همزیستی نیوز - معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: اکنون 40 درصد مدیران نشریات زنان هستند و حداقل 25 نشریۀ ویژه زنان فعالیت دارند.

 به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، شهیندخت مولاوردی روز شنبه در نخستین جشنواره زن، خانواده و رسانه، افزود: تاکید می‌کنم که سهم زنان اینجا و در توسعۀ فرهنگ رسانه‌ای که حافظ منافع و مدافع خواسته‌های خودشان و خانواده‌هایشان باشد، سهمی قاطع و بی‌تخفیف است.
وی تصریح کرد: سهمی که در گذشته نیز با ورود زنان به مطبوعات و تاسیس نشریات اختصاصی شکل گرفت، با همت زنان اندیشمند و صاحب قلم ادامه یافت و اکنون نیز با نقش‌آفرینی موثر زنان می‌تواند به سرانجام‌های نیک و مطلوب دست یابد.
مولاوردی خاطرنشان مرد: فراموش نکنیم که نزدیک به دو سدۀ پیش، در نخستین اخباری که در جریده‌های عهد ناصری منتشر می‌شد، از زنان با عناوین و توصیفاتی چون 'ضعیفه' یاد می‌شد. معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: در شش دهۀ نخست شکل‌گیری مطبوعات به سبک ایرانی، کمتر خبر قابل‌اعتنایی به زنان اختصاص داشت اما وقتی نخستین نشریه اختصاصی زنان در تهران چاپ شد، سهم و قدر زنان در رسانه‌های آن دوران، بالاخره تکانی جدی خورد.
وی اضافه کرد: انتخاب عنوان تحسین‌برانگیز 'دانش' برای اولین نشریه زنان ایران، بی‌شک انتخابی هوشمندانه و مدبرانه بود. نشریه‌ای که سوادآموزی و دانش‌جویی برای دختران و زنان را هدف قرار داده و حتی در ترویج آداب خانه‌داری و شوهرداری نیز تلاش داشت از دستاوردهای علمی و فکری بهره‌مند باشد.
مولاوردی افزود: از آن زمان تا امروز، هرجا که زنان قلم به دست شده‌اند، خطر کرده‌اند و نوشته‌اند، خود و خانواده‌ و جامعه‌شان را متحول کرده‌اند. جسارت زنانه‌ای که از میانه‌های عصر قاجار به رسانه‌ها و فضای عمومی راه یافت، پنجره‌های تازه‌ای رو به زنانی گشود تا از اندرونی به اجتماع سرک بکشند.

** زنان اهل رسانه
وی اظهار داشت: زنان اهل رسانۀ امروز نیز جدی‌تر از مادران و مادربزرگان خود متعهد به خلق ایده‌ها و طرح اندیشه‌ها هستند زیرا اندیشیدن و نوشتن، بیش از آنکه رفتاری فردی باشد، کنشی اجتماعی و خالق فرصت‌ها و مزیت‌های بسیار برای خود و دیگری است.
وی گفت: با درک اهمیت حضور و نقش‌آفرینی زنان در پهنۀ رسانه‌ها بوده که در دو دهۀ گذشته با ورود چشمگیر زنان به تحریریه‌های مطبوعاتی و اتاق‌های خبری مواجه بوده‌ایم. نیمی از جامعه روزنامه‌نگاران، خبرنگاران و شاغلان رسانه‌ای را زنان تشکیل می‌دهند.
وی ادامه داد: در برخی رسانه‌های توازن میان زنان و مردان به نحوی تغییر یافته که با جابه‌جایی موقعیت‌های کاری پیشین، زنان به سمت‌های بالای مدیریتی نیز دست یافته‌اند. دستاورد این تحول، علاوه بر افزایش اشتغال زنان در قلمروی رسانه‌ای، موجب شده است تا روایت‌های زنانه، بازخوانی‌های زنانه، و تصویرهای زنانه در رسانه‌های مختلف بیش از هر زمان دیگری در گذشته باشد و پرداختن به مباحث زنان جدی‌تر از همیشه در رسانه‌ها بروز و ظهور یابد. مولاوردی افزود: سیاست‌های کلان رسانه‌ای و نگرش‌های مدیران رسانه‌ای نیز تحت تاثیر حضور موثر و متنفذ زنان در
نهادهای رسانه‌ای قرار گرفته است، این فرصت‌ها را باید مغتنم شمرد.

** افزایش حضور زنان در رسانه ها
وی اضافه کرد: افزایش حضور زنان در رسانه‌ها، افزایش مدیریت زنان در رسانه‌ها، افزایش طرح مسائل زنان و خانواده در رسانه‌ها، ارتقای جایگاه زنان و خانواده در رسانه‌ها، فرصت‌های ممتاز و متمایزی است که می‌تواند نسل‌های جدید را با ارزش‌های خانواده و جامعه همراه ‌سازد.
وی در ادامه اضافه کرد: در دهه‌های 20 و 30 شمسی و همگام با رونق نسبی و گشایش سیاسی، نشریات ادواری و چاپی زنان نیز آگاهی‌بخشی و مسئولیت‌ پذیری زنان در برابر مسائل روز را دنبال می‌کردند تا انگیزه و اشتیاق زنان به ورود موثرتر در فرآیندهای رشد اجتماعی و سیاسی و پیگیری حقوق خود را افزایش دهند. مولاوردی افزود: این رسالت تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی به اشکال مختلف تجلی می‌یافت اما حضور حداکثری زنان در صحنه‌های اعتراض به استبداد و اختناق، چهره‌ای متفاوت از زنان مسلمان و تحول‌خواه را نمایان ساخت. همان چهره‌ای که در ادبیات دوران پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در رسانه‌ها و روزنامه‌ها، در بیانیه‌ها و اعلامیه‌ها، روایت و قرائتش از حقوق و تکالیف متقابل زن و جامعه و خانواده، چه بسیار نوشته و خوانده شد.
وی خاطرنشان کرد: زنانی که پابه‌پای مردان خانواده‌ها در دهۀ اول انقلاب، جانانه عرصه‌های دفاع و مقاومت را در نوردیدند، در دهۀ دوم انقلاب در تحقق آرمان توسعه و سازندگی، صبورانه همراهی کردند، در دهۀ سوم، آگاهانه ساحت آموزش عالی را به تسخیر خود درآوردند و حال در دهۀ چهارم جمهوری اسلامی، مشتاق و مصمم خیز برداشته‌اند تا حضور موثر خود در فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی را به رخ کشند و تثبیت سازند.
معاون رئیس جمهوری افزود: رسانه‌های دهه‌های اخیر مشحون و مملو از تصاویر و روایات این زنان است. آزادی زنان، آموزش زنان، اشتغال زنان، حقوق زنان، مشارکت سیاسی زنان، کلیدواژه‌هایی عمومی برای مطالعۀ بازنمایی حضور زنان در رسانه‌ها بوده و هست.
وی خاطرنشان کرد: از گذشته تا کنون، رسانه‌ها در داد و ستد مدام و کنش متقابل با 'زنان' و 'خانواده'، کارکردهایی چندوجهی و متنوع داشته‌اند.
وی اضافه کرد: فراتر از بازنمایی و روایت‌گری، رسانه‌ها مهم‌ترین مجال برای مطالبه‌گری حقوقی و اجتماعی زنان و خانواده‌ بوده‌اند. رسانه‌ها بسان تریبون‌هایی مطمئن و موجه در طرح مطالبات بسیار، از ایجاد مدارس برای دختران تا درخواست مدیریت سیاسی برای زنان ایفای نقش کرده‌اند، مطالباتی که گاه با پیگیری مصرانه به ثمر نشسته‌اند و گاه در فراز و فرود تحولات پیرامونی، رنگ باخته‌ یا متحول شده‌اند.
مولاوردی گفت: فراتر از مطالبه‌گری نیز، رسانه‌ها سازندۀ هویت‌های فردی و اجتماعی‌اند. در زمانه‌ای که با توسعۀ شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی، حجم نامحدودی از اطلاعات در کسری از ثانیه منتقل و منتشر می‌شوند، تصور زندگی بدون رسانه‌ها و تاثیرناپذیری از آنها ناممکن است. رسانه‌ها دیگر تنها وسیلۀ سرگرمی نیستند؛ با هر پیامی که در ذهن مخاطب خود می‌کارند، فرهنگ را به سیاست، ورزش را به اقتصاد و علم را به هنر می‌آمیزند تا گفتمان‌ساز و هویت‌ساز شوند.
مولاوردی ادامه داد: زنان و خانواده‌های امروزه در معرض پیام‌ها و تصویرهای همین رسانه‌ها متولد می‌شوند، بزرگ می‌شوند، می‌اندیشند، می‌شناسند و رفتارها و ارزش‌ها و هنجارهای خود را می‌سازند.
وی افزود: اینجاست که با تدبیر و تامل می‌توان و می‌بایست دست به کار ساختن‌ها، شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی در ساحت رسانه‌ها زد و با تشخیص اولویت‌ها و طراحی راهبردهای کارآمد و اثربخش، ارتباطات متقابل میان زنان و خانواده‌ها با رسانه‌ها را سامان بخشید، هنجارهای مفید در تعالی زن و خانواده را ترویج کرد و همنوایی میان زنان و مردان و خانواده‌ها را موجب شد.

** تجلیل از آیت الله هاشمی رفسنجانی
وی با بیان اینکه یار دیرین امام و انقلاب، و رفیق و همسنگر رهبری. بزرگمردی که حرمت و کرامت زنان را ارج می‌نهاد، زنان را اندیشمند و توانمند می‌خواست، افزود: آیت الله هاشمی رفسنجانی به گشایش و گسترش بسترهای مشارکت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پیش روی زنان باور داشت و در سیرۀ عملی و نظری خود ‌کوشید تا جایگاه زن و خانواده در مقدرات اساسی کشور را به‌راستی ارتقا بخشد.
وی خاطرنشان کرد: ورود و حضور موثر زنان خانوادۀ مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در ساحات مختلف اجتماعی و سیاسی نیز گواه روشن دیگری بر مشی مبتنی بر مصلحت، عدالت و انصاف آن بزرگوار در مواجهۀ منطقی و اخلاقی با مطالبات زنان بود. مطالباتی که نه تنها تعارضی با استحکام خانواده ندارد، بلکه حتی مقوم و موید نهاد اصیل خانواده هم هست.
وی ادامه داد: واقعیت آن است که طرح مطالبات زنان در نظام اسلامی هیچ‌گاه از طرح مطالبات خانواده جدا نبوده است. بسیاری از اندیشه‌ها و درخواست‌های معطوف به ارتقای موقعیت زنان در جامعه، با واسطه و بی‌واسطه، مستقیم و غیرمستقیم، سودای ارتقای جایگاه خانواده در جامعۀ مدرن را به سر داشته‌ و دارند.
وی اضافه کرد: هر زنی در هر مقامی و در هر نقشی، مادری باشد یا همسری، دختری باشد یا خواهری، زمانی حرمت می‌بیند که جامعه را همسوی خواسته‌های خود بیابد. نظام اجتماعی و حقوقی که کرامت زن را ارج می‌نهد، بیش از همه، بنای خانواده‌ای را مستحکم می‌سازد که بر مدار عدالت و عقلانیت پایه‌گذاری شده است.
مولاوردی گفت: مگر می‌توان خانواده‌ای را متوازن و منصف دانست، بی‌آنکه زنانش مسئول و مقبول باشند؟ مگر می‌توان دانایی و توانایی زنان را از اعتبار و آبروی خانواده جدا دانست؟ مگر می‌توان قدرت‌‌خواهی اقتصادی و سیاسی زنان و سهم‌خواهی‌شان از منابع و مواهب اجتماعی را در تعارض با قدر و سهم خانواده‌ها در جامعه دانست؟
وی اظهار داشت: این درهم‌تنیدگی مطالبات زن و خانواده، و وابستگی میان تقویت یکی به تعالی دیگری، همان مطالبۀ بنیادینی است که بیش از یکصد سال است در رسانه‌های عمومی ایران هم تجلی داشته است.
وی ادامه داد: جالب آنکه، در هر مقطع تاریخی، پیوستگی عمیقی نیز میان شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی با مسائل و مباحث مرتبط با زنان در رسانه‌ها قابل شناسایی است. نشریات زنانه‌ای که پس از جنبش مشروطیت سر بر آوردند تا آموزش و حقوق زنان را توسعه بخشند، بخش مهم و اثرگذاری از تاریخ مطبوعات ایران در آن سال‌ها را به خود اختصاص دادند.
در این جشنواره مراسم تقدیر از خانواده های شهید خبرنگار در جشنواره زن خانواده و رسانه و ٢٠ رسانه برتر تجلیل شد.

همزیستی نیوز - با وجود گذشت نیم‌قرن از رفتن مرد خوب، محجوب و ماندگار کشتی ایران، باز هم گفتن و نوشتن از مردانگی و مروت او تمامی ندارد و مرور خاطراتش این داغ را بر دل‌مان تازه می‌کند که ای کاش جهان پهلوان را در کنارمان داشتیم، هرچند تختی هیچ‌گاه از قلب‌ها بیرون نمی‌رود و چه زیباست این ماندگاری.

به گزارش ایسنا، روز جمعه (17 دی) حسرت نداشتن جهان پهلوان کشتی ایران ۴۹ ساله می‌شود تا بار دیگر با فرارسیدن این ایام، یاد و خاطره غلامرضا تختی به عنوان نماد اخلاق و مردم‌داری بیش از پیش زنده شود.

تاکنون رسانه‌های مختلف بارها سراغ دوستان و هم‌دوره‌ای‌های تختی رفته‌اند تا بلکه هربار زوایای جدیدی از زندگی و منش آقا تختی را برای مردم منتشر کنند.

اما یکی از دوستان نزدیک تختی که روزهای زیادی با او بوده و اطلاعات ارزشمندی از آن دوران دارد، کسی نیست جز «پرویز عرب». او از جمله رفقای صمیمی تختی است که خاطرات زیادی را به یادگار دارد، خاطراتی که می‌گوید با وجود گذشت ۵۰ سال هیچگاه از ذهنش بیرون نمی‌رود.

عرب خود را یکی از مریدان و دوستداران واقعی تختی می‌داند و می‌گوید خود تختی هم به این امر واقف بود و در برخی محفل‌های خصوصی من نیز از جمله کسانی بودم که تختی همراه خود می‌برد.

در جریان راه افتادن تختی در بازار تهران برای جمع‌آوری کمک‌های نقدی و غیرنقدی به زلزله‌زدگان بویین زهرا، پرویز عرب به همراه حسین پور و یکی دو نفر دیگر پشت سر تختی راه می‌رفتند و با در دست داشتن کیسه‌های بزرگ، پول‌ها را جمع‌آوری می‌کردند.

با پرویز عرب که اکنون ۸۰ ساله است و با خوشرویی و مهمان‌نوازی پذیرای ما شد، همکلام شدیم تا بیشتر از روش و مسلک جهان پهلوان بدانیم. عرب در این گفتگوی دو ساعته خاطرات بسیار جالب و شنیدنی از تختی برایمان گفت که آن را به رشته تحریر درآوردیم.

 

 

حوض‌ مدرسه را از برگ و پوشال پر می‌کردیم و کشتی می‌گرفتیم

در گذشته رشته‌هایی مانند وزنه‌برداری، کشتی و بوکس خیلی مورد توجه بود و مانند امروز نبود که انواع و اقسام رشته‌ها مطرح باشد. به همین دلیل نوجوانان و جوانان بیشتر به سمت این سه رشته می‌آمدند. ورزش‌های رزمی هم که اصلا مطرح نبود. به همین خاطر ما نیز به سمت کشتی کشیده شدیم.

