صورت شورای سردبیری اداره میشد و آقایان مبشری، شمسالواعظین، خانیکی، رخ صفت، عطریانفر و ... از جمله سردبیران بعد از انقلاب روزنامه، در زمان مدیریت آقای خاتمی بودند.
زمانی که زنان به نیروی کار ارزان روزنامهها تبدیل شدند
بدیعی میگوید: برخلاف امروز، پیش و اوایل انقلاب سردبیر و دبیر شدن اصلا کار آسانی نبود! از دهه هفتاد که درهای روزنامهها باز شد و اغلب رسانهها، شاخصههای مشخصی برای جذب خبرنگاران نداشتند و کسانی امتیاز روزنامهها را گرفتند که سابقه رسانهای بسیار کمی داشتند یا اصلا نداشتند، تعداد زیادی خبرنگار وارد فضای رسانهای کشور شد.
او با اشاره به حضور چشمگیر خبرنگاران زن در دهه هفتاد، ادامه میدهد: از اوایل دهه هفتاد که اقبال خانمها به شغل خبرنگاری و روزنامه زیاد شد، نقش خانمها هم در فضای رسانهای کشور تغییر پیدا کرد؛ در این دوره مدیران رسانهها به خانمها بیشتر با نگاه نیروی کار ارزان نگاه میکردند و در بسیاری مواقع حتی قرارداد هم نمیبستند، دیگر چه برسد به بیمه! روزنامههای پرطمطراق دوران اصلاحات که خیلی هم صدا کرده بودند و آخر هم توقیف شدند، اغلب به همین شیوه کار میکردند و از نیروهای کار خانم به عنوان نیروهای ارزان سوءاستفاده میکردند. از طرفی هم کسی نبود که از آنها حمایت کند؛ انجمن صنفی روزنامهنگاران هم در این دوره آنقدر کار سیاسی کرد که آخر بسته شد. این در حالی است که در دوره ما هدف اصلی سندیکای روزنامهنگاران فارغ از نگاهها و فعالیتهای سیاسی رسیدگی به روزنامهنگاران و شرایط کاری و رفاهی آنها بود.
کار روزنامهنگاری به این سمت پیش رفته بود که افراد سیاسی که هیچ سررشتهای از رسانه نداشتند، با نیروهایی که حتی حقوقشان را هم نمیدادند، دفتر روزنامه زدند. ما زمانی که به عنوان کارآموز در «کیهان» کار میکردیم هم ماهی ۳۰۰ تومان حقوق میگرفتیم، اما سالها بعد و از دهه هفتاد به بعد حتی به نیروهای ثابت هم حقوق داده نمیشد.
۱۰ شماره گزارش برای افزایش شهریههای دانشگاه آزاد
بدیعی یکی از مهمترین مشکلات بسیاری از رسانههای امروز را غیرحرفهای و سیاسی بودن مدیران مسؤول میداند و میگوید: تقصیر مدیران مسؤول و سردبیرانی است که خواهشمند یارانه شدهاند و بابت پول اندک و امکاناتی که دریافت میکنند، خبرنگار را در جامعه و میان مردم و مسؤولان بیارزش کنند.
او اضافه میکند: پیشتر شأن روزنامهنگاران در جامعه بسیار بالا بود. پیش از انقلاب، دولت هویدا واقعا از روزنامهنگاران میترسید و این تاثیرگذاری حتی تا اواخر دهه شصت هم ادامه داشت. یادم است دهه شصت، ما در روزنامه «کیهان» در ۱۰ شماره درباره مسائل دانشگاه آزاد همانند گران کردن شهریهها و موارد دیگر گزارشهای مفصلی تهیه کرده بودیم. هدف اصلی من این بود که بعد از انتشار این گزارشها و طرح انتقادات، با عبدالله جاسبی (مدیر اسبق دانشگاه آزاد اسلامی) مصاحبه کنم.
این روزنامهنگار قدیمی ادامه میدهد: بعد از انتشار این گزارشها، یک روز از دفتر آقای جاسبی تماس گرفتند و گفتند حالا که شما اینقدر پیگیر مصاحبه هستید، آقای دکتر جاسبی مصاحبه مطبوعاتی دارند، میخواهند درباره فعالیتهای دانشگاه آزاد مصاحبه کنند و شما هم میتوانید بیایید، ولی گفتم نمیآیم! چون مصاحبه اختصاصی میخواستم و بهدنبال پاسخ انتقادهایی بودم که در گزارشها به آنها اشاره کرده بودم و شرکت در مصاحبه مطبوعاتی برایم فایدهای نداشت.
او میگوید: البته جالب است بدانید که روزنامه هم من را در این تصمیم حمایت کرد. به طور کلی آن زمان رسانه پشت خبرنگار میایستاد و از او حمایت میکردند. اما از دهه شصت به بعد جایگاه روزنامهنگار در جامعه تغییر پیدا کرد و شأن روزنامهنگاران پایین آمد.
از چه زمانی حضور زنان در تحریریهها بیشتر شد؟
بدیعی بار دیگر به سراغ خاطرات «کیهان» در سالهای پیش از انقلاب میرود و میگوید: باید حتما از دو نفر که تاثیر بسیاری در روزنامهنگاری مدرن ایرانی داشتهاند یاد کنم؛ اول دکتر عباس مسعودی، پایهگذار روزنامه «اطلاعات» که از سال ۱۳۰۴ روزنامهنگاری مدرن را در ایران راهاندازی کرد و سپس دکتر مصباحزاده، پایهگذار روزنامه «کیهان» که سال ۱۳۲۱، ۲۰۰ هزار تومان از محمدرضا پهلوی گرفت و اولین مؤسسه مطبوعاتی را در ایران راهاندازی کرد. مصباحزاده دکترای روزنامهنگاری و حقوق داشت و معتقد بود که باید نسل جوان آموزشدیده به مطبوعات بپیوندند.
این روزنامهنگار ادامه میدهد: در واقع میتوان گفت از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۴۶ که مؤسسه عالی مطبوعات تاسیس شد، حضور خانمها در تحریریه کمرنگ بود ولی از سال ۴۶ با تاسیس مؤسسه مطبوعاتی و حمایت افرادی همچون مصباحزاده، تعداد اعضای خانم تحریریهها افزایش پیدا کرد و به گونهای بود که وقتی من در سال ۵۲ وارد تحریریه «کیهان» شدم، خانمهای زیادی در تحریریه حضور داشتند؛ زندهیاد ثریا صدردانش یکی از روزنامهنگاران برجسته آن دوره بود که برایم حکم استادی داشت. او مسوول دو صفحه خانواده و زن در «کیهان» بود که با افکار روز تولید محتوا میکرد. خانم صدردانش نمونه یکم خانم موفق و مدرن بود و از اینکه اطلاعات و دانش خود را در اختیار تازهواردها بگذارد هیچ ابایی نداشت.
حضور برابر زنان در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی از زمان مشروطه
او در ادامه این بخش از صحبتهای خود به نقش زنان ایرانی در حرفه روزنامهنگاری اشاره میکند و با مروری بر تاریخچه زنان ایرانی که در طول تاریخ پا به عرصه روزنامهنگاری گذاشتند، میگوید: میتوان از خانم مریم عمید سمنانی به عنوان یکی از زنان روزنامهنگار معروف یاد کرد. اینکه خانمی بیش از ۱۰۰ سال پیش وارد این حرفه شود، نشاندهنده تلاش و حتی ایثارگری اوست.
بدیعی با بیان اینکه «خانمها در طول ۱۸۰ سال تاریخ روزنامهنگاری در کشور، فعال بودهاند»، یادآور میشود: به طور کلی سابقه اصلی فعالیت روزنامهنگاران زن در ایران به جنبش مشروطه برمیگردد که برابر و همپای آقایان روزنامهنگار فعالیت میکردند. ممکن است در دورههایی این حضور با محدودیتهایی همراه بوده باشد، اما از نظر کیفی شرایط خوبی داشته است.
او ادامه میدهد: نمیخواهم فمینیستی حرف بزنم، اما حضور زنان در عرصه روزنامهنگاری در تاریخ ایران آنچنان که باید مطرح نشده است و حتی گاهی تصور میشود که به عنوان مثال در دوران مشروطه اصلا روزنامهنگاران خانم وجود نداشتند؛ این درحالی است که در دورههای مختلف زنان روزنامهنگار فعالیت و حتی همپای مردان مبارزه هم میکردند، ولی در سایه حضور پررنگ مردان آن طور که باید دیده نمیشدند؛ این در حالی است که زنان کنار مردان پرچم مبارزه علیه استبداد را بر دوش داشتند و برای آزادی مبارزه میکردند و از آنجا که یکی از مهمترین راههای رسیدن به آزادی، مطبوعات بود، به مرور حضور زنان در این عرصه نیز بیشتر شد.
بدیعی درباره علل این موضوع نیز توضیح میدهد: علت، جامعه مردسالار و حضور سلطهگرانه سنت بوده است. جامعه متعصب آن زمان حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را برنمیتابید و حتی هنوز هم با وجود اینکه حضور زنان روزنامهنگار بیشتر و پررنگتر شده است، اما بسیاری از زنان روزنامهنگار با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.
همزیستی نیوز - شماره 631هفته نامه همزیستی به تاریخ 10آذر 97 با مطالب متنوع منتشر شد.
در این شماره می خوانیم:
این تیتر که تیتر اول این شماره همزیستی را تشکیل می دهد برگرفته از مصاحبه دبیر خانه کشاورز شهرستان گرگان با خبرگزاری مهر است که به انتقاد از اعلام قیمت های تضمینی محصولات کشاورزی از سوی دولت پرداخته است . در این گزارش خبری همزیستی می خوانیم: «محمد تقی احسن» چهارشنبه گذشته به سخنرانی اخیر ریاست جمهوری در استان آذربایجان که گفته بود "من بخاطر خودکفایی گندم دست کشاورزان را می بوسم" اشاره کرد و افزوده است: به جای بوسیدن دست کشاورزان دست دلالان و نفوذی ها که تا شورای اقتصاد نفوذ کرده و با تصویب غیرکارشناسی و ظالمانه خرید تضمینی محصولات کشاورزی به دنبال نابودی این بخش هستند را کوتاه کنید چرا که آن ها دنبال واردات محصولات کشاورزی هستند.
در این گزارش خبری نظرات موافقان و مخالفان سیاست خرید تضمینی محصولات کشاورزی در ایران و همچنین حمایت اروپا از کشاورزان نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
به گزارش ایسنا، خبرنگار انصاف نیوز به آمار غیررسمی و حدودی تعدادی از روزنامههایی که در گسترهی کشوری فعالیت دارند دست پیدا کرده است. این آمار بسیار نگران کننده است و نشان میدهد که وضع تیراژ روزنامه ها بسیار بدتر از آن چیزی است که تاکنون شنیده میشد. با این حال، موضوع مهمتر از تیراژ پایین آنها، عددهای غیرواقعی اعلامی به نهادهایی است که مطبوعات از آنها یارانه و کاغذ با دلار دولتی میگیرند.
روزنامهی همشهری به عنوان پرتیراژترین روزنامه که وابسته به شهرداری تهران است، حدود ۱۸۰ هزار نسخه در روز منتشر میشود که حدود ۴۵% برگشتی دارد. (این روزنامه زمانی بالای ۵۰۰ هزار نسخه در روز منتشر میشد.
برگشتی به آن بخش از نسخههای چاپ شده میگویند که فروش نمیرود و به روزنامه برگردانده شده و کاغذ باطله میشود. اکثر روزنامهها بیش از ۴۰ تا ۵۰ درصد برگشتی دارند.
روزنامهی جام جم وابسته به صداوسیما حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار نسخه در روز منتشر میشود.
روزنامهی ایران وابسته به دولت روزانه حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار نسخه تیراژ دارد.
روزنامهی خبر ورزشی پرتیراژترین روزنامهی ورزشی، ۳۶ هزار نسخه چاپ میشود که ۴۵ تا ۵۵% برگشتی است.
روزنامهی دنیای اقتصاد که برترین برند مطبوعات اقتصادی است، حدود ۲۹ هزار نسخه منتشر میشود با حدود ۵۰% برگشتی. (بروز رسانی در ۲۰ مردادماه: به گفتهی مدیرمسوول روزنامهی دنیای اقتصاد، این روزنامه در حال حاضر ۴۳ هزار نسخه تیراژ دارد.)
تیراژ روزنامهی شرق هم به ۷۸۰۰ نسخه رسیده است که ۵۰ درصد آن برمیگردد. (بروزرسانی در ۲۰ مردادماه: به گفتهی مدیرمسوول روزنامهی شرق، این روزنامه در حال حاضر ۱۸ هزار نسخه است)
روزنامهی اعتماد حدود ۷۰۰۰ نسخه منتشر میشود که حدود ۱۵۰۰ نسخه از آن در مجلس به صورت رایگان توزیع میشود. مدیر مسوول این روزنامه، الیاس حضرتی، نمایندهی مردم تهران در مجلس است. این روزنامه حدود ۶۰% برگشتی دارد.
روزنامهی جوان هم حدود ۷۰۰۰ نسخه تیراژ دارد که ۲۵۰۰ نسخه از آن به موسسات ارسال میشود و روی دکه ۶۰ تا ۷۰ درصد برگشتی دارد.
روزنامهی آفتاب یزد حدود ۷۰۰۰ نسخه منتشر میشود با ۵۰ درصد برگشتی. ۱۵۰۰ نسخه از آن به موسسات ارسال میشود.
روزنامهی آرمان حدود ۶۰۰۰ نسخه چاپ میشود که ۶۰ تا ۷۰ درصد آن برگشتی است.
روزنامهی شهروند حدود ۵۶۰۰ تا ۶۰۰۰ نسخه
تیراژ بیشتر این روزنامهها تا پیش از گرانی و کمبود در این حد نبوده است.
روزنامهی کیهان با حدود ۴۷۰۰ نسخه در روز یکی از قدیمی ترین روزنامههای کشور است.
روزنامهی سازندگی که به تازگی در آمده و از تیم حرفهای برخوردار است حدود ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ نسخه منتشر میشود.
روزنامهی اطلاعات با حدود ۳۰۰۰ نسخه دیگر روزنامهی قدیمی کشور است.
روزنامهی خراسان حدود ۳۰۰۰ نسخه منتشر میشود که بخش قابل توجهی از آن در سه استان خراسان به فروش میرسد.
روزنامهی جهان صنعت حدود ۳۰۰۰ نسخه
روزنامهی وطن امروز حدود ۳۰۰۰ نسخه
روزنامهی مردم سالاری وابسته به حزب مردم سالاری حدود ۳۰۰۰ نسخه منتشر میشود.
روزنامهی پیروزی حدود ۳۰۰۰ نسخه تیراژ دارد در حالی که زمانی ۲۰ تا ۳۰ هزار نسخه منتشر میشد.
روزنامهی جهان اقتصاد حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نسخه
روزنامهی سیاسی ابرار در حدود ۲۵۰۰ نسخه
روزنامهی ابرار ورزشی هم حدود ۲۵۰۰ نسخه
روزنامهی استقلال حدود ۲۰۰۰ نسخه
روزنامهی قدس حدود ۲۰۰۰ نسخه منتشر میشود با ۵۰ درصد برگشتی.
روزنامهی جمهوری اسلامی حدود ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ نسخه تیراژ دارد.
روزنامهی بانی فیلم حدود ۱۵۰۰ نسخه در حوزهی سینمایی به صورت یک روز در میان منتشر میشود.
روزنامهی تعادل (حوزهی اقتصادی) روزانه حدود ۱۵۰۰ نسخه منتشر شده ولی تقریبا همهی آن برگشتی است.
روزنامهی کار و کارگر حدود ۱۵۰۰ نسخه
روزنامهی ایران ورزشی حدود ۱۵۰۰ نسخه
روزنامهی گل حدود ۱۵۰۰ نسخه
روزنامهی ابتکار حدود ۱۰۰۰ نسخه با ۵۰% برگشتی
روزنامهی تفاهم حدود ۱۰۰۰ نسخه
روزنامهی کلید حدود ۱۰۰۰ نسخه منتشر میکند
روزنامهی راه مردم حدود ۱۰۰۰ نسخه
روزنامهی همدلی حدود ۱۰۰۰ نسخه
روزنامههای زیر هزار نسخهی فراوانی هم منتشر میشوند. مثلا روزنامهی سیاست روز حدود ۷۰۰ نسخه، روزنامههای کائنات، زمان، فناوران و کسب و کار زیر ۳۰۰ نسخه در روز منتشر میشوند.
برخی روزنامهها هم تیراژی در حد چند نسخه دارند، مثلا روزنامههای بهار، تماشاگران و صاحب قلم ۲۰ تا ۳۰ نسخه منتشر میکنند.
روزنامهی قانون که همچنان از روزنامههای تولیدکنندهی محتوا است اما این روزها نسخهی چاپی ندارد.
نظارت بر تیراژ در زمان چاپ
در گذشته ناظرانی از طرف وزارت ارشاد در زمان چاپ بر تیراژ روزنامه ها نظارت داشتند و امکان این که تیراژ کمتر از مقدار اعلام شده باشد پایین بود. روزنامهها هم در سالهایی موظف بودند که تیراژ را در شناسنامهی روزنامه درج کنند. اما حالا این اتفاق نمیافتد.
علت حساسیت بر تیراژ این است که در حال حاضر اگر روزنامهای تیراژ خود را ۲۰ هزار نسخه در روز اعلام کند، به همین اندازه کاغذ با ارز دولتی خواهد گرفت؛ نکتهای که عباس عبدی به آن اشاره دارد.
برخی چاپخانهها در زد و بند با مطبوعات، عدد بسیار متفاوتی را با رقم واقعی به وزارت ارشاد اعلام میکنند؛ عددهایی ساختگی که مبنای «یارانه» و «تبلیغات» قرار میگیرند.
آیا وزارت ارشاد حاضر است با فساد در بخشی از مطبوعات مقابله کند و با رسانهای کردن نتیجهی راستیآزمایی تیراژ اعلامی روزنامهها، آمار صحیح و شفافی از میزان چاپ آنها منتشر کند؟
همزیستی نیوز - مرضیه برومند به مناسبت روز خبرنگار در یادداشتی کوتاه این روز را به خبرنگاران تبریک گفت.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ستاد خبری هفدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران مبارک، مرضیه برومند که دبیری این دوره از جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران مبارک را بر عهده دارد در یادداشتی خطاب به خبرنگاران نوشته است:
«دختران و پسران خبرنگارم!
میدانم که دوست دارید به جای رنج از شادی بنویسید، به جای جنگ از صلح بنویسید، به جای نفرت از عشق بنویسید و به جای فساد از ایثار بنویسید.
شما واقعیت را بنویسید آن گونه که هست، آن روز نیز فرا خواهد رسید.
قلمهای لرزانتان را میبوسم!»
همزیستی نیوز - «آنها از روزنامهنگاری به سفالگری و کافهداری و خرید و فروش عسل و عرضه انواع دمنوش رسیدهاند. روزنامهنگارانی که به هزار و یک دلیل عطای این شغل را به لقایش بخشیدهاند اما هنوز هم که یاد تحریریه میافتند، دلتنگ میشوند. به هر حال میشود با جملهای دلت را خوش کنی: «روزنامهنگاری که شغل نیست!»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ادامه نوشت:
شأن روزنامهنگار کجاست؟
محبوبه حسینزاده، روزنامهنگار حوزه اجتماعی، یک سالی هست که دست از این شغل کشیده. او از سال ۸۰ روزنامهنگاری را شروع کرد و به قول خودش سال گذشته با تصمیمی قطعی، همکاری با مطبوعات را کنار گذاشت. این روزها با ترجمه روزگار میگذراند و خوشحال است. این سالها زبان انگلیسیاش را آن قدر تقویت کرده که حالا به دادش برسد: «تا همین الان که با تو حرف میزنم، تصمیمم برای کنار گذاشتن این حرفه قطعی است مگر این که شرایط تغییر کند.» اما شرایطی که محبوبه از آن حرف میزند، کدام است؟ شرایطی که امروز بر روزنامهنگاری کشور حاکم است؟ شرایطی که من و خیلی دیگر از خبرنگاران هم به آن انتقاد داریم؟
او میگوید: «راستش را بخواهی، وقتی آدم جوانتر است و وارد این حوزه میشود، خیلی به حقوق و مزایایی که میگیرد یا نمیگیرد، فکر نمیکند. فشارهای کاری، امنیتی و خط قرمزها انگار کمتر اذیتت میکند. نمیدانم شاید آن قدر ایدهآل توی ذهنت داری که همه اینها را نادیده میگیری. مثلاً برای من که حوزه زنان، حوزهای جدی بود و دنبال جامعه برابر و برابری حقوقی بودم... روزنامه برایم فضای خوبی بود. فضایی که در آن میتوانستم خیلی جدی دغدغههایم را پیگیری کنم، از آنها حرف بزنم و دربارهشان بنویسم و بازخورد بگیرم. اما هر چه زمان میگذرد، آدم از خودش این سؤال را میپرسد که با وجود همه آرمانهایش چقدر شأن او به عنوان روزنامهنگار رعایت میشود؟ از یک طرف فشار و سانسور و از سوی دیگر مسائل صنفی و رعایت نشدن حقوق صنفیات توسط کارفرما.»
حرفهایی که محبوبه میزند، برای خیلی از روزنامهنگارها آشناست؛ روزنامهنگارانی که فقط یک بار در سال آن هم روز خبرنگار مجالی برای صحبت پیدا میکنند. محبوبه چند دقیقهای مکث میکند: «یک روز به خودم آمدم و دیدم دیگر ۲۰ساله نیستم. بالاخره هر آدمی نسبت به خودش هم تعهدی دارد و باید حداقل دستمزد و امنیت شغلی داشته باشد. این روزها ترجمه و ویراستاری میکنم. این طور نیست که دلم برای روزنامهنگاری تنگ نشود، دلم برای شور و نشاط تحریریه تنگ نشود، اما وقتی نمیتوانم واقعیتها را بگویم و از طرفی تأمین مالی هم ندارم، ترجیح میدهم فعلاً از این حرفه دور بمانم.»
محبوبه هم مثل خیلی از روزنامهنگارها و مثل شاغلان در هر شغل دیگری گاهی خودش را با افراد هم حرفهاش مقایسه میکند: «خودم را که با همکارانم در رسانههای دنیا مقایسه میکنم، میبینم چقدر برایشان فرصت فراهم است. این که مدام خودشان را توانمندتر میکنند، این که چقدر با هم ارتباط دارند و... اما رسانههای ما نه تنها این امکان را برایمان فراهم نمیکند که همیشه نقش بازدارنده هم دارد. همه اینها کنار هم ناامیدت میکند. من این شانس را داشتم که ترجمه بدانم ولی اگر روزنامهنگاری تنها شغلی بود که بلد بودم، همه چیز برایم خیلی سخت میشد.»
ترجیح دادم کوزهام را بسازم
مریم خرسند، از روزنامهنگاران قدیمی است، او هم بعد از ۲۰ سال روزنامهنگاری چند سالی هست این کار را کنار گذاشته و سفالگری میکند؛ کار با گل و سرامیک: «از این که سردبیران و مدیران مسئول مدام خواستههای صنفی و سیاسیشان را به تحریریه تحمیل میکردند، خسته شدم. این که تحمل «نه» شنیدن نداشتند، این که مدام منتظر بودند به آنها بگویی چشم. راستش به جایی رسیدم که احساس کردم دیگر کارایی ندارم و تولد دخترم هم کمک کرد تا کامل از این کار فاصله بگیرم.»
او یاد سالهای دورتر کارش میافتد، مثل ۱۰ سال پیش که تا گزارشی مینوشت تلفن، پشت تلفن بود که به روزنامه زده میشد و نقد مثبت و منفی مخاطبان. امروز که مطالب برخی روزنامهها را میخواند، ناامیدانه از خودش میپرسد آیا نویسنده اصلاً به شعور مخاطبش فکر کرده؟ همه اینها با هم باعث شد به خودش بگوید برو و همان کوزهات را بساز.
اما چه شد مریم سفالگری یاد گرفت؟ خودش میگوید: «آن وقتها که دانشجوی روزنامهنگاری بودم، استادی داشتم که همیشه به ما میگفت یک شغل داشتن بدبختی است، بهتر است یک شغل داشته باشی و یک شغل هم بلد باشی، شغلی که بتوانی با دستانت انجام دهی، مثل نجاری یا سفالگری. آن وقتها شاید توی دلمان به این حرفش میخندیدیم. میگفتیم خوب نوشتن هم کار با دست است اما بعدها خیلی به حرفش فکر کردم و رفتم کلاس سفالگری. خیلی وقتها که مدیرمسئولمان یادش میرفت حقوق بدهد یا مدام روزنامهها توقیف میشد، کاسه کوزه درست میکردم و میفروختم.»
اما مریم با همه این احوال گاهی دلش برای روزنامهنگاری تنگ میشود و میگوید حتی ۷۰ درصد خوب کار کردنش در حوزه سرامیک و سفالگری را هم مدیون سالها کارش در مطبوعات است: «اگر خوب کار میکنم و سلیقه مخاطب را خوب میشناسم و نبض بازار را میدانم، برای این است که ۲۰ سال روزنامهنگاری کردهام.»
کارمند روابط عمومی میخواهند
آیدین فرنگی، روزنامهنگاری است که هم تجربه کار با مطبوعات محلی را دارد و هم نشریات سراسری. حوزهاش فرهنگ و کتاب بوده. او هم ۶ سال است روزنامهنگاری را کنار گذاشته و به کار خرید و فروش عسل و دمنوش روی آورده. میگوید خیلیها از این فاصله تعجب میکنند و حتی به او میخندند: «به نظرم خیلی هم عجیب نیست؛ زندگی یک روزنامهنگار یا روزنامهنگار سابق هم باید بگذرد یا نه؟»
از سال ۷۸ کارش را با نشریات محلی اردبیل شروع کرد و از سال ۸۲ با نشریات سراسری: «راستش را بخواهی چند سالی هست شرایط کار با نشریات سراسری عوض شده. من با افرادی کار میکردم که یا از عرصه مطبوعات رفتند و دیگران هم انگار انگیزهای نداشتند با ما کار کنند یا شرایطی در نظر میگرفتند که واقعاً مطلوب نبود. در واقع از یک طرف توسط نشریههای سراسری نادیده گرفته شدم و از سوی دیگر من و دوستانم از نشریات اردبیل هم کنار گذاشته شدیم.
