b_300_300_16777215_00_images_982_teachers11.jpg

امروزه صحبت کردن درباره مشاغل خاص مانند معلمی کار سختی است، سختی اش هم به این است که تاثیر و نقش این گونه مشاغل در جامعه ما سنجش علمی و ارزشیابی نمی شود و اگر هم بشود نتایج آنها در تصمیم سازی ها بکار گرفته نمی شود و در نتیجه این مشاغل در جایگاه واقعی خود نیز قرار نمی گیرند.

به عبارت دیگر ما نمی توانیم توقع داشته باشیم همانطور که در یک جامعه توسعه یافته، حرفه های بنیادین از جمله معلمی، بطور طبیعی در جایگاه شایسته و بایسته خود قرار می گیرد، این نوع حرفه ها در جامعه ای مانند جامعه ما نیز از این جایگاه برخوردار شود و علتش هم چیزی نیست جز همان نبود سیستم سنجش و ارزشیابی علمی مشاغل که نتایج آن مورد تایید همه طرف های ذینفع باشد و این نتایج نیز در تصمیم سازی ها بکار گرفته شود.

با این نگاه به نظر می رسد به راحتی می توان چالش های امروز شغل معلمی را در جامعه  تحلیل کرد و به معلمین عزیز که  از جایگاه شغلشان هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی راضی نیستند یادآور شد که چون سیستم ارزشیابی علمی مورد قبول همگان و کارآمد مشاغل در کشور وجود ندارد به صرف جایگاه والا و سنتی شغل معلمی نمی توان انتظار داشت که هرکس که کسوت این شغل را بر تن کرد شایسته بالاترین ارزش ها در جامعه است.

برای اینکه به این گزاره عمیق تر نگاه کنیم و تفاوت دو دیدگاه موجود در جوامع توسعه یافته و جامعه فعلی خودمان را نسبت به جایگاه معلمی بهتر درک کنیم راهی نداریم جز اینکه به این پرسش پاسخ بدهیم که معلم در این دو جامعه چگونه می تواند کسوت مقدس این شغل را بر تن کند.

پرواضح است همانطور که در جوامع توسعه یافته، همه مسئولان و تصمیم سازان یک کشور سر بر آستان مقدس معلمان می سایند و بالاترین امکانات مادی و والاترین ارزش های معنوی را به آنها اختصاص می دهند، همین مسئولان و تصمیم سازان حتی به اندازه یک سر سوزن هم اجازه نمی دهند کسانی که شایستگی کامل پوشیدن کسوت مقدس معلمی را ندارند به عرصه این شغل ورود کنند.

اما آیا در کشور ما اینگونه است؟ کسانی که فریاد شان مبنی بر اینکه « معلمی شغل انبیاست » گوش فلک را کرده است و همیشه هم در زمره مسئولان و تصمیم سازان این جامعه بودند می توانند تضمین بدهند که دروازه ورود به عرصه تعلیم و تربیت کشور را طوری طراحی کرده اند که تنها افراد شایسته هم از نظر علمی و هم از نظر اخلاقی وارد این عرصه بشوند؟

آیا مسئولان به این واقعیت تلخ اندیشیده اند که خیل عظیمی از دختران و پسران این مرزو بوم که هرکدام در رشته های تخصصی کاربردی و یا رشته های تخصصی نظری مدارک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا گرفته اند و به علت نبود شغل مرتبط با تخصص شان به ناچار صرفا برای اشتغال به شغل معلمی روی آورده اند، تا چه حد می توانند وظیفه مقدس تعلیم و تربیت را در قبال فرزندان این مرز و بوم ادا کنند!

خیل عظیمی از این جوانان که سال های مدید تحت عنوان نیروهای حق التدریس با کمترین حقوق و مزایا و همیشه نگران و مضطرب نسبت به امنیت شغل شان در کلاس های درس حضور پیدا کرده و می کنند تا چه حد در قبال وظیفه سنگین تعلیم و تربیت موفق بوده اند؟

پرواضح است که این جوانان که خیلی از آنها جوانی شان را در این برزخ به باد دادند هیچ تقصیری ندارند و مقصر کسانی هستند که در طول این چند دهه برای این « شغل انبیا » نتوانستند طرحی نو دراندازند تا معلم با بسته ای شامل علم، تجربه، اخلاق و عشق وارد کلاس شود و با انتقال آگاهی، نشاط، انگیزه، اراده و امید به فرزندان این مرز و بوم از کلاس خارج شود!

تاج محمد کاظمی   

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار