همزیستی نیوز - دوبار رخ بهرخ شده با سرطان ؛ دو بار مچ انداخته پنجه در پنجه با همین بیماری ترسناک ؛ همین بیماری که خیلیوقتها شنیدن اسمش هم تن خیلیها را میلرزاند، رویا جعفری اما زن جوانی است که به فاصله ۹ سال، دو بار گرفتار سرطان شده، همه مراحل درمان را هر دوبار از اول تا آخر رفته، روزهای سخت شیمی درمانی، پرتودرمانی ، جراحی و رسیده به امروز ... همین امروز که لبخند روی لب او و اعضای خانوادهاش است. رویا برای فردای زندگیاش هزار هزار برنامه دارد. برنامههایی که شهادت می دهند این زن هیچوقت ناامید نمیشود!
به گزارش «جام جم آنلاین» رویا جعفری مصاحبه را با یک جمله ساده شروع میکند: «شاید هیچوقت مادر نمیشدم!» آن هم در حالی که دخترکوچکش را درآغوش گرفته. دخترک میخندد و رویا با آرامش بیشتری میگوید: «شاید هیچوقت لذت مادر شدن را تجربه نمیکردم؛ این لذت را، این حس شیرین دوستداشتنی را فقط مادرها میفهمند...»
چرا؟ برای رسیدن به جواب این سوال باید تقویم زندگی رویا را ورق بزنیم و برگردیم به چند سال پیش...روزهایی که رویا هیچوقت از یاد نمی برد؛ روزهایی که هرجا میرفت ، هرکاری میکرد یک غریبه هم مثل سایه پا بهپای او میآمد؛ روزهایی که رویا برای زنده ماندن نفس نفس میزد و غریبه دست انداخته بود دور گردنش تا نفسش را ببرد...
بهتر است بقیه ماجرا را از زبان خودش بخوانید:« سال ۸۴ بود ؛ من از سه سال قبل در یک شرکت کار میکردم ؛ قطعات صندلی تولید میکردیم، در این مدت با فوتوفن کار آشنا شدهبودم، تا اینکه تصمیم گرفتم خودم تعدادی از این قطعهها را تولید کنم.برای شروع احتیاج به سرمایه داشتم به خاطر همین از خانوادهام کمک گرفتم ؛ آن موقع مادرم نزدیک ۱۰۰ گرم طلا فروخت و پدرم هم ۵ میلیون کمک کرد تا من یک کارگاه کوچک راه بیندازم...»
روزهای آغاز بیماری
اما این همه ماجرا نبود؛ در روزهایی که رویا با شوق شروع یک کار جدید این طرف و آن طرف میرفت بدنش مقدمات میزبانی از مهمانی ناخوانده را آماده میکرد؛ میزبانی که خیلیها حتی از شنیدن نامش هم هراس دارند: « همه چیز از یک تب و لرز ساده شروع شد. یعنی تا ظهر حالم خوب بود سرحال بودم به کارها میرسیدم اما از ظهر به بعد تب و لرز شدیدی داشتم هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم. اوائل فکر میکردم یک بیماری ساده است اما ۶ماه طول کشید تا تشخیص نهایی را بدهند»
در این مدت علاوه بر تب ولرز، بیماری نشانههایی دیگری را هم به او نشان داده بود:« از مطب این دکتر به مطب آن دکتر میرفتم هنوز کسی تشخیص درستی نداده بود که خودم کمکم وجود توده سرطانی را در بدنم حس کردم؛ حتی قبل از نمونه برداری و آماده شدن جواب پاتولوژی به دوستانم گفتم بچهها فکر کنم سرطان دارم. همه خندیدند؛گفتند امکان ندارد! خیالاتی شدهای... هیچ کس فکرش را هم نمیکرد حدسم درست باشد؛ آن موقع من تازه ۲۴ ساله شدهبودم.»
رویا برای درمان این بیماری عجیب بارها و بارها به پزشک مراجعه کرد؛ جوابهای مختلفی هم گرفت از تب مالت گرفته تا حصبه! تشخیص نهایی اما جمله ای بود که هیچ کسی دوست ندارد از زبان یک پزشک بشنود:« شما سرطان دارید!»
چه حسی داشت شنیدن این جمله سه کلمه ای؟! رویا هنوز هم آن لحظه را خوب به خاطر دارد:« سخت بود...خیلی سخت...اول فکر کردم همه چیز تمام شده ...انگار که یک چیزی توی دلم شکست...خالی شد...بعد قیافه مادر و پدرم را که دیدم همانجا تصمیم خودم را گرفتم...»
تصمیم رویا اما یک تصمیم ساده نبود؛ رویا مبارزه را انتخاب کرد؛ اینکه بجنگد رودررو و نبازد:« دیدم خانوادهام شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتهاند...ازمن ناراحتتر و بی قرارترند... با خودم گفتم خدا به اندازه تواناییهای هرکسی به او سختی میدهد پس حتما من توان این مبارزه را داشتم که من را انتخاب کرد...همانجا به خودم قول دادم که زنده بمانم. زنده بمانم به خاطر خودم؛ به خاطر خانوادهام؛ حتی شبی که میخواستم برای اولین بار جراحی کنم به خودم قول دادم که اگر خدا سلامتیام را دوباره به من برگرداند یکی از موفق ترین زنان جامعه بشوم.»
خدا فرصت دوباره داد
اسم بیماری رویا که این طرف و آن طرف پیچید؛ پچ پچها شروع شد، رویا اما رویاهای بزرگتری داشت و سعی کرد با شرایط جدیدش هم کنار بیاید:« جلسه دوم شیمی درمانی بود که کم کم موهایم شروع به ریزش کرد. شب میخوابیدم و صبح بلند میشدم و میدیدم لباسم پر از مو شده ، بالش پر از مو شده. خانوادهام هم این صحنهها را میدیدند و ناراحت میشدند؛ به خاطر همین همان روز ماشین ریش تراشی پدرم را برداشتم و رفتم حمام . به مادرم گفتم موهایم را از ته بزن. اینجوری راحت ترم.»
قیافه جدید رویا بعد از این اتفاق برای خودش هم عجیب بود :« سخت بود اما با این قیافه جدید هم خیلی زود کنار آمدم ، مهمانی میرفتم ، پارک، سینما، چندتا کلاه گیس هم خریدم که هنوز دارمشان...حتی با سرتراشیده عکس هم انداختم...خاطره است دیگر هنوز هم آن عکسها را دارم...»
توی این عکسها دختری با سری تراشیده به دوربین لبخند میزند؛ دختری که بارها ته دلش از خدا پرسیده :« چرا من؟ خدایا چرا من؟» اما جواب همیشه برایش یکی بوده:« چون تو میتوانی.»
روزهای سخت شیمی درمانی، جراحی و برق دو سال طول کشید...رویا دوسال تمام با سرطان جنگید تا اینکه بالاخره جملهای را که دوست داشت از زبان پزشک معالجش شنید:« تو خوب شدهای رویا.»
و حالا باز هم یک جمله سه کلمهای. این بار چه حسی داشت شنیدن این جمله؟ «خوشحال شدم... خدارا شکر میکردم ... حسش دقیقا مثل تولد دوباره بود...انگار که خدا فرصت دوبارهای به من داده ...با خودم میگفتم حالا باید به قولهایی که به خودم و خدا دادهام عمل کنم...»
از بیمارستان تا کارگاه تراشکاری
تقویم زندگی رویا به اینجا که میرسد ،یعنی بهار سال ۸۷ رنگ دیگری میگیرد:« با اینکه حتی در آن دو سالی که بیمار بودم هم دست از کار نکشیدم اما وقتی که خوب شدنم قطعی شد، تصمیم گرفتم بیشتر از قبل تلاش کنم.»
رویا دوئل مرگباری را پشت سرگذاشته بود و حالا مبارزه با زمان برای او کار سختی نبود:« با خودم میگفتم باید بیشتر کار کنم تا جبران این مدت بشود؛ همان روزها بود که تصمیم گرفتم یک کارگاه کوچک بزنم و با برادرم شروع به کار کردم؛یعنی به طور مستقل همین زمان بود که در صنف مکانیسینها جواز گرفتم.»
و به این ترتیب یکی از رویاهای زندگیاش رنگ حقیقت گرفت:« من اولین زنی هستم که در ایران در صنف تراشکاری جواز گرفته. البته طبق قوانین به زنان جواز تراشکاری نمیدهند به همین خاطر با اینکه خودم تخصص دارم و پای دستگاه میایستم اما برادرم را بعنوان مباشر معرفی کردم و بالاخره بعد ازکش وقوس فراوان جواز به اسم من صادر شد. »
اما این همه ماجرا نبود ؛ رویا دوست داشت تواناییهایش را بیشتر از قبل نشان بدهد؛ هم به خودش هم به دیگران:« کمی بعد رفتم و کاندیدای اتحادیه مکانیسینهای اسلام شهر شدم و بعد از رای گیری و اعلام نتایج رای آوردم و از آن زمان تا پارسال دبیر اتحادیه بودم. »
شراکت کاری و خواستگاری
سرنوشت اما بازی های دیگری هم برای رویا توی آستین داشت:« برای زدن کارگاه با یکی شریک شدم اما شریکم پولم را برداشت و برد...دوباره برگشتم سرنقطه صفر..با این تفاوت که این بار یک پروژه سنگین کاری هم برداشته بودم و دست تنها و بدون سرمایه نمی توانستم کارها را به موقع برسانم. این شد که به پیشنهاد یک دوست تصمیم گرفتم در روزنامه آگهی بدهم و شریک جدیدی پیدا کنم.»
داستان زندگی مشترک رویا از همین جا شروع شد؛ از یکی از کادرهای کوچک آگهی صفحه نیازمندی های روزنامه ؛ آگهیای که او و همسرش را نشاند پای سفره عقد:« چند نفری برای آگهی تماس گرفتند که همسرم هم یکی از آنها بود؛ پای تلفن با هم قرار گذاشتیم که بیاید و از نزدیک کارگاه ما را ببیند. همسرم آن موقع فکر کرده بود من یک زن ۴۵ ساله هستم که با کمک پدر یا همسرم کارگاه زدهام و خودم تخصص خاصی ندارم؛ اما وقتی برای اولین بار من را دید خیلی تعجب کرد.»
حسین آذرپور دقیقا از همین جا وارد زندگی رویا شد؛ « همسرم ۱۵ سال سابقه کار داشت و میخواست مطمئن شود که شراکت به نفعش است. به خاطر همین اول قرار شد که یک هفته در کارگاه ما کار کند و اگر راضی بود دستگاهش را بیاورد. اما بعد از یک هفته به من گفت که ما نمی توانیم با هم کار کنیم. من هم گفتم اشکالی ندارد. حسین از در کارگاه بیرون رفت اما چند دقیقه بعد دوباره برگشت و گفت اشکالی ندارد من بصورت موقتی با شما کار می کنم تا شریک جدیدی پیدا کنید.»
اما این زمان موقتی کم کم طولانیتر شد تا اینکه بعد از چند ماه حسین از رویا خواستگاری کرد:«در این مدت آنقدر شناخت از هم پیدا کرده بودیم که به این نتیجه برسیم که میشود به این وصلت فکر کرد.»
تولد رونیکا مثل یک معجزه بود
«شاید هیچوقت مادر نشوم!» رویا این جمله را همان روزهای اول آشناییاش با حسین به او هم گفت؛ اما حسین مردانه پای این قضیه ایستاد و حالا رونیکا مثل یک معجزه کوچک پا به زندگی آنها گذاشته است:« اصلا فکرش را هم نمی کردم که باردار شوم. باتوجه به سابقه بیماریام و درمانهایی که داشتم فکر میکردم اگر بخواهم مادر شوم مدت زیادی طول میکشد و شاید هیچوقت به این آرزو نرسم...جواب بیبیچک که مثبت شد هر دو از خوشحالی خندیدیم. فردای آن روز سریع رفتیم آزمایشگاه و تست بارداری دادم. بعد تا آماده شدن جواب با هم رفتیم کارگاه تا سرمان را با کار گرم کنیم اما دل توی دلمان نبود . دوباره برگشتیم و آنقدر جلوی در آزمایشگاه منتظر شدیم که جواب آماده شد»
جواب مثبت بود؛ موجود کوچکی در وجود رویا پا گرفته بود که نفسش به نفس رویا وصل بود و رویا بزرگ شدنش را روز به روز حس می کرد:« ماه سوم بود که از روی تعداد ضربان قلبش دکترم گفت که جنسیت بچه دختر است... خوشحالیمان تکمیل شد؛ هردوی ما عاشق دختر بودیم...همان روزها اسمش را از بین صدها اسم در فرهنگ اسامی انتخاب کردم؛ رونیکا به معنی زیبا رو و نیک صورت.»
بازگشت سرطان بعد از ۹ سال
رونیکا با تولدش شد معجزه زندگی رویا؛ معجزهای که رویا به خاطرش روزهای سخت برگشت دوباره سرطان را گذراند: « از عید سال ۹۵ بود که من دوباره درگیر سرطان شدم...هیچوقت فکرش را نمی کردم که برگردد، حالم خوب بود و زندگی خوبی داشتم.اما سرطان یکبار دیگر سراغم آمد.. البته تا تشیخص دوباره باز هم چندماه طول کشید اما وقتی تشخیص قطعی شد در پیمودن مراحل درمان یک لحظه هم شک نکردم،حالا بجز پدرو مادرم ، همسرم و دخترم هم دلیل زندگیام بودند، باید به خاطر آنها تلاش میکردم و زنده می ماندم.»
تک تک روزهای سال ۹۵ برای رویا و خانوادهاش مساوی بود با مبارزه، با تلاشی عجیب برای زندهماندن برای خاک کردن حریفی که اسمش سرطان بود. رویا اما از این مبارزه هم سربلند بیرون آمد:« خوشبختانه درمان دوباره جواب داد... شاید هرکس دیگری بود خسته میشد اما من نه...در این روزها خانوادهام کنارم بودند و من ایمان دارم که با وجود آنها سختترین موانع را هم رد میکنم... سرطان که چیزی نیست...»
همزیستی نیوز - کارشناسان سلامت معتقدند مصرف لبنیات کم چرب میتواند خطر ابتلا به بیماری پارکینسون را افزایش دهد.
به گزارش ایسنا، محققان آمریکایی در یک بررسی جدید دریافتند: خطر ابتلا به بیماری پارکینسون در افراد بزرگسالی که روزانه حداقل سه وعده از لبنیات کم چرب مصرف میکنند در مقایسه با افرادی که فقط یک وعده از این نوع مواد لبنی استفاده میکنند، بیشتر است.
بیماری پارکینسون اختلالی عصب شناختی است که لرزش، بروز مشکلات حرکتی و از دست رفتن تعادل در بدن از جمله ویژگیهای آن به حساب میآید. طبق اعلام انجمن پارکینسون آمریکا بیش از یک میلیون نفر از مردم این کشور به این بیماری مبتلا هستند و هر سال بیماری پارکینسون در حدود ۶۰ هزار نفر از مردم آمریکا تشخیص داده میشود.
نتایج مطالعات پیشین حاکی از آن است بین مصرف محصولات لبنی بخصوص شیر با افزایش خطر ابتلا به بیماری پارکینسون ارتباط وجود دارد.
در این بررسی محققان آمریکایی به ارزیابی اطلاعلات جمع آوری شده از بیش از ۱۲۰ هزار زن و مرد در مدت ۲۵ سال پرداختند. این افراد هر دو سال به پرسشنامهای در مورد وضعیت سلامتی خود پاسخ میدادند. همچنین وضعیت مصرف مواد لبنی در این افراد هر چهار سال یک بار مورد ارزیابی قرار میگرفت. علاوه بر این، در این بررسیها نوع مواد لبنی مصرفی و پر چرب و کم چرب بودن آنها در نظر گرفته میشد.