مدیران نشریات محلی از سال ۸۴ به بعد روزنامهنگاری انتقادی ملایم را که ما طرفدارش بودیم، دیگر نمیپذیرفتند و مدیران منطقهای و محلی تمایلشان بیشتر بر آن بود که خبرنگاران را به عناصر روابط عمومی ادارات تبدیل کنند.»
آیدین وقتی این شرایط را دید؛ وضعیتی که بویژه از سال ۸۸ به بعد دراستان اردبیل حاکم شد و از طرفی تعداد زیادی نشریه مجوز انتشار گرفتند و طبعاً اقتصاد محدود استان اجازه نمیداد چرخ همه بچرخد، تصمیمش برای ترک روزنامهنگاری قطعی شد: «دست کم ۱۲۰ تا ۱۳۰ نشریه محلی در اردبیل شروع به کار کردند. نشریاتی که طبعاً مخاطب لازم را نداشتند و در نتیجه شرایط اقتصادیشان هم نامطلوب بود. این نشریات تا توانستند، خود را به ادارات دولتی نزدیک کردند تا سر پا بمانند. بنابراین فهمیدم در چنین وضعیتی روزنامهنگاری حرفهای و انتقادی اصلاً ممکن نیست. میدانی روزنامهنگاری برای من شغلی بود که از آن لذت میبردم و وقتی شرایط این طور شد، ترجیح دادم دیگر نمانم.»
او هم تأکید میکند به صورت قطعی روزنامهنگاری را کنار گذاشته و روزنامهنگاری شخصی خود را در فضاهای مجازی دنبال میکند و عسل و دمنوش میفروشد و روزگار میگذراند.
وقتی مدیران درکی از شرایط ندارند
فریده غائب، روزنامهنگار حوزه اجتماعی ۱۰ سال سابقه روزنامهنگاری دارد اما چهار سالی هست که دیگر کافهداری میکند: «روزنامهنگاری شغلی است که کاملاً درگیرت میکند. در خانه و زندگی خصوصی دائم درگیرش هستی. ساعت کاری مشخص ندارد، همیشه به سوژهها و دغدغههای خبریات فکر میکنی و این وضعیت یعنی هیچ وقت رهایت نمیکند. همه اینها خیلی هم خوب است و انگیزههایت را برای کار و زندگی تقویت میکند اما اگر کنار این همه کار و درگیری، شرایط نابسامان اقتصادی خبرنگاران در ایران را درنظر بگیری، این شغل برایت تبدیل به حرفهای فرسایشی میشود. حالا تا زمانی که جوانتری، شاید بسیاری از ناملایمات این کار را نبینی اما از جایی به بعد داستان کمی برایت متفاوت میشود.»
حرفهای فریده دغدغه خیلی از روزنامهنگارهاست آن طور که محبوبه هم به آن اشاره کرد. فریده میگوید: «آن قدر در دوره جوانی کسب تجربههای نو برایت جالب است و هیجان داری که خیلی نکات منفی شغلت را نمیبینی و انتظار زیادی از مدیرمسئول و صاحب روزنامهات نداری؛ حقوقت را هم که دیر دادند یا ندادند، چندان برایت مهم نیست. یعنی آنقدر به لحاظ روحی حس خوبی داری که به همانها بسنده میکنی. اما همه این احساسات زمان مشخصی دارد و وقتی سنت بیشتر میشود، نیازت به امنیت و آرامش هم بیشتر میشود و ناگهان به عقب برمیگردی و میبینی ۱۰ سال کار کردهای و هیچ چیزی از خودت نداری. من این دغدغهها را با مسئولان و مدیران روزنامهام در میان گذاشتم اما فهمیدم هیچ درکی از شرایط من و همکارانم ندارند.»
همه اینها باعث شد فریده احساس سرخوردگی کند و به فکر راه انداختن کسب و کاری برای خودش باشد: «یک حس سرخوردگی دیگر هم داشتم؛ این که حس میکردم به عنوان یک خبرنگار اجتماعی که هدفش رساندن صدای اقشار مختلف است، در رساندن صدای خودم باز ماندهام و نمیتوانم راجع به خودم و حقوقم حرف بزنم.»
با فریده در گوشهای از کافهاش حرف میزنم، جایی که چهار سال تمام است محل کار اوست. همین طور که حواسش به مشتریها و سفارشهایشان هست، میگوید: «درست است در روزنامهای کار نمیکنم اما خیلی اوقات دلم برای تحریریه تنگ میشود. من همیشه مدیون این شغلم. مدیون سرمایههای اجتماعی که از طریق آن به دست آوردهام. همه اینها برایم ارزشمند، ماندگار و فراموش نشدنی است. در شرایط فعلی تصمیم ندارم به روزنامه برگردم اما سعی میکنم کم و بیش با یادداشت نوشتن یا ترجمه کردن از فضای نوشتن دور نشوم، هر چند ساعت کار فعلیام و تمام وقت بودنش کمتر اجازه این کار را میدهد.»
روزنامهها رنگی شد، زندگی روزنامهنگاران نه
عبدالکریم جبلی ۲۲ سال است از روزنامهنگاری دور شده. سال ۷۵ روزنامهنگاری را برای همیشه کنار گذاشت. ۱۲ سال در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت. در حوزههایی مثل آموزش عالی، نیروی انتظامی و... او حالا سالهاست که کارشناس سازمان جمعآوری و فروش املاک تملیکی شده. سازمانی که بر قاچاق کالا نظارت میکند: «یهویی وارد کار روزنامهنگاری شدم اما یهویی ترکش نکردم. روزنامهنگاری برایم دنیای عجیب و نویی بود اما آن را سخت و زیانآور و دردسرساز دیدم. شغلی که در آن احساس امنیت و آرامش نداشتم. همان دوره هم با شغل روزنامهنگاری تأمین مالی نمیشدم و بعد از ظهرها در آموزش و پرورش تدریس میکردم. البته باید بگویم شرایط صنفی آن موقع از الان بهتر بود. این روزها به دقت روزنامهها و زندگی روزنامهنگاران را پیگیری میکنم و میبینم فقط روزنامهها رنگی شدهاند، اما زندگی روزنامهنگارها نه.»
اما اینها تنها دلایلی نبودند که باعث خداحافظی او از روزنامهنگاری شد، به نظرش میآمد روزنامهها طوری شدهاند که هر کدام از یک جناح سیاسی طرفداری میکنند و واقعیتهای جامعه را نمینویسند و با خبر کاسبی میکنند، البته به غیر از کسانی که همیشه صادقانه کار کردهاند و میکنند. درست است که عبدالکریم ۲۲ سال است از این فضا دور شده ولی همیشه با علاقه روزنامهها و مطالبشان را دنبال میکند و گزارشهای کنجکاوانه و جذاب برخی خبرنگاران را میخواند. این پنج نفر تنها روزنامهنگارانی نیستند که تغییر شغل دادهاند. مهران فرجی، خبرنگار اجتماعی این روزها نزدیک پارک هنرمندان دستفروشی میکند، صبا شعردوست خبرنگار حوزه سیاسی در یک سوپر گوشت کار میکند و میلاد فدایی اصل خبرنگار سیاسی، کارگر آبکاری شده. روزنامهنگارانی که هنوز دلشان برای تحریریهها میتپد اما تصمیم ندارند دوباره به این حرفه بازگردند.»
علیاکبر قاضیزاده برای آنهایی که میخواهند در عرصه روزنامهنگاری حرفهای قدم بگذارند و در این حوزه بمانند، نامی آشناست. اولین بار نیست که پای صحبتهایش نشستهایم و آخرین بار هم نخواهد بود. او و بسیاری از همنسلانش حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
با وجود اینکه گفتوگویمان از ابتدا تا انتها دربارهی خبر و خبرنگاری بود، اما این بار برخلاف سابق این گفتوگو در فضایی به دور از حال و هوای تحریریه و به پیشنهاد او در یکی از کافههای دنج شهرک اکباتان انجام شد.
صحبتهای صریح و بیتعارف قاضیزاده در آستانه ۶۹سالگی درباره روزنامهنگاری مثل هر محفل دیگری در این روزها، وقتی گُل انداخت که پای گرانی و شرایط اقتصادی و البته بیاعتمادی مردم به رسانههای داخلی به میان آمد.
اغلب وقتی نارضایتی مردم نسبت به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه از حد مشخصی میگذرد، بسیاری دست به دامن رسانهها میشوند تا امید و شادمانی جامعه را افزایش دهند و از انعکاس اخبار منفی پرهیز کنند. اما قاضیزاده که سالها تجربه روزنامهنگاری و تدریس در این حرفه را دارد، تاکید کرد که وظیفه رسانهها به هیچ وجه امیدبخشی نیست و البته گسترش ناامیدی هم نیست؛ بلکه آنها فقط و فقط باید اطلاعرسانی کنند.