منزل پدری ما پامنار بود و الان هم هست. من به همراه برادرم و یکی از دوستان‌مان در دبستان رودکی درس می‌خواندیم. معلم ورزش ما هم کیومرث ابوالملوکی اولین مربی تیم ملی و داور بین‌المللی کشتی بود. در حوض حیاط مدرسه، پوشال و برگ می‌ریختیم و یک برزنت هم روی آن‌ها می‌کشیدیم و همان جا بر روی آن کشتی می‌گرفتیم. مهندس توفیق هم در همان مدرسه رودکی درس می‌خواند. او کلاس ششم بود و ما کلاس دوم.
 

پس از رفتن به دبیرستان مروی آلوده کشتی شدم!

پس از آن به دبیرستان مروی رفتیم که یک دبیرستان تازه تاسیس بود که در سال ۱۳۲۵ افتتاح شده بود. در آنجا مکانی داشتیم که تشک کشتی‌ در آن پهن کرده بودند و دقیقا آن چیزی بود که ما می‌خواستیم. فعالیت کشتی را در آنجا جدی تر شروع کردیم و سه چهار ماه بعد در مسابقه‌های آموزشگاه‌ها که آن زمان به صورت خیلی گسترده برگزار می‌شد توانستم در وزن ۴۲ کیلوگرم به عنوان قهرمانی برسم. بعد از آن هم در مسابقه‌های آموزشگاه‌های تهران عنوان نخست را به دست آوردم. دیگر به طور کامل به سمت کشتی گرایش پیدا کردم و به قول معروف آلوده آن شدم.
 

فدراسیون کشتی نمی‌گذاشت در سالن دارالفنون تمرین کنیم

آن زمان فدراسیون کشتی در دبیرستان دارالفنون بود که فقط  یک اتاق داشت. مدرسه دارالفنون هم یک حیاط و سالن ورزشی داشت که در قسمت شمالی مدرسه بود و با ساختمان پست و تلگراف مجاور بود. ما بعد از مدرسه مروی به دبیرستان دارالفنون آمدیم. فدراسیون کشتی هم همانجا دو تشک برزنتی انداخته بود که کشتی‌گیران در آن تمرین می‌کردند. رییس فدراسیون هم آقای جهانبانی بود که فکر می‌کنم به سال ۱۳۳۲ برمی‌گشت. آقای مسعودنیا مربی ورزش ما در دبیرستان مروی بود. او به ما پیشنهاد داد که به دبیرستان دارالفنون برویم. وقتی سیکل را در مدرسه مروی گرفتم به دارالفنون رفتم و به کمک مسعودنیا توانستم ثبت نام کنم. در آنجا محدودیت‌هایی برقرار بود چرا که فدراسیون کشتی نمی‌گذاشت هر کسی در سالن دارالفنون تمرین کند مگر اینکه در کشتی عنوان داشته باشد. اما مسعودنیا با صحبت‌هایی که انجام داد در نهایت آن‌ها قبول کردند که ما دو سه نفر که من به همراه برادرم و یکی از کشتی‌گیران به نام گلابی بود در سالن آنجا تمرین کنیم.

 


 

بلور گفت چون عنوان ندارید نمی توانید با ما تمرین کنید
 

وقتی تمرین‌هایمان را در دارالفنون شروع کردیم یک روز مرحوم بلور که مربی دارالفنون بود از تمرین ما جلوگیری کرد و به ما گفت شما هنوز مقام تهران هم ندارید آن وقت چطور می‌خواهید اینجا تمرین کنید؟ درست است که مسعودنیا سفارش شما را کرده اما اگر می‌خواهید در اینجا تمرین کنید فقط از ساعت ۵ بعدازظهر به بعد می‌توانید به این سالن بیایید چرا که اینجا از ساعت ۲ تا ۵ بعدازظهر در اختیار کشتی گیران است.

 

اولین برخورد با تختی
 

وقتی بلور این حرف را به ما زد، یک دفعه دیدم یک آقای خوش‌اندام و خوش قد و قواره که همه از او حساب می‌بردند جلو آمد و گفت آقای بلور چرا نمی‌گذارید این‌ها تمرین کنند.  این‌ها هم محصل همین مدرسه هستند و حق دارند که از این سالن استفاده کنند. بلور هم بلافاصله جواب داد اگر شما می‌گویید من هیچ مخالفتی ندارم و به این صورت بود که او قبول کرد ما در آن سالن تمرین کنیم. بعد از آن فهمیدم آن شخص غلامرضا تختی بود. خلاصه ما خیلی خوشحال شدیم و از تختی تشکر کردیم و خیال‌مان راحت شد که تختی از ما حمایت کرده است. من از همان جا و از مدرسه دارالفنون با تختی آشنا شدم و همیشه دلم به این قرص بود که یک پشتیبان مهم دارم. البته این را بگویم که تختی پشتیبان همه بود و تا جایی که می‌توانست به همه کمک می‌کرد و این موضوعی است که هیچ وقت از یادم نمی‌رود.


تختی با همه فرق داشت

 

کارهای تختی استثنایی بود و او کاملا با دیگران فرق داشت. طرز رفتار، گفتار و همه چیزش با دیگران متفاوت بود. تختی به قدری خوش‌برخورد بود که همه نوجوانان هر سوالی که داشتند خیلی راحت با او مطرح می‌کردند و از او راهنمایی می‌گرفتند از جمله خود من.

 

سه بار قهرمان کشور شدم، اما عنوانی در تیم ملی بدست نیاوردم
 

مدرسه دارالفنون از روبرو به محله عرب‌ها و پامنار می‌رسید که منزل ما در آنجا قرار داشت. دو سه ماه بعد در مسابقه‌ی انتخابی تهران بود که عنوان سوم را به دست آوردم که ابوالفضل حسین‌پور هم به عنوان قهرمانی رسید. دیگر  به صورت جدی وارد کشتی شده بودم و اجبارا تمرین‌های سنگین را پشت سر می‌گذاشتم تا از قافله عقب نمانم. بعد در مسابقه‌های مختلف همچون قهرمانی کشور شرکت کردم که توانستم سه مرتبه به عنوان قهرمانی کشور برسم. اما در تیم ملی به عنوان خاصی در نهایت نرسیدم.
 


سالن توفیق محل تمرین ملی پوشان بود


پس از آن فدراسیون کشتی سالن دارالفنون را تحویل مدرسه داد و محل فدراسیون به خیابان فردوسی منتقل شد. سالیان بعد سالن‌های بیشتری ایجاد شد مثل سالن جهانبخت توفیق که در زمان ریاست دکتر غفوری فرد بر سازمان تربیت بدنی زمانی که من دبیر فدراسیون بودم و آقای صنعت‌کاران رییس فدراسیون کشتی بود ساخته شد. غفوری فرد برای ساخت این سالن خیلی کمک کرد. کم کم سالن توفیق مرکزیت پیدا کرد و تیم‌های ملی کشتی هم آنجا تمرین می‌کردند.

 

تختی هیچوقت حتی در صف غذا از دیگران جلو نمی زد
 

در مسافرت‌ها تختی همیشه سعی می‌کرد پشت سر همه حرکت کند. من سه سفر به کشورهای شوروی، بلغارستان و ترکیه در کنار تختی حضور داشتم و همیشه می‌دیدم او سعی می‌کند از دیگران جلو نزند. حتی موقع غذا خوردن همیشه دیرتر از سایرین غذا می‌گرفت و همیشه حق تقدم را به دیگران می‌داد. این موضوع نشان دهنده ادب و مرام تختی بود. او هیچ وقت دنبال این نبود چیزی را برای خود به دست بیاورد اما دیگران حسرت آن را بخورند.

 

راه افتادن تختی در بازار برای جمع کردن کمک به زلزله زدگان
 

وقتی که در بوئین زهرا زلزله رخ داد و بسیاری از هموطنان کشته شدند با پیشنهاد و پیگری تختی برای کمک به زلزله زدگان، من به همراه ابوالفضل حسین پور و تختی در بازار تهران راه افتادیم و در حالی که کیسه‌های بزرگ شکر برای جمع کردن پول دست من و حسین‌پور بود از اول سبزه میدان تا چارسو بازار با کمک های مردم و بازاریان این کیسه‌ها پر شد. یک وانت هم همراه ما بود که پتو و دیگر اقلام غیرنقدی را جمع آوری می کرد. نکته جالب این بود که مردم وقتی تختی را می دیدندبی نهایت به او احترام می گذاشتند. مردم اصلا نگاه  نمی‌کردند که در جیب‌شان چقدر پول دارند بلکه دست در جیب‌شان می‌کردند و هرچه داشتند داخل کیسه‌ها می‌انداختند که این موضوع نشان دهنده میزان احترام و عشق مردم به تختی بود.  

 

تختی گفت پول‌ها را شمارش نکنید

پس از آن به بانک ایرانیان در خیابان حافظ آمدیم اما وقتی می‌خواستیم پول را شمارش کنیم، تختی به ما گفت نیازی به شمارش نیست. اصلا کیسه را باز نکنید. ما هم همان طور کیسه ها را تحویل یکی از کارمندان بانک که خودش معرفی کرد دادیم. وقتی تختی این حرف را زد من با تعجب به حسین‌پور نگاه کردم اما حسین‌پور گفت تختی دقیقا این‌ها را می‌شناسد و بی‌حساب حرفی نمی‌زند. خلاصه ما همان طور آن پول را به آن کارمند بانک تحویل دادیم که دو روز بعد رفتیم پول را گرفتیم و به سمت بوئین زهرا حرکت کردیم. دقیقا مبلغ جمع‌آوری شده یادم نمی‌آید اما به قدری زیاد بود که با آن پول می‌شد یک دهکده خرید. کما اینکه با پولی که جمع‌آوری شد و از جاهای دیگر مثل خانی‌آباد که محله تختی بود و عده‌ای دیگر از بازاریان جمع کردند بسیاری از مردم زلزله زده توانستند خانه‌های خود را بسازند و زندگی‌شان سروسامان دوباره بگیرد.
 

ماشین تختی بارها در راه بویین زهرا خراب شد!
 

وقتی می‌خواستیم به بوئین زهرا برویم من ماشین خوبی داشتم اما تختی قبول نکرد و گفت با ماشین خودم می‌رویم. یک بنز مشکی‌رنگ داشت که چند بار در طول راه خراب شد و ما مجبور شدیم راه سه ساعتی را ۹ ساعت طی کنیم. جواد زاده هم همراه ما بود که خیلی بیشتر از ما به تختی نزدیک بود. جوادزاده کارمند ثبت احوال بود و در قهرمانی کشور در شیراز نیز به عنوان سومی رسیده بود.
 

تختی خودش پول ها را بین زلزله زدگان پخش کرد

 

به بوئین زهرا که رسیدیم چندین نفر به تختی گفتند پول‌ها را تحویل شهرداری بدهید. یکی دیگر گفت به استانداری بدهید بهتر است اما تختی گفت نیازی به این کارها نیست و بهتر است پول ها را بی واسطه خودم تحویل مردم بدهم این جوری خیالم راحت‌تر است. باور کنید یک صف که نمی‌دانم انتهای آن کجا بود تشکیل شد و تختی خودش در جلوی صف ایستاد و پول را بین مردم تقسیم کرد. وقتی‌ پول‌ها تمام شد مردمی هم که در صف ایستاده بودند تقریبا تمام شدند.

 

اقدام جالب تختی در حضور رییس سازمان برنامه
 

آن زمان مسابقه‌های مختلف کشتی برگزار می‌شد که یکی از آن مسابقه‌ها مخصوص ادارات بود که در سالن ۷ تیر که اولین سالن ورزشی مخصوص والیبال، بسکتبال، کشتی، بوکس و... بود برگزار شد و قرار بود تیم برتر به ترکیه برود. در آنجا تیم سازمان برنامه مقام اول را به دست آورد که در آن تیم مرحوم حسین نوری، جهانبخت توفیق، تختی، حبیبی، من و عباس حبیبی که الان در کانادا زندگی می‌کند و ۹۱ سال سن دارد و غلام زندی حضور داشتیم و توانستیم این تیم را به عنوان قهرمانی برسانیم. وقتی این تیم قهرمان شد رییس سازمان برنامه که آقای ابتهاج بود، ما را به این سازمان دعوت کرد و به صورت مفصل در اتاقش از ما پذیرایی کرد. بعد به همه ما جایزه نقدی داد. اما به صورت جداگانه به خاطر عشق و علاقه‌ای که به تختی داشت یک بسته ۱۰ هزار تومانی که آن زمان پول بسیار زیادی بود جلوی تختی گذاشت و گفت این مال شماست اما تختی بلافاصله آن بسته را برداشت و کاغذ دور پول را پاره کرد و همه آن پول را بین بچه‌ها تقسیم کرد. ابتهاج از این کار تختی جا خورد اما چیزی نگفت. ابتهاج خیلی از این کار تختی خوشش آمدیک دسته دیگر ۱۰ هزار تومانی از کشوی میز خود درآورد و به تختی داد اما این بار با خنده به او گفت این بار دیگر این پول را تقسیم نکن چون دیگر پولی ندارم! همین قبیل کارها بود که تختی را از دیگران متمایز می‌کرد او هیچ وقت دنبال منافع شخصی نبود.

 

ماجرای کمک تختی به پسر دانشجو
 

همیشه بعد از تمرین کشتی رسم بر این بود که در جایی جمع می‌شدیم و مهمانی می‌گرفتیم. معمولا تابستان‌ها بعد از تمرین به شمیران می‌رفتیم. یک روز به رستورانی در خیابان جعفرآباد شمیران به نام رویال تهران که فکر می‌کنم الان هم هست رفتیم که ۵-۶ نفر بودیم. حسین عرب که دوست خیلی صمیمی تختی بود و خدابیامرز شد و جواد زاده که او هم به رحمت خدا رفت، عبدالکریمی که رفیق تختی بود و کار آزاد انجام می‌داد، روح‌الله خان قناد که او هم دوست تختی بود و در میدان انقلاب کاسبی داشت، به همراه من و برادرم حضور داشتیم. وقتی بساط شام را پهن کردند به یکباره تختی به من اشاره کرد و گفت حواست به آن جوانی باشد که کنار دخل ایستاده ببین کسی آیا به او غذا می‌دهد یا نه! من آن جوان را زیر نظر گرفتم اما دیدم کسی به او غذا نداد. آمدم و به تختی گفتم. او هم گفت یک قابلمه پر از غذا بگیر و به آن جوان بده. این کار را کردم و پسر جوان هم خوشحال شد و رفت اما تختی به من گفت دنبالش برو به گونه‌ای که متوجه نشود ببین خانه‌شان کجاست. خلاصه من رفتم و پس از طی کردن کوچه پس کوچه‌های باریک دیدم که به یک خانه رسید که به سمت پایین چند پله می‌خورد و آن جوان وارد آن خانه شد.

وقتی برگشتم تختی گفت خانه را یاد گرفتی که من هم گفتم  بله. موقع برگشت با ماشین به جلوی خانه رفتیم و آن خانه را نشانش دادم. به تختی گفتم برای چه می‌خواستی که او هم در جواب گفت به نظرم آن فرد آشنا آمد. بعد این موضوع گذشت و کسی از قصد و نیت تختی باخبر نشد تا اینکه پس از فوت تختی و در مراسم شب هفت او در ابن باویه حضور داشتیم که یک سری دانشجویان که شعار می‌دادند نیز در حمایت از تختی و برای سوگواری او به آنجا آمده بودند. از میان آنان یک جوان دانشجو پیش من آمد و گفت آیا من را می‌شناسی که من گفتم نه بجا نمی آورم. او گفت من همانی هستم که سه سال پیش در رستوران رویال تهران شمار را دیدم و برای من غذا خریدید. سه سال است آقاتختی هزینه تحصیل من را می‌دهد و هوای خودم و خانواده‌ام را دارد. آنجا بود که ما قصد و نیت تختی را فهمیدیم. در حالی که او اصلا اهل تظاهر نبود و ما که رفقایش بودیم نیز از کارهایش خبر نداشتیم چه برسد به بقیه افراد. تختی واقعا برای خدا کار می‌کرد. امثال این افراد زیاد بودند مثلا یک کشتی‌گیر ۵۲ کیلوگرم در کرمان بود که اوضاع مالی خوبی نداشت اما تحت نظر تختی بزرگ شد و در نهایت افسر شد و به مدارج بالا رسید.
 

 

تختی همیشه دنبال انجام کارهای قشنگ بود
 

مع‌ذلک تختی همیشه دنبال انجام کارهای قشنگ بود و هیچ وقت تظاهر نمی‌کرد. ما همیشه از او درس می‌گرفتیم. من خودم خیلی چیزها از تختی یاد گرفتم. الان حدود ۴۸ سال از این ماجرا می‌گذرد اما همه مسائل آن موقع که تختی انجام می‌داد ریز به ریز یادم است. در حالی که خیلی افراد اصلا کارهایشان به یادم نمی‌آید.
 

نظم سالن مسابقات با ورودش به هم می ریخت


وقتی تختی وارد سالن مسابقه‌ها می‌شد نظم و ترتیب سالن به هم می‌ریخت اما خیلی از بزرگان کشتی یا خیلی از افراد دیگر وارد سالن می‌شدند و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد پس این یک دلیل داشت چون او برای خدا کار می کرد و پیش مردم عزت و آبرو داشت.

 

تختی همه حقوقش از راه آهن را به فقرا می داد!
 

تختی کارمند راه آهن بود و تا مادامی که حقوق از راه آهن می‌گرفت آن را به دیگران کمک می‌کرد. فقط این را بگویم هر کس به کسی نازد ما هم به تختی نازیم. او افتخار مملکت ما و همه جامعه کشتی ایران است. زندگی تختی یک سناریو  است که همه می‌توانند از آن بهره ببرند.

 

احترام ویژه سیاستمداران به تختی
 

یک روز خیلی تعجب کردم. آن موقع دنبال درس و تحصیل بودم و همیشه در هر موضوعی کنکاش می‌کردم. آقای حسین شمشادی که همین تازگی‌ها به رحمت خدا رفت و یکی از دوستان نزدیک تختی بود از کاسب‌هایی بود که هیچوقت تختی را رها نکرد. تختی بیشتر با او، جوادزاده و دو سه نفر دیگر بود که همیشه با آن‌ها راه می‌رفت. یک روز تختی به ما گفت ناهار دعوت‌مان کردند شما هم بیایید برویم. من یک ماشین پژو ۴۰۳ داشتم از آنهایی که چراغ آن حالت کشیده داشت. تختی گفت با ماشین پرویز عرب برویم. ۵ نفر بودیم که به گلندواک در فشم که محله پولدارها بود و به هر کسی زمین نمی‌دادند رفتیم. وقتی وارد آنجا شدیم یک باغ بسیار بزرگ و زیبا بود که در فصل پاییز زیبایی دوچندان گرفته بود به قدری که مانند بهشت بود. در آنجا یک سالن بزرگ آیینه‌کاری شده هم قرار داشت. من دم در ایوان وقتی سرم را تو کردم دیدم ۳۰-۴۰ جفت کفش آنجاست. آنجا بود که فهمیدم افراد زیادی داخل هستند. شاه‌حسینی را دم در دیدیم و با هم ماچ و بوسه و احوالپرسیم کردیم.

گویا شاه‌حسینی به داخل خبر داده بود که آقاتختی تشریف آوردند. تختی هم مدام تعارف می‌کرد که دیگران جلوتر از او داخل بروند که آخر ما او را هل دادیم که به داخل برود! پس از آن هم جوادزاده و دیگران داخل شدیم. من به افراد داخل سالن که نگاه کردم دیدم همه بزرگان جبهه ملی مثل دکتر سجادی و دیگران با ورود تختی به نشان احترام همگی سرپا ایستادند و بی نهایت به او احترام گذاشتند. همان جا بود که من پی به ابهت تختی بردم. البته این موضوع را می‌دانستم اما تا این حد نه. فهمیدم او شخصیت بزرگی است که علاوه بر مردم کوچه و بازار اهل سیاست هم او را دوست دارند و برایش احترام زیادی قائلند. در همان مجلس برای تختی در بالای مجلس جا خالی کردند و او رفت نشست. تختی آنجا مرتب می‌رفت اما آن روز هم ما را با خود برده بود. این آدم‌های سرشناس سیاسی همیشه جمعه‌ها دور هم جمع می‌شدند و ناهار می خوردند که تختی هم مرتب در جلساتشان حضور داشت. افرادی مثل شاه‌حسینی که از افراد سرشناس جبهه ملی بود نیز در بین آن‌ها بود. حتی در مراسم ختم تختی در مسجد فخرالدوله که توسط جبهه ملی‌ها برگزار شد دکتر شایگان و یک نفر دیگر از افراد شاخص این جبهه جلوی در ایستاده بودند و از مردم استقبال می‌کردند.
 

می گفت همیشه باید خنده بر لب داشته باشیم
 

تختی با دو سه نفر بیشتر شوخی نمی‌کرد که آن‌ها جوادزاده، محمد فردین و حاج عبدالحسین فعلی، مربی‌اش بودند. با این‌ها بود که خیلی قاطی بود و همیشه شوخی داشت. تختی همیشه می‌خندید و هیچ وقت اخم نمی‌کرد و همیشه می گفت وقتی یک نفر صورت آدم را ببیند و اگر اخم داشته باشیم به چشم او ضرر و آسیب زده‌ایم!

 

تختی ارتباط بسیار نزدیکی با دانشجویان داشت
 

من نه به آن صورت خیلی با تختی نزدیک نبودم اما ارادت من به او همیشگی بود و او نیز به این موضوع واقف بود. البته تختی به جاهایی که دوست داشت دیگران را هم ببرد و تنها نرود من را نیز دعوت می‌کرد. او با طبقات مختلف جامعه مخصوصا با طبقه دانشجو و تحصیل کرده ارتباط بسیار خوب و نزدیکی داشت و چهار کلمه‌ای هم که در حضور آن‌ها صحبت می‌کرد خیلی پخته و سنجیده بود.
 

 

 تختی به خانه ما آمد تا با بچه محل هایش روبرو نشود
 

حضور در کنار تختی برای همه یک کلاس درس بود. وقتی تیم ملی کشتی از مسابقه‌های جهانی تولیدو آمریکا به فرودگاه مهرآباد بازگشت، در فرودگاه برادر من که به همراه تیم اعزام شده بود، به من گفت آقاتختی به خانه خودش نمی‌رود و قرار است به خانه ما بیاید. من آن موقع ماشین اوپل داشتم. به تختی گفتم برویم داخل ماشین اما به خاطر اینکه او شکست خورده بود و دوست نداشت به علت شرمندگی با مردم روبرو شود، گفت من از درب دیگر خارج می شوم و با تیم نمی روم. من هم ماشین را به درب پشتی آوردم و او سوار شد.

 بعد به خانه مادری‌مان در میدان باغ شاه آمدیم که مادرم خدا بیامرز صبحانه را آماده کرده بود. پس از آن تختی به اتاق دیگر رفت و خوابید. من به برادرم محمد گفتم یک وقت اطرافیان تختی نگرانش نشوند چون نمی دانند که او اینجاست و از غیبتش نگران نشوند اما برادرم گفت محله تختی الان شلوغ است و او به خاطر اینکه با بچه‌ محل‌هایش روبه‌رو نشود و از شکست شرمنده نشود به خانه ما آمده است. وقتی تختی از خواب بیدار شد یادش بخیر ناهار را خوردیم که عکس آن هم دست برادرم بود. بعد از آن من یک سری به محل کارم که سازمان نقشه برداری بود رفتم. وقتی به خانه برگشتم دیدم تختی به همراه برادرم و یک نفر دیگر که با یک ماشین مرسدس بنز ۱۷۰ دنبال تختی آمده بود مشغول صحبت بودند. من به آقاتختی گفتم آماده‌ام که شما را به هر کجا که می‌خواهید برسانم که او گفت نیازی نیست و من به همراه این آقا می‌روم.
 

ماجرای خرید ماشین از کویت
 

تختی در کویت یک دوستی داشت به نام محمودآقا که در این کشور زورخانه داشت و فردی گردن کلفت و بانفوذ بود. من به همراه منصورخان و آقاتختی به کویت رفتیم. تختی برای گذران امور زندگی همیشه معاملات ملک و ماشین می‌کرد. او هر پولی که از کشتی یا کارش در می آورد به مردم می داد و خودش با سود اینجور کارها درآمدزایی داشت. آنجا محمودآقا تختی را یک شب به زورخانه‌اش دعوت کرد. تختی گفت من و عرب و منصورخان می‌خواهیم ماشین بخریم. او گفت برویم زورخانه شب شام می‌خوریم و می‌خوابیم صبح فردا سه ماشین برایتان پیدا می‌کنم. وقتی به زورخانه رفتیم تختی لخت شد و به میان گود رفت اما من از آنجا که ورزش باستانی بلد نبودم و نمی توانستم زیر نظر تختی در گود کار کنم به شکلی از زیر آن در رفتم. خلاصه تمام شد و شب به رستوران رفتیم و شام خوردیم. وقتی خوابیدیم صبح که بیرون آمدیم دیدیم سه ماشین صفر کیلومتر شورلت آمریکایی جلوی در است. تختی قیمت‌ها را پرسید و پول‌ها را به آن‌ها دادیم. هر سه ماشین هم رنگ آبی آسمانی داشتند. فردای آن روز به سمت ایران راه افتادیم. ماشین‌ها را با کشتی به خرمشهر آوردیم و از خرمشهر خودمان پشت فرمان نشستیم تا به تهران بیاییم.

چند ساعتی که آمدیم هوا تاریک شد و جاده هم وضعیت خوبی نداشت. من به تختی گفتم که به خاطر این شرایط بهتر است جایی توقف کنیم و چند ساعتی استراحت کنیم او هم موافقت کرد و گفت هیچ عجله‌ای نداریم و یک جای خوب نگه می‌داریم و داخل ماشین استراحت می‌کنیم. خلاصه جلوتر که رفتیم یک جایی گیر آوردیم و ماشین هم چون جا دار بود گفتیم دو سه ساعت داخل ماشین می‌خوابیم. یک ساعتی که خوابیده بودیم یک دفعه دیدم تختی به شیشه ماشین من می‌زند. بلند شدم گفتم چه شده که او در جواب گفت بخاری ماشین را می‌توانی روشن کنی!؟ من هم با اعتماد گفتم آره اینکه کاری ندارد اما وقتی رفتم هر کاری کردم نشد. همان موقع یک راننده کامیون کنار جاده توقف کرده بود و مشغول رسیدگی به ماشینش بود. از او پرسیدیم می‌توانی بخاری ماشین را روشن کنی. وقتی آمد، نگاه کرد و به ما گفت مرد حسابی این ماشین‌ها که بخاری ندارند، فقط کولر دارند. ما گفتیم یعنی به ما ماشین را انداخته‌اند؟ گفت نه به همین شکل است باید بروید تهران و به نمایندگی درخواست نصب بخاری را بدهید. البته ما اگر این موضوع را می دانستیم در همان کویت می توانستیم درخواست نصب بخاری رو ماشین را بدهیم. خلاصه خیلی هوا سرد بود و ما مجبور شدیم همان طور سر کنیم. ماشین‌ها را آوردیم تهران، یک روز هم پیش ما نماند و ماشین ها را روی دست بردند!
 


تختی گل فروش هم‌ بود
 

تختی کار پرورش گل هم داشت و در آن بسیار وارد بود. باغ بزرگی داشت که در آن گل لاله می‌کاشت و  گل‌ها را فقط به گل‌فروشی امیل که در خیابان فلسطین نبش انقلاب بود می‌فروخت البته این گل‌فروشی پاتوق تختی هم بود و یادم می آید هر وقت تختی آنجا بود مردم برای دیدنش می آمدند.
 

به مال دنیا اهمیتی نمی‌داد

 

چون تختی پولش را همیشه با دیگران تقسیم می‌کرد. اولا همیشه حقوق راه آهن را به این و آن می‌داد. یک ملک هم داشت که به نام خواهرش بود و این اواخر فروختند و یک چیزی هم به بابک پسر تختی دادند. او کلا به مال دنیا اهمیت نمی داد و همیشه دوست داشت دیگران را خوشحال کند.
 

 عصبانیت تختی را یکبار هم ندیدم
 

من هیچوقت ندیدم تختی عصبانی شود. در چند اردویی هم که با او بودم عصبانیتش را ندیدم. مثلا همین اردوی دانشکده افسری که برای المپیک ملبورن تیم آماده می‌شد تختی همیشه جانمازش را اول از همه پهن می‌کرد. یک بیژامه گشاد هم داشت که می‌پوشید و نماز می‌خواند. با بچه‌ها هم شطرنج بازی می‌کرد. در مجموع او زندگی خیلی ساده و بی غل وغشی داشت. با هیچ کس هم اختلاف نداشت و من ندیدم با کسی درگیری پیدا کند. در اردوها هم دو دوست خیلی صمیمی او فعلی و محمد فردین بودند که خیلی با این دو شوخی می‌کرد.  
 

هیچوقت از اردوی تیم ملی فراری نبود


تختی به هیچ وجه از اردوی تیم ملی فراری نبود و همیشه اول از همه سر تمرین حاضر می‌شد. او هیچ وقت مغلطه نمی‌کرد و بین دیگران اختلاف نمی‌انداخت بلکه همیشه جوانترها را نصیحت هم می‌کرد. تختی با همه بچه ها مهربان و دوست بود. با ناصر محمدی و خیرالله امیری هم خیلی رفیق بود. اغلب اوقات پیش ناصر محمدی می‌رفت و خیلی او را دوست داشت. ناصر در جاده ورامین یک چلوکبابی داشت که بعد آن را فروخت و به لتیان رفت که تختی گاهی اوقات پیش او می‌رفت.

 


 

خانواده تختی خیلی مذهبی بودند
 

خانواده مذهبی و متعصبی بودند. سه خواهر او و مادرشان که خدا رحمتش کند، خیلی تختی را دوست داشتند. پدرش هم مذهبی بود. البته من پدر تختی را ندیدم اما چیزهایی که شنیدم این بود. یک بار صحبت شد که چرا فامیلی تختی را تختی گذاشتند فهمیدم که چون پدرش همیشه درب خانه‌شان روی تخت می‌نشسته به این لقب مشهور شده‌اند. پدرش قد بلندی داشت و درشت اندام بودند. برادران تختی هم همگی هیکلی و قدبلند بودند. ۴ برادر بودند که همگی به رحمت خدا رفتند. آخرین‌شان مهدی بود که خدا بیامرز شد.

 

خیلی از کشتی گیران حاضر به مبارزه با تختی نبودند
 

خیرالله امیری، داود ایوب، ناصر محمدی، رستم اسلام‌پور، شهاب ایران‌دوست، احمد همای سعادت که از تبریز بود و نجارزاده که اهل شیراز بود، از جمله مهم‌ترین رقبای تختی بودند. در تهران هم کشتی‌گیرانی بودند که با تختی تمرین یا مسابقه بودند که تعدادشان زیاد بود اما این کشتی‌گیرانی که نام بردم بیشتر در فینال به تختی می‌خوردند. حتی بعضی از آن‌ها وقتی در فینال به تختی می‌رسیدند به روی تشک می‌آمدند، صورت تختی را می‌بوسیدند و حاضر به مبارزه نبودند. به هر حال تختی به لحاظ فنی از همه این کشتی‌گیران یک سر و گردن بالاتر بود ضمن اینکه همه احترام ویژه ای به او می گذاشتند. تختی توسط منصور رحیمی‌ها، رییس تربیت بدنی راه آهن که عضو تیم ملی کشتی در وزن ۶۳ کیلوگرم بود، به راه آهن وارد شد و در آنجا کار خود را آغاز کرد. این دو هم خیلی با هم دوست بودند. برادر او مسعود رحیمی ها هم قهرمان تیم ملی بوکس بود.


تختی با ناداوری در توکیو به مدال نرسید
 

وقتی تختی کشتی را کنار گذاشت ۳۴ ساله بود. البته در سنگین وزن ۳۴ سال، سن زیادی نیست. تختی در کشتی خیلی جگر داشت و با کشتی‌گیران مطرح دنیا مانند یاشار دوغو ترک که قهرمان جهان بود خیلی راحت به روی تشک می‌رفت و اصلا ترسی نداشت. در حالی که خیلی از سنگین‌وزن‌های ما مقابل بزرگان دنیا با ترس و واهمه کشتی می‌گرفتند. او در المپیک ۱۹۵۲، ۱۹۵۶، ۱۹۶۰ و ۱۹۶۴ برای ایران کشتی گرفت که یک مدال طلا و دو نقره حاصل آن بود. در المپیک ۱۹۶۴ هم که چهارم شد، در حق او مقابل آییک ترک ناداوری صورت گرفت. تختی به راحتی باید به مدال نقره می‌رسید اما به خاطر بی‌عرضگی مسئولان وقت مدال از دستش رفت. آن زمان ترک‌ها از آنجا که کشتی ورزش اصلی‌شان بود و حسابی پول خرج می‌کردند نفوذ زیادی در فدراسیون جهانی داشتند. تا حدی که وهبی امره وقتی دست به جیبش می‌برد، یک ساعت طلا، به این و آن می‌داد و همین باعث شده بود که حق تختی را پایمال کنند.
 

 همسر کشتی گیر آمریکایی برای تختی کادو فرستاد
 

خارجی‌های زیادی برای تختی احترام خاص قائل بودند چرا که او را فردی بااخلاق و جوانمرد می‌شناختند. تختی یک بار یک کشتی مقابل حریف آمریکایی در ترکیه گرفت و از آنجا که می‌دانست دست راست حریف ضرب دیده است در طول مبارزه سعی کرد به هیچ وجه به آن دست آسیب نرساند. به گونه‌ای که کسی هم متوجه این موضوع نشود اما حریف او به خوبی این را متوجه شده بود و در حالی که چند امتیاز از تختی عقب بود حاضر به ادامه کشتی نشد. بعدها همسر این کشتی‌گیر آمریکایی وقتی ماجرای این مبارزه را از شوهرش شنیده بود از آمریکا برای تختی یک هدیه فرستاد و از این مرام او تمجید کرد. خارجی‌ها واقعا تختی را دوست داشتند مخصوصا ترک‌ها.

 

عصمت آتلی در فینال المپیک ۳ دقیقه تختی را ماساژ داد!
 

عصمت آتلی کشتی‌گیر نامدار ترک بود که ۳ بار مقابل تختی کشتی گرفت که ۲ بار شکست خورد و یکبار در فینال المپیک ۱۹۶۰ رم تختی را شکست داد. او یک بار در تهران با تختی کشتی گرفت و به حدی به او فشار وارد شد که در پایان کشتی از حال رفت وزیر بغل او را گرفتند تا توانست از روی تشک بلند شود. پس از آن در فینال المپیک ۱۹۶۰ بود که بار دیگر با تختی روبه‌رو شد. آن زمان قانون کشتی به نحوی بود که اول ۶ دقیقه با هم مبارزه می‌کردند پس از آن هر کشتی‌گیر سه دقیقه کشتی‌گیر دیگر را در خاک می‌نشاند و در نهایت سه دقیقه هم با هم به حالت سرپا مبارزه می‌کردند. در طول کشتی از همان ابتدا آتلی همیشه عقب‌نشینی می‌کرد و تختی رو به جلو بود. در سه دقیقه آخر تختی یک زیر از حریف گرفت و او را به بیرون تشک برد اما آتلی از بیرون به داخل تشکی چرخید به نحوی دور زد و در پشت تختی قرار گرفت که داوران در کمال تعجب به آتلی امتیاز دادن.

وقتی تختی بلند شد، لااقل ۳۰ زیر از حریف ترک گرفت اما او مدام بیرون می‌رفت و داوران اصلا توجه نمی‌کردند در حالی که باید نه تنها سه اخطاره بلکه لااقل حریف ترک ۱۰ اخطاره و بازنده می‌شد. وقتی تختی در سه دقیقه‌ای که در خاک حریف بود، عصمت آتلی هیچ کاری نتوانست بکند و فقط تختی را ماساژ داد! اما وقتی آتلی سه دقیقه در خاک تختی بود، مدام خود را به سمت بیرون تشک می‌برد تا تختی نتواند فنی اجرا کند و داوران هم هیچ توجهی به این موضوع نکردند که در نهایت تختی با ناعدالتی محض بازنده شد. میلان ارسگان آن موقع رییس کمیته داوران بود که بعدها رییس فدراسیون جهانی هم شد.
 


نگذاشتند تختی از امجدیه تشییع شود

 

ساعت ۹ صبح آن روز به سروان ادبی که یکی از دوستان نزدیک من بود و در خیابان تخت جمشید آن زمان حضور داشت خبر می‌دهند جنازه تختی در هتل آتلانتیک تهران است. پس از آن ادبی به هر شکل ممکن دنبال من می‌گشت اما من را پیدا نکرده بود. آن موقع جوادزاده و عبدالکریمی که خیلی به تختی نزدیک بودند زودتر از دیگران به سر جنازه تختی رسیده بودند و پزشکی قانونی جنازه را برده بود. ساعت ۲ و نیم بعدازظهر بود که وقتی از بانک ملی نزدیک دانشگاه تهران بیرون آمدم، از همهمه مردم فهمیدم می گویند تختی خودکشی کرده است. من هم آن موقع تازه ازدواج کرده بودم به خانمم گفتم برو خانه تا بروم ببینم جریان چیست. اول رفتم فدراسیون کشتی در خیابان فردوسی که آنجا فهمیدم ماجرا صحت دارد. مسعود ماه تبانی که یک افسر بود و کاپیتان تیم ملی بسکتبال نیز بود را در آنجا دیدم. به او گفتم می‌شود به پزشکی قانونی برویم و تختی را ببینیم که او گفت اصلا امکانش نیست چرا که مردم زیادی آنجا تجمع کرده‌اند.

آن شب به خانه رفتیم و فردا صبح قرار بود از ورزشگاه امجدیه تختی را تا ابن بابویه تشییع کنند. آنجا یک سرهنگی به نام ناصر طاهری که رییس اداره امنیت تهران بود حضور داشت که او با توجه به تجمع زیاد مردم، اعلام کرد اجازه نمی‌دهد از امجدیه تختی تشییع شود چون معتقد بود انجام این کار باعث می‌شود تعدادی از مردم در زیر دست و پا جان خود را از دست بدهند. او گفت جنازه باید مستقیما با ماشین از پزشکی قانونی به ابن بابویه برود تا در آنجا دفن شود. جبهه ملی‌ها هم متولی کار شدند و همه کارها را انجام دادند. احمد طاهری که یکی افراد بانفوذ جبهه ملی بود به قدری به تختی تعصب داشت که اگر کسی پشت سر تختی حرف می‌زد، جگرش را درمی‌آورد. همین فرد پیش سرهنگ طاهری رفت تا اجازه دهد تختی از امجدیه تشییع شود اما او باز هم قبول نکرد. خلاصه ماشین از پزشکی قانونی مستقیم به ابن بابویه رفت و تختی را در آنجا به خاک سپردند. البته تعداد زیادی از مردم پیاده به سمت ابن بابویه راه افتاده بودند.
 

 

پلیس بخاطر تختی راه را می بست!


مردم از هر صنفی عاشق تختی بودند. مثلا یک سری از افسران که همیشه سر چهارراه استانبول می‌ایستادند چون می‌دانستند تختی از آنجا عبور می‌کند فقط به عشق اینکه با او سلام علیک کنند و او را ببینند ساعت‌ها آنجا می‌ایستادند. یک بار دم در سفارت آلمان تیمساری را دیدم که به یک نفر احترام گذاشت. وقتی دقت کردم دیدم آن سمت خیابان تختی است. همه او را دوست داشتند. یا مثلا وقتی افسران پلیس که سر چهارراه می‌ایستادند می‌فهمیدند ماشین تختی از آنجا قرار است عبور کند، راه را می‌بستند و به او احترام نظامی می‌گذاشتند تا تختی با یک ماشین قراضه از آنجا عبور کند (با خنده).
 

جبهه ملی ها می خواستند تختی را سمبل خود کنند
 

جبهه ملی‌ها دنبال این بودند تا پس از مرگ تختی او را سمبل خودشان قرار دهند و او را به نام خود کنند اما نتوانستند چرا که اراده مردم قوی‌تر از آن‌ها بود و مردم تختی را سمبل خودشان کردند. ارمنی، آشوری، مسلمان همه عاشق تختی بودند و او را دوست داشتند. تختی واقعا دوست داشتنی بود و در قلب مردم بود.


تنها باخت تختی در ایران
 

احمد وفادار تنها کشتی‌گیری بود که توانست تختی را شکست دهد. او در مدرسه دارالفنون تختی را با فن کنده گوسفندانداز شکست داد. وقتی این فن را زد دیگر روی تشک به دنبالش نرفت. تختی و زندی هم به صورت جدی با هم هیچ وقت کشتی نگرفتند.
 

ماجرای ازدواج با شهلا توکلی
 

منصوری رحیمی‌ها تختی را کارمند راه آهن کرد. او خودش کشتی‌گیر بود و در المپیک ۱۹۴۸ هم کشتی گرفت. تختی وقتی در راه آهن استخدام شد برای خودش اسم و رسمی داشت ضمن اینکه خوش‌هیکل و خوش‌برخورد و نجیب هم بود. تختی از کسانی بود که خیلی زود می‌شد فهمید که فرد نجیبی است. خب چه کسی بهتر

از تختی که توکلی که مدیرکل راه آهن بود، بخواهد دخترش را به دست او بسپارد. یک مهمانی گذاشتند و منصور رحیمی‌ها باعث ازدواج تختی و شهلا شد. ازدواج خیلی خوبی هم بود.
 

 تختی خودکشی کرد


صادق هدایت در یکی از کتاب هایش نوشته بعضی وقت‌ها حالتی به آدم دست می‌دهد که هیچ چیزی بهتر از خودکشی برایش لذت‌بخش تر نیست. تختی مشکل زندگی یا مشکل مادی نداشت اما مشکلات روحی و روانی پیدا کرده بود. مثلا رضا صالحی که پاساژ فردوسی در چهارراه استانبول برای او بود یک بار در طبقه هفتم مشغول ناهار خوردن بوده که به یک باره قاشق و چنگال را روی میز می‌گذارد، کتش را از تنش درمی‌آورد و از پشت صندلی آویزان می‌کند و می‌رود بالا و خودش را به پایین پرتاب می‌کند و می میرد. خب فردی مثل او هم هیچ مشکلی نداشت اما معلوم نشد چرا به یکباره تصمیم به خودکشی گرفت. حتی صالحی چند روز پیش از خودکشی به من پول داده بود تا پیشکسوتان کشتی را به بلغارستان ببرم. تختی یک سال بعد از اینکه کشتی را کنار گذاشت، خودکشی کرد. تختی قبل از مرگش سه شب بود که به خانه‌اش نمی‌رفت و مدام در طول این مدت با محمد جوادزاده بود. وقتی ما تحقیق کردیم مطمئن شدیم که او خودکشی کرده است. ضمن اینکه مسئولان آن زمان با تختی رابطه خوبی داشتند. او نیز هیچ وقت از مسئولان بد نمی‌گفت و من هم نشنیدم تختی یکبار از آن‌ها بد بگوید.

 

نحوه خودکشی تختی
 

تختی قرص آسپرین و تریاک را با هم مخلوط کرده بود و پس از ریختن در لیوان آب، آن را خورده بود. فجوری، رییس پزشک قانونی وقت پس از معاینه تختی گفته بود بازوی راست تختی کبود بوده که دلیل آن هم این بود که او هنگام جان دادن با دندان بازوی خود را گاز گرفته بود.

 

آخرین ملاقات با جهان پهلوان

 

آخرین باری که تختی را دیدم دو روز قبل از مرگش بود. سر خیابان بهار یک میوه فروشی بود که او مشغول خریدن میوه بود که از ماشین پیاده شدم و با او احوالپرسی کردم.



تختی چندوقتی بود درباره خودکشی حرف می‌زد


تختی چندوقتی بود مدام مسائلی را درباره خودکشی مطرح می‌کرد. مثلا روز ختم مادر دری که در کیهان ورزشی کار می‌کرد، من و ابوالملوکی، تختی و عبدالکریمی در مجلس ختم در یوسف آباد نشسته بودیم که تختی به یکباره یک فشنگ بلند از جیبش درآورد و به جوادزاده نشان داد. از او پرسید آیا این آدم را می‌کشد که من گفتم آقاتختی آدم که هیچی این فشنگ فیل را هم از پا درمی‌آورد. یک بار هم من و تختی و خدر از شوروی تفنگ آوردیم و بردیم مغازه شکار در خیابان فردوسی فروختیم. تختی چند وقتی بود که از خودکشی و این حرف ها سوال هایی را مطرح می کرد.

 

خانواده تختی مخالف ازدواجش بودند
 

مادر و خواهرهای تختی به مراسم عقد او نیامدند چون مخالف این ازدواج بودند. ا لبته نمی‌دانم مادرش هم مخالف بود یا نه اما خواهرهایش مخالف این ازدواج بودند. به هر حال به لحاظ فرهنگی میان دو خانواده تفاوت هایی وجود داشت.
 


برخی رقبای تختی شیطنت کردند و نگذاشتند او مربی شود
 

غلامرضا عاشق مربی‌گری در کشتی بود اما متاسفانه برخی از دوستان که رقبایش بودند شیطنت کردند و نگذاشتند او مربی شود در حالی که اگر او مربی می‌شد، به نفع کشتی ایران بود چرا که همه کشتی‌گیران از او حساب می‌بردند و نمی‌توانستند از زیر تمرین شانه خالی کنند.

 

۷ سال دبیر فدراسیون کشتی بودم
 

متولد ۱۳۱۵ هستم و ۶ سال از تختی کوچکتر بودم. سه بار قهرمان کشور شدم و به تیم ملی هم رسیدم اما نتوانستم عنوانی به دست بیاورم. دو بار هم در زمان ترکان و صنعت‌کاران به مدت ۷ سال دبیر فدراسیون بودم. ۱۱ سال هم سرپرست کمیته پیشکسوتان فدراسیون کشتی بودم و خود من این کمیته را تاسیس کردم.

 

موحد قبول نکرد جلوتر از تختی از پله هواپیما پایین بیاید
 

وقتی تختی در مسابقه‌های جهانی مدال نگرفت و موحد به مدال طلا رسید او اولین کسی بود که به موحد تبریک گفت. حتی وقتی به ایران رسیدند، خود تختی گفت بهتر است موحد اول از پله هواپیما پایین برود که البته موحد هم آن را قبول نکرد.
 


چندبار هم جیب تختی را زدند!
 

آن زمان مسابقه‌های جهانی اهمیتش بیشتر از المپیک بود. وقتی تختی با تیم ملی به فرودگاه مهرآباد می‌آمد از باند فرودگاه تا سازمان نقشه‌برداری مملو از جمعیت می‌شد. برادر من آن زمان رییس پلیس فرودگاه بود یک بار به او گفتم راهی برای ما باز کن تا به باند فرودگاه برویم و از تختی استقبال کنیم که او هم در جواب گفت به قدری مردم می‌آیند که کار از دست ما خارج می‌شود. آن موقع ماشین‌های جیپ می‌آوردند تا کشتی‌گیران را از فرودگاه انتقال دهند. به قدری مردم تختی را دوست داشتند که چند بار نزدیک بود ماشین او را چپ کنند. سال‌هایی هم که تختی می‌باخت مردم بیشتر می‌آمدند و اصلا کاری با نتایجش نداشتند. به قدری به سر تختی می‌ریختند که همیشه لباس و کتش را پاره می‌کردند و هر کسی یک تکه آن را می‌برد. چند بار هم البته جیب او را زدند!

شنیدم وقتی شاه در جلسه هیات دولت بوده در وسط جلسه خبر مرگ تختی را به او می‌دهند که شاه هم با تکان دادن دست ناراحتی اش را نشان می دهد. ظاهرا او به حدی ناراحت می‌شود که بلند می شود و جلسه را ترک می‌کند.

در چندین مرحله که تیم پیش شاه رفت، اول از همه شاه سراغ تختی را می گرفت و پیش او می‌رفت. توده‌ای‌ها کارشان تفرقه انداختن بود. تا می‌دیدند کسی سمبل جامعه شده برایش حاشیه درست می‌کردند تا او را زمین بزنند. شاه رابطه خوبی با تختی داشت. یک بار در رامسر که عکس آن هم هست، باتختی صبحانه خورد یا  بازوبند پهلوانی را بر بازوی او بست. همچنین در کاخ مرمر لب حوض تشک کشتی پهن می‌کردند که تختی با حسین نوری، شورورزی و احمد وفادار کشتی گرفت.

 

 مردم برای تختی چندین مجلس ختم گرفتند

چند جا در تهران برای تختی مراسم ختم گرفتند. مسجد فخرالدوله دروازه شمیران که توسط جبهه ملی گرفته شد، یک ختم هم بچه‌های شاه‌عبدالعظیم در جاده ورامین برای او گرفتند. یک ختم در شمیران بود و یک مراسم ختم هم در خانی‌آباد توسط بچه‌ محل‌های او برگزار شد. البته در شهرستان‌های دیگر هم مراسم ختم گرفتند.

 

هر چه از خوبی تختی بگوییم کم است


درباره تختی ساعت‌ها و روزها می‌شود حرف زد. هرچه از خوبی و مرام او بگوییم کم است. تختی متعلق به مردم بود و واقعا هیچ چیز را برای خود نمی‌خواست. او فقط به دنبال این بود گره از کار مردم باز کند. راز ماندگاری تختی در قلب مردم نیز همین با مردم بودن و بی‌غل و غش بودن او بود.
 

انصافا فدراسیون کشتی خوب کار می کند
 

دیگر الان ما را در فدراسیون کشتی قبول ندارند و حق هم دارند. کار درست هم همین است چرا که طرز فکر ما با جوان‌ها فرق می‌کند. انصافا هم فدراسیون کشتی خوب کار می‌کند و بهتر از ما مشغول فعالیتند که همگی نیروی جوان هستند. برای همه آن‌ها دعا می‌کنم تا کشتی ایران بیش از پیش موفق شود.


گفتگو از علی فیض آسا و وحید رجبی 

ؤ

همزیستی نیوز - وزیر بهداشت با انتقاد از هجمه‌هایی که علیه برنامه‌های وزارت بهداشت اعمال می‌شود، گفت: پشت چنین برنامه‌هایی هم‌لباس‌های خودمان هستند که در گذشته مسئولیت داشته و کارنامه غیرقابل قبولی از خودشان به جای گذاشتند، اما اکنون در حال تغییر مسیر ارائه خدمات هستیم و در این مسیر به آقابالاسر و پدرخوانده و کسانی که در گذشته در مقدرات بهداشت و درمان حاکم بودند، نیازی نیست.

به گزارش ایسنا، دکتر سیدحسن هاشمی در اجلاس معاونین بهداشت دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور درباره برخی حاشیه‌ها که برای وزارت بهداشت ایجاد کرده‌اند، گفت: متاسفانه مشکل ما از هم‌لباس ‌های خودمان و از داخل خود جامعه پزشکی است.

وی با اشاره به برخی برنامه های صداو سیما جهت تخریب وزارت بهداشت گفت: پشت چنین برنامه هایی نیز هم‌لباس‌های خودمان هستند که در گذشته هم مسئولیت داشته و کارنامه غیرقابل قبولی از خودشان به جای گذاشتند. این در حالی است که اکنون در حال تغییر مسیر ارائه خدمات هستیم و در این مسیر به آقابالاسر و پدرخوانده و کسانی که در گذشته در مقدرات بهداشت و درمان حاکم بودند، نیازی نیست و جایی برایشان وجود ندارد و این حرف ها نیز تلاش های نهایی این افراد است.

هاشمی با اشاره به صحبت‌های معاون بهداشت خود مبنی بر تشابه حکایت این روزهای وزیر بهداشت با سریال مختار نامه گفت: در سریال مختار دیدیم که مختار در آن قله به افرادش گفت. اگر نجنگید شما را به زشت ترین شکل ممکن نابود می کنند آنها نیز همراهی نکردند  و همان بلا بر سرشان آمد. حال درباره شعار دولت تدبیر و امید هم همین موضوع صدق می‌کند. بالاخره مردم در 24 خرداد تصمیم گرفتند و دولتی روی کار آمد، حال عده‌ای لجوجانه می خواهند بر طبل سابق خود بکوبند، اما من معتقدم که مردم به دنبال آرامش‌اند و از بگو مگو خسته شدند و دوست دارند که مسئولان‌شان مشکلات‌شان را حل کنند.

وزیر بهداشت با اشاره به نزدیک بودن ایام انتخابات ریاست جمهوری گفت: در حال حاضر به انتخابات نزدیک می‌شویم و پوستمان باید کلفت‌تر شود، چراکه یکی از حوزه هایی که مورد هجمه قرار می دهند همین حوزه سلامت است و برخی قلب‌شان مریض است. بنابراین بهترین کار این است که ما اقدامات خود را ادامه دهیم و طرح تحول سلامت را که هنوز ریشه ندوانده و ممکن است با نسیمی دچار مشکل شود را پایدار نگه داریم.

هاشمی ضمن انتقاد از خاموش بودن جامعه پزشکی در پاسخ به این هجمه ها گفت: همه جامعه پزشکی ساکت هستند و شاید هم مرعوب شده‌اند. در عین حال کسانی از جامعه پزشکی حرف می زنند که پایگاهی در بین جامعه پزشکی ندارند. البته منظور من دفاع از خودمان نیست بلکه صیانت از سلامت مردم است.

هاشمی با بیان اینکه در هیچ دولتی در گذشته برای سلامت هزینه نشده است، ادامه داد: بنابراین این میزان عقب ماندگی در حوزه سلامت ناشی از بی توجهی در طول 3 یا 4 دهه است.

وی همچنین گفت: همین امروز من چانه زنی می کردم که در حال حاضر 9 ماه از سال می گذرد و هنوز یک قران از پول هدفمندی یارانه ها را به ما ندادند و ما با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشتیم و در عین حال همه هجمه به سمت ماست. حال برخی نمی پرسند که چرا پول وزارت بهداشت را نداده اید و من می دانم که هجمه از سوی چه کسانی است و جلسات‌شان را به چه صورت برگزار می کنند.

وزیر بهداشت در ادامه صحبت هایش به اقدامات انجام شده در حوزه بهداشت اشاره و اظهار کرد: برای تکمیل شبکه بهداشت شاهدیم که برخی دانشگاه‌ها کار را پشت سر گذاشتند و در حال تکمیل آموزش‌ها و مراحل‌شان هستند. البته برخی از دانشگاه ها نیز با تاخیر کار را آغاز کردند و هنوز بین راهند، اما راه اندازی شبکه در شهرها کار بسیار باارزشی است، اما باید حتما به خروجی کار فکر کنیم و بعدها ببینیم که چقدر توانسته ایم این شاخص ها را تغییر دهیم؛ چراکه مهم تغییر شاخص‌هاست.

وی با اشاره به جذب نیرو برای تکمیل نیروهای موردنیاز در شبکه بهداشتی شهرها گفت: من از ابتدا اصرار داشتم که رفتار ما تاثیر زیادی روی همکاران جدیدمان در شبکه ها دارد و بدانید که اگر از ابتدا نهاد کار را کج گذاشتید تا ثریا کج می رود. بنابراین نیروهای مراقب سلامت باید مانند بهورزان باشند. نسل های قبلی بهوزران افرادی کم توقع، پرکار و مهربان بودند، اما نگرانی‌ام این است که از آنجایی که مراقبین سلامت را از بازاری که در اختیار خودمان نیست به کار گرفتیم، در آینده به ضد خودمان تبدیل شود. بنابراین باید در تنظیم قراردادها مراقبت کنیم و به صورت سالیانه قرارداد ببندیم.

هاشمی ضمن تشکر از معاونین بهداشت دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور برای گسترش شبکه و ارتقای کیفیت خدمات ادامه داد: کار شبکه پیشگیری از بیماری های غیرواگیر است که در 4 شهر به صورت پایلوت اجرا شده است. ما تردید نداریم که اولویت با پیشگیری است. پیشگیری هم برای مواردی به کار می رود که منجر به مرگ می شود و ما می دانیم که 75 درصد از مرگ و میرها به دلیل بیماری های غیرواگیر رخ می‌دهد. بنابراین برای پیشبرد این کار باید تیمی عالم و با مهارت داشته باشیم که ارتباط‌شان با مردم بسیار خوب باشد. در غیر این صورت سال ها بعد می گویند که شما با این پولی که گرفتید چه تغییری را ایجاد کردید. بنابراین نباید 20 سال دیگر حرف‌هایی را که ما درباره مسئولان قبلی می زنیم به خودمان بزنند.

وزیر بهداشت همچنین از پیگیری برنامه پرونده الکترونیک سلامت به عنوان یکی از اولویت های حوزه بهداشت قدردانی کرد و گفت: حتی در داخل وزارت بهداشت هم کسانی بودند که کارمندان شما را تحریک می کردند تا این کار به نتیجه نرسد، اما شما با هوشمندی این کار را به عنوان اولویت‌تان قرار دادید و در حوزه بهداشت کار را سامان دادید. در عین حال فکر می کنم تا پایان امسال در حوزه دارو نیز این کار سامان یابد.

هاشمی در ادامه با تاکید بر لزوم اصلاح نظام پرداخت بین معاونت بهداشت و توسعه وزارت بهداشت افزود: در عین حال تاکید می کنم که اصرار نداشته باشید که رئیس شبکه را در شهرها حتما یک پزشک قرار دهید. شاید من تنها وزیری هستم که معتقدم نیازی نیست وزیر بهداشت یا رئیس شبکه و یا رئیس بیمارستان، پزشک متخصص باشد ما تعداد زیادی دکتر برای مدیریت مراکز بهداشتی و درمانی تربیت کرده‌ایم، اما به آنها جایی نداده‌ایم. در عین حال گاهی می‌بینیم که یک بهورز بهتر از یک پزشک، شبکه را مدیریت می کند. از طرفی هم اگر پزشکی را به عنوان رئیس شبکه قرار دهیم ممکن است بعد از مدتی کار را رها کند و به دنبال پیگیری کار خودش برود. بنابراین تعصب نداشته باشید که حتما رئیس شبکه را یک پزشک بگذارید.

هاشمی ادامه داد: درباره نظام ارجاع هم باید در سطح شهرهای زیر 50 هزار نفر آماده باشید. چراکه ما همه اقدامات را انجام می‌دهیم تا نظام ارجاع شکل بگیرد و پزشک خانواده مستقر شود.

هاشمی با تاکید بر لزوم رتبه بندی و ارتقای بهورزها گفت: درباره رشته پزشکی اورژانس و پزشک خانواده نیز معتقدم که این دو رشته باید در اختیار شما قرار گیرد و پزشک خانواده نیز حتما باید در اختیار حوزه بهداشت قرار گیرد؛ چراکه پزشکان خانواده می توانند مدیران موفقی برای این حوزه باشند.

هاشمی همچنین ادغام برنامه ایدز در شبکه را اقدامی مناسب خواند و در عین حال گفت: خوشبختانه امسال تاکنون شاهد اپیدمی وبا و آنفلوانزا در کشور نبودیم و این نشان می دهد که مردم امسال بیش از سال قبل واکسن تزریق کردند. بنابراین با اینکه اربعین را پشت سر گذاشتیم و نگران بودیم که در اربعین مشکلی به لحاظ بیماری‌ها ایجاد شود، اما می بینیم که با کمک دانشگاه‌ها و به ویژه دانشگاه‌های خط مقدم که کار طاقت فرسایی را در حوزه بهداشت انجام دادند، مشکلی پیش نیامده که از کمک هایشان تشکر می کنم.

وزیر بهداشت همچنین اظهار کرد: در عین حال تاکید من ادامه همین مسیر است و فکر می کنم هیچ کس تغییری نداشته باشد که این مسیر درست است و در صورت تداوم آن به نظام بهداشت مناسبی برای مردم دست می یابیم.همچنین فکر می‌کنم برخی از کسانی که نمی خواهند این موفقیتها را ببینند این طور القا می کنند که وزارت بهداشت اجازه نقد نمی دهد. اما ای کاش خودشان یکبار اجازه نقد خودشان را می دادند.

هاشمی خطاب به معاونین دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور گفت: در عین حال شما حتما جلسات نقد را برگزار کنید و اگر کسی راهکاری برای اجرای بهتر برنامه ها داشت، آن را ارائه کند وگرنه با حرف زدن کاری پیش نمی‌رود. بنابراین اجازه دهید تا هرچه می خواهد بگوید. من بارها به کسانی که نسبت به نظام سلامت واکنش نشان می دهند گفته ام درباره این صحبت ها بنویسید، اما این کار را انجام نداده‌اند. در عین حال معتقدم همه ما در این حوزه تصمیم گیری کردیم و سیستم بالا به پایین هم نبوده است.

هاشمی همچنین گفت: عده ای نشسته‌اند تا ببینند کسی چه زمانی زمین می خورد و از زمین خوردنش شادی می‌کنند.

وزیر بهداشت در عین حال گفت: همواره شاهد بودیم که وقتی نزدیک انتخابات می شویم روند کارها آرام تر می شود اما مقام معظم رهبری هم بارها اعلام کردند که حق مردم این است که تا روزی که بر سر کاریم، اقدامات‌مان را پیش بریم. چراکه همه ما برای کمک آمده‌ایم نه برای پست و مقام. بنابراین نگران نیستیم که چه اتفاقی می‌افتد.

همزیستی نیوز - یک اقتصاددان با بیان اینکه توسعه پایدار، وابسته به وجود زنان توانمند است، گفت: برای داشتن زنان توانمند در جامعه باید توانایی گفت‌وگو را پرورش دهیم، که این مهم؛ تلاش نهادهای اجتماعی را طلب می‌کند.

به گزارش ایسنا ، معاونت بانوان اتاق بازرگانی صنایع، معادن و کشاورزی استان اصفهان با همکاری دفتر امور بانوان و خانواده استانداری، نشستی با عنوان نقش زنان در پایدارسازی توسعه و مقاوم‌سازی اقتصادی را با حضور محسن رنانی، عضو هیئت علمی اقتصاد دانشگاه اصفهان، جمعی از بانوان فعال اجتماعی و مسئولان نهادهای مدنی در اتاق بازرگانی استان اصفهان برگزار کرد.

محسن رنانی در جمع فعالین نهادهای اجتماعی زنان در اتاق بازرگانی اصفهان با اشاره به وجود مشکلات و معضلات اجتماعی در جامعه امروز ایرانی با طرح چندین پرسش اظهار کرد: آیا وجود فساد و معضلات اجتماعی را باید در داخل جستجو کنیم یا در دسیسه‌ خارجی‌ها ؟! متاسفانه توهمی همه‌گیر در جامعه وجود دارد که باور داریم ما از مردمان هوشمند و با ضریب هوشی بالایی در جهان هستیم. اما حقیقت این است که ما هوش متوسطی داریم و این باور غلط فریبی بود که انگلیسی‌ها برای ما به کار بردند. مشکل کجاست که امروز با این همه مشکلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... درگیر هستیم؟

این استاد دانشگاه ادامه داد: مسئله‌ ما مسئله زنان است. مشکلات ما ناشی از نبود زنان توانمند در جامعه است. ما زنان توانمند برای حرکت در مسیر توسعه نداریم و لازمه این حرکت، نفت، میزان هوش و مسائلی از این دست نیست. بسیاری از کشورهای توسعه یافته‌ امروزی نه ضریب هوشی بالایی دارند و نه نفت!

وی گفت: اگر کشوری زنان توانمند داشته باشد، سرمایه، قدرت و توسعه را با خود به همراه می‌آورد. در صورتی که در نبود این چنین زنانی، حتی دموکراسی نیز عامل تخریب می‌شود.

مسئله‌ زنان در ایران

رنانی توضیح داد: مسئله‌ زن در ایران یک مسئله‌ تاریخی و فرهنگی است و چیزی نیست که امروز اتفاق افتاده باشد. این مشکل یک بحث فرهنگی است، مذهب بر آن تأثیر داشته، اما به طور کامل هم به آن مرتبط نیست. بخش بزرگی از محدودیت‌هایی که امروز بر زنان جامعه ما اعمال می‌شود از محدودیت‌های اسلامی نیست، بلکه کاملاً فرهنگی است.

وی در خصوص این که زن عامل توسعه است، گفت: توجه داشته باشید که نرخ مشارکت به آن بخش از زنانی اشاره دارد که برای فعالیت‌های اجتماعی و حضور در عرصه‌های مختلف به جستجو و فعالیت پرداخته‌اند، نه اینکه الزاما شاغل باشند و صرفاً برای حضور اجتماعی، اقتصادی و ... از خانه بیرون آمده‌اند.

رنانی افزود:  امروز 70 درصد صندلی‌های دانشگاه‌های ما را زنان اشغال کرده‌اند و چهار ونیم میلیون زن تحصیل کرده داریم. یعنی این همه زمان و انرژی را صرف می‌کنیم تا زنان ما تحصیل کنند و بعد از پایان تحصیلاتشان به خانه و امور قبلی برگردند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: البته بعضی باورهای مردانه بر این موضوع مؤثر بوده است، مثل این که مردان ما دوست دارند، دخترشان یا همسرشان تحصیل کرده اما خانه دار باشد. اما مشکل اصلی اینجاست که ما تنها تلاش می‌کنیم زنان تحصیل کرده داشته باشیم، آن‌ها تحصیل می‌کنند اما توانمند نیستند.

ناتوانی از خانه ریشه می‌گیرد

رنانی با اشاره به نقش پررنگ مادران در خانه گفت: به اعتقاد من، ما در ایران کودکی نداریم. در حالی که کودکی مهم‌ترین بخش زندگی، برای پرورش یک فرد توانمند است. ما کودکان ناتوانی هستیم که بزرگ شده‌ایم. رییس، مدیر و دانشمند شده‌ایم اما هنوز کودکی هستیم که توانمند نیست. از طرفی نقش مادر در این مورد بسیار مهم و حیاتی است. اگر در خانه‌ای مادر توانمند نباشد الزاما کودکان توانمند رشد نخواهند کرد.

وی در این خصوص تصریح کرد: 3 تا 7 سالگی مهمترین دوره‌ سنی است. چرا که اگر اساس و پایه‌ توانمندسازی در این دوره شکل گرفت، در دوره دبستان نیز تکمیل می‌شود و این در حالی است که مادران ما بعد از دوران شیرخواری و اطمینان خاطر از طی کردن برخی مسائل سلامت جسمی و خوراک کودک و یا پوشاک، او را به حال خود رها می‌کنند.

وی اضافه کرد: از طرفی برخی مادرها نیز که تلاش می‌کنند به رشد شخصیت کودک کمک کنند، با روش‌های اشتباه مثل یاد دادن زبان انگلیسی یا حفظ قران و یا روش‌هایی از این دست کودکی بچه را از بین می‌برند. بچه‌ها حافظه نیستند، بچه‌ها گلوله‌های سرمایه هستند و اگر مادران ما کودکان خود را درست تربیت کنند، ما به توسعه دست پیدا خواهیم کرد.

رنانی ادامه داد: آموزش در این سن کمکی به شکل گیری شخصیت کودک نمی‌کند، در کشورهایی مثل فنلاند کودکان تا پایان دوره‌ دبستان تنها زندگی کردن را یاد می‌گیرند. آنها با خود به جای کتاب بالش به مدرسه می‌برند، برای آن که هر زمان احساس نیاز کردند بخوابند! آنها درسی آموزش نمی‌بیند و مشق و تکلیف ندارند.

30سال سخت پیش رو خواهیم داشت

وی با جمع بندی از تحقیقات 30 ساله‌ داگلاس نورت، برنده جایزه‌ نوبل اقتصاد گفت: اگر بخواهیم بدانیم، کشوری توسعه یافته است یا خیر، نیازی نیست محصولات مصرفی، جاده‌ها و یا کارخانه‌های آن کشور را بررسی کنیم؛ باید ببینیم در دبستان‌ها و خانه‌های این کشور، آیا کودکانی با توانایی گفت‌وگو کردن، پرتحرک، پرسشگر، تنوع طلب، ناقد و نقد پذیر، صبور، روادار و ریسک پذیر وجود دارد یا خیر.

این استاد اقتصاد افزود: از معضلات بزرگ ما ایرانی‌ها ناتوانی در گفت‌وگو و مناظره است. امروز اگر توانایی نقد حاکمان را نداریم، به خاطر این است که توانایی گفت‌وگو نداریم. آدم‌های خلاق، کارآمد و کارآفرینی داریم که به علت نداشتن این توانایی، تعامل مثبت نداشته و در عمل شکست می‌خورند. این مشکلات ناشی از گرفتاری‌های دوران کودکی است.

رنانی با اشاره به نقش و اهمیت عملکرد جامعه و دولت‌ها گفت: برای آن که بدانیم کشوری معیارهای توسعه خواهی دارد یا خیر، باید دید، آیا حاضر است 20 سال برای ارتقا کودکان و مادران سرمایه گذری کند یا خیر؟

وی ادامه داد: امروز دولت ما برای سرمایه گذاری عظیم در این رابطه توانایی کافی ندارد. پس باید خودمان و به ویژه زنان، خود در خانواده و نهادهای اجتماعی برای حرکت در این مسیر تلاش کنند.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: دو مورد، لبه‌های توسعه محسوب می‌شوند؛ توانایی گفت‌وگو و صبر. نقطه‌ شروع از توانایی گفت‌وگو آغاز می‌شود. باید این توانایی را در خانه، بین اعضای خانواده، محله‌ها، نهادهای اجتماعی و.. پرورش دهیم. باید در حوزه‌ بسط گفت‌وگو میان زنان سرمایه گذاری کنیم.

رنانی اضافه کرد: اگر 30 سال در این مسیر به طور مداوم تلاش کنیم، نسل بعدی یا دو نسل بعد از ما نسل توانمندی خواهد بود. توانمندی زنان را باید بهبود بخشیم وگرنه چرخ بر همان روش سابق خواهد چرخید.

وی با اشاره به نقش نهادهای اجتماعی افزود: خانواده‌ها به تنهایی نمی‌توانند با این مشکل برخورد کنند و نهادهای اجتماعی و فعالین در عرصه‌های مختلف زنان نقش موثری در این بین خواهند داشت. من از زنان فعال در حوزه‌های مختلف زنان می‌خواهم که برای زیست مؤثر اجتماعی تلاش کنند. وجود کسی که اطلاعات خوبی در این زمینه‌ها داشته باشد نیز به عنوان مربی و هدایت‌گر می‌تواند، تأثیر مثبتی در این گونه جلسات و فعالیت‌ها داشته باشد.

توسعه پایدار وابسته به وجود زنان توانمند است

استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان در پایان گفت: پس توسعه پایدار، وابسته به وجود زنان توانمند است، و برای داشتن زنان توانمند در جامعه باید توانایی گفت‌وگو را پرورش دهیم که این مهم، تلاش نهادهای اجتماعی را طلب می‌کند.

همزیستی نیوز - عصرایران به نقل از «مدیکال دیلی» نوشت: قند بر خلاف مزه شیرین و دوست‌داشتنی خود چندان برای بدن انسان خوب نیست. جدا از ابتلا به چاقی و دیابت، دنبال کردن یک رژیم غذایی سرشار از قند با برخی از عملکردهای غیر طبیعی مغز مانند ضعف حافظه و فعالیت‌های شناختی پیوند خورده است. در ادامه با برخی حقایق مرتبط با قند بیشتر آشنا می‌شویم

ادامه در .........

همزیستی نیوز - دفتر «برنامه اسکان بشر ملل متحد» با انجام نظرسنجی از ساکنان 50 شهر ایران، 15 معیار «شهردار مقبول» را شناسایی کرد. نتایج نظرسنجی از شکاف معنادار بین فعالیت مدیریت شهری و نیاز شهروندان حکایت دارد. پاسخ‌دهندگان با انتقاد از شهرهای «خودرو محور»، آنچه را شهرداران در قالب «تامین رفاه با ساخت بزرگراه»، عنوان می‌کنند، قبول ندارند. «معابر سبز برای پیاده‌روی، شهر کم‌ترافیک، دیجیتال، دسترسی فراگیر به حمل‌ونقل عمومی و فعالیت شفاف شهرداران» از جمله مطالبات شهروندان است.

 نتایج نظرسنجی یکساله از ساکنان 50 شهر متوسط، بزرگ و کلان‌شهر ایران درباره «شهر ایده‌آل» و «خواسته‌های حداقلی از مدیران شهری»، مجموعه ویژگی‌های غیرقابل اغماض «شهرداران آینده» را مشخص کرد.این نظرسنجی توسط نمایندگی دفتر «برنامه اسکان بشر ملل متحد» در تهران –دفتر موسوم به هبیتات که در سازمان ملل مستقر است- در فاصله مهر ماه سال گذشته تا اواسط پاییز امسال، با مشارکت و همراهی وزارت راه و شهرسازی انجام شد با این هدف که در آستانه انتخابات شورای شهر، سطح رضایت یا عدم رضایت شهروندان از شهرداران، شناسایی و برای اطلاع کاندیداهای احتمالی، اعلام عمومی شود. یافته‌های این تحقیق که با توجه به «دامنه وسیع جمعیت شهری ساکن در 50 شهر محل انجام نظرسنجی»، منعکس‌کننده توقع ساکنان شهرهای ایران از مدیران شهری است، نشان می‌دهد: شهرداران آینده برای ترمیم شکافی که در حال حاضر بین عمل شهرداری‌ها و نیاز شهروندان وجود دارد، باید سیاست‌ها و برنامه‌های مدنظر برای اداره شهرها را به گونه‌ای تنظیم کنند که جهت آنها بتواند 15 مطالبه عمومی در حوزه مدیریت شهری را به سرانجام برساند. برای این منظور، هبیتات، 5 رمز مدیریتی به مدیران شهری پیشنهاد کرده است که رعایت آنها، مقبولیت شهرداران را تضمین خواهد کرد.در حال حاضر 80 درصد جمعیت شهری کشور در 10 درصد از حدود 1300 شهر موجود، ساکن هستند، به‌طوری که یک سوم کل ساکنان شهرهای ایران در 8 کلان‌شهر و حدود 50 درصد جمعیت نیز در حدود 100 شهر بزرگ و متوسط سکونت دارند. اطلاعات استخراج شده از این نظرسنجی که در یک کتاب 57 صفحه‌ای تحت عنوان «شهر ایده‌آل ایرانیان؛ پیش به سوی دستور کار جدید شهری» منتشر شده، حاکی است: ساکنان شهرها، آنچه را که شهرداران مبنای «توسعه شهرها» قرار داده‌اند و بر اساس آن، سالانه حجم قابل توجهی از بودجه شهرداری را صرف تامین آن می‌کنند، از اساس قبول ندارند و خواستار جهت‌گیری معکوس برای توسعه واقعی شهر هستند. اولین مطالبه ساکنان شهرها از شهرداری به‌خصوص در تهران مطابق پاسخ‌های ارائه شده در نظرسنجی هبیتات، آن است که مدیریت شهری «تعارض بین شهر خودرو‌محور با آرامش و رفاه شهروندان» را به‌عنوان یک اصل بپذیرد و قبول کند که بر خلاف آنچه تاکنون تصور شهرداران بوده، «رفاه شهروندان با ساخت خیابان و بزرگراه، تامین نمی‌شود».«شهر ایده‌آل» از نگاه شهروندان به معنای «واگذاری مسوولیت اداره شهر به افراد منظم، پاسخگو، مسوولیت‌پذیر و دارای فعالیت کاملا شفاف» است که این موضوع با توجه به انتخاب غیرمستقیم شهردار توسط شورای شهر، طرف مخاطب مطالبه را متوجه نمایندگان مردم در شوراها می‌داند. اواسط بهار سال آینده، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات اعضای شورای شهر نیز برگزار می‌شود و حداکثر یک فصل بعد از آن، با استقرار نمایندگان جدید در شوراها، انتخاب شهرداران نیز کلید می‌خورد.

ساکنان شهرهای اصلی کشور توقع دارند مدیران جدید شهری، با اهمیت قائل شدن برای بحران آلودگی هوا و نیاز عمومی به هوای پاک و عاری از ذرات سمی و گرد و غبار، محور توسعه شهر را از حالت «خودرو محور» به «مناسب برای پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری»، تغییر دهند و در کنار این تحول، مقدمات «شهر کم ترافیک» از طریق «مجهز کردن همه قسمت‌های شهر به حمل و نقل عمومی فراگیر» را به‌وجود بیاورند تا جایی که همه مدیران و شهروندان عادی اشتیاق به استفاده از اتوبوس و مترو پیدا کنند. نجات کلان‌شهرها از «دو قطبی امکانات شهری» مطالبه دیگری است که بر اساس آن، شهرداران آینده باید دسترسی برابر و دائم به همه امکانات رفاهی، خدمات شهری و عمومی برای همه مناطق یک شهر را ایجاد کنند. تاکید پاسخ‌دهندگان در نظرسنجی بر موضوع «احیای روابط اجتماعی درون محله‌ای و پیوندهای قدیمی بین همسایه‌ها از طریق معاشرت روزانه در فضاهای باز و محیط‌های شهری»، مطالبه محوری دیگری است که از اشتباه تاکتیکی مدیران شهری پایتخت در توسعه ساختمان‌های متراکم و اجازه ساخت و سازهای افراطی مراکز تجاری در مناطق محدودی از شهر حکایت دارد. این مطالبه نشان می‌دهد، شهروندان، همنشینی با یکدیگر را به وقت‌گذرانی انفرادی در پاساژها ترجیح می‌دهند.ساکنان شهرهای بزرگ خواستار «شکل‌گیری خطوط درشتی از درختان با طراوت در خیابان‌ها» و سرایت فضاهای سبز به نما و بام ساختمان‌ها هستند و از شهرداران آینده می‌خواهند «سلامت روحی و فیزیکی» آنها از این طریق تضمین شود. «بهره‌گیری از الگوهای موفق شهرداران جهان»، «توسعه متوازن حومه کلان‌شهرها» و کاهش نابرابری بین روستاها و شهرها برای حذف زمینه مهاجرت به شهرهای لبریزشده از جمعیت و همچنین «کاستن از فشار اقتصادی در بازار خرید و اجاره مسکن»، سه مطالبه شاخص از مدیران شهری است. شهروندان می‌خواهند شریک سیاست‌گذاری در شهر شوند و نظرات آنها مورد توجه و عمل مدیران قرار بگیرد.

 5 رمز شهردار مقبول

دفتر هبیتات در تهران، با ارائه نسخه دستور کار جدید شهری به مدیران برای تحقق مطالبات 15 گانه شهروندان، 5 راهکار پیشنهاد کرده است. بر اساس این نسخه،‌ شهروندان باید در جریان همه تصمیمات، مخارج و اقدامات شهرداری قرار بگیرند. برای این منظور باید حقوق عمومی و شهری تک تک ساکنان شهر به رسمیت شناخته شود و تصمیم‌گیری‌های شهرداری، دموکراتیک و شفاف باشد. در کنار این اقدامات، شوراهای شهر باید اجازه نظارت بر سیاست‌های اجرایی شهرداری را داشته باشند.هبیتات تبدیل شهرها به «شهر هوشمند» و حرکت مدیریت شهری به سمت «شهرداری دیجیتال» و همچنین مهار فعالیت‌های اقتصادی زیرزمینی در شهرهای بزرگ را دو اقدام ضروری دیگر در راستای تعقیب مطالبات شهروندان عنوان می‌کند. در این گزارش ابتدا ویژگی‌هایی که «شهر ایده‌آل ایرانیان» باید دارا باشد معرفی خواهند شد و سپس الزامات رسیدن به آنها.

حفظ سنت‌های شهری در کنار بهره‌مندی از مدرنیته: در ساختار شهرهای ایران نیاز است تا فرهنگ‌ها، مذاهب و سنت‌های قدیمی حفظ و حمایت شوند. در «شهر ایده‌آل ایرانیان»، در کنار سازمان‌دهی، مدیریت و حمایت از میراث فرهنگی، از مدرن شدن و استفاده از تکنولوژی‌های روز دنیا هم استقبال می‌شود. «شهر ایده‌آل ایرانیان» با مجهز شدن به زیرساخت‌های مدرن و هوشمند، به دنبال صیانت از معماری و شیوه‌ شهرنشینی بومی و سنتی ایران برای نسل‌های آینده است. «شهر ایده‌آل ایرانیان» ویژگی‌های منحصر به فردی دارد. این شهرها نقش مهمی در توسعه و جذب گردشگران جهانی دارند.

شهرهای امن، مطمئن و با راه‌های ارتباطی مناسب: «شهر ایده‌آل ایرانیان» شهرهایی مناسب برای پیاده‌روی و استفاده از خدمات عمومی پاک همچون دوچرخه هستند. تمام ساکنان این شهر، به‌خصوص کودکان و زن‌ها، به امکانات عمومی دسترسی دارند. در فضاها و کنار جاده‌ها و پیاده‌روهای این شهر خطوطی از درختان باطراوت وجود دارد.

در این شهرها افراد سالخورده و کسانی که ناتوانی جسمی دارند مشکلاتی که این‌ روزها و در فضاهای شهری کنونی با آن روبه‌رو هستند را نخواهند داشت. در «شهر ایده‌آل ایرانیان» معلولان می‌توانند بدون آنکه نیاز به کمک افراد دیگر داشته باشند، از فضاهای شهری استفاده کنند. در این شهرها فضاهای ورزشی و امکانات تفریحی اهمیت ویژه‌ای دارند و خودروهای شخصی فضاهای عمومی را اشغال نمی‌کنند. در‌ «شهر ایده‌آل ایرانیان» مجالی برای خودنمایی خودروهای شخصی نیست. در این شهرها تمامی مسوولان و مردم مشتاق‌اند تا از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند. در چنین شهرهایی ایرانیان انتخاب‌های زیادی برای رسیدن به مقصد مورد نظر خود دارند، انتخاب‌هایی همچون پیاده‌روی، استفاده از دوچرخه، خودروی شخصی و طیف وسیعی از وسایل نقلیه عمومی. در جاده‌های «شهر ایده‌آل ایرانیان» نظم حرف اول را می‌زند. خودروها در این شهرها احترام ویژه‌ای برای عابرین پیاده قائل هستند و اولویت همراه با افراد پیاده است. امنیت جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ ایرانیان دارد. در «شهر ایده‌آل ایرانیان» امنیت شهروندان تضمین شده است و افراد ساکن در این شهرها آرامش خاطر دارند. در این شهر پنجره خانه‌ها به خیابان‌هایی مرتب و بدون حصار باز می‌شوند و افراد از احوال همسایه‌های خود باخبرند. پلیس‌ها در این شهرها همواره حاضر و آماده هستند.

تعادل منطقه‌ای و ارتباطات خوب با مناطق روستایی: «شهر ایده‌آل ایرانیان» هیچ برتری نسبت به مناطق روستایی ندارد و ساکنان شهر و روستا از منزلت برابری برخوردارند. در این شهرها شاهد مهاجرت روستاییان به شهرها و خالی از سکنه شدن آنها نیستیم و مردم زندگی در این شهرها را جایگزین زندگی در مناطق روستایی نمی‌کنند. در ایجاد این شهرها، میان مراکز شهر و مناطق حاشیه شهر توازن برقرار است. در «شهر ایده‌آل ایرانیان»، منابع و فرصت‌ها به‌طور برابر میان افراد اجتماع توزیع می‌شوند. در این شهرها هیچ‌کس از روی اجبار مهاجرت نمی‌کند. اگر مهاجرتی وجود داشته باشد اختیاری خواهد بود و از روی درماندگی نیست. همچنین منابع طبیعی همچون منابع آبی، منابع معدنی و جنگل‌ها در این شهرها به نابودی کشیده نمی‌شوند.

شهرهایی با اقتصاد باثبات و رشد فراگیر: در این شهرها هیچ فردی از فقر و گرسنگی رنج نمی‌برد. نرخ بیکاری در اقتصاد آنها صفر است و فرصت‌های شغلی مناسب به‌طور کاملا عادلانه میان مردم، چه افراد مقیم و چه پناهنده‌ها، وجود دارد. تمامی ساکنان این شهرها از رفاه کامل برخوردارند و هیچ‌گونه نابرابری‌ اجتماعی در میان گروه‌های جمعیتی آنها مشاهده نمی‌شود. مردم در این شهرها برای خرید خانه تحت فشار اقتصادی نیستند؛ چرا که قیمت‌ها در سطح پایینی قرار دارند و توانایی خرید افراد در آنها بسیار بالا است. اقتصاد این شهرها بسیار باطراوت است و مشوق‌های بسیاری برای کسب‌وکارهای کوچک، سرمایه‌گذاری و کارآفرینی وجود دارد. درآمدهای گردشگری بخش عظیمی از اقتصاد این شهرها را تشکیل می‌دهند. در «شهر ایده‌آل ایرانیان» تمامی مناطق به‌طور یکنواخت توسعه می‌یابند. همچنین دستفروشان و سایر شغل‌های کاذب در این شهرها شناسایی و سازمان‌دهی می‌شوند.

شهرهایی سرسبز و با کارآیی انرژی بالا: «شهر ایده‌آل ایرانیان» سرسبز و شاداب است. فضاهای این شهرها پر از درختان تنومند و باطراوت است. همچنین سقف اغلب خانه‌ها و آپارتمان‌ها با باغ‌های سقفی پوشیده شده است. طراحی بیرونی ساختمان‌ها نیز به‌گونه‌ای است که با محیط پر از درخت شهری تناسب دارد. این شهرها پاک و سلامت هستند و مردم به راحتی می‌توانند در این شهرها نفس بکشند و از هوای پاک لذت ببرند. هیچ‌گونه آلودگی و گرد و غباری در این شهرها وجود ندارد. در فضای شهری «شهر ایده‌آل ایرانیان» زباله، فاضلاب و مواد زائد مشاهده نمی‌شود. از طرفی شهروندان حداقل تولید زباله‌های غیرقابل بازیافت را دارند و زباله‌ها را به تفکیک تر و خشک کنار می‌گذارند و از کیسه‌های پارچه‌ای ساخت خودشان به‌جای کیسه‌های پلاستیکی استفاده می‌کنند. در این شهرها سعی می‌شود تا از انرژی‌های پاک و تجدیدپذیر استفاده شود. در واقع مردم می‌دانند که منابع طبیعی متعلق به تمام نسل‌ها است و در رسیدن به اهداف اقتصادی خود این منابع را به اتمام نمی‌رسانند، همچنین توربین‌های بادی و سلول‌های خورشیدی در تمامی نقاط این شهرها مشاهده می‌شود.

شهرهایی با روابط اجتماعی بالا و همدردی مردم: در «شهر ایده‌آل ایرانیان» از دانش متخصصان و همچنین دیدگاه‌ها و تمایلات مردم در تصمیمات شهری بهره برده می‌شود. در این شهرها، شهروندان در سیاست‌گذاری‌ها مشارکت و مسوولیت‌های شهری را افرادی منظم، مسوولیت‌پذیر، پاسخگو با فعالیت‌های کاملا شفاف برعهده دارند. در این شهرها تمامی افراد اجتماع به مسائل شهری اهمیت می‌دهند و در رسیدن به مقاصد مشترک، منابع و تلاش‌های خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارند. در واقع در این شهرها مردم رهبران اصلی جامعه هستند.

شهرهایی ایده‌آل برای سکونت: شهروندان در «شهر ایده‌آل ایرانیان» از امنیت، اوضاع خوب اقتصادی و خانه‌های مناسب لذت می‌برند. تمام ساکنان این شهر دسترسی برابر و دائمی به امکانات رفاهی نظیر خدمات عمومی، سینماها، بیمارستان‌ها‌، بازارها، کتابخانه‌ها‌ و همچنین زیرساخت‌های شهری همچون آب، برق، گاز دارند. این شهرها استفاده بهینه را از منابع انسانی، طبیعی، مالی و اجتماعی خود می‌برند. در این شهرها تمایزی میان افراد فقیر و غنی وجود ندارد و هیچ‌کس احساس تنهایی و سرخوردگی نمی‌کند.

 لازمه «شهر ایده‌آل ایرانیان»

به عقیده بسیاری از کارشناسان، 5 عاملی که موجب حرکت به‌سوی «شهر ایده‌آل ایرانیان» می‌شوند،‌ عبارتند از: «آگاهی عمومی»، «مدیریت شهری»، «توسعه اقتصادی»، «دانش و تکنولوژی»، «طراحی و برنامه‌ریزی شهری». در بخش زیر شرحی از هریک از عوامل مذکور ارائه خواهد شد.

آگاهی عمومی: یکی از اولین گام‌ها برای ایجاد تغییرات شهری، افزایش آگاهی شهروندان نسبت به مسائل شهری است. تقاضای شهروندان که از طریق رسانه‌ها، آموزش و جنبش‌های اجتماعی ایجاد می‌شود، نقطه شروع تمام تغییرات شهری محسوب می‌شود. آگاهی شهروندان از مسوولیت‌ها و حقوقی که در قبال شهر خود دارند، برای ایجاد «شهر ایده‌آل ایرانیان» حیاتی است. زمانی که آگاهی مردم نسبت به موضوعی افزایش می‌یابد، آن موضوع با اهمیت بیشتری دنبال می‌شود. برای مثال اگر مردم نسبت به ارزش اقتصادی که از بازیافت زباله‌های خانگی می‌توان به‌دست آورد، آگاه شوند، خود آنها مشتاقانه اقدامات لازم را که کمک حال فرآیند بازیافت زباله‌ها هستند، اتخاذ خواهند کرد.

مدیریت شهری و توسعه اقتصادی: مدیریت خوب یکی از پیش‌نیازهای اصلی توسعه اقتصادی شهرها است. تصمیم‌گیری‌های دموکراتیک و شفاف، اجرای به‌موقع تصمیمات و نظارت بر سیاست‌های اجرا شده می‌تواند به تخصیص منابع کارا در شهرها منتج شود. همراه کردن و مشارکت دادن مردم در تصمیمات مهم شهری یکی از لازمه‌های تصمیم‌گیری‌های دموکراتیک است. زیرساخت‌های مناسب،‌ باعث تشویق سرمایه‌گذاران و کارآفرینان به سرمایه‌گذاری خواهد شد. این زیرساخت‌ها نوآوری را برای شهرها به ارمغان خواهند آورد. برای مثال، صنعت پردرآمد گردشگری، کاملا به سطح امکانات و زیرساخت‌های شهری بستگی دارد. در «شهر ایده‌آل ایرانیان»، کارآفرینان کوچک و کسب‌وکارهای سنتی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. افزایش نوآوری و بهبود یادگیری در فعالیت‌هایی با تکنولوژی‌های قدیمی، موجب ایجاد مزیت‌ رقابتی در این نوع کسب‌وکارها خواهد شد. در نتیجه این نوآوری‌ها، نرخ بیکاری در مناطق روستایی و یا شهرهای کم‌جمعیتی که از مهاجرت نیروی انسانی به شهرهای بزرگ رنج می‌برند، کاهش خواهد یافت. شراکت بخش خصوصی با بخش دولتی (PPP) در پروژه‌های شهری به‌خصوص پروژه‌های خانه‌سازی و طرح‌های کاهش خطر بلایای طبیعی، به مشکل تأمین مالی و کارآیی این پروژه‌ها کمک خواهد کرد. در این راستا، امکاناتی که دولت فراهم می‌کند می‌تواند باعث بهبود عملکرد مشارکت بخش خصوصی شود. برای مثال در بخش مسکن امکاناتی همچون افزایش سقف وام‌های مسکن، کاهش نرخ سود بانکی، افزایش یارانه‌ در بخش‌های مذکور، اعطای اعتبارات مستقیم و توسعه عرضه خدمات مسکن می‌توانند کمک‌حال بخش خصوصی باشند. آخرین نکته‌ مهم که در این عامل باید به آن اشاره کرد این است که فعالیت‌های غیررسمی از بخش‌های مهم اقتصاد شهری به‌شمار می‌رود.

دانش و تکنولوژی: شهرهای هوشمند که ساختار آنها وابسته به دانش‌ محلی و جهانی، نیروی کار جوان و بااستعداد و زیرساخت‌های مناسب است، در بلندمدت سرمایه‌گذاران را مجذوب خواهند کرد. واگذاری خدمات شهری همچون بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات به بخش خصوصی می‌تواند منبع پایداری برای درآمد شهری محسوب شود. در رسیدن به شهر ایده‌آل باید یارانه‌ها به فعالیت‌هایی تخصیص یابند که در آنها از انرژی‌های تجدیدپذیر و پاک استفاده می‌شود. کمک به ترویج پروژه‌های تحقیق و توسعه به خصوص در تکنولوژی‌های پاک موجب تشویق کارآفرینان جوان و نوآور خواهد شد. از طرفی، «شهر ایده‌آل ایرانیان» به شهرداری دیجیتال که شهروندان به‌واسطه آن قادر خواهند بود مشکلات، راه‌حل‌ها، درخواست‌ها و پیشنهادهای خود را ارائه کنند، نیاز دارد.

