همانطور که انتظار می رفت مجلسیان روز سه شنبه به سه وزیر پیشنهادی آقای روحانی رای اعتماد دادند و ثابت کردند که این مجلس در تلاش است تا خاطرات تلخ دو دوره پیش از خود را از اذهان مردم بزداید و چهره ای آرام، منطقی و در مسیر اراده ملی از خود به نمایش بگذارد.
نگاهی به آنچه که در یازدهمین روز آبان ماه 95در صحن علنی مجلس شورای اسلامی گذشت نشان می دهد که گرچه برخی از افراطیون مجالس هشتم و نهم راه یافته به مجلس دهم، همچنان برطبل افراط می کوبند، اما اکثریت نماینده های این مجلس، دیگر تحت تاثیر تبلیغات حامیان داخل و خارج از مجلس این افراطیون قرار نمی گیرند.
روز سه شنبه میلیون ها ایرانی در داخل و خارج از کشور از طریق شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شاهد بودند تیغ برنده افراطی گری که همه چیز و همه کس را یا سیاه یا سفید می بیند و خود را محور دنیا می پندارد، کند شده و دیگر قادر نیست برداشت ها و آمال و آرزوهای خود را به نام ملت ایران به کرسی بنشاند.
کلیدواژه هایی که در این روز در سخنان مخالفین وزرای پیشنهادی به کرات شنیده شد، نه تنها دیگر در آراء نمایندگان موثر نبود، بلکه فرصتی گرانبها را برای نماینده های موافق این وزرا فراهم ساخت تا قرائت منطقی و غیر احساسی خود را نسبت به این کلید واژه ها در صحن علنی مجلس نه تنها برای نماینده ها، بلکه برای میلیون های بیننده و شنونده ایرانی به زیبایی بیان کنند.
آنچه هم که روز سه شنبه به عنوان مثال تحت عنوان دلایل متقن، معتبر و قطعی از صلاحیت نداشتن وزرای پیشنهادی مطرح و کرور کرور پرونده از مدارک جرم! تحویل رییس مجلس داد ه شد و زمین و زمان شاهد گرفته شد که جرم! آقای رییس جمهوری بخاطر معرفی این آقایان به عنوان وزیر پیشنهادی، بیشتر از خود آنهاست، تنها با سخنرانی یک نماینده موافق، نقش برآب شد، چرا که تاریخ مصرف هم مدارک ادعایی و هم ادعاهای فاقد مدرک به نظر می رسد که در این مجلس به پایان رسیده باشد.
در هر صورت جلسه رای اعتماد مجلس دهم به سه وزیر پیشنهادی دولت یازدهم، آزمون بزرگی هم برای قوه مقننه و هم برای قوه مجریه بود که بعد از گذشت حدود 5ماه از تشکیل مجلس دهم ، باز تعریف جدیدی از رابطه خود را به نمایش گذاشتند.
تعامل سازنده این دو قوه که طبق قانون اساسی هر چهار سال با مراجعه به آراء ملت، سران و ترکیب آنها تغییر یا ماموریت شان تمدید می شود، بدون تردید راه را برای پیشبرد اهداف توسعه کشور و گشودن برخی گره های مزمن و مزاحم در این راه می گشاید.
گرچه بخش مهمی از ماموریت قوه مقننه نظارت بر عملکرد قوه مجریه است و نزدیکی این دو قوه می تواند دلسوزان واقعی جامعه را نسبت به اجرای صحیح این ماموریت نگران کند، اما وقتی انتخاب سکانداران این دو قوه توسط مردم درست و مطابق قانون اساسی و در شرایط عادلانه انجام شود، نه تنها جایی برای این نگرانی باقی نخواهد ماند، بلکه این نزدیکی، اتفاقات مبارکی را در جهت حفظ منافع ملی رقم خواهد زد.
اتفاق روز سه شنبه مجلس نشان داد که بخشی از اراده مردم در آخرین انتخابات این دو قوه یعنی انتخابات سال های 92 و 94 به بار نشسته است و تلاش های مخالفین این اراده در جامعه بخصوص در درون این دو قوه هم دیگر راه به جایی نمی برد.
و پیام این اتفاق نیز چیزی نیست جز اینکه اراده مردم بالاتر از اراده کسانی است که صدای مردم را نه از درون صندوق های آراء بلکه از بیرون این صندوق ها می شنوند!
قطار کابینه دولت تدبیر و امید بعد از عبور از سه ایستگاه 93، 94و 95در مسیر رسیدن به ایستگاه 96سه مسافر ساکن در کوپه فرهنگ خود را پیاده کرد.
جنتی، فانی و گودرزی که همراه با فرهادی وزیر علوم چهار وزارتخانه فرهنگی را در دولت دکتر روحانی مدیریت می کردند به رغم میل باطنی شان از قطار دولت پیاده شدند تا رییس قطار بتواند افراد مورد نظر خود را سوار کند.