به گزارش ایسنا به نقل از مدیکال نیوز تودی، طی مدت ۲۵ سال مجموع ۱۰۳۶ نفر از شرکت کنندگان به بیماری پارکینسون مبتلا شدند. به گفته محققان آمریکایی افرادی که حداقل در روز سه بار از لبنیات کم چرب مصرف کرده بودند در مقایسه با بزرگسالانی که مصرف مواد لبنی کم چرب آنان یک بار در روز بوده ۳۴ درصد بیشتر در معرض ابتلا به بیماری پارکینسون بودهاند.
همزیستی نیوز - «در فرهنگهای سراسر جهان، از انگلیس تا هند، افراد بسیاری روزانه چای مصرف میکنند که گاهی اوقات تا چندین فنجان در روز را نیز شامل میشود. در شرایطی که مصرف چای سبز به لطف فواید سلامت مختلف روند رو به رشد محبوبیت خود را در جهان شاهد بوده است، اما انواع دیگر چای که آنها نیز به همان اندازه میتوانند مفید باشند، نیز باید مورد توجه قرار بگیرند.»
عصر ایران در برگردان مقالهای از «منز فیتنس» نوشت: «جدا از چای سبز، فواید سلامت چای سفید و چای سیاه نیز فراوان هستند. این مساله درباره چای رویبوس (Rooibos) نیز صادق است.
ارتقا سلامت قلب
کاتچینها (نوعی آنتیاکسیدان) موجود در چای نشان دادهاند که در کاهش کلسترول و فشار خون موثر عمل میکنند و در شرایطی سلامت قلبی عروقی و ترمیم بافت سیاهرگی را بهبود میبخشند.
مطالعات نشان دادهاند که چای رویبوس فشار خون را کاهش میدهد زیرا هورمونهای تولید شده توسط غدد آدرنال را تنظیم میکند. همچنین رویبوس حاوی آنتیاکسیدان آسپالاتین است و تنها غذا یا نوشیدنی محسوب میشود که حاوی این نوع از آنتیاکسیدان است. آسپالاتین به طور ویژه برای سلامت قلب مهم است زیرا در برابر اکسیداسیون، ایسکمی و التهاب عروقی از آن محافظت میکند.
از نظر فواید محافظت از قلب، چای سیاه مشابه با چای رویبوس است. افزون بر ایجاد تعادل در کلسترول، نتایج یک مطالعه نشان داد که مصرف ۹ گرم چای سیاه در روز به طور قابل توجهی عوامل خطرآفرین بیماری قلبی را کاهش میدهد.
تقویت سیستم ایمنی
چای سفید، سیاه و رویبوس همگی حاوی آنتیاکسیدانهایی هستند که به مبارزه با بیماری و تقویت سیستم ایمنی بدن انسان کمک میکنند. به ویژه کوئرستین آنتیاکسیدانی قدرتمند است که در چای یافت میشود و مقابله با بیماریهای مختلف از جمله عوامل بیماری قلبی، دیابت، تب یونجه، آب مروارید، زخم معده، آسم، نقرس، عفونتهای ویروسی و... را ممکن میکند.
همچنین آنتیاکسیدانهای موجود در چای ضد باکتری هستند و نشان دادهاند که توانایی از بین بردن باکتریهای مضر مانند اچ. پیلوری را دارند که میتواند بر دستگاه گوارش تاثیرگذار باشد و عملکرد سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند.
کمک به مبارزه با سرطان
چای سیاه، سفید و رویبوس نشان دادهاند که توانایی مبارزه با سرطان را دارند. به طور ویژه فلاونوئیدهای موجود در این چایها توانایی مقابله با سرطانهای روده بزرگ، پروستات و معده را از طریق کمک به کند کردن یا از بین بردن رشد سلولهای سرطانی نشان دادهاند. و بار دیگر، کوئرستین نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند. این آنتیاکسیدان روند جهش سلولی را متوقف میکند که مانع از رشد تومور بدخیم میشود. همچنین مطالعات صورت گرفته مصرف چای سیاه را با خطر کمتر ابتلا به سرطان پروستات پیشرفته، به همراه توقف رشد سلولهای سرطان تخمدان پیوند دادهاند.
کاهش خطر دیابت
انواع مختلف چای نشان دادهاند که خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ را کاهش میدهند. به طور ویژه چای رویبوس به لطف محتوای آسپالاتین خود در مبارزه با دیابت موثر عمل میکند. نظر بر این است که آسپالاتین یک اثر ضد دیابتی قوی افزون بر کمک به مبارزه با سرطان دارد.
کمک به گوارش
ترکیبات مختلفی در چای وجود دارند که نشان دادهاند در درمان درد شکمی، اسهال و ناراحتی معده موثر هستند. باور بر این است که تاننهای موجود در چای نقش بزرگی در این زمینه ایفا میکنند.
پشتیبانی از استحکام استخوان
به طور ویژه، چای سفید و چای رویبوس به لطف ویتامینها و مواد معدنی خود از جمله منگنز، کلسیم و فلوراید میتوانند به افزایش استحکام استخوان کمک کنند. این مواد مغذی به افزایش فعالیت استئوبلاست کمک میکنند که به تولید و ساخت توده استخوانی کمک میکند. همچنین رویبوس حاوی اورینتین و لوتئولین - دو فلاونوئید که محتوای مواد معدنی استخوان را افزایش می دهند - است.
بهبود سلامت پوست و مو
بسیاری از محصولات زیبایی حاوی عصارههای چای در فرمول خود هستند زیرا تراکم بالای آنتیاکسیدانها در چای به محافظت از پوست و مو در برابر رادیکالهای آزاد و آسیب محیطی کمک میکنند. به طور خاص چای توانایی خود در پیشگیری از چین و چروکها و محافظت از فولیکولهای مو در برابر آسیب را نشان داده است. آلفا هیدروکسی اسید یکی از عناصر موثر در این زمینه است که اثر محافظتی بسیار قوی روی پوست و مو دارد.
فواید بیشتر
فوایدی که در بالا به آنها اشاره شد از برجستهترین نمونهها در میان انواع مختلف چای محسوب میشوند اما فواید این نوشیدنی محبوب تنها به این موارد خلاصه نمیشود. چای رویبوس نشان داده است که به درمان آلرژیها کمک میکند؛ در شرایطی که چای سیاه ممکن است از انسان در برابر سکتههای مغزی محافظت کرده و کاهش هورمونهای استرس را موجب شود.
همچنین انواع کمتر شناخته شده چای مانند یربا ماته و پائو دارکو نیز وجود دارند. چای پائو داکور فواید زیر را نشان داده است:
کاهش درد
مبارزه با کاندیدا (قارچ)
کاهش التهاب
درمان اولسرها
سمزدایی بدن
همزیستی نیوز - نشریه اروپایی فیزیک EPJE (در حوزه فیزیک بیولوژیک و مواد نرم) جایزه استادی سال 2017 خود را که به نام "پییر-ژیل دو ژن" نامگذاری شده، به رامین گلستانیان، فیزیکدان برجسته ایرانی اهدا کرد.
به گزارش ایسنا، این جایزه به دلیل مشارکتهای نظری برجسته دکتر گلستانیان به فیزیک ریزشناورها و تعاملات هیدرودینامیک آنها به وی اهدا شده است؛ مشارکتهایی که به زنجیرهای از یافتههای مهیج و نیز توسعه نظری در زمینه مواد فعّال منجر شدهاند.
این ششمین بار است که جایزه معتبر پییر-ژیل دو ژن که به نام برنده جایزه نوبل و بنیانگذار نشریه EPJE نامگذاری شده، به دانشمندان اعطا میشود. قرار است این جایزه در دهمین دوره کنفرانس علمی مواد مایع که از 17 تا 21 جولای سال میلادی جاری (26 تا 30 تیر 1396) در شهر لوبلیانا پایتخت کشور اسلوونی برگزار میشود، به پروفسور گلستانیان اهدا شود.
