عزتالله انتظامی معروف به "آقای بازیگر" طی چند سال اخیر خانه نشین شده بود و ساعت 4 صبح، 26 مرداد ماه از دنیا رفت.
او که امسال در خرداد ماه؛ 94 سالگی را پشت سرگذاشت،خالق نقشهای ماندگاری در سینمای ایران بوده است.
عزتالله انتظامی سال 93 در سالروز تولدش اظهار امیدواری کرد همه سلامت باشند و او هم کمردردش بهبود پیدا کند.
او به ایسنا گفته بود: از ناحیه کمر درد زیادی دارم که حرکت کردن برایم مشکل شده است؛ دائم در خانه هستم و پزشک معالجم وضعیتم را زیر نظر دارد. بیشتر وقتم همچنان به مطالعه میگذرد.
عزتالله انتظامی متولد 30 خرداد 1303 در تهران فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای تهران که در سال ۱۳۳۲ به آلمان غربی رفت و در مدرسه شبانه تئاتر و سینما به نام «فولکس هوخ شوله» در «هانوفر» تحصیل کرد و در سال ۱۳۳۷ به ایران بازگشت.
از فیلمهای سینمایی این بازیگر که در این لینک تمام فعالیتهایش قابل مشاهده است میتوان به «آقای هالو»، «پستچی»، «گاو»، «ستارخان»، «صادق کرده»، «حاجی واشنگتن»، «گراند سینما»، «هامون»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «روز واقعه»، «خانهای روی آب»، «دیوانه از قفس پرید»، «گاو خونی»، «مینای شهر خاموش»، «آتش سبز»، «راه آبی ابریشم» و «چهلسالگی» اشاره کرد.
همزیستی نیوز- استخدام معلمان حقالتدریس، نیروهای پیشدبستانی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در چند سال اخیر یکی از موضوعات چالشی و بحث برانگیز حوزه تامین منابع انسانی در وزارت آموزش و پرورش بوده است.
به گزارش ایسنا، موضوع استخدام معلمان حقالتدریس همواره موافقان و مخالفان جدی داشته است و چندین مرتبه طرحها و اصلاحیههایی بر قوانین مجلس ارائه شده که برخی از آنها مورد تایید قرار نگرفته و برخی دیگر نحوه بکارگیری این گروه از معلمان را دستخوش تغییراتی کرده اما تا کنون استخدام قطعی آنها مسجل نشده است.
در همین راستا نمایندگان مجلس روز سه شنبه هفته گذشته یکبار دیگر تعیین تکلیف معلمان حقالتدریس را در دستورکار قرار دادند و نحوه استخدام معلمان حقالتدریس و آموزشیاران نهضت سوادآموزی را مشخص کردند. آنها طرح الحاق یک ماده به قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمان حقالتدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی را با ۱۵۴ رای موافق، ۱۳ رای مخالف و ۱۴ رای ممتنع از مجموع ۲۲۶ نماینده حاضر در مجلس به تصویب رساندند.
بر این اساس در صورت تایید شورای نگهبان، معلمان حقالتدریس، پیشدبستانی و آموزشیاران مستمر در نهضت سوادآموزی با طی یک دوره آموزشی و قبولی آزمون داخلی وزارت آموزش و پرورش به استخدام این وزارتخانه درمیآیند.
این قانون وزارت آموزش و پرورش را مکلف کرده است که مشمولان قانون اصلاح تبصره ۱۰ ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمان حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش مصوب ۱۳۹۵/۶/۳ را با شرایطی استخدام کند.
کلیه نیروهای حقالتدریسی و پیشدبستانی مشمول قانون مورد اشاره (شامل معلم، مربی پرورشی، تربیت بدنی، مشاور، مربی بهداشت و امور اداری) با توجه به رشته و دوره تحصیلی، جنسیت، سنوات خدمت و ظرفیت استخدام اعلامی توسط سازمان اداری و استخدامی کشور و بر اساس نیاز استانها باید یک دوره آموزشی را در دانشگاه فرهنگیان طی کنند تا پس از شرکت در آزمون پایان دوره و اخذ نمره قبولی (از سال دوم تا پایان برنامه پنج ساله ششم توسعه) به استخدام درآیند.
آموزشیاران و آموزشدهندگان مستمر (دو نفر و بالاتر) که قبل از سال ۱۳۹۲ با نهضت سوادآموزی همکاری داشتهاند (مشمولین قانون اصلاحی ۳ شهریور ۹۵) بعد از قبولی در آزمون داخلی که توسط وزارت آموزش و پروش برگزار میشود با توجه به نیاز آموزش و پرورش، رشته تحصیلی، جنسیت و سنوات خدمت و ظرفیت استخدام اعلامی توسط سازمان اداری و استخدامی کشور باید حداقل دوره یک ساله آموزشی را در دانشگاه فرهنگیان طی کنند و پس از قبولی در آزمون پایان دوره تا پایان برنامه ششم توسعه به استخدام درآیند.
نحوه آموزش در دانشگاه فرهنگیان و پذیرش بر اساس آییننامه اجرایی که حداکثر ظرف مدت سه ماه از تاریخ لازمالاجرا شدن این قانون توسط وزارت آموزش و پرورش و سازمان استخدامی کشور و نظارت دو نفر از اعضای کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری تهیه میشود و به تصویب هیئت وزیران میرسد، تعیین و بار مالی این قانون از محل حذف حقوق دریافتی حقالتدریسیهای تبدیل وضعیت شده در این قانون، در بودجه سنواتی تامین میشود.
عبارتی مشکل ساز در قانون جدید استخدام
۳۶ هزار آموزش دهنده مشمول قانون
علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در این باره توضیحاتی ارائه کرد و به ایسنا گفت: وزارت آموزش و پرورش مکلف است مشمولین قانون اصلاح تبصره ۱۰ ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف نیروهای حقالتدریس و آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی مصوب سوم شهریور ۹۵ را با رعایت مواردی استخدام کند. یک بخش مربوط نیروهای حقالتدریس و پیشدبستانی است که با توجه به رشته و دوره تحصیلی، جنسیت، سنوات خدمت و ظرفیتی که سازمان اداری استخدامی تعیین میکند یک دوره را در دانشگاه فرهنگیان طی میکنند و بعد از سپری کردن دوره آموزشی در آزمون پایانی شرکت میکنند و بتدریج تا پایان برنامه ششم توسعه استخدام میشوند.
وی افزود: عبارتی در این قانون آمده که ما را دچار مشکل می کند و مربوط به آموزشیاران و آموزش دهندگان است. آموزشیاران که از استخدام سال ۹۰ و ۹۱ جامانده بودند و حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ نفر بیشتر نیستند. برای آموزشدهندگان نیز قید شده است آن دسته از افرادی که در آموزش دو نفر و بالاتر همکاری در قبل از سال ۹۲ همکاری داشتهاند باید در یک آزمون داخلی که وزارتخانه طراحی میکند شرکت کنند و افرادی که حدنصاب را بدست میآورند متناسب با رشته و جنس و سنوات دوره یکساله را طی کنند و بعد از قبولی در آزمون، تا پایان برنامه ششم توسعه استخدام شوند.
رئیس سازمان نهضت سوادآموزی با بیان اینکه در قانون به «آموزشدهندگان مستمر» اشاره شده است گفت: در قانون نوشته اند «آموزش دهندگان مستمر دو نفر و بالاتر » که مفهوم آن استمرار همکاری نیست بلکه حدنصاب همکاری است. اگر این تعریف را در نظر بگیریم مفهومش آن است که همه آموزش دهندگان دو نفر و بالاتر که در فاصله سالهای ۷۹ تا پایان ۹۱ با ما همکاری کردهاند مشمول اند که نزدیک به ۳۶ هزار نفر هستند.
باقرزاده در پاسخ به اینکه آیا خروج این تعداد نیرو به مجموعه نهضت ضربه وارد نمی کند؟ عنوان کرد: مجموعه آموزشدهندگان ما حدود ۱۳۰ تا ۱۴۰ هزار نفر هستند، اما آنها که استخدام میشوند مربوط به سالهای قبل از ۹۲ هستند. تعداد این افراد زیاد نیست زیرا از بین ۳۶ هزار نفر یک تعدادی در آزمون قبول میشوند و بتدریج در طول برنامه ششم توسعه جذب میشوند. بنابراین چندان لطمهای به فعالیت ما نمیزند و آموزشدهندگان زیادی را در برنمیگیرد.
وی در پاسخ به اینکه آیا آموزشدهندگان دو سال و بالاتر باید در حال حاضر هم استمرار خدمت داشته باشند؟ گفت: در پیش نویس قانون الزامی درباره استمرار خدمت بعد از سال ۹۲ نیامده است.
حقالتدریسیها که خاک کلاس را خورده اند یک گام جلوتر هستند
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش و پرورش نیز در پاسخ به اینکه آیا بکارگیری معلمان حقالتدریس میتواند به بهبود کیفیت آموزش در مدارس کمک کند و روش مناسبی برای جبران کمبود نیرو باشد؟ اظهار کرد: روند استخدام در همه جای جهان همینگونه است و افراد پس از گذراندن مدرسه، آموزشهای تخصصی در دانشگاه دریافت و وارد حیطه کار میشوند. اما نیروهای حقالتدریس این روند را طی نکردهاند. البته معلمان رسمی هم که وارد دانشگاه میشوند آموزشهای لازم و درخوری را در مراکز تربیت معلم دریافت نمیکنند. صرفا دروسی را می گذرانند و مدرک میگیرند و وارد کلاسهای درس میشوند.
وی افزود: چه بسا این جذب نیرو از معلمان حقالتدریس، بهتر هم باشد زیرا آنها تجربه دارند. بنده خودم معلم آموزشدیدهای بودم که در دانشگاه درس خواندم اما تا سرکار نرفتم به آموختههایم اضافه نشد و هرچه آموختم از تجربه عملی و کاریام بود. قطعا نیروهایی که تجربه تدریس دارند یک گام جلوتر هستند
این کارشناس آموزش و پرورش با بیان اینکه نیروهای حقالتدریس چند سال معلمی کردهاند و خاک کلاس خوردهاند و روندی را تجربه کردهاند که امروز به دردشان میخورد اظهار کرد: با توجه به ساختار فعلی، معلمان با تجربه کارآمدتر هستند. هرچند به اذان مسئولان آموزش و پرورش به شدت با کمبود نیرو مواجهیم و قطع روشهای موجود جبران بازنشستگی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار معلم بازنشسته در چند سال آتی را نمیکند.
همزیستی نیوز - خبر کوتاه بود اما مهم: کوچر بیرکار ریاضیدان ایرانیتبار و استاد دانشگاه کمبریج توانست بهعنوان دومین ایرانی، جایزه فیلدز مهمترین جایزه جهان در حوزه ریاضیات را از آن خود کند ؛جایزهای که پیش از بیرکار، مریم میرزاخانی بهعنوان نخستین زن و اولین ایرانی موفق به دریافتش شده بود.
بهگزارش ایسنا، «ایران» در ادامه نوشت: از همان دقایق اولیه انتشار خبر، نام کوچر بیرکار در صدر اخبار ایران و جهان قرار گرفت تاجایی که کاربران شبکههای اجتماعی نام کوچر بیرکار را دست به دست می کردند و هر کسی که اطلاعات تازهای از کوچر داشت به اشتراک میگذاشت تا اینکه خبر آمد که کوچر بیرکار مهاجر کرد ایرانی است.
برای خیلیها نام کوچر بیرکار ناآشنا بود؛ نخبه مریوانی که حتی بسیاری از کاربران معنای نامش را هم نمیدانستند.
نام اصلیاش فریدون درخشانی است
حیدر درخشانی برادر کوچر بیرکار میگوید: بعد از مهاجرت از کشور، نامش را به کوچر بیرکار به معنای «مهاجر متفکر» تغییر داده است. کوچر ٤٠ ساله در روستای نی مریوان به دنیا آمد و سومین فرزند یک خانواده شش فرزندی است. پدرش کشاورز است و مادرش خانهدار.
او درباره تغییر نام کوچر میافزاید: برادرم برای پدر و مادرم احترام خاصی قائل است. به همین دلیل وقتی تغییر نام داد به آنها اعلام کرد. پدرم علت این کار را پرسید و کوچر در جواب توضیح داد که عاشق ریاضی هستم و اینجا هم مهاجرم برای همین میخواهم نامی کردی روی خودم بر اساس علایقم بگذارم. میگفت چندین ماه فکر کردم تا به این اسم رسیدم. او هم عاشق ریاضی است و هم عاشق همشهریهایش.
حیدر درخشانی در ادامه توضیح داد: کوچر نوجوان بود و عاشق تحصیل اما شرایط اقتصادی خانواده اجازه نمیداد که تمرکزش را روی درس و علایقش بگذارد. به همین خاطر برادرم هم کار میکرد و هم درس میخواند. او در دوران دبیرستان علاقه زیادی به ریاضی داشت، همیشه معلمهایش میگفتند که اگر ریاضی بخواند حتماً یک کارهای میشود.
وی میگوید: البته تحصیلکردن در آن زمان خیلی سخت بود. مدرسهای در روستای ما وجود نداشت و مجبور بودیم برای ادامه تحصیل به روستاهای دورتری برویم. الان هم دانشآموزان به سختی درس میخوانند. حالا تصور کنید که ٢٥ سال پیش وضعیت بدتر از الان بود. خانوادهها میگفتند پسر باید کار کند و کمکخرج خانواده باشد. خیلی از خانوادهها اجازه درس خواندن به فرزندانشان را نمیدادند اما فریدون علاقه زیادی به تحصیل داشت. هم درس میخواند، هم کار میکرد. برادرم عاشق دانشگاه تهران بود. آن زمان قبول شدن در دانشگاه تهران سخت بود کوچر خیلی تلاش کرد و سرانجام در همان دانشگاه و در رشته ریاضی قبول شد.
درخشانی در ادامه توضیح میدهد: پدرم به سختی اجازه داد تا به تهران بیاید. در تهران هم در خوابگاه زندگی میکرد البته او برای تأمین هزینههای زندگی تابستانها هم کار میکرد. حتی به روستا میآمد و در کار کشاورزی به پدرم کمک میکرد. تا اینکه دوره لیسانس را به پایان رساند و مسئولان دانشگاه تهران هم او را بههمراه گروهی از دانشجویان نخبه برای مسابقه ریاضی به انگلیس بردند. قبل از سفرش به ما گفته بود که دیگر به ایران برنمیگردد. دلیلش هم این بود که میخواست استاد بزرگ ریاضی شود. میگفت در اینجا هرچه بود یاد گرفته و باید برای پیشرفت از این کشور خارج شود. به همین دلیل ما هم مخالفتی نکردیم.
وی درباره مهاجرت برادرش توضیح میدهد: برادرم در انگلیس درخواست پناهندگی میکند و به خاطر وضعیت علمیاش در همان روزهای اول درخواستش پذیرفته میشود تا اینکه در دانشگاه ناتینگهام دکترایش را میگیرد. البته کوچر در انگلیس هم سخت کار میکرد و بعد از مدتی هم همان جا ازدواج کرد و یک پسر دارد. الان هم حسابی از زندگیاش راضی است.
او درباره احساس خانوادهاش پس از اینکه شنیدند کوچر جایزه جهانی ریاضی را گرفته، میگوید: جایزه را که گرفت به مادرم زنگ زد و خوشحال بود. میگفت این جایزه مال شماست، برای همه همشهریان و کل مردم ایران است و در حالی که با پدر و مادرم حرف میزد از خوشحالی گریه میکرد. از پیروزی و موفقیت او همه گریه کردیم. همشهریها وقتی خبر را شنیدند جشن گرفتند چرا که این جایزه برای همه ایرانیهاست. ما خوشحالیم که برادرم با جایزهاش دل مردم ایران را شاد کرد.
درخشانی درباره آرزوهای کوچر میگوید: برادرم بهخاطر درخواست پناهندگی که به انگلیس داده نمیتواند به ایران بیاید. همه ما دلتنگش هستیم و او هم دلتنگ خانواده. مادرم چند سال یکبار میرود و برادرم را میبیند اما سخت است. فریدون دلش میخواهد به کشورش بیاید و خانواده و فامیلها را ببیند.
رؤیای جایزه جهانی فیلدز
نشان فیلدز هر چهار سال یک بار به ابتکار ریاضیدان کانادایی جان چارلز فیلدز در جریان کنگره بینالمللی ریاضیات به یک ریاضیدانان جوان داده میشود. مریم میرزاخانی، ریاضیدان فقید ایرانی در سال ۲۰۱۴ برنده این نشان شده بود. خیلیها جایزه فیلدز را در سطح نوبل میدانند.
پروفسور بیرکار به خاطر کارهایش در حوزه هندسه جبری، معروف است و پیش از این هم برنده جایزه معتبر لورهولم شده است. البته خودش رؤیای مدال فیلدز را همیشه در سر داشته، او در مصاحبه بهخاطرهای از تهران و انجمن ریاضی اشاره میکند که تصاویر برندگان مدال فیلدز همیشه در این انجمن وجود داشته و گفته بود: «من به آنها نگاه میکردم و با خودم میگفتم که آیا روزی میرسد با آنها دیداری داشته باشم؟ آن زمان فکر نمیکردم که یک روز بتوانم به غرب بروم.»
«استادان دانشگاه یک سری مقاله به بچهها میدهند برای ترجمه و ویراستاری و بعد خودشان به عنوان ویراستار کل، کار ویراستاری را نظارت میکنند و مجموعه کتاب را جاهای مختلف چاپ میکنند. این کار در قالبهای مختلف انجام میشود؛ بعضی وقتها به عنوان بخشی از پروژه و پایاننامه و برخی اوقات هم تحت عنوان پروژه کلاسی.»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «دانشجوی یکی از رشتههای علوم انسانی است. استاد برای یکی از درسها از او خواسته ۱۰۰ مقاله اول سال ۲۰۱۷ یک سایت عراقی را دانلود کند و برایش بفرستد و ۴ نمره بگیرد. ارسال آن حجم از اطلاعات قاعدتاً چند روزی طول کشیده اما حتماً ارزش ۴ نمره را داشته. استاد قرار است هر چند مقاله را به یکی از دانشجوها بدهد برای ترجمه و آنها هم بابت ترجمه ۴ نمره بگیرند و خیالشان بابت نمره آخر ترم راحت باشد. تا اینجای کار ممکن است چیز خاصی به نظر نرسد. یک کار کلاسی است به هر حال و چه اشکالی دارد که استاد از دانشجو بخواهد مقاله ترجمه کند؟ قضیه اما به همین جا ختم نمیشود. استاد مربوطه مقالههای ترجمه شده را میدهد دست یکسری دیگر از دانشجوها که ویراستاریاش کنند و بعد نگاهی اجمالی به آنها میاندازد و میدهد انتشارات دانشگاه برای چاپ و صد البته که به اسم خودش! این جوری صاحب یک کتاب میشود و بابتش هم به جای پول، نمره پخش میکند. دور بعد این که کتاب به کتابخانه دانشگاه میرود و به خود دانشجویان فروخته میشود. در واقع دانشجویان کتابی را به عنوان مرجع میخرند که خودشان آن را ترجمه و ویرایش کردهاند.
«به ما گفتند به پیشنهاد یکی از استادان، کلاس ویراستاری در دانشگاه گذاشتهاند و حضورتان در کلاس اجباری است. در کلاس شرکت کردیم و قرار شد برای پایان دوره کلاس یک کار گروهی انجام دهیم. هر کدام قسمتی از یک کتاب را ویراستاری کردیم که بعداً فهمیدیم همان کتاب به اسم استاد پیشنهاد دهنده برگزاری کلاس ویراستاری، چاپ شده است. برای ما هم یک گواهی شرکت در دوره ویراستاری صادر شد؛ همین.» این، گفتههای یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی رشته فلسفه است.
او ادامه میدهد: «استاد دیگری هم داریم که هر بار سر کلاس به یکی از دانشجویان مأموریت میدهد تمام گفتههایش را ضبط و بعد پیاده کند. خودم چند بار این کار را انجام دادهام. حدود ۸، ۹ هزار کلمه میشود معمولاً. برای این کار قرار است ۵ نمره در آخر ترم بهمان بدهند. کار خستهکنندهای است و هیچ عایدی هم برایمان ندارد جز همان نمره. در واقع مجبوریم به خاطر نمره این کار را بکنیم.»
گفتههای سر کلاس استاد، سال بعد به عنوان کتاب چاپ میشود و دانشجویان از روی همان امتحان میدهند.
گفتههای یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را هم در این باره بخوانید: «این کار خیلی رایج است. استادان دانشگاه یک سری مقاله به بچهها میدهند برای ترجمه و ویراستاری و بعد خودشان به عنوان ویراستار کل، کار ویراستاری را نظارت میکنند و مجموعه کتاب را جاهای مختلف چاپ میکنند. این کار در قالبهای مختلف انجام میشود؛ بعضی وقتها به عنوان بخشی از پروژه و پایاننامه و برخی اوقات هم تحت عنوان پروژه کلاسی.
چیزی که هست این است که چنین کارهایی خیلی زیاد و رایج است حتی در دانشگاههای طراز اول نمونههایش هست. خیلی دانشجوها هم برای این که در طول ترم سر کلاس کم کاری کردهاند، برای این که نمرهشان زیاد شود، این قبیل کارها را میکنند. بیشتر وقتها یک سری ترجمه میکنند که آن ترجمهها را به استاد میدهند و استاد یک چیزهایی به آن اضافه میکند که البته خیلی ویراستاری محدودی است و متن، همچنان غلطهای اصلی را دارد. دلیلش هم این است که آن دانشجو کار را خیلی سریع انجام داده و به خاطر همین هم غلطها کاملاً مشهود است.»
یکی از دانشجویان کارشناسی ادبیات هم که خارج از تهران مشغول به تحصیل است، در این باره این طور میگوید: «مسأله کار کلاسی دادن به دانشجویان، اصلاً جدید نیست و میشود گفت که عمومیت دارد. تهران و شهرستان هم ندارد. هم از بچههایی که تهران درس میخوانند شنیدهام و هم خودم که دانشجوی شهرستانم، درگیر این مسأله بودهام. دانشجوها مجبور میشوند این کار را بکنند چون میخواهند نمره بالاتر بگیرند. حتی در این کار با هم رقابت دارند چون دانشجو دنبال نمره است و الان هم جوری شده که کسی به اضافه کردن بار علمی و این چیزها اصلاً فکر نمیکند. همه میخواهند نمرهشان را بگیرند و بروند. نتیجه میشود دانشجویانی که بیسواد بار میآیند و استادانی که تعداد زیادی مقاله و ترجمه پرغلط دارند؛ حتی استادانی که در دانشگاههای درجه یک هستند چنین مقالههایی دارند. خیلی راحت میتوانید بروید توی سایت دانشگاهها و ببینید. بعضی از این مقالهها اصلاً به عنوان شوخی ازشان استفاده میشود. این را از خودم نمیگویم و بارها دیدهام؛ هم به لحاظ موضوع و هم نگارش. اینها بخشی از کار کلاسی است که به دانشجویان میدهند و آنها انجام میدهند و اساتید هم به عنوان رزومه خودشان در سایت میگذارند و به هیچ عنوان هم به این مسأله رسیدگی نمیشود که علت آن ارتباطاتی است که همین استادان با مراجع قانونی دانشگاه دارند. به هر حال که این مسأله خیلی رایج و معمول است. یک نکته دیگر هم در مورد مقاله هست. بروید سایت بعضی اساتید را ببینید. مثلاً استادی هست که زیر ۴۵ سال است و بالای ۶۰۰ مقاله دارد و این خیلی رقم عجیبی است چون اگر طرف سالی ۱۰ تا مقاله هم نوشته باشد، در عرض ۲۰ سال میشود ۲۰۰ تا مقاله، تازه اگر از ۲۰ سالگی نوشتن مقاله را شروع کرده باشد. این اصلاً با عقل جور درنمیآید. بروید و تعداد زیاد مقالاتی را که استادان جوان دارند، ببینید تا خودتان بفهمید. اینها همان کارهای کلاسی هستند که تناژ انجام میشوند و افتخارش میشود برای استاد جوان که تعداد مقالاتش همین طور تصاعدی بالا میرود.»
به روشهای مختلف میشود کتاب ساخت؛ بله اسمش دقیقاً همین است؛ کتابسازی. میشود در همان راسته خیابان انقلاب سراغ کسانی رفت که کارشان همین است. آنها مقالاتی را که برای انتشار در مجلههای آی.اس.آی تهیه میشود به شما میفروشند و حتی پیشنهاد نگارش یا تألیف کتاب هم میدهند. برای این کار هم به گفته خودشان از دانشجویان نخبه و فارغالتحصیلان دانشگاههای معتبر و حتی اساتید بهره میبرند. در واقع شما پول میدهید و صاحب کتاب میشوید. به گفته یکی از شاغلان در شرکتهای کتابسازی، مشتریان معمولاً اساتید دانشگاه هستند که خیلیهایشان هم تازهکارند و کتابهای تألیفی کمک زیادی به پر و پیمان شدن رزومهشان میکند. به گفته همان شخص، تألیفات بیشتر در حوزه علوم انسانی است و مبالغی بین ۵ تا ۱۵ میلیون تومان هم بسته به نوع کتاب از شخص دریافت میشود. حالا این که استادی شخصاً از طریق دانشجوها به چاپ کتاب اقدام میکند، یعنی کل کار برایش رایگان تمام میشود و منتی هم به خاطر نمره سر دانشجو گذاشته است؛ حالا این که کتاب پر از اشکال و بیکیفیت است، لابد دیگر اهمیت چندانی ندارد.
مردادماه سال گذشته بود که آییننامه تشکیل هیأتهای نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت استانی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تدوین و به رؤسای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور ابلاغ شد که این امر طبق آن چه گفته شد در راستای استقرار نظام جامع ارزیابی و تضمین کیفیت و ارتقای کیفیت آموزش عالی صورت گرفت.
به گفته دکتر سعدان زکایی، رئیس مرکز نظارت و ارزیابی آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، بر اساس این آییننامه، هیأتهای نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت استانی در دانشگاه منتخب هر استان تشکیل میشود و ریاست آن بر عهده رئیس دانشگاه منتخب است.
با این حال به نظر میرسد همچنان کیفیت برخی مقالات و کتابهای چاپ شده در دانشگاهها را دانشجویانی تعیین میکنند که خود برای آموختن آمدهاند و اگر قرار بود کتابهایی که مقالاتش را خودشان دست و پاشکسته گردآوری، ترجمه و ویرایش کردهاند، بخوانند و آنها را مرجع قراردهند که دیگر چه نیازی بود به حضور در دانشگاه و دریافت آموزش؟»
همزیستی نیوز - نشریه اسپانیایی زبان ال پاییس به مناسبت سالگرد درگذشت مریم میرزاخانی نوشت: مریم میرزاخانی، بینش جدیدی را نسبت به ریاضیات به ما نشان داد. نبوغ، این بار خود را در قالب یک زن ایرانی به جهان نشان داد که روی برگههای نامحدود، نظریاتی را ارائه میداد.
به گزارش ایسنا و به نقل از "ال پاییس"، مریم میرزاخانی، ریاضیدان ایرانی، سال گذشته در اثر سرطان از دنیا رفت. او، نخستین زنی بود که موفق شد مدال فیلدز که بالاترین مدال در رشته ریاضی است، به دست آورد.
مدال فیلدز هر چهار سال یک بار در "کنگره بینالمللی ریاضی" به ریاضیدانهای برجسته زیر 40 سالی اعطا میشود که دستاورد قابلتوجهی در علم ریاضیات داشتهاند. در حال حاضر نیز میرزاخانی، تنها زن در فهرست 56 برنده این مدال است.
مریم میرزاخانی، بینش جدیدی را نسبت به ریاضیات به ما نشان داد. نبوغ، این بار خود را در قالب یک زن ایرانی به جهان نشان داد که روی برگههای نامحدود، نظریاتی را ارائه میداد.
مجله "Nature"، میرزاخانی را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان سال 2014 معرفی کرد و او را "پیشگام سطح" نامید. میرزاخانی در کار ناتمام خود، با موضوعاتی چون سیستمهای پویا و هندسه سروکار داشت اما تخصص او، در مورد درک تقارن سطح بود. او، سطوح را مدلی برای درک اشیایی با ابعاد بالا میدانست.
میرزاخانی برای انجام تز دکتری خود، به "دانشگاه هاروارد"(Harvard University) آمریکا رفت. سپس، در دانشگاههای "پرینستون"(Princeton University) و "استنفورد" (Stanford University) مشغول به کار شد و تا هنگام مرگ نیز استاد دانشگاه استنفورد بود.
مطالعات اصلی میرزاخانی، در مورد انواع مسائل مربوط به "هندسه هذلولی"(Hyperbolic) بود که در واقع، سطوحی شبیه به یک "چیپس" یا انحناهای یک "کلم بروکلی" را مورد مطالعه قرار میدهد اما این اشکال بر خلاف چیپس یا سبزیجات، دارای سوراخهایی در انتها هستند. اگر تجسم چنین اشکالی سخت است دلیل خوبی برای آن وجود دارد؛ سطوحی که میرزاخانی آنها را بررسی میکرد، محدود به دنیای واقعی نبودند.
در دنیای ریاضی، یک میز نباید لزوما مسطح و مستطیل شکل، بلکه میتواند هر سطحی باشد. قسمت بیرونی کره یا قسمت بیرونی دونات، مثالهای بارزی از سطوح ریاضی هستند. میان این دو نوع سطح، یک تفاوت قابل توجه وجود دارد؛ یکی از آنها دارای سوراخ است.
ما نمیتوانیم شکل یک گوی را بدون ایجاد تغییرات ناگهانی که در DNA آن تغییر ایجاد میکنند، عوض کنیم؛ بنابراین میتوان گفت که این دو شیء، از نظر توپولوژی متفاوت هستند. توپولوژی، تغییر شکل اشیاء و هندسه، چگونگی اندازهگیری آنها را بررسی میکند.
ریاضیدانان اغلب این سطوح را با مطالعه منحنیهایی که روی آنها قرار میگیرند، درک میکنند. حلقههای ساده، دسته مهمی از این سطوح هستند (در این دسته منظور از کلمه "ساده" حلقههایی است که خود را قطع نمیکنند).
میرزاخانی در تز دکتری خود مسئلهای را حل کرد که در نگاه اول ساده به نظر میرسد، اما در واقع پاسخ به آن بسیار دشوار است؛ در یک سطح هذلولی مشخص، چند حلقه ساده که کمتر از یک طول مشخص هستند، وجود دارد؟
"کورتیس مکمولن" (Curtis Tracy McMullen)، استاد راهنمای تز دکتری میرزاخانی که استاد ریاضیات دانشگاه "هاروارد" نیز بود، عنوان کرد که میرزاخانی پس از چند هفته از رسیدن به جواب این سوال با یک خبر غافلگیرکننده نزد وی رفته است. میرزاخانی از راهحل و کارهای خود برای اثبات فرضیه "Witten" استفاده کرده و با روش جدیدی آن را اثبات کرده بود که یک نتیجه مهم در نظریه این رشته بود.
میرزاخانی در سالهای تحصیل در مقطع دکترا، بررسی مسئله سطوح دارای سوراخهای بیشتر را بررسی کرد و با نتایج این بررسی توانست در سال 2014 مدال فیلدز را به دست آورد.
گفته ميشود يك كمپاني آمريكايي براي به رخ كشيدن قدرت تكنولوژياش، سيمي به ضخامت يكهزارم تار موي انسان دور قرقرهاي پيچيد و براي كمپاني رقيبش در ژاپن فرستاد. مدتي بعد كمپاني ژاپني همان سيم را پس فرستاد در حالي كه روي آن سيم به فواصل منظم سوراخ شده بود.
علیرضا خانی در یاداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: اما آنها كه گمان ميبرند شكوه تمدن ژاپن از قدرت تكنولوژيك آن برميخيزد، دچار سادهانديشي و سطحينگرياند. تمدن يگانه كالايي است كه مبادله نميپذيرد وفقط بايد در درون يك ملت «توليد» شود. اگر آن طور بودكه همه ملتها با خريد فناوري متمدن ميشدند رفتار برخي شهروندان خودمان را كه سوار بر آخرين مدل خودروهاي ژاپني با آخرين فناوري آنها هستند، ببينيد. قدرت فناوري خيره كننده چشمباداميهاي ژاپن، به رغم همه جلال وشكوهش، «فرع»ي است كوچك بر تمدني كه اين ملت آفريده است. «اصل» اين تمدن را بيش از آنچه در كارخانههاي معظم ايالت اُزاكا بتوان يافت در ويرانههاي دلخراش ايالت فوکوشيما ميتوان ديد. وقتي رفتار متمدنانه آوارگاني كه از پي مخوفترين زلزله قرن، منظم و تميز در صف آب ميايستند وبي جنجال و هياهو و ناسزا فقط به اندازه مصرف همان روز خود، آب دريافت ميكنند با رفتار مردمان يك كشور جهان سومي، در شرايطي كاملا عادي، مقايسه ميكنيم، معناي تمدن نمايان ميشود.
در همه فيلمها و عكسهاي خبري كه از روزهاي پس از زلزله و سونامي ويرانگر ژاپن منتشر شد يك صحنه درگيري، ازدحام، هجوم، غارت فروشگاه، ولع براي دريافت كمكهاي اعطايي، بينظمي و حتي فرياد و جزع ديده نميشد. يكي از خبرگزاريها خلاصه مشاهدات خبرنگارانش را چنين بازتاب داده است:
۱ـ صفوف منظم آب و غذا بدون هيچ حرف زننده يا رفتار خشن.
۲ـ هيچ ساختماني در زلزله ۹ ريشتري آسيب نديد. همه خسارتها مربوط به سونامي و ورود دريا به شهر بود.
۳ـ غارتگري ديده نشد. زورگويي يا از دست ديگران ربودن ديده نشد. فقط تفاهم بود.
۴ـ ۵۰ نفر از كارگران نيروگاه اتمي، به رغم نشت مواد راديو اكتيو، با از جان گذشتگي ماندند تا به خنك كردن دستگاهها ادامه دهند.
۵ـ حتي يك مورد سوگواري شديد يا زدن به سر و صورت ديده نميشد. مصيبت و غم همراه با طمانينه بود.
۶ ـ مردم فقط اقلام مورد نياز خود را تهيه كردند و اين باعث شد به همه آب و آذوقه برسد.
۷ـ مردم از افراد ناتوان و پير و بيمار دستگيري ميكردند. رستورانها قيمتها را كاهش دادند. يك خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند.
۸ـ همه دقيقاً مي دانستند بايد چه كاري انجام دهند. انگار بار دومي بود كه اين اتفاق افتاده است!
۹ـ رسانهها در انتشار اخبار محتاط و دقيق بودند. از انتشار گزارشهاي التهابآفرين خودداري ميكردند و فقط اخبار آرامبخش پخش ميشد.
۱۰ـ هنگامي كه در يك فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجايشان و به آرامي فروشگاه را ترك كردند.
اين همان تمدني است كه بقيه محصولات و مصنوعات تمدني، بر آن بنا شده است. سوني و پاناسونيك و هيتاچي و تويوتا و هوندا و نيسان موتورز بر اين تمدن بنا شده است. چنين فرهنگ و چنان رفتار مدني است كه منجر به رشد و توسعه در همه عرصهها و همه ابعاد ميشود. زيربناي ناب تمدن يك سرزمين را بايد در مواقع بحران ديد. اينها را مقايسه كنيد با رفتار بسياري از هموطنان خودمان، آن هم در مواقع عادي و فراواني و ثبات، ببينيد ابعاد تفاوت را.
فرق است ميان مردمي كه پس از جنگ ويرانگر جهاني و انفجار دو بمب اتمي در كشورش، كارگرانش در سراسر جهان نان خالي ميخوردند و هر يك «سنت»شان را به «ين» تبديل ميكردند تا سرزمينشان را بسازند با قشر تازه به دوران رسيده كشورهاي جهان سومي كه هر يك «واحد پول ملي»شان را به دلار تبديل ميكنند تا در جهان غرب سرمايهگذاري كنند.
دوستي نقل ميكرد ساليان پيش به همراه چند هموطن براي كار به ژاپن رفته بوديم و چند اتاق كنار هم اجاره كرده بوديم. اتاقها قفل و بست نداشت. هرچه به صاحبخانه گفتيم چرا قفل و كليد ندارد، گفت براي چه نگرانيد. اينجا امن است. كسي به شما كاري ندارد. بالاخره بعد از چند روز با شرمندگي به او حالي كرديم كه از شما نگران نيستيم، از خودمان نگرانيم!
به هرحال، تمدن را نه ميتوان خريد و نه ميتوان با شعار و دستور به دست آورد. «تمدن» محصولي است كه بايد در فرايندي عاقلانه، متعهدانه، هوشمندانه و بغايت منظم توليد شود. زمينه توليد تمدن نه دانشگاه و كارخانه و وزارتخانه و دولت، كه «خانواده» و «آموزش و پرورش» است. تا عزمي نكنيم و حركت به سمت تمدن را به صورت يك جهاد مستمر نياغازيم، اگر از بام تا شام شعار دهيم، خاصيتي نخواهد داشت و هر چند شعار «ما متمدنترين مردم جهانيم» براي بالا بردن روحيه، شعار خوبي است اما فراموش نكنيم وقتي ميخواهند ميزان تمدن و توسعهيافتگي ما را اندازه بگيرند، به گفتارمان كاري ندارند، رفتارمان را ميبينند.
منبع: سایت الف/ 17بهمن 90
همزیستی نیوز - تعطیلات آخر هفته که معمولا با بازگشایی نمایشگاههای هنری همراه است، فرصت خوبی را برای هنردوستان فراهم میکند تا بخشی از وقت خود را به بازدید از گالریها و موزهها اختصاص بدهند. در این مطلب پیشنهادهایی برای گالریگردی در این ایام مطرح شده است.
به گزارش ایسنا، این روزها در «باغ کتاب تهران» نمایشگاهی با نام «هیچ و همه» از مجسمههای پرویز تناولی و ۴۰ نفر از شاگردانش برپاست و تا ۱۲ مرداد ماه ادامه دارد.
تناولی در این باره توضیح داده است «من و ۴۰ نفر از شاگردانم در این نمایشگاه حضور داریم. شاگردان جاافتادهای که هرکدام هنرمند هستند و در بازار هنر حضور دارند و هیچکدام تازهکار نیستند. اینها شاگردان منتخب هستند و ۴۰ شخصیت کاملا متفاوت دارند؛ هر کدام با شخصیت خودش کارش را انجام داده است. من حداقل سهم را دارم و با سه، چهار کار از مجموعه «هیچ» در این نمایشگاه شرکت کردهام تا شاگردانم دور هم جمع شوند و نمایشگاهی برگزار کنند.»
محرومیت مدارس سیستان و بلوچستان در قاب یک عکاس
نمایشگاه عکسهای فاطمه گشانی با عنوان «میان من و تو شهری است بیپنجره» جمعه ۲۲ تیرماه در خانه هنرمندان ایران افتتاح میشود.
محرومیت آموزشی مدارس دشت یاری سیستان و بلوچستان محوریت این نمایشگاه است که در گالری بهار خانه هنرمندان روی دیوار میرود و تا سوم مرداد میزبان علاقهمندان است.
همچنین در همین روز نمایشگاه خوشنویسی پویان مکوندی با نام « از میر تا میر» در گالری تابستان خانه هنرمندان ایران روی دیوار میرود و تا ۲ مرداد برقرار است.
۴۰۵ فریم عکس روی دیوارهای موزه امام علی(ع)
دهمین نمایشگاه عکسهای برتر سال «دوربین. نت» ۲۲ شهریور ماه در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) برگزار میشود، در این نمایشگاه، ۴۰۵ فریم عکس منتخب سال ۹۶ از ۴۰۵ عکاس در اندازه ۴۰ در ۳۰ سانتیمتر به نمایش درمیآید.
این نمایشگاه جمعه، ۲۲ شهریور ماه ساعت ۱۷ تا ۲۰ افتتاح میشود و تا سه شنبه (دوم مرداد ماه) در خیابان حضرت ولی عصر (عج)، روبهروی بزرگراه هاشمی رفسنجانی (نیایش)، بلوار اسفندیار، موزه هنرهای دینی امام علی(ع) برقرار خواهد بود. ساعت کار موزه شنبه تا پنجشنبه ساعت ۹ تا ۱۸ است.
هنرمندی که به افتتاحیه نمایشگاهش نمیرسد
نمایشگاه آثار نقاشی پری سیفالهزاده با نام «درختان سیال من» روز جمعه ۲۲ تیر در حالی افتتاح میشود که خالق این آثار به دلیل تصادف و آسیب به دندههایش امکان حضور در افتتاحیه را ندارد.
نمایشگاه «درختان سیال من» تا روز چهاشنبه (۲۶ خرداد ماه) از ساعت ۱۶ تا ۲۰ در گالری شکوه برپا خواهد بود.
«معرق»کاریها در فرهنگسرای ارسباران
یک نمایشگاه گروهی با ارائه آثار معرق ۲۲ تیر ماه ساعت ۱۶ در گالری یک فرهنگسرای ارسباران به سبک تفکیک رنگ با شباهت زیاد به نقاشی و برشهای دقیق انواع چوبهای طبیعی در رنگهای متفاوت برگزار میشود.
علاقهمندان برای بازدید از نمایشگاه میتوانند ساعت ۱۴ تا ۲۰ به فرهنگسرای ارسباران به نشانی خیابان شریعتی، بالاتراز سیدخندان، خ جلفا مراجعه کنند.
بار دیگر «دوست خیالی من»
نمایشگاه «دوست خیالی من۲» با آثاری از هنرمندان تصویرگر و نقاش ۲۲ تیرماه در گالری فردا برپا میشود.
در این نمایشگاه بیش از ۲۰۰ اثر روی دیوار خواهد رفت و در استیتمنت آن آمده است: «خیال پردازی امریست عادی که در همه ما وجود دارد این رویا پردازی ها باعث میشوند در خلوت خود موجوداتی را ببینیم که دیده نمیشوند اما وجود دارند و همیشه مانند یک دوست خیالی کنار ما قرار می گیرند. این دوست میتواند تصویری از خوشیها و ناخوشیهای ما باشد و یا میتواند کودک درونی ما باشد که سالهاست آن را از دیگران پنهان کردهایم...»
این نمایشگاه از ۲۲ تا ۲۸ تیرماه در گالری فردا برپا خواهد شد و علاقهمندان برای دیدن آن میتوانند از ساعت ۱۶ تا ۲۰ به گالری فردا واقع در خیابان کریمخان زند، زیر پل کریمخان، خیابان حسینی، کوچه اعرابی ۶، پلاک ۲ واحد ۲ مراجعه کنند. گالری روزهای پنجشنبه از ساعت ۱۶ تا ۱۸ میزبان بازدیدکنندگان است.
روز آخر یک نمایشگاه
نگاه به پرترهنگاری معاصر و توجه به رویکرد جوان به پرتره سازی موضوعی است که این روزها گالری ایده با نمایشگاه «هر هنرمند یک صورت» به آن پرداخته است. در این نمایشگاه بیش از ۲۰ هنرمند به ارائه آثاری با موضوع پرتره پرداختهاند. این آثار توسط سحر امینی گردآوری شده است.
در این نمایشگاه ۲۸ اثر در ابعاد مختلف توسط ۲۲ هنرمند به نمایش گذاشته شده است و علاقهمندان برای بازدید از آن میتوانند تا ۲۱ تیرماه همه روزه از ساعت ۱۰ تا ۱۹ به گالری ایده واقع در میدان هفت تیر، خیابان قائم مقام، میدان شعاع، خیابان هجدهم، پلاک۲۶ مراجعه کنند.
بازدید روانشناختی ـ ادراکی نجواهای شخصی یک هنرمند
آثار نقاشی افسانه مسگرزاده با عنوان «شرابههای یک ذهن رنگی» روی دیوار میرود. به عقیده او، مخاطب در این مجموعه به بازدید روانشناختی ـ ادراکی نجواهای شخصی، هنری من که طی دو سال اخیر از شخصیتها، فیگورها و رنگهای روایتگر انتزاعی و اشکال شاعرانه در سبک اکسپریوفوویسم (سبک ابداعی هنرمند) که از تلفیق سبک و کنش اکسپرسیونیسم و فوویسم است، خواهد رفت.
نمایشگاه «شرابههای یک ذهن رنگی» روز جمعه ۲۲ تیرماه از ساعت ۱۷ تا ۲۱ افتتاح میشود. علاقمندان برای بازدید از این نمایشگاه میتوانند تا ۲۷ تیرماه از ساعت ۱۱ تا ۲۰ به گالری سایه واقع در خیابان کریمخان، خیابان سنایی، کوچه سیزدهم پلاک ۲۱ مراجعه کنند.
در تاریکی ...
نمایشگاه نقاشیهای مینا فشنگچی با نام «در تاریکی» ۲۲ تیرماه در گالری ویستا برگزار خواهد شد.
این هنرمند در توضیح این نمایشگاه آورده است «این مجموعه شامل سه گروه نقاشی است که میتوان گفت ارتباط مضمونی با یکدیگر دارند. پرتره زن و ریشه گیاهان سالهاست که در نقاشیهایم حضور دارند، و همچنین اندامهای داخلی بدن که از نظرماهیتی برایم مانند ریشهها هستند، مخفی اما مهم. شاید بتوانم بگویم که در این مجموعه بیشتر به دنبال چیزهای نادیده و نادیده گرفته شده بودم. ریشهها را از گوشه و کنار خیابان و طبیعت پیدا میکردم و ساعتها از آنها عکاسی و سپس نقاشی می کردم...»
علاقهمندان میتوانند برای بازدید از این نمایشگاه تا اول مردادماه به خیابان مطهری، خیابان میرعماد، کوچه ۱۲، پلاک ۱۱ مراجعه کنند. گالری روزهای شنبه تعطیل است.
به یاد قهرمانان فوتبال دهه ۴۰ و ۵۰
نمایشگاه انفرادی «ایران ناسیونال» از مجموعه آثار علی آلحسینی برگزار شده که عکسهایی از قهرمانان ملی فوتبال دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را با مِتد چاپ دستی روی پارچه به تصویر کشیده است.
علاقمندان برای بازدید از این نمایشگاه میتوانند تا بیست و ششم تیر ماه، به گالری فرشته واقع در شریعتی، پایینتر از پل صدر، جنب شهر کتاب فرشته، شماره ۱۶۷۱ مراجعه کنند.
چه کردیم؟ چه میکنیم؟
گالری سایه پلاس میزبان نمایشگاه انفرادی آثار نقاشیِ شیما شوقی بیگی، با نام «چه کردیم؟ چه می کنیم؟» است.
مسگرزاده در این باره گفته است: «چه کردیم چه میکنیم؟ به اسم اعتقاد و رسم و سنت، با وجود ظاهری زیبا و بامحبت یکدیگر را حذف و دفن می کنیم ...»
افتتاح این نمایشگاه در روز جمعه ۲۲ تیرماه است که علاقهمندان می توانند از ساعت ۱۷ الی ۲۱ در مراسم افتتاحیه نمایشگاه حضور داشته باشند. گالری سایه در خیابان کریمخان، خیابان سنایی، کوچه سیزدهم پلاک ۲۱، تا ۲۷ تیرماه همه روزه از ساعت ۱۱ تا ۲۰ پذیرای علاقه مندان و هنردوستان خواهد بود.
نمایشگاه «در ستایش زوال»
گالری فرمانفرما، از ۲۲ تیر ماه تا ۷ مرداد ماه سال ۱۳۹۷، نمایشگاهِ انفردی میترا سلطانی را برگزار میکند. این هنرمند که دانش آموختۀ مقطع کارشناسی ارشد رشته گرافیک دانشگاه هنر تهران است، با پیشینهای که در دورۀ کارشناسیِ رشتۀ نقاشیِ دانشگاهِ شاهد، اخذ کرده؛ آماده است تا جهان بینی اش نسبت به هنر را در مجموعۀ اخیرِ نقاشی هایش ارائه دهد.
«در ستایش زوال» نام این مجموعه از آثار اوست که بیانگرِ نگرشِ این هنرمند به جهان پیرامونش است. نقاشیهای میترا سلطانی، معرفِ فلسفهای است مبتنی بر ناپایداری و نقصان. او در دنیای اطرافش به دنبال ردِّ پایِ زمان میگردد و همواره درصدد است تا حس زیبایی شناسیِ نابش را درون عیب و نقص و در نهایت سادگی ببیند.
گالری فرمانفرما به آدرس خیابان کریمخان زند، خیابان خردمند شمالی، کوچه اعرابی ۲ همه روزه به غیر از دوشنبه ها از ساعت ۱۲ الی ۲۰ و روزهای جمعه از ساعت ۱۶ تا ۲۰ پذیرای بازدیدکنندگان است.
همزیستی نیوز- «رقص زن و انتشار فیلم رقص در جمهوری اسلامی ممنوع است و مائده و دیگران نیز باید به عنوان شهروندان این کشور، به قوانین و مقررات آن پایبند می بودند، حتی اگر آنها را قبول نداشتند. اما آیا تمام کسانی که قوانین و مقررات این کشور را نقض میکنند، به این سرعت و قاطعیت دستگیر میشوند و جلوی دوربینهای تلویزیون اشکشان را درمیآورند؟»
به گزارش ایسنا، «جعفر محمدی» در «عصر ایران» نوشت: «مائده نوجوان ۱۷ سالهای است که در خانهاش میرقصید و ویدئوی رقصهایش را در صفحه اینستاگرامش منتشر میکرد. رقصهای این دختر نوجوان اما چندان ادامهدار نشد. پلیس او را شناسایی و دستگیر کرد، صفحهاش را بست و صداوسیما هم بیکار ننشست و با دوربین سراغش رفت و فیلمی از اعترافاتش (!) گرفت و منتشر کرد. دخترک - که البته در تصویر تلویزیون صورتش معلوم نبود - با بغض و ترس میگفت که از جایی خط نگرفته و فقط میخواسته جلب توجه کند.
مائده البته تنها فعال اینستاگرام نیست که پلیس سراغش رفته است. دست کم سه نام دیگر نیز در روزهای اخیر به عنوان «شاخهای اینستا» مطرح شده که با رقص، دنبالکننده (فالوور) جذب میکردند و به همین اتهام بازداشت شدهاند.
این که پلیس یک دختر نوجوان - که نه دزدی کرده، نه مرتکب قتل شده، نه کلاهبرداری میکرده، نه مرتکب پولشویی یا اقدامات تروریستی شده و تنها جرمش رقصیدن بوده - را بگیرد و صداوسیمای کشور نیز تصویر و صدای گریان او را روی آنتن رسانه ملی بفرستد تا درس عبرتی باشد برای مردم که نرقصند و اگر هم رقصیدند، فیلمش را منتشر نکنند، حتماً سابقه خوبی برای تاریخ معاصر ایران نخواهد بود.
بله! رقص زن و انتشار فیلم رقص در جمهوری اسلامی ممنوع است و مائده و دیگران نیز باید به عنوان شهروندان این کشور، به قوانین و مقررات آن پایبند می بودند، حتی اگر آنها را قبول نداشتند. اما آیا تمام کسانی که قوانین و مقررات این کشور را نقض میکنند، به این سرعت و قاطعیت دستگیر میشوند و جلوی دوربینهای تلویزیون اشکشان را درمیآورند؟
چگونه است که در ماجرای صندوقهای مالی و اعتباری غیر مجاز، هزاران میلیارد تومان از پول مردم توسط چند نفر رسماً و علناً بالا کشیده میشود، خانوادههای زیادی به خاک سیاه مینشینند، کار به اعتراضات خیابانی و بزن و بگیر و ببند میکشد ولی حتی یک نفر از مدیران این صندوقها را کتبسته به تلویزیون نمیآورند و مانند آن دختر نوجوان اشکش را درنمیآورند که با این همه پول چه کردهای؟
چگونه هیچکس هنوز نمیداند کسانی که دکلهای نفتی را دزدیدند، چه کسانی هستند و پشتشان به که گرم است؟
مردم چگونه شب در تلویزیون اشکهای مائده که در گرماگرم نوجوانی و بیتجربگی، رقصیده و در صفحهاش منتشر کرده را ببینند و صبح در روزنامه بخوانند که هزاران خودروی لوکس توسط برخی دولتیها به طور غیر قانونی ثبت سفارش و وارد کشور شده است و این دو خبر را با هم مقایسه نکنند و نگویند چگونه دختر نوجوان را سکه یک پول میکنید ولی حتی از معرفی اسامی این دزدهای چند هزار میلیارد تومانی خودداری میکنید؟
چگونه عوامل قاچاق ۱۵ الی ۲۰ میلیارد دلاری در سال، زمینخوارانی که هزاران هکتار از اراضی ملی را تصاحب کردهاند، از ما بهترانی که مجوزهای خاص صادرات نفت گرفتند و معلوم نشد که پولش را چه کردند، دلالانی که با ارز دولتی اختصاص یافته برای دارو خودورهای لوکس وارد کردند، کسانی که با دستکاری در تعرفه قیر، موبایل و خودرو، یکشبه هزاران میلیارد تومان به جیب زدند، آنان که با تأسیس شرکتهای چند روزه، قراردادهای میلیاردی با بخشهای دولتی بستند و ... معرفی و رسوا نشدند ولی چند دختر و پسر نوجوان و جوان که در برابر آن تبهکاران، بچههایی بیش نیستند و کاری نکردهاند سوژه برنامه تلویزیونی میشود که آی مردم! بشتابید که چه مجرمانی را گرفتهایم!
این همه مردم گفتند که غارتگران بیتالمال را بگیرید و معرفیشان کنید، نتیجهاش این شد که چند دختر و پسر را به جرم رقص بگیرند و در تلویزیون به ملت نشان دهند؟ آیا شنیدن و درک صدای مردم، این قدر سخت است یا تجاهل می کنند؟
اگر اسلام به خطر میافتد، اگر اخلاق جامعه فاسد میشود، اگر نظام تهدید میشود، اگر منافع ملی آسیب میبیند، اگر فقر در جامعه گسترش مییابد، اگر مردم امید و اعتمادشان را از دست میدهند، اگر دشمان خارجی ایران دندان طمع برای این آب و خاک تیز میکنند، ریشه اینها، رقص فلان دختر نوجوان در صفحه اینستاگرامش نیست، علت اصلیاش این است که ما، امور مهم را واگذاشتهایم و به جای پرداختن به موضوعات اصلی کشور و حل بحرانهایی که موجودیتمان را تهدید میکنند، دل خوش کردهایم که چند نوجوان و جوان اینستاگرامی را دستگیر و در برابر مردم، خردشان کردیم؛ بیتوجه به آن که همین رفتار نیز مجدداً حس تبعیض و بیعدالتی را در جامعه گسترش میدهد.»