این جابجایی در دولت یک اقدام مسبوق به سابقه است و رییس دولت قانونا اختیار دارد کابینه را هرزمان که تشخیص داد ترمیم و افراد جدیدی را وارد هیات دولت کند، اختیاری که آقای روحانی در طول این سه سال ترجیح داد از آن استفاده نکند، مانند بسیاری دیگر از اختیارات ریاست جمهوری مصرح در قانون اساسی که درطول این سه سال به فراموشی سپرده شد!
هم طرفداران پر و پا قرص دولت و هم مخالفان قسم خورده آن که هر اقدام دولت را یا آیه وحی یا نسخه پیچیده شده از سوی استکبار جهانی ارزیابی می کنند، در قبال اولین و شاید هم آخرین تغییرات کابینه دولت یازدهم واکنش واحدی را از خود نشان دادند.
این دو طیف موافق و مخالف دولت که هر دو به درستی فرهنگ را محل برخورد دیدگاه و آمال و آرزوهای خود می دانند، وقتی زمزمه این تغییرات را شنیدند فریاد وافرهنگ آنها گوش فلک را کر کرد.
طرفدران دولت هرچه فریاد داشتند بر سر دولت کشیدند که ما از اول هم گفته بودیم که این وزرا اهل فرهنگ نیستند و دولت تدبیر و امید باید از اول این آقایان را به سکانداری فرهنگ انتخاب نمی کرد یا اینکه در همان سال اول یا دوم آنها را از قطار دولت پیاده می کرد!
مخالفان دولت هم که دیگر کارشان از فریاد کشیدن گذشته است، وقتی که مجلس را در اختیار داشتند، هرآنچه که در توان داشتند برطبق خصومت با دولت گذاشتند تا ثابت کنند تیم فرهنگی دکتر روحانی ماموریت نابودی فرهنگ این مرزو بوم را برعهده گرفته است! و از زمانی هم که نماینده های شان با رای مردم از سریر قدرت پایین کشیده شدند، شمشیر را از رو بسته و با حکم سران نامرئی خود مستقیما و علنا به پالایش فرهنگی جامعه، به قول خودشان، پرداختند و وزرای فرهنگی دولت را اچمز کردند.
حال این مخالفان که با این حرکت روحانی به قول معروف کیش و مات شده بودند، یکباره از این رو به آن رو شدند و با یک چرخش 180درجه ای از دولت طلبکار شدند که چرا به جای وزرای اقتصادی، وزرای فرهنگی را تغییر می دهد!
البته آقای روحانی به خوبی حال و روز مخالفان را در سخنرانی خود در روز ملی روستا و عشایر این گونه تشریح کرد: "اگر دولت برای ثبات وزیر عوض نکند، آن روزنامههای بداخلاق و سایتهای بداخلاق میگویند، چرا دولت این وزرا را عوض نمیکند، وقتی هم دولت میرود تغییر ایجاد کند، همان بداخلاقها میگویند چرا عوض میکند؟"
در هر صورت دولت کمتر از هشت ماه فرصت دارد که چهره فرهنگی خود را طوری بیاراید که در روز 29اردیبهشت 96از یک طرف تعداد طرفدارانش نه تنها ریزش نکند، بلکه خیلی از کسانی که دل خوشی از سیاست های فرهنگی دولت در طول سه سال اخیر نداشتند به سمت آن بیایند و از طرف دیگر مخالفان که در ارائه سیاست های فرهنگی جذاب برای نسل جوان امروز حرفی برای گفتن ندارند، نتوانند با تمسک به برخی عملکردهای فرهنگی دولت، آراء سرگردان را به نفع رقبای روحانی مصادره کنند.
تیم فرهنگی جدید دولت یازدهم که به نظر می رسد در گرفتن رای اعتماد از مجلس مشکل خاصی نداشته باشد، در مدت کم باقی مانده از عمر این دولت راه سخت و ناهمواری را پیش رو خواهد داشت و موفقیت یا عدم موفقیت آن نقش بزرگی درسرنوشت آقای روحانی ایفا خواهد کرد.
جنتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در طول سه سال وزارتش کارهای بزرگی انجام داد که بخش عمده آن برمی گردد به بازسازی نگاه و تفکر اهل فرهنگ نسبت به دولت که درطول هشت سال قبل از دولت یازدهم به شدت آسیب دیده بود.
گرچه اقدامات جنتی در طول این سه سال در عرصه هایی مانند سینما، تئاتر، موسیقی و بخصوص رسانه ها با توجه به دربرگیری بالای آنها در جامعه نگاه اهل فرهنگ و حتی مردم عادی را نسبت به دولت تغییر داد، اما این اقدامات، انتظارات بخش هایی از اهالی فرهنگ و حتی دولتمردان از جمله رییس جمهوری را برآورده نکرد.
هجمه بی امان و پرحجم مخالفان دولت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در طول سه سال گذشته از یک طرف و افزایش انتقادات طرفداران دولت به جنتی بخاطر نحوه برخوردش با مخالفان این اواخر از طرف دیگر، سرانجام کار را به جایی رساند که هم روحانی و هم جنتی ترجیح دادند با خانه تکانی در این وزارتخانه استراتژیک یک فرصت تنفس از مخالفان بگیرند.
بدیهی است وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مدت کم باقیمانده از عمر دولت یازدهم نمی تواند به قول معروف شق القمر بکند و اگر اقای صالحی امیری بتواند میراث آقای جنتی را بخوبی حفظ کند و مانع فرو ریختن برخی از سنگرهای فعلی این وزارتخانه شود، هنر کرده است.
برخی از صاحبنظران این احتمال را نیز داده اند که آقای روحانی با اعمال تغییرات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بطوراخص و دو وزارتخانه آموزش و پرورش و ورزش و جوانان بطور اعم در سال اخر دولتش، پروژه ای فرهنگی را کلید خواهد زد که در صورت توانمندی این سه وزیر و همراهی مجلس، نه تنها مخالفان در استانه انتخابات آچمز می شوند، بلکه بساط مخالفت آنها در چهارسال دولت دوم آقای روحانی نیز کاملا برچیده خواهد شد.
تاج محمد کاظمی- سردار آزمون یک پدیده است، پدیده نه اینکه در زمره 100فوتبالیست برتر دنیاست، پدیده نه اینکه از جمله یکی از بهترین بازیکنان ایران و آسیاست، پدیده نه اینکه تنها 17 ساله بود که به لیگ روسیه رفت، پدیده نه اینکه در 20سالگی از باشگاه های بزرگ دنیا پیشنهاد های جذابی داشت و پدیده نه اینکه ره صدساله را در عرصه شهرت و پول و غیره در همان عنفوان جوانی طی کرد و بر بلندای عظمت، عزت و افتخار ایستاد، بلکه پدیده است به این خاطر که:
اما چرا از میان این همه جوان شایسته شهرستانی، تنها سردار و سرداران نوعی، سری از میان سرها بیرون می آورند و قد می کشند و بالا می آیند و بر بلندای تاریخ این کشور می ایستند و بقیه نه تنها به آنچه که استحقاق دارند نمی رسند، بلکه از حداقل ها نیز محروم می مانند؟
این سئوالی است که مدعیان کشورداری باید به این جوان ها پاسخ بدهند، جوان هایی که نه انقلاب و نه جنگ را دیده اند و نه "زنده باد و مرده باد" را می شناسند، آنها چیز زیادی نمی خواهند، آنها یک فرصت برابر و عادلانه برای یافتن کار می خواهند، یعنی حداقل نیازهرانسان، تا بتوانند عزت، حرمت و کرامت خود و خانواده شان را حفظ کنند، آیا توانستیم به این خواسته برحق آنها پاسخ بدهیم؟
بنابراین سردار و سرداران نوعی که در این وانفسا و هزارتوی مشکلات جوانان، این گونه از فرش به عرش می رسند واقعا باید به آنها پدیده گفت، پدیده هایی که نه از قبل خدمات دستگاه های عریض و طویل مرتبط که با زور و بازوی خود و خانواده های شان به درجات بالا رسیده اند.
اما چرا از میان این همه جوان برومند، تحصیل کرده، غیرتمند، شایسته و میهن پرست ترکمن ایرانی فقط سردار و سرداران نوعی به پا می خیزند و پرواز می کنند و می رسند به بام شهرت، ثروت و افتخار، ولی دیگر جوانان ترکمن به رغم داشتن شایستگی های غیرقابل انکار در پشت دیوار بلند دیوان سالاری، تبعیض های آشکار و نهان و دهها موانع ریز و درشت گرفتار می شوند و از رسیدن به حقوق اولیه خود که همانا داشتن یک شغل شرافتمند منطبق با شایستگی های خود است، محروم می شوند؟
پاسخ این سئوال را باید کسانی بدهند که با تحلیل ها و خط کشی های به اصطلاح امنیتی سیاسی و تابوسازی برخی حوادث اول انقلاب، خواستند ترکمن های استان گلستان را که در همه عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بخصوص ورزشی سهم بالایی در استان داشتند و دارند از دایره اشتغال در دستگاه های دولتی و بخصوص درسطح مدیریت های بالا در استان دور نگهدارند.
