ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - «آلت قتل در دست خبرنگار صداوسيما چه مي‌كند؟»، «چرا پرونده‌هاي فساد پشت درهاي بسته‌اند و حالا خبر پرونده نجفي لحظه به لحظه پوشش خبري زنده مي‌گيرد؟»

«خب ببينيد در اداره آگاهي هستيم، خيابان وحدت اسلامي. ساعت 7 بعدازظهر امروز بود كه آقاي نجفي، قاتل همسر دوم‌شان خودشان را به اداره آگاهي معرفي كردند. هم‌اكنون براي توضيحاتي (نزد) سردار لطفي رييس آگاهي و كارشناسان‌شان هستيم.»

 
خبرنگار صداوسيما پشت به شهردار سابق تهران و سردار ايستاده است و با چند جمله كوتاه و گاه ناقص حضور «قاتل» را در اداره آگاهي اعلام مي‌كند.
 
در پس‌زمينه، محمدعلي نجفي فنجان چاي به دست دارد و چند ثانيه‌اي هم جهت نگاهش به سمت دوربين مي‌چرخد. اين اولين سكانس از ماجراي نحوه پوشش صداوسيما از خبر قتلي بود كه روز هفتم خرداد ماه تبديل به مهم‌ترين و عجيب‌ترين خبر حادثه شد.

«يك، دو، سه، چهار...» اين سكانس دوم است.
 
خبرنگار صداوسيما اين‌بار رو به دوربين آلت قتل را در دست دارد و با گفتن اينكه: «اين كلتي است كه آقاي نجفي با آن همسر دومش را به قتل رسانده» خشاب را از كلت جدا مي‌كند و گلوله‌هاي موجود در آن را مي‌شمارد تا نشان دهد كه جاي 5 گلوله خالي است.
 
صحنه شمردن گلوله‌هاي آلت جرم اضافه شد به پخش تصاوير نجفي در حال اعتراف براي خبرنگار تلويزيون و بعد چرخيدنش در راهروهاي اداره آگاهي، تصاويري كه در كنار هم نشستند تا پرونده قتلي را كه حتما يكي از مهم‌ترين پرونده‌هاي مشترك حوزه سياست و حادثه است ، تبديل به كلافي پيچيده‌تر كنند.
 
از صبح تا غروب يك قتل رخ داد، پيگيري‌ها شروع شد، متهم خودش را معرفي كرد و ناگهان روند بررسي پرونده و اعتراف به دست دوربين صداوسيما سپرده شد تا پيش از قاضي، مخاطبان به قضاوت ماجرا بنشينند.
 
شوك اعتراف شهردار سابق تهران و وزير اسبق آموزش و پرورش به قتل همسر دومش هنوز كاربران شبكه‌هاي اجتماعي را تكان مي‌دهد.
سوي ديگر اين شوك نحوه پرداختن صداوسيما به اين خبر است كه در اغلب انتقادات تند و سوال‌هاي فراوان هم‌پاي خبرهاي مربوط به پرونده نجفي پيش مي‌رود.
 
«آلت قتل در دست خبرنگار صداوسيما چه مي‌كند؟»، «چرا پرونده‌هاي فساد پشت درهاي بسته‌اند و حالا خبر پرونده نجفي لحظه به لحظه پوشش خبري زنده مي‌گيرد؟»
 
انتقادها روانه صداوسيما و بعد هم اداره آگاهي شد كه چطور پيش از به پايان رسيدن از اولين روز پرونده، متهم و آلت جرم و اعتراف‌گيري و جزييات پرونده را در اختيار دوربين تلويزيون گذاشته است.
 
از صفر تا صد با نظارت پليس بود
 
سرهنگ بابك نمك‌شناس، رييس مركز اطلاع‌رساني فرماندهي انتظامي تهران بزرگ حتما از روز گذشته تا به حال هجوم اين انتقادها را حس كرده است كه پيش از به پايان رسيدن سوال، به سرعت به سراغ جواب مي‌رود. او به «اعتماد» مي‌گويد:
 
«ببينيد آلت جرم زماني در اختيار خبرنگار قرار گرفت كه متهم صراحتا به ارتكاب جنايت با اسلحه كشف‌شده اعتراف مي‌كند. يعني بعد از آن است كه سلاح خالي كه خشابش از آن جدا بود را در اختيارش قرار مي‌دهيم آن هم با نظارت بچه‌هاي آگاهي.» در ويدئوي منتشر شده البته خبرنگار است كه خشاب را رو به دوربين از بدنه اسلحه جدا مي‌كند.
 
اما گذشته از اين نشان دادن اينگونه وسيله قتل چرا در اين پرونده خاص و به اين وضوح صورت مي‌گيرد؟ سرهنگ نمك‌شناس معتقد است كه اين اتفاق عجيبي نيست و بارها پيش از اين تكرار شده است: «در خيلي از پرونده‌ها كه طرف زورگيري يا دعوا مي‌كند، خبرنگاران رسانه‌ها و خبرگزاري‌ها اسلحه را مي‌گيرند و عكس مي‌اندازند.
 
اين اتفاق مسبوق به سابقه است و تا به حال مشكلي پيش نيامده است. در طرح‌هايي كه اجرا مي‌كنيم بعضا حتي حالت نمايشگاهي از سلاح‌ها برگزار مي‌كنيم و خبرنگاران مي‌آيند فيلم مي‌گيرند، سلاح‌ها را برمي‌دارند و براي عكس و اينها استفاده مي‌كنند و بعد هم مي‌گذارند سر جايش. همه اين كارها هم از صفر تا صد با نظارت پليس انجام مي‌شود.»
 
بعد بدون اشاره به شبكه‌هاي اجتماعي در مورد برخي از انتقادات وارد شده به اداره آگاهي مي‌گويد: «اينكه ما اسلحه پر را در اختيار آقاي فتحعلي (داود فتحعلي‌زاده، خبرنگار صداوسيما) گذاشتيم و نمي‌دانيم آثار انگشت از رويش پاك مي‌شود و اينها اصلا درست نيست. متهم خودش آمده اسلحه را تحويل داده و گفته من قتل را با اين انجام داده‌ام. ادله اصلي هم اعتراف متهم است. ضمن اينكه صرف آن سلاح ما را به قاتل بودن آقاي نجفي نرسانده است، هزار دليل و شواهد داشتيم كه آقاي نجفي اين قتل را انجام داده است.»

ظرف يك صبح تا شب پرونده نجفي به نظر بسته شده است. اينگونه نمايش تلويزيوني سلاح و اعتراف آيا از نظر پليس به معناي مختومه شدن پرونده‌ است؟
 
«متهم كه در همان ساعات اوليه شناسايي شد. از زمان شناسايي اوليه تا دستگيري متهم هم كمتر از 12 ساعت و شايد 10 ساعت طول كشيد. حالا بحث روند رسيدگي به پرونده قتل يك بحث متفاوت است.
 
ما بايد بازسازي صحنه را انجام دهيم، متهم در صحنه جنايت توضيح دهد كه چه كرده تا نهايتا با نظر مقام قضايي بگويند تحقيقات جهت ارسال متهم به زندان و دادگاه تكميل است.
 
آن موقع با دستور قضايي متهم را در اختيار زندان قرار مي‌دهيم. معمولا روند رسيدگي به پرونده‌هاي قتل يك هفته تا 10 روز طول مي‌كشد.»

رسيدگي به پرونده قتل به گفته او يك هفته تا 10 روز زمان مي‌برد تا متهم به زندان روانه شود. آنچه در روز اول به دست آمده است يك پيكر بي‌جان است، يك اسلحه و يك متهم كه به قتل اعتراف كرده است.
 
پخش تلويزيوني اعترافات متهم به قتل و به نوعي صدور حكم از سوي بينندگان اين تصاوير اختلالي در رويه دادرسي به وجود نمي‌آورد.
 
سرهنگ نمك‌شناس با قاطعيت مي‌گويد: ‌«نه!» و بعد توضيح مي‌دهد: «خيلي موضوعات ديگر هست كه در كنار اين اعترافات و اسلحه ما را در همان ساعات اول مطمئن كرد كه قتل توسط آقاي نجفي انجام شده است.
 
