همزیستی نیوز - جردن باروز برای مردم کرمانشاه آرزوی صبر کرد.
همزیستی نیوز - کمیسیون ایمنی راههای کشور در اطلاعیه شماره دو خود، علت وقوع سانحه اتوبوس حامل دانشآموزان محور بندرعباس- داراب را خروج از محور و واژگونی اتوبوس ناشی از خستگی و خوابآلودگی راننده و علت تشدیدکننده پیامدهای حادثه را عدم استفاده از کمربند ایمنی توسط اکثر سرنشینان اعلام کرد.
به گزارش ایسنا 90 امین جلسه کمیسیون ایمنی راههای کشور با دستور کار بررسی سانحه اتوبوس حامل دانشآموزان محور بندرعباس- داراب در وزارت راه و شهرسازی برگزار و علت وقوع این سانحه خروج از محور و واژگونی اتوبوس ناشی از خستگی و خوابآلودگی راننده اعلام شد.
در این جلسه گزارشی از مصوبات انجام شده کمیسیون ایمنی راههای کشور ارائه و مقرر شد میزان پیشرفت فیزیکی هریک از مصوبات نیز تهیه و در جلسه آتی کمیسیون ارائه شود؛ همچنین گزارشی از پیشرفت سامانه اطلاعات سوانح و حوادث حملونقل توسط مرکز فناوری اطلاعات و ارتباط وزارت راه و شهرسازی ارائه شد.
و درنهایت اطلاعیه شماره دو کمیسیون ایمنی راههای کشور در خصوص سانحه اتوبوس حامل دانشآموزان محور بندرعباس- داراب مورد تصویب قرار گرفت که متن این اطلاعیه به شرح زیر است:
"بهمنظور دسترسی آزاد شهروندان به اطلاعات و آگاهی از ابعاد، عوامل شکلگیری و شدت حوادث ترافیکی، گزارش نهایی حادثه اتوبوس حامل دانش آموزان استان هرمزگان محور بندرعباس-داراب مورخ ۱۰ شهریور 1396 که پس از انجام بازدید میدانی، بررسی اسناد حمل، موقعیت وقوع حادثه، اخذ نظرات مسئولان مرتبط و طرح در نشستهای کارشناسی و دو نشست کمیسیون ایمنی راههای کشور تهیه شده را به اطلاع هموطنان میرساند:
علت حادثه: خروج از محور و واژگونی اتوبوس ناشی از خستگی و خوابآلودگی راننده
علت تشدیدکننده پیامدهای حادثه: عدم استفاده از کمربند ایمنی توسط اکثر سرنشینان
پیشنهاد برای جلوگیری از حوادث مشابه
۱- تا حد امکان، شروع سفر اردوهای دانشآموزی در شبهنگام، محدود میشود و در صورت ضرورت سفر در شب، از یک هفته قبل با پلیسراه هماهنگیهای لازم به عمل آید تا مراقبت ویژه صورت گیرد.
۲- ازآنجاکه نبستن کمربند ایمنی عامل اصلی فوت و آسیب بوده، وزارت آموزشوپرورش، سازمان صداوسیما و هر یک از ارکان کمیسیون ایمنی راههای کشور مشارکت مؤثرتری در آگاهسازی و اطلاعرسانی عمومی در رابطه با ایمنی ترافیک داشته باشند. مقرر شد سازمان صداوسیما در حد موردنیاز اعلامی از طرف کمیسیون ایمنی نسبت به پخش تیزرها و برنامههای فرهنگسازی ایمنی بدون دریافت هزینه اقدام کند.
۳- سازمان راهداری و حملونقل جادهای و پلیس راهور موظف هستند سامانه ۱۴۱ و سامانه پیامکی ۱۱۰۱۲۰ را طوری تنظیم کنند که مسافران در صورت مشاهده هرگونه رفتار پرخطر از سوی راننده بتوانند از طریق این سامانهها اطلاعرسانی کرده و عکسالعمل فوری جهت پیشگیری از سانحه صورت گیرد. ضمناً سازمان صداوسیما نیز بعد از اعلام کمیسیون ایمنی راهها، اقدامات مقتضی را در خصوص معرفی این سامانهها به عمل آورد.
۴- آموزش ملاحظات ایمنی و مبانی مقررات راهنمایی و رانندگی و اقدامات اولیه فوریتهای پزشکی برای مربیان کلیه اردوها توسط آموزشوپرورش در دستور کار قرار گیرد.
۵- دروس و مباحث آموزشی مبانی ایمنی، مقررات راهنمایی و رانندگی و اقدامات اولیه فوریتهای پزشکی در سطوح مختلف آموزشی در دستور کار آموزشوپرورش قرار گیرد.
۶- با توجه به ایمنی بالای حملونقل ریلی، ضمن تأکید بر توسعه حملونقل ریلی، استفاده از این شیوه در مسیرهای ممکن، در اولویت کلیه اردوها قرار گرفته و تسهیلات لازم فراهم شود."
همزیستی نیوز - بررسی ها نشان می دهد، بیش از 26 درصد خانوارها در ایران هیچ فرد شاغلی ندارند.
بر اساس این گزارش طبق بررسی های بانک مرکزی 26.6 درصد خانوارهای ایرانی بدون فرد شاغل و 56.4 درصد خانوارها دارای یک فرد شاغل بوده اند. 14.2 درصد از خانوارها دارای دو فرد شاغل و تنها 2.8 درصد خانوارها دارای سه فرد شاغل بوده اند.این آمار وضعیت خانوارها ایرانی از منظر اشتغال را در پایان سال گذشته نشان می دهد.
محاسبات صورت گرفته نشانگر آن است که درصد خانوارهایی که دو فرد شاغل و سه فرد شاغل داشته اند در سال 1395 نسبت به سال پیش از آن کاهش و درصد خانوارهای بدون فرد شاغل و دارای یک نفر شاغل در این دوره زمانی افزایش داشته است.
بررسی جزییات اشتغال در خانوارها به تفکیک جنسیت افراد نیز نشان از آن دارد که در بین اعضای مذکر شش سال به بالای خانواده های ایرانی 51.8 درصد شاغل،6.9 درصد بیکار و 14.4 درصد با درآمد و بدون کار هستند.21.5 درصد از اعضای مذکر خانواده ها محصلند و 5.4 درصد در سایر گروه ها جای می گیرند.
در این میان در بین اعضای مونث خانوارها نیز سهم افراد شاغل 8.9 درصد و سهم افراد بیکار 2.5 درصد بوده است.
باید در نظر داشت نرخ بیکاری با درصد افراد بیکار در این تحقیق تفاوت دارد.9.9 درصد از افراد مونث خانواده های ایرانی با درآمد و بدون کار بوده و 20.7 درصد آنها نیز به تحصیل اشتغال دارند. بالاترین سهم در میان این گروه به خانه دارها اختصاص دارد به طوری که 55.4 درصد از افراد مونث خانوارها را زنان خانه دار تشکیل می دهند.
بررسی ها نشان می دهد هزینه سالانه بخش عمده ای خانوارهای ایرانی بیش از درآمدهایشان بوده است. اقتصاد متورم و عدم افزایش دستمزد مطابق با نرخ تورم در بسیاری از سال ها مهمترین عامل بروز این اتفاق تلقی می شود.
در سال های ایخر تلاش شده است میزان افزایش دستمزد متناسب با تورم باشد اما هنوز عقب ماندگی های مذکور جبران نشده است .
از سوی دیگر باید در نظر داشت حضور فرد شاغل در خانوار به مفهوم آن نیست که این افراد برای تامین هزینه هایشان تنها یک شغل دارند چرا که آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران نشان از آن دارد که بخش مهمی از شاغلان برای تامین هزینه هایشان بیش از یک شغل دارند.
همزیستی نیوز - تصویر غریبی نیست وقتی ساکن ساختمان روبرو هر روز صبح از انتهای کوچه که آب گرفتگی شدیدی در آن ایجاد شده عبور می کند، غر می زند. در راه، برای سوار کردن مسافر وسط خیابان توقف می کند. بخش مهمی از صحبت های روزانه اش با مسافران بین راهی تا محل کار را به همان آب گرفتگی یا بوق اعتراضی چند لحظه پیش ماشین های پشت سری مبنی بر اینکه «این روزها مردم اعصاب ندارند تحمل و صبر یادشان رفته» اختصاص می دهد.
شب که به خانه باز می گردد اخطاری درباره امکان قطع شدن آب آپارتمان را که می بیند یادش می افتد چند ماه است سهمش از شارژ ساختمان را پرداخت نکرده؛ فردا صبح مبلغ شارژ را برای مدیرساختمان کارت به کارت می کند و به خاطر تاخیر ایجاد شده عذرخواهی می کند. آخر هفته، به مناسبت روز کارمند در جشنی با حضور مدیران و همکارانش شرکت می کند. از او به عنوان کارمند نمونه تقدیر می شود و شغلش در همان بخش کمی تغییر می کند. او، که قرار بود بعد از جشن برای حل مشکل معوقات با همکارانش نزد مدیرشان بروند و رو در روحرف بزنند، وقتی جشن تمام می شود کیفش را از روی صندلی بر می دارد و بدون آنکه به صورت همکارانش نگاه کند به سمت خانه روانه می شود!
به گزارش جی پلاس؛ فردا (یکشنبه، بیست و دوم مردادماه) در برخی تقویم ها به عنوان روز تشکل های مدنی و مشارکت های اجتماعی ثبت شده و در بعضی دیگر هم این مناسبت حذف شده است. مشارکت، فعالیت مدنی، NGO، این ها واژه هایی آشنا و مرتبط به هم هستند که شما بارها شنیده اید اما واقعا چند بار در زندگی به دنبالشان رفته اید؟
تا به حال از خود پرسیده اید چرا برای حل قطعی مکرر برق در محله، سگ های ولگرد اطراف، پر کردن چاله های آسفالت قدیمی خیابان اصلی، ساکنان یک محله باهم اقدام نمی کنند؟!
براساس اعلام داوود امینی - مشاور وزیر کشور و معاون امور سازمان های مردم نهاد، تاکنون 17 هزار نهاد مدنی در ایران فعال شده که سهم نهادهای خیریه بیشتر از بقیه است.
نهاد مدنی همان سازمان مردم نهاد یا جمعی از مردم است که به صورت داوطلبانه در قالب یک انجمن به ثبت رسیده که برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش می کنند.
با نگاهی به فرهنگ و تاریخ کشورمان می توان دریافت که مشارکت در روند زندگی ایرانیان کم نبوده اما مطالعات اخیر نشان می دهد ایرانیان در شرایط کنونی خیلی تمایلی به مشارکت ندارند!
براساس آمارها میزان مشارکت اجتماعی ایرانیان تنها 24 درصد است. این درحالی است که 76 درصد از امور اجتماعی در دنیا با کمک سازمان های مردم نهاد انجام می شود.
** مشکلات روزمره شخصی نیست
آرش حیدری - جامعه شناس و مدرس دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است کاستی هایی نظیر آبگرفتگی انتهای کوچه یا آسفالت بی کیفیت موضوعاتی است اجتماعی که برای حل آن، واقعا مردم باید مشارکت کنند. او می گوید: اگر برای حل مشکلات اجتماعی، راه حل شخصی ارائه کنیم یعنی سفسطه کرده ایم و معضل کلی را به راه حل جزئی کاهش داده ایم.
این جامعه شناس در گفت و گو با خبرنگار جامعه جی پلاس، تاکید می کند که بسیاری از معضلات اساسی را با اصلاح رفتار فردی نمی توان حل کرد و ادامه می دهد: دلیل عمده اش این است که فرایند اجتماعی در حال تولید مسئله است و کنش فردی و گروهی در سطوح کوچک نمی تواند مسائل بزرگ در سطح اجتماعی را حل کند. نمونه بارز آن در فرایند خیریه گرایی مشاهده می شود. هر روز انسان های زیادی به دلیل نابرابری های اقتصادی به خاک سیاه می نشینند و سازمان های خیریه تنها به تعداد کمی از این افراد می تواند کمک کند. این نشان می دهد که برای حل این مشکل نیاز به مشارکت بخش مهمی از یک کشور است. قطعاً سخن بنده این نیست که نباید کار خیر کرد؛ بدیهی است که اگر بتوان به فرد یا افرادی در سطح فردی و در جهت اخلاقی یاری رساند، کار مثبتی است اما زمانی که راه حل مسائل ساختاری را در خیریه گرایی جستجو کنیم یعنی مسئله را تحریف کرده ایم.
به گفته او اگر برای مثال آسفالت کوچه ها خراب است، راه حلش پاسخگو کردن شهرداری ها از طریق شوراهای محلی است، از طریق مطالبه گری، داشتن نشریه و تریبون، شفاف سازی اطلاعات و... است؛ فرایندی که می توان این تیپ معضلات روزمره و به شدت ساختاری را از طریق آن حل کرد.
** غر زدن نشانه احساس بی قدرتی است
حیدری «غر زدن افراد و گله شکایت های پی در پی بدون هیچ اقدام و عمل» را نشانه ای از احساس «بی قدرتی» و «تنها ماندگی» افراد می داند و به جی پلاس می گوید: جامعه ما به شدت نیازمند شکل دادن نهادهایی است که از دل مردم بجوشد. اگرچه نهادهایی داریم برای پی گری شکایات بیماران ولی این نهادها متصل به بیمارستان ها و صنف پزشکان و پرستاران است؛ درحالی که ما نیاز به نهادی داریم که از دل مردم بجوشد و پی گیر حقوق بیماران باشد. در زمینه مسائل شهری، آسیب های اجتماعی و... نیز چنین است. متاسفانه ابزار مشخصی برای پی گیری بسیاری از حقوق خود و مشکلات روزمره در قوانین را نداریم.
مدرس دانشگاه علامه طباطبایی می گوید: در بسیاری از موارد نبود نهادهای واسطه ای مثل همین جمع های کوچک همسایه ها و هم محله ای ها باعث می شود احساس بی قدرتی در بین افراد پدید آید. به نظر می رسد امروزه افراد زیادی پیوندشان با جامعه را از دست داده اند و جامعه برای آنها محل خطر است. محله، اداره، شهر و خیابان، جایی است که هرچه سریع تر باید از آنجا گریخت و به درون خانه رفت.
** تاثیرگذاری، محرک مشارکت های اجتماعی
او در ادامه گفتگو با جی پلاس اضافه می کند: افراد حتی راهرو بیرون از درب آپارتمان را جزئی از فضای خود تصور نمی کنند و دلیل این مسئله روانی نیست، بلکه اجتماعی-تاریخی است. زمانی که احساس بی عدالتی و ناامنی گسترش یابد افراد تمایلی به مشارکت ندارند. با این وصف نمی توان آنها را ملامت کرد که «به جای غر زدن بیایید مشارکت کنید.» باید بستر مشارکت را فراهم کرد؛ به طوری که افراد، نتایج ملموس مشارکت در حل مسائل رایج زندگیِ شهری را احساس کنند. مکانیسم های نظارتیِ و نتایج مشخص می توانند شهروندان را به مشارکت وا دارند، نه توصیه های فردی و روان شناختی و حتی آموزش!
به گزارش جی پلاس؛ مطالعات سازمان های بین المللی نشان می دهد ایران از نظر دارا بودن سرمایه اجتماعی، صد و بیست و یکمین کشور در جهان است. نمره منفی 2 و 38 صدم ایران، میزان سرمایه اجتماعی موجود در کشور را نشان می دهد. این درحالی است که کشور امارات رتبه چهل و دوم را به خود اختصاص داده و نمره ای برابر با مثبت 50 درصد کسب کرده است. از میان 16 کشور منطقه نیز، ایران در آخرین رده ها و در رتبه یازدهم ایستاده است.
به یاد داریم آخرین باری که در گروهی برای انجام یک کار، مشارکت کردیم کی بود؟! شاید دشوار باشد اما گاهی برای حل مشکلاتی نظیر تعمیر چراغ های کوچه خودمان که مدتی است خراب شده و فضا در شب ها تاریک می شود هم می توان با مشارکت اهل محل و ساکنان کوچه اقدام کرد و به نتیجه رسید. فعالیت های دسته جمعی اینجا نه تنها در روز انتخابات و ایام عزاداری ائمه اطهار (علیهم السلام) بلکه برای تمام روزهایی که قرار است درکنارهم زندگی کنیم، کاربردی موثر دارد.
به گزارش خبرآنلاین، حجتالاسلام حسن روحانی در همایش بینالمللی مقابله با گرد و غبار گفت:
حل معضلات محیطزیست نیز تنها با همکاری قابل حل است، سیاست برد ـ برد را باید در مسائل محیطزیست نیز پیش بگیریم و روشی را انتخاب کنیم که عراق و سوریه برنده باشند؛ نه اینکه یک کشور چشمهها را برای خود مسدود کند و فکر کند این اقدام به صلاح خودش است.
بدون همکاری با کشورهای جهان نمیتوان بر معضل گرد و خاک و محیطزیست پیروز شد، من بارها گفتهام بحث قویترین کشور در منطقه باید کنار گذاشته شود و به جای آن، منطقه قویتر پیگیری شود. نباید کشوری برای اینکه قدرت اول منطقه شود، بر نفاق و تفرقه دامن بزند بلکه باید بفهمیم ما یک منطقه هستیم و نمیتوانیم از هم فاصله بگیریم.
*کشورهای منطقه همانند خانوادهای هستند که باید در کنار هم باشند تا موفق شوند. باید به فکر منطقه قویتر باشیم و رقابتهای مخرب را کنار گذاشته و جنگهای مخرب را تمام کنیم، زیرا گرد و غبار این جنگ نه تنها فضای سیاسی بلکه فضای محیطزیست منطقه را فرا گرفته است.
همزیستی نیوز - خاورخانم را شاید خیلی از شماها نشناسید اما اگر برحسب اتفاق سری به روستای سرولات بزنید میبینید که کوچک و بزرگ او را میشناسند، او یک زن کارآفرین روستایی است؛ زنی مثل بقیه زنهای روستا، دلش بیشتر از هر چیزی برای زادگاهش میتپد؛ برای وجب به وجب خاکی که هزار هزار خاطره ساخته برایش از کودکی تا همین بزرگسالی؛ زنی با روحیه مثالزدنی و پشتکاری عجیب که در نهایت به آبادانی روستای زادگاهش منجر شده است.
به گزارش ایسنا، «جامجمآنلاین» در ادامه نوشت: برای آبادانی یک روستا، چهکارهایی می توان انجام داد؟ چطور میشود کاری کرد که اهالی، یکییکی به هوای شهر و امکانات ریز و درشتش، ترک خانه و کاشانه نکنند؟ ما جواب این سوالها را از «خاور جربانیان» میپرسیم. او یک زن 48 ساله روستایی است؛ زنی کارآفرین که با یک ایده ساده، یک روستا را آباد کرده و گردشگران زیادی را روانه محل زندگیاش کرده است؛ گردشگرانی از گوشه و کنار ایران و حتی کشورهای خارجی. افرادی که آوازه دست پخت مثال زدنی این زن را شنیده و راهی روستای سرولات شدهاند.
خاور خانم متولد چه سالی هستید؟
سال 1348 همین جا به دنیا آمدم در روستای سرولات.
چطور شد کارآفرین شدید؟
اگر خدا نخواهد حتی یک برگ هم از درخت نمیافتد، درباره من هم همینطور بود. خدا خواست، خدا من را از این روستای کوچک انتخاب کرد. این نظر خدا به روستای ما بود. کارآفرین شدن من کاملا یک اتفاق بود. من و همسرم اکبر لطفینژاد سال 69 با هم ازدواج کردیم و از همان زمان برای کار به قزوین رفتیم. آنجا که بودیم من چون نمیتوانستم بیکار بمانم در مطب یک دکتر، منشی شده بودم. همسرم هم بهخاطر تخصصش در نیروگاه برق شهید رجایی کار میکرد تا اینکه قرار شد منتقل شود به بندرعباس. وقتی این موضوع را با خانوادههایمان در میان گذاشتیم مخالفت کردند. میگفتند شما بچه شمالید و در گرمای جنوب حتما اذیت میشوید. ما هم به ناچار کار را ول کردیم و برگشتیم به روستای خودمان در سرولات.
چند سال قزوین زندگی کردید؟
حدود 4 سال.
یعنی وقتی برگشتید سرولات باید همه چیز را از صفر شروع میکردید چون دیگر کاری نداشتید؟
بله همین طور بود. در روستای ما کار فقط و فقط کشاورزی بود. حالا یا مردم میرفتند در باغ چای کار میکردند یا باغ پرتقال، یا سبزیکاری و ... شغل دیگری نداشتند. ما هم از وقتی برگشتیم اینجا به همین کار مشغول شدیم، آن موقع یک خانه 70 متری نیمهکاره داشتیم که تعمیر کردیم و در آن ساکن شدیم. البته شانسی که داشتیم این بود که خانه ما موقعیت خوبی داشت. یک طرفش رو به دریا بود و یک طرفش رو به کوه و نمای خیلی خوبی داشت. به خاطر همین موقع بازسازی یک بالکن 20 متری رو به دریا زدیم که همه چیز از هم از همین بالکن شروع شد.
بیشتر توضیح میدهید؟
سال 74 بود. یک روز من لب همین بالکن نشسته بودم که دیدم یک خانواده با ماشینشان از راه رسیدند. ساعت تقریبا یک ظهر بود. آنها پیاده شدند و تدارکات نهارشان را آماده کردند اما یک دفعه باران گرفت. خیلی آشفته شده بودند که یک دفعه چشمشان به من افتاد و گفتند خانم میشود ما بیاییم خانه شما غذا بخوریم؟ من هم قبول کردم و آنها آمدند داخل همین بالکن نشستند. آتش درست کردم غذایشان را کباب کردند و تا وقتی که باران بند بیاید نشستند اما آن موقع دیگر هوا تاریک شده بود. به خاطر همین گفتند میشود ما امشب خانه شما بمانیم؟ کرایهاش را هم میدهیم. آن موقع رسم نبود کسی در این روستا خانهاش را به مسافرها اجاره بدهد. با این حال من قبول کردم. آنها ماندند و فردا با هم رفتیم بازار رامسر، ماهی خریدیم، من خودم ماهیها را پاک کردم، سرخ کردم، برنج درست کردم و اینطوری با هم دوست شدیم. موقع رفتن هم گفتند چقدر میشود؟ من قیمت نداشتم. همینطوری گفتم هزار تومن. آنها اما 9 هزار تومن به من دادند و موقع رفتن گفتند ما خیلی از دستپخت شما خوشمان آمد. میشود دوباره پیش شما بیاییم؟ آن موقع خانه ما تلفن نداشت. من شماره خانه برادرم را دادم و بعد از آن دیگر این خانواده شدند مشتری دائمی من.
اهل کجا بودند؟
اهل اصفهان اما ساکن تهران. بعدها بقیه فامیلها و آشناهایشان را هم آوردند اینجا. همگی از قبل زنگ میزدند سفارش باقلا قاتق، ترش تره، میرزاقاسمی و ماهی میدادند و بعد میآمدند. طوری شد که دیگر من و همسرم کار کشاورزی را رها کردیم. کمکم مشتریهایم زیادتر شد. مثلا بعضی وقتها مشتری میآمد بیخبر. میگفتم از کجا آدرس گرفتی؟ چرا زنگ نزدی؟ میگفت توی آرایشگاه بودم، یک نفر گفت رفتم سرولات خانه خاور خانم، چه غذای خوشمزهای خوردیم. ما هم همینطوری آمدیم و شما را پیدا کردیم. همه اینها باعث شد که کمکم فضا را بزرگتر کنیم.
یعنی کارآفرینی شما از همین زمان شروع شد؟
بله، اوایل خواهرزادههایم با من کار میکردند بعد کمکم بقیه خانواده هم جمع شدند، ما هم فضای رستوران را بزرگتر کردیم و از 70 متر رسیدیم به 500 متر. الان بعد از این همه سال هنوز مشتریهایی دارم که میآیند میگویند خاور خانم، ما توی خانه خودت مینشستیم غذا میخوردیم.
الان چند نفر با شما کار میکنند؟
الان 40 نفر که همگی از اهالی همین روستا و روستاهای اطراف هستند اما روزهای خیلی شلوغ تعدادشان 60 نفر هم میشود.
خانم هستند یا آقا؟
من بیشتر با آشپزهای خانم کار میکنم. با آنها راحتترم.
شما با راهاندازی این رستوران هم برای 40 نفر کارآفرینی کردهاید، هم باعث جذب گردشگر به سرولات شدهاید. فکر میکنید دلیل موفقیتتان چیست؟
دلیل این موفقیت فقط لطف خداست. من خدا را شکر میکنم که نام روستایم نه فقط در استان گیلان که در کل کشور مشهور شد. خوشحالم که به خاطر حضور هر روزه گردشگرها و مسافرها، نهتنها جمعیت روستایمان کم نشده که بیشتر هم شده است. وجود گردشگرها برای خیلیها ایجاد اشتغال کرده است. مثلا اینجا خانه اجاره میکنند یا ترشی و خوراکی محلی میخرند، بعضی روستاییها صنایع دستی میفروشند. خلاصه با وجود گردشگرها رونق به روستای ما آمده است.