او معتقد است که «اتفاقا الان مجموعه نظام کشوری به کار روزنامهنگاران نیاز دارد؛ البته خودشان متوجه این موضوع نیستند. الان زمانی است که مردم به اعتماد، اعتقاد و پشتیبانی نیاز دارند که هیچکدام وجود ندارد. ما رسانهها هنوز هم با مردم پردهپوشی میکنیم و به آنها دروغ میگوییم. همین که حرفی نزنیم، خودش دروغ است. همین که تیتر اول رسانهمان را به اخبار بیاهمیت اختصاص دهیم، یعنی دورغ گفتهایم. الان مردم هر کالایی را هر روز به یک قیمت میخرند. این مشکل مردم است!»
وقتی به مشکلات و محدودیتهای رسانهها برای پرداختن به مسائل اشاره کردیم، قاضیزاده با طرح این پرسش که مگر ما از امروز شرایط بهتری هم داشتهایم؟ گفت: دورهای را بگویید که مطبوعات توانسته باشد مثل بچه آدم کار کند و جامعه شرایط نرمالی داشته باشد. این جمله کلیدی «در شرایط حساس کنونی» چندان معنایی ندارد. بیاعتمادی مردم به رسانهها حاصل امروز و یک ماه پیش نیست. مردم خیلی وقت است که دیگر به ما رسانهها اعتماد ندارند. چون به آنها چیزی نمیدهیم. خودتان روزنامهها و خبرگزاریها را باز کنید و بگویید چه چیزی در اختیار مردم قرار داده میشود که زندگی خودشان را حداقل در سطح و نه در عمق لمس کنند. واضحتر بگویم اصلاً ما روزنامهنگارها چه میدانیم که بخواهیم به مردم بگوییم؟ درباره دعوای ایران و آمریکا چه میدانیم؟ اصلا دعوا بر سر چیست؟ چرا هیچکدام از رسانهها نمیپرسند آقای ظریف این چند روز کجاست؟ چرا کسی نمیپرسد برنامه وزارت خارجه چیست؟ لاهه چه شد؟ اروپا چه شد که گفتید پشت سر ما خواهد ایستاد؟ چرا خیال میکنید مردم این حرفها از یادشان میرود؟ ما رسانهها باید جواب این سؤالها را بدانیم. مگر ما روزنامهنگار نیستیم؟ پس باید جواب این سؤالها را بدانیم و به مردم هم منتقل کنیم. اما چون نمیدانیم، مجبور میشویم حسمان را بگوییم که معمولاً هم اشتباه است.
او ادامه داد: هم ما روزنامهنگار نیستیم و هم محدودیتها مقداری دست و بالمان را بسته است. اما به هر حال حاصل همین است و دیگر نمیتوان به این زودیها باور مردم را تغییر داد و آنها هم نمیتوانند به راحتی به رسانهها اعتماد کنند. وظیفه رسانهها اصلا امیدبخشی نیست و البته ناامید بخشی هم نیست. بارها گفتهام وظیفه رسانهها فقط اطلاعرسانی است؛ اینکه بگوییم اوضاع چگونه است، چه چیزهایی داریم و چه چیزهایی در خطر است. مردم باید واقعیتها را بدانند. اما شرط اول این کار این است که خودمان بدانیم درباره چه حرف میزنیم. در واقع به شرطی رسانهها میتوانند عینیات جامعه را با مردم در میان بگذارند که روزنامهنگار خودش به این عینیات آگاهی داشته باشد.
این روزنامهنگار باسابقه با بیان اینکه «روزنامهنگاری ما باید خودش را بازیابی کند»، گفت: دلخور نشوید، اما کدام یک از روزنامهنگارها این شهامت را دارند که بگویند من هنوز نمیدانم خبر چیست و باید در این باره مطالعه کنم. ما باید دانشهای پایه را یاد بگیریم و به زیر دستهایمان منتقل کنیم. باید برویم سراغ روزنامهنگارانی که کار اثرگذار میکنند و از آنها یاد بگیریم، اما همین هنر را هم نداریم. الان روزنامهنگارها مثل آدم کوکی صبح به صبح ساعت میزنند، وارد تحریریه میشوند و میگویند وای چقدر هوا گرمه، بعد کولر روشن میکنند، چای میریزند، پشت سیستم مینشینند، شروع به سرچ کردن و با «وی گفت» و «وی همچنین افزود» خبر تولید میکنند.
این روزنامهنگار با بیان اینکه «ما روزنامهنگاران نقش خودمان را گم کردهایم و متوجه نیستیم چه کارهایی میتوانیم انجام بدهیم»، ادامه داد: یکی از بدترین مدهای امروز این است که در خبرها اغراق شده حرف میزنیم؛ «دیجیتال همه جا را درنوردید»، «مدیران ما شعور ندارند!»، «اصفهان بحران آب دارد؛ شهری که تا ۵ سال پیش آب داشت»، «تهران با بحران ترافیک سروکار دارد؛ تهرانی که قرار بود تا ۲ سال پیش نداشته باشد» و «مشکل گلودرد استان البرز را از پا انداخت»؛ این چه مدل جملهبندی است؟ همه شبیه هم هستند. تمام گزارشها یک ساختار دارد. اول موضوع را به صورت بحرانی طرح میکنند و بعد ادامه میدهند.
قاضیزاده گفت: خدا را شکر شما روزنامهنگاران جوان زیاد اهل کتاب خواندن نیستید، وگرنه به شما پیشنهاد میدادم کتاب «ایران و مسئله ایران» را از جرج.ن.کرزن بخوانید. این کتاب برای سالها پیش است اما هنوز هم هر مامور سیاسی که از بریتانیا به ایران میآید، آن را مطالعه میکند. کتاب «ایران و مسئله ایران» یک دستورالعمل غربی در برابر ما ایرانیان است. اخلاق، رفتار، عادات، خصلتها و تاریخ ما در این کتاب توضیح داده شده و در ادامه نیز توصیههایی مطرح شده است. در بخشی از این کتاب گفته شده که اگر غرب میخواهد ایران کنترل شود، ایران باید همیشه مستقل و ضعیف بماند. جالب است وقتی تاریخ معاصر را بررسی میکنم متوجه میشوم واقعا این کار را با ما کردهاند. در تمام تاریخ معاصر ما هیچ وقت اشغال نشده، اما همیشه ضعیف بودهایم.
«خیلی از کشورهای دیگر هم در دنیا ضعیف هستند، اما هیچ کدامشان ظرفیت انسانی، معادن، فرهنگ و تاریخ ما را ندارند. در حالی که فرهنگ و تاریخ ما با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست. وقتی در ایران از اصول زندگی اجتماعی صحبت میشد و سیاستنامه را مینوشتند، بسیاری از این کشورها اصلا وجود نداشتند.
روزنامهنگارها پا به پای مردم شادمانی کردن را از یاد بردهاند
او که در رسانههای اجتماعی فعالیت زیادی ندارد، درباره تاثیر رسانههای مردمی بر فضای رسانهای کشور و اینکه چرا برخلاف کشورهای پیشرفته شبکههای اجتماعی در کشور کار خبری و اطلاعرسانی را به دست گرفتهاند، گفت: من اصلاً خودم را به فضای مجازی عادت ندادهام، چون اصلا وقتش را ندارم. اما مهم من نیستم، مهم مردم هستند که به حضور در این رسانهها علاقه دارند و این رسانهها هم توانستهاند در غیبت من و شما به عنوان روزنامهنگار، مردم را به سمت خودشان بکشانند.
«رسانههای اجتماعی به این خاطر در کشور ما از چنین محبوبیتی برخوردار شدهاند که سوژههای ملموستر و دیدنیتری برای مردم دارند و به مطالبی میپردازند که مردم با آنها درگیر هستند. مردم با نان و آب و تلویزیون درگیر هستند، اما آنچه ما در رسانهها برایشان میسازیم دنیایی دیگری است که هیچ ارتباطی با زندگی وقعی آنها نداردرسانههای اجتماعی به این خاطر در کشور ما از چنین محبوبیتی برخوردار شدهاند که سوژههای ملموستر و دیدنیتری برای مردم دارند و به مطالبی میپردازند که مردم با آنها درگیر هستند. مردم با نان و آب و تلویزیون درگیر هستند، اما آنچه ما در رسانهها برایشان میسازیم دنیایی دیگری است که هیچ ارتباطی با زندگی وقعی آنها ندارد. چرا یک خانم خانهدار باید صفحات ایسنا یا هر رسانه دیگری را هر روز باز کند؟ دنبال چه چیزی باید بگردد؟ چه مطلبی در این رسانهها وجود دارد که درباره دغدغهها و مشکلاتشان باشد؟»
قاضیزاده ادامه داد: ما روزنامهنگاری بلد نیستیم. کدام یک از روزنامهنگارها عادت به مرتب کتاب خواندن، نمایش دیدن، فیلم روز دیدن، قهوهخانه نشستن، کنسرت رفتن و با مردم زندگی کردن یا به به قول سیاوش کسرایی پا به پای شادمانیهای مردم پای کوبیدن را دارند؟ باید یاد بگیریم که با مردم باشیم، با آنها بنشینیم و بلند شویم، اما روزنامهنگارهای امروز از مردم فاصله گرفتهاند. از زمانی که تعداد مطبوعات رونق گرفت، انواع و اقسام افراد با انواع و اقسام آموزشها و مهمتر از همه بیآموزشیها وارد رسانهها شدند. گاهی افرادی را برای آموزش در رسانه تحویل گرفتم که نه تنها از روزنامهنگاری چیزی نمیدانستند، که بندگان خدا کلا هیچ چیزی نمیدانستند. مشکل این است که همین افراد بعد از مدتی دبیر و سردبیر میشوند و چه بسا هم که تا کنون بسیاری از آنها شدهاند.
