۱- آینده خود را تابع تلاش و خلاقیت خود می داند؛
همزیستی نیوز : «از مجموع ۲۵۷ عنوان کتاب داستان مشروط و غیرمجاز حدود ۲۳۵ عنوان ذیل عنوان رمان آمده است که حدود ۴۵ درصد مشروط و ۵۵ درصد غیرمجاز شناخته شدند.» این بخشی از آمار یک سال صدور مجوز کتاب تنها در زمینه رمان فارسی است؛ آماری از بررسی ۱۴۰۰ سند ممیزی کتاب توسط دکتر احمد رجبزاده در یکی از سالهای شاخص یعنی ۱۳۷۵؛ پژوهشی که برای نخستین بار در سال ۱۳۸۰ توسط انتشارات کویر منتشر و در زمستان ۹۶ بعد از ۱۶ سال بار دیگر تجدید چاپ شد.
به گفته بسیاری از پژوهشگران فرهنگی سال ۱۳۷۵ که همزمان با آخرین سال دومین دوره ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی است یکی از سالهای شاخص به عنوان ممیزی است. این دوره یکساله که مصطفی میرسلیم هدایت وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دست داشت مجموعاً ۲۸ ممیز همه آثار را در زمینههای مختلف بررسی و برای سرنوشت فرهنگ مکتوب کشور تصمیمگیری میکردند. ممیزانی که بیشترشان علم و آگاهی کامل را برای بررسی آثار نداشتند و بر همین اساس هم کتابها را به لحاظ عقیدتی و ایدئولوژیک با تیغشان بریدند. به نوشته رجبزاده: «براساس یادداشتها و ملاحظات ممیزان و نیز مقولاتی که مورد توجه ایشان استنباط میشود، آنان از تحصیلات و دانش مکفی برای اظهار نظر درباره فرهنگ مکتوب برخوردار نبودند.»
آنها در ممیزی همچنین تعابیری را به کار میبردند که نشان میداد از جوانانی هستند که تحت تأثیر بحثهای ایدئولوژیک بودند؛ کلماتی چون مسائل منکراتی، بوی سیاسی، بار منفی، ماهیت سیاسی نویسنده، تطهیر چهرههای معلومالحال، روح حاکم، تخریب احساسات، اشاعه فساد، پیگرد، حساسیت، مشکل اخلاقی، شیطنت سیاسی و... بخشی از کلماتی بود که این ممیزان در اسناد درباره آثار نوشتهاند.
۲۴ درصد از کتابهای ارائهشده برای کسب مجوز انتشار در این سال غیرمجاز و حدود ۷۰ درصد را مشروط و ممیزیهای عجیب و غریبی را تحمیل کردهاند. اتفاقی که باعث شد سال ۱۳۷۵ با میانگین ۱۴۳۸۶ نسخه کتاب در سال یکی از پایینترین آمار را در سالهای بعد از انقلاب داشته باشد.
قانون غیرشفاف
«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام و یا حقوق عمومی باشند.» بر اساس اصل ۲۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مجوز لازم برای اعمال قوانین جهت ممیزی داده میشد، شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۷ اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تشکیل داد؛ مجوزی که حالا در آستانه ۳۰ سالگی تدوین اهداف و سیاستها و ضوابط نشر کتاب با توجه به غیرشفاف بودن به یکی از چالشهای همیشگی میان اهالی قلم و هنر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت تبدیل شده و حتی در رقابتهای انتخاباتی هم وارد شده و نامزدها برای گرفتن امتیاز از سوی مردم در برابر رقیبشان قانونمند و شفاف کردن قانون را مطرح میکنند.
قانون نظارت و ارزشیابی بر چاپ و نشر مطابق اصل ۲۴ قانون اساسی و چند سال بعد از تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشته شد. این موضوع اما به این معنا نبود که در طول هشت سالی که این قانون نوشته میشد ممیزی در جریان نبود. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان فرهنگی بدترین دوران ممیزی در ایران در سالهای ۶۰ تا ۶۷ اعمال شد. هرچند بعد از مدون شدن سیاستها و اهداف ضوابط نشر هم این روند ادامه داشت. آنطور که کتاب «ممیزی کتاب در سال ۱۳۷۵ خورشیدی» بررسی کرده است، ۸ سال بعد از انتشار آییننامههای نشر در ایران به یکی از دورههای پر چالش برای اهل فرهنگ با ممیزان دولتی تبدیل شد.
بر اساس پژوهشی که در این کتاب انجام شده هیچ سازوکار عملی برای ممیزی آثار مکتوب وجود نداشت طوری که مصداق مغایرت با مصالح ملی در نهایت به تشخیص بررسان و مدیران اداره کتاب صورت میگرفت و در طول این سالها نیز سه لیست به عنوان دستورالعمل به واحد ممیزی اداره کل نگارش تحویل داده شد که دو لیست کتابهای ممنوعه و نویسندگان ممنوعالقلم بودند ولی لیست سوم که کلمات ممنوع بود در طول ۳۰ سال مصادیق متفاوتی پیدا کرد.
ممیزی در متن یا محتوا؟
بر اساس تعریفی که در کتاب داده میشود: «ادبیات حوزهای از فرهنگ است که در آن تخیل بیشترین سهم را دارد. از یک نگاه، در مقابل فلسفه و علم که «از آنچه هست» خبری میدهند، ادبیات حوزهای از اعتباریات است که در آن احساس و عاطفه به تصورات شکل میدهد و تولید فرهنگ میکند.» بنا به همین ویژگی است که یکی از حوزههای حساس در زمینه ممیزی قرار میگیرد. ممیزان بعد از انقلاب به واژههای خاصی در ادبیات حساسیت داشتند که باعث میشد برخی آثار تا ۲۰۰ درصد هم ممیزی شوند.
در حوزه رمان در این یک سال ۱۹۹ درصد کتابها ممیزی و ۵۰ درصد کتابها در این زمینه غیرمجاز اعلام شدند که جدا از هرگونه قضاوتی در خصوص ممیزی داستان آنطور که نویسنده اشاره میکند: «حاکی از نوعی بحران در حوزه فرهنگ است. صرفنظر از کسانی که امیدی به قبول رمان خود از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نداشته و اثر خود را عرضه نکردهاند، دو سوم آنهایی هم که تصور میکردند در فضای موجود، رمان آنها ممکن است مجوز دریافت کند، با مشکل مواجه شدهاند و کارهای آنها رد شده است. این امر به معنای آن است که بین ارزشهای حاکم بر جامعه و ارزشهایی که فراتر از کنترل رسمی قوت یافته است فاصله ایجاد شده است. فاصلهای که با حذف نمودهای آن رمان از بین نخواهد رفت.»
به نوشته احمد رجبزاده: «در صورتی که برای رمان درجهای از بازنمایی واقعیت را بپذیریم، حجم عظیم رمان فارسی رد شده حاکی از آن است که واقعیت جامعه در جهتی پیش میرود که مطلوب نیست. اگر برای رمان درجهای از بازنمایی گرایشهای آرمانی را بپذیریم، حجم عظیم رمانهای غیرمجاز نشان میدهد ارزشهای مغایر با نظام ارزشی مورد قبول شکل گرفته است که هر دو به عنوان شاخصی از بحران در جامعه باید تلقی شود.»
از مجموع ۲۵۷ عنوان کتاب داستان مشروط و غیرمجاز حدود ۲۳۵ عنوان ذیل بخش رمان آمده است که حدود ۴۵ درصد مشروط و ۵۵ درصد غیرمجاز شناخته شدند: «از این تعداد حدود ۱۰۰ مورد تجدید چاپ (طی سالهای ۷۵-۶۹) و حدود ۱۳۵ مورد برای چاپ اول (در مقایسه با آمار کتب چاپ شده ۷۵-۶۹) به اداره چاپ و نشر تسلیم شده است. متوسط تعداد اصلاحات برای موارد مشروط ۱۱.۵ و برای موارد غیرمجاز ۱۴ بود: حداکثر اصلاحات پیشنهادی ۱۵۰ است که مربوط به کتاب غیرمجاز شناخته شده "در جستجوی صدف" است. ۱۱۷ مورد اصلاح آن مربوط به کلمات شراب، مشروب و گیلاس است.»
از نویسندگان معروف رمان نامهایی چون رسول پرویزی، نادر ابراهیمی، اسماعیل فصیح، محمود دولتآبادی، نسرین ثامنی، امیر عشیری و هوشنگ گلشیری در میان کتب مشروط و غیرمجاز سال ۷۵ قرار داشتند.
به طور مثال در جدول فهرست کتابهای مشروط و غیرمجاز سه جلد ۴،۵،۶ "آتش بدون دود" نوشته نادر ابراهیمی که بعد از انقلاب نوشته شده و درباره مبارزات بعد از انقلاب و جنگ است در این سال برای تجدیدنظر با ممیزی مشروطه روبهرو و به ترتیب ۲۳، ۹ و ۷ مورد ممیزی خورده بود. این درحالی است که "یک عاشقانه آرام" این نویسنده غیرمجاز اعلام شده است.
کتابهای "بره گمشده" راعی، "نیمه تاریک ماه" و "دوازده رخ" هوشنگ گلشیری و "تالارها"ی غزاله علیزاده و "چوببدستان ورزیل" گوهر مراد و "روزگار سپری شده مردم سالخورده" و "کارنامه سپنج" محمود دولتآبادی غیرمجاز شناخته شدند.
موارد ممیزی شده در رمانها بر اساس بررسی امور جنسی، روابط عشقی، مشروب، تریاک و نگاه انتقادی به شرایط موجود بود: «نوع ممیزی این موارد به صورت مکانیکی و گاه صرف وجود کلمهای که صورت تابو به خود گرفته است بوده است. ممیزان کمتر به این نکته توجه داشتند که مطلب را باید در بافت کلی داستان دید و در خصوص آن قضاوت نمود. بلکه بالعکس، نگاهی مکانیکی به رمان، گفتوگوها و توصیفهای درون آن حاکم است. ممیزان بدون آنکه توجه داشته باشند که موارد پیشنهادی برای حذف، رمان را به چه روزی خواهد انداخت، حکم راندهاند.»
حذف و تغییر هر عبارتی که در آن شراب، فقر، تریاک، افیون و حالتهای مربوط به آن گفتوگو شده، حذف و تغییر تمام روابط میان افراد، اعم از زن و مرد، دختر و پسر، پزشک و بیمار، بازاری و کارمند و... که از نگاه ممیزان نادرست بوده و نباید باشد، بدون توجه به اینکه طرح آن موجب قوت یا ضعف رفتار و حالات مذکور میشود.
بررسی اسناد ممیزی نشان میدهد مواردی که مشمول حذف قرار گرفتند عبارتند از حذف کلمات و عباراتی که از نگاه ممیزان رکیک، غیراخلاقی و خلاف عفت عمومی تلقی شده؛ حذف انتقاد به شرایط موجود، انتقاد به روزگار، آسمان و زمین، با این استدلال که این امور به نحوی به خدا، حکومت اسلامی و مذهب مربوط میشود، بدون اینکه آن را در فضای داستان بنگرند و برآیند آن را مورد توجه قرار دهند و صرفنظر از اینکه این اقدام با چه هدفی در داستان طرح شده است.
حذف و تغییر هرگونه بیان مثبت در خصوص غرب؛ حذف و تغییر هر نوع بیانی که افاده نگاهی مثبت، هرچند واقعی به دوره پهلوی کند.
حذف و تغییر هر عبارتی که تصویر مثبت از روشنفکران به دست دهد. حذف و تغییر هر عبارت و صحنهای که برای ایران باستان، شخصیتهای ایرانی غیرمذهبی و گاه زبان فارسی افاده نوعی تعریف و تمجید کند.
البته جدا از این موارد طبقهبندیشده گاهی شخص نویسنده هم در ممیزی آثار و مجاز بودن یا نبودن کتاب بیتأثیر نبود: «ممیز درباره هوشنگ گلشیری مینویسد: به خاطر محتوای اغلب داستانهایش و نیز موضع گلشیری علیه انقلاب و نظام قابل انتشار نیست.»
یکی از دلایل رد کتاب چوببدستان ورزیل هم افزودن صفت عنصر ضد فرهنگی و ضد انقلابی گریخته از کشور درباره غلامحسین ساعدی بود.
در مورد روابط زن و مرد هم عمده رمانهایی که توسط نویسندگان غیرمعروف منتشر شده و به اصطلاح کتابهای عشقی بودند غیرمجاز اعلام شدند. بر اساس آنچه در کتاب آمده: «در این مجموعه، هر عبارت و کلمهای که با تداعی معانی و انتقال از یک معنی به معنای دیگر به نحوی با روابط زن و مرد مرتبط بود مشمول ممیزی شده است. این ربط گاهی به مرز نوعی بیماری و نگاه مرضی میرسد، به نوعی که کلماتی چون سینه و پستان حتی در عباراتی مشمئزکننده و منفی هم از نگاه ممیزان واجد محتوای جنسی و مستحق حذف بوده است.»
چند نمونه از این ممیزیها در این نمونه عبارتند از:
در کتاب امیرارسلان نامدار که داستانی است از میرزا محمدعلی نقیبالملک و با گذشت چند دهسال از متون ادبی محسوب میشود، ۳۷۸ مورد حذف و تغییر پیشنهاد کردهاند که طی آن هر چه در خصوص می و شراب، رقص و عشق بوده موضوع حذف و تغییر قرار گرفته و معلوم نیست با حذفی با این وسعت امیرارسلان نامدار همان امیرارسلان نقیبالممالک با حرمسرایی با چهارصد زن، با زبانی فحاش، خوشگذران و اهل... خواهد بود یا فرد زاهدی خواهد شد که گوشه عزلت گزیده و پشت به دنیا کرده است.
دخترک خوبرو و خوشقامت ترکمن (بررس: کلمات محرک مهیج) "آتش بدون دود" نادر ابراهیمی
غنچه لبانش / با دو بازی مرمرین/ لبخندی وعدهدهنده از لبی سرختر از یاقوت بدرقه راهش ببود. (بررس: غیراخلاقی) "بخارای من ایل من" محمد بهمنبیگی
البته حساسیت ممیزان به کتبی که در آن از روابط جنسی مرد و زن و اموری نظیر آن بحث میشود، گاه از سوی حساسیتهای دیگر آنها، از جمله نگرش منفی به سلطنت و دوره پهلوی یا روشنفکران تعدیل شده است. تا جایی که به بعضی از آثار از جمله"تا سیاهی در دام شاه" نوشته پروین غفاری با تصویری که روی جلد آن در بقیه آثار مشمول حذف شده در بهار ۱۳۷۶ اجازه چاپ داده شد که در آن به بیان ناشر در مقدمه «یکی از معشوقههای شاه دوران دوشیزگی و نوجوانی، یعنی شانزده سالگی خود را نقل میکند. دورهای که پروین برای سرگرمی دیکتاتور به عنوان معشوقه انجام وظیفه میکرد.» در این کتاب آنطور که پژوهشگر به آن پرداخته هر آنچه در سایر آثار با برچسب غیراخلاقی حذف میشده بدون دغدغه بدآموزی منتشر شده است.
میزان حساسیت ممیزان نسبت به امور جنسی به عشق و زیبایی هم میرسیده است و کلماتی که نشان از توصیف زیبایی و عشق بود صرفنظر از انگیزههای جنسی حذف میشد: «مرور موارد فوق، که در آن هم رمان عشقی با عشق زمینی غیرمجاز اعلام شده است و هم با عشق آسمانی، نشان میدهد ممیزان سال ۷۵ با اصل عشق و محبت ناسازگاری داشتهاند و نه فقط با عشق زمینی. این نکتهای است که ردپای آن را در ممیزی آثار عرفانی و شعر شعرا هم میتوان یافت.» این قاعده البته آنطور که نویسنده در ادامه به آن میپردازد شامل کتابهای لغت هم میشد.
در کتاب "افسانه سه ماه" نیز آنطور که در کتاب آمده ممیز میخواهد لغت عاشق که به عنوان یکی از صفات باریتعالی آمده حذف شود: «جهان فارغ از مهر و دوستی که در آن «عشق» یک تابو است و هر آنچه رنگ آن را داشته باشد باید به نحوی زدوده شود، یکی از ویژگیهای جهان ممیزانی است که خواستار جهانی رسمی و با ادب معمول مرسوماند. تا آنجایی که فقط بعضی از روایتهای عشق که به «سنت» و با نامهای مشخصی تقدیس یافتهاند از نگاه آنها قابل بیان است؛ مانند حافظ و مولوی و... و تا زمانی که نام آنها با آن همراه باشد مجاز است و همین بیانها اگر بدون نام آنها و در متن دیگری بیاید چون فاقد مجوز است (نام شعرای مشخص) ممیزان حکم به حذف دادهاند.» به نوشته کتاب شعر حافظ بدون ذکر نامش در کتابی حذف میشود.
خط قرمز جنگ
جنگ و انقلاب یکی دیگر از خطوط قرمز ممیزان بود که به راحتی نمیشد از آنها گذر کرد. نویسنده موارد متعددی را آورده که باعث ممیزی شده است که برخی از آنها با ذکر نظر ممیز به شرح زیر است:
گربهها به انقلاب میمانند و انقلاب هم همیشه عزیزترین و پاکترین و دردانهترین فرزندانش را در همان وهله اول میخورد. ("به ماه بگو بیاید" مصطفی زمانینیا) مشروط
من مطمئن هستم که هیات دولت هم میتواند اگر دوست داشته باشد. ("یک عاشقانه آرام" نادر ابراهیمی) غیرمجاز
انوشیروان عادل (حذف چون انوشیروان که شاه است عادل نامیده شده است) "داستانهایی برای عموم" حسن سعیدی
صدای موسیقی و شادی مساله جنگ را برای مدتی تحتالشعاع خود قرار داده بود. (بررس: حذف احتمالاً با این تلقی که نوعی نگاه منفی نسبت به جنگ از این عبارت فهم میشود.)
ببین سی و دو تانک نفت سیاه چه مصیبتی تو ده برقرار کرده... ("شام غریبون" علی حسینی) بررس: مطالب منفی در مورد جبهه؛ مشروط
از آن سوی آبها
این سختگیریها ظاهراً در مورد رمانهای خارجی هم مانند رمانهای ایرانی در جریان بود. بر اساس آماری که در کتاب ارائه شده در مجموع ۲۳۴ رمان خارجی، ۵۱۵۳ مورد اصلاحی با میانگین حدود ۲۲ مورد و حداکثر ۲۰۵ مورد در یک رمان پیشنهاد شده است. بر این اساس آثاری چون کارهای کاستاندا که در دورههای قبلی منتشر شده بود غیرمجاز شناخته شده بود. کتاب "اگر شبی از شبهای زمستان مسافری" نوشته ایتالو کالوینو، "پدران و پسران" ایوان تورگینف، "پرونده پلیکان" جان گریشام، "تصویر دوریان گری" اسکار وایلد، "چرخ دندنه" ژان پل سارتر، "خاطرات من" پابلو نرودا، "آدمیان" هرمان هسه، "مسخ" و "دیوار" کافکا، "شش شخصیت در جستجوی نویسنده" پیراندلو، "مهمانی خداحافظی" میلان کوندرا بخشی از کتابهایی بودند که غیرمجاز شناخته شده بودند.
"مسخ" کافکا از کتابهایی بود که جدا از ۱۰ مورد ممیزی برای این غیرمجاز شناخته شده بود که ممیز معتقد بود: «چاپ کتاب در وضعیت کنونی به صلاح نیست.» "دیوار" با ترجمه صادق هدایت هم ممیز تشخیص داده بود: «مطالعه کتاب جز انحراف برای جوانان دیگر چیزی نمیتواند باشد و شخصیتهای هدایت و کافکا و … بر همه معلوم است و در سراسر کتاب از شراب و بادهنوشی یاد شده است.»
ممیزی که کتاب «در پناه عشق» دانیل استیل را غیرمجاز اعلام کرده نیز نظرش را چنین نوشته است: «زمینه و تم فمینیستی دارد، یعنی برای موفقیت زن هر راهی را مجاز میداند…»
بر اساس پژوهش نویسنده کتاب، ممیزان بیتوجه به نوع رمان و نویسنده همه را به یک نحو سنجیده و در خصوص آن قضاوت کردند: «ممیزان با نگاه فردی مسلمان و با قرار دادن داستان در فضای اجتماعی- فرهنگی ایران آن را ارزیابی کردهاند.» یعنی اگر برای مسلمان گوشت خوک حرام است این در ممیزی لحاظ شده است و آن را تغییر دادهاند. این ممیزان حتی شراب عشای ربانی را نیز مشمول ممیزی قرار دادند.
ممیزی که رمان "شش شخصیت در جستجوی نویسنده" را بررسی کرده علت غیرمجاز دانستن این کتاب را لاییک بودن نویسنده، بیان نیهیلیستی و نداشتن افق روشن برای انسان معاصر دانسته است.
رمان "دختر سروان" هم که در سالهای قبل مجوز انتشار گرفته بود در سال ۷۵ به خاطر آنکه مترجمش ناتل خانلری بود غیرمجاز شناخته شد.
ممیزی در این دوران همچنین در حوزه سیاسی هم اتخاذ میشد. نویسنده کتاب در این باره نوشته: «ممیزان متأثر از شرایط جامعه، نسبت به سیاست (علیالاطلاق) نیز حساس شدهاند. تا آنجا که عبارتی که در آن به «سیاستمداری» با کنایه توهین شده از نظر آنها نادرست است.»
مساله البته کلمه سیاست هم بود. این حساسیت به حدی بود که حتی در کتاب "قویهای وحشی" که در مذمت کمونیسم هم بود به دلیل کلمه سیاسی و منبر مشمول حذف میشد.
در این دوره فراتر از حذف آنطور که در کتاب به آن اشاره کرده است یکی از فعالیتهای ممیزان برای سازگار کردن داستانهای خارجی با شرایط خودشان تغییر کلمات و عباراتی بود که به نظرشان بدآموزی داشت. کتاب از چند کتاب مثالهایی آورده است. در کتاب "کلیسای جامع" کلمه «آهای جیگر» تبدیل به «عزیز جان» شده است و سینه به بالاتنه و بغل کردن به محکم گرفتن تبدیل شده است.
اما شاید مورد خندهدار در رمان "دلباخته" بود که کلمه "دلبر" به "خواهر" تغییر کرده است و این برای بررس اهمیت نداشته که میان واژه خواهر و دلبر فاصله زیادی وجود دارد. یا در کتاب دیگری کلمه عاشق به دوستدار تغییر داده شده است.
به نوشته کتاب، ممیزان فراتر از تغییر کلمات وارد حوزه ممیزی ساختار داستان هم میشدند: «ممیزان کتاب بدون عنایت به این ویژگی ادبیات واقعگرا، با نگاهی تنگ و تکسویه، به محدود کردن قلمرو و امکانات این نوع ادبی پرداختهاند و با حذف بسیاری از جنبههای واقعی زندگی انسانی، ادبیاتی خلاف واقع به مردم عرضه میکنند. از جمله دخل و تصرفهای ممیزان در بحث شخصیتها بود. این ممیزان قائل به این موضوع که آدمها سیاه و سفید نیستند نبودند و آنچه با ساختار ذهنی خودشان همسو بود را تأیید میکردند. به نوشته کتاب: «با تاملی در کار ممیزی کتاب چنین استنباط میشود که ممیزان مطلقاً، وجود شخصیتهایی مانند عابد ریاکار و ملای کژرفتار را باور ندارند. آنها به نمونههای آرمانی یک تیپ اجتماعی قائلند و غافل از اینکه نمونههای غلطانداز از مهمترین خمیرمایه حادثههای داستانیاند.»
به طور مثال در کتاب "سایههای محبت" نوشته علی نوروزی که به زندگی دو مبارز انقلابی میپرداخت، بخشی از کتاب که به ازدواج آنها در زمان مبازره اختصاص داشت باید حذف میشد چون ازدواج بر مبارزه تقدم یافته بود. یا درباره کتابی که به زندگی شهیدی اختصاص داشت شخصیت همسرش که سرزنده و شیطان و طناز معرفی شده باید تغییر کند چراکه این توصیف نسبت زشت دادن به خانواده شهید است. کتاب "بر بالهای پرواز" غزل تاجبخش به خاطر انقلابی شدن شخصیتهای منفی غیرمجاز شناخته شد. در کتاب "افسانههای مشرق زمین" شخصیت تنبل و کمکار عبدالله نام داشت که باید نامش تغییر میکرد.
نویسنده کتاب در جای دیگری به کتاب رمان اسکار وایلد با ترجمه داریوش شایگان اشاره میکند که: «به دلیل رواج خودکشی در مقابل ناملایمات در عوض مقاومت و بردباری مجاز به چاپ نیست. ممیز معتقد است که نویسنده باید شخصیت خود را مقاوم تصویر کند. اما غافل از اینکه نویسنده، تباهی انسان ماشینزده غربی را تصویر میکند، نه حماسه انسان آرمانی را.»
در کتاب "سرگذشت من" چارلی چاپلین همه صحنههای عشقی، مشروب خوردنها و رقصیدنهای چاپلین را حذف میکند تا این شخصیت چهره مثبتی شود. اما آنطور که نویسنده کتاب بررسی کرده از این هم فراتر رفته و چهرهٔ آدم باایمانی را تصویر کرده و حرفهایی که درباره ایمانش گفته را حذف میکند.
ممیزی تاریخ
یکی از بخشهایی که در کتاب به آن اشاره شده موضوع تاریخ است؛ موضوعی که در نوع خود همیشه مورد مناقشه ممیزان قرار داشته است. به نوشته کتاب: «ممیزانی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۷۵، به ممیزی کتاب پرداختهاند، آنچنان در چنبره ایدئولوژی خویش، نه ایدئولوژی انقلاب اسلامی گرفتار بوده که حق خود میدانستهاند که واقعیتهای مسلم تاریخی، حتی اسناد مربوط به ۱۰۰۰ سال و قبل آن را چون «سیرت رسولالله...» را، که از منابع دستاول تاریخ اسلام است و متعدد به چاپ رسیده، ممیزی کنند و آن را غیرمجاز اعلام نمایند. بیآنکه بدانند، با این عمل خویش و ایدئولوژی حقیقتجویانه، اسلام و انقلاب اسلامی را به قربانگاه میبردند و مفروض که ممیزی آنها اعمال شود، موجب بیآبرویی انقلاب اسلامی خواهد بود.»
در سال ۷۵ بر اساس آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ذیل عنوان کلیات تاریخ ۷۰ جلد کتاب، تاریخ جهان غیر از ایران ۱۳۶ عنوان، تاریخ ایران در همه مقولات ۳۸۹ عنوان کتاب و در ذیل تاریخ و جغرافی در کل ۶۴۵ جلد کتاب منتشر شده است: «در مجموعه اسناد مربوط به ممیزی کتاب در مقوله تاریخ جهان غیر از ایران ۳۸ عنوان، تاریخ ایران در همه موارد ۱۲۶ عنوان کتاب مشروط و غیرمجاز شناخته شدهاند. ملاحظه نسبتها نشان میدهد نسبت کتب مشروط و غیرمجاز به کتب چاپ شده در مقوله کلیات صفر، در تاریخ جهان غیر از ایران ۳۲ درصد و در تاریخ ایران حدود ۲۸ درصد است. نسبت مذکور به حدی است که میتوان گفت حدود یک سوم کتابهای تاریخی ایران و جهان در سال ۷۵ مشروط و غیرمجاز اعلام شدند.» مثلاً ممیزان به خاطر رعایت حرمت در کتاب "من و برادرم" به قلم اشرف پهلوی هر جا او نام امام راحل را بدون پسوند و پیشوند آمده تبدیل به امام خمینی(ره) کردند، بدون اینکه بدانند اگر کسی این کتاب را بخواند میتواند به اصالت کل کتاب شک کند.
در بخشی از کتاب آمده است: «ممیزان بیآنکه بدانند، سندی چون تاریخ جهانگشای جوینی که یکی از اسناد مهم شناخت برای دوره ایلخانان مغول است، و بیتوجه به اینکه نویسنده آن عطا ملک جوینی، خود از خاندان وزرا است دستور به اصلاح عبارتی از کتاب دادهاند که به نظر آنها خلاف عفت عمومی بوده است. (از جمله ماجرای رابطه جنسی سلطان علاءالدین) بیآنکه توجه داشته باشند که این کتاب با نثر ویژهاش نه خواننده عام دارد و نه نوجوانان به آن تمایلی دارند و در متن کتاب پرحجم، چند سطر مربوط به این ماجرا اثر برانگیزانندهای ندارد که از بیم آن دستور به تغییر متنی میدهند که هم وجه ادبی دارد و هم تاریخی.»
به نظر رجبی تفاوت نگاه ایدئولوژیک میزان و نگاه حقیقتجویانه اهل علم در همین جا آشکار میشود، زیرا تاریخ جهانگشا علیرغم وجود حکومتهای کاملاً شیعی به شکل اصلی آن حفظ شده اما در روزگار ما از نگاه ممیزان که در تصویر ساخته از خود گرفتار آمدهاند، دچار مخاطره تغییر میشود.
ممیزان در این دوره ۱۳۰ تصویر کتاب تاریخ هنر را یکی یکی ممیزی کرده و بخشی از آثار مهم جهان را از دید مخاطب کتاب پنهان کردهاند.
از کتابهایی که در این دوره غیرمجاز شناخته شدند میتوان به "بازیگران عصر طلایی" (سید حسن مدرس) خواجهنوری،"پشتپرده حرمسرا" حسن آزاد، "کاخ تنهایی" ثریا اسفندیاری، "کسروی و تاریخ مشروطه" سهراب یزدانی، "کلنل محمدتقیخان پسیان" رحیم رئیسنیا نام برد. باقی نیز انتشارشان مشروط به ممیزیهایی شد که به گفته نویسنده کتاب: «همه میدانند که مورخان و ادیبان گذشته ما و نیز شرقشناسان و علاقهمندان به تاریخ ایران با چه زحمت و دشواریهایی متون را مقابله و پیراستهاند. گاهی تعداد نسخهها به دهها نسخه میرسد و بر سر بودن یا نبودن یک کلمه ساعتها جدل صورت میگیرد. آنوقت به این سادگی حکم به اصلاح و حذف واژههای عبارت داده میشود.
ممیزان به طور مثال در کتاب "سه سال در دربار شاه" دکتر فوریه با آنکه کتاب به لحاظ انتشار مانعی نداشته اما دو اصلاح که از نظر ممیز توهین به روحانیت و دیگری تمجید مرحوم میرزا حسن آشتیانی از ناصرالدین شاه بوده را اعمال میکند.
ممیزان درباره کتاب مقالات دهخدا که برای بار سوم قرار بود تجدید چاپ شود نیز شرط و شروطهایی را گذاشته بودند که آنطور که رجبی به آن اشاره میکند به نوع نگاه دهخدا مربوط بوده است: «ممیز در نقد اثر، به جهتگیری نویسنده (دهخدا) به روحانیت و کجاندیشی نسبت به شیخ فضلالله نوری اشاره میکند و به همین دلیل خواستار اصلاح حذف کتاب میشود.»
کتاب "خاطرات سیاسی" به خاطر ۱۱۰ مورد ممیزی غیرمجاز شناخته میشود که بخشی از آن مطالبی درباره ۵۳ نفر است. از موارد مورد توجه ممیزان در مورد دکتر تقی ارانی است که ۲۰ مورد است. شهید خطاب قرار دادن تقی ارانی، کلمه بزرگ در کنار نامش و جملهای که درباره جسارت اوست بخشی از این ممیزیهاست.
ممیزان همچنین در کتاب "مالک و زارع" ان لمپتون خواستار حذف نام شاهنشاه در اسناد این کتاب شدند. در کتاب "وضع دولت و ملت در دربار ساسانی" کریستین سن هم بخشی از ممیزی محتوایی است. به طور مثال ممیز بخش مهمی از اتفاقاتی که بعد از جنگ با اعراب (به تعبیر ممیزان مسلمانان) پیش آمده را حذف کرده است. یکی دیگر از کتابهایی که به تیغ ممیزی گسترده دچار شده کتاب "تاریخ کشتی ایران" است که با ۳۷ مورد ممیزی در کتاب روبهرو میشود. حذف نام قهرمانان و روسای فدراسیون قبل از انقلاب مانند محمدعلی فردین، امامعلی حبیبی، محمد آهنچی، حاج سید محمد خادم از موارد مهم این حذفیات است. یکی از موارد دیگری که در این کتاب باید حذف میشد: «موارد نقل شده از کتاب رستمالتواریخ تألیف محمد هاشم حسینی موسوی صفوی اصفهانی متخلص به آصف به نظر بررس ذکر ماخذ از کتاب مستهجن جدا که جای سؤال دارد.»
***
ممیزی کتاب (پژوهشی در ۱۴۰۰ سند ممیزی کتاب در سال ۱۳۷۵)
احمد رجبزاده
انتشارات کویر
چاپ دوم ۱۳۹۶
صبح از افق شروع شده بود٬ با تشعشع محو آفتاب در دور دستها٬ با ستارههایی که یکی یکی از آبادی آسمان خاموش میشدند.
سوسوی چند نور ضعیف از آبادی کنار ساحل به چشم میخورد که انگار قصد داشتند تا اطمینان از آمدن صبح صادق٬ نورافشان ساحل باشند.
همه ملاحان در حال استراحت و تجدید قوا برای کشیدن تور ماهیگیری بودند.
انگار که الوارهای لنج ناخدا شریف هم برای شنیدن آواز یامال یامال ملاحان٬ خود را مهیا میکردند٬ آوازی که نوایش دریا را در مینوردید و تا ساحل میرسید و همه اهالی را به زمزمه کردنش وسوسه میکرد؛ از بچههای شاد مشغول جستوخیز در ساحل تا زنان آبادی که با نخهای طلایی و نقرهای٬ ساق سیمین میبافتند و برقع میبریدند تا پیرمردانی که دیگر دستهایشان یارای جستجوی آمال و آرزو در آبهای خلیج فارس را نداشت اما باز هم با ملاحان همصدا میشدند و میخواندند یامال یامال و یامال...
سخاوت و سفیدی موهای ناخدا شریف را همه اهالی میشناختند اما دلواپسی ناخدا شریف از پس موهای سفیدش را فقط دیرکهای روی عرشه میفهمیدند.
الوارها و چوبهای لنجش وقتی صدای آواز دستهجمعی ملاحان برمیخاست منتظر چنگ زدنهای دلواپس ناخدا بودند! دلواپسی از اینکه مبادا تور خالی از دریا بیرون بیاید و ملاحان از یامال یامال گفتنشان دلزده شوند٬ اما هر بار حمد خدا بود و ...
هر چند در طول هشتاد و چند سالی که در میان آبهای خلیج فارس تلاش معاش کرده بود هرگز خلیج فارس تنگ چشمی نکرده بود اما باز هم نگران بود که صاحب آمال و آرزوهای ملاحان٬ آوازشان را بیپاسخ بگذارد!
قبل از دمیدن آفتابی که مانند طلای گداخته به هر طرف روانه میشد و هر کسی را به تندیسی طلاییفام بدل میکرد شرجی هوا و تشعشعات محو خورشید صحنه را به آتش کشیده بودند و خلسه را از چشمان همیشه هوشیار و مراقب ناخدا ربودند.
ناخدا شریف میان خواب و بیداری احساس میکرد صدای طبل و هیاهوی جشن نوروز صیاد را از ساحل میشنود. دو روز بیشتر از جشن نگذشته بود و ناخدای تنها موتور لنج آبادی هنوز شیرینی برقراری حس مشترک با دریا را در ذهنش داشت٬ احساس شیرین درک نیازهای منبع بیپایان حیات و روزی٬ حسی مشترک میان صیاد و دریا!
ناخدا به اولین صید پس از جشن نوروز صیاد قدم گذاشته بود٬ جشنی که صیادان برای شادی قلب خلیج فارس برپا میکنند و یک روز را به شادمانی در ساحل میپردازند و به صید نمیروند.
لنج نزدیکیهای ساحل سلخ و کمی مانده به صبح در میان آبی آبهای خلیج فارس تور ریخته بود و با صبوری منتظر سخاوت دریا بود.
ناخدا شریف در خلسه جشن بود٬ ناگهان شهاب سنگی خط سرخی در صبح خلیج فارس در انداخت و ناخدا را به مرحله کامل هوشیاری کشاند. شهاب سنگ مستقیم با دنباله سرخ رنگش شرجی را میشکافت و به سمت موتور لنج میآمد.
ناخدا هزاران هزار شهاب سنگ را دیده بود که در چشم برهم زدنی نورشان در محیط محو شده بود٬ اما انگار این سنگ آسمانی حامل پیامی از عرش برای او بود!
نیمخیز شد و با چشمان پیر اما پرفروغش به شهاب سنگ خیره شد.
یارای فریاد کشیدن و یا تکان خوردن نداشت٬ لحظهای هراس دل و دینش را لرزاند مبادا این سنگ آسمانی با موتور لنج برخورد کند و...
اما برخورد خیلی نزدیک بود و جز تسلیم راهی نبود!
صدای بلند برخورد سنگ آسمانی با تن خلیج فارس شنیده شد و موج مدور بزرگی٬ موتور لنج را به سختی تکان داد جاشوها سراسیمه بیدار شدند و یکیشان فریاد زد: «نترسید! نهنگ گنوغی غوص کرد! »
همه خندیدند و برای نماز صبح آماده میشدند.
ناخدا شریف به یاد سفرش به زنگبار افتاد در آن سفر از یک زنگی شنیده بود؛ اگر سنگ آسمانی جایی یافتی بدان که عصاره اکسیر در آن است و با هر چیزی که همجوارش کنی بیدرنگ طلا میشود! و دیگر زنگی هم صحه بر حرف این حکیم سیاه چرده گذاشته بود و گفته بود؛ به چشم خود کسی را دیده که سنگ آسمانی را در گهواره کودکش پنهان کرده و کودک از طلا شده و تبدیل به مجسمهای که فقط چشمانش در چشمخانهاش میچرخیده!
وسوسه به دست آوردن سنگ آسمانی به وجود ناخدا چنگ انداخت٬ هنگامه نماز صبح هم نتوانست تصویر جهاز قدیمیاش که حالا در لنگرگاه کوچک روستا خوابیده بود را از نظرش محو کند.
فکر کرد که لنجش در انتظار موجی است که پهلویش را بشکند و به خواب ابدی ببردش اما اگر سنگ آسمانی را به چنگ بیاورد...
لنج کهنه را با بادبانهای افراشته سر تا پا از طلا با شکوهی دوباره میان دریا تجسم کرد. آرزویی که با آمدن موتور لنجها برای ناخدا دیگر دستنیافتنی بود٬ اما با عصاره اکسیر شاید میتوانست یکبار دیگر همان جهاز بادبانی قدیمیاش را سوار شود و به سرزمین سبا سفر کند.
حس پدرانه به دستساخته چوبینش٬ رعشه خواستن و خطر کردن را به وجودش انداخت و مانند ایام جوانی و صید مروارید در منامه آماده غوص شد.
هنوز خورشید طلای مذابش را بر تن خلیج فارس نریخته بود. نگاهی به محل برخورد شهاب سنگ انداخت.
تردید نداشت شهاب سنگ الآن یا در تورش است! و یا در زیر موتور لنج در بستر دریاست.
فتیله فانوس را بالا کشید و نردبان طنابی را پایین انداخت و به دریا نگاه کرد.
آنچه را میدید باور نمیکرد٬ زیر پایش درون زلال آرام آب هزارن عروس دریایی شنا میکردند٬ گویی همه عروسان خلیج فارس به طلب حلقه طلا آمده باشند!
فانوس به دست تا آنجا که میتوانست به دریا نزدیک شد. عروسهای دریایی همه دور تا دور نقطهای در ژرفای خلیج فارس میچرخیدند و گویی شیداییِ خود را بیمحابا در پای معشوقی میریختند!
لحظاتی خیره ماند و بی هیچ تردیدی تن به آب زد و غوص کرد. در زیر آب معجزه را لمس کرد! تور ماهیگیریاش پر از ماهیهای خوشحال از گرفتار شدن بود و نقطه شیدایی عروسهای دریایی مملو از صدفهای مروارید باری بود که در دست سیالیت آب خلسهوار تکان میخوردند.
بی آنکه ناخدا صدفی بردارد از میان حلقه شیدایی عروسها گذشت و ردای بلند سفید خیسش را به عرشه رساند.
به ساحل نگاه کرد و از اینکه مردم آبادیاش از این معجزه شادمان خواهند شد لبخندی زد و با صدای بلندی گفت: « چند نفر برن جوونای آبادی رو خبر کنن بیان کمک! امروز هر کس تن به آب بزنه با دست پر بر میگرده! خونه »
گنوغ:دیوانه
جشن دریا؛ از مجموعه داستان «تابستان با طعم اکسیژن»
داریوش شایگان صبح امروز(پنجشنبه) در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت.
علی دهباشی با تایید این خبر به ایسنا گفت: آقای شایگان ساعت ۷:۳۰ صبح امروز ۲ فروردین درگذشت. او در دو روز گذشته وارد دوره پر التهابی شد که فشارش در نوسان بود، پزشکان در ۴۸ساعت گذشته تلاش خود را کردند اما متاسفانه بدن او نتوانست این شرایط را بعد از دوره ۵۰ روزه بیماری تحمل کند.
این اندیشمند، نویسنده و مترجم پنجم بهمن ماه سال گذشته دچار سکته مغزی شده بود.
داریوش شایگان متولد سال ۱۳۱۴ در تهران بود. او در تهران به مدرسه کاتولیک «سنلویی» که درسهایش به زبان فرانسه تدریس میشد رفت. بعد از آن برای تحصیل به خارج از کشور رفت و با اخذ درجه دکتری در رشته هندشناسی در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت و به تحقیقات خود درباره ادیان بهویژه ادیان هندی ادامه داد که حاصل آن کتابی دوجلدی بود به نام «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» که از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد.
شایگان پیش از آن دیدگاههای نظریاش را در کتاب «آسیا در برابر غرب» منتشر کرده بود که همچنان از کتابهای مهم در حوزه اندیشه معاصر ایرانی است. او همچنین چند سال بعد کتاب «بتهای ذهنی و خاطرههای ازلی» را منتشر کرد.
«تصوف و هندوئیسم» (آیین هندو و عرفان اسلامی بر مبنای کتاب مجمع البحرین نوشته داراشکوه ترجمه به فارسی توسط جمشید ارجمند)، «افسونزدگی جدید، هویت چهلتکه و تفکر سیار» ترجمه فاطمه ولیانی، «بینش اساطیری» (نشر اساطیر)، «پنج اقلیم حضور» (نشر فرهنگ معاصر)، «در جستجوی فضاهای گمشده» (نشر فرزان روز) و «نگاه شکسته» ترجمه علیرضا منافزاده (نشر فرزان روز) از دیگر آثار او به شمار میرود.
علاوه بر آثاری که شایگان نوشته دو کتاب نیز به زندگی و آثارش پرداختهاند که اولی «زیر آسمانهای جهان» است که گفتوگویی بلند است از سوی رامین جهانبگلو که با شایگان انجام شده و انتشارات فرزان روز منتشر کرده است. «آمیزش افقها» کتاب دیگری است که گلچین و منتخبی از آثار گذشته شایگان است که به کوشش محمدمنصور هاشمی به همراه مقدمهای طولانی از سوی نشر فرزان روز منتشر شده است.
همزیستی نیوز: پژوهشگر فرهنگ عامه در گلستان؛ رسوم رایج چهارشنبه سوری در استرآباد قدیم (گرگان) را فرصت مهربانی و یکدلی بین اهالی منطقه بیان کرد و گفت: مردم در این شب برای استقبال از نوروز و سال نو جشن مهر و دوستی برگزار می کنند.
به گزارش ایرنا اهالی استرآباد (گرگان کنونی) از گذشته های دور همراه با دیگر مردم ایران زمین با برگزاری جشن چهارشنبه سوری سال خود را به پایان برده و برای روزی نو و آغاز بهار مهیا می شدند، اما در سال های اخیر شاهد رفتارهایی خطر ساز در اجرای این سنت هستیم که فرسنگ ها دور از رسم ایرانی آن است.
این رفتارها باعث شده جشنی که فرصت همدلی و پیوند مهر و دوستی ایرانیان بوده به ساعاتی خطرساز و نگران کننده برای بسیاری از خانواده ها و نیز به وقتی برای استفاده از مواد محترقه و آتش زا تبدیل شود.
سیدعباسعلی محسنی مفیدی روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهارکرد: شبی که از اساس برای شادمانی، نشاط و استقبال از نوروز بوده هم اینک به زمانی پراسترس و نگرانی تبدیل شده است به گونه ای که بسیاری از مردم ترجیح می دهند برای درامان ماندن از مخاطرات چهارشنبه سوری؛ از منزل خود خارج نشوند.
وی اضافه کرد: باید با عزم عمومی یادمان های قدیم را زنده کنیم تا فرصت بیشتری برای شادی و نشاط خانواده ها فراهم شود.
این پژوهشگر گلستانی در مورد آداب چهارشنبه سوری در گرگان کنونی و استرآباد قدیم گفت: قاشق زنی یکی از این سنت ها بوده، در این رسم نوجوانان و جوانان با لباس مبدل قاشق و کاسه مسین برداشته و شب در کوچه به راه می افتادند و در خانه نزدیکان و آشنایان را می زدند و با کوبیدن قاشق به کاسه مسی صاحب خانه را خبر می کردند تا به آنان هدایایی دهد.
وی افزود: صاحب خانه نیز شیرینی، آجیل و نقل و نبات و چیزهایی از این دست در کاسه آنان می ریخت تا کام خود را شیرین کنند.
این پژوهشگر فرهنگ عامه اضافه کرد: همچنین با توجه به رسوم قدیمی دوران نامزدی و ملاحظات آن، رسم قاشق زنی و زدن در خانه همسایگان و آشنایان فرصتی برای دیدن همسر آینده خود نیز بود.
وی در ادامه به کوزه شکنی در استرآباد قدیم اشاره کرد و گفت: در اجرای این رسم از کوزه های سفالی نگهداری نمک و کوزه آب استفاده می شد.
محسنی مفیدی افزود: در چهارشنبه سوری اهل خانه پس از روشن کردن آتش در جای مناسب، مقداری زغال به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به نشانه شورچشمی و یک سکه به نشانه تنگدستی در کوزه سفالی می انداختند و هر فرد خانواده یک بار این کوزه را دور سرمی چرخاند و نفر آخر آن را از پشت بام به کوچه پرتاب می کرد تا با این کار تیره بختی، تنگدستی و شوربختی از اهل خانه دور شود.
وی ادامه داد: پریدن از روی آتش نیزهمانند دیگر مناطق کشور از رسوم اصلی در استرآباد قدیم بود بنحوی که خانواده ها با جمع آوری هیزم و آتش روشن کردن از روی آن می پریدند و گرمای آتش، نیرو و سرخی آن را در زندگی طلب می کردند.
این پژوهشگر فرهنگ عامه همچنین گفت: فالگوش ایستادن از دیگر رسم های چهارشنبه سوری گرگانی ها بود، در این شب برخی نیت کرده و نخستین جمله ای را که می شنیدند، نتیجه فال خود می دانستند.
گرگان از شهرهای شمالی ایران با آب و هوای معتدل و اقلیم متنوع است، مرکز استان گلستان بیش از 500هزار نفر جمعیت دارد.
همزیستی نیوز: رییس کل موزه لوور فرانسه گفت: تمدن و تاریخ گذشته ایران بخصوص دوره کوروش و داریوش تاثیر زیادی روی شکل گیری تمدن کنونی اروپا گذاشته است.
به گزارش ایرنا٬ ژان لوک مارتینز (jean lucmartines) روز دوشنبه در نشست خبری افتتاح نمایشگاه موزه لوور در تهران با یادآوری اینکه ساختمان موزه ملی ایران توسط معمار فرانسوی آندره گدار طراحی و ساخته شده است، گفت: در قرن 19 قراردادهایی بین کشورها برای کاوش های باستانی انجام شد.
وی اظهار کرد: ایران در سال 1984 این امکان را به فرانسوی ها داد تا در این کشور کاوش های باستانی انجام دهیم و این همکاری منتهی شد به هنر صفوی در سال 2007 و همچنین ما شاهد فعالیت های باستان شناسی متخصصان فرانسوی در نیشابور بین سالهای 2004 تا 2010 بودیم.
مارتینز با بیان اینکه نمایشگاه امروز حاصل توافق رئیس جمهوری ایران (دکتر روحانی) و رییس جمهوری فرانسه در سال 2016 است، گفت: در موزه لوور دو دپارتمان به آثار تمدن ایران اختصاص داده شده که مدیران این دو دپارتمان هم به ایران آمده اند.
وی تصریح کرد: با اولین نمایشگاه لوور در تهران خواستیم تنوع مجموعه های موجود در لوور را در تهران به نمایش بگذاریم و قرار نبود هنر و آثار ایرانی را به خود ایرانی ها معرفی کنیم بلکه می خواستیم نقاشی، مجسمه ها و سایر آثار تاریخی را به عنوان پل ارتباطی سایر تمدنها اینجا به نمایش بگذاریم.
مارتینز خاطرنشان کرد: در نمایشگاه موزه لوور در تهران آثاری از مصر باستان، روم، بین النهرین و آثار سلطنتی فرانسه دیده می شود.
وی با توضیح اینکه لوور یک قصر پادشاهی بوده که ناپلئون بناپارت اول و سوم در شکل گیری آن نقش مهمی داشته اند، گفت: در راستای همکاری های دو طرفه ما در 28 مارس (7 فروردین 97) نمایشگاهی از آثار قاجاری ایران را با نام امپراطوری گلهای سرخ در فرانسه برگزار خواهیم کرد که آثار این نمایشگاه از کاخ گلستان و موزه ملی ایران انتخاب شده است.
به گزارش ایرنا، 56 اثر موزه لوور از امروز، 14 اسفند 96 برای اولین بار شامل بیش از 50 پیکره، نقش برجسته، ظرف، تابلو نقاشی، چاپ سنگی و دو شئ شامل یک تبر مفرغی با کتیبه شاه ایلامی «اونتاش ناپیریشا» و دیگری شئ مفرغی از لرستان مربوط به و سایر آثار مربوط به فرانسه، ایتالیا، اتریش، آلمان، هلند، مصر، ترکیه، سوریه، عراق و هند در نمایشگاهی با عنوان «شکوه تمدن های جهان» به مدت چهار ماه در موزه ملی ایران به نمایش درمی آید.
موزهٔ ملی ایران، معروف به «موزه مادر ایران»، مهمترین موزهٔ کشورو درخصوص نگهداری، نمایش و پژوهش مجموعههای باستانشناختی ایران است.
گستردگی و تنوع مجموعه اشیای این موزه با حدود 300 هزار شیء باستانی به گستردگی جغرافیایی کشور و دورانهای متعدد پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی است که کهنترین آثار آن حدود هشتصد هزار سال قدمت دارد.
این موزه شامل دو ساختمان مجزا به نامهای موزهٔ ایران باستان با تاریخ گشایش 1318 و موزه دوران اسلامی با تاریخ گشایش 1323 و بازگشایی در تاریخ 1394 است.
موزه ملی ایران در خیابان امام خمینی، مجموعه تاریخی باغ ملی، نبش خیابان پروفسور رولن و خیابان سی تیرواقع شده است.
موزه لوور ( du Louvre) در مرکز شهر پاریس در کشور فرانسه واقع شده و بیش از 35هزار اثر هنری در هشت بخش مختلف این موزه نگهداری میشود.موزه لوور با بیش از 9٫5 میلیون بازدیدکننده در سال، پربازدیدترین موزه جهان است.
این موزه از سال 1793 میلادی تا امروز به عنوان موزه عمومی فعال بودهاست. تمرکز موزهٔ لوور روی هنر، تاریخ بشر و فرهنگ است و آثار بسیاری در این زمینهها در این موزه جای گرفتهاند که از آن جمله میتوان به لوح حمورابی، تابلوی بانوی صخرهها و تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی اشاره کرد.
آثاری از تمدن ایران نیز در این موزه مشهور جهان در معرض بازدید قرار دارد که از آن جمله می توان به گاو بالدار آشوری، دیواره هایی از تخت جمشید، سنگ نگاره کمان داران کاخ آپادانا و کاشی دختر ایرانی اشاره کرد.
اشاره:
آموزش و پژوهش دو روی یک سکه اند، یعنی اگر این سکه را توسعه بنامیم آموزش و پژوهش برای اجرای برنامه های توسعه لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
به عبارت دیگر در هر بخشی ما به توسعه نخواهیم رسید مگر اینکه آموزش در آن بخش توسعه کیفی و کمی پیدا کند و این هدف نیز محقق نمی شود مگر اینکه راهنما و راهگشای هر حرکت در این مسیر پژوهش باشد.
این راهنما و راهگشا در جامعه امروز ما در کجا قرار گرفته است؟ دانشگاه های ما به عنوان منابع و مراجع اصلی آموزش های توسعه در جامعه، چه نگاهی به پژوهش دارند؟ جایگاه پژوهش در جوامع دیگر چگونه است؟ کاربرد پژوهش در برنامه های توسعه چیست؟ نگاه بخش خصوصی به پژوهش چیست؟ این پرسش ها و پرسش هایی از این دست را با دکتر تورج محمدی* معاون پژوهش و فناوری دانشگاه علم و صنعت در میان گذاشتم.
گفت و گو: تاج محمد کاظمی
اطلاعات: مقوله پژوهش در مباحث توسعه در چه جایگاهی قرار دارد و موقعیت این جایگاه در کشور ما در مقایسه با دیگر کشورها چگونه است؟
دکتر محمدی: پژوهش یعنی اینکه ما قبل از اقدام به کاری در مورد آن کار مطالعه کرده و یک آینده نگری داشته باشیم، احتمالات مختلف را بررسی کنیم و براساس نتایج این موارد تصمیم بگیریم که چه اقدامی انجام بدهیم.
پژوهش برخلاف تصور عمومی تنها به حوزه علوم تجربی نمی شود، بلکه هم در حوزه علوم انسانی و هم در حوزه علوم تجربی و حتی در مسائل سیاسی انجام می شود، ما اگر مثلا در حوزه مسائل سیاسی پژوهش های جدی انجام می دادیم به نظر می رسد که شاید این اشتباهاتی که در طول سال های گذشته در این حوزه اتفاق افتاده است، صورت نمی گرفت.
کشورهای پیشرفته و توسعه یافته و درحال توسعه شاید مهم ترین تفاوتشان در میزان بهره مندی آنها از حوزه پژوهش است، یعنی در کشورهای توسعه یافته، سهم پژوهش به علت اعتقادی که به پژوهش وجود دارد، بسیار بسیار نسبت به کشورهایی مثل ما که در حال توسعه هستیم؛ بیشتر است.
در طول سال های گذشته پژوهش مورد توجه جدی نبوده است، سالهاست که ما شعار تخصیص اعتبار حدود چهار درصد را از درآمد ناخالص ملی برای پژوهش می دهیم، ولی هیچ وقت این رقم به بالاتر از نیم درصد افزایش پیدا نکرده است.
اگرچه وقتی این موضوع را واکاوی می کنیم مشخص می شود در بسیاری از دستگاه ها اعتبارات پژوهشی متاسفانه صرف کارهای اجرایی و جاری می شود و در گزارش های سازمان ها، به عنوان بیلان پژوهشی اعلام می شود.
اطلاعات: پژوهش با آموزش چه ارتباطی دارد؟
دکتر محمدی: ما در بعضی مواقع شاهد این هستیم که بعضی ازمدیران دولتی و همکاران دانشگاهی ما مدعی می شوند که توجه به پژوهش به آموزش لطمه می زند.
این باید بیشتر واکاوی شود و نباید بگذاریم توجه ما به پژوهش به آموزش آسیب برساند این دوکاملا به هم ارتباط دارند و برای پژوهش باید از آموزش استفاده بکنیم، یعنی یک پژوهشگر تا وقتی به درستی آموزش نبیند نمی تواند پژوهش کند و در مسیر پژوهش قرار بگیرد.
آموزش باید با پژوهش به روز شود، ولی متاسفانه آموزش مان را به درستی با پژوهش به روز نکردیم، یعنی این دو باید تاثیرات متقابل مثبتی روی هم بگذارند و این چیزی است که در کشورهای توسعه یافته اتفاق می افتد، ولی متاسفانه در کشورهای در حال توسعه این دو از هم فاصله گرفتند و بی ارتباط هستند.
اطلاعات: ارتباط پژوهش با فناوری چیست؟
دکتر محمدی: فناوری می تواند تبدیل دانش به ثروت باشد، خوشبختانه در طول سال های گذشته در این زمینه اتفاقات خوبی در کشور افتاده است، ولی باید توجه داشته باشیم که ما از چه حوزه ای چه توقعاتی داریم.
ما نمی توانیم از دانشگاه ها همه فناوری را توقع داشته باشیم. فناوری در واقع برای اینکه توسعه، انتقال، بومی سازی و بکار گرفته شود به زیرساخت های دیگری نیز نیاز دارد. طرح توسعه شرکت های دانش بنیان ایده بسیار خوبی است که امیدوارم به درستی اجرا شود و دانشگاه ها از این ظرفیت به درستی استفاده کنند.
توسعه شرکت های دانش بنیان یعنی اینکه ما بتوانیم دانش حاصل از پژوهش را در قالب محصول به فناوری تبدیل کنیم و جامعه بتواند از دستاوردهای علمی دانشگاه ها به بهترین شکل ممکن استفاده کند و نتیجه تحقیق و پژوهش در دانشگاه ها به طور ملموس توسط مردم مورد بهره برداری
قرار بگیرد.
اطلاعات: دیدگاه و نگرش کلی در مورد پژوهش در کشور ما هم در آموزش عالی و هم در خارج از آموزش عالی چگونه است؟
دکتر محمدی: متولی پژوهش در کشور باید مشخص باشد، ما الان در حوزه پژوهش و فناوری هم وزارت علوم و تحقیقات را داریم که عنوان تحقیقات و فناوری را با خود حمل می کند و هم معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری را داریم، اگر چه این دوتا به دلایل مختلفی در کنار هم قرار گرفته اند و سالهاست به همین شکل بحث پژوهش و فناوری در کشور مدیریت می شود.
ولی باید متولی پژوهش و فناوری در کشور و جایگاه آن به درستی تبیین شود، الان شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری که به ریاست رئیس محترم جمهوری تشکیل می شود شاَن بالای این جلسه و شورا را نشان می دهد، در این شورا مدیران پژوهش و فناوری همه دستگاه ها می آیند و وزیر علوم نیز دبیر این شوراست، سیاست گذاری ها هم در آن انجام می?شود و این مسائل، مقدمات مدیریت صحیح پژوهش در کشور است.
از منظر سیاست گذاری، نیاز است جایگاه این شورا تصویب و اختیارات بیشتری به آن داده شود. در حال حاضر این شورا، آن طور که باید و شاید حق نظارت و اختیارات کامل برای تصدی گری پژوهش در کشور را کسب نکرده است و باید وظایف بیشتری به آن محول شود تا بتواند سیاست های کلان پژوهش و فناوری کشور را به ارگان های دولتی و حتی غیر دولتی تسری بدهد.
اطلاعات: ظرفیت ها و توانمندی های پژوهشی دانشگاه ها در چه وضعیتی است و آیا ظرفیت های بالقوه ای که در دانشگاه ها وجود دارد، به فعل تبدیل می شود؟
دکتر محمدی: از منظر نیروی انسانی که بخشی اصلی ظرفیت پژوهشی دانشگاه ها محسوب می شوند، دانشگاه های دارای دوره های تحصیلات تکمیلی و خصوصا دانشجوهای مقطع دکترا ظرفیت خوبی هستند که دراختیار دانشگاه ها قرار دارند. اعضای هیئت علمی به عنوان پژوهشگران اصلی می توانند از ظرفیت های نیروی انسانی و فکری دانشگاه های تحصیلات تکمیلی کمک بگیرند ولی این بخشی از ظرفیت موجود ما در دانشگاه هاست.
توسعه گروه ها و آزمایشگاه های تحقیقاتی به منظورشکل گیری هسته های اولیه پژوهش در دانشگاه و عملیاتی کردن آنان و در کنار آن تلاش برای انتقال یافته های پژوهشی و تبدیل آن به فناوری، ضرورتی است که باید شرکت های دانش بنیان را تشکیل بدهیم و اینها اتفاقاتی است که در دانشگاه?ها در حال رخ دادن است.
به عبارتی دیگر، ظرفیت آزمایشگاههای تحقیقاتی، گروه های پژوهشی و پژوهشکده ها در دانشگاه ها شکل گرفته و این امکانات ظرفیت کارهای گروهی را برای انجام پروژه های بزرگ ملی، بالا می برد. برای تجاری سازی آنها می بایست شرکت های دانش بنیان دانشگاهی داشته باشیم.
اطلاعات: ما ممکن است در حال حاضر ظرفیت های خیلی خوبی در بخش پژوهش داشته باشیم، ولی در جامعه استفاده نشود در این زمینه می توانید توضیحاتی بدهید.
دکتر محمدی: نیروی انسانی ما در بخش پژوهش شامل استادان دانشگاه ها، دانشجوهای دکتری و گروه های پژوهشی فعال در قالب کلونی ها
است، ما از نظر نیروی انسانی مشکلی نداریم، اما در بخش تجهیزات مورد نیاز برای برخی از پژوهش ها مخصوصا در علوم تجربی که نیاز به تجهیزات پیشرفته دارد، مشکلاتی است که البته ما در طول سال های گذشته سعی کردیم در دانشگاه ها بخشی از این تجهیزات را خریداری کنیم، ولی محدودیت منابع مالی دانشگاه ها اجازه نمی دهد که همه نیازهای سخت افزاری پژوهشگران را تهیه و در اختیار انها بگذاریم.
برای اینکه بتوانیم از همه ظرفیت های نیروی انسانی دانشگاه ها در بخش پژوهش درست استفاده کنیم و با حداکثر توان کار بکنیم باید
سرمایه گذاری کافی در تجهیزات اولیه مورد نیاز داشته باشیم. دستورالعمل ها و آئین نامه های اجرائی را با کمک هیئت امناء تصویب کنیم و در این راستا تاسیس شرکت های دانش بنیان نیز یک ضرورت بوده که به آن توجه شده است.
به هر حال پژوهش علاوه بر الزاماتی همچون نیروی انسانی و تجهیزات، به امکانات و منابع مالی هم نیاز دارد که متاسفانه منابع مالی که در دانشگاه ها برای پژوهش در نظر گرفته می شود در اولویت های آخر است.
اطلاعات: پس می توان نتیجه گرفت که ممکن است پژوهشگران خیلی مایل به ادامه کارهای پژوهشی نباشند، چون وقتی حق الزحمه خوب به آنان داده نشود، طبیعتا آنها هم رغبتی به ادامه کار نخواهند داشت و این مساله می تواند به جایگاه پژوهش در دانشگاه ها آسیب بزند، در این زمینه چکار باید کرد؟
دکتر محمدی: برای رفع این مشکل، روسای دانشگاه ها، استادان و معاونت پژوهشی دانشگاه ها نشست هایی را با نمایندگان مجلس داشتند و مسائل و مشکلات پژوهش بررسی شده است، ولی به هرحال محدودیت های دولت و کشور هم غیر قابل انکار است و ما نمی توانیم توقع معجزه ای ازآن طرف داشته باشیم.
فرض مثال، شما تصور کنید متوسط اعتبارسالیانه ای که در اختیار یک استاد در دانشگاه های سطح یک کشور برای مقوله پژوهش در نظر گرفته می شود حدود ۱۰ میلیون تومان است. حالا این استاد در طول یکسال با یک الی دو دانشجوی دکتری و دو الی سه دانشجوی کارشناسی ارشد و هزینه های چشم گیر امر پژوهش، چه اقدام خاصی می تواند انجام دهد؟ مسلما پژوهش با کیفیت را نمی توان انجام داد و نتیجه آن چیزی که انتظار داریم؛ نخواهد بود.
اطلاعات: آیا مشکلات و موانع پژوهش در دانشگاه ها صرفا کمبود اعتبارات است یا اشکالات جدی فرهنگی نیز در مقوله پژوهش می توان پیدا کرد، مثلا چرا یک پژوهشگر ایرانی به رغم اینکه ممکن است در مراکز علمی دنیا شناخته شده باشد، متاسفانه در درون کشور شناخته شده نیست؟
دکتر محمدی: بله! درست است و من گفته های شما را تائید می کنم، به نظر من منابع مالی و کمبود این منابع یکی از مشکلات جدی ماست ولی تمام مشکلات ما نیست، ما به پژوهش در کشور اعتقاد نداریم، سال هاست که قطب های علمی را در دانشگاه ها شکل دادیم، یعنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اشخاصی را به عنوان قطب در حوزه های مختلف علمی تائید کرده و به آنها ماموریت داده که درآن موضوع خاص تحقیق و بررسی کنند.
اما وقتی قرار است در کشور در مورد آن موضوع علمی تصمیمی گرفته شود با افراد آن قطب علمی مشورت نمی کنند؟ ما اگر به پژوهش اعتقاد داشتیم منابع پژوهش ها را هم تامین می کردیم. به نظر من مشکل ما مشکل فرهنگی است و به پژوهش آ نطور که باید اعتقاد نداریم، بسیاری از تصمیمات را بدون پژوهش می گیریم.
حرف ما این است که در دانشگاه های ما پژوهشگران بسیار ممتازی داریم که در سطح بین المللی شناخته شده اند و برای کشور اعتبار آورده اند،
ولی آنها فقط در محیط کارشان شناخته شده هستند و متاسفانه خارج از محیط دانشگاه کسی آنها را نمی شناسد و نقش آنها را در جامعه نمی داند و این موارد از جمله ضعف های جدی بخش پژوهش است و نیاز به کارهای اساسی فرهنگی دارد.
اطلاعات: کاربرد و تاثیر پژوهش در بخش های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چیست، آیا پژوهش در ارتقا امور و حل مشکلات در این بخش ها کارساز بوده است؟
دکتر محمدی: هما نطورکه اشاره شد همه حوزه ها نیاز به پژوهش دارد، یعنی در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهتر بود که قبل از هر تصمیمی و هر اقدامی پژوهش می کردیم و براساس نتایج آن پژوهش، تصمیم گیری انجام می شد.
به نظر می رسد در حوزه هایی موفق بودیم که از پژوهش و نتایج آن استفاده کرده ایم و در حوزه هایی که امروز مشکل و ایرادی وجود دارد؛ مثل مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نشان از این واقعیت است که در آن حوزه ها، پژوهشی انجام ندادیم و به نتایج پژوهش های انجام شده هیچ توجهی نکردیم. بدون شک پژوهش هایی در دست انجام است ولی این پژوهش ها اولا، باید اصول علمی در آن رعایت شده باشد تا بتوان به نتایج آنها اعتماد کرد و ثانیا باید به این نتایج درعمل پایبند باشیم، مثلا در بعضی از مواقع پیش می آید که پژوهش را انجام داده ایم ولی به هنگام عمل کار را با نظر و صلاح خودمان پیش می بریم و این موضوع متاسفانه نتیجه اش مشکلاتی می شود که ما در بعضی از حوزه ها با آنها مواجه هستیم.
اطلاعات: آیا بخش خصوصی هم در بحث پژوهش فعال است؟
دکتر محمدی: بخش خصوصی که مجبور باشد بین هزینه ها و درآمدش موازنه سودمند را برقرار کند، ناچار است که پژوهش بکند. در کشورهای توسعه یافته بسیاری از دانشگاه ها و مراکز صنعتی متعلق به بخش خصوصی هستند و برای اینکه بتوانند در بازار سالم رقابت کنند، مجبور به پژوهش هستند. مراکز قوی و مجهز توسعه در بخش های مختلف دارند و تعداد زیادی پژوهشگر در این مراکز فعالیت می کنند.
در کشور ما بخش خصوصی به طورکلی جدی گرفته نشده است و ما دانشگاه خصوصی به معنای واقعی کلمه نداریم، دانشگاه های خصوصی که در حال حاضر در کشور فعال هستند؛ صرفا در زمینه دریافت شهریه خصوصی هستند اما عملا قوانین و مقررات دولتی بر آنان اعمال می شود. فعالیت بخش خصوصی ما در اقتصاد هم این گونه است که کارخانه هایی به عنوان اصل ۴۴ به بخش غیردولتی واگذار شده اند، ولی دولت در سیاست گذاری،
سرمایه گذاری و تعیین میزان سهام آنها در شکل های مختلف دخالت دارد. بطوری که در شرایط کلی نمی توان مشخص کرد که بخش خصوصی چه بخشی ازاین فعالیت ها را انجام می دهد.
آنچه که می توان درباره نقش پژوهش در حوزه مسائل فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و صنعتی گفت این است که اگر این بخش ها به درستی به بخش خصوصی واگذار شوند، قطعا آنها از پژوهش استفاده خواهند کرد، یعنی ناچار هستند که از پژوهش استفاده کنند تا بتوانند در بازار رقابت کنند، مثلا اگر در صنعت خودروسازی پژوهش های درستی انجام می گرفت و نتایج آنها به درستی بکار گرفته می شد، صنعت خودرو ما می توانست در بازار جهانی خودرو رقابت کند، چرا الان نمی توانیم رقابت بکنیم، چرا مجبور می شویم برای رقابت تعرفه های آنچنانی برای ورود خودروهای خارجی بگذاریم، این ها مشکلاتی است که با بهاء دادن به پژوهش حل می شود.
اطلاعات: اگر پیشنهاد مشخصی برای ارتقاء جایگاه پژوهش در کشور دارید، بفرمائید.
دکتر محمدی: پیشنهاد من این است که ضمن تامین منابع مالی برای پژوهش باید به پژوهش اعتقاد داشته باشیم، یعنی باید مراکز تحقیقاتی مان را به عنوان اتاق های فکر بکار بگیریم و به آنها اعتماد کنیم، به نظر من این موضوع حتی نسبت به تامین منابع مالی پژوهش در اولویت قرار دارد، یعنی ما منابع را نیاز داریم تا بتوانیم پژوهش بکنیم، ولی اگر نتیجه این پژوهش بکار گرفته نشود، هیچ فایده ای ندارد.
این به معنی آن است که اول به پژوهشگران و مراکز پژوهشی مان اعتماد کنیم و در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها از آنان استفاده کنیم. وقتی پژوهشگران در موقع اجرا در کنار ما قرار گرفتند، طبیعتا برای اینکه به ما بهتر کمک کنند باید منابع مالی هم در اختیارشان قرار دهیم، به نظر من اگر این اتفاقات بیافتد، می توانیم انتظار داشته باشیم که در سال های آینده در حوزه های مختلف وضعیت بهتری داشته باشیم.
اطلاعات: حرف آخر؟
دکتر محمدی: باید به دانشگاه ها استقلال بیشتری داده شود، متاسفانه اختیارات دانشگاه ها را کمی محدود کردیم، روسای دانشگاه ها در شرایط فعلی طبق مسئولیتی که دارند نمی توانند در حوزه های مختلف تصمیم بگیرند و این کم کردن استقلال دانشگاه ها مانع از این می شود که دانشگاه ها شکوفا بشوند.
با واگذاری اعتبارات بیشتر و در عین حال مسئولیت های بیشتر به دانشگاه ها می توانیم امیدوار باشیم که آنها نیز نقش خودشان را در جامعه به درستی ایفا کنند. تا زمانی که ما آن حالت قیم مآبانه را بر دانشگاه ها داشته باشیم و اختیارات لازم را به آنها واگذار نکنیم و خود آنها مسئولیت هایشان را به عهده نگیرند و ما بخواهیم از بالا آنها را کنترل کنیم، نمی توانیم انتظار این را داشته باشیم که دانشگاه ها بطور جدی شکوفا شوند.
من از مسئولین اجرائی کشور تقاضا می کنم که به دانشگاه ها توجه بیشتری کنند، هم به حوزه پژوهش و هم به سایر حوزه ها، اگر بخواهیم که دانشگاه ها نقش خودشان را در توسعه کشور به درستی ایفا کنند، نیاز است که به دانشگاه ها، بخصوص در سال های پیش رو توجه جدی و عملی شود.
* استاد ممتاز دانشگاه علم و صنعت ایران – دانشکده مهندسی شیمی، نفت و گاز
منبع: روزنامه اطلاعات 13اسفند96
چرا مسئولان ما این همه عطش دارند در مورد هر مسئله ای حرف بزنند؟ زیاد حرف زدن فضیلت است؟ چه ایرادی دارد گاهی بگویند من در این حوزه اطلاعات کافی ندارم و بهتر است متخصصان حرف بزنند.
به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: رئیس یک بانک کوچک در یک شهرچندهزار نفری پشت تریبون میرود و در مورد سیاستهای ترامپ در برخورد با مهاجران مکزیکی، نحوه عمل بوکوحرام در نیجریه، شیوه صید ماهی در ایسلند، تاثیر شو مد میلان بر نحوه عمل طراحان در خاور دور، مقایسه عملکرد تیم ملی بیسبال ژاپن و کریکت پاکستان و ... تز میدهد. محکم و با اطمینان خاطر حرف میزند. حاضران به افتخارش دست میزنند یا صلوات میفرستند و او احتمالاً در حالیکه ته دلش میگوید «سخنران کی بودی تا حالا؟!» سرجایش مینشیند تا لذت ببرد از حرفهای مجری که خواهد گفت: جناب رئیس ما را به فیض رساندند!
چرا مسئولان ما این همه تشنه حرف زدن هستند؟ دیروز شهردار بابلسر در یک مراسم به کُری خوانی برای استقلالیها پرداخته با مصدومیت دلخراش پادوانی بازیکن استقلال شوخی میکند که گردنش برای این شکسته که هی جدول را نگاه کرده که پرسپولیس را در صدر ببیند و برای همین مصدوم شده! یک شوخی بی مزه، توهین آمیز و غیرانسانی. سخن طنزآمیز البته که سخنرانی را جذاب میکند اما خندیدن به درد دیگران اسمش هرچه باشد طنز نیست!
شب قبل آقای حاجی بابایی نماینده مردم همدان در برنامه 90 با ادبیاتی ناخوشایند به مجری تخصصیترین برنامه فوتبال تلویزیون ایران حمله میکند که شما حق ندارید در مورد انتقال یک تیم فوتبال به همدان حرف بزنید!... اگر عادل فردوسی پور حق ندارد، سامان گلریز در برنامه آشپزی باید به این موضوع بپردازد؟
چند روز قبل فرماندار گلپایگان به عکاس و خبرنگار حاضر در جلسه حمله میکند که به چه حقی عکس میگیری؟ من اجازه نمیدهم! همان روز یک نماینده مجلس در فردیس کرج داد و قال راه میاندازد که چرا اسم من در بنر تشکر نیست، وزیر جهاد کشاورزی در یک شوخی غیرضروری به کارگر میگوید «سبوس» بخورد، یک چهره سرشناس عنوان میکند مارمولکها ابزار کسب اطلاعات جاسوسی هستند و بعد متخصصان برجسته دنیا اعلام میکنند چنین چیزی امکان ندارد و ... این افراد نمیدانند که الان همه جا دوربین و گوشی به دستهایی هست که ثبت و ضبط میکنند؟ هوش رسانهای ندارند؟
شما میتوانید به این لیست دهها مورد دیگر اضافه کنید. اظهارات مسئولان و مدیران که با به زبان آوردن سخنان غیرضروری و به دور از تخصص، به جامعه فشار و استرس وارد میکنند. بخشی از افزایش قیمت دلار در چند هفته اخیر به خطر اظهارنظرهایی از این دست بود. چرا مسئولان ما این همه عطش دارند در مورد هر مسئله ای حرف بزنند؟ زیاد حرف زدن فضیلت است؟ چه ایرادی دارد گاهی بگویند من در این حوزه اطلاعات کافی ندارم و بهتر است متخصصان حرف بزنند.
«مشاوران رسانهای» کجا هستند؟ چرا مدیران از این افراد استفاده نمیکنند یا به توصیههای آنها گوش نمیدهند و سخنانی بر زبان میآورند که هزینههای فردی و ملی به همراه می آورد؟ یک مدیر باید بداند چه زمانی چه حرفی بزند و کی سکوت کند. حرف زدن بلد نیستیم، حرف نزدن را تمرین کنیم.
وقتی اخبار روزانه را دنبال میکنم انبوهی از جملات و بیانات گهربار برخی مسئولان را میبینم که گفتن آنها هیچ سودی ندارد، نه حاوی اطلاعات است، نه قابلیت تحلیل دارد و نه محتوای آن به درد دنیا و آخرت میخورد. پس چه دلیلی برای بیان آنها وجود دارد؟ وقتی زیاد حرف میزنیم، احتمال بروز خطا هم بالاتر می رود. چرا به استقبال خطا میرویم؟
پاسخگویی مسئولان و لزوم شفافیت فقط در «زیاد و زیادی حرف زدن» خلاصه نمیشود. بسیاری از مدیران ما معمولاً مطالعه نمیکنند، فیلم نمیبینند، به تماشای تئاتر نمینشینند، در سخنرانی و کلاسهای آموزشی فن بیان شرکت نمی کنند، به مشاوران و روابط عمومیشان کمتر گوش می دهند و بعد اصرار هم دارند به عنوان سخنران کلیدی در مراسم شرکت کنند و دسته گل به آب میدهند!
در جامعه ما که هنوز ادبیات شفاهی مورد اقبال است، اشتیاق برای همرسانی ویدئو و صوت به شدت وجود دارد و البته نارضایتیها باعث میشود که کوچکترین خطای گفتاری، گاف و اغراق مسئولان با بازخورد شدید همراه باشد. لازم است که مدیران و مسئولان با دقت حرف بزنند یا سکوت بیشتری کنند. هزینه سخنان نسنجیده و ادبیات نامناسب بسیار گزاف است. در افکار عمومی رسوب میکند و بر دلخوریها می افزاید.
اگر حوصله دارید به یک خبرگزاری سر بزنید و چند گفتگوی مسئولان را بخوانید، به اخبار گوش بدهید و خلاصه سخنرانی چند مدیر را ببینید، چیزی دستگیرتان میشود؟ به دانش و اطلاعاتتان افزوده می شود؟
کاش یک بخشنامه لازم الاجرا صادر میشد که مدیران و مسئولان ما کم حرف بزنند و این همه برای دیده شدن ولع نداشته باشند. وقتی حریص دیده شدن هستید و تمنای شهرت دارید اما راه آن را بلد نیستید ممکن است به سوژه طنز یا خشم مردم در شبکههای اجتماعی تبدیل شوید.
با یک حساب سر انگشتی و ضرب و تقسیم ساده میتوان دید که خواجه نصیرالدین طوسی بطور متوسط در هر سال بیش از سه کتاب به رشته تحریر درآورده و جالبتر این که در شرایطی موفق به چنین مهمی گردیده که کشور زیر تاخت و تاز حمله مغولها بوده و شیخ هم ناچار به گریز از شرارت دشنههای دشمن علم و بینش مغولها.
اما شیخ در این شرایط بحرانی چه مطالبی نوشته؟ ریاضیات٬ نجوم٬ فلسفه٬ علم کلام٬ منطق٬ اخلاق٬ تذکره٬ علوم حدیث و روایت و فقه و شعر و...
شیخ در همان اوضاع بحرانی کشور در مراغه رصدخانه میسازد و در میان وحشیگریهای مغولهای بیگانه با علم کتابخانه میسازد.
شیخ صدها شاگرد نیز تربیت میکند که هر کدامشان فخر زمان خود بودهاند و هنوز هم کشورمان به آنها میبالد؛ علامه حلی٬ قطبالدین شیرازی که کاشف علت تشکیل رنگینکمان است و البته ابن میثم بَحرانی صاحب کتاب بیبدیل شرحی بر نهجالبلاغه و...
باری سخن گفتن از شیوخ و علمای این دیار بسیار مشکل است و در این مقالات کوتاه زمانه تکنولوژی گفتن از همه سجایا و خدمات آنها مشکل است.
تاریخنویسان نوشتهاند خواجه نصیرالدین طوسی در زمان حمله قوم مغول به ایران در مراغه رصدخانه میسازد و در کنارش کتابخانهای با ۴۰۰ هزار جلد کتاب بنا میگذارد! کاری شگفت که در شرایط کنونی و حتی به لطف تکنولوژیهای مدرن چاپ هم ساخت کتابخانهای با ۴۰۰ هزار عنوان زیر یک سقف بیشتر شبیه یک رویا میماند.
اما این شیخ فعل خواستن٬ توانستن است را صرف میکند و بیهیچ بهانهای کتابها را گرد میآورد.
و باز هم تاریخنویسان نوشتهاند خواجه نصیرالدین طوسی بیش از ۱۸۰ کتاب به رشته تحریر درآورده و مانند همه علما و فقها شاعر هم بوده؛
منم آن که خدمت تو کنم و نمیتوانم
تویی آن که چاره من نکنی و میتوانی
دل من نمیپذیرد که به جز تو یار گیرد
به تو دیگری چه ماند، تو به دیگری چه مانی؟
به سادگی میتوان بیشتر روزهای سال را به اسم خدمات و دانش این شیخ نامگذاری کرد اما این امر حتماً اجحافی است در حق سایر نامآوران این دیار.
و در این میان مهندسان روز تولد این اسطوره علم کشور را به نام خود در تقویم ثبت کردهاند.
ضمن شادباش به همه مهندسین کوشای کشور علت این نامگذاری را اگر پرسان شویم خالی از لطف نیست!
تاریخنویسان در صفحات افتخار این دیار نوشتهاند که رصدخانه مراغه بزرگترین رصدخانه جهان پیش از اختراع تلسکوپ بوده و دیوار ( ذاتالحلق ) از شاهکارهای محاسباتی جهان است که دیواری حلقوی بوده و در رصد ستارگان بسیار راهگشا بوده.
پنجم اسفندماه سالروز میلاد خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس را به جامعه پویای مهندسین و همه جویندگان علم تبریک میگوییم و هرچند گفتن از این شیخ پایانناپذیر است اما بناچار این سخن را با یکی از اشعارش به پایان میبریم که یادمان باشد علم و ادب در این دیار پیوندی دیرینه دارند.
موجود به حق واحد اول باشد
باقی همه موجود مخیل باشد
هر چیز جز او که آید اندر نظرت
نقش دومین چشم احول باشد
همزیستی نیوز: با برگزاری محفل تبریز از محافل دوازدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر، این جشنواره به آخرین خانه از برگزاری محافل ادبی خود میرسد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا در این برنامه که در تالار هتل شهریار برگزار میشود، علاوه بر شاعران خطه آذربایجان و شهر تبریز، میهمانانی از کشورهای ترکیه و آذربایجان نیز حضور خواهند داشت.
پس از برگزاری محافل شعر فجر در شهرهای کرمانشاه، سرپل ذهاب، تهران، زاهدان، قم و اصفهان، پرونده محافل دوازدهمین جشنواره شعر فجر در تبریز بسته میشود.
عصر یکشنبه ساعت 16، دوازدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر که مهمترین رویداد کشور در حوزه شعر به شمار میرود، در تالار پتروشیمی تبریز به کار خود پایان خواهد داد.