هنوز هم خودتان غذا میپزید؟
باور کنید تا همین یک سال پیش، حتی قابلمهها را هم خودم جابهجا میکردم. الان هم با اینکه آشپز دارم اما همه مواد را خودم میخرم و تا از راه میرسم میروم سر قابلمهها و مزه همه غذاها را میچشم. مثلا میگویم حلیمه خانم نمک این باقلا قاتق کم است و ... .
الان چند تا مشتری را راه میاندازید؟
در روزهای خیلی شلوغ بیشتر از هزار نفر را هم غذا دادهایم اما روزهایی مثل امروز 200 نفر ناهار مهمان ما هستند.
مهمان خارجی هم دارید؟
خیلی زیاد. خیلی وقتها شده از کشورهای دیگر توریست آمده سرولات، فقط برای اینکه اینجا غذا بخورد. بعد گفته که من تعریف غذای شما را از دوستانم شنیده بودم.
شما را که میبینند میشناسند؟
نه فقط خارجیها که خیلی از ایرانیها هم باورشان نمیشود من همان خاور خانم باشم. خب در نظر خیلیها یک صاحب رستوران که 20 میلیارد تومان خرج رستورانش کرده، هیچوقت اینطوری مثل من ساده نمیگردد، بهخاطر همین هی میپرسند شما خود خاور خانم هستید؟ من هم میگویم بله، خود خودش هستم.
از غذاهای خودتان، کدام را بیشتر دوست دارید؟
باقلا قاتق چون میگذارم حسابی لعاب پس بدهد. مرغ شکمپر هم خوب است چون مواد داخلش از سبزیهای محلی همین جاست و طعم خوبی دارد.
گفتید مواد غذاها را خودتان تهیه میکنید؟
بله. هر روز صبح زود با همسرم میرویم بازار، مرغ و ماهی روز میخریم چون مرغ یک روز بماند بو میگیرد.
شده مشتری ناراضی هم داشته باشید؟
بله، خب سلیقهها متفاوت است. مثلا یک روزهایی اینجا خیلی شلوغ است، هزار تا مشتری داریم ممکن است تهدیگ یکی خوب نگرفته باشد یا قطرش کم باشد. اعتراض میکنند و من هم همیشه به آنها حق میدهم.
همزیستی نیوز - دوبار رخ بهرخ شده با سرطان ؛ دو بار مچ انداخته پنجه در پنجه با همین بیماری ترسناک ؛ همین بیماری که خیلیوقتها شنیدن اسمش هم تن خیلیها را میلرزاند، رویا جعفری اما زن جوانی است که به فاصله ۹ سال، دو بار گرفتار سرطان شده، همه مراحل درمان را هر دوبار از اول تا آخر رفته، روزهای سخت شیمی درمانی، پرتودرمانی ، جراحی و رسیده به امروز ... همین امروز که لبخند روی لب او و اعضای خانوادهاش است. رویا برای فردای زندگیاش هزار هزار برنامه دارد. برنامههایی که شهادت می دهند این زن هیچوقت ناامید نمیشود!
به گزارش «جام جم آنلاین» رویا جعفری مصاحبه را با یک جمله ساده شروع میکند: «شاید هیچوقت مادر نمیشدم!» آن هم در حالی که دخترکوچکش را درآغوش گرفته. دخترک میخندد و رویا با آرامش بیشتری میگوید: «شاید هیچوقت لذت مادر شدن را تجربه نمیکردم؛ این لذت را، این حس شیرین دوستداشتنی را فقط مادرها میفهمند...»
چرا؟ برای رسیدن به جواب این سوال باید تقویم زندگی رویا را ورق بزنیم و برگردیم به چند سال پیش...روزهایی که رویا هیچوقت از یاد نمی برد؛ روزهایی که هرجا میرفت ، هرکاری میکرد یک غریبه هم مثل سایه پا بهپای او میآمد؛ روزهایی که رویا برای زنده ماندن نفس نفس میزد و غریبه دست انداخته بود دور گردنش تا نفسش را ببرد...
بهتر است بقیه ماجرا را از زبان خودش بخوانید:« سال ۸۴ بود ؛ من از سه سال قبل در یک شرکت کار میکردم ؛ قطعات صندلی تولید میکردیم، در این مدت با فوتوفن کار آشنا شدهبودم، تا اینکه تصمیم گرفتم خودم تعدادی از این قطعهها را تولید کنم.برای شروع احتیاج به سرمایه داشتم به خاطر همین از خانوادهام کمک گرفتم ؛ آن موقع مادرم نزدیک ۱۰۰ گرم طلا فروخت و پدرم هم ۵ میلیون کمک کرد تا من یک کارگاه کوچک راه بیندازم...»
روزهای آغاز بیماری
اما این همه ماجرا نبود؛ در روزهایی که رویا با شوق شروع یک کار جدید این طرف و آن طرف میرفت بدنش مقدمات میزبانی از مهمانی ناخوانده را آماده میکرد؛ میزبانی که خیلیها حتی از شنیدن نامش هم هراس دارند: « همه چیز از یک تب و لرز ساده شروع شد. یعنی تا ظهر حالم خوب بود سرحال بودم به کارها میرسیدم اما از ظهر به بعد تب و لرز شدیدی داشتم هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم. اوائل فکر میکردم یک بیماری ساده است اما ۶ماه طول کشید تا تشخیص نهایی را بدهند»
در این مدت علاوه بر تب ولرز، بیماری نشانههایی دیگری را هم به او نشان داده بود:« از مطب این دکتر به مطب آن دکتر میرفتم هنوز کسی تشخیص درستی نداده بود که خودم کمکم وجود توده سرطانی را در بدنم حس کردم؛ حتی قبل از نمونه برداری و آماده شدن جواب پاتولوژی به دوستانم گفتم بچهها فکر کنم سرطان دارم. همه خندیدند؛گفتند امکان ندارد! خیالاتی شدهای... هیچ کس فکرش را هم نمیکرد حدسم درست باشد؛ آن موقع من تازه ۲۴ ساله شدهبودم.»
رویا برای درمان این بیماری عجیب بارها و بارها به پزشک مراجعه کرد؛ جوابهای مختلفی هم گرفت از تب مالت گرفته تا حصبه! تشخیص نهایی اما جمله ای بود که هیچ کسی دوست ندارد از زبان یک پزشک بشنود:« شما سرطان دارید!»
چه حسی داشت شنیدن این جمله سه کلمه ای؟! رویا هنوز هم آن لحظه را خوب به خاطر دارد:« سخت بود...خیلی سخت...اول فکر کردم همه چیز تمام شده ...انگار که یک چیزی توی دلم شکست...خالی شد...بعد قیافه مادر و پدرم را که دیدم همانجا تصمیم خودم را گرفتم...»
تصمیم رویا اما یک تصمیم ساده نبود؛ رویا مبارزه را انتخاب کرد؛ اینکه بجنگد رودررو و نبازد:« دیدم خانوادهام شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتهاند...ازمن ناراحتتر و بی قرارترند... با خودم گفتم خدا به اندازه تواناییهای هرکسی به او سختی میدهد پس حتما من توان این مبارزه را داشتم که من را انتخاب کرد...همانجا به خودم قول دادم که زنده بمانم. زنده بمانم به خاطر خودم؛ به خاطر خانوادهام؛ حتی شبی که میخواستم برای اولین بار جراحی کنم به خودم قول دادم که اگر خدا سلامتیام را دوباره به من برگرداند یکی از موفق ترین زنان جامعه بشوم.»
خدا فرصت دوباره داد
اسم بیماری رویا که این طرف و آن طرف پیچید؛ پچ پچها شروع شد، رویا اما رویاهای بزرگتری داشت و سعی کرد با شرایط جدیدش هم کنار بیاید:« جلسه دوم شیمی درمانی بود که کم کم موهایم شروع به ریزش کرد. شب میخوابیدم و صبح بلند میشدم و میدیدم لباسم پر از مو شده ، بالش پر از مو شده. خانوادهام هم این صحنهها را میدیدند و ناراحت میشدند؛ به خاطر همین همان روز ماشین ریش تراشی پدرم را برداشتم و رفتم حمام . به مادرم گفتم موهایم را از ته بزن. اینجوری راحت ترم.»
قیافه جدید رویا بعد از این اتفاق برای خودش هم عجیب بود :« سخت بود اما با این قیافه جدید هم خیلی زود کنار آمدم ، مهمانی میرفتم ، پارک، سینما، چندتا کلاه گیس هم خریدم که هنوز دارمشان...حتی با سرتراشیده عکس هم انداختم...خاطره است دیگر هنوز هم آن عکسها را دارم...»
توی این عکسها دختری با سری تراشیده به دوربین لبخند میزند؛ دختری که بارها ته دلش از خدا پرسیده :« چرا من؟ خدایا چرا من؟» اما جواب همیشه برایش یکی بوده:« چون تو میتوانی.»
روزهای سخت شیمی درمانی، جراحی و برق دو سال طول کشید...رویا دوسال تمام با سرطان جنگید تا اینکه بالاخره جملهای را که دوست داشت از زبان پزشک معالجش شنید:« تو خوب شدهای رویا.»
و حالا باز هم یک جمله سه کلمهای. این بار چه حسی داشت شنیدن این جمله؟ «خوشحال شدم... خدارا شکر میکردم ... حسش دقیقا مثل تولد دوباره بود...انگار که خدا فرصت دوبارهای به من داده ...با خودم میگفتم حالا باید به قولهایی که به خودم و خدا دادهام عمل کنم...»
از بیمارستان تا کارگاه تراشکاری
تقویم زندگی رویا به اینجا که میرسد ،یعنی بهار سال ۸۷ رنگ دیگری میگیرد:« با اینکه حتی در آن دو سالی که بیمار بودم هم دست از کار نکشیدم اما وقتی که خوب شدنم قطعی شد، تصمیم گرفتم بیشتر از قبل تلاش کنم.»
رویا دوئل مرگباری را پشت سرگذاشته بود و حالا مبارزه با زمان برای او کار سختی نبود:« با خودم میگفتم باید بیشتر کار کنم تا جبران این مدت بشود؛ همان روزها بود که تصمیم گرفتم یک کارگاه کوچک بزنم و با برادرم شروع به کار کردم؛یعنی به طور مستقل همین زمان بود که در صنف مکانیسینها جواز گرفتم.»
و به این ترتیب یکی از رویاهای زندگیاش رنگ حقیقت گرفت:« من اولین زنی هستم که در ایران در صنف تراشکاری جواز گرفته. البته طبق قوانین به زنان جواز تراشکاری نمیدهند به همین خاطر با اینکه خودم تخصص دارم و پای دستگاه میایستم اما برادرم را بعنوان مباشر معرفی کردم و بالاخره بعد ازکش وقوس فراوان جواز به اسم من صادر شد. »
اما این همه ماجرا نبود ؛ رویا دوست داشت تواناییهایش را بیشتر از قبل نشان بدهد؛ هم به خودش هم به دیگران:« کمی بعد رفتم و کاندیدای اتحادیه مکانیسینهای اسلام شهر شدم و بعد از رای گیری و اعلام نتایج رای آوردم و از آن زمان تا پارسال دبیر اتحادیه بودم. »
شراکت کاری و خواستگاری
سرنوشت اما بازی های دیگری هم برای رویا توی آستین داشت:« برای زدن کارگاه با یکی شریک شدم اما شریکم پولم را برداشت و برد...دوباره برگشتم سرنقطه صفر..با این تفاوت که این بار یک پروژه سنگین کاری هم برداشته بودم و دست تنها و بدون سرمایه نمی توانستم کارها را به موقع برسانم. این شد که به پیشنهاد یک دوست تصمیم گرفتم در روزنامه آگهی بدهم و شریک جدیدی پیدا کنم.»
داستان زندگی مشترک رویا از همین جا شروع شد؛ از یکی از کادرهای کوچک آگهی صفحه نیازمندی های روزنامه ؛ آگهیای که او و همسرش را نشاند پای سفره عقد:« چند نفری برای آگهی تماس گرفتند که همسرم هم یکی از آنها بود؛ پای تلفن با هم قرار گذاشتیم که بیاید و از نزدیک کارگاه ما را ببیند. همسرم آن موقع فکر کرده بود من یک زن ۴۵ ساله هستم که با کمک پدر یا همسرم کارگاه زدهام و خودم تخصص خاصی ندارم؛ اما وقتی برای اولین بار من را دید خیلی تعجب کرد.»
حسین آذرپور دقیقا از همین جا وارد زندگی رویا شد؛ « همسرم ۱۵ سال سابقه کار داشت و میخواست مطمئن شود که شراکت به نفعش است. به خاطر همین اول قرار شد که یک هفته در کارگاه ما کار کند و اگر راضی بود دستگاهش را بیاورد. اما بعد از یک هفته به من گفت که ما نمی توانیم با هم کار کنیم. من هم گفتم اشکالی ندارد. حسین از در کارگاه بیرون رفت اما چند دقیقه بعد دوباره برگشت و گفت اشکالی ندارد من بصورت موقتی با شما کار می کنم تا شریک جدیدی پیدا کنید.»
اما این زمان موقتی کم کم طولانیتر شد تا اینکه بعد از چند ماه حسین از رویا خواستگاری کرد:«در این مدت آنقدر شناخت از هم پیدا کرده بودیم که به این نتیجه برسیم که میشود به این وصلت فکر کرد.»
تولد رونیکا مثل یک معجزه بود
«شاید هیچوقت مادر نشوم!» رویا این جمله را همان روزهای اول آشناییاش با حسین به او هم گفت؛ اما حسین مردانه پای این قضیه ایستاد و حالا رونیکا مثل یک معجزه کوچک پا به زندگی آنها گذاشته است:« اصلا فکرش را هم نمی کردم که باردار شوم. باتوجه به سابقه بیماریام و درمانهایی که داشتم فکر میکردم اگر بخواهم مادر شوم مدت زیادی طول میکشد و شاید هیچوقت به این آرزو نرسم...جواب بیبیچک که مثبت شد هر دو از خوشحالی خندیدیم. فردای آن روز سریع رفتیم آزمایشگاه و تست بارداری دادم. بعد تا آماده شدن جواب با هم رفتیم کارگاه تا سرمان را با کار گرم کنیم اما دل توی دلمان نبود . دوباره برگشتیم و آنقدر جلوی در آزمایشگاه منتظر شدیم که جواب آماده شد»
جواب مثبت بود؛ موجود کوچکی در وجود رویا پا گرفته بود که نفسش به نفس رویا وصل بود و رویا بزرگ شدنش را روز به روز حس می کرد:« ماه سوم بود که از روی تعداد ضربان قلبش دکترم گفت که جنسیت بچه دختر است... خوشحالیمان تکمیل شد؛ هردوی ما عاشق دختر بودیم...همان روزها اسمش را از بین صدها اسم در فرهنگ اسامی انتخاب کردم؛ رونیکا به معنی زیبا رو و نیک صورت.»
بازگشت سرطان بعد از ۹ سال
رونیکا با تولدش شد معجزه زندگی رویا؛ معجزهای که رویا به خاطرش روزهای سخت برگشت دوباره سرطان را گذراند: « از عید سال ۹۵ بود که من دوباره درگیر سرطان شدم...هیچوقت فکرش را نمی کردم که برگردد، حالم خوب بود و زندگی خوبی داشتم.اما سرطان یکبار دیگر سراغم آمد.. البته تا تشیخص دوباره باز هم چندماه طول کشید اما وقتی تشخیص قطعی شد در پیمودن مراحل درمان یک لحظه هم شک نکردم،حالا بجز پدرو مادرم ، همسرم و دخترم هم دلیل زندگیام بودند، باید به خاطر آنها تلاش میکردم و زنده می ماندم.»
تک تک روزهای سال ۹۵ برای رویا و خانوادهاش مساوی بود با مبارزه، با تلاشی عجیب برای زندهماندن برای خاک کردن حریفی که اسمش سرطان بود. رویا اما از این مبارزه هم سربلند بیرون آمد:« خوشبختانه درمان دوباره جواب داد... شاید هرکس دیگری بود خسته میشد اما من نه...در این روزها خانوادهام کنارم بودند و من ایمان دارم که با وجود آنها سختترین موانع را هم رد میکنم... سرطان که چیزی نیست...»
همزیستی نیوز - کارشناسان سلامت معتقدند مصرف لبنیات کم چرب میتواند خطر ابتلا به بیماری پارکینسون را افزایش دهد.
به گزارش ایسنا، محققان آمریکایی در یک بررسی جدید دریافتند: خطر ابتلا به بیماری پارکینسون در افراد بزرگسالی که روزانه حداقل سه وعده از لبنیات کم چرب مصرف میکنند در مقایسه با افرادی که فقط یک وعده از این نوع مواد لبنی استفاده میکنند، بیشتر است.
بیماری پارکینسون اختلالی عصب شناختی است که لرزش، بروز مشکلات حرکتی و از دست رفتن تعادل در بدن از جمله ویژگیهای آن به حساب میآید. طبق اعلام انجمن پارکینسون آمریکا بیش از یک میلیون نفر از مردم این کشور به این بیماری مبتلا هستند و هر سال بیماری پارکینسون در حدود ۶۰ هزار نفر از مردم آمریکا تشخیص داده میشود.
نتایج مطالعات پیشین حاکی از آن است بین مصرف محصولات لبنی بخصوص شیر با افزایش خطر ابتلا به بیماری پارکینسون ارتباط وجود دارد.
در این بررسی محققان آمریکایی به ارزیابی اطلاعلات جمع آوری شده از بیش از ۱۲۰ هزار زن و مرد در مدت ۲۵ سال پرداختند. این افراد هر دو سال به پرسشنامهای در مورد وضعیت سلامتی خود پاسخ میدادند. همچنین وضعیت مصرف مواد لبنی در این افراد هر چهار سال یک بار مورد ارزیابی قرار میگرفت. علاوه بر این، در این بررسیها نوع مواد لبنی مصرفی و پر چرب و کم چرب بودن آنها در نظر گرفته میشد.
به گزارش ایسنا به نقل از مدیکال نیوز تودی، طی مدت ۲۵ سال مجموع ۱۰۳۶ نفر از شرکت کنندگان به بیماری پارکینسون مبتلا شدند. به گفته محققان آمریکایی افرادی که حداقل در روز سه بار از لبنیات کم چرب مصرف کرده بودند در مقایسه با بزرگسالانی که مصرف مواد لبنی کم چرب آنان یک بار در روز بوده ۳۴ درصد بیشتر در معرض ابتلا به بیماری پارکینسون بودهاند.
همزیستی نیوز - «در فرهنگهای سراسر جهان، از انگلیس تا هند، افراد بسیاری روزانه چای مصرف میکنند که گاهی اوقات تا چندین فنجان در روز را نیز شامل میشود. در شرایطی که مصرف چای سبز به لطف فواید سلامت مختلف روند رو به رشد محبوبیت خود را در جهان شاهد بوده است، اما انواع دیگر چای که آنها نیز به همان اندازه میتوانند مفید باشند، نیز باید مورد توجه قرار بگیرند.»
عصر ایران در برگردان مقالهای از «منز فیتنس» نوشت: «جدا از چای سبز، فواید سلامت چای سفید و چای سیاه نیز فراوان هستند. این مساله درباره چای رویبوس (Rooibos) نیز صادق است.
ارتقا سلامت قلب
کاتچینها (نوعی آنتیاکسیدان) موجود در چای نشان دادهاند که در کاهش کلسترول و فشار خون موثر عمل میکنند و در شرایطی سلامت قلبی عروقی و ترمیم بافت سیاهرگی را بهبود میبخشند.
مطالعات نشان دادهاند که چای رویبوس فشار خون را کاهش میدهد زیرا هورمونهای تولید شده توسط غدد آدرنال را تنظیم میکند. همچنین رویبوس حاوی آنتیاکسیدان آسپالاتین است و تنها غذا یا نوشیدنی محسوب میشود که حاوی این نوع از آنتیاکسیدان است. آسپالاتین به طور ویژه برای سلامت قلب مهم است زیرا در برابر اکسیداسیون، ایسکمی و التهاب عروقی از آن محافظت میکند.
از نظر فواید محافظت از قلب، چای سیاه مشابه با چای رویبوس است. افزون بر ایجاد تعادل در کلسترول، نتایج یک مطالعه نشان داد که مصرف ۹ گرم چای سیاه در روز به طور قابل توجهی عوامل خطرآفرین بیماری قلبی را کاهش میدهد.
تقویت سیستم ایمنی
چای سفید، سیاه و رویبوس همگی حاوی آنتیاکسیدانهایی هستند که به مبارزه با بیماری و تقویت سیستم ایمنی بدن انسان کمک میکنند. به ویژه کوئرستین آنتیاکسیدانی قدرتمند است که در چای یافت میشود و مقابله با بیماریهای مختلف از جمله عوامل بیماری قلبی، دیابت، تب یونجه، آب مروارید، زخم معده، آسم، نقرس، عفونتهای ویروسی و... را ممکن میکند.
همچنین آنتیاکسیدانهای موجود در چای ضد باکتری هستند و نشان دادهاند که توانایی از بین بردن باکتریهای مضر مانند اچ. پیلوری را دارند که میتواند بر دستگاه گوارش تاثیرگذار باشد و عملکرد سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند.
کمک به مبارزه با سرطان
چای سیاه، سفید و رویبوس نشان دادهاند که توانایی مبارزه با سرطان را دارند. به طور ویژه فلاونوئیدهای موجود در این چایها توانایی مقابله با سرطانهای روده بزرگ، پروستات و معده را از طریق کمک به کند کردن یا از بین بردن رشد سلولهای سرطانی نشان دادهاند. و بار دیگر، کوئرستین نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند. این آنتیاکسیدان روند جهش سلولی را متوقف میکند که مانع از رشد تومور بدخیم میشود. همچنین مطالعات صورت گرفته مصرف چای سیاه را با خطر کمتر ابتلا به سرطان پروستات پیشرفته، به همراه توقف رشد سلولهای سرطان تخمدان پیوند دادهاند.
کاهش خطر دیابت
انواع مختلف چای نشان دادهاند که خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ را کاهش میدهند. به طور ویژه چای رویبوس به لطف محتوای آسپالاتین خود در مبارزه با دیابت موثر عمل میکند. نظر بر این است که آسپالاتین یک اثر ضد دیابتی قوی افزون بر کمک به مبارزه با سرطان دارد.
کمک به گوارش
ترکیبات مختلفی در چای وجود دارند که نشان دادهاند در درمان درد شکمی، اسهال و ناراحتی معده موثر هستند. باور بر این است که تاننهای موجود در چای نقش بزرگی در این زمینه ایفا میکنند.
پشتیبانی از استحکام استخوان
به طور ویژه، چای سفید و چای رویبوس به لطف ویتامینها و مواد معدنی خود از جمله منگنز، کلسیم و فلوراید میتوانند به افزایش استحکام استخوان کمک کنند. این مواد مغذی به افزایش فعالیت استئوبلاست کمک میکنند که به تولید و ساخت توده استخوانی کمک میکند. همچنین رویبوس حاوی اورینتین و لوتئولین - دو فلاونوئید که محتوای مواد معدنی استخوان را افزایش می دهند - است.
بهبود سلامت پوست و مو
بسیاری از محصولات زیبایی حاوی عصارههای چای در فرمول خود هستند زیرا تراکم بالای آنتیاکسیدانها در چای به محافظت از پوست و مو در برابر رادیکالهای آزاد و آسیب محیطی کمک میکنند. به طور خاص چای توانایی خود در پیشگیری از چین و چروکها و محافظت از فولیکولهای مو در برابر آسیب را نشان داده است. آلفا هیدروکسی اسید یکی از عناصر موثر در این زمینه است که اثر محافظتی بسیار قوی روی پوست و مو دارد.
فواید بیشتر
فوایدی که در بالا به آنها اشاره شد از برجستهترین نمونهها در میان انواع مختلف چای محسوب میشوند اما فواید این نوشیدنی محبوب تنها به این موارد خلاصه نمیشود. چای رویبوس نشان داده است که به درمان آلرژیها کمک میکند؛ در شرایطی که چای سیاه ممکن است از انسان در برابر سکتههای مغزی محافظت کرده و کاهش هورمونهای استرس را موجب شود.
همچنین انواع کمتر شناخته شده چای مانند یربا ماته و پائو دارکو نیز وجود دارند. چای پائو داکور فواید زیر را نشان داده است:
کاهش درد
مبارزه با کاندیدا (قارچ)
کاهش التهاب
درمان اولسرها
سمزدایی بدن