پیشتر و در رویدادی مشابه در سال 2014 ، به دلیل نقش پیشروی دکتر گلستانیان در زمینه مواد نرم فعال و به خصوص شناگران میکروسکوپی و ذرات کلوییدی فعال مدال «هولوک» (Holweck) نیز به وی اهدا شده بود. نشان Holweck، از جوایز عمده جهانی در رشته فیزیک است که هر سال در انتخاب مشترک انجمن فیزیک بریتانیا و انجمن فیزیک فرانسه به یک فیزیکدان میرسد. این نشان که جایزه نقدی هم به همراه دارد، یکی از چهار مدالی است که این دو انجمن به فیزیکدانان میدهند و به طور چرخشی به پژوهشگرانی داده میشود که در بریتانیا و فرانسه مستقر هستند.
رامین گلستانیان، کارشناسی فیزیک را در دانشگاه صنعتی شریف، کارشناسی ارشد و دکتری فیزیک نظری را در دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان زیر نظر مهران کاردار از دانشگاه "ام.آی.تی" (MIT) و پسادکتری را در مؤسسه فیزیک نظری کاولی در دانشگاه سانتا باربارای کالیفرنیا به پایان رسانده و دارای کرسی علمی در دانشگاههای شفیلد و تحصیلات تکمیلی زنجان بوده و در حال حاضر استاد دانشگاه آکسفورد انگلستان است.
حوزههای پژوهشی مورد علاقه وی، فیزیک آماری غیرتعادلی (nonequilibrium statistical physics)، ماده نرم (soft matter) و فیزیک زیستی (biological physics) است.
همزیستی نیوز - معاون درمان وزیر بهداشت طی یادداشتی دستاوردهای طرح تحول سلامت در دولت یازدهم را تشریح کرد.
به گزارش ایسنا، دکتر محمدآقاجانی در یادداشتی با عنوان "یارانه سلامت، تیری که درست به هدف خورد، آورده است: «یارانه سلامت با هدفمند کردن واقعی یارانهها، لبخند سلامت را بر چهره ایرانیان نشاند. هدفمندی یارانهها، در دولت قبل مطرح و به یارانه نقدی برای همه ایرانیان تبدیل شد، نه جمعیت برخوردار از یارانه نقدی هدفمند انتخاب شدند و نه نوع هزینه آن به درستی هدف گیری شد. پرداخت یارانه نقدی به آحاد مردم، افزایش نقدینگی و تورم، سازههای اقتصادی کشور را آسیب جدی زد.
دولت یازدهم، با اولویت قرار دادن مسئله سلامت مردم و با تأکید مقام معظم رهبری در مورد کاستن از رنج بیماران، با انجام کارشناسی دقیق، تلاش کرد برای هدفمندی واقعی بخشی از یارانهها در قالب یارانه سلامت پرداخت گردد.
گروه هدف جمعیت با درآمد کم و متوسط که مراجعین بیمارستان های دولتی کشور بودند برای هزینه های درمانی خود از این یارانه بهره مند شدند. این اقدام تحقق شعار عدالت در سلامت را رقم زده و عزت مردم شریف ایران را به آنان بازگرداند. مردمی که قبل از این در بیمارستان ها برای پرداخت هزینه یا لوازم زندگی خود را می فروختند یا عزت آنان خدشه دار می شد.
اقدام بی سابقه دولت برای پوشش همگانی بیمه با بیمه شدن ۱۱ میلیون ایرانی به صورت رایگان ضمن حمایت مالی از مردم، متوسط پرداختی برای خدمات بستری را از ۲ میلیون تومان برای یک بار بستری به دویست هزار تومان کاهش داد. این یعنی رفع بحرانی جدی از خانوارهای ایرانی.
طی اجرای این طرح ۲۴ میلیون بیمار بستری در بیمارستانهای دولتی و ۴۴ میلیون بیمار در اورژانسهای بیمارستانی از یارانه سلامت برخوردار شدند. مراجعه کنندگان به کلینیک های دولتی به جای ۳۵ هزار تومان حق ویزیت فقط ۳۵۰۰ تومان پرداخته و ۱۲۵ میلیون بار ویزیت سرپایی تخصصی با پوشش بیمه و نرخ ارزان انجام شد.
در مورد هزینه دارو به ویژه داروی بیماران صعب العلاج و سرطانی با پرداخت سالیانه ۱۸۰۰میلیارد تومان مابه التفاوت نرخ دارو، پرداخت مردم به صورت چشمگیر کاهش یافت و دسترسی مردم به دارو و لوازم پزشکی ۴۴ درصد رشد یافت.
دولت یازدهم برای حفظ کرامت مردم در عرصه بهبود کیفیت و نوسازی بیمارستانهای فرسوده دولتی پیشگام شد و همزمان با تأسیس۱۲۲ بیمارستان جدید در کشور به ویژه در مناطق محروم، تعداد پزشکان متخصص در این مناطق را از ۱۴۰۰ نفر به ۵۷۰۰ نفر افزایش داد تا دسترسی عادلانه به خدمات سلامت محقق شود.
گام های بلند و اساسی در زمینه تأمین بهداشت مردم برداشته شد. شبکه بهداشت روستایی کشور که فرسوده و ناقص بود نوسازی و تکمیل شده و با افزایش تعداد پزشکان عمومی از ۴۳۰۰ به ۶۸۰۰ نفر، همه مراکز بهداشتی روستایی به ویژه مناطق محروم دارای پزشک شدند.
راه اندازی ۲۷۰۰ واحد بهداشتی جدید، اقدام برای ساخت ۶۲۰۰ واحد بهداشتی دیگر و بازسازی و تجهیز ۲۰هزار واحد بهداشتی زیرساخت های بهداشت کشور را توسعه داد. ۱۱ میلیون نفر از ساکنین حاشیه شهرها که تا قبل از این دولت از خدمات سلامت مناسب محروم بودند، تحت پوشش خدمات سلامت قرار گرفته و پرونده بهداشتی برای آنان تشکیل شد و مراقبین سلامت وظیفه حفظ تندرستی آنان را عهدهدار شدند.
این اقدامات تنها بخشی از کارنامه دولت تدبیر و امید در حوزه سلامت است دولتی که لبخند سلامت را بر چهره ایرانیان نشاند.
نهالی که در ابتدای دولت یازدهم با تلاش خدمتگزاران عرصه سلامت کاشته شد، اکنون درختی بارور است و ثمره آن تحقق خواسته مقام معظم رهبری که فرمودند: "مردم در زمان بیماری نباید جز رنج بیماری دغدغه دیگری داشته باشند".
اما آنچه اکنون اهمیت بسیار دارد تداوم این طرح برای رسیدن به اهداف به مراتب بلندتر از دستاوردهای کنونی است و تداوم دولت تدبیر و امید- دولتی که سلامت مردم را در اولویت کار خود قرار داد میتواند این آرزوی ایرانیان را جامه عمل بپوشاند.»
همزیستی نیوز - نوشابههای گازدار از جمله پرمصرفترین نوشیدنیها در جهان هستند اما این نوشیدنیهای پرطرفدار چندان به سود سلامت انسان عمل نمیکنند.
عصر ایران به نقل "ریدرز دایجست" نوشت: «به هر دلیلی که قصد داشته باشید مصرف نوشابههای گازدار را کاهش دهید، یا آنها را از رژیم غذایی خود کنار بگذارید، در مسیری درست حرکت خواهید کرد زیرا سلامت کلی خود را بهبود میبخشید.
محرومیت از مواد مغذی ضروری
افرادی که به جای نوشیدنیهای سالمی مانند شیر کمچرب و آبمیوههای طبیعی به مصرف نوشابههای گازدار تمایل دارند، احتمال کمتری دارد به میزان کافی مواد مغذی مانند ویتامین A، کلسیم و منیزیم دریافت کنند. افزون بر این، نوشابههای گازدار حاوی اسید فسفریک هستند که از بین رفتن کلسیم و منیزیم را موجب میشود. کلسیم و منیزیم به عملکرد بهینه سیستم ایمنی بدن کمک میکنند.
افزایش احتمال ابتلا به بیماری دیابت
نوشابههای گازدار حاوی شربت ذرت فروکتوز بالا و همچنین سطوح بالای رادیکالهای آزاد هستند که با آسیب بافتی، ابتلا به دیابت و عوارض دیابتی پیوند خوردهاند.
بطریهای آسیبرسان
بطریهای پلاستیکی نوشابههای گازدار و آب حاوی ماده شمیایی سمی به نام بیسفنول A (BPA) هستند که میتوانند از بطری به نوشیدنی و در نهایت بدن انسان نفوذ کنند. شواهد روزافزون بیسفنول A را با بیماریهای بیشمار از جمله افت عملکرد سیستم ایمنی بدن پیوند دادهاند. کارشناسان سلامت توصیه میکنند که کودکان را در برابر محصولات حاوی بیسفنول A به ویژه آنهایی که مصرف میشوند یا استفاده روزانه دارند، محافظت کنید.
افزایش وزن
مصرف نوشابههای گازدار رژیمی در واقع به افزایش وزن کمک میکنند! مطالعهای که با حضور ۱,۵۵۰ نفر انجام شد، نشان داد افرادی که نوشابه رژیمی مصرف میکردند با خطر افزایش یافته ۴۱ درصدی ابتلا به اضافه وزن یا چاقی برای هر بطری نوشابه در روز مواجه بودند. مشخص شده است که هر مزه شیرین به سلولهای بدن سیگنال ذخیره چربی و کربوهیدراتها را ارسال میکند که باعث گرسنگی بیشتر فرد میشود. مزههای شیرین ترشح انسولین را نیز افزایش میدهند که توانایی بدن برای چربیسوزی را مختل میکند. تاکنون هیچ مطالعه منتشر شدهای ثابت نکرده است که نوشابههای رژیمی به کاهش وزن کمک خواهند کرد.
قند بیش از اندازه
یک قوطی نوشابه گازدار حاوی ۱۰ قاشق چایخوری شکر است که میزان قابل توجهی محسوب میشود. تغذیه بدن با این میزان قند که در حالت مایع قرار دارد، قند خون را به شدت افزایش میدهد و موجب یک واکنش انسولینی در بدن میشود. مصرف نوشابه گازدار به طور منظم میتواند در نهایت به افزایش وزن، بیماری دیابت، مقاومت به انسولین و دیگر مشکلات سلامت منجر شود.
محتوای اسید فسفریک
اسید فسفریک توانایی بدن برای جذب کلسیم به طور طبیعی را مختل میکند. عدم دریافت کلسیم به میزان کافی میتواند به نرمی استخوان، پوکی استخوان و پوسیدگی دندان منجر شود. همچنین، اسید فسفریک میانه خوبی با اسید معده ندارد، جذب مواد مغذی را مسدود و گوارش را کند میکند.
کمآبی بدن
مصرف نوشابههای گازدار به دلیل محتوای بالای قند، سدیم و کافئین موجود در آنها میتواند به کمآبی بدن منجر شود. بسیاری از مردم به همراه وعدههای غذایی خود به جای آب، نوشابههای گازدار مصرف و تامین آب مورد نیاز روزانه بدن را فراموش میکنند.
شیرینکنندههای مصنوعی
نوشابههای رژیمی حاوی آسپارتام هستند که جای شکر را پر میکند و این ماده میتواند برای بدن مضرتر از قند باشد. گزارشها نشان دادهاند که آسپارتام میتواند به شکلگیری تشنج، تومورهای مغزی، بیماری اماس، دیابت، اختلالات عاطفی و بسیاری مشکلات سلامت دیگر منجر شود.
فاقد مواد مغذی
نوشابههای گازدار فاقد هر گونه ارزش غذایی است. هیچ اثر مثبتی به استثنای مزه خوب از مصرف نوشابههای گازدار نصیب شما نخواهد شد.
آسیب دندانها
هنگامی که به طور مرتب نوشابه گازدار مینوشید با تشکیل پلاک روی دندانهای خود مواجه خواهید شد که میتواند پوسیدگی دندان و بیماری لثه را به همراه داشته باشد. همچنین زمانی که باکتریهای موجود در دهان با محتوای قند نوشابه تغذیه میشوند به تولید اسید اقدام میکنند. اسید میتواند به پوسیدگی دندان منجر شود.
همزیستی نیوز - «روز دندانپزشک»، روز جشنی برای دندانپزشکان و بهداشتکاران است که از دنداندرد و بیماریهای دهان و دندان جلوگیری میکنند.
به گزارش مفدا(پایگاه اطلاع رسانی معاونت فرهنگی و دانشجوی وزارت بهداشت) در تقویمهای ایران و جهان روزهای متفاوتی برای گرامیداشت جامعه دندانپزشکی و توجه بر بهداشت دهان و دندان وجود دارد. با هم مرور کوتاهی خواهیم داشت بر این روزها و مصداق نامگذاری هر کدام از آنها و در ادامه درباره به روز ۲۳ فرودینماه که پس از انقلاب به عنوان روز دندانپزشکی در نظر گرفته شده است، وجه تسمیه آن و نگاه جامعه دندان پزشکی درباره لزوم تغییر این روز یا حفظ ان میپردازیم.
در کشورهای مختلف روزهای متفاوتی بهعنوان روز دندانپزشک تعیین شده است درآمریکا روز شش مارس «روز دندانپزشک» و ماه فوریه، ماه «بهداشت دهان و دندان کودکان» است. انجمن دندانپزشکی آمریکا و فدراسیون بینالمللی دندانپزشکی، افدیآی، نیز روز دوازدهم سپتامبر را بهعنوان «روز جهانی بهداشت دهان و دندان» انتخاب کردهاند. روز نهم فوریه نیز به عنوان «روز جهانی دندانپزشک» نامگذاری شده است.
وجه تسمیه این نامگذاری به شکل قطعی مشخص نیست. اما احتمالا باید آن را مرتبط با داستان زندگی Apolonia دانست. سنت اپولونیا، دختر یکی از مقامهای برجسته اسکندریه و معتقد به مسیحیت بود که در زمان شورشهای محلی علیه مسیحیان به شهادت رسید. روایت شده که او را شکنجه دادند و تمام دندانهایش را با خشونت بیرون کشیده یا شکستند تا از اعتقادات خود دست بردارد. اما او از اعتقادات خود دست نکشید، پس او را به درون آتش انداختند و سوزاندند. این اتفاق در نهم فوریه سال ۲۴۹ رخ داده است. و به همین دلیل این روز را به نام «روزApolonia» و همچنین «روز دنداندرد» و «روز جهانی دندانپزشک» میشناسند. این روز جشنی برای دندانپزشکان و بهداشتکاران است که از دنداندرد و بیماریهای دهان و دندان جلوگیری میکنند.
از سال ۱۳۴۳، روز ۲۴ دیماه، سالروز تأسیس جامعه دندانپزشکی ایران به نام «روز دندانپزشکی» نامیده شد و در تقویمهای آن زمان منعکس گردید. در این روز تلاش همه جانبهای از طرف جامعه دندان پزشکی ایران با همکاری صدا و سیما و سه وزارت خانه (آموزش و پرورش، دفاع، کار و امور اجتماعی) برای شناساندن و گسترس بهداشت دهان در سطح جامعه و بهخصوص مدارس سراسر کشور صورت میگرفت. استقبال مخاطبین از این حرکت موجب شد از سال سوم، روز دندانپزشکی به هفته دندانپزشکی تبدیل شود. در این هفته دندانپزشکان و دانشجویان، در یک حرکت خودجوش، علیرغم سرمای روزهای پایانی دیماه، به مدارس میرفتند و ضمن معاینه دهان کودکان به آنها آموزش بهداشت دهان میدادند. شرکتها و تولیدکنندگان لوازم بهداشت دهان نیز حمایت نیز با اهداء مسواک و خمیردندان از این حرکت حمایت میکردند. این جنبش علمی- بهداشتی طی سالها تأثیر به سزایی در اذهان عمومی گذاشت.
وجه تسمیه روز دندانپزشک
در سالهای اول پس از انقلاب، روز دندانپزشکی تغییر کرد. مجلس شورای اسلامی در۲۳ فروردین سال۱۳۶۰ بهمنظور گسترش و پیشرفت خدمات درمانی و بهداشتی دهان و دندان در مناطق محروم کشور و روستاها، قانونی با عنوان «طرح تربیت بهداشتکاران دهان و دندان» را تصویب کرد. در این قانون، مجلس، وزارت بهداشت و درمان را موظف کرد که داوطلبانی را برای تربیت در این دوره، جذب کند و پس از دادن آموزشهای لازم، با مدرک فوق دیپلم، آنان را در مناطق محروم به خدمت گمارد تا از این طریق، ضمن ارائه خدمات اولیه، از شیوع بیماریهای دهان و دندان جلوگیری نموده و اصل پیشگیری را مورد نظر قرار دهند.
هیات وزیران در تاریخ اول دیماه ۶۲، بنا به پیشنهاد جامعه اسلامی دندانپزشکان ایران، روز بیست و سوم فروردینماه هر سال را که مصادف با تاریخ تصویب این طرح بود را به عنوان روز دندانپزشک نامگذاری کرد و مصوبه آن به امضای نخست وزیر وقت، رسید
همزیستی نیوز - ماجرا در روستای حسین آباد از توابع بخش بوشکان شهرستان دشتستان اتفاق افتاد. جایی که واژه ها برای بیان محرومیتش ناتوانند. حسین آباد گویا متعلق به هیچ جایی نیست که اگر بود هنوز مردمانش مثل انسان های اولیه مجبور نبودند آب از چاه بکشند و برای مصارف روزانه اشان استفاده کنند.
مرضیه جهاندیده در سایت جنوب نیوز نوشته است: پدرش چند بز و گوسفند دارد و از همین راه چرخ های زندگی خانواده اش را با مکافات می چرخاند. خشکسالی و کم آبی این چند سال اخیر روزگار همه ی مردم روستا را سیاه کرده، نه دیگر آبی ته چاههای کشاورزی شان مانده و نه علفی برای چرای دام هایشان. آنها که توانایی کرایه خانه ای در شهرهای همجوار را داشته از روستا رفته اند و اما آنها که مانده اند فقط خدا می داند که در این برهوت محرومیت های همه جانبه فقط صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشته اند و فقط زندگی می کنند که نمیرند!
از میان بازمانده ها وضعیت آنها از همه بدتر است. بقیه حداقل دانش آموزی ندارند که مجبور باشند خرج تحصیلش را بدهند یا نگران رفت و آمدش به شهرهای دیگر برای ادامه ی تحصیل باشند. وقتی حتی پایه ی دبستان در روستا نیست و از کلاس اول دبستان بچه ات باید آواره ی جاده و غربت باشد، گرفتن حداقل مدرک تحصیلی یعنی شق القمر کردن و سفید شدن موهای پدر و مادر.
فریبا تنها دانش آموز و کودک روستاست. تا شهر بوشکان 3 کیلومتر فاصله دارند. پدر و مادر تصمیم دارند هر طور شده او را به مدرسه بفرستند و دخترشان را در لباس دانش آموزی ببینند. با راننده ی ماشینی که از روستای شلدان چند دانش آموز را به بوشکان می برد توافق می کنند که سر راهش فریبا را هم سوار کند. بدین ترتیب فریبا هر روز با همین سرویس به مدرسه می رود برمی گردد.
از خانه تا جاده ی اصلی روستا حدود 400 متر خاکی وجود دارد و راننده ی سرویس حاضر نیست این مسافت خاکی را طی کند و فریبا را از درب منزلشان سوار کند. مادر هر روز فریبا را برای رسیدن به سرویس مدرسه همراهی می کند. جاده باریک و دو طرفه است و فاقد شانه ی خاکی .برای برگشت به خانه سرویس وسط جاده توقف می کند و فریبای 7 ساله باید عرض جاده را طی کند و بعد از 400 متر پیاده روی به خانه برسد.والدین خطر این عبور را می فهمند: مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد. چند سال پیش بود که همین جاده جان برادرش را وقتی که دانش آموز کلاس سوم راهنمایی بود گرفته بود؛ آنهم درست وقتی که با موتورسیکلت از مدرسه برمی گشت. او زیر چرخ های خشن تراکتور در حالیکه خواهر بزرگترش پشت سرش نشسته بود جان داد. آنها دیگر تحمل جان دادن جگرگوشه شان روی آسفالت جاده ها را ندارند.
اولین شنبه ی بعد از تعطیلات نوروزی است. معلم کلاس از دانش آموزان برتر تقدیر می کند. نام فریبا را می خواند و دخترک چنان خوشحال می شود که برق شادی را همه در چشم هایش می بینند.لحظه شماری می کند که زنگ آخر زده شود و سوار سرویس شده و خبر جایزه اش را به پدر و مادرش بدهد. اگر کمی خودش را لوس کند می تواند جایزه ای هم از آنها بگیرد. وقتی سوار ماشین می شود کیفش را محکم در آغوش می کشد و تمام مسیر به این فکر می کند که چطور غافلگیرشان کند. با خودش می گوید باید تا شب که پدر از چرای دام ها برگشت صبر کند و با انگشتانش حساب می کند که تا شب چند ساعت دیگر مانده. امشب دیرتر از همیشه به نظرش می رسد...
سرویس مثل هر روز وسط جاده توقف می کند.مادر از خانه بیرون زده که خودش را به سمت دیگر جاده برای تحویل گرفتن فریبایش برساند.این بار ثانیه ها با هم جور نیستند.یا سرویس زودتر رسیده یا شاید مادر کمی تاخیر کرده است. راننده مسافرش را وسط جاده ای باریک و دو طرفه و بدون شانه پیاده می کند. مسافر دختری 7 ساله است. او نمی تواند منتظر آمدن مادر بماند و بلافاصله بعد از پیاده شدن از ماشین کیفش را برمیدارد و قصد عبور می کند. هنوز از پشت سرویس دید خوبی ندارد. مادر آنسوی جاده پیاده شدن دخترش را می بیند. ماشینی از سمت مخالف می آید. مادر فریاد می زند فریبا نیاااااا. دخترک 7 ساله اش چیزی نمی شنود. اولین قدم را برمی دارد. این بار اما ثانیه ها خوب با هم جور شده اند. اولین قدم دخترک مساوی است با رسیدن دقیق چرخ های ماشین به جایی که باید قدم دوم را بگذارد. ماشین ترمز می کند، فریبا به هوا پرت می شود و مادر باز هم کیف پاره می بیند و کتاب های غرق در خون و دانش آموزی که برای همیشه در کلاس اول ابتدایی خواهد ماند .فریبا پدر و مادرش را تا همیشه غافلگیر کرد.
راننده ی سرویس گاز ماشینش را می گیرد و به خانه اش می رود و فردا صبح باز هم چند دانش آموز منهای فریبا را به مدرسه می رساند و لابد ته دلش وقتی یاد خنده های او می افتد می گوید:"دخترک شیرینی بود. حیف شد". معلم و مدیر مدرسه در مراسم ختم دانش آموزشان شرکت می کنند و پیام تسلیت برای خانواده اش می فرستند. نیمکت خالی فریبا دل معلمش را به درد می آورد. ازمسئولین آموزش و پرورش شهرستان و استان اما هیچ خبری نیست. حتی یک پیام تسلیت خالی نیز برای دل داغدار مادرش نمی فرستند. اصلا شاید اطلاع ندارند که دانش آموزی در حوزه ی مسئولیت آنها پرپر شده است. یا اگر هم مطلع شده اند دخترک عشایر دامداری در یکی از دورافتاده ترین روستاهای استان را قابل عرض تسلیت و رسیدگی به پرونده ی مرگش نمی دانند. این سکوت دردآور آموزش و پرورش استان چه معنایی دارد؟ آیا صدای ضجه های پدر و مادر فریبا را نمی شنوند؟
فردا و فرداهای آینده جان چند فریبای دیگر باید گرفته شود تا نظارت دقیق تری روی سیستم حمل و نقل دانش آموزان و تامین امنیت آنان حتی در دورافتاده ترین مدارس کشور صورت بگیرد.باور کنید مظلومیت مرگ فریبا و جگر سوخته ی مادرش برای استعفای وزیر آموزش و پرورش کشور کافی است مسئولین استانی که جای خود دارند.