«یک راه این است که برگردیم و بار دیگر این حرفه را از نو بشناسیم. بداینم خبر چیست و ما برای چه منظوری خبر مینویسیم. که صفحه پر شود؟ که آگهی جذب کنیم؟ اینکه فقط پشت سیستم بنشینیم، موضوعی را سرچ کنیم و از هر منبعی اطلاعاتی را کنار هم بگذاریم این که نشد روزنامهنگاری و گزارشنویسی! کارمند اداره ثبت هم همین کار را میکند، ولی اندازه ما ادعا و توقع ندارد.
رسوایی خبرنگاری که خبر دست اول نداشت...
قاضیزاده درباره تفاوتهای روزنامهنگاری گذشته با امروز، توضیح داد: قبلا روزنامهنگارها نمیتوانستند روزنامهنگار نباشند. آن زمانی که شروع به کار کردم، کلاً دو روزنامه اصلی «کیهان» و «اطلاعات» وجود داشت که به مرور روزنامههای «آیندگان» و «رستاخیر» هم اصافه شدند. در این شرایط کسی که میتوانست خودش را در جمع حداکثر ۴۰۰ روزنامهنگاری که در چهار روزنامه اصلی کشور فعالیت میکردند وارد کند و بتواند بماند، باید شرایط بخصوصی میداشت و خیلی خبرنگار میبود. چراکه ورود به تحریریهها اصلا کار آسانی نبود و اگر هم گاهی آشنا یا دوستی را به تحریریه معرفی میکردند، ماندن او در تحریریه فقط به عملکرد خودش بستگی داشت.
«تحریریههای آن زمان محیطی جوشان فعال بود که همه در حال دویدن بودند و زمان هم اصلا مطرح نبود. خبرنگار میتوانست هر ساعتی به تحریریه بیاید یا حتی اصلا نیاید، اما باید در پایان روز صفحهاش با یک مطلب خوب پُر میشد. در واقع خبرنگار باید آنقدر زرنگ میبود که تازهترین اخبار حوزهاش را برای روزنامه میآورد، اگر خدایی ناکرده نمیتوانست و روزنامه رقیب خبری که او باید میداد را منتشر میکرد، باید خودش میرفت! ماندش در تحریریه مثل رسوایی کسی بود که دزدی یا هیزی کرده است.»
او ادامه داد: پیداست که در این نظام به تازهوارد خیلی سخت میگرفتند، خیلی دیر به او راه میدادند، دیر از او حمایت مالی میکردند و هر جور کاری هم از او میخواستند. برای این بود که طرف ثابت کند این کاره است و میتواند مسیر خبرنگاری را ادامه دهد. اگر از فرد تازهوارد از آدمهایی بود که فقط آمده بود تا عکسش چاپ و اسمش دیده شود، خیلی زود از تحریریه طرد میشد.
سالها خصومت حل نشده میان مجریان دولتی و مطبوعات
او در ادامه صحبتهایش از افزایش تعداد روزنامهها و مجلات در دهه اوایل دهه هفتاد و تاثیراتی که این کار بر سرنوشت مطبوعات و فضای رسانهای کشور گذاشت سخن گفت؛ «اوایل دهه ۷۰ کلا پنج روزنامه مهم با ظرف توانایی روزنامهنگاری مشخصی وجود داشت. اما سیاستی در نظر گرفته شد که تعداد روزنامهها و مجلات زیاد شود. این درحالی بود که دیگر آن ظرف روزنامهنگاری مشخص باید به جای پنج روزنامه میان ۵۰ روزنامه تقسیم میشد. یکی از دلایلی که ما در این سالها از روزنامهنگاری درست فاصله گرفتیم همین تقسیم بیحساب نیروها بود. کسانی که آن روز در وزارت ارشاد اسلامی تصمیم گرفتند روزنامهها و مجلات را زیاد کنند، به این موضوع فکر نکردند که این تعداد روزنامه با نیروهای محدود باید چه کار کنند. اتفاقی که در عمل افتاد این بود که تعداد زیادی که فکر میکردند آمادگی این کار را دارند وارد عرصه روزنامهنگاری شدند و تعداد روزنامهنگاران بسیار زیاد شد.
او اضافه کرد: در مملکت ما نوعی خصومت حل نشده میان مجریان دولتی و مطبوعات وجود دارد که ریشه آن به دوران مشروطه برمیگردد. هر دو گروه تلاش میکنند همدیگر را دور بزنند؛ منتهی یک طرف قدرت اجرا، قاضی، زندان، ضابط حقوقی دارد و یک طرف هم که ما هستیم دستمان خالی است و به همین خاطر هم در این دعوا معمولاً طرف اول برنده میشود. از طرفی هم قوانین مطبوعاتی ما به گونهای است که حمایتی از شفاف کردن فضا و به عبارت دیگر فعالیت روزنامهنگاری وجود ندارد. اگر فقط همین دو عامل را در کنار هم قرار دهیم، نتیجه همین وضع امروز میشود. اینکه ما ناچار شدیم رفته رفته از مردم فاصله بگیریم و مردم هم اعتمادشان را به ما از دست دادند.
هر رسانه یک «محرم علی خانِ» سانسورچی!
قاضی زاده با بیان اینکه «کار مستقل دو علامت دارد؛ اول اینکه مدیر آن غیردولتی باشد و دوم آنکه بودجه وابسته به دولت نداشته باشد که هیچکدام از این عوامل در کشور ما وجود ندارد»، اظهار کرد: در زمان افزایش تعداد مطبوعات نکته جالب توجه این بود که هنگام صدور مجوز به نشریات و روزنامهها صاحب امتیازی را در اختیار کسانی قرار دادند که مورد اعتماد حکومت بودند. نتیجه هم این شد که الان تقریباً تمام مدیران مسئول رسانهها به نوعی سابقه سیاسی تاییدشده دارند؛ بنابراین هم از درون و هم از برون برای فاصله گرفتن از خواستههای مردم به روزنامهنگاران فشار وارد میشود و از طرفی دیگر خود روزنامهنگاران نه این توان را دارند و نه حتی اغلب این نیاز را احساس میکنند. برای بسیاری از روزنامهنگاران دیگر مهم نیست که چه مطلبی کار میکنند. هر روز روزنامه با حروف مرتب و عکسهای خوشگل منتشر میشود و دیگر چه اهمیتی دارد که محتوای آن چیست.
«در واقع یکی از دلایلی که روزنامهنگاری و رسانههای ما به این نقطه بسیار درخشان رسیدهاند، این است که به جای اینکه محرمعلی خان از بیرون بیاید، یک نفر را از داخل مامور این کار کردند. در واقع امتیاز مدیریت را به کسی دادند که قابل اعتماد باشد و بتواند از درون برای روزنامهنگاران محدودیت ایجاد کنند.»
او گفت: کار مهم دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان گسترش رسانهها این بود که مطبوعات را وابسته به دولت کرد و بدتر اینکه این کمک شامل حال روزنامهنگاران نشد و فقط شامل حال مدیران مسئول و صاحبان امتیاز رسانهها شد. بر همین اساس از آنجا که مدیر مسئول ارزشگذاری نیروها را بر اساس مطالبی که کار میکند انجام میدهد، بد یا خوب بودن یعنی طبق سلیقه او کار کردن و مطلب نوشتن. این موضوع در تمام رسانههای ما حاکم است.
انتقادها دیگر انتقاد نیست
قاضیزاده در پاسخ به این پرسش که چرا همچون سابق انتقادات رسانهها بر مسئولان تاثیرگذار نیست و بسیار کم واکنشهایی را به دنبال دارد، گفت: دیگر انتقادها انتقاد نیست. انتقادها حسی و به همین خاطر هم کماثر شدهاند. سال ۵۴ گزارشی درباره یک مایع پتروشیمی به نام پی ویسی که سرطانزاست نوشتم. دلایل این موضوع را توضیح دادم، با استاندارد صحبت کردم و خیلی مستند این گزارش را نوشتم. بعد از انتشار گزارش چاقوکش فرستادند که ما را بزنند. منظورم این است که آن زمان گزارشهای مستند و خوب نوشته میشد و واکنشهای زیادی را هم به همراه داشت.
