همزیستی نیوز - یک پژوهشگر موسیقی اقوام گفت: شب گذشته مردم از هر طبقه و جایگاه اجتماعی که بودند، در کنار هم با ترانههای نوستالژیک به تخلیه انرژی خود مشغول بودند؛ بدون آنکه سرودهای تولید شده برای آنان از سوی مسؤولان فرهنگی و هنری جایی در میانشان داشته باشد.
علی مغازهای در گفتوگو با ایسنا، درباره جای خالی موسیقی جدید و غیرتکراری در جشن مردمی پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان در مقابل مراکش، بیان کرد: شاید مدیران و تصمیمگیران هرگز نمیتوانستند آنچه را که در بطن جامعه و در کف خیابانها به جریان درخواهد آمد، پیشبینی کنند و تا پیش از نتیجه اولین بازی تیم ملی ایران، در رویاهای تولید یک اثر به زعمشان فاخر، بر روی ابرهای افتخار خرامان و پرغرور قدم میزدند.
او با بیان اینکه شب گذشته، پس از اولین بازی امیدآفرین تیم ملی فوتبال کشورمان جشنی در میان سیل بیپایان جمعیت در ایران به پا شد که برای صدمین بار پیام روشن خود را به مدیران و تصمیمسازان فرهنگی فریاد زد، افزود: پیام ساده و رسا بود. کلماتش با کمی پس یا پیش این بود «خودمان بهتر میدانیم چه چیزی بخوانیم و چه چیزی گوش کنیم».
دبیر هنری موسیقی فستیوال آینه دار اضافه کرد: به عقیده من کسانی عامدانه نمیخواهند پیام شادی و شیوه شادی مردم را بفهمند در غیر این صورت تردید ندارم اقوام و آشنایان همان افراد در بین جمعیتی بودند که تمام شهر را محل جشن و پایکوبی و ابراز شادمانی و غرور ملی خود کردند.
مغازهای ادامه داد: افرادی که سالها برای تغییر ذائقه مردم کوشش و با طرحهایی با هزینههای هنگفت تلاش کردند فرهنگ مردم را به سمت خاصی هدایت کنند، باید این بار متوجه شوند که فرهنگ امری پویاست و با بخشنامه و دستور از بالا و اجرای حسب دستور نمیتوان چیزی را به عنوان خوراک فرهنگی به جامعه تحمیل کرد.
او با بیان اینکه برای جستجوی علل و چیستی و چرایی جای خالی موسیقیهای تولید شده از سوی مسوولان فرهنگی در بین مردم نیازی به تحلیل پیچیده نیست، افزود: همین که امری از بالا به پایین برای عموم مردم انشاء شده باشد کافی است تا مردمی نبودن آن موضوع، تضمینی بر شکست و رویگردانی عمومی آن باشد.
این پژوهشگر موسیقی اقوام بیان کرد: چند سال پیش ترانه «واکا واکا» که یک ترانه مردمی بدون ادعای هنری و تکنیکی بود تمام دنیا را درنوردید و در خاطره بشریت جایی برای خود باز کرد. در همان زمان دو هنرمند بسیار خوب از جنوب کشورمان یک ترانه ساخته و اجرا کردند که هر شنوندهای را جادو میکرد. امسال هم همان هنرمندان دست به کار شدند و با اِلمانهای فرهنگی و هنری مردم بوشهر و جنوب ایران، ترانه «اومدیم روسیه» را ساختند و اجرا کردند. چطور است که چند هنرمند مردمی بدون هیچ پشتوانه مالی و صرفاً با اتکا به عشق خود و انرژی مردمی میتوانند ترانه مردمی برای تیم ملی کشورشان بسازند ولی سرودی که با بودجه چند صد میلیونی و خوانندگی یکی از مشهورترین خوانندگان کشور تولید میشود، حتی برای یک بار شنیدن خستهکننده میشود؟
او گفت: موضوع این است که مدیران باید یک روز به مردم اعتماد کنند. خیلی ساده میشد، نه از فردای جام پیشین که از دو سال قبل فراخوانی بدهند و از تمام مردم بخواهند هر یک با ذوق و سلیقه خود سرودی بسازند، آثار در اختیار یک تیم کارشناسی قرار بگیرد و پس از ارزیابی و انتخاب بهترینها، در یک برنامهی پر مخاطب تلویزیونی با رأی مردم، در نهایت یکی به عنوان سرود تیم ملی انتخاب و معرفی شود.
مغازهای با بیان اینکه این طرح ساده میتوانست یک عزم ملی و یک حرکت ملی را برای کشور رقم بزند، اظهار کرد: تنها یک چیز در این باره گفت میتوان گفت و آن اینکه تا به خود مردم رجوع نشود، هیچ اثری مردمی نخواهد شد و هر اثری هم که تولید شود، با تمام هزینههای هنگفت آن، ماندگار نخواهد شد.
همزیستی نیوز - ناصر ملکمطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران پس از مدتها بیماری، بامداد شنبه در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت.
به گزارش ایسنا، زندهیاد ناصر ملکمطیعی متولد ۱۳۰۹ در تهران بود و در حدود ۱۰۰ فیلم و سریال در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایفای نقش کرده بود.
وی علاوه بر بازیگری، سابقه نویسندگی و تهیهکنندگی سینما را نیز در کارنامه فعالیتهای فرهنگی و هنری خود داشت.
ملکمطیعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازیگری را کنار گذاشت اما در سال ۱۳۹۲ در فیلم سینمایی "نقش نگار"به کارگردانی علی عطشانی ایفای نقش کرد.
این بازیگر پیشکسوت طی روزهای گذشته به علت نارسایی کلیه و تنگی نفس در بیمارستان بستری شده بود که ساعتی پیش پس از مدتها بیماری، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
- نام : ناصر ملک مطیعی
- زمینه فعالیت :بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون
- تولد :1309تهران
- ملیت:ایرانی
- سال های فعالیت:1396-1328
- فرزندان:شیرین، امیرعلی
- مدرک تحصیلی:دیپلم
● فیلم قیصر (کارگردان :مسعود کیمیایی) در نقش فرمون – 1348● فیلم طوقی (کارگردان :علی حاتمی در نقش آسید مصطفی – 1349● فیلم پهلوان مفرد (کارگردان :امان منطقی) در نقش مرشد – 1350● فیلم قلندر (کارگردان :علی حاتمی) در نقش قلندر – 1351● سریال سلطان صاحب قران (کارگردان :علی حاتمی) در نقش امیرکبیر – 1354
- واریته بهاریپرویز خطیبی1328
- شکار خانگیعلی دریابیگی1330
- ولگردمهدی رییس فیروز1331
- گردابحسن خردمند1332
- افسونگراسماعیل کوشان1332
- غفلتعلی کسمایی1332
- چهارراه حوادثساموئل خاچیکیان1334
- اتهامشاپور یاسمی1335
- هفده روز به اعدامهوشنگ کاووسی1335
- بازگشت به زندگیعطاءالله زاهد1336
- عروس فراریاسماعیل کوشان1337
- طلسم شکستهسیامک یاسمی1337
- دشمن زنپرویز خطیبی1337
- دو قلوهاشاپور یاسمی1338
- ستارگان می درخشندمحمدعلی زرندی1339
- اول هیکلسیامک یاسمی1339
- آرامش قبل از طوفانخسرو پرویزی1339
- عمو نوروزسیامک یاسمی1340
- عسل تلخحسین مدنی1340
- سایه سرنوشتاسماعیل کوشان1340
- آس و پاسسیامک یاسمی1340
- کلاه مخملیاسماعیل کوشان1341
- عروس دهکدهناصر ملک مطیعی1341
- سوداگران مرگناصر ملک مطیعی1341
- زن ها فرشته انداسماعیل پورسعید1342
- با معرفت هاحسین مدنی1342
- آراس خانناصر ملک مطیعی1342
- مردها و جاده هاناصر ملک مطیعی1342
- لذت گناهسیامک یاسمی1343
- ابرام در پاریساسماعیل کوشان1343
- یک پارچه آقاناصر ملک مطیعی1344
- پاسداران دریارضا صفایی1344
- هاشم خانمحمد زرین دست1345
- میلیونر فراریناصر ملک مطیعی1345
- قهرمان دهکدهابراهیم باقری1345
- قفس طلاییرضا صفایی1345
- فرار از حقیقتناصر ملک مطیعی1345
- حسین کرداسماعیل کوشان1345
- گوهر شب چراغاسماعیل کوشان1346
- گذشت بزرگناصر ملک مطیعی1346
- طوفان نوحسیامک یاسمی1346
- جاده زرین سمرقندناصر ملک مطیعی1346
- سالار مرداننظام فاطمی1347
- مردان روزگارمازیار پرتو1348
- گرفتارمحمود کوشان1348
- قیصرمسعود کیمیایی1348
- قصه دل هاحمید مجتهدی1348
- قصر زرینمحمدعلی فردین1348
- جیب بر خوشگلهتوکرانیان اوغلو1348
- مرید حقنظام فاطمی1349
- علی بی غمعباس کسایی1349
- طوقیعلی حاتمی1349
- سوگولیفریدون ژورک1349
- سکه شانسایرج قادری1349
- رقاصه شهرشاپور قریب1349
- نقره داغایرج قادری1350
- لوطیخسرو پرویزی1350
- کلبه ای آنسوی رودخانهاحمد شیرازی1350
- ایوبفریدون ژورک1350
- سه قاپزکریا هاشمی1350
- کاکوشاپور قریب1350
- قصاصنظام فاطمی1350
- غلام ژاندارمامان منطقی1350
- پهلوان مفردامان منطقی1350
- پلخسرو پرویزی1350
- باباشملعلی حاتمی1350
- میهن
- مهدی مشکی و شلوارک داغنظام فاطمی1351
- مردفریدون ژورک1351
- قلندرعلی حاتمی1351
- سرگروهبانسعید مطلبی1351
- خاطرخواهامیر شروان1351
- مردان خلیجنظام فاطمی1351
- عروس استانبولعثمان سلان1351
- ناخداامیر شروان1352
- شیخ صالحامان منطقی1352
- شورشرضا میرلوحی1352
- سرابفریدون ژورک1352
- دشمنخسرو پرویزی1352
- صلات ظهرسعید مطلبی1353
- ترکمنامیر شروان1353
- اوستا کریم نوکرتیممحمود کوشان1353
- ابرمردداوود اسماعیلی1353
- آقا مهدی وارد می شودفریدون ژورک1353
- به خاطر دخترم
- ده بومی کوچکپیتر کالینسون1353
- همتخسرو پرویزی1354
- عبور از مرز زندگیرضا صفایی1354
- پاشنه طلانظام فاطمی1354
- اخم نکن سرکارامیر شروان1354
- میهمانکامران قدکچیان1355
- کلک نزن خوشگلهسعید مطلبی1355
- شادی های زندگیمحمود کوشان1355
- سینه چاکایرج قادری1355
- چلچراغخسرو پرویزی1355
- بتایرج قادری1355
- بابا گلی به جمالتامیر شروان1355
- آتش جنوبآلن برونت1355
- سربازمحمدرضا فاضلی1356
- دو مرد خشنحاتم گرجی1357
- تا آخرین نفسکامران قدکچیان1357
- برزخی هاایرج قادری1361
- نقش نگارعلی عطشانی1392
- سلطان صاحبقران (مجموعه تلویزیونی)علی حاتمی1354
- جاده زرین سمرقند1346
- میلیونر فراری1345
- یک پارچه آقا1344
- مردها و جاده ها1342
- میلیونر فراری (1345)
رضا عطاران و ناصر ملک مطیعی
ناصر ملک مطیعی
مهران مدیری و ناصر ملک مطیعی
منبع: نمناک
«عصبانی نیستم»، دومین ساخته رضا درمیشیان، پس از پنج سال جنجال و کشمکش، سرانجام در روز دوازدهم اردیبهشت، روی پرده سینماها رفت و با اینکه سال ها از ساخت فیلم گذشته بود، با استقبال خوبی از سوی مخاطب روبه رو شد. این فیلم که ۲۱دقیقه از نسخه اصلی کوتاه تر است، هم اکنون با مبلغ فروش۱۸۹۶۸۲۸۰۰۰ تومان، یکی از فیلم های پرفروش این روزهای سینمای ایران است. با توجه به اینکه بیش از پنج سال از ساخت فیلم گذشته و فیلمهای اجتماعی در زمان خودشان قابل بررسی هستند و با اینکه دیویدیهای فیلم در دسترس مردم بود، تصور چنین استقبالی نمی رفت.
«عصبانی نیستم» قرارداد خود را در شهریور سال ۹۳ در گروه سینما آفریقا به ثبت رسانده بود اما در مهر همان سال، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با ارسال نامهای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اجازه اکران این فیلم و هفت اثر سینمایی دیگر را صادر نکرد و از آنها با عنوان «فیلمهای مرتبط با فتنه» نام برده بود. در آبان همان سال، علی جنتی، وزیر ارشاد وقت، از اکراننشدن این فیلم تا زمان اعمال سانسورهای جدید خبر داد و اعلام کرد که وی اقدام به مشاهده فیلم و میزان اعمال سانسور بر آن میکند. اما این تازه شروع ماجرا بود و عصبانی نیستم تا اواسط اردیبهشت سال جدید، در هزارتوی اکران، سرگردان بود.
ماجرای پنج سال توقیف فیلم چه بود؟
«عصبانی نیستم» در سی و دومین جشنواره فیلم فجر، با استقبال شدید مخاطب رو به رو شد. این فیلم همچنین در شصت و چهارمین دوره جشنواره برلین، به عنوان تنها نماینده سینمای ایران به نمایش درآمد و استقبال خوبی هم از آن صورت گرفت. این فیلم بارها تا مرحله اکران پیش رفت اما بنا به دلایل مختلف، به تعویق می افتاد. قرار بود فیلم در تاریخ بیست و نهم آذر سال گذشته اکران شود که با بیانیه تهدیدآمیز بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق، از نوبت اکران خارج شد.
پس از استقبال گسترده از فیلم در جشنواره سی و دوم انتظار می رفت فیلم به سرعت اکران شود اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه پس از پنج سال با کشمکشهای فراوان آنچه اتفاق افتاد، چیزی جز فیلم سوزی نبود. در آبان ۱۳۹۳ محمدرضا فرجی، مدیر کل سینمای حرفهای از زیرمجموعههای سازمان سینمایی در نامهای به ابوالحسنداودی، ريیس وقت شورای صنفی اکران خواستار خارج شدن «عصبانی نیستم» از دستور اکران شد.
در نامه فرجی آمده بود: «با توجه به حواشی به وجود آمده در خصوص فیلم «عصبانی نیستم» و اعلام نظر کمیسیون های محترم فرهنگی و اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی و حسب نظر مقام عالی وزارت و ريیس محترم سازمان، نظر به اینکه انجام اصلاحات خواسته شده مستلزم صرف زمان بیشتری است، مقتضی است فیلم یاد شده اكنون از دستور اکران خارج شود؛ بدیهی است پس از انجام اصلاحات و تایید وزیر محترم تصمیم نهایی اتخاذ خواهد شد».
«عصبانی نیستم» روایتگر داستان عاشقانه ای است که با وقایع سیاسی گره می خورد. نوید (با بازی نوید محمدزاده) و ستاره (باران کوثری) تلاش می کنند در بدترین شرایط، زندگی عاشقانه ای داشته باشند. برخلاف اغراقهای جاری در فیلم، آنچه میان نوید و ستاره اتفاق میافتد، محسوس و قابللمس است.
نوید محمدزاده دانشجوی ستارهدار و اخراجی است که برای فراهمآوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بیاخلاقیهای جامعه، با خود تمرین میکند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر موردعلاقهاش «ستاره» را از دست ندهد.
در تمام این سالها نه تنها رسانهها بلکه اکثر هنرمندان سینمایی و غیر سینمایی به اکران نشدن این فیلم واکنش نشان دادند، به خانه سینما و وزارت ارشاد نامه نوشتند که شاید اگر همین پیگیری ها نبود، امروز هم شاهد اکران فیلم نبودیم و «عصبانی نیستم» در چرخه بی رحم اکران خرد می شد و از بین می رفت.
فیلمساز غیر وابسته
رضا درمیشیان با ساخت تنها سه فیلم، امروز یکی از مطرح ترین کارگردانان سینمای ایران محسوب میشود. او فعالیت سینمایی خود را از ابتدا به عنوان نویسنده، منتقد و روزنامه نگار سینمایی در نشریات تخصصی سینما آغاز کرد و سپس به عنوان نویسنده فیلمنامه، دستیار کارگردان و برنامهریز وارد عرصه سینمای حرفهای شد و با کارگردانان مطرحی چون داریوش مهرجویی، علیرضا داودنژاد و فریدون جیرانی همکاری کرد.
او در سال ۹۰ نخستین فیلم بلند سینمایی خود به نام «بغض» را ساخت. این فیلم در حالی از بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر کنار گذاشته شد که نمایش جهانی آن در سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم مونترال آغاز و در نزدیک به ۲۰جشنواره جهانی به نمایش درآمد و برنده جوایز متعددی شد. رضا درمیشیان برای «بغض» برنده جایزه بهترین کارگردانی فیلم اول و خلاقیت و استعداد درخشان از ششمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران شد.
این کارگردان همواره نگاهش به جامعه و اتفاقات جاری در آن بوده است و فیلمهایش با کشمكشهای اینچنینی رو به رو بودهاند اما در میان سه فیلم «بغض»، «عصبانی نیستم» و «لانتوری»، «عصبانی نیستم» سخت ترین شرایط را پشت سر گذاشت.
در اولین نمایش این فیلم در پردیس سینمایی کوروش رضا درمیشیان، باران کوثری، نوید محمدزاده، رضا بهبودی، هایده صفییاری، محمدرضا دلپاک، مهدی بدرلو، علی اظهری، میثاق زارع و وحید زاهدی حضور پیدا کردند.رضادرمیشیان که فیلمش بعد از پنج سال به نمایش درآمده در صحبتهایش بیان کرده بود: «من رضا درمیشیان هستم. یک فیلمساز غیر وابسته، غیر سفارشی ساز و غیر خودی. افتخار میکنم که برای مردم فیلم میسازم و نه از جیب مردم. این فیلم را تقدیم می کنم به همه دانشجویان مظلوم سرزمینم».
علاوه بر جذابیت فیلم و موضوع آن، همین مساله «وابسته نبودن» یکی از مهمترین دلایلی بود که مردم را برای دیدن فیلم به سینماها کشاند؛ فیلمی که پیشتر در دسترس مردم قرار گرفته بود و البته آن را با کیفیت پردهای دیده بودیم اما باز هم برای حمایت از فیلم و عوامل آن که سالها بی هیچ دلیل موجهی از اکران دور مانده بودند، مردم خود را به سینماها رساندند و فیلم را تماشا کردند.
یک فیلم بحث برانگیز
«امیر العمری»، منتقد سینمایی مصر، فیلم «عصبانی نیستم» ساخته «رضا درمیشیان»، کارگردان جوان ایرانی را یکی از فیلمهای بحثبرانگیز در ایران دانسته و نوشته است: «کارگردان جوان این فیلم به صراحت درباره شرایط سیاسی و اجتماعی ایران فیلم ساخته است اما اهمیت فیلم به توانایی کارگردان آن در اجتناب از سبک واقعگرایی و روایت مستقیم داستان بازمیگردد.
در ادامه نقد منتقد مصری آمده است: «نکته دومی که فیلم را متمایز میکند، این است که با وجود اینکه موضوع فیلم داستانی لاینحل را روایت میکند و افق امیدی پیشروی قهرمان داستان وجود ندارد و امکان برطرف شدن مشکل و خروج او از تنگنا بعید به نظر میرسد اما فیلم جنبه سرگرمی و شوخی خود را در بسیاری از صحنهها حفظ کرده است. با وجود اینکه «عصبانی نیستم» یک فیلم رئال است اما رابطه دو قهرمان اصلی در لایهای از حس رمانتیک پوشیده شده و تا پایان فیلم این احساس میان دو قهرمان نمود دارد.عنصر مکان به صورت جدی در فیلم «عصبانی نیستم» وجود دارد؛ به گونهاي که شهر تهران را با تمام مشخصاتش از جمله شلوغی خیابانها، سر و صدا، آلودگی هوا و طبقات مختلف مردم به شکل امروزیاش نشان میدهد.
تصویربردار این فیلم در ایجاد یک ترکیب تجسمی عالی همراه با حفظ تازگی تصاویر بسیار موفق بوده است. در تدوین هم میبینیم که با این تصاویر بازی بسياری شده است؛بهگونهاي به نظر میرسد مخاطب آنچه را قهرمان داستان حس میکند، او هم احساس میکند و با بالا گرفتن بحران روحی قهرمان، موسیقی هم شدیدتر میشود. مسئول مونتاژ فیلم به خوبی توانسته میان صدا، موسیقی و تصاویر هماهنگی ایجاد کند و گویی فیلم از ذهن یک انسان خیالپرداز و معتاد به داروهای آرامبخش سرچشمه گرفته است».
منبع: سایت روزنامه قانون
اولین کارهایشان زمانی بین مردم رواج پیدا کرد که هنوز خبری از تلگرام و اینستاگرام نبود. تیمشان انیمیشن را می ساخت و بعد در فیسبوک منتشر می کرد. بعد هم مردم آن انیمیشن را در گوشی تلفن همراهشان ذخیره می کردند و با یکدیگر به اشتراک می گذاشتند. بعد از آن یواش یواش طرفداران زیادی پیدا کردند و از طرفی هم با روی کار آمدن شبکه های مجازی جدید مانند تلگرام و اینستاگرام به مرور به تعداد طرفدارانشان افزوده شد. البته ماهیت کار دیرین دیرین هم تغییر کرد و بیشتر به سمت نقد موضوعات روز سیاسی و اجتماعی رفت.
به گزارش ایسنا، «شهروند» در ادامه نوشت: محمد ابوالحسنی که خودش در رشته مهندسی تحصیل کرده، به دلیل دغدغه های اجتماعی و فرهنگی که در ذهنش داشت قید مدرک گرایی را زده و وارد کار انیمیشن سازی شده است. حالا او چهره شناختهشدهای در این حوزه است و همین هم باعث شده شبکههای ماهوارهای فارسیزبان برای جذب این هنرمند ایرانی پیشنهادات وسوسهانگیزی به او بدهند. ابوالحسنی در ادامه از سختیهای کار، نگاه انتقادگرش به مشکلات اجتماعی، حواشی شوخی با شخصیتهای مشهور تا ادامه راه در این مسیر میگوید.
یک تهیهکننده و ایدهپرداز انیمیشنهای طنز و فانتزی خودش چه روحیهای دارد؟
دوستانم میگویند ریزبین و جدی هستم اما به نظر خودم به جای ریزبینبودن بیشتر انتقادگر و جدی هستم.
یعنی کسی که با لحن طنزآمیز انیمیشنهایش بین مردم شناخته شده، شخصیتی شوخطبع و بذلهگو نیست؟!
درجه شوخطبعی من به نسبت جدیبودنم خیلی کمتر است. من اصلا آدم بذلهگویی که در یک جمع بگوید و بخندد، نیستم! (با خنده)
تا قبل از این تصورم این بود که کاراکتری جدی و بدون شوخطبعی ذاتی نمیتواند وارد فضای طنز شود، ولی میدانم که رشته تحصیلی شما یک رشته کاملا جدی مثل عمران بوده است؛ یک مهندس عمران چطور وارد فضای کار انیمیشن شد؟
رشته تحصیلی من در دبیرستان هم ریاضیفیزیک بود و بعد کنکور دادم و در رشته عمران دانشگاه تهران قبول شدم. طبیعتا درسم را هم جدی دنبال کردم اما در همان دوران دانشجویی مجوز چاپ و نشر گرفتم و در حوزه انتشارات مشغول به کار شدم. درحالی که آن زمان مجوز انتشارات را به افراد بالای ٢٥سال، متأهل با ٥سال سابقه کار میدادند اما وقتی مدیرکل ارشاد دید که من خیلی به کارهای فرهنگی علاقه مند هستم، مجوز انتشارات را به من داد. بنابراین علاقه زیادی به کارهای فرهنگی داشتم و در دانشگاه هم کارهای فرهنگی مختلفی انجام میدادم. درهمین مسیر کارم را ادامه دادم تا اینکه سال ٨٣ وارد کار انیمیشن شدم.
آقای ابوالحسنی شما از سال ٨٣ وارد کار انیمیشنسازی شدید اما واقعیت این است که انیمیشن دیریندیرین باعث شد تا شناختهتر شوید مخصوصا بین مردم. کارهای قبلیتان چه بود؟
ببینید من از همان سال ٨٣ انیمیشن را با یک تیم ١٢نفره شروع کردم و تا سال ٨٨ تیم به ١٧٠نفر رسید. در این ٥سال نزدیک به ٢هزار انیمیشن فرهنگی ساختیم. انیمیشنهایی در مورد آب، برق، گاز، موادمخدر، پلیس و بهداشت. اتفاقا یکی از انیمیشنهایی که آن زمان معروف هم شد، آیتم «حسن دست نزن خطرناکه» بود. البته اسم حسن هم مشکلساز شد و جلوی این کار را گرفتند و این انیمیشن ادامه پیدا نکرد. این دوران از فعالیتها و انیمیشنسازی ما، همزمان با دولت دوم محمود احمدینژاد بود؛ بنابراین کارکردن در فضای آن زمان سخت شد. دولت به ارگانها نامه میزد که با تیم ابوالحسنی کار نکنید یا حتی صداوسیما هم به شبکههای مختلف نامه زده بود که کار ما را پخش نکنند! همین شد که شاید در آن دوران به ما اجازه بیشتر دیدهشدن بین مردم داده نشد، اما درنهایت سال ٩٢ با تغییر دولت و ریاستجمهوری حسن روحانی ما توانستیم به عرصه برگردیم و شناختهتر شویم.
گفتید جلوی پخش انیمیشن «حسن خیلی خطرناکه» را گرفتند! چرا؟ مشکلش چه بود؟
راستش نمیدانم. جدا از اینکه نام فامیلی خود من ابوالحسنی است، اسم پسرم هم حسن است! اما به خاطر تشابه اسمی حسن با برخی از شخصیتهای سیاسی برایش جوک ساختند. همین موضوع دردسرساز شد و درنهایت جلوی ادامه کار را گرفتند.
در ٤سالی که از دولت محمود احمدینژاد تا دولت حسن روحانی، بین کار و تعاملتان با دولتیها وقفه افتاد، چکار میکردید؟
از سال ٨٨ که ما دیگر برای دولت کار نمیکردیم، با آقای علی درخشی از کارگردانان موفق و محمدرضا علیمردانی صداپیشه کارهای مختلفی برای مردم ساختیم و فقط در اینترنت منتشر کردیم. مثل انیمیشنی به نام حیاتوحش و انقراض که اتفاقا در طرح موضوع هم نگاه من این بود که این انیمیشن نه میخواهد از تلویزیون پخش شود نه پیامی بدهد و فقط قرار است مردم در اینترنت و موبایلهایشان آن را ببینند و لذت ببرند. به اقتضای آن زمان که هنوز شبکههای اجتماعی اینقدر گسترده نشده بود، یادم است که خیلی هم از آن استقبال شد و مردم انیمیشنها را برای هم بلوتوث میکردند. درنهایت هم در جشن خانه سینما و جشن پویا نمایی جایزه گرفت. این موضوع نکته مهمی را برای ما روشن کرد و آن هم این بود که ما بدون حمایت یک دولت و تلویزیون هم میتوانیم مخاطبان و مردم را داشته باشیم.
با اینحال با روی کارآمدن دولت یازدهم شما دوباره به عرصه تلویزیون برگشتید. آن هم با انیمیشنی که حسابی خودش را در دل مردم جا کرد. ایده «دیریندیرین» از کجا آمد و چطور متولد شد؟
راستش در آن سالها با وجود اینکه موفقیت هم کسب کردیم اما خیلی سخت گذشت. ٤سال زمان برد تا هزینههایی که کرده بودیم، جبران شود. حتی من حسرت کارخانههای لبنیاتی را میخوردم! چرا؟! چون وقتی به کارشان فکر میکردم، با خودم میگفتم اینها از دامداریها شیر را میخرند، در کارخانه خودشان پاستوریزه میکنند و داخل شیشه میریزند و میفروشند و آخر هفتهاش هم پولشان در جیبشان است. دنبال چنین کاری در انیمیشن میگشتم؛ یعنی کاری که زود بازده باشد، چون ذات انیمیشن دیربازده بود. بنابراین به ذهنم رسید که مثل روزنامهها که کاریکاتور روز دارند، ما هم همین کار را با انیمیشن انجام دهیم. یعنی با موضوعات روز اجتماعی انیمیشن بسازیم و بهطور گسترده در فضای مجازی منتشر کنیم. با این حال، ٢سال طول کشید تا این ایده در پیشتولید چکشکاری شود و درنهایت اوایل سال ٩٤ انیمیشن دیریندیرین متولد شد.
«دیریندیرین» عنوان خوشآهنگی است اما در ظاهر مفهومش خیلی مشخص نیست. اصلا دیریندیرین یعنی چی؟
طبیعتا همین ریتمی که میگویید برای ما در جاندادن به یک انیمیشن مهم بود، ضمن اینکه «دیرین» یک معنای تاریخی دارد و در واقع گاهی داستانهایش هم به دوران دیرین برمیگردند!
در این ٣سال و ٢ماهی که از عمر انیمیشن دیریندیرین میگذرد، تعداد آیتمها به چند قسمت رسید؟
نزدیک به هزار و ٦٠٠ قسمت.
٣سال و ٢ماه، هزار و ١٥٧روز است. یعنی شما در یک روزهایی بیشتر از یک قسمت انیمیشن ساختهاید؟
بله؛ گاهی اوقات مناسبتها و اتفاقات بیشتر بودند و پتانسیل بیشتر کارکردن را داشت؛ بهطبع ما هم بیشتر ساختیم.
آقای ابوالحسنی بدون شک در این چند سال خیلی از مردم قسمتهایی از انیمیشن دیریندیرین را برای یکبار هم که شده، دیدهاند. در عصر تکنولوژی که بازار این نوع کارها کم نیست، چه اتفاقی برای یک انیمیشن میافتد که بیشتر از رقبا دیده میشود و مخاطب جذب میکند؟ منظورم این است که ابزار و فوتوفن کارتان چیست؟
موفقیت دیریندیرین به خاطر ایدهاش است؛ چراکه با موضوعات روز کار میکند. مسائلی که مردم دربارهاش حرف میزنند و برایشان مهم است. در واقع دیریندیرین به نوعی حرف دل مردم را بیان میکند. با این حال داشتن یک تیم قوی، خوشفکر و توانمند هم به این موفقیت کمک کرده است. این انیمیشن حاصل کار ٤گروه است. یک، تیم تولید که کارشان شامل انتخاب سوژه، ایدهپردازی و سناریونویسی تا طراحی و دوبله میشود. دو، تیم انتشار که انیمیشنها را به صورت گسترده در فضای مجازی منتشر میکنند. سه، مارکتینگ و چهارم هم تیم تحقیق و توسعه که کارها را آنالیز میکند تا هر روز کارمان رابالاتر نگه داریم.
پس یک تیم از مجموعه شما به صورت تخصصی روی شبکههای مجازی و انتشار ویدیوها در آنها متمرکز است. فیلتر تلگرام روی کار شما چه تاثیری گذاشته است؟
راستش از وقتی که تلگرام فیلتر شده، اعضای کانال ما بیشتر هم شده است! یعنی کانال ما همچنان عضو میگیرد اما از آنطرف به دلیل سختترشدن دسترسی و کمشدن سرعت تعداد بازدیدها کاهش پیدا کرده است.
عموما وقتی که صحبت از انیمیشنی مثل «دیریندیرین» میشود، نخستین چیزی که به ذهن مردم میرسد، یک کارتون طنز و خندهدار است. «دیریندیرین» از ذهن شما متولد شده، بنابراین میخواهم بدانم نگاه خودتان به این انیمیشن چیست؟ صرفا یک کار فانتزی و مفرح است یا کاری انتقادی همراه با طنزی نیشدار؟
ببینید دیریندیرین ٢ رسالت دارد. یکی بحث فرهنگسازی است و دیگری انتقال انتقادات مردم از مسئولان. بنابراین گاهیاوقات داستان این انیمیشن برای آموزشدادن مسائل فرهنگی است که طبیعتا مردم را نشانه میگیرد؛ مثل کممصرفکردن آب یا رانندگی و غیره؛ گاهی هم داستانها مسائل تندوتیز سیاسی مطرح میکند که اتفاقا خیلی هم تندوتیز است اما چون با طنز درآمیخته شده، لطیفتر بیان میشود.
پس ایده شما بیشتر زبان انتقادی دارد. اما میخواهم بدانم بازتابش چه بوده؟ یعنی در مدتی که این رویه را در دیرین دیرین اجرا کردید نتیجهاش چه شده؟ آیا بیان مسأله در قالب طنز بیشتر از لحن جدی و کوبنده در مخاطب تأثیر گذاشته؟
ببینید خیلی وقتها نمیشود یک سری مسائل را خیلی رک و بدون پرده بیان کنیم. اما من فکر میکنم هنر ما این است که همان مسائل و مشکلات در قالب طنز بیان شوند. با این روش هم موضوع مغفول واقع نمیشود و هم اثربخش خواهد بود. با این تفسیر فکر میکنم دست به دست شدن دیریندیرین در شبکههای اجتماعی و بین مردم به معنی بازتاب مثبت این نوع انیمیشنها است.
یک نکتهای که برنامههای طنز و انیمیشنها دارند مبتلاکردن مخاطبانشان به یکسری لحن، لهجه و کلمات طنز جدید است. یعنی در این نوع کارها معمولا واژههای طنز خیلی زود از دل مطلب بیرون کشیده میشوند و عدهای برای خنداندن اطرافیانشان از این کلمهها استفاده میکنند. در سناریوها به این موضوع توجه میکنید؟ چون بههرحال درکنار پیام فرهنگی انیمیشن یک سری واژهها و لحنها هم تأثیر فرهنگی در کلام مردم میگذارند.
درست است خیلیها را دیدهام که با ادبیات دیرین دیرین با هم صحبت میکنند؛ حتی در شرکت خودمان. اما بههرحال در دیریندیرین ادبیات کهن لحاظ شده است وخیلی از عبارتهایی که در آن به کار میرود در ادبیات قدیم وجود داشته. با همه اینها من ایرادی در این مسأله نمیبینم و فکر نمیکنم این موضوع دستور زبان ما را خراب کند!
آدمهای مشهور یا کارهای پر مخاطب همیشه هم تعریف و تمجید نمیشوند. بالاخره روحیه اعتراضی و انتقادی عدهای، قطعا در این سالها برای شما مزاحمت یا حتی تهدید هم ایجاد کرده، درست است؟
بله؛ به هرحال گاهی که ما در انیمیشنها، مستقیما روی یک شخصیت یا چهره شناخته شده دست میگذاریم، زنگ میزنند و ابراز ناراحتی میکنند که مثلا چرا یک چنین چیزی را برای ما ساختهاید؟! اما عجیبترین اعتراضی که به ما شد به خاطر آیتمی با عنوان «زنبیل قرمزی» بود. انیمیشنی که ما در مورد احمدینژاد و یارانشان ساختیم و در آن کاراکترهای انیمیشن زنبیل قرمز دست گرفته بودند و در جاهای مختلف تحصن میکردند. بعد از انتشار این انیمیشن یک سری از کاربران شبکههای اجتماعی به ما حملهور شدند و حتی ما را تهدید جانی هم کردند.
با وجود این مشکلات چقدر خودتان را سانسور میکنید؟
سوال خیلی سختی است. ببینید به هرحال ما میخواهیم در کشور خودمان کار کنیم و باید جوری باشد که هم بتوانیم حرفمان را بزنیم و هم ادامه دهیم. ما هیچوقت نمیخواهیم کاری کنیم که جلوی دیریندیرین را بگیرند. بنابراین من اسمش را سانسور نمیگذارم. به نظر من این هنر ما است که بتوانیم با همه شرایط و ممیزیهایی که در کار وجود دارد باز هم حرفمان را در یک انیمیشن و با لحنی طنزآمیز بیان کنیم.
یک کار مهمی که تیم دیریندیرین انجام میدهد این است که حوادث و اتفاقات روز را رصد میکند و بر مبنای اخبار انیمیشن میسازد. اما گاهی این خبرها تلخ هستند و جای شوخی ندارند، مثل زلزله، آتشسوزی پلاسکو یا سانچی. مرز باریک بین طنز خندهدار و طنز تلخ را چطور مدیریت میکنید؟
ببینید به هرحال حوادث تلخ جمعی، روی احساسات تکتک آدمهای کشور تأثیر میگذارد. مثلا در انیمیشنی که برای سانچی ساختیم آقای علیمردانی با بغض روی آن صحبت میکرد. بنابراین درست است که ما با همان کاراکترهای انیمیشنی یک موضوع را طرح میکنیم. بنابراین الزام ما این نیست که همه این آیتمها باید مردم را بخنداند.
از بین انیمیشنهایی که شبیه به سبک کاری خودتان است، کاری هست که دوست داشته باشید؟
من کارهای سروش رضایی یا همان سوریلند را دوست دارم. به این دلیل که کار خودش است یعنی همان ایدهای است که در ذهن خودش متولد میشود. الان خیلیها هستند که در این حوزه کار میکنند ولی بیشتر کپیبرداری از کارهای دیگران است. به نظر من تقلید جواب نمیدهد چرا که اصلا انیمیشن موضوع رقابتی نیست و بازارش فقط به محتوا نیاز دارد.
آقای ابوالحسنی، گفتید که در دولت دوم محمود احمدینژاد فضای کار برای شما تنگ شد تا جایی که قید کار کردن با دولتیها و تلویزیون را زدید. اما در چندسال اخیر و با تغییر دولت، دیریندیرین از تلویزیون هم پخش میشود و ظاهرا دوباره تعاملی بین هنرمندان و دولت روحانی برقرار شده است.
بله؛ شرایط خیلی بهتر شده است. به هرحال ما یک زمانی تصمیم گرفتیم که به صورت مستقیم برای یک ارگان یا نهاد دولتی انیمیشن نسازیم. اما الان در فضایی که وجود دارد انیمیشنی مثل دیریندیرین میتواند در بحث فرهنگسازی با نهادهای مختلف همکاری کند. مثل همکاری خیلی خوبی که با جمعیت هلالاحمر داشتیم و آیتمهایی با مضمون زلزله و ایمنی در سفرهای نوروزی ساختیم.
به واسطه گستردهتر شدن شبکههای مجازی، کلیپها و تصاویر در دنیای بدون مرز اینترنت تبادل میشوند. این اتفاق قطعا برای دیرین دیرین هم افتاده است. شما بهعنوان ایدهپرداز اولیه و تهیهکننده این انیمیشن، از طرف شبکههای آن طرف آب هم پیشنهاد کار داشتهاید؟
بله؛ از شبکههای فارسی زبان خیلی پیشنهاد کار داشتهایم میگویند بیایید برای ما دیریندیرین بسازید. پیشنهادات آن چنانی و وسوسهانگیز با دستمزدهای بالا و حتی دادن اقامت! اما من هیچوقت چنین پیشنهادهایی را قبول نمیکنم.
پیشنهاد دستمزد بالاتر و اقامت در یک کشور خارجی چیزی نیست که هر کسی خیلی راحت به آن نه بگوید. چرا قبول نکردید؟
بازار کار ما بازار کار داخلی است. یعنی ما برای همین مردم کار میکنیم و خودمان هم باید کنارشان باشیم. رسالت کار ما این نیست که برویم در یکجای گرم بنشینیم و از دور بگوییم لنگش کن! خود ما باید در شرایط و مشکلات باشیم و لمسش کنیم تا بتوانیم کار اثرگذار بسازیم. کسی که تابهحال گرانی را لمس نکرده چطور میتواند از گرانی انتقاد کند؟! یا کسی که تابهحال پشت ترافیک نمانده و ریههایش طعم هوای آلوده را نچشیده چطور میتواند دغدغه این مردم را درک کند؟!
گفتید شخصیت شما خیلی جدی است و برعکس کارتان که با طنز همراه است، خود شما فرد شوخ طبعی نیستید. بین کاراکترهای دیریندیرین شخصیتی وجود دارد که به شما شبیه باشد؟
فکر کنم پیرهن قهوهای از همه شخصیتهای دیریندیرین به من شبیهتر است.
آقای ابوالحسنی با توجه به همه تجربیات و فرازونشیبهایی که در کارتان تجربه کردهاید، فکر میکنید عمر دیریندیرین چقدر است؟
ببینید هر کاری یک عمری دارد اما ما برای دیریندیرین عمر طولانی تصور کردهایم یعنی حتی بیشتر از عمر کلاغ! به نظر من تا زمانی که در دنیای آدمها، مشکلات و معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وجود دارد همیشه مسائل و مصایب قابلبحثی هم وجود خواهد داشت که میتوان در در موردش حرف زد و انتقاد کرد.
همزیستی نیوز - بعد از موافقت استاندار هرمزگان و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای استفاده از لباس سنتی توسط زنان کارمند در ادارههای این استان، سرپرست میراث فرهنگی شهرستان میناب به همراه جمعی از همکارانش، همزمان با هفته میراث فرهنگی با لباس بندری به محل کارشان رفتند؛ اقدامی که با تردید انجام شد.
فاطمه باستانی، سرپرست میراث فرهنگی میناب، درباره تجربه خود در گفتوگو با ایسنا گفت: زمانی که وارد دانشگاه شدم و کتابِ خود را با عنوان «بادله پوشان» نوشتم، دغدغههای بسیاری برای پوشش سنتی زنان و مردان هرمزگان داشتم. چراکه حجم زیادی از پوشاک سنتی این استان، به دلایل مختلف، از بین رفته است.
او با اشاره به اینکه هنوز هم حد و مرزهایی برای رنگ و مدل لباس اداری برای زنان وجود دارد، افزود: برای عزیزانی که بیشترِ زمانِ خود را در محیط اداری میگذرانند، وجود این حد و مرزها سبب میشود که نتوانیم در حالت عادی از پوشاک سنتی خود استفاده کنیم. بسیاری فکر میکنند پوشاک سنتی فقط برای مهمانیهاست! به یقین اینگونه نیست! مگر چقدر به مهمانی یا عروسی میرویم که از این پوشاک فقط در آن مراسم استفاده کنیم؟!
سرپرست میراث فرهنگی شهرستان میناب اضافه کرد: زمانی که نگهبان اداره، من را با لباس سنتی دید، با تفکر اینکه من یک شهروند عادی بوده و سِمَتی ندارم، خطاب به من گفت: "خانم! شما که کارمند این اداره نیستید؟ کجا میروید؟!" این طور به نظر میرسد کسانی که لباس سنتی میپوشند، جزو مردم عادی محسوب میشوند!
باستانی با بیان اینکه استفاده از پوشش محلی در محل کار یک تابو محسوب شده و شکستن این تابو از سوی همکارانش برای بسیاری غیر منتظره بوده است، گفت: متاسفانه مصوبههای ما همیشه در حد کاغذ هستند! آنقدر برای زنان کارمند و فرهنگیان حد و مرز و خطوط قرمز تعیین شده که در زمان تصمیم گیری برای استفاده از پوشش محلی و با موافقت استاندار، از حراست اداره و بخشهای دیگر پرس و جو کردیم.
او افزود: این کار به پیشنهاد یکی از همکاران اداره کل میراث فرهنگی بندرعباس انجام شد، تا حداقل برای دو ساعت از پوشاک سنتی در محل کار بهره مند باشیم. ما برای آنکه خودمان را مطرح کنیم این کار را انجام ندادیم، بلکه به عبارتی تصمیم گرفتم شروع کننده این حرکت زیبا و ماندگار باشیم. معمولا سازمان میراث فرهنگی ایده پردازی های زیادی دارد، اما زمانی که به مرحله عمل میرسد، تردید هم به همراه آن میآید.
سرپرست میراث فرهنگی شهرستان میناب اضافه کرد: با همان لباس سنتی برای جلسهای که داشتم به فرمانداری میناب رفتم، و وقتی نگهبان فرمانداری من را با آن لباس دید، پرسید: "خانم کجا میروید؟!" حتی همکارانم که در اولین برخورد من را با لباس سنتی در فرمانداری دیدند، نشناختند و فکر کردند من یک شهروند عادی هستم که به اشتباه وارد ساختمان فرمانداری شدم!
او درباره اینکه تصمیم دارد همچنان با لباس بندری در محل کار خود حاضر شود، اظهار کرد: فکر میکنم برای ادامه انجام این کار هنوز تردید دارم و همچنان باید منتظر بازخوردهای مثبت و منفی باشم. اما دوست دارم در جلسههای رسمی این کار را انجام دهم. به همین دلیل تصمیم داریم با همکاری اداره ارشاد، حد و مرزی برای لباس سنتی که میتوان در اماکن اداری پوشید، تعیین کنیم تا در عین سنتی بودن، یک لباس موقر و بدون زرق و برق در ادارهها بپوشیم. زیرا بسیاری از مردم عادی برای بازار لباس سادهتر و برای مراسم عروسی لباس پر زرق و برقتری میپوشند. به همین دلیل امیدواریم تا ۱۰ روز آینده طرحی را به بنیاد مد و لباس ارائه دهیم تا هر کسی که میخواهد در این طرح مشارکت کند لباسی بپوشد که با عرف همخوانی داشته باشد.
باستانی همچین درباره واکنشها به پوشیدن لباس سنتی در محل کار گفت: پوشیدن لباس بومی اولین خوشحالی و شادی همکاران بود، همگی حس خوبی داشتیم، خوشحال بودیم و میخندیدم. اما اربابرجوعها متعجب نگاه میکردند و برخی از آنها ابراز خوشحالی هم میکردند. برخی از همکاران مرد ابراز خوشحالی میکردند و احسنت میگفتند و برخی دیگر هم به شوخی و کنایه به ما یادآوری میکردند که محیط اداری، پارک یا بازار نیست.
به گزارش ایسنا، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان همزمان با روز ملی خلیج فارس در هشتمین جشنواره بینالمللی فرهنگی – هنری خلیج فارس از موافقت وزیر و استاندار هرمزگان برای استفاده از لباس سنتی بندری توسط زنان کارمند و فرهنگیان در ادارات و مدارس سراسر استان خبر داد.
«شهرداری همیشه خیلی مظلومانه مورد هجمه رسانهها و مردم قرار گرفته است. این هجمهها هم معمولاً در زمینه تخلفات مالی است. حتی یکسری طرح بررسی شهرداری تهران تا دمِ در مجلس رفت. اما مجلسیهای عزیز یکهو دیدند کارهای واجبتری مثل خوردن گلابی و آتش زدنِ برجام و پیگیری برای دیدنِ عکس دختر خوشگلا دارند. بعد هم تصمیم گرفتند وقتشان را با کارهای کم اهمیتی مثل «تحقیق و تفحص از شهرداری» هدر ندهند.»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ستون طنز خود نوشت: «پس از کش و قوسهای فراوان بالاخره محمدعلی افشانی با شعار «شهر زیستپذیر، شهروند مشارکتپذیر» شهردار تهران شد. ما تا الان چیزی نگفتیم که یک وقت شائبه دخالت یک روزنامه دولتی در انتخاب شهردار شکل نگیرد اما از نظر ما شعار کاری ایشان ایراد دارد و به عنوان یک شهروند نمونه چند شعار به ایشان پیشنهاد میدهیم.
الف) دکتر نجفی با آن کسوتی که داشت، یک دفعه مریض شد و مجبور شد استعفا بدهد. ما خیلی شناختی از آقای افشانی نداریم که چقدر اهل مریضی و دکتر رفتن و مریض بازی و... هستند ولی برای پیشگیری از هرگونه بیماری خواسته و ناخواسته، پیشنهاد اول ما شعار «شهر زیستپذیر، شهردار زیستپذیر» است.
ب) یکی از جاذبههای گردشگری تهران این است که شهروندان تهرانی در شش ماهه اول سال ریزگرد و در شش ماهه دوم سال ذرات معلق را تنفس میکنند. این وسطها هم یک اکسیژنی هم وارد ریههای مردم میشود که خیلی اهمیت ندارد. جلوی این پدیدهها را که نمیشود گرفت و باید روی مردم کار کرد. با این تفاسیر پیشنهاد میکنیم شهرداری تهران با شعار «شهر زیستپذیر، شهروند دوزیستپذیر» در مورد جهش ژنتیکی شهروندان تهرانی اقدام کند.
ج) در دوره قبلتر شهرداری (اشاره به دوره قالیباف خاصی نباشد)، تهران یک چیزی داشت به اسم کمربند سبز. ولی چون شهرداری وقت خیلی از کمربند و این قرتیبازی خوشش نمیآمد، با مشارکت بخش خصوصی و غیر خصوصی هر جایی که امکان داشت را کوبید و برج ساخت. حالا توصیه ما این است که در این دوره با شعار «شهر زیستپذیر، شهرداری مشارکتناپذیر» کمی بیخیال توسعه شهری شویم.
د) شهرداری همیشه خیلی مظلومانه مورد هجمه رسانهها و مردم قرار گرفته است. این هجمهها هم معمولاً در زمینه تخلفات مالی است. حتی یکسری طرح بررسی شهرداری تهران تا دمِ در مجلس رفت. اما مجلسیهای عزیز یکهو دیدند کارهای واجبتری مثل خوردن گلابی و آتش زدنِ برجام و پیگیری برای دیدنِ عکس دختر خوشگلا دارند. بعد هم تصمیم گرفتند وقتشان را با کارهای کم اهمیتی مثل «تحقیق و تفحص از شهرداری» هدر ندهند. حالا ما پیشنهاد میدهیم آقای افشانی با شعار «شهر زیستپذیر، شهرداری تفحصپذیر» جواب دندان شکنی به تمام هجمهها بدهند.
در پایان باید بگوییم که همه اینها حرف بود. اگر فقط قسمت اول شعار محقق شود و تهران همان شهر «زیستپذیر» شود کافی است. یعنی فقط خیالمان راحت شود از زلزله و سیل و نشست زمین و آلودگی هوا و ریزگرد و پارازیت نمیمیریم، بقیه خواستههایمان پیشکش.»
همزیستی نیوز - فیلم «همه میدانند» پس از نمایش در افتتاحیه جشنواره فیلم کن با بازخوردهای متفاوت منتقدین نشریههای سینمایی رو به رو شده است.
به گزارش ایسنا، فیلم جدید فرهادی که دومین ساخته او در خارج از ایران پس از «گذشته» محسوب میشود، در اولین نمایش جهانی خود در بخش رقابتی و به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره معتبر کن به روی پرده رفت.
«همه می دانند» امروز چهارشنبه ۹ می ( ١٩ اردیبهشت) در ساعات ٨:٣٠ صبح و ١٣ نیز دو نمایش دیگر در «گرند لومیر» سالن اصلی کاخ جشنواره خواهد داشت.
«پیتر بردشاو» منتقد نشریه گاردین با دادن ۴ ستاره از ۵ ستاره در بخشهایی از نقدش درباره فیلم «همه میدانند» نوشت:«اصغر فرهادی کارگردان ایرانی جشنواره فیلم کن را با فیلمی «همه میدانند» آغاز کرد فیلمی که با به زخمی التیام نیافته در قلب یک خانواده اسپانیایی میپردازد. تهدید بیرونی، جراحت درونی و در میان آن روایت معماگونه سه عامل تعیین کننده در درام دردناک فرهادی درباره یک ماجرای آدمربایی است که با نقشآفرینیهای قدرتمند «پنهلوپه کروز»، «خاویر باردم» و «ریکاردو دارین» همراه شده است.
«همه میدانند» دارای خطوط اصلی فیلمها فرهادی است و ایده آن یادآور ساختههای پیشین و از نگاهی دیگر تحت تاثیر آثار «میشائیل هانکه» و «میکلآنجلو آنتونیونی» است. این فیلم درباره ضربه بیرونی و ویرانگر به یک خانواده است، ضربهای که تمام نقاط ضعف، شکافها و خطاها را افشا میکند و این کار را با چنان مهارتی انجام میدهد که گویی این رمزو رازها و دروغها نوعی گناه هستند که حالا نوبت تاوان غیرقابل انکار آن است. این ایدهای است که فرهادی پیش از این نیز به آن توجه کرده بود: رازهای سر به مُهر، زخمهای التیام نیافته و بازگشت احساسهای سرکوبشده. مضمون جنایی فیلم نیز به طرز عجیبی مرا به یاد نمایشنامه «بازپرس وارد میشود» نوشته «جی. بی. پریستلی» انداخت. من فکر می کنم نقشآفرینیهای فیلم و حال و هوای جنوب اروپا در آن، قدرت جدیدی به زبان سینمایی فرهادی بخشیده است.
اما «پیتر دبزاژ» منتقد نشریه ورایتی نیز در بخشهایی از مطلبش درباره فیلم جدید فرهادی نوشت:«تا حدودی میتوان تمام فیلمهای فرهادی را به صورت متناوب یک "جدایی" و یا یک "گذشته" نامید اما این فیلم اسپانیایی زبان با بازی «پنه لوپه کروز» و «خاویر باردم» اولین فیلم اوست که حس تکراری بودن دارد. از ساخت فیلم «گذشته» در پاریس تا فیلم جدیدش «همه میدانند» در اسپانیا، دوران فعالیت سینمایی فرهادی به تدریج شبیه «وودی آلن» شده است و او حالا به ساخت فیلمهای با بازیگران زیبا در کشورهای اروپایی روی آورده است. در واقع این کارگردان بسیار مستعد و مولف که برای ساخت فیلمهای «جدایی» و «فروشنده» در کشورش تا حد زیادی زیر ذرهبین قرار داشت از فرصت فیلمسازی در خارج از کشور استفاده میکند تا کمی برانگیزندهتر باشد.
فیلم «همه میدانند» که برای افتتاحیه جشنواره کن ۲۰۱۸ انتخاب شده گرچه ضعیفترین فیلم اوست اما از عمده فیلمهای تجاری ساخته شده در اسپانیا، فرانسه و حتی آمریکا بهتر است. این فیلم شبیه بهترین آثار فرهادی از سناریویی ساده بهره میبرد، جایی که زندگی شخصیت «پنه لوپه کروز» و «خاویز باردم» در فیلم که پیش از این عاشق یکدیگر بودند پس از سالها با یک گذشته حل نشده رو به رو میشوند و فیلم به تدریج از زندگی شخصی این دو پردهبرداری میکند.
«لیسا نسلسون» از نشریه سینمایی اسکرین نیز درباره این فیلم نوشت:«فرهادی در این فیلم که به شکل طعنهآمیزی «همه میدانند» نام داد با استفاده از بازیگران مطرح اسپانیایی به شکل ماهرانهای عشق، انزجار، طبقه اجتماعی، پول و روابط خانوادگی را در یک درام سرشار از شک و تردید، اتهام، نکات انحرافی و ... در هم تنیده است. این فیلم سرگرمکننده که دومین ساخته فرهادی خارج از ایران است میتواند پس از افتتاح کن، فروش موفقی در سطح جهان داشته باشد.
***
در خلاصه داستان فیلم «همه میدانند» آمده است: «کارولینا برای دیدار با خانوادهاش از آرژانتین به زادگاهش اسپانیا بازمیگردد. در این سفر که پیشبینی میشد به تجدید دیدار اعضای خانواده خلاصه شود، رویدادهای غیرمنتظرهای به وقوع میپیوندد که بر روند زندگی کارولینا تاثیر میگذارد.»
در فیلم «همه میدانند» که فیلمبرداری آن اواخر ماه نوامبر سال گذشته میلادی در مادرید به پایان رسید، علاوه بر «پنهلوپه کروز»، «خاویر باردم» بازیگر مطرح اسپانیایی و «ریکاردو دارین» بازیگر آرژانتینی «ادوارد فرناندز»، «باربارا لنی»، «الویرا مینگز»، «ایما کوئستا»، «روژه کاسا مایور» و «رامون بارهآ» از دیگر بازیگران اصلی هشتمین فیلم بلند فرهادی هستند.
«خوزه لوییس آلکاینه» ۷۸ ساله، مدیر فیلمبرداری این فیلم است. علاوه بر خود اصغر فرهادی، شرکتهای Memento Films از فرانسه، Morena Film از اسپانیا و Luky Red از ایتالیا تهیهکنندگی مشترک این فیلم را بر عهده دارند.
مدیریت هنری فیلم بر عهده «کلارا نوتاری» و طراح لباس نیز «سونیا گرانده» است. هایده صفی یاری تدوینگر و «دانیل فونترودونا» مدیر صدابرداری فیلم است.
همزیستی نیوز - اکران فیلم «عصبانی نیستم!» آغاز شد.
به گزارش سینما دیلی فیلم رضا درمیشیان در اولین سانس هایش در پردیس کوروش و پردیس ارگ تجریش به نمایش در آمد.
فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» که بعد از 5 سال توقیف بالاخره از روز چهارشنبه نمایش خود را آغاز کرد درباره نوید، دانشجویی است که در جریان اعتراضات سال 88 دانشجوی ستاره می شود و برای رسیدن به نامزد مورد علاقه اش با مشکلاتی رو به رو می شود...
باران کوثری، نوید محمدزاده، رضا بهبودی، میثاق زارع، میلاد رحیمی، بهرام افشاری، امیررضا میرآقا، تینو صالحی، رضا کولغانی، وحید قاضی زاهدی و عباس جمالی در این فیلم ایفای نقش می کنند.
فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» به نویسندگی و کارگردانی رضا درمیشیان نمایش خود را در 33 سالن سینما آغاز کرد.