صرفا جهت اطلاع مسئولین آموزش و پرورش استان بوشهر:
"طبق بندج ماده ی یک دستورالعمل اجرایی آییننامه حمل و نقل دانشآموزان مدارس مصوب هیأت وزیران می بایست فردی واجد شرایط تحت عنوان"مراقب دانش آموز" جهت حفاظت از دانش آموزان در مقابل حوادث احتمالی و کمک به رانندگان در طول زمان سرویس در خودروهای حمل و نقل دانش آموزان حضور داشته باشد."
این تنها یک بند از این دستورالعمل اجرایی آیین نامه حمل و نقل دانش آموزان مدارس کشور بود. مسئولین آموزش و پرورش استان بعد از مطالعه ی کامل این دستورالعمل و بررسی دقیق پرونده ی مرگ فریبای 7 ساله به افکار عمومی پاسخ بگویند که چند بند از این آیین نامه نقض شده است؟چه کسی و کسانی مقصر هستند و با خاطیان پرونده چه خواهند کرد؟
همزیستی نیوز - شوراها در چهار دوره گذشته تا امروز تحولات زیادی را در درون و بیرون خود شاهد بوده و ایجاد کردهاند؛ تحولاتی که عموماً در همان شروع کار یا در ادامه منشأ تحول و انتخابی مفید و مؤثر بودهاند، اما مسأله مهم این است که شوراها در درون خود به آن قوت و قوام لازم رسیدهاند یا حداقل در آن مسیر درست قرار گرفتهاند یا نه؟
روزنامه «شرق» افزوده است: عملکردها نشان میدهد که در هر دوره شوراها شاهد حجم زیادی از آزمون و خطا بودهایم؛ آزمون و خطاهایی از انتخاب نامزدها گرفته تا جزئیات آییننامهای و تعامل با دستگاههای اجرایی و ... خیل عظیم داوطلبانی که در این دوره افزایش ١٤ درصدی در کل کشور داشتهاند و تنوع بسیار آنها در گرایشها، سنوسال و حضور بیشتر زنان این سؤال مجدد را مطرح میکند که آیا اینبار انتخابهای بهتری خواهیم داشت؟ چه کسانی با چه تخصصی وارد شورا میشوند؟ اصلاً این تخصصیشدن که در دوره چهارم بنای آن گذاشته شد چقدر لازم است؟ افراد متخصص با این شرایط اجرایی در کشور و قوانینی که دستوپای شوراها را بسته چقدر میتوانند موفق باشند؟
دراینباره به شکلی اجمالی نظر تعدادی از افراد صاحبنظر و تا حد زیادی مرتبط با شهر و مردمان آن و شوراها و شهرداریها را جویا شدیم و از آنها پرسیدیم چه افرادی به شورا وارد شوند برای شهر بهتر است؟
در ستایش اهلیت
سیدمحمد بهشتی
«در روندی که در دورههای گذشته شورا تا کنون داشتهایم، از نظر جامعه شهری کسانی انتخاب شدهاند که اصطلاحاً سلبریتی بودند، چه چهرههای سیاسی و چه چهره ورزشکار و هنرمند و... الان هم خیلیها تلاش میکنند که لزوماً تکنوکراتها که تخصصشان نزدیک به مباحث شهری است، انتخاب بشوند، مسلماً انتخاب متخصصان خیلی بهتر از سلبریتیهاست، اما به نظر من با توجه به جایگاه حقوقی و مدیریتی شوراها، باید کسانی انتخاب شوند که اهلیت شهر محل انتخاب را داشته باشند، اهلیت چیزی فراتر از تخصص است، منظور من داشتن ذوق و ذائقه و دلسوزی و دلبستگی برای شهر محل انتخابشان است؛ مثلا اگر شهر مورد بحث تهران است باید تهران و جذابیتهایش را بفهمد و دوست بدارد، به خیابان ولیعصر و چنارهای آن و بلندیهای البرز و باغهای شهر نگاهی صرفا کاربردی و کمّی نداشته باشد. نگاه کمّی و بدون کیفیت همین چیزی میشود که در این سالها در تهران شاهدش بودهایم. درختها و باغهای اصلی و قدیمی را که هویت شهر بودهاند قطع کردند و به جایش درختهای یکی، دوساله بیهویت غیربومی در اطراف شهر کاشتند و اسمش را گذاشتند کمربند سبز تهران و اعلام شد به سرانه فضای سبز شهر فلان مقدار اضافه شد. خیابانها و گذرگاههای شهر را به جاده و بزرگراه تبدیل کردند و با افتخار اعلام میکنند مسیر یکساعته، بیست دقیقه شد؛ انگار که مردم قرار است از خانه به محل کار شلیک بشوند و برعکس. اینکه ترافیک میشوداولویت شماره یک شهر، ناشی از همین نگاه بیتوجه به کیفیت است که همهچیز برایش در کمیت خلاصه شده. ترافیک اگرچه مهم است، اما هیچوقت اولویت شماره یک شهر نیست، مثل اینکه شما در خانه خودتان راهرو و پلکان خانه را در اولویت قرار بدهید و هرچه دارید خرج آن کنید. راهرو و پلکان مهم است، اما همه خانه نیست؛ خانه آنجاست که در آن لطف و صفا باشد. وقتی حافظ میگوید خوشا شیراز و وضع بیمثالش و هنوز هم درباره این شهر صدق میکند، قطعا به خاطر ترافیک و سیستم فاضلاب و آسفالت خیابانها و بزرگراههای شیراز نیست، کسی برای دیدن این چیزها که به شیراز نمیرود، آن چیزی که شیراز را شیراز کرده، هویت و صفای این شهر است. مشابه همین مثالها حتی درباره یک آدم هم صدق میکند؛ یک آدم اهل فهم و ذوق و شعر و هنر و... خیلی آدم باصفایی است، این آدم باصفا، البته باید معدهاش خوب کار کند و پاهایش سالم باشد و... اما صرفا داشتن معده و پای سالم یک آدم را باصفا و جذاب نمیکند.»
توانایی ارجح بر محبوبیت
محمدرضا نیکنژاد، فعال صنفی معلمان
«با توجه به مشکلات موجود در شهر، بهویژه در کلانشهرها نیازمند حضور متخصصان هستیم. بیش از آنکه بخواهیم به محبوبیت افراد بیشتر از تواناییهای آنها توجه داشته باشیم، مسأله اصلی برای ما باید تمرکز روی تخصص و توانایی برای حل مشکلات شهری باشد. این مشکلات روزافزون آسیبهایی جدی به شهر زده است. اینکه افراد بهواسطه محبوبیت و شهرت و پشتوانه سیاسی با لابی وارد شورای شهر بشوند، به صلاح شهر و مردم نخواهد بود. تجربه ما از دورههای اول شورا و درگیریهای سیاسی تا امروز نشان داده راههای غلطی را پیمودهایم و مسائل شخصی را بر مشکلات شهری ارجح دانستهایم. این مسأله خود ما مردم هم هست که فردی را به هر دلیلی دوست داریم و مدالآوری او برایمان باارزش است به او رأی میدهیم و او را وارد شورای شهر میکنیم. به نظر من شناسایی افراد متخصص و توجهنکردن به چهرههایی که درکی از مسائل اجتماعی ندارند، میتواند وضعیت شوراها را بهتر کند. ما نیازمند نیروهایی متخصص هستیم. همانطور که برای رئیسجمهورشدن یک فرد، ستارهبودن در ورزش یا سینما اهمیتی ندارد، در مرتفعکردن مسائل و مشکلات شهری نیز باید به توانمندیهای اجتماعی و سابقه آنها در این حوزه توجه کرد.»
نیاز به متخصصان اجتماعی
عباس دیلمیزاده، مدیرعامل مؤسسه تولد دوباره
«همانطور که در تمام دنیا کلانشهرها را مردم و نمایندگان مردم اداره میکنند، من فکر میکنم ما هم میتوانیم آرامآرام و بهتدریج این تغییر را در ساختار شورای شهر به وجود بیاوریم و به جای واردکردن افراد سیاسی و ورزشی در شورای شهر، فرصت را به افراد متخصص دارای تجربه و صلاحیت کاری مربوط به حوزههای مختلف شهری بدهیم. از بخشهایی که شورای شهر بسیار نیازمند ورود افراد متخصص است، قطعا حوزه اجتماعی است. ما نیازمند متخصصان اجتماعی هستیم که هم تخصص و دانش کافی داشته باشند و هم اینکه در این حوزه فعالیت و کاری انجام داده باشند و سابقه درخشانی را در ارائه خدمات اجتماعی داشته باشند. نمایندگانی برای ورود به شورای شهر نیازمند هستند که مسائل و مشکلات شهری را بشناسند و با اداره شهر در کشورهای مختلف آشنا باشند. از طرفی ما باید روی برنامههای نمایندگان شورا تمرکز کنیم. هر فردی در حوزهای که صاحبنظر است، باید به مردم برنامه ارائه دهد و مردم براساس برنامهای که قابل ارزیابی و سنجش و اندازهگیری است، تصمیم به رأیدادن بگیرند.»
دلمان برای شهر بسوزد
نیره توکلی، جامعهشناس و استاد دانشگاه
«مهمترین مسأله برای ورود یک فرد به شورای شهر، داشتن تخصص در حوزه اجتماعی است. ما نه قرار است به استادیوم برویم و ورزشکاران را تشویق کنیم و نه در سالن سینما به دیدن یک فیلم سینمایی بنشینیم. البته اگر بازیگر یا ورزشکاری در حوزه اجتماعی تخصص هم داشته باشند، بحث بسیار فرق خواهد کرد. اما تخصص حلقه مفقوده در بسیاری از نهادهایی است که به صورت روزانه با مردم سروکار دارند. در دورههای مختلف شورای شهر روزهای بد و خوب فراوانی داشتهایم. این بد و خوبها به نوع عملکرد نمایندگان ما در شورای شهر بستگی دارد؛ نمایندگانی که با نشستن روی صندلی شورای شهر وظیفه خطیر تصمیمگیری برای شهرها و مردمی را برعهده دارند که با هزاران امید و آرزو نمایندگان خود را به شورای شهر میفرستند. نمایندگان باید بدانند در شهرها جایی برای معلولان وجود ندارد، زنان از کمترین حقوق اجتماعی و شهری در شهرها برخوردار میشوند، ترافیک بیداد میکند. آنها باید بدانند نماینده مردم هستند و شهرداری باید به نمایندگان شورای شهر به عنوان نمایندگان تمامقد مردم نگاه کند. حداقل کار پنجساله در حوزه اجتماع و تحصیل در حوزههای اجتماعی و مدیریت شهری برای نمایندگان شورا لازم است. فارغ از لیستها، تخصصها را و دلسوزیها را از یاد نبریم. نبض شهرهایمان کُند میزند، دلمان برایشان کمی، فقط کمی بسوزد.»
اشتباه انتخاب نکنیم
محمد درویش، مدیر کل مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست
«با توجه به این نکته که هماکنون ٧٠ درصد مردم ما در شهرها زندگی میکنند و وضعیت شهرها از معیارهای اصلی برای رصد کیفیت زندگی در ایران است، باید توجه داشت که اگر وضعیت شهرها خوب باشد؛ یعنی حقوق شهروندی بهبود پیدا کرده، اشتغال افزایش یافته، آلودگیها کاهش یافته و در مجموع کیفیت زندگی بهبود یافته است، بههمیندلیل اگر مردم در انتخابات شوراها درست عمل کنند و افرادی را که در حوزه شهرسازی تخصص دارند و صاحب دیدگاه هستند، انتخاب کنند بیتردید میشود به بهبود کیفیت زندگی در کشور دست پیدا کنیم. به اعتقاد من راهیافتگان به شوراهای شهر باید کسانی باشند که به تمام مؤلفههای ضروری در سکونتگاههای شهری توجه کنند، البته و متأسفانه در چهار دوره انتخابات شوراها این موارد رعایت نشده و معمولا بیشتر به چهرههای جناحی و همچنین به افراد محبوب ورزشی و هنری رأی دادهایم و چون این افراد تخصصی در حوزه شهر نداشتهاند، هم اعتبار خود را از دست دادند و هم وضعیت شهر را خراب کردند. به نظرم باید در دوره جدید ما بهعنوان شهروندان شیوه رأیدادنمان را تغییر دهیم، چراکه شرایط بیشتر کلانشهرهای کشور نشان میدهد تاکنون شیوه انتخابهای ما اشتباه بوده است و باید در آن تجدید نظر کنیم. در بیشتر کلانشهرهای کشور اعضای شوراها نهتنها بهموقع عملکرد شهرداریها را پایش نکردهاند، بلکه در بسیاری از مواقع با اقدامات غلط شهرداریها همراهی کردهاند. وقتی شهرداری تصور میکند برای ساخت شهر باید هرچه بیشتر تونل و بزرگراه و سازههای بزرگ بسازد و شهر را براساس خودرومحوری توسعه دهد، در حقیقت یک اشتباه راهبردی انجام میدهد و اعضای شورا هم در برابر این اقدامات سکوت میکنند یا از آن حمایت میکنند. این وظیفه ما بهعنوان شهروندان شهرهاست که با انتخاب متخصصان و کارشناسان درست، این روند را برای بهبود وضعیت تغییر دهیم و اصلاح کنیم.»
باید به پویش مردمی در شهرهای بزرگ امیدوار بود
محمدرضا رستمی، معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان
«در این سالها شهرداری و شورای شهر تهران، تا حد کمی شهر را بهمثابه یک موجود زنده و پویا در نظر گرفتهاند و بههمیندلیل نتوانستهاند نیازهای آن را بهخوبی برآورده کنند. به نظر من نگاه به شهر نیاز به بازنگری دارد چون شهر بهعنوان موجوی زنده که جمعیت انسانی در آن مستقر است، نیاز به جامعهشناس، جمعیتشناس و روانشناس و بهلحاظ جسم و کالبد شهر هم نیاز به معمار و شهرساز و انواع تخصصهای شهری دارد. علاوه بر اینها شهر نیاز به افرادی دارد تا عناصر زیباییشناسی و تبلیغاتی را در شهر بهخوبی ارزیابی و پرورش دهند، چراکه با این کار شهر برای مردمانش زنده و جذاب و قابل سرمایهگذاری میشود. عملکرد شورا و شهرداریها در شهرهای مختلف از جمله در پایتخت که الگوی شهرها بوده نشان میدهد چنین نگاهی به شهر وجود نداشته است. واقعیت این است که در دورههای قبلی شورای شهرها افراد زیادی با اعمال قدرت یا جریانسازی توانستهاند وارد شوراها شوند و ما شاهد حضور افرادی در شوراها بودهایم که کوچکترین ارتباطی با تخصصهای مورد نیاز شهر نداشتهاند، اما وارد شوراها شدهاند. این مقام مسئول در امور جوانان بر این باور است که به دلیل همین شرایط، شوراها و شهرداریها در انجام وظایف اصلی خود؛ یعنی سیاستگذاری صحیح و نظارت کارنامه بسیار ضعیفی داشتهاند. پویش جدید مردمی اجتماعی که به راه افتاده اتفاق خوبی است و میتوان امیدوار بود که مردم فارغ از نگاههای سیاسی و حزبی، نسبت به تخصصها و نیازهای شهر توجه بیشتری داشته باشند. دراینمیان ورود تخصصی بسیاری از جوانان در دوره پنجم اتفاق خوبی است که مورد استقبال جریانهای سیاسی هم قرار گرفته. به نظر میرسد مردم شهرهای بزرگ در سالهای اخیر به شکل ملموس و نزدیکتری با چالشهای مهم شهری از جمله ترافیک و آلودگی هوا مواجه شدهاند و بههمیندلیل نسبت به انتخاب افرادی متخصص و مرتبط با شهر حساسیت بیشتری دارند؛ اما در شهرهای کوچکتر هنوز این روند آگاهسازی شکل نگرفته است. او معتقد است رسانهها و بهخصوص رسانه ملی نقش بسیار مهمی در این آگاهیبخشی دارند و میتوانند روی تغییر نگاه مردم اثرگذار باشند.»