منبع: دنیای اقتصاد

 

همزیستی نیوز - کلیه‌ها اندام‌هایی حیاتی در بدن انسان هستند. بدن انسان برای ارائه عملکردی درست به کلیه‌هایی سالم نیاز دارد. آسیب دیدن کلیه‌ها می‌تواند گاهی اوقات از نظرها دور بماند و از این رو، اتخاذ اقدام‌های احتیاطی و حصول اطمینان از سلامت این اندام‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد.

به گزارش«عصر ایران» کلیه‌ها، اندام‌هایی لوبیاشکل هستند که در پایین قفسه سینه و دو طرف ستون فقرات قرار گرفته‌اند. کلیه‌ها روزانه حدود 120 تا 150 لیتر مواد زائد، ادرار و مایع اضافی را پالایش می‌کنند و از تجمع آنها در بدن جلوگیری می‌کنند. کلیه مسئولیت حفظ سطوح پایدار الکترولیت را بر عهده دارند و هورمون‌هایی که فشار خون را تنظیم می‌کنند، استخوان‌ها را قوی نگه می‌دارند و در ساخت گلبول‌های قرمز نقش دارند را تولید می‌کند.

در ادامه به نقل از «ورلد آو هلث» آمده است: کلیه‌ها اندام‌هایی حیاتی در بدن انسان هستند. بدن انسان برای ارائه عملکردی درست به کلیه‌هایی سالم نیاز دارد. آسیب دیدن کلیه‌ها می‌تواند گاهی اوقات از نظرها دور بماند و از این رو، اتخاذ اقدام‌های احتیاطی و حصول اطمینان از سلامت این اندام‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد. در ادامه با برخی عوامل که می‌توانند به کلیه‌ها آسیب وارد کنند، بیشتر آشنا می‌شویم.

کمبود آب

یکی از عملکردهای اصلی کلیه‌ها پالایش خون و حذف مواد زائد و سموم است که می‌توانند به بدن آسیب وارد کنند. اگر به میزان کافی آب ننوشید، تجمع مواد زائد و سموم می‌تواند روندی صعودی را دنبال کند و در نهایت آسیب‌های جدی را به همراه داشته باشد.

مصرف بیش از اندازه نمک

بدن برای ارائه عملکردی درست به میزان زیاد نمک نیاز ندارد و مقادیر بیش از اندازه سدیم می‌تواند آسیب‌رسان باشد. مصرف بیش از اندازه نمک می‌تواند تنش در کلیه‌ها را به همراه داشته باشد.

مصرف بیش از اندازه قند

نتایج مطالعات نشان داده‌اند که احتمال وجود پروتئین در ادرار افرادی که روزانه چند نوشیدنی حاوی قند را مصرف می‌کنند، بیشتر است. این یک نشانه اولیه هشداردهنده است که از وجود مشکل در کلیه‌ها حکایت دارد.

نگه داشتن ادرار

نگه داشتن ادرار به‌طور معمول زمانی رخ می‌دهد که در خودرو قرار دارید یا یک دستشویی در نزدیکی شما وجود ندارد. اگر به طور مرتب ادرار خود را نگه دارید، فشار افزایش می‌یابد و این شرایط می‌تواند به شکل‌گیری سنگ کلیه و فشار بر کلیه‌ها منجر شود.

کمبود مواد معدنی و ویتامین‌ها

یک رژیم غذایی سالم برای برای حفظ سلامت کلی بدن انسان ضروری است. کمبود ویتامین‌ها و مواد معدنی مانند منیزیم و ویتامین B6 می‌تواند به شکل‌گیری سنگ کلیه یا نارسایی کلیه‌ها منجر شود.

نوشیدن بیش از اندازه قهوه

کافئین می‌تواند در کلیه‌ها استرس ایجاد کند و فشار خون را کاهش دهد. با گذشت زمان، مصرف بیش از اندازه کافئین می‌تواند آسیب کلیه‌ها را به همراه داشته باشد.

مصرف بیش از اندازه پروتئین حیوانی

مصرف بیش از اندازه پروتئین حیوانی، به‌طور ویژه گوشت قرمز، می‌تواند فشار سوخت و ساز بر کلیه‌ها را افزایش دهد. مصرف بیش از اندازه پروتئین حیوانی می‌تواند ایجاد استرس در کلیه‌ها و آسیب دیدن آنها را موجب شود.

کمبود خواب

کمبود خواب مداوم می‌تواند به برخی مشکلات سلامت جدی منجر شود که از آن جمله می‌توان به بیماری کلیه اشاره کرد. هنگامی که خواب هستید، بدن بافت کلیه را ترمیم می‌کند و از این رو، کمبود خواب می‌تواند شرایط را برای بهبود بافت این اندام دشوارتر سازد.

همزیستی نیوز - تهدید امنیت زنان در بیرون از منزل و آسیب‌هایی وارده به اقتضای شرایط روحی و جسمی بر آنان ، امروزه یکی از دغدغه‌های جدی کارشناسان اجتماعی است و با رویکردهای متفاوت این مسئله را تبیین می نمایند .

به گزارش ایرنا ، تحلیل‌گران اجتماعی با توجه به آسیب‌های فردی و اجتماعی آزارهای خیابانی و تکثر روزافزون و متنوع آن، ضرورت طرح، بررسی و برنامه‌ریزی در مواجهه با آن را بیان می‌کنند.
ترس و ناامنی، فشارهای روانی، مخدوش شدن شخصیت و کاهش مشـارکت اجتماعی زنـان کمترین پیـامد آزارهای خیـابانی است که جبران آن نیـازمند هزینه‌های مالی و انسانی سنگینی است.
ایرنا به منظور بررسی علمی و پژوهشی مسئله آزارهای خیابانی، با دکتر سیمین کاظمی پزشک و جامعه شناس به گفت و گو پرداخته است تا به سؤالاتی با این مضمون کهپیامدهای اجتماعی این آزارها چیست ؟ و آیا این آزارها سبب کاهش مشارکت اجتماعی زنان و آشفتگی در روابط اجتماعی می شود ؟ و اینکه آگاه کردن زنان نسبت به حقوق شهروندی خویش چه میزان در کاهش این مزاحمت ها تأثیر دارد ؟ پاسخ دهد .

متن این گفت و شنود به شرح زیر است :
** س : علت مزاحمت های خیابانی که به تعبیر تحلیل گران مسائل جامعه نوعی خشونت علیه زنان است را چگونه تحلیل می کنید ؟
- مزاحمت خیابانی به عنوان یک رفتار خشن که ماهیت جنسی دارد، در واقع نوعی اعمال قدرت مردانه در حوزه ی عمومی است که به واسطه ی خوارانگاری زنان به آنان روا داشته می شود. خشونت خیابانی علیه زنان یک رفتار جنسیت زده است که زنان را به خاطر جنسیت شان مستحق تحقیر و بی احترامی می داند.
علاوه بر این، وجود چند عامل در یک جامعه باعث تسهیل یا تشدید مزاحمت جنسی در خیابان می شود که از این عوامل می توان به فقدان قوانین حمایتی از زنان قربانی، فضای مردانه و ناامن شهری، و نوع رویکرد جامعه به مزاحمت و برخورد با شخص قربانی اشاره کرد.

** س : پیامدهای اجتماعی این آزارها چیست ؟ آیا سبب کاهش مشارکت اجتماعی زنان و آشفتگی در روابط اجتماعی می شود ؟
- مزاحمت خیابانی در واقع صورتی از خشونت است که از طرف مردان غریبه بر زنان اعمال می شود. مزاحمت خیابانی با ناامن کردن فضای عمومی مانع دسترسی زنان به این فضا می شود و تحرک زنان را محدود می کند و از این رو نوعی تقابل با حضور اجتماعی زنان است.
آزار و مزاحمت خیابانی تهدیدی است که همیشه زنان را در اضطراب و ترس نگه می دارد و باعث تخریب اعتماد به نفس آنان می شود.
همچنین باعث می شود در بعضی خانواده ها، زنان به عنوان موجودات ناتوان و نیازمند مراقبت در نظر گرفته شوند و از تردد آنان به تنهایی ممانعت شود و یا نیازمند همراه شمرده شوند تا مورد مزاحمت قرار نگیرند؛ در واقع چنین نگاهی زنان را از بسیاری فعالیت های اجتماعی باز می دارد.
**س : آگاه کردن زنان نسبت به حقوق شهروندی خویش چه میزان در کاهش این مزاحمت ها تأثیر دارد ؟
- زنان حق دارند که از فضای امن برخوردار باشند و بدون هر نوع تهدید و عامل مزاحم بتوانند در حوزه ی عمومی حضور داشته باشند، حق دارند که به شخص مزاحم اعتراض کنند و یا از منابعی که می توانند به آنان یاری کنند کمک بگیرند. در واقع مزاحمت چنان که تاکنون به زنان تلقین می شده و علت را به خود قربانی نسبت می دادند یک تعرض به حقوق شهروندی و کرامت انسانی زنان است و آنکه مقصر است همیشه شخص مزاحم است و نه قربانی.
زنان باید به این آگاهی برسند که در مزاحمت های خیابانی ، آنکه باید شرمگین و خجالت زده باشد و احساس حقارت کند شخص مزاحم است و نه زنی که مورد مزاحمت قرار گرفته است. اگر زنان و همچنین جامعه به چنین آگاهی ای دست پیدا کنند، در واقع بستری فراهم می شود که مقابله با مزاحمت و محافظت از زنان در برابر مزاحمت تسهیل می شود.
** س : چه راهکارهایی را جهت مقابله با آزارهای خیابانی و افزایش امنیت اجتماعی و روانی زنان پیشنهاد می فرمایید ؟
- راهکارهای این مساله در هماهنگی و همزمان با هم ممکن است به کنترل مزاحمت منجر شوند و در واقع یک راه حل خاص و واحد برای مساله وجود ندارد.
اولین عامل ، تحقق برابری جنسیتی در جامعه و حقوق برابر زنان و مردان است که این فرهنگ در پی آن ساخته شود که مرد و زن هر دو انسان هستند و هیچ کدام حق سروری و اعمال قدرت و تحقیر دیگری را ندارد.
دوم ، نیاز به قوانین حمایتی است که مزاحمت و خشونت خیابانی علیه زنان جرم شناخته شود و قانون و پلیس با شخص مزاحم و نیز با اتومبیل هایی که برای زنان تولید مزاحمت می کنند برخورد کند.
سوم ، تغییر نگاه جامعه به مساله مزاحمت است که به جای سرزنش قربانی و مقصر دانستن او، مزاحمت را یک تعدی به حقوق شهروندی زنان تلقی کنند.
چهارم ، ضروری است زنان در مقابل مزاحمت سکوت نکنند و بدون احساس شرم و خجالت، با مزاحمت مقابله کنند و شخص مزاحم را با اعتراض خود متوجه عمل اشتباه خود نموده و راه را بر مزاحمت های بعدی ببندند.
در واقع اگر مردان مزاحم بدانند که عمل آن ها یک امر عادی یا یک حق مردانه نیست و اگر بدانند در صورت ارتکاب مزاحمت با واکنش های زنان و نیز حمایت اجتماعی از زنان مواجه می شوند، دیگر ادامه مزاحمت به آسانی گذشته نخواهد بود.

همزیستی نیوز - بیشتر افراد به خصوص در مواقع تعطیلات و مهمانی‌ها از مصرف خوراکی‌های سالم و مورد نیاز برای حفظ سلامت کبد خود غفلت می‌کنند.

به گزارش ایسنا، این در حالیست که خوراکی‌های مشخصی برای کمک به حفظ سلامت این عضو مهم و حیاتی وجود دارند و سایت مدیکال دیلی در این مقاله به برخی از آنها اشاره کرده است:

سیر

این ماده خوراکی به کبد کمک می‌کند تا با فعال کردن آنزیم‌ها مواد سمی را از بدن دفع کند. علاوه بر این، سیر حاوی سطح بالایی از ترکیب‌های طبیعی آلیسین و سلنیوم است که به تصفیه کبد کمک می‌کنند. به طوری که آلیسین دارای خواص آنتی‌اکسیدان، آنتی بیوتیک و ضدقارچ است و سلنیوم فعالیت آنتی اکسیدان‌ها را افزایش می‌دهد.

قهوه

این ماده خوراکی حاوی خواصی است که می‌تواند خطر بیماری کبدی را کاهش دهد اگرچه محققان در مورد علت واقعی آن به طور کامل مطمئن نیستند. نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد مصرف دو فنجان قهوه در روز می‌تواند به کاهش ابتلا به بیماری کبدی تا ۴۴ درصد کمک کند.

آوکادوو

نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد این ماده خوراکی برای سلامت کبد بسیار مفید است. زیرا حاوی نوعی آنتی اکسیدان است که برای پاک کردن مواد مضر از کبد و حفظ سلول‌های کبد از آسیب دیدگی مصرف می‌شود.

زردچوبه

مصرف این ادویه برای سلامت کبد توصیه می‌شود. زردچوبه ممکن است به کاهش میزان آسیب رساندن رادیکال‌های آزاد به کبد کمک می‌کند. برخی مطالعات حاکی از آن است که زردچوبه به بدن کمک می‌کند تا چربی‌ها را هضم کرده و صفرا تولید کند.

گریپ فروت

سطح بالای ویتامین C و خواص آنتی اکسیدانی گریپ فروت باعث می‌شود مواد سمی از بدن دفع و مانع از تخریب سلول‌ها شود.

همزیستی نیوز - سرگیجه اصطلاحی است که برای توصیف نداشتن تعادل جسمی به کار گرفته می‌شود و می‌تواند بر اثر مشکلات متعدد در وضعیت سلامت فرد ظاهر شود.

به گزارش ایسنا، اگرچه سرگیجه در افراد مختلف تاثیرات متفاوتی به جا می‌گذارد اما به طور معمول با احساس گیج رفتن، تعادل نداشتن و تاب خوردن همراه است.

همچنین از جمله دیگر علائم این بیماری شامل حالت تهوع، حرکت غیرمعمول چشم، سردرد، عرق کردن، وزوز گوش‌ها یا از دست دادن قدرت شنوایی است.

هر کدام از این علائم می‌تواند برای مدت چند دقیقه تا چند ساعت ادامه پیدا کند. همچنین سرگیجه از دست رفتن ناگهانی تعادل توصیف می‌شود و می‌تواند از وجود مشکل در گوش یا ضربه دیدن سر ناشی شود.

دلیل نهفته سرگیجه بستگی به این دارد که سرگیجه فرد "مرکزی" است یعنی به دلیل وجود مشکل در مغز یا نخاع ظاهر می‌شود یا اینکه "حاشیه‌ای" است و از وجود مشکل در گوش داخلی ناشی می‌شود.

به گزارش مدیکال دیلی، هر چند رایج‌ترین دلیل سرگیجه عفونت گوش داخلی است اما این وضعیت همچنین می‌تواند از ضربه خوردن به سر یا حتی میگرن ناشی شود هر چند کمتر رایج است. در این موارد سرگیجه می‌تواند نشان‌دهنده مشکلات جدی‌تر همچون سکته مغزی یا خونریزی در مغز باشد.

پیشخوان

آخرین اخبار