b_300_300_16777215_00_images_9712_for-site643.jpg

■ تاج محمد کاظمی

سال تمام شد اما گرانی تمام نشد! سال تمام شد اما بیکاری تمام نشد! سال تمام شد اما اعتیاد تمام نشد! سال تمام شد اما زباله گردی تمام نشد! سال تمام شد اما دستفروشی در مترو و اتوبوس تمام نشد! سال تمام شد اما جرم و جنایت تمام نشد! سال تمام شد اما تبعیض تمام نشد! سال تمام شد اما اختلاس تمام نشد! سال تمام شد اما شعارهای توخالی تمام نشد! سال تمام شد اما...

آیا تابحال به این فکر کرده اید که چرا همه چیز در این جامعه تمام می شود اما گرانی، بیکاری، اختلاس و ... تمام نمی شود.

عمر کودکی ما، عمر نوجوانی ما، عمر جوانی ما، عمر میان سالی ما و عمر دوران کهولت ما تمام می شود اما این موارد و موارد مشابه تمام نمی شود.

عمر قرارداد ما، عمر خدمت ما، عمر ماشین ما، عمر خانه ما و عمر......ما تمام می شود، اما این موارد و موارد مشابه تمام نمی شود.

واقعا چرا؟ چرا مثلا این گرانی ها تمام نمی شود؟

من نمی خواهم مثل گذشته و مثل خیلی از نوشته هایی از این دست، آسمون و ریسمون را به هم بدوزم و بگویم که ریشه گرانی در کجاهاست، گرانی کار چه کسانی است، گرانی چه پیامدهایی داشته و دارد و سر آخر هم پیشنهاد کنم که چه کاری باید کرد و چه کاری نباید کرد!

آنچه امروز می خواهم بنویسم فراتر از همه این موارد است! امروز می خواهم به یک سئوال بزرگ بپردازم!

سئوال بزرگ

این سئوال بزرگ این است:

چرا در طول این دهه های گذشته به جای اینکه مشکلات و سختی ها کم بشود، سال به سال بیشتر و بیشتر شده است؟

و اما پاسخ من:

قبل از هر چیز ببینیم مشکل، اصلا به چه معنی است، یعنی اول تکلیف مان را با مقوله « مشکل » روشن کنیم و روی یک تعریف واحد به یک نظر و دیدگاه مشترک برسیم.

مشکل را « شکاف میان وضعیت فعلی و وضعیت مطلوب »  تعریف کرده اند. مشکلات ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شوند و راه‌ حل‌های مختلفی برای حل‌ شدن داشته ‌باشند. مهارت‌های حل مشکلات شامل یافتن مشکلات، اولویت‌ دادن به آنها، اندازه‌ گیری، یافتن علت‌ها و در نهایت پیاده‌ سازی راه‌ حل‌های مؤثر و پایدار است.

براساس این تعریف، مثلا در بحث اشتغال، وضعیت مطلوب این است که هرکس توان و تمایل کار کردن داشته باشد متناسب با توانمندی اش بایستی اشتغال پیدا کند. وقتی وضعیت فعلی جامعه مان را با این وضعیت مطلوب مقایسه می کنیم، بطورطبیعی با شکاف عمیقی مواجه می شویم و این شکاف هم چیزی نیست جز مشکل بیکاری که امروز به یک بحران بزرگ تبدیل شده است.

حال می رسیم به این بخش از بحث مان که چرا مثلا مشکل بیکاری( به عنوان نمونه ای از ده ها مشکل مشابه آن) در طول ایین مدت طولانی در جامعه ما نه تنها حل نشده بلکه سال به سال ابعاد کیفی وکمی آن بیشتر و بیشتر هم شده است؟

در تعریف مشکل که در سطور بالا ذکر شد مسیر حل مشکلات را هم  گفتم، بنا براین، اگر در طول این مدت طولانی برای حل مشکلات از جمله مشکل بیکاری، این مسیر طی شده بود، قاعدتا امروز ما این مشکلات را نداشتیم و اگر هم داشتیم میزان آن در حد نرمال مثل اکثر جوامع توسعه یافته بود.

در مسیر حل مشکلات نبودیم

در نتیجه باید بپذیریم که مسیر حل مشکلات در طول این مدت طولانی، طی نشده و نهادهایی که طبق قانون متعهد بودند که این مسیر را در زمان مقتضی طی کنند به تعهدات خود پایبند نبودند.

