گزارش: تاج محمد کاظمی
«و اما شما بینندگان و شنوندگان عزیز! اگر قسمتی از برنامه را مطابق سلیقه خود نیافتید با در نظر گرفتن اشکالات و این نکته مهم که ذوق و سلیقهها مختلفاند بر ما ببخشایید. به علاوه از شما تمنا داریم که ما را در اجرای این خدمت یاری کنید و نه تنها معایب و نقایص را گوشزد فرمایید بلکه ما را از آنچه برای بهبود و تکمیل برنامهها به نظرتان میرسد کتبا یا شفاها برخوردار و قرین امتنان نمایید. ما برای این گونه پیشنهادها جوایزی ترتیب خواهیم داد که در آینده به اطلاع شما خواهد رسید» …
این عبارات، بخشی از صحبتهای کسی است که درست ۶۰ سال پیش در صفحه جادویی تلویزیون ظاهر شد و آغاز به کار اولین شبکه خصوصی تلویزیون را در ایران اعلام کرد.
در سخنرانی وی، این کلید واژهها قابل تعمقاند:
- مطابق سلیقه خود نیافتید
- اشکالات
- ذوق و سلیقهها مختلفاند
- بر ما ببخشایید
- معایب و نقایص را گوشزد فرمایید
- بهبود و تکمیل برنامهها
- ما برای این گونه پیشنهادها جوایزی ترتیب خواهیم داد
از خلال این کلید واژهها، سه عنصر اساسی که جوهره اصلی کارکرد یک رسانه به شمار میروند به این شرح قابل دستیابیاند:
- قبول تکثر آرا و سلایق مردم
- عذرخواهی از مخاطبان بابت ضعف برنامهها
- تقاضای مشارکت از مردم برای توسعه برنامهها
حال اگر بخواهیم عیار وجود این عناصر را در تلویزیون کنونی محک بزنیم به چه نتایجی دست خواهیم یافت؟
یک روزنامهنگار پیشکسوت در پاسخ به این پرسش با اشاره به اینکه مخاطبان و شهروندان ایرانی امروز بیش از همه دورههای فعالیت تلویزیون ایران، نسبت به آن بیاعتنا و بیاعتماد هستند و این نه تنها به زیان تلویزیون بلکه به ضرر منافع ملی است، میگوید: عملاً چنین تلویزیونی فرصت و امکانی برای تأثیرگذاری در بزنگاههای مهم اجتماعی را ندارد.
فریدون صدیقی میافزاید: چنان که در یک دهه اخیر دیدیم در رویدادهایی مانند انتخابات، اعتراضها و اتفاقهای دیگر، مردم به رسانهای غیراز تلویزیون برای پاسخ به نیازهایشان مراجعه میکنند.
وی با بیان اینکه وقت تجدید نظر فرارسیده و تلویزیون برای اینکه دیده شود و بتواند مخاطبهایش را حفظ کند راهی ندارد مگر اینکه به خواست و سلیقه عمومی اعتنا کند، عنوان میکند: اعتنا به واقعیتهای جامعه، توجه به مؤلفههای حرفهای کار رسانهای و پرهیز از هراس، راهگشای گذار تلویزیون از روزگار افول به اوج است.
یک مدرس علوم ارتباطات نیز تصریح میکند که برنامههای تلویزیون در بخشهای خبری و سیاسی مطابق همه سلیقههای موجود در جامعه فعلی ایران نیستند و اساسا چون تنوع سیاسی موجود در هرجامعه بسیار زیاد است، تلویزیون هم نمیتواند پاسخگوی همه این سلیقهها باشد.
دکتر گیتا علیآبادی، لازمه برنامهسازی و سیاستگذاری برای تولید محتوای مناسب را نیازسنجی و استفاده از افراد متخصص میداند و میگوید: در این راستا تلویزیون باید بداند که مردم به دنبال دیدن چه نوع برنامههایی هستند و از چه طریقی میتوان مخاطبان را به دیدن برنامههای آن جذب کرد.
وی معتقد است که اگر این مهم رخ ندهد خواهی نخواهی مخاطبان به رسانههای دیگر مراجعه میکنند و اخبار رویدادهای مورد توجه خود را از رسانههای دیگر پی میگیرند.
علیآبادی وجود سمتگیری را در برخی از برنامههای تلویزیون رد نمیکند و درباره نقش و تأثیر رسانههای جدید از جمله شبکههای اجتماعی در کاهش مخاطبان تلویزیون هم میگوید: رسانههای جدید به دلیل سرعت عملی که دارند باعث شدهاند تا رسانهای همچون تلویزیون با مشکل مخاطب مواجه شود.
به گفته وی رسانههای جدید با توجه به تعاملی بودنشان با تلویزیون متفاوت هستند و از این رو جذابیت بیشتری برای مخاطبان خود به وجود میآورند.
در هر حال به نظر میرسد که تلویزیون امروز با توسعه فزاینده تکنولوژیهای ارتباطی و فناوریهای اطلاعاتی با رقبای سرسخت و تازه نفسی در عرصه فضای مجازی مواجه شده که همه ساختارها و بافتههای انحصار محور آن را با چالشهای بسیار جدی مواجه ساخته است و به گفته کارشناسان و متخصصان ارتباطات، اگر سیاستگذاران و مسئولان این رسانه واقعبینانه با این پدیده برخورد نکنند فرجام خوبی در انتظار تلویزیون نخواهد بود.
به نظر این کارشناسان گرچه در سالهای اخیر سیاستگذاران و تصمیمگیران تلویزیون به زعم خودشان به تغییرات و تحولات کمی و کیفی در شبکهها و برنامهها تن دادهاند و ساعات زیادی به برنامههای گفتگو محور اختصاص یافته تا این رسانه از یک صدایی به چند صدایی تغییر رویکرد بدهد، اما با توجه به محتوای این برنامهها میتوان نتیجه گرفت که در تلویزیون همچنان به همان پاشنه سابق میچرخد و گفتمان حاکم در این رسانه تغییر محتوایی چندانی نکرده است.
دلیل اینکه تلویزیون در تلاشهای خود برای تبدیل شدن به یک رسانه چند صدایی موفق نبوده و مخاطبان بهرغم تنوع و تکثر شبکهها و حجم بالای برنامههای گفتگو محور، همچنان به رسانههای غیر از تلویزیون اقبال نشان میدهند و به برنامههای خبری، تحلیلی و گزارشی این رسانه اعتماد چندانی نمیکنند بهزعم کارشناسان به نبود یک اراده قوی در نزد مدیریت کلان این رسانه برمیگردد.
به عنوان مثال وقتی رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بالاترین مقام تلویزیون در بحث نزدیک کردن سیاستهای تلویزیون به سلیقه مردم، نحوه مدیریت خود را در این عرصه توضیح داد، معلوم شد نه تنها ارادهای برای نیل به این مهم در نزد مدیران این سازمان دیده نمیشود بلکه اساسا روشهای پذیرفته شده علمی در دنیا برای مقوله مهمی چون نظارت در قاموس مدیریت این سازمان محلی از اعراب ندارد.
به این بخش از صحبتهای رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که در روزنامههای آن دوران به خوبی منعکس شد، توجه فرمایید: « … با اشاره به نظارت مستمر خود بر برنامههای رادیو
و تلویزیون افزود: من خودم شبها که به خانه میروم کارم نظارت است.
دایم شبکهها را چک میکنم و اگر موردی نیاز به تذکر داشته باشد، تذکر میدهم.
البته سلیقههای مردم متفاوت است و ممکن است این برنامهها سلیقه افراد را ۱۰۰درصد تأمین نکند ولی ما بازهم سعی میکنیم برنامهها تا آنجا که امکان دارد به سلیقه مردم نزدیک
باشند.»
بدیهی است که وقتی ریاست یک سازمان عریض و طویلی مانند صدا و سیما مقوله بزرگی مانند نظارت را که نقش حیاتی در پیشرفت یا پسرفت یک مجموعه ایفا میکند به آن درجه از نزول و حقارت میرساند که آن را جزئی کوچک از امور روزمره زندگی شخصی خود تلقی میکند، به قول معروف، تو خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل!
از نقطه نظر کارشناسان مسائل اجتماعی، انحصاری بودن تلویزیون باعث شده است مسئولان این رسانه با دادن عنوان «رسانه ملی» به خود، منویات، آرزوها و علایق خود را از زبان فرد یا افراد معدودی تحت عنوان مردم یا ملت در صفحه تلویزیون بیان کنند و چون رسانه مشابه رقیبی در کشور وجود ندارد که حرفی متفاوت با آنها را در جامعه منعکس کند، این تصور و توهم در اذهان مدیران تلویزیون نهادینه شود که خودشان عین ملت و منتقدان آنها مقابل ملت هستند!
منبع: روزنامه اطلاعات/دوشنبه 24 دی ماه 1397/ ضمیمه جامعه
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.