حالا در اطلاع‌رساني احتياط كرديم و گفتيم نكند خبري را منتشر كنيم و ايشان كه در اين شرايط روحي قرار گرفته بخواهد خداي نكرده به خودش آسيبي وارد كند.
 
ما بر اين مبنا كمي احتياط كرديم وگرنه ايشان از همان ساعات اوليه حضور همكارانم در صحنه قتل به عنوان قاتل شناسايي شده بودند. بعد هم كه خودشان به صراحت اعتراف كردند.»
 
آلت جرم نبايد در دست غيركارشناس باشد

«يك قتل اتفاق افتاده كه نه اولين قتلي است كه در جامعه رخ داده و نه آخرين آن خواهد بود. منتها كسي كه اقرار به قتل كرده آقاي نجفي است كه شخص شناخته‌شده‌اي است و دليل اين جوسازي‌ها هم همين است كه ايشان به نسبت ساير قاتلاني كه ما ديده‌ايم استثنا بوده است.
 
بازتاب جريان به اين شكل قطعا بازتاب موثر و مفيدي نخواهد بود و عكس‌العمل جامعه هم به اين نحوه بازتاب مفيد نيست.» محمدرضا گيوكي، قاضي سابق جنايي و وكيل دادگستري نظر متفاوتي نسبت به نمك‌شناس دارد.
 
او به «اعتماد» مي‌گويد كه نمايش تلويزيوني اين پرونده كه هنوز نقاط مبهم آن برطرف نشده با روند معمول و عادلانه پرونده‌هاي جنايي منافات دارد: « شايد به اين دليل كه زماني در حوزه پيشگيري از جرم مسووليتي داشتم، اين نحوه انعكاس را مغاير با پيشگيري از جرم مي‌دانم.
 
اينقدر راحت اسلحه را در دست گرفتن و فشنگ‌هايش را شمردن اصلا كار خبرنگار نيست. تحقيقات در اين مرحله بايد كاملا محرمانه باشد و برملا كردنش هم از نظر پيشگيري از جرم كار غلطي است و هم اينكه يك درصد بايد احتمال بدهيم كه يك عامل ديگري در اين قتل دخيل باشد.»
 
قاضي سابق بر اساس تجربه‌هايش در پرونده‌هاي مختلف مي‌گويد كه حتي از يك درصد شك و احتمال هم نبايد گذشت:
 
«من دارم در مورد يك فرض صحبت مي‌كنم. شايد آقاي نجفي به دليلي اين قضيه را به گردن گرفته باشد. در پرونده‌هاي اينچنيني به كرات داشته‌ايم كه كسي جرم را به گردن مي‌گيرد تا كس ديگري به دام نيفتد. نكته ديگر حواشي است كه پيرامون اين قضيه درست مي‌شود.
 
اينكه حالا گفته مي‌شود خانمي كه مقتول است مي‌خواسته اطلاعاتي را بيان كند. رسانه‌هاي بيگانه به اين موضوعات اشاره مي‌كنند و حواشي دامنه مي‌گيرد. به نظر من اين پرونده بايد مثل ساير پرونده‌ها روند منطقي و قانوني‌اش را طي كند.
 
به نظرم اتفاقي كه در نحوه بازتاب اين پرونده رخ داد غلط بود. بازپرس رسيدگي‌كننده و رياست محترم مجتمع جنايي نبايد اجازه مي‌دادند كه قبل از اثبات موضوع، اين جزييات رسانه‌اي شود چون بازتابش در جامعه و انظار عموم بسيار بد بود.»

گيوكي موضوع نشان دادن اسلحه توسط خبرنگار صداوسيما را به عنوان مثالي براي ابهامات موجود در اين پرونده مطرح مي‌كند:
 
«سلاحي را كه خبرنگار نشان مي‌دهد سوال‌هاي زيادي را پيش مي‌آورد. سلاحي كه 13 گلوله مي‌خورد و 5 گلوله‌اش شليك شده. اولا كه اين اصلا كار رسانه‌اي نيست و شما چرا داريد فشنگ‌ها را مي‌شماريد؟ اين كار پليس و مقام قضايي است كه اين فشنگ‌ها كجا و چرا استفاده شده‌اند.
 
