ادامه مطلب...

علی‌اکبر قاضی‌زاده برای آنهایی که می‌خواهند در عرصه روزنامه‌نگاری حرفه‌ای قدم بگذارند و در این حوزه بمانند، نامی آشناست. اولین بار نیست که پای صحبت‌هایش نشسته‌ایم و آخرین بار هم نخواهد بود. او و بسیاری از هم‌نسلانش حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.

با وجود اینکه گفت‌وگویمان از ابتدا تا انتها درباره‌ی خبر و خبرنگاری بود، اما این بار برخلاف سابق این گفت‌وگو در فضایی به دور از حال و هوای تحریریه و به پیشنهاد او در یکی از کافه‌های دنج شهرک اکباتان انجام شد.

صحبت‌های صریح و بی‌تعارف قاضی‌زاده در آستانه ۶۹سالگی درباره روزنامه‌نگاری مثل هر محفل دیگری در این روزها، وقتی گُل انداخت که پای گرانی و شرایط اقتصادی و البته بی‌اعتمادی مردم به رسانه‌های داخلی به میان آمد. 

اغلب وقتی نارضایتی مردم نسبت به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه از حد مشخصی می‌گذرد، بسیاری دست به دامن رسانه‌ها می‌شوند تا امید و شادمانی جامعه را افزایش دهند و از انعکاس اخبار منفی پرهیز کنند. اما قاضی‌زاده که سال‌ها تجربه روزنامه‌نگاری و تدریس در این حرفه را دارد، تاکید کرد که وظیفه رسانه‌ها به هیچ وجه امیدبخشی نیست و البته گسترش ناامیدی هم نیست؛ بلکه آنها فقط و فقط باید اطلاع‌رسانی کنند.

او معتقد است که «اتفاقا الان مجموعه نظام کشوری به کار روزنامه‌نگاران نیاز دارد؛ البته خودشان متوجه این موضوع نیستند. الان زمانی است که مردم به اعتماد، اعتقاد و پشتیبانی نیاز دارند که هیچکدام وجود ندارد. ما رسانه‌ها هنوز هم با مردم پرده‌پوشی می‌کنیم و به آنها دروغ می‌گوییم. همین که حرفی نزنیم، خودش دروغ است. همین که تیتر اول رسانه‌مان را به اخبار بی‌اهمیت اختصاص دهیم، یعنی دورغ گفته‌ایم. الان مردم هر کالایی را هر روز به یک قیمت می‌خرند. این مشکل مردم است!»

ادامه مطلب...
علی‌اکبر قاضی‌زاده متولد ۱۵ مرداد ۱۳۲۸، تجربه سال‌ها فعالیت در عرصه­‌های روزنامه­‌نگاری، تدریس، ترجمه و طنزنویسی دارد

وقتی به مشکلات و محدودیت‌های رسانه‌ها برای پرداختن به مسائل اشاره کردیم، قاضی‌زاده با طرح این پرسش که مگر ما از امروز شرایط بهتری هم داشته‌ایم؟ گفت: دوره‌ای را بگویید که مطبوعات توانسته باشد مثل بچه آدم کار کند و جامعه شرایط نرمالی داشته باشد. این جمله کلیدی «در شرایط حساس کنونی» چندان معنایی ندارد. بی‌اعتمادی مردم به رسانه‌ها حاصل امروز و یک ماه پیش نیست. مردم خیلی وقت است که دیگر به ما رسانه‌ها اعتماد ندارند. چون به آنها چیزی نمی‌دهیم. خودتان روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها را باز کنید و بگویید چه چیزی در اختیار مردم قرار داده می‌شود که زندگی خودشان را حداقل در سطح و نه در عمق لمس کنند. واضح‌تر بگویم اصلاً ما روزنامه‌نگارها چه می‌دانیم که بخواهیم به مردم بگوییم؟ درباره دعوای ایران و آمریکا چه می‌دانیم؟ اصلا دعوا بر سر چیست؟ چرا هیچ‌کدام از رسانه‌ها نمی‌پرسند آقای ظریف این چند روز کجاست؟ چرا کسی نمی‌پرسد برنامه وزارت خارجه چیست؟ لاهه چه شد؟ اروپا چه شد که گفتید پشت سر ما خواهد ایستاد؟ چرا خیال می‌کنید مردم این حرف‌ها از یادشان می‌رود؟ ما رسانه‌ها باید جواب این سؤال‌ها را بدانیم. مگر ما روزنامه‌نگار نیستیم؟ پس باید جواب این سؤال‌ها را بدانیم و به مردم هم منتقل کنیم. اما چون نمی‌دانیم، مجبور می‌شویم حسمان را بگوییم که معمولاً هم اشتباه است.

او ادامه داد: هم ما روزنامه‌نگار نیستیم و هم محدودیت‌ها مقداری دست و بالمان را بسته است. اما به هر حال حاصل همین است و دیگر نمی‌توان به این زودی‌ها باور مردم را تغییر داد و آنها هم نمی‌توانند به راحتی به رسانه‌ها اعتماد کنند. وظیفه رسانه‌ها اصلا امیدبخشی نیست و البته ناامید بخشی هم نیست. بارها گفته‌ام وظیفه رسانه‌ها فقط اطلاع‌رسانی است؛ اینکه بگوییم اوضاع چگونه است، چه چیزهایی داریم و چه چیزهایی در خطر است. مردم باید واقعیت‌ها را بدانند. اما شرط اول این کار این است که خودمان بدانیم درباره چه حرف می‌زنیم. در واقع به شرطی رسانه‌ها می‌توانند عینیات جامعه را با مردم در میان بگذارند که روزنامه‌نگار خودش به این عینیات آگاهی داشته باشد.

این روزنامه‌نگار باسابقه با بیان اینکه «روزنامه‌نگاری ما باید خودش را بازیابی کند»، گفت: دلخور نشوید، اما کدام یک از روزنامه‌نگارها این شهامت را دارند که بگویند من هنوز نمی‌دانم خبر چیست و باید در این باره مطالعه کنم. ما باید دانش‌های پایه را یاد بگیریم و به زیر دست‌هایمان منتقل کنیم. باید برویم سراغ روزنامه‌نگارانی که کار اثرگذار می‌کنند و از آنها یاد بگیریم، اما همین هنر را هم نداریم. الان روزنامه‌نگارها مثل آدم کوکی صبح به صبح ساعت می‌زنند، وارد تحریریه می‌شوند و می‌گویند وای چقدر هوا گرمه، بعد کولر روشن می‌کنند، چای می‌ریزند، پشت سیستم می‌نشینند، شروع به سرچ کردن و با «وی گفت» و «وی همچنین افزود» خبر تولید می‌کنند.

این روزنامه‌نگار با بیان اینکه «ما روزنامه‌نگاران نقش خودمان را گم کرده‌ایم و متوجه نیستیم چه کارهایی می‌توانیم انجام بدهیم»، ادامه داد: یکی از بدترین مدهای امروز این است که در خبرها اغراق شده حرف می‌زنیم؛ «دیجیتال همه جا را درنوردید»، «مدیران ما شعور ندارند!»، «اصفهان بحران آب دارد؛ شهری که تا ۵ سال پیش آب داشت»، «تهران با بحران ترافیک سروکار دارد؛ تهرانی که قرار بود تا ۲ سال پیش نداشته باشد» و «مشکل گلودرد استان البرز را از پا انداخت»؛ این چه مدل جمله‌بندی است؟ همه شبیه هم هستند. تمام گزارش‌ها یک ساختار دارد. اول موضوع را به صورت بحرانی طرح می‌کنند و بعد ادامه می‌دهند.

قاضی‌زاده گفت: خدا را شکر شما روزنامه‌نگاران جوان زیاد اهل کتاب خواندن نیستید، وگرنه به شما پیشنهاد می‌دادم کتاب «ایران و مسئله ایران» را از جرج.ن.کرزن بخوانید. این کتاب برای سال‌ها پیش است اما هنوز هم هر مامور سیاسی که از بریتانیا به ایران می‌آید، آن را مطالعه می‌کند. کتاب «ایران و مسئله ایران» یک دستورالعمل غربی در برابر ما ایرانیان است. اخلاق، رفتار، عادات، خصلت‌ها و تاریخ ما در این کتاب توضیح داده شده و در ادامه نیز توصیه‌هایی مطرح شده است. در بخشی از این کتاب گفته شده که اگر غرب می‌خواهد ایران کنترل شود، ایران باید همیشه مستقل و ضعیف بماند. جالب است وقتی تاریخ معاصر را بررسی می‌کنم متوجه می‌شوم واقعا این کار را با ما کرده‌اند. در تمام تاریخ معاصر ما هیچ وقت اشغال نشده‌، اما همیشه ضعیف بوده‌ایم.

«خیلی از کشورهای دیگر هم در دنیا ضعیف هستند، اما هیچ کدامشان ظرفیت انسانی، معادن، فرهنگ و تاریخ ما را ندارند. در حالی که فرهنگ و تاریخ ما با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست. وقتی در ایران از اصول زندگی اجتماعی صحبت می‌شد و سیاست‌نامه را می‌نوشتند، بسیاری از این کشورها اصلا وجود نداشتند.

ادامه مطلب...
گفت‌وگو خبرنگاران ایسنا با علی‌اکبر قاضی‌زاده

روزنامه‌نگارها پا به پای مردم شادمانی کردن را از یاد برده‌اند

او که در رسانه‌های اجتماعی فعالیت زیادی ندارد، درباره تاثیر رسانه‌های مردمی بر فضای رسانه‌ای کشور و اینکه چرا برخلاف کشورهای پیشرفته شبکه‌های اجتماعی در کشور کار خبری و اطلاع‌رسانی را به دست گرفته‌اند، گفت: من اصلاً خودم را به فضای مجازی عادت نداده‌ام، چون اصلا وقتش را ندارم. اما مهم من نیستم، مهم مردم هستند که به حضور در این رسانه‌ها علاقه دارند و این رسانه‌ها هم توانسته‌اند در غیبت من و شما به عنوان روزنامه‌نگار، مردم را به سمت خودشان بکشانند.

«رسانه‌های اجتماعی به این خاطر در کشور ما از چنین محبوبیتی برخوردار شده‌اند که سوژه‌های ملموس‌تر و دیدنی‌تری برای مردم دارند و به مطالبی می‌پردازند که مردم با آنها درگیر هستند. مردم با نان و آب و تلویزیون درگیر هستند، اما آنچه ما در رسانه‌ها برایشان می‌سازیم دنیایی دیگری است که هیچ ارتباطی با زندگی وقعی آنها نداردرسانه‌های اجتماعی به این خاطر در کشور ما از چنین محبوبیتی برخوردار شده‌اند که سوژه‌های ملموس‌تر و دیدنی‌تری برای مردم دارند و به مطالبی می‌پردازند که مردم با آنها درگیر هستند. مردم با نان و آب و تلویزیون درگیر هستند، اما آنچه ما در رسانه‌ها برایشان می‌سازیم دنیایی دیگری است که هیچ ارتباطی با زندگی وقعی آنها ندارد. چرا یک خانم خانه‌دار باید صفحات ایسنا یا هر رسانه دیگری را هر روز باز کند؟ دنبال چه چیزی باید بگردد؟ چه مطلبی در این رسانه‌ها وجود دارد که درباره دغدغه‌ها و مشکلاتشان باشد؟»

قاضی‌زاده ادامه داد: ما روزنامه‌نگاری بلد نیستیم. کدام یک از روزنامه‌نگارها عادت به مرتب کتاب خواندن، نمایش دیدن، فیلم روز دیدن، قهوه‌خانه نشستن، کنسرت رفتن و با مردم زندگی کردن یا به به قول سیاوش کسرایی پا به پای شادمانی‌های مردم پای کوبیدن را دارند؟ باید یاد بگیریم که با مردم باشیم، با آنها بنشینیم و بلند شویم، اما روزنامه‌نگارهای امروز از مردم فاصله گرفته‌اند. از زمانی که تعداد مطبوعات رونق گرفت، انواع و اقسام افراد با انواع و اقسام آموزش‌ها و مهم‌تر از همه بی‌آموزشی‌ها وارد رسانه‌ها شدند. گاهی افرادی را برای آموزش در رسانه تحویل گرفتم که نه تنها از روزنامه‌نگاری چیزی نمی‌دانستند، که بندگان خدا کلا هیچ چیزی نمی‌دانستند. مشکل این است که همین افراد بعد از مدتی دبیر و سردبیر می‌شوند و چه بسا هم که تا کنون بسیاری از آنها شده‌اند.

«یک راه این است که برگردیم و بار دیگر این حرفه را از نو بشناسیم. بداینم خبر چیست و ما برای چه منظوری خبر می‌نویسیم. که صفحه پر شود؟ که آگهی جذب کنیم؟ اینکه فقط پشت سیستم بنشینیم، موضوعی را سرچ کنیم و از هر منبعی اطلاعاتی را کنار هم بگذاریم این که نشد روزنامه‌نگاری و گزارش‌نویسی! کارمند اداره ثبت هم همین کار را می‌کند، ولی اندازه ما ادعا و توقع ندارد.

رسوایی خبرنگاری که خبر دست اول نداشت...

قاضی‌زاده درباره تفاوت‌های روزنامه‌نگاری گذشته با امروز، توضیح داد: قبلا روزنامه‌نگارها نمی‌توانستند روزنامه‌نگار نباشند. آن زمانی که شروع به کار کردم، کلاً دو روزنامه اصلی «کیهان» و «اطلاعات» وجود داشت که به مرور روزنامه‌های «آیندگان» و «رستاخیر» هم اصافه شدند. در این شرایط کسی که می‌توانست خودش را در جمع حداکثر ۴۰۰ روزنامه‌نگاری که در چهار روزنامه اصلی کشور فعالیت می‌کردند وارد کند و بتواند بماند، باید شرایط بخصوصی می‌داشت و خیلی خبرنگار می‌بود. چراکه ورود به تحریریه‌ها اصلا کار آسانی نبود و اگر هم گاهی آشنا یا دوستی را به تحریریه معرفی می‌کردند، ماندن او در تحریریه فقط به عملکرد خودش بستگی داشت.

«تحریریه‌های آن زمان محیطی جوشان فعال بود که همه در حال دویدن بودند و زمان هم اصلا مطرح نبود. خبرنگار می‌توانست هر ساعتی به تحریریه بیاید یا حتی اصلا نیاید، اما باید در پایان روز صفحه‌اش با یک مطلب خوب پُر می‌شد. در واقع خبرنگار باید آنقدر زرنگ می‌بود که تازه‌ترین اخبار حوزه‌اش را برای روزنامه می‌آورد، اگر خدایی ناکرده نمی‌توانست و روزنامه رقیب خبری که او باید می‌داد را منتشر می‌کرد، باید خودش می‌رفت! ماندش در تحریریه مثل رسوایی کسی بود که دزدی یا هیزی کرده است.»

او ادامه داد: پیداست که در این نظام به تازه‌وارد خیلی سخت می‌گرفتند، خیلی دیر به او راه می‌دادند، دیر از او حمایت مالی می‌کردند و هر جور کاری هم از او می‌خواستند. برای این بود که طرف ثابت کند این کاره است و می‌تواند مسیر خبرنگاری را ادامه دهد. اگر از فرد تازه‌وارد از آدم‌هایی بود که فقط آمده بود تا عکسش چاپ و اسمش دیده شود، خیلی زود از تحریریه طرد می‌شد.

ادامه مطلب...
قاضی‌زاده از سال ۸۵ در روزنامه‌های «شرق»، «اعتماد» و روزنامه‌های دیگر و از سال ۸۸ با «همشهری» و در بخش آموزش و سپس استان‌ها همکاری کرد

سال‌ها خصومت حل نشده میان مجریان دولتی و مطبوعات

او در ادامه صحبت‌هایش از افزایش تعداد روزنامه‌ها و مجلات در دهه اوایل دهه هفتاد و تاثیراتی که این کار بر سرنوشت مطبوعات و فضای رسانه‌ای کشور گذاشت سخن گفت؛ «اوایل دهه ۷۰ کلا پنج روزنامه مهم با ظرف توانایی روزنامه‌نگاری مشخصی وجود داشت. اما سیاستی در نظر گرفته شد که تعداد روزنامه‌ها و مجلات زیاد شود. این درحالی بود که دیگر آن ظرف روزنامه‌نگاری مشخص باید به جای پنج روزنامه میان ۵۰ روزنامه تقسیم می‌شد. یکی از دلایلی که ما در این سال‌ها از روزنامه‌نگاری درست فاصله گرفتیم همین تقسیم بی‌حساب نیروها بود. کسانی که آن روز در وزارت ارشاد اسلامی تصمیم گرفتند روزنامه‌ها و مجلات را زیاد کنند، به این موضوع فکر نکردند که این تعداد روزنامه با نیروهای محدود باید چه کار کنند. اتفاقی که در عمل افتاد این بود که تعداد زیادی که فکر می‌کردند آمادگی این کار را دارند وارد عرصه روزنامه‌نگاری شدند و تعداد روزنامه‌نگاران بسیار زیاد شد. 

او اضافه کرد: در مملکت ما نوعی خصومت حل نشده میان مجریان دولتی و مطبوعات وجود دارد که ریشه آن به دوران مشروطه برمی‌گردد. هر دو گروه‌ تلاش می‌کنند همدیگر را دور بزنند؛ منتهی یک طرف قدرت اجرا، قاضی، زندان، ضابط حقوقی دارد و یک طرف هم که ما هستیم دستمان خالی است و به همین خاطر هم در این دعوا معمولاً طرف اول برنده می‌شود. از طرفی هم قوانین مطبوعاتی ما به گونه‌ای است که حمایتی از شفاف کردن فضا و به عبارت دیگر فعالیت روزنامه‌نگاری وجود ندارد. اگر فقط همین دو عامل را در کنار هم قرار دهیم، نتیجه همین وضع امروز می‌شود. اینکه ما ناچار شدیم رفته رفته از مردم فاصله بگیریم و مردم هم اعتمادشان را به ما از دست دادند.     

هر رسانه یک «محرم علی خانِ» سانسورچی!

قاضی زاده با بیان اینکه «کار مستقل دو علامت دارد؛ اول اینکه مدیر آن غیردولتی باشد و دوم آنکه بودجه وابسته به دولت نداشته باشد که هیچکدام از این عوامل در کشور ما وجود ندارد»، اظهار کرد: در زمان افزایش تعداد مطبوعات نکته جالب توجه این بود که هنگام صدور مجوز به نشریات و روزنامه‌ها صاحب امتیازی را در اختیار کسانی قرار دادند که مورد اعتماد حکومت بودند. نتیجه هم این شد که الان تقریباً تمام مدیران مسئول رسانه‌ها به نوعی سابقه سیاسی تاییدشده دارند؛ بنابراین هم از درون و هم از برون برای فاصله گرفتن از خواسته‌های مردم به روزنامه‌نگاران فشار وارد می‌شود و از طرفی دیگر خود روزنامه‌نگاران نه این توان را دارند و نه حتی اغلب این نیاز را احساس می‌کنند. برای بسیاری از روزنامه‌نگاران دیگر مهم نیست که چه مطلبی کار می‌کنند. هر روز روزنامه با حروف مرتب و عکس‌های خوشگل منتشر می‌شود و دیگر چه اهمیتی دارد که محتوای آن چیست.

«در واقع یکی از دلایلی که روزنامه‌نگاری و رسانه‌های ما به این نقطه بسیار درخشان رسیده‌اند، این است که به جای اینکه محرمعلی خان از بیرون بیاید، یک نفر را از داخل مامور این کار کردند. در واقع امتیاز مدیریت را به کسی دادند که قابل اعتماد باشد و بتواند از درون برای روزنامه‌نگاران محدودیت ایجاد کنند.»

او گفت: کار مهم دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان گسترش رسانه‌ها این بود که مطبوعات را وابسته به دولت کرد و بدتر اینکه این کمک شامل حال روزنامه‌نگاران نشد و فقط شامل حال مدیران مسئول و صاحبان امتیاز رسانه‌ها شد. بر همین اساس از آنجا که مدیر مسئول ارزش‌گذاری نیروها را بر اساس مطالبی که کار می‌کند انجام می‌دهد، بد یا خوب بودن یعنی طبق سلیقه او کار کردن و مطلب نوشتن. این موضوع در تمام رسانه‌های ما حاکم است.

انتقادها دیگر انتقاد نیست

قاضی‌زاده در پاسخ به این پرسش که چرا همچون سابق انتقادات رسانه‌ها بر مسئولان تاثیرگذار نیست و بسیار کم واکنش‌هایی را به دنبال دارد، گفت: دیگر انتقادها انتقاد نیست. انتقادها حسی‌ و به همین خاطر هم کم‌اثر شده‌اند. سال ۵۴ گزارشی درباره یک مایع پتروشیمی به نام پی وی‌سی که سرطان‌زاست نوشتم. دلایل این موضوع را توضیح دادم، با استاندارد صحبت کردم و خیلی مستند این گزارش را نوشتم. بعد از انتشار گزارش چاقوکش فرستادند که ما را بزنند. منظورم این است که آن زمان گزارش‌های مستند و خوب نوشته می‌شد و واکنش‌های زیادی را هم به همراه داشت.

«عامل مؤثر دیگر هم به این موضوع برمی‌گردد که برخی از مدیران ما از سواد و آگاهی مناسبی برخوردار نبودند و نیستند. یادم است مدیر کل مطبوعات داخلی سال ۷۲ در جواب به اعتراض یک صاحب امتیار که می‌گفت ما کاغذ  نداریم، پاسخ داده بود که مگه اصلا «تیتراژ»!!! شما چقدر است؟» یا اینکه زمان جنگ مدیرکل آسیایی درخواست داد که با سفیر کره صحبت کند، هنگام جلسه بعد از بیان صحبت‌های مهم درباره سلاح‌های جنگی، سفیر جواب می‌دهد که با سفیر کدام کره کار دارید؟ من سفیر کره جنوبی هستم! و بعد آقا متوجه می‌شود که تمام صحبت‌هایش را به جای سفیر کره شمالی با سفیر کره جنوبی مطرح کرده است.

به وقت نوشتن کسی مرا از پشت شانه‌هایم نگاه می‌کند

قاضی‌زاده در پایان در پاسخ به این پرسش که آیا حس و حال نوشتنش نسبت به سال‌های گذشته تغییر کرده است؟ گفت: من از همان اول یاد گرفتم وقتی می‌نویسم حس کنم یک نفر دارد من را از پشت شانه‌هایم نگاه می‌کند. همیشه این حس را در خودم تقویت کردم که بدانم چه می‌نویسم و این بنده‌خدایی که پشت سر من است چیزی از این مطلب می‌فهمد یا نه. گاهی آرزو می‌کنم یک نفر که می‌دانم کیست مطلبم را بخواند و گاهی هم می‌گویم کاش گروهی که می‌شناسم مطالبم را بخوانند و خیلی وقت‌ها هم هیچ‌کدامشان نمی‌خوانند.

او ادامه داد: از چیزی گله نمی‌کنم. اما ما اثر وجودی‌مان را از دست داده‌ایم و باورمان هم نمی‌شود که این اثر را از دست داده‌ایم. ما روزنامه‌نگاری بلد نیستم و چون درک صحیحی از موضوعات نداریم هنگام روایت، اشتباه مطلب را می‌رسانیم و مخاطب هم با ما راه نمی‌آید. من این حرف را اصلا قبول ندارم که رسانه‌های دیجیتال باعث شده است که رسانه‌های رسمی دچار مشکل شوند. رسانه‌های دیجیتال اصلا برای ما نیستند و همه دنیا هم دارند، آیا آنها هم روزنامه‌هایشان را تعطیل کرده‌اند؟

منبع: ایسنا

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - نتایج تحقیق پژوهشگران دانشگاه صدا و سیما نشان داد که سواد رسانه‌ای مخاطبان به طور پیوسته در حال افزایش است و همین امر سازمان صدا و سیما را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند.

به گزارش ایسنا؛ تهدیدات و چالش‌هایی که برای صدا و سیما به عنوان ابر رسانه و تریبون نظام جمهوری اسلامی پدید می‌آید، تنها تهدید و چالشی برای خود این سازمان نیست بلکه تهدید و چالشی برای نظام جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌شود. بدیهی است هرگونه بی‌تفاوتی، نادیده گرفتن، بی‌اهمیت شمردن یا کم‌اهمیت شمردن چالش‌های پدید آمده برای این سازمان خسارات جبران‌ناپذیری را به اعتقاد مردم به اسلام و اعتماد مردم به نظام جمهوری اسلامی پدید خواهد آورد.

در پژوهش انجام شده در دانشگاه صدا و سیما مشخص شد: «کاهش مخاطبان، کم تحمل شدن و افزایش انتظار مخاطبان، افزایش امکان مخالفت مخاطبان با پیام‌های دریافتی، کاهش باورپذیری رسانه برای مخاطبان، لزوم افزایش کیفیت فنی تولیدات، تنزل وجهه، کاهش اثرگذاری، کاهش درآمدهای تبلیغاتی، بی‌اعتمادی به رسانه، عدم تاثیرگذاری در شرایط حساس، کاهش کنترل بر افکار عمومی، افزایش هزینه‌های تولید، ضرورت وجود نیروهای متخصص، لزوم ارتقاء و بهبود روش‌های تبلیغی، دشواری معناسازی برای رسانه، از دست دادن توان هنجارسازی و اجبار به تعدیل خط قرمزها، افزایش تصور ناکارایی نظام و زیان به اقتصاد داخلی» بخشی از مهم‌ترین چالش‌هایی هستند که مخاطبان با سواد رسانه‌ای بالا، برای سازمان صدا و سیما ایجاد می‌کنند.

سواد رسانه‌ای افزایش دسترسی، استفاده، فهم انتقادی (شامل رمزگشایی، تحلیل و ارزیابی) و تولید پیام‌های رسانه‌ای است. افزایش سواد رسانه‌ای تنها نتیجه‌ی آموزش آن نیست. افزایش سواد رسانه‌ای یک روند مستمر است که با توسعه‌ی زیرساخت‌های فناوری، تحولات تجهیزات فناوری، تکامل توانایی‌های انسان در استفاده از فناوری و بسیاری دیگر از عوامل رابطه دارد.

نمی‌توان به دلیل نبود آموزش سواد رسانه‌ای در ایران، مخاطب ایرانی را فاقد سواد رسانه‌ای دانست. سواد رسانه‌ای به صورت پیوسته در حال افزایش است و آموزش یا عدم آموزش آن تنها در سرعت افزایش آن تأثیرگذار است.

سیاوش صلواتیان؛ دکترای مدیریت رسانه و همکارانش در دانشگاه صدا و سیما به بررسی این چالش‌ها برای سازمان صدا و سیما پرداختند. این پژوهشگران با استفاده از روش دلفی به بررسی نظرات خبرگان این حوزه پرداختند. روش دلفی یک روش سیستماتیک در پژوهش برای استخراج نظرات یک گروه در مورد یک موضوع یا یک سوال است.

در این پژوهش ‌۲۱ مصاحبه‌ با ‌اساتید دانشگاه، مدیران سازمان‌های رسانه‌ای و سازمان صدا و سیما، صاحب‌نظران و کارشناسان رسانه و سواد رسانه‌ای انجام شد. در نهایت از محتوای مصاحبه‌ها ۴۵ چالش استخراج شد.

به گفته‌ی پژوهشگران این تحقیق: «غفلت از شناسایی چالش‌های افزایش سواد رسانه‌ای مخاطبان برای سازمان صدا و سیما موجب خواهد شد تا سازمان صدا و سیما در گذر زمان به طور فزاینده با چالش‌هایی حیاتی روبرو شود که آن را از ادامه‌ی کسب اهداف و انجام مأموریت‌های خود بازمی‌دارد و این امر برابر با تهدید حیات یک رسانه است.»

صلواتیان و همکارانش در این پژوهش پیشنهاد کردند: «سازمان صدا و سیما به منظور ادامه‌ی حیات و استمرار کسب اهداف و انجام ماموریت‌های خود، بایستی در ابتدا به شناسایی چالش‌های پدید آمده در نتیجه‌ی افزایش سواد رسانه‌ای مخاطبان پرداخته و سپس با توجه به چالش‌های پدید آمده به شناسایی راهبردهایی برای تحول سازمان صدا و سیما بپردازد.»

نتایج این پژوهش در آخرین شماره‌ی نشریه‌ی علمی-پژوهشی «مطالعات جامعه‌شناختی» دانشگاه تهران منتشر شده است.

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - یک استاد ارتباطات درباره وضعیت پوشش خبری در صداوسیما گفت: خط قرمزها باید در چینش اخبار اعمال شود و اینگونه نباشد که حذف خبر صورت گیرد؛ بنابراین باید به اخباری که برای امنیت ملی مشکل ایجاد می‌کند، اشاره کوچکی شود.

امیدعلی مسعودی در گفت‌وگو با ایسنا درباره گزینشگری اخبار در صداوسیما، اظهار کرد: در این گزینشگری بحث دسترسی به اطلاعات وجود دارد و از آنجا که تحت شرایط خاصی دفترهای نمایندگی ما در دنیا کم است، بنابراین در انعکاس اخبار خارج از کشور هم ضعیف هستیم؛ البته در داخل کشور دسترسی ما زیاد است و صداوسیما در همه استان‌ها دفتر و خبرگزاری دارد اما متأسفانه در انعکاس اخبار، سیاست‌گذاری صداوسیما مشکل دارد.

او ادامه داد: گاهی صداوسیما سلیقه‌ای عمل می‌کند و یک خبر که همه مردم از آن اطلاع پیدا می‌کنند را نادیده می‌گیرد؛ برای مثال زمانی که در تهران زلزله آمد، اخبار صداوسیما آن را دیر انعکاس داد و حتی یکسری کارشناس را به برنامه آوردند که بیشتر میان مردم رعب و وحشت ایجاد کرد. همچنین زمان حمله داعش به مجلس، همه افرادی که در محل حضور داشتند از این موضوع اطلاع پیدا کرده بودند اما اخبار دیر در صداوسیما منعکس شد؛ البته بعد از انعکاس خبر، تلویزیون به لحاظ کارشناسی بهتر عمل کرد و توانست امکانات مناسبی را برای آگاهی مردم فراهم کند.

رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه سوره با بیان اینکه مهمترین مساله درباره صداوسیما انتشار اطلاعات است، خاطرنشان کرد: به نظرم سیاست‌گذاری بسته‌ای داریم که به صورت بسته‌بندی یکسری دستورالعمل‌ها را به شبکه‌ها ارائه می‌دهد؛ برای مثال دستورالعملی چند سال پیش در یکی از استان‌ها ایجاد شد که خطبه‌های نماز جمعه را در روز شنبه در رأس اخبار قرار دهند اما خطبه‌ای که ارزش خبری ندارد و بیشتر احکام دینی در آن مطرح می‌شود، نمی‌تواند خبر یک باشد یا برخی از شخصیت‌ها ممکن است صحبت‌هایشان ارزش خبری چندانی نداشته باشد اما خبر آن‌ها اولویت پیدا می‌کند بریا اینکه مثلا یک مقام بالا در استان هستند؛ بنابراین باید سیاست‌گذاری‌ها در ارائه خبر در صداوسیما تغییر کند. با این شرایط برای مخاطب از لحاظ روانی، درونی می‌شود که پنج دقیقه اول خبر در تلویزیون تشریفات است و ممکن است ارزش خبری نداشته باشد؛ بنابراین اگر بخواهد اخبار را ببیند، آن پنج دقیقه را نگاه نمی‌کند. این مساله به ضرر صداوسیماست زیرا باید تنوع ایجاد کند و بر اساس اهمیت و ارزش خبری، گزینش‌گری و سیاست‌گذاری خود را انجام دهد.

او ادامه داد: اخبار باید به شکل حرفه‌ای منعکس شود که تأثیر منفی بر روی ذهن افراد جامعه نداشته باشد. اخبار ما باید بیشتر آگاهی‌بخش و آموزنده باشد تا اینکه تشویش ایجاد کند.

مسعودی درباره خط قرمزهای اخبار صداوسیما اظهار کرد: همه سازمان‌های خبری برای خود خط قرمز دارند. خط قرمز را نباید بسته‌بندی کنیم و این خط قرمزها باید در چینش اخبار اتفاق بیفتد نه حذف خبر. بنابراین اخباری که برای امنیت ملی مشکل ایجاد می‌کند باید اشاره کوچکی به آن شود اما خبری که وحدت جامعه را تقویت می‌کند باید در اولویت قرار بگیرد. اگر این اتفاق بیفتد صداوسیما اصلاح می‌شود و مردم بیشتر به خبرهای آن توجه می‌کنند.

او ادامه داد: صداوسیما در سطح بین‌المللی رقبایی دارد که از لحاظ دسترسی به خبر امکانات بالایی دارند؛ برای مثال خبرگزاری‌های قدیمی هستند و امکاناتی دارند که صداوسیما ندارد. باید ضعفی که در دسترسی به خبر داریم را در انعکاس، چینش و انتشار آن جبران و این امکان را فراهم کنیم که مخاطبان به اخبار دسترسی داشته باشند به شکلی که باعث ضرر و زیان در جامعه نشود.

این مدرس دانشگاه اظهار کرد: یکی از نقاط مثبت و قوی صداوسیما، نیروهای انسانی ماهر آن است. نیروهای حرفه‌ای زیادی در صداوسیما وجود دارد. بنابراین باید دست خبرنگاران را باز گذاشت و به آن‌ها اجازه دهیم که سبک‌های جدید را در انتشار اخبار ارائه دهند. افرادی که سبک خاصی در خبر دارند، پربیننده‌تر خواهند شد. برای مثال اخبار ۲۰:۳۰ شبکه دو که یک نرم خبر است تکمیل کننده سخت خبری است که اخبار رسمی را منتشر می‌کند. این دو جریان باید به موازات هم تقویت شوند. ما در گذشته نیروهایی داشتیم که به شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی و خبرگزاری‌های خارج از کشور رفته‌اند. افرادی از این دست باید در داخل کشور حفظ شوند تا از آن‌ها بهره ببریم و تنوع بهتری از انتشار اخبار در صداوسیما ایجاد شود.

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - یک روزنامه‌نگار پیشکسوت با اشاره به وضعیت پوشش خبری صداوسیما گفت: در همه جای دنیا رادیو و تلویزیون‌ آیینه تمام نمای بازتاب‌های جامعه خود هستند؛ یعنی هر اتفاقی در جامعه رخ دهد، رادیو و تلویزیون‌، مردم را در جریان خبرها قرار می‌دهند اما در مملکت ما صداوسیما گزینشی عمل می‌کند. رسانه‌ای که واژه ملی را یدک‌ می‌کشد، باید قادر باشد از طریق ارائه دیدگاه‌ها و نقطه نظرهای متنوع و متفاوت، اعتماد مردم را جلب کند.

رضا قوی‌فکر در گفت‌وگو با ایسنا با بیان مطالب بالا اظهار کرد: کار از انتقاد مردم و روزنامه‌نگاران گذشته است. آش آنقدر شور شده که صدای آشپز هم در آمده است. حالا دیگر مقامات مسؤول هم نسبت به عملکرد صداوسیما اعتراض می‌کنند. متأسفانه این مساله نشان می‌دهد که صداوسیما معیارهای جهانی این رسانه‌ی فراگیر را رعایت نمی‌کند؛ برای مثال اعتراض‌هایی مختلف در تعدادی از شهرها شکل گرفته که اکثرا خواسته‌های منطقی دارند اما متأسفانه صداوسیما آن‌ها را بازتاب نمی‌دهد و در نتیجه مردمِ تشنه‌ی خبر به سراغ فضای مجازی و کانال‌های ماهواره‌ای می‌روند. طبیعی است که این مساله باعث شود، اعتماد مردم نسبت به این رسانه پایین بیاید. زمانی که اعتماد عمومی کاهش پیدا کند، مردم دیگر علاقه‌ای به این رسانه نشان نمی‌دهند و نیازهای خبری خود را از راه‌های دیگری تامین می‌کنند.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت با اشاره به عملکرد تلویزیون و رادیو در خارج از کشور، گفت: در همه جای دنیا برای ارتقای برنامه‌های رادیو و تلویزیون نظرخواهی و از مردم سوال می‌کنند که میزان موفقیت برنامه‌های این رسانه از نظر آن‌ها چقدر است. آیا مردم از رادیو و تلویزیون کشورشان راضی هستند؟ در حالی که متأسفانه صداوسیمای ما بسیار گزینشی عمل می‌کند و علاوه بر این در خبرها، گزارش‌ها و بخش‌های تحلیلی خود، عدالت خبری را رعایت نمی‌کند؛ مردم وقتی خودشان را در صداوسیمای خود نبینند طبعا از آن روی‌گردان می‌شوند و اعتمادشان به این رسانه مهم از بین می‌رود.

مدیر مسؤول و سردبیر نشریه «هزار نقش» درباره‌ انعکاس انتقادهای مردمی در اخبار تلویزیون اظهار کرد: صداوسیما اعتراض‌های مردم را در شهرهای مختلف گزارش نمی‌کند، حال آنکه میزان قدرت یک رسانه، در اثرگذاری قابل توجه در بین مردم خود را نشان می‌دهد. صداوسیما در حال حاضر به جای آنکه در انتشار اطلاعات مستقل عمل کند، گزینشی کار می‌کند و به جای مدیریت خبر، مهندسی خبر انجام می‌دهد.

قوی‌فکر با ارائه راهکار برای بهبود وضعیت صداوسیما خاطرنشان کرد: به نظرم باید یک گروه کارشناس کاربلد به این مقوله بپردازند و نظر مردم را درباره صداوسیما جویا شوند. اعتماد مردم نسبت به صداوسیما سلب شده، این در حالی است که وظیفه اصلی این سازمان، بازتاب حرکت‌های اجتماعی مردم است.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت اضافه کرد: فضای مجازی جای همه رسانه‌ها را گرفته و مردم به‌راحتی از همه جای دنیا باخبر می‌شوند. همه مردم و سلیقه‌ها باید سهمی مساوی در صداوسیما داشته باشند اما متأسفانه صداوسیما این مساله را رعایت نمی‌کند. این‌ رسانه حتی گاهی درباره اعلام میزان آلودگی هوا نیز اخبار درستی به مردم‌ نمی‌دهد. در واقع باید پرسید که آن‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنند و نظر مسؤولان چیست و چه پاسخی برای مردم در برابر این برخوردهای نا سالم دارند؟

قوی فکر در پایان گفت: یک مشکل، نوع تفکر بخش حداقلی از جامعه ماست؛ برخی مدیران گله دارند که دلشان می‌خواهد کارهایی انجام دهند، اما برخی از طبقات اندک اما موثر جامعه آن‌ها را برنمی‌تابند؛ برای مثال آلات موسیقی را نشان نمی‌دهند و پاسخ مسؤولان این است که عده‌ای خوششان نمی‌آید. مسؤولان به خیال خودشان سانسور می‌کنند که جامعه ملتهب نشود اما نمی‌دانند که این‌گونه رفتارها اثر معکوس می‌گذارد؛ در حالی که مردم با تمسک به فضای مجازی و ماهواره از همه خبرها آگاه می‌شوند.

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - یک استاد دانشگاه درباره اینکه چرا برنامه‌ها و خصوصا بخش‌های خبری صداوسیما آیینه تمام‌نمای وضعیت فعلی کشور نیست؟ معتقد است که اولویت خبری مردم و صداوسیما در بسیاری از مواقع یکسان نیست.

وحید عقیلی در گفت‌وگو با ایسنا در ادامه مطلب بالا گفت: ما طبق تئوری برجسته‌سازی و دروازه‌بانی خبر که ابزار برجسته‌سازی است، این مساله را در مدیریت اخبار داریم که هر روزنامه، سایت خبری، خبرگزاری، صداوسیما و رادیو تلویزیون به یک دسته از اخبار و موضوعاتی می‌پردازند که همسو با باورها، نگرش‌ها و نوع مالکیتی باشد که دارند؛ به عبارت دیگر بعضی از موضوعات و اخبار برجسته می‌شوند و در کنارش یکسری از اخبار، گزارش‌ها و رویدادها برجسته نمی‌شوند، بنابراین هر رسانه‌ای در این برجسته‌سازی یکسری از اخبار را بزرگ نمی‌کند.

رییس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه واحد تهران مرکزی ادامه داد: اگر ما یک نظرسنجی از مخاطبان انجام دهیم، متوجه خواهیم شد که بسیاری از مواقع اولویت خبری فرستندگان و تولیدکنندگان پیام در روزنامه‌ها و صداوسیما اولویت مردم نیست. به عبارت دیگر اگر میزان مراجعه مردم برای پیگیری اخبار از طریق سایت‌های خبری و فضای مجازی را ببینیم، از لحاظ تحلیل آماری متوجه می‌شویم که مردم بسیاری از اولویت‌های خبری خود را در صداوسیما پیدا نمی‌کنند؛ بنابراین استقبالی هم که از شبکه‌های اجتماعی و پایگاه‌های خبری می‌کنند، گویای همین مساله است.

او ادامه داد: به نظر می‌رسد حساسیت صداوسیما و تصمیم‌گیری درباره اینکه چه اخباری با چه اولویت‌هایی سیاسی، فرهنگی،‌ اجتماعی و ... منتشر و به چه معضلات و مشکلاتی در جامعه پرداخته شود، از یک آرایش، منطق علمی، تعادل و حساسیت خاص برخوردار نیست.

این استاد ارتباطات با اشاره به راهکاری برای حل مشکل صداوسیما، اظهار کرد: ما در ارتباطات، اصلی داریم به اسم اجزای کنش ارتباطی؛ یعنی یک کنش ارتباطی، فرستنده، گیرنده، پیام و بازخورد دارد. من مطمئنم که اگر صداوسیما روی قضیه بازخورد یکسری تحقیقات علمی، میدانی و پیمایشی داشته باشد، بهتر خواهد بود. اولویت خبری مردم و صداوسیما در بسیاری از مواقع یکسان نیست؛ بنابراین اگر صداوسیما به طور عینی و واقعی بازخورد بگیرد و مشاهده کند که اولویت‌ها یکسان نیست به این نتیجه خواهد رسید که در سیاست‌های گزینش خبری، تحلیل‌های خبر و پخش اخبار باید تجدید نظر انجام دهد.

این فعال و کارشناس حوزه رسانه گفت: اعتراض به صداوسیما در گزینش و پخش اخبار به حدی زیاد است که فکر می‌کنم به صورت مُد درآمده که اغلب دست‌اندرکاران حوزه ارتباطات در رسانه‌های مکتوب و فضای مجازی هر روز اعتراض انجام می‌دهند.

عقیلی ادامه داد: اتهامات و صحبت‌هایی به تازگی علیه دو نفر از مجریان تلویزیون ایجاد شد که به آنها فرصت دادند در پربیننده‌ترین کانال تلویزیون از خود دفاع کنند. این امر بسیار مهم است زیرا در جامعه ما اتهامات و مسائلی وجود دارد که باید به همه این فرصت داده شود و اجازه ندهند که فردی حقش ضایع شود. تلویزیون با چه مجوزی به کسی که به او اتهامی وارد شده، قبل از این‌که اثبات یا رد شود در بهترین برنامه اجازه صحبت و دفاع می‌دهد.

او در پایان گفت: اخیرا با تأکیدات مقام معظم رهبری و همچنین وضعیت هجمه‌ دشمن به کشور از لحاظ اقتصادی و تهدیدهای خارجی، رویکرد تلویزیون در چند روز گذشته به قوه مجریه واقع‌بینانه‌تر و مهربان‌تر شده است. تلویزیون در عین حال که حق انتقاد دارد، می‌توانست حق گفتن کمبودها و حوزه‌هایی که به انتقاد نیاز دارد را از قبل انجام دهد یعنی بی‌طرف‌تر باشد.

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - پخش اعترافات دختر ۱۷ساله‌ای که به‌واسطه انتشار ویدئوهای رقص خود در اینستاگرم، پایش به مستند «بیراهه» کشیده شد، در روزهای اخیر واکنش‌های متعددی را از سوی اقشار مختلف جامعه به همراه داشت. این منتقدان فارغ از گرایش‌های فکری و سطح تحصیلی و اجتماعی، در اظهارنظرهایشان یک پرسش را پررنگ مطرح می‌کردند که "پیامدهای پخش «بیراهه» برای صداوسیما و مخاطبانش چه خواهد بود؟"

انتقادها به عملکرد صداوسیما درخصوص پخش مستند «بیراهه»، رسانه ملی را به واکنش واداشت تا محمد حسین رنجبران (مدیرکل صداوسیما) در دفاعی تمام قد از پخش این مستند، این اقدام صداوسیما را در راستای روشن‌سازی افکار عمومی و خانواده‌ها بداند.

این در حالی است که حمید شکری خانقاه (کارشناس رسانه و استاد ارتباطات) درباره این اقدام صداوسیما در برخورد با یک دختر نوجوان و پخش اعتراف تلویزیونی در قالب یک برنامه مستند، از لزوم تغییر رویکرد کلی صداوسیما سخن گفته و تاکید کرده است که این سازمان باید نگاه‌های جناحی خود را کنار بگذارد.

اقدام صداوسیما ضد منافع ملی بود

حمید شکری خانقاه در گفت‌وگویی با ایسنا با این مقدمه سخنان خود را آغاز کرد که «رسانه ملی، رسانه‌ای است که مختص تمام اقشار جامعه است؛ یعنی تمام جناح‌ها و اقشار مختلف می‌توانند صدایشان را از این رسانه به گوش مردم برسانند. بر همین اساس طبق مجوزی که به سازمان صداوسیما داده شده است، این رسانه باید در راستای اهداف حاکمیت، دولت و منافع ملی قدم بردارد و به غیر از این موارد حق هیچ کار دیگری را ندارد.»

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه «صداوسیما درباره برخی از موضوعات گزینشی عمل می‌کند»، اظهار کرد: وقتی صداوسیما برخی از موضوعات را با اهداف جناحی یا سیاسی پخش می‌کند و عده‌ای را هم مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهد، غیرقانونی عمل کرده است. جامعه کنونی درگیر «بافت موقعیت ارتباطی هشدار» است. بافت موقعیتی ارتباطی هشدار یعنی وضعیتی که فضای گفتمانی جامعه ابهام‌آلود و پر از تردید است ... در چنین موقعیتی بافت انتقال پیام و زبان گفتگو باید بر امیدآفرینی و شفافیت نسبت به آینده متمرکز باشد.
او با اشاره به واکنش‌ها و انتقادهای مطرح شده درباره مستند «بیراهه» و پخش اعتراف تلویزیونی از یک دختر نوجوان، بیان کرد: قطعا تمام این واکنش‌ها درست بوده است. صداوسیما حق چنین کار غیراخلاقی و نسجیده‌ای را نداشت. این اقدام صداوسیما نه تنها به شفافیت نیانجامید بلکه ابهام‌ها را هم چند برابر کرد. وقتی که جامعه درگیر چندین موضوع از جمله فساد، اختلاس و تجاوز به کودکان است، پخش اعتراف از یک دختر نوجوان کار درستی نیست. حتی برخی از روحانیون هم این کار تایید نکردند. باید به این نکته توجه کرد الان کسی در تایید رقص سخن نمی‌گوید بلکه همه این حرف‌ها درباره تقبیح این کار صداوسیما است.

شکری‌خانقاه اظهار کرد که این اقدام صداوسیما باعث شد که سوالات زیادی در ذهن مردم ایجاد شود؛ سوالاتی همانند اینکه چرا صداوسیما درباره موضوع تجاوز به کودکان برنامه نمی‌سازد؟ چرا هیچ‌گاه درباره اختلاس‌گران میلیاردی اعتراف تلویزیونی نگرفت؟ آیا الان تنها مشکل نظام رقص چند نوجوان در اینستاگرام است؟

او با اشاره به انعکاس این عملکرد صداوسیما در رسانه‌های خارجی، این اقدام را نسجیده، غیرحرفه‌ای و ضد منافع ملی دانست و تاکید کرد: این حرکت صداوسیما باعث ضعف ما در رسانه‌های خارجی شد. بسیاری از رسانه‌های خارجی نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند.

حمید شکری‌خانقاه همچنین با بیان اینکه «صداوسیما بیش از تغییر مدیریت نیاز به تغییر رویکرد دارد»، گفت: تغییر مدیریت یک نوع واکنش آنی و هیجانی به افکار عمومی است؛ این در حالی است که باید رویکرد صداوسیما عوض شود. در سال‌های اخیر شاهد بودیم مدیریت این سازمان عوض شد، ولی در رویکرد آن تغییر چندانی ایجاد نشد. اگر مدیر عوض شود که بنده به شخصه مشتاقم با توجه به اتفاقات اخیر این اتفاق بیفتد، فقط پاسخ به افکار عمومی خواهد بود که تنها از همین جهت خوب است. در واقع به افکار عمومی احترام گذاشته می‌شود، اما باید به فکر راه‌کار بلندمدت بود. ما باید در رویکرد صداوسیما تغییر داشته باشیم؛ یعنی همگرایی صداوسیما با حاکمیت، دولت و مردم.

او با بیان اینکه «امروز صداوسیما دست یک تفکر خاص اقلیت است و برای اکثیریت جامعه نسخه می‌پیچد» به واکنش دفاع مدیرکل روابط عمومی سازمان صداوسیما از مستند «بیراهه» اشاره کرد و گفت: حمایت روابط عمومی از این مستند و متهم کردن افکار عمومی تنها باعث شد که ابهام‌ها  چندین برابر شود. اکنون فضای جامعه دستخوش بحران‌های هیجانی افکار عمومی و ناامیدی است. کشورهای خارجی از یک طرف و برخی از جناح‌های داخلی از دیگر سوی به این التهاب دامن می‌زنند. برای آرام‌سازی فضای ملتهب جامعه ما نیاز به روابط عمومی همراه داریم و رفتار ارتباطی مدیران ارشد بایستی بر مدیریت احساسات و کلمات جامعه متمرکز باشد.

همراه کردن افکار عمومی یعنی توجه به دغدغه‌های آنان و توجه به این دغدغه‌های ارتباطی جلب اعتماد و حمایت مردم را به دنبال خواهد داشت. همراهی و مشارکت فعال مردم‌ با ارائه برنامه‌های ارتباطی زود بازده و تمرکز بر نشان دادن «نتایج» اقدامات مدیران در بافت موقعیت ارتباطی هشدار الزامی و اجتناب‌ناپذیر است. استراتژی ارتباطی گفت‌وگو و خودگشودگی سازمانی در تولید برنامه‌های سیما راه حل برون رفت از این موقعیت است. 

اقدام صداوسیما با دین و انقلاب سازگاری ندارد!

در این میان، حجت‌الاسلام و المسلمین دلیری (مدرس فلسفه عالی و عرفان حوزه علمیه قم) نیز در گفت‌وگویی با ایسنا این اقدام صداوسیما را نامناسب برشمرد.

او خاطرنشان کرد: به طور کلی با توجه به فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی حوزه عمومی و خصوصی را باید بار دیگر تعریف کرد. فردی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام که به نوعی حوزه خصوصی نیز محسوب می‌شود، تصویر و فیلمی را منتشر کرده است. اگر بخواهیم در برخورد با این فرد به گونه‌ای عمل کنیم که کار او بیشتر ترویج پیدا کند، طبیعتا درست نیست. اما در حال حاضر عده‌ای در برابر این اقدام صداوسیما موضع گرفته‌اند و در مخالفت با این اقدام تلویزیونی بیشتر کار آن دختر را رواج می‌دهند.

او ادامه داد: باید به این نکته توجه کرد که بسیاری از بحث‌های حجاب، بدحجابی و بی‌حجابی اعتراضات اجتماعی مردم است. از آنجا که میدان نقد و اعتراض چندانی وجود ندارد، فرد تلاش می‌کند تا در قالب این موضوعات اعتراض خود را مطرح کند. در این میان خوب است که دولتمردان این اعتراضات و نقدها را بشنوند و پاسخگو باشند. صداوسیما کار بسیار بدی کرد و اقدامی انجام داد که با بحث‌های انسانی، دینی، قرآنی مطابقت نداشت. اصلا نمی‌خواهم از کار آن دختر خانم دفاع کنم. اما در مقام مقایسه باید به این نکته توجه کرد که با وجود اینکه درباره اختلاس‌ها بسیار شنیده‌ایم، اما تاکنون اختلاس‌گری که از او در تلویزیون اعتراف بگیرند، ندیده‌ایم.

این مدرس حوزه علمیه قم تاکید کرد: خیلی از مباحث فقر، بیکاری و فلاکت به خاطر همین مسائل مالی است و این در حالی است که در نهج‌البلاغه و سایر گزاره‌های دینی بسیار بر موضوع بیت‌المال تأکید شده است.

او با بیان اینکه «امروز صداوسیما دست یک تفکر خاص اقلیت است و برای اکثریت جامعه نسخه می‌پیچد» به واکنش دفاعی مدیر کل سازمان صداوسیما از مستند «بیراهه» اشاره کرد و گفت: حمایت روابط عمومی از این مستند و متهم کردن افکار عمومی تنها باعث شد که ابهام‌ها چندین برابر شود. گزاره‌های دینی زوربردار نیست و نمی‌توان با اجبار آنها را به کسی تحمیل کرد. در آیه شریفه قرآن گفته می‌شود «لا اکراه فی‌الدین» و این موضوع کاملا روشن است. خداوند در قرآن به پیامبرش فرموده فقط می‌تواند ابلاغ کند و نمی‌تواند کسی را به زور به بهشت ببرد.

حجت‌الاسلام و المسلمین دلیری با بیان اینکه «به زور نمی‌توان کسی را به اسلام متعهد کرد»، گفت: به گمانم دولتمردان اگر خودشان زاهدانه زندگی کنند، بسیاری از این هنجارهای اجتماعی را دیگر شاهد نخواهیم بود. وقتی که جوانی پول داشته باشد، ازدواج کرده باشد و شغل داشته باشد دیگر دنبال ناهنجاری نمی‌رود.

او گفت: بهتر است دست از تهدید بردارند و مدام تهدید به فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی نکنند. زمانه امروز دیگر زمانه فیلترینگ نیست. وقتی که گفته می‌شود به گونه‌ای شبکه‌های اجتماعی را فیلتر می‌کنیم که حتی با فیلترشکن هم باز نشود نمی‌دانند که ما را به سخره می‌گیرند! مگر در این زمانه کسی با این ادبیات می‌تواند سخن بگوید؟ قبلا مردم تنها از تلگرام استفاده می‌کردند و راضی هم بودند، اما الان با وجود فیلترشکن دسترسی به هر شبکه اجتماعی میسر شده است.

این مدرس علوم دینی اظهار کرد: مگر ما زمانی با ویدئو، ماهواره و خیلی چیزهای دیگر مخالف نبودیم؟ این مخالفت‌ها را به کجا رساندیم؟ خوب است که از گذشته درس بگیریم و این همه مردم را تهدید نکنیم. این کاری که صداوسیما کرد اصلا خوب نبود. آبرو از انسانی بردن کار درستی نیست. دختربچه ۱۷ ساله را به تلویزیون آوردند و از او اعتراف می‌گیرند. این کارها با دین و اهداف انقلاب سازگاری ندارد. ما چهار رکن اصلی در انقلاب داشتیم که یکی از این‌ها اسلام بود و سایر آن‌ها آزادی، جمهوری و استقلال بود. ما باید از انقلابی که بر جمهوریت و آزادی مبتنی است حفاظت کنیم. آزادی بیان، آزادی قلم از جمله همین موارد است. به نظرم به جای آنکه دختربچه‌ای را بسان اینکه وطن‌فروش و اختلاس‌گر بزرگی را گرفته‌ایم دستگیر کنیم و از او اعتراف بگیریم، به این موضوعات توجه کنیم.

دلیری با بیان اینکه «من به عنوان یک طلبه نمی‌گویم که رقصیدن کار درستی است اما کاری که صداوسیما انجام داد بسیار بدتر بود»، گفت: پیامد این اقدام صداوسیما را هم ما در شبکه‌های اجتماعی شاهد بودیم که مردم در قالب رقص اعتراضشان را مطرح می‌کنند. اگر تا دیروز دختر ۱۷ ساله‌ای بود الان هزاران نفر در شبکه‌های اجتماعی این کار را انجام می‌دهند.

او تاکید کرد:‌ باید صداوسیما سلایق مختلف را در نظر بگیرد. صداوسیما رسانه یک گرایش و یک حزب نیست، بلکه رسانه‌ای ملی است. ملی یعنی هر گرایشی حق اظهارنظر و مشارکت در صداوسیما را دارد. این در حالی است که امروز بسیاری از گرایش‌ها در صداوسیما مشارکت ندارند. ما کسانی را داریم که از ظرفیت بالای بین‌المللی و داخلی برخوردار هستند ولی متأسفانه صداوسیما همه آنها را با انگ‌های غیرمعقول و غیرمشروع منزوی کرده است. اگر قرار بر بگیر و ببند و تهدید بود، امروز محمدرضا پهلوی در ایران حکومت می‌کرد. اما همان تهدیدها و توهین‌هایی که کرد باعث سرنگونی رژیم پهلوی شد.

حجت‌الاسلام و المسلمین دلیری در پایان تاکید کرد: صداوسیما باید رویکرد آشتی ملی را پیشه خود سازد و از همه گرایش‌ها مشارکت فعالانه بخواهد. صداوسیما باید متخصصان را به کار بگیرد و دست از این کارها بردارند و آشتی ملی را به ارمغان بیاورند. با وجود این حجم از استرس‌های اقتصادی و روانی بهتر است فشار را بر مردم بیشتر نکنیم.

ادامه مطلب...

پیام‌رسان واتس اپ قصد دارد قابلیت جدید تشخیص لینک‌های آلوده را به پلت‌فرم خود بیفزاید تا امنیت سایبری گوشی‌های کاربرانش را تامین کند.

به گزارش ایسنا، به نقل از وب سایت firstpost، این روزها که اپلیکیشن‌های مختلف اعم از شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها هر یک به منظور جلب نظر و رضایت کاربرانشان از قابلیت‌های شگفت‌انگیز و جدیدی رونمایی می‌کنند، اخبار جدیدی در فضای مجازی منتشر شده که نشان می‌دهد پیام رسان واتس اپ در حال تست و آزمایش قابلیت جدیدی است که به موجب آن، کاربران هنگام دریافت و باز کردن لینک‌های آلوده به بدافزار و مشکوک هشداری از سوی واتس اپ دریافت و مشاهده می‌کنند که آن‌ها را از باز کردن و مراجعه به سایت‌های آلوده به ویروس‌های رایانه‌ای و بدافزاری باز می‌دارد.

به نظر می‌رسد که واتس اپ به منظور افزایش امنیت سایبری کاربرانش قصد دارد به زودی این قابلیت جدید را به پلت‌فرم خود اضافه کند تا مجرمان سایبری و هکرها نتوانند با انتشار لینک‌های مشکوک و آلوده کاربران را به سایت‌های آلوده ببرند و از اطلاعات و حساب‌های کاربری آن‌ها سوءاستفاده کنند.

با توجه به اینکه این روزها اخبار بسیار زیادی از سراسر جهان درباره حملات سایبری، بدافزارها و باج‌افزارها و همچنین حملات فیشینگ منتشر می‌شود، کاربران باید توجه داشته باشند که برروی هر لینکی کلیک نکرده و به وب سایت‌هایی که از امنیت سایبری نامعلومی برخوردارند، مراجعه نکنند.

شرکت فیس‌بوک با در اختیار گرفتن و تصاحب شرکت واتس‌اپ در سال ۲۰۱۴، ۱۹ میلیارد دلار کسب کرد و از آن زمان تاکنون نیز با معرفی و افزودن قابلیت‌های جدید بدنبال جذب و حفظ طرفداران این پیام‌رسان محبوب بوده است.

بر اساس گزارش‌های رسمی منتشر شده توسط واتس‌اپ، این اپلیکیشن دارای حدود ۱.۳ میلیارد کاربر در سراسر جهان است و در ماه سپتامبر سال گذشته ۲۰۱۷ میلادی به رکوردی در میان شبکه‌های اجتماعی دست یافت و آن هم جای دادن بیش از ۸۰۰ میلیون کاربر فعال در ماه بود.

چندی پیش بود که متخصصان امنیت سایبری به کاربران اپلیکیشن پیام‌رسان واتس‌اپ هشدار دادند که با دریافت یک پیام تبلیغاتی مبنی بر تخفیف خرید کفش‌های آدیداس، در معرض حملات فیشینگ قرار گرفته‌اند. این لینک‌ها توانست به راحتی بسیاری از کاربران واتس اپی را در دام مجرمان سایبری و هکرها بیندازد تا با حملات فیشینگ، از اطلاعات حساب کاربری ، شخصی و مالی آن‌ها سوءاستفاده کنند. این قابلیت هنوز در مرحله آزمایشی قرار دارد و در ابتدا برای کاربران اندرویدی در نسخه بتا قابل دسترس خواهد بود.

ادامه مطلب...

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - نشست «بررسی و کندوکاو انسداد ارتباطات(فیلترینگ)بر کنش های مسالمت آمیز و صلح جویانه کاربران شبکه های اجتماعی» با حضور نعمت الله فاضلی دانشیار پژوهشگاه  علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مهدی محسنیان راد استاد دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق برگزار شد.

به گزارش شفقنا رسانه،در ابتدای این نشست نعمت الله فاضلی با یک تحلیل فرهنگی درباره پیوندهای میان انسداد ارتباطی،سیاست های ارتباطی و صلح گفت:  .به نظرم مسئله صلح چیزی جز مسئله ارتباط نیست و مسئله ارتباط هم چیزی جز صلح نیست.پس ارتباط و صلح واژه های مترادف اند.با توجه به این برداشت و تلقی که از صلح دارم می خواهم سیاست ارتباطی و کنترل ارتباطی را در فضای جامعه خودمان تحلیل کنم .اگر چه فیلترینگ به معنایی که مورد نظر بود؛ یعنی کنترل کردن شبکه تلگرام،در عمل برای گروه های هدف مورد نظر  ،تحقق پیدا نکرد.چون آن گروه ها از طریق فیلترشکن های متعدد به شبکه های اجتماعی خود دسترسی دارند.

بزرگترین مسئله ما ارتباطات است

او افزود: بر مبنای این دیدگاه مفهوم فیلترینگ را نباید فقط بر مبنای مفهوم  فیلتر کردن یا نکردن شبکه ای چون تلگرام فهمید و توضیح داد.من در اینجا بحث تکنیکی در حوزه ارتباطات ندارم و بیشتر تحلیل فرهنگی می کنم. بعد از انقلاب اسلامی و تا زمانیکه نظام جمهوری اسلامی هست اگر سیاست فرهنگی را به این فضایی که شکل دادیم ،بخواهیم ادامه دهیم بزرگترین مسئله ما ،مسئله ارتباطات است.یعنی حاکمیت، بزرگترین تمرکز خود را بر این موضوع بگذارد که از طریق مدیریت ارتباطات، بتواند آن هدف های غایی سیاست فرهنگی خود را تحقق ببخشد.

این مدرس دانشگاه با توضیح درباره این هدف ها گفت: آن هدف های غایی چه چیزهایی هستند ؟یکی از آن ها این است که جامعه اسلامی درست کنند و ارزش ها و باورهای اسلامی را در جامعه گسترش دهد وعلاوه بر این، ارزش های سیاسی یا ارزش های انقلابی را در جامعه استقرار ببخشد .اگر این دو هدف غایی را در نظر بگیریم یعنی برساختن جامعه دینی و شیعی و برساختن جامعه انقلابی بر مبنای ارزش هایی که در تاریخ انقلاب بیرون آمده است.بزرگترین کاری که تا کنون در بعد سیاست فرهنگی انجام شده این بوده که ارتباطات را مدیریت کند.

فاضلی ادامه داد: برای همین بخشی از تلاش اش این بوده که به صورت ایجابی رسانه شکل دهد. در بین بسیاری  از کشورها، ایران جزء کشورهایی است که بیشترین بودجه خود را به تاسیس شبکه های رادیویی و تلویزیونی،مطبوعات و مجله اختصاص  و به طور طبیعی در فضای امروزی زیرساخت ها و رسانه های مجازی و الکترونیکی را توسعه داده است یعنی به طور همزمان ناگزیر بوده که شبکه های ارتباطی را توسعه دهد و به طور ایجابی خودش سعی کند ارتباطات را تولید و متصدی ارتباطات در جامعه شود.

از اشکال گوناگون اختلالات ارتباطی تا بی اعتمادی به رسانه ها

او با اشاره به سیاست های ارتباطی حاکم بر جامعه بیان کرد: از طرفی  می خواستند جلوی ارتباطات و تعاملاتی را که با آن اهداف غایی سازگار نبود بگیرند. برای همین  نهادهایی مثلا در حوزه کتاب؛ اداره ممیزی یا سانسور و در حوزه دانشگاه ها نهادی چون «سمت» را ایجاد کرده یا شورای بررسی متن بوده که وظیفه این سازمان ها ،مدیریت محتوای کتاب ها بوده که مبادا محتوای ارتباطی ای وارد جامعه شود و با آن اهداف غایی ناسازگار باشند.یا در مجلس قوانینی وضع شد، که اگر افرادی  از ارتباطات و قواعد ارتباطی که با سیاست فرهنگی سازگار نیست،استفاده کنند آنها را  مجازات و را تحت کنترل خود قرار دهد و فضا را برای آنها محدود کند .مجموعه این اقدامات در چند دهه اخیر این موارد است : اول اینکه مسئله ارتباطات به عنوان یک امر طبیعی جا نیافتاده است .یعنی  نتواسته اند سیاست های ارتباطی خود را به صورت سیاست های بهنجار یا طبیعی ایجاد کنند.برای همین جامعه برداشتی دقیقا برعکس آن اهداف غایی دارد.

فاضلی ادامه داد:یعنی جامعه در حوزه ارتباطات به این نتیجه رسیده که آن چیزی که به عنوان ارتباط شکل گرفته ،ارتباط نیست .بلکه اشکال گوناگون اختلالات  ارتباطی است که همین باعث بی اعتمادی به رسانه های حکومتی ،بی اعتمادی به سیاست ها و خط مشی های ارتباطی که ایجاد کرده- چه سیاست های مربوط به کنترل و انسداد ارتباطات باشد چه سیاست هایی که مربوط به تولید ارتباط باشد- شده است. . به همین جهت همه اینها به چالش کشیده شده اند و عملا جامعه به یک مقاومت ارتباطی در طی این  سال ها سوق داده شده است .یعنی جامعه به طور خودآگاه یا ناخودآگاه تلاش می کند از مدار ارتباطی و سیاست های ارتباطی که به طور رسمی در حال شکل گیری است هر روز خارج شود  و مدارهای ارتباطی دیگری شکل بدهد. یعنی مدارهایی که بیرون از این سیاست های ارتباطی هستند .

راه حل منازعات مان را پیدا کنیم

این مدرس حوزه مطالعات فرهنگی با اشاره به مولفه های صلح در ارتباطات گفت: اما این روی  صلح چیست؟ صلح یا فضایی که در آن گفتگو است و خودها و دیگری ها با یکدیگر درباره منافع، ارزش ها، باورها و درباره شرایط زندگی با هم گفتگو می کنند. گفتگو به این معنا که گروه ها با ویژگی های متفاوت جنسیتی،قومیتی،گفتگوی دولت با شهروندان،گفتگوی ادیان،گفتگوی نسل ها است. وقتی این گفتگو شکل می گیرد ، امکان یک زبان مشترک به وجود می آید و این امکان به وجود می آید که ما همدیگر را فهم پذیر و ارزش ها و منافع مشترک پیدا کنیم. یا راه های حل منازعات مان را بیابیم.

او افزود: یعنی بر پایه گفتگو تفاوت های یکدیگر را پیدا کنیم و بر آن اساس زندگی را برای هم زیست پذیر کنیم و همگی  به عنوان شهروندان با هم قرارداد اجتماعی داشته باشیم .ارتباط در معنای فرهنگی و اجتماعی چیزی نیست جز صلح. به معنای دیگرخشونت چه زمانی به وجود می آید؟ زمانیکه این گفتگو و تعامل بین خود و دیگری ها نباشد .سیاست های ارتباطی در سال های گذشته سیاستی نبوده که گفت و گوی بین نسل ها میان اقوام و میان گویش ها و میان خود و دیگری ها را تسهیل کند.

در فضای جدید با افراد گفتگو می کنیم نه با سازمان و احزاب

فاضلی با اشاره به اتفاقات در دنیای جدید و تاثیرات آنها بر ارتباطات بیان کرد:  اتفاقی که در بیست سال اخیر افتاده این بوده که از طریق دنیای مجازی و شبکه های موبایلی، ما به زیرساخت های تکنولوژی راه  پیدا کردیم برای اینکه بیرون از سیاست های رسمی ،بتوانیم در یک حوزه عمومی مجازی و پست مدرن با هم امکان هم نشینی و با هم بودن را پیدا کنیم.در واقع در این دو دهه ای که دنیای مجازی گسترش پیدا کرده مخصوصا در این چند سال اخیر که شبکه های موبایلی چون تلگرام و اینستاگرام به وجود آمده، مجموعه آدم ها با ویژگی ها گوناگون در سایه گفتمانی مدنی آزاد و فارغ از سیاست های رسمی امکان این را داشته اند تا به عنوان افراد شروع به گفتگو  کنند نه با گروها و احزاب و سازمان ها.چون در فضای جدید ،قواعد ارتباطی قواعدی نیست که حکومت ها یا ایدئولوژی ها آن را تعریف کنند و شکل دهند.

او ادامه داد: به بیان دیگر شرایط تولید ارتباط تغییر کرده است.خب در این شرایط جدید چه اتفاقی می افتد ؟در این شرایط و فضای جدید تمام گروه هایی که بر اساس سیاست رسمی یعنی حاشیه رانده ها، طرد شده ها و همه فرودست ها و تمام کسانیکه از منظر ایدئولوژی  یا گفتمان رسمی به عنوان دیگری به حساب می آمدند و از مدار ارتباطی خارج می شدند در فضای ارتباطی جدید این غیرها  به رسمیت شناخته و امکان دیده شدن و خوانده شدن را دارند.

به گزارش شفقنا رسانه،این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی با توضیح درباره ویژگی های الگوی ارتباطی گفت: پس ما در اینجا با دو نوع الگوی ارتباطی روبرو هستیم الگوی ارتباطی مدنی ،الگوی ارتباط رسمی .این الگو(رسمی) تولید خشونت می کرد و می کند چون با محدودیت ها حذف شدن ها و طرد ها به اشکال گوناگونی اجازه نمی داد و نمی دهد تا افراد بتوانند به نوعی آن فرصتی که نیاز دارند برای دیده شدن برای خوانده شدن و به رسمیت شناختن را پیدا کنند .

از سرخوردگی تا دیده نشدن

او با مهم دانستن داشتن ارتباطات تعاملی در جامعه توضیح داد: معتقدم مهم ترین جایی را که خشونت ایجاد می کند فقر  یا جنگ نیست.بلکه  از رسمیت انداختن و به حاشیه راندن است یا امکان خودبیانگری را از افراد گرفتن  و منع در دیدن و دیده شدن است. به عبارت دیگر در دنیای جدید انسداد ارتباطی همان خشونت است و معتقدم سخت ترین خشونت،خشونت نمادین است نه خشونت فیزیکی. دلیلش این است که در ابتدا آنچه  افراد را به خشونت فیزیکی می کشاند خشونت نمادین است. آن جایی که فرد تحقیر می شود و از طریق سیاست های ارتباطی، فرد به عنوان شهروند درجه دوم یا شهروند برچسب خورده یا طبقه بندی شده شناخته می شود.خب  بعد از مدتی این موقعیت و این حاشیه راندگی و  انسداد ارتباطی، او را به یک خشونت و عصبانیت می کشاند .

او افزود: انسداد ارتباطی منجر به پندار خوارشدگی می شود یعنی شهروند فکر می کند  در فضای جدید به او فرصت نمی دهند تا دیده شود و یا به او فرصت نمی دهند تا خود را بیان کند یا به او فرصت نمی دهند تا صدای خود را شکل دهد .دیده شدن، صدای خود را شکل دادن تماما در ارتباطات معنا پیدا می کند،البته  در فضای ارتباطی عادلانه ،آزاد و انسانی ،جامع و فضای ارتباطی که برای صلح باشد این اتفاق می افتد. یکی از خبرنگارها از من پرسید چرا با وجود بحران های زیاد در شرایط فعلی،جامعه نسبت به تلگرام حساسیت نشان می دهد ولی در مورد موضوعات دیگر به این شکل نیست .پاسخ من این بود که  مسئله تلگرام نیست مسئله اصلی خشونت نمادینی است که به فرد تحمیل می شود و این تحقیر و خوار شدن و منع و محدودیت برای دیده شدن و از رسمیت انداختن هویت فرد است که از طریق فیلترینگ تلگرام به صورت نمادین در جامعه ابراز می شود .

فاضلی ادامه داد: مسئله فیلتر شدن تلگرام نیست، مسئله فضایی است که در آن انسان ایرانی امروز احساس می کند تحقیر می شود یا اینکه کسی برایش تصمیم می گیرد که چه چیزی را ببیند و چه چیزی را نبیند .مسئله اصلی آن امر و نهی های ارتباطی است که  به ما می گوید بالغ نیستید و به ما می گوید شما تشخیص اینکه چه چیزهایی را ببنید و  چه چیزهایی را  نبینید،ندارید. پس آن سیاست است که این آلرژی را ایجاد می کند و این آلرژی جزء فرهنگ سیاسی ما شده است .چون هر کدام از تکنولوژی های ارتباطی که آمدند، نظام سیاسی این حساسیت را در شهروندان ما تقویت کردند و انباشته شد تا به این لحظه رسید. لحظه ای که جامعه سواد دارد و  می خواهد یک زیست جهان وطنانه داشته باشد و در یک چشم انداز جهانی امکان دیدن و دیده شدن پیدا کند.

فاضلی با توضیح درباره جایگاه فیلترینگ از منظرصلح تصریح کرد: اما قاعده این است که شهروندان خودشان عاقل و بالغ اند و خودشان تشخیص می دهند چه بخوانند یا چه ببینند .قاعده آن چیزی است که قانون اساسی گفته است و این قانون به ما شهروندان دسترسی آزاد به اطلاعات و ارتباطات را داده است .

بازاندیشی در سیاست های ارتباطی ضروری است

او افزود: به همین دلیل می خواهم بگویم خشونت از کجا می آید .خشونت از منظر فرهنگی از انسداد ارتباطی می آید .اگر این سوال پیش آید که جایگاه فیلترینگ از چشم انداز صلح کجاست؟پاسخ اش این است اگر جامعه  ایران خواهان صلح است جامعه ای که حداقل خشونت را دارد جامعه ای که در آن اعمال خشونت به عنوان امری ضد فرهنگ و ضد ارزش های انسانی به حساب می آید، لاجرم باید بپذیرد که در سیاست های ارتباطی خود امکان دیدن و دیده شدن را برای افراد به طور برابر فراهم کند.اما در این شرایط موجود هر نوع تلاش برای انسداد ارتباطی خودش زمینه ای را فراهم می کند برای خشونت های نمادین جمعی و برای احساس سرخوردگی و احساس تحقیر .

به گزارش شفقنا رسانه،فاضلی با اشاره به نیاز حال حاضر جامعه گفت:  باید  پذیرفته شود( به خصوص در شرایط حساس فعلی که منازعات بین المللی به اوج خود می رسد)تا در تمام سیاست هایی که باعث خوارشدگی و طردشدگی می شود، باز اندیشی کنیم. و برای این کار باید از منظر سیاست های ارتباطی تصمیم بگیریم .در برنامه تلویزیونی که زنان ما با تنوع گوناگون از نگرش ها و بینش های مختلف دیده نمی شوند یک فیلتر ارتباطی در تصویر تلویزیونی وجود دارد.در حوزه کتاب آنجا که کتاب ها ممیزی می شوند و نویسندگان به اشکال گوناگون امر و نهی می شوند و به نوعی مانع از انتشار آزاد اندیشه هایشان می شوند در آنجا هم یک فیلترینگ در حوزه چاپ و نشر صورت می گیرد یا در سینما و موسیقی ما سال ها است که با فیلترینگ زندگی می کنیم یعنی ما با اشکال گوناگونی از طرد کردن و حاشیه راندن و در نهایت از رسمیت انداختن سلائق و علایق گروها مواجه هستیم .

ارتباطات فن اداره جامعه است

او ادامه داد: در یک نظر سنجی دیدم که وضعیت ناامیدی و بی اعتمادی به بحرانی ترین وضعیت خود رسیده است و می دانید این دو ویژگی مساوی است با نفرت و این ویژگی هم مساوی است با خشونت .و برای این نامیدی ها و بی اعتمادی و خشونت ها چیزی نیست جز اشکال فیلترینگ های فرهنگی ،اجتماعی. فیلتر هایی که شهروندان را از رسمیت می اندازد.و ارتباطات این رسمیت را تعیین می کند نه شناسنامه نه پاسپورت نه قوانین رسمی.در ارتباطات هست که من به عنوان شهروند حق زیستن را در عمل پیدا می کنم.

فاضلی در پایان با اشاره به وظیفه دانشگاهیان و روزنامه نگاران در تزریق امید به جامعه گفت:  ارتباطات فن اداره جامعه است در سال های گذشته از ارتباطات نه برای فن اداره جامعه بلکه برای اشکال تضادها و تعارض ها استفاده می کنیم و همه این ها باعث عصبانیت، خشونت در جامعه شده است.من دوست ندارم از ناامیدی در این شرایط صحبت کنیم و فکر می کنم آن کسی که جامعه را نا امید می کند خیانت می کند . من کاری به حاکمیت ندارم. فکر می کنم ما دانشگاهی ها ما روزنامه نگارها به اسم اینکه می خواهیم واقعیت را بگوییم نباید همچنان فریاد بزنیم و ناامیدی را ترویج دهیم .باید امکان امید برای تغییر را ایجاد کنیم. از همه خواهش می کنم موقعیت حساسی را که الان در آن قرار گرفتیم با هم درک کنیم و با حاکمیت گفتگو کنیم در فضاهای دانشگاهی در سازمان هایی که هستیم با مدیران گفتگو کنیم.

به گزارش شفقنا رسانه مهدی محسنیان راد عضو هیئت‌علمی دانشگاه امام صادق (ع) در ابتدای سخنان خود گفت: نابردباری درباره شبکه‌های اجتماعی در سه نسل در میان حکومت‌های ایران نهادینه‌شده است. شبکه اجتماعی شفاهی مجموعه وسیعی از تعدادی پاره شبکه است و این‌ها در مناطق جغرافیایی مختلف پراکنده هستند. اتفاقاً ایران به دلیل ساختار اقلیمی‌اش در درازمدت اتصالات پاره شبکه‌های دیگرشان کمی غیر مویرگی ولی با شبکه‌های دیگر صفر بوده است. همین الان هم در مناطقی از ایران روستاهایی می‌بینیم که در عزلت ارتباطی سیر می‌کنند.

محسنیان با اشاره به سه اتفاق مهم در ۳۷ سال گذشته گفت: در دهه های اخیر سه اتفاق افتاد. اول تمبر پست به جریان افتاد، این تمبر یک ویژگی دارد. وقتی می‌خواستم پیش از آن پاکتی را به چاپار ببرم شناسایی می‌شدم. چون چاپارِ نظام دولتی بود. اما وقتی پاکت را تمبر زدم و در داخل پست انداختم دیگر شناسایی نمی‌شدم. دومین اتفاق اختراع تلگراف بود و بعد تلفن اختراع شد. این سه ابزار جدید یک‌دفعه نسل شبکه اجتماعی را تغییر داد و شرایط جدیدی را فراهم کرد.

او ادامه داد: تنها اتصال بین  شبکه‌ها و پاره شبکه‌ها ابزارهای موجود زنده مثل اسب، انسان و کبوتر نامه‌بر بوده است. باید اتفاقی می‌افتاد تا این پاره شبکه‌هایی که با هم پیوسته یک شبکه را تشکیل می‌دادند به هم متصل می‌شدند. اتصالات درون پاره شبکه‌ها در میان روستاها اغلب منسجم و تقریباً مداوم بوده است اما میان شبکه‌ها تقریباً نامنسجم، پراکنده، گسسته و حالت مویرگی و موقت داشته است. در ایران از دیرباز یک مراکزی ، محل این شبکه‌های اجتماعی نسل اول بوده است. مثل قهوه‌خانه‌ها، زورخانه‌ها، بازارها و… .

خصلت شبکه اجتماعی ارتباطات افقی‌اش است

محسنیان ضمن اشاره به سخنان دکتر فاضلی درباره خصلت شبکه‌های اجتماعی گفت: یک خصلت شبکه اجتماعی ارتباطات افقی‌اش است. در دانش ارتباط شناسی دو اصطلاح ارتباطات عمودی  و ارتباطات افقی داریم. وقتی ارتباطات از بالا به پایین و فرمایشات ملوکانه باشد حالتش عمودی است. در حالی که در ارتباط افقی چنین شرایطی وجود ندارد و هر دو با وزنی برابر روبه روی هم ایستادید. دکتر فاضلی  اشاره کردند که فناوری‌های جدید در ارتباطات عمودی اختلال ایجاد می‌کند.

او با بیان اینکه وضعیت نسل اول شبکه‌های اجتماعی در کشورهای پیشرفته هم فرقی با سایر کشورها نداشت، توضیح داد: در سال ۲۰۱۴ در دانشگاه کالیفرنیا کاری انجام دادیم. به عنوان مثال تا پیش از انقلاب ۱۷۷۶ در آنجا مستعمره‌های سیزده‌گانه آمریکا بدون هیچ پیوندی از یکدیگر روزگار می‌گذراندند. این عدم پیوند حداقل ناشی از سه عامل بود از جمله پراکندگی جغرافیایی در ایالات‌متحده آمریکای پهناور ، فواصل طولانی متکی به اسب و عدم امکان هم‌صحبتی. مهاجرانی از کشورهای مختلف و با زبان‌های مختلف به آنجا آمده بودند و نمی‌توانستند با هم ارتباط برقرار کنند. بنابراین نسل اول شبکه اجتماعی در همه جهان مشترک بوده است.

در حکومت صفویه ارتباط عمودی بوده است

به گزارش شفقنا رسانه،محسنیان با اشاره به عمودی بودن ارتباط در دوره صفویه گفت: وقتی به‌تدریج قهوه‌خانه‌ها در اصفهان رونق گرفت، تبدیل به مراکزی مهم برای تبادلات اجتماعی شد. بنابراین گاه ممکن بود که دامنه گفتگوها به انتقاد از روش حکومت مسلکی و شیعی صفویه کشیده شود. حکومت مسلکی در همه جای جهان عادت به ارتباط افقی ندارد. حکومت مسلکی معتقد است که مسلک خودش در جهان برتر است و حالا این مسلک اصلاً  نمی‌تواند افقی ارتباط برقرار کند.

او ادامه داد: حکومت صفوی هم از همین جنس بود. مردمی سنی مذهب که ظرف ۱۵ سال  تبدیل به شیعه شده‌اند و الان در قهوه‌خانه نشسته‌اند و صحبت می‌کنند. این مردم وارد حوزه‌هایی می‌شوند که حکومت دوست ندارد درباره این حوزه‌ها در آنجا صحبت شود. بنابراین شاه حکم می‌کند هر روز قبل از آنکه کسی داخل قهوه‌خانه شود صاحب قهوه‌خانه باید میزبان کسی شود که در آن زمان به او ملا می گفتند  و موظف است وقتی جمعیت حاضر در قهوه‌خانه زیاد شد شروع به گفتن مسائل شرعی، روایت‌های تاریخی سودمند و شعرهای مناسب نماید. در این پروژه نا بردبارانه پس از آنکه آن فرد دوساعتی مردم را مشغول می‌کرد به حاضرین می‌گفت الان دیگر وقت کار است و به سراغ کار و حرفه خود بروید. مردم هم فوراً اطاعت می‌کردند و بیرون می‌رفتند. ضمن آنکه هنگام خروج از قهوه‌خانه‌ها هر یک مبلغی هم به وی می‌دادند.

محسنیان به بیان تفاوت شبکه‌های اجتماعی نسل دوم در ایران و کشورهای دیگر پرداخت: شبکه اجتماعی نسل دوم یا ارتباطات راه دور (telecommunication) از سال ۱۸۴۰ شروع می‌شود. ۱۸۷۷ سومین نسل آن راه می‌افتد. نکته‌ای که بسیار کم به آن توجه شده این بوده که ما هم تلگراف، تلفن و روزنامه تهیه کردیم و تیراژ آن حدود هزارتا بوده است این درحالی است که در پاریس روزنامه ۷۴ هزار تیراژی داشتیم. به عبارتی در ایران زیاد مصرف عامه نداشته است. تمبر پست در فاصله بسیار کوتاهی در اروپا همگانی شد. وقتی اولین خط تلگراف در ایالات‌متحده درست شد، بعد از ۵ سال برای ۱۱ هزار کیلومتر آن را نصب‌کرده بودند. در سال ۱۹۱۰ نزدیک به ۸ میلیون خط تلفن در امریکا بود. با این شبکه نسل دوم شما با تلفن، تلگراف و پست فقط مبادله اطلاعات انجام می‌دهید و ارتباط برقرار می‌کنید.

او ادامه داد: با این حال وضعیت در ایران به گونه دیگری است. چون از ابتدا  هر سه در انحصار حکومت قرار گرفتند. به عبارتی مصیبت ایران الان انحصار رسانه‌ای است. ۵ روزنامه پرتیراژ برای حکومت هستند. تلویزیون ما جزء نادرترین کشورهای جهان است که در انحصار است. تلفن و پستمان در انحصار است. سهم مجموع جمعیت برخوردار از امکانات هم بسیار ناچیز و توزیع آن بسیار نامتوازن است. به عبارتی به نفع پایتخت و پولدارها، به زیان روستاها و عشایر است.  در سال ۱۳۳۷ از هر ۱۳۷ نفر ایرانی فقط یک نامه به پست انداخته می‌شد.

محسنیان به مقایسه نسل مختلف شبکه‌ها در کشورهای پیشرفته و عقب‌مانده پرداخت: تأثیر این شرایط سبب شد که ساختار شبکه نسل دوم در کشورهای پیشرفته و در حال گذار دو ساختار متفاوت پیدا کند. ولی در کشورهای عقب‌مانده هر سه نسل در حال زندگی کردن هستند. یعنی شما مجموعه‌ای دارید که به تمام کامپیوتر، شبکه‌ها، ابزارها و… دسترسی دارند و به‌روز هستند. عده‌ای هم دارید که به همان شبکه نسل دوم یعنی تلفن دسترسی دارند. این ربطی به سواد ندارد. افرادی هستند که لیسانس دارند ولی شاید ۵ سال یک‌بار هم به سراغ اینترنت نروند. گروهی هم دارید که همان شبکه نسل اول؛ شفاهی را طی می‌کنند. شما از کاشان کمی دورتر بروید مناطق این‌چنینی را پیدا می‌کنید. در حالی که در کشورهای پیشرفته شبکه یکپارچه و منسجم است.

نابردباری حکومت در زمان شبکه نسل دوم

او  به نابردباری حکومت در زمان تلگراف اشاره کرد و توضیح داد: وقتی تلگراف به تمام شهرهای ایران می‌رسد، دیگر از شهرها می‌توان به روزنامه حکومتی تلگراف بزنند. با این حال وقتی به تمام تلگراف‌هایی که در روزنامه دوره اواخر قاجار مروری انداختیم دیدیم خبرهایی که تلگراف می‌شد مثلاً فلانی که حاکم فلان ولایت بود خبر داد همه‌چیز خوب  است و گاهی اخباری درباره وضع هوا و بارندگی هم می‌داد.

محسنیان ادامه داد: ما نابردباری حکومت را در تمبر پست زمان رضاشاه هم می‌بینیم. یک نفر نامه‌ای برای رضاشاه می‌نویسد و چون نامه به اسم شاه بوده کسی جرئت باز کردن آن را نداشته تا به دستش برسد. وقتی شاه نامه را باز می‌کند می‌بیند از فردی تظلم خواهی کرده است. عصبانی می‌شود و دستور می‌دهد کنار هر صندوق پست یک پاسبان بگذارند تا وقتی فردی می‌خواهد نامه‌اش را در صندوق بیندازد اول ببیند که نامه به آدرس رضاشاه نیست و بعد اجازه دهد تا نامه را در صندوق بیندازد.

او با بیانی انتقادی گفت: ما ۱۸۱ سال است که در حال فیلترینگ هستیم و ۱۸۱ سال است که به حکومت‌ها عادت دادیم تا بدانند مشروعیت دارند اگر این کار را بکنند.

محسنیان در ادامه سخنان خود به بیان مختصات ابزارهای نسل سوم پرداخت و توضیح داد: ابزارهایی که نسل سوم را ساخت همان مختصات نسل دوم را داشت. آقای شپرد می‌گوید:«این ابزارها آن‌گونه کند و پرزحمت نبود. » شبکه اجتماعی مجازی که ما به آن شبکه اجتماعی دیجیتال یا نسل سوم می‌گوییم هر نوع تعامل نمادین متن بنیاد است که بر پایه فناوری و به گونه رقومی انجام می‌شود. این شبکه سه مشخصه دارد. اول چندرسانه‌ای است. دوم حجیم و پر عضو است. سوم چند تعامل گر است. اگر مازلو الان بود یک طبقه اضافه می‌کرد و آن نیاز رسانه‌ای بود.

او ادامه داد: حاصل این سه خصلت، امکاناتی فراهم آورده که در نسل قبلی نبوده است. به عنوان مثال؛ مخالفان آزادی حمل اسلحه در ایالات‌متحده آمریکا در دوران نسل دوم شبکه‌های اجتماعی در سراسر کشور پراکنده و از یکدیگر بی‌اطلاع بودند. در حالی که با امکانات شبکه‌های نسل سوم توانستند از تعداد و وجود گستردگی یکدیگر آگاه شوند. کشورهای پیشرفته، شبکه اجتماعی معاصر خود را یک سرمایه اجتماعی می‌دانند. در حالی که در اینجا شبکه‌های اجتماعی معاصر را مزاحم خود می‌دانند.

محسنیان انتقاد کرد: در کشور ما هر سه نسل شبکه‌ها زندگی می‌کنند. در دولت احمدی‌نژاد اتفاق بدی افتاد. گروهی با تلفن همراهش جوک‌های بد احمدی‌نژادی می‌گفت. گروهی تحلیل می‌کرد که چه اتفاقی در حال افتادن است. گروه دیگر چیزی نمی‌دانست و رأی هم می‌داد. این سه گروه با هم در ارتباط نبودند و چون بی‌خبر از هم بودند آن اتفاقات افتاد. فیلترینگ تلگرام دنباله نابردباری‌هایی است که در طی ۱۸۱ سال گذشته از سوی  ایران اجرا شده و زمانه آن را خنثی کرده است. ادامه این شیوه پیامدهای زیان باری خواهد داشت که فقط یکی از آن‌ها عقب‌ماندگی جهانی است.

ادامه مطلب...

ینترنت باز هم در حال تغییر است.

در طی دهه‌ی گذشته، خدمات اینترنتی بیش‌ از پیش به‌سوی تمرکزگرایی سوق پیدا کرده‌اند.تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌ها بر پلتفرم‌هایی که ما برای جستجوی اطلاعات، ذخیره‌ی داده‌های شخصی، مدیریت هویت آنلاین خودمان و نیز روابط عمومی و خصوصی از آنها استفاده می‌کنیم نظارت دارند. همزمان، گروهی از فناوری‌های به‌ظاهر غیرمرتبط از پیام‌های رمزنگاری‌شده گرفته تا پول دیجیتال در حاشیه‌ی فناوری در حال توسعه هستند. در این جامعه‌ی بی‌قاعده، نسل سوم وب (web 3.0) مفهومی است که می‌تواند چشم‌اندازی از یک اینترنت جدیدتر و بهتر را به ما عرضه کند. اینترنتی که در آن پرداخت‌ها و پول به‌صورت دیجیتال هستند، برنامه‌های کاربردی غیرمتمرکز با برنامه‌های متمرکز رقابت می‌کنند و کاربران کنترل بیشتری روی هویت و داده‌های خودشان دارند.

بااین‌حال، ما تلاش می‌کنیم معنا و مفهوم واقعی این چشم‌انداز را توضیح دهیم. نسل سوم وب چگونه می‌تواند از دوره‌های پیشین اینترنت متفاوت باشد؟ تمرکززدایی چیست و چرا اهمیت دارد؟ این فناوری‌های جدید واقعا چه کاربردی می‌توانند داشته باشند؟ سال‌هاست تلاش می‌کنیم زیرساخت‌هایی را ایجاد کنیم که بلاک چین را مقیاس‌پذیرتر کند. اما واقعا چه کسی و برای چه منظوری از این زیرساخت استفاده خواهد کرد و اصلا چرا باید کسی به آن اهمیت بدهد؟

در این مقاله می‌خواهیم با بیانی روشن و ساده، مفهوم نسل سوم اینترنت را توضیح دهیم. ابتدا به ایده‌ی اصلی بسیاری از پرو‌ژه‌هایی که نسل سوم وب را شکل می‌دهند خواهیم پرداخت و در ادامه سه روند اساسی آن را بررسی خواهیم کرد.

ادامه مطلب...

قرار نیست این مطلب چیزی را درباره‌ی آینده پیش‌بینی کند.

اصلا آینده مشخص نیست: ما باید برای رسیدن به دنیای مطلوب‌مان انتخاب‌های درست انجام دهیم. آینده‌ای که کاملا مقرون‌به‌صرفه و ارزشمند باشد. آینده‌ای که راه را برایمان روشن کند تا بدانیم باید از کدام مسیر حرکت کنیم.

اصلاحات در نسل سوم وب

اینترنت تا به‌امروز نسل‌های چشمگیری را پشت‌سر گذاشته است. در گذار از نسل اول و دوم، عملکرد، ویژگی‌ها و مقیاس اینترنت گسترش یافت. از وب‌سایت‌های متنِ ساده به سرویس‌های پخش ویدیو رسیدیم. صفحات وبِ استاتیک جای خودشان را به برنامه‌های کاربردی با ویژگی‌های عالی دادند. پیام‌رسان‌های معمولی به شبکه‌های اجتماعی جهانی با سیاست و فرهنگ نوین تبدیل شدند.

هر چه وب بالغ‌تر شد، ما نیز همپای آن بیشتر از قبل پیشرفت کردیم تا اینکه در حال حاضر فقط به تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ مانند گوگل و فیسبوک وابسته هستیم. گوگل سریع‌ترین و راحت‌ترین موتور جستجو را ایجاد کرد و کنترل بیش از ۷۴% کل ترافیک جستجو را در اختیار دارد. فیسبوک نیز محبوب‌ترین شبکه‌ی اجتماعی را ایجاد کرد و کنترل هویت آنلاین بیش از ۲/۲ میلیارد نفر را به‌دست گرفت.

ادامه مطلب...

نسل سوم وب با همه‌ی نسل‌های گذشته تفاوت دارد. هدف اصلی نسل سوم وب، افزایش سرعت، بهبود عملکرد یا راحتیِ بیشتر نیست. اتفاقا برعکس، بسیاری از برنامه‌های کاربردی این نسل (حداقل تا به‌امروز) سرعت و راحتی کمتری نسبت به محصولات موجود دارند.

به‌جای آن، نسل سوم وب به قدرت توجه دارد. مسأله‌ی اصلی در نسل سوم این است که چه کسی (یا کسانی) بر فناوری‌ها و برنامه‌های کاربردی که ما هر روز از آنها استفاده می‌کنیم نظارت خواهد کرد. نسل سوم وب می‌خواهد روند پویایی را که دهه‌ی گذشته‌ی اینترنت را شکل داده است (تلاش برای ایجاد تعادل بین راحتی در استفاده و نظارت) متوقف کند. ما چنان به این پویایی عادت کرده‌ایم که به‌نظر می‌رسد دوری از آن اجتناب‌ناپذیر است. البته این درست است که استفاده از اینترنت در اصل به منزله‌ی تحت کنترل قرار گرفتن است و عضویت در شبکه‌های اجتماعی درواقع فرقی با فروختن اطلاعات شخصی به تبلیغ‌کنندگان یا حتی بدتر از آنها ندارد. اما مگر راه دیگری هم برای آن هست؟

ادامه مطلب...

نسل سوم وب این فرضیه را رد می‌کند. چرا ما نتوانیم از مزایای نوعی از اینترنت بهره‌مند شویم که در آن نیازی به دادنِ بیشترین قدرت به تعداد محدودی از شرکت‌ها نباشد؟ این روند پویا فقط محصول فناوری کنونی و انتخاب‌هایی است که ما در این مسیر انجام داده‌ایم؛ بنابراین چیزی نیست که نتوان آن را تغییر داد.

نسل سوم وب حرکت به‌سوی ایجاد فناوری‌های متفاوت و انتخاب‌های بهتر است. ما تصمیم نداریم آن را جایگزین وب کنیم، بلکه می‌خواهیم همان وب را با تغییر در ساختار بنیادین آن عرضه کنیم. این یک انقلاب نیست، نوعی اصلاحات است.

پروژه‌های نسل سوم وب ممکن است متفاوت باشند، اما به‌هرحال همه‌ی آنها زمینه‌ای مشترک را ارائه می‌کنند. نسل سوم وب از گروهی از فناوری‌هایی تشکیل شده است که ساختار نظارت بر اینترنت را از نو تنظیم می‌کنند. این فناوری‌ها شامل پروژه‌های مالی (ارزهای دیجیتال)، فناوری‌های ارتباطات اساسی (پیام‌های رمزنگاری شده)، پروژه‌هایی که کاربردهای عمومی‌تر برای کاربران دارند و واسطه‌ها را حذف می‌کنند (شبکه‌های اجتماعی باز و بازارهای همتا به همتا) و زیرساخت حیاتیِ اینترنت (DNS غیرمتمرکز) هستند.

نسل سوم وب بسیار فراتر از ارزهای دیجیتال، بلاک چین‌ها و محصولات دیگر اقتصاد رمزپایه است و هر فناوری که به اصلاح شدن اینترنت متمرکز کمک کند را دربر می‌گیرد. به‌کمک این اینترنت جدید، کاربران می‌توانند روی زندگی دیجیتال‌شان کنترل بیشتری داشته باشند. بااین‌حال ما بر این باوریم که این فناوری‌ها مهم‌ترین و بیشترین سهم را در روند کنونی نسل سوم وب دارند و به‌همین‌دلیل در این مقاله روی آنها تمرکز خواهیم کرد.

سه روند برای نسل سوم وب

در این مطلب سه روند نسل سوم وب را بررسی می‌کنیم. این بررسی نشان خواهد داد که این روندها چگونه ممکن است با گذشت زمان توسعه یابند. این سه روند به شرح زیر هستند:

اول، پول ماهیتی کاملا اینترنتی خواهد داشت.دوم، برنامه‌های کاربردی «غیرمتمرکز» به کاربران خدماتی جدید ارائه خواهند داد.سوم، کاربران روی هویت و داده‌های دیجیتال‌شان کنترل بیشتری خواهند داشت.

به‌خاطر داشته باشید که هر یک از این روندها بر پایه‌ی حدس و گمان هستند. نسل سوم وب به‌ناچار فناوری‌ها و برنامه‌هایی را دربرمی‌گیرد که غیرقابل پیش‌بینی هستند و تقریبا می‌توان گفت تصور آنها در حال حاضر کمی برایمان مشکل است.

پول !

ادامه مطلب...

پول در نسل سوم وب کاملا اینترنتی خواهد شد.

در گذشته، اینترنت برای نظام مالی سنتی آفلاین چیزی بیشتر از یک پورتال (درگاه) نبود. اما ارزهای دیجیتال همان‌طور که از نام آنها برمی‌آید، دیجیتال هستند. بنابراین برای انجام یک تراکنش ارز دیجیتال، نیازی به ارتباط با سیستم‌های آفلاین نیست و فقط ارسال یک پیام اینترنتی کافی است.

بیشتر بخوانید: به‌زودی ما در دنیایی زندگی خواهیم کرد که در آن پول فقط به اینترنت نیاز خواهد داشت

در حال حاضر ارسال و دریافت تراکنش‌ها کاری است که فقط با یک نرم‌افزار به‌راحتی انجام می‌شود. اما با تعمیم آن، هر فرد می‌تواند با اتصال به اینترنت و داشتن یک تلفن این کار را انجام دهد.پرداخت دیجیتال مدل‌های جدیدی از کسب‌وکار را ارائه می‌کند که در گذشته عملا امکان‌پذیر نبود. این مدل‌ها هزینه‌های برخی از تراکنش‌ها را کاهش خواهند داد (مانند انتقال پول به اقصی نقاط جهان)، کاربردهای جدیدی را ارائه خواهند کرد (مانند پرداخت پول از طریق دستگاه‌های پرداخت) و در انبوهی از بازارهای جدید در دسترس مردم خواهند بود (برای افرادی که در گذشته نمی‌توانستند به نظام‌های مالی سنتی دسترسی داشته باشند.)اصلی‌ترین عملیات مربوط به امور مالی (مانند وام‌دهی، فعالیت‌های مشتقه و مبادلات) الزامات برنامه‌های مالی پیچیده‌تری را به شیوه‌ای فراهم می‌کند که هرکسی می‌تواند از آن استفاده کند.همچنان‌که فناورها به اکتشاف در فضای طراحی‌شده‌ی اقتصاد رمزپایه مشغول هستند، انواع جدیدی از پول را ایجاد خواهیم کرد. البته در حال حاضر فقط شروع به بررسی احتمالاتی مانند توکن‌های پروتکل و دارایی‌های دیجیتال غیر قابل جایگزینی کرده‌ایم.ادامه مطلب...

ساتوشی ناکاموتو روشی را اختراع کرد که در آن شبکه‌ای از ارزها و پرداخت‌ها به نظارت از سوی یک نهاد مرکزی نیاز نداشته باشد، به‌همین دلیل ارز دیجیتال به‌وجود آمد. بیت کوین به‌این دلیل غیرمتمرکز است که افراد و نهادهای مختلفی از شرکت‌های ماینینگ بزرگ گرفته تا اپراتورهای اعتبارسنج فردی و توسعه‌دهندگان اصلیِ پروتکل آن را کنترل می‌کنند. همه‌ی آنها به روش‌های مختلف و در درجات مختلف بر این شبکه تأثیرگذار هستند، اما هیچ‌یک از آنها قدرت انحصاری ندارد.

تمرکززدایی مفهوم اصلی نسل سوم وب است، اما بیشتر شبیه یک شعار است تا یک توصیف فنی دقیق. تمرکززدایی به طیف گسترده‌ای از امکانات اشاره می‌کند. آیا پلتفرمی که از سوی ۲۰ نهاد کنترل می‌شود غیرمتمرکز است؟ ۱۰۰ نهاد چطور؟ ۱۰,۰۰۰ نهاد چه؟ اصلا ما از چه نوع تمرکززدایی صحبت می‌کنیم؟

ادامه مطلب...

تمرکززدایی یک مفهوم باینری نیست. می‌توان آن را به خطی جهت‌دار در امتداد طیفی از امکانات تشبیه کرد. گفتن اینکه یک سامانه باید غیرمتمرکز باشد کمی شبیه این است که بگوییم می‌خواهیم یک پل روی یک رودخانه بسازیم و می‌خواهیم «بزرگ» باشد. مشکلی در این جمله وجود ندارد، اما آیا این اطلاعات کامل و مفید هستند؟ مسلما نه. برای ساخت این پل، باید این را هم بدانیم که روی کدام رودخانه و با چه وسعتی باید ساخته شود و نیز تا چه ظرفیتی از بار را باید تحمل کند.

هدف نسل سوم وب این نیست که همه‌ی سامانه‌ها را تا جایی‌که امکان دارد غیرمتمرکز کند. منظور از تمرکززدایی در نسل سوم وب این است که بتوانیم در امتداد این طیف، اهداف دیگری را هم کشف کنیم. اینکه چه درجه‌ای از تمرکززدایی مفید یا ضروری است، به کاربردهای آن بستگی خواهد داشت. به‌عنوان یک نمونه، بیت کوین تا اندازه‌ای غیرمتمرکز است که سانسور پرداخت‌ها و نیز تغییر پارامترهای اساسی در آن بسیار دشوار می‌شود. این یک سیاست پولی ضد تورمی (deflationary monetary policy) است که در آن مقدار کل بیت کوین به‌شکل دائمی محدود در نظر گرفته شده است. دیگران نیز تلاش خواهند کرد ارزهای جهانی مشابهی که از ویژگی تمرکززدایی بهره می‌برند ایجاد کنند. به‌عنوان مثال می‌توان از کوین‌هایی مانند Dai نام برد که تلاش می‌کنند مشکل بی‌ثباتی را حل کنند.

ادامه مطلب...

از آنجایی‌که بیت کوین اولین ارز دیجیتال بوده است، اغلب به‌عنوان تنها طراحی ممکن برای ّارز دیجیتال در نظر گرفته می‌شود. در نتیجه، می‌توان گفت «ارز دیجیتال» دیدگاه‌های سیاسی خاص درباره‌ی پول (مانند مزایای ارزهای ضدتورمی) را دربرمی‌گیرد.

طراحی‌های ممکن زیادی برای یک ارز دیجیتال وجود دارد که ممکن است به‌دردِ اهداف متفاوتی بخورد و نباید از اهمیت این موضوع غافل شد. علاقه‌مندان به بیت کوین بر این باورند که هدف ارز دیجیتال پیاده‌سازی سیاست پولی موردنظر آنها است. چنین تفسیری شاید بیش‌ازحد خودبینانه باشد. اما برخی دیگر کمی فروتنانه‌تر آن را تفسیر می‌کنند و می‌گویند نوآوری اصلی ارزهای دیجیتال این است که افراد می‌توانند هر رویداد دلخواهی را در سیاست پولی که برایشان انتخاب شده است برگزینند. تنها چیزی که بدان نیاز دارند اتصال به اینترنت و تلفن است.

برنامه‌ها و خدمات غیرمتمرکز

محصولات و خدمات اینترنتی امروزی از سوی شرکت‌های خصوصی تولید و کنترل می‌شوند. بیشتر برنامه‌های کاربردی اینترنتی که استفاده می‌کنید، از سوی یک نهاد قانونی کنترل می‌شوند. این نهادها افرادی را استخدام می‌کنند تا روی این برنامه‌ها کار کنند، خودشان تصمیم می‌گیرند که کدام ویژگی‌های این برنامه‌ها اولویت دارند، سرورهایی را که داده‌های این برنامه‌ها روی آن قرار دارند کنترل می‌کنند و آن‌دسته از کُدهایی را که باید در محصول نهایی قرار گیرد تعیین می‌کنند.

نسل سوم وب به ما نوید می‌دهد که ممکن است گزینه‌های دیگری نیز وجود داشته باشد. شاید ما بتوانیم محصولات و خدماتی را ایجاد کنیم که توسط هیچ شرکتی کنترل نمی‌شوند، اما در مقایسه با همتایان متمرکز همچنان مفید واقع می‌شوند. همان‌طور که درباره‌ی بیت کوین دیدیم چگونه این محصولات غیرمتمرکز می‌شوند، هرچند دلایل منطقی این تمرکززدایی و مزایایی که ارائه می‌دهد ممکن است بسیار متفاوت باشد.

ادامه مطلب...

برای نمونه می‌توانید یک «پلتفرم غیرمتمرکز» را در نظر بگیرید. این پلتفرم می‌تواند یک پلتفرم اجتماعی باشد؛ مانند توییتر یا مدیوم که برای کاربرانش این امکان را فراهم می‌کند که محتوایی را به اشتراک بگذارند، در مورد آن نظر بدهند و به محتوایی که می‌پسندند رأی بدهند.

چنین پلتفرمی با سازوکارهایی که دارد، کاربران را تشویق به مشارکت می‌کند. کاربران به جای اینکه فقط مطالب منتشر شده را تأیید کنند یا برای آنها کامنت بگذارند، می‌توانند از این پلتفرم‌ها برای ارسال یا دریافت مبالغ خُرد برای یکدیگر یا حتی حمایت مالی از تولیدکنندگان محتوا استفاده کنند

بهترین کاربران توییتر یا نویسندگان مدیوم به‌شکل مستقیم از طریق همین پلتفرم درآمدشان را دریافت می‌کنند و مجبور نیستند به‌دنبال روش‌های دیگری برای کسب درآمد از شبکه‌ی بزرگ دنبال‌کنندگان‌شان باشند.

حتی اگر کاربران برای هر رأی فقط چند سنت پرداخت کنند، باز هم این شیوه بهتر از شیوه‌ی کار پلتفرم‌های متمرکزی مانند یوتیوب است که برای هر یک میلیون بازدید فقط چند هزار دلار به سازندگان ویدیو پرداخت می‌کنند. در این پلتفرم‌های غیرمتمرکز، هیچ نهاد مرکزی وجود ندارد که از کاربران برای پول‌هایی که به یکدیگر پرداخت می‌کنند کارمزد دریافت کند و از این‌طریق برای خودش درآمدی داشته باشد. این پلتفرم حتی می‌تواند از بودجه‌ی جمع‌آوری‌شده از کاربران پاداش‌هایی را درنظر بگیرد و بین برترین پست‌های هر روز توزیع کند.

قوانین اصلی که خدمات غیرمتمرکز را مدیریت می‌کنند در یک پروتکل متن باز تعریف می‌شوند. کاربران با استفاده از نرم‌افزار انتخابی خودشان با آن پروتکل تعامل برقرار می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر، اپلیکیشن‌های متعددی می‌تواند وجود داشته باشد که با اینکه توسط توسعه‌دهندگان مختلف ساخته شده‌اند اما همه‌ی آنها به یک شبکه‌ی اجتماعی  مشابه متصل هستند. این نرم‌افزارها ممکن است ویژگی‌های مختلفی را ارائه دهند، اما همه‌ی آنها با یک پروتکل اشتراکی سازگار هستند. درست مانند نرم‌افزارهای ارسال ایمیل که حتی اگر تفاوت‌های جزئی داشته باشند، باز هم از استانداردهای مشابهی برای ارسال و دریافت پیام استفاده می‌کنند.

کاربران می‌توانند از هر نرم‌افزار دلخواه استفاده کنند و این نرم‌افزارها می‌توانند ویژگی‌های متفاوتی داشته باشند یا اینکه خدمات طرف سوم (third party) را ارائه دهند. از آنجایی‌که این نرم‌افزارها روی یک پروتکل غیرمتمرکز قرار می‌گیرند، نیازی نیست توسعه‌دهندگان آنها از هیچ شرکت مرکزی کسبِ اجازه کنند و می‌توانند بدون نگرانی از اینکه روزی دسترسی API آنها لغو شود محصولات‌شان را ایجاد کنند. کاربران مجبور نیستند منتظر توییتر بمانند تا ویژگی‌های ضد هرزنامه یا ضد مزاحمت جدید اضافه کند، کافی است از یک نرم‌افزار ارائه‌دهنده‌ی خدمات استفاده کنند. اکوسیستم خدمات روی پروتکل باز توسعه می‌یابد و به کاربران اجازه می‌دهد هر چیزی که می‌توانند امروز با توییتر انجام دهند را در اختیار داشته باشند و حتی به چیزی فراتر از آن هم دسترسی داشته باشند.

ادامه مطلب...

این موضوع نشان‌دهنده‌ی مزایای پلتفرم‌های غیرمتمرکز است: اکوسیستم پایدار خدمات طرف سوم. توسعه‌دهندگان برنامه‌های کاربردی با خیال راحت می‌توانند محصولاتی سودمند را روی یک پروتکل غیرمتمرکز ایجاد کنند، زیرا هیچ شرکتی وجود ندارد که بتواند روزی دسترسی API آنها را لغو کند. این پلتفرم می‌تواند بی‌طرف باقی بماند، یعنی یک شبکه‌ی بزرگتر از توسعه‌دهندگان وقت و پول خود را به‌منظور راه‌اندازی کسب‌وکارها روی آن سرمایه‌گذاری خواهند کرد. کریس دیکسون در مقاله‌ای با عنوان چرا تمرکززدایی مهم است (Why Decentralization Matters) این بحث را عمیق‌تر بررسی می‌کند.

البته ما هنوز هم از محصولات و خدماتی که شرکت‌های متمرکز ایجاد کرده‌اند استفاده می‌کنیم. اما این شرکت‌ها می‌توانند کنترلی را که روی محصولات‌شان دارند کمی محدودتر کنند و بخش بیشتری از آن را به خودِ کاربران بسپارند.

این قابلیت در حال حاضر در اپلیکیشن‌های پیام‌رسان رمزنگاری‌شده مانند سیگنال که محصول شرکت نرم‌افزاری Open Whisper Systems (با علامت اختصاری OWS) است وجود دارد. به‌دلیل همین قابلیت این پیام‌رسان‌ها هرگز ارتباطات بین کاربران را نمی‌بینند و اطلاعات آنها را نگه نمی‌دارند. آنها با طراحی چنین اپلیکیشنی که از سیستم رمزنگاری بسیار قوی استفاده می‌کنند به‌عمد کنترل خودشان را روی کاربران‌شان محدود کرده‌اند.

ادامه مطلب...

در حالی‌که استارتاپ‌های اینترنتی به آرمان «بد نباش» پایبند بودند، شرکت‌های نسل سوم وب هدفی بالاتر را دنبال می‌کنند و سعی می‌کنند اطمینان حاصل کنند که «اگر بخواهند هم نتوانند بد باشند». حداقل انواع خاصی از بدی در آنها وجود نداشته باشد. نسل سوم وب شامل فناوری‌هایی است که به توسعه‌دهندگان این امکان را می‌دهد با رد کردن بخشی از قدرتی که دارند، در وهله‌ی اول کنترل خودشان را روی مشتریان محدود کنند. البته منظور این نیست که به‌هیچ‌عنوان به شرکت‌های متمرکز اعتماد نخواهیم داشت، بلکه بدان معناست که می‌توانیم کمتر از قبل به آنها تکیه داشته باشیم.

کاربر می‌تواند هویت و اطلاعات شخصی‌اش را مدیریت کند

در نسل سوم وب، کاربران می‌توانند روی هویت و اطلاعات‌شان کنترل بیشتری داشته باشند.

امروزه بسیاری از هویت‌های آنلاین ما متعلق به دیگری است، مانند نشانی جیمیل یا حساب کاربری فیس‌بوک که از سوی یک شرکت بزرگ مدیریت می‌شود. نسل سوم وب می‌خواهد زمینه‌ای را فراهم کند که کاربران شخصا روی هویت‌های آنلاین خودشان کنترل داشته باشند.

این امر تا حدودی نتیجه‌ی زیرساختی است که برای ارزهای دیجیتال ایجاد شده است. داشتن ارز دیجیتال نیازمند داشتن کلیدهای خصوصی است و میلیون‌ها نفر از برنامه‌های مختلفی برای انجام این کار استفاده می‌کنند. اما مردم با استفاده از همین فناوری می‌توانند هر نوع داده‌ی مبتنی بر بلاک چین از جمله هویت شخصی‌شان را مدیریت کنند. اینکه ما این برنامه‌ها را «کیف پول» می‌نامیم امری تصادفی نیست، در آینده همین کیف پول‌ها نه تنها پول شما که ID شما را نیز در خود نگهداری خواهند کرد.

ادامه مطلب...

اما نسل سوم وب چگونه به کاربران این امکان را می‌دهد تا شخصا روی اطلاعات و داده‌های خودشان کنترل داشته باشند؟ اول اینکه وقتی کاربران خودشان از هویت شخصی‌شان استفاده کنند، نیازی به طرف سومی مانند فیس‌بوک و نظایر آن نیست. این امر سبب می‌شود توانایی ارائه‌کنندگان هویت مانند فیس‌بوک برای دسترسی به اطلاعات کاربر محدود شود. دوم اینکه با روی‌کارآمدنِ خدمات غیرمتمرکز دیگر شرکت یا نهاد متمرکزی وجود نخواهد داشت که داده‌ها و اطلاعات شخصی کاربران را جمع‌آوری و ذخیره کند یا به فروش برساند. بنابراین هنگامی‌که از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنید، یک آپارتمان اجاره می‌کنید یا حتی وسیله‌ی نقلیه خریداری می‌کنید اطلاعات‌تان فقط تحت مدیریت خودتان خواهد بود. به‌طورکلی، بیشترین استفاده‌ی ما از اینترنت از طریق پلتفرم‌ها و سامانه‌هایی صورت خواهد گرفت که نمی‌توانند اطلاعات ما را جمع‌آوری کنند.

در نهایت، قابلیت‌های جدیدی که توسط فناوری‌های نسل سوم وب ارائه خواهد شد (یعنی کنترل روی هویت‌ها و داده‌ها و همچنین دسترسی به شبکه‌ی پرداخت جهانی) به کاربران کمک می‌کند شرکت‌های رسانه‌های اجتماعی کنونی را به کسب‌وکارهای میلیارد دلاری تبدیل کنند.

در نسل سوم وب کاربران خودشان صاحب این متاع ارزشمند خواهند شد. حتی اگر روزی تصمیم بگیرید اطلاعات مربوط به عادت‌های جستجوی شخصی خودتان را به‌فروش برسانید، حداقل می‌دانید پولش به‌جیب خودتان خواهد رفت نه به جیب فیس‌بوک! همان‌طور که ما سازوکارهای جدیدی را برای مالکیت دارایی‌های دیجیتال‌مان تجربه می‌کنیم، کاربران نیز به روش‌های مختلف می‌توانند بخشی از فناوری را که هر روز از آن استفاده می‌کنند در اختیار داشته باشند؛ فرصتی که تابه‌امروز فقط برای کارآفرینان، سرمایه‌گذاران خطرپذیر و سرمایه‌گذاران معتبر در دسترس بوده است.

آیا ظهور نسل سوم وب حتمی است؟

ادامه مطلب...

شاید گفتن اینکه ظهور نسل سوم وب اجتناب‌ناپذیر است چندان ساده نباشد. توصیفاتی که در بالا از آینده‌ی احتمالی ارائه کردیم با موانع زیادی روبروست. برخی از این موانع ممکن است هرگز برطرف نشوند. برخی مشکلات حل نشده در نسل سوم وب به شرح زیر هستند:

آیا کارآفرینان واقعا برای ایجاد اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز انگیزه دارند؟ چه‌کسی آنها را تأمین خواهد کرد؟ درحال‌حاضر مسیر سودآوری این اپلیکیشن‌ها نامشخص و ریسک‌پذیر است، در حالی‌که مدل کسب‌وکار «متمرکز» سنتی اطمینان‌بخش‌تر است.آیا اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز بدتر از همتایان متمرکزشان خواهند بود؟ یا شاید بهتر خواهند بود؟ محصولی که از سوی یک شرکت نظارت می‌شود، ممکن است از نظر تولیدی حالت منسجم‌تری داشته باشد و به‌سرعت با ویژگی‌های جدیدش هماهنگ شود. محصولات متمرکز ممکن است همیشه تجربه‌ی کاربری بهتر و راه‌اندازی ساده‌تری داشته باشند.آیا اجزای رمزنگاری اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز برای بسیاری از کاربران چالش‌برانگیز خواهد بود؟ کاربران چگونه می‌توانند کلیدهای خصوصی‌شان را به‌روشی مدیریت کنند که بازیابی آن ایمن‌تر باشد؟ آیا این کار بدون ارجاع به برخی شکل‌های خدمات متمرکز امکان‌پذیر است؟آیا اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز هزینه‌بر خواهند بود؟ به‌منظور کارآمدی بیشتر، باید لایه‌های زیادی به سامانه‌هایی که از سطح پایین تمرکززدایی برخوردار هستند (مانند ذخیره‌ی فایل، محاسبات و پیش‌گویی‌ها) افزوده شود. آیا این لایه‌ها اپلیکیشن‌های غیرمتمرکز را بیش‌ازحد پرهزینه نخواهند ساخت؟آیا اپلیکیشن‌های غیرمتمرکزی که با «قراردادهای هوشمند» ایجاد می‌شوند اصلا معنی خواهند داشت؟ آیا امکان نوشتن کدهایی «غیرقابل‌تغییر» که نیازهای یک اپلیکیشن را برای همیشه برآورده کند وجود دارد؟ اگر باید قراردادهای هوشمند را ارتقا دهیم، چه کسی باید درباره‌ی آنها تصمیم بگیرد؟ در این‌صورت دیگر چه فرقی بین این برنامه‌ها با برنامه‌های متمرکز وجود دارد؟سامانه‌های غیرمتمرکز چگونه مدیریت خواهند شد؟ مسلما تصمیم‌گیری توسط شرکت‌های متمرکز که کنترل کامل را در اختیار دارند، ساده‌تر از ایجاد اجماع (توافق عمومی) بین گروهی از افراد است که منافع و اولویت‌های متفاوتی دارند. چگونه از بین ایدئولوژی‌های سیاسی و فرهنگ‌های مختلف می‌توان لایه‌های اساسی این سامانه‌ها را مدیریت کرد؟آیا اکثریت مردم به حریم خصوصی، کنترل شخصی هویت یا دسترسی به خدمات مالیِ آزاد اهمیت می‌دهند؟ آیا اصلا اهداف نسل سوم وب برای کسی مهم هست؟حکومت‌ها و قانونگذاران چه واکنشی دربرابر نسل سوم وب نشان خواهند داد؟ فناوری‌هایی که به مردم توانایی‌های جدید ارائه می‌کنند، تمایل و کشش اجتناب‌ناپذیری در آنها ایجاد می‌کنند. نسل سوم وب فناوری‌هایی را دربرمی‌گیرد که از سانسور و نظارت به‌دور هستند و به‌منظور کنارگذاشتن مقررات مالی و قوانین اجرایی به‌کار می‌روند.آیا بلاک چین‌های لایه‌ای که در اپلیکیشن‌های نسل سوم وب استفاده می‌شوند می‌توانند برای همیشه به میلیون‌ها یا میلیاردها کاربر خدمات‌رسانی کنند؟

حتی با چنین عدم قطعیتی باز هم نسل سوم وب، چشم‌انداز ارزشمندی برای آینده دارد. می‌توان گفت انتقادی که به علاقه‌مندان به ارز دیجیتال و بلاک چین وارد است کاملا صحیح است؛ زیرا آنها به‌جای آنکه به مشکلاتی که این فناوری‌ها می‌توانند حل کنند توجه داشته باشند، به‌شکل کوته‌بینانه فقط روی خودِ این فناوری‌ها تمرکز می‌کنند. ارزهای دیجیتال و بلاک چین‌ها خودشان اهمیتی ندارند: آنها فقط زمانی ارزشمند هستند که مشکلات را حل کنند.

ادامه مطلب...

چشم‌انداز نسل سوم وب به‌این‌دلیل سودمند است که دیدگاه ما را نسبت به مشکل تغییر دهد: اینترنت دیگر بیش‌ازحد متمرکز شده است و واقعا باید آزاد شود.

تمرکز روی چشم‌انداز نسل سوم وب به جای هر فناوری خاص دیگری، به ما کمک می‌کند خارج از سیاست‌های حزبی که بخش عمده‌ای از فضای ارز دیجیتال را تعریف می‌کند گام برداریم. نسل سوم وب کاملا درباره‌ی این است که کدام پلتفرم کاربردی‌تر خواهد بود. باید روی این موضوع تمرکز کنیم که فناوری واقعا چه کاری می‌تواند انجام بدهد و چه مشکلاتی را می‌تواند حل کند.

این احتمال وجود دارد که اتریوم یا بیت کوین در آینده با شکست مواجه شوند؛ اما حتی اگر این اتفاق رخ دهد باز هم چشم‌انداز نسل سوم وب از بین نخواهد رفت. ما می‌توانیم نسخه‌های بهتر و جدید‌تری از آن سیستم‌ها را با توسعه‌ی همین دانشی که طی ۸ سال گذشته از آن استفاده کرده‌ایم (یعنی اقتصاد رمزپایه) از نو ایجاد کنیم.

نسل سوم وب کاملا آرمانی و مطلق نخواهد بود و نباید خودمان را با این طرز فکر فریب بدهیبم. تجربه‌ی ۲۰ سال گذشته باید به ما آموخته باشد که این فناوری ابزاری سحرآمیز نیست و همه‌ی مشکلاتی که انسان‌ها در هر زمینه‌ی دیگری با آن مواجه هستند در اینترنت نیز وجود دارد. سیاست، قدرت و کنترل با اختراع وب ناپدید نشدند، فقط شکل و قالب‌شان تغییر کرد.

نسل سوم وب این نوید را می‌دهد که حداقل در شرایط کنونی، ایجاد محدودیت‌هایی در زمینه‌ی قدرت اجرایی و کنترل (در شبکه) جزو پیش‌نیازهای آن است و از همین حالا باید به‌طور جدی روی آن فکر کرد. برای اینکه اینترنت را آن‌گونه که باید باشد بسازیم فرصت دیگری داریم و تصور نمی‌شود فرصت سومی وجود داشته باشد. بنابراین بیایید با تمام قدرت از این موقعیت استفاده کنیم.

همجنین بخوانید: چرا نسل سوم وب، لرزه بر اندام غول‌های اینترنتی می‌اندازد؟

منبع: medium
 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - «ما اصحاب رسانه از خودمان چیزی را تولید نمی‌کنیم. ما در حقیقت توزیع‌کننده آگاهی، اطلاعات و معرفتی هستیم که دیگران ـ اعم از دولتی‌ها، نخبگان و سایر دستگاه‌ها ـ تولید می‌کنند و در واقع تولید دیگران را توزیع می‌کنیم.»

مهدی رحمانیان در پاسخ به پرسش ایسنا درباره‌ی عملکرد رسانه‌ها در قبال پرهیز از گسترش ناامیدی و ایجاد توقعات بی‌جا در بین مردم، جملات بالا را اظهار کرد.

مدیر مسوول روزنامه شرق در ادامه مطرح کرد: اولا خوب است که به دستگاه‌ها توصیه شود که توقعات را زیاد نکنند که ما هم این توقعات را انتقال ندهیم. ثانیا اگر شما قدری به عقب برگردید، شعارهایی را به یاد می‌آورید که اتفاقا توقع ایجاد می‌کنند؛ بنابراین من فکر می‌کنم قرار نیست توپ را در زمین همدیگر پرت کنیم.

این فعال رسانه‌ای سپس گفت: ما اصحاب رسانه باید به دولت کمک کنیم، دولت هم باید قدری به خودش کمک کند و واقع‌بینانه‌تر برخورد کند. اینکه مثلا گارد بگیرند و بگویند شما ناامیدی ایجاد نکنید و توقع ایجاد نکنید مشکلی را حل نمی‌کند.

اصحاب رسانه بی‌تقصیرند

مدیر مسؤول شرق در پاسخ به پرسش دیگر ایسنا درباره لزوم ارجاع افکار عمومی مردم به رسانه‌های داخلی و نه رسانه‌هایی که با القاء و تخریب باعث انحراف مسیر افکار عمومی می‌شوند، تصریح کرد:‌ درست است که مردم به رسانه‌های ما بی‌اعتماد شده‌اند، اما اینکه آیا رسانه‌ها مقصرند یا دیگران هم در آن نقش دارند، باید کالبدشکافی شود. ما قبول داریم که به لحاظ بی‌اعتبار شدن رسانه‌های داخلی، یک بخشی صداوسیما، خود مسؤولان و رسانه‌ها مقصرند. یک بخش دیگر هم ما رسانه‌ها مقصر هستیم که جهت‌گیری مردم از رسانه‌های داخلی به رسانه‌های خارجی سوق پیدا کرده است.

رحمانیان افزود: ما اصحاب رسانه در این قضیه تقصیر نداریم. اجازه بدهند ما هم به آن سقف متناسب پرواز کنیم. اجازه بدهند به مردم و مخاطبان‌مان حقایق را بگوییم، البته در چارچوب سیاست‌های نظام و حفظ امنیت ملی و مصالح ملی و بعد ببینیم باز هم مردم ما به رسانه‌های خارجی میل دارند یا نه. شما در حادثه دی‌ ماه ۹۶ اگر دقت کنید صداوسیما یک آمار درستی در ارتباط با کشتارها داد. حتی رسانه‌های خارجی معاند نیز به آن استناد کردند. یعنی دیگر آمارسازی و کشته‌سازی نمی‌کردند. بنابراین اگر با مخاطب صادقانه برخورد شود طبیعی است که میل به رسانه‌های دیگر پیدا نمی‌کنند.

مدیرمسؤول روزنامه شرق درباره اینکه آیا رسانه‌ها توقع مخاطب را بالا می‌برند، بیان کرد: رسانه‌ها در این زمینه نقشی ندارند. رسانه‌ها فقط زمانی که یک مقام مسوول نکته‌ای را می‌گوید انتقال می‌دهند. این مسؤولان هستند که توقع ایجاد کردند و نباید می‌کردند.

او با بیان اینکه رسانه‌ها یک واسط هستند، گفت: رسانه‌ها واسط بین مردم و مسؤولان هستند. رسالت رسانه این است که حرف مردم را به گوش مسؤولان برساند و بالعکس. در عین حال نباید امید کاذب و امید واهی ایجاد کنند. این وظیفه اصلی رسانه است صرف نظر از اینکه اصلا در چه دستگاه ایدئولوژیکی کار می‌کند. رسانه برای حفظ مخاطب باید صادق باشد؛ چرا که یک بار مصرف نیست. به نظرم رسانه‌ها اگر بخواهند منفعتی هم رفتار کنند، باید حتما به سمت برخورد صادقانه با مخاطبان خودشان بروند.

رحمانیان در پایان درباره‌ی وضعیت رسانه‌های ما نظهار کرد: با توجه به شرایطی که جامعه و رسانه‌های ما دارد، معدل عملکرد رسانه‌های ما مطلوب است. ما باید معدل‌گیری کنیم و نمی‌توانیم موردی به رسانه‌ها نگاه کنیم. حال ممکن است یک رسانه‌ای اشتباهی هم کرده باشد اما به نظرم رسانه‌های شناسنامه‌دار ما معدل‌شان قابل دفاع است. البته در رابطه با رسانه‌های مجازی که شناسنامه ندارند و هیجانی و سرعتی عمل می‌کنند نظرم چیز دیگری است.

پیشخوان

آخرین اخبار