گرچه درایت و تدبیر مدیریت کلان کشور در مقاطعی در طول چهار دهه بعد از انقلاب این تنگ نظری را در استان به چالش کشید و بخصوص با روی کارآمدن دولت اصلاحات برای اولین بار در تاریخ این مملکت یک ترکمن به عنوان معاون استاندار گلستان منصوب شد و فرمانداران برخی از شهرستان های ترکمن نشین مانند آق قلا و بندرترکمن نیز از نیروهای ترکمن انتخاب شدند و و روند ورود نیروهای ترکمن به بدنه اداری و کارشناسی دستگاه های دولتی در استان اندکی سرعت گرفت.
حال، ظهور پدیده ای از میان ترکمن های استان گلستان بنام سردار آزمون در عرصه فوتبال که به رغم وجود استعدادهای بی شمار در استان در این رشته ورزشی در این چهار دهه بعد از انقلاب یک تیم نیز از این استان حتی به لیگ دسته اول کشوری صعود نکرد، می تواند درس بزرگی برای کسانی باشد که همچنان متاثر از رسوبات برجای مانده از تحلیل ها و خط کشی های مذکوراز ورود نخبگان ترکمن به میدان های رقابت واهمه دارند.
در هر حال آنچه که ظهور پدیده سردار آزمون در استان گلستان می تواند برای متولیان این استان عبرت آمیز باشد این است که ترکمن ها تنها در ورزش سردار ندارند، بلکه صدها سردار دیگر در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، هنری و.........نیز دارند که نیاز است موانع ورود، رشد و پرواز آنها به قله های افتخار برای کشور و استان برداشته شود.
بطور قطع اگر سردار آزمون پدر و مادرش پشتیبان، حامی و همراهش نبودند، اگر مردی از پرتغال بنام کارلوس کیروش مربی تیم ملی فوتبال ایران نمی شد و اگر شبکه های اجتماعی فعال نبودند، سردار نیز مانند هزاران جوان مستعد، با انگیزه و شایسته ترکمن در پشت دیوار بلند دیوان سالاری، تبعیض های پیدا و نهان و دهها موانع ریز و درشت گرفتار می شد و راه به جایی نمی برد.
حال که سردار آزمون در هر بازی تیم ملی ایران با هنرنمایی خود دل همه ایرانیان داخل و خارج از کشور را به وجد می آورد، سرداران ترکمن را در همه عرصه ها دریابیم! مطمئن باشیم که دهها نه بلکه صدها سردار در دل صحرای ترکمن منتظر پروازند، پرواز برای اعتلای نام ایران عزیز که امروز یک جوان 22ساله بنام سردار آزمون برخاسته از دل صحرای ترکمن با شایستگی، متانت و اقتدار این ماموریت مقدس را در فراسوی دنیا انجام می دهد.
رییس جمهوری کشورمان که صبح روزشنبه در مراسم آغاز سال تحصیلی حضور یافته بود؛ پرسش مهر سال تحصیلی ۹۶-۹۵ را به مساله خشونت اختصاص داد و از دانش آموزان سوال کرد: خشونت از کجا نشات گرفته است؟ چگونه عده ای خشونت را می آموزند؟ در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد؟
رییس جمهوری در تکمیل پرسش خود از دانشآموزان سراسر کشور سوال کرد: «چگونه میتوانیم کشور و جامعه ای دارای رحمت اسلامی و نبوی داشته باشیم؟ چگونه میتوانیم جوامع، منطقه و جهان را از خشونت برهانیم؟
رییس جمهوری محترم ما یک شب قبل در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل به این سئوالات خود اینگونه پاسخ داده بود:
ریشه کن کردن خشونت در منطقه، بدون مردم سالاری، ارتقاء حقوق شهروندی و توسعه اقتصادی، میسر نیست.
بررسی پرسش های آقای روحانی از دانش آموزان که طبق آمارهای رسمی طیف وسیعی ازجمعیت 6 الی 18سال را شامل می شود، جدا از اینکه آیا موضوع این پرسش ها با ظرفیت فکری، توانمندی و روحیه لطیف نوباوگان، کودکان، نوجوانان و جوانان زیر18سال سنخیت دارد یا خیر، می تواند حاوی این پیام مهم باشد که خشونت امروزه نه تنها یک دغدغه ملی و حتی فراملی در حوزه سیاست و اجتماع که به یک دغدغه فرهنگی تبدیل شده است.
به عبارت دیگر کار به جایی رسیده است که موضوعاتی مانند خشونت که غالبا برای مقابله با آنها افراد خاص در اتاق های اختصاصی می نشستند و نسخه های خاص می پیچیدند، به حدی نگران کننده شده که بالاترین مقام اجرایی کشور دست یاری به سمت کسانی دراز کرده است که اولین و عمده ترین قربانیان خشونت محسوب می شوند، بدون آنکه اکثر آنها حتی یکبار درعمرشان این کلمه را شنیده باشند، حال چه برسد درباره آن مقاله هم بنویسند.