طبیعی است که این نهادها این گزاره را قبول نخواهند کرد و با ارائه ده ها و حتی صدها سند، مدرک و آمار و توسل به قسم و آیه مدعی خواهند شد که وظیفه شان را به نحو احسن انجام دادند و حال که تلاش ها و زحمات آنها به نتیجه نرسیده است، تقصیر آنها نیست و موانع دیگر که به قول آنها از میان برداشتن آنها در ید اختیار و قدرت شان نبوده ونیست، نگذاشته که این مشکلات حل شود!

هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که این نهادها دهه ها با این استدلال در یک دور باطل به دور خود بچرخند و انتظار داشته باشند که مردم استدلال آنها را قبول کنند.

بلکه عقل سلیم این را می گوید که اگر مشکلی حداقل امسال با راه حل «ایکس» حل نشود، سال دیگر باید با شناسایی موانع آن و رفع آن موانع و با بکار بستن راه حل «ایگرگ» آن مشکل حل می شود و یا حداقل میزان آن کمتر می شود و به سمت حل شدن نهایی حرکت می کند، نه اینکه این مشکل سال به سال بیشتر و بیشتر و انباشته شود و کار به جایی برسد که متاسفانه امروز به آنجا رسیده ایم.

حال از این عقل سلیم می پرسیم که  چه موانعی پیش روی این  نهادها بوده که باعث شده آنها این مدت طولانی در یک دور باطل بچرخند و بر سر این جامعه آن بیاورند که امروز آمده است.

پاسخ این عقل سلیم چیزی نیست جز اینکه موضوع را به خود ارجاع دهد و بگوید که « مشکلی نیست که آسان نشود/ مرد آن است که هراسان نشود» به عبارت دیگر، هیچ مشکلی بدون راه حل نیست منوط به اینکه کسانی که مسئولیت حل این مشکل را دارند واقعا اراده و جرات حل آن را داشته باشند.

بنابراین، وقتی می بینیم که این مشکلات همچنان حل نشده باقی مانده اند، مثل روز روشن است که مسئولان ذیربط اراده و جرات حل این مشکلات را نداشته اند و بطورطبیعی مسئولیت خسارات و پیامدهای ناشی از این مشکلات در جامعه نیز به گردن تمام کسانی است که به نحوی از انحا در عرصه موضوع این مشکلات مسئولیتی را ولو به صورت موقت با اراده خودشان پذیرفته اند و با استفاده از مزایا و رانت های پست و جایگاه آن مسئولیت، بهره های مادی و معنوی را هم برده اند.

حال این سئوال پیش می آید که چرا به رغم اینکه این مشکلات همچنان حل نشده باقی مانده و یک نمونه آن مثلا بیکاری خسارات و پیامدهای وحشتناکی را هم در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دنبال داشته است، کسانی که در طول این مدت طولانی در ایجاد بحران عظیم بیکاری مقصر بوده اند، نه تنها بازخواست نمی شوند بلکه هرکدام با سلام و صلوات در جای دیگر همچنان به خدمت!!!به خدا و خلق خدا مشغولند و تازه طلبکار هم هستند که نگذاشتند آنها کاری کنند کارستان! و اگر موانع نبود آنها نه تنها بحران بیکاری را در ایران که در جهان هم حل می کردند!!

کلیدواژه های بهانه ها

واژه های « نگذاشتند »، « موانع » و « ناهماهنگی » از جمله کلید واژه های مصطلح اکثر مسئولان و دست اندرکاران در جامعه ماست که مدت های مدید در پست های مختلف و کلیدی در هر سه قوای حاکم ، مدیریت کردند و پس از سال ها که مجبور شدند از یار غار خود جدا شوند، امروز زمین و زمان را شاهد می گیرند که آنها تمام تلاش خود را بکار بستند! از جوانی و خانواده خود گذشتند و شبانه روز کار کردند تا چرخ این جامعه بچرخد! ولی چون سایر بخش ها مثل ما کار نکردند! هماهنگی وجود نداشت و به همین خاطر هم مشکلات حل نشد!

به همین سادگی! بله به همین سادگی مسئولیت ها از گردن ها ساقط می شود و همه تقصیرها می افتد به گردن همین کلیدواژه های بخت برگشته که همیشه سپر بلای این شیفتگان خدمت بوده و است!

یکی نیست از این شیفتگان خدمت بپرسد که شما اگر واقعا عاشق خدمت به این مردم و به عبارت دیگر کشته و مرده این مردم بودید چرا در همان سال اول نه، سال دوم نه، سال سوم نه، سال چهارم که دیگر همه چیز برای شما روشن شده بود و این سه کلیدواژه که متاسفانه شما در آن دوران اصلا  آن را قبول نداشتید، مانع خدمت شما بود، چرا در همان زمان به شدت و حدتی که امروز فریاد می کشید، فریاد نکشیدید؟ چرا وقتی دیدید کاری نمی توانید بکنید و می دانستید که ادامه کار شما جز از دست رفتن فرصت و تحمیل هزینه به مردم، چیز دیگری نیست، مثل مدیران همه جوامع در دنیا استعفا ندادید؟ مگر نه این است که برای شما در آن زمان حفظ و تداوم آن پست و مقام اصل و خدمت به مردم و انجام یک کار اساسی برای حل مشکلات جامعه، فرع بود؟

این سناریو در مدیریت همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، ورزشی، هنری و.......به اجرا درآمده  و نتایج آن را مردم امروز با پوست و تن و جان خود لمس می کنند، ولی باز یک سئوال اساسی باقی می ماند که چرا این روند همچنان ادامه یافته و به رغم تلاش برخی از دلسوزان واقعی جامعه، جلو این روند گرفته نمی شود و یا زوراین دلسوزان به پای این بهمن که همچنان در حال سقوط از قله کوه، عظیم تر و عظیم تر می شود، نمی رسد؟

سناریو اندر سناریو

در پاسخ به این پرسش، نگارنده معتقد است که این سناریو توسط یک سناریو دیگربه نام رسانه، آگاهانه یا ناآگاهانه، حمایت و پوشش کامل داده می شود و با توجه به قدرت بی بدیل رسانه، اکثر کاستی ها، ناکارامدی ها، سوء تدبیرها، تخلفات وضعف های مدیران تحت عنوان دفاع از کلیت نظام، نادیده گرفته می شود و یا با دادن آدرس غلط به مردم، امنیتی آهنین برای مدیران فراهم می شود.

سناریو رسانه که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب با تصاحب سازمان عریض و طویل رادیو و تلویزیون، دو روزنامه اصلی و یک خبرگزاری دولتی که رژیم شاه با وابسته کردن همه این رسانه ها به خود، تصور می کرد افکار عمومی را در انحصار خود گرفته است، کلید خورد و نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم با تصویب قوانین مربوط به اداره صدا و سیما و مطبوعات، مالکیت کل رسانه های کشور را برخلاف رویه درقریب به اتفاق همه کشورهای جهان، به بخش عمومی سپردند تا به زعم خود دست نااهلان و نامحرمان را در بخش خصوصی از تاثیرگذاری در افکار عمومی کوتاه کنند.

گرچه در آن زمان بسیاری از صاحب نظران و متخصصان رسانه، هشدار داده بودند که حکومتی و دولتی شدن رسانه ها نه تنها به ضرر مردم که در نهایت به ضرر خود حکومت تمام خواهد شد، اما این هشدار هم مانند اکثر هشدارها، گوش شنوا نداشت و کسانی که بر خر مراد سوار شده بودند، چهارنعل در جاده یک طرفه تاختند تا به زعم خود برای همیشه افکار عمومی را در کشور تصاحب و آن را به هرجهت که خواستند بگردانند!

اما این افراد مرتکب یک غفلت تاریخی شدند و متوجه نشدند که کارکرد رسانه نسبت به گذشته تغییر کرده و اگر زمانی به علت پایین بودن سطح سواد و فرهنگ مردم و ابتدایی بودن وسایل ارتباط جمعی، حکومت ها بخاطر داشتن امکانات، رسانه ها را در اختیار می گرفتند، با توسعه و گسترش علم در جامعه و بالا رفتن سطح دانش مردم و همچنین پیشرفت های شگرف تکنولوژی های ارتباطی،  کار کرد رسانه نیز از ارتباط تزریقی به ارتباط  دوسویه و تعاملی تغییر یافته و طبق نظریه های ارتباطی پذیرفته شده در دنیا، جایگاه رسانه نه در دل حاکمیت برای تبلیغ آن، بلکه در بیرون از حاکمیت و برای نقد آن تعریف می شود.

بدیهی است که اگر رسانه در بیرون از حاکمیت، همانطور که درهمه دنیا متداول است، بطور مستقل به وظیفه ذاتی خود یعنی اطلاع رسانی همراه با تحلیل و نقد مسایل و موضوعات جامعه، فارغ ازهرگونه سمت گیری سیاسی، جناحی، گروهی، قومی و قبیله ای عمل کند و با بهره گیری از روزنامه نگاران حرفه ای توانمند به رصد کردن وقایع و عملکردها بپردازد به مثابه ابزاری قوی برای کنترل قدرت حاکمیت خواهد بود.

اما اگر این اتفاق نیافتد، همانطور که در کشور ما شاهدش بوده و هستیم، پرواضح است که رسانه در دل حاکمیت کارکردش را از دست می دهد و نه تنها به وظیفه ذاتی خود نمی تواند عمل کند بلکه به ابزاری برای پیشبرد اهداف و امیال گروه ها و محافل خاص تبدیل می شود.

اتفاقی که برای اکثر رسانه ها افتاد

در این شرایط،، اتفاقی که  برای اکثریت رسانه ها در کشور ما افتاد، این بود که آنها زیر چتر حمایت های تمام عیارنهادهای عمومی رفتند و بطورطبیعی اصحاب این رسانه ها از جمله مدیرمسئول، سردبیر و خبرنگاران به عنوان کارمندان این نهادها، حقوق بگیر آنها شدند و استقلال حرفه ای آنها هم متاثراز رقابت های این نهادها شد و رقابت درون حاکمیتی این نهادها هم باعث شد تا روزنامه نگاران شاغل در رسانه های آنها هم بر علیه یکدیگر قلم فرسایی کنند و جنگ مشهور حیدری نعمتی راه بیافتد و تنها چیزی که در این میان به بوته قراموشی سپرده شد، رسالت و تعهد حرفه ای روزنامه نگاری بود.

و این داستان تلخ ادامه یافت و ادامه دارد و این رسانه ها به جای اینکه در کنار مردم برای حل مشکلات آنها تلاش کنند به تریبون مدیران تبدیل شدند تا ضعف ها، ناکارآمدی ها و سوء تدبیرهای آنها را یا نادیده بگیرند یا اینکه عملکرد آنها را به گونه ای بیارایند که مردم، حیران و سرگردان بمانند بین آنچه  که خود می بینند با آنچه که این رسانه ها می گویند!

گرچه معادلات در سناریو رسانه ها در سال های اخیر با توسعه اینترنت و ظهور شبکه های اجتماعی در فضای مجازی به سود مردم دچار تغییرات زیادی شد و شاخ غول انحصار رسانه ای در برابر میلیون ها شهروند رسانه، شکست و امیدها برای آبی شدن آسمان ارتباطات و شفاف شدن فضای اطلاعات، فزونی گرفته است، اما به نظر می رسد برای برگرداندن قطار رسانه به ریل اصلی خود راه سخت و درازی پیش رو است، اتفاقی که اگر از همان ابتدا می افتاد، امروز در آستانه  نوروز در بعد از این چند دهه ، ما شاهد آنچه که امروز در زیر پوست جامعه می گذرد، نبودیم.

در هر صورت، فرصت گران سنگی از دست رفت، رسانه ها اگر از همان اول در جایگاه اصلی خود قرار گرفته بودند، هیچکس در این مملکت جرات نمی کرد قدمی کج بردارد، هیچکس جرات نمی کرد به حقوق مردم چپ نگاه کند، هیچکس جرات نمی کرد به نام مردم جیب مردم را خالی کند، هیچکس جرات نمی کرد به نام مقدسات، مردم را از مقدسات دور کند، هیچکس جرات نمی کرد به نام خودی و غیرخودی بین مردم شکاف بیاندازد و صدها موارد این گونه که در غیاب چشمان بینا رسانه های مستقل، مقتدر و حرفه ای در طول این زمان در این جامعه شکل گرفت و پیش آمد آنچه که نباید پیش می آمد!

آنچه که به عنوان نتیجه این نوشتار می خواهم بنویسم چیزی نیست جز اینکه بگویم مشکلات، امروز در جامعه ما جاخوش کرده اند، خیال هم ندارند به این زودی ها و به این راحتی ها ما را ترک کنند، به هر دری زدیم و به هر ندا و نوایی و به هر قول و قراری امید بستیم تا بلکه این مشکلات از جامعه ما بیرون بروند، اما راه به جایی نبردیم! برای بیرون راندن این مشکلات ازاین دیار راهی دیگر باقی نمانده است، الا به خود بیاییم و در این واپسین روزهای سال با خود عهد ببندیم که دیگر نه به قول و قرار کسانی که در آزمون های گذشته رفوزه شدند، دل ببندیم و نه چشم امید به آسمان بدوزیم و منتظر بارانی باشیم که ببارد و این مشکلات را بشورد و به دریا بریزد، بلکه به خود، به عقل خود، به شعور خود و به نیروی لایزال اراده خود اتکا کنیم و در تصمیمات خود در همه حال، گذشته را بنگریم که پر بیراه نگفته اند: « گذشته چراغ راه آینده است. »

سال نو مبارک!

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار