

همزیستی نیوز - طاهره ایبد با انتقاد از محدودیتهای فرهنگی و تابوهایی که وجود دارد، میگوید: با محدودیتهایی که در جامعه وجود دارد چگونه میتوان از نویسنده انتظار داشت آزادانه به مسائلی مثل آزار جنسی بپردازد؟! محدودیتها باید برداشته شود تا نویسنده راحتتر کار خود را انجام دهد.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره ظرفیت ادبیات در زمینه آگاهیبخشی به بچهها برای شناخت بدن خود و پیشگیری از اتفاقهایی مثل تعرض و تجاوز به آنها، اظهار کرد: این موضوع یک مشکل فرهنگی است که بخش بزرگی از آن به حوزه سیاسی کشورمان برمیگردد. تجاوز به کودکان منحصر به الان نیست؛ در گذشته هم بوده، اما قبلا در فرهنگ نادرست ما، اینگونه بود که از ترس آبرو و حرف مردم و انگشتنما شدن، کسی جرات بیان آن را نداشت و اگر در برآیندی کلی، فرد آسیبدیده بیشتر محکوم نمیشد، مجرم و شاکی به یک اندازه مقصر جلوه داده میشدند. متاسفانه به دلایل مختلف، امروز بیشتر شاهد فاجعه آزار جنسی هستیم. اگرچه خوشبختانه جرأت و جسارت مردم برای بیان این مسائل بیشتر شده است و بخش زیادی از مردم قبول کردهاند کسی که مورد آزار قرار میگیرد، متهم نیست.
او افزود: جامعه ما تابوهای بسیاری دارد که باید شکسته شود؛ یکی از آنها بیان اتفاق تلخ آزار جنسی و آشکار کردن آن است. تابو بودن این موضوعات و نبود درک درست و شناخت کافی در مسئولان رده بالای کشور که وظیفه ایجاد امنیت در تمامی ابعاد، از جمله روانی و اجتماعی را برعهده دارند باعث شده تا آموزش و پرورش هم که آگاهیبخشی به کودکان جزو وظایف اصلیاش است، در دورههایی در این زمینه کوتاهی کند و یا به فشارهای بیرونی تن بدهد؛ فشارهایی که از سوی گروههای سطحینگر و غیرکارشناس بر حوزه فرهنگ وارد میشود.
ایبد با بیان اینکه ادبیات وظایف مختلفی بر عهده دارد، خاطرنشان کرد: ادبیات کودکان میتواند در دوره خردسالی و کودکی به شیوه داستانگویی مسائلی را به بچهها آموزش دهد و این اطلاعرسانی و آگاهی دادن را انجام بدهد تا مخاطب نسبت به آنچه حریم بدن او محسوب میشود، آگاه شود، اما به دلیل تابو بودن این موضوعات، تاکنون در ادبیات بروز قابل توجهی ندیدهایم. از سوی دیگر، ورود به این موضوع باید با نگاهی کاملا تخصصی و کارشناسانه همراه باشد و عمیق با این موضوعات برخورد کنیم؛ گاهی آموزش مستقیم داریم و گاهی از ادبیات و شیوه روایت داستانی برای بیان استفاده میکنیم. ادبیات بهویژه ادبیات داستانی برآمده از زندگی مردم و وضعیت اجتماعی کشور است و نیازهای آنها را پوشش میدهد و به وضعیت مخاطب خود توجه دارد، بنابراین بسیار ضروری است که به مسئله آزار جنسی کودکان پرداخته شود و در کنار آن فکر جدیتری هم به حال چاپ کتاب و وضعیت کتابخوانی شود؛ چرا که معمولا قشرهایی که درگیر چنین وضعیتی میشوند و این اتفاقها برایشان رخ میدهد، بنا به دلایل مختلف اقتصادی و فرهنگی اهل کتاب خواندن نیستند.
این نویسنده درباره اینکه این مسائل چگونه باید در کتاب مطرح شود تا خانوادهها راغب شوند این کتابها را برای کودکان خود تهیه کنند، گفت: نویسنده باید بنویسد. نویسنده حرفهای کار خود را بلد است و میداند از چه تکنیکهایی برای جذب مخاطب استفاده کند؛ گاهی لازم میداند مسائل را صریح مطرح کند و گاهی ظریف. چگونه معرفی کردن اثر وظیفه رسانههای دیگر است؛ به خصوص صدا و سیما که در این بخش، بسیار کوتاهی کرده. من معتقدم آموزش و پرورش برای طرح چنین موضوعاتی و برای آگاهیرسانی باید سراغ صدا و سیما برود و پیشنهادم این است که وزرات آموزش و پرورش یک شبکه تلویزیونی کاملا مستقل راهاندازی کند و بخشی از وظایفش را در ارتباط با مخاطب کودک و نوجوان از طریق این شبکه پیش ببرد. صدا و سیما رسانهای با بردی وسیع است که علیرغم نقش بزرگی که میتواند در اطلاعرسانی و آگاهسازی مردم و شکست تابوها داشته باشد، نه تنها چنین نکرده که به عکس، بر برخی تابوها مهر تایید هم زده است.
او در ادامه گفت: برای پیشگیری از این اتفاقات تلخ باید نگاه و نگرش خانوادههای سنتی و برخی نهادها به این موضوعات عوض شود و برنامهریزی و تصمیمگیریهای راهبردی در حوزه آزار جنسی را به متخصصان و کارشناسان و روانشناسان دلسوز سپرد و اجازه ندهیم هر گروه ناآگاهی با تندروی و تهدید جلو برنامهها و اقدامات پیشگیرانه را بگیرد؛ وگرنه سلامت جامعه روز به روز بیشتر به خطر خواهد افتاد.
طاهره ایبد تأکید کرد: سیاستمداران ما در دامن زدن به تابوها نقش داشته و دارند؛ آنها یا نمیدانند چه باید بکنند و یا میخواهند تظاهر کنند که جامعهای آرمانی و بیمشکل ساختهاند. در چنین فضایی، محدودیتها بیشتر میشود و نویسنده هم در تنگنا قرار میگیرد و حتی اگر اثری هم بنویسد، به تیغ سانسور محکوم میشود و اجازه چاپ اثر داده نمیشود. چند سال پیش، یکی از نویسندگان رمانی درباره ایدز نوشت و کتاب چاپ شد؛ اما بعد از چاپ، دستور داده شد که آن را خمیر کنند. در چنین جامعهای چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم نویسنده کار خود را انجام دهد؟ اگرچه خوشبختانه امروز جامعه فریادش را بلند کرده و میگوید به اطلاعرسانی و آگاهی نیاز دارد و مردم میخواهند چارچوبها برداشته شود تا نویسنده راحتتر کار خود را انجام دهد؛ هرچند معتقدم نویسنده باید کار خود را انجام دهد و برای چاپ اثرش بجنگد.
او همچنین درباره کتابهایی که در این زمینه نوشته شدهاند، گفت: کتاب خاصی در ذهنم نیست. کتابهایی که دیدهام، خارجی هستند و به فارسی ترجمه نشدهاند. در حوزه تالیف تنها چند شعر یا بهتر بگویم نظم دیدهام که حریم بدن را توضیح میدهند که البته کار عمیقی نیستند.

همزیستی نیوز - - استعفای عالی ترین مقامات اجرایی به دلایل مختلف امروزه چنان رایج شده که منحصر به کشورهای توسعه یافته نیست چرا که استعفا نشان وجدان های بیدار است که اگر بخوابد کار انسان ها و جوامع بشری بسی دشوارتر از آنچه که امروز هست، خواهد بود؛ لزوماً استعفا فقط نباید در پی حوادث دلخراش باشد و در بسیاری موارد مقامات کشورها در پی ناکامی در کنترل و شکوفایی اقتصاد استعفا می دهند. اگرچه حوادث مختلف و مشکلات اقتصادی در کشور به وضوح دیده می شود، اما تنها مورد استعفا در ایران در پی حوادث دلخراش استعفای مدیرعامل راه آهن است که در آذرماه سال ۱۳۹۵ رخ داد که نشان از ضعیف بودن فرهنگ استعفا در جامعه ایران است.
نمایندگان مجلس پاسخ می دهند که چرا فرهنگ استعفا در ایران ضعیف است؟
اینکه فردی اشتباه میکند و بدون عذرخواهی در سمت خود میماند تاثیر منفی زیادی در افکار مردم دارد
محمد حسینی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در گفت و گو با شفقنا میگوید: فرهنگ استعفا در کشور ما آنقدر ضعیف است که من میخواهم بگویم اصلا نمونهای در این مورد نداشتیم. یعنی تا حالا یک نفر را هم ندیدم که این کار را انجام دهد. مشکل ما از این ناشی میشود که به شیوههای برخورد با قانون علی رغم اینکه تعهداتی دادیم خیلی کمتر پایبند بودیم. یا اینکه اقدامی را که منجر به مسالهای میشود را نسبت به کل وظیفه خود کوچکتر میبینیم به طور مثال اگر از ۲۰ نمره ۱۹ بگیریم میگوییم نمره قبولی است و هیچ زمانی خودمان را نسبت به یک موضع زیر ۱۰ نمیبینیم. در نتیجه نه تنها استعفا نمیدهیم بلکه به اشتباهاتمان مانند اینکه در دیکته فقط یک غلط داشتیم نگاه میکنیم.
نماینده مردم تفرش، آشتیان و فراهان یکی از عواملی که باعث عدم توجه به استعفا شده است را اینگونه تفسیر میکند که چون این مساله رایج نبوده دیگران احساس میکنند اگر کسی این کار را انجام دهد از باب ضعف است نه اینکه به رأی جامعه احترام گذاشته باشد. لذا در این زمینه باید بیشتر کار کنیم و همه مسوولین بدانند که یک غلط هم برابر با گرفتن نمره مردودی است. در دیگر کشورها این فرهنگ وجود دارد یعنی برای آنها مرگ یک نفر یا تضییع بیت المال آنقدر مهم است که حاضر میشوند از قدرت کناره گیری کنند.
حسینی بیان کرد: اینکه فردی اشتباه میکند و بدون عذرخواهی در سمت خود میماند تاثیر منفی زیادی در افکار مردم دارد. بحثی که اخیرا مطرح شد در خصوص بازنشسته شدن و گرفتن پاداش و ادامه همکاری بعد از بازنشستگی مقامات کشوری آثار بدی را در جامعه ما قرار داده است مبنی بر اینکه قوانین مجلس به گونهای پیش رفته که این آقا ۱ میلیارد پول بگیرد و فردا سرکار باشد و از سوی دیگر هیچ پاسخی به تحصیلکردهها قشر بیکار و افراد بی بضاعت نداریم.
او خاطرنشان کرد: افرادی که پرونده درخشانی هم از دوره خدمت خود ندارند ولی متاسفانه این رقمها را میگیرند و سر کار هم هستند و خیلی راحت با موضوع برخورد میکنند در حالی که مردم ما نگران هستند. فعلا تنها اقدامی که میتوان انجام داد این است که طرحی که بازنشستگان میخواهند به کار بگیرند سریع تر به دستور کار مجلس برسد و حداقل با گذاشتن یک تبصره از چنین اقداماتی جلوگیری کنیم. افرادی که متاسفانه اینگونه کار میکنند ظاهرا با نظام هستند اما عملا به کار نظام اعتقاد ندارند.
عدهای شیفته پست و مقام هستند
شهاب نادری عضو کمیسیون اقتصادی مجلس که خود از داغ دیدههای زلزله کرمانشاه است ضعیف بودن فرهنگ استعفا را ناشی از علاقه عدهای به پست و مقام میداند و میگوید: مسوولین در بسیاری از کشورهای خارجی وقتی مشکلی مثل سانحه هوایی یا برخورد قطار پیش میآید عذرخواهی میکنند و کنار میکشند ولی در اینجا اینگونه نیست. رسانهها باید فرهنگ سازی کنند و نهادینه کردن این فرهنگ دست ما نیست. بعضی اوقات خودشان میدانند که باید استعفا دهند اما در کشور ما عدهای شیفته پست و مقام هستند و به هر قیمتی که شده آن را به دست میآورند و نمیخواهند آن را از دست دهند.
نماینده مردم پاوه ثلاث باباجانی و روانسر بخشی از انتقاد خود را متوجه وزیر کار و رفاه اجتماعی کرد و گفت: به عنوان مثال وزیر کار آمد و با یک رأی وزیر ماند که به نظر من وزیر باطلهای است و باید استعفا میداد و موقعی که استعفا نمیدهند یعنی فرهنگ سازی درستی صورت نگرفته است و این نیاز به کمک رسانهها دارد که کاری انجام دهند تا این فرهنگ در بین مسوولان نهادینه شود.
نادری اظهار کرد: موقعی که یک مدیر اجرایی حاضر نیست از مردم بابت آن مشکلی که تحت سیطره و مدیریت او پیش آمده عذرخواهی کند و حتی برای نمایندهها و دیگران کُری میخواند یعنی نیازمند فرهنگ سازی در این زمینه هستیم. متاسفانه مدیران ما هنوز به این جایگاه نرسیدند و اصلا منافع شخصی را به منافع عمومی ترجیح می دهند.
استعفا یکی از نشانههای مسوولیت پذیری است
حجت الاسلام احمد مازنی سیاستمدار اصلاح طلب و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در توضیح این مساله به سراغ اندیشههای شهید بهشتی رفت و گفت: شهید بهشتی تعبیری دارد که میفرماید “ما شیفتگان خدمت هستیم نه تشنگان قدرت” اما به نظر میرسد که فرمایشات شهید بهشتی را بد فهمیدیم یعنی فکر کردیم شیفته خدمت بودن یعنی مادام العمر در پست و مقام و منصب بودن است در حالی که اقتضای زمانه و مدیریت کشور این است که افراد جای خودشان را به افراد جدید خصوصا نسل جوان دهند. جوانان نسل اول انقلاب که مدعی اداره کشور بودند الان به میانسالی رسیدند و چهل سالگی را رد کردند و به عنوان پیگیر مطالبات جوانان در صحنه هستند اما رزومه آنها هنوز خالی است و صرف جابجایی از این ستاد به آن ستاد نقشی نداشتند.
نماینده تهران ری و شمیرانات با بیان اینکه اقتصاد و معیشت افراد به پست آنها گره خورده است اظهار کرد: تا وقتی در مسوولیتی هستند حقوق و امکانات خوبی در اختیارشان است اما وقتی از آن مسوولیت خارج می شوند همه آن امکانات از این افراد سلب میشود؛ در حالی که اطلاعات مختصری که از کشورها خصوصا کشورهای توسعه یافته دارم این است که مقامات مسوول، معیشت خود را به پستشان گره نزدهاند. مثلا آقای جیمی کارتر مزرعه بادام زمینی داشت و بعد شد رییس جمهور آمریکا. حضرت امام(ره)میفرمود شما دیگر رییس جمهور نمیشوی و باید به کار مزرعه برسی. این حاکی از این است که برعکس ما معیشتش را به شغلش گره نزده است.
مازنی علاوه بر اقتصاد، منزلت اجتماعی را هم در بروز این امر موثر دانست و ادامه داد: مساله بعد این است که منزلت اجتماعی اشخاص هم به پستشان گره خورده است. یک وقت این افراد هستند که به صندلی منزلت میدهند اما گاهی خود افراد از صندلی منزلت میگیرند. یعنی نماینده تا نماینده است اعتبار دارد و وقتی نماینده نیست او را تحویل نمیگیرند و یا وزیر تا وزیر است او را تحویل میگیرند که این مسایل باعث میشود در صورت بروز مشکلات استفعا ندهند و در نتیجه مسوولیت و پاسخگویی را در سطوح مختلف شاهد نیستیم.
عضو فراکسیون امید مجلس استعفا را یکی از نشانههای مسوولیت پذیری دانست و اظهار کرد: یکی از نشانههای پاسخگویی این است که اگر در حیطه مدیریت هر شخصی، مسالهای پیش آمد که تبدیل به یک مشکل اجتماعی شد و احساسات جامعه را جریحه دار کرد شخص باید احساس مسوولیت کند و یکی از روشهای احساس مسوولیت این است که از پست خود استعفا دهد و چون احساس مسوولیت و پاسخگویی هم در جامعه ما ضعیف است بنابراین فرهنگ استعفا هم ضعیف است.
مازنی حب جاه و قدرت را هم از دیگر دلایل این امر دانست و ادامه داد: حب جاه فی نفسه منفی نیست یعنی افراد برای اینکه در مسایل جامعه تاثیرگذار باشند تلاش میکنند که به قدرت برسند، حزب تشکیل میدهند و در انتخابات ثبت نام میکنند ولی اگر به حد افراط برسد منجر به ضد خودش میشود و در حالی که در اوج قدرت هستند و احساس میکنند که خیلی اقتدار دارند ولی از سوی دیگر مجبوبیتشان به شدت کاهش پیدا میکند.
او تصریح کرد: همه دوست دارند محبوب باشند کسی که به قدرت چسبیده است بالاخره به موقعیتی میرسد که مردم نه تنها او را دوست ندارند بلکه احساس نفرت پیدا میکنند و وقتی به نفرت برسد آنوقت هیچ عاملی نمیتواند رابطه بین مقام مسوول و مردم را تامین کند. وقتی محمد رضا پهلوی از صاحبنظران با سابقه کمک خواست که چه باید کرد به او گفتند الان مساله اعتراض نیست بلکه مساله نفرت است و فقط برو! یعنی این آخر عاقبت حب جاه و گوش نکردن به تذکرات و به موقع کنار نرفتن بود.
استعفا دادن جرأت میخواهد
محمد عزیزی نماینده مردم ابهر و خرمدره در مجلس شورای اسلامی اما انتقاد تندی به این روند داشت و گفت: استعفا دادن جرأت میخواهد و کسی که می خواهد از منافع خود بگذرد و از جایگاهی که دارد بگذرد جرأت و توان خاصی میخواهد.
عضو کمیسیون صنعت و معدن مجلس، تیم اقتصادی دولت را از این انتقاد بی نصیب نگذاشت و تصریح کرد: به نظر من در این شرایط نه تنها رییس کل بانک مرکزی بلکه تیم اقتصادی دولت باید استعفا میداد. اینکه گفته میشود قبول سمت به خاطر خدمت به مردم و منفعت مردم است و آمدهایم تا به مردم خدمت کنیم همه یک شعار است.
مصلحت مردم در اولویت نیست
حجت الاسلام حسن نوروزی سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس اظهار کرد: اسلام میفرماید که «سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم» یعنی در یک کشور مردم رییس اصلی هستند. مثلا کسانی که به وزارتخانهای مراجعه میکنند رییس هستند چون اگر مردم نباشند آن وزارتخانه معنا ندارد. مسوولین ما متاسفانه خودشان را رییس و مردم را خادم میدانند. از این سخن شرع اسلام و جامعه شناسی اسلام که میگوید «سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم» برعکس استفاده می کنند و بر همین اساس خودشان را مدعی میدانند.
نماینده مردم رباط کریم و بهارستان در مجلس حزبی گری و عدم وابستگی به مردم را از عوامل اساسی دانست و گفت: معمولا کارها بر اساس حزبی گری رخ میدهد یعنی به این معنا که مجموعه یک فکر روی کار میآیند و آن شخص خودش را وابسته به ملت نمیداند بلکه وابسته به حزب میداند و اگر حزب تصمیم بگیرد که بماند او هم می ماند اما اگر افراد خودشان بر اساس توان خودشان رشد کنند و خودشان تلاش کنند تا به جایی برسند اگر خطایی شد از مردم شرمنده میشوند و استعفا میدهند متاسفانه چنین چیزی که تا کنون در انقلاب اسلامی رخ نداده است و این یک نوع استبداد و استکبار و تحمیق و تخدیر ملت است.
او خاطرنشان کرد: یک نماینده وقتی نتوانست کار انجام دهد باید استعفا دهد و بگوید که نتوانستم. در سونامی ژاپن وقتی مسوولین کمی دیرتر رسیدند همه جلوی سولهای که مردم سونامی زده چادر زده بودند به حالت سجده افتادند و عذرخواهی کردند و ما هم باید این کار را انجام دهیم. متاسفانه مصلحت مردم در اولویت نیست. راه نهادینه کردن فرهنگ استعفا این است که انقدر بگوییم و خبرنگارها فشار بیاورند تا نهادینه شود.

همزیستی نیوز - یک پژوهشگر موسیقی اقوام گفت: شب گذشته مردم از هر طبقه و جایگاه اجتماعی که بودند، در کنار هم با ترانههای نوستالژیک به تخلیه انرژی خود مشغول بودند؛ بدون آنکه سرودهای تولید شده برای آنان از سوی مسؤولان فرهنگی و هنری جایی در میانشان داشته باشد.
علی مغازهای در گفتوگو با ایسنا، درباره جای خالی موسیقی جدید و غیرتکراری در جشن مردمی پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان در مقابل مراکش، بیان کرد: شاید مدیران و تصمیمگیران هرگز نمیتوانستند آنچه را که در بطن جامعه و در کف خیابانها به جریان درخواهد آمد، پیشبینی کنند و تا پیش از نتیجه اولین بازی تیم ملی ایران، در رویاهای تولید یک اثر به زعمشان فاخر، بر روی ابرهای افتخار خرامان و پرغرور قدم میزدند.
او با بیان اینکه شب گذشته، پس از اولین بازی امیدآفرین تیم ملی فوتبال کشورمان جشنی در میان سیل بیپایان جمعیت در ایران به پا شد که برای صدمین بار پیام روشن خود را به مدیران و تصمیمسازان فرهنگی فریاد زد، افزود: پیام ساده و رسا بود. کلماتش با کمی پس یا پیش این بود «خودمان بهتر میدانیم چه چیزی بخوانیم و چه چیزی گوش کنیم».
دبیر هنری موسیقی فستیوال آینه دار اضافه کرد: به عقیده من کسانی عامدانه نمیخواهند پیام شادی و شیوه شادی مردم را بفهمند در غیر این صورت تردید ندارم اقوام و آشنایان همان افراد در بین جمعیتی بودند که تمام شهر را محل جشن و پایکوبی و ابراز شادمانی و غرور ملی خود کردند.
مغازهای ادامه داد: افرادی که سالها برای تغییر ذائقه مردم کوشش و با طرحهایی با هزینههای هنگفت تلاش کردند فرهنگ مردم را به سمت خاصی هدایت کنند، باید این بار متوجه شوند که فرهنگ امری پویاست و با بخشنامه و دستور از بالا و اجرای حسب دستور نمیتوان چیزی را به عنوان خوراک فرهنگی به جامعه تحمیل کرد.
او با بیان اینکه برای جستجوی علل و چیستی و چرایی جای خالی موسیقیهای تولید شده از سوی مسوولان فرهنگی در بین مردم نیازی به تحلیل پیچیده نیست، افزود: همین که امری از بالا به پایین برای عموم مردم انشاء شده باشد کافی است تا مردمی نبودن آن موضوع، تضمینی بر شکست و رویگردانی عمومی آن باشد.
این پژوهشگر موسیقی اقوام بیان کرد: چند سال پیش ترانه «واکا واکا» که یک ترانه مردمی بدون ادعای هنری و تکنیکی بود تمام دنیا را درنوردید و در خاطره بشریت جایی برای خود باز کرد. در همان زمان دو هنرمند بسیار خوب از جنوب کشورمان یک ترانه ساخته و اجرا کردند که هر شنوندهای را جادو میکرد. امسال هم همان هنرمندان دست به کار شدند و با اِلمانهای فرهنگی و هنری مردم بوشهر و جنوب ایران، ترانه «اومدیم روسیه» را ساختند و اجرا کردند. چطور است که چند هنرمند مردمی بدون هیچ پشتوانه مالی و صرفاً با اتکا به عشق خود و انرژی مردمی میتوانند ترانه مردمی برای تیم ملی کشورشان بسازند ولی سرودی که با بودجه چند صد میلیونی و خوانندگی یکی از مشهورترین خوانندگان کشور تولید میشود، حتی برای یک بار شنیدن خستهکننده میشود؟
او گفت: موضوع این است که مدیران باید یک روز به مردم اعتماد کنند. خیلی ساده میشد، نه از فردای جام پیشین که از دو سال قبل فراخوانی بدهند و از تمام مردم بخواهند هر یک با ذوق و سلیقه خود سرودی بسازند، آثار در اختیار یک تیم کارشناسی قرار بگیرد و پس از ارزیابی و انتخاب بهترینها، در یک برنامهی پر مخاطب تلویزیونی با رأی مردم، در نهایت یکی به عنوان سرود تیم ملی انتخاب و معرفی شود.
مغازهای با بیان اینکه این طرح ساده میتوانست یک عزم ملی و یک حرکت ملی را برای کشور رقم بزند، اظهار کرد: تنها یک چیز در این باره گفت میتوان گفت و آن اینکه تا به خود مردم رجوع نشود، هیچ اثری مردمی نخواهد شد و هر اثری هم که تولید شود، با تمام هزینههای هنگفت آن، ماندگار نخواهد شد.

همزیستی نیوز - ناصر ملکمطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران پس از مدتها بیماری، بامداد شنبه در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت.
به گزارش ایسنا، زندهیاد ناصر ملکمطیعی متولد ۱۳۰۹ در تهران بود و در حدود ۱۰۰ فیلم و سریال در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایفای نقش کرده بود.
وی علاوه بر بازیگری، سابقه نویسندگی و تهیهکنندگی سینما را نیز در کارنامه فعالیتهای فرهنگی و هنری خود داشت.
ملکمطیعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازیگری را کنار گذاشت اما در سال ۱۳۹۲ در فیلم سینمایی "نقش نگار"به کارگردانی علی عطشانی ایفای نقش کرد.
این بازیگر پیشکسوت طی روزهای گذشته به علت نارسایی کلیه و تنگی نفس در بیمارستان بستری شده بود که ساعتی پیش پس از مدتها بیماری، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
- نام : ناصر ملک مطیعی
- زمینه فعالیت :بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون
- تولد :1309تهران
- ملیت:ایرانی
- سال های فعالیت:1396-1328
- فرزندان:شیرین، امیرعلی
- مدرک تحصیلی:دیپلم
● فیلم قیصر (کارگردان :مسعود کیمیایی) در نقش فرمون – 1348● فیلم طوقی (کارگردان :علی حاتمی در نقش آسید مصطفی – 1349● فیلم پهلوان مفرد (کارگردان :امان منطقی) در نقش مرشد – 1350● فیلم قلندر (کارگردان :علی حاتمی) در نقش قلندر – 1351● سریال سلطان صاحب قران (کارگردان :علی حاتمی) در نقش امیرکبیر – 1354
- واریته بهاریپرویز خطیبی1328
- شکار خانگیعلی دریابیگی1330
- ولگردمهدی رییس فیروز1331
- گردابحسن خردمند1332
- افسونگراسماعیل کوشان1332
- غفلتعلی کسمایی1332
- چهارراه حوادثساموئل خاچیکیان1334
- اتهامشاپور یاسمی1335
- هفده روز به اعدامهوشنگ کاووسی1335
- بازگشت به زندگیعطاءالله زاهد1336
- عروس فراریاسماعیل کوشان1337
- طلسم شکستهسیامک یاسمی1337
- دشمن زنپرویز خطیبی1337
- دو قلوهاشاپور یاسمی1338
- ستارگان می درخشندمحمدعلی زرندی1339
- اول هیکلسیامک یاسمی1339
- آرامش قبل از طوفانخسرو پرویزی1339
- عمو نوروزسیامک یاسمی1340
- عسل تلخحسین مدنی1340
- سایه سرنوشتاسماعیل کوشان1340
- آس و پاسسیامک یاسمی1340
- کلاه مخملیاسماعیل کوشان1341
- عروس دهکدهناصر ملک مطیعی1341
- سوداگران مرگناصر ملک مطیعی1341
- زن ها فرشته انداسماعیل پورسعید1342
- با معرفت هاحسین مدنی1342
- آراس خانناصر ملک مطیعی1342
- مردها و جاده هاناصر ملک مطیعی1342
- لذت گناهسیامک یاسمی1343
- ابرام در پاریساسماعیل کوشان1343
- یک پارچه آقاناصر ملک مطیعی1344
- پاسداران دریارضا صفایی1344
- هاشم خانمحمد زرین دست1345
- میلیونر فراریناصر ملک مطیعی1345
- قهرمان دهکدهابراهیم باقری1345
- قفس طلاییرضا صفایی1345
- فرار از حقیقتناصر ملک مطیعی1345
- حسین کرداسماعیل کوشان1345
- گوهر شب چراغاسماعیل کوشان1346
- گذشت بزرگناصر ملک مطیعی1346
- طوفان نوحسیامک یاسمی1346
- جاده زرین سمرقندناصر ملک مطیعی1346
- سالار مرداننظام فاطمی1347
- مردان روزگارمازیار پرتو1348
- گرفتارمحمود کوشان1348
- قیصرمسعود کیمیایی1348
- قصه دل هاحمید مجتهدی1348
- قصر زرینمحمدعلی فردین1348
- جیب بر خوشگلهتوکرانیان اوغلو1348
- مرید حقنظام فاطمی1349
- علی بی غمعباس کسایی1349
- طوقیعلی حاتمی1349
- سوگولیفریدون ژورک1349
- سکه شانسایرج قادری1349
- رقاصه شهرشاپور قریب1349
- نقره داغایرج قادری1350
- لوطیخسرو پرویزی1350
- کلبه ای آنسوی رودخانهاحمد شیرازی1350
- ایوبفریدون ژورک1350
- سه قاپزکریا هاشمی1350
- کاکوشاپور قریب1350
- قصاصنظام فاطمی1350
- غلام ژاندارمامان منطقی1350
- پهلوان مفردامان منطقی1350
- پلخسرو پرویزی1350
- باباشملعلی حاتمی1350
- میهن
- مهدی مشکی و شلوارک داغنظام فاطمی1351
- مردفریدون ژورک1351
- قلندرعلی حاتمی1351
- سرگروهبانسعید مطلبی1351
- خاطرخواهامیر شروان1351
- مردان خلیجنظام فاطمی1351
- عروس استانبولعثمان سلان1351
- ناخداامیر شروان1352
- شیخ صالحامان منطقی1352
- شورشرضا میرلوحی1352
- سرابفریدون ژورک1352
- دشمنخسرو پرویزی1352
- صلات ظهرسعید مطلبی1353
- ترکمنامیر شروان1353
- اوستا کریم نوکرتیممحمود کوشان1353
- ابرمردداوود اسماعیلی1353
- آقا مهدی وارد می شودفریدون ژورک1353
- به خاطر دخترم
- ده بومی کوچکپیتر کالینسون1353
- همتخسرو پرویزی1354
- عبور از مرز زندگیرضا صفایی1354
- پاشنه طلانظام فاطمی1354
- اخم نکن سرکارامیر شروان1354
- میهمانکامران قدکچیان1355
- کلک نزن خوشگلهسعید مطلبی1355
- شادی های زندگیمحمود کوشان1355
- سینه چاکایرج قادری1355
- چلچراغخسرو پرویزی1355
- بتایرج قادری1355
- بابا گلی به جمالتامیر شروان1355
- آتش جنوبآلن برونت1355
- سربازمحمدرضا فاضلی1356
- دو مرد خشنحاتم گرجی1357
- تا آخرین نفسکامران قدکچیان1357
- برزخی هاایرج قادری1361
- نقش نگارعلی عطشانی1392
- سلطان صاحبقران (مجموعه تلویزیونی)علی حاتمی1354
- جاده زرین سمرقند1346
- میلیونر فراری1345
- یک پارچه آقا1344
- مردها و جاده ها1342
- میلیونر فراری (1345)
رضا عطاران و ناصر ملک مطیعی
ناصر ملک مطیعی
مهران مدیری و ناصر ملک مطیعی
منبع: نمناک

«عصبانی نیستم»، دومین ساخته رضا درمیشیان، پس از پنج سال جنجال و کشمکش، سرانجام در روز دوازدهم اردیبهشت، روی پرده سینماها رفت و با اینکه سال ها از ساخت فیلم گذشته بود، با استقبال خوبی از سوی مخاطب روبه رو شد. این فیلم که ۲۱دقیقه از نسخه اصلی کوتاه تر است، هم اکنون با مبلغ فروش۱۸۹۶۸۲۸۰۰۰ تومان، یکی از فیلم های پرفروش این روزهای سینمای ایران است. با توجه به اینکه بیش از پنج سال از ساخت فیلم گذشته و فیلمهای اجتماعی در زمان خودشان قابل بررسی هستند و با اینکه دیویدیهای فیلم در دسترس مردم بود، تصور چنین استقبالی نمی رفت.
«عصبانی نیستم» قرارداد خود را در شهریور سال ۹۳ در گروه سینما آفریقا به ثبت رسانده بود اما در مهر همان سال، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با ارسال نامهای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اجازه اکران این فیلم و هفت اثر سینمایی دیگر را صادر نکرد و از آنها با عنوان «فیلمهای مرتبط با فتنه» نام برده بود. در آبان همان سال، علی جنتی، وزیر ارشاد وقت، از اکراننشدن این فیلم تا زمان اعمال سانسورهای جدید خبر داد و اعلام کرد که وی اقدام به مشاهده فیلم و میزان اعمال سانسور بر آن میکند. اما این تازه شروع ماجرا بود و عصبانی نیستم تا اواسط اردیبهشت سال جدید، در هزارتوی اکران، سرگردان بود.
ماجرای پنج سال توقیف فیلم چه بود؟
«عصبانی نیستم» در سی و دومین جشنواره فیلم فجر، با استقبال شدید مخاطب رو به رو شد. این فیلم همچنین در شصت و چهارمین دوره جشنواره برلین، به عنوان تنها نماینده سینمای ایران به نمایش درآمد و استقبال خوبی هم از آن صورت گرفت. این فیلم بارها تا مرحله اکران پیش رفت اما بنا به دلایل مختلف، به تعویق می افتاد. قرار بود فیلم در تاریخ بیست و نهم آذر سال گذشته اکران شود که با بیانیه تهدیدآمیز بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق، از نوبت اکران خارج شد.
پس از استقبال گسترده از فیلم در جشنواره سی و دوم انتظار می رفت فیلم به سرعت اکران شود اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه پس از پنج سال با کشمکشهای فراوان آنچه اتفاق افتاد، چیزی جز فیلم سوزی نبود. در آبان ۱۳۹۳ محمدرضا فرجی، مدیر کل سینمای حرفهای از زیرمجموعههای سازمان سینمایی در نامهای به ابوالحسنداودی، ريیس وقت شورای صنفی اکران خواستار خارج شدن «عصبانی نیستم» از دستور اکران شد.
در نامه فرجی آمده بود: «با توجه به حواشی به وجود آمده در خصوص فیلم «عصبانی نیستم» و اعلام نظر کمیسیون های محترم فرهنگی و اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی و حسب نظر مقام عالی وزارت و ريیس محترم سازمان، نظر به اینکه انجام اصلاحات خواسته شده مستلزم صرف زمان بیشتری است، مقتضی است فیلم یاد شده اكنون از دستور اکران خارج شود؛ بدیهی است پس از انجام اصلاحات و تایید وزیر محترم تصمیم نهایی اتخاذ خواهد شد».
«عصبانی نیستم» روایتگر داستان عاشقانه ای است که با وقایع سیاسی گره می خورد. نوید (با بازی نوید محمدزاده) و ستاره (باران کوثری) تلاش می کنند در بدترین شرایط، زندگی عاشقانه ای داشته باشند. برخلاف اغراقهای جاری در فیلم، آنچه میان نوید و ستاره اتفاق میافتد، محسوس و قابللمس است.
نوید محمدزاده دانشجوی ستارهدار و اخراجی است که برای فراهمآوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بیاخلاقیهای جامعه، با خود تمرین میکند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر موردعلاقهاش «ستاره» را از دست ندهد.
در تمام این سالها نه تنها رسانهها بلکه اکثر هنرمندان سینمایی و غیر سینمایی به اکران نشدن این فیلم واکنش نشان دادند، به خانه سینما و وزارت ارشاد نامه نوشتند که شاید اگر همین پیگیری ها نبود، امروز هم شاهد اکران فیلم نبودیم و «عصبانی نیستم» در چرخه بی رحم اکران خرد می شد و از بین می رفت.
فیلمساز غیر وابسته
رضا درمیشیان با ساخت تنها سه فیلم، امروز یکی از مطرح ترین کارگردانان سینمای ایران محسوب میشود. او فعالیت سینمایی خود را از ابتدا به عنوان نویسنده، منتقد و روزنامه نگار سینمایی در نشریات تخصصی سینما آغاز کرد و سپس به عنوان نویسنده فیلمنامه، دستیار کارگردان و برنامهریز وارد عرصه سینمای حرفهای شد و با کارگردانان مطرحی چون داریوش مهرجویی، علیرضا داودنژاد و فریدون جیرانی همکاری کرد.
او در سال ۹۰ نخستین فیلم بلند سینمایی خود به نام «بغض» را ساخت. این فیلم در حالی از بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر کنار گذاشته شد که نمایش جهانی آن در سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم مونترال آغاز و در نزدیک به ۲۰جشنواره جهانی به نمایش درآمد و برنده جوایز متعددی شد. رضا درمیشیان برای «بغض» برنده جایزه بهترین کارگردانی فیلم اول و خلاقیت و استعداد درخشان از ششمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران شد.
این کارگردان همواره نگاهش به جامعه و اتفاقات جاری در آن بوده است و فیلمهایش با کشمكشهای اینچنینی رو به رو بودهاند اما در میان سه فیلم «بغض»، «عصبانی نیستم» و «لانتوری»، «عصبانی نیستم» سخت ترین شرایط را پشت سر گذاشت.
در اولین نمایش این فیلم در پردیس سینمایی کوروش رضا درمیشیان، باران کوثری، نوید محمدزاده، رضا بهبودی، هایده صفییاری، محمدرضا دلپاک، مهدی بدرلو، علی اظهری، میثاق زارع و وحید زاهدی حضور پیدا کردند.رضادرمیشیان که فیلمش بعد از پنج سال به نمایش درآمده در صحبتهایش بیان کرده بود: «من رضا درمیشیان هستم. یک فیلمساز غیر وابسته، غیر سفارشی ساز و غیر خودی. افتخار میکنم که برای مردم فیلم میسازم و نه از جیب مردم. این فیلم را تقدیم می کنم به همه دانشجویان مظلوم سرزمینم».
علاوه بر جذابیت فیلم و موضوع آن، همین مساله «وابسته نبودن» یکی از مهمترین دلایلی بود که مردم را برای دیدن فیلم به سینماها کشاند؛ فیلمی که پیشتر در دسترس مردم قرار گرفته بود و البته آن را با کیفیت پردهای دیده بودیم اما باز هم برای حمایت از فیلم و عوامل آن که سالها بی هیچ دلیل موجهی از اکران دور مانده بودند، مردم خود را به سینماها رساندند و فیلم را تماشا کردند.
یک فیلم بحث برانگیز
«امیر العمری»، منتقد سینمایی مصر، فیلم «عصبانی نیستم» ساخته «رضا درمیشیان»، کارگردان جوان ایرانی را یکی از فیلمهای بحثبرانگیز در ایران دانسته و نوشته است: «کارگردان جوان این فیلم به صراحت درباره شرایط سیاسی و اجتماعی ایران فیلم ساخته است اما اهمیت فیلم به توانایی کارگردان آن در اجتناب از سبک واقعگرایی و روایت مستقیم داستان بازمیگردد.
در ادامه نقد منتقد مصری آمده است: «نکته دومی که فیلم را متمایز میکند، این است که با وجود اینکه موضوع فیلم داستانی لاینحل را روایت میکند و افق امیدی پیشروی قهرمان داستان وجود ندارد و امکان برطرف شدن مشکل و خروج او از تنگنا بعید به نظر میرسد اما فیلم جنبه سرگرمی و شوخی خود را در بسیاری از صحنهها حفظ کرده است. با وجود اینکه «عصبانی نیستم» یک فیلم رئال است اما رابطه دو قهرمان اصلی در لایهای از حس رمانتیک پوشیده شده و تا پایان فیلم این احساس میان دو قهرمان نمود دارد.عنصر مکان به صورت جدی در فیلم «عصبانی نیستم» وجود دارد؛ به گونهاي که شهر تهران را با تمام مشخصاتش از جمله شلوغی خیابانها، سر و صدا، آلودگی هوا و طبقات مختلف مردم به شکل امروزیاش نشان میدهد.
تصویربردار این فیلم در ایجاد یک ترکیب تجسمی عالی همراه با حفظ تازگی تصاویر بسیار موفق بوده است. در تدوین هم میبینیم که با این تصاویر بازی بسياری شده است؛بهگونهاي به نظر میرسد مخاطب آنچه را قهرمان داستان حس میکند، او هم احساس میکند و با بالا گرفتن بحران روحی قهرمان، موسیقی هم شدیدتر میشود. مسئول مونتاژ فیلم به خوبی توانسته میان صدا، موسیقی و تصاویر هماهنگی ایجاد کند و گویی فیلم از ذهن یک انسان خیالپرداز و معتاد به داروهای آرامبخش سرچشمه گرفته است».
منبع: سایت روزنامه قانون

اولین کارهایشان زمانی بین مردم رواج پیدا کرد که هنوز خبری از تلگرام و اینستاگرام نبود. تیمشان انیمیشن را می ساخت و بعد در فیسبوک منتشر می کرد. بعد هم مردم آن انیمیشن را در گوشی تلفن همراهشان ذخیره می کردند و با یکدیگر به اشتراک می گذاشتند. بعد از آن یواش یواش طرفداران زیادی پیدا کردند و از طرفی هم با روی کار آمدن شبکه های مجازی جدید مانند تلگرام و اینستاگرام به مرور به تعداد طرفدارانشان افزوده شد. البته ماهیت کار دیرین دیرین هم تغییر کرد و بیشتر به سمت نقد موضوعات روز سیاسی و اجتماعی رفت.
به گزارش ایسنا، «شهروند» در ادامه نوشت: محمد ابوالحسنی که خودش در رشته مهندسی تحصیل کرده، به دلیل دغدغه های اجتماعی و فرهنگی که در ذهنش داشت قید مدرک گرایی را زده و وارد کار انیمیشن سازی شده است. حالا او چهره شناختهشدهای در این حوزه است و همین هم باعث شده شبکههای ماهوارهای فارسیزبان برای جذب این هنرمند ایرانی پیشنهادات وسوسهانگیزی به او بدهند. ابوالحسنی در ادامه از سختیهای کار، نگاه انتقادگرش به مشکلات اجتماعی، حواشی شوخی با شخصیتهای مشهور تا ادامه راه در این مسیر میگوید.
یک تهیهکننده و ایدهپرداز انیمیشنهای طنز و فانتزی خودش چه روحیهای دارد؟
دوستانم میگویند ریزبین و جدی هستم اما به نظر خودم به جای ریزبینبودن بیشتر انتقادگر و جدی هستم.
یعنی کسی که با لحن طنزآمیز انیمیشنهایش بین مردم شناخته شده، شخصیتی شوخطبع و بذلهگو نیست؟!
درجه شوخطبعی من به نسبت جدیبودنم خیلی کمتر است. من اصلا آدم بذلهگویی که در یک جمع بگوید و بخندد، نیستم! (با خنده)
تا قبل از این تصورم این بود که کاراکتری جدی و بدون شوخطبعی ذاتی نمیتواند وارد فضای طنز شود، ولی میدانم که رشته تحصیلی شما یک رشته کاملا جدی مثل عمران بوده است؛ یک مهندس عمران چطور وارد فضای کار انیمیشن شد؟
رشته تحصیلی من در دبیرستان هم ریاضیفیزیک بود و بعد کنکور دادم و در رشته عمران دانشگاه تهران قبول شدم. طبیعتا درسم را هم جدی دنبال کردم اما در همان دوران دانشجویی مجوز چاپ و نشر گرفتم و در حوزه انتشارات مشغول به کار شدم. درحالی که آن زمان مجوز انتشارات را به افراد بالای ٢٥سال، متأهل با ٥سال سابقه کار میدادند اما وقتی مدیرکل ارشاد دید که من خیلی به کارهای فرهنگی علاقه مند هستم، مجوز انتشارات را به من داد. بنابراین علاقه زیادی به کارهای فرهنگی داشتم و در دانشگاه هم کارهای فرهنگی مختلفی انجام میدادم. درهمین مسیر کارم را ادامه دادم تا اینکه سال ٨٣ وارد کار انیمیشن شدم.
آقای ابوالحسنی شما از سال ٨٣ وارد کار انیمیشنسازی شدید اما واقعیت این است که انیمیشن دیریندیرین باعث شد تا شناختهتر شوید مخصوصا بین مردم. کارهای قبلیتان چه بود؟
ببینید من از همان سال ٨٣ انیمیشن را با یک تیم ١٢نفره شروع کردم و تا سال ٨٨ تیم به ١٧٠نفر رسید. در این ٥سال نزدیک به ٢هزار انیمیشن فرهنگی ساختیم. انیمیشنهایی در مورد آب، برق، گاز، موادمخدر، پلیس و بهداشت. اتفاقا یکی از انیمیشنهایی که آن زمان معروف هم شد، آیتم «حسن دست نزن خطرناکه» بود. البته اسم حسن هم مشکلساز شد و جلوی این کار را گرفتند و این انیمیشن ادامه پیدا نکرد. این دوران از فعالیتها و انیمیشنسازی ما، همزمان با دولت دوم محمود احمدینژاد بود؛ بنابراین کارکردن در فضای آن زمان سخت شد. دولت به ارگانها نامه میزد که با تیم ابوالحسنی کار نکنید یا حتی صداوسیما هم به شبکههای مختلف نامه زده بود که کار ما را پخش نکنند! همین شد که شاید در آن دوران به ما اجازه بیشتر دیدهشدن بین مردم داده نشد، اما درنهایت سال ٩٢ با تغییر دولت و ریاستجمهوری حسن روحانی ما توانستیم به عرصه برگردیم و شناختهتر شویم.
گفتید جلوی پخش انیمیشن «حسن خیلی خطرناکه» را گرفتند! چرا؟ مشکلش چه بود؟
راستش نمیدانم. جدا از اینکه نام فامیلی خود من ابوالحسنی است، اسم پسرم هم حسن است! اما به خاطر تشابه اسمی حسن با برخی از شخصیتهای سیاسی برایش جوک ساختند. همین موضوع دردسرساز شد و درنهایت جلوی ادامه کار را گرفتند.
در ٤سالی که از دولت محمود احمدینژاد تا دولت حسن روحانی، بین کار و تعاملتان با دولتیها وقفه افتاد، چکار میکردید؟
از سال ٨٨ که ما دیگر برای دولت کار نمیکردیم، با آقای علی درخشی از کارگردانان موفق و محمدرضا علیمردانی صداپیشه کارهای مختلفی برای مردم ساختیم و فقط در اینترنت منتشر کردیم. مثل انیمیشنی به نام حیاتوحش و انقراض که اتفاقا در طرح موضوع هم نگاه من این بود که این انیمیشن نه میخواهد از تلویزیون پخش شود نه پیامی بدهد و فقط قرار است مردم در اینترنت و موبایلهایشان آن را ببینند و لذت ببرند. به اقتضای آن زمان که هنوز شبکههای اجتماعی اینقدر گسترده نشده بود، یادم است که خیلی هم از آن استقبال شد و مردم انیمیشنها را برای هم بلوتوث میکردند. درنهایت هم در جشن خانه سینما و جشن پویا نمایی جایزه گرفت. این موضوع نکته مهمی را برای ما روشن کرد و آن هم این بود که ما بدون حمایت یک دولت و تلویزیون هم میتوانیم مخاطبان و مردم را داشته باشیم.
با اینحال با روی کارآمدن دولت یازدهم شما دوباره به عرصه تلویزیون برگشتید. آن هم با انیمیشنی که حسابی خودش را در دل مردم جا کرد. ایده «دیریندیرین» از کجا آمد و چطور متولد شد؟
راستش در آن سالها با وجود اینکه موفقیت هم کسب کردیم اما خیلی سخت گذشت. ٤سال زمان برد تا هزینههایی که کرده بودیم، جبران شود. حتی من حسرت کارخانههای لبنیاتی را میخوردم! چرا؟! چون وقتی به کارشان فکر میکردم، با خودم میگفتم اینها از دامداریها شیر را میخرند، در کارخانه خودشان پاستوریزه میکنند و داخل شیشه میریزند و میفروشند و آخر هفتهاش هم پولشان در جیبشان است. دنبال چنین کاری در انیمیشن میگشتم؛ یعنی کاری که زود بازده باشد، چون ذات انیمیشن دیربازده بود. بنابراین به ذهنم رسید که مثل روزنامهها که کاریکاتور روز دارند، ما هم همین کار را با انیمیشن انجام دهیم. یعنی با موضوعات روز اجتماعی انیمیشن بسازیم و بهطور گسترده در فضای مجازی منتشر کنیم. با این حال، ٢سال طول کشید تا این ایده در پیشتولید چکشکاری شود و درنهایت اوایل سال ٩٤ انیمیشن دیریندیرین متولد شد.
«دیریندیرین» عنوان خوشآهنگی است اما در ظاهر مفهومش خیلی مشخص نیست. اصلا دیریندیرین یعنی چی؟
طبیعتا همین ریتمی که میگویید برای ما در جاندادن به یک انیمیشن مهم بود، ضمن اینکه «دیرین» یک معنای تاریخی دارد و در واقع گاهی داستانهایش هم به دوران دیرین برمیگردند!
در این ٣سال و ٢ماهی که از عمر انیمیشن دیریندیرین میگذرد، تعداد آیتمها به چند قسمت رسید؟
نزدیک به هزار و ٦٠٠ قسمت.
٣سال و ٢ماه، هزار و ١٥٧روز است. یعنی شما در یک روزهایی بیشتر از یک قسمت انیمیشن ساختهاید؟
بله؛ گاهی اوقات مناسبتها و اتفاقات بیشتر بودند و پتانسیل بیشتر کارکردن را داشت؛ بهطبع ما هم بیشتر ساختیم.
آقای ابوالحسنی بدون شک در این چند سال خیلی از مردم قسمتهایی از انیمیشن دیریندیرین را برای یکبار هم که شده، دیدهاند. در عصر تکنولوژی که بازار این نوع کارها کم نیست، چه اتفاقی برای یک انیمیشن میافتد که بیشتر از رقبا دیده میشود و مخاطب جذب میکند؟ منظورم این است که ابزار و فوتوفن کارتان چیست؟
موفقیت دیریندیرین به خاطر ایدهاش است؛ چراکه با موضوعات روز کار میکند. مسائلی که مردم دربارهاش حرف میزنند و برایشان مهم است. در واقع دیریندیرین به نوعی حرف دل مردم را بیان میکند. با این حال داشتن یک تیم قوی، خوشفکر و توانمند هم به این موفقیت کمک کرده است. این انیمیشن حاصل کار ٤گروه است. یک، تیم تولید که کارشان شامل انتخاب سوژه، ایدهپردازی و سناریونویسی تا طراحی و دوبله میشود. دو، تیم انتشار که انیمیشنها را به صورت گسترده در فضای مجازی منتشر میکنند. سه، مارکتینگ و چهارم هم تیم تحقیق و توسعه که کارها را آنالیز میکند تا هر روز کارمان رابالاتر نگه داریم.
پس یک تیم از مجموعه شما به صورت تخصصی روی شبکههای مجازی و انتشار ویدیوها در آنها متمرکز است. فیلتر تلگرام روی کار شما چه تاثیری گذاشته است؟
راستش از وقتی که تلگرام فیلتر شده، اعضای کانال ما بیشتر هم شده است! یعنی کانال ما همچنان عضو میگیرد اما از آنطرف به دلیل سختترشدن دسترسی و کمشدن سرعت تعداد بازدیدها کاهش پیدا کرده است.
عموما وقتی که صحبت از انیمیشنی مثل «دیریندیرین» میشود، نخستین چیزی که به ذهن مردم میرسد، یک کارتون طنز و خندهدار است. «دیریندیرین» از ذهن شما متولد شده، بنابراین میخواهم بدانم نگاه خودتان به این انیمیشن چیست؟ صرفا یک کار فانتزی و مفرح است یا کاری انتقادی همراه با طنزی نیشدار؟
ببینید دیریندیرین ٢ رسالت دارد. یکی بحث فرهنگسازی است و دیگری انتقال انتقادات مردم از مسئولان. بنابراین گاهیاوقات داستان این انیمیشن برای آموزشدادن مسائل فرهنگی است که طبیعتا مردم را نشانه میگیرد؛ مثل کممصرفکردن آب یا رانندگی و غیره؛ گاهی هم داستانها مسائل تندوتیز سیاسی مطرح میکند که اتفاقا خیلی هم تندوتیز است اما چون با طنز درآمیخته شده، لطیفتر بیان میشود.
پس ایده شما بیشتر زبان انتقادی دارد. اما میخواهم بدانم بازتابش چه بوده؟ یعنی در مدتی که این رویه را در دیرین دیرین اجرا کردید نتیجهاش چه شده؟ آیا بیان مسأله در قالب طنز بیشتر از لحن جدی و کوبنده در مخاطب تأثیر گذاشته؟
ببینید خیلی وقتها نمیشود یک سری مسائل را خیلی رک و بدون پرده بیان کنیم. اما من فکر میکنم هنر ما این است که همان مسائل و مشکلات در قالب طنز بیان شوند. با این روش هم موضوع مغفول واقع نمیشود و هم اثربخش خواهد بود. با این تفسیر فکر میکنم دست به دست شدن دیریندیرین در شبکههای اجتماعی و بین مردم به معنی بازتاب مثبت این نوع انیمیشنها است.
یک نکتهای که برنامههای طنز و انیمیشنها دارند مبتلاکردن مخاطبانشان به یکسری لحن، لهجه و کلمات طنز جدید است. یعنی در این نوع کارها معمولا واژههای طنز خیلی زود از دل مطلب بیرون کشیده میشوند و عدهای برای خنداندن اطرافیانشان از این کلمهها استفاده میکنند. در سناریوها به این موضوع توجه میکنید؟ چون بههرحال درکنار پیام فرهنگی انیمیشن یک سری واژهها و لحنها هم تأثیر فرهنگی در کلام مردم میگذارند.
درست است خیلیها را دیدهام که با ادبیات دیرین دیرین با هم صحبت میکنند؛ حتی در شرکت خودمان. اما بههرحال در دیریندیرین ادبیات کهن لحاظ شده است وخیلی از عبارتهایی که در آن به کار میرود در ادبیات قدیم وجود داشته. با همه اینها من ایرادی در این مسأله نمیبینم و فکر نمیکنم این موضوع دستور زبان ما را خراب کند!
آدمهای مشهور یا کارهای پر مخاطب همیشه هم تعریف و تمجید نمیشوند. بالاخره روحیه اعتراضی و انتقادی عدهای، قطعا در این سالها برای شما مزاحمت یا حتی تهدید هم ایجاد کرده، درست است؟
بله؛ به هرحال گاهی که ما در انیمیشنها، مستقیما روی یک شخصیت یا چهره شناخته شده دست میگذاریم، زنگ میزنند و ابراز ناراحتی میکنند که مثلا چرا یک چنین چیزی را برای ما ساختهاید؟! اما عجیبترین اعتراضی که به ما شد به خاطر آیتمی با عنوان «زنبیل قرمزی» بود. انیمیشنی که ما در مورد احمدینژاد و یارانشان ساختیم و در آن کاراکترهای انیمیشن زنبیل قرمز دست گرفته بودند و در جاهای مختلف تحصن میکردند. بعد از انتشار این انیمیشن یک سری از کاربران شبکههای اجتماعی به ما حملهور شدند و حتی ما را تهدید جانی هم کردند.
با وجود این مشکلات چقدر خودتان را سانسور میکنید؟
سوال خیلی سختی است. ببینید به هرحال ما میخواهیم در کشور خودمان کار کنیم و باید جوری باشد که هم بتوانیم حرفمان را بزنیم و هم ادامه دهیم. ما هیچوقت نمیخواهیم کاری کنیم که جلوی دیریندیرین را بگیرند. بنابراین من اسمش را سانسور نمیگذارم. به نظر من این هنر ما است که بتوانیم با همه شرایط و ممیزیهایی که در کار وجود دارد باز هم حرفمان را در یک انیمیشن و با لحنی طنزآمیز بیان کنیم.
یک کار مهمی که تیم دیریندیرین انجام میدهد این است که حوادث و اتفاقات روز را رصد میکند و بر مبنای اخبار انیمیشن میسازد. اما گاهی این خبرها تلخ هستند و جای شوخی ندارند، مثل زلزله، آتشسوزی پلاسکو یا سانچی. مرز باریک بین طنز خندهدار و طنز تلخ را چطور مدیریت میکنید؟
ببینید به هرحال حوادث تلخ جمعی، روی احساسات تکتک آدمهای کشور تأثیر میگذارد. مثلا در انیمیشنی که برای سانچی ساختیم آقای علیمردانی با بغض روی آن صحبت میکرد. بنابراین درست است که ما با همان کاراکترهای انیمیشنی یک موضوع را طرح میکنیم. بنابراین الزام ما این نیست که همه این آیتمها باید مردم را بخنداند.
از بین انیمیشنهایی که شبیه به سبک کاری خودتان است، کاری هست که دوست داشته باشید؟
من کارهای سروش رضایی یا همان سوریلند را دوست دارم. به این دلیل که کار خودش است یعنی همان ایدهای است که در ذهن خودش متولد میشود. الان خیلیها هستند که در این حوزه کار میکنند ولی بیشتر کپیبرداری از کارهای دیگران است. به نظر من تقلید جواب نمیدهد چرا که اصلا انیمیشن موضوع رقابتی نیست و بازارش فقط به محتوا نیاز دارد.
آقای ابوالحسنی، گفتید که در دولت دوم محمود احمدینژاد فضای کار برای شما تنگ شد تا جایی که قید کار کردن با دولتیها و تلویزیون را زدید. اما در چندسال اخیر و با تغییر دولت، دیریندیرین از تلویزیون هم پخش میشود و ظاهرا دوباره تعاملی بین هنرمندان و دولت روحانی برقرار شده است.
بله؛ شرایط خیلی بهتر شده است. به هرحال ما یک زمانی تصمیم گرفتیم که به صورت مستقیم برای یک ارگان یا نهاد دولتی انیمیشن نسازیم. اما الان در فضایی که وجود دارد انیمیشنی مثل دیریندیرین میتواند در بحث فرهنگسازی با نهادهای مختلف همکاری کند. مثل همکاری خیلی خوبی که با جمعیت هلالاحمر داشتیم و آیتمهایی با مضمون زلزله و ایمنی در سفرهای نوروزی ساختیم.
به واسطه گستردهتر شدن شبکههای مجازی، کلیپها و تصاویر در دنیای بدون مرز اینترنت تبادل میشوند. این اتفاق قطعا برای دیرین دیرین هم افتاده است. شما بهعنوان ایدهپرداز اولیه و تهیهکننده این انیمیشن، از طرف شبکههای آن طرف آب هم پیشنهاد کار داشتهاید؟
بله؛ از شبکههای فارسی زبان خیلی پیشنهاد کار داشتهایم میگویند بیایید برای ما دیریندیرین بسازید. پیشنهادات آن چنانی و وسوسهانگیز با دستمزدهای بالا و حتی دادن اقامت! اما من هیچوقت چنین پیشنهادهایی را قبول نمیکنم.
پیشنهاد دستمزد بالاتر و اقامت در یک کشور خارجی چیزی نیست که هر کسی خیلی راحت به آن نه بگوید. چرا قبول نکردید؟
بازار کار ما بازار کار داخلی است. یعنی ما برای همین مردم کار میکنیم و خودمان هم باید کنارشان باشیم. رسالت کار ما این نیست که برویم در یکجای گرم بنشینیم و از دور بگوییم لنگش کن! خود ما باید در شرایط و مشکلات باشیم و لمسش کنیم تا بتوانیم کار اثرگذار بسازیم. کسی که تابهحال گرانی را لمس نکرده چطور میتواند از گرانی انتقاد کند؟! یا کسی که تابهحال پشت ترافیک نمانده و ریههایش طعم هوای آلوده را نچشیده چطور میتواند دغدغه این مردم را درک کند؟!
گفتید شخصیت شما خیلی جدی است و برعکس کارتان که با طنز همراه است، خود شما فرد شوخ طبعی نیستید. بین کاراکترهای دیریندیرین شخصیتی وجود دارد که به شما شبیه باشد؟
فکر کنم پیرهن قهوهای از همه شخصیتهای دیریندیرین به من شبیهتر است.
آقای ابوالحسنی با توجه به همه تجربیات و فرازونشیبهایی که در کارتان تجربه کردهاید، فکر میکنید عمر دیریندیرین چقدر است؟
ببینید هر کاری یک عمری دارد اما ما برای دیریندیرین عمر طولانی تصور کردهایم یعنی حتی بیشتر از عمر کلاغ! به نظر من تا زمانی که در دنیای آدمها، مشکلات و معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وجود دارد همیشه مسائل و مصایب قابلبحثی هم وجود خواهد داشت که میتوان در در موردش حرف زد و انتقاد کرد.

همزیستی نیوز - بعد از موافقت استاندار هرمزگان و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای استفاده از لباس سنتی توسط زنان کارمند در ادارههای این استان، سرپرست میراث فرهنگی شهرستان میناب به همراه جمعی از همکارانش، همزمان با هفته میراث فرهنگی با لباس بندری به محل کارشان رفتند؛ اقدامی که با تردید انجام شد.
فاطمه باستانی، سرپرست میراث فرهنگی میناب، درباره تجربه خود در گفتوگو با ایسنا گفت: زمانی که وارد دانشگاه شدم و کتابِ خود را با عنوان «بادله پوشان» نوشتم، دغدغههای بسیاری برای پوشش سنتی زنان و مردان هرمزگان داشتم. چراکه حجم زیادی از پوشاک سنتی این استان، به دلایل مختلف، از بین رفته است.
او با اشاره به اینکه هنوز هم حد و مرزهایی برای رنگ و مدل لباس اداری برای زنان وجود دارد، افزود: برای عزیزانی که بیشترِ زمانِ خود را در محیط اداری میگذرانند، وجود این حد و مرزها سبب میشود که نتوانیم در حالت عادی از پوشاک سنتی خود استفاده کنیم. بسیاری فکر میکنند پوشاک سنتی فقط برای مهمانیهاست! به یقین اینگونه نیست! مگر چقدر به مهمانی یا عروسی میرویم که از این پوشاک فقط در آن مراسم استفاده کنیم؟!
سرپرست میراث فرهنگی شهرستان میناب اضافه کرد: زمانی که نگهبان اداره، من را با لباس سنتی دید، با تفکر اینکه من یک شهروند عادی بوده و سِمَتی ندارم، خطاب به من گفت: "خانم! شما که کارمند این اداره نیستید؟ کجا میروید؟!" این طور به نظر میرسد کسانی که لباس سنتی میپوشند، جزو مردم عادی محسوب میشوند!
باستانی با بیان اینکه استفاده از پوشش محلی در محل کار یک تابو محسوب شده و شکستن این تابو از سوی همکارانش برای بسیاری غیر منتظره بوده است، گفت: متاسفانه مصوبههای ما همیشه در حد کاغذ هستند! آنقدر برای زنان کارمند و فرهنگیان حد و مرز و خطوط قرمز تعیین شده که در زمان تصمیم گیری برای استفاده از پوشش محلی و با موافقت استاندار، از حراست اداره و بخشهای دیگر پرس و جو کردیم.
او افزود: این کار به پیشنهاد یکی از همکاران اداره کل میراث فرهنگی بندرعباس انجام شد، تا حداقل برای دو ساعت از پوشاک سنتی در محل کار بهره مند باشیم. ما برای آنکه خودمان را مطرح کنیم این کار را انجام ندادیم، بلکه به عبارتی تصمیم گرفتم شروع کننده این حرکت زیبا و ماندگار باشیم. معمولا سازمان میراث فرهنگی ایده پردازی های زیادی دارد، اما زمانی که به مرحله عمل میرسد، تردید هم به همراه آن میآید.

سرپرست میراث فرهنگی شهرستان میناب اضافه کرد: با همان لباس سنتی برای جلسهای که داشتم به فرمانداری میناب رفتم، و وقتی نگهبان فرمانداری من را با آن لباس دید، پرسید: "خانم کجا میروید؟!" حتی همکارانم که در اولین برخورد من را با لباس سنتی در فرمانداری دیدند، نشناختند و فکر کردند من یک شهروند عادی هستم که به اشتباه وارد ساختمان فرمانداری شدم!
او درباره اینکه تصمیم دارد همچنان با لباس بندری در محل کار خود حاضر شود، اظهار کرد: فکر میکنم برای ادامه انجام این کار هنوز تردید دارم و همچنان باید منتظر بازخوردهای مثبت و منفی باشم. اما دوست دارم در جلسههای رسمی این کار را انجام دهم. به همین دلیل تصمیم داریم با همکاری اداره ارشاد، حد و مرزی برای لباس سنتی که میتوان در اماکن اداری پوشید، تعیین کنیم تا در عین سنتی بودن، یک لباس موقر و بدون زرق و برق در ادارهها بپوشیم. زیرا بسیاری از مردم عادی برای بازار لباس سادهتر و برای مراسم عروسی لباس پر زرق و برقتری میپوشند. به همین دلیل امیدواریم تا ۱۰ روز آینده طرحی را به بنیاد مد و لباس ارائه دهیم تا هر کسی که میخواهد در این طرح مشارکت کند لباسی بپوشد که با عرف همخوانی داشته باشد.
باستانی همچین درباره واکنشها به پوشیدن لباس سنتی در محل کار گفت: پوشیدن لباس بومی اولین خوشحالی و شادی همکاران بود، همگی حس خوبی داشتیم، خوشحال بودیم و میخندیدم. اما اربابرجوعها متعجب نگاه میکردند و برخی از آنها ابراز خوشحالی هم میکردند. برخی از همکاران مرد ابراز خوشحالی میکردند و احسنت میگفتند و برخی دیگر هم به شوخی و کنایه به ما یادآوری میکردند که محیط اداری، پارک یا بازار نیست.
به گزارش ایسنا، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان همزمان با روز ملی خلیج فارس در هشتمین جشنواره بینالمللی فرهنگی – هنری خلیج فارس از موافقت وزیر و استاندار هرمزگان برای استفاده از لباس سنتی بندری توسط زنان کارمند و فرهنگیان در ادارات و مدارس سراسر استان خبر داد.


«شهرداری همیشه خیلی مظلومانه مورد هجمه رسانهها و مردم قرار گرفته است. این هجمهها هم معمولاً در زمینه تخلفات مالی است. حتی یکسری طرح بررسی شهرداری تهران تا دمِ در مجلس رفت. اما مجلسیهای عزیز یکهو دیدند کارهای واجبتری مثل خوردن گلابی و آتش زدنِ برجام و پیگیری برای دیدنِ عکس دختر خوشگلا دارند. بعد هم تصمیم گرفتند وقتشان را با کارهای کم اهمیتی مثل «تحقیق و تفحص از شهرداری» هدر ندهند.»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ستون طنز خود نوشت: «پس از کش و قوسهای فراوان بالاخره محمدعلی افشانی با شعار «شهر زیستپذیر، شهروند مشارکتپذیر» شهردار تهران شد. ما تا الان چیزی نگفتیم که یک وقت شائبه دخالت یک روزنامه دولتی در انتخاب شهردار شکل نگیرد اما از نظر ما شعار کاری ایشان ایراد دارد و به عنوان یک شهروند نمونه چند شعار به ایشان پیشنهاد میدهیم.
الف) دکتر نجفی با آن کسوتی که داشت، یک دفعه مریض شد و مجبور شد استعفا بدهد. ما خیلی شناختی از آقای افشانی نداریم که چقدر اهل مریضی و دکتر رفتن و مریض بازی و... هستند ولی برای پیشگیری از هرگونه بیماری خواسته و ناخواسته، پیشنهاد اول ما شعار «شهر زیستپذیر، شهردار زیستپذیر» است.
ب) یکی از جاذبههای گردشگری تهران این است که شهروندان تهرانی در شش ماهه اول سال ریزگرد و در شش ماهه دوم سال ذرات معلق را تنفس میکنند. این وسطها هم یک اکسیژنی هم وارد ریههای مردم میشود که خیلی اهمیت ندارد. جلوی این پدیدهها را که نمیشود گرفت و باید روی مردم کار کرد. با این تفاسیر پیشنهاد میکنیم شهرداری تهران با شعار «شهر زیستپذیر، شهروند دوزیستپذیر» در مورد جهش ژنتیکی شهروندان تهرانی اقدام کند.
ج) در دوره قبلتر شهرداری (اشاره به دوره قالیباف خاصی نباشد)، تهران یک چیزی داشت به اسم کمربند سبز. ولی چون شهرداری وقت خیلی از کمربند و این قرتیبازی خوشش نمیآمد، با مشارکت بخش خصوصی و غیر خصوصی هر جایی که امکان داشت را کوبید و برج ساخت. حالا توصیه ما این است که در این دوره با شعار «شهر زیستپذیر، شهرداری مشارکتناپذیر» کمی بیخیال توسعه شهری شویم.
د) شهرداری همیشه خیلی مظلومانه مورد هجمه رسانهها و مردم قرار گرفته است. این هجمهها هم معمولاً در زمینه تخلفات مالی است. حتی یکسری طرح بررسی شهرداری تهران تا دمِ در مجلس رفت. اما مجلسیهای عزیز یکهو دیدند کارهای واجبتری مثل خوردن گلابی و آتش زدنِ برجام و پیگیری برای دیدنِ عکس دختر خوشگلا دارند. بعد هم تصمیم گرفتند وقتشان را با کارهای کم اهمیتی مثل «تحقیق و تفحص از شهرداری» هدر ندهند. حالا ما پیشنهاد میدهیم آقای افشانی با شعار «شهر زیستپذیر، شهرداری تفحصپذیر» جواب دندان شکنی به تمام هجمهها بدهند.
در پایان باید بگوییم که همه اینها حرف بود. اگر فقط قسمت اول شعار محقق شود و تهران همان شهر «زیستپذیر» شود کافی است. یعنی فقط خیالمان راحت شود از زلزله و سیل و نشست زمین و آلودگی هوا و ریزگرد و پارازیت نمیمیریم، بقیه خواستههایمان پیشکش.»