درهر صورت، این اقدام رییس جمهوری را باید به فال نیک گرفت از این منظر که یکی ازمهم ترین و در عین حال خطرناک ترین پدیده های اجتماعی حتی قرن را به یک گفتمان روز در کشور تبدیل و فضا را برای یافتن دلایل اصلی و حقیقی بروز خشونت درجامعه مساعد و مهیا کرده است.
طبیعی است دانش آموزان یعنی فرزندان من و شما برای یافتن پاسخ پرسش های آقای رییس جمهوری به ما مراجعه خواهند کرد،آیا ما قادر هستیم آدرس درست به فرزندان خود بدهیم و به قول معروف آنها را دنبال نخود سیاه نفرستیم؟
آیا ما که عامل به خشونت در خانواده و جامعه هستیم و بنا به دلایل درست یا نادرست(هیچ فرقی نمی کند) متوسل به خشونت شنیداری، دیداری، زبانی، کلامی و شفاهی یا خشونت نوشتاری، قلمی و کتبی و یا خشونت فیزیکی، بدنی و حرکتی می شویم تا چه حد استحقاق این را داریم که به فرزندان دلبندمان درس ضد خشونت بدهیم؟
آیا وقتی فرزندان ما در طول 24ساعت از مجاری رسمی و غیررسمی، رسانه های قانونی و غیرقانونی و محافل و مجامع سنتی و مدرن با مظاهر متنوع خشونت با رنگ و لعاب گوناگون مواجه می شوند، ما چگونه می خواهیم و می توانیم خشونت را از اذهان پاک آنها بزداییم؟
طبیعی است که آقای روحانی بخوبی آگاه هستد که برای مبارزه اصولی با پدیده خشونت در جامعه ای مانند جامعه ما و فراتر از آن یعنی منطقه خاورمیانه و حتی در سطح جهانی همانطور که به درستی در مجمع عمومی امسال سازمان ملل مطرح کردند، حکومت ها نیاز به مردم سالاری، تامین حقوق شهروندی و توسعه اقتصادی دارند و در نبود هریک از اینها ظهور پدیده شوم خشونت در لوای مختلف دور از انتظار نخواهد بود.
به نظر می رسد که رییس جمهوری برای رفع موانع پیش روی درتامین هرکدام از این نیازها راه سخت و ناهمواری را در پیش داشته باشد و شاید انتخاب قشر دانش آموز به عنوان مخاطب پرسش های خود درباره خشونت به این دلیل باشد که :
1 - خشونت را در فضای مملو از خشونت و با همراهی عاملان خشونت نمی توان ازبین برد.
2- مبارزه با پدیده خشونت یک مبارزه طولانی مدت است و این مبارزه نه یک پروژه بلکه یک پروسه است.
3- و چه بهتر که این پروسه از ابتدای شکل گیری شخصیت انسان ها یعنی از طریق کودکان آغاز شود.
با روی کار آمدن دولت آقای روحانی حداقل ادبیات برخی از ارزش های جوامع مدنی کمابیش در محافل سیاسی و رسانه ای کشورمان مورد توجه قرار گرفت و دولتمردان عضو کابینه دولت یازدهم در مصاحبه ها و سخنرانی های خود از ادبیاتی مانند احترام به حقوق شهروندی، عذرخواهی از مردم و امثال اینها استفاده کردند.
شاید یکی از دلایل اقبال مردم به شعارهای انتخاباتی روحانی و جبهه حامیان وی در خرداد 92 و اسفند 94نیز وجود این نوع ادبیات در میان آنها بود که در دو دوره ریاست جمهوری پیش از روحانی نه تنها این ادبیات فراموش شده بود، بلکه با تمسک به شعارهای کلی، مبهم و به اصطلاح "من درآوردی" تامین حقوق مردم به منابع ناشناخته حواله داده می شد.
یکی از بدیهی ترین حقوق مردم که تامین آن صرفا به عهده کارگزاران حکومت هاست و اتفاقا هزینه ای هم برای حکومت ندارد، احترام به شعور و کرامت انسان هاست، یعنی ارزش گذاشتن به داوری مردم و قبول کردن قصور، خطا، اشتباه و ارتکاب جرم که در نهایت با پذیرش احکام قضایی می تواند منجر به عذرخواهی علنی کارگزاران از مردم شود.
پرواضح است که رواج فرهنگ عذرخواهی مسئولان در جامعه ای مانند جامعه ما که از دیرباز روابط مردم با حکومت ها برپایه رابطه رییس و مرئوس تنظیم شده و به رغم تحولات و تغییرات در ماهیت حکومت ها، این نوع رابطه با رنگ و لعاب گوناگون وجود خود را حفظ کرده است، می تواند دریچه های جدیدی برای حل معضلات برزمین مانده مدیریتی باز و راه را برای اجرای صحیح و بموقع طرح های توسعه ای کشور هموار نماید.
گرچه نهادینه کردن این نوع فرهنگ ها نیاز به همکاری و هم افزایی همه طرف های تاثیرگذار درفرهنگسازی جامعه دارد و با توجه به تک روی برخی از نهادهای قدرت از جمله صدا و سیما، رسیدن این نوع حرکت ها به خانه مقصود چندان محتمل به نظر نمی رسد، اما پرداختن یکپارچه رسانه های دیگر بخصوص مطبوعات به این موضوع و آگاه سازی مردم دراین خصوص، حداقل این تاثیر را می تواند روی جامعه مدیریت حاکم برکشور بگذارد که بخشی از خسارت های ناشی از ضعف و سوء مدیریت خودشان را از طریق عذرخواهی از مردم جبران کنند.
انعکاس عذرخواهی برخی از مسئولان سابق و فعلی از مردم در رسانه ها در هفته های گذشته نمونه هایی از رواج هرچند ابتدایی این نوع فرهنگ در کشور می تواند باشد، ولی ضروری است برای رواج فرهنگ درست عذرخواهی درجامعه و جلوگیری از بروز هرگونه شائبه در اصالت آن اولا موضوع و ماهیت عذرخواهی برای مردم روشن شود و ثانیا متناسب با خسارت های ناشی از موضوع عذرخواهی، مقصر یا مقصران مجازات شوند و عذرخواهی محملی برای فرار از مجازات تلقی نشود.
در این خصوص عذرخواهی محمدرضا عارف نماینده اول تهران در مجلس دهم، مسعود پزشکیان نایب رییس مجلس دهم و سعید مرتضوی دادستان سابق تهران می تواند به عنوان نمونه های عینی این موضوع مورد بررسی و مقایسه قرار بگیرد و با تحلیل خاستگاه و انگیزه عذرخواهی هرکدام از این افراد، مرزبندی بین آنها تبیین و مشخص شود.
گرچه در بین این سه نفر نایب رییس مجلس دهم بطور مستقیم از لفظ عذرخواهی استفاده نکرده ولی مخلص کلام وی مبنی بر پذیرفتن مسئولیت بیکاری جوانان و اعتراف به کوتاهی و قصورخود در انجام وظایفش دراین خصوص، می تواند معنی عذرخواهی از مردم را در ذهن ها متبادر نماید.
در تحلیل این اظهارات پزشکیان می توان به این نتیجه بسنده کرد که انگیزه و خاستگاه عذرخواهی وی چیزی نیست جز تلاش برای دادن آدرس درست به مردم در خصوص دلایل معضل بیکاری در کشور که در طول چهار دهه گذشته افراد، گروه ها، احزاب و جناح ها با دادن آدرس های غلط به مردم، موجب تبدیل بیکاری از یک پدیده ساده اقتصادی به یک غول بی شاخ و دم غیر قابل مهار شده اند.
در تحلیل اظهارات عارف و عذرخواهی وی از مردم به عنوان نماینده اول مردم تهران و رییس شورای عالی سیاست گذاری اصلاحات نیز می توان گفت که این اقدام وی چیزی نیست جز دفاع از یک ارزش اخلاقی والا که جای آن در میان اکثر فعالان سیاسی حال و گذشته کشور خالیست، به این معنی که وی برای حفظ اتحاد و انسجام یک مجموعه برای رسیدن به یک هدف مشخص از منافع شخصی و گروهی خود گذشت و از آنجا که احساس می کرد بیان عمومی اتفاقات پیش آمده در درون این مجموعه به اتحاد آن خدشه وارد می کند، از رسانه ای کردن این اتفاقات خودداری کرد و در عین حال برخلاف خیلی از سیاستمداران خبره و کهنه کار! که از مردم فقط برای زنده باد و مرده باد رقیبان خود استفاده ابزاری می کنند از مردم عذرخواهی کرد به این دلیل که نمی تواند حقایق را با آنها درمیان بگذارد.
اما در تحلیل اظهارات سعید مرتضوی دادستان سابق تهران و مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی دردولت دهم و عذرخواهی کتبی وی از خانواده جان باختگان و آسیب دیدگان بازداشتگاه کهریزک درحوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نمی توان به سادگی از کنار آن صرفا به دلیل انجام سنت حسنه عذرخواهی از طرف وی عبور کرد.
در توضیح علت تفاوت عذرخواهی مرتضوی با افراد فوق الذکر اشاره به این نکته کاملا ضروری است که اولا ایشان نه از مردم که از افراد مشخص و با ذکر اسامی آنها عذرخواهی کرده و خیل عظیم کسانی را که از همچنان او را باعث و بانی ضررهای جانی و مالی شان می دانند فراموش کرده است و ثانیا انگیزه و خاستگاه عذرخواهی وی آن طور که از قراین بر می آید نه قبول مسئولیت اعمال خود در پرونده کهریزک بلکه فراراز مجازات در پرونده تامین اجتماعی است .