«عامل مؤثر دیگر هم به این موضوع برمیگردد که برخی از مدیران ما از سواد و آگاهی مناسبی برخوردار نبودند و نیستند. یادم است مدیر کل مطبوعات داخلی سال ۷۲ در جواب به اعتراض یک صاحب امتیار که میگفت ما کاغذ نداریم، پاسخ داده بود که مگه اصلا «تیتراژ»!!! شما چقدر است؟» یا اینکه زمان جنگ مدیرکل آسیایی درخواست داد که با سفیر کره صحبت کند، هنگام جلسه بعد از بیان صحبتهای مهم درباره سلاحهای جنگی، سفیر جواب میدهد که با سفیر کدام کره کار دارید؟ من سفیر کره جنوبی هستم! و بعد آقا متوجه میشود که تمام صحبتهایش را به جای سفیر کره شمالی با سفیر کره جنوبی مطرح کرده است.
به وقت نوشتن کسی مرا از پشت شانههایم نگاه میکند
قاضیزاده در پایان در پاسخ به این پرسش که آیا حس و حال نوشتنش نسبت به سالهای گذشته تغییر کرده است؟ گفت: من از همان اول یاد گرفتم وقتی مینویسم حس کنم یک نفر دارد من را از پشت شانههایم نگاه میکند. همیشه این حس را در خودم تقویت کردم که بدانم چه مینویسم و این بندهخدایی که پشت سر من است چیزی از این مطلب میفهمد یا نه. گاهی آرزو میکنم یک نفر که میدانم کیست مطلبم را بخواند و گاهی هم میگویم کاش گروهی که میشناسم مطالبم را بخوانند و خیلی وقتها هم هیچکدامشان نمیخوانند.
او ادامه داد: از چیزی گله نمیکنم. اما ما اثر وجودیمان را از دست دادهایم و باورمان هم نمیشود که این اثر را از دست دادهایم. ما روزنامهنگاری بلد نیستم و چون درک صحیحی از موضوعات نداریم هنگام روایت، اشتباه مطلب را میرسانیم و مخاطب هم با ما راه نمیآید. من این حرف را اصلا قبول ندارم که رسانههای دیجیتال باعث شده است که رسانههای رسمی دچار مشکل شوند. رسانههای دیجیتال اصلا برای ما نیستند و همه دنیا هم دارند، آیا آنها هم روزنامههایشان را تعطیل کردهاند؟
منبع: ایسنا
همزیستی نیوز - نتایج تحقیق پژوهشگران دانشگاه صدا و سیما نشان داد که سواد رسانهای مخاطبان به طور پیوسته در حال افزایش است و همین امر سازمان صدا و سیما را با چالشهای جدی مواجه میکند.
به گزارش ایسنا؛ تهدیدات و چالشهایی که برای صدا و سیما به عنوان ابر رسانه و تریبون نظام جمهوری اسلامی پدید میآید، تنها تهدید و چالشی برای خود این سازمان نیست بلکه تهدید و چالشی برای نظام جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود. بدیهی است هرگونه بیتفاوتی، نادیده گرفتن، بیاهمیت شمردن یا کماهمیت شمردن چالشهای پدید آمده برای این سازمان خسارات جبرانناپذیری را به اعتقاد مردم به اسلام و اعتماد مردم به نظام جمهوری اسلامی پدید خواهد آورد.
در پژوهش انجام شده در دانشگاه صدا و سیما مشخص شد: «کاهش مخاطبان، کم تحمل شدن و افزایش انتظار مخاطبان، افزایش امکان مخالفت مخاطبان با پیامهای دریافتی، کاهش باورپذیری رسانه برای مخاطبان، لزوم افزایش کیفیت فنی تولیدات، تنزل وجهه، کاهش اثرگذاری، کاهش درآمدهای تبلیغاتی، بیاعتمادی به رسانه، عدم تاثیرگذاری در شرایط حساس، کاهش کنترل بر افکار عمومی، افزایش هزینههای تولید، ضرورت وجود نیروهای متخصص، لزوم ارتقاء و بهبود روشهای تبلیغی، دشواری معناسازی برای رسانه، از دست دادن توان هنجارسازی و اجبار به تعدیل خط قرمزها، افزایش تصور ناکارایی نظام و زیان به اقتصاد داخلی» بخشی از مهمترین چالشهایی هستند که مخاطبان با سواد رسانهای بالا، برای سازمان صدا و سیما ایجاد میکنند.
سواد رسانهای افزایش دسترسی، استفاده، فهم انتقادی (شامل رمزگشایی، تحلیل و ارزیابی) و تولید پیامهای رسانهای است. افزایش سواد رسانهای تنها نتیجهی آموزش آن نیست. افزایش سواد رسانهای یک روند مستمر است که با توسعهی زیرساختهای فناوری، تحولات تجهیزات فناوری، تکامل تواناییهای انسان در استفاده از فناوری و بسیاری دیگر از عوامل رابطه دارد.
نمیتوان به دلیل نبود آموزش سواد رسانهای در ایران، مخاطب ایرانی را فاقد سواد رسانهای دانست. سواد رسانهای به صورت پیوسته در حال افزایش است و آموزش یا عدم آموزش آن تنها در سرعت افزایش آن تأثیرگذار است.
سیاوش صلواتیان؛ دکترای مدیریت رسانه و همکارانش در دانشگاه صدا و سیما به بررسی این چالشها برای سازمان صدا و سیما پرداختند. این پژوهشگران با استفاده از روش دلفی به بررسی نظرات خبرگان این حوزه پرداختند. روش دلفی یک روش سیستماتیک در پژوهش برای استخراج نظرات یک گروه در مورد یک موضوع یا یک سوال است.
در این پژوهش ۲۱ مصاحبه با اساتید دانشگاه، مدیران سازمانهای رسانهای و سازمان صدا و سیما، صاحبنظران و کارشناسان رسانه و سواد رسانهای انجام شد. در نهایت از محتوای مصاحبهها ۴۵ چالش استخراج شد.
به گفتهی پژوهشگران این تحقیق: «غفلت از شناسایی چالشهای افزایش سواد رسانهای مخاطبان برای سازمان صدا و سیما موجب خواهد شد تا سازمان صدا و سیما در گذر زمان به طور فزاینده با چالشهایی حیاتی روبرو شود که آن را از ادامهی کسب اهداف و انجام مأموریتهای خود بازمیدارد و این امر برابر با تهدید حیات یک رسانه است.»
صلواتیان و همکارانش در این پژوهش پیشنهاد کردند: «سازمان صدا و سیما به منظور ادامهی حیات و استمرار کسب اهداف و انجام ماموریتهای خود، بایستی در ابتدا به شناسایی چالشهای پدید آمده در نتیجهی افزایش سواد رسانهای مخاطبان پرداخته و سپس با توجه به چالشهای پدید آمده به شناسایی راهبردهایی برای تحول سازمان صدا و سیما بپردازد.»
نتایج این پژوهش در آخرین شمارهی نشریهی علمی-پژوهشی «مطالعات جامعهشناختی» دانشگاه تهران منتشر شده است.
همزیستی نیوز - یک استاد ارتباطات درباره وضعیت پوشش خبری در صداوسیما گفت: خط قرمزها باید در چینش اخبار اعمال شود و اینگونه نباشد که حذف خبر صورت گیرد؛ بنابراین باید به اخباری که برای امنیت ملی مشکل ایجاد میکند، اشاره کوچکی شود.
امیدعلی مسعودی در گفتوگو با ایسنا درباره گزینشگری اخبار در صداوسیما، اظهار کرد: در این گزینشگری بحث دسترسی به اطلاعات وجود دارد و از آنجا که تحت شرایط خاصی دفترهای نمایندگی ما در دنیا کم است، بنابراین در انعکاس اخبار خارج از کشور هم ضعیف هستیم؛ البته در داخل کشور دسترسی ما زیاد است و صداوسیما در همه استانها دفتر و خبرگزاری دارد اما متأسفانه در انعکاس اخبار، سیاستگذاری صداوسیما مشکل دارد.
او ادامه داد: گاهی صداوسیما سلیقهای عمل میکند و یک خبر که همه مردم از آن اطلاع پیدا میکنند را نادیده میگیرد؛ برای مثال زمانی که در تهران زلزله آمد، اخبار صداوسیما آن را دیر انعکاس داد و حتی یکسری کارشناس را به برنامه آوردند که بیشتر میان مردم رعب و وحشت ایجاد کرد. همچنین زمان حمله داعش به مجلس، همه افرادی که در محل حضور داشتند از این موضوع اطلاع پیدا کرده بودند اما اخبار دیر در صداوسیما منعکس شد؛ البته بعد از انعکاس خبر، تلویزیون به لحاظ کارشناسی بهتر عمل کرد و توانست امکانات مناسبی را برای آگاهی مردم فراهم کند.
رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه سوره با بیان اینکه مهمترین مساله درباره صداوسیما انتشار اطلاعات است، خاطرنشان کرد: به نظرم سیاستگذاری بستهای داریم که به صورت بستهبندی یکسری دستورالعملها را به شبکهها ارائه میدهد؛ برای مثال دستورالعملی چند سال پیش در یکی از استانها ایجاد شد که خطبههای نماز جمعه را در روز شنبه در رأس اخبار قرار دهند اما خطبهای که ارزش خبری ندارد و بیشتر احکام دینی در آن مطرح میشود، نمیتواند خبر یک باشد یا برخی از شخصیتها ممکن است صحبتهایشان ارزش خبری چندانی نداشته باشد اما خبر آنها اولویت پیدا میکند بریا اینکه مثلا یک مقام بالا در استان هستند؛ بنابراین باید سیاستگذاریها در ارائه خبر در صداوسیما تغییر کند. با این شرایط برای مخاطب از لحاظ روانی، درونی میشود که پنج دقیقه اول خبر در تلویزیون تشریفات است و ممکن است ارزش خبری نداشته باشد؛ بنابراین اگر بخواهد اخبار را ببیند، آن پنج دقیقه را نگاه نمیکند. این مساله به ضرر صداوسیماست زیرا باید تنوع ایجاد کند و بر اساس اهمیت و ارزش خبری، گزینشگری و سیاستگذاری خود را انجام دهد.
او ادامه داد: اخبار باید به شکل حرفهای منعکس شود که تأثیر منفی بر روی ذهن افراد جامعه نداشته باشد. اخبار ما باید بیشتر آگاهیبخش و آموزنده باشد تا اینکه تشویش ایجاد کند.
مسعودی درباره خط قرمزهای اخبار صداوسیما اظهار کرد: همه سازمانهای خبری برای خود خط قرمز دارند. خط قرمز را نباید بستهبندی کنیم و این خط قرمزها باید در چینش اخبار اتفاق بیفتد نه حذف خبر. بنابراین اخباری که برای امنیت ملی مشکل ایجاد میکند باید اشاره کوچکی به آن شود اما خبری که وحدت جامعه را تقویت میکند باید در اولویت قرار بگیرد. اگر این اتفاق بیفتد صداوسیما اصلاح میشود و مردم بیشتر به خبرهای آن توجه میکنند.
او ادامه داد: صداوسیما در سطح بینالمللی رقبایی دارد که از لحاظ دسترسی به خبر امکانات بالایی دارند؛ برای مثال خبرگزاریهای قدیمی هستند و امکاناتی دارند که صداوسیما ندارد. باید ضعفی که در دسترسی به خبر داریم را در انعکاس، چینش و انتشار آن جبران و این امکان را فراهم کنیم که مخاطبان به اخبار دسترسی داشته باشند به شکلی که باعث ضرر و زیان در جامعه نشود.
این مدرس دانشگاه اظهار کرد: یکی از نقاط مثبت و قوی صداوسیما، نیروهای انسانی ماهر آن است. نیروهای حرفهای زیادی در صداوسیما وجود دارد. بنابراین باید دست خبرنگاران را باز گذاشت و به آنها اجازه دهیم که سبکهای جدید را در انتشار اخبار ارائه دهند. افرادی که سبک خاصی در خبر دارند، پربینندهتر خواهند شد. برای مثال اخبار ۲۰:۳۰ شبکه دو که یک نرم خبر است تکمیل کننده سخت خبری است که اخبار رسمی را منتشر میکند. این دو جریان باید به موازات هم تقویت شوند. ما در گذشته نیروهایی داشتیم که به شبکههای تلویزیونی و رادیویی و خبرگزاریهای خارج از کشور رفتهاند. افرادی از این دست باید در داخل کشور حفظ شوند تا از آنها بهره ببریم و تنوع بهتری از انتشار اخبار در صداوسیما ایجاد شود.
همزیستی نیوز - یک روزنامهنگار پیشکسوت با اشاره به وضعیت پوشش خبری صداوسیما گفت: در همه جای دنیا رادیو و تلویزیون آیینه تمام نمای بازتابهای جامعه خود هستند؛ یعنی هر اتفاقی در جامعه رخ دهد، رادیو و تلویزیون، مردم را در جریان خبرها قرار میدهند اما در مملکت ما صداوسیما گزینشی عمل میکند. رسانهای که واژه ملی را یدک میکشد، باید قادر باشد از طریق ارائه دیدگاهها و نقطه نظرهای متنوع و متفاوت، اعتماد مردم را جلب کند.
رضا قویفکر در گفتوگو با ایسنا با بیان مطالب بالا اظهار کرد: کار از انتقاد مردم و روزنامهنگاران گذشته است. آش آنقدر شور شده که صدای آشپز هم در آمده است. حالا دیگر مقامات مسؤول هم نسبت به عملکرد صداوسیما اعتراض میکنند. متأسفانه این مساله نشان میدهد که صداوسیما معیارهای جهانی این رسانهی فراگیر را رعایت نمیکند؛ برای مثال اعتراضهایی مختلف در تعدادی از شهرها شکل گرفته که اکثرا خواستههای منطقی دارند اما متأسفانه صداوسیما آنها را بازتاب نمیدهد و در نتیجه مردمِ تشنهی خبر به سراغ فضای مجازی و کانالهای ماهوارهای میروند. طبیعی است که این مساله باعث شود، اعتماد مردم نسبت به این رسانه پایین بیاید. زمانی که اعتماد عمومی کاهش پیدا کند، مردم دیگر علاقهای به این رسانه نشان نمیدهند و نیازهای خبری خود را از راههای دیگری تامین میکنند.
این روزنامهنگار پیشکسوت با اشاره به عملکرد تلویزیون و رادیو در خارج از کشور، گفت: در همه جای دنیا برای ارتقای برنامههای رادیو و تلویزیون نظرخواهی و از مردم سوال میکنند که میزان موفقیت برنامههای این رسانه از نظر آنها چقدر است. آیا مردم از رادیو و تلویزیون کشورشان راضی هستند؟ در حالی که متأسفانه صداوسیمای ما بسیار گزینشی عمل میکند و علاوه بر این در خبرها، گزارشها و بخشهای تحلیلی خود، عدالت خبری را رعایت نمیکند؛ مردم وقتی خودشان را در صداوسیمای خود نبینند طبعا از آن رویگردان میشوند و اعتمادشان به این رسانه مهم از بین میرود.
مدیر مسؤول و سردبیر نشریه «هزار نقش» درباره انعکاس انتقادهای مردمی در اخبار تلویزیون اظهار کرد: صداوسیما اعتراضهای مردم را در شهرهای مختلف گزارش نمیکند، حال آنکه میزان قدرت یک رسانه، در اثرگذاری قابل توجه در بین مردم خود را نشان میدهد. صداوسیما در حال حاضر به جای آنکه در انتشار اطلاعات مستقل عمل کند، گزینشی کار میکند و به جای مدیریت خبر، مهندسی خبر انجام میدهد.
قویفکر با ارائه راهکار برای بهبود وضعیت صداوسیما خاطرنشان کرد: به نظرم باید یک گروه کارشناس کاربلد به این مقوله بپردازند و نظر مردم را درباره صداوسیما جویا شوند. اعتماد مردم نسبت به صداوسیما سلب شده، این در حالی است که وظیفه اصلی این سازمان، بازتاب حرکتهای اجتماعی مردم است.
این روزنامهنگار پیشکسوت اضافه کرد: فضای مجازی جای همه رسانهها را گرفته و مردم بهراحتی از همه جای دنیا باخبر میشوند. همه مردم و سلیقهها باید سهمی مساوی در صداوسیما داشته باشند اما متأسفانه صداوسیما این مساله را رعایت نمیکند. این رسانه حتی گاهی درباره اعلام میزان آلودگی هوا نیز اخبار درستی به مردم نمیدهد. در واقع باید پرسید که آنها چه هدفی را دنبال میکنند و نظر مسؤولان چیست و چه پاسخی برای مردم در برابر این برخوردهای نا سالم دارند؟
قوی فکر در پایان گفت: یک مشکل، نوع تفکر بخش حداقلی از جامعه ماست؛ برخی مدیران گله دارند که دلشان میخواهد کارهایی انجام دهند، اما برخی از طبقات اندک اما موثر جامعه آنها را برنمیتابند؛ برای مثال آلات موسیقی را نشان نمیدهند و پاسخ مسؤولان این است که عدهای خوششان نمیآید. مسؤولان به خیال خودشان سانسور میکنند که جامعه ملتهب نشود اما نمیدانند که اینگونه رفتارها اثر معکوس میگذارد؛ در حالی که مردم با تمسک به فضای مجازی و ماهواره از همه خبرها آگاه میشوند.