یک کارشناس مدلسازی عددی آلودگی هوا با بیان اینکه گرمایش جهانی و تغییر اقلیم در تولید ذرات معلق، ناکس و ازن -که آلایندههای خطرناک هستند- تاثیر قابل توجهی دارند، میگوید: در این شرایط تاثیر تغییر اقلیم بر افزایش آلایندهها غیر قابل کتمان است.
به گزارش ایسنا، وجود رابطه بین تغییر اقلیم و آلودگی هوا محل اختلاف است. بر اساس یک دیدگاه تغییر اقلیم و آلودگی هوا ارتباطی با هم ندارند چون گازهای گلخانهای که باعث گرمایش جهانی میشوند جدا از آلایندهها هستند، ضمن اینکه تغییر اقلیم در مقیاس جهانی رخ میدهد، درحالیکه آلودگی هوا مقیاس محلی دارد، بنابراین این دو پدیده ربطی به هم ندارند.
در این میان محمودرضا مؤمنی در گفتوگو با ایسنا با تأکید بر اینکه تغییر اقلیم یک موضوع پیچیده است و با یک نگاه ساده نمیتوان در مورد آن اظهارنظر کرد، میگوید: نگاه یک طرفه و دلخواه به موضوع تغییر اقلیم باعث بهاشتباه انداختن تصمیمگیران میشود. چون بر خلاف اظهارات عدهای از کارشناسان، تغییر اقلیم هم در مقیاس منطقهای و هم در مقیاس جهانی رخ میدهد.
وی ادامه میدهد: حتی پذیرش این استدلال غلط که «تغییر اقلیم در ابعاد جهانی واقع میشود و آلودگی هوا در ابعاد منطقهای» ما را به این نتیجه نمیرساند که تغییر اقلیم و آلودگی هوا غیر مرتبط هستند چون با وجود آلایندههایی مانند ذرات معلق، ناکس و ازن، ادعای بیارتباطی بین تغییر اقلیم و آلودگی هوا درست نیست.
تاثیر تغییر اقلیم در تشکیل گاز ازن
این متخصص آلودگی هوا در مورد تاثیر تغییر اقلیم در آلودگی هوا توضیح میدهد که تغییر اقلیم از طریق افزایش دما و حرارت باعث افزایش تشکیل آلاینده ازن در محیطهای شهری میشود. به این معنا که هر چه دما بالاتر باشد، احتمال تشکیل آلاینده ازن هم بیشتر است. دقت داشته باشیم که ازن هم آلاینده است و هم گاز گلخانهای.
مؤمنی در ادامه ضمن توضیح این نکته که به مقدار انرژی حرارتی منتقل شده در واحد زمان و بر واحد سطح «شار گرمایی» یا «شار حرارتی» گفته میشود، میگوید: تغییر اقلیم باعث تغییر در دو پارامتر شارهای انرژی سطح زمین (شار حرارتی نهان Latent Heat flux) و شار حرارتی محسوس (Sensible Heat Flux) میشود که این دو بهطور مستقیم بر آلودگی هوا تاثیر میگذارند.
تاثیر تغییر اقلیم در انتشار مواد آلی فرّار
این پژوهشگر حوزه تغییر اقلیم همچنین با تأکید بر اینکه تغییر اقلیم منجر به افزایش مواد آلی فرّار ناشی از گیاهان و درختان (BVOC) میشود، گفت: با افزایش دما انتشار BVOC افزایش پیدا میکند و به تبع آن میزان ذرات معلق و ازن بهشدت افزایش پیدا مییابد. افزون بر این، تغییر اقلیم در نشست آلاینده ازن تاثیر قابل توجهی دارد. از سوی دیگر تغییر اقلیم از طریق افزایش دما باعث افزایش انتشار آمونیاک میشود که نقش تعیینکنندهای در تشکیل ذرات معلق غیرآلی دارد.
نقش تغییر اقلیم در تولید آلاینده ناکس
مؤمنی با اشاره به تاثیر تغییر اقلیم در افزایش آتشسوزی جنگلها و مراتع و تاثیر این پدیده در انتشار آلاینده ناکس (NOx)، تصریح میکند که تقریبا ۱۵ درصد از انتشار NOx در دنیا ناشی از آتشسوزیها است، همچنین باید دقت داشته باشیم که تغییر اقلیم باعث افزایش کربن سیاه و کربن ارگانیک از طریق افزایش آتشسوزیها در دنیا میشود. این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که آتشسوزیها بزرگترین منبع ذرات کربنی هستند و باید تاکید کنیم این حریقها در اثر تغییر اقلیم ایجاد میشوند پس نمیتوانیم نقش تغییر اقلیم را در انتشار آلایندهها نادیده بگیریم.
وی در ادامه با اشاره به اینکه بین ۱۰ تا ۲۰ درصد از NOx دنیا ناشی از فرآیندههای میکروبیولوژیک خاک است، میگوید: تغییر اقلیم باعث تغییر در غلظت ذرات بیولوژیک مثل گردههای گل، باکتریها، هاگ قارچها و باقیمانده تجزیه گیاهان میشود بنابراین از این طریق هم تغییر اقلیم باعث افزایش آلودگی هوا میشود.
نقش تغییر اقلیم در انتشار گرد و خاک
این متخصص تغییر اقلیم در پایان با تأکید بر اینکه نقش تغییر اقلیم در تغییر سیستمهای بارشی میگوید: بارندگیها یکی از عوامل حذف آلایندههاست اما با تغییر در میزان بارشها در اثر تغییر اقلیم طبیعتا این مکانیزم دستخوش تغییرات میشود. از سوی دیگر تغییر اقلیم از طریق خشک شدن تالابها و رودها منجر به افزایش گرد و غبار میشود. آیا اینها تاثیر تغییر اقلیم روی افزایش آلایندهها نیست؟
همزیستی نیوز - نتایج یک مطالعه نشان میدهد افراد تنبل دو برابر بیشتر در معرض مرگ زودرس هستند.
به گزارش ایسنا، متخصصان دانشگاهی در تروندهایم با بررسی روی اطلاعات ۲۳ هزار نفر برای مدت بیش از دو دهه و ارزیابی تاثیر ورزش کردن بر سلامتی دریافتند افراد تنبل دو برابر بیشتر احتمال دارد دچار مرگ زودهنگام شوند.
تحقیقات نشان میدهد افرادی با سبک زندگی کمتحرک در مدت زمان انجام این مطالعه ۹۹ درصد بیشتر در معرض خطر مرگ زودهنگام بودهاند. احتمال مرگ بر اثر حمله قلبی یا سکته مغزی در افراد تنبل نسبت به افرادی که به طور مرتب حداقل دو ساعت در هفته ورزش میکنند ۱۶۸ درصد بیشتر است.
همچنین افرادی که در شروع این مطالعه فعالیت بدنی کافی نداشتند اما پس از آن به تناسب لازم دست پیدا کردند توانستند خطر مرگ زودهنگام را به نصف کاهش دهند.
به گزارش روزنامه تلگراف، یکی از محققان این مطالعه گفت: فعالیت جسمی به افراد کمک میکند تا عمر طولانیتری داشته باشند و بهتر زندگی کنند.
برخی سلبریتیها و معلمان خصوصی با آمبولانس اورژانس به سر کار میروند، بعضی از خیریهها با سوءاستفاده از عنوانشان پولشویی میکنند، دختری غوغای خودکشی راه میاندازد و به ریش مردم میخندد و صدها رفتار دیگر ضداجتماعی، اینها اگر تمسخر اعتماد و افکارعمومی و اجتماعی نیست، پس چیست؟
شاید شنیده باشید که عدهای از معلمان خصوصی با آمبولانس رفتوآمد میکنند. این معلمهای کنکور به آمبولانس خصوصی پول میدهند که آنها را از خط ویژه از کلاسی به کلاس دیگر برسانند که البته این پول در مقابل شهریههای هنگفتی که میگیرند، چیزی نیست. این آمبولانسها زیر نظر هیچکجا نیستند و در تخلفی آشکار، ماشینی عادی بهصورت آمبولانس درآمده؛ حتی شما میتوانید آگهی خرید آنها را در سایتها ببینید. از آمبولانسهای پژو ٤٠٥ تا بنزهای یک میلیارد تومانی.
این روزها نقش بازی کردن در زندگی اجتماعی توسط خیلی از افراد در روابط اجتماعی یا شغلی، بدل به یک سبک زندگی شده است. شاید یکی از دلایل سست بنیانی روابط اجتماعی ما ایرانیان در این روزها، تفاوت بیش از ۱۸۰ درجهای رفتار ظاهری و باطنی ماست. تظاهرات گفتاری یا رفتاری برخی، برای رسیدن به سرمنزل مقصود و اهداف ایدهآل خود از در و دیوار میبارد؛ ویژگیها، رفتارها و کنشهایی که باعث سلب اعتماد در بین افراد با یکدیگر و نسبت به جامعه میشود.
از دیگر سو، بیش از ۴۰۰۰ موسسه خیریه در کشور فعال هستند که این موسسهها حاضر به افشای صورتهای مالی، میزان منابع درآمدی و هزینههای خود نیستند. این موسسهها سالانه در قالب کمپینهای جمعآوری کمک مالی، مبالغ هنگفتی کمک نقدی و غیرنقدی دریافت میکنند. بسیاری از مؤسسات خیریه با تأسیس شرکتهای تجاری و صنعتی به فعالیتهای اقتصادی نیز مشغول هستند تا درآمد حاصل از آن را صرف امور خیر و کمک به نیازمندان کنند، اما بسیاری از آنها از ارائه صورتهای مالی شفاف خودداری میکنند یا صورتهای مالیشان حسابرسی نمیشود و فاقد تأییدیه و اظهارنظر حسابرس هستند.
یا همین دو ماه پیش، خندههای دختر جوانی که قصد خودکشی روی پل پیروزی را داشت، جمعیتی ۳۰۰- ۴۰۰ نفری را پشت حفاظهای اتوبان جمع کرد و حدود یک ساعت، ترافیک سنگینی را در زیرگذر آنجا بهوجود آورد. دختر میخندید و روی پل قدم میزد، انگارنهانگار که تا همین چند لحظه پیش در حال پریدن بود. چند وقت یکبار هم از آن بالا نیروهای آتشنشانی را تهدید میکرد که خودش را پایین میاندازد. نیروهای آتشنشان تمام اقدامات خود را برای جلوگیری از وقوع حادثه بهکار بسته بودند؛ از تشک بادی گرفته تا روانشناسی که با استفاده از بالابر به دختر نزدیک شده بود تا او را از این کار منصرف کند. مردم دو دسته شده بودند. عدهای دختر را هو میکردند و میخواستند تا زودتر پایین بپرد و قال قضیه را بکند. حتی برخی به نیروهای امداد میگفتند تا دختر را پایین بیندازند؛ شده بود مضحکهای تمام عیار.
گسیختگی اجتماعی چه پیامدهایی برای جامعه دارد؟
اما حاکم شدن این وضعیت در جامعه چه پیامدهایی دارد؟ بیاعتمادی در حال حاضر به بیماری مزمنی در کشورهای در حال گذار درآمده است و اگر میزان آن شدید باشد جامعه را با بحران روبهرو میکند. در واقع این بحران باعث میشود که اعتماد تکتک افراد نسبت به یکدیگر و مجموعه آنها نسبت به جامعه سست شود و همبستگی بین فرد و جامعه از هم گسیخته شود. در چنین وضعیتی هنجارهای اخلاقی نزول پیدا میکند و معیارهای اجتماعی نادیده گرفته میشود. در نتیجه این گسست، بیتفاوتی حاکم میشود، به حقوق دیگران تجاوز میشود و آشکارا باجگیری، رشوهخواری، اختلاس، زورگیری، رانتخواری، آقازادگی و… افزایش مییابد و افراد برای رسیدن به هدفهای خود به هر وسیلهای دست مییازند.
با این حال، شواهد بسیاری دال بر کاهش اعتماد اجتماعی در تمام ابعاد زندگی اجتماعی در روابط شهروندان و کنشگران در تمام سـطوح در جامعـه ایـران وجـود دارد. بسیاری از مطالعات در سطح کشور حاکی از کاهش نسبی اعتماد اجتماعی در نزد اقشارمختلف اجتماع دارد. پژوهشی که در مورد ارزشها و نگرشهای ایرانیها در سال ۱۳۸۰، توسط دفتر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام گرفته، نشان میدهد که بهطور کلی، بیاعتمادی در بین افراد جامعه حاکم است. به گزارش دفتـر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در همان دهه ۸۰، در رابطه با رواج دورویی در بین مردم بیشترین پاسخها زیاد و خیلی زیاد به ترتیب ۳۷.۴ و ۲۹.۴ درصد بـوده اسـت. قطعاً با گذشت دو دهه از نتایج این طرح، وضع بدتر از این هم شده است.
به یاد داشته باشیم که اعتمادسازی در هر جامعهای از درون گروههای کوچکتر به بزرگتر سرایت میکند؛ بنابراین باید توجه داشت که بازی کردن با افکار عمومی و این رفتارها، نتیجهای جز خیانت به اعتماد عمومی، روابط انسانی و اجتماعی ندارد.
همزیستی نیوز - شاید باورش عجیب باشد، اما گروهی از افراد هستند که کار بدون مزد انجام میدهند. یعنی ارزش اقتصادی ایجاد میکنند، اما درآمدی بابت آن به دست نمیآورند. این تنها بخش بازار کار است که کفه ترازوی زنان در آن سنگینتر است.
شرایط مطلوب کاری برای هر فرد، تعریف ویژه خود را دارد. بعضیها ترجیح میدهند صبح به صبح ورودشان به محل کار را با کارت یا انگشتزدن ثبت کنند و آخر ماه حقوقشان را از کارفرما دریافت کنند. بعضی دیگر هم شرایط استخدامی را نمیپسندند؛ یا خودشان کسبوکار مستقلی دارند یا کارفرما هستند و دیگران را به استخدام خود درآوردهاند. همیشه این ترجیح افراد نیست که موقعیتشان را بهوجود میآورد. بعضی کارمندها اگر میتوانستند شغلشان را تغییر میدادند و بعضی از صاحبان مشاغل آزاد هم از هر فرصتی برای شرکت در آزمونها و مصاحبههای شغلی، استفاده میکنند.
بیش از نیمی از جمعیت شاغلان کشور در سال ۱۳۹۷ را افراد مزد و حقوقبگیر تشکیل دادهاند که البته این نسبت در مقایسه با پنج سال گذشته، تقریباً دو درصد کاهش یافته است. ۵۳.۸۷ درصد شاغلان در سال ۱۳۹۷، حقوقبگیر بخشهای مختلف خصوصی، تعاونی و عمومی بودهاند، یعنی جمعیتی بیش از ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر.
حقوقبگیرها کجا هستند؟
بیشتر حقوقبگیرها در بخش خصوصی فعالیت میکنند. توزیع این جمیعت بین دو بخش خصوصی و عمومی، تقریباً ۷۰ به ۳۰ است و حقوقبگیران بخش تعاونی، کمتر از یک درصد کل حقوقبگیرها هستند. ۷۱.۰۴ درصد شاغلان حقوقبگیر، در استخدام بخش خصوصی هستند و ۲۸.۸۵ درصد نیز به استخدام بخش عمومی درآمدهاند.
افراد با شغل آزاد، با ۳۷.۲۷ درصد از سهم کل شاغلان در رتبه بعدی قرار دارند. مرکز آمار، این افراد را با عنوان «کارکن مستقل» معرفی میکند. این افراد، به اصطلاح، آقای خودشان و نوکر خودشان هستند؛ یعنی نه از کسی حقوق میگیرند و نه به کسی حقوق میدهند.
نقشه اشتغال کشور، با دو گروه دیگر، یعنی کارفرماها و کارکنان بدون مزد تکمیل میشود. نکته قابل توجه اینکه تعداد کارکنان بدون مزد، از تعداد کارفرماها کمتر است. ۳.۷۳ درصد شاغلان، کارفرما هستند، یعنی حداقل یک نفر را استخدام کردهاند. ۵.۱۳ درصد از شاغلان در سال ۱۳۹۷، بدون اینکه مزد یا حقوقی دریافت کنند یا درآمدی بابت کاری که انجام میدهند بهدست آورند، فعالیت میکنند. تعداد این افراد که مرکز آمار از آنها با عنوان «کارکن فامیلی بدون مزد» نام میبرد، بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر است. این یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر، برای یکی از اعضای خانوار خود که با وی نسبت خویشاوندی دارند کار میکنند و از این بابت، مزد و حقوقی دریافت نمیکنند.
کار بدون مزد زنان؛ ازخودگذشتگی یا بهرهکشی
حضور مردان شاغل در وضعیتهای مختلف شغلی، بیشتر از زنان است. بیشتر کارفرماها، حقوقبگیرها و شاغلان آزاد یا به قول مرکز آمار، کارکنان مستقل، مرد هستند، اما تنها در یک گروه، تعداد زنان، بیشتر از مردان است که آن هم سودی برای زنان ندارد. تعداد زنانی که بدون مزد و حقوق برای اقوام خود کار میکنند، از مردانی که کار بدون مزد انجام میدهند، بیشتر است.
۶۲.۳۸ درصد از «کارکنان فامیلی بدون مزد»، زنان هستند. زنانی که ارزش اقتصادی ایجاد میکنند، اما این نوع اشتغال، درآمدی برایشان ایجاد نمیکند. بخش عمده این زنان، در فعالیتهای «کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری»، «تولید صنعتی» و «عمدهفروشی و خردهفروشی، تعمیر وسایل نقلیه» کار میکنند و در روستاها ساکن هستند.
همزیستی نیوز - رییس سازمان اورژانس کشور از پلمب یک مرکز آمبولانس خصوصی که سلبریتی ها را جا به جا کرده بود خبر داد.
به گزارش ایسنا دکتر پیرحسین کولیوند در این باره اظهار کرد: مرکزی را که این تخلف را انجام داده بود شناسایی کردیم و بلافاصله مسئولینش را به سازمان اورژانس کشور دعوت کردیم؛ پس از اثبات موضوع به طور موقت این موسسه را تعطیل کردیم.
وی که در یک برنامه تلویزیونی صحبت می کرد با بیان اینکه این موضوع به دستگاه قضایی نیز ارجاع شد، گفت: از هیچ تخلفی صرف نظر نخواهیم کرد و تمام این موضوعات را بررسی میکنیم.
همزیستی نیوز - نتایج یک مطالعه نشان میدهد سکتههای خاموش در افراد مسن شایعترین خطر پس از عمل جراحی هستند.
به گزارش ایسنا، بررسی انجام شده در کانادا حاکیست سکتههای خاموش در افراد مسنی که سابقه جراحی داشتهاند شایع است و ممکن است خطر زوال ذهنی را در مدت یک سال تا دو برابر افزایش دهد.
درحالیکه سکته مغزی با علائمی از قبیل احساس ضعف در دستها یا مشکلات گفتاری خود را نشان میدهد سکته خاموش تنها از طریق اسکن مغزی قابل تشخیص است.
در این بررسی جدید بیش از ۱۱۰۰ شرکتکننده میانسال از آمریکای شمالی، جنوبی، آسیا، نیوزیلند و اروپا حضور داشتند که تحت عمل جراحی غیر از ناحیه قلب قرار گرفته و در مدت ۹ روز بعد از آنان اسکن مغزی گرفته شد. از هر ۱۴ نفر یک بیمار دچار سکته خاموش بوده که نشان میدهد سالانه سه میلیون میانسال در جهان پس از انجام جراحی دچار سکته خاموش میشوند.
به گزارش هلثدی نیوز، محققان کانادایی بر این باورند که سکتههای خاموش در افراد ۶۵ ساله و بالاتر که جراحی داشتهاند شایعتر است. همچنین آنان این بیماران را برای مدت یک سال پس از انجام عمل جراحی تحت کنترل قرار داده و مشاهده کردند افرادی که دچار سکته خاموش شدهاند نسبت به دیگران بیشتر در معرض زوال ذهنی بودهاند.
همزیستی نیوز – در دنیای امروز همانطور که برخی ارزش ها به عنوان ارزش های انسانی در نزد همه جوامع محترم هستند باورها و اعتمادهای مربوط به این ارزش ها نیز از مشمولیت جهانی برخوردار هستند.
ارزش هایی مانند حقوق بشر، صلح، آزادی و حفظ محیط زیست برای همه انسان ها فارغ از هرگونه اختلاف در نژاد، رنگ پوست، زبان، دین و دیدگاه ارزشمند است و هیچ فرد، گروه، سازمان، دولت یا حکومت نمی تواند ارزش آنها را زیرسئوال ببرد و به همین خاطر سازمان ملل با طراحی کنوانسیون های مربوط به این ارزش ها، دولت ها را به صورت رسمی به عضویت این کنوانسیون ها در می آورد و از آنها امضاء می گیرد که به مفاد آنها متعهد باشند.
از این ارزش ها بطور طبیعی باورها و اعتمادهایی نیز در فرهنگ جوامع بشری بوجود آمده است که غالبا در همه کشورها مشترک و نماد ها و نشانه های جهانی آنها نیز دراین کشورها مورد احترام هستند، مانند نماد هلال احمرکه در تمام عرصه های جنگ، شورش، حوادث غیرمترقبه و مانند اینها به رسمیت شناخته شده و گروه ها و کسانی که با این نماد وارد این عرصه ها می شوند از هرگونه تعرض مصون هستند تا بتوانند به وظیفه انسانی خود یعنی امدادرسانی به مجروحان و نیازمندان بپردازند.
از جمله این نمادها می توان به نماد آمبولانس اشاره کرد که درهمه کشورها شناخته شده است و وقتی خودرو آمبولانس بیماران و مجروحان اورژانسی را میان دو نقطه محل حادثه و یا مکان اسکان بیماران و مراکز درمانی جابجا میکند وحتی حین انتقال آنها اقدامات اولیه پزشکی را انجام میدهد، هیچکس به خودش اجازه نمی دهد که برای این خودرو کوچک ترین مزاحمتی ایجاد کند و باعث تاخیر در حرکت آن حتی به مدت یک ثانیه شود چرا که جان یک یا چند انسان در میان است.
به همین خاطرهمهٔ آمبولانسها به آژیر و چراغ گردان مجهزند تا در مواقعی که به یاری بیماران میشتابند، اتومبیلهای دیگر از سر راهشان کنار بروند. در این گونه مواقع، رانندگان آمبولانس اجازه دارند تا از حد مجاز نیز تندتر رانندگی کنند.
خدشه به اعتماد عمومی
حال تصور کنید این باور و اعتماد عمومی در جامعه ای مورد خدشه قرار بگیرد و مردم آن جامعه حتی یک در میلیون هم شک بکنند که داخل آمبولانس نه یک بیمار یا مصدوم اورژانسی که یک شخصی نشسته است که بخاطر تمکن مالی این خودرو آمبولانس را کرایه کرده تا بتواند به برنامه خود سر موقع برسد!
طبق بند پنجم ماده سه آییننامه آمبولانسهای خصوصی، خروج آمبولانس از مراکز خدمات آمبولانس خصوصی و تردد در سطح شهر باید بر اساس ماموریت حمل بیمار و با داشتن برگه ماموریت با زمان مشخص باشد و استفاده از آمبولانس در سایر موارد غیر موجه، ممنوع است. این درحالیست که گویا پولِ قشری خاص به مذاق بخشی از گردانندگان آمبولانسهای خصوصی خوش آمده و آمبولانسهای خصوصی خودرو شخصی برخی از سلبریتیها، معلمین خصوصی و ... شدهاند.
دکتر مجتبی لهراسبی- رییس اداره آمبولانس خصوصی کشور در گفتوگو با ایسنا، درباره تردد سلبریتیها، معلمین خصوصی و ... با آمبولانسهای خصوصی در پایتخت، گفت: این پدیده تا حدی وجود دارد و به ما هم گزارش شده است، اما وضعیت به آن شدت مطرح شده، نیست. ما هم در نظارتهایمان بر آمبولانسهای خصوصی این پدیده را مدنظر قرار داده بودیم و دستورالعملهایی را برای پیشگیری از بروز این تخلف داشتیم.
وی با بیان اینکه «اخیرا با کمک پلیس نظارتهایمان را بیشتر کردهایم» افزود: طی چند ماه اخیر در این زمینه گزارشی نداشتهایم و موردی را مشاهده نکردهایم. بنابراین این موضوع تا حد بالایی کنترل شده است. در عین حال برچسبهایی را با عنوان برچسب سلامت، ایجاد کردهایم و به آمبولانسهای مجاز داده شده تا آنها را نصب کنند. این برچسبها به آمبولانسهای متخلف داده نمیشوند و پروانههای آنها را هم تمدید نمیکنیم. البته تقریبا این موضوع تا حد بالایی کنترل شده و وضعیت رضایتمند است. هرچند که نمیتوان گفت به طور ۱۰۰ درصد دیگر چنین پدیدهای را نخواهیم دید.
لهراسبی با بیان اینکه آمبولانسهای خصوصی فقط شامل آمبولانسهای مراکز خصوصی نمیشود و در بیمارستانها و درمانگاههای دولتی، تامین اجتماعی و... هم تردد دارند، گفت: تخلفات ذکر شده، مربوط به آمبولانسهایی بوده که در مراکز مجاز آمبولانسهای خصوصی نبودند، اما متاسفانه کارشان به نام این مراکز تمام میشود. در مجموع این برچسبها کمک میکند که متخلفین را شناسایی کنیم.
وی درباره نحوه برخورد با آمبولانسهای متخلف، گفت: با همکاری پلیس و دادستانی در این زمینه عمل میکنیم و از دادستان کل کشور هم دستور قضایی گرفتهایم که بر اساس آن اعلام شده که آمبولانسهایی که افرادی جز بیماران را جابجا کنند، متخلف هستند و پلیس موظف به توقیف آنهاست. بنابراین آمبولانسهای متخلفین توقیف و از آنجایی که کارشان دخالت در امور پزشکی است، به دادسرا معرفی شده و در آنجا طبق قانون با آنها برخورد میشود.
لهراسبی با بیان اینکه در عین حال ما گشتهای سیاری را برای نظارت بر آمبولانسهای خصوصی داریم، گفت: متاسفانه با توجه به بالا بودن حجم کاری پلیس، نتوانستند در این زمینه با ما همکاری کنند.
لهراسبی با بیان اینکه تردد نابجا با آمبولانسهای خصوصی فقط مختص قشری خاص نیست، گفت: مشاهده شده که هر فردی اعم از هنرپیشههای خیلی معروف و... هم این اقدام را انجام دادهاند؛ بنابراین این اقدام مختص قشر خاصی نیست. در عین حال خوشبختانه این تخلف طی هفت تا هشت ماه اخیر که نظارتمان افزایش یافته، کمتر هم شده است.
نظارت بر آمبولانسهای خصوصی افزایش مییابد
معاون فنی و عملیات سازمان اورژانس کشور هم از افزایش نظارتها بر آمبولانسهای خصوصی خبر داده است. به گزارش ایسنا، حسن نوری درباره افزایش نظارت بر آمبولانسهای خصوصی اظهار کرد: نظارت بر آمبولانسهای خصوصی که گفته شده بعضی هنرپیشهها و معلمان کنکور برای فرار از ترافیک پایتخت از آنها استفاده میکنند، تشدید میشود. قطعا در تمام حوزهها تخلفاتی انجام میشود بنابر این در این زمینه تمهیداتی را برای جلوگیری از تخلفات احتمالی آمبولانسهای خصوصی اندیشیدهایم.
وی درباره یکی از مهمترین تمهیدات اندیشیده شده، گفت: یکی از مهمترین تمهیدات، برچسب سلامت آمبولانسهای خصوصی بود، یعنی اگر آمبولانسهای خصوصی شرایط و ضوابط فنی و عملیاتی را رعایت کنند برچسب سلامت دریافت میکنند، همچنین اگر پس از دریافت برچسب نیز تخلفاتی توسط آمبولانسهای خصوصی انجام شود، برچسب سلامتشان باطل شده و دیگر اجازه فعالیت نخواهند داشت.
معاون فنی و عملیات اورژانس کشور که در یک برنامه تلویزیونی صحبت میکرد، افزود: اگر تخلفی اتفاق بیفتد قطعا بهصورت جدی با آن برخورد خواهد شد.
طبیعی است اعتراف به وجود چنین پدیده ای در جامعه می تواند زنگ های خطر را که البته خیلی وقت ها به صدا درآمده است در عرصه باورها و اعتمادهای بنیادی جامعه ما بیش از پیش طنین انداز کند.
چه کسی می تواند تضمین بدهد که وقتی چنین پدیده هایی به این راحتی در جامعه جای خود را باز می کند و برخوردی آنچنان که لازم است با آنها انجام نمی شود، مردم از آن حداقل اعتمادهایی که در جامعه باقی مانده است، روی برنگردانند؟
خیلی دشوار نیست حال آن خانواده ای را نتوانیم درک کنیم که بیمار اورژانسی آنها توسط آمبولانس به هر دلیلی به موقع به بیمارستان نرسیده و در نتیجه جان بیمارشان از دست رفته باشد.
همه دلایل دیر رسیدن این آمبولانس در مقایسه با این دلیل که راننده یا رانندگان خودروهای درحال حرکت در مسیر این آمبولانس از کنار کشیدن خودرو خود از جلو آن حتی به اندازه کسری از ثانیه با این تصور که شاید محموله این آمبولانس نه یک بیمار اورژانسی که یک مسافر ویژه باشد، در نزد خانواده داغدار رنگ نخواهد باخت؟
منبع: هفته نامه همزیستی/شماره661/تاریخ دوم شهریور98
همزیستی نیوز - رئیس انجمن علمی طبیعتگردی ایران گفت: در حال حاضر طبیعتگردی را پرشتابترین نوع گردشگری دردنیا میدانیم که رشد آن در سال بیش از 20 درصد است و هیچ نوع از گردشگری این نوع شتاب را ندارد و دلیل اصلی آن این است که مردم برای آسایش و تمدد اعصاب به این نوع گردشگری احتیاج دارند که دلیل افزایش و رشد بومگردیها، همین نیاز جدید مردم است.
فرید جواهرزاده در گفتوگو با خبرنگار ایسنا در خصوص نگاه علمی که امروزه در حوزه توسعه گردشگری مطرح است، اظهار کرد: ما در تعریف گردشگری نیز با انواع گردشگری روبه رو میشویم که بسیار خلاقانه، ابتکاری و به روز است و در حال حاضر بر اساس مطالعاتی که در سطح سازمان جهانی جهانگردی انجام شده است بیش از 120 نوع گردشگری تعریف شده داریم.
وی افزود: این نشان میدهد موضوعات، موضوعات جدیدی بوده و این جدید بودن به دلیل تنوع طلبی و نوع نگاه بشر به موضوع سفر است و شاید یکی از خصوصویات سفرهای جدید این باشد که گردشگران دیگر به دنبال سفرهای طولانی مدت نیستند که پدیدهای جهانی است و تنها مربوط به کشور ما نمیشود؛ گردشگر به جای اینکه سفری 10 یا 15 روزه داشته باشد در سال چهار یا پنج بار سفر دو یا سه روزه را تجربه میکند و بیشتر به دنبال تنوع است و زمانی که تنوع زیاد شود مقصدها و نوع گردشگر متنوع میشود.
رئیس انجمن علمی طبیعتگردی ایران خاطرنشان کرد: از طرفی دیگر بحث شهرنشینی، دغدغههای اجتماعی و استرسهای روزمره زندگی افزایش پیدا کرده است و این باعث شده که مردم به سفر از جمله سفرهای طبیعتگردی رو بیاورند.
جواهرزاده عنوان کرد: از طرف دیگر موضوعاتی مانند بحثهای آینده پژوهی، دغدغهمندیهای مسئولین نیز در این حوزه لحاظ میشود و بر همین اساس طبیعتگردی را نوعی گردشگری مسئولانه نیز میدانیم، طبیعتگردانی که باعث تخریب فضای محیطی میشوند و وضعیت نابه هنجاری را به وجود میآورند گردشگر نیستند.
وی ادامه داد: گردشگران طبیعتگرد ما گردشگران مسئولانه هستند که باید نسبت به حفظ محیط زیست و احترام به تنوع زیستی اهتمام بیشتری نشان دهند که از این جهت در حوزههای علمی به این موضوع توجه شده است.
وی اضافه کرد: رشدی که در سطح دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ما در زمینه توسعه رشتههای گردشگری اعم از مدیریت گردشگری و اکو توریسم وجود دارد بیانگر این واقعیت است که هم نسل جوان ما نسبت به گردشگری توجه بیشتری پیدا کردهاند و هم دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ما به این موضوع توجه دارند.
رئیس انجمن علمی طبیعتگردی ایران ادامه داد: تعداد موسسات زیاد شده است، دانشجویان نسبت به فراگیری علم در این حوزه رغبت بیشتری نشان میدهند از این جهت توسعه علمی دراین رشته نسبت به بسیاری از رشتههای علمی دیگر بیشتر شده است و شاید یکی از معدود رشتههایی که بازار مطمئن و صد درصد دارد را رشتههای هتلداری و گردشگری قلمداد میکنیم و از این جهت رویکرد کارآفرینانه در این حوزه وجود دارد به خاطر همین هنوز هم این رشتهها از اقبال خوبی برخوردار است.
جواهرزاده در خصوص نحوه تاسیس انجمن علمی طبیعتگردی در ایران تشریح کرد: انجمنهای علمی از وزارت علوم مجوز فعالیتشان را دریافت میکنند، در سال 94 جمعی از محققین و متخصصین حوزههای گردشگری به ویژه طبیعتگردی دور هم جمع شدند، برای تاسیس انجمن علمی و اولین قدمها را برداشتند و پس از فراز و فرود و پیگیریهای موثری که از طریق کمیسیون انجمنهای علمی وزارت علوم انجام شد توانستیم مجوز انجمن را از کمیسیون بگیریم.
وی افزود: انجمنهای علمی هیئت موسسی باید داشته باشد که 60 درصد آن را دانشگاهیانی با رتبه دانشگاهی استاد تمام و دانشیار و 40 درصد باقی را استادیار و مربی تشکیل دهند و پیدا کردن هیئتی که استاد تمام و دانشیار باشند کار دشواری بود اما با پیگیریهای موثری که انجام شد این انجمن به ثبت رسید و اولین هیئت مدیره این انجمن مرکب از نمایندگان دانشگاههای مختلف اعم از دانشگاه فردوسی، دانشگاه همدان، دانشگاه تبریز، دانشگاه اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامی و موسسات پژوهشی مرتبط انتخاب شدند و دبیرخانه مرکزی این انجمن در موسسه آموزش عالی بینالود مشهد مستقر است و من نیز به عنوان رئیس انجمن انتخاب شدم.
رئیس انجمن علمی طبیعتگردی ایران ادامه داد: این انجمن به عنوان یک مجموعه وابسته به وزارت علوم به دنبال نشر علم طبیعتگردی و برگزاری کنفرانسها و سمینارهای علمی بوده و قرار است به عنوان بازوی علمی و فکری برای سازمان میراثفرهنگی خدمت کند و بتواند در حد توان خود اطلاعات علمی و دانشهای مرتبطش را افزایش دهد.
جواهرزاده متذکر شد: موضوع طبیعتگردی در استان خراسان نیز مطمئنا به عنوان یک موضوع تکمیلی برای گردشگران عازم خراسان و مشهد محسوب میشود و باید قبول کنیم که مشهد خاستگاه گردشگری مذهبی است و گردشگرانی که به مشهد میآیند برای زیارت بارگاه ملکوتی امامرضا(ع) به مشهد سفر میکنند و بحث طبیعتگردی برای تکمیل این زنجیره و افزایش میزان ماندگاری گردشگران در دست تحقق است.
رئیس انجمن علمی طبیعتگردی ایران گفت: آخرین نکته این است که در حال حاضر بسیاری از آژانسهای مسافرتی تورهای یک روزه طبیعتگردی را به عنوان یکی از برنامههای یومیه خود دارند که این نشان از اقبال خوبی دارد که هم گردشگران عازم به مشهد و هم شهروندانمان از موضوعات طبیعتگردی دارند.
از مطب دکتر بیرون می زنی و یک تاکسی می گیری. دکتر گفته است که باید بیمارت را در بیمارستان بستری کنی. هزینه بیمارستان یک لحظه تو را رها نمی کند و داری فکر می کنی که برای بستری کردن بیمارت از کجا پول جور کنی.
همین طور که داخل تاکسی نشسته ای توی ترافیک سنگینی هم گیر کرده ای. سرعت کم اینترنت مدام روی اعصابت دارد رژه می رود و آفتاب شدید نیزمستقیم در حال تابیدن روی سرت است. مغزت توی این گرمای تابستان در حال جوش آمدن است. یکهو توی این ترافیک، چشمت به بیلبوردی از شهرداری روی پل عابر پیاده می افتد که درشت روی آن نوشته شده است «لبخند بزن»! راستش با این شرایطی که داری، دلت می خواهد موهای دست اندرکاران این بیلبورد را بکنی. پیش خودت می گویی؛ یکی نیست به اینها بگوید آخر توی این گیر و گرفتاری مگر می توانی بخندی و لبخند بزنی!
مشکل، فقط مشکل بستری کردن بیمارت نیست. در این گرانی، داستان ها داری. دخلت به خرجت نمی رسد. همه چیز چند برابر گران شده است. یک مسافرت نمی توانی بروی. حتی نمی توانی دست زن و بچه ات را توی این گرانی بگیری تا شاه عبدالعظیم ببری و ضمن زیارت و استخوان سبک کردن، یک کباب ریحانی با آنان به رگ بزنی.
به خانه که می آیی. از آزار گرما، بیحال، ولو می شوی روی مبل. صدای اذان مغرب به گوش می رسد «دست نماز» می گیری تا نماز بخوانی اما موقع نماز به تنها چیزی که فکر نمی کنی همان خدا است که داری مثلا با او حرف می زنی. همین طور که خم و راست می شوی و رکوع و سجود می روی، یاد گرفتاری هایت می افتی یاد هزینه بستری شدن بیمار و هزینه کلاس کنکور بچه ات یا لوازم التحریر برای شروع سال تحصیلی او. یعنی به تنها چیزی که فکر نمی کنی عبادت است.
به قول سعدی:
ای گرفتار پای بند عیال – دیگر آسودگی مبند خیال
غم فرزند و نان و جامه و قوت – بازت آرد زسیر در ملکوت
همه روز اتفاق می سازم – که به شب با خدای پردازم
شب چو عقد نماز می بندم – چه خورد بامداد فرزندم
دلت لک می زند برای حسی نو و هر چند گذرا. یک دلخوشی ناچیز که تو را لحظه ای دور کند از این همه غصه که داری چه رسد به لحظه ای که واقعا احساس خوشبختی عمیق کنی، آن که دیگر پیشکش.
حال این روزهای تو مثل حال این روزهای هموطنان با کمی بالا و پایین و انحراف معیار است. هم شادی را و هم نشاط را انگار کم دارند و تو نیز همینطور.
گزارش های بین المللی هم می گویند؛ شادی و نشاط با مردم ما فاصله ها دارد. شاید دلت نخواهد این گزارش ها را قبول کنی. حق هم داری. ممکن است بگویی آمارهای خارجی و بین المللی جهت دار و بودار است. من هم با این نظر موافقم. ممکن است همه این آمارها درست نباشد و آنقدرها که می گویند ایرانی ها در رتبه های پایین در شادی و نشاط قرار ندارند. مثل وقتی که خبری منتشر شد مبنی براینکه سازمان ملل رتبه شادی و نشاط در ایران را در بین ۱۵۷ کشور، ۱۰۵ اعلام کرده و همچنین این گزارش را داده است که این رتبه پایین تر از میانگین جهانی است. به عبارت دیگر ایرانی ها، کمتر از میانگین جهانی شادی و نشاط دارند. ضمن اینکه این رتبه در حالی پایینتر از میانگین جهانی است که نسبت به سال ۲۰۰۸ نه تنها بهبود نیافته که ۹ رتبه پایینتر هم رفته است. راستش حق داری به راحتی این گزارش ها را قبول نکنی. اصلا مگر رتبه ایران در شادی و نشاط، اینقدر هست؟! مگر می شود؟! مگر داریم؟!حال این روزهای تو مثل حال این روزهای هموطنان با کمی بالا و پایین و انحراف معیار است. هم شادی را و هم نشاط را انگار کم دارند و تو نیز همینطور.
اصلا بیا به گزارش های بین المللی وقعی ننهیم و آنها را از ذهنمان با آب و بشوییم و چنان از ذهنمان پاک کنیم که اثری از آثارشان نباشد.
بیا از اول بدون این گزارش های بین المللی به موضوع شادی و نشاط نگاه کنیم و ببینیم که آیا در کشورمان در این خصوص بررسی هایی انجام شده است یا خیر؟ کمی که به جستجوی پژوهش های وطنی بپردازی، متوجه می شوی که چنین بررسی هایی صورت گرفته است. مگر در همین ایرانمان تحقیق نشده است که در سال ۲۰۱۵، حدود ۴ .۲۳ درصد کل جمعیت ایران دارای ناراحتی ها و مشکلات عصبی و روانی بوده اند؟ مگر میزان روان رنجوری از سال های ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۵ در ایران افزایش نیافته است؟ مگر افراد سالمند ۶۵ سال به بالا بیش از سایر گروه ها حدود ۵ / ۴۳ درصد اختلال روانی ندارند؟ مگر ساکنان برخی استان ها یعنی پنج استان کشور بیشتر از دیگر ساکنان کشور با مشکلات روانی دست و پنجه نرم نمی کنند؟ البته که چنین واقعیاتی در ایران وجود دارد. این را که دیگر، گزارش های بین المللی نمی گویند که خودمان می گوییم و اعلام می کنیم.
پس بیا، دوباره وضعیت شادی و نشاط را در کشور بدون ارزیابی خارجی ها ارزیابی کنیم. اصلا بیا از خودمان شروع کنیم. بیا به دو هفته پیش فکر کنیم که آیا طی دو هفته اخیر، میزان شادی، امید و رضایت ما، حداقل سه برابر غم، اضطراب و خشم بوده است یا خیر؟ ما تا چه حد صفت مثبت داریم؟ مثلا آیا خدا را بابت داشته هایمان شکر می کنیم؟ آدم صبوری هستیم و صداقت داریم؟ آیا این صفات مثبت و همچنین هیجانات مثبت مثل امید و رضایت در نهادهایی مثل خانواده و مدرسه پرورش یافته است؟ مثلا در خانواده و مدرسه، مهربانی و صداقت را می بینیم یا اینکه بیشتر تنگ نظری و حسادت و حرص و آزمندی را شاهدیم؟چشمت به بیلبوردی از شهرداری روی پل عابر پیاده می افتد که درشت روی آن نوشته شده است «لبخند بزن»! راستش با این شرایطی که داری، دلت می خواهد موهای دست اندرکاران این بیلبورد را یکی یکی با موچین بکنی. پیش خودت می گویی؛ یکی نیست به اینها بگوید آخر توی این گیر و گرفتاری مگر می توانی بخندی و لبخند بزنی!
آیا تابحال با این موضوع مواجه شده ای که مورد اجحاف واقع شده ای؟ این اجحاف با شاد نبودنمان فاصله ای زیاد یا کم دارد؟ در خانه و کاشانه چگونه ایم؟ یعنی در هفته چند با تمام اعضای خانواده کنار هم سر یک سفره می نشینیم؟ چقدر با هم صحبت می کنیم؟ چقدر قناعت به خرج می دهیم. منظورم از قناعت این است که تا چه حد مسئولیت اجتماعی را قبول کرده ایم؟ آیا به محیط زیست، روابط خانوادگی، حرفه ای و شغلی و نیز مثلا ترافیک، مسئولیت اجتماعی داریم؟ آیا مواظب هستیم که شادی ما شادی دیگران را مختل نکند و به حق خود راضی باشیم و احساس مسئولیت کنیم؟
محمد سعید ذکایی، جامعه شناس از قناعت و نقطه مقابل آن اجحاف می گوید و اینکه اجحاف می تواند تا چه میزان روی احساس نشاط و شادی افراد تاثیر گذار باشد. مثلا در رانندگی جریمه شده اید و فکر می کنید که این جریمه، واقعی نیست و مورد اجحاف قرار گرفته اید. ذکایی به نکته ای دیگر هم اشاره دارد و آن اینکه شادی را در خلوت و انزوا نمی توان دنبال کرد.
اصلا فرق شادی و نشاط چیست؟ این دو واژه یکی است یا فرق دارد؟ وقتی از لب خندان سخن می گوییم، همین برای شادکامی و احساس خوشبختی در زندگی کافی است یا اینکه دل خرم هم باید داشته باشیم؟ به قول حافظ؛ آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست - چشم میگون، لب خندان، دل خرم با اوست.
اصلا چه کسانی شادی و نشاط دارند و چه کسانی ندارند؟ آیا می توانیم آنان را در جامعه تشخیص بدهیم یا ابهاماتی وجود دارد؟ اگر از کمال تبریزی، یکی از فیلمسازان کشورمان بپرسیم که به این سوال، پاسخ منفی می دهد. چراییش هم از نظر او معلوم است. او از دو گانگی می گوید و اینکه افراد در زمان حاضر یک زندگی خصوصی دارند و یک زندگی اجتماعی و معلوم نیست این افراد با شخصیت های دوگانه و این زندگی های جدا، آیا شاد هستند یا نه؟ تبریزی که بلاتکلیف است و نمی داند این رفتارهای دوگانه درجامعه، چگونه قابل ارزیابی است و به همین علت معتقد است که نمی توان قضاوت صحیحی روی شادی و نشاط مردم داشت.
او همچنین از یک مدل خنده در تلویزیون خوشش نمی آید. مثل اینکه اخیرا در تلویزیون مد شده است و مردم را تشویق می کنند که بی دلیل بخندند. به نظر تبریزی این خنده ها، احمقانه است.
اتفاقا رضا رفیع، نویسنده و طنزپرداز هم از اینکه بیخودی لبخند بزنیم چندان رضایت ندارد و این خرده را از شهردار تهران گرفته است که چرا بیلبوردی زده که در آن تاکید شده است «لبخند بزن» ! این در حالی است که از نظر محمد گلزاری- روانشناس- این خنده های بی دلیل هم خوب است چرا که نشاط آور است. مثلا سیستم ایمنی بدن را بالا می برد. می توانیم بخندیم، خوب هم بخندیم.
فرض کنیم که لبخند هم زدیم ، آنوقت وضعیت ما از نظر شادی و نشاط بهتر می شود؟ گلزاری و ذکایی وضعیت شادی و نشاط در کشور را مطلوب نمی دانند اما این دلیل نمی شود که نشود کاری کرد. باید چه کنیم تا شادی و نشاط بین مردم ما بار دیگر بالا برود؟ آیا باید آنها را به مردم تزریق کرد؟ در این راستا، تبریزی نظری دارد قابل تامل. درست است که او از خنده بی دلیل زیاد استقبال نمی کند اما نگاهی متفاوت به ایرانی ها دارد و آن اینکه ایرانی ها طنازترین آدم های روی کره زمین هستند. مطایبه و شوخ طبعی جزو ذات ایرانی ها هست که با تمام مشکلات مثل بحران های اقتصادی و تحریم با موضوعات سیاسی چه شوخی ها که نمی کنند.
او معتقد است نیازی نیست شادی و نشاط را به مردم تزریق کنیم خودشان ذاتا طناز هستند. کافی است رفتار درستی با مردم داشته باشیم.
اتفاقا گلزاری هم اظهار می دارد که به تعداد و تنوع مردم، شادی داریم و اینکه با یک ایدئولوژی و یکسویه بخواهیم برای مردم شادی بیاوریم، آنان را دچار مشکل می کنیم.فرض کنیم که لبخند هم زدیم، آنوقت وضعیت ما از نظر شادی و نشاط بهتر می شود؟
تمام این مطالب گفته شد تا از نشستی تحت عنوان «نشاط در جامعه ایران و راهکارهای ارتقای آن» در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات خبردهیم که اخیرا برگزار شد. «محمد سعید ذکایی»، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، «محمود گلزاری»، روانشناس، «کمال تبریزی»، کارگردان سینما و «رضا رفیع»، نویسنده و طنزپرداز نیز در این نشست حضور داشتند.
این چهار تن در این نشست چه گفتند و ارزیابی آنان از شادی و نشاط در کشورمان یا دل های خوش جان های خرسند چه بوده است؟
«الان من چه بگویم؟ بگویم نشاط چیز خوبی است؟! این را که همه می دانند. شما بگویید چه کنیم که الان دچار نشاط افزون شویم و بتوانیم سالم زندگی کنیم»؟ این سخنی است که رضا رفیع، نویسنده و طنزپرداز در نشست «نشاط در جامعه ایران و راهکارهای ارتقای آن» در پژوهشگاه فرنگ، هنر و ارتباطات می گوید.
به نظر می رسد حال این روزهای شادی و نشاط هموطنان خوب نباشد و کارشناسان این نشست هم قرار نیست بگویند نشاط و شادی خوب است یا بد. بلکه می خواهند آن را تاحدودی تبیین کنند که خوب بودن یا نبودن احوالاتمان ناشی از چیست؟
ممکن است ارزیابی های بین المللی در خصوص شادی و نشاط ایرانی ها خبرهای خوبی نداشته باشند و احتمالا این تصور را داشته باشیم که این گزارش های بین المللی از روی قصد و غرض ارایه می شوند. اما مساله این است که پژوهش های داخلی هم از حال و روز نه چندان مطلوب شادی و نشاط در جامعه ما خبر می دهند. این که دیگر نمی تواند غرض ورزی باشد.
در این میان، دکتر محمود گلزاری، روانشناس هم از گزارش های بین المللی و هم از پژوهش های وطنی سخن می گوید. پژوهش هایی که قلم آن بین سال های ۱۹۹۹تا ۲۰۱۵، ایرانی های ۱۵ سال به بالا را بررسی کرده اند.
گلزاری از ناراحتی های و مشکلات عصبی و روانی می گوید، از اینکه مردان سه برابر بیشتر از زنان روان رنجوری دارند و وضع پنج استان بدتر از استان های دیگر کشور از نظر مشکلات روانی است اما در عین حال او این پنج استان را معرفی نمی کند.
او همچنین ویژگی های انسان شاد و شادکام را بر می شمرد و صفات و هیجانات مثبت و منفی را بر می شمرد.
ضمن اینکه بین شادی و نشاط نیز تفاوت قایل است. شادی تاثیری ماندگار و نشاط تاثیری گذرا بر روح و روان انسان دارد. بنابراین، صرف خندیدن از نظر گلزاری نمی تواند مولفه شادی باشد و برای آن دلایلی بر می شمرد.
