همزیستی نیوز - روزنامه نگاری زرد به آن نوع روزنامهنگاری گفته میشود که با استفاده از روشهای مبتذل، برای جذب مخاطبان هر چه بیشتر اقدام میکند. روزنامهنگاری زرد معمولا از معیارهای روزنامهنگاری روشنفکرانه و علمی تبعیت نمی کند و مقیاس آن به هیچ عنوان ویژگی نخبگی را متبادر نمی کند. این نوع روزنامهنگاری به SENSATIONAL JOURNALISM معروف است، یعنی متکی بر احساسات مخاطبان است.
نشریات زرد به دنبال تیراژ بالا و درنتیجه جلب هر چه بیشتر توده مردم هستند. آنها با غلو و بزرگنمایی و در عین حال به زبانی ساده و سطحی، پیامهای ارتباطی را طراحی و ارسال مینمایند تا مخاطبان بیشتری را به خود جذب نمایند. همین اقدام آنها منجر شده است تا به آنها لقب POPULAR JOURNALS داده شود. دکتر معتمدنژاد در سایت خود در مورد ظهور زمینههای روزنامهنگاری زرد این گونه اشاره میکند: ” از اواخر قرن نوزدهم، تحت تأثیر مقتضیات و ضرورتهای اقتصادی تأمین سرمایهها و هزینههای سنگین تأسیس و ادارة مؤسسات مطبوعاتی و تمرکز و انحصار فعالیتهای روزنامهنگاری در دست سرمایهداران بزرگ، در حالی که روزنامههای مستقل و کوچک به شدت رو به کاهش گذاشته بودند، روزنامههای خبری تجارتی برای کسب هر چه بیشتر درآمدهای ناشی از آگهیهای بازرگانی و جلب هر چه بیشتر خوانندگان و افزایش تیراژهای خود، به شیوههای خاص جنجالگری و هیجانانگیزی روی آوردند و با بیتوجهی به عینیت و بیطرفی اخبار و عدم رعایت مصلحتهای عمومی، به انتشار عنوانها و مطالب احساسانگیز و تحریکآمیز مربوط به حوادث و جنایات و رسواییهای زندگی خصوصی افراد مشهود و برخوردها و خشونتهای داخلی و خارجی، پرداختند. نخستین نمونههای این نوع روزنامهنگاری غیرعادی و منفی، که در غرب به «روزنامهنگاری زرد» معروف شده است، در اواخر قرن نوزدهم و در دهة اول قرن بیستم در ایالات متحدة آمریکا به خودنمای پرداختند. نقش خاص یکی از روزنامههای جنجالی نیویورک در برانگیختن جنگ آمریکا و اسپانیا بر سر کوبا در سال ۱۸۹۸، گزارشگری غیرعینی و دارای سوگیری خبرنگاران آمریکایی در طول جنگ جهانی اول و مخصوصاً گزارشگری مغرضانة آنها در جریان انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و رویدادهای بعدی آن، از مثالهای مهم جالب توجه در این زمینه به شمار میروند.“ ● ویژگی نشریات زرد به طور کلی نشریات زرد دارای مشخصات زیر هستند: ـ مطالب خود را بسیار با اهمیت طرح میکنند و تاکتیک برجستهسازی ابزار دست آنهاست. ـ تیترهای بزرگ چند ستونی دارند. ـ صفحه نخست آنها مملو از سوژهها مختلف در ارتباط با سیاستهای داخلی و ملی، جنگ، دیپلماسی بین المللی، ورزش، مسائل اجتماعی و .... آن هم به شکل مختلط آن است. ـ این نشریات مملو از شکل، عکس، گرافیک و نقشهاند. ـ برخی اوقات صفحه اول تنها یک مقاله با یک عکس بزرگ و خارج از اندازه های استاندارد را در برمیگیرد. ـ موضوعاتی چون سینما، بازیگران، ورزش، ورزشکاران، حوادث، خشونت از جمله موضوعات همیشگی رسانههای زرد هستند. ـ تمایل این نشریات در استفاده از منابع خبری متضاد بسیار بالاست و ارائه گزارش با منبع خبری خبرنگار اعزامی را بسیار میپسندند. ـ در مورد مخاطبان این نشریات باید گفت که در این مورد با مخاطبان پایدار روبهرو نیستیم. از سوی دیگر به دلیل داشتن مخاطبان انبوه و تودهای، همه مخاطبان این نشریات از یک جنس نیستند. مخاطبان این رسانهها دارای طیف سنی، طیف فکری، طیف احساسی، طیف فرهنگی، طیف اقتصادی و طیفهای مختلف دیگری هستند. ـ مطبوعات زرد در اکثر کشور های جهان همیشه برای ادامه حیات متکی به چاپ عکس های تحریک آمیز زنان، بدگویی یا شایعه پراکنی در مورد مشاهیر و پرهیز از اخبار بیگانه بوده اند. اما اکنون یک دلیل دیگر که صاحبان این مطبوعات به آن می بالند، قطع این مجله هاست. قطع تابلوئید. آنها می گویند مجله ها و روزنامه هایشان به قدری کوچک و خوش دست شده اند که خواننده بدون مزاحمت می تواند آن را در مترو، اتوبوس یا هر وسیله نقلیه عمومی در کنار سایر سرنشینان مطالعه کند. ● زردنویسی روزنامهنگاری زرد تلاش میکند تا به منظور افزایش تیراژ خود از تاکتیکهایی مانند جنجالسازی خبری، تکیه بر احساسات زودگذر و تبدار و داستانپردازیهای دراماتیک بهره بگیرد. در رسانههای زرد سوژهها غالباً دارای دو عنصر شگفتی و کشش است. زردنویسی بر انتشار اخبار مربوط به گناهکاریها اصرار دارد و از آوردن مطالب علمی گریزان است. در واقع زردنویسی بیشتر با سوژههای ممنوع یک جامعه در ارتباط نزدیک است. مسائلی مانند خشونت از جمله خوراک دائمی این رسانهها است. یک شرط اساسی برای پذیرش پیام زرد رسانهای وجود دارد . این شرط عبارت است از اهمیت پیشامد یا شخصی که مطرح شده و همچنین ضرورت وجود ابهامی که آن را فرا گرفته است. بهعلاوه انگیزههای روانی مخاطبان، که سبب پذیرش و شنوایی نسبت به آن گردد . به بیان دیگر روزنامهنگاری زرد ضریب نفوذ خود را مدیون دو نکته میباشد . اول ابهام در موضوع و دوم اهمیت موضوع . هر چه ضریب اهمیت یک موضوع بالاتر باشد ، ضریب نفوذ آن نیز به همان میزان بالا میرود . در ضمن به همان میزان که ابهام در قضیه افزایش مییابد ، ضریب نفوذ پیام رسانهای زرد نیز بالا میرود . از جمله اولین عناصری که در بحث یک پیام زرد رسانهای مطرح است، موضوع ، مکان و زمان آن است . یک زردنویس ماهر بهخوبی میداند که خبر وی باید دارای موضوعی باشد که حساسیت بالای جامعه را در زمان و مکان مناسب به خود اختصاص میدهد . البته رابطه بین موضوع ، زمان و مکان میباید در پخش یک پیام زرد رسانهای بهخوبی درک و احساس گردد . مکان پخش یک پیام زرد باید کاملا دارای مجاورتهای معنوی و جغرافیایی باشد . نشریات زرد به علت آن که بیشتر کارکرد محلی دارند در نتیجه سوژه های خود را از منطقه جغرافیایی خود انتخاب می کنند . سوژه نشریات زرد از میان بازیگران فیلم ها به خصوص سریال های عامه پسند، شومن ها، مدل های لباس ، خوانندگان و ستارگان ورزشی انتخاب میشوند. نشریات زرد ابتدا ذائقه خوانندگان را می سنجند. آنها با نظرسنجی هایی که بیشتر از طریق تلفن صورت می گیرد علاقه مندی های افکار عمومی را می یابند سپس بر مبنای آن برنامه ریزی می کنند. رسانههای زرد فکرساز نیستند. بنابراین پیش از آن که بخواهند به «چراها» بپردازند به «چگونگی» توجه میکنند. همچنین روزنامهنگاری زرد، در یک محیط اجتماعی متجانس حرکت میکند و تا زمانی که امیال شخصی و قوی افرادی را که در نقل آن شریک هستند، به خود جلب میکند به حرکت خود ادامه میدهد. یک پیام رسانهای زرد در صورتی که خوب تدوین و منتشر شود، مخاطبان توده با میل خود آن را میپذیرند . زیرا پاسخگوی نیازهای ویژه وی در اوقات خاصی میباشد . به طور کلی روزنامهنگاری زرد از تاکتیکهایی نظیر درشتنمایی پیام، دستچین کردن پیام ، تحریف ، جنجالآفرینی خبری ، تاکتیک مجاری مخفی ، شایعه ، نزدیکی منبع پیام به مخاطب، فوریتبخشیدن ساختگی به خبر، استفاده از عقاید و گرایشهای فکری و یا سمبلهای ملی مخاطبان و همسوسازی پیام با مخاطبان، استفاده از عاطفه گیرندگان پیام ، به میزان بسیار زیادی بهره میگیرد. نوع زردنویسی با توجه به زاویه دید آن به مسائل جامعه متغیر میشود. به معنای دیگر ما زردنویسی سیاسی، زردنویسی اقتصادی، زرد نویسی فرهنگی، زردنویسی اجتماعی، زردنویسی هنری و .... داریم. ● روزنامهنگاری زرد؛ متاثر از جامعه روزنامهنگاری زرد با محیط و فرهنگ خود در ارتباط تنگاتنگ است و از آن متاثر است. حساسیتهای یک جامعه چه جامعه ملی و چه جامعه قومی، جامعه قشری، جامعه سنی، جامعه مذهبی و حتی جامعه جهانی، از جمله تیترهای این گونه نشریات هستند . همچنین استقبال از رسانههای زرد و شیوههای زردنویسی در رسانهها، با نوع جامعهای که این رسانهها برای آنها پیام میفرستند، نیز ارتباط مستقیم و کاملی دارد. به عنوان نمونه، تاکتیکهای روزنامهنگاری زرد در ایران بسیار متفاوت از روزنامهنگاری زرد در غرب است. یک روزنامه زرد در انگلستان و کشورهای دیگری که روزنامه نگاری در آنها پیشرفته تر است، کمتر دروغ می گوید و شایعه پردازی در آنها کمتر است. این روزنامه ها به دنبال اخبار جنجالی می دوند. و به همین دلیل و به دلیل های دیگر که از آن جمله سطحی بودن مطالب است، به زرد بودن متهم می شوند. در این مورد نیز می توان از مطلبی با تیتر «کاخ باکینگهام امن نیست» نام برد که توسط رایان پری زردنویس در روزنامه زرد « دیلی میرر » انگلستان تهیه و منتشر شده است. «کاخ باکینگهام امن نیست» کلیدی ترین جمله گزارش های پری است. پری برای این که بتواند چنین جمله ای را در روزنامه بنویسد، چند روزی را به خدمتکاری در کاخ باکینگهام گذرانده و با خطرات بسیاری دست و پنجه نرم کرده است. پری برای نوشتن این گزارش به داخل کاخ می رود و با جمع کردن شواهد و آنچه که دیده است گزارش هایی می نویسد که در آنها همه این شواهد به چشم می خورند. او از محل قرار گرفتن دوربین های مخفی و زمان عوض شدن پست نگهبان ها، جای قرار گرفتن اشیا و هزاران چیز دیگر در کاخ باکینگهام می نویسد. از اینکه محافظان کاخ برای نوشیدن چای پست خود را ترک می کنند. او با کنار هم قرار دادن همین جزییات است که نتیجه می گیرد: کاخ باکینگهام امن نیست. عینی گرایی، یکی از کلیدی ترین مبناهای روزنامه نگاری در غرب است. روزنامهنگاران این روزنامهها باید یاد بگیرند تا از به کار بردن صفت خودداری کنند و به جای آن به توصیف بپردازند. و البته تا آنجا که ممکن است ببینند، نه آنکه بشنوند. و بعد دیده های خود را بنویسند نه آنکه شنیده ها را. ● انواع رسانههای زرد باید توجه داشت که زردنویسی در هر رسانه ای حتی در رسانه ها جهانی نیز صورت میگیرد و صرفا مختص نشریات و رسانههای زرد نیست. از سوی دیگر زردنویسی در همه انواع رسانه ها صورت می گیرد و طیف آن از رسانهها جمعی تا به رسانههای تعاملی سایبر، از انواع رسانه نوشتاری تا رسانه دیداری - شنیداری گسترده است. امروزه ما با YELLOW CYBER JOURNALS ، تلویزیونهای کابلی و ماهوارهای و رادیوهایی روبهرو هستیم، که به انتشار پیامهای رسانهای زرد مشغولند. در مورد وبلاگهای زرد نیز می توان از وبلاگهایی که به افشای اطلاعات خصوصی به ویژه زندگی خصوصی افراد میپردازند و یا به وبلاگهایی که به انتشار داستان زندگی هنرپیشگان و خوانندههای مورد علاقه خود میپردازند، اشاره کرد. ● آسیبهای رسانههای زرد برای مردم عامه علاوه بر نقش های واقعی ستارگان زندگی بیرونی آنها نیز اهمیت دارد . نشان دادن زندگی شخصی بیل گیتس، خانه او، اتومبیل او، طرز رفتار با همسرش، رفتارهای عامالمنفعه او و از این قبیل از جمله زردنویسیهایی است که امروزه حتی در نشریات وزین نیز آنها را میبینیم. اما مرز فضای شخصی خصوصی و فضای شخصی که قابلیت رسانهای شدن را دارد، در رسانههای زرد چیست؟ توجه به POPULAR CULTURE و فرهنگمردمپسند در جوامع معاصر امری لاجرم است. اما پرداختن بیش از حد به آن آسیبرسان است. آنچه مسلم است رسانههای زرد بیشتر آسیبرسان هستند تا مفید. هتک حرمت، لمپنیسم زبانی، نگاه داشتن مخاطب در سطح پایین شعور و آگاهی اجتماعی، آموزش نامناسب و.... آسیب از سوی این رسانهها متوجه جوامع مخاطب آنهاست. نشریات زرد از دیدگاه بالاتر ذهن فعال و سازنده را رو به عوام زدگی و بی تحرکی می کشاند و تفکر جوان و خلاق را که می تواند مبتکرانه و هوشمندانه عمل کند با موضوعات سبک و بی معنا به بیراهه می برند. پترسن قاضی آمریکایی در مورد پیامدهای پرداختن به حوادث در رسانهها زرد چنین نتیجه می گیرد که : روزنامهنگاری زرد به معنای آنچه که در دنیای رسانهای آمریکای امروز انجام میشود در سالهای نه چندان دور آینده و در هزاره جدید به قضاوت و داوری زرد منتهی خواهد شد. پترسن به روزنامههای زرد در آمریکا اشاره می کند که مطالبی مانند نژادپرستی، مسائل جنسی و طبقاتی را در یک متن ویژه و در قالب که بیشتر جنایی ـ هیجانی است، منتشر میکنند و پیشنهاد می کند که به جای آنکه به تحلیل تاثیرات این نوع روزنامهنگاری بپردازیم لازمست به این نکته توجه کنیم که این گونه رسانهها چگونه باید حقایق جنائی را بیان کنند. درعین حال کاهش آسیبهای ناشی از رسانههای زرد، راهی جز کاهش تقاضای جامعه نسبت به این طونه رسانه های زرد ندارد. سادهنویسی در نشریات وزین، استفاده از مطالب مختصر، استفاده از زبان عامفهم جملگی از شیوههایی هستند که در صورت به کارگیری در رسانهها ، میتوان با آن از تقاضا برای رسانههای زرد در جامعه کاست. |
نویسنده: دکتر محمد سلطانیفر با اندکی تلخیص رضا ساعی شاهی منبع: فصلنامه رسانه |
جزیره قشم منطقه ای استراتژیک و مهم است که به دلیل حضور منطقه آزاد در آن در بعد تجاری و زیرساخت ها در سال های اخیر شاهد رشد نسبی بوده است، اما از بعد توسعه نیروی انسانی، این جزیره با وجود پتانسیل فراوان انسانی خصوصا نیروهای متخصص و تحصیل کرده، هنوز نتوانسته جایگاه قابلی را بدست آورد.
عدم توسعه در حوزه نیروی انسانی در جزیره قشم عوامل مختلفی دارد؛ بخشی از آن به عدم توسعه انسانی در استان باز می گردد که خوشبختانه با تلاش نمایندگان مجلس در ادوار مختلف و پیگیری مقام های اجرایی خصوصا استاندار محترم هرمزگان اکنون تا حد زیادی موانع عدم توسعه انسانی در استان برداشته شده است.
بخش دیگری از عدم توسعه انسانی در جزیره قشم به عدم مشارکت نخبگان و تحصیلکردگان جزیره قشم در فرایند مدیریتی این منطقه باز می گردد، این مشکل نیز دلایل زیادی دارد که مهم ترین نتیجه آن، این است که طی آن به نسبت حجم جمعیت و میزان فارغ التحصیل در جزیره قشم، مشارکت بومیان جزیره چه در سطح مدیریت های کلان جزیره و چه در سطح بدنه کارشناسی ادارات بسیار اندک است .
بررسی آمار مدیریت ها در جزیره قشم نشان می دهد که نوعی محرومیت در مشارکت بومیان جزیره در مدیریت ها حاکم است که این امر سبب ناامیدی بسیاری از نخبگان جزیره و در نتیجه دور بودن آنها از فرایند تصمیم گیری در ادارات دولتی شده است .
تداوم این نوع از محرومیت در طول سال ها و دهه ها، سبب نوعی عقب ماندگی تاریخی در این حوزه شده است، بطوری که اکنون به سختی می توان اداره ای را در جزیره قشم یافت که مدیر آن از بومیان جزیره باشد.
در این شرایط ضرورت توجه به عدالت جبرانی برای حمایت از نیروهای متخصص بومی در جزیره یک ضرورت است، درعدالت جبرانی بجای نگاه مساوی به نیرو ها از نیروهایی که به هر دلیلی از عرصه مدیریت عقب مانده شده اند حمایت ویژه می شود تا این نیروها بتوانند با مشارکت خود در عرصه های مختلف به سطحی متعادل از ثبات مدیریتی دست یابند.
اجرای این نوع عدالت نیازمند اراده و پشتیبانی قوی است که بدون وجود این عوامل، فرایند عقب نگه داشتن نیروهای متخصص جزیره ادامه خواهد داشت و همچون گذشته شاهد این خواهیم بود که نیروهایی که تاکنون به کار گرفته شده اند بسیار انگشت شمار و پراکنده هستند و هیچ تناسبی با بار جمعیتی و میزان فارغ التحصیلان جزیره ندارد.
خوشبختانه ما با دولتی مواجه هستیم که اهتمام آن اجرای عدالت و توسعه انسانی در کشور است، از این رو در بسیاری از نقاط استان که درگذشته چنین مشکلی در آنجا حاکم بوده است، نخبگان این مناطق در سایه درایت و دوراندیشی مسئولان دولت توانسته اند تا حد زیادی مشکل خود را حل کنند، اما برخلاف این روند اصلاحی دراستان ، این مشکل همچنان در جزیره قشم پابرجاست .
وجود بیش از 60 اداره دولتی و سازمان منطقه آزاد و سایر نهادهای متعدد در جزیره قشم این انتظار را ایجاد می کند که مشارکت و استفاده از نیروهای بومی قشم در مدیریت این ادارات و نهادها به حد مطلوبی برسد و در برخی از نهادهای خاص و مهم تصمیم ساز در جزیره قشم مثل هیئت مدیره سازمان منطقه آزاد، از نیروهای بومی جزیره استفاده شود.
این مسئولیت هم برعهده نمایندگان دولت در استان قرار دارد که شعار عدالت در استفاده از نیروی انسانی را در عمل تحقق بخشند و هم بر عهده نمایندگان مجلس قرار دارد که با رای مردم این خطه به مجلس رفته اند، تا جزیره قشم به آینه ای از برابری و عدالت در استفاده از نیروی انسانی متخصص بومی تبدیل شود.
مشکل عدم بکارگیری نیروی انسانی بومی در مدیریت های جزیره قشم می تواند علل مختلفی داشته باشد. بخشی از این مشکل به حرکت برخی مدیران دولتی برخلاف جهت سیاست کلی دولت بر می گردد. یعنی با اینکه سیاست کلی دولت اجرای عدالت در مدیریت هاست، اما برخی مدیران دولتی با این که تحت شعار حمایت از دولت پست و مقام گرفته اند و مدعی هماهنگی با سیاست های دولت هستند، اما در عمل، سیاست یا مصلحت خود را پیش می برند، هرچند که این سیاست بر خلاف رویکرد کلی دولت باشد، متاسفانه ما در بسیاری از حوزه ها اکنون شاهد این دوگانگی و تضاد هستیم.
بخشی دیگر از این مشکل به تقدم مصلحت و منفعت فردی بر مصلحت اجتماعی و عمومی توسط برخی معتمدین بر می گردد، بطوری که در زمانی که این افراد در موقعیت مشاوره قرار می گیرند مصلحت عمومی به حاشیه می رود یا بخوبی طرح نمی شود.
به هر حال، وقتی پیگیری حل یک مشکل متولی مشخص یا با ثباتی نداشته باشد، بدیهی است که این مشکل بخوبی مطرح و حل نخواهد شد و اینگونه مشکلات در اکثر مناطق توسعه نیافته کشور امری مشهود است که متاسفانه در جزیره قشم نیز جزء عوامل بازدارنده توسعه انسانی محسوب می شود.
*فعال سیاسی و رسانه ای
نمایندگان اصولگرای باقی مانده از مجلس نهم در این جلسه رای اعتماد سعی کردند با طرح مسائل حاشیهای بازهم زمینه رای نیاوردن این سه تن را آماده کنند. نمایندگان مجلس دهم اما برخلاف اسلاف خود وارد این بازی نشدند و به دانش آشتیانی، صالحی امیری و سلطانیفر رای اعتماد دادند.
در جلسهسه شنبه اما اتفاق جالبی افتاد. نقوی حسینی نماینده مردم ورامین در مجلس در جریان مخالفت خود با دانش آشتیانی اعلام کرد او نماینده مجلس ششم بوده است و در سال 88 هم بازداشت شده است. دانش آشتیانی و مجلس ششم؟ این سوالی بود که بعد از سخنان او در ذهن اکثر کسانی که کمی با تاریخ سیاسی ایران آشنا هستند ایجاد شد. وزیر پیشنهادی روحانی کی نماینده بوده که نه خودش خبر دارد و نه دیگران.
این سخنان نقوی واکنش نمایندگان مجلس و شخص دانش آشتیانی را به همراه داشت. جعفرآبادی نماینده مردم رشت در واکنش به این سخنان گفت:« دانش آشتیانی اصلا نماینده نبود و هیچوقت بازداشت نشده است.» خود دانش آشتیانی هم گفت:« من نماینده دور ششم نبودم. من برای انقلاب نگرانم و برای دانشجوها و دانش آموزانم که ببیند کسی که اینقدر در راه انقلاب و مملکتش کار کرده میگویند بازداشت شده است. من یک روز هم بازداشت نشدهام. آقای نقوی مدرک بازداشت من را به هیأت رئیسه مجلس ارائه کند و اگر مدرکی نداشت از همین تریبون به مردم اعلام کند که ایشان بازداشت نشده است. این کار را نه برای من بلکه برای مردم انجام دهد.»
این اشتباه تاریخی نقوی حسینی باعث شد به یاد ماجرای استیضاح عطاالله مهاجرانی بیفتیم. در جریان استیضاح وزیر ارشاد دولت اصلاحات در اردیبهشت سال 78، سید محمد حسینی نماینده مردم رفسنجان در مجلس پنجم که بعدها از سوی احمدی نژاد به وزارت ارشاد رسید اعلام کرد که خانم «سیمین بهبهانی» شاعر چرا مورد حمایت و تقدیر مهاجرانی قرار گرفته است.
این اشتباهات از سوی مردم عادی شاید قابل پذیرش باشد اما از نمایندگان مجلس چنین اشتباهاتی اصلا قابل پذیرش نیست. اشتباه سید محمد حسینی در دهه 70 اتفاق افتاد در زمانی که رسانه ها این گونه فراگیر نبودند اما باید از آقای نقوی حسینی پرسید در عصر ارتباطات و امکان جست و جوی اینترنتی چگونه چنین اشتباه مهلکی را مرتکب شدهاید؟
شاید بهتر است نمایندگان محترم مجلس در مشاوران خود تجدید نظر کنند. آیا واقعا میشود پذیرفت فردی که یک بار به عنوان وزیر معرفی شده است و سوابقش یک بار از بالا تا پایین مورد بررسی قرار گرفته است آن هنگام بازهم گفته میشود آشتیانی نماینده مجلس ششم بوده است و تشخیص ندهد پدرش نماینده دوره اول مجلس بوده است.
امیدواریم نمایندگان مجلس حداقل طرحها و لوایح مطرح شده در کمیسیونهای مجلس را با دقت و بررسی کامل بخوانند تا حداقل در بحث قوانین مجلس دچار این اشتباه نشویم. البته باید گفت در موارد متعددی دیده شده است که نماینده ای امضای خود را از پای برگه طرحی پس گرفته است به این دلیل که قبل از امضا آن طرح نخوانده بوده است.
منبع: عصر ایران؛ مصطفی داننده
مدیرعامل منطقه آزاد تازه تاسیس غرب جزیره قشم، با توجه به وعدههای عملی نشده منطقه آزاد قشم در 25 سال گذشته، بخشی از وعدههای این منطقه آزاد را (داوطلبانه) تقبل میکند.
به گزارش سرویس خبری روزنامه روزگار ما از سال1400، این مدیرعامل از راهاندازی ناوگان هوایی و زمینی در غرب جزیره قشم خبر داد.
او گفت: بزودی 64 فروند هواپیما و تعدادی اتوبوس(وی ای پی) به ناوگان مسافری غرب جزیره افزوده خواهد شد. گفته میشود این تعداد وسائط نقلیه برای جابجایی شهروندان سازمان منطقه آزاد غرب جزیره به سمت سازمان منطقه آزاد قشم در نظر گرفته شده است.
مدیرعامل افزود: این جابجایی برای تبادل فرهنگی بیشتر شهروندان این دو منطقه آزاد انجام میشود تا از پتانسیلها و ظرفیتهای فرهنگی و گردشگری همدیگر بازدید کنند.
او گفت: روستائیانی که برای امور شخصی و یا مراجعات اداری و یا درمانی به دلیل بالا بودن کرایهها، خیلی وقت است، موفق به آمدن به مرکز شهرستان نشدهاند، میتوانند هر روز راس ساعت هفت صبح در کنار جادههای غرب جزیره(که طبق یکی از همان وعدهها به زودی تبدیل به بزرگراه خواهد شد) منتظر سرویسهای جدید این ناوگان هوایی و زمینی بنشینند.
وی افزود: آشنایی شهروندان منطقه آزاد غرب با شهروندان منطقه آزاد شرق باعث نهادینه شدن فرهنگ صبوری در بین شهروندان میشود و این نقطه قوتی برای مدیریت ما محسوب خواهد شد.
او گفت: این شیوه آشنایی با صبوری مردم قشم به شهروندان غرب میآموزد که در قبال هر قول و وعدهای که از سوی مدیرعامل داده میشود ذوقزده نشوند، بلکه یک سیکل 25 ساله یا بیشتر باید طی شود تا ببینیم زیرساختهای لازم برای قولهایی که پشت سر هم داده میشود وجود دارد یا فاقد این زیرساختهاست، به هر حال به آنها میفهماند که هر قولی الزاما قابلیت اجرایی ندارد، بلکه بسیاری از وعدههای ما در مناطق آزاد آناً از ذهنمان میگذرد و طبعا شاخصهای استاندارد یک قول به معنای واقعی کلمه ندارد و این را از همین آغاز شروع بهکار منطقه آزاد میخواهیم به آنها تفهیم کنیم تا فرایند توسعه را در این منطقه سرعت ببخشیم.
او گفت: یکی از چالشهای ما برای توسعه منطقه آزاد غرب جزیره عجول بودن مردم است که یکشبه میخواهند مثل مردم قشم ثروتمند شوند که این غیرممکن است و نیاز به طی یک فرایند توسعهای دارد و کمی زمانبر هست.
وی حداقل این بازه زمانی را 25 سال اعلام کرد و حداکثر تا بیانتها تخمین زد. با این حال او گفت: ما از مردم میخواهیم که در فرایند توسعه نقشآفرینی کنند و بدانند قول و وعدههایی که داده میشود بالاخره روزی عملیاتی خواهد شد.
وی افزود: ما به حدی به این مقوله پایبندیم که به قول معروف سرمان برود قولمان نمیرود!
وی تبیین کرد: ما در وفای به قول خویش آنچنان حساسیت داریم که نه تنها وعدههای خود را عملی میکنیم بلکه وعدههای سازمان منطقه آزاد قشم (و حتی سایر مناطق آزاد) را هم به گردن میگیریم.
او گفت: هرچند وعدههای منطقه آزاد قشم بر گردن ما سنگینی خواهد کرد با این حال به برخی از آنها ورود میکنیم.
وی افزود: احداث پل خلیج فارس از آن دست قول و وعدههایی است که قرار است ما به جای منطقه آزاد قشم نقشآفرینی کنیم و تا سه سال آینده به مردم تحویل بدهیم.
وی در ارتباط با وعدههای خاص منطقه آزاد غرب جزیره گفت: ما تربیت مدیران آینده منطقه آزاد غرب جزیره را از مهد کودکها شروع میکنیم تا این نونهالان در آینده تبدیل به مدیران توانمند بومی برای اداره منطقه آزاد غرب جزیره شوند.
وی اذعان کرد: اگرچه امروز نیز غرب جزیره از نیروهای تحصیلکرده فراوانی برخوردار است که هر کدام میتوانند در جای جای کشور، منطقه آزادی دیگر برای خود تاسیس کنند، ولی استفاده از این نیروها ظلم آشکار به نسلهای آینده است چرا که باعث هدررفت انرژی آنها خواهد شد و این درمغایرت با توسعه پایدار است.
وی تاکید کرد: ما در حال حاضر از این پتانسیل عظیم یعنی نخبگان و تحصیلکردگان(موجود) به همراه مدارک تحصیلیشان، برای موزههای مردمشناسی غرب جزیره استفاده میکنیم تا باعث جذب گردشگر شود چون گردشگر و توریست به عنوان ثروت خالص و صنعت بدون دود جهان شناخته میشود.
وی افزود: ما نه تنها در بحث گردشگری بلکه در سایر صنایع پتروشیمی و نفت و گاز نیز سرمایهگذاری خواهیم کرد و به نیروی تربیت شده(!) برای اداره منطقه آزاد نیاز پیدا خواهیم کرد.
این مدیرعامل قول داد که از این به بعد هیچ ساحلی در جزیره قشم به فروش نخواهد رفت؛ او همچنین گفت: من به شما قول میدهم که عدهای از سرمایهگذاران خارجی به ما قول دادهاند که در غرب جزیره سرمایهگذاری کنند؛ آنها به ما قول دادهاند و ما به شما قول میدهیم که این مهم، محقق خواهد شد و شما به ما قول بدهید که صبور باشید و ما مجددا قول میدهیم که روزهای خوش توسعه و صنعت و اقتصاد منطقه آزاد در راه است، و شما قول بدهید که قول ما را باور کنید!
به گزارش سرویس خبری سال1400، پس از اعلام تاسیس منطقه آزاد در غرب جزیرهی قشم ساختمانهای دوبی به لرزه در آمدند و جبلعلی رسما اعلام ورشکستگی کرد؛ جزیره لنکاوی در مالزی فعالیتهای تجاری خود را متوقف کرد و سنگاپور با نگرانی چشم به تحولات اخیر در غرب جزیرهی قشم دوخته است. در میان شگفتی ناظران بینالمللی، سازمان منطقه آزاد قشم، با بیتفاوتی نسبت به تحولات اخیر، به کار خود ادامه میدهد.
برخی میگویند سکوت منفعلانه منطقه آزاد قشم در برابر تحولات غرب جزیره که دنیا را به تلاطم انداخته، سکوت معناداری است که خبر از پنهانکاری لایههای مرموز این سازمان میدهد. برخی معتقدند منطقه آزاد قشم در برابر این رقیب نوظهور، حرفی برای گفتن ندارد مخصوصا اینکه منطقه آزاد قشم سالهاست ورشکست شده و دچار روزمرهگی گشته است و تاسیس یک منطقه آزاد جدید هیچ تهدیدی برای یک بنگاه ورشکسته محسوب نمیشود. آنها استدلال میکنند منطقه آزادی که خزانهاش خالی شده و هزینههای جاریاش را از مردم و فروش سرمایههای ملی و محلی اخذ میکند، اگر نگوییم کاملا ورشکست شده، دستکم میتوان گفت دچار روزمرهگی شده است. اینان در ادامه به اخذ غیر اخلاقی عوارض تردد از بومیان که بارها مورد اعتراض بزرگان واقع شده، و نیز فروش اراضی و سواحل بکر، اشاره و از جمله مصادیق ورشکستگی منطقه آزاد قشم عنوان میکنند. اگر درج آگهیهای فروش زمین و ساحل و اموال منطقه آزاد در روزنامهها(ی خارج از حوزه هیئت نطارت) را نیز به آن اضافه کنیم این مصداقها نمود عینی بیشتری می یابند.
با این حال اختلافات شدیدی بین مدیران مناطق آزاد چین پدید آمده و اینکه آیا منطقه آزاد غرب جزیره میتواند برای آنها نیز رقیبی جدی به شمار آید یا نه، اختلاف نظر جدی وجود دارد. برخی از چینیها با استناد به اینکه منطقه آزاد جدید غرب جزیره، الگوی خود را در توسعهی اقتصادی منطقه آزاد قشم میداند، اظهار امیدواری کردهاند که نه تنها با رقیبی جدی مواجه نیستند بلکه بازار جدیدی برای جنسهای بنجل چینی به وجود آمده است که میتواند باعث افزایش تولید کارخانههای چینی و اشتغالزایی بیشتر آنها شود.
اگرچه مدیرعامل منطقه آزاد غرب جزیره پیشتر اعلام کرده بود که هدفش از تاسیس این منطقهی آزاد رقابت با جبلعلی، لنکاوی و منطقه آزاد قشم است، با این حال مناطق آزاد دنیا را نگران کرده است بهخصوص مدیران عامل مناطق آزاد سنگاپور و چین که هنوز با نگرانی به این تحولات چشم دوختهاند. به طوری که گفته میشود مدیران عامل این مناطق آزاد تا اطلاع ثانوی فعالیتهای تجاری خود را به حالت تعلیق در آوردهاند و حتی خبرهای تایید نشده حکایت از استعفای مدیرعامل لنکاوی دارد.
در حالی که دنیا در اثر تحولات اقتصادی غرب جزیرهی قشم در بهت و حیرت فرو رفته و حرکتهای مدیرعامل این منطقهی آزاد را لحظه به لحظه دنبال میکنند، برخی شاهدان محلی، مدیرعامل منطقه آزاد غرب جزیره را همراه با هیئت اماراتی در سواحل برخی روستاهای جزیره مشاهده کردهاند. خبرهای پشت پرده حکایت از تعامل این مدیرعامل با مدیر عامل جبلعلی میدهد در حالی که مدیرعامل غرب در یک مصاحبهی زندهی تلویزیونی از تعامل به عنوان خط قرمز خود یاد کرده و گفته نه تنها حاضر به تعامل با جبلعلی نخواهم شد بلکه با شوراهای جریزه نیز تعامل نخواهم کرد.
یکی از مدیران اقتصادی جبلعلی فاش ساخته که این منطقهی آزاد از رقابت با منطقه آزاد غرب جزیره هراسی ندارد، وی گفت: منطقه آزاد قشم نیز در 25 سال گذشته و در آغاز تاسیس، قصد رقابت با ما داشت ولی امروز خود به این نتیجه رسیدهاند که قشم عملا قابل مقایسه با جبلعلی نیست، او اذعان کرد: ما با سیاستهای خود موتور محرکهی منطقه آزاد قشم را در 25 سال گذشته از حرکت انداختیم و از این تهدید به عنوان فرصت استفاده کردیم؛ وی تبیین کرد: این منطقهی آزاد که در 25 سال پیش به عنوان رقیب جدی ما در بازارهای جهانی به شمار میرفت به سمتی هدایت شد که منجر به آبادسازی دوبی گشت و از این رهگذر منافع سرشاری به تبع سرمایهگذاری مدیران و مسئولان مناطق آزاد و سایر مدیران و مسئولان کشور در دوبی، نصیب ما به عنوان کشور دوست و برادر شد؛ وی افزود: ما با این ترفند انگیزهی رقابت را در آنها از بین بردیم به طوری که آنها هیچگاه نیازی برای توسعهی قشم در خود احساس نکردند. وی خاطر نشان کرد: امروز، قشم پس از گذشت 25 سال به جایی تنزل یافته که مدیرانش اذعان میکنند که قابل مقایسه با جبلعلی نیست.
وی در ادامه با اظهار نگرانی افزود: حال پس از گذشت 25 سال با ظهور منطقه آزاد غرب جزیره، ما بار دیگر در یک وضعیت تاریخی قرار گرفتهایم؛ و حال این پرسش پیش روی سیاستپردازان اقتصادی ما قرار گرفته که آیا مدیران منطقه آزاد جدید نیز حاضر به سرمایهگذاری در کشور ما هستند یا طبق آنچه در ظاهر بیان میکنند، خواهان رقابت با ما میباشند! وی افزود: تا زمانی که آنها به این سوال ما پاسخ روشنی ندادهاند، آیندهی اقتصادی کشور ما در هالهای از ابهام قرار دارد. با این حال مدیرعامل سازمان منطقه آزاد غرب جزیرهی قشم، از عدم تعامل با کشورهای بیگانه سخن گفته است؛ وی دیدگاهش در مورد تعامل به حدی افراطی و غیرقابل نفوذ است که گفته در بحث تعامل نه تنها با جبلعلی و لنکاوی بلکه با شوراهای غرب جزیره نیز قصد تعامل ندارد؛ وی درباره شهر قشم انعطاف از خود نشان داده و گفته است با این حال فرمانداری و شورای شهر قشم میتوانند در حوزه 300 کیلومتری منطقه آزاد قشم(!) کاملا از اختیارات وزارت کشوری خود برخوردار باشند.
آنچه در این میان بیش از هرچیزی دنیا را در حیرت فرو برده، دیدگاه مدیرعامل غرب، در ارتباط با عدم تعامل با شوراها و دهیاریهای غرب جزیره است که میتواند نشان دهد به هیچ روی او اهل تعامل با مناطق آزاد دنیا نیست و جدی جدی قصد رقابت دارد.
علیرغم همهی این اخبار ضد و نقیض و آنچه در ظاهر رخ مینماید، جلسات پشت پرده هیئت اماراتی با مدیرعامل منطقه آزاد غرب جزیره است که کارشناسان محلی را نگران کرده است؛ کارشناسان میگویند با توجه به اینکه منطقه آزاد غرب جزیره الگوی خود را در بحث توسعه، منطقه آزاد قشم اعلام کرده، این نگرانی وجود دارد که آنها ماموریت خود را در غرب جزیره بر خوردن زمین متمرکز کنند و بهجای توسعهی قشم اقدام به سرمایهگذاری مجدد در دوبی نموده و محرومیت غرب جزیره پس از گذشت 25 سال دیگر (کماکان) بر زمین بماند.
ايرج اعتمادي
ماجرا از انتشار چند فیش حقوقی در شبکههای اجتماعی و سپس رسانهها شروع شد؛ فیشهایی با مبالغ کلان و از همان جا دریافتی برخی مدیران دولتی، وصف «نجومی» یافت. قضیه از این قرار بود که بر مبنای برخی قوانین، میزان حقوق و مزایای دریافتی برخی مدیران، سر به دهها میلیون تومان میکشید و همین «غیرمتعارف» بودن حقوق، هر سه قوه را با تاکیدات رهبر انقلاب برای اصلاح این روند پای کار آورد.
چندی بعد اتفاقی مشابه این بار در حوزه شهرداری تهران و شورای شهر رخ داد و با انتشار استعلامی که سازمان بازرسی کل کشور انجام داده بود، مطرح شد که برخی مدیران شهرداری و تعدادی از اعضای شورای اسلامی شهر تهران، املاکی میلیاردی با تخفیفهای چشمگیر دریافت کردهاند. در این قضیه، مدیر سایت منتشرکننده این مطلب بازداشت شد و در عین حال رئیس قوه قضائیه به عنوان عالیترین مقام قضایی کشور اعلام کرد که بدون توجه به گرایشات و دستهبندیهای سیاسی به این موضوع رسیدگی خواهد شد.
هنوز جوهر این مطلب خشک نشده، انتشار تصاویر چند چک 20 میلیونی این بار مداحان را هدف قرار داد و برخی رسانهها نوشتند که شهرداری تهران به این مداحان پول داده که علیه شهرداری در ایام محرم سخنی نگویند. موضوعی که محمدرضا طاهری یکی از مداحان نام برده شده در این ماجرا آن را تکذیب کرد و یکی از مهمترین دلایلش برای تکذیب هم این بود که چک باید در وجه اشخاص با نام شناسنامهایشان باشد و این در حالی است که دو تن از مداحان نام برده شده در این ماجرا یعنی سعید حدادیان و محمود کریمی، نامهای شناسنامهای دیگری دارند و بر این مبنا این تصاویر جعلی است.
بدون تردید، موضوع حقوقهای نجومی، املاک نجومی و چکهای نجومی موضوعاتی است که احتمال صدق و کذب در آنها وجود دارد و در جای خود قابل پیگیری است. وظیفه دستگاههای نظارتی و قوه قضائیه هم دقیقا همین است که عادلانه به این موارد رسیدگی کنند. اما نکتهای که معمولا قابل رسیدگی نیست و تنها با قضاوت «وجدان» بر مبنای قانونی به نام «اخلاق» و «شرع» میتوان آن را بررسی کرد، اتهامزنیهای نجومی است.
اگر چه امروز با توسعه شبکههای اجتماعی و دسترسی آسان به رسانهها، میزان شفافیت اطلاعات به ویژه در حوزههای مالی افزایش یافته است اما همه ما چه زمانی که به عنوان یک کاربر ساده مشغول فوروارد کردن هر پیام تلگرامی بدون توجه به راست و دروغ بودن آن هستیم و چه زمانی که به عنوان اصحاب رسانه، رسالت حرفهایمان ایجاب میکند در جهت آگاهیبخشی گام برداریم، بد نیست لحظهای این موضوع را در ذهن خود مرور کنیم که تاثیر یک مطلب در سطح جامعه و افکار عمومی چیست؟
وقتی این گزارهها را بدون تحلیل و واکاوی دقیق در ذهن جامعه تقویت میکنیم که «مدیران دولتی حقوقهای میلیونی میگیرند»، «شهرداری به مدیران خود املاک میلیاردی میدهد» و «مداحان حقالسکوت میگیرند»، واقعا در حال ترسیم چه جامعهای هستیم و دقیقا چه تصویری از محیط پیرامونی خود به جهان ارائه میکنیم؟ در چنین شرایطی وقتی یک شهروند به راحتی میگوید «توی این مملکت همه دزدن»، باید بپذیریم که مخاطب او، خود آن شهروند و حتی من و شما و خانوادههایمان هم هستیم، چون در دایره «همه» قرار میگیریم. در چنین وضعیتی که خودمان با دست خودمان چهرهای کریه از جامعه خود ترسیم میکنیم، دیگر نباید رگ غیرتمان متورم شود، وقتی آن جوان سعودی وهابی از تریبونی رسمی، کشور ما را با این سابقه تاریخی و فرهنگی و تمدنی و جوانان و مسئولانمان را عقبمانده و بیکار و فاسد میخواند.
هیچکس منکر لزوم اطلاعرسانی نیست. کسی هم اجازه محدود کردن آزادی بیان را ندارد. وظیفه رسانهها هم اطلاعرسانی و آگاهیبخشی است اما چگونه؟ «آگاهی» یعنی اطلاع داشتن از امری «واقعی». بنابراین امور انتزاعی و وهم و گمان و ظن به این ساحت مقدس راه ندارد و علاوه بر آن، فساد افرادی از یک قشر را نمیتوان به کل افراد آن قشر تعمیم داد. حقوقهای میلیونی پدیده زشت و خطرناکی بود اما این یعنی «همه مدیران دولتی دزد هستند؟». املاک نجومی برای جامعهای که یک زوج جوان در آن سالها باید بدوند تا فقط پول پیش یک خانه اجارهای را جور کنند، امر دردآوری است اما بر مبنای یک استعلام میتوان حکم به بذل و بخشش غیرقانونی از اموال عمومی داد و به فرض که اصلا صحت داشته باشد این به معنای «فاسد بودن همه مدیران شهری و اعضای شورای شهر» است؟ به برخی مداحان شاید به واسطه ترویج برخی مفاهیم غیرمستند دینی یا بعضی موضعگیریهای سیاسی خارج از حدود اطلاعات و وظایفشان بتوان انتقاد کرد و کسی هم با این قبیل انتقادات مشکلی ندارد اما آیا باید برای بهرهبرداریهای سیاسی و با جعل و دروغ، همه افراد این قشر را که به نوعی وابسته به دستگاه عزای حسینی هستند و مردم ما به واسطه حساسیت روی موضوع عاشورا و کربلا و حضرت اباعبدالله الحسین (ع) هر آن چه را به این تشکیلات وابسته است محترم میدانند، هدف اتهامات مالی قرار دهیم تا این نتیجه را بگیریم که «همه مداحان جیرهخوار حکومت و ... هستند» و به این ترتیب علاوه بر اعتماد عمومی، اعتقاد عمومی را هم در معرض تهدید قرار دهیم؟
اگر مقصود رسانهها و همه ما به عنوان شهروندان مسئول، از انتشار برخی مطالب، اصلاح امور است، شاید این ایام عزیز عزا و بکاء برایمان فرصت خوبی برای بازاندیشی این معنا باشد که این حجم از احترام و تعظیم جهان به جایگاه والای جوانمردی همچون حسین ابن علی (ع) ناشی از آن است که آن یگانه هستی، اصلاح را به طریقی مردانه با مایه گذاشتن از جان و مال و خانوادهاش دنبال کرد، نه با پروندهسازی و جعل و دروغ و اتهامات بیاساس.
و فراموش نکنیم که روزی این سونامی اتهامزنی دامن خود ما را هم خواهد گرفت. به قول بزرگی «سعادت میوه اعتماد است.» با دست خودمان سعادت را از صفحه زندگی اجتماعی خود حذف نکنیم.
ایسنا - حسامالدین قاموسمقدم
در حالی به اتمام دوره چهارساله دولت یازدهم نزدیک می شویم که این دولت با چالش هایی بزرگ مواجه است. چالش هایی که دولت در ابتدا وعده رفع آن را داده بود، ولی اکنون به دلیل موانع موجود برای تحقق آن، فرصتی برای منتقدین و مخالفین فراهم شده است تا کارآمدی دولت را زیر سوال ببرند و وعده بازگشت به دوران قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم را بدهند.
وجود این چالش ها در سطوح عوام و لایه های زیرین جامعه، شرایط شکننده ای را بوجود آورده است. قدرت اقناعی دولت نیز تاکنون متوجه نخبگان جامعه بوده و نتوانسته عوام را شامل خود کند.
اولین چالش مهم، رکود اقتصادی حاکم بر کشور است. دولت به رغم اینکه توانسته برجام را به سرانجام برساند، اما کشور هنوز بطور کامل از مزایای برجام بهره مند نشده است. عدم اعتماد اقتصاد جهانی به ساختار اقتصادی ایران سبب شده که به رغم برداشته شدن موانع حقوقی، باز هم ورود سرمایه به اقتصاد ایران با تردید همراه باشد.
مسأله ورود کالا، تعطیلی کارخانه ها، بحران کشاورزی به دلیل خشکسالی و تعطیلی تجارت مرزی و بیکاری مرزنشینان، مسأله اشتغال و تأمین شرایط حداقلی زندگی بخش های زیادی از جامعه مشکل اساسی پیش پای دولت است.
رکود اقتصادی حاکم فشار زیادی را بر مردم خصوصاً قشر متوسط و پایین جامعه وارد کرده است و این در حالی است که دولت مصمم است به هر قیمت ممکن تورم را کنترل نماید ولو به قیمت رکود اقتصادی، زیرا مهار تورم را در دراز مدت اقدامی اساسی در مدیریت اقتصاد ایران می داند.
مهار تورم زمان بر و نیازمند استقامت مردم است، این در حالیست که دولت برای فروش نفت خود با قیمت مناسب مشکل دارد و این امر تأمین هزینه های جاری کشور را با مشکل مواجه ساخته است.
هر چند که اقتصاددانان این شیوه را به نفع اقتصاد کشور می دانند، اما در کوتاه مدت شاهد کاهش درآمد مردم و رکود بازار هستیم که نتیجه آن فشار اقتصادی بر اقشار مختلف جامعه است.
در چنین شرایطی بخش های زیادی از مردم ناامیدانه به دنبال روزنه ای هستند که شرایط اقتصادی خودشان را کمی بهبود ببخشد، لذا شعار رهایی از رکود و افزایش درآمد مردم از سوی هر کاندیدایی که در انتخابات ریاست جمهوری مطرح شود با استقبال اجتماعی مردم مواجه خواهد شد.
سطح نیازمندی عمومی لایه های پایین جامعه در حدی است که بعید است قدرت استدلال نخبگان و اقتصاددانان بتواند آن را برای عموم توجیه کند.
دومین چالش مهم دولت، بحران مدیریت انسانی است. هنوز بسیاری از مدیران دولت قبل متولی امور هستند یا در وزارتخانه ها این نیروها هستند که ساختار قدرت را در دست دارند. این در حالی است که رأی مردم به دولت روحانی برای تغییر رویه قبل بوده است و هنگامی که مردم می بینند دولت از تغییر این رویه ناتوان است، از کارآمدی دولت و توان آن برای تغییر ناامید می شوند.
ناامیدی از تغییر، احساس بی تفاوتی به جامعه می دهد و این همان شرایط مطلوب رقبای دولت است تا نشان دهند رأی دادن به یک دولت میانه رو اما ناتوان تغییری در زندگی مردم ایجاد نمی کند.
این ناامیدی در غالب سطوح اعم از جوانان، بانوان، اقلیت های مذهبی و ... که رای آنها به دولت فعلی بوده، دیده می شود. هرچند که دولت مدعی است در راه حقوق این اقشار تلاش زیادی کرده است و ممکن است نخبگان این اقشار این تلاش دولت را تایید کنند، اما این تلاش ها در حدی نتیجه نداده است که بدنه اصلی رأی دهندگان به دولت را، خصوصا در سطوح عوام، راضی نگه دارد.
سطوح پایین جامعه به کارآمدی مدیران فعلی در این خصوص نگاه می کنند و چون این کارآمدی را بطور ملموس احساس نمی کنند، نتیجه این می شود که اصل توانایی دولت زیر سئوال می رود.
فقط در حوزه اقلیت های مذهبی (اهل سنت)، اهل سنت در ایران بیشترین رأی را به دولت داده اند تا آنجا که بدون رأی حداکثری آنها موفقیت دولت در دور اول انتخابات ریاست جمهوری ممکن نبود. اما این قشر عظیم اکنون می بینند که در بسیاری از حوزه ها دولت از تحقق وعده هایش ناتوان است و در بخش های زیادی از دولت، همان مدیران دولت قبل، با روش دولت سابق با گروه های اقلیت برخورد می کنند و صدای آنها نیز در جایی شنیده نمی شود. این مشکل در خصوص دیگر اقشار رأی دهنده به دولت که نقش اساسی در موفقیت دولت در انتخابات داشتند، دیده می شود. نتیجه چنین نارضایتی، ناامیدی از کارآمدی دولت در حوزه هایی است که به تحقق حقوق اقشار مختلف جامعه مربوط می شود.
تداوم این شرایط به معنای ریزش آراء از بخش هایی از جامعه است که در دور قبل انتخابات ریاست جمهوری به این دولت رأی داده اند و اکنون نسبت به فضای ملی و حل مشکلات حقوق شهروندی به مرحله بی اعتمادی یا بی تفاوتی رسیده اند.
دولت در زمان باقیمانده باید با اراده بیشتر در جهت تحقق وعده های خود گام بردارد و روزنه های امید را در سطوح مختلف جامعه بشکافد.
اگر دولت نتواند در مدت باقیمانده تا زمان انتخابات ریاست جمهوری برای این دو چالش فکری اساسی بکند، این چالش به ناامیدی بدنه اصلی رأی دهنده به دولت روحانی و ریزش اساسی رأی دولت فعلی ختم خواهد شد.
* فعال سیاسی در هرمزگان
پیشداوری در مورد رفتار، گفتار و حتی نیت و اندیشه دیگران آسیبی رفتاری است که رواج آن پیکر فکری و روانی اعضای جامعه، روابط بین فردی و مدنی را می خراشد؛ منشی که نه بر اساس منطق و واقعیت بلکه اغلب بر پایه مجموعه ای از پیش فرض ها و گمانه زنی ها ناصواب شکل می گیرد.
پیشداوری و قضاوت نابجا پیامدهایی چون تبعیض، تحقیر و برچسب زدن به افراد را به دنبال دارد. برخی افراد تا اندازه ای در اندیشه قضاوتگر خود غرق می شوند که دست به نیت خوانی هم می زنند؛ رویکردی که جامعه را از مدار انصاف و میانه روی دور می کند. این در حالی است که بیشتر روانشناسان و جامعه شناسان، انسان را از سنجش زودهنگام دیگران منع کرده اند. آنان در مورد پیامدهای منفی این نوع نگرش برای روحیه و روان انسان ها و نیز روابط اجتماعی و خانوادگی افراد هشدارهای جدی داده اند.
روانشناسان بر این باورند که افراد بهتر است به جای تقویت حس بدبینی در خود و برچسب زنی به دیگران، گذشت را تمرین کنند و نگاهی خوشبینانه به رویدادهای پیرامون خود داشته باشند زیرا در گیرودار رفتار قضاوتگرانه، آرامش درونی و مثبت اندیشی از انسان هر روز دورتر و دورتر می شود.
بزرگان دینی، فیلسوفان و ادیبان بزرگ جهان نیز در فرهنگ ها و منظومه های فکری مختلف همواره این رفتار را ناپسند و مردود شمرده اند. در این باره، حضرت علی (علیه السلام) پیشوای نخستین شیعیان، فرموده است قضاوتی که با تکیه بر ظن و گمان باشد، از عدالت برکنار است. حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پیروانش را از قضاوت نابجا درباره دیگران چنین باز داشته است: درباره دیگران قضاوت نکنید تا مورد قضاوت قرار نگیرید. همان طور که شما دیگران را محکوم می کنید خودتان نیز محکوم خواهید شد. چرا پَرکاهی را که در چشم برادرت هست می بینی، ولی در فکر چوب بزرگی که در چشم خود داری نیستی؟ «نظامی گنجوی» شاعر بزرگ قرن ششم هجری، در «مخزن الاسرار» خود درباره این رهنمود پیامبر آیین مسیحیت سروده است: چون به سخن نوبت عیسی رسید/ عیب رها کرد و به معنی رسید ...عیب کسان منگر و احسان خویش/ دیده فرو بر به گریبان خویش.
شماری از نویسندگان و متفکران جهان هم درباره زشتی پیشداوری و قضاوت ناصحیح قلم زده اند. «وین دایر» نویسنده نام آشنا و تاثیرگذار آمریکایی در نفی قضاوت نادرست نوشته است: با قضاوت کردن درباره دیگران، در حقیقت به بیان و شرح خود می پردازید. به باور این نویسنده تفاوت کسی که زیبا به نظر می رسد و کسی که جذاب نیست، در نوع پیشداوری ما است. هیچ کس روی این کُره زشت نیست؛ مردم تصمیم می گیرند برخی چیزها را زشت بپندارند. «مادر ترزا» راهبه کاتولیک آلبانیایی تبار و برنده جایزه صلح نوبل که به خاطر خدمات انسان دوستانه اش از شهرت و محبوبیت جهانی برخوردار است در این باره می گوید: اگر به قضاوت مردم بنشینی، دیگر زمانی برای دوست داشتن آنان نخواهی داشت.
قضاوت نادرست، متهم کردن دیگری و برچسب زدن های مختلف در امثال ملیت های گوناگون چنین نکوهیده شده که فرانسوی های می گویند «اگر یک مقصر، بی گناه دانسته شود بهتر از این است که یک بی گناه، محکوم شود». «انسان باید کلاهش را پیش خودش قاضی کند» هم مثلی ایرانی است که بارها آن را شنیده ایم.
دیدگاه های گوناگونی در زمینه ریشه های بروز پیشداوری بیان شده است که از آن جمله، تنگی عرصه نقد و ظرفیت اندک نقدپذیری، کم صبری، کوتاهی زمان میان تفکر تا قضاوت و کمبود مثبت اندیشی در جامعه را می توان نام برد. در میان این عوامل، برخی نقش مستقیم و شماری کارکردهای نامستقیم در ایجاد و بازتولید پیشداوری دارند. به عنوان مثال در فضای تنگ نقد و ضعف نقدپذیری، بیان شفاف انگاره ها و دیدگاه ها با دشواری روبرو شده و خواه، ناخواه افراد به سمت گمانه پروری ناصواب سوق می یابند.
در این زمینه اما راهکارهایی برای جلوگیری از پیدایش و بازتولید پدیده قضاوت نابجا مطرح شده است؛
الف- ایجاد فضای نقد و گفت وگوی مسالمت آمیز و دوستانه در جامعه، خانواده و به طور کلی در تعامل میان انسان ها می تواند تا سطحی از میزان قضاوت های ناآگاهانه و پیشداوری ها بکاهد. وجود فضای نقد در مناسبات میان افراد در خانواده، مدرسه، دانشگاه، محیط شغلی و دایره دوستان و همچنین کنار رفتن سایه ترس از فراز ابراز نظر، بی شک می تواند مانعی پیش روی قضاوتگری نابجا ایجاد کند.
ب- کاهش آستانه تحمل، کم صبری و کوتاهی زمان میان تفکر تا تصمیم گیری و قضاوت، یکی دیگر از چالش های دامنگیر افراد قضاوتگر است. این افراد باید در برخورد با شرایطی که آنان را متمایل به قضاوت در مورد دیگران می سازد، به تمرین صبوری، شکیبایی و تفکر بپردازند و مهارت هایی را در این زمینه بیاموزند.
ج- گذشت کردن و بهره گیری از نگاه خوشبینانه به برخی موقعیت ها که ممکن است حس بدبینی را در افراد تشدید کند، راه دیگری برای کاهش برخوردهای قضاوتگرانه است. نبود روحیه بخشش و نداشتن تفکر مثبت، از دیگر عللی است که افراد را در دام قضاوتگری می اندازد. البته به باور صاحبنظران در مثبت اندیشی نیز نباید راه افراط را پیش گرفت چرا که در برخی موارد مثبت اندیشی مطلق ما را در قضاوت به اشتباه خواهد انداخت؛ همان گونه که منفی انگاری مطلق قضاوت انسان را مختل می کند.
کوتاه سخن آنکه، قضاوت نادرست و نابجا در بسیاری از موارد منجر به سوء تفاهم، رنجش خاطر خود و دیگران و تصمیم گیری های اشتباه می شود؛ موضوعی که می تواند تاثیر منفی و جبران ناپذیری در روابط میان افراد بگذارد. از این رو، بهتر آن است افرادی که روحیه قضاوتگرانه دارند به آموختن مهارت هایی برای خروج از فضای پیشداوری منفی نگرانه در مورد دیگران بپردازند و بکوشند با گفت وگو و تعاملِ مثبت، ابهام های ایجاد شده در روابط خود با دیگران را بزدایند. دستیابی به این مهم اما نیازمند بالا بردن میزان صبر، تحمل و نقدپذیری در جامعه است. در این پیوند، رسانه ها، مسوولان فرهنگی و نهادهای گوناگون جامعه چون خانواده، مدرسه و دانشگاه از کودکی تا بزرگسالی در شکل گیری این پیش زمینه ها نقش به سزایی دارند.
منبع : ایرنا - مهتاب افشین نسب
یکی از برنامه های انتخاباتی دولت روحانی که سبب اقبال گسترده جامعه اهل سنت از آن گردید، برنامه و شعار استفاده از نیروهای شایسته و توانمند اقوام و مذاهب ایران اسلامی در پستها و مناصب مدیریتی کشور بود. بررسی عملکرد دولت آقای روحانی از آغاز تاکنون در این خصوص، رضایت نسبی جامعه اهل سنت ایران را بهمراه داشته است. مدعای این گفتار، همراهی مدبرانه، سنجیده و قابل تحسین استاندار محترم هرمزگان با رویکرد انتخاباتی دولت تدبیر و امید جهت استفاده از نیروهای شایسته و توانمند جامعه اهل سنت در هرمزگان در جایگاه کلیدی رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی هرمزگان، فرمانداران، بخشداران و سایر روسای انتصابی از جامعه اهل سنت بوده که جا دارد تقدیر و تشکر ویژه ای از استاندار محبوب و معزز در این راستا داشته باشیم.
مردم فهیم، نجیب، صبور و کم توقع جزیره قشم با تمامی مشکلات و موانع به عنوان مرزداران شجاع خلیج فارس با روحیه و منش اصلاحی و اعتدالی خود همواره در تمامی صحنه ها دوشادوش هموطنان عزیزمان حضوری فعال داشته و همواره آمادگی آن را دارند و با توجه به همراهی حداکثری شان با دولت آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، از بی مهری، کم لطفی و تنگ نظری مدیران ارشد منطقه آزاد قشم در انتصابات مدیران، گله مندند. شوراهای اسلامی شهر و روستاهای جزیره قشم به عنوان نمایندگان قانونی و منتخب 130 هزار نفر جمعیت ساکن در جزیره قشم، از دولت آقای روحانی یک مطالبه بسیار بدیهی و منطقی دارند و آن هم انتصاب و حضور یک نفر از نیروهای شایسته، توانمند، خوشنام و متخصص جزیره در ترکیب هیات مدیره سازمان منطقه آزاد قشم می باشد. با توجه به ترکیب پنج نفره این هیات، و اتخاذ تصمیمات سترگ و کلان برای سکنه جزیره، قطعاً این انتصاب موجبات همبستگی و پیوند بیشتر دولت- ملت در جزیره قشم و رضایت حداکثری آنان را فراهم آورده و به نوعی پاسداشت آرای ریخته شده جزیره نشینان به دولت روحانی می باشد. امید که آقای روحانی و دبیر محترم شورای عالی مناطق آزاد به این خواسته و مطالبه 25 ساله ساکنان جزیره قشم لبیک گفته، تا یکی از خواسته های بحق و مطالبه فراموش شده جزیره نشینان در دولت روحانی محقق گردد. چنین باد!
*فعال رسانه ای و سیاسی جزیره قشم
اگرفكر مي كنيد كه دانش آموزانتان خيلي شر و شيطان هستند و به حرفتان گوش نمي دهند و نظم كلاستان را بهم ريخته اند يا به اصطلاح خودمان گودزيلا هستند، شما در این خصوص اولین و آخرین معلم شاکی نیستید ولي نگران نباشيد در اين مقاله قصد دارم به اين موضوع بپردازم و راهكارهاي مناسبی را برای حل این موضوع در اختیارتان قرار داده و همچنين مديريت كلاس را برایتان شرح دهم. شما هم بايد قول دهيد اين موارد را بكار ببنديد درغیر این صورت هيچ اتفاق خاصي در كلاس شما رخ نخواهد داد.
اينكه دانش آموزان خيلي شيطون هستند و هميشه با هم درگيرند به عوامل بسیاری بستگي دارد. شما بايد همه ي جوانب رو در نظر بگيريد. يكي از اين موارد می تواند چيدمان كلاستان باشد، تعجب نكنيد!!! چيدمان كلاس شما تاثير بسزايي در يادگيري و مديريت كلاس شما دارد حواسمان باشد كه گفتیم مديريت كلاس نه كنترل كلاس. كنترل كردن كار پليس هاست ما بايد مديريت كنيم.
ممكن است دانش آموزان كلاس شما روي نيمكت و يا صندلي هاي دانش آموزي پشت سر هم به صورت رديفي بنشينند كه خود اين امر باعث ميشود بعضي از دانش آموزان خصوصا پر جنب و جوش ترها( شیطون ترها) از ديد شما مخفي بمانند و شما نتوانيد تماس چشمي موثری با آنها برقرار کنید و در نتیجه شما این فرصت رو به این گروه از دانش آموزان می دهید که مخفیانه و بدون اینکه شما متوجه شوید هرج و مرج ایجاد کنند .
بحث تماس چشمي شد، يادتان نرود كه تماس چشمي مي تواند تا حد بسیار زيادي به مديريت كلاس شما كمك كند، وقتي دانش آموزان بدانند كه شما هميشه حواستان به آنها هست (مرتبا تماس چشمي داريد) جرات اذيت كردن دیگران را پیدا نخواهند کرد.
حالا من صندلي هاي كلاسم را به چه شكلي بچينم كه هم دانش آموزان بهتر ياد بگيرند و هم حواسم به تك تكشان باشد؟
پيشنهاد من اين است كه چيدمان صندلي ها به شكل يک نيم دايره يا نعل اسب باشد. با این چیدمان هم شما به دانش آموزان دسترسي و احاطه ي كامل داريد و هم اينكه فضاي صميمي تر و مفيدتری براي يادگيري فراهم آورده اید .
يک مورد ديگر اين است كه ثانيه به ثانيه كلاس دانش آموزانتان بايد درگير درس شما، انجام تمرين و يادگيري باشند. هيچ زمان خالي و فاصله اي نبايد در كلاستان بوجود بياید. این یعنی چه( منظور چیست)؟ يعني اينكه لحظه به لحظه ي كلاستان دانش آموزان بايد درگير انجام دادن دستوالعمل ها به طور مثال حل مسائل، تکرار کردن کلمات جدید درس بعد از شما و يا كمك به بغل دستی خود در صورت فعالیت های مشارکتی و گروهی و ... باشند.
اگر به دانش آموزان مجال دهيم كه با هم به گفت و گو درباره ی موارد غیر مرتبط با كلاس صحبت كنند اتفاق خوبي نخواهد افتاد. حتي زماني كه شما مشغول به صحبت كردن و خصوصا نوشتن روي تخته هستيد، دانش آموزان بايد ترغيب شوند كه همراه شما مطالب را دنبال كنند و هر لحظه آماده باشند که مورد پرسش و پاسخ مطالب درس قرار گیرند .موضوعی که به آن پرداختیم كليدي ترين مطلب اين مقاله است.
موردي كه حتما بايد بهش توجه كنيد تشويق و تحسين كردن دانش آموزان است
"ديل كارنگي" در كتاب آيين دوستيابي عنوان مي كند كه همه ي انسان ها ميل به احساس مهم بودن و تحسين شدن دارند و ما به عنوان مربي هاي آموزشي مي بايست خودباوري را در دانش آموزان تقويت کنیم تا با کمک محبوبیتی که کسب میکنیم بتوانیم آنها را با خود همراه سازیم .
ایمان داشته باشید اگر دانش آموزان در زمان مناسب و به نحو مطلوبي مورد تشويق قرار گیرند هميشه مطيع ما خواهند بود.
نباید فراموش کنیم كه دانش آموزان را به خاطر هر قدم مثبتي كه بر مي دارند و هر فعاليت مثبتي كه انجام می دهند تشويق و تحسين كنيم. باور كنيد تحسين كردن تا ٨٠ درصد بیشتر از تنبيه كردن نتيجه مي دهد و خيلي اوقات ما با تنبيه كردن نتيجه ي عكس مي گيريم در صورتي كه در مورد تشويق كردن اين موضوع مطرح نيست.
چطور دانش آموزانمان را تشويق كنیم؟
خوب اين سوال خيلي كلي است و جواب دادن به آن کمی سخت.اما مواردی که در ادامه ذکر می شود می تواند تا حدی زیادی در این زمینه به شما کمک کند .
١- كف زدن براي دانش آموزي كه كار مثبتي انجام داده است ٢- هديه دادن ٣- نصب عكس دانش آموزان حرف گوش كن در راهرو ٣- استفاده از برچسب در كتاب يا دفترشان بعد از انجام درست تكالیف ٤- امتياز دادن ٥- شخصي كردن تشويق ( شما بايد علايق و سلایق دانش آموزانتان را کشف کنید به عنوان مثال دانش آموز شما بستنی حاجی بابا دوست دارد خوب طبعا مي توانيد يک روز او را به صرف این بستنی دعوت کنید.)
و در آخر مي رسيم به تنبيه كردن، راستش بنده شخصا خيلي موافق تنبيه كردن نيستم اگر يادتان باشد گفتم كه تنبيه كردن فقط ٢٠ درصد تاثیرگذار بوده ولي تشويق کردن ٨٠ درصد. منظور من به هيچ وجه تنبيه فيزيكي نيست، بگذاريد ابتدا به تعريف تنبيه كردن نگاهي بیندازیم؛
در فرهنگ لغت معين: آگاهانیدن و بیدار کردن. بیدار گردانیدن و واقف کردن برچیزی. آگاه و هوشیار گردانيدن، چوب زدن و كتك زدن .
منظور ما به هيچ وجه كتك زدن نيست بلكه انجام كاري جهت آگاه كردن مي باشد. به عنوان مثال مي توانيد چشم غره برويد يا اينكه دانش آموز مورد نظر را براي مدت كوتاهي ناديده بگيريد( به اصطلاح بی محلی و بی اعتنایی کنید) و دليلش را هم به او گوشزد كنيد در اين مرحله نبايد از او سوالي بپرسيد يا اينكه به او نگاهي كنيد.
مي توانيد دانش آموز شر و شيطون را گوشه اي از كلاس رو به دیوار و پشت به سایر دانش آموزان بگذاريد و فعاليت مورد علاقه ي دانش آموزان كلاس مثل بازي يا تماشاي فيلم را ضمن بی اعتنایی به او انجام دهید .