از طرف ديگر اين حرف‌ها با اظهارات خود آقاي نجفي متناقض است كه مي‌گويد من به شكل اتفاقي شليك كردم. بله يك گلوله مي‌تواند تصادفا شليك شود. دو تا هم ممكن است اما وقتي 5 گلوله شليك مي‌شود ديگر بحث اتفاق نيست و موضوعي فراتر است.
 
همه اينها يعني هنوز نكاتي هست كه به اثبات نرسيده و مرجع قضايي و انتظامي در حال گمانه‌زني هستند، پخش اين مسائل چه در صداوسيما، چه در مطبوعات و چه در فضاي مجازي يك كار غلط و بي‌مبنا است.»
 
از نظر او نمايش عمومي پرونده‌اي كه هنوز يك روز هم از شروعش نگذشته است مي‌تواند در روند دادرسي ايجاد اختلال كند، چرا؟
 
«چون اذهان عمومي الان به اين سمت سوق پيدا كرده كه آقاي نجفي يك شخص قاتل است و بايد به اشد مجازات برسد اين روند غيرعادلانه است. من نمي‌خواهم از آقاي نجفي دفاع كنم اما قبل از اينكه اين موضوع رسيدگي شود به اين شكل مطرح كردنش هم غيرقانوني است و هم غلط و نبايد ماجرا اينگونه پيش مي‌رفت.»
 
او اين اشتباه را جايي به صورت ويژه خطرناك مي‌داند كه به انتهاي پرونده و حكم احتمالي قصاص بينديشيم: «وقتي يك قتل اتفاق مي‌افتد، قطعا آلت قتاله‌اي هم وجود دارد. هر بزهي كه اتفاق مي‌افتد بايد آلت مجرمانه براي اثباتش وجود داشته باشد.
 
حالا در اين موضوع آلت جرم اسلحه است، اين سلاح بايد از جهات مختلف بررسي شود و تا آخر رسيدگي به روند دادرسي حفظ و نگهداري شود. بايد نوع گلوله‌ها، اثرانگشت قاتل بر آلت قتاله و جهت‌گيري آلت قتاله در ارتكاب جرم بررسي شود كه بحث عمد و غيرعمد را معلوم كند.
 
مي‌دانيد كه بر حسب اثبات اين قضيه مجازات قصاص مطرح است. قصاص هم يعني جان يك انسان ديگر هم به ميان مي‌آيد؛ يك نفر كشته شده و يكي هم به فرض اثبات قصاص خواهد شد. براي همين دلايل بايد محكم باشند و اين دلايل بايد تا انتهاي جريان نگهداري شوند.»

دوربين صداوسيما همچنان روشن است. حالا ديگر تصوير وزير اسبق، شهردار سابق و آن محمدعلي نجفي كه پيش‌تر مي‌شناختيم با لباس مجرمان و در حال سوال و جواب با بازپرس هم منتشر شده است تا تصوير نجفي سابق به قاتل فعلي گره بخورد. نمايش تلويزيوني پيش از رسيدن دادگاه علني يا غيرعلني، كار قضاوت را بر عهده گرفته است.
منبع: روزنامه اعتماد

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - می دانم همسرم مبتلا به ایدز است. اوایل آشنایی مان ترس داشتم اما وقتی مشاوره رفتیم و متوجه شدم ایدز از چه روش هایی منتقل می شود و از طرفی با پیشگیری می توان مبتلا نشد وایمن زندگی کرد، با خیال راحت با همسرم ازدواج کردم. نیروی عشق بالاتر از ترس هایم بود.

این گزارش درباره زوج جوانی است که یکی از آن ها سالم(منفی) و دیگری مبتلا به ایدز(HIV مثبت) است. شاید تا دیروز درک اینکه دو فرد با چنین شرایطی تن به ازدواج دهند نامعقول به نظر می رسید اما امروز با پیشرفت هایی که در خصوص کنترل این بیماری صورت گرفته، اطلاع رسانی و روش های پیشگیری حالا، دو فرد با شرکت در کلاس های مشاورره و در صورت تمایل می توانند ازدواج کرده و صاحب فرزند سالم هم شوند.

این گزارش روایت مردی است که با وجود آنکه می داند همسرش مبتلا بوده تن به ازدواج با او می دهد. او با بالا بردن سطح آگاهی اش درباره این بیماری حالا می داند که در صورت رعایت مسائل ایمنی و بهداشتی مبتلا نخواهد شد. این گزارش نقطه روشنی باشد برای مبتلایانی که درهای امید و آینده را به روی خود بسته و تلاشی برای داشتن زندگی بهتر نمی کنند اما با خواندن زندگی این زوج دیدگاهشان عوض شود و به زندگی برگردند. با این حال تصمیم گیری درباره این سبک زندگی با خودتان است.

*آزمایش ایدز
همه چیز از 17 سال پیش شروع شد. پدر حسین و سمیرا در یک کوچه ساکن بودند. حسین می گوید: همسایه دیوار به دیوار بودیم. این دو خانواده دورادور یکدیگر را می شناختند و در عالم همسایگی با هم مراوده داشتند. پس از مدتی اما سمیرا با مرد جوانی آشنا و کمی بعد به عقد هم درآمدند. اما این ازدواج با اتفاقات خوشی برای سمیرا همراه نبود. او که صاحب دو فرزند شده بود، سال 91 همسرش را به طرز مشکوکی و براثر بیماری از دست داد.
مرگ همسر سمیرا اتفاقات ناخوشایندی را برای این زن جوان رقم زد. او تازه متوجه شد که همسرش بر اثر ایدز جانش را از دست داده است. با مشاوره پزشکان سمیرا نیز آزمایش داد و متوجه شد در رابطه با همسرش، او نیز مبتلا شده است.

*زندگی جدید با HIV
شروع زندگی جدید با ابتلا به HIV برای زن جوان با سختی های فراوانی همراه بود. او از طریق پزشکان با انجمن احیا ارزش ها که در زمینه HIV فعالیت دارند آشنا شد. پس از آن سمیرا شوکه و افسرده شده بود. فکر می کرد دنیا به پایان رسیده و دیگر نقطه روشنی پیش رویش نیست. اما با مشاوره گروه احیا، سمیرا مسیر زندگی اش را پیدا کرد و تصمیم گرفت به خاطر بچه هایش هم که شده غم و غصه را کنار بگذارد. او زندگی جدیدش را پذیرفت و در کنار فرایند پیشگیری از بیماری و درمان سعی کرد خودش را پیدا کند.
سمیرا قربانی اشتباهات همسرش شده بود. او هنوز نمی داند چطور همسرش مبتلا به ایدز شده و او را نیز مبتلا کرده بود اما دیگر کاری از دستش برنمی آمد. زن جوان تصمیم گرفت به زندگی آینده اش امیدوار باشد. وی فقط خوشحال بود که دو فرزندش سالم هستند و از این بابت خدا را شکر می کرد.
در طرف دیگر ماجرا حسین با یکی از برادران سمیرا ارتباط خوبی داشت. آنها رفاقت دیرینه ای نداشتند اما به واسطه بچه محل بودن، همدیگر را می شناختند. حسین پیش از این کارهای ساختمانی انجام می داد اما پس از مدتی تصمیم گرفت نمایشگاه ماشین بزند و حالا در کار خرید و فروش ماشین است.
در این میان برادران سمیرا تصمیم گرفتند برای وی ماشین بخرند. آنها به سراغ حسین رفتند و ماشین را به نام سمیرا خریداری کردند. همین باب آشنایی را میان حسین و سمیرا باز کرد. آنها در جریان انجام کارهای ماشین تاحدودی به یکدیگر علاقه مند شده و در نهایت آشنایی شان به جایی رسید که حسین تصمیم گرفت سمیرا را به عقد خود دربیاورد.
او می دانست همسر سمیرا فوت شده و از ازدواج قبلی اش دو فرزند دارد اما هیچ کدام از این مسائل باعث نشد او روی علاقه اش پا بگذارد.

*بیان یک حقیقت
یک سال از ارتباط حسین و سمیرا می گذشت. آن ها به یکدیگر علاقه مند شده بودند و سمیرا به خوبی می دانست که حسین قصد ازدواج با وی را دارد اما باید حقیقت درباره بیماری اش را با مرد جوان در میان می گذاشت. از طرفی نگران بود که با بازگو کردن این مسئله که ایدز دارد، حسین کنار بکشد.
در حالی که سمیرا برای گفتن حقیقت زندگی اش این دست و آن دست می کرد، خانواده اش از زن جوان خواستند که حقیقت را با همه جزئیات به حسین بگوید.
تا اینکه سمیرا همه چیز را به حسین گفت. مرد جوان می گوید: شوک شده بودم. باورم نمی شد. می خواستم همه چیز خواب باشد و با تلنگری از این کابوس بیدار شوم. جا خورده بودم و تا مدتی حال خوشی نداشتم.
اما این موضوع باعث نشد که حسیین سمیرا را رها کند. او به خوبی می دانست که سمیرا خودش آسیب دیده از این ماجرا بوده است و بی خبر مبتلا به این بیماری شده اما از طرفی خودش می ترسید. نگران بود مبادا با قبول این شرایط خودش نیز مبتلا شود.
پس از مدتی به پیشنهاد سمیرا، آنها به مشاوره رفتند. حسین می گوید: مشاوره خیلی به من کمک کرد. زوجی که به این شکل ازدواج کنند در خطر هستند اما می توان با کنترل و مراقبت احتمال خطر را به صفر رساند. مصررف به موقع دارو، استفاده از کاندوم، استفاده از وایل بهداشتی شخصی و... همه در پایین آوردن ضریب خطر بسیار کمک می کند.

*عشق به اضافه ایدز
در این میان با وجود اینکه خانواده حسین مخالف این ازدواج بودند اما مرد جوان نمی توانست عشق و علاقه اش به سمیرا را نادیده بگیرد. حسین می گوید: من خودم راضی بودم و پس از مدتی خانواده ام هم کوتاه آمدند. البته گاهی از اقدام به این کار می ترسیدم اما نیروی عشق و دوست دشتن قوی تر از ترس هایم بود. حالا چند سالی از ازدواج سمیرا و حسین می گذرد. «در جریان مشاوره ها متوجه شدم امکان انتقال از مسیرهای خونی بیشتر از رابطه جنسی است اما اگر اینن ویروس تا 24 ساعت وارد بدن و فرد متوجه شود به سرعت باید به مراکز درمانی مراجعه کرده تا از انتقال بیماری در بدن جلوگیری شود».
حسین حالا اطلاعاتش درباره این بیماری بیشتر شده است. او در اینباره مطالعه می کند تا آگاهی اش را از ایدز بالا ببرید. «در یک گزارش خوانده بودم زن و مردی ایسلندی که مرد مبتلا و خانم سالم بوده با هم ازدواج کرده و از این رابطه صاحب سه فرزند سالم نیز شده بودند.
از حسین می پرسم از وقتی که اطلاعاتش درباره ایدز بیشتر شده آیا سعی می کند دیگران را نیز آگاه کرده و به اطرافیان خود اطلاع رسانی کند؟ وی می گوید:هنوز در کشور ما به آن صورتی که باید صحبت درباره این مسائل جا نیفتاده است. بای مثال اگر در یک جمع درباره ایدز صحبت کنید دیدگاه و نگاه اطرافیان نسبت به شما عوض می شود. آنها ممکن است درباره شما قضاوت کرده و اگر جلوی خودتان نگویند، حتما پشت سرتان درباره شما حرف می زنند و می گویند که شاید فلانی خودش مبتلا است.
وی ادامه می دهد: با این حال تا جایی که بتوانم و صورت سربسته اطلاع رسانی می کنم. من همیشه امیدوارم درمان قطعی این بیماری در ایران پیدا شود و همه کسانی که مبتلا شده اند به ویژه افرادی که تقصیری نداشته اند درمان شوند.
حسین معتقد است اگر درباره این بیماری به صورت ویژه و خاص اطلاع رسانی شود بدون شک مردم ترسشان از این بیماری را کنار گذاشته، آگاهانه تصمیم می گیرند و ارتباطشان را با افراد مبتلا قطع نمی کنند.
*چراغ ها را روشن کنید
شاید سوال خیلی از افراد این باشد که آیا ازدواج با فرد مبتلا به ایدز عاقلانه است؟ برای به دست آوردن جواب این سوال به سراغ نرگس نوروزی روانشناس بالینی و مشاور باشگاه سلامت پسران تهران رفته ایم. نوروزی در حدود 14 سال با بیماران HIV در مرکز تحقیقات ایدز ارتباط داشته و با تجربه ای که از سال ها کار و مشاوره با این بیماران دارد می گوید: با توجه به پیشرفت علم و اطلاعات، ویروس HIV بسیار ضعیف است. به همین دلیل اگر فردی منفی با فردی مثبت قصد ازدواج داشته باشد در صورتی که پیش از آن مشاوره صورت بگیرد، امری غیرمعقولانه نیست.
وی ادامه می دهد: در حال حاضر با پیشرفت علم و داروهایی که مبتلایان مصرف می کنند بار این ویروس نزدیک به صفر است و در اصطلاح ویروس در بدن بلوکه می شود اما در هر صورت آگاهی فرد سالم باید نسبت به بیماری طرف مقابلش افزایش پیدا کند و با تمایل و اگاهی کامل اقدام به ازدواج کند. در ادامه حتی بچه دار شدن آنها نیز باید زیر نظر مشاور باشد. آنها از این طریق می توانند فرزند سالمی نیز داشته باشند.
به گفته نوروزی، وی در طول سال ها کار و تجربه 8 مشاوره انجام داد که 6 مورد آن منجر به ازدواج فرد مبتلا با فردی سالم شد. «حالا آنها بچه های سالمی هم دارند و مشکلی برایشان پیش نیامده است. این چیزی است که من به چشم دیده ام، تجربه ثابت کرده و با توجه به علم نیز فرد سالم در صورت مشاوره می تواند با فرد مبتلا ازدواج کند».
نوروزی می گوید: فرد منفی باید درباره بیماری شناخت حاصل کند و توافق میان او و فرد مثبت صورت بگیرد. این ازدواج ها باعث می شود فرد مبتلا به ایدز روحیه اش بالا برود و به طور حتم تاثیرات مثبتی به همراه دارد.
وی اضافه می کند: ازدواج فرد مبتلا با فرد سالم به ویژه درباره این بیماری که انگ اجتماعی به همراه دارد، باعث می شود روحیه فرد مبتلا بالا برود. او متوجه می شود که تفاوتی بین او و فرد سالم نیست و با دارو می تواند بیماری اش را کنترل وامید به زندگی اش افزایش پیدا می کند.
این خانم روانشناس ادامه می دهد: در رابطه زناشویی و در حالت عادی ویروس ایدز به راحتی منتقل نمی شود. استفاده از کاندوم در رابطه جنسی بسیار ضروری است و مانع از انتقال بیماری می شود اما اگر به هر دلیلی کاندوم پاره شده یا در دسترس نباشد، زیر 72 ساعت که زمان طلایی محسوب می شود فرد سسالم فرصت دارد تا به مرکز درمانی مراجعه کرده و با مصرف دارو در یک دوره 15 تا یک ماهه می تواند ویروس را از بدنش دفع کند.
به گفته نوروزی رعایت مسائل بهداشتی مثل عدم استفاده از تیغ اصلاح مشترک یا مسواک و ... که هر فردی باید آن را رعایت کند مانع از انتقال بیماری خواهد شد. «ایدز از طریق قاشق و مسیر بزاق وارد بدن فرد نمی شود. شاید در صورتی که فرد مبتلا خونریزی مستقیم و فرد سالم زخم باز داشته باشد(که این اتفاق نیز در نوع خود نادر است) ویروس منتقل می شود. با این حال فرد سالم باز هم در زمان طلایی می تواند با مراجعه به مراکز درمانی و مصرف دارو ویروس را دفع کند.
این روانشناس در پایان با اشاره به اینکه این افراد در جامعه مظلوم واقع شده اند می گوید:در این 14 سال تنها چیزی که این بیماران دوست دارند مردم بدانند این است که ایدز مثل اتاق تاریک است که افراد از آن می ترسند اما اگر چراغ روشن شود افