علوم باستانی ارتباط تنگاتنگی با طبیعت و محیط زندگی اطراف و ماورا و دنیای درون ذهن٬ نزد پیشینیان داشته است٬ به ویژه در علوم خفیه!
علوم باستانی اصطلاحی است عام که به دانش بشری پیش از انقلاب صنعتی اطلاق میشود. مفهومی که بیانگر موجودیت دانشی است که بیشتر بر اساس نتیجهگیریهای ضمنی و استفاده از اخبار و دانش رسیده از پیشینیان است٬ که همواره اسرار این علوم نزد اساتید پنهان بوده و تنها وقتی شاگردی به مقام استادی میرسیده از این علوم آگاه میگردیده!
قدما در این علوم به دنبال کشف نیروهای ماورایی و آسمانی در مواد طبیعی پیرامون خود بودهاند. این علوم بر اساس قوانین فیزیک و شیمی استوار نیستند چنانکه اگر در بطن این علوم تأملی شود با بسیاری از مسائل مواجه میشویم که علوم مدرن آن را مردود میداند و در عالم قوانین فیزیک و شیمی امری محال هستند اما در واقعیت عینی٬ برای خود محلی از اِعراب دارند!
در این بین علوم باستانی در نزد صاحبان اندیشه به دو شاخه علوم جلیه و خفیه تقسیم میشود. در کل علوم جلیه شامل؛ علوم مذهبی و کتابت و طب و فلسفه و منطق و جبر و هندسه و علومی هستند که تعریف کلی و قوانین معلوم دارند و بر بیشتر عموم مردم مکشوف هستند!
اما علوم خفیه در کل علومی هستند که به ماورا و خواص پنهانی مواد دلمشغول هستند اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که بسیاری از شاخههای علوم جلیه و خفیه٬ گاه چنان با یکدیگر عجین میشوند که تمیز دادن آنها مشکل است٬ مانند ریاضیات که هم در دسته علوم جلیه است مثل جبر٬ و هم در علوم خفیه قرار دارد مانند علمالاعداد که به دنبال کشف خواص ماورایی اعداد است.
ژئوپارک قشم به لحاظ ساختار و موقعیت طبیعی و فرهنگی خود٬ مبتنی بر سیالیت دریا و مداومت باد و رازآلودگی خاک و هرم آفتاب و پایایی خورشید است و هر بینندهای را به سیاحتی در دنیای اسرارآمیز علوم باستان دعوت میکند. سرزمینی که کیمیا و سیمیا و ریمیا و هیمیا و لیمیا را میتوان در حالت عینی دید و در زمانی که علوم مدرن در تلاش هستند آنها را به چالش بکشند در این محدوده جغرافیایی شگفتیساز٬ شاهد به چالش خواندن قوانین فیزیک و شیمی و ریاضی مدرن توسط این علوم هستیم!
کافی است چشمی برای دیدن راز زیباشناسی٬ گوشی برای شنیدن اسرار افسانه٬ پایی برای دویدن میان افسونهای بیپایان جزیره و فکرتی برای درک راز آفرینش در کولهباری گذاشت و به این دیار سفر کرد و سیاحتی را که ژئوپارک قشم برای مکاشفهگران تدارک دیده را طی کرد!
حال آیا به راستی در این سیاحت نشانههایی از ارتباط علوم خفیه با فرهنگ و طبیعت جزیره قشم خواهیم یافت٬ ارتباطی دو سویه که از سویی طبیعت به رشد شاخوبرگ این علوم کمک کرده باشد و از سویی دیگر این علوم در خدمت شناخت رازها و مواهب طبیعت پیرامون باشند؟ و آیا این مفاهیم فقط در قالب گفتاری زیباشناسانه هستند و یا حقیقتی سیال و قابل لمس؟
روزی روزگاری کیمیاگران که تا آن روز در آزمایشگاههای درباری خود نشسته بودند و به دستور پادشاهانِ وقت در تلاش برای تبدیل فلزات به طلا بودند ناگهان میشنوند٬ برخیزید که جزیرهای در گوشهای از این عالم قرار دارد که در آن سنگ آتش به وفور یافت میشود که گویند این سنگ عصاره کیمیاست و در آن میان پیری کیمیاگر گفته؛ آری شنیدهام که در قشم این سنگ بسیار یافت شود اما اوراد کیمیاگریاش فقط در کف جزیرتیهاست و کسی که به سودای تبدیل مس به زر به آن دیار برود دامنگیر خاکش شود!
و چه بسیار کیمیاگرانی که با این سودای خام در سر به این دیار آمدند و فالگوش ایستادند تا راز فراگشت بر آنها مکشوف شود اما تندیس شدند و راز بر آنها مکشوف نشد!
پیریت یا سنگ آتش یا عصاره طلای کیمیاگران غرب و یا طلای ابلهان و یا عصاره ذات آتش یعنی خورشید٬ یکی از نشانههای علوم باستانی و خفیه در جزیره است. علمی که در آن بشر عمر گرانبهایش را صرف به دست آوردن ثروت نموده و جزیرتی آن را با قناعت نادیده گرفته و به لقمهای نان تمشی و ماهی و رطب و جرعهای شرجی بسنده کرده!
کیمیا٬ سیمیا٬ ریمیا٬ هیمیا و لیمیا پنج علم خفیه عهد باستان هستند که نشانههای آن را در جزیره و نزد مردم آن خواهی یافت. مردمی که رازهای اعماق خلیج فارس را میدانند در حالی که در نظر دیگر مردمان٬ افسانههایی هستند غیر ممکن٬ اما زیبا!
مردمانی که عناصر طبیعی نایابی را در اطراف خود دارند و در مکانهایی که از فرط رویایی بودنشان گاه ماورایی خوانده میشوند زندگی میکنند!
سرزمینی که به اعتقاد جزیرتیها موجودات آسمانی و موجوداتی از اعماق دریاها و سرزمینهای ماورایی به آن رفتوآمد دارند و داستان از آنها برای گفتن بسیار است!
قدم گذاردن در این مکانها و یا وارد شدن به وادی افسانههای مردمان جزیرتی٬ تجربهای است برای شناخت تاریخ و فرهنگ و علم.
در این باره سؤالی در ذهن نقش میبندد که آیا مردم جزیرهنشین با علم کیمیا و سایر علومی که آنها را اختصاراً علوم خفیه میخوانیم آشنا بودهاند یا خیر؟
و جوابی که به آن باید داد آنست که آنچه از شواهد پیداست آری! آری مردمان جزیرهنشین با این علوم آشنا بوده و هستند!
کیمیاگری معروفترین علم از علوم پنچگانه عهد باستان است و در متون به جای مانده از عهد کهن٬ به سنگ آتش اشاره شده و این عنصر در این جزیره فراوان است. پس این مدعا نزدیک به ذهن است که کیمیاگرانی نیز به این دیار آمده باشند و یا اساساً این علم از این دیار به جهان معرفی شده باشد و یا اینجا به تکامل رسیده!
هرچند که ظاهراً معدود هنرمندانی موفق شدهاند خاک را به هنر کیمیا کنند اما اخباری هم وجود دارد که گویا کیمیاگرانی با بهره گرفتن از پیریت٬ مس را به طلا تبدیل کردهاند و هنوز هم این تکاپو ادامه دارد اما کسی نمیداند که آیا یک جزیرتی در گوشهای دنج در این جزیره نشسته و کیمیاگری کرده است و یا آزمایشگاهی باستانی در گوشهای برپا بوده و پیری مویپشمکی به این صناعت سرگرم بوده٬ بر کسی معلوم نیست!
در قشم به ویژه در محدوده منطقه ژئوپارک بسیاری از مراسم و آئینهای ویژه توسط اهالی بومی برگزار میشود و مراسم «زار» یکی از معروفترین آنها است.
در نگاه مردمان دیگر مناطق کشور٬ زار مراسمی است خرافی و خشن٬ اما حقیقت پس از ملاقات با برگزارکنندگان و کسانی که از نزدیک تجربهای از آن دارند٬ چیز دیگری است!
این مراسم به شکل واقعی خود در برگیرنده شمای علوم خفیه باستانی است٬ اما متأسفانه به واسطه برداشتهای غلط بعضی از نویسندگان و محققان شکل تحریف شدهای از آن در اذهان عموم نقش بسته است. شکلی که حاصل یکسونگری است. این محققان بی آن که به تمام جوانب این مراسم وقوف کامل داشته باشند٬ به آن تاختهاند! و به آن از وجه یک فرهنگ وارداتی همراه با ورود آفریقاییتبارها به کشور نام میبرند.
در حالیکه این مراسم نیز مانند هر موضوع دیگری دارای لایه پنهان است و برای شناخت آن نباید به آن با دید سفید مطلق یا سیاه مطلق نگریست. مسلماً اگر از دریچهای که یک جزیرتی به این مراسم مینگرد٬ دیگران هم بتوانند بنگرند٬ دریچهای خواهد بود به یکی از شاخههای علوم باستانی!
در شاخه لیمیا که در آن به علم طلسمات پرداخته میشود و همچنین در شاخه هیمیا که به علم تسخیرات میپردازد٬ نشانههایی وجود دارد که ثابت میکند این مراسم یک آئین خرافی و بیبنیاد و تماماً وارداتی نیست بلکه یک باور کهن است که از قدما به ارث رسیده. هرچند ممکن است در طول تاریخ از دستبرد تحریف در امان نمانده باشد٬ اما ارکان اصلی آن گواه این مدعا هستند و در این بین موسیقی که در گرماگرم مراسم نواخته میشود میتواند نوعی موسیقی کوبهای زنگی نیز باشد!
اثبات درست یا غلط بودن یک باور٬ در این گفتار مطرح نیست بلکه فقط تطبیق آن با علوم باستانی موردنظر است و بهرهمندی یک قوم از دانش روزگاران خود. هرچند که همین نکته خود نیز جای بحث آکادمیک بسیار دارد چراکه جزیرتیها تسلیم بیچونوچرای دین مبین اسلام هستند و بیشک این خصیصه مانع از بسیاری از لغزشها خواهد بود؛ نکته کلیدی که متأسفانه از دید برخی محققان مهجور مانده است!
آری استوار بودن ستونهای فرهنگ قشم بر عناصر آفرینش و وفور جاذبههای رؤیایی و گاه ماوراییگونه ژئوپارک قشم٬ گمانهزنیها را در این خصوص بسیار مسجل کرده و هر جویای علم و معرفتی را به خود میخواند.
قشم و علوم خفیه مقاله ای است از کتاب «و اینچنین است قشم»
هزاردستانِ عاشقپیشه پشت دروازههای زمستان پر و بال از غبار خمودگی و بیعشقی میتکانند و از برای دلبری کردنهای بهاری آماده میشوند!
پنجرهها را باز کنیم که بوی عید میآید٬ بوی سیب و شمع و سمنو در هم آمیخته.
گلدانهای شمعدانی و بشقاب سبزهها ثانیهها را برعکس میشمارند و تک شقایق دشتهای بهار غزلی از حافظ ترنم میکند.
چند روزی است آینه در دیدارمان حول حالنا... زمزمه میکند و رعد درب خانه را میکوبد که بیایید که ابرکهای عجول بهاری آمدهاند و میروند و پشتسرشان کاسهای آب بریزید که بهار هر سال زودتر بیاید!
باز هم قدمهایم عاشق دشت مخملی چمنها شده و غبار زمستان از تن میتکانند.
زود است و هنوز بهار به پنجرهها تلنگر نزده اما بیتابم و حال و هوایمان بهاری شده و دلم میتپد که بگویم حول حالنا الی احسنالحال...
آیا دیوارهای شهر مهربانی را فراموش کردهاند؟
مانند بسیاری از مسائل که ناگهان و به شکل اپیدمی در کشورمان گسترش مییابد و خیلی زود هم تب تند اپیدمیاش فروکش میکند٬ دیوار مهربانی هم مشمول همین اتفاق گردید٬ که به نظر میرسد باز هم یکی از دلایل بروز این پدیده یعنی همراهی احساسی افکار عمومی با یک جریان بر گردن فضای مجازی است.
دیوار مهربانی با یک هیجان اینترنتی آغاز و خیلی سریع پیش رفت اما رفتهرفته کمرنگ گردید تا جایی که در حال حاضر میرود که به طور کلی به دست فراموشی سپرده شود.
بسیاری از افراد نقدهای مثبت و منفی راجع به دیوار مهربانی نوشتهاند و گفتهاند٬ بعضی اهمیت این کار را تا حد نسخه نجاتدهنده جامعه از فقر مطلق بالا بردند و بعضی هم آن را برای وجهه کشور و شهرها خوب ندانستند.
شاید در آسیبشناسی رشد قارچگونه و بدون در نظر گرفتن جوانب منفی اینگونه طرحها باید به جنبههای احساسی و میزان تأثیرگذاری فضای مجازی بر افکار و هیجانات مردم نیز توجه نمود.
در روزهای شروع موج دیوار مهربانی در فضای مجازی شاهد موجسواری عدهای هم بودیم مانند برگزاری جشوارههای داستانی و شعری تا برگزاری گردهماییهایی تحت عنوان خیریه و حتی طرح مطالبی مانند این که طرح دیوار مهربانی توسط پاکستانیها و چینیها الگوبرداری گردیده!
تشخیص صحت و سقم چنین ادعاهایی که در فضای مجازی مطرح میگردند کار دشواری است اما از قراین بر میآید اگر دیوار مهربانی به این میزان تأثیرگذار بوده چرا به این زودی به فروپاشی رسید؟
در دین اسلام احادیث و روایات متعددی در زمینه انفاق و نیکوکاری و کمک به نیازمندان وجود دارد که میتوان با الهام از آنها بسیاری از آزمون و خطاها را کم کرد و درگیر چنین مسایلی نشد.
اما ایکاش یکی هم میآمد و متولی کار میشد که اگر دیوارهای شهر محل مناسبی برای مهربانی نبودند٬ محلهایی پنهانتر از نگاهها ایجاد میشد تا بیضابطه و قانونهای دست و پاگیر هرکس به نسبت وسعش مقداری از مهربانیهایش را آنجا میگذاشت و هرکس هم به اندازه نیازش از بخشندگی شهر برمیداشت و کمتر کسی کمککننده و کمکگیرنده را میدید٬ همانطور که دین مبین اسلام نیز توصیه فرموده.
نزدیک نوروز است و شهرهایی سرشار از مهربانی٬ برازنده ایران اسلامی است. اما مهربانی و انفاقی که در شأن نام اسلام و انسانیت و ایران باشد.
متأسفانه بارها و بارها در بسیاری از دیوارهایی که کلمه مقدس مهربانی بر آنها نوشته شده بود٬ شاهد آویزان کردن لباسهایی بسیار کهنه و مندرس بودیم که در شأن شهر و مهربانی و انفاق و انسانیت و اسلامیت و... نبود.
امید که در نوروز امسال شهرهایمان آنقدر مهربان باشند که همین دیوارهای بیجان شهر هم از شادی لبخند بزنند. انشاالله
اولین بار در سال ۱۹۵۸ میلادی واژه «Bionic» وارد فرهنگ واژگانی بشر گردید که اشاره به الگو گرفتن انسان از طبیعت دارد.
دلفینها اولین و جذابترین گزینهای هستند که به ذهن هر مخاطبی پس از شنیدن نام علم بیونیک میرسند٬ چراکه سیستم ردیابی دلفینها الهامبخش یکی از بزرگترین دستاوردهای تکنولوژیک انسان به نام رادار هستند. رادارها امروزه در صنایع نظامی٬ هوا و فضا٬ دریایی و... کاربرد فراوان دارند و به نوعی جلوهی طبیعت در فنآوری نوین بشری هستند.
خفاشها نیز مانند دلفینها از سیستم مشابه دلفینها برای مسیریابی استفاده میکنند٬ یعنی امواج صوتی را در محل منتشر میکنند و از پژواک آن مسیر حرکت و یا اشیا و موانع و... را تشخیص میدهند.
اما تفاوت میان مسیریابی خفاش و دلفین در این نکته است که خفاشها فاقد بینایی هستند و این سیستم جایگزینی برای بیناییشان است اما دلفینها از بینایی خوبی نیز بهرهمند هستند و از این سیستم به شکل هوشمندانهای استفاده میکنند!
بدون تردید روستاهای شیبدراز و کندالو در جزیره قشم و سواحل جزیره رؤیایی هنگام بهترین محل برای دیدن و سنجش میزان هوشمندی دلفینهاست!
باریکه دریایی آرام و آبی میان جزایر قشم و هنگام از دیرباز محل زندگی دلفینها بوده و حضور این موجودات هوشمند هر روز بیشتر و پررنگتر نیز میگردد. در چند سال اخیر که به دلیل سرازیر شدن خیل علاقمندان به طبیعت بکر جزیره قشم٬ بحث خطر زیست محیطی و احتمال کوچ کردن دلفینها از محل زندگیشان مطرح گردید٬ کمتر کسی باور داشت تعادل و تعامل میان دلفینها و انسانها بر هم نخورد و شکل جدیدی از همزیستی در این منطقه را شاهد باشیم.
در تعریف هوش٬ تطبیق با محیط یکی از شاخصهاست که در این منطقه تبلور یافته و هوشمندی مردم محلی٬ دلفینها و اقلیم دریا را به نمایش میگذارد.
هر روز در گوشه و کنار اخبار میشنویم که دلفینها در خدمت به انسان شگفتیساز شدهاند.
شبکه press TV در تاریخ ۱۰ مارچ ۲۰۱۶ به نقل از یک منبع خبری روسی مینویسد؛ وزارت دفاع روسیه با هزینه ۱.۷۵ میلیون روبل دلفینها را به خدمت میگیرد! همین شبکه اضافه میکند استفاده از دلفینها در تأمین امنیت دریایی روسیه موضوع جدیدی نیست و در زمان اتحاد جماهیر شوروی هم این حیوانات برای کشف اشیای مشکوک نزدیک به بنادر به کار گرفته شدهاند.
خبرگزاری مهرنیوز نیز در تاریخ دوازدهم آذرماه سال ۱۳۹۱ مینویسد؛ بار دیگر دلفینها به خدمت ارتش آمریکا در آمدند! این خبرگزاری نیز تأکید دارد که در گذشته هم دلفینها در خدمت ارتش آمریکا بودهاند اما ظاهراً قرار بوده فنآوری رباتیک جانشین دلفینها شود٬ اما هوشمندی این موجودات شگفتانگیز هنوز از تکنولوژی جلوتر است!
همچنین تارنمای ایران چهارراه در گزارشی شرحی از کمک دلفینها به نیروهای ویژه آمریکا در مبارزه با دزدان دریایی سومالی را مینویسد!
هرچند استفاده ابزاری از حیوانات آزاد ( غیر اهلی ) برخلاف موازین اخلاقی و اجتماعی و مذهبی است اما اینگونه گزارشها گویای هوشمندی بالای دلفینهاست.
نکتهای که در جزیره قشم قابل لمس است احترام مردم بومی به حق آزادی این حیوانات است. دریا و طبیعت در فرهنگ بومی از احترام بالایی برخوردار است و مردم جزیرهنشین به شکلهای مختلف آن را نشان میدهند که جشن نوروز صیاد یکی از بهترین نمونههای قابل ذکر است. اما دلفینها جایگاه ویژهای در این فرهنگ طبیعتمحور دارند و میتوان به سادگی رشتههای پیوند مردم این منطقه با دلفینها را دید و میتوان هزاران خاطره را از زبان این مردمان مهربان با محیط را شنید.
جست و خیز دلفینها میان انبوه قایقهای گردشگری و نگاههای کنجکاو حاضران٬ صحنهای آشنا در آبهای آبی و آرام میان جزایر قشم و هنگام است. دلفینها حس دوستی با قایقرانها دارند و قایقرانان نیز مشتاقانه هر روز بازیگوشی دلفینها را نظاره میکنند.
برخلاف رویهای که بسیاری از نیروهای نظامی جهان در پیش گرفتهاند٬ نیروهای نظامی ایران به حق آزادی دلفینها احترام میگذارند و صیادان نیز برخلاف بسیاری از مناطق دیگر جهان٬ از دلفینها برای صید ماهی کمک نمیگیرند و برخلاف بسیاری از مناطق دیگر کسی نزدیک زیستگاه دلفینها تور صیادی پهن نمیکند و....
هرچند در جزیره قشم کسی از هوشمندی دلفینها استفاده ابزاری نمیکند و به نظر میرسد که تواناییهای این موجودات خارقالعاده نامشکوف مانده٬ اما حقیقت این است که در هیچ کجای جهان مانند جزیره قشم هوشمندی دلفینها جلوهگر نیست و اگر محققی میخواهد علم بیونیک را به محک بگذارد و یا هوش دلفینها را بسنجد جایی بهتر از سواحل قشم وجود ندارد چراکه همواره مفهوم هوش در این سواحل مواج است.
گفتنیها راجع به دلفینها بسیار است اما خواندن یک خبر دیگر خالی از لطف نیست. باشگاه خبرنگاران جوان در فروردین ۱۳۹۶ مطلبی تحت عنوان دلفینهایی که گیاه شدند! را روی خروجی سایت خود قرار داد. این عنوان بسیار عجیب است و متن خبر هم عجیبتر و خواندنی!
به نوشته این خبرگزاری به تازگی در ژاپن گیاه آپارتمانی رونمایی شده که دارای برگهایی شبیه به دلفینهایی است که در حال پریدن هستند! نام گیاه SENECIO PEREGRINUS است و یادآور قدرت شگفتانگیز دلفینها در پرش است که گاه به شش یا هفت متر هم میرسند! هرچند در این خبر اشارهای به ماهیت گیاه نشده و معلوم نیست که حاصل تغییرات ژنتیکی گیاه دیگری است و یا به شکل طبیعی وجود داشته٬ اما تصاویر گویای بسیاری از ناگفتههاست.
زیستگاه دلفینها در جزیره قشم سالهاست که از سوی مردم محلی محافظت گردیده و هر گردشگری اذعان دارد که این سواحل یکی از پاکیزهترین سواحل تفریحی است. بیشک این دستاورد مهم در سایه همپایی مردم محلی و طبیعت و البته همکاری گردشگران بوده.
امید که این همزیستی با تلاش همه گردشگران پایدار بماند و این صحنههای بدیع که بسیار پربارتر از هر آزمایشگاهی در جهان است٬ زیبا و غنی باقی بمانند.
ابوریحان بیرونی در کتاب خود به نام ( آثارالباقیه الیالقرون الخالیه ) به موضوع پیدایش چشمههای آب میپردازد و عامل فوران آب از دل زمین را غیر همسطح بودن منابع طبیعی آب در ارتفاعات میداند و به شکستگیهای طبیعی لایههای زمین نیز اشاراتی دارد و با مثال زدن دریاچههایی که رودخانهای به آنها نمیریزد اما همواره پر آب هستند به چشمههای آب در بستر دریاچه و رودخانهها میپردازد.
در فرهنگ ایرانیان نیز رودخانه زایندهرود نمودی از این باور است و این ایده که چشمههای بی شماری در کف رودخانه آن را زنده میکند در اذهان جاری است.
توضیح قدمایی علل پیدایش چشمههای آب بیشتر منحصر به نفوذ آب از ارتفاع به سطوح پایینتر است اما با پیشرفت علوم بویژه در شاخه زمینشناسی علاوه بر این نکته علل دیگری مانند گرمایش زمین و فعل و انفعالات آتشفشانی نیز در آن لحاظ میشود.
چشمههای آب همهجا قابل رؤیت هستند از دیوارههای کوه گرفته تا بستر درهها و رودها و حتی بستر دریاچهها و دریاها.
وجود چشمههای جوشان آب شیرین و گوارا در بستر دریا هرچند به نظر غیر قابل تصور و حتی غیر قابل باور میرسند٬ اما دارای رد پایی پر رنگ در حافظه تاریخی مردمان ساحلنشین جنوب است.
گویی طبیعت بی بدیل زاگرس سفره سخاوتش را برای تشنگان آن سوی کرانهها و حتی آبزیان این پهنه نیلگون گسترده و همه را به میهمانی و سیراب شدن فراخوانده.
چنانکه دکتر قدرتالله فرهودی زمینشناس صاحبنام کشورمان در یک مقاله علمی مینویسد؛ وجود چشمههای آب در بستر خلیج فارس و میزان اندک بارشها در کرانههای جنوبی نمیتواند منبعی در آن سرزمین داشته باشند و هرچند در طول تاریخ داوریهای بسیاری در این زمینه صورت گرفته اما بی شک منبع اصلی این چشمهها٬ رشته کوه زاگرس در فلات ایران است.
و همچنین علی زرین قلم در کتاب خود به نام سرزمین بحرین مینویسد؛ مهمترین صیدگاههای صدف مرواریدساز خلیج فارس در مناطقی هستند که چشمههای آب شیرین در آن نواحی وجود دارند که این مناطق عبارتند از؛ کرانههای عمان٬ بوشهر٬ بندرعباس٬ لنگه٬ دوبی٬ کویت٬ کرانههای نایبند در استان بوشهر٬ بحرین٬ جزیرههای ابوموسی٬ سری٬ فارور٬ قشم٬ لاوان٬ هندورابی٬ خارگ و کیش.
در این که زاگرس منبع اصلی تأمین آب این چشمهها هستند تردیدی وجود ندارد و بر اساس شواهد علمی و عینی طبیعت فلات ایران در قعر خلیج فارس نیز گوهرآفرینی میکند نیز تردیدی نیست اما این پدیده شگرف جای تأمل بسیاری دارد.
دکتر امری کاظمی در کتاب اطلس ژئوتوریسم قشم پیرامون مبحث زمینشناسی جزیره قشم مینویسد؛ بر اساس شواهد (تکتونیکی) و رسوب شناسی میتوان قشم را بخشی از جنوب زاگرس در نظر گرفت. شباهت ظاهری و همچنین هماهنگی در امتداد تاقدیسهای بزرگ جزیره قشم با تاقدیسهای زاگرس خود شاهدی بر این موضوع است.
هنگامی که قشم را قطعهای از رشته کوه عظیم زاگرس بدانیم میتوان چشمانداز شگرفی ترسیم نمود که مانند یک رویاست!
اگر خلیج فارس را به گونهای تصور کنیم که تنگه هرمز اجازه ورود آب اقیانوس هند به منطقه را ندهد آنگاه درهای خواهیم دید پر از چشمههای جوشان و قلههای سر به فلک کشیده! منطقهای بیابانی با نقاطی سرسبز! حد فاصل جزیره قشم تا جایی که همینک به آن سرزمین اصلی میگوییم درهای وجود دارد پر از رودخانهها و چشمهها و احتمالاً دریاچههای آب شیرین متعدد و...
در بسیاری از کتابهای تاریخی به وجود چشمههای آب شیرین در بستر خلیج فارس اشاره شده و مانند سازههای آبی کشور شگفتیهای بسیاری راجع به آنها وجود دارد.
در هیچ یک از منابع باستانی موجود اشارهای به چگونگی کشف این چشمهها توسط مردم سختکوش جنوب ارائه نشده اما در چند منبع به استخراج آب شرب از این چشمهها اشاره شده که در ذیل به برخی اشاره میشود.
تاورنیه جهانگرد فرانسوی که از سال ۱۶۳۲ الی ۱۶۶۸ میلادی از بصره به بندر لنگه سفر کرده در سفرنامه خود مینویسد؛ (در خلیج فارس چندین جزیره وجود دارد که در همه آنها آب بسیار بد است و به وضع بسیار غریبی تحصیل آب شیرین میکنند. اشخاصی که میخواهند آب خوب داشته باشند غواص مخصوص دارند که صبح میروند به قدر دو سه تیررس تفنگ وسط دریا٬ آنجا به قعر دریا رفته و چند کوزه سفالین از آب پر کرده و سرشان را محکم میبندند و از ته آب بالا میآیند و آن آب بسیار خوب و گوارا است.)
همچنین تاورنیه در بخشی دیگر از سفرنامه خود مینویسد؛ (در کرانههای دریای عمان و اقیانوس هند که هیچجا آب شیرین یافت نمیشود وقتی آب دریا به جزر عقب مینشیند زنان کوزههای خود را برداشته و به آب نزدیک میشوند٬ شنها را کنده و از آب میان شن با ظرف کوچکی برداشته و کوزهها را پر میکنند و آن آب شیرین و گوارا است.)
در سال ۹۶۱ هجری قمری که ناوگان امپراطوری عثمانی به خلیج فارس راه یافت رئیس آن به نام سـیدی عـلی کاتبی در کتابش به نام ( مرآت الممالک ) مینویسد؛ ( در نزدیکی بحرین، غواصان تقریبا هشت قولاج ( هر قولاج معادل ۲ متر است ) در آب دریا فرو میروند و در ته دریا مشکهایی را که با خود میبرند از آب پر میکنند و بالا میآیند٬ در آنجا آب ته دریا شیرین است. آن آب را به خدمت رئیس مراد ( حاکم بـحرین ) مـیآورند. در ایام تابستان این آب همیشه خنک و لطیف است و رئیس مراد از آن آب مینوشد و برای خاطر نوازی از آن آب برای این حقیر هم فرستاد حقیقتاً آبی بسیار گوارا بود. )
در چند کتاب دیگر نیز به استحصال آب شیرین از چشمههای بستر خلیج فارس اشاره گردیده اما هیچیک از آنها به ابزار ویژه و یا فصل کم آبی و پر آبی چشمهها و غیره اشارهای ننمودهاند.
در سالهای اخیر این چشمهها بار دیگر مورد توجه قرار گرفتهاند و از میان متون تاریخی به متون تحقیقی دستگاههای اجرایی کشور وارد شدهاند.
دلیل اصلی این اتفاق را میتوان ادامه شرایط خشکسالی و تغییرات گسترده اقلیمی در جهان از جمله ایران جستجو کرد.
طی خبری که در بیست و سوم اسفند سال ۱۳۹۳ از سوی خبرگزاری مهر منتشر گردید یکی از مقامات مسؤول در وزارت نیرو اعلام کرده؛ پایلوت طرح شناسایی چشمههای آب شیرین بستر خلیج فارس از استان بوشهر آغاز گردید و استانهای خوزستان٬ هرمزگان و سیستان و بلوچستان نیز اعلام آمادگی کردهاند که در این طرح مشارکت نمایند.
به گفته این مقام مسؤول این طرح به معاونت آب و آبفای وزارت نیرو ارجاع شده.
همچنین در خبر دیگری که باز هم از سوی خبرگزاری مهر در تاریخ ۵/۱۰/۱۳۹۶ منتشر گردید خانم راضیه لک معاون وزارت صنعت٬ معدن و تجارت در نشست خبری خود در بندرعباس ضمن تبیین تلاشهای این وزارتخانه در بحث فراساحلی با اشاره به قرارگیری کشورمان در نوار خشک جهان گفت؛ شناسایی چشمههای آب شیرین در بخش بستری خلیج فارس و همچنین مطالعات ژئوفیزیک دریایی جنوب کشور به همت سازمان زمینشناسایی و اکتشافات معدنی کشور انجام گرفته است.
به نظر میرسد رفتهرفته باید منتظر آب چشمههای بستر خلیج فارس بر سر سفرههایمان باشیم! و باز هم به نظم طبیعت ایمان بیاوریم و از دستاندازی و مداخله در آن پرهیز کنیم.
چشمههای آب شیرین بستر خلیج فارس میتواند یکی از سرفصلهای ژئوپارک جهانی قشم قرار گیرد چراکه این پدیده ریشه در مباحث پیچیده زمینشناسی دارد و جا دارد تحقیقاتی راجع به ویژگیهای آن و خواص دارویی آن انجام شود و نتایج در اختیار جامعه قرار گیرد.
در سمینار پیشینه خلیج فارس که در آبانماه سال ۱۳۹۶ در جزیره قشم برگزار گردید استاد رضایی چهره نامآشنای فرهنگ هرمزگان ضمن تبیین ضرورت مکتوب نمودن فرهنگ شفاهی و عامه هرمزگان٬ به برخی از ویژگیهای فراموش شده فرهنگ هرمزگان اشاره نمود که یکی از آن موارد چشمههای آب شیرین بستر خلیج فارس بود و در سخنانی به وجود و پیشینه استحصال این آب توسط مردم بومی جزایر قشم و هرمز اشاره کرد.
بر اساس شواهد موجود دانش بومی نزد مردم قشم و جزایر اقماری آن میتواند راهگشا و تسهیلکننده بهرهمندی دوباره مردم مناطق ساحلی از این پدیده شگفت طبیعی باشد.
حدود نیمی از نمایندگان مجلس طرحی را امضاء کردند که طی آن میتوان به بررسی ثروت و دارایی مسئولان پرداخت. طرح اعاده اموال نامشروع مسئولان به گفته یکی از نمایندگان مجلس تا به حال به امضای ۱۵۱ نماینده رسیده است. ظاهراً این طرح به یکی از مطالبات اصلی مردم برمیگردد که همواره از نظام اسلامی خواستار آن بودند تا به بررسی اموال مسئولان بپردازند و از آنها بپرسند که این اموال را از کجا به دست آوردهاند؟ چه میزان از این ثروت اندوخته شده مشروع و قانونی و چه میزان از آن غیرقانونی و نامشروع بوده است و اگر چنین است، این اموال باید به بیتالمال برگشت داده شود.
نکته مهم این است که این مطالبه عمومی اگر بخواهد از مرز یک اقدام نمایشی و یا یک تسویهحساب سیاسی یا جناحی پا فراتر بگذارد و به نتیجه مطلوب برسد، به پیشنیازهایی نیازمند است که در غیر اینصورت نه تنها فایدهای را نصیب کسی نمیکند
بلکه نقض غرض هم خواهد کرد و حتی میتواند تنش غیرلازم و غیرضروری را به سایر تنشهای جناحی و سیاسی کشور بیفزاید.
نخست اینکه اگر قرار است چنین قانونی به تصویب برسد، باید شامل همه بشود. تقسیمبندی غیرعادلانه و غیرمنصفانه میتواند کل طرح را از نفس بیندازد. به زبان ساده، نه تنها مسئولان دولت و قوه مجریه، بلکه تمام مسئولان و کارمندان قوای دیگر را نیز دربر بگیرد.
دیگر آنکه تمامی مقامات و مسئولان و مدیران نهادها، سازمانها، ارگانها و بنیادهای عمومی را نیز شامل شود و هیچ استثنایی در آن وجود نداشته باشد.
نکته دیگر آنکه همة مقامات و مسئولان و مدیران نظام را در تمامی سالهای پس از انقلاب شامل شود و مختص این دولت با آن دولت نباشد.
جدای آنچه گفته شد، چون مرجع رسیدگی به این امور قوه قضائیه است و ممکن است گفته شود که شاید مصونیتهایی برای برخی افراد و نهادها و پیگیری پرونده آنها به وجود آورد؛ لذا ورود به این مسأله باید با شفافیت تام و تمام اطلاعاتی و بدون هیچ پردهپوشی صورت گیرد و شامل هیچ استثنایی نباشد و همه را موظف کند که اطلاعات مربوط به دارایی خود را در معرض قضاوت عموم بگذارند.
در این میان، دادن آزادی عمل به مطبوعات و رسانهها به عنوان واسطه بین مردم و حکومت برای دسترسی آزادانه به اطلاعات مالی و دارایی هر فرد مسئول، بدون آنکه ممنوعیت و یا محدودیتی بر ایشان ایجاد گردد، بسیار ضروری است که این بستر را باید دستگاههای امنیتی و نظامی و قضایی برایشان فراهم کنند. اگر قرار باشد دسترسی به اطلاعات اقتصادی فلان نهاد و یا بهمان ارگان و بنیاد غیرقابل دسترس و محرمانه تلقی شود، کار به هیچ سامانی نخواهد رسید و این حرکت در حد یک حرکت نمایشی و یا تسویه حساب با قوه مجریه و دستگاه اجرایی باقی میماند.
اما مهمترین نکته در این میان، بررسی و ریشهکنی عوامل پیدایی این پدیده است که نه تنها مسئولان بلکه بسیاری از ثروتمندان و مرفهان جامعه با استفاده از وجود چنین ساختار و سازوکاری، هر روز فاصله خود را با مردم بیشتر کردند و به یک طبقه کاملاً برخوردار بدل شدند و چنین فاصله طبقاتی را رقم زدند.
در غیر این صورت، حتی اگر این طرح به تصویب برسد و عدهای هم در مظان اتهام قرار گیرند و کارشان به قوه قضائیه هم بکشد، درست مثل ماجرای برخورد با حقوقهای نجومی و یا املاک نجومی، نام عدهای رسانهای میشود و دادگاههایی هم تشکیل میشود و چند یا چند ده میلیاردی هم به حساب خزانه میرود و پس از مدتی جار و جنجال رسانهای و تبلیغاتی هیچ ثمر دیگری به دست نمیآید که اگر قرار است چنین فرجامی بیابد، چه بهتر که وقت هیچکسی را نگیریم و ماجرای رسانهای دیگری را که چند وقتی سرمان را گرم کند، رقم نزنیم.
منبع: روزنامه اطلاعات 15اسفند96
چند روز از سفر وزیر کشور به استان هرمزگان و جزیره قشم میگذرد٬ سفری که طی آن وزیر کشور شخصاً قول پیگیری مسائل مطرح شده را دادند و در اشارهای صریح گفتند؛ در جزایر خلیج فارس مشکل لاینحلی وجود ندارد و نارساییهای موجود نیز با تلاش برطرف میشوند.
در چند روز اخیر که خبر سفر قریبالوقوع رئیس جمهوری به استان هرمزگان و البته قشم در رسانهها بازتاب یافته به نظر میرسد که وزیر کشور به وعده خود عمل نموده و تلاش و رایزنیهای خود را به کار گرفته و سفر دکتر روحانی نشانهای از رفع مشکلات در خود دارد.
باید به یاد داشت که منطقه آزاد قشم همواره جایگاه ویژهای نزد عالیترین مقام اجرایی کشور داشته چراکه در نوروز ۹۵ منطقه آزاد قشم در شرایطی پذیرای دکتر روحانی بود که مهندس مؤمنی مدیرعامل محترم سازمان منطقه آزاد قشم به تازگی بر این مسند تکیه زده بود.
در آن ایام هم از گوشه و کنار شنیده میشد که رئیس جمهوری تمام قد از برنامههای عمرانی مدیرعامل جدید حمایت میکند و در شرایط کنونی نیز سفر رئیس جمهوری امیدهای بسیاری را در دل مردم ایجاد نموده که مشکلات فعلی نیز به زودی مرتفع گردند.
تبیین نقش مناطق آزاد تجاری در دوران پسابرجام٬ تغییرات ساختاری در سیستم بازار مناطق آزاد تجاری با توجه به افزایش نرخ ارز و حتی آزادسازی بازار ارز از سوی دولت٬ موقعیت رقابتپذیری منطقه آزاد قشم در صنعت رو به رشد توریسم و چند مسأله دیگر در سطح اقتصاد کلان از مسایل اصلی گفتگوها خواهد بود.
اما در این میان تعدادی از مطالبات مردم جزیره هم وجود دارند که امید است پس از عبور از دوره عمرانی جزیره به ویژه در بحث تولید و توزیع آب شرب٬ تولید و توزیع مطمئن برق٬ ایجاد جاده و ارتباطات و... نگاهی هم به مشکلات روزمره مردم شود مشکلاتی مانند دوگانگی در مدیریت٬ هزینههای سنگین سفر درون و برون جزیره٬ گرانفروشی و کمفروشی اصناف و...
که امید است با قول مساعد وزیر محترم کشور و در سایه ثبات مدیریتی موجود و البته تدبیر ریاست جمهوری شاهد پویایی هر چه بیشتر جزیره قشم و استان هرمزگان باشیم.
با تغییر شکل زندگی مردم در جوامع امروزی و اهمیت تأمین سوخت و انرژی به عنوان یکی از مهم ترین مسائل بویژه در جوامع صنعتی و پیشرفته، حرکت کشورهای در حال توسعه را در این مسیر اجتناب ناپذیر می کند.
برپایی نخستین نمایشگاه بین المللی جایگاه های سوخت و صنایع وابسته در تهران با هدف تبادل دانش و فن آوری را می توان در همین چارچوب ارزیابی کرد.
اهمیت سوخت در توسعه کشورها و نقش بی بدیل آن در تولید و حمل و نقل و صنعت برکسی پوشیده نیست و به دلیل اهمیتی که اکنون سوخت در جامعه دارد نمی توان به تبادل دانش و دستیابی به فن آوری نوین را در این بخش نادیده گرفت.
شاید به همین دلیل تصمیم گرفته شد برای اولین بار نمایشگاهی با عنوان نمایشگاه جایگاه های سوخت و صنایع وابسته در تهران برگزار شود.
بی تردید در جهان صنعتی امروز حمل و نقل به دلیل نیاز مبرم مردم به آن، در بیشتر کشورها در حوزههای مختلف بزرگترین بخش مصرف کننده انرژی است و در این میان اهمیت و جایگاه جایگاه های سوخت در کشور کاملا روشن است.
نخستین نمایشگاه بین المللی جایگاه های سوخت و صنایع وابسته تهران قادر است فرصتی کم نظیر برای عرضه خدمات و مدرن ترین محصولات را در اختیار جایگاه داران قرار دهد.
با توجه به آمارهای موجود و به اعتقاد کارشناسان، در ایران بخش حمل و نقل (جاده ای، ریلی، هوایی و دریایی ) بعد از بخش ساخت و ساز و مسکن در جایگاه دوم مصرف انرژی قرار گرفته است.
همین موضوع، ضرورت و اهمیت تبادل اندیشه صنعتگران و محققان داخلی با پیشگامان جهانی در عرصه سوخت به عنوان رویکرد مهم نمایشگاه جایگاه داران سوخت را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است.
عده ای بر این باورند که نخستین نمایشگاه تهران که از سوم تا ششم دیماه جاری برگزار می شود فرصت کم نظیر و مناسبی است که جایگاه داران و صاحبان صنایع وابسته خدمات و محصولات خود را معرفی و عرضه کنند.
این نمایشگاه در راستای سیاست های اقتصاد مقاومتی و سند چشم انداز جایگاهداری در کشور ارزیابی می شود و تاثیر مهمی در سامان دهی، یکسان سازی، بروز رسانی و در نهایت توسعه کار آفرینی، گردشگری و رونق اقصادی کشور در این حوزه مهم اقتصادی دارد.
نخستین نمایشگاه بین المللی جایگاه های سوخت و صنایع وابسته روز یکشنبه سوم دیماه با حضور جمعی از مقامات کشوری در محل دائمی نمایشگاه های بین المللی تهران گشایش می یابد.
بندرعباس شهری مملو از عبور و مرور و تجارت. گویی این شهر خواب به چشمانش نمیآید و همیشه بیدار است. در مرکز این هیاهو اما گوشه دنجی هست که فارغ از همه عبور و مرورها انگار به خواب رفته.
اگر تازه واردی به بندرعباس بیاید و البته بازارها مجالی به چشمانش بدهند در مرکز شهر معبدی میبیند که فضای نوستالژیک فیلمهای هندی را تداعی میکند که اگر کمی هم اهل تخیل باشد خود را در دهلی و کنار مهاراجهها میبیند!
گنبد این بنای تک افتاده در این شهر پر هیاهو از پشت حصار فراموشی سرک میکشد تا در میان جمعیت آشنایی هندو و یا خیالبافی ببیند و برایش سری میجنباند تا شاید مانند گذشتههای نه چندان دور در این شهر کسی به او پاسخی بدهد و شاید هندویی هم ادای احترامی کند.
معبد هندوها در بندرعباس تمثیلی از بیدل٬ شاعر فارسیسُرای هندی است! شاعری ایرانی ایران ندیده.
اگر بیدل نماد ادبیات فارسی در میان بیکران جمعیت هند است این بنای هند ندیده هم نماد هند است در بیکران هیاهوی بندرعباس.
اهالی بندر خودشان هم خیلی از علت وجودی این معبد در مرکز شهرشان نمیدانند اما میتوان حدس زد در گذشتهای نه چندان دور تعداد هندیها در این شهر زیاد بوده٬ شاید زمانی که هنوز جنگ هفتاد و دو ملت در شبه قاره هند اتفاق نیفتاده بوده. پیروان آیین هندو که به سودای تجارت به این دیار میآمدهاند نمکگیر میهماننوازی مردمان خونگرم و این خاک پر سودا میشدهاند و در این سرزمین بی حب و بغض با احترام چند صباحی از سواحل زیبای خلیج فارس بهره میبردهاند.
بنای معبد هندوها در بندرعباس در سرزمین پهناور ایرانزمین منحصر به فرد است و ظاهراً تنها اثر از این آیین در کشور به شمار میآید.
تاریخ معاصر ایران شاید بیشترین حجم حضور هندیها در کشور را مربوط به دوره مداخلات پدر پیر استعمار در ایران ثبت کرده. هندیهایی که تحت اجبار و یا شاید در مقابل یک مشت لیره به همراه ارتش استعمارگر انگلیس راهی ایران میشدهاند. اما انگار حکایت این معبد جدای از خشونت و استعمار و استثمار باشد و مربوط به کسانی که آمده بودند که بگویند سلام...
جدا شدن پاکستان و بنگلادش و... از شبه قاره هند ایران را از هم مرزی با هند جدا انداخت و حالا پاکستان میراثدار هند شده و در همسایگی با ایران جای خالی هندیها را پر کردهاند. اما از آنجایی که آیین پاکستانیها هندو نیست آنها هم هنگام عبور از کنار این معبد تنها لحظاتی به آن چشم میدوزند و میروند و...
به معبد نگاه میکنم و از دور تلاش میکنم فضای سِحرانگیز و جادویی سرزمین هند را تجسم کنم و در رؤیا شاهد برگزاری یکی از مراسم پر از رنگ و عطر و میوههای گرمسیری در میان زنان و مردان فقیر اما شادمان باشم.
اما انگار این تجسم بی طعم ادویههای آن دیار معنا ندارد. حواسم که به محیط جمع میشود گویی شهر با نمِ شرجی٬ آب به سر و صورت زده تا خود را برای شببیداری آماه کند. پیادهروها مملو از جمعیت شده شاید شبیه به پیادهروهای اطراف معابد در هند پر از دستفروش که اتفاقاً لهجهای ناآشنا دارند!
از فروشندگان که حدس میزنم گوشه و کنار شهر را بهتر از من جزیرهنشین میشناسند! و بساطشان مملو از تیشرتهای هندی و پاکستانی است! آدرس یک رستوران هندی را پرسان میشوم و جوابی جز کمی حرکت اضافی سر و گردن نمیبینم. بوی تند گاریهای فلافلفروشی پیادهروی روبرو همه رهگذران حتی وسواسیها را به سمت خودشان میکشد! قدم برمیدارم و میگویم فردا کمی دیگر هم در این عبور و مرور بی توقف پرسان میشوم شاید محله لبنانیهایی هم در این بندر باشد که کسی غذای هندی روی یک چرخ دستی بفروشد!
بعد از حرفهای پرحاشیه بقایی، احمدینژاد و تیمش در مرکز توجه قرار گرفتهاند. برخی این ضربههای بیمحابا به قوه قضائیه و ارکان دیگر نظام را نشان از اپوزیسیون شدن یاران دولت سابق میدانند، اما با نگاه به گذشته میتواند فهمید که این روش قدیمی آنهاست.
روزی برای ثبتنام در انتخابات با سر و صدا به وزارت کشور میروند، نشست خبری میگذارند و برای شورای نگهبان خط و نشان میکشند؛ روزی هم وقتی شور انتخابات فروکش کرد، تلاش میکنند تا به بهانه دستگیرشدن بقایی، با فریاد زدن بر سر قوهقضائیه، نام خود را با ترفندی جدید مطرح کنند.
این شورش مثلث احمدینژاد-مشایی- بقایی، مسیر تازهای نیست. عبور از خط قرمزها به بهانههای مختلف، شگرد این تیم سهنفره است، شگردی که با توجه به اقتضائات زمان و میزان قدرتشان در میدان سیاست، رنگ و لعاب عوض میکند.
احمدینژاد و یارانش همیشه به وقت هراس و خطر یک روش یکسان داشتهاند؛ شورش و ایجاد یک بحران جدید برای منحرف کردن موضوع از مسیر اصلیاش. برای یافتن داستانهای شورش و بحرانسازیهای احمدینژاد و یارانش، نیاز به كند و کاو زیادی نیست.
* آزادی مرد دوم احمدینژاد؛ حمله به قوه قضائیه و تهديد به افشاگري
این بار داستان عبور از خط قرمزهای این سه نفر از جای سادهای شروع شد. بقایی به دلیل اتهاماتمالی به قوه قضائیه احضار شد و برای او وثیقه 50 میلیارد تومانی تعیین شد، اما او بهدلیل تأمین نشدن وثیقه از 18 تیرماه امسال روانه زندان شد. حضور او در زندان سناریوی جدید تیم رئیسجمهور پیشین را کلید زد. از همین نقطه بود که حرفهایی درباره اعتصاب غذای بقایی و هراس از به خطر افتادن جان او به گوش رسید. دوستان احمدینژاد فعال شدند، بازی جدیدی در راه بود.
سرانجام یک روز پس از آنکه بقایی راهی بیمارستان شد، خبر آمد که او با وثیقه 20 میلیاردی آزاد شده است. اما این آزادی، تازه نقطه آغاز سناریوی احمدینژاد و دو یار غارش بود؛ «شانتاژ» سیاسی-قضایی.
بقایی بلافاصله بعد از آزادی بقایی به دیدار احمدینژاد رفت و پس از اینکه احمدینژاد حلقهگل را به گردن اون انداخت گویی جان تازهای پیدا کرد و به قوهقضائیه حمله و اتهاماتی را وارد کرد تا اینگونه جنجال تازه را کلید بزند. «جوانان ما خون دادند که یک عده فاسد مثل اینها روی کار بیان؟»، «آقای اژهای میگه بقایی برگشته گفته که من نمیخوام عمومی برم. اژهای دروغ میگه همونجور که در وزارت طلاعات دروغ میگفت.» این تنها بخشی از سخنان حمید بقایی بعد از آزادی بود که نشان از نقش جدید بقایی داشت. شاید همان نقشی که پارسال در روز درختکاری آن را در ویدئو چند دقیقهای در کنار احمدینژاد و مشایی به زبان آورده بود، «آخر حماسه بالاخره یک نفر باید فدا شود.»
در كنار حرفهاي تند و تيز بقايي، احمدينژاد هم خيلي ساكت نماند. سكوت او چند روزي طول كشيد اما بعد از افشاگری های روز گذشته دادستان دیوان محاسبات درباره تخلفات دولت قبل، سکوتش را شکست و با انتشار نامهاي، تهديد به افشاگري كرد.
احمدينژاد در بخشي از نامهاش آورده:«باندهای قدرت و ثروت با سواستفاده از شرایط به دنبال اجرای سناریویی ناجوانمردانه علیه جمعی از خادمان شما در دولت های نهم و دهم هستند.پرده اول این سناریو با دستگیری بلاوجه آقای بقایی اجرا شد و پرده دوم در اظهارات غیرقانونی دادستان دیوان محاسبات و اتهامات سراسر کذب ایشان رونمایی شد.». اين مسير مظلوم نمايي احمدينژاد در بخشهاي انتهايي نامهاش به «توطئه های غیر اخلاقی طراحی شده » رسيد و مانند هميشه قرار گذاشت تا دست به افشاگري بزند.
اين قبيل اقدامات احمدينژاد و اطرافيانش جديد نيست.گویی رئیس دولت نهم و دهم برای عبور از خط قرمزها، دستفرمان عجیبی دارد، مقابله اش با ارکان نظام به امروز و دست پروردهاش یعنی بقایی محدود نمیشود. برای درک بهتر این موضوع، باید به گذشته نیز نیم نگاهی داشته باشیم، روزهای اوج و افول قدرت احمدینژاد.
*11 روز خانهنشینی؛ اولین شورش احمدینژاد
احمدینژاد در دولت دومش، با احمدینژاد دولت اول، تفاوت زیادی داشت، تا جایی كه حتی اصولگراهایی كه روزی از كشف او در قامت «پدیده» به خود افتخار میكردند، در سالهای آخر دولت نهم و بیشتر در در دولت دهم زبان به انتقاد از عملكرد احمدینژاد گشودند.
اما نقطه شروع «گلهگذاری» جدی اصولگرایان را باید در خانهنشینی احمدینژاد جستجو كرد، حركتی كه به نوعی اولین قدم برای عبور احمدینژاد و یارانش، از خط قرمزهای نظام بود. اقدامی که در مقابل نظر مقام رهبری برای ابقا وزیر اطلاعات صورت گرفت.
از بزرگان نظام گرفته تا چهرهها نزدیك به احمدینژاد در این یازده روز به خانه او رفتند و هر یك تلاش كردند تا از طریقی او را از كاری كه میكند پشیمان كنند، سرانجام قائله ختم شد، احمدینژاد به جلسه هیئت دولت بازگشت و حتی دوستانش این غیبت چند روزه را به دلیل كسالت رئیسدولت دانستند و نه قهر. اما خانه نشینی چیزی نبود که از سیاست ایران فراموش شود.
در واقع، نظام ترجیح داد تا با صبوری مانع عبور احمدینژاد از خط قرمزهای بیشتری شود و «تحمل» را بر «طرد» ترجیح داد. این نكتهای است كه آیتالله شیخ محمد یزدی رئیس اسبق قوه قضائیه و عضو شورای نگهبان در صحبتهایش -كه پس از 6 سال از خانه نشینی احمدینژاد منتشر شد- بر آن مهر تأیید میزند: «آقا فرمودند او-احمدینژاد- گفته که نظام اگر نتواند من را تحمل بکند! آقا هم گفتند که اگر نظام مسئولش من هستم که من تحمل کردم و شما را این دو - سه ساله تحمل کردم!»
*دست به یقه شدن با مجلس در یکشنبه سیاه
احمدینژاد در بهمن سال 91، شورش جدید را با اسم رمز «سعید مرتضوی» در مجلس پیگرفت. انتصاب سعید مرتضوی به عنوان مدیرعامل تامین اجتماعی موضوعی بود كه شیخ الاسلام را در قامت وزیر كار در لبه پرتگاه استیضاح، قرار داد.
رئیس دولت دهم، برای حمایت از شیخ الاسلام و مرتضوی همچون موضوع خانهنشینی، دست به همان ترفند نخ نما شده زد. او ابتدا سفیری را برای خط و نشان کشیدن برای لاریجانی راهی دفترش کرد، وقتی این روش جواب نداد در صحن مجلس با لحن خاص خود تهدید به افشاگری كرد و سرانجام هم با پخش فیلمی از دیدار سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی (برادر رییس مجلس)، آتشی بر دامان رابطه رئیسمجلس و رئیس دولت انداخت. شورشی علیه مجلس كه صبر لاریجانی را محك زد.
*رهبری نهی کرد اما آن مرد آمد!
دولت احمدینژاد تمام شد، اما او خیال خداحافظی از سیاست نداشت. سخنرانی و سفرهای استانی راههایی بودند كه او را به سیاست متصل نگه میداشتند. هر چه به انتخابات 96 نزدیكتر میشدیم، بیشفعالی سیاسی احمدینژاد هم بیشتر به چشم می آمد. اهل سیاست هم این بیشفعالی را حكم بر تلاش او برای ورود به انتخابات دادند. اما در اواسط سال 95، خبرهای جدیدی به گوش رسید. احمدی نژاد از حضور در انتخابات «نهی» شده بود.
ابتدای امر، این موضوع در حد حرفهای درگوشی و گمانهزنی بود، اما با انتشار سخنان رهبری، «نهی» از حضور در انتخابات، تأیید شد: « خوب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم بهملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم، خوب یک چیز عادی است.»، «با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دوقطبی در کشور ایجاد میشود. دوقطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خوب، حالا این مایهی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خوب، حالا این هم پشت بلندگو»
اما با وجود نهی رهبری، احمدینژاد مسیر دیگری را پیش گرفت. او با اینکه در نامه ای از عدم کاندیداتوریش روایت کرده بود اما در بزنگاه انتخابات دست در دست بقایی به وزارت كشور رفت و برای انتخابات ثبت نام كرد. او در روز ثبت نام گفته بود:« رهبری من را نهی نکردند، گفتند نیایید بهتر است!»
*احمدینژاد تشنه اپوزیسیون شدن
وقتی تكههای پازل شورشهای احمدینژاد را كنار هم میگذاریم، به یك نتیجه میرسیم، او همیشه تشنه عبور از خط قرمزها بوده است. پس نباید از صحبتهای اخیر بقایی چندان متعجب شد.
در واقع احمدینژاد تفاوت چندانی با گذشته نكرده است. او و یارانش مانند قبل، وقتی میخواهند به خواستهای برسند یا زمانی كه دچار حس «خطر» و «هراس» میشوند، دست فرمان خوبی برای عبور از خط قرمزها دارند. شاید برخی همچون امیررضا واعظ آشتیانی- چهره اصولگرایی كه معتقد است او ، احمدینژاد را شهردار كرد- این روزهای احمدینژاد را بهتر تحلیل كنند: «احمدی نژاد میخواهد اگر روزی مثل برخی آقایان نقش اپوزیسیون را داشت بهانه بیاورند و به عوامل نظام بگوید شما من را اپوزیسیون کردید. یعنی میخواهد در این قضایا شریک پیدا کند.» اما واقعیت چیز دیگری است.
اگر گریزی به گذشته داشته باشیم و با نیم نگاهی به گذشته، حال احمدینژاد را تحلیل كنیم، به این نتیجه میرسیم كه او؛ سال هاست كه شیفته ایفای نقش در قالب یك مخالف شده است. او به هر بهانهای دكمه خروج را فشار داده و صبوری نظام را محك زده است. اما تاكنون همه در برابر او صبر را پیشه كردهاند. این صبر را از یكسو میتوان نشاندهنده تلاش برای نگه داشتن احمدینژاد در بدنه نظام، تحلیل كرد و اما از سوی دیگر هم برخی همچون فاضل موسوی نماینده اصلاحطلب مجلس آن را به دلیل دسترسی رئیس دولت سابق، به اطلاعات خاص میدانند.
او سال گذشته در گفتگوی با خبرآنلاین گفته بود: «از نظر من در آن دورهای که احمدینژاد وزیر اطلاعاتش را کنار گذاشت و خودش مسئولیت این وزارتخانه را به عهده گرفت، توانست به اطلاعات درجه یک وزارت اطلاعات دست پیدا کند. برهمین اساس از بسیاری افراد که دارای نقاط ضعفی بودند، سوژه دارد. به همیندلیل است که کسی جرأت نمیکند به احمدینژاد بگوید بالای چشمت ابرو است.»(اينجا)
هر كدام از این تحلیلها میتواند، درست باشد. در كنار تمام این تحلیلها، باید منتظر ماند و دید كه احمدینژاد تا چه زمانی بنا دارد كه «صبر» نظام را محك بزند و نظام هم تا چه زمانی مانع خروج او خواهد شد.