همزیستی نیوز - فرماندار شهرستان قشم گفت: بدون تردید مسئولانی که با راهکارهای غیرقانونی به دنبال کسب حقوق های نجومی هستند، نمی توانند مشکلات مردم را درک کنند و برای حل مشکلات جامعه گام های مناسبی بردارند.
به گزارش ایرنا عزت کمال زاده روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، افزود: تدبیر دولت یازدهم در مبارزه جدی و مستمر با پرداخت حقوق های نامتعارف، امیدی برای آینده بهتر کشور و نظام است.
به گفته وی بیانیه صریح و قاطع رئیس جمهوری دولت یازدهم برای مبارزه با حقوق های بالای برخی مدیران ستودنی است و باید دولت تدبیر و امید را در این مسیر حمایت و پشتیبانی کرد.
وی تاکید کرد: رویکرد دولت یازدهم در این زمینه گامی بزرگ برای تحقق آرمان های اولیه انقلاب اسلامی به شمار می رود و روحانی را می توان پرچم دار مبارزه با حقوق های نامتعارف دانست.
فرماندار قشم با بیان اینکه پس از پیروزی انقلاب، ملت بزرگ ایران منتظر چنین اقدامی از طرف دولت ها بودند، اظهار کرد: خوشبختانه این مهم در دولت تدبیر و امید اتفاق افتاد و واکنش رئیس جمهوری در این حوزه را می توان راهبردی مهم در جهت شفاف سازی نظام اقتصادی کشور ارزیابی کرد.
وی ادامه داد: به طور قطع بیانیه رئیس جمهوری دولت یازدهم در خصوص حقوق های نامتعارف و بیان این مطلب که در مبارزه با این پدیده شوم با کسی عهد اخوت نبسته ایم، گامی مهم در جهت اعتمادسازی بین ملت و دولت است.
کمال زاده با تاکید بر اینکه دولت یازدهم به دنبال راهکاری عملیاتی برای مبارزه جدی با پرداخت حقوق های نامتعارف است، گفت: بی شک باید تمام نهادها و دستگاه های دولتی و غیردولتی، دولت یازدهم را حمایت کنند تا شاهد شتاب گیری این روند در کشور باشیم.
فرماندار قشم با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در نماز عید سعید فطر در خصوص حقوق های نامتعارف نیز گفت: منویات معظم له فصل الخطاب تمام مسئولان است و همه باید از دستورهای ایشان پیروی کنند.
رییس جمهوری دوشنبه هفته گذشته در باره حقوق های نامتعارف بیانیه مهمی خطاب به ملت ایران صادر کرد.
حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی در این بیانیه تاکید کرد که مبارزه با فساد و رانت را تا ریشه کنی ادامه می دهد.
وی در این بیانیه با ابلاغ این دستور که لایحه اصلاح نظام حقوقی پرداخت ها با رفع خلاء های قانونی با فوریت تهیه و همچنین دستگاه ها موظف به انتشار حداقل و حداکثر حقوق مدیران کشوری و لشگری هستند، تصریح کرد: با کسی عقد اخوت نبسته ام؛ مبارزه با فساد و رانت در نظام اداری و اقتصادی را تا ریشه کن شدن آن ادامه می دهیم.
اختصاصی همزیستی نیوز - معاون آموزشي واحد بين الملل دانشگاه آزاد اسلامی قشم گفت: این واحد در 58 رشته دکتری تخصصی و کارشناسی ارشد برای نیمسال اول تحصیلی 95- 96 دانشجو می پذیرد.
دکتر فرامرز شیرین بیان روز سه شنبه در گفت و گوی اختصاصی با همزیستی نیوز افزود: از این تعداد 24رشته در مقطع دکتری تخصصی و 34رشته در مقطع کارشناسی ارشد قرار دارد.
وی با اشاره به اینکه تصویب طرح ایجاد این تعداد بالای رشته های مقاطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاه آزاد واحد بین الملل قشم در سطح کشور بی سابقه است از برگزاری آزمون اختصاصی واحدهای پردیس این دانشگاه در مردادماه 95 برای پذیرش دانشجو در این رشته ها خبر داد.
شیرین بیان این موفقیت را نتیجه تلاش همه مسئولان واحد بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی قشم بویژه دکتر منصور آزاد دانست و از مسئولان و مدیران شهرستان و منطقه آزاد قشم خواست از این فرصت پیش آمده برای ارتقاء فعالیت های توسعه جزیره قشم نهایت استفاده را ببرند.
به گفته معاون آموزشی واحد بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی قشم علاقه مندان مي توانند برای اطلاع از جزئیات پذیرش در این رشته ها به وب سايت مركز آزمون دانشگاه آزاد اسلامی به آدرس www.azmoon.org مراجعه نمايند.
اختصاصی همزیستی نیوز – مدیرعامل شرکت ملی کشتیرانی عمان( NFC) از راه اندازی خط کشتیرانی انتقال مسافر و بار به بندرعباس و جزیره قشم در ایران از روز 18ژوئیه(.پنجشنبه 7 مرداد ماه سال جاری) خبر داد.
به گزارش پایگاه خبری مسقط دیلی، مهدی بن محمد الابدوانی گفت: آیین به آب اندازی کشتی برای راه اندازی این خط روز جشن رنسانس در کشور سلطان نشین عمان برگزار می شود.
وی افزود: خدمات انتقال مسافر در این خط دوبار در هفته به مدت شش ماه به صورت آزمایشی از بندر خصب در استان مسندم عمان شروع می شود و به اسکله شهید باهنر بندرعباس از طریق بندر بهمن قشم می رسد.
وی خاطرنشان کرد: برای پیشبرد همکاری های منطقه ای بین بنادرایران و عمان، این تصمیم به دنبال برگزاری نشست همه طرف های علاقه مند به توسعه روابط و هیات های رسمی عمان و ایران اتخاذ شد.
به گفته الابدوانی، مدیریت اجرایی شرکت NFCدرحال رایزنی با هیات های ایرانی است تا اطمینان حاصل کند که تمام طرف های مذکور با آژانس های مختلف دولتی برای تسهیل مسافرت شهروندان و ساکنان عمان به ایران هماهنگی ها را انجام بدهند.
وی اعلام کرد: مردم می توانند بدون ویزا به جزیره قشم سفر کنند ولی برای سفر به بندرعباس از سفارت ایران در عمان باید ویزا بگیرند.
وی یادآور شد: مذاکرات در استان هرمزگان ایران برای صدور ویزا به مسافران عمانی در هنگام ورود به بندرعباس در جریان است.
ابدوانی گفت: سفر دریایی از خصب به جزیره قشم یک ساعت و نیم و به بندرعباس دو ساعت طول می کشد.
مدیر شرکت NFCتصریح کرد: خدمات این خط تنها برای انتقال مسافران و بار همراه آنهاست و با تکمیل ساخت سکو برای بار کشتی در برخی از بنادر ایران، انتقال محموله های بار نیز امکان پذیر می شود.
همزیستی نیوز - مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم انتقاد از مناطق آزاد توسط کسانی که به گفته او از قوانین و مقررات اداره این مناطق اطلاع و مطالعات دقیق ندارند را بی رحمانه و بدون استدلال و منطق عنوان کرد.
حمید رضا مومنی از همه منتقدان رسما دعوت کرد برای مباحثه و ارزیابی دقیق براساس آمار و ارقام به این منطقه سفر کنند تا با واقعیات آشنا شوند و قضاوت به عهده مردم که به گفته وی ولی نعمت همه هستند، واگذار شود.
به گفته وی اینکه چند نفر اطلاعات ناقص و اشتباه خود را به مردم دیکته کنند و از مناطق آزاد به عنوان مراکز ورود قاچاق کالا نام ببرند کار درستی نیست.
به گزارش روابط عمومی منطقه آزاد قشم مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم گفت: 30هزار میلیارد ریال درآمدهای این سازمان به دلیل سوء مدیریت ها درگیر محاکم قضایی است و تلاش داریم هرچه سریعتر این منابع آزاد شود.
حمید رضا مومنی رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم در همایش تجلیل از 16 واحد برتر صنعتی این منطقه در روز ملی صنعت (دهم تیر ماه) در سالن مرکز بین المللی رشد قشم نکات مهمی را در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی، گره گشایی از مشکلات صنایع، میزان حقیقی قاچاق از مناطق آزاد، میزان اعتبارات عمرانی منطقه، اهمیت آزاد سازی منابع سازمان از طریق مراجع قضایی، فعال سازی کمیته بررسی وضعیت واحدهای بحرانی، واگذاری اختیارات ساخت طرح جامع ارتباطی خلیج فارس به سازمان منطقه آزاد و خوشه بندی صنایع و موارد دیگر را در جمع فعالان صنعتی قشم عنوان کرد.
***تمامی منتقدین را به به مناظره دعوت می کنم / انتقادات از مناطق آزاد مبنای اطلاعاتی و مطالعاتی ندارد .
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم در بخش نخست سخنان خود انتقاد از مناطق آزاد توسط کسانی که از قوانین و مقررات اداره این مناطق اطلاع و مطالعات دقیق ندارند را بی رحمانه و بدون استدلال و منطق عنوان کرد.
حمید رضا مومنی گفت: از همه منتقدان رسما دعوت می کنم برای مباحثه و ارزیابی دقیق براساس آمار و ارقام به این منطقه سفر کنند تا با واقعیات آشنا شوند و قضاوت را به عهده مردم که ولی نعمت همه هستند واگذار کنیم.
وی ادامه داد: اینکه چند نفر اطلاعات ناقص و اشتباه خود را به مردم دیکته کنند و از مناطق آزاد به عنوان مراکز ورود قاچاق کالا نام ببرند کار درستی نیست.
***سهم مناطق آزاد کشور در بخش قاچاق کالا به نیم درصد هم نمی رسد
رئیس هیئت مدیره سازمان منطقه آزاد قشم با اعلام اینکه معاون ستاد مبارزه با قاچاق کالای کشور به تازگی از کاهش 10 میلیارد دلاری این پدیده ضد ارزشی خبر داده است، گفت: براساس آمار رسمی 32 میلیارد دلار اقتصاد غیر رسمی (قاچاق ) در کشور جریان دارد که با حذف 10 میلیارد دلار اعلام شده این رقم به 22 میلیارد دلار رسیده است.
به گفته وی، سازمان منطقه آزاد هیچ مسئولیتی در قبال مبارزه با قاچاق کالا ندارد اما اگر بپذیریم که این مسئولیت نیز به عهده ما است، سهم ارزش کالای قاچاق در مناطق آزاد کشور با مقایسه آن در کل کشور به نیم درصد هم نمی رسد.
مومنی با اشاره به اینکه متاسفانه گروهی با فرافکنی تلاش می کنند خدمات دولت تدبیر و امید را منفی جلوه دهند، گفت: در همه نقاط جهان مسئولان کشورهای دارای مناطق آزاد برای رشد و موفیقت این مناطق تلاش می کنند در صورتی که در ایران دقیقا بر خلاف آن اقدام می شود.
***ملاک ارزیابی مناطق آزاد باید قانون چگونگی اداره این مناطق باشد
وی با اشاره به قانون چگونگی اداره مناطق آزاد کشور و ماده 112 این قانون گفت: متاسفانه مناطق آزاد در حقیقت نقش سازمان عمران را ایفا می کنند و به همین دلیل از وظایف اصلی خود دور شده اند.
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم افزود: 300 کیلومتر مربع از مساحت یک هزار و 500 کیلومتری این جزیره منطقه آزاد است اما ما به عنوان وظایف حاکمیتی به کل جزیره و در بخش های مختلف از جمله، راه، آسفالت، آب، برق و دیگر نیازهای مردم خدمات ارائه می کنیم.
به گفته وی، اگر دولت ها از ابتدای ایجاد مناطق آزاد در کشور پایه های اصلی وظایف سازمان های مناطق آزاد را مشخص می کردند الان شرایط در مناطق آزاد باید بسیار متفاوت تر از آنچه دیده می شود، باشد.
وی با اعلام اینکه مطالعات طرح جامع قشم در سال 1391براساس توسعه صنعتی در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی و در حوزه فولاد، صنایع خودروسازی و عمدتا صنایع (های تک) برنامه ریزی شده است، گفت: اگر خللی در رسیدن به اهداف طرح جامع مشاهده می شود به خاطر این است که دستگاه ها و نهادهای کشوری وظایف و اختیارات خود را براساس قانون به مناطق آزاد از جمله منطقه آزاد قشم تفویض نکرده اند.
***3هزار میلیارد تومان منابع منطقه آزاد قشم درجریان محاکم قضایی است
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم گفت: متاسفانه به دلیل سوء مدیریت ها هم اکنون سه هزار میلیارد تومان درآمدهای این سازمان درگیر محاکم قضایی است.
وی اظهار امیدواری کرد با روندی که از طریق مجاری قضایی طی شده امیدواریم در مرحله اول 700 میلیارد تومان از مجموع 3 هزار میلیارد تومان مربوط به پروژه گلدن سیتی شهر قشم و یک پروژه دیگر در شهر درگهان آزاد شود
***اقتصاد مقاومتی در قشم به هر قیمتی باید اجرا شود.
مومنی یکی از مهمترین نیازهای کشور را اجرای کامل فرمایشات مقام معظم رهبری در حوزه اقتصاد مقاومتی عنوان کرد و گفت: همانطور که بارها اعلام کرده ایم به هر قیمتی باید اهداف اقتصاد مقاومتی در قشم محقق شود.
وی با اشاره به اینکه سازمان منطقه آزاد قشم با صرف نظر کردن بخشی از منافع خود در حوزه صادرات سیمان موجب افزایش تولید این محصول و صادرات آن به خارج از کشور در سال گذشته شد، گفت: برای تحقق اهداف مورد نظر مقام معظم رهبری در حوزه اقتصاد مقاومتی، حاضریم خیلی از منافع خود را نادیده بگیریم.
***تشکیل کمیته بررسی نیازهای تولید کنندگان
کمیته بررسی نیازهای تولید کنندگان در منطقه آزاد قشم هم از موضوعاتی بود که حمیدرضا مومنی در روز ملی صنعت و در جمع فعالان صنعتی این منطقه به آن پرداخت و گفت: مشکلات حوزه صنعت از طریق این کمیته بررسی می شود و هر مشکلی که مربوط به سازمان منطقه آزاد باشد بلافاصله اصلاح و حل خواهد شد و مواردی هم که باید از طریق استان و کشور حل و فصل شود را با جدیدت دنبال خواهیم کرد.
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم ادامه داد: خروجی این کمیته ویژه باید موجب فراهم شدن شرایط افزایش 30 درصدی تولیدات محصولات صادرات محور از قشم به خارج کشور در سال جاری شود.
وی با اشاره به طرح فعال سازی واحدهای غیر فعال در کل کشور که ریاست آن بر عهده معاون اول ریاست جمهوری است، گفت: در قشم نیز واحدهای غیرفعال با پیشرفت فیزیکی 60 درصد شناسایی شده اند و امیدواریم با استفاده از تسهیلات دولتی و حرکت در مسیر تولید به چرخه فعالیت صادراتی قشم کمک کنند
***اعتبارات عمرانی قشم بیش از سه برابر سرجمع اعتبارات عمرانی استان هرمزگان است.
وی با اعلام اینکه کل اعتبارات عمرانی دو منطقه آزاد قشم و کیش به 800 میلیارد تومان می رسد، اظهار کرد: سهم قشم با حدود 600 میلیارد تومان اعتبار این حوزه در سال جاری بیش از سه برابر سهم شهرستان های استان هرمزگان با اختصاص 186 میلیارد تومان می باشد.
مومنی ادامه داد: اگر 3 هزار میلیارد تومان منابع درآمدی سازمان درگیر مسائل حقوقی نبود امسال به جای 600 میلیارد تومان یک هزار و 200 میلیارد تومان در کل جزیره و در حوزه عمرانی هزینه می کردیم.
به گفته وی، میزان اعتبارات عمرانی قشم در مقایسه با اعتبارات جاری به رقم 80 به 20 درصد می رسد و این نشان از برنامه توسعه همه جانبه و پایدار این جزیره دارد.
وی همچنین نرخ بیکاری در قشم را با مقایسه با شهرستان های دیگر استان هرمزگان به مراتب پائین تر اعلام کرد و اظهار امیدواری کرد که با اجرای طرح های عظیم صنعتی شاهد ارتقای اشتغال و کاهش چشمگیر بیکاری در این منطقه باشیم
***اهمیت تولید برق در قشم و صادرات آن به داخل و خارج کشور
رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم با اظهار تاسف از اینکه در قشم حتی یک مگاوات برق تولید نمی شود، گفت: اگر وزارت نیرو به ما مجوز بدهد آماده ایم با سرمایه گذاری در این حوزه و تولید برق، علاوه بر صادرات برق به خارج از کشور مازاد آن را نیز به سرزمین اصلی صادر کنیم.
به گفته وی، از دو کشور عمان و امارات درخواست صادرات برق داریم و اگر وزارت نیرو با درخواست ما با واگذاری کامل اختیارات خود موافقت کند می توانیم غیر از صادرات برق به عمان و امارات، مازاد تولید را به سرزمین اصلی نیز صادر نمائیم.
***زمان بندی طرح های اقتصادی در قشم
مومنی از اجرای دقیق زمانبندی طرح های مختلف اقتصادی و صنعتی در قشم به عنوان یکی از مهمترین برنامه های این سازمان نام برد و گفت: با تصویب این طرح به هیچ سرمایه گذرای اجازه نمی دهیم کار نیمه تمام در قشم از خود باقی بگذارد.
وی ادامه داد: به سرمایه گذاران تخصیص منابع می دهیم و با مشخص کردن اولویت ها از آنان پیشرفت طرح را طلب می کنیم و هر سرمایه گذرای که نتواند بر اساس توافق صورت گرفته به تعهداتش عمل کند متضرر خواهد شد.
***اختصاص 25 میلیون متر مکعب خوراک برای طرح های حوزه نفت و گاز قشم
مومنی از توافق با وزارت نفت برای اختصاص 25 میلیون متر مکعب خوراک فعالیت های حوزه نفت، گاز و پتروشیمی در این منطقه خبر داد و گفت: این میزان خوراک جدای از نیاز دیگر بخش های صنعتی می باشد.
وی ادامه داد: برای استفاده از این فرصت چهار واحد پتروشیمی در قشم ایجاد خواهد شد که دو واحد آن قطعی شده و مذاکرات فعالیت دو واحد دیگر نیز به مرحله نهایی نزدیک شده است.
به گفته وی، برای تولید 140 هزار بشکه نفت سنگین در قشم هم توافقات 105 هزار بشکه به نتیجه نهایی رسیده و برای 35 هزار بشکه دیگر نیز به مذاکرات نهایی نزدیک شده ایم.
رئیس هیئت مدیره سازمان منطقه آزاد قشم از طرح دو مگاپورت در اسکله کاوه و سواحل سوزای قشم و همچنین مذاکرات انجام شده برای تولید ۳.۲ (سه و دو دهم) میلیون تن فولاد به عنوان طرح های مهمی نام برد که با واگذاری زمین آن طی چند روز آینده و آغاز عملیات اجرایی آن شاهد تحول عظیم اقتصادی در قشم خواهیم بود.
***افزایش احتمال واگذرای اجرای پل خلیج فارس به سازمان منطقه آزاد قشم
مومنی همچنین به مساله طرح جامع ارتباطی خلیج فارس با محوریت پل و اتصال قشم به سرزمین اصلی اشاره کرد و گفت: به احتمال بسیار زیاد تا یک ماه آینده وضعیت این طرح بطور کامل مشخص و به سازمان منطقه آزاد قشم واگذار خواهد شد.
وی گفت: معاون اول رئیس جمهور و همچنین سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور با واگذاری ساخت این پروژه به سازمان منطقه آزاد قشم موافقت کرده اند و امیدواریم با رفع یک اشکال حقوقی که به مصوبه دولت نیاز دارد، عملیات اجرایی این طرح که سرمایه گذار آن نیز تقریبا مشخص شده، آغاز گردد.
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم خاطرنشان کرد در این طرح ملی 92 کلیومتر راه آهن، 86 کیلومتر اتوبان، چهار پست تخلیه و بارگیری در اسکله کاوه برای شناورهای 100 هزار تنی و شناورهای قاره پیما و همچنین اجرای پل با هدف اتصال قشم به سرزمین اصلی با 960 میلیون یورو سرمایه گذاری برنامه ریزی شده است.
***تاکید مومنی بر اهمیت تکریم ارباب رجوع و سرمایه گذار در قشم
وی در بخش پایانی سخنان خود با صراحت اعلام کرد: هیچ سرمایه گذرای نباید پشت در اتاق مسئولان سرگردان باشد و زمان اجرای هر طرح باید دقیقا از سوی روابط عمومی سازمان به اطلاع مردم برسد و با احترام به ارباب رجوع و سرمایه گذاران شرایط جذب فعالان اقتصادی را افزایش دهیم.
مومنی ادامه داد: مردم باید بدانند مراحل صدور پروانه ساختمانی، احراز مالکیت و دریافت مجوز سرمایه گذرای چقدر زمان نیاز دارد و چه مراحلی را باید طی کنند و در این راستا همه معاونت ها و مدیران باید همکاری نمایند.
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم تصریح کرد: هر سرمایه گذرای که در روند کار با مشکل مواجه شد بدون فوت وقت با شخص من تماس بگیرد و اطمینان داشته باشد ضمن بررسی دقیق امورات در صورت مشاهده کم کاری از سوی مسئولان با آنان برخورد خواهد شد.
بنا به این گزارش با حضور رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم، امام جمعه شهرستان، فرماندار قشم و شماری از معاونان و مدیران سازمان منطقه آزاد قشم از 16 شرکت برتر تولیدی این منطقه که در زمینه صادرات، اشتغالزایی بالا، دانش بنیان بودن فعالیت های کاری، سازگاری فعالیت های تولیدی با محیط زیست و رعایت استاندارهای لازم موفق از دیگر شرکت ها بودند، تقدیر گردید.
منطقه آزاد قشم در جنوب ایران واقع شده و به دلیل قوانین و مقررات ویژه توانسته بخشی از سرمایه گذاران داخلی و خارجی را با هدف تولید و صادرات با استفاده از امتیازاتی همانند معافیت از مالیات، وارادات آسان مواد اولیه تولید، استفاده از نیروی ارزان کار و انتقال آسان تولیدات به خارج از کشور و موارد دیگر جذب کند.
به گزارش ایرنا هدایت کمالی روز پنج شنبه در نشست بررسی راهکارهای پیشگیری از جرم با محوریت احترام به حجاب، افزود: در این حوزه نهادهای اطلاع رسانی با ارائه برنامه های فرهنگی و تبیین قوانین و مقررات می توانند نقش موثری در کاهش جرایم ایفا کنند.
وی با اشاره به اینکه در حوزه جرایم کیفری، دادگستری به تنهایی مسئولیت برخورد با مجرمان را بر عهده دارد، تلاش برای کاهش جرایم غیرکیفری را مسئولیت تمام افراد و دستگاه ها دانست.
کمالی بر اهمیت توسعه زیرساخت های گردشگری قشم در جهت استفاده از ظرفیت سواحل جزیره تاکید و اضافه کرد: باید با ساخت پلاژهای متعدد در سواحل قشم شرایط را برای استفاده قانونمند از این ظرفیت فراهم کرد.
وی ادامه داد: در شرایطی که هتل ها و هتل آپارتمان های جزیره توان خدمات دهی به مسافران قشم را دارند باید مانع از اجاره دادن خانه های مسکونی به مسافران شد.
رئیس دادگستری قشم با بیان اینکه برای پیشگیری از جرایم باید عوامل بروز جرم را شناسایی کرد، افزود: برای محقق شدن سیاست های پیشگیری از جرم باید تمام دستگاه ها و نهادهای جامعه در رویکردی هماهنگ با یکدیگر عمل کنند.
***پیشگیری از وقوع جرم موجب کاهش آسیب های اجتماعی می شود
دادستان قشم نیز در این نشست، گفت: پیشگیری از وقوع جرم رویکرد مهمی است که باعث کاهش آسیب های اجتماعی و پائین آمدن میزان پرونده ها در محاکم قضایی می شود.
فرزاد سالاری گفت: برای کاهش جرایم اجتماعی در این جزیره، طرح ساماندهی اجاره خانه های مسکونی به مسافران و فعالیت سرویس های خدمات شهری در دستور کار قرار دارد.
وی اضافه کرد: در همین چارچوب رویکرد تقویت ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان و معرفی آسیب های فراوان برنامه های ماهواره به نسل نوجوان و جوان با همکاری آموزش و پرورش، به صورت جدی دنبال می شود.
سالاری خواستار فراهم شدن شرایط بهتر برای سپری کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان شد و گفت: در این حوزه سازمان منطقه آزاد قشم و شهرداری می توانند فضاهای مناسب تفریحی، فرهنگی، ورزشی در جزیره ایجاد کنند.
معاون پیشگیری از جرایم دادگستری قشم نیز در این نشست با تاکید بر همکاری همه نهادها برای کنترل و پیشگیری از جرایم، گفت: با تقسیم بندی جرایم می توان برای پیشگیری از هر جرم از برنامه ریزی افراد متخصص استفاده کرد.
حسین اسماعیل زاده اضافه کرد: بدحجابی موضوع مهمی است که باید در شورای ویژه و با حضور نهادهایی همچون خانواده، آموزش و پرورش، تریبون های تاثیرگذار مساجد و نمازهای جمعه، رئیسان اداره ها و نهادها، مسئولان دانشگاه ها و همه اندیشمندان با هدف دستیابی به یک راه حل منطقی، برنامه ریزی شود.
مشاور امنیتی و انتظامی مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم نیز در این نشست گفت: برای محقق شدن اهداف سلامت اجتماعی، همه دستگاه ها و نهادها باید در کنار فراخوان عمومی به وظایف خطیر خود با هدف دستیابی به یک خروجی مثبت تلاش کنند.
حسین افشار موفقیت امور فرهنگی و سلامت جامعه را به همدلی مردم و مسئولان مرتبط دانست و افزود: مسافرانی که به مناطق آزاد از جمله قشم سفر می کنند باید بدانند این مناطق بخشی از ایران است و تمام قوانین و مقررات حاکم بر کشور در این مناطق نیز اعمال می شود.
به گفته مشاور امنیتی و انتظامی مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم، ایجاد و گسترش فضاهای مناسبی همچون پلاژهای ویژه بانوان و آقایان باعث کاهش مشکلات مربوط به پوشش در سواحل این جزیره می شود.
وی همچنین تقویت بخش فرهنگی در مبادی ورودی جزیره قشم شامل فرودگاه و اسکله های لافت و شهید ذاکری را برای تبیین اهمیت احترام به حجاب از سوی مسافران بسیار مهم ارزیابی کرد.
افشار اضافه کرد: بی شک با اخلاق مداری و احترام به مردم می توانیم بخش مهمی از مشکلات اجتماعی به ویژه در زمینه حجاب را برطرف کنیم.
فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه قشم نیز در این نشست گفت: ناآگاهی مردم با مباحث فرهنگ اسلامی، در حقیقت ریشه و بنیان بسیاری از جرایم است که باید با سرمایه گذاری در بخش فرهنگ نسبت به پیشگیری جرایم این حوزه تلاش کنیم.
سرهنگ پاسدار حمید ماندگاری با مهم خواندن نقش مسئولان اداره ها و نهادهای شهرستان قشم برای تبیین اهمیت حجاب برای کارکنان خود، تاکید کرد: در محله های آلوده به معضلات اجتماعی نیز می توانیم با برگزاری جشنواره های فرهنگی شرایط را به سمت سالم سازی جامعه هدایت کنیم.
فرمانده دریابانی شهرستان قشم نیز در این نشست گفت: باید برای حل معضلاتی همچون بی توجهی به موضوع حجاب و عفاف یک برنامه ریزی منسجم در سطح کلان داشت.
سرهنگ قادر مرشدی ادامه داد: از یک دستگاه و یک نهاد خاص نمی توان انتظار معجزه در امور فرهنگی داشت بلکه باید همه با هم و با در اختیار داشتن یک برنامه ویژه در این مسیر گام برداریم.
رئیس اداره بهزیستی قشم نیز در این نشست ریشه یابی و پیشگیری از جرم را دو عامل مهم در زمینه سالم سازی جامعه دانست و گفت: آسیب های اجتماعی یک شبه اتفاق نیافتاده و برای رفع آن نیز باید با برنامه ریزی علمی و با صبر و حوصله اقدام کنیم.
اسماعیل کیانی با اشاره به تاکیدات رهبر معظم انقلاب در زمینه نقش دشمنان نظام برای ضربه زدن به فرهنگ انقلاب، افزود: بی شک اگر مسئولان هر بخش با این موضوع به درستی برخورد کنند شاهد کاهش جرایم اجتماعی خواهیم بود.
به گفته رئیس اداره بهزیستی شهرستان قشم، برنامه های ماهواره ای و شبیخون فرهنگی باعث تغییر سبک زندگی و گسست نسل ها در ایران شده است و این نشان از ضعف کار فرهنگی در کشورمان دارد.
کیانی افزود: متاسفانه هیچ جایگزین مناسبی برای استفاده نکردن جوانانمان از برنامه های هدفمند دشمن که از طریق ماهواره ها و شبکه های اجتماعی در اختیار آنان قرار می گیرد، ارایه نشده است.
توجه به پیوست های فرهنگی در ساخت و سازهای قشم، استفاده از ظرفیت های دانشگاهی برای رفتارشناسی و مردم شناسی، ایجاد فضاهای بیشتر ورزشی، فرهنگی و تفریحی، ریشه یابی جرایم و علل انجام جرم، معرفی قوانین و مقررات به فرزندان از کانون خانواده تا مدارس، ارتقای گشت ارشاد با بکارگیری از بانوان برای راهنمایی زنان بدحجاب، ایجاد پلاژ ویژه بانوان، معرفی ارزش های اسلامی و حجاب در مبادی ورودی به جزیره قشم از دیگر موضوعاتی بود که در این نشست بر آن تاکید شد.
در این نشست همچنین ارتقای حجاب، جلوگیری از اجاره منازل مسکونی و برنامه ساخت پلاژ به عنوان سه مصوبه مورد تائید مسئولان قرار گرفت و اعضای این نشست موظف شدند نتایج عملکرد خود را در این زمینه ها در جلسه بعدی ارائه کنند.
همزیستی نیوز - آنچه در پی می آید گفت و گوی مصطفی عبدی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قشم و مدرس جامعه شناسی دانشگاه های استان هرمزگان با دکتر محمد امین قانعی راد رییس انجمن جامعه شناسی ایران است که در سفر دو روزه ایشان به جزیره قشم انجام شده و توسط آقای عبدی به رشته تحریر درآمده است:
این گفت و گویی کوتاه درباره نظریه های جامعه شناسی و وضعیت جامعه شناسی ایران است که در دو روز میزبانی استاد قانعی راد رییس انجمن جامعه شناسی ایران در جزیره قشم (خرداد 1395) با وی انجام گرفت.
دو روز میزبانی رییس انجمن جامعه شناسی ایران در جزیره زیبای قشم، فرصت مناسب اما کوتاهی بود برای بهره مندی از دانش این استاد و همین طور کسب اطلاعات درخصوص وضعیت جامعه شناسی در ایران.
در این دو روز پیرامون مباحث زیادی با دکتر قانعی راد گفت و گو کردم، نظریه های جامعه شناسی از موضوعات محوری پرسش هایم از استاد بود. گرچه به دلیل شاگردی دوازده ساله ام نزد استاد تنهایی اختلاف نظرهایی هم با دکتر قانعی داشتم، خصوصا آنجا که او با مبناء قرار دادن مباحثی، دسته بندی های مطرح در گونه شناسی نظریه ها را رد می کرد، با این وجود در این فرصت محدود پیرامون برخی مباحث کلیدی در این حوزه از ایشان بسیار آموختم.
نظام آب سالار
در شرح مقاله ای که چندی پیش در همایش کنکاش ها مفهومی در نقد کاتوزیان ارایه داده بودم بحثمان به آراء ویتفوگل رسید و وقتی به قرائت های رایج از ویتفوگل این نقد را مطرح کردم که بسیاری به غلط نقد جبرگرایی و تعیین گرایی جغرافیایی را به ویتفوگل وارد می کنند درحالی که ویتفوگل خود از بنیان گذاران مکتب فرانکفورت بوده و در کتاب معروف خود نیز بارها می گوید که نظام آب سالار تنها به دلیل محدودیت های جغرافیایی ایجاد نمی شود بلکه سازوکارهای فرهنگی می تواند در جوامعی چون روسیه نظام آب سالار را ایجاد کند و این منتقدان از این مسئله غفلت کرده اند که ویتفوگل تفسیرگرا هست و به نوعی بینش دیالکتیکی عین و ذهن را می پذیرد، استاد قانعی راد سخنم را قطع کرد و گفت طبق تقسیم بندی دکتر تنهایی از نظریه منظورتان هست؟ گفتم مبناء این تقسیم بندی از نظریه از آنِ بلومر است و تنهایی آن را توسعه داده، از آن گذشته بسیاری از شارحان نظریه، با وجود آنکه نظریه ها را به طرق مختلف تقسیم بندی می کنند، اما اکثر آن ها به انکشاف بین دو حوزه فکری تفسیر گرایی و پوزیتویسم (و یا به تعبیر بلومر عوامل گرایی) قائل هستند. دکتر با استناد به همان مفروضات مورد نظرش، گفت که این ها تقسیم بندی و نگاه ما و این شارحان از رویکرد نظریه پردازان و نظریه های آن هاست. در عمل این نظریه پردازان هیچ یک به این تمایزگذاری بین دوگانه هایی که ما مطرح می کنیم و گورویچ سال ها پیش آن ها را کاذب خوانده قائل نیستند
گفتم استاد این ها را من میپذیرم و در مقاله ای که به نقد ریتزر پرداخته ام این نکات را اشاره کرده و اتفاقا یکی از منابع اصلی مورد استنادم در آنجا همین مقاله گورویچ هست. این را می پذیرم که برخلاف تصور برخی شارحان نظریه پردازان و خصوصاً کلاسیک ها هردو سر این طیف دوگانه ها را دیده و پذیرفته اند اما نوع نگاهشان به دو شکل است، دکتر تنهایی اینجا (متاثر از کسانی چون مرتن و بودن وبوریکو ) بین دو نوع مفهوم مکتبی و فرامکتبی تفکیک قائل شده، مثلاً می گوید همه جامعه شناسان دارای نگاه ساختی بوده و پدیده های اجتماعی را مجموعه ای ساختی می دیدند، اما درخصوص این مفاهیم یک نگاه مکتبی نیز داشته اند، یعنی باید بین دو تحلیل ساختی و ساختارگرایانه تفکیک قائل شد. اولی فرامکتبی و دومی مکتبی هست. آن نگاه مکتبی و نوع دوم مفاهیم هست که به ما امکان تمیز بین پارادایم ها را میدهد. مثلاً کسانی چون دورکیم به تعیین کنندگی ساخت باور داشته و مید به تاثیر گذاری آن.
کنش و ساختار
استاد این نگاه من را که از مهم ترین میراث های فکری من از ح.ا.تنهایی است را نپذیرفته و می گفت که اساساً آن نظریه پردازان چنین تفاوت ها را نداشته و تفاوت بارز بین این نظریه پردازان که برای ما امکان تفکیک بین آن ها را فراهم می کند نقطه ورود آن ها به تحلیل واقعیت اجتماعی هست. یکی ضمن آنکه کنش را می پذیرفته تحلیل خود را از ساختار آغاز کرده و دیگری برعکس.
من هم این تحلیل استاد را در خصوص نقطه ورود پذیرفتم، اما نگاهم به این مسئله متاثر از درس جامعه شناسی نظری گونه دیگری بود. یعنی آنگونه که من در شاگردی تنهایی آموختم همه جامعه شناسان کلاسیک چنین نگاه دوگانه ای به واقعیت اجتماعی نداشته و هردو بخش واقعیت را می دیند (و یا به تعبیر کولی این دو دوقلوهای توامانند)، و در تحلیل خود نیز طبق گفته دکتر تنهایی این استراتژی تحقیق آن ها بود که تعیین می کرد از موضوعات خرد مانند کنش و یا تحلیل گروههای کوچک چون خانواده شروع کنند و یا از ساخت های کلان. اما دستگاه فکری این نظریه پردازان قابل کاربرد در تحلیل پدیده ها در هردو سطح خرد و کلان است. پس می پذیرم که نقطه ورود جامعه شناسان متفاوت است اما باور تقسیم بندی نظریه ها براین مبنا را بنا به دلایلی که توضیحش مفصل هست نمی توانستم بپذیرم. با این وجود دکتر قانعی راد در زمینه گونه شناسی نظریه ها دیدگاههی داشت که بسیاری از نوع شناسی های پیشین چون ریتزر را به چالش می کشید.
وقتی گفتم کسانی چون ریتزر برمبناء همین دوگانه های؛ عین/ذهن، ماده/ایده، کنش/ ساختار، سوژه/ابژه و... نظریه ها را شرح داده و کتاب خود را نوشته اند و اتفاقا برهمین مبناء بینش و نظریه کسانی چون مید و بلومر را نقد کرده و نظریه خرد خطاب می کنند و دسته دیگری از این نظریه ها را برهمین مبناء در بعد دیگری ناتوان دانسته و کلان خطاب می کند، گفت به دلیل همان تفسیر برمیناهای دوگانه غلط که گفتم و یادآورشدم گورویچ مدت ها پیش آن ها را باطل اعلام کرده و می گوید اساساً کلاسیک ها گرفتار این دوگانه ها نبودند، این قرائت و نقد ریتزر از نظریه ها را قبول ندارم و بر آن نقد وارد می دانم. به همین دلیل من در کلاس هایم تقسیم بندی پارادایم ها توسط ریتزر را مورد نقد قرار داده ام.....به نظر من هم دورکیم و هم وبر دو وجه عینی و ذهنی پدیده های, اجتماعی را به رسمیت می شناسند و در مطالعات خود به این دو بعد می پردازند. اما نقطه ورود آن ها به مطالعه اجتماعی با همدیگر تفاوت دارد. دورکیم از بیرون به درون می رود و وبر از درون به بیرون یا به قول خود از فهم معنای کنش به تبیین آن.
وضعیت جامعه شناسی ایران
در پاسخ پرسش از ایشان درخصوص وضعیت جامعه شناسی ایران و اینکه آیا می توان امیدوار بود که برخی دانشگاههای ایران همچون برخی مجامع علمی کشور های پیشروتر در این حوزه، محل شکل گیری و گسترش سنت جامعه شناختی خاصی باشند؟ در فرصت نیم ساعتی که در مسیر قشم تا بندرتاریخی لافت پیمودیم او فرصت کرد فقط وضعیت دو دانشگاه علامه طباطبایی و شهید بهشتی را برایم توضیح دهید.
با این توضیحات طبق نظر ایشان در این دانشگاهها سنت خاصی در مطالعه و تحقیق جامعه شناختی شکل گرفته است که اتفاقاً نه تنها نتوانسته در زمینه شکل گیری و یا گسترش پارادایم خاصی قدم بردارد بلکه بیشتر گونه ای سنت فکری و روش شناختی که گاهاً بیشتر جنبه آسیب شناختی داشته و دانشجویان را از اصول اصلی جامعه شناسی دور می کند مشاهده می شود. مثلا در یکی از این مراکز دانشجویان بدون مطالعه نظریه های جامعه شناسی و اشراف بر نظریه های مختلف، بنام تحقیق کیفی نظریه ها را کنار زده و ادعای تلاش برای خلق نظریه دارند. در مرکز دیگر کمی زدگی آنهم با نام تسلط بر جدیدترین متدهای علمی درحدی است که از نظریه ها و خصوصاً کلاسیک ها و اصول بنیانی جامعه شناسی غافل شده و در اکثر مواقع با ترجمه متاخرترین مقالات بدون توجه به اعتبار نویسندگان و مقالات به اصطلاح جدید جامعه شناسی ، داعیه جدید بودن و علمی تر بودن را دارند.
بنابراین، با این توضیحات دکتر قانعی راد در وضعیت فعلی، کمتر می توان امید به پا گرفتن، مراکز شکل گیری یک پارادایم و یا سنت علمی جامعه شناختی در جامعه شناسی ایران داشت، به همین دلیل برداشت من از گفته های استاد این است که؛ با این وضعیت اگر توسعه ای در این زمینه صورت گیرد احتمالاً از طریق تلاش های مطالعاتی انفرادی خواهد بود.
این نتیجه گیری من به آن معنا نیست که دکتر قانعی راد از تلاش های جمعی غافل شده و محوریت را به تلاش های علمی فردی می دهد. در این صورت این مفهوم استنباط شده از اظهار نظر استاد با رفتار عملی ایشان متناقض خواهد بود. چون در منصه عمل دکتر قانعی راد دو دوره سکان دار مهمترین اجتماع علمی جامعه شناسان ایرانی بوده است. درواقع وی براین عقیده هستند که تا اجتماع علمی پیرامون سنت های جامعه شناسی شکل نگیرد جامعه شناسی ایران نمی تواند گام هایی در مسیر توسعه خود بردارد. اما زمانی که اجتماع علمی خاصی شکل نگرفته و یا این اجتماع علمی فاقد آن انسجام نظری و روش شناختی است که از بیرون بتوان آن را راهبر سنت جامعه شناختی خاصی دانست، نمی توان شکل گیری مراکز علمی که سنت فکری ای را ایجاد و یا نمایندگی کنند در انتظار نشست. به همین دلیل وقتی برداشتم از توصیفشان در خصوص وضعیت جامعه شناسی در آن دو دانشگاه مهم را شرح دادم اینگونه پاسخ دادند:
تاکید بر اجتماعات و انجمن های علمی
"من به تلاش های جمعی امیدوار ترم تا تلاش های فردی، به عیارت دیگر تلاش های فردی هم در بستر جمعی نتیجه می دهد. به این دلیل همواره بر اجتماعات علمی و از جمله انجمن های علمی تاکید دارم و اهمیت اجتماعات علمی برای گسترش پارادایم های علمی را در مقاله گفتگوهای پیش الگویی در جامعه شناسی ایران مطرح کرده ام»
البته شایان ذکر است، مراد من در مقام پرسشگر از مراکز علمی خلق کننده و یا نمایندگی سنت فکر خاص؛ مراکزی مانند همان نمونه های مشاهده شده در تاریخ جامعه شناسی هست. مثلاً در تاریخ جامعه شناسی، شیکاگو شاید مبدع بینش تفسیرگرایی و روش های کیفی به شمار نیاید، ولی قطعاً از مراکز توسعه بخش این بینش و مبدع برخی تکنیک های روش تحقیق است. پس آنچه که در خلال پرسشم درجستجوی آن در جامعه شناسی ایران بودم، امکان شکل گیری چنین اجتماع ها و مراکز علمی جامعه شناختی بود، مراکزی که برآیند آن همان پارادایم های جامعه شناسی هست. در این زمینه نیز دکتر قانعی راد این پاسخ را دادند؛
پارادایم در جامعه شناسی مجموعه منسجمی از طرح مسئله، نظریه و روش است.... به نظر من دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه علامه طباطبایی به ترتیب با تاکید بر روش های کمی و روش های کیفی، امکان شکل گیری پارادایم را با مشکل مواجه کرده اند.... پایان نامه ها و آثار علمی این دو دانشگاه بیشتر دارای صورت روش شناختی است تا توازن پارادایمیک بین روش، نظریه و طرح مسئله.....دانشگاه های الزهرا و خوارزمی و تربیت مدرس هم بیشتر متأثر از شیوه کار اساتید شهید بهشتی هستند»
پیش از ورود دکتر قانعی راد به هرمزگان با دوستان شورای مدیریت گروه مجازی جامعه شناسی هرمزگان دو برنامه (برگزاری جلسه سخنرانی در دانشگاه آزاد اسلامی بندرعباس و مصاحبه با کانال جامعه شناسی هرمزگان) را برای این سفر در نظر گرفته بودیم که به دلیل تقارن با تعطیلات رسمی و کوتاه بودن زمان سفر ایشان امکان هیچ کدام فراهم نشد. این گفت و گوی غیر رسمی که در خلال بازدید از اماکن گردشگری قشم انجام شد، تنها بخش کوچکی از مصاحبه در نظر گرفته شده است.
گزارش: تاج محمد کاظمی
از زمانی که بازنشسته شدم یکی از برنامه هایم برای دوران بازنشستگی، سفر به مناطقی از کشورمان بود که هرگز در طول این بیش از شش دهه عمرم قدم به آنجا نگذاشته بودم.
و امروز سه شنبه 29 آبان 1403 بعد از گذشت حدود کمتر از سه سال از زمان بازنشستگی ام، دارم می روم به منطقه جرگلان از توابع شهرستان راز و جرگلان در استان خراسان شمالی، منطقه ای زیبا، وسیع و کوهستانی در شمال شرقی کشورمان هم مرز با کشور ترکمنستان که با رودخانه خشک و کم آب اترک به عنوان خط مرزی از هم مجزا شده اند.
قبل از دیدن این منطقه تصور خاصی از آن در ذهنم نقش نبسته بود. فقط می دانستم که مردم این منطقه مثل خودم ترکمن هستند، من اهل ترکمن صحرا به عنوان بخش بزرگی از استان گلستان شامل گنبد، آق قلا، بندرترکمن، کلاله، کومش تپه و مراوه تپه هستم ولی مردم جرگلان که شاید 30 کیلومتر از مراوه تپه گلستان فاصله نداشته باشد به رغم اینکه صد در صد ترکمن هستند اهل استان خراسان شمالی محسوب می شوند.
دیگر اینکه می دانستم این منطقه نیز مثل اکثر مناطق مرزنشین و قوم نشین از محروم ترین مناطق کشورمان است و شرایط زندگی مردم این منطقه هم مانند مردم این مناطق چندان مطلوب نیست.
به هرحال با این تصورات روانه منطقه جرگلان هستم. بهانه سفرم به این منطقه نیز مثل بهانه اکثر سفرهایم در طول حدود 20 سال پیش به این طرف، چیزی جز تدریس روزنامه نگاری به خبرنگاران، چیز دیگری نیست.
گرچه در طول این مدت به این بهانه به اکثر استان های کشور سفر کرده ام اما نمی دانم امروز بعد از گذشت دو دهه از آغاز تدریسم، چرا احساس خوبی نسبت به آموزش روزنامه نگاری در کشور ندارم، شاید وضعیت اسفبار مطبوعات و سایر رسانه های جمعی و حرفه روزنامه نگاری و شرایط شغلی و اجتماعی اسفبارتر خبرنگاران از یک طرف و وضعیت بغایت بغرنج جامعه ما که مطبوعات، رسانه ها و خبرنگاران در ایجاد آن سهیم هستند از طرف دیگر، آموزش روزنامه نگاری را برایم بی معنی کرده است.
ولی، چون همیشه اعتقاد داشتم و دارم که اگر اصول بنیادی حرفه روزنامه نگاری را حداقل به یک جوان ایرانی در دورافتاده ترین منطقه کشورمان آموزش بدهم و به او بگویم که مهم ترین خصوصیت یک خبرنگار حرفه ای سلامت نفس است و شجاعت و تخصص برای او یک ضرورت بشمار می رود، بطور قطع در تغییر دیدگاه غالب جامعه در خصوص خبرنگاران تاثیر مثبت خواهد گذاشت، آموزش روزنامه نگاری را در هرکجای این مرز و بوم یک فرصت می دانم و استفاده از این فرصت را حتی در سخت ترین شرایط برای خودم یک ضرورت!
و این فرصت امروز برایم فراهم شده است، برگزاری دوره آموزش روزنامه نگاری مقدماتی در شهری بنام « یکه صعود» مرکز بخش جرگلان از توابع شهرستان مرزی راز و جرگلان در استان خراسان شمالی .
باعث و بانی این دوره آموزشی دو روزه در حقیقت یک کمپین مجازی با رهبری یک بانوی فعال اجتماعی اهل منطقه جرگلان به نام صاحب جمال رحیمی است که یک تنه در جامعه سنتی و البته مردسالار جرگلان پرچم تغییر را به اهتزاز درآورده و در کنار فعالیت های مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در عرصه رسانه نیز کمابیش فعال است و در حد توان خود و اقتضائات منطقه تلاش می کند این فعالیت های خود را رسانه ای نیز بکند.
با صاحب جمال رحیمی اولین بار پس از برگزاری دوره آموزش روزنامه نگاری (گزارش نویسی) در شهر بجنورد مرکز استان خراسان شمالی در سال 1395 آشنا شدم زمانی که او با من تماس گرفت و پس از معرفی خود گلایه کرد که مسئولان خانه مطبوعات استان خراسان شمالی مانع شرکت او در این دوره آموزشی شده اند و علتش هم نداشتن مدرک لیسانس بوده است.
بطور طبیعی اظهارات او در آن زمان برایم بسیار عجیب بود، چرا که اولین بار می دیدم یک بانوی ترکمن اهل منطقه ناشناخته و دورافتاده جرگلان پیگیر یادگرفتن حرفه روزنامه نگاری است و اینکه مسئولان خانه مطبوعات این استان به یک دلیل قابل اغماض او را از یک فرصت آموزشی محروم کرده بودند، ناراحت شدم و به او قول دادم که از طریق فضای مجازی کمکش کنم و اگر فرصتی پیش بیاید یک دوره آموزشی در منطقه آنها برگزار کنیم.
* سفر به منطقه جرگلان
سفر به منطقه جرگلان با هر هدفی هم که صورت بگیرد قطعا این حسن را دارد که انسان با منطقه ای زیبا، بکر و ناشناخته، با جامعه ای دارای فرهنگ و آیین متفاوت و مهم تر از همه با انسان هایی سخت کوش، کم ادعا و کم توقع و البته دارای زخمی نهان از ظلم و تبعیض برتن آشنا می شود.
در مسیر گرگان به بجنورد پس از گذشتن از شهر آشخانه در دو راهی راز و جرگلان از اتوبوس پیاده می شوم و با خودرو سواری متعلق به یکی شهروندان جرگلان که از قبل توسط صاحب جمال رحیمی هماهنگ شده بود عازم جرگلان می شوم.
در طول مسیر حدود 70 کیلومتری تا شهر « یکه صعود » مرکز بخش جرگلان، راننده خودرو که اتفاقا از فرهنگیان با سابقه منطقه جرگلان است به تفصیل ازمسائل و مشکلات این منطقه برایم صحبت کرد .
صحبت های «همراه درخشان» که مدیر یکی از دبیرستان های شهر یکه صعود است، بسیار جالب و پر محتواست. معلوم است که او اطلاعات وسیعی در مورد مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این منطقه دارد. در مجموع همسفر شدن با او در آغاز ورودم به این منطقه برایم بسیار مغتنم بود.
البته از یک فرهنگی دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی در چنین منطقه ای انتظار هم می رود که مسائل جامعه خود را به این زیبایی تجزیه و تحلیل کند.
ساعاتی از شب نگذشته بود که به شهر یکه صعود رسیدیم. ظاهر این شهر چیزی برای گفتن ندارد. به نظر می رسد روستایی بزرگ بوده که با احداث یک میدان و یک ورودی و چند ساختمان تجاری حداکثر دوطبقه در دو طرف خیابان اصلی و نصب چند تابلو راهنما، تبدیل به شهر شده است.
ساختمان کوچک دو طبقه شهرداری، دو شعبه بانک و خودپرداز، یک درمانگاه، چند مطب پزشکان و داروخانه، مقر نیروی انتظامی، تعدادی مدرسه و چند باب بومگردی مهم ترین اماکن عمومی این شهر هستند که البته فاصله این اماکن از یکدیگر نیز بسیار زیاد و در نبود تاکسی و دیگر وسایل حمل و نقل عمومی، برای کسانی که فاقد وسیله نقلیه شخصی هستند، دسترسی به آنها هم بسیار دشوار است.
برای اسکان من یکی از بومگردی های شهر یکه صعود را اختصاص دادند. صاحب این بومگردی عبدالواحد رحیمی عموی صاحب جمال رحیمی است که انصافا مکان جالب و نسبتا مجهزی را برای من در نظر گرفته بود.آنچه که برای من بیشتر جلب توجه می کرد چیدمان راهرو و اتاق ها بود که تماما با صنایع دستی ترکمنی تزیین و مفروش شده بود.
در دفتر و در واقع رستوران این بومگردی، صاحب جمال رحیمی که برای اولین بار از نزدیک او را می دیدم ضمن خوشامدگویی توضیحات مختصری از وضعیت این بومگردی، شهرشان و کلاس آموزش روزنامه نگاری که قرار است فردا و پس فردا (چهارشنبه و پنجشنبه) در دفتر کار شهردار یکه صعود برگزار شود، داد و اظهار امیدواری کرد که این دو روز برای من سخت نگذرد.
من نوعی که هم از نظر امکانات رفاهی شخصی، هم از نظر امکانات شهری و شهرسازی وهم از نظر امکانات اجتماعی و فرهنگی در شرایط بسیار متفاوتی با مناطقی مانند منطقه جرگلان زندگی می کنیم، دیدن و تجربه کردن زندگی هرچند کوتاه مدت در این مناطق یک حسن دارد و آن اینکه حداقل یک بار از پوسته گرم و نرم و زیبایی که برای دنیای درون مان ساختیم در می آییم و قدم به دنیای بیرون می گذاریم و می بینیم که بیرون چه خبر است!
همان بیرون که ما رسانه ای ها سال ها که نه، بلکه دهه هاست دانسته یا نادانسته، واقعیات آن را کتمان می کنیم، همه چیز را در آن گل و بلبل نشان می دهیم، در صورتی که واقعیت های زندگی در بیرون چیز دیگری است.
به هر حال، اولین شب را در بومگردی آقای رحیمی که اسمش را «توبراق» گذاشته است، سپری می کنم. «توبراق» در زبان ترکمنی به معنی خاک و سرزمین است و حاکی از عشق و علاقه مردم این منطقه به خاک و موطن خودشان است.
آقای رحیمی جوانی خودساخته است، می گوید از سنین نوجوانی در تهران کار می کرده و پخت و پز غذاهای مختلف را در آنجا یاد گرفته و پس از مدتی تصمیم گرفته در منطقه خودش یعنی جرگلان رستوران و بومگردی راه بیاندازد، در اتاقی که برای من اختصاص داده اند انواع گواهینامه ها و تقدیرنامه ها و همچنین عکس های او به چشم می خورد.
* اولین روز من در جرگلان
امروز چهارشنبه آخرین روز آبان ماه 1403 است و فردا اولین روز آذرماه، خیلی خوشحالم که در این سفر دو ماه را در این منطقه تجربه می کنم، گرچه تنها یک یا دو روز از هرکدام از این ماه ها را در این منطقه خواهم بود، هنوز اولین روز سفرم به این منطقه آغاز نشده احساس راحتی عجیبی می کنم. احساس می کنم اینجا هم خانه من است، هم موطن من است، گرچه هنوز غیر از آقای درخشان که زحمت کشید و من را با خودرو خودش از دوراهی جرگلان تا شهر یکه صعود آورد، خانم صاحب جمال رحیمی و آقای عبدالواحد رحیمی صاحب بومگردی و یکی دو نفر نوجوان در بومگردی، کسی دیگر را ندیده ام اما احساس می کنم سالهای سال است که اینجا زندگی می کنم و همه را می شناسم.
قرار است کلاس ساعت 9 صبح شروع شود. محلش را برایم شهرداری یکه صعود اعلام کردند. فاصله بومگردی تا شهرداری بسیار طولانی است، دوست داشتم اگر فاصله نزدیک است پیاده بروم تا آنجا که بتوانم از نزدیک شهر و ساکنان آن را ببینم.
یک خودرو پراید که از مسافرکش های بین شهری بود و به علت نبودن تاکسی درون شهری، کار جابجایی مسافران را در داخل شهر هم انجام می دهند با هماهنگی خانم رحیمی به بومگردی آمد و من را به شهرداری یکه صعود رساند.
خانم رحیمی و یک عضو شورای شهر به استقبالم آمدند و به محل کلاس که در دفتر کار شهردار تشکیل شده بود راهنمایی شدم. گرچه به گفته خانم رحیمی افزون بر حدود 18 نفر برای شرکت در این دوره ثبت نام کرده بودند اما بیشتر از 8 نفر در کلاس حضور پیدا نکردند.
البته با تجربه ای که من در طول حدود دو دهه تدریس در دوره های آموزش روزنامه نگاری در استان های مختلف کشور داشتم عدم استقبال از این دوره ها برایم چندان عجیب نیست، چرا که در اصل این دوره ها از سوی دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و خانه های مطبوعات استان ها برای ارتقاء دانش و مهارت خبرنگاران شاغل در رسانه ها و روابط عمومی استان ها برگزار می شود و پس از گرفتن ازمون توسط این دفتر، در صورت گرفتن نمره قبولی گواهی رسمی گذراندن این دوره ها برای آنها صادر می شود که شاید در سوابق استخدامی یا برای جذب آنها به رسانه ها و ادارات و سازمان ها موثر باشد.
حال آنکه این دوره در جرگلان صرفا یک دوره غیر رسمی و خودجوش از طرف یک کمپین مجازی بوده و گرچه با رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان راز و جرگلان هماهنگی های لازم صورت گرفته بود ولی از آنجا که غیر از خانم رحیمی کسی به عنوان خبرنگار حتی به صورت غیررسمی نیز در شهرستان فعال نیست، طبیعی بود که برگزاری این دوره آموزشی در این منطقه از استقبال قابل توجهی برخوردار نشود.
گرچه خانم رحیمی به شدت تلاش می کرد تا با تماس تلفنی افرادی که ثبت نام کرده بودند را به حضور در کلاس ترغیب کند ولی من به او تذکر دادم که خیلی ناراحت نباشد چرا که حتی یک نفر هم در کلاس باشد برای من کافیست.
حقیقتش تجارب گذشته اثبات کرده که برگزاری کلاس های پرتعداد و حضور افرادی که حرفه خبرنگاری را نه از روی علاقه و شناخت بلکه از روی اجبار و صرفا به عنوان یک شغل انتخاب کرده اند، در این کلاس ها خیلی مثمر ثمر نبوده و چون اکثرا به صورت تجربی و بدون ارزیابی کارشان، سالهای سال فعالیت کرده اند چندان اعتقادی به آموزش ندارند و محصول کارشان را نیز از میزان استقبال مردم از مطبوعات و رسانه های رسمی کشور به خوبی می توان مشاهده کرد.
اما به نظر من حضور کسانی که هنوز با فضای انحصاری رسانه ای کشور آشنا نیستند و فعالیت در رسانه های دولتی و حکومتی را تجربه نکرده اند در این کلاس ها بسیار مثمر ثمر خواهد بود چرا که شالوده فکر و اندیشه آنها مستقل از قید و بندهاست و اصول بنیادی و جهانشمول روزنامه نگاری حرفه ای را البته اگر درست و بدون وابستگی فکری و عقیدتی به آنها منتقل شود، بهتر درک خواهند کرد و در عمل نیز به این اصول پایبند خواهند شد.
در آغاز کلاس آقای مهدی خوشدل رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان راز و جرگان با حضور در کلاس ضمن خوشامدگویی به من و اظهار خوشحالی از تشکیل این کلاس و تقدیر و تشکر از خانم صاحب جمال رحیمی و شهرداری یکه صعود اعلام کرد که در صورت استقبال دو شهر دیگر این شهرستان یعنی راز و غلامان این کلاس در این دو شهر نیز برگزار خواهد شد.
غیر از خانم صاحب جمال رحیمی، کسانی که در کلاس حضور داشتند گرچه در رسانه های رسمی هیچ گونه فعالیت رسانه ای نداشتند ولی اکثرا دستی در آتش! فضای مجازی داشتند و هرکدام به شکلی چه در پیج های شخصی و چه در کانال های خبری فعال بودند و وقتی از هرکدام پرسیدم که نگاه و برداشت شان از مقوله رسانه چیست متوجه شدم که مهم ترین دغدغه آنها این است که به شکلی مسائل و مشکلات منطقه شان را از طریق رسانه به گوش مسئولان برسانند.
در میان این افراد دو نفر دانش آموز هم بودند که قاعدتا حضور آنها برای من بسیار ارزشمند بود چرا که اعتقاد دارم آموزش برای بزرگسالان که سال های سال در این فضای رسانه ای بسته و یکطرفه فعال هستند، کارآیی ندارد بلکه اگر قرار است آموزش روزنامه نگاری حرفه ای جهانشمول به افراد داده شود تا آنها با آگاهی و اشراف به مسئولیت سنگین خود وارد عرصه رسانه شوند، باید این گونه آموزش ها برای جوانان و نوجوانان گذاشته شود، چرا که ذهن پاک آنها هنوز درگیر قید و بندهای فضای رسانه ای حاکم بر کشور نیست.
وقتی یکی از این دانش آموزان اجازه گرفت که بخشی از اجرای کلاس را به صورت زنده از یک پلاتفرم برای مخاطبان خود پخش کند این اعتقادم راسخ تر شد که آینده جامعه ما توسط این جوانان و نوجوانان رقم خواهد خورد و ما به عنوان نسل گذشته تنها کاری که باید بکنیم این است که به آنها آموزش درست بدهیم تا از دانش و مهارت خود در جهت انسانی استفاده کنند.
* آنچه که در روز اول کلاس مطرح شد
همیشه در کلاس هایی که در این دو دهه تحت عنوان «آموزش روزنامه نگاری» برای خبرنگاران در مراکز استان ها و برخی شهرستان ها برگزار کردم دغدغه اصلی من این بود که این خبرنگاران که اکثرا هم دختران و پسران جوان بودند قبل از اینکه تعاریف، مهارت ها و روش های تهیه و تنظیم محصولات خبری مانند خبر، گزارش، مصاحبه، مقاله و امثال اینها را یاد بگیرند، با اصول بنیادی جهانشمول روزنامه نگاری یا اصول بین المللی اخلاق حرفه ای در روزنامه نگاری آشنا شوند.
یعنی به آنها می گفتم که اگر شما بهترین، توانمندترین و مشهورترین خبرنگار دنیا هم بشوید ولی با این اصول آشنا نباشید و آنها را در کار حرفه ای و زندگی خود رعایت نکنید مطمئن باشید که یک خبرنگار حرفه ای محسوب نمی شوید.
اصولی مانند «حق مردم در دستیابی به اطلاعات تحقیقی»، « مسؤولیت اجتماعی روزنامهنگار»، «شرافت حرفهای روزنامه نگار»، «احترام به حریم خصوصی و شئون انسانی»، «احترام به منافع عمومی» و« احترام به ارزشهای جهانی و تنوع فرهنگها» از جمله این اصول بود که قبل از ورود به مباحث اصلی کلاس، آنها را برای خبرنگاران حاضر در کلاس یادآوری می کردم.
در این کلاس هم که در محل شهرداری یکه صعود مرکز بخش جرگلان از توابع شهرستان راز و جرگلان استان خراسان شمالی برگزار شد نخست به این دوستان پیش نیازهای حرفه روزنامه نگاری را برای کسی که می خواهد یک خبرنگار حرفه ای بشود، برشمردم.
داشتن سلامت نفس، داشتن شجاعت در بیان حقایق، نداشتن تعصب، داشتن تحصیلات آکادامیک، داشتن اطلاعات عمومی، آشنایی با حداقل یک زبان بین المللی، داشتن قدرت تحلیل و تفسیر مسائل و داشتن شم خبری از مهم ترین این پیش نیازها بود که هرکدام را به تفصیل برای شرکت کنندگان در این کلاس تشریح کردم./
در ادامه این کلاس، انواع رسانه ها شامل مطبوعات، خبرگزاری ها، رادیو، تلویزیون، سایت ها و پایگاه های خبری و شبکه های اجتماعی را معرفی کردم و سپس محصولات خبری شامل خبر، گزارش، مصاحبه، سرمقاله، یادداشت، مقاله، طنز، کاریکاتور، اینفوگرافیک و موشن گرافیک را هرکدام جداگانه توضیح دادم.
آشنایی با مقوله خبر و آموزش خبرنویسی بخش پایانی اولین روز این کلاس بود که به تفصیل به آنها پرداخته شد.
در این بخش ضمن بیان تعاریف مختلف از خبر به تعریف مشهور خبر از سوی کمیسیون مک براید وابسته به یونسکو تاکید کردم و با تشریح ویژگی های مورد اشاره در این تعریف برای خبر، توضیحاتی درباره آخرین ویژگی در این تعریف ارائه کردم.
این کمیسیون درخصوص این ویژگی خبر معتقد است که «خبر بایستی ادراکات فرهنگی جوامع خاص خود را منعکس نماید» . در تشریح این ویژگی در این کلاس تصریح کردم که منظور از ادراکات فرهنگی همان باورها و چارچوب هایی است که هر جامعه ای برای خودش ترسیم می کند و در واقع فرهنگ غالب آن جامعه است و خبری که در این جامعه تهیه می شود طبیعی است نمی تواند بر ضد این فرهنگ باشد، اما سئوال این است که آیا مختصات این فرهنگ و چارچوب و حد و مرزهای آن می تواند دستوری باشد.
در ادامه این بخش ارزش های خبری شامل دربرگیری، شهرت، مجاورت، برخورد، استثناء، بزرگی و تازگی را هرکدام جداگانه تشریح کردم و سپس عناصرخبر را طبق متد مشهور 5W&Hمعرفی کردم . لید خبر، منبع خبر، سبک های خبری، مقوله های نرم خبر و سخت خبر و چند مقوله دیگر در ارتباط با خبر نیز از دیگر مواردی بود که در بخش پایانی اولین روز این کلاس مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
* نمایش زندگی فرش بافان ترکمن
بعد از کلاس با خودرو یکی از شرکت کنندگان در کلاس یعنی آقای حمید مرادی همراه با خانم رحیمی به بومگردی آمدیم. آقای مرادی ظاهرا در کار عکاسی و فیلم برداری مراسم عروسی ها و بخصوص مسابقات کورس اسب دوانی در جرگلان است. آدم خوش مشرب و در عین حال سرشار از احساسات قومیت ترکمنی است. اطلاعات وسیعی از ریز جزئیات منطقه جرگلان دارد و تحصیلات دانشگاهی خود را هم نیمه کاره رها کرده است.
احساس کردم در این فرصت محدودی که من دارم و در فقدان امکانات بخصوص وسیله نقلیه که بخاطر بعد مسافت روستاها از همدیگر بسیار ضروری است، او می تواند فرد مناسبی برای آشنا کردن من با این منطقه باشد.
احساس من خیلی زود تعبیر شد و آقای رحیمی قول داد که فردا بعد از اتمام کلاس من را به روستاهای دور دست بخصوص تا نقطه مرزی بین ایران وترکمنستان ببرد.
در رستوران بومگردی آقای رحیمی ناهار را به اتفاق خانم رحیمی صرف کردیم. اکبر جوجه تا این مناطق دوردست هم آمده است. آقای رحیمی واقعا آشپز ماهر و بسیار هم خوش سلیقه است و اکبر جوجه او با اکبر جوجه اصل و اورجینال گلوگاه استان مازندران هم از نظر کیفیت و هم از نظر خوشمزگی برابری می کرد.
خانم رحیمی سر میز ناهار از فعالیت های خود در بخش صنایع دستی ترکمنی صحبت کرد و با نشان دادن یک بروشور به سفر دو هفته ای خود به کلن آلمان برای شرکت در نمایشگاه ویژه فرش ترکمن اشاره کرد.
به گفته او هدف از برگزاری این نمایشگاه، نمایش زندگی فرش بافان ترکمن از طریق فرش هایی است که هر بافنده ترکمن داستان سیر زندگی خود را از طریق بافتن نقش و نگارها، علائم و نمادها و نقاشی ها روی فرش خود روایت می کند.
صاحب جمال رحیمی با تشریح جزئیات فرش دستباف خود که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده بود، یادآور شد که هنوز هم در دنیا کسانی هستند که به فکر ما بافندگان فرش هستند و حداقل این دغدغه را دارند که دشواری های تولید این فرش ها را که اکثرا فقط ظاهر قشنگ و قیمت آن را می بینند و کمتر کسی به فکر بافندگان آنهاست، انعکاس بدهند.
* در جرگلان همه از دکتر غیادی صحبت می کنند
بعد از ناهار به منزل مرحوم دکتر عبدالجلیل غیادی پزشک مردمی منطقه جرگلان که در شهر یکه صعود واقع شده است، رفتیم . دکتر غیادی را از قبل می شناختم. یادم می آید که یک بار هم تلفنی با هم صحبت کردیم. موضوع صحبت ما اعتراض او به عنوان مدیرعامل شرکت تعاونی تولید و پرورش اسب اصیل ترکمن به از بین رفتن ذخایر ژنتیکی اسب های بومی بود و معتقد بود که امروزه تعداد اسب های خالص ترکمن بشدت کاهش یافته است.
از من خواست که به عنوان یک فعال رسانه ای ترکمن در این خصوص در رسانه ها اقدامی بکنم. آن مرحوم از وزارت جهاد کشاورزی شاکی بود که برخلاف قانون، وظایف و اختیارات خود را در هویت بخشی اسب، طی تفاهم نامه ای به فدراسیون سوارکاری تفویض کرده و از این فدراسیون نیز به شدت انتقاد می کرد که ضمن عدم رعایت مفاد و بندهای این تفاهم نامه، با رونمایی پیش نویس مخدوش کتاب تبار نامه اسب ترکمن، موجبات اعتراض اساتید و مالکین و عاشقان اسب ترکمن را فراهم آورده است.
یادم می آید که من نامه او را به وزیر ورزش و جوانان وقت(سال 1397) در پایگاه خبری خودم همزیستی نیوز منتشر کردم و بعد هم موضوع انتشار فایل صوتی منتسب به رییس فدراسیون سوارکاری وقت که در آن به قوم ترکمن توهین هایی کرده بود که فقط شایسته خودش بود، پیش آمد و مرحوم دکتر غیادی در این خصوص هم به شدت ناراحت بود.
در آن مقطع زمانی یعنی سال 1397 بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و حتی اقتصادی ترکمن از جمله نمایندگان ترکمن مجلس، به شدت از شنیدن محتوای این فایل صوتی، مانند مرحوم دکتر غیادی ناراحت و خواستار برخورد با رییس فدراسیون سوارکاری وقت شدند و رسانه ها هم الحق این موضوع را به خوبی پوشش دادند ولی مانند همه موضوعات این چنینی بعد از مدتی سر و صداها فروکش کرد و نه پیگیری قضایی، نه بازخواستی، نه توبیخی، نه حتی معذرت خواهی و نه شفاف سازی در خصوص آن فایل صوتی صورت گرفت و فرد هتاک هم گرچه آن فایل را جعلی خواند و از پیگیری خود برای شناسایی جاعلان و منتشرکنندگان آن خبر داد ولی تا امروز که حدود 6 سال از آن ماجرا می گذرد ظاهرا این پیگیری هم به سرنوشت همه پیگیری هایی پیوست که در طول این چندین دهه گذشته معلوم نشد که چی به سر آنها آمده است!
مرحوم دکتر غیادی ترکمن و اهل کومش تپه(گمیشان) استان گلستان بود، طبق گفته خانم رحیمی به نقل از همسر دکتر غیادی، آن مرحوم پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه فردوسی مشهد در رشته پرشکی و اتمام طرح خود در « راز و جرگلان » بجنورد مرکز استان خراسان شمالی، جهت خدمت به مردم محروم جرگلان که صد در صد ترکمن هستند در آنجا ماندگار شد و ۲۸ سال از عمر خود را در بین مردم خود و در مطب کوچکش در شهر یکه صعود مرکز بخش جرگلان گذراند.
این مرحوم که با آمدن اپیدمی کرونا به رغم اینکه حدود 24 هزار نفر از مبتلایان به کرونا را به اتفاق یک تیم درمانی سه نفره در منطقه محروم جرگلان ویزیت و درمان کرد، سرانجام شهریور سال 1400خود اسیر این دیو خانمان برانداز شد و مردم ترکمن منطقه جرگلان را تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت.
گرچه از محبوبیت دکتر غیادی در میان مردم منطقه جرگلان فراوان شنیده بودم، اما در این سه روز که در این منطقه بودم با کسی هم صحبت نشدم که به یک شکلی یا بهانه ای از عشق و علاقه خود به آن مرد بزرگ سخن نگوید.
از خانم رحیمی که از همان زمان فوت دکتر غیادی تا به امروز، چه در صحبت هایش و چه در نوشته هایش، هیچوقت از یادآوری نام آن بزرگمرد و تحسین و تقدیر ازخدمات و خصایص، رفتار و کردار او غفلت نمی کند، گرفته تا آقای همراه درخشان، آن فرهنگی فعال منطقه جرگلان که سال های سال همراه و همسفر دکتر غیادی بوده و خاطرات بسیار جالبی از نگاه بلند و دیدگاه وسیع او و شیوه و مشیء برخوردش با مسائل سیاسی و اجتماعی برایم تعریف کرد، و چه افراد عادی کوچه و بازار این منطقه که حرف اول و آخرشان دکتر غیادی بود و افسوس می خوردند که دکتر خیلی زود آنها را تنها گذاشته است، همه و همه نشان می دهد که حقیقتا دکتر غیادی صرفا یک پزشک برای درمان تن این مردم رنجور منطقه جرگلان نبود، بلکه فراتر از درمانگر جسم که درمانگر روح و روان و ناجی و تکیه گاه مردمی زخمی بود که زخم تبعیض و محرومیت آنها در فراموشگاه تاریخ، کهنه و ماندگار شده است.
افسوس خوردم که چرا در زمان حیات دکتر غیادی با او از نزدیک آشنا نشدم و یک گفت و گوی اختصاصی با او انجام ندادم. همان افسوسی که بعد از فوت دکتر غنی نجم الدین چوگان پزشک مردمی شهر خودم آق قلا خوردم و این افسوس خوردن ها ادامه دارد، چرا که دهها و شاید صدها شخصیت بزرگ ترکمن در عرصه های مختلف بودند و هستند که ما به اصطلاح رسانه ها فقط پس از فوت شان با عظمت و بزرگی شخصیت آنها آشنا می شویم، زمانی که دیگر دیر شده است.
* ارمغان زنان و دختران ایران
بعد از ظهر اولین روز حضورم در جرگلان یکی از فامیل های خانم رحیمی با خودرو خود دنبال ما آمد و ما با او به یک روستا در نزدیکی یکه صعود رفتیم.
روستایی در دامنه کوه که برای رسیدن به آن از یک مسیر مارپیچ باید بالا برویم. قبل از رسیدن به این روستا از دور که آن را دیدم بی اختیار یاد ماسوله در استان گیلان افتادم، با همان چشم انداز و با همان یکدستی خانه ها! اما وجود یک ساختمان بلند و سفیدرنگ در وسط این خانه ها واقعا توی ذوق آدم می زد.
خانم رحیمی گفت که صاحب این خانه سفید به رغم تذکراتی که به او داده شد تا این هارمونی را به هم نزند، مبادرت به ساخت این خانه به این بدسلیقگی کرد و چشم انداز زیبای این روستا را به هم زد.
خانه ای که در این روستا رفتیم یک نمایشگاه خانگی فرش بود و یک دارقالی نیز در اتاق مجاور آن برپا شده بود.
ظاهرا صاحب این خانه به کار خرید و فروش فرش های دستبافت منطقه جرگلان و همچنین ارائه آنها در نمایشگاه های فرش مشغول است. یک دختر جوان و مادرش از ما استقبال کردند. پدر در خانه نبود.
فرش هایی که در این خانه مشاهده کردم بسیار نفیس و به گفته خانم رحیمی بسیار هم ارزشند و گرانقیمت است و بافتن هرکدام از آنها بعضا چندین سال طول می کشد. البته دارقالی که اینجا بود، برخلاف دارقالی افقی که من در ترکمن صحرا استان گلستان از بچگی یادم است، به صورت عمودی است و دختران و زنان ترکمن در جرگلان به صورت ایستاده قالی را می بافند، حال اینکه دختران و زنان ترکمن در استان گلستان، قالی را به صورت نشسته روی دارقالی می بافند.
البته فرقی ندارد، دختران و زنان قالی باف ترکمن چه نشسته و چه ایستاده، مانند همه دختران و زنان این سرزمین، به رغم همه تضییقات و تبعیضات، با نجابت و شجاعت مثال زدنی خودشان در سخت ترین شرایط ، نه تنها فرش که عرش را هم برای ملت ایران به ارمغان آورده اند.
در راه برگشت از این روستا به سد خاکی چندیر در حدود 8 کیلومتری شهر یکه صعود رفتیم. یک مجتمع گردشگری توسط بخش خصوصی بومی منطقه جرگلان در جوار این سد در دست احداث است. این مجتمع گردشگری شامل سوئیتهای اقامتی، آلاچیق، بازارچه محلی و نمایشگاه صنایعدستی، سفرهخانه سنتی، رستوران، کافیشاپ، مجموعه ورزشهای آبی و مجموعه نگهداری و پرورش اسب اصیل ترکمن است.
به گفته خانم رحیمی بخش خصوصی مکان این مجتمع را اجاره کره و بدون ریالی تسهیلات بانکی در حال ساخت این مجموعه است.
این سد توسط دولت برای توسعه و بهبود کشاورزی در منطقه، ایجاد اشتغال و تأمین آب شرب روستایی در سال 1398 ساخته شده است
متاسفانه فرصت نداشتم با روستاییان در محدوده این سد صحبت کنم تا مشخص شود که تا چه حد این اهداف در طول این پنج سال گذشته محقق شده است اما به نظر می رسد حداقل در بعد اشتغال و تامین آب شرب نه تنها در محدوده این سد بلکه در کل منطقه جرگلان مشکلات جدی وجود دارد.
در هنگام برگشت از این سد هوا تاریک شده بود و خانم رحیمی در مسیر در روستای خود، گرکز، پیاده شد، و راننده مرا تا محل بومگردی در یکه صعود رساند. آقای رحیمی صاحب بومگردی به من اطلاع داد که امشب به یک مراسم(به زبان ترکمنی صاداکه) که در منزل پدرش در همسایگی بومگردی برگزار می شود، دعوت هستم.
ساعتی بعد من و آقای رحیمی به منزل پدرش رفتیم.
در حیاط بزرگ منزل تعدادی خودرو که متعلق به مهمانان بود پارک شده بود. ما را به ساختمان سمت چپ این حیاط به یک اتاق بزرگ که مهمانان مرد نشسته بودند راهنمایی کردند، ساختمان سمت راست این حیاط نیز به زنان اختصاص داشت.
میزبان که صبح آن روز در جلو بومگردی با او اشنا شده بودم به استقبالم آمد و مرا به گوشه ای از اتاق راهنمایی کرد. افزون بر 20 – 25 مهمان گوش تا گوش اتاق نشسته و به آرامی درحال صحبت و صرف چای و شیرینی بودند. مهمانان اکثرا روحانی و عمامه بسر بودند، گرچه مردان پا به سن گذاشته این منطقه و کسانی که به سفر مکه رفته و به قول معروف حاجی شده باشند نیز این عمامه را دارند.
آرامش و سکوت این مراسم برایم جالب توجه بود، کمتر صدای بلند از این جمع شنیده می شد. به نظر می رسید روحانیان این منطقه برخلاف روحانیان ما در ترکمن صحرا و بخصوص روحانیان در سایر نقاط کشور، خیلی اهل سخنوری و پرسش و پاسخ از دیگران نیستند و بسیار آرام و ساکت هستند.
بعد از صرف شام و جمع کردن سفره یکی از روحانیان دعایی قرائت کرد و کم کم صحبت ها گل انداخت و توجهات به تنها فرد غریبه در این مجلس که من باشم بیشتر شد و سئوال ها یکی پس از دیگری از من شروع شد.
بطور طبیعی هدف از سفرم به جرگلان محور این سئوال ها بود که وقتی بحث کلاس آموزش روزنامه نگاری مقدماتی را مطرح کردم معلوم بود که خیلی با این موضوع آشنایی ندارند و حتی می پرسیدند که مگر در جرگلان خبرنگار هم است که نیاز به این کلاس باشد.
در هر صورت احساس کردم که می توانم از این فرصت استفاده کنم و کلیاتی را درباره رسانه و نقش خبرنگاران در توسعه منطقه مطرح کنم که اتفاقا بحث های جالبی هم درگرفت و ساعاتی را ما درخصوص مسائل کلی منطقه و کشور صحبت کردیم که من سعی کردم در همه این بحث ها گریزی هم به رسانه و نقش آن در پیشرفت یا پسرفت جامعه بزنم.
* دومین روز من در جرگلان
دومین روز من در منطقه جرگلان با جلسه دوم کلاس روزنامه نگاری مقدماتی در محل شهرداری یکه صعود مرکز این منطقه آغاز شد.
در این جلسه ابتدا مروی کردم به مباحث جلسه اول و در ادامه، دو مبحث مصاحبه و گزارش نویسی را به اختصار توضیح دادم.
در بحث مصاحبه گفتم که اگر شما از فرد یا افرادی پرسش های هدفمند برای کسب اطلاعات مشخص جهت انتشار آنها بپرسی، این می شود مصاحبه رو در رو که به دو شکل اختصاصی و یا مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی قابل انجام است و البته ما مصاحبه تلفنی و کتبی هم می توانیم انجام بدهیم.
در این بحث پس از برشمردن ابزارهای مصاحبه که امروزه در همان گوشی هوشمند یا لپتاپ خلاصه می شود تدارکات برای انجام مصاحبه و نحوه مدیریت جلسه مصاحبه را با ذکر مثال هایی تشریح کردم.
در بحث گزارش نویسی هم که اکثر دوره هایی که در این دو دهه اخیر در استان ها تدریس کردم مربوط به این مبحث بود با تشریح اهمیت گزارش در مطبوعات و رسانه ها تاکید کردم که نگارش و تنظیم گزارش آنقدر باید زیبا و همراه با توصیف و تصویرسازی باشد که خواننده احساس کند دارد یک فیلم را تماشا می کند و همچنین آنقدر با تحقیق و فکت و آمار همراه باشد که برای خواننده مستندتر و پذیرفتنی تر باشد.
در ادامه این مبحث ضن معرفی انواع گزارش مراحل تهیه و تنظیم آن و همچنین لید گزارش به خصوصیات یک گزارشگر حرفه ای از جمله کنجکاوی، انعطاف پذیری، انتقادپذیری، بی طرفی و بی غرضی، مردمداری، عزت نفس و رازداری پرداختم و تصریح کردم که مطبوعات و رسانه های کشور به ندرت به مقوله گزارش می پردازند
و این یک ضعف بزرگ آنهاست، در صورتی که گزارش برخلاف خبر، چند صدایی است و مناسب ترین محصول رسانه ای برای نیل به اهداف هر رسانه محسوب می شود.
در پایان این جلسه و کل دوره دو روزه روزنامه نگاری مقدماتی، به عنوان حسن ختام، موضوعی را تحت عنوان کلاهبرداری رسانه ای برای آگاهی بخشی شرکت کنندگان این دوره مطرح کردم و یادآور شدم که مواظب باشند در فضای مجازی گول تیترهای دروغ برخی سایت ها را نخورند.
در این خصوص به یک تیتر دروغ تحت عنوان« واریزی 5 میلیون تومانی برای همه مردم ایران تا ساعات آینده » اشاره کردم و گفتم وقتی متن کامل این خبر دروغ را می خوانی می بینی که اصلا درباره این تیتر توضیحی نداده و با کپی پیست یک سری خبرهای کهنه خواننده را دنبال نخودسیاه فرستاده است.
اما نکته جالب این موضوع بخش کامنت های این خبر است که طی سه روز پس از انتشار این خبر دروغ، افزون بر 791 دیدگاه در بخش کامنت های آن منتشر شده که شاید 99درصد آنها حاوی رکیک ترین ناسزاها به منتشرکنندگان این خبر است.
* پیش به سوی نقطه صفر مرزی
بعد از کلاس همانطورکه آقای حمید مرادی قول داده بود دو نفری با خودرو پراید او به سمت روستاهای مرزی و نقطه صفر مرزی بین ایران و ترکمنستان راه افتادیم.
صحبت های آقای مرادی در معرفی روستاهای واقع در مسیرمان همراه با آهنگ های اصیل ترکمنی که از دستگاه پخش خودرو با صدای بلند پخش می شد، حال و هوای تازه ای به من داد.
معلوم بود که او اطلاعات وسیعی از منطقه و ارتباطات گسترده ای هم با اقشار مختلف در منطقه جرگلان و خارج از این منطقه از هنرمندان، شاعران و ورزشکاران گرفته تا فرهنگیان و حتی روحانیان ترکمن دارد.
در ابتدا در یکی از روستاهای مسیرمان به منزل عمه آقای مرادی رفتیم. به گفته آقای مرادی اینجا هم مراسم (صاداکا) برای سالگرد فوت عمه اش بود و ناهار را آنجا صرف کردیم. ناهار یا شام در خانه های منطقه جرگلان تا آنجا که من در این سه روز اقامتم مشاهده کردم متشکل از یک برنج ساده با مرغ سرخ کرده که زیر برنج می گذارند و همراه با ماست و نوشابه یا دوغ است.
در ادامه مسیرمان از کنار روستاهای کلاته کاریز، کلاته ابریشم، اشرف دره و سنگسار گذشتیم. بعد از روستای سنگسار کنار جاده و مشرف به رودخانه اترک و خط مرزی ایران و ترکمنستان توقف کوتاهی کردیم. آقای مرادی با اشاره به آن سوی رودخانه، شهر کهنه کثیر ترکمنستان را به من نشان داد.
من و آقای مرادی به عنوان دو شهروند ترکمن ایرانی به شهروندان ترکمن ترکمنستانی که در آن سوی مرز در رفت و آمد هستند، داریم نگاه ی کنیم. بی اختیار به یاد سال های دور افتادم، اوایل دهه هفتاد، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و جمهوری های 15 گانه آن از جمله جمهوری ترکمنستان اعلام استقلال کردند و مرز ایران و ترکمنستان بر روی مردم دو طرف بازگشایی شد. یادم نمی رود وقتی اولین بار ترکمن های ایرانی و ترکمن های ترکمنستانی در مرز اینچه برون بعد از 70 سال به یکدیگر پیوستند، چه اشک های شوق بر گونه مردان و زنان ترکمن که جاری نشد.
و چه شعف و شادی در دو سوی مرز بر چهره ترکمن ها نقش نبست و چه زیبا بود فصل وصل ترکمن ها که بعد از 70 سال برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی و .....خود را به آغوش می کشیدند و خدا را شکر می کردند که سرانجام نمردند و جان جانان خود را در دو سوی مرز پیدا کردند.
و چه کوتاه بود این فصل وصل و چه تلخ بود فصل جدایی مجدد و چه زشت و کریه است چهره سیاست که انسان ها را، فرهنگ ها را، خانواده ها را و عاشق و معشوق ها را بی رحمانه از هم جدا می کند.
آقای مرادی یکریز از ترکمنستان، از همین شهر کهنه کثیر که حتی مارک خودروهای در حال حرکت در خیابان های آن را می شناسد و از اماکن و پارک های آن می گوید. می گویم تا بحال چند بار به آن سوی مرز سفر کردی که این گونه جزئیات این کشور را می شناسی؟
نگاهش را به آن سوی مرز می دوزد و با لبخندی تلخ می گوید هرگز نتوانسته به این کشور سفر کند. برای اینکه دلداریش بدهم می گویم: من چندین بار به ترکمنستان سفر کردم و حتی حدود سه سال هم در عشق آباد زندگی کردم، اما به اندازه تو از این کشور و جزئیاتی که تو تعریف می کنی، شناخت ندارم.
بعد از گرفتن چندین عکس یادگاری از همدیگر سوار خودرو می شویم و در جاده ای که بطور موازی با مرز کشیده شده است روانه می شویم. در مسیر در جوار روستایی به نام « پرسی سو» نقطه صفر مرزی را نیز به من نشان می دهد. اسم « پرسی سو » برایم خیلی آشناست. بسیاری از مدیران و مسئولان استان خراسان شمالی و بخصوص نمایندگان مجلس از این حوزه انتخابیه نیز حتما با این اسم آشنا هستند چرا که سال های سال است که تلاش می کنند گذر مرزی و گمرک « پرسی سو » را راه اندازی کنند.
طبیعی است اگر چنین اتفاقی در این منطقه محروم بیافتد چهره منطقه دگرگون خواهد شد. و البته این یک روی سکه است و روی دیگر سکه، ابهام و نگرانی است که فعالان اقتصادی نسبت به سرنوشت این گونه اتفاقات ابراز می کنند.
سرنوشت گذر مرزی و گمرک اینچه برون در استان گلستان و بازارچه مشترک آن به رغم استقبال و رونق فراوانی که در ابتدای راه اندازی آن مشاهده شد و بعد از مدتی به علت تغییر سیاست ترکمنستان که معلوم نشد علتش چی بوده به رکود کشیده شد و از رونق افتاد، نمونه ای و دلیلی بر این نگرانی می تواند باشد.
البته من همیشه در شگفتم که چرا مرزها در بسیاری از کشورها شاهد فقر و محرومیت در دو سوی خود هستند و در کشورهایی هم برعکس، پیشرفت، فراوانی و ثروت را به مردم همجوار در دو سوی خود به ارمغان می آورند. مشکل از کجاست؟
در هر صورت نقطه صفر مرزی پرسی سو را پشت سر می گذاریم و به سمت روستای سوخسو هاشم روستای آقای مرادی روانه می شویم.
آقای مرادی در این روستا مرا به منزل امام جماعت و مدرس حوزه علمیه حنفیه حاج بگ محمد آخوند ساعدی برد. این روحانی اهل سنت بسیار آرام و متین و کم حرف است. وقتی حرف هم می زند صدایش را به زحمت می شنوم. می گوید مریض است و کم حال.
به آقای مرادی که معلوم است شدیدا به این روحانی ارادت خاص دارد و مرتب از علم و فضیلت و استقلال فکر او می گوید، می گویم مزاحمش نشویم و با گرفتن چند عکس یادگاری و دو کتابچه که به من هدیه داد، منزل این روحانی را ترک می کنیم.
در طول مسیر برگشت نگاهی به دو کتابچه این روحانی می اندازم، هر دو درباره مسائل فقهی اهل سنت است. یکی به زبان فارسی و یکی به زبان ترکمنی با کتابت عربی که توسط خود این روحانی تالیف شده است.
ما ترکمن ها در بحث زبان واقعا دچار مشکلات عدیده ای هستیم. زبان مادری ما ترکمنی است، زبانی رسمی در دنیا که با کتابت لاتین در ترکمنستان رایج است و شما در گوگل ترانسلیت به راحتی می توانی از زبان ترکمنی البته با کتابت لاتین استفاده کنی. اما چون این زبان در ایران مانند بقیه زبان های قومیتی از جمله کردی و ترکی به صورت مکتوب در سیستم رسمی و اداری و بخصوص آموزشی کاربرد ندارد و صرفا در محاوره خود این قومیت ها استفاده می شود، من نوعی که زبان مادری من ترکمنی است در نوشتن و خواندن این زبان دچار مشکل هستم. البته در محاوره نیز زبان ترکمنی با زبان فارسی در هم آمیخته و ملغمه ای شده که نه ترکمنی است و نه فارسی و این از نتایج سیاست هایی است که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب با هدف حفظ یکپارچگی و وحدت ملی اعمال شده است. حال اینکه تا چه حد این سیاست ها به اهداف خود رسیده و اگر رسیده تا چه حد به حفظ منافع واقعی مردم منجر شده است، سئوالی است که با توجه به شواهد موجود به راحتی نمی توان به آن پاسخ داد.
گرچه کارشناسان، چندزبانگی را واقعیت بیشتر کشورهای جهان می دانند و زبانهای مادری رایجِ در هر کشور را در کنار زبان ملی، سرمایه ملی آن کشور می خوانند؛ سرمایههایی که میبایست در رشد، اعتلاء، حفظ و پاسداری آنها همه باید تلاش کنند.
* آخرین روز – آخرین حرف
امروز جمعه دوم آذرماه 1403 است. صبح به محل نمایشگاه و فروشگاه کوچک صنایع دستی صاحب جمال رحیمی که در کنار بومگردی واقع شده است، می روم. اینجا در واقع کتابخانه و کتابفروشی هم است. با توجه به فرصت کمی که داشتم امکان جمع آوری اطلاعات مربوط به مسائل و مشکلات این منطقه در این دو روز گذشته برایم فراهم نشده بود. به همین خاطر از او می خواهم که کمی درباره این مسائل و مشکلات و البته از ظرفیت ها و توانمندی های جرگلان هم صحبت کند.
صاحب جمال رحیمی با اشاره به اینک شهرستان راز و جرگلان یک شهرستان مرزی و یکی از شهرستان های محروم کشور محسوب می شود، مهم ترین مشکل منطقه جرگلان را نامناسب و ناکافی بودن جاده های مواصلاتی این منطقه می داند و می گوید: این جاده ها غالبا یک طرفه با عرض کم و دارای دست اندازهای فراوان است.
وی پراکندگی روستاها و ساخت و سازهای غیر استاندارد و رعایت نشدن حریم جاده ها را از دیگر مشکلات این منطقه عنوان می کند و می افزاید: همچنین انتظار مردم جرگلان از مسئولان ذیربط این است که ساخت جاده ارتباطی این منطقه را با شهرستان مراوه تپه در استان گلستان به اتمام برسانند.
به گفته وی در سال 1392 کلنگ ساخت این جاده طی مراسمی با حضور مسئولان دو استان به زمین زده شد و قرار شد 13 کیلومتر این جاده توسط استان گلستان و 13 کیلومتر دیگر آن توسط استان خراسان شمالی ساخته شود.
رحیمی از قول برخی نماینده های استان گلستان می گوید که این استان سهم خود را در ساخت این جاده انجام داده ولی استان خراسان شمالی تعهد خود را در این خصوص انجام نداده است.
این فعال اجتماعی تصریح می کند: این جاده درحال حاضر بخاطر خاکی بودن و نداشتن علائم راهنمایی و خطکشی قابل استفاده نیست در صورتی که اگر آسفالت شود افزون بر 100کیلومتر مسیر مردم جرگلان برای رفتن به استان های شمالی و تهران کوتاه می شود.
وی کم آبی را یکی دیگر از مشکلات اساسی مردم این منطقه می داند و می گوید: آب که نباشد کشاورزی هم نیست و به رغم ساخت دو سد در این منطقه، کمبود شدید آب و خشکسالی باعث شده بسیاری از جوانان و مردان جرگلان برای کار پیدا کردن به شهرهای بزرگ بروند و الان افزون بر 50 درصد روستاهای جرگلان خالی از سکنه شده است.
به گفته رحیمی ظرفیت ها و توانمندی های این منطقه نیزعمدتا بر دامپروری، پرورش کرم ابریشم و پرورش اسب اصیل ترکمن متمرکز می شود و اگر صنایع وابسته به شیر و لبنیات، صنایع نساجی و پیست سوارکاری در جرگلان ایجاد شود، اقتصاد این منطقه رونق پیدا می کند.
وی صنایع دستی بخصوص فرش دو رو که ثبت ملی شده و همچنین گردشگری، توسعه احداث بومگردی و تنوع فرهنگی و طایفه ای را از دیگر ظرفیت های جرگلان برای سرمایه گذاری از سوی سرمایه گذاران بومی و داخلی می داند.
وقتی حرف های خانم رحیمی با واژه سرمایه گذاری تمام می شود بی اختیار به یاد دهها و شاید صدها خبر، گزارش و مقاله افتادم که در طول بیش از سه دهه فعالیت رسانه ای ام درخصوص ضرورت سرمایه گذاری از قول روسای قوای سه گانه، وزیران، نمایندگان مجلس، اقتصاد دانان، استادان دانشگاه، فعالان سیاسی و اقتصادی، بخش خصوصی و ....تهیه و منتشر کرده بودم.
و بی اختیار خنده ام گرفت از اینکه فکر می کردم این حرف ها برای مردم نان و آب می شود، مردمی که بعد از دهه ها انتظار برای سرمایه گذاری در منطقه شان، امروز مایوس و سرخورده، برای زنده ماندن به دنبال حداقل های زندگی خود هستند.
البته به خانم رحیمی گفتم که هرگز ناامید نشود، خدا را چه دیدی شاید همین تلاش های شما و رسانه ای شدن نیازهای منطقه جرگلان، نظر سرمایه گذارانی که هنوز هم جنبه انسانی سرمایه گذاری را در کنار جنبه اقتصادی آن فراموش نکرده اند، به این منطقه جلب کند.
پس از این گفت و گو از خانم رحیمی خداحافظی کرده و با یک خودرو سواری کرایه خودم را به بجنورد می رسانم و در بجنورد نیز بلافاصله با سواری کرایه به سمت گرگان حرکت می کنم. در طول مسیر، راننده که پا به سن گذاشته و یکی از مسافران که جوان و تازه ازدواج کرده است با هم صحبت می کنند، من هم گاهگاهی در صحبت های آنها مشارکت می کنم. راننده از دوران خوش گذشته صحبت می کند و جوان از سختی های امروز و من آواره در وسط این دو، به جرگلان می اندیشم، جرگلانی که مانند این جوان با سختی ها می جنگد. آیا به مانند این راننده، دوران خوش را نیز تجربه خواهد کرد؟
همزیستی نیوز - نیمی از زنانی که در دنیا به قتل میرسند توسط اعضای خانواده و همسرانشان کشته میشوند! اما معنی این جمله این نیست که تنها نوع خشونت علیه زنان، خشونت خانگی است، تنها جایی که خشونت علیه زنان رخ میدهد پشت درهای بسته خانه است و خشونت علیه زنان حتما باید منجر به «قتل» شود تا به حساب بیاید.
از خودکشی گرفته تا توصیفکردن خودمان با جملههای ظالمانهای مانند اینکه «زشتم»، «از پس این کار برنمیآیم»، «تنهایی نمیتوانم» و بسیاری چیزهای دیگر مانند این، ناشی از خشونت پنهانی هستند که روز و شب، در خانه و بیرون از آن علیه آدمها جریان دارد؛ حساسیتبرانگیزتر از همه، علیه زنان و کودکان. اما آیا میشود علیه این خشونت که منجر به «انگاره منفی از من» و «انگاره منفی از شهر» و «دیگران» و «خانواده» میشود، کاری انجام داد؟
یکی از کارها این است که تصویر حسابهای کاربریمان را به رنگ روزهای مختلف سال عوض کنیم؛ امروز آبی برای حمایت از حقوق کودکان، فردا نارنجی برای حمایت از منع خشونت علیه زنان و ... . یک کار دیگر هم میشود کرد. عدهای از مردم شهر بسیج شدهاند و دست به دست هم دادهاند که کمک کنند در مورد خشونت، بخصوص خشونت خیابانی و بخصوص علیه زنان کاری انجام دهند. «دیدبان آزار» یک پروژه مردمی است که توسط جمعی از فعالان حقوق زنان راه افتاده است؛ تلاشی برای اطلاعرسانی در مورد اینکه «خیابان امن حق همه است»، «زنان هم به اندازه مردان در امکانات حمل و نقل شهری سهم دارند» و «متلک گفتن، نوعی آزار محسوب میشود».
ممکن است پوسترها و بروشورهای زردرنگ این گروه را در مغازهها، کنار ویترین فروشگاهها یا آویزان از پشت صندلی تاکسیها دیده باشید. جمعیت همراهان این گروه با اتکا به قوانین موجود از جمله ماده ۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۹۲ در گروههای چند نفری در مناطق مختلف شهر با مردم، مغازهدارها، رانندههای تاکسی و عابران پیاده صحبت میکنند و در مورد اینکه آزار خیابانی برای زنان چه معنی دارد، اطلاعرسانی میکنند تا از حجم آزارهای خیابانی که علیه زنان شهر در جریان است کم کنند.
ماده ۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری مقرر کرده است: «سازمانهای مردمنهادی که اساسنامه آنها در زمینه حمایت از اطفال و نوجوانان، زنان، اشخاص بیمار و دارای ناتوانی جسمی یا ذهنی، محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی، بهداشت عمومی و حمایت از حقوق شهروندی است، میتوانند نسبت به جرائم ارتکابی در زمینههای فوق اعلام جرم کنند و در تمام مراحل دادرسی شرکت کنند.»
همزمان اعضای این جمعیت با راهاندازی یک سایت تعاملی از مردم خواستهاند تجربههای خودشان در رو به رو شدن با آزار خیابانی را با ثبت مناطق شهری که در آن مورد آزار قرار گرفتهاند یا در موقع آزار دیگران از آنها دفاع کردند را ثبت کنند و از این راه به شهرداری، نیروی انتظامی و سایر نهادهای مسئول کمک کنند تا شهرها را برای همه امنتر کنند.
فعالان این کمپین میگویند: «عدهای باور دارند که متلکپرانی عملی سرگرمکننده و موجب خشنودی زنان است چون تعریف و تمجید تلقی میشود. در حالی که احساس ناامنی و کاهش اعتماد به نفس حضور در فضاهای عمومی را به دنبال دارد. با صحبتکردن از احساسات و تجربهمان میتوانیم این باور نادرست را به چالش بکشیم. داوطلبان دیدبان آزار به صورت مستمر و هفتگی در سطح شهر به اطلاعرسانی در زمینه آزار خیابانی میپردازند. این اطلاعرسانی عمومی شامل گفتوگو با مردم، نصب پوسترهای منع آزار، توزیع بروشور آموزشی و ... است. ثبت روایات روی نقشه امکان شناسایی نقاطی که نیاز به مداخله دارند را فراهم میکند. در نتیجه داوطلبان دیدبان آزار قعالیتهای میدانی خود را در نقاط پرآزار افزایش خواهند داد. شکستن سکوت و بازگو کردن تجربه خشونت از مهمترین شیوههای اطلاعرسانی عمومی در راستای مقابله با خشونت است. ما با سکوت خود به عادیسازی و کماهمیت انگاشتهشدن آزار و اذیت در فضای عمومی دامن میزنیم. گستردگی آزارها و رنج آزاردیدگان که آشکار شود، موضوع به دغدغهای عمومی تبدیل خواهد شد».
دیدبان آزار از همه میخواهد علاوه بر گزارشکردن آزارهای خیابانی علیه دیگران، وقتی شاهد آزار خیابانی هستند به تناسب موقعیت خودشان واکنش نشان دهند. این واکنش میتواند از نزدیکشدن به فردی که تحت آزار است برای ایجاد احساس امنیت در او و از بینبردن امنیت آزارگر تا خبر دادن به پلیس و مانند آن متفاوت باشد. فعالان کمپین در اینباره میگویند: «شیوههای متفاوتی برای مداخلهکردن در صحنه آزار وجود دارد که هر فرد متناسب با موقعیت، موانع و انگیزههای درونی و شخصی یا موانع بیرونیاش میتواند یکی از آنها را انتخاب کند. یکی از دستهبندیهای ساده و رایج انواع مداخله از این قرار است:
مداخله مستقیم: این نوع مداخله یکی از رایجترین و شناختهشدهترین استراتژیها است که در آن شاهد آزار مستقیماً وارد موقعیت شده و مستقیماً به آزارگر هشدار میدهد. همچنین گاه به کمک قربانی یا قربانیان آزار رفته و آنها را از صحنه خارج میکند. در صورت لزوم و با درخواست آزاردیده به عنوان شاهد او را برای شکایت کردن همراهی میکند.
محول کردن مداخله به دیگران: خیلی از افراد ممکن است به دلایل مختلفی از مداخله مستقیم پرهیز کنند ولی میتوانند با یکی از نزدیکان یا دوستان آزاردیده که در صحنه حاضر است صحبت کنند و به او مشورت بدهند که بهتر است چه رفتاری برای کمک به آزاردیده یا هشدار به آزارگر نشان دهد. همچنین شاهد میتواند با گرفتن اطلاعات دقیق از صحنه آزار با پلیس یا نهادهای مسئول تماس بگیرد و آزار را گزارش کند.
پرت کردن حواس آزارگر یا آزاردیده: در صورتی که شاهد متوجه شود که فردی در حال آزار شخص دیگری با لمس یا متلک گفتن است میتواند سریعاً و به سادگی وارد عمل شود. او میتواند در صحنه آزار تغییری ایجاد کند که دسترسی فرد آزارگر به کسی که تحت آزار است قطع شود. مثلاً فرد را از آن موقعیت خارج کند یا با پرسیدن سؤالات سادهای از فردی که قصد آزار رساندن دارد توجه او را از آن موقعیت منحرف کند.
وقتی تعداد بیشتری از شاهدان در برابر موقعیت آزار ایستادگی کنند و آن را آزاردهنده توصیف کنند می توانیم میزان بروز آزارها را کاهش دهیم زیرا آزارگران در معرض هشدار و گزارش شاهدان قرار میگیرند.»
شهرها، شهر همه ما هستند. پلیس به تنهایی نمیتواند شهرها را برای همه مردم در هر جایی که هستند امن کنند. اما شهروندان مسئول در برابر یکدیگر میتوانند کمک کنند «آزار خیابانی» کاهش پیدا کند و شهر برای همه امنیت بیشتری داشته باشد، برای همه به جز آزارگران و متجاوزان.
ایسنا - فاطمه کریمخان
در آن روز سیاه آذر ۹۱ وقتی دخترها وارد مدرسه انقلاب اسلامی که حیاط آن فاقد در بزرگ برای ورود و خروج خودرو بود و پنجرههای مشبک آهنی همانند زندانی آن را محصور کرده بود، میشدند، نمیدانستند چه سرنوشتی انتظارشان را می کشد.
به گزارش ایسنا، "شینآباد"(از توابع بخش مرکزی شهرستان پیرانشهر در استان آذربایجان غربی) روستای سردی است و از اول آذر برف و باران را به خود میبیند. دختربچههای ۱۰ ساله کلاس چهارم از معلم خود میخواهند تا بخاری کلاس درس را روشن کند. ساعت ۷:۳۰ صبح سرایدار با دو گالن نفت وارد کلاس میشود و مخزن بخاری را پر میکند؛ چون بخاری سوراخ بوده نفت به اطراف بخاری نشت میکند و آتش در آن زبانه میکشد.
دخترها که وحشت زده شده بودند از معلم خود میخواهند از کلاس بیرون بروند، اما خانم معلم که به شهادت خود بچهها، سابقه تنبیه را داشته از خروج آنها ممانعت میکند. آن روز ۲۹ دانش آموز در کلاس بودند که یک نفر آنها بیرون میدود تا سرایدار را صدا کند. به علت شدت داغی، بخاری از دست سرایدار میافتد و آتش به کلاس نفوذ میکند. معلم و سرایدار از روی آتش میپرند و بیرون میروند اما دختربچهها به سمت دیوارها پناه میبرند.
"سارینا رسول زاده" و "سیران یگانه" جلوی بچهها قرار میگیرند و آنها را به عقب هدایت میکنند و در نهایت جان خود را از دست میدهند و"آمنه" که دستهایش را به دیوار زده بود، انگشتها و پوست دستش روی دیوار میماند.
وقتی والدین بعد از ۲۰ دقیقه از راه میرسند، ناچار می شوند دیوارهای این اتاق آتشین را تخریب کنند تا بچهها را بیرون بکشند. دخترها به بیمارستانهای ارومیه، تهران، تبریز و اصفهان منتقل میشوند. از آن روز تا کنون که ۱۲ نفر از بچهها که آسیب دیدگی جدی تری داشتن و حالا ۱۵ - 16 ساله شدهاند، زیر تیغ جراحی قرار دارند و طبق گفته رئیس کمیسیون پزشکی تا ۱۵ سال دیگر نیز باید همچنان تحت عمل جراحی و مداوا باشند.
ایسنا همزمان با ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر میزبان ۱۲ دختر شین آبادی به همراه پدرانشان بود؛ دختران نوجوانی که مانتوهای رنگی به تن میکنند و به انگشتهای سوختهشان لاک میزنند اما خطوط پررنگ درد و رنج را میتوان از چهرههایشان خواند.
«آمنه» که به نظر می رسد چهرهاش بیش از دیگر همکلاسیهایش سوخته با اعتماد بنفس صحبت میکند و از روزهای سختی که بر او رفت سخن میگوید؛ «نادیا» دلنوشتهای بغض آلود به مناسبت روز دختر میخواند و «سیما» که میگویند گاهی از به یاد آوردن خاطرات آن روز آذرماه از حال میرود با بغضی در گلو سالن را ترک می کند و میگوید تمایلی ندارد از خودش و آن کابوس حرف بزند. اما هر ۱۲ دختر یک خواسته مشترک دارند و آن اعزام آنها به خارج از کشور برای تسریع روند درمان است.
وقتی دخترها حرف می زنند پدرها که لباس محلی به تن دارند صبورانه گوش میدهند و برخی با دستمالی که در دست دارند اشکهایشان را پاک میکنند.
آموزش و پرورش معلم خصوصی به ما نمیدهد
کتاب زندگیمان را مینویسم
اعزام به خارج از کشور برای ادامه درمان خواسته همه ماست
"آمنه راک" میگوید: «اولین خواسته همه ما این است که ما را به خارج از کشور برای درمان اعزام کنند تا زودتر از این درد رها شویم. پدران و مادران ما هر روز شاهد درد ما هستند و عذاب میکشند. ما هر بار که به تهران میآییم از درس عقب میمانیم و چند بار درخواست معلم خصوصی داشتیم که میسر نشد و به سختی امتحان دادیم، با این حال نمرههایمان از ۱۹ پایین تر نمیآید». او دلش می خواهد معلم شود.
"سیما مرادی"، دیگر دختر شین آبادی هم از آموزش و پرورش گلایه میکند و میگوید: از آموزش و پرورش میخواهم به ما در درسهایمان کمک کنند تا بتوانیم عقب ماندگیهایمان را جبران کنیم. بسیاری از ما با این مشکل روبرو هستیم و چون دائم در رفت و آمد برای عمل جراحی هستیم از دروس عقب مانده و برخی را متوجه نمیشویم. آرزویم این است که دندانپزشک شوم، اکنون مشغول نوشتن کتاب زندگیمان هستم اما چون انتقادی است گمان نمیکنم چاپ شود.
وی میافزاید: در بدن ما "تیشو" میگذارند که درد بسیار زیادی دارد. برای مرتبه اول که تیشو در گردنم کار گذاشته بودند تاثیرات خوبی دیدیم و گردنم خوب شد اما تیشوهای بعدی خوب نبودند و به پوستم آسیب زدند. تیشوها باید ۹ ماه تا یکسال در بدنمان بمانند و مراقبت از آنها بسیار سخت است اما چون جنسشان خوب نیست سوراخ میشوند و دوباره باید به اتاق عمل برویم تا تیشوها را در بیاورند که بسیار آزار دهنده است.
هر روز صحنههای زبانه کشیدن آتش در ذهنم تکرار می شود
"نسرین معروفی" دیگر شین آبادی که مانتویی با گلهای صورتی به تن دارد و شالش را با رنگ گلهای مانتویش ست کرده، لاک صورتی رنگش روی انگشتهای سوختهاش جلب توجه میکند. در این سن و سال که باید اوج شادی و نشاط های نوجوانیاش باشد تنها رویای خوب شدن در سر دارد و میگوید: «از کودکیام لذت نبردم». او از روز حادثه به روز سیاه شین آباد یاد میکند و میگوید هر روز صحنههای زبانه کشیدن آتش در ذهنم تکرار می شود و از یادم نمیرود.
"نادیا صالح" نیز میگوید: هر روز تقاص دختر بودنمان را پس میدهیم. میگویند برای ما ننگ است که شما را به خارج از کشور بفرستیم. در پاسخ باید گفت که آیا ننگ نیست که هر روز ۱۲ خانواده با دیدن ما میسوزند و دو خانواده دیگر داغدار شدهاند؟.
از آینه بدم میآید
«نمیدانم از کدام دردهایم بگویم. دردهایی که چند سال است زیر آوارش زندگی میکنیم. از آرزوی زیبایی تا آرزوی داشتن یک زندگی بدون درد و رنج. از آینه بدمان میآید که واقعیت را نشانمان میدهد و حتی نمیتوانیم لباسی را که دوست داریم بپوشیم. دکترها گفتهاند درمان ما تا ۱۵ سال دیگر طول میکشد. تا آن زمان ۳۰ ساله شدهایم و جوانیمان از بین رفته است. چرا باید چوب نبود امکانات در مدرسه را بخوریم؟ دولت کوتاهی کرده اما حالا جواب ما را نمیدهد. هفته پیش با گریه از خواب پریدم و دوباره در خواب سوختم و زخمهایم تازه شدند.» اینها حرفهای دل "شادی" است.
"آرزو طاهرآبادی"، دیگر دختر شین آبادی هم میگوید: طاقت و تحمل این همه درد را نداریم. سالی پنج شش بار باید عمل شویم و این بیهوشیها تاثیرات بدی روی بدنمان میگذارد. در این شش سال تنها یک بار با روانشناس حرف زدهایم و با این روح و روان آزرده شب ها را صبح میکنیم و کابوسهای شبانه زجرمان میدهد.
"فریده امیدوار" دیگر دختر شینآبادی که گوشهایش سوخته و شش انگشتش را در حادثه آتش سوزی مدرسه از دست داده در این سالها به پروتز انگشتانش امید داشت که آن هم به دلیل هزینه بالا هنوز انجام نشده است .
سوختن دختران شین آباد واقعیتی تلخ از بیتدبیری مسئولان
دردهایی که با دختران رشد کرد
"حسین احمدی نیاز"، وکیل دختران شین آباد معتقد است سوختن دختران شین آباد واقعیتی تلخ از بیتدبیری مسئولان ما در ادوار مختلف هستند.
وی میگوید: بچهها باید زیر پوست خود وسیلهای به نام "تیشو" قرار دهند که باعث تولید و احیای بافت پوست میشود. آنها باید دقت کنند در این چند ماه تیشوها پاره نشوند. کما اینکه اتفاق افتاده است که این وسیلهها سوراخ شدهاند که عفونت و درد شدید به همراه داشتهاند و باعث شده دخترها مجدد تحت عمل جراحی قرار بگیرند. آنها از سال ۹۱ این رنج را با خود به همراه دارند. رنج سوختن و درد سوختگی با سن آنها بزرگ شده است.
وی با اشاره به اینکه چون دختران شین آباد اثر انگشت ندارند برای دریافت کارت ملی با مشکلاتی روبهرو شدهاند میگوید: دیوار بزرگی بین این دخترها و جامعه ایجاد شده و نگاه ترحم آمیز آزارشان میدهد. در حالی که آنها تنها به دنبال احقاق حق و کرامت خویش هستند که با خودشان سوخته است. آتش گرفتن این مدرسه به علت بی مسئولیتی مسئولان وقت بود. دولت موظف است حقوق این دانش آموزان را بپردازد در حالیکه تا امروز هر حقی به والدین آنها داده گاه با منت، تحقیر و دوندگی بسیار همراه بوده است.
قول و ودعده وزیر بهداشت برای اعزام دختران به خارج از کشور
وی به برگزاری کنگره بینالمللی سوختگی و دیدار دختران با وزیر بهداشت در حاشیه این کنگره اشاره میکند و میگوید: وزیر بهداشت به همه این دخترها وعده داد مقدمات اعزام آنها به خارج از کشور برای ادامه درمان فراهم کند و حتی اگر بودجه دولتی تامین نشد از جیب خودش هزینه درمان آنها را بپردازد. در حالیکه تا کنون این وعده محقق نشده است.
پدران و دختران صحبت وکیل را تایید می کنند.
احمدی نیاز از کادر بیمارستان حضرت فاطمه (س) قدردانی میکند و میگوید: متاسفانه در بیمارستان امکانات کافی و مناسب برای ادامه درمان بچهها وجود ندارد و اغلب دستگاههای آنها فرسوده است. قرار بود تجهیزات جدیدی خریداری شود و حتی والدین دختران اعلام کردند که بودجه اعزام دخترانشان به خارج از کشور صرف ارتقای تجهیزات این بیمارستان میشود اما تا کنون این وعدهها عملی نشده و همچنان پیگیر هستند.
وی با اشاره به انجام ۳۶۰ عمل جراحی تا به امروز بر روی دختران شین آباد میگوید: مسافت پیرانشهر تا تهران طولانی است و بعضا ۱۷ تا ۱۸ ساعت طول میکشد. وزارت آموزش و پرورش قرار بود برای تحصیل و آمد و رفت بچهها بودجهای اختصاص دهد که تا امروز محقق نشده است. سازمان مدیریت نیز بودجهای برای درمان به وزارت بهداشت اختصاص داد اما پرداخت آن تا کنون با مشکل مواجه شده است و بیمارستان فاطمه (س) مدعی است بودجهای دریافت نکرده است. در نهایت دود همه این مشکلات به چشم دخترها میرود. آنها با دردسر درمان شدهاند. با این حال کمیسیون پزشکی بنا به دلایلی که هنوز نمیدانیم چیست با این اعزام مخالفت کرده است که با وعده وزیر بهداشت در تعارض است.
وی با بیان اینکه مدارک دختر ها را برای چند پزشک ایرانی مقیم آمریکا ارسال شده و آنها برای درمان اعلام آمادگی کردند، میگوید: این دخترها دوران نوجوانی را طی کردهاند و در آستانه ورود به دوران جوانی هستند و اگر قرار باشد تا ۱۵ سال دیگر زیر تیغ جراحی بمانند زندگیشان نابود میشود. باید به این وضعیت بغرنج پایان داده شود. بس است درد و رنج برای این وضعیت و وعدههای توخالی. امیدواریم مسئولین به تعهدات خودشان پایبند بمانند و این دخترها که دیگر تاب و توان تیغ جراحی را ندارند برای درمان به خارج از کشور بفرستند. این حق طبیعی آنهاست و برای دولت تکلیف است که هزینههای آنها را بپردازد.
دیه دختران متوفی هنوز پرداخت نشده است
وکیل دختران شین آباد با بیان اینکه هفت سال از آن حادثه گذشته اما هنوز دیه "سیران" به طور کامل پرداخت نشده است اظهار میکند: آنها مبلغی در همان سال برای جبران خسارت به خانواده دو دانش آموز کشته شده دادند اما هنوز دیه کامل پرداخت نشده است. همچنین دولت تعهد داده بود پدر دو دانش آموز متوفی استخدام شوند که هنوز یکی از آنها باقیمانده است. اکثر والدین به علت رفت و آمد فراوان به تهران کار خود را از دست دادهاند.
وی با بیان اینکه عملهای جدید دیههای جدیدی را به دنبال دارد و تقاضا داریم دیههای جدید برای دختران برقرار شود، گفت: دولت زیر بار این مسئله نمیرود. مهمترین خواسته بچهها شاد زیستن است، آنها گذشته خود را از دست دادهاند و کودکی نکردهاند و آرزویشان این است که مانند دیگر مردم به صورت عادی در جامعه حضور یابند.
کار برخی مسئولان یا نمایشی است یا با منت
پدر "سیما شادکام" یکی از دختران سوخته شین آباد که به نظر می رسد از حجم مشکلات درمان دخترش به ستوه آمده از برخوردهای نامناسبی که با بچهها دارند گلایه میکند و میگوید: به هر ادارهای میرویم درها باز هستند، اما متاسفانه خیلی کارها نمایشی است. به ما گفته بودند کلاس تقویتی برای دخترها میگذارند در حالیکه دو روز مانده به امتحان یک کلاس مرور درس برای آنها برگزار میکنند که دیگر اسمش کلاس تقویتی نیست و مرور درس است. متاسفانه بعضی مسئولین یا کارهای نمایشی میکنند یا منت میگذارند.
در تهران چند ساعت آواره بودیم تا باشگاه فرهنگیان پذیرشمان کند
یکی دیگر از پدران دختران شین آباد به مشکلات رفت و آمد به تهران اشاره میکند و میگوید: هر بار که وقت عمل داریم و میخواهیم به تهران بیاییم باید از آموزش و پرورش پیرانشهر بخواهیم به تهران نامه بزند و هماهنگی انجام دهد. دفعه آخر با آموزش و پرورش پیرانشهر هماهنگ شدیم اما به تهران که آمدیم ما را پذیرش نکردند و چند ساعتی در خیابانها مانده بودیم تا بالاخره توانستیم در باشگاه فرهنگیان ساکن شویم. وضعیت شغلی ما آنچنان که باید خوب نیست. قرار بود مشاور و روانپزشک به بچهها بدهند اما از شش سال گذشته تا امروز تنها یک مرتبه با روانشناس دیدار داشتهاند. درخواست داریم ملاقاتی با وزیر بهداشت داشته باشیم .
"رحمان اسماعیل پور" یکی دیگر از پدران دختران شین آباد با بیان اینکه نگرانی و اضطراب همه این خانوادهها درمان فرزندانشان است، میگوید: قرار بود وقتی برای ویزیت به تهران میآییم وقت ویزیت ویژه داشته باشیم اما باز هم باید مثل دیگر بیمارها در نوبتهای طولانی بمانیم ، حتی یک مرتبه از پیرانشهر به تهران آمدیم اما دکتر ما را ویزیت نکرد. چرا باید هر روز و هر ساعت پیگیر درمان باشیم. چرا قول میدهند اما به آن عمل نمیکنند؟ قرار بود به جای مفصلهای بچهها که خشک شده مفصل مصنوعی بگذارند اما هنوز این کار را انجام ندادهاند. تیشوهایی که برای بچه ها کار می گذارند کیفیت خوبی ندارد و باعث عفونت میشوند.
دختران شین آبادی تنها یک خواسته مشترک دارند و آن هم اعزام به خارج از کشور برای درمان چون بدنهای نحیف آنها دیگر توان سالی 3 -4 جراحی تا 15 سال دیگر را ندارد، آنها میگوید که اگر فرزندان خود مسئولان هم جای ما بود، اینگونه رفتار می کردند.
به گزارش ایسنا، این ۱۲ دختر پشت نیمکتهای کلاس درس بودند که آتش به جانشان افتاد. شش سال از آن روزها گذشته اما آنها هر شب کابوس آن روز سرد را میبینند. درد سوختگی و پنج شش مرتبه جراحی در سال امانشان را بریده و از بی مهری و خدمت با منت مسئولان گلایه دارند.
آرزوهای مچاله شده این دختران نوجوان زیر آوار بی تدبیری و سوءمدیریتها مانده، هرچند هنوز لبخند می زنند و به آینده امیدوارند.
گزارش از فاطمه اسماعیلی