همزیستی نیوز - آیین بزرگداشت پروفسور داریوش فرهود بنیانگذار علم ژنتیک در ایران با شرکت استادان دانشگاه ها، متخصصان، پزشکان و فعالان حوزه علوم پزشکی روز پنجشنبه در محل دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار روزنامه اطلاعات در این آیین سخنرانان با برشمردن خصوصیات، فعالیت ها و خدمات پروفسور فرهود در زمینه های ژنتیک پزشکی، ژنتیک جمعیتهای انسانی، اخلاق در ژنتیک پزشکی، انسان شناسی، علوم رفتاری و سبک زندگی از این استاد به عنوان یک نخبه عاشق ایران و ملت ایران تمجید کردند. براساس این گزارش، دکتر مسلم بهادری رییس گروه علوم پایه فرهنگستان علوم پزشکی ایران به عنوان اولین سخنران این آیین با تشریح فراز و نشیبهای سیر توسعه علوم پزشکی در ایران، سهم دکتر داریوش فرهود را به عنوان بنیانگذار علم ژنتیک در این مسیر بسیار مهم و تاثیرگذار خواند و گفت: این استاد بزرگ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران در گروه علوم پایه این فرهنگستان منشاء خدمات ماندگاری در این کشور شده است.
دکتر آریا الستی معاون فرهنگی بنیاد ملی نخبگان نیز در این آیین دکتر فرهود را نمونه بارز از یک نخبه ایرانی خواند و با تشریح ویژگی های یک فرد نخبه، خدمت ۵۰ساله وی را به کشور بدون هیچگونه توقع، نشانه ای از بی نیازی او به ستایش های لفظی دانست.
دکتر علی اکبر ساری رییس دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران هم پروفسور فرهود را معلم اخلاق و کرامت خواند و گفت: خصوصیات بارز شخصیتی، علمی و مدیریتی این استاد و درخشش او در جشنواره رازی و موفقیتش در اداره مجله تخصصی دانشکده بهداشت از نقاط برجسته خدمات دکتر فرهود در این دانشکده بود.
دکتر علیرضا بیگلری رییس انستیتو پاستور ایران همکاری ۲۴ساله خود را با دکتر فرهود افتخاری بزرگ دانست و تصریح کرد: از این استاد بزرگ آموختم که مهربانی بسیار بالاتر و بالاتر از دانایی است و دکتر فرهود نه تنها سخنانش دلپذیر است بلکه دلی بزرگ و گوشی شنوا برای پذیرش سخنان دیگران دارد.
دکتر نجفقلی حبیبی قائم مقام هیات مدیره انجمن اخلاق در علوم و فناوری هم مقید بودن پروفسور فرهود را به مسائل اخلاقی برجسته ترین خصوصیات او خواند و عشق او را به اعتلای فرهنگ ایران و علاقه او را به سرنوشت جوانان این مرز و بوم ستایش کرد.
دکتر فرزین فرزانه استاد رشته ژنتیک دانشگاه کینگز کالج لندن نیز در این آیین با اشاره به اقدام دکتر فرهود در نگاشتن کتاب ۱۰جلدی درباره فرهنگ ایران، این اقدام او را مایه افتخار و نشانه ای شگفتانگیز از یک پزشک ژنتیک خواند و گفت: ما از این استاد گرانمایه وطن پرستی، فرهنگ دوستی و ژنتیک آموختیم.
دکتر سیامک صالحی استاد رشته ژنتیک دانشگاه کینگز کالج لندن هم با ستایش از خصوصیات اخلاقی دکتر فرهود یکی از مهم ترین کارهای او را
نقشه برداری ژنتیکی و ارتباط دادن علم با اخلاق وآشتی دادن ادبیات با علم خواند و گفت: نگاه استاد جدید، علمی و کاملا تجربی است و در امور اجتماعی و سیاسی نیز نظریات روشنی دارد که یکی از آنها درباره اقوام است و معتقد است که آنچه اقوام را متحد می کند اخلاق است.
دکتر فاطمه راکعی مشاور شهردار تهران در امور بانوان نیز به فعالیت های خیرخواهانه و نوع دوستانه دکتر فرهود از جمله در مسند ریاست انجمن تالاسمی و کودکان استثنایی اشاره کرد و با روشن و عمیق خواندن افکار وی گفت: نگاه اجتماعی مبتنی بر اخلاق استاد فرهود خیلی زیباتر از نگاه برخی سیاستمداران فعال امروز جامعه ماست.
وی با تقدیر از خدمات اجتماعی دکتر فرهود افزود: این استاد فرزانه مجموعه ای شگف انگیز از علم، اخلاق، مسئولیت اجتماعی، فرهنگ و ادب است و چکیده همه ویژگی های ایشان که در لحظه لحظه زندگی او نقش آفرینی کرده و می کند، عشق است و بس!
بنا به این گزارش ، دکتر داریوش فرهود در پایان با تقدیر و تشکر از بانیان و دست اندرکاران برگزاری و همچنین شرکت کنندگان آیین نکوداشت ، از اینکه بخشندگی و مهربانی در جامعه امروز کمیاب شده است، اظهار تاسف کرد و گفت: به رغم اینکه عبارت خداوند بخشنده و مهربان در کتاب آسمانی ما این همه تکرار شده، اما متاسفانه به جای آن خشونت ترویج می شود. وی اظهارات سخنرانان و تعاریف صورت گرفته از خود را در این آیین، نشانه حرمت گذاشتن به جایگاه معلم و اخلاق خواند و گفت: خدمتگزاری برای من اولین اصل بوده است و البته خدمت به مردم و معتقد هستم که این اصل اگر همراه با دانش نباشد ثمری نخواهد داشت.
دکتر داریوش فرهود با تاکید بر ضرورت ارائه خدمت در راستای اصلاح جامعه افزود: اگر
می خواهیم یک جامعه را اصلاح کنیم نقطه شروع باید از دبیرستان ها و آن هم از دبیرستان های دخترانه باشد. وی سبک زندگی غلط را پایه و مادر ۸۰درصد بیماری ها در جامعه دانست و یادآور شد: یکی از راه های اصلاح سبک زندگی غلط ترویج مهربانی و عامل شدن خودمان به این خصوصیت اخلاقی است که زبان مشترک همه مردم جهان و حتی جانوران است.
این استاد دانشگاه با انتقاد از نامهربانی نسبت به محیط زیست در کشور، عامل و محرک اصلی این رفتار را نادانی برخی از انسان ها خواند و درباره نظام آموزشی کشور هم گفت: نظام آموزشی ما مدرسه محور است، یعنی بهترین دانش آموز ما کسی است که مطالب درسی را حفظ بکند و بدترین دانش آموز ما کسی است که سئوال بکند!
پروفسور فرهود با اشاره به اینکه تنها ۱۰درصد از علم خود را از دانشگاه و ۹۰درصد بقیه را از سئوالات دانشجویان فرا گرفته است، تصریح کرد: ما باید به دنبال دانشگاه های نسل سوم و چهارم باشیم و توجه ما باید به همگرایی در علوم باشد.
وی همچنین کمبود آب، اعتیاد به مواد مخدر، از هم گسیختگی خانواده ها و سالمندی را از جمله بحران های پیش رو در جامعه ایران خواند و از بی اخلاقی به عنوان مادر بحران ها نام برد.
پروفسور فرهود در تاریخ چهارم فروردین ماه ۱۳۱۷در تهران، خیابان سیروس، به دنیا آمد، دوره ابتدایی را در هفتگل و مسجد سلیمان خوزستان و دوره دبیرستان را در مدارس رهنما، دارالفنون و البرز تهران به پایان رساند و در سن ۱۹سالگی برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در مقطع دکتری در دو رشته پزشکی، انسان شناسی و ژنتیک فارغ التحصیل شد و در اواخر سال ۱۳۵۰به ایران بازگشت و درسال ۱۳۵۱اولین گروه آموزشی و پژوهشی دانشگاهی در ایران به نام گروه ژنتیک انسانی و انسان شناسی را تشکیل داد.
دکتر نسرین نورشاهی* رییس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی از جمله افرادی است که به ندرت با رسانه ها گفت و گو می کند. خودش علت این موضوع را خاطره بدی می داند که پس از مصاحبه با یک رسانه در ذهنش باقی مانده است. به گفته وی تفاوت فاحش آنچه که در گفت و گو مطرح کرده بود با آنچه که در این رسانه منتشر شده بود او را برای همیشه از رسانه هاگریزان کرد.
وقتی توضیح دادم که در عرصه رسانه ها نیز مانند عرصه های دیگر، کاستی هایی وجود دارد و ما نباید همه را با یک چوب برانیم، رو به من کرد و گفت: وقتی به من گفتند خبرنگار روزنامه اطلاعات تقاضای گفت و گوی اختصاصی کرده است، نمی دانم چرا مانند رسانه های دیگر که به راحتی تقاضای آنها را رد می کردم، نتوانستم تقاضای شما را رد کنم!
گفت و گو با یک مدیر زن، گرچه برای من اتفاق تازه ای نبود، اما از این منظر که در سال های اخیر حضور زنان در عرصه های اجتماعی بخصوص در مناصب مدیریتی کشور به یک مطالبه فراگیر تبدیل شده است، حداقل این حسن را دارد که نقطه نظرات مطرح شده در این گفت و گو
در خصوص یک موضوع تخصصی می تواند معیاری برای ارزیابی هم موافقان و هم مخالفان این حضور نسبت به توانمندی زنان محسوب شود، موضوعی که هر دو طرف غالبا قبل از هرگونه ارزیابی نسبت به این توانمندی، نخست جنسیت زنان را مورد توجه قرار می دهند، مخالفان، همه زنان را ذاتا ناتوان و موافقان نیز همه زنان را ذاتا توانمند می دانند!
***
اطلاعات: قبل از هرچیز بهتر است به مقوله پژوهش از بعد تئوریک بپردازیم، این مقوله از نظر شما در جامعه امروز ما چه جایگاهی دارد و شما به عنوان مسئول مستقیم پژوهش در آموزش عالی کشور چه برداشتی از این مقوله دارید؟
نورشاهی: در ابتدا لازم است بگویم من صرفا یک فعال حوزه پژوهش هستم نه مسول حوزه پژوهش و بعد عرض کنم در ایران به لحاظ فرهنگ عمومی متاسفانه پژوهش شناخته شده نیست، در حالی که در جوامع دیگر این فعالیت کاملا شناخته شده و جایگاهش هم مشخص است، چرا که در این جوامع از ابتدای ورود دانش آموزان به مدرسه به آنها جستجوگری و پرسشگری آموزش داده می شود و افراد در این جوامع کار آموزششان را با داشتن روح پرسشگری شروع می کنند، ولی درکشور ما معمولا ما آموزش را انتقال اطلاعات به دانش آموز می دانیم و با توجه به روش های آموزشمان ذهن پرسشگر را پرورش نمی دهیم و چون ذهن پرسشگر را پرورش نمی دهیم، خودمان هم پرسشگر نیستیم و چون پرسشگر نیستیم، ضرورت پژوهش را هم متوجه نیستیم.
اطلاعات: دانشگاهیان که در صف اول مجریان پژوهش در کشور قرار دارند، نگاه شان به این مقوله غیر از یک ماموریت اداری و بخشی چگونه است؟
نورشاهی: با کمال تاسف باید بگویم این مقوله در دانشگاه های ما در درجه دوم اهمیت قرار دارد، یعنی آن چیزی که در زبان ما مسئولان جاری است مبنی بر اینکه دانشگاه های ما از نسل دانشگاه آموزشی به ترتیب به سمت دانشگاه پژوهشی، دانشگاه کارآفرین و دانشگاه مسئله محور پیش می رود، اما در واقع گرچه دانشگاه از مرحله آموزش به مرحله پژوهش پیش می رود، ولی این پژوهش، پژوهش اصیل از نظر من نبوده بلکه پژوهشی است که بیشتر جنبه وظیفه گرا پیدا کرده است، یعنی اینکه برای یک عضو هیئت علمی دانشگاهی تعریف شده که شما وظیفه دارید آموزش بدهید و پژوهش کنید و بنابراین پژوهش بیشتر تبدیل شده است به یک وظیفه در دانشگاه ها و وقتی اینگونه باشد در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
اطلاعات: در پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی اوضاع چگونه است؟
نورشاهی: در پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی که به دلیل ماهیتشان پژوهش باید حرف اول را بزند و در راس امور آنها قرار گیرد، می بینیم که نگاه ها از بیرون به آنها طوری است که آن ارزش و اصالتی که حق این پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی است به آنها داده نمی شود.
شما همین امروز در همین ادبیات مسئولین ذیربط دقت کرده و یک تحلیل محتوایی درباره آنها بکنید، آنقدر که اسم دانشگاه برده می شود، اسم موسسات پژوهشی و پژوهشگاه ها برده نمی شود، خود این موضوع نشان می دهد که ما آموزش را بر پژوهش ترجیح می دهیم، در صورتی که تعداد پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی دولتی و غیردولتی در کشور از مرز ۶۴۰ واحد عبور کرده است که در مجموع ظرفیت بزرگی را تشکیل می دهند.
اما پژوهش همیشه در سایه آموزش قرار گرفته است و همین باعث می شود که ما در سطوح مختلف از جمله تخصیص منابع، اهمیت دادن برنامه ریزی برای پژوهش و توجه و نگاه ویژه به پژوهش این مورد را در درجه دوم اهمیت قرار بدهیم.
اطلاعات: به نظر شما چه اتفاقی در عرصه آموزش عالی کشور افتاده است که اذهان برخی از مقامات تصمیم گیر کشور و بخصوص آموزش عالی نسبت به اهمیت پزوهش خالیست؟
نورشاهی: پژوهش تولید علم و دانش می کند ولی متاسفانه در کشور ما چون مرجعیت علم در ابهام قرار دارد به نظر من باور مدیرها نیز یکی از موانع توسعه پژوهش در کشور است، مدیران ما ارزش پژوهش و مرجعیت علم را باور ندارند، علتش هم این است که وقتش را ندارند و آنقدر درگیر هستند که ممکن است خودشان هم گرچه اهل علم و دانشگاه و پژوهش باشند و اکثراً هم اندیشه ورزی کرده باشند ولی وقتی پشت میز اجرایی می نشینند، بسیار بسیار وقت شان فشرده و صرف رفع انواع واقسام موانع اجتماعی، سیاسی، زمانی، مالی وگاهی قانونی می شوند و اصلا فرصت فکر کردن و اندیشیدن و رجوع به علم را ندارند.
اطلاعات: شما به مرجعیت علمی دانشگاه ها مکرر اشاره کردید، برخی از مسئولان در کشور دانشگاه ها را متهم به شانه خالی کردن از انجام مسئولیت علمی شان در خصوص مقابله با برخی از معضلات بزرگ پیش رو کشور از جمله خشکسالی و کاهش ذخایر آب می کنند، شما چه پاسخی به این اتهام دارید؟
نورشاهی: من می گویم مرجعیت علم بخاطر این است که ما باید یک جایی تقاضا برای علم داشته باشیم تا علم مرجع شود و علم بخودی خود مرجع نمی شود، مگر اینکه طرف رجوع قرار بگیرد. بدیهی است علم و خاستگاه آن یعنی دانشگاه ها وقتی طرف رجوع قرار گیرد، خودش را موظف می داند که مرتبا ظرفیت، امکانات، تجهیزات و توانمندی های خود را به روز کند تا بتواند پاسخ درخور و به روز بدهد.طبیعی است که علم وقتی مورد پرسش قرار نگیرد، می رود کار خودش را می کند، پس علم کار خودش را می کند و جامعه نیز کار خود را انجام می دهد و آسیب ها زیاد می شود.
امروزه می گویند کشور مشکل آب دارد، مشکل خاک دارد، مشکل محیط زیست دارد و به دانشگاه ها انتقاد می کنند که چرا شما جلو این مشکلات را نگرفتید! چرا پژوهش و تحقیقات علمی دانشگاه ها درخصوص این مشکلات نبوده است!من می گویم کسانی که از دانشگاه ها انتقاد می کنید آیا یک روز شده که به دانشگاه یا پژوهشگاه بیایید و بگویید آقای دانشگاه! بیا این سئوال من را جواب بده، یا درهمین تحقیقاتی که دانشگاه ها و پژوهشگاه ها کردند، جستجو کردید تا پاسخ سئوال تان را پیدا کنید یا اگر پیدا نکردید، بیایید صورت مسئله را از دانشگاه یا موسسه پژوهشی بخواهید که در مورد این مشکل، ما فکر کنیم؟ در این خصوص مثال عینی می زنم پزوهشگاهی وابسته به وزارت علوم مالچ زیستی تولید نموده که با کلی مزایا می تواند در کنترل رانش شن و خاک و موضوع ریزگردها مورد استفاده قرار گیرد ولی به گفته مسئول این پزوهشگاه علی رغم اطلاع رسانی هیچ مراجعه ای به آنها نشده است !
با کمال تاسف باید بگویم ما در جاهایی حتی درطرح و بیان مسئله مشکل داریم، یعنی صورت بندی مسئله غلط است که ما به جواب نمی رسیم، خیلی مواقع شده که دولتمردان و سیاست گذاران ما صورت مساله شان غلط است و این صورت مسئله باید توسط یک اندیشمند و اندیشه ورز و محقق دانشمند صورت بندی صحیح بشود و بیان مسئله تصحیح شود و روش صحیح حل مسئله انتخاب شود تا ما به جواب درست برسیم و ما در بیشتر جاها این مشکل را داریم بعد می گوییم تحقیقات ما به درد نمی خورد و کاربردی نیست.
کسانی که از کاربردی نبودن پژوهش ها در دانشگاه ها انتقاد می کنند اول بیایند صورت مساله شان را تصحیح بکنند بیایند از اهل فن مشورت بگیرند، بیان مساله شان را بدهند و قبول کنند که صورت مساله شان اشتباه بوده و باید تصحیح شود، بعد بگویند که پژوهش های دانشگاه ها به درد نمی خورد!
اطلاعات: بیشتر درباره اشکال در دیدگاه ها و نگاه ها نسبت به مقوله پژوهش صحبت کردیم، بیاییم وارد عرصه اجرا بشویم و درباره مثلا اعتبارات پژوهشی صحبت بکنیم!
نورشاهی: موضوع اعتبارات پژوهشی هم دقیقا
برمی گردد به باورها یعنی وقتی علم مرجعیت ندارد برای آن پول هم خرج نمی شود و طبیعی است که اگر در جایی از بودجه دانشگاه ها کسری آمد، فوری از محل اعتبارات پژوهشی آن کسری را پر می کنیم. یا در تخصیص اعتبارات به آموزش عالی اول تخصیص به دانشگاه ها داده می شود و در مرحله بعد به پزوهشگاه ها و این خود بیانگر همین دیدگاه است .
می گوییم دانشجو الان در سلف سرویس غذا ندارد، چکار کنیم، چکار نکنیم، از کجا پول غذای دانشجو را تامین کنیم! از محل اعتبارات کجا بزنیم؟ مناسب ترین محل پژوهش است! چون فکر می کنیم به پژوهش نیازی نداریم و احساس نیاز نکردیم، به نظر من این موارد معلول است و علت نیست.
اطلاعات: فکر نمی کنید ساختارها، قوانین و مقررات هم در عرصه پژوهش به این موانع و مشکلات دامن می زند؟
نورشاهی: چرا! اتفاقا به نظر من تحمیل بعضی ازساختارها، منظورم قوانین و مقررات نیز باعث شده که پژوهش از طبیعت خودش دور شود و در مواردی شکل صوری و وظیفه ای پیدا کرده و در مواردی نیز تنها به رفع تکلیف تبدیل شده است.
ما پژوهش را از اصالت و ذات خودش به دلیل وجود برخی ساختارها تهی کردیم، به عنوان مثال یکی ازاین ساختارها آئین نامه ارتقاء اعضای هیات علمی دانشگاه هاست،به این صورت که همه اعضای هیات علمی در دانشگاه ها باید مقاله داشته باشند و مقاله باید از درون یک پژوهش در بیاید ودر نتیجه استاد این پژوهش را در پایان نامه های دانشجویی سفارش می دهد و پایان نامه های دانشجویی هم دریک قالب خاص تعریف می شود و استاد مجبور می شود
به سمت و سویی برود که دانشجو مجبور شود به جای اینکه دیتاهای واقعی را گرد آوری کند، داده سازی بکند و به جای اینکه از یک روش تحقیق اصیل و با طی مراحل صحیح به یک پژوهش و نتیجه پژوهشی برسد مجبورمی شود که مسیر اصلی را دور بزند و بدون استفاده از روش های تحقیق اصیل، پروژه و پایان نامه اش را ببندد!این ساختارها درواقع به نوعی انحراف را در پژوهش دامن می زند و باعث دورشدن آن از پاکیزگی ذاتی و هنجارهای خودش می شود.
اطلاعات: با این همه مشکل در عرصه پژوهش خیلی نباید تعجب کنیم که چرا نتایج پژوهش ها در کشور بیشتر در کتابخانه ها و آرشیو ها خاک می خورند و بازخورد عملی ندارد، نظر شما را می خواستم دراین خصوص جویا شوم؟
نورشاهی: وقتی یک پژوهشی اتفاق می افتد، شما یک دانشی را تولید می کنید، این دانش لزوما نمی تواند بیاید در عرصه عمل بنشیند و اینجا یک حلقه مفقوده وجود دارد، یک حلقه ای که این دانش را باید تبدیل به کاربرد از جنس دستورالعمل و محصول از جنس ایده و فرآیند بکند.
منظورمن این است که دانش یک فرآوری لازم دارد تا بر روی آن اتفاق بیفتد که بعد ازاین، تبدیل به کاربرد شود، بنابراین، چون این حلقه مفقوده را معمولا در پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی نداریم در خیلی از مواقع می گویند نتیجه پژوهش شما به درد نمی خورد، در حالی که من معتقد هستم که همان خروجی هایی که ما فکر می کنیم درآن کتاب ها و گزارشات پژوهشی وجود دارد اگر فقظ یکبار خوانده شود اثر خودش را می گذارد و حداقلش این است که کاربر نسبت به این که چگونه از دانش موجود دراین پژوهش برای عرصه عمل خودش از آن استفاده بکند به آن حساس می شود و به حلقه مفقوده فکر می کند.
اطلاعات: به رغم مواردی که مطرح کردید در برخی عرصه ها پژوهش های خوبی در کشور صورت گرفته است در این خصوص توضیح می دهید؟
نورشاهی: من پیشرفت های خوبی در پژوهش در برخی عرصه ها از جمله پژوهش های دفاعی، هسته ای، بهداشتی و پزشکی می بینم، همچنین در نانو و تکنولوژی های
جدید نیز پژوهش های خیلی خوبی داشتیم و به نظر من الان وقت آن رسیده است که به حوزه های اجتماعی ورود بکنیم و آسیب های اجتماعی را پژوهش کنیم و پژوهش در حوزه کشاورزی هم باید تقویت شود و پژوهش های حوزه هنر نیز که همیشه مغفول مانده است، بایستی جانی تازه بگیرد.
اطلاعات: با توجه به اینکه دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و موسسات پژوهشی کشور عمدتا دولتی هستند، شاید یکی از دلایل ناکامی و ناکارآمدی پژوهش در آنها همین ماهیت دولتی بودن آنهاست، بنابراین منطقا بخش خصوصی ما باید در عرصه پژوهش دست بالا داشته باشد، آیا این گونه است؟
نورشاهی: پژوهش یک موقع برای نوآوری و تکنولوژی های جدید و برای بهبود کیفیت کالا ها و خدمات است که بخش خصوصی در این حوزه متمرکز می شود، یعنی شما بنگاه هایی دارید که تولیدی، تجاری و خدماتی هستند و اینها برای اینکه وضعیت رقابتی پیدا بکنند لازم هست که آینده نگری داشته باشند و لازم هست که پژوهش کنند برای اینکه محصولات، خدمات و کالاهای شان را توسعه و بهبود ببخشند.
پژوهش در بخش خصوصی عمدتا در این حوزه تعریف می شود، حالا متاسفانه ما چون اقتصادمان، اقتصاد بازار و رقابتی نیست، نیاز به مزیت رقابتی نداریم، بنابراین پژوهش در بخش خصوصی هم متاسفانه توسعه پیدا نمی کند و بنگاه تجاری و تولیدی ما نیازی به پژوهش پیدا نمی کند و احساس نیاز نمی کند، چرا چون رقابت نیست.
اطلاعات: آخرین سئوال من درباره یک معضل اخلاقی در عرصه علم و پژوهش است و آن سرقت مقاله دیگران و گذاشتن آن در سایت ISI به نام خود است، در این خصوص شما چه نظری دارید و غیر از این، آیا صرف داشتن مقاله در سایت، اگر مقاله واقعا تولیدی خود شخص و کاملا هم علمی و استاندارد باشد، منجر به تولید علم می شود؟
نورشاهی: من بطورکلی در این خصوص فقط این را می توانم بگویم که وقتی در جامعه ای هنجارهای علمی خدشه دار می شود و ساختارها و قوانین به هنجارهای آکادمیک و علمی تحمیل می شوند و نهاد های علمی را منکوب می کنند، پایبندی به هنجارهای علمی نیز خدشه دار می شود.
یا وقتی هدف ما در کلاس های درس فقط انتقال دانش تولید شده باشد و یادمان می رود که در سر کلاس درس یکی از اولویت ها باید این باشد که هنجارهای آکادمیک و علمی را به دانشجوی خودمان انتقال بدهیم، نتیجه اش این می شود که ما به اخلاق حرفه ای و آکادمیک پایبند نیستیم و عزیزان ما در دانشگاه ها در واقع اجتماع پذیری شان به طورکامل اتفاق نمی افتد و هنجارها و ارزش های جامعه علمی را درونی نمی کنند و چون این هنجارها درونی و باورمند نشده اند، پایبندی به آنها را نیز احساس نمی کنیم و خیلی راحت آنها زیر پا گداشته و منکوب ساختارها می شویم.
در پاسخ به قسمت دوم این سئوال نیز می توانم بگویم که اگر تولید علم را یک بسته(پکیج) در نظر بگیریم و بسته ای شاخص ها را مورد سنجش قرار بدهیم، تولید مقاله یکی از آنهاست، نه همه آن و شرط لازم است ولی کافی نیست.
اینکه ما تولید علم را فقط به تولید مقاله تقلیل دهیم یا بگوییم تولید مقاله اصلا مهم نیست هردو اینها غلط است. شاخص های تولید علم یک بسته است و ترکیبی از شاخص هاست که باید باهم باشند.
ما اگر بخواهیم درعلم بگوییم که پژوهشگر به یک مرجعیت علمی رسیده است، یکی از شاخص هایی که معمولا لحاظ نمی شود، شاخص دیده شدن است، یعنی میزانی است که یک فرد در یک حوزه تخصصی خودش دیده و مورد رجوع قرار می گیرد و دعوت می شود و به او استناد می شود و این لزوما به تعداد مقالاتش مربوط نیست، شما کسانی را شاید سراغ دارید که در طول عمر علمی شان
مثلا تعداد زیادی مقاله منتشر نکرده باشند، ولی بسیار مرجع هستند و یک مقاله در طول ده سال کار علمی منتشر می کنند و همین مقاله ممکن است که هزاران هزار بار مورد رجوع قرار گرفته و به سمینارها و نشست های مختلف دعوت می شوند و در بیان نظرات مرتبا مورد رجوع واقع می شود، پس می بینید که تنها شاخص تولید علم تولید مقاله نیست و البته کسی ممکن است که با یک مقاله مرز دانش را تکان بدهد و سطح آن را بهبود ببخشد ولی تولید مقاله به تنهایی شاخصی برای تولید علم محسوب نمی شود.
——————-
*عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی حدود ۲۴ سال در حوزه آموزش عالی پژوهش کرده است. وی ابتدا عضو گروه مطالعات تطبیقی در آموزش عالی بوده و مدت دو سال است که عضو هیئت علمی گروه نوآوری های برنامه درسی شده و درحوزه های سیاست گذاری در آموزش عالی، مدیریت دانشگاهی، افت تحصیلی، پذیرش دانشجو و کیفیت زندگی اعضای هیئت علمی تحقیقات و مطالعات داشته است.
گفت و گو: تاج محمد کاظمی
منبع: روزنامه اطلاعات/ یکشنبه 2.2.97
همزیستی نیوز:شاعر و زبان شناس ایرانی گفت: عشق در شعر سعدی کاملا زمینی است اما همین عشق زمینی کاملا متعالی و در قالب عشق به حسن صورت و زیبایی است و از آن فراتر نمی رود.
به گزار ش ایرنا٬ عبدالجبار کاکایی افزود: مهمترین خصیصه و وجهی که از سعدی یاد می شود موضوع فصاحت و سخنوری اوست، هیچکس مثل سعدی زبان آور نبود و هیچکس به اندازه او به زبان فارسی خدمت نکرد.
این نویسنده و منتقد ادبی ادامه داد: هیچکس به اندازه سعدی در استحکام، جمله آرایی، جمله بندی و تالیف جملات، سبک و صورتی اینگونه از خود باقی نگذاشت و بعد از او هم خیلی ها سعی کردند از اسلوب او تقلید کنند اما هیچکس به پای او نمی رسد و این کم، خدمتی به زبان فارسی نیست.
کاکایی گفت: تعالیم اخلاقی سعدی بخصوص در دو کتاب بوستان و گلستان تاثیر فراوانی بر فرهنگ عمومی جامعه ما گذاشته و مردم ما عموما تحت تاثیر تعالیم اخلاق عملی این شاعر قرار دارند.
وی افزود: حکایت های بوستان و گلستان در سلوک و رفتارهای اجتماعی که بایستی الگو و سرمشقی داشته باشند، خیلی تاثیرگذار بوده، به ویژه باب اول این دو کتاب که به نصایح حکام، امرا و دولتمردان وقت اختصاص دارد.
کاکایی توضیح داد: این اتفاق در جامعه ای رقم می خورد که نصایح حکام و دولتمردان به سختی صورت می گرفته و هر کسی نمی توانسته به راحتی حاکمان و سلاطین را نصیحت کند، اما سعدی آنها را حتی گاهی با لحن تحقیرآمیز نصیحت می کرده است.
وی افزود: تمثیل هایی که سعدی در خصوص رفتار حکومتیان و قدرتمداران داده بسیار تاثیرگذار بوده است.
این شاعر ایرانی در مورد عشق در غزلیات سعدی گفت: این سخنور بزرگ ادبیات ایران در غزل، عشق مجازی و عشق حقیقی را بسیار زیبا کنار هم گذاشته به گونه ای که مخاطب با نمونه عشق متعالی از نوع عشق افلاطونی آشنا می شود.
کاکایی گفت: ظهور و بروز عشق حقیقی و مجازی در شعر سعدی همانند حافظ نیست به گونه ای که این دو همپوشانی ندارند که نتوان تشخیص داد که این عشق زمینی یا آسمانی است.
این زبان شناس ایرانی در مورد اثرات سعدی در ادبیات فرای مرزها نیز گفت: در ادبیات ملل کسانی هستند که تحت تاثیر سعدی قرار دارند و نمونه آن «آناتول فرانس» شاعر اروپایی است که تعالیم اخلاقی اش متاثر از سعدی است.
کاکایی گفت: اگر آثار سعدی ترجمه بشود در همین جامعه فعلی بشری و کنونی خود ما نیز هم می تواند اثرات خود را داشته باشد چون تعالیم اخلاقی سعدی عمومی و زبان همه ملتهاست.
وی به عبارت معروف و مشهور «چو عضوی به درد آورد روزگار» اشاره کرد و گفت: این بیت که در موزه های سازمان ملل نگهداری یا نگاشته شده، پیام های جهانی دارد.
این زبان شناس ایرانی به اثرگذاری سعدی در شبه قاره هند نیز اشاره کرد و گفت: بسیاری از بزرگان شعر و ادب این شبه قاره متاثر از آثار سعدی بوده اند.
وی افزود: بعد از سعدی هم مشخصا شاعر پرآوازه ای چون جامی متاثر از گلستان سعدی به نگارش کتاب می پردازد و به این ترتیب شاهدیم اثرات قلم سعدی در داخل و خارج کشور حکمفرماست.
مرکز سعدی شناسی ایران از سال 1381، اول اردیبهشت ماه را روز سعدی اعلام کرد و در اول اردیبهشت 1389 و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، رسما نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد.
همزیستی نیوز: گروهی از ادیبان فارسی گوی هند به مناسب روز بزرگداشت سعدی شیرازی بر نقش این شاعر بزرگ در تقویت مشترکات فرهنگی بین دو ملت و اشاعه زبان فارسی در شبه قاره هند تاکید کردند.
به گزارش ایرنا در مراسمی که به مناسبت روز بزرگداشت سعدی مصادف با اول اردیبهشت ماه در مرکز تحقیقات زبان فارسی در دهلینو برگزار شد، تنی چند از استادان، دانشجویان و علاقه مندان زبان و ادبیات فارسی با ایراد سخنرانی و شعرخوانی جایگاه وی را در ادبیات فارسی گرامی داشتند.
احسانالله شکراللهی رئیس این مرکز ، درباره جایگاه وی در ادب فارسی بویژه در شبه قاره و همچنین فلسفه نامگذاری این روز به نام سعدی، و علت نامگذاری بنیادی در ایران به نام سعدی برای آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان سخن گفت.
علی دهگاهی رایزن فرهنگی ایران در دهلینو نیز باتوجه به تخصص خود در رشتهی تاریخ درباره تاریخچهی زندگانی و اشعار سعدی سخنرانی کرد و سپس پروفسور شریف حسین قاسمی استاد دانشگاه دهلی، طی سخنانی سعدی را به عنوان شناخته شدهترین شاعر ایرانی در شبهقاره معرفی کرد، و این را از عجایب گلستان سعدی دانست که از دوره ابتدایی تا پیش دکتری همه گلستان را میخوانند و از آن بهره میبرند.
وی همچنین برخی استنباط ها از اشارات تاریخی در گلستان و بوستان را از اشتباهات پژوهشگران در تحلیل زندگی سعدی برشمرد و در انتها از تاثیر سخنان صوفیانهی سعدی بر برخی شخصیت های دینی و تاریخی هند به ویژه خواجه نظامالدین اولیا و معینالدین چشتی و پیروان ایشان سخن گفت.
پرفسور اختر مهدی استاد بازنشستهی دانشگاه جواهرلعل نهرو نیز از تاثیر گلستان سعدی و مثلوارههای آن در زبان مردم فارسیگوی و اردوزبان هند سخن به میان آورد.
حجتالله عابدی معاون رایزنی ایران در دهلی نو نیز نگاه اخلاقگرایانهی این شاعر بلندآوازه را به عنوان نقطهی قوت وی برشمرد و توجه به اخلاق و ترویج آن را مهمترین کارکرد ادبیات سعدی دانست.
دکتر «قمرغفار» رئیس بنیاد بیدل دهلوی هم نکاتی درباره جلسات سعدی خوانی که در طی سالهای همواره در هند برقرار بوده است ذکر کرد.
پس از وی دکتر چندر شیکهر استاد دانشگاه دهلی و مدیر گروه تدوین فرهنگ چهارزبانهی فارسی، اردو، هندی و انگلیسی، از نسخههای آثار سعدی در شبهقاره و ویژگیهای آن صحبتکرد.
در این مراسم همچنین ، کتاب دیوان شوکت یزدی که به دست خانم دکتر فاطمه عطارپور تصحیح شده است رونمایی شد. وی ضمن معرفی این اثر و نسخههای آن و شیوهی تصحیح، از مضامین مورد استفادهی این شاعر فارسیسرا سخنگفت.
اول اردیبهشت ماه در تقویم ملی ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی شیرازی که بهعنوان 'استاد سخن' شناخته می شود، به عنوان یادروز سعدی ثبت شده است.
سعدی پژوهان، سعدی شناسان و علاقمندان به شعر و ادب فارسی هر سال با اجتماع بر تربت وی با نکوداشت یاداین پیام آور انسانیت به تبیین آرا و اندیشههای شیخ اجل میپردازند.
سعدی از شاعران شناخته شده ایرانی و فارسی گو در هند است و آثار او در میان دانشگاهیان و مردم عادی علاقi مندان زیادی دارد.
همزیستی نیوز: تدوینگر فیلم «محمد رسول الله (ص)» گفت: موج نو سینمای جهان در سال 1963 میلادی همه فیلمسازان دنیا را تحت تاثیر قرار داد و باعث شد فیلمسازان به یکدیگر نزدیک شوند.
به گزارش ایرنا، روبرتو پرپینانی روز پنجشنبه در ادامه کارگاه های تخصصی بخش «دارالفنون» سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر در ابتدا به معرفی و سابقه کاری خود پرداخت و گفت: از سال 1940 در دانشگاه سینمای عالی رم تدریس تدوین را شروع کردم و در این حرفه باقی ماندم زیرا در تعامل با جوانان چیزهای زیادی یاد می گرفتم و این دقیقاً وقتی اتفاق افتاد که رشد سینما کند شده بود.
وی افزود: اولین بار که در سن 35 سالگی از من خواستند تدریس کنم بسیار دودل بودم و نمی دانستم چه چیزی می توانم منتقل کنم آن هم در حالی که من نقاشی خوانده بودم و قرار بود نقاش شوم.
این تدوینگر ایتالیایی در مورد همکاری خود با «اورسن وِلز» کارگردان مطرح سینمای دنیا و فیلم «همشهری کین» گفت: در یک کار پژوهشی بودم که به من پیشنهاد شد با اورسن وِلز کار کنم، به یک گاراژ در منزل وِلْز رفتم و در یک اتاق تاریک تدوین فیلم را زیر نگاه صبور او آغاز کردم، این تجربه فوق العاده بود و هیچگاه آن را فراموش نمی کنم و به مرور رابطه ما پیچیده تر شد.
تدوینگر فیلم سینمایی «محمد رسول الله (ص)» در ادامه به موج نوی سینمای ایتالیا اشاره کرد و گفت: از سال 1963 موجی در جهان اتفاق افتاد که سینمای ایتالیا را نیز تحت تاثیر خود قرار داد، همه ما در یک جریانی قرار گرفته بودیم که هم هیجان زده بودیم و هم هوای یکدیگر را داشتیم.
پرپینانی در ادامه به اختراع تلویزیون اشاره کرد و گفت: تا آن زمان تهیه کنندگان بزرگی داشتیم که می گفتند ما اپراتورهای فرهنگی هستیم و باید فیلم هایی که می سازیم بفروشد نه اینکه فیلمی که فروش می رود، بسازیم.
این تدوینگر در مورد اثر تلویزیون روی سینما و نگاه تجربه گرا، گفت: فرانسویان به برش هایی به شکل نسخه اولیه فیلم اعتقادی نداشتند چرا که باعث می شد فرآیند طبیعی احساسات برای خلاصه کردن آن قطع شود، اما یک روز دیدیم تجربیاتی که در سطل گذاشتیم توسط دست سیاه تبلیغات استفاده می شود.
وی در پایان نشست درباره ارتباط کارگردان و تدوینگر در مرحله پیش تولید نیز توضیح داد: این مساله می تواند وجود داشته باشد ولی چندان اهمیتی ندارد.
سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر از امروز، 30 فروردین ماه در پردیس چارسو (کاخ جشنواره) آغاز شده و تا 7 اردیبهشت در تهران برگزار میشود.
همزیستی نیوز: کتاب منتخب رباعیات خیام به 3 زبان فارسی، انگلیسی و مجاری با حضور سفیر کشورمان، مقامات سیاسی و صاحب نظران فرهنگی مجارستان در بوداپست رونمایی شد.
به گزارش ایرنا، در این مراسم که نخست وزیر اسبق مجارستان و دکتر توشکه رئیس کتابخانه ملی این کشور نیز حضور داشتند، ابتدا 'غلامعلی رجبی یزدی' سفیر کشورمان در مجارستان به اهمیت نقش هنر در مناسبات فرهنگی بین دو کشور اشاره کرد.
رجبی یزدی افزود: برای من افتخار بزرگی است که در کشوری چون مجارستان که در آن علاقه مندی بسیاری به میراث فرهنگی و تمدن ایران وجود دارد به عنوان سفیر انجام وظیفه می کنم.
وی اضافه کرد: شعر به عنوان یک عنصر فرهنگی جایگاه بسیار ارزشمندی در جامعه ایرانی داشته و از نقش تاثیرگذاری در ایجاد ارتباط با مردم کشورهای جهان از جمله مجارستان برخوردار است.
به طوری که شعرای ایرانی چون حافظ، سعدی، مولانا و خیام در میان مردم و نخبگان مجارستان کاملا آشنا بوده و مردم با اشعار آنها ارتباط برقرار می کنند.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در بوداپست ادامه چاپ اشعار شعرای ایرانی به زبان مجاری را یکی از راه های آشنایی بیشتر مردم مجارستان با تفکر، احساس و اندیشه شعرای ایرانی و فرهنگ و هنر ایران دانست و تاکید کرد: امید است چاپ منتخب رباعیات خیام بتواند اندیشه این شاعر ارزشمند ایرانی از جمله فلسفه گذرا بودن عمر، ضرورت زدودن تعلق و نیل به پاکی، طرب و نشاط را به جامعه مجارستان منتقل نماید.
یانکویچ مارسل عضو آکادمی هنر مجارستان نیز در ادامه این مراسم با تحسین تاریخ و دیرینه تمدن ایران، چاپ کتاب رباعیات خیام را اقدامی ارزشمند دانسته و افزود: نقاشی های خانم وارگا گیزلا سینایی توانسته است به خوبی اندیشه این شاعر ایرانی را به تصویر بکشد و دیدگاه این شاعر در خصوص گذر زمان در نقاشی های ایشان کاملا مشهود است.
تاکید خیام به شادی و بهره از آن در هنگام زندگی از دیگر محورهایی است که در نقاشی های سینایی به چشم می خورد.
سینایی نیز در این آیین فرهنگی به معرفی اندیشه خیام پرداخت و افزود: تلاش شده تا اندیشه این شاعر گرانقدر از طریق هنر نقاشی به مخاطبین منتقل شود.
وی از حمایت سفارت جمهوری اسلامی ایران در برگزاری نمایشگاه و چاپ منتخب رباعیات خیام به 3 زبان قدردانی کرد.
نمایشگاه چاپ منتخب رباعیات خیام در بوداپست به مدت 4 هفته برپا است.
شهره اکبری نویسنده و روزنامهنگار جوان ساکن قشم دو عنوان کتاب دیگر روانه بازار کرد.
به گزارش خبرنگار همزیستی٬ کتاب «مهربانی همین نزدیکیهاست» نیز مانند کتابهای قبلی این نویسنده با سرمایه سازمان منطقه آزاد قشم به طبع رسیده است. این کتاب شامل هشت داستان کوتاه ویژه کودک و نوجوان است که به موضوع خیرخواهی و نیکوکاری از منظری نو میپردازد.
بنا به این گزارش کتاب «باران آفتاب» عنوان اثر دیگر شهره اکبری است که یک مجموعه داستان کوتاه شامل هشت داستان اقلیمی ویژه بزرگسال میباشد که اتفاقاتش در جزیره قشم رقم میخورند. این دو کتاب مانند آثار قبلی توسط انتشارات شاپرک سرخ تهران منتشر گردیدهاند.
شهره اکبری عضو انجمن قلم ایران٬ با سه عنوان کتاب «پنجرهای به ژئوپارک جزیره قشم»٬ «تابستان با طعم اکسیژن» و «و اینچنین است قشم» به جامعه نویسندگان معرفی گردید و ضمن فعالیت مستمر در عرصه روزنامهنگاری و مقالهنویسی٬ تلاش مضاعفی نیز در داستاننویسی دارد.
به گفته این نویسنده به زودی سه عنوان کتاب جدید دیگر با نامهای؛ رمان «همپای نسیم»٬ داستان بلند «غرقاب» و مجموعه روایات داستانی «چند سطری از لابلای ناگفتهها» که مروری بر خاطرات روزهای آغازین دفاع مقدس در خوزستان میباشد٬ نیز به ناشر سپرده خواهند شد.
همچنین شهره اکبری از تجدید چاپ کتابهای «پنجرهای به ژئوپارک جزیره قشم» و «و اینچنین است قشم» خبر داد و افزود: تقاضای خرید این کتابها توسط یک شرکت پخش در تهران مطرح گردید که به زودی در تیراژ ۱۰۰۰ نسخه انجام خواهد شد.
مریم میرزاخانی تنها زن دارنده جایزه فیلدز یا همان نوبل ریاضیات در تاریخ، روز شنبه 24 تیر 1396 پس از 4 سال مبارزه با سرطان درگذشت.
به گزارش ایسنا، مریم میرزاخانی، پروفسور ریاضیات و تنها زن دارنده مدال معتبر فیلدز در این رشته، روز 14 ژوئیه 2017 در سن 40 سالگی درگذشت.
ظرف اندک ساعاتی نام او هم به فارسی (#مریم میرزاخانی) و هم به انگلیسی(#maryammirzakhani) به موضوعات مهم توئیتر و فیسبوک تبدیل شدند و آژانسهای مهم خبری دنیا خبر درگذشتش را پوشش دادند و گزارشهای زیادی درباره دستاوردهای این دانشمند منتشر کردند.
میزان واکنشها به درگذشت مریم میرزاخانی به قدری زیاد بود که نام وی به یکی از 10 موضوع مهم توییتر در سراسر جهان بدل شد.
مدال "فیلدز" که نام رسمی آن "مدال بینالمللی اکتشافات برجسته در ریاضی" است، توسط «جان چارلز فیلدز» (1863–1932)، پروفسور ریاضیات دانشگاه "تورنتو"، پایهگذاری شد.
این مدال هر چهار سال یک بار در "کنگره بینالمللی ریاضی" به ریاضیدانهای برجسته زیر 40 سالی اعطا میشود که دستاورد قابلتوجهی در علم ریاضیات داشتهاند.
مریم میرزاخانی، اولین زن در تاریخ دنیاست که موفق شد این جایزه را از آن خود کند. میرزاخانی در سال 2014 به دلیل انجام تحقیقات در زمینه «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» برنده مدال فیلدز شد. زمینه تحقیقاتی وی مشتمل بر نظریه "تایشمولر"، هندسه "هذلولوی"، نظریه "ارگودیک" و هندسه "همتافته" بود.
بسیاری از رسانههای خارجی به این خبر واکنش نشان دادند و با توجه به این که این بانوی نخبه از شخصیت علمی برجستهای برخوردار بود، خبر درگذشت وی بازتابی جهانی داشت.
پروفسور میرزاخانی در سالیان اخیر به عنوان استاد ریاضیات در دانشگاه استنفورد آمریکا به تدریس مشغول بود. به همین مناسبت وبسایت دانشگاه استنفورد نسبت به این موضوع این گونه واکنش نشان داد: مریم میرزاخانی ریاضیدان دانشگاه استنفورد و دارنده مدال فیلدز درگذشت. وی پس از مبارزهای طولانی با بیماری سرطان، امروز در 40 سالگی درگذشت.
"مارک تسیر لاوین"، رییس دانشگاه استنفورد، پروفسور میرزاخانی را اینگونه توصیف میکند: او یک ریاضیدان، نظریهپرداز درخشان و در عین حال متواضع بود که جوایز را فقط به این دلیل دریافت میکرد که برای دیگر زنان الهامبخش باشد تا مسیر وی را در پیش بگیرند. مریم خیلی زود از میان ما رفت اما تاثیر وی روی هزاران زنی که میرزاخانی منبع الهامشان برای در پیش گرفتن مسیر علم بوده، زنده خواهد بود. سهم او به عنوان یک دانشمند و نقش اساسی وی مهم و پایدار است و جای او در اینجا، دانشگاه استنفورد و در سراسر دنیا، عزیز و خالی خواهد بود.
شبکه خبری بیبیسی هم با اعلام خبر درگذشت این نابغه ریاضی، این گونه واکنش نشان داد: پروفسور میرزاخانی به عنوان اولین و تنها زنی که تا به حال موفق به دریافت جایزه فیلدز شده است، برای ریاضیدانان زن جوان یک الگو و الهامبخش است. این نابغه ایرانی در دانشگاه استنفورد تدریس میکرد و با یک دانشمند اهل کشور چک به نام "یان وندراک" ازدواج کرده بود که حاصل این ازدواج دختری به نام آناهیتا است.
"غم و اندوه ناشی از درگذشت مریم میرزاخانی، اولین زن ریاضیدان دارنده مدال فیلدز که در 40 سالگی درگذشت." تلگراف نیز با چنین تیتری به درگذشت این بانوی نخبه ایرانی واکنش نشان داد.
نشریه "نیویورکر" در گزارشی ویژه و با تیتر "همه به دنبال مریم میگشتند، اما او رفته بود" به توضیح ویژگیهای شخصیتی و فنی مریم میرزاخانی، دانشمند فرهیخته ایرانی پرداخت.
تلگراف هم نوشت: میرزاخانی در کودکی رویای نویسنده شدن را در سر میپرورانده، اما موفقیتهای وی در ریاضی موجب شد تا این راه را ادامه دهد و تبدیل به ریاضیدانی شود که مدال فیلدز را تصاحب میکند.
دیلیمیل نیز در مطلبی تحت عنوان نابغه ریاضیات، مریم میرزاخانی در 40 سالگی درگذشت، به شرح ماوقع پرداخت و نوشت: این ریاضیدان در طول فعالیت حرفهای خود صاحب چندین و چند افتخار شد، از جمله مدال فیلدز که عالیترین جایزه در دنیای ریاضی است. وی دچار سرطان بود که اخیرا با وسعت یافتن، به مغز استخوان وی سرایت کرده بود. درگذشت این نابغه موجی از اندوه در جوامع علمی به راه انداخته است.
اما پایگاه ایندیپندنت عنوان کرد: زن ریاضیدان نابغه که در مطالعه روی اشکال هندسی انتزاعی پیشگام بود، در سن 40 سالگی درگذشت. این پروفسور ایرانی در سال 2014 جایزه فیلدز را که مشهور به نوبل ریاضیات است، کسب کرد و با مطالعه روی دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای مدولی به شهرت جهانی رسید. وی به آهسته و با دقت کار کردن و اندازهگیریهای هندسی دقیقش، شناخته میشد.
پایگاه "کالچرس" با تیتر "ستارهای که زود خاموش شد" به پیشواز معرفی این دانشمند برجسته ریاضیات رفت و نوشت: مریم عاشق آن لحظهای بود که مسالهای حل میشد و جواب آن را مییافت. معلمان و دوستان زیادی در قرارگیری وی در مسیر ریاضیات نقش داشتهاند. یک سال در امتحان ریاضیات دبیرستان به طرز عجیبی نمره پایینی گرفت، زیرا معلمش به مهارتهای او در ریاضیات اعتقاد نداشت. مریم به شدت دلسرد شد و این موضوع باعث شد تا به تحقیق بپردازد تا ببیند آیا واقعا ریاضیات جوابگوی اشتیاق و تلاش وی خواهد بود یا خیر. خوشبختانه معلم ریاضی بعدی مریم موجب دلگرمی وی شد. مریم در همان مدرسه با رویا بهشتی آشنا شد و این آشنایی موجب افزایش علاقه آنان به ریاضیات گشت. مرحومه مریم میرزاخانی و بهشتی هر دو از ریاضیدانان برجسته دنیا هستند.
خبرگزاریها و پایگاههای بسیار دیگری از جمله سی.ان.ان، کانورسیشن، ای.بی.سی. نیوز، لوموند، گاردین، ال پاییس، اشپیگل، وایر هند، انپیآر، هندو، نیوزویک، سیبیاس، العربی، زینیوز، آرمن پرس، نیجریا تودی، ورلد نیوز، واشنگتن پست، پاکستان تودی، ساینس مگ، فیزیکس برکلی و غیره نسبت به این خبر واکنش داشتند.
مریم میرزاخانی متولد تهران بود و در دانشگاه شریف ریاضی خواند و سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا مهاجرت کرد و مدرک دکتری خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه "هاروارد" دریافت کرد.
میرزاخانی در مصاحبهای با مجله "Quanta" در سال ۲۰۱۴ عنوان کرده بود که در کودکی قصد ریاضیدان شدن نداشته و به عنوان یک کودک علاقه وافری به خواندن کتاب و نوشتن داستان داشته و تصور میکرده روزی نویسنده خواهد شد اما پس از مواجهه با مسائلی دلسرد کننده در زمینه ادبیات در مقطع راهنمایی، سرانجام اشتیاق به ریاضیات را در خود کشف کرد و خود را به بهترین شکل در این زمینه اثبات کرد.
میرزاخانی روی انواع مسائل مربوط به هندسه هذلولی کار میکرد که در واقع سطوحی شبیه به یک "چیپس" یا انحناهای یک "کلم بروکلی" را مورد مطالعه قرار داده است، اما این اشکال بر خلاف چیپس یا سبزیجات دارای سوراخهایی در انتها هستند. اگر تجسم چنین اشکالی سخت است دلیل خوبی برای آن وجود دارد؛ سطوحی که میرزاخانی آنها را بررسی میکرد، محدود به دنیای واقعی نبودند.
ریاضیدانان اغلب این سطوح را با مطالعه منحنیهایی که روی آنها قرار میگیرند، درک میکنند. حلقههای ساده دسته مهمی از این سطوح هستند(در این دسته منظور از کلمه "ساده" حلقههایی است که خود را قطع نمیکنند).
میرزاخانی در تز دکتری خود مسئلهای را حل کرد که در نگاه اول ساده به نظر میرسد، اما در واقع پاسخ به آن بسیار دشوار است؛ در یک سطح هذلولی مشخص چند حلقه ساده که کمتر از یک طول مشخص هستند، وجود دارد؟
"کورتیس مکمولن"، استاد راهنمای تز دکتری میرزاخانی که استاد ریاضیات دانشگاه "هاروارد" نیز بود، عنوان کرد که میرزاخانی پس از چند هفته از رسیدن به جواب این سوال با یک خبر غافلگیرکننده نزد وی رفته است. میرزاخانی از راهحل و کارهای خود برای اثبات فرضیه "Witten" استفاده کرده و با روش جدیدی آن را اثبات کرده بود که یک نتیجه مهم در نظریه رشته بود.
طی سالیان اخیر وی همراه با "الکس اسکین"، ریاضیدان دانشگاه "شیکاگو" و امیر محمدی، ریاضیدان دانشگاه "سندیگوی" کالیفرنیا مقالات موثری در تکمیل قضیه موسوم به "چوب جادویی" (magic wand)نوشت. این مقالات تنها در مورد سطوح هذلولی نبود، بلکه راجع به کل فضای آنها بحث میکرد. در واقع این مطالعات به بررسی یکی از مسائل لاینحل فیزیک کلاسیک در مورد حرکت یک توپ بیلیارد در برخورد با کنارههای یک میز چندضلعی پرداخت.
او در منزل خود در نزدیکی دانشگاه "استنفورد" عادت داشت که بر روی زمین بنشیند و ساعتها روی صفحات کاغذ، ایدهها، نمودارها و فرمولهای ریاضی را ترسیم کند که سبب میشد دخترش به او بگوید: "مامان باز داره نقاشی میکنه"!
میرزاخانی از سویی گوشهگیر و درونگرا به نظر میرسید اما از طرف دیگر بسیار پرانرژی و با صلابت بود؛ خصوصا زمانی که در کلاس و پای تخته در حال تدریس بود.
شاگردان و همکارانش وی را فردی بلندپرواز و در عین حال فروتن، بیباک و سر به زیر توصیف میکنند.
میرزاخانی گاهی لقب "کُند" را به خود اطلاق میکرد که قطعا حاکی از مزاح وی با خویش بوده است؛ چرا که او یک شرکتکننده برجسته در المپیاد جهانی بود و در هر دو سالی که از تیم کشورش در المپیاد شرکت کرد و با به دست آوردن نمره کامل در سال دوم، موفق به دریافت نشان طلا شد.
شاید "عمیق" کلمه خوبی برای جایگزینی با لغت "کُند" باشد. او با درک یک مسئله استدلالی راضی نمیشد. وی میخواست همه جزئیات مربوط به یک مسئله به صورت عمیق بفهمد تا بتواند هر مسئلهای را در دنیای شگفتانگیز ریاضیات مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
پروفسور "مکمولن" میگوید: مریم یکی از ریاضیدانان نادر بود که مهارتهای حل مسئله را با بینش و کنجکاوی یک دانشمند بالغ و باتجربه ترکیب میکرد. او خودش را در جهان شگفتانگیز ریاضیات غوطهور میکرد و هنگامی خود را غرق در این فضا میدید، میتوانست شروع به حل مسائل کند. من فکر میکنم منظور مریم از "کُند" بودن همین بود.
در جایی که اغلب ریاضیدانان مسیری مستقیم را برای حل مسائل انتخاب میکنند، میرزاخانی با مواجه شدن با مسائل از وجوه مختلف، روشهای متفاوتی را برای از بین بردن موانع ابداع میکرد.
این رویکرد همراه با شجاعت فکری او به این معنا بود که او چشماندازی روشن برای کار آینده در ریاضیات خود داشته است.
"الکس رایت"، ریاضیدان دانشگاه استنفورد تا زمان درگذشت میرزاخانی چند سال با وی همکاری داشته است. همکاری آنان زمانی آغاز شده که الکس به تازگی فارغالتحصیل شده بوده و خانم میرزاخانی وی را به سخنرانی در یک سمینار دعوت کرد.
"الکس" میگوید: قابل توجه بود که خانم میرزاخانی چقدر برای کار با من وقت میگذاشت و دسترسی به وی برای سوال در مورد مسائل تحقیقاتی بسیار آسان بود و ایشان همیشه پاسخگو بودند.
وی افزود: از این که او تا چه اندازه در دنیای ریاضیات عمیق است، شگفتزده شده بودم. متوجه شدم که خانم میرزاخانی هیچ مشکلی با چندین سال دست به گریبان بودن با یک مسئله ریاضی و فکر در مورد آن ندارد؛ در صورتی که هیچ اطمینانی از دستیابی به جواب نداشت. اساسا من از همان موقع تحت تاثیر دیدگاه و فلسفه کاری وی قرار گرفتم.
میرزاخانی در رشته خود تاثیرگذار بوده است و مطمئنا تاثیرش بیشتر هم خواهد شد؛ چرا که محققان بیشتری به درک کاملی از مطالعات و نتایج وی رسیدهاند.
"مکمولن" میگوید: کارهای میرزاخانی موجب گشوده شدن دروازههای جدیدی برای تحقیقات جدید شده است. وی با جاهطلبی بیباک خود به عرصه جدیدی در ریاضیات رسید.
میرزاخانی اولین زن ریاضیدان برجسته نبود اما وی اولین و تا کنون تنها بانوی برنده جایزه فیلدز است که بر خلاف مراسم سالیانه نوبل، هر چهار سال یک بار به حداکثر چهار ریاضیدان زیر ۴۰ سال اهدا میشود.
"دبوشیس" میگوید: تاکنون زنان ریاضیدانی وجود داشتهاند که تا آخرین نفرات منتخب برای اهدای مدال فیلدز پیش رفته بودند اما تا سال ۲۰۱۴ هیچ زنی موفق به کسب این افتخار نشده بود. من بسیار بسیار خوشحالم که با تصاحب این مدال توسط مریم میرزاخانی شاهد وقوع این اتفاق در طول عمر خود بودم.
وی افزود: رسیدن به کنگره بینالمللی ریاضیدانان در سئول، جایی که این جایزه اهدا شد، برای میرزاخانی به دلیل ابتلای وی به بیماری سرطان مشکل بود. با وجود این که در آن زمان آن را خصوصی نگه داشت اما وی در اوج ابتلا به سرطان بود. ما بسیار خوشحال بودیم که توانستیم او را به مراسم برسانیم.
سرطان میرزاخانی سرانجام دوباره عود کرد و به رغم درمانهای بسیار، متاسفانه به کبد و استخوانها سرایت کرد و سرانجام وی را از پا درآورد.
دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور ایران در ادای احترام به این دانشمند، در مورد درخشش بینظیر این دانشمند خلاق و انسان متواضع که نام ایران را در مجامع علمی جهانی طنینانداز کرد، سخن گفت.
به گفته همکارانش وی تا کمی قبل از درگذشتش به کار و مطالعاتش ادامه میداد و نسبت به بیماریاش واقعبین اما امیدوار بود.
یاد و خاطره میرزاخانی توسط همسرش "یان وندراک" و دخترشان "آناهیتا" زنده نگه داشته میشود.
دانشگاه استنفورد روز 21 اکتبر 2017 مراسم بزرگداشتی برای میرزاخانی ترتیب داد و یاد و خاطره وی را زنده نگه داشت. در این مراسم در عوض گل، مبلغ آن به عنوان کمک به خیریه به صندوق یادبود "مریم میرزاخانی" در دانشگاه استنفورد واریز شد.
در ایران نیز در کنار مراسم ترحیم، مراسم یادبودی در تاریخ 30 آبان 1396 از طرف دانشگاه شریف برای آن مرحومه برگزار شد.
همچنین از سردیس زنده یاد پروفسور مریم میرزاخانی در سازمان اسناد و کتابخانه ملی رونمایی شد و آیین تجلیل از مقام علمی ایشان برگزار شد.
همزیستی نیوز - واکنش ها به موضوع خواستگاری از سارا و نیکا دو کودک بازیگر در سریال پایتخت از همان روزهای اول پخش این سریال در نوروز امسال آغاز شد. حالا فعالین حقوق کودک معتقدند نمیتوان در برابر این موج ایجاد شده از سوی تلویزیون برای ترویج ازدواج کودکان سکوت کرد و مسولین این رسانه باید در این زمینه پاسخگو باشند.
آسیب هایی که در کمین این کودکان است آنقدر زیاد است که نباید و نمیتواند، موضوع شوخی های یک سریال طنز پربییننده قرار گیرد. "ما نمیدانیم سرانجام پایتخت چه خواهد شد، اما حتی اگر موضوع خواستگاری از این دوکودک منجر به ازدواج هم نشود، تا همین جا هم نقض گسترده حقوق کودک در قالب شوخی ها و دیالوگهای شخصیت های سریال صورت گرفته و باید تهیه کنندگان این سریال، در این خصوص پاسخ دهند."
واکنش ها به موضوع خواستگاری از سارا و نیکا دو کودک بازیگر در سریال پایتخت از همان روزهای اول پخش این سریال در نوروز امسال آغاز شد. حالا فعالین حقوق کودک معتقدند نمیتوان در برابر این موج ایجاد شده از سوی تلویزیون برای ترویج ازدواج کودکان سکوت کرد و مسولین این رسانه باید در این زمینه پاسخگو باشند.
تکرار کلیشه های خطرناک!
تثبیت کلیشههای اجتماعی در "پایتخت"، (پربیننده ترین سریال این سالهای تلویزیون ایران) کم کم به امری تکراری و البته حساسیت برانگیز بدل شده است. از پافشاری بر کلیشه نقشِ زن در خانواده، تا امروز که معضل جدی ازدواج کودکان عملا دستمایه طنزپردازی شخصیتهای این سریال قرار گرفته است، همگی حکایت از ادامه دار شدن روندی دارد که آگاهانه یا ناآگاهانه درصدد است، الگوی خاصی از سبک زندگی را در بین مخاطبان ترویج دهد.
ماجرا از این قرار بود که یکی از شخصیتهای سریال، موضوع خواستگاری از این دو دختر حدودا 12-13 ساله را برای برادران خود مطرح میکند. با ادامه دار شدن سریال، کم کم بر میزان شوخیها و لودگیهای حول این موضوع، توسط شخصیت های سریال دامن زده شد که همچنان نیز ادامه دارد.
در حالیکه موضوع ازدواج کودکان به خصوص در سالهای اخیر بسیار مورد توجه نهادهای مدنی قرار گرفته و حتی به طرح بحث های قانونی در زمینه بالابردن سن ازدواج در مجلس ایران نیز کشیده شده، پخش این سریال با چنین محتوایی در نوروز امسال، نگرانی های زیادی در بین فعالین حقوق کودک ایجاد کرده است.
این درحالی است که در سالهای گذشته موضوع ازدواج کودکان تبدیل به یک دغدغه جدی مخصوصا در جوامع محلی شده. تنها در سال 94، نزدیک به 13هزار کودک به واسطه طلاق بیوه شده اند، صدا و سیما به ترویج فرهنگی می پردازد که مبلغ ازدواج کودکان است.
فرشید یزدانی، پژوهشگر اجتماعی و مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، در گفتگو با خبرآنلاین با اشاره به این آمار میگوید: آنچه در "پایتخت" به نمایش در آمده است نمونه ای از انواع خشونت هایی است که علیه کودکان در جامعه در جریان است. خشونت علیه کودکان جنبههای مختلفی دارد؛ از خشونتهای جسمی و روانی گرفته تا خشونتهای جنسی. و نمودهای آن را میتوان در آمار کودکآزاریها در خانوادهها و مدارس، کار کودکان و ازدواج کودکان دید.
وجود13 هزار کودک بیوه در ایران
یزدانی ادامه میدهد: در حالیکه مطابق آمار ثبت احوال فقط در سال 94 قریب به 13 هزار کودک بهواسطه طلاق، بیوه شدهاند، صداوسیمای ما نیز مروج اینگونه خشونتورزی شده است و در سریال پر بینندهای چون پایتخت دو کودک مورد معامله هستند برای ازدواج.
به گفته او این رویکرد در واقع ترویج خشونت جنسی علیه کودکان است که در لفافهای از تکنیکهای سمعی و بصری و البته موعظههای شبه اخلاقی؛ موعظههایی که مبانی ایجابی آن عمدتا برخاسته از چارچوبهای سلطه گری و رویکردهای مردسالارانه است، نمود پیدا میکند: این سریال خشونتی پنهان را چنان ترویج میکند که گویا امری عادی و مسلم است؛ خواستگاری از دو کودک 12-13 ساله و استفاده از آن بهعنوان یکی از سوژههای اصلی سریال و طبیعی نشان دادن آن، بدون آنکه به مبانی انتخاب در ازدواج پرداخته شود.
این درحالیست که ازدواج یکی از بزرگترین انتخاب های هر فرد در زندگی است که باید تمامی وجوه عقلانی و احساسی فرد بر آن صحه بگذارد: در چنین شرایطی چگونه کودکی که امکان دادوستد اموال منقول (دارای سند) و غیرمنقول را ندارد، میتواند به عقد ازدواج درآید؟!
سلطه این نگرش، مساله ساز است
او در پاسخ به این سوال که آیا ترویج این رویکرد توسط رسانه ملی آگاهانه صورت میگیرد یا ناآگاهانه است میگوید: نمیتوانم به طور صریح بگویم، آگاهانه بوده یا نه،ولی حداقل با نگاه خوشبینانه میشود گفت که دست اندرکاران آن از حقوق کودک آگاهی درستی نداشته اند و با قالب ذهنی سنتی به آن پرداخته اند. اگر چنین باشد، بازهم این نوع نگرش برای هنرمندان مساله ساز است.
یزدانی البته این روند را ناشی از تسلط رویکرد سنتی مردسالارانه میداند و مایل نیست از این نگاه خود که طبیعتا منافع فردی آنان را نیز تامین میکند، کوتاه بیایید.
به گفته این فعال اجتماعی، ماندگاری لایحه حمایت از حقوق کودکان در مجلس هم ناشی از همین نگاه و عمل صدا وسیما نیز امتداد همان نگاه است.
در همین حال برخی از فعالین حقوق کودک معتقدند، صدا و سیما با پخش سریال پایتخت 5 در ایام نوروز بار دیگر ثابت کرد که رویکردش برخلاف خواست عموم جامعه است.
هادی شریعتی، حقوقدان و فعال حقوق کودک پرداختن به موضوع خواستگاری و ازدواج دو دختر کم سن و سال است را به دور از عرف جامعه معاصر ایران می داند و میگوید: هر چند گروه دیگری از ببیندگان معتقد هستند که باید منتظر قسمتهای پایانی این مجموعه ماند به این امید که بخش پایانی همراه با پیام اخلاقی و نکوهش ازدواج کودکان باشد. اما حتی اگر چنین پایانی را هم متصور شویم، متاسفانه نویسندگان و دست اندرکاران این مجموعه برای پیام اخلاقی مورد نظرشان، فرهنگ نادرست و ادبیاتی مبتذل را ترویج و خواستگاری از کودکان را عادی سازی کرده اند.
او ادامه میدهد: اگر چنین است ، در آن صورت باید پرسید آیا با هر وسیله غیر اخلاقی و غیر فرهنگی میتوان به هدفی اخلاقی رسید؟!
به گفته این فعال حقوق کودک و عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان، محتوا و زبان طنز سریال نباید بهانه ای برای مطرح شدن یک معضل اجتماعی ، آن هم به این شکل، باشد: سوژه طنز قرار دادن آسیب اجتماعی همچون ازدواج کودکان بدون آنکه پرداخت صحیح و کارشناسانه ای در لایه های این طنز دیده شود بیشتر شبیه چشم بستن و تمسخر همه مشکلات و آسیب هایی است که کودکهمسری آنها را تولید می کند .آسیب های مثل سقط جنین، افسردگی، طلاق، خیانت در روابط زناشویی و فقر .
پشت پرده های ازدواج کودکان در پایتخت
شریعتی، به نکته تامل برانگیزی در خصوص پشت پرده های پخش این سریال اشاره میکند و میگوید: مسئله ای که در حال حاضر باعث نگرانی فعالین اجتماعی و برخی هنرمندان شده است صرفا پخش یک سریال نیست بلکه ورود یک جریان در قالب سرمایه گذار و حامی در رسانه ملی است.
اشاره او به طور مشخص موسسه رسانه ای اوج حامی مالی مجموعه پایتخت است که پیش از این نیز مبلغ فرهنگی برخی جریان های خاص در سطوح مختلف شهری و اجتماعی بوده است.
شریعتی میگوید: تفکرات این گروه در بیلبوردهای خیابانی، محصولات سینمایی و تلویزیونی و در بعضی سایت ها و روزنامه ها کاملا مشهود است.
به باور این فعال حقوق کودک، سریال ها و برنامه های مشابه پایتخت به دلیل طیف گسترده و متنوع مخاطبان قدرت اثر گذاری بالایی دارند: یکی از مشکلات اصلی صدا و سیما بی توجهی و گاهی حتی خاموش کردن صدای هنرمندان صاحب نظر و فعالین اجتماعی است. رسانه ملی بدون مشورت گرفتن از صاحب نظران و متخصصان حوزه های مربوط تولیداتی مسموم به خورد مخاطب می دهد. این یعنی یک ظرفیت آموزشی و یک فرصت مناسب برای فرهنگ سازی، ترویج حقوق شهروندی و حقوق کودکان که متاسفانه این فرصت به راحتی از دست می رود و می سوزد و رسانه ملی را از رسالت اصلی خود دور می کند.
لیلا رزاقی
منبع: خبرآنلاین
هر وقت یکی از آشنایان و دوستان و فامیل ازدواج میکرد٬ بچهدار میشد و یا حتی از سفر بر میگشت مادرم هدیهای تدارک میدید و به دیدنشان میرفت اما یک عادت عجیب و مخصوص به خودش هم داشت که هدیه را به صورت کاملاً مخفیانه زیر چادرش میگرفت و بعد در یک لحظه مناسب از غفلت صاحبخانه استفاده میکرد و در گوشهای جاسازیاش میکرد.
بعضی وقتها این جاسازی طوری بود که تا زمان خانه تکانی شب عید چشم صاحبخانه به آن نمیافتاد!
ایران خانم زن میانسالی بود که همراه همسر و دو فرزندش از تهران آمده بودند و در قشم زندگی میکردند و از دوستان درجه یک مادرم به شمار میرفت.
دخترش مژده به شکل ماجراجویانهای دم بخت بود و پسرش رضا یازده دوازده ساله و شوهرش تعمیرکار باسکول و ترازو!
یکی از روزهای اول زمستان بود که از سر صبح فهمیدم مادرم سرگرم بررسی همه جوانب یک برنامه است و هیچ احتمالی را هم از قلم نمیاندازد! مثلاً حساب میکرد اگر به عیادت خانم X برود چند درصد احتمال دارد خانم Z بگوید...
پدرم از سر کار برگشته بود و تلویزیون تماشا میکرد که مادرم برنامه بسته شدهای را اعلام کرد؛ امشب که حوصله داری! بعد از شام میریم خونه ایران خانم. از بیمارستان که مرخص شده هنوز دیدنش نرفتیم!
قبل از اینکه پدرم بتواند بهانهای جور کند مادرم ادامه داد؛ پس شام رو حاضر کنم بخوریم بریم.
پدرم آهسته جوری که صدا به آشپزخانههای غیر اُپن چند سال پیش نرسد گفت: « دوست تو از بیمارستان مرخص شده به من چه؟ »
و مادرم بلافاصله جواب داد: « آقا من حساب همه چیز رو میکنم که میگم! دلیل داره. »
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم که مادرم بعد از یک سری مقدمهچینی گفت: « دست خالی که زشته! اقلاً یه جعبه شیرینی... » و قبل از تمام شدن حرف مادرم جلوی تنها قنادی جزیره ایستادیم.
یک ربع ساعتی توی قنادی مشغول بررسی تنها ویترین شیرینی بودیم و در آخر قرعه به اسم تنها کیک موجود در یخچال افتاد!
نزدیکیهای خانه ایران خانم که رسیدیم برق قطع شد و پدرم گفت: « خانم برق نیست بهتره برگردیم و فردا خودت بیای عیادت. »
اما مادرم یک جای پارک نشان داد و گفت: « همینجا وایسا که زهرا خانم نفهمه اومدیم! »
پدرم با سوییچ چند ضربه به در خانه زد و بعد از چند لحظه نوری از آن طرف شیشهها نزدیک شد.
خود ایران خانم بود... با دیدن ما چراغ قوه را دست به دست کرد و با مادرم روبوسی کرد و دستی روی موهای من کشید و آهسته گفت: « برا مژده دوباره خواستگار اومده! توی پذیرایی هستن شما بفرمایید روی تخت توی حیاط خنکتر هم هست. »
مادرم که حساب این یکی را نکرده بود یکهای خورد و خواست که برگردیم و از ایران خانم اصرار و از مادرم انکار.
من و پدرم هم مبهوت بین این دو نفر آدابشناس مانده بودیم که بالأخره کفش در بیاوریم یا نه و جعبه غیر متعارف کیک هم هر از گاهی از زیر چادر از بلاتکلیفی ضربهای به یکی میزد!
خلاصه مادرم نبرد تعارف را به ایران خانم باخت و با شرمندگی وارد شد و تا مادر مژده برود که ورود ما را به پدر مژده خبر بدهد کیک روی بوفه توی هال جاسازی شد!
شوهر ایران خانم و مژده به حیاط آمدند و بعد از احوالپرسی مادرم به مژده گفت: « مبارکه مژده جان! ایشالا این یکی خوبه دیگه؟ »
مژده کمی کج و کوله شد و صورتش جمع شد و باز شد و گفت: « نه خوشم نیومده. یه جورین! گل مصنوعی آوردن! تازه همونم دلشون نمیاد بِدَن دستم! »
مادرم که از علاقهی ایران خانم برای تمام شدن دوران دم بختی دخترش خبر داشت خندید و گفت: « سخت نگیر مژده جان! لابد هول شدن! حتماً رسمشونه! »
اما پدر مژده گفت: « نه بابا چی هول شدن! دو تُن آدم پا شدن اومدن یک کیلو شیرینی نیاوردن! »
پدرم گلایهها را قطع کرد و گفت: « هر چی قسمته همون میشه! حالا خواستگار چکاره هست؟ »
پدر مژده با احتیاط توی تاریکی نگاهی انداخت و با احتیاط و کشدار گفت: « قراره... بعد از این... »
اما مادر مژده با چشمغرهای حرف شوهرش را قطع کرد و گفت: « همون چند کیلو آدم تنها نشستن! شما بفرمایید... زشته! » و با چشم و ابرو به شوهرش فهماند بذار عروسی سر بگیره... راحت بشیم!
همه رفتند. رضا که دو سه سالی از من بزرگتر بود گفت در اتاق چراغ قوه روشن کردهاند و سایه همه افتاده روی دیوار و به قول خودش سوژه داغ خندیدن!
با هم پشت در اتاق رفتیم و گفت: « اون که گوشاش درازه رو میبینی؟ اون داماده! اون که خیلی پهنه بابای داماده و اون که سرش به تنش چسبیده داداش داماده و... » و با هم میخندیدیم.
اما یک مرتبه اتاق تاریک شد و سایهها هم محو شدند.
صدای پدر مژده با اعتراض بلند شد... خدا بگم چی کار کنه این چینیها رو! هر کدومشون وزن چهارتا ژاپنی رو داره... ببین چی درست میکنن!
........................................................................................
چند روز از ماجرا گذشت و یک روز صبح ایران خانم برای عروسی مژده کارت دعوت آورد!
مادرم با خوشحالی پرسید: « داماد کی هست؟ »
ایران خانم جواب داد: « قربونت برم! قدمتون خوب بود و به همون خواستگارها که دیدیشون بله داد و من راحت شدم! »
مادرم گفت: « خب خدا رو شکر! همهش ناراحت بودم اون شب مزاحمتون شدیم. »
ایران خانم گفت: « از قدم شما بود... مژده فکر میکرد آدمهای تازه به دورون رسیدهای هستن و اگه یه کاری بکنن هی میخوان تو چشم آدم کنن! ولی اون شب بعد از رفتنشون دیدیم که بیچارهها نمیدونم از کجا یه کیک بزرگ گیر آوردن و بدون اینکه بِدَن دستمون گذاشتنش رو بوفه! »
مادرم کمی سرخ و سفید شد و بالأخره لبخند زد و گفت: « ایشالا که خوشبخت بشن! »
حالا سالها از آن ماجرا میگذرد و تقریباً هر روز مژده را به همراه دخترش جایی توی قشم میبینم! به نظر میآید از زندگیاش راضی است. یک بار تصمیم گرفتم برایش ماجرای آن شب و عادت عجیب مادرم را تعریف کنم اما وقتی مقدار مهریهاش را فهمیدم دلم برای گوشهای داماد سوخت!