محمد سعید ذکایی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است. او شادی را در بستر اجتماعی توضیح می دهد و از قناعت و اجحاف و ارتباط آن با شادی و نشاط می گوید.
براستی ما ایرانی ها چقدر قناعت می کنیم و تا چه حد فکر می کنیم در حقمان اجحاف شده است. کفه کدام سنگین تر است؟ اگر همه اش فکر کنیم که اجحاف می شویم آنوقت ممکن است بگوییم که انسان های شادی هم نیستیم.
اینها، مطالبی است که رفیع ، ذکایی و گلزاری در نشست «نشاط در جامعه ایران و راهکارهای ارتقای آن» بیان کرده اند و قرار است مشروح صحبت های آنان را در این گزارش دنبال کنیم.
مشروح این نشست بدین شرح است:
گلزاری وضعیت جامعه را از نظر نشاط و شادی مطلوب ارزیابی نمی کند. از نظر او این ارزیابی نه چندان مطلوب را نه تنها آمارهای بین المللی مثل گالوپ و سازمان جهانی بهداشت دارند که نتایج پژوهش های داخلی و مستندات علمی کشور هم همین را بیان می کنند. مثل گزارشی که در مجله علمی پزشکی انگلیسی زبان فرهنگستان علوم پزشکی ایران که در شماره ۲۰۱۷ گزارش مفصلی به عنوان «روند های سلامت ایرانیان ۱۵ سال و بزرگتر بین سال های ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۵» را منتشر کرده است.
او می گوید: بر اساس این گزارش در سال ۲۰۱۵ حدود ۴ . ۲۳ کل جمعیت ایران دارای ناراحتی ها و مشکلات عصبی و روانی بودند. ۶ . ۲۷ درصد زنان و ۲. ۱۹ درصد مردان کشور این ناراحتی ها را داشتند. همچنین میزان روان رنجوری زنان ۶ . ۱ درصد و در مردان ۴ .۴ درصد از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۵ افزایش یافته است. یعنی مردان سه برابر بیش از زنان در این سال ها دچار مشکل شدند.
او ادامه می دهد: تحقیقات نشان داده است که ۳ / ۲۲ درصد متاهل ها و حدود ۴۱ درصد کسانی که همسر فوت کرده یا جدا شده داشته اند دچار ناراحتی های روانی هستند. افراد سالمند ۶۵ سال به بالا بیش از سایر گروه ها حدود ۵ / ۴۳ درصد دچار اختلال روانی می شوند. روستاییان بیش از شهرنشینان و بیسوادان بیش از باسوادان با مشکلات روانی دست و پنجه نرم می کنند.
گلزاری از پنج استان که درصد مشکلات روانی ساکنان آن بیشتر از دیگر استان های دیگر است هم سخن می گوید منتها نامی از این استان ها به میان نمی آورد و معتقد است که اگر خبرش پخش شود اهالی آن استان ها ناراحت می شوند.
بعد از ارایه این آمارها است که گلزاری اظهار می دارد: این وضعیت ما است. ما وضعیت بسامانی از نظر شادی نداریم. شاخص هایی غیر از این آمار هم داریم مثلا افزایش طلاق که در این سال ها چندین برابر شده است. سازمان ثبت احوال که اعلام کرده است؛ اگر در ۱۰ سال پیش از هر هشت ازدواج یکی به طلاق می رسید در زمان حاضر از هر سه یا چهار ازدواج یکی به طلاق می انجامد.
این روانشناس به افزایش میزان خشونت در خیابان ها و خانه ها، آمار افسردگی در جوانان و اقدام به خودکشی ها هم اشاره می کند و از آنها به عنوان شاخص های عینی برای ارزیابی شادی و نشاط در جامعه نام می برد؛ ضمن اینکه خاطرنشان می کند آمارها را می توانید از دستگاه هایی مثل وزارت بهداشت، ثبت احوال و پزشکی قانونی بگیرید. اینها آماری نیست که یک رسانه خارجی گفته باشد. هر چه هست در وضعیت شادی نیستیم.
**انسان شادکام و شکوفا چه کسی است؟
گلزاری که وضعیت شادی و نشاط را در کشور، مطلوب ارزیابی نمی کند در عین حال تعریفی هم از دو واژه نشاط و شادی نیز ارایه می دهد. او از تاریخچه شادی و هیجان های مثبت در روانشناسی می گوید که تقریبا از ۱۹۹۵ به دنیای روانشناسی آمد و بعد رویکردی بسیار جدی، علمی و تجربی با عنوان روانشناسی مثبت ایجاد شد و به سرعت هم رشد کرد.
او از هیجان مثبت و منفی در روانشناسی گفت که به عنوان مثال اضطراب، غم و خشم، سه هیجان شناخته شده و رایج در هیجان های ناخوشایند و شادی، امید، خوشبینی، رضایت از زندگی، عشق، الهام، شگفتی و افتخار هیجان های مثبت به شمار می آید. حوزه روانشناسی مثبت نیز حوزه توجه به هیجانات مثبت است.
این روان درمانگر به صفات مثبت هم اشاره می کند که در حوزه روانشناسی مثبت قرار دارد و فرقش با هیجان های مثبت این است که به طور کلی صفت، عمیق تر از هیجان است و می توان از مهربانی، شکر، صبر، صداقت و شجاعت به عنوان صفات مثبت نام برد.
و اما هیجان ها و صفات مثبت در کجا باید به منصه ظهور برسد؟ گلزاری از نهاد های مثبت هم یاد می کند که نهاد خانواده، مدرسه و حتی جامعه در زمره نهادهای مثبت است و در همین نهادهای مثبت است که هیجان ها و صفات مثبت تجلی می یابد. بر اساس تعریف این روانشناس، نهاد مثبت، نهادی است که هیجان های مثبت در آن سه برابر بیش از هیجان منفی باشد و انسان شادکام هم کسی است که در یک بازه زمانی دو هفته ای میزان شادی و امید و رضایتش حداقل سه برابر غم و اضطراب و خشم باشد و این یکی از مولفه های شادی است.
گلزاری در توضیح بیشتر اینگونه می گوید: فقط خندیدن مولفه شادی نمی تواند باشد بلکه در یک بازه زمانی ما باید ببینیم که آیا میزان هیجان های مثبتمان مثل امید و خوشبینی سه برابر بیش از غم، خشم و اضطراب است یا نه؟ و دیگر آنکه باید صفات مثبت در خودمان، خانواده و جامعه پرورش یابد. صفات مثبتی مثل مهربانی و صداقت نه ریا و نفاق نه تنگ نظری، حسادت، حرص و آزمندی.
یک فرد مثبت صفت های مثبت و هیجان های مثبت دارد و یک جامعه مثبت هم باید محل رشد این هیجان های مثبت، بروز و رشد و پرورش صفات مثبت باشد.
** تفاوت شادی با نشاط
نکته ای دیگر و قابل تامل در سخنان گلزاری تفکیک شادی از نشاط در روانشناسی است و می گوید: ما شادی های حسی و گذرا داریم مثلا در برنامه ای از تلویزیون، چیزی گفته می شود ما هم می خندیم. این خنده، گذرا است. یعنی وقتی برنامه تمام شود این خنده هم می گذرد و به این گذرای ناپایدار و حسی در ادبیات دینی خودمان «نشاط» می گوییم که ضد آن کسالت و خمودگی است. یعنی اگر انسان نشاط نداشته باشد بیحال و خمود است؛ پروین اعتصامی دراین خصوص چنین می سراید؛ کاهلی در گوشه ای افتاد سست – خسته و رنجور اما تندرست.
گلزاری در خصوص این بیت از پروین اظهار می دارد، تندرستی هر چند در کاهل است اما نشاطی در آن نیست. در منابع دینی ما نیز یکی از علایم آدم ها تنبل، بی نشاطی است.
از نظر این روانشناس، اما شادی در یک سطح عمیق تر «شادکامی اصیل» یا شکوفایی نام دارد و به قول حافظ، دیگر لب خندان کافی نیست که دل خرم هم نیاز است.
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست - چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست.
از نظر حافظ نیز لب خندان، نشاطی گذرا اما دل خرم، یک شادی ریشه دار تر است چیزی مثل امید به زندگی، داشتن معنا و هدف در زندگی همان شادی های ریشه دار است.
گلزاری به نقل از کتاب راهکارهای عملی شادکام زیستن از سونیا لوبامیرسکی (اهل روسیه) ۱۲ راهکار برای شادکام زیست وجود دارد که آن عبارت است از اینکه آدم های شاد در روابط اجتماعی، دوستیابی، شغل و درآمد در ازدواج و سلامت روانی و سلامت جسمی در مقابله با فشارهای روانی، رفتارهای نوعدوستانه، خلاقیت و انعطاف پذیری، کار آمد و موفق هستند.
او می گوید: برای سیاستگذاران و مدیران اجرایی کشورها نیز پیشنهاد کرده اند که شاخصه های ملی و عوامل سیاسی مرتبط با شادکامی اینها باشد؛ یعنی میزان پایین طلاق، فعالیت و عضویت در سازمان های مردم نهاد، اعتماد زیاد مردم به دولت و موسسات، مردم سالاری در سازمان ها و ادارات، حکومت داری موثر و مطلوب، درآمد مکفی مردم بدون آزمندی و فزون طلبی، باورهای مذهبی قوی و راهگشا، میزان اندک بیکاری، رضایت شغلی کارکنان و کارمندان، بهره وری و قدرت تولید، سلامت جسمانی و روانی، روابط اجتماعی مثبت و سازنده، سرمایه اجتماعی بالا و رغبت به ازدواج و استحکام خانواده همان شاخصه های ملی شادکامی در جامعه است.
**چه بگویم! بگویم که نشاط چیز خوبی است؟
رضا رفیع - طنز پرداز- از آنجا که قرار است در مراسمی حضور داشته باشد سخنانش را خلاصه می کند و خیلی زود نشست را ترک می کند. او می گوید: ما در این جلسه از چیزهایی (شادی و نشاط) می خواهیم صحبت کنیم که عین نان شب واجب است و اگر جامعه شادی نداشته باشد در همه مسیرها دچار نقص و بیماری می شود. الان من چه بگویم؟ بگویم نشاط چیز خوبی است؟! این را که همه می دانند. شما بگویید چه کنیم که الان دچار نشاط افزون شویم و بتوانیم سالم زندگی کنیم؟ او تاکید می کند: کسانی در جامعه شناسی و روانشناسی راهکار بدهند و مسئولان اختصاص بودجه دهند ما هم در مقام یک طنز پرداز در بخشی که رسانه است در خدمتیم اما به تنهایی این اتفاقات نمی افتد. اگر زیر ساخت های اصلی در جامعه نباشد، تلاش ما برای شاد نگاه داشتن مردم هم بی فایده خواهد بود.
این طنزپرداز می گوید: شادی و نشاط آنقدر در زندگی ها مهم است که حافظ با وجود اینکه به تاثیر شعرش ایمان دارد اما در جایی از همین شعرش مستاصل می شود و می گوید؛ کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد. یعنی اگر نشاط نداشته باشم و غمگین باشم نمی توانم شعری بگویم که امروز از غزلیاتم لذت ببرید. این حافظ است چه برسد به بقیه.
رفیع به گرفتاری های مردم اشاره می کند و معتقد است که امثال حافظ ومولانا هم اگر در عصر فعلی زندگی می کردند، نمی توانستند با این مشکلات شعرهایی به این زیبایی بسرایند. آنها به دنبال تمرکز بودند واین تمرکز درحالی روی می دهد که تامین باشیم و احساس خوشبختی کنیم و احساس ناامنی نکنیم و در این حالت است که می توان اثری هنری خلق کرد. به قول صائب تبریزی که هر سر موی حواس من به راهی می رود - این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده
رفیع به مشکلات اقتصادی اشاره می کند که گریبان مردم را گرفته است این در حالی است که در دین ما نیز بدان اشاره شده است که فقر از در خانه داخل شود ایمان از در دیگر خارج می شود. این ها واقعیت دارد و به قول سعدی شب که شب چو عقد نماز میبندم - چه خورد بامداد فرزندم
تکبیرالاحرام که می گویم تازه یاد مسایل اقتصادی می افتم که این نشاط نمی آورد.تازه عبادتی که باید از سر شادی روح و احساس نیاز به پرستش خدا باشد این حس هم به وجود نمی آید چرا که ذهن درگیر است.
او ادامه می دهد: پس باید بستر سازی اقتصادی و اجتماعی ایجاد شود. دادن آزادی های قانونی و دوری از افراط در مسایل مختلف اجتماعی زمینه ساز تعمیق شادی و نشاط در مردم می شود. بنابراین مردم اگر شاد نباشند و غمگین باشند هر کاری کنیم در واقع انگار نقش آفرینی کرده ایم و همه چیز فقط در ظاهر خللاصه می شود. حتی من طنز پرداز نیز از غمگین باشم، مقابل دوربین مال خودم نیستم و مجبورم که پیش بقیه شاد باشم.
رفیع مردم ایران را مردم شوخ طبعی ارزیابی می کند . نشانه اش این است که ما طنز پردازها دنبال کسانی هستیم که در عمق مشکلات لطیفه و جوک می سازند که بخشی البته خوب نیست اگر سرنوشت انسان به شوخی گرفته شود خوب نیست اما در عمق بسیاری از مشکلات این شوخ طبعی را می بینید که یک عنصر مقاومت به شمار می آید انگار مردم با شعر و طنز می خواهند در برابر مشکلات، مقاومت کنند.
او به بیلبوردهایی در شهر اشاره می کند که روی آنها نوشته شده است «لبخند بزنید»! به شهردار گفتم که این شعار بسیار خوبی است اما این ها شادی گذرا است و شادی و شادمانی اصیل و عمقی به شمار نمی آید که احساس خوشبختی کنیم. به عنوان مثال، من که از دکتر بیرون می آیم وباید بروم پول پرداخت کنم تا بیمار را در بیمارستان بستری کنند و دنبال چند میلیون پول می گردم. در ترافیک گیر کرده ام، اینترنت سرعت کم دارد و روی اعصابم رفته است، دیدن این شعر و شعار چه حسی به من می دهد؟ ایا واقعا از ته دل می خندم و شاد می شوم؟ چه بسا عصبانی شوم و یک حرف چاله میدانی هم مثل معاون فرهنگی شهرداری یکی از شهرها هم بگویم.
به گفته رفیع فیلم ها از جمله فیلم هایی کمدی کارگردان هایی مثل کمال تبریزی نیز نمی تواند حس خوب و شادکامی را به مردم دهد چرا که اگر زیرساخت ها و سیاست های کلان در جامعه درست سمت و سو داده نشود و طبق روایت امام صادق و روانشناسی مثبت گرای امروز پیش نرویم، کار به جایی نمی بریم و این مصیبتی است که از درون احساس شادی نکنیم.
یکی را دیدمش توی خیابان - لبی خوش خنده و خوشحال دارد
جلو رفتم ببینم خنده اش را- ولی دیدم لبش اشکال دارد.
او ادامه می دهد: خنده ها ممکن است به خاطر اشکال لب باشد یا تقلید و خیلی مسایل دیگر؛ اما دل طرف شاد نیست این مصیبت اصلی است که کسی از درون احساس شادی نکند.
رفیع در آخر سخنانش تاکید می کند: مخلص کلام اگر می خواهیم طبق روایت اهل بیت، شادیمان در چهره باشد و غممان در قلبمان باشد باید همه زمینه ها و فضای لازم به وجود آید.
** شادی بستر اجتماعی دارد
محمد سعید ذکایی، جامعه شناس است. او وقتی در مورد شادی صحبت می کند آن را دارای وجوهی می داند. مثلا یک وجه شادی، فردی است و وجه دیگر دارای بستری اجتماعی است. قطعا وجوه جدی مثل روانشناسی مثبت که در ایران نیز بدان توجه شده است در انتهای آن، همان شادی فردی است مثلا وقتی فرد به موفقیت فکر می کند و یا تلاش می کند که محیط پیرامون خودش مثل خانواده را شاد کند همان وجه فردی است که اگر چه خوب است اما در عین حال کانون تمرکزش از این دایره فردی، خیلی فراتر نمی رود.
او وقتی به شادی در بستر اجتماعی اشاره می کند این نکته را مورد توجه قرار می دهد که شادی به تایید دیگران را نیاز دارد یعنی فرد می خواهد تایید دیگران را برانگیزاند. شادی به این نیاز دارد که فضایی ایجاد شود و حسی ایجاد شود که فرد از شاد بودن دیگران شاد شود و از شاد ماندن دیگران حس خوبی به او دست بدهد. بنابراین شادی را در خلوت و انزوا نمی توان دنبال کرد.
ذکایی به عنوان یک جامعه شناس عمدتا علاقه مند به این است که آن چیزهایی که خاص جامعه ایرانی هست یعنی شادی نکردن یا شادی کردن یک جامعه را استخراج کند و ببیند آن مفهوم کلیدی و حساسیت برانگیز کجا هست و برای رسیدن به آن به قناعت و اجحاف اشاره دارد.
او وقتی از قناعت سخن می گوید منظورش عسرت، تنگدستی و ساختن یا به تقدیر پناه بردن نیست. قناعت به معنای یک باز اندیشی به سهم و رسالتی است که فرد به عنوان عضوی از جامعه و نسبت به پیرامون خودش دارد. قناعت، مسئولیت اجتماعی و باز اندیشی داشتن نسبت به آنچیزی است که یک جامعه پایدار و سالم را می سازد. مثلا فرد نسبت به محیط زیست، روابط اجتماعی، حمل و نقل و ترافیک، روابط خانوادگی و حرفه ای و شغلی نوعی مسئولیت اجتماعی داشته باشد. فردی که در این موقعیت قناعت دارد یعنی کسی است که اصطکاک و تزاحمی با منافع دیگران ایجاد نمی کند. قناعت به معنای ظرفیت ایجاد و نوعی نگاه هست که به واسطه آن، شادی فردی در تزاحم با شادی جمعی دیگران قرار نگیرد و رفاه دیگران را تضییع نکند.
و اما سویه دیگری که این جامعه شناس بدان می پردازد، اجحاف است که غربی ها به تعبیر ذکایی به آن، Abuse می گویند. این جامعه شناس به این جا که می رسد تلاش می کند تا مفهوم اجحاف را کمی ساده تر کند و با یک فضای مفهومی ساده تری صحبت کند و به همین علت به فضای مفهومی زرنگی نزدیک می شود و می گوید: ما ایرانی ها اهل زرنگی هستیم. یعنی می دانیم که برای چه می خواهیم و چگونه زرنگی کنیم. می دانیم و حاصل آن چیست. اما در مفهوم اجحاف که من آن را به زرنگی ترجیح می دهم این است که یک وجه انفعالی یا سلبی هم دارد. گاهی نمی دانیم که این کاری که می کنیم چه عواقبی برای خودمان و جامعه مان دارد. به عنوان مثال آشغال را از ماشین پرت می کنیم و در هوای معتدل به جای اینکه شیشه ماشین را پایین بکشیم آن را بالا می دهیم و کولر روشن می کنیم.
ذکایی، اجحاف را فقط به بعد اقتصادی خلاصه نمی کند و آن را دارای ابعاد اجتماعی، سیاسی، فردی و زیست محیطی می داند که وجوه مختلف زندگی ما را فرا می گیرد.هم ایجابی و هم سلبی، هم آگاهانه و هم ناآگاهانه است. ضمنا اجحاف، سلسله مراتبی است یعنی اگر من به کسی اجحاف کنم او هم تشویق می شود. گاهی ناچار می شویم به دیگری اجحاف کنیم. یک چرخه معیوبی از زور گفتن و حق خوردن تشکیل می شود.
به گفته ذکایی، اجحاف، حتی آموختنی هم هست یعنی بچه های ما هم یاد می گیرند. جالب اینجاست که اجحاف فقط در سطح خرد نمی ماند و نهاد ها هم آن را عملی می کنند که در نتیجه آن، به عنوان نمونه وقتی ساختاری برای من جریمه بریده و یا مالیاتی پیش بینی کرده است که فراتر از توان من است حس مورد اجحاف قرار گرفتن در من ایجاد می شود.
وقتی به اینجا می رسیم، ذکایی می خواهد ارتباط اجحاف و قناعت را با شادی بیان کند. از نظر او یکی از بزنگاه هایی که باید روی آن تمرکز کرد، ارتقاء دادن شرایطی است که آن حس قناعت را تامین می کند و از طرفی شرایط اجحاف را محدود و مسدود می کند. یعنی مثلا فرد در تزاحم با دیگران نباشد و از طرفی دیگر اگر مالیاتی نیز می دهد فکر نکند در حقش اجحاف می شود بلکه آن نوعی مسئولیت اجتماعی می داند که باید آن را ایفا کند.
** چگونه می توان فضای شادی را ایجاد کرد؟
این جامعه شناس، در پاسخ به این سوال به سراغ خانواده می رود و اظهار می دارد: در زمان حاضر خانواده در ایران در تربیت کردن و اجتماعی کردن بچه ها و هنر لازم برای یاد دادن مهارت های اجتماعی را ندارد. مدارس هم کاستی هایی دارند به عنوان نمونه، بچه دیپلم می گیرد و اما نیاموخته است که چگونه احساسات خود از جمله خشم را به موقع کنترل کنند و با اولین برخورد در کوچه یا خیابان بر افروخته می شود، دعوا می کند و چاقو می کشد. این در حالی است که کنترل خشم چه فیزیکال و چه زبانی نسبت به هر مقوله ای مثل فرد یا حتی در فضای مجازی یکی از مهارت های پایه ای به شمار می آید.
در زمان حاضر افراد در جامعه ایرانی گرفتار چیزهایی مثل عطش منزلت از عنوان و لقب آکادمیک تا داشتن و تملک بیشتر را دارند. بیشتر افراد از کارشان لذت نمی برند و آن را به مثابه یک تکلیف تحمیلی نگاه می کنند. شادی های ایرانی ها مصرف، پیش آمدی و تبعی شده است مثلا اگر دولت، دو روز را یک دفعه تعطیل اعلام کند خیلی ها تصمیم می گیرند به سفر بروند و بعد با مشقت ناشی از ترافیک سنگین در جاده برمی گردند. عدالت، برابری، حداقل دسترسی ها، پیش بینی پذیری برای همه عنصر مهمی در امنیت روانی است که ما به تدریج با آن فاصله گرفته ایم و روی امید اجتماعی ما هم تاثیر گذار گذاشته است. نمی دانیم که بچه هایمان چه زمانی باید یاد بگیرند و با طبیعت دوست باشند و از آن لذت ببرند یا اینکه کار داوطلبانه انجام دهند. بدبینی و بی اعتمادی در جامعه زیاد است. برچسب هایی درست می کنیم و به آن دامن می زنیم و دسته ای را خودی و غیر خودی می شماریم که در پی آن شکاف هاست که دامن زده می شود.
تصحیح این بازنمایی ها کار حوزه هنر است. برمی گردد به نظریه قناعت واجحاف اینکه هر چه یک نسل را به یک معنایی یک تمدن را با حس و تجربه و درک و شناخت و قانع بودن به توانایی و قابلیت های جامعه سازگار کنیم و از آن طرف، هر چه بیشتر افراد را از وسوسه های اجحاف، دور و قانون را اجرا کنیم – به ویژه قانونی که قبح آن را آقازاده ها با تخطی از آن بهم ریخته اند - می توانیم میزان شادکامی ها را در جامعه بالا ببریم و آن را به خودمان و نسل های بعدی امانت می دهیم.
گزارش از:لیلا خطیب زاده
منبع: ایرنا
همزیستی نیوز - نتایج یک پژوهش نشان میدهد عوامل فردی، مدیریتی و سازمانی بر رفتار زیرآبزنی در سازمانها تاثیرگذارند.
به گزارش ایسنا، رفتارهای پنهانی که عموما به عنوان زیرآب زنی شناخته میشوند، اقداماتی هستند که در غیاب مورد هدف انجام میگیرند و در جهت تلاش برای تخریب شهرت یا شغل فرد هدف، یا ایجاد زیانهایی برای او صورت میگیرند. این اقدامها معمولا آب زیرکاهانه و به روش مخفی انجام میشوند. محققان در مقالهای با عنوان "علل رفتار زیرآب زنی در سازمانهای بخش دولتی" این موضوع را بررسی کردهاند.
در این پژوهش که قاسم اسلامی، دانشجوی دکتری مدیریت رفتاری دانشگاه فردوسی مشهد، فریبرز رحیمنیا، استاد گروه مدیریت دانشگاه فردوسی مشهد، سعید مرتضوی، استاد گروه مدیریت دانشگاه فردوسی مشهد و علیرضا خوراکیان، دانشیار گروه مدیریت دانشگاه فردوسی مشهد انجام دادهاند آمده است:« فلسفه این پژوهش تفسیری، رویکرد آن کیفی و راهبرد آن دادهبنیاد با رویکرد گلیزری( ظاهرشونده) است. راهبرد داده بنیاد روشی کیفی برای خلق نظریهای است که در سطح گسترده به تبیین فرآیند، کنش یا کنش متقابل موضوعی با هویت مشخص میپردازد.»
محققان میگویند:« در این پژوهش، مدیران سازمانهای دولتی زیرمجموعه وزارتخانهها در شهر مشهد، به عنوان جامعه آماری مورد توجه قرار گرفتند. علت انتخاب این جامعه، اولا اهمیت جایگاه سازمانهای دولتی در نگاه شهروندان است و آنها انتظار دارند تا این سازمانها که به نوعی نماینده حکومت اسلامی تلقی میشوند، بیشتر به رفتارهای اسلامی، اخلاقی و انسانی پایبند باشند و دوم این که، تبعات رفتار زیرآبزنی در این سازمانها به مراتب بیشتر از سازمانهای بخش خصوصی است، چرا که تصمیمهایی که ممکن است در نتیجه چنین رفتاری در مورد افراد مورد هدف زیرآبزنی گرفته شود، گاهی در سرنوشت یک جامعه میتوان تاثیرگذار باشد.»
براساس آن چه در این مقاله آمده است، مدیران، با توجه به جایگاه و همچنین تجربهای که دارند، بهتر میتوانند در مورد علل رفتار زیرآبزنی در سازمان متبوع خود اظهار نظر کنند؛ چرا که آنها ممکن است، خود شاهد این رفتار از جانب زیردستان باشند و با شیوهها، وجوه، علل و پیامدهای مختلفی که این رفتار برای افراد مورد هدف داشته، آشنایی بیشتری داشته باشند؛ همچنین این افراد به عنوان یکی از اعضای سازمان ممکن است که خودشان از چنین رفتارهایی متضرر شده باشند و به عنوان یک فرد قربانی در مورد تجربه خود اظهار نظر کنند.
پژوهشگران از میان این مدیران، 19 نفر را براساس نمونهگیری هدفمند و بر مبنای تجربه، تحصیلات و دیگر معیارهایی که نشان از اطلاعات غنی آنها در حوزه مورد مطالعه میدهند انتخاب کردند. این مدیران مورد مصاحبه قرار گرفتند. چهار نفر از این مدیران، مدیر ارشد، پنج نفر مدیر میانی و ده نفر نیز مدیر عملیاتی بودند که از سازمانهایی همچون اداره دارایی و سازمان امور مالیات، برق منطقهای خراسان، آب و فاضلاب مشهد، جهاد کشاورزی، مخابرات، گاز و مسکن و شهرسازی انتخاب شدند.
در این پژوهش آمده است:« افزایش رفتارهای زیرآبزنی از یک طرف، سبب افزایش اضطراب واسترس فرد در محیط کار شده و از طرف دیگر، سبب کاهش انگیزه خدمت، تعهد و رضایت شغلی و در نتیجه، کاهش عملکرد فرد در سازمان میشود. تحلیل دادهها نشان میدهد که علل این گونه رفتارها در سازمانهای بخش دولتی در سه نوع علل فردی، مدیریتی و سازمانی دستهبندی میشود.»
بنا بر آن چه در این مقاله آمده است حسادت، کینه توزی، منفعت طلبی و ماکیاولیسم بالا از جمله عوامل فردی زیرآب زنی شناخته شده است. افراد با ویژگی ماکیاولی بالا، تمایل به برد دارند و توجه اساسی آنها وظیفه و کاری است که باید انجام بدهند و نه چیز دیگر. در همین راستا، آنها برای انجام وظیفه خود از افراد تحت سلطه خود برای رسیدن به هدف به عنوان یک ابزار استفاده میکنند.
از دیگر عوامل فردی موثر در زیرآب زنی در سازمانها میتوان به عدم وجود توانایی و شایستگی لازم در فرد زیرآب زن، عقدهها و حقارتهای درونی، نداشتن اعتماد به نفس کافی و همچنین ضعف اعتقادات دینی اشاره کرد.
محققان میگویند:« یکی دیگر از انواع علل مستخرج از مصاحبهها، علل مدیریتی است. علت این امر نقش و اهمیتی است که مدیران میتوانند در افزایش و کاهش این رفتار داشته باشند. مدیران دهنبین و سطحینگر، حمایت و همراهی مدیر با افراد زیرآبزن، رفتار نسنجیده و تبعیضآمیز مدیر، نداشتن کانالهای ارتباطی علمی و فنی برای دریافت اطلاعات، آگاهی کم مدیر از شایستگیهای کارکنان، آشنایی کم مدیران تازهوارد با افراد سازمان و همچنین اعتماد بیش از حد مدیر به افراد زیرآب زن عوامل مدیریتی تشدید کننده این رفتار است.»
براساس نتایج این پژوهش، عدم شایستهسالاری در سازمان، نبود فرهنگ سازمانی مبتنی بر اخلاقیات، منافع حزبی و گروهی، ضعف در آموزش رفتارهای سازمانی مناسب، عدم وجود قوانین و مقررات برای رعایت اصول اخلاقی در سازمان، امنیت شغلی کم، غنی و چالشی نبودن شغل، ارتباط ضعیف و نامناسب بین کارکنان با یکدیگر و همچنین احساس بیعدالتی و نابرابری عوامل سازمانی تاثیرگذار بر رفتار زیرآبزنی هستند.
در این پژوهش آمده است:« با توجه به مباحث بیان شده در جهت کاهش این رفتارها در سازمان، به مدیران توصیه میشود تا نظام پرداخت حقوق و دستمزد و همچنین پاداش را عادلانه سازند. هر چه پرداخت براساس منطق و مبتنی بر شایستگی افراد تنظیم شود، بروز رفتارهای منفی به همان نسبت کمتر خواهد شد.»
این پژوهش در سومین شماره سیویکمین دوره فصلنامه علمی پژوهشی "فرآیند مدیریت و توسعه" منتشر شده است.