پرونده ای که ده ها میلیون بیمه شده تامین اجتماعی بی صبرانه منتظر نتیجه رسیدگی به اتهامات و مجازات شدن وی هسستند
در هر صورت به نظر می رسد که جنس عذرخواهی سعید مرتضوی با افراد فوق الذکر کاملا متفاوت است و به قول معروف "این کجاست" و "آن کجاست"، همانطور که جنس عذرخواهی مسعود پزشکیان از جنس عذرخواهی محمدرضا عارف فرق می کند ولی دیگر نمی توان گفت "این کجاست" و "آن کجاست"، بلکه "این" مکمل "آن" می شود تا سعید مرتضوی ها نتوانند همچنان درعرصه سیاست این کشور یکه تاز میدان شوند.
حیفم آمد این چند کلمه را درباره روز خبرنگار، به رغم گذشت چند روز از آن، ننویسم، چرا که این روز، امروزه دیگر به سنبل اعتراض و احقاق حقوق خبرنگاران کشور ما تبدیل شده است. سیل انتقادات از شرایط کاری خبرنگاران در مقالات، یادداشت ها، گزارش ها و خبرهای مربوط به روز خبرنگار در رسانه ها موید این ادعاست.
یادم می آید سال های اول برگزاری آیین های بزرگداشت مقام خبرنگار (سال های 78تا 80)همه صحبت ها از مقام شامخ شهید صارمی و ددمنشی قاتلان او یعنی طالبان بود و اینکه خبرنگاران باید راه و سیره آن شهید را سرلوحه اعمال خود قرار دهند.
اما به تدریج 17مرداد هرسال به فرصتی برای بیان خواسته ها و مطالبات خبرنگاران تبدیل شد و نویسندگان مقالات، گزارش ها و خبرهای مربوط به این روز تا آنجا که مقدور بود از مسئولان ذیربط انتقاد و از اینکه توجهی به حقوق خبرنگاران نمی شد، گلایه می کردند.
این مسئولان نیز چون وارث مشکلات ساختاری حرفه خبرنگاری بودند و قادر به حل آنها نبودند، مناسب ترین چاره را پاک کردن صورت مساله دانستند و موضوع هدیه مادی را به خبرنگاران در روز خبرنگار برجسته کردند، بطوری که چند ماه مانده به 17مرداد، نوع، میزان و نحوه پرداخت این هدیه به یکی از پرطرفدارترین موضوعات در بین خبرنگاران تبدیل شد.
این رویه نیز در چند سال اخیر توسط معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی اصلی توسعه مطبوعات کشور تا حدی تغییر کرده و حمایت های سنتی این وزارتخانه از مطبوعات و خبرنگاران به حمایت های ساختاری هدفمند تبدیل شده و در نتیجه دیگر در آیین های بزرگداشت روز خبرنگار، طرح مباحث سابق چندان محلی از اعراب ندارد.
اما چیزی که در همه این دوران ها، خبرنگاران، مدیران رسانه ها، تشکل های مطبوعاتی و برخی از دولت ها و نهادهای حکومتی متفق القول بودند این بود که :
*خبرنگاری شغلی متعالی و ارزشمند، اما سخت و خطرناک است.
*با توجه به نقش و اهمیت خبر، درآمد خبرنگاران متناسب با زحمات آنها نیست.
*خبرنگاران نیاز به آموزش دارند تا کیفیت محصولات خبری آنها ارتقاء پیدا کند.
*دولت باید از مطبوعات و خبرنگاران حمایت مادی و معنوی کند.
*با توجه به ماهیت شغل خبرنگاری، شکایت از خبرنگاران باید در دادگاه های تخصصی رسیدگی شود.
*خبرنگاران برای تهیه خبر باید از امکانات و تسهیلات ویژه در صحنه ها، عرصه ها و آماکن عمومی برخوردار شوند.
*خبرنگاران و روزنامه نگاران مانند پزشکان و مهندسان باید نظام صنفی ویژه خود را داشته باشند تا هرکس بدون داشتن تجربه، تخصص و ویژگی های لازم وارد عرصه کار خبر نشود، بلکه شرایط سخت و موانع بزرگ را برای ورود به این عرصه از سر بگذراند تا بتواند عضو جامعه خبرنگاران شود.
حال بعد از گذشت حدود دو دهه اززمان شهادت خبرنگاری که با خون خود روزی را در تاریخ این کشور به نام خبرنگار ثبت کرد ( جه بسا اگر این اتفاق برای شهید صارمی نمی افتاد، تعیین و بزرگداشت روز خبرنگارهم، این گونه که همه ساله شاهد هستیم، شکل نمی گرفت) کدامیک از موارد مذکور به واقعیت پیوسته و چه تغییری در شرایط کاری و شغلی خبرنگاران کشورمان صورت گرفته است؟
پاسخ این سئوال بسیار کوتاه، روشن، ساده و البته تاسف آور است:
وقتی همه ساله فهرست مشکلات و مطالبات خبرنگاران در روز خبرنگار از زبان و قلم آنها تکرار و تکرار می شود، یعنی اینکه تغییری که به تقویت و توسعه فعالیت های آنها منجر شده باشد، در طول این دو دهه انجام نشده است! به همین سادگی!
همزیستی نیوز - تحولات مجلس دهم در طول مدت کوتاه بعد از آغاز دوره رسمی آن، بخصوص برای مردمی که به جریان منتسب به امید و اعتدال رای داده بودند، چندان جالب نیست. این مردم در استان ها و شهرهایی مانند تهران با هدفی مشخص به پای صندوق های رای رفته و به کاندیداهای جریانی رای داده بودند که فکر می کردند آمال و آرزوهای آنها را نمایندگی می کند.
اما به نظر می رسد که این آرزوها با روند فعلی مجلس دهم به تدریج دارد رنگ می بازد، روندی که با بررسی اعتبارنامه ها همراه با فراموشی یا معامله سرنوشت مینو خالقی ها و موضوع هتاکی ها آغاز شد و در صف بندی های درون مجلس خود را نشان داد و با تشکیل فراکسیون ها و رای گیری برای انتخاب رییس مجلس به اوج خود رسید.
تحولات بعدی داخل مجلس دهم و بخصوص تغییر مواضع برخی از نمایندگان این مجلس این روند را تشدید کرد تا اینکه اخیرا خبر قطع یارانه 50نماینده مجلس دهم هم به آن اضافه شد
این خبری بود که روز دوشنبه در رسانه ها بازتاب یافت و در محافل خبری این پرسش مطرح شد که این 50 نماینده از طرف کدام جریان سیاسی به مجلس راه یافته اند:
به هرحال، این سئوال و دهها سئوال دیگر امروز در میان موکلان مجلس دهم پیدا شده است، باید منتظر شد و دید آیا بزرگان این مجلس پاسخی درخور برای این موکلان پیدا می کنند؟
اشاره:
با بارگذاری این نوشتار درسایت همزیستی نیوز، مجموعه جدید "سخن سردبیر" در این سایت راه اندازی شد. مطابق عنوان آن، نظرات مدیر سایت که درحال حاضر سردبیری آن را نیز بعهده دارد در آن بازتاب می یابد.
اختصاصی همزیستی نیوز- هفته گذشته برای اولین بار مدیرعامل منطقه آزاد قشم منتقدان مدیریت این منطقه را به مناظره دعوت کرد.حمیدرضا مومنی درآیین بزرگداشت روز ملی صنعت در قشم انتقاد از مناطق آزاد توسط کسانی که به گفته وی از قوانین و مقررات اداره این مناطق اطلاع و مطالعات دقیق ندارند را بی رحمانه و بدون استدلال و منطق عنوان کرد.
وی از همه منتقدان رسما دعوت کرد برای مباحثه و ارزیابی دقیق براساس آمار و ارقام به این منطقه سفر کنند تا با واقعیات آشنا شوند و قضاوت به عهده مردم که به گفته وی ولی نعمت همه هستند، واگذارشود.
به گفته وی اینکه چند نفر اطلاعات ناقص و اشتباه خود را به مردم دیکته کنند و از مناطق آزاد به عنوان مراکز ورود قاچاق کالا نام ببرند کار درستی نیست.
درباره این اظهارات موارد ذیل قابل طرح است:
در هرصورت، همانطور که در ابتدای این نوشتار اشاره شد، نفس دعوت منتقدان به مناظره توسط مدیرعامل محترم منطقه آزاد قشم، یک تحول اساسی حداقل در فضای رسانه ای جزیره قشم است که می طلبد همه دلسوزان توسعه این جزیره بخصوص اصحاب قلم به آن لبیک بگویند و از این فرصت برای نقد و بررسی عملکرد مدیران منطقه آزاد و حتی شهرستان قشم ، البته با رعایت همه موازین قانونی، اخلاقی و حرفه ای استفاده کنند.
پایگاه خبری همزیستی نیوز به عنوان یک رسانه رسمی و شناسنامه دار، آماده انعکاس مطالب و نوشته های منتقدان سازمان منطقه آزاد قشم و همچنین پاسخ های این سازمان، البته با رعایت موازین فوق الذکر است.
درخصوص این موازین، ذکر این مطلب کاملا ضروری است که در کنار رعایت موازین قانونی و اخلاقی، رعایت حرفه ای گرایی در تنظیم مطالب یک الزام است و مطالب حاوی اطلاعات کلی، غیرمستند و مربوط به آینده نمی تواند به عنوان عملکرد یک فرد، گروه یا سازمان به خوانندگان ارائه شود.