همزیستی نیوز - ویدئوهای مسئولان بعد از مبتلا شدن به کرونا بحث داغ افکارعمومی شده است. مردم میپرسند از کی تا به حال، ابتلا به کرونا افتخار شده و کلاس دارد؟ فلسفه خنده مسئولان بعد از ابتلا به ویروس کرونا چیست؟ مثلا با این لبخند قرار است فضای ترسناک را در جامعه تعدیل کنند یا میخواهند چه بگویند؟
برخی میگویند شاید مسئولان میخواهند با این واکنشها میخواهند مردمی بودن خود را به رخ بکشند و بگویند: «ببینید ما هم که مسئولیم کرونا میگیریم، یک وقت فکر نکنید این مصیبت فقط برای شماست. این هم سهم ما از کرونا.» تو گویی قرار بوده آنها مبتلا نشوند. این نگاه از کجا نشأت میگیرد؟ چرا کرونا گرفتن برای مردم گریه دارد و برای مسئولان خندهآور است؟
از سوی دیگر، واکنش مردم به ابتلای مسئولان به ویروس کرونا در نوع خود قابل توجه است. با گشت و گذاری در فضای مجازی و بخش نظرات سایتها و پایگاههای خبری مختلف میتوان دریافت که واکنش مردم به ابتلای مسئولان به کرونا، عمدتا لبخند همراه با تمسخر است. انگار برخی ته دلشان از این اینکه فلان مسئول هم گرفتار شده خوشحال هستند و به طعنه میگویند این ویروس عدالت را رعایت میکند؛ واکنشی که این پرسش را به ذهن میآورد که چرا ما از گرفتار شدن همدیگر در این وضعیت خوشحال میشویم؛ فرقی نمیکند چه مردم و چه مسئولان؛ منشأ این واکنشها چیست؟
چند روز پیش علیرضا زالی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی و فرمانده عملیات مدیریت کرونا در تهران در یک برنامه تلویزیونی در صحبتهای خود درباره انتشار ویدئو و اعلام مثبت شدن تست کرونا توسط برخی مسئولان گفت: قطعا این افتخار نیست که مسئولی اعلام کند این ویروس را گرفته؛ چراکه موارد و الزامات مقابله با ویروس را رعایت نکرده و این موجب انتشار فرهنگ عدم محافظت در برابر ویروس میشود.
نمیدانند که با این کار دارند حرص مردم را درمیآورند
در ارتباط با این موضوع امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس و استاد دانشگاه به ایرناپلاس میگوید: در میان همه ویدئوهایی که منتشر شده در روزهای اخیر و در این مسئله که شما اشاره کردید، اول از همه یک استثنا در این قضیه وجود داشت و آن هم شخص آقای دکتر ایرج حریرچی هستند. چون از نزدیک با ایشان ارتباط داشتم. میدانم انسان بسیار پرکاری هستند و همیشه هم در خدمت مردم بوده اند.
در این ویدئویی که منتشر کردند قطعا میخواستند به مردم آرامش بدهند و هیچ شوآفی در آن نبود. اما بعد از او برخی کسانی که انجام دادند بیشتر شبیه مانور تبلیغاتی بود برای نشان دادن اعتماد به نفس کاذبی که همیشه داشتهاند. مانوری که در شرایط دیگر هم شاهد آن بودهایم. مسئولان با این کارها میخواهند بگویند اعتماد بنفس بالایی دارند و آنها هم جدا از مردم نیستند در حالی که نمیدانند با این کار بعضا حرص مردم را درمیآورند.
حریرچی ادامه میدهد: مردم سؤال میپرسند که چرا باید آنها تست شوند ولی مردم عادی نشوند، مگر خون آنها رنگینتر است؟ ژن خوب اینجا هم جواب میدهد. برخی مسئولان هجوم آوردند که تست شوند در حالی که اساسا مشخص شده تا علائم نداشته باشی نیازی نیست، اما به مسئولان که میرسد معلوم میشود برای آنها کیت و امکانات تست و تشخیص هست. این تفکرات قالبی را خودشان در ذهن مردم درست میکنند. ما مبتلا شدیم اما از کنار قضیه اینطوری میگذریم در حالی که از آن طرف همه امکانات برای آنها همیشه مهیاست و به پشتوانه این امکانات لبخند میزنند.
کرونای مسئولان بدون علائم، زود و به موقع تشخیص داده میشود
این جامعهشناس میافزاید: اینکه پرسیدید کرونای مردم با کرونای مسئولان چه فرقی دارد، پاسخ روشن است. کرونای مسئولان بدون علائم، زود و به موقع تشخیص داده میشود و تمام امکانات برای آنها فراهم است.اما کرونای مردم باید به تب بالای ۴۰ درجه برسد. آن هم اگر کسی باشد آنها را معاینه کند و اگر جایی باشد که بستری شوند. تفاوت این است. البته امروز نمیشود چیزی را پنهان کرد. مردم کاملا متوجه هستند که چه تبعیضی در این زمینه وجود دارد؛ وقتی به راحتی از آنها تست گرفته میشود و پک به آنها هدیه دهند اما گاهی حتی یک ماسک هم گیر مردم عادی نمیآید. میخواهند بگویند ما تافتههای جدابافته نیستیم درحالی که بعضا نشان دادهاند که متفاوت از مردم هستند.
این استاد دانشگاه توضیح میدهد: در جوامعی که مسئولانش کنار مردم هستند، پابهپای مردم دارند زندگی میکنند، بالاترین مقاماتش با مترو و تاکسی رفت و آمد میکنند؛ میشود به آنها گفت مسئولان مردمی. اما برخی مسئولان ما همیشه ایزوله بودهاند.
حریرچی در پایان میگوید: همه این خبر را شنیدهایم و خواندیم که نرجس خانعلیزاده، پرستار بیمارستان میلاد لاهیجان با علائمی شبیه به کرونا جان باخت اما تست کرونا و نتیجه آن یک هفته بعد اعلام شد. اما برخی مسئولان صبح ساعت ۸ تب میکنند، ساعت ۱۰ تستشان مثبت میشود، ظهر قرنطینه و شب هم خبر سلامتی خود را توییت میکنند.
وقت نمایش نیست
به گفته این جامعهشناس، در شرایطی قرار گرفتهایم که مردم فکر میکنند کرونا برای آنها مساوی با مرگ است اما برای مسئولان نه. مسئولان باید بدانند مردم به اندازه کافی گرفتار زندگی و معیشت هستند، به اندازه کافی در این روزهای اخیر درگیر هراس، ترس و استرس شدهاند. بنابراین مسئولان باید این شرایط را درک و حال مردم را رعایت کنند و دست از این نمایشها و مانورها بردارند. مسئولان باید بدانند الان وقت نمایش و مانور دادن نیست؛ ازنگاه برخی این کار آنها پوزخند به مردم است.
خودبزرگبینی را کنار بگذاریم
البته به نظر میرسد توجه مخاطبان به این گونه اخبار مسوولین، به ویژه در فضای مجازی، در این موضوع بی تاثیر نبوده است. البته شب گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در توییتی به این موضوع تذکر داد و نوشت: چند خبر منتشر امروز از مراکز واشخاص مسوول: ۱.تعداد ... از نمایندگان مجلس کرونا گرفتند. ۲. رئیس مرکز... کرونا گرفته است. ۳. نماینده شهرستان... :کرونای من کنترل شده است. او سپس خطاب به مسئولانی که مدام اخباری در مورد وضعیت سلامت خود در مواجهه با ویروس کرونا منتشر میکنند، نوشت: عزیزان: دغدغه مردم، کروناگرفتکی من و شما نیست. خودبزرگبینی را کنار بگذاریم.
همزیستی نیوز- رییس دانشگاه آزاد اسلامی، در بخشنامه تشکیل ستاد آموزش غیرحضوری دانشجویان اعلام کرد: کلاس های غیرحضوری و برخط برای دانشجویان این دانشگاه از روز شنبه ۱۷ اسفند ماه آغاز می شود.
به گزارش روز سه شنبه دانشگاه آزاد، محمدمهدی طهرانچی بخشنامه تشکیل ستاد آموزش غیرحضوری در استان ها و واحدهای دانشگاهی را به روسای استان ها، واحدها و مراکز آموزشی، معاونت آموزش های عمومی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی ابلاغ کرد.
وی در این بخشنامه تاکید کرده است: با توجه به شرایط خاص ایجاد شده ناشی از شیوع ویروس کرونا در کشور و نبود امکان برگزاری فعالیت های دانشگاه به صورت حضوری و لزوم استفاده از راهکارهای جایگزین آموزشی در کنار شیوه های متدوال و جاری برای جبران زمان از دست رفته برای ارائه آموزش های دانشگاهی در دروس نظری در همه مقاطع، این بخشنامه ابلاغ می شود.
بر اساس این بخشنامه، اجرای کلاس های آموزشی در تمام سطوح دانشگاه آزاد اسلامی برای ارائه مطلوب آموزش به صورت غیرحضوری و برخط خواهد بود.
همچنین بر اساس بندهای این بخشنامه در هر استان و در واحدهای ویژه و سطح یک، ستادی به عنوان ستاد آموزش غیرحضوری تشکیل تا مدیریت آموزش های غیرحضوری را مدیریت و نظارت کند. اعضای ستاد در استان ها شامل روسای استانی به عنوان رئیس ستاد، رئیس شورای آموزش استان به عنوان نائب رئیس، مدیر مرکز فناوری اطلاعات استان به عنوان دبیر و دو نفر از اساتید هیات علمی آشنا به آموزش مجازی به انتخاب رییس استان است.
همچنین اعضای ستاد در واحدها شامل رئیس واحد به عنوان رییس ستاد، معاون آموزشی واحد به عنوان نائب رییس مسئول فناوری اطلاعات به عنوان دبیر و دو نفر از اساتید آشنا به آموزش غیرحضوری به انتخاب رییس واحد است.
از سوی دیگر در این بخشنامه تاکیده شده است: در هر واحد یکی از اعضای هیات علمی به عنوان مدیر آموزش غیرحضوری از سوی رییس واحد منصوب می شود.
همچنین کمیته پشتیبانی تحت نظر مدیر آموزش غیرحضوری تشکیل و هدایت و کمک به اعضای هیات علمی و دانشجویان را در ارائه مطلوب دروس عهده دار است.
بر اساس بندهای این بخشنامه واحد آموزش الکترونیک دانشگاه وظیفه پشتیبانی نرم افزاری واحدهای دانشگاه و پشتیبانی فنی کمیته های پشتیبانی را عهده دار است.
دروس معارف اسلامی مطابق بخش ارسالی از سوی دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها از سوی نهاد ارائه می شود و دانشجویان ملزم به رجوع به سایت نهاد هستند.
در این بخشنامه آمده است: مدیریت ارائه دروس در واحدهای سطح دو و سه در هر استان با ستاد استانی است. در خصوص آن دسته از دروسی که امکان ارائه درس به صورت غیرحضوری بر خط وجود ندارد، میهمانی دانشجو به واحد آموزش الکترونیکی و در اولویت دوم ارائه و سپس توسط واحدهای دیگر استانی توصیه می شود.
همچنین آموزش های مکمل برای اساتید و کمیته های پشتیبانی از سوی ستاد مرکزی ارائه خواهد شد.
مرکز فناوری اطلاعات و شبکه علمی دانشگاه پشتیبانی سخت افزاری را عهده دار هستند. رییس مرکز فناوری اطلاعات و شبکه علمی به عنوان دبیر ستاد مرکز آموزشی غیرحضوری مسئولیت هماهنگی و نظارت را برعهده دارد./ایرنا
روزنامهنگاران آزاد برای اینکه بتوانند در دنیای پرازدحام و رقابتی رسانههای امروز، سردبیران را به انتشار مطالب تولیدی خود قانع کنند باید از اصولی آگاهی داشته باشند که احتمال موفقیت آنها را افزایش میدهد.
کار روزنامهنگاری آزاد بسیار طاقت فرساست. ساعتها را صرف یافتن سوژههای مهم میکنید، سرنخهای اختصاصی و هوشیارانه را مییابید و مصاحبههایی را دنبال میکنید. اما این کارها را انجام نمیدهید تا مطالب و دیدگاههایتان در سیاهچاله صندوق پستی سردبیران ناپدید شود و امکان دریافت بازخوردها درباره آن، حالا چه مثبت و چه منفی، وجود نداشته باشد.
به نظر میرسد صندوق پستی سردبیران پر از مطالب ارسالی است و چنین مطالبی در حالی در این صندوق ها محبوس میشوند که از اهمیت خبری سوژه شما کاسته میشود و شما دیگر شانس زیادی برای کسب درآمد ندارید. بدتر از همه، همیشه این تردید وجود دارد که سوژهای که شما پیشنهاد کردهاید، توسط کارمندان رسانه مربوطه کار شود.
با وجود اینکه یافتن مشتری برای مطالب تهیهشده توسط یک روزنامهنگار آزاد دشوار است اما میتوانید با استفاده از چند راهکار شانس موفقیت خود را افزایش دهید. برخی از اصول کلی را در ادامه میآیند:
۱- مطالب رسانهای را که قصد دارید مطالب خود را برای آن ارسال کنید، مطالعه کنید. شاید فکر کنید که معلوم است باید مطالب خوانده شوند اما در کمال تعجب باید گفت که اغلب روزنامهنگاران آزاد این کار را نمیکنند.
۲- ببینید چه موضوعهایی مورد علاقه آن رسانه است و چه خللهایی وجود دارد. درباره بهترین قالبی که میتوانید کار کنید اعم از خبر، وبلاگ، دیدگاه، گزارش یا هر چیز دیگری فکر کنید. یک بخش ویژه را شناسایی و بررسی کنید چه کسی آن بخش را دبیری یا سردبیری میکند و بعد سعی کنید بهطور مستقیم مطالب خود را برای او بفرستید و از ارسال مطالب به یک ایمیل سازمانی خودداری کنید.
۳- به یاد داشته باشید که سردبیران تحت فشارهای حرفهای قرار دارند. آنها احتمالا مطالب بیشتری برای رسیدگی دارند از جمله مطالب ارسالی از سوی روابطعمومیها، تماس از سوی منابع علمی، کارکنان خود آنها، رسانههای رقیب و دیگر روزنامهنگاران آزاد. برای اینکه توجه سردبیران را جلب کنید باید مطالب خود را درست تهیه و ارسال کنید.
۴- شاید استفاده از ایمیل راهکار نخست باشد. یک لید دقیق و غیرمبهم که شامل خلاصهای از مطلب باشد تهیه کنید. اگر مطلب شما خبر است این، لید خبر شما را تشکیل میدهد. یک متن و سابقه متشکل از ۱۰۰ کلمه بنویسید. این متن باید شامل اطلاعاتی در تایید لید شما باشد و کمک کند تا درباره اهمیت موضوع توضیح دهید. بعد بهطور خلاصه شرحی از سابقه همکاری قبلی خود با رسانهها ارائه دهید. این امر به سردبیر کمک میکند تا اعتبار نوشتههای شما را احساس کند.
۵- یکی دیگر از روشهایی که میتوانید مهارت نویسندگی خود را نشان دهید ارسال متن کامل مطلب تهیه شده است. از این طریق سردبیر میتواند دقیقا آنچه را که دریافت کرده رؤیت کند و میزان نیاز آن به ویرایشهای احتمالی را بررسی کند.
۶- اما گام بعدی چیست؟ منتظر نمانید رسانهای که مطالب خود را برای آن ارسال کردهاید، به شما پاسخ دهد. مصر باشید. کمی صبر کنید بعد تماس بگیرید تا از رسیدن مطلب خود مطمئن شوید. به احتمال زیاد این امر سردبیر را وادار خواهد کرد تا مطلب شما را بخواند و بهترتیب به آن پاسخ دهد. رعایت ادب و رفتار جذاب بهترین روش برای گرفتن نتیجه مطلوب است.
۷- برای جلوگیری از به سرقت رفتن ایدههای خود چه بکنیم؟ در واقع همیشه این احتمال رخ نمیدهد اما اگر ایده بسیار جالبی دارید، سعی کنید به اندازهای اطلاعات درباره آن ارائه دهید که توجه سردبیر را جلب کند. اطلاعات شما باید به میزانی باشد که بهراحتی امکان دنبالکردن آن وجود نداشته باشد. وقتی که خوب توجهات را جلب کردید میتوانید اطلاعات بیشتری را در اختیار نهید.
پس در یک جمع بندی:
- یک بخش خاص را در یک رسانه مورد نظر هدف قرار دهید و مطلب خود را برای سردبیر مسئول آن بخش ارسال کنید.
- مهمترین بخش موضوع خود را با زبانی شفاف و دقیق بیان کنید.
- خلاصهای از سابقه خود ارائه دهید.
این کارها را هرگز انجام ندهید:
- بدون اینکه ابتدا مطالب یک نشریه یا روزنامه را بخوانید مطلبی برای آن نفرستید.
- منتظر نمانید تا پاسخی را از طرف رسانه مربوطه دریافت کنید.
- اگر سوژه شما جدید و بسیار مهم است اطلاعات زیادی درباره آن ندهید.
منبع: گاردین
بامداد لاجوردی: دیگر دوستی موثر هم یک ایده است، و هم سبکی از زندگی که در حال رواج در سراسر دنیاست. کاهش دادن رنج، چه در انسان و چه در حیوانات، مطلوب است، حتی اگر از بین بردن برخی از آنها فعلا ممکن نباشد
در نگاهی دمدستی نسبت به اثر تازه پیتر سینگر ممکن است تصور شود که او در کتابش همانند بسیاری از دیگر معلمان اخلاق انسانها را به دیگر دوستی و مشارکت در امور خیریه دعوت میکند و نسبت به چگونگی و کیفیت این دعوت به عمل دگردوستانه ساکت مانده است. اما از منظری عمیقتر سینگر برای مقصود خود در دعوت مردم جهان به عمل خیرخواهانه موضعی متفاوت، خلاقانه و امروزیتری میگیرد. در حقیقت این فیلسوف اخلاق مترصد آن است که موضعی عقلانی برای جلب مشارکت افراد در امور خیریه و دیگر دوستانه داشته باشد. او در اثر خود مخاطب را در معرض سوالات و چالشها و آزمایشهای متعددی قرار میدهد که پاسخ به آنها میتواند افقهای جدیدی را برای خواننده کتاب بگشاید.
سینگر در این کتاب نشان میدهد چطور صرف بخش قابل توجهی از مال، وقت و حتی عضوی از بدن برای بهبود و رضایتمندی زندگی دیگران میتواند عقلانی باشد و به راحتی با عقل امروزی قابل اثبات و درک باشد؛ به طوریکه اگر بشنوید کسی کلیهاش را بابت رضایتمندی و لذت دیگری از زندگی اهدا کرده است، تعجب نخواهید کرد. این موضع سینگر او را از کسان بسیاری که در اینگونه موارد بیشتر به دنبال تهییج عواطف و ترغیب احساسی مخاطبان خود هستند متمایز میکند و نشان میدهد اعمال خیرخواهانه عقلانی هستند.
این فیلسوف اهل استرالیا در اثر خود اصولی عقلانی برای مشارکت در فعالیتهای خیرخواهانه ترسیم میکند. وی در بخشی از کتابش این ایده را به چالش میکشد که «انسانها بیشتر تمایل دارند در فعالیتهای مشارکت خیرخواهانه داشته باشند که در مجاورت آنها قرار دارد و با چشم خود آن را میبینند!» سینگر با زیرکی آزمایشی را طراحی میکند و نشان میدهد این روش انتخاب ما چقدر غیرعقلانی و حتی غیراخلاقی است. وی با طراحی آزمایشی میپرسد: تصور کنید در پارکی در حال قدم زدن هستید و ناگهان متوجه کودکی میشوید که در حال غرق شدن در استخر کوچک پارک است. سینگر در ادامه یادآور میشود که تنها مشقت نجات کودک برای شما از بین رفتن کفش گران قیمت شماست. وی با اطمینان میگوید که شما حاضر خواهید بود برای نجات کودک کفش یا لباس گران قیمت خود را فدا کنید. او سپس با زیرکی میپرسد پس چرا حاضر نیستید از خرید کفش و لباس گران قیمت صرف نظر کنید و در عوض برای دهها کودک در آفریقا یا جاهای دورتر واکسن تهیه کنید و جان آنها را نجات دهید؟ خیلی از ما البته در پاسخ به این سوال تنها مجاورت مکانی و درگیری عاطفی را بهانه میآوریم اما این در حالیست که این نوع قضاوت تا حد زیادی غیرعقلانی است.
پیتر سینگر علاوه بر رویکردهای بالا به مخاطب خود نشان میدهد چقدر مصرف گرایی و لوکس گرایی در دنیای کنونی غیرعقلانی و غیراخلاقی است. او به همین ترتیب عنوان میکند، اگر روحیه دگردوستی در جامعه وجود داشته باشد، انسانها از مصرف بسیاری از کالاهای غیرضرور و تجملاتی دست خواهند کشید.
این فیلسوف اخلاقی به نحو چالش برانگیزی رویکردهای عاطفی و احساسی نسبت به فعالیتهای خیرخواهانه را به نقد میکشد. او میگوید فرد خیرخواه یا همان دگردوست باید اصول و چارچوبی را برای عمل دگردوستانهاش رعایت کند و نمیتواند بیگدار به آب بزند. وی نشان میدهد اینکه فرد متمولی تبدیل به دستگاه پولسازی برای عمل خیرخواهانه شود و به تعبیری «ابزار» عمل خیر باشد، رویکردی غیرعقلانی است و در عوض وی توصیه میکند که عمل خیر باید «هدف» باشد و نه ابزار.
پیتر سینگر در این کتاب تلاش میکند تا درکی نو از اصلاح الگوهای مصرف و مشارکت در امور خیریه به خوانندگان خود عرضه دارد. وی در کتاب خود عملا بسیاری از تصورات غالبی دوران کنونی را به چالش میکشد و نشان میدهد انسان امروزی چگونه میتواند با دوری از مصرف زدگی به شکل موثری در امور خیر و نوع دوستی مشارکت داشته باشد.
مصطفی ملکیان و محمدرضا جلاییپور نیز بر این کتاب مقدمه نوشتهاند. مقدمه ملکیان بر این کتاب میتوان شاهدی از وزن رویکردهای اخلاقی سینگر در اثرش هست؛ مصطفی ملکیان در مقدمه فشرده خود به همان سبک نوشتاری خودش، ایدههای محوری پیتر سینگر را به طور خلاصه و موردی در شانزده بند دستهبندی کرده و آنها را مورد به مورد بیان میکند؛ به طوریکه مخاطب با مطالعه آن تا حدی قابل قبولی از مواضع اخلاقی سینگر اطلاع پیدا میکند.
در این کتاب پس از مقدمه مصطفی ملکیان، مقدمه دیگری به قلم محمدرضا جلاییپور آمده است. جلاییپور با مقدمه خود تلاش کرده تا اهمیت رویکرد پیتر سینگر در خیریههای در دنیای کنونی را تشریح کند و خواننده را مجاب کند که مواجهه با این رویکرد جدید ارزشمند است و به همین ترتیب این اطمینان را به مخاطبان کتاب بدهد که با صرف وقت نسبت به این کتاب نه تنها چیزی را از دست نخواهند داد بلکه افقهای جدیدی نیز در برابر آنها گشوده خواهد شد.
کتاب « دیگر دوستی موثر؛ رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر میدهد؟» نوشته پیتر سینگر فیلسوف اخلاق در عصر کنونی است که اخیرا به فارسی توسط آرمین نیاکان ترجمه و توسط نشر نی نیز منتشر شده است.
همزیستی نیوز - ترجیح میدهم موسیقی نواحی به شکل عامیانه به میان مردم بیاید و مردم، این سبک موسیقی را گوش دهند و سالنهای اجرایش را پر کنند تا آنکه موسیقیهای بیهویت در ذهن مردم رسوخ کند.
دوازدهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران در گستره ملی بهصورت غیر رقابتی از تاریخ ۱۶ تا ۱۹ آبان ۱۳۹۸ در شهر کرمان برگزار شد. اتفاق ویژه جشنواره امسال حضور بانوان و اجرای برنامه در قالب گروههای موسیقی از مناطق و استانهای مختلف بوده است. پیش از این، زنان کمتر در جشنواره موسیقی نواحی جایی داشتند، اما در سالهای اخیر توانستهاند با حضور خود کمکم به این جشنواره رنگی تازه ببخشند.
امسال ۲۰ نوازنده زن به میزبانی استان کرمان روی صحنه رفتند که برخی از آنها در قالب همنوازی با مردها و برخی دیگر در قالب گروههای مستقل برنامه اجرا کردند.
به بهانه دوازدهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران به سراغ هانا کامکار، خواننده و نوازنده گروه «کامکارها» رفتیم. او ۳۸ ساله و فرزند بیژن کامکار است و علاوه بر حضور در گروه موسیقی کامکارها، بازیگری در تئاتر را هم تجربه کرده است. او همچنین موسیقی نمایشها را مینویسد و در کنار اینها عکاسی و فیلمسازی هم میکند.
گفتوگوی خبرنگار ایرناپلاس را با هانا کامکار بخوانید؛
با اتفاقات تازه و تحولاتی که بهوجود آمده، آیا در حال حاضر امکان آموزش موسیقی برای دخترها مانند پسرها مهیاست؟
بر اساس چیزی که در آموزشگاههایی که با آنها در تماس هستم، میبینیم، بله! ما تعداد زیادی مدرس موسیقی زن داریم که اساتید بسیار خوبی هستند. در تهران آموزشگاههای موسیقی به تعداد بالا وجود دارد، تا جایی که میتوان گفت در هر محله میتوان به آموزشگاه موسیقی دسترسی پیدا کرد که مدرس زن در آن فعال است. مگر اینکه خود خانواده دارای مسائل ویژهای باشند و نتوانند کودک یا نوجوان خود را به آموزشگاه بفرستند. اگر مشکلی نباشد، از نظر کمی و کیفی برای آموزش زنان مشکلی نداریم. البته در اجرای کنسرت میدانم که شرایط برابر نیست. در خیلی از شهرستانها امکان اینکه زنان روی صحنه بروند وجود ندارد. البته باز هم شرایط نسبت به گذشته بهتر شده است.
در موسیقی نواحی، عموما هنر موسیقی از پدر به فرزندان منتقل میشود، آیا این انتقال برای دخترها هم مانند پسرها اتفاق میافتد؟
بانوان جوانی میشناسم که پدرانشان از اهالی موسیقی هستند و کارشان بسیار عالی و خوب است، مانند دیانا دختر محسن شریفیان. به نظرم باید شادباش عظیمی به محسن شریفیان گفت که اینگونه دخترش را حمایت میکند، اما در رشتههای دیگر خیلی آگاه نیستم که آیا همه پدرها اجازه میدهند دخترانشان موسیقی بیاموزند یا محسن شریفیان به دلیل شخصیت دنیادیدهاش چنین رفتاری را با دختر خود داشته است؟ امیدوارم که این اتفاق افتاده باشد. امیدوارم باقی اساتید موسیقی نواحی -که حافظان موسیقی ارزندهای هستند- دخترانشان را هم تشویق کنند تا آنها هم با موسیقی که از پدرانشان به ارث گذاشته شده است، این راه را ادامه دهند.
موسیقی نواحی به صورت تخصصی به مناطق و شهرهای خاصی از کشورمان تعلق دارد و هر منطقه و هر قوم و نژاد برای خودش موسیقی اختصاصی دارد. در سالهای اخیر شاهد بازآفرینی، پاپ شدن یا الکترونیکی شدن برخی نواهای محلی بودهایم؛ شاید به این خاطر که مخاطبان بیشتری داشته باشد، در صورتی که ممکن است این کار موجب تضعیف و فراموشی موسیقی اصیل نواحی شود. به نظر شما برای جلوگیری از خطر نابودی و فراموش شدن موسیقی اصیل نواحی، در برابر موسیقی پاپ چه میتوان کرد؟
من از رویکردی با این تغییرات موافقم، زیرا این باعث میشود عامه مردم با موسیقی نواحی آشنا شوند. میبینیم که کامکارها سالها در حوزه موسیقی نواحی کار کردهاند، نتایج فعالیت این گروه همیشه برای عوام نبوده، اما برای عوام قابل فهم بوده است و معمولا شاهد استقبال خوبی از سوی تماشاگران غیر هنری بودیم. به شخصه شاهدم که موسیقی کردی در بخشی از کره زمین پخش شد، تعداد زیادی موزیسین در نواحی مختلف فعال شدند و به کار خود ادامه دادند. من خیلی از عامیانه شدن موسیقی نواحی نمیترسم، زیرا این را در خانواده خود دیدهام. موسیقی کردی و لباس کردی و ... توسط این خانواده و به بهانه موسیقی به تعداد زیادی از کشورها منتقل شده است.
اگر عامیانه کردن موسیقی نواحی، تا جایی باشد که از چارچوب این سبک بیرون نرود، اتفاق خوبی است. یعنی از سازهای همان منطقه استفاده شود و مثلا به سمت سازهای الکترونیک کشیده نشود که سنخیتی با موسیقی نواحی ندارند. مثلا در ۱۰ سال گذشته با گروه رستاک روبهرو شدیم. این گروه خیلی از کامکارها الهام گرفته است. رستاک کاری کرد که موسیقی نواحی به میان مردم آورده شود تا مردم بنشینند و موسیقی لرستان، بلوچستان و شمال خراسان را گوش کنند. قبلا این سبک از موسیقی چیزی نبود که مردم عادی به راحتی گوش بدهند.
آیا موسیقی نواحی بدون این تغییرات و پیدا کردن حالت عامیانه میتوانست تا این اندازه بین مردم گسترده شود؟
هیچ وقت نمیتوانست تا این اندازه گسترده شود. من موافق فعالیت گروههایی مانند رستاک و گروه فرج علیپور که با موسیقی لرستان چنین کاری کرده است، هستم. خیلی از اساتید هستند که موسیقی نواحی را با حفظ اصالتها میان مردم آوردهاند. تا زمانی که اصالتها زیرپای گذاشته نشود، با این رویکرد مخالف نیستم. البته برخی از کارها هم غیرقابل شنیدن است، زیرا آنقدر به سمت فضای عامهپسند رفتهاند که از اصالت خود دور شدهاند. برخی اصوات دلنشین نیست و خواستهاند تکنیکهای دیگری وارد آواز ایرانی کنند. امیدوارم مردم ایران و باقی کشورها موسیقی نواحی ما را بشناسند، زیرا ایران یکی از کشورهایی است که موسیقی نواحی را با قومها و نژادهای گوناگون دارد که واقعا زیباست. ایران رنگینکمانی از فرهنگهای گوناگون است. موسیقی هر گوشهای از این کشور انسان را دیوانه میکند. مثلا عاشقهای آذربایجان، موسیقی بلوچستان، کردستان، لرستان، چهارمحال و آوازهای بختیاری، شیراز، گیلان و مازندران را داریم. دست روی هر جایی بگذاریم موسیقی داریم و چه خوب است که به میان مردم آورده شود تا همه بشنوند.
موسیقی پاپ که این روزها میشنویم، موسیقی بدون هویت و با اشعاری ضعیف است. موسیقی بیهویتی که از آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی تقلید میکند. این موسیقی را به بیهویتترین شکل ممکن به خورد مردم میدهند و سالنهای کنسرت آنها پر میشود، در نتیجه فرهنگ ایران به سوی نابودی میبرند. ترجیح میدهم موسیقی نواحی به شکل عامیانه به میان مردم بیاید و مردم این سبک موسیقی را گوش دهند و سالنها اجرایش را پر کنند تا آنکه موسیقیهای بیهویت در ذهن مردم رسوخ کند.
گفتوگو از آیدین پورخامنه
همزیستی نیوز - نخستین تئاتری که بانوان ترکمن شهرستان «راز و جرگلان» از توابع استان خراسان شمالی بازیگر آن بودند روز پنجشنبه 16 ابان 98 در پلاتوی مجموعه فرهنگی هنری گلشن بجنورد به روی صحنه رفت و با استقبال علاقهمندان به این رشته روبه رو شد.
تهیه کننده این تئاتر به خبرنگار ایرنا اظهار داشت: تئاتر «زنان بی حضور آقایان» نخستین حضور بانوان ترکمن در صحنه است و امیدواریم ادامه داشته باشد.
رضا غلامی مطلق با بیان این که کارگران این تئاتر آزاده حیدرزاده و یکی دیگر از تهیه کنندگان نیز فرهاد سلیمانی است اظهار داشت: هر سه بازیگر این تئاتر بانوان شهرستان راز و جرگلان هستند که به بیان مشکلات بانوان ترکمن با زبان تئاتر می پردازند.
وی افزود: اگر چه این بازیگران آماتور هستند اما توانسته اند به خوبی طرح مشکل کنند و امیدواریم این تئاتر پس از این اجرا، بازهم به روی صحنه رود.
یک اجرای خاص و متفاوت در تئاتر خراسان شمالی
همچنین پایگاه خبری عصر اترک این اجرا را یک اجرای خاص و متفاوت خواند و نوشت: امروز در سالن گلشن بجنورد یک نمایش خاص و متفاوت توسط دختران ترکمن اجرا شد.
به گزارش عصر اترک، این نمایش هنری به کارگردانی آزاده حیدرزاده و به تهیه کنندگی رضا غلامی مطلق و فرهاد سلیمانی با نام "زنان بی حضور آقایان" به نویسندگی محمود ناظری است.
در این تئاتر برای اولین بار سه خانم ترکمن از منطقه رازوجرگلان از جمله صاحب جمال رحیمی خبرنگار عصر اترک نقش آفرینی می کنند که برای اولین بار در استان خراسان شمالی صورت گرفته است.
صداوسیما پس از انتقاد مقام معظم رهبری، کمیتهای برای حفظ، ترویج و پاسداشت زبان فارسی تشکیل داد اما این کمیته از ۳۱ اردیبهشت تاامروز دستاورد قابلتوجهی در این امر جز پایش مجریان نداشته است.
به گزارش ایرنا مدتها بود صداوسیما به عنوان یک رسانه پرمخاطب برنامههایی را تولید و پخش میکرد که نه فقط کمکی به ترویج، حفظ و نگهداری زبان و ادب فارسی نمیکرد؛ بلکه به زبان فارسی آسیب هم میزد. گاه سریالهایی تولید میشد و شخصیتهای اصلی کلمات و جملاتی را استفاده میکرد که به هیچوجه با زبان فارسی معیار سنخیتی نداشت و این موضوع در سریالهای طنز بیشتر مشهود بود. این کلمات و جملهها گرچه از زبان فارسی درست و فصیح دور بود و حتی به زبان کشور آسیب وارد میکرد؛ خیلی زود جای خود را میان افراد مختلف جامعه باز میکرد و وارد زبان روزمره میشد. یکی از آثار نمایشی در این زمینه سریالستایش ۳ بود که تا هفته پیش از شبکه سه سیما پخش میشد و یکی از نقشهای اصلی از کلماتی بسیار سخیفی چون دکی، زکی برای جلب توجه مخاطبان استفاده میکرد.
مجریان و مهمانانی که فارسی نمیدانستند
مجریان صداوسیما نیز در یک دوره بسیار از کلمات خارجی استفاده میکردند و این ضربه دیگری بود که صداوسیما به زبان فارسی زد. کارشناسان تخصصی و مهمانانی که در شبکههای مختلف سیما حضور پیدا میکردند و مقابل دوربین مینشستند، نیز توجهی به پاسداشت زبان فارسی نداشتند بلکه حتی احساس میکردند هر چقدر بیشتر از کلمات انگلیسی در بیان استفاده کنند درجه علمی خود را بالاتر میبرند.
آگهیهایی که زبان بیگانه را تبلیغ کرد
یکی دیگر از مشکلات در این عرصه تبلیغات تلویزیونی بود. تبلیغاتی که پر بود از کلمات انگلیسی، این رخداد پس از چند سال باعث شد بیشتر تولید کنندگان برای اینکه محصولات خود را بهتر و بینالمللی تر نشان دهند نام خارجی روی آن بگذارند. همین مساله دلیل خوبی بود که کلمات خارجی برای کودکان و نوجوانان آشنا شود و به جای استفاده از واژه معادل فارسی، از این واژهها استفاده کنند. به چشم نوجوانان که هنوز نمیتوانند این آسیبها را تحلیل کنند واژههایی چون کوکی، لاکچری، پنیر پیتزا، سس مایونز و کچاب جذاب تر به نظر میرسید.
بودجهای که خرج زبان فارسی نشد
صداوسیما به عنوان سازمانی با بودجه دولتی، در یک دوره زمانی طولانی هیچ قدمی برای زبان فارسی برنداشت. برای پاسداشت زبان فارسی برنامهای نساخت و حتی پای شعرخوانی و مشاعره را نیز از شبکههای تلویزیون برید. همه این مسائل باعث شد منتقدان، ادیبان و متخصصان زبان فارسی شروع به اعتراض کنند.
انتقاد رهبر انقلاب از صداوسیما و ترویج زبان بیهویت
رهبر معظم انقلاب اسلامی ۳۱ اردیبهشت سال جاری (همزمان با شانزدهم ماه مبارک رمضان) در دیدار با جمعی از استادان زبان و ادب پارسی و شاعران جوان و پیشکسوت به انتقاد از صداوسیما پرداخته و فرمودند: راجع به زبان فارسی بنده در حقیقت نگرانم. من از صدا و سیما گله مندم. به جای اینکه زبان صحیح و معیار و صیقل خورده کاملا درست را ترویج کند، زبان بی هویت را ترویج میکند. زبان بی هویتی که گاهی غلط و بدتر از همه پر از تعبیرات فرنگی و خارجی است. وقتی یک مجری یک تعبیر فرنگی از یک مترجم یا نویسنده را در صدا و سیما تکرار میکند، موجب عمومی شدن آن لغت و آلوده شدن زبان میشود. ما داریم مفت زبان خودمان را به زوائد مضر آلوده میکنیم.
حضرت آیتالله خامنهای درباره برخی ترانههای سخیف که از صداوسیما و پایانبندی سریالها پخش میشود، گفتند: زبان فارسی قرنهای متمادی است که عمدتا به وسیله شاعران بزرگ حفظ شده و اینگونه سالم و فصیح به دست ما رسیده است، بنابراین ما باید حرمت زبان را حفظ کنیم و اجازه نداریم با بیمبالاتی آن را به دست فلان ترانه سرای بیهنر بدهیم که الفاظ را خراب کند و بعد نیز با پول بیت المال در صداوسیما و دستگاه های دولتی و غیردولتی پخش شود.
کمیته ترویج و حفظ زبان و ادبیات فارسی
پس از تاکید و انتقاد مقام معظم رهبری به عملکرد صداوسیما، این رسانه به فکر ترویج و پاسداشت زبان فارسی افتاد و در این راستا ستادی به نام ستاد ترویج و حفظ زبان و ادبیات فارسی نیز در صداوسیما تشکیل شد و مسعود احمدی افزایی مدیر وقت شبکه آموزش نیز به عنوان دبیر این ستاد مسئول پیگیری این امر مهم شد.
این ستاد تاکنون دو جلسه هماندیشی با ادیبان و ویراستاران و زبان شناسان کشور برگزار و برنامههایی در این عرصه تولید و روانه آنتن کرده است. به گفته احمدیافزایی، مجریان صداوسیما در این حوزه پایش شده و تقدیر میشوند یا اخطار میگیرند.
ادیبان، زبانشناسان و ویراستاران اما معتقدند بهتر است صداوسیما دست از برگزاری این هماندیشیها بردارد و بیشتر تمرکز خود را روی حل مشکلات در این حیطه بگذارد. چون این جلسهها باعث میشود دیرتر در این حوزه قدمی برداشته شود و زمان از دست میرود. این منتقدان باور دارند صداوسیما باید از ساخت برنامههای تخصصی در این حوزه منصرف شود چون مردم عادی بیننده این برنامهها نیستند و در مقابل سعی کند در سریالها یا برنامههای پربیننده زبان و ادبیات فارسی را ترویج دهد.
با بررسیهای موجود صداو سیما از ۳۱ اردیبهشت سال جاری به صورت حرفهای به جز پایش مجریان کاری دراین حیطه انجام نداده است.
فقط پایش مجریان به زبان فارسی کمک نمیکند
قائم مقام انجمن زبانشناسی ایران با تاکید بر نقش زبان به عنوان ابزار اصلی رسانه درباره نحوه عملکرد صداوسیما در حیطه حفظ زبان فارسی به خبرنگار فرهنگی ایرنا گفت: قطعا اگر برنامهریزی دقیقی در سازمان صداوسیما اتفاق بیفتد کمک بزرگی به متخصصان زبان و ادبیات فارسی میشود؛ افرادی که در این عرصه علم دارند و تحقیق کردهاند.
فاطمه عظیمی اظهار داشت: اگر صداوسیما و رسانهها خوب روی این موضوع متمرکز شوند، دست در دست همدیگر میتوانیم، قدمهای خوبی در این حوزه برداریم. درست است که مرحله اول پایش و آموزش مجریان تلویزیون است؛ اما باید روی همه برنامههای صداوسیما دقیق شد و مشکلات منجر به ترویج زبان بیگانه را حل کرد.
۳۱ سال پیش و نخستین نشست زبان فارسی در صداوسیما
وی خاطر نشان کرد: سال آینده فرهنگستان سوم (فرهنگستان فعلی) سی ساله میشود؛ یعنی ۳۰ سال است که در حیطه تخصصی در کنار واژههای عمومی واژه سازی میکند. چقدر به عنوان یک فارسی زبان با کلمات ساخته شده توسط این فرهنگستان آشنا هستیم. امروز چقدر رسانهها از جمله صداو سیما همراه با واژههای فرهنگستان پیش رفته اند. زمانی که رسانهها از این واژهها استفاده نکنند؛ مردم نیز با این واژهها آشنا نمیشوند و از آنها استفاده نمیکنند.
عظیمیفرد با تاکید بر نقش رسانه به عنوان بازوی اجرایی فرهنگستان برای ترویج و حفظ زبان فارسی، گفت: رسانه اگر خوب عمل کند میتواند در سیاست گذاری زبان، فقط مجری نباشد بلکه سیاستگذاری کند. صداوسیما و رسانههای مکتوب مدت زیادی غفلت کردند. نمیخواهم دلیل این غفلت را باز کنم. از دهه ۶۰ خورشیدی توجه به زبان اول، زبان معیار در سازمان صداوسیما شروع و اولین نشست تخصصی زبان رسانه سال ۶۷ برگزار شده است؛ یعنی دقیقا از ۳۱ سال پیش. سال ۷۰ شورای عالی ویرایش سازمان صداوسیما تشکیل شد، سال ۷۱ دومین نشست تخصصی زبان رسانه برگزار و بزرگان ادب فارسی به این نشست رفت و آمد داشتند.
گسترش شبکهها یکی از دلایل غفلت صداو سیما بود
عظیمی فرد با اشاره به اینکه دلایل غفلت صداوسیما و دیگر رسانهها در استفاده از زبان فارسی به طور تخصصی باید پیگیری و حل شود گفت: یکی از دلایل این بود که شبکهها زیاد شد و این گستردگی منجر به فراموشی برخی موضوعات؛ آن هم دقیقا موضوعاتی که باید بیشتر به آنها توجه میکردیم و برنامهریزیهای خاصی برایش تدارک میدیدم. از ماه رمضان امسال اتفاقی افتاد و رهبری مشخصا از سازمان صداو سیما خواست نسبت به برخی مسائل متمرکز شود، من به عنوان یک زبانشناس خیلی خوشحال هستم از این موضوع و از فرصتی که پیش آمده است.
قائم مقام انجمن زبانشناسی در پایان عنوان کرد: برخی از اتفاق ها در سازمان صداوسیما افتاد که دستاورد خوبی برای زبان و ادبیات فارسی داشت. شاید این اطلاعات را کمتر کسی داشته باشد اما هر فردی که بخواهد کارمند رسمی صداو سیما باشد حتما باید در آزمون زبان فارسی شرکت کند و نمره خوبی بگیرد. یکی از دستاوردهای اولین نشست تخصصی زبان فارسی در دهه ۶۰ این بود: افرادی میتوانند دراین سازمان کار کنند که زبان و ادبیات فارسی را بهخوبی بشناسند، از کارمند اداری تا نویسنده. به هر حال امروز خوشحالم که قرار است به صورت جدی روی این موضوع کار کنیم و امیدواریم به دستاوردهای خوبی در این راستا برسیم.
روز دوشنبه، ۴ نوامبر "بنیاد جایزه دستاورد علمی" (Breakthrough Prize) اعلام کرد: جایزه بزرگ ریاضیات موسوم به "مرزهای نوین" (New Frontiers Prize) به افتخار ریاضیدان فقید "مریم میرزاخانی" نامگذاری شده است.
به گزارش ایسنا و به نقل از سایت بنیاد جایزه دستاورد علمی، دو سال پس از فوت مریم میرزاخانی اولین زن و اولین ایرانی برنده جایزه فیلدز و استاد تمام دانشگاه استنفورد، بنیاد جایزه دستاورد علمی، جایزه بزرگ ریاضیات موسوم به "مرزهای نوین" که برای زنان ریاضیدان جوان درنظر گرفته را به افتخار میرزاخانی به نام وی نامگذاری کرده است.
این بنیاد جایزه ۵۰ هزار دلاری مذکور را به زنان ریاضیدان جوانی که در دو سال منتهی به زمان اعلام جایزه، دکترای خود را در زمینه ریاضیات دریافت کرده باشند، اهدا میکند. این جایزه ممکن است به دو یا چند نفر اهدا شود. این بنیاد خبر مذکور را طی مراسمی که یکشنبه ۳ نوامبر برگزار کرده بود، اعلام کرد و خبر را دوشنبه بر روی سایت خود قرار داد.
در این مراسم افراد مشهوری چون "مارک زاکربرگ" (Mark Elliot Zuckerberg)، مؤسس فیسبوک نیز حضور داشتند.
جایزه موفقیتهای علمی یا جایزه دستاورد علمی (Breakthrough Prize) مجموعه جوایزی بینالمللی هستند که از سوی هیات مدیره این جایزه به پاس پیشرفتهای علمی در سه شاخه علوم زیستی، فیزیک بنیادی و ریاضیات اعطا میشود.
این جوایز را "سرگئی برین" و "ان ویسیکی"، "مارک زاکربرگ" و "پریسیلا چان"، "یوری میلنر" و "جولیا میلنر" و "جک ما" و " ما هواتنگ " بنیاد نهادند. برندگان هر یک از این سه شاخه مذکور، سه میلیون دلار جایزه میگیرند.
"ریچارد تیلور" (Richard Taylor)، رئیس کمیته انتخاب بنیاد جایزه دستاورد علمی ریاضیات، گفت: ما امیدواریم که جایزه مرزهای نوین که به نام "مریم میرزاخانی" نامگذاری شده، الهامبخش زنان جوان مشتاق به علم ریاضی باشد تا این علم را دنبال کنند. شناسایی زنان الهامبخش در رشته ریاضیات، ادای دینی به ذهن زیبا و درخشان مریم میرزاخانی خواهد بود.
طی این مراسم علاوه بر نامگذاری جایزهای به نام این دانشمند ایرانی، بنیاد جایزه دستاورد علمی این جایزه را به همکار قدیمی و همیشگی دکتر میرزاخانی ، "الکس اسکین" (Alex Eskin) استاد دانشگاه شیکاگو بخاطر اکتشافات انقلابی وی و مریم میرزاخانی در زمینه "پویایی در فضاهای ماژول" (dynamics on moduli spaces) از جمله اثبات "قاعده گرز جادویی" (magic wand theorem) " جایزه دستاورد علمی ریاضیات ۲۰۲۰" (۲۰۲۰ Breakthrough Prize in Mathematics) اهدا کرد.
تحقیق اصلی اسکین و میرزاخانی که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، مجر به اتفاقات و نتیجهگیریهای بسیاری در ریاضیات از جمله "مساله روشنایی" (Illumination problem) شد.
طی این مساله این سؤال مطرح میشود که آیا یک پرتو نور حاصل از یک منبع در داخل یک اتاق آینه هر یک از نقاط آن اتاق را روشن میکند یا اینکه بعضی از نقاط برای همیشه تاریک باقی میمانند. اسکین و میرزاخانی پس از مطالعه در سطوح انتزاعی چند بعدی به این نتیجه رسیدند که در اتاقهای چند ضلعی با چند زاویه، فقط تعداد محدودی از نقاط آن اتاق، تاریک میمانند.
مریم میرزاخانی
مریم میرزاخانی، نابغه ریاضیات و برنده جایزه فیلدز (مدال بینالمللی اکتشافات برجسته در ریاضی) در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فرزانگان تهران گذراند و طی سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ توانست دو بار مدال طلای المپیاد کشوری را از آن خود کند. پس از آن نیز در المپیاد جهانی ریاضی در هنگکنگ (۱۹۹۴) و کانادا (۱۹۹۵) رتبه نخست جهانی را با نمره کامل به دست آورد.
وی پس از این سالها و دریافت مدرک کارشناسی ریاضی از دانشگاه شریف، تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد ادامه داد. میرزاخانی پیش از این توانسته بود اثبات سادهای برای یک قضیه ریاضی را در ماهنامه انجمن ریاضی آمریکا به چاپ برساند. او تا مقطع دکتری به تحصیل در هاروارد ادامه داد، پس از آن به پرینستون رفت و پس از اخذ درجه استادتمامی در این دانشگاه، از سپتامبر ۲۰۰۸ به تدریس در دانشگاه استنفورد مشغول شد. میرزاخانی درحقیقت در تلاش بود تا معمای ابعاد گوناگون فرمهای غیرطبیعی هندسی را حل کند. ظاهر نافرم این اشکال انتزاعی، محاسبه حجم آنها را به معمایی جدی برای ریاضیدانان مبدل کرده است. میرزاخانی با یافتن راهی جدید دست به یک ابتکار عمل بزرگ زد و با ترسیم یکسری از حلقهها بر روی سطح این گونه اشکال پیچیده، به محاسبه حجم آنها پرداخت. کاربردهای عملی اندکی برای پژوهش او وجود دارد، اما اگر مشخص شود که جهان توسط هندسه هذلولی اداره میشود، کار او میتواند به تعریف دقیق شکل و حجم آن کمک کند.
از او افتخارات زیادی به جا مانده، از قرار گرفتن در فهرست ۱۰ نفره نشریه پاپیولر ساینس به عنوان افرادی که افقهای تازهای در مرزهای جهان گشودهاند تا دریافت جایزه فیلدز که بالاترین نشان افتخار در رشته ریاضی است؛ اما آنچه بیش از همهچیز جلب نظر میکند، شخصیت والای علمی او و شیوهای است که در کلام برترین دانشمندان جهان به تصویر درآمده است. مدال فیلدز هر چهار سال یک بار در "کنگره بینالمللی ریاضی" به ریاضیدانهای برجسته زیر ۴۰ سالی اعطا میشود که دستاورد قابلتوجهی در علم ریاضیات داشتهاند. در حال حاضر نیز میرزاخانی، تنها زن در فهرست ۵۶ برنده این مدال است.
مریم میرزاخانی، بینش جدیدی را نسبت به ریاضیات به ما نشان داد. نبوغ، این بار خود را در قالب یک زن ایرانی به جهان نشان داد که روی برگههای نامحدود، نظریاتی را ارائه میداد.
بخشی از متنی که این دانشمند بزرگ در هنگام دریافت جایزه فیلدز قرائت کرد، به شرح زیر است:
"بدون علاقه داشتن به ریاضی ممکن است آن را سرد و بیهوده بیابید. اما زیبایی ریاضیات خود را تنها به شاگردان صبور نشان میدهد. پُرارزشترین بخش مطالعه ریاضی، لحظهای است که میگویی آها! ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح."
بدون شک مریم میرزاخانی خود شاگرد صبوری بود که لذت حقیقی کشف علمی را چشیده و هر لحظه از زندگی پربارش را بیدریغ وقف تلاش علمی خود کرد.
مریم میرزاخانی، ریاضیدان ایرانی، سال ۹۶ در اثر سرطان از دنیا رفت. روزنامه "ایندیپندنت" در پی درگذشت نابغه ریاضی ایران و جهان گزارش جامعی را به وی اختصاص داد.
"ایندیپندنت" در این باره نوشت: مریم میرزاخانی که در سن ۴۰ سالگی به دلیل ابتلا به سرطان سینه درگذشت، یک ریاضیدان کارکشته و اولین زنی بود که مدال «فیلدز» معروف به نوبل ریاضی را به دست آورد. مدال فیلدز بالاترین جایزه در رشته ریاضیات و معادل جایزه نوبل است. "مارک تسیر لاوین" رئیس دانشگاه استنفورد، در ادای احترام به مریم میرزاخانی گفت: «مریم یک نظریهپرداز درخشان ریاضی و همچنین یک فرد فروتن بود که جوایز خود را تنها به این امید که دیگر زنان را به ادامه دادن مسیر خود تشویق کند، دریافت میکرد. سهم او به عنوان یک دانشمند و نقش اساسی وی مهم و پایدار است و جای او در اینجا، دانشگاه "استنفورد" و در سراسر دنیا، عزیز و خالی خواهد بود.»
همزیستی نیوز - محمد پارسانسب که از مؤلفان کتابهای درسی است با بیان اینکه در جریان کامل حذف متون کتابهای درسی نیست، میگوید: هر بلایی میخواهند سر کتابهای درسی میآورند و برایشان مهم نیست.
این استاد دانشگاه و مؤلف کتابهای درسی زبان و ادبیات فارسی در گفتوگو با ایسنا، در پی انتشار فهرستی با عنوان «حذفیات کتابهای درسی ادبیات فارسی» که در فضای مجازی دست به دست میشود و از حذف شعر و داستانهایی از ادبیات کلاسیک و معاصر و جایگزینی متنها و نامهایی دیگر حکایت دارد، با بیان اینکه به صورت کامل در جریان نیست و با مطالبی که در فضای مجازی منتشر شده مطلع شده است، اظهار کرد: ما آن زمان فقط کتاب را تألیف کردهایم و دیگر ارتباطی با سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی نداریم. به تعبیر خودشان کتاب را خریدهاند و هر بلایی که دلشان میخواهد سر آن میآورند. آنها به صورت صفحهای برای تألیف کتاب قرارداد میبستند و بعد رابطه مولف با سازمان پژوهش قطع میشد. خودمان چندینبار به آنها گفتهایم این شیوه غلط است.
او در ادامه متذکر شد: درست است که کتابها به اصلاح و بازنگری نیاز دارند، اما بهترین کسی که میتواند کتابها را اصلاح کند، مؤلف آن است، که این اتفاق نیفتاده است. کتابها را دست یکسری افراد که به عنوان کارشناس هستند، دادهاند و آنها هم هرکاری دلشان خواسته با کتابها کردهاند. اخیرا حتی عنوان کتابها را هم عوض کرده و کتاب دیگری ساختهاند. ما مؤلفان در جریانش نیستیم؛ البته من به سهم خودم در جریانش نیستم، زیرا هیچ ارتباطی با سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ندارم، نه از ما میپرسند و نه نظرخواهی میکنند و نه اطلاع میدهند.
پارسانسب درباره آسیبهای حذف این شعرها و داستانهای ادبیات کلاسیک و معاصر بیان کرد: کتاب درسی مجموعهای منسجم است که با هدف خاصی نوشته میشود؛ ابتدا اهداف تعریف و جهتها مشخص میشود و بر اساس این اهداف، متون انتخاب و درسها چیده میشود. تنظیم متون کتاب درسی از یک نظم صوری و درونی پیروی میکند. طبیعتا زمانی که درسها را جابهجا یا حذف میکنند قائل به این نظم و نظام نیستند و هر اتفاقی بیفتد فرقی نمیکند و بالاخره وقت دانشآموز به نحوی پُر میشود.
او خاطرنشان کرد: زمانی که کتاب درسی را مینوشتیم برای تنظیم فصلها قاعدتا به مجموعه تاریخ ادبیات و سیر تاریخ ادبیات توجه داشتیم. زمانی که این موضوع حذف میشود معلوم نیست چه بلایی سر کتاب میآید. اگر خود مؤلفان حذف کنند باز این نظم را درنظر دارند و جایگزینی برای آن مییابند، اما زمانی که این نباشد میشود شیر بییال و دم و اشکم. حدف ادبیات کلاسیکش یک جور است و حذف ادبیات معاصر هم جور دیگری است. این همه متن زیبا را به یک بهانه سست حذف کردهاند؛ اینکه اسم این آدم نباشد یا فلان متن شایسته نیست. اینها استدلالهای قویای نیست.
این استاد دانشگاه و مؤلف کتاب درسی در پایان تأکید کرد: متنهایی را برایم ارسال کرده بودند که چه چیزهایی حدف شده است. واقعا دقیق در جریان نیستم و نمیدانم. باید کتابهایمان بهروز شود، اما این بهروز بودن به معنای بینظمی، شلختگی و پریشانی نیست. بهروز بودن یعنی اقتضائات زمانه را درنظر گرفتن، اما مثلا شعر و ادبیات کلاسیک را نمیتوان کنار گذاشت. باید متنهایی تولید شود. وقتی متنهای جایگزین را دیدم موجه شدم به کسانی متعلق است که هنوز تمرین نوشتن میکنند و کتابی ننوشتهاند و متنهایشان در کتابها آمده که این متنها جالب نیست. ما باید فرهنگ و پیشینه فرهنگی خودمان را به بچهها منتقل کنیم. اما نمیدانم راهش کجاست و بچهها کجا باید سراغش بروند و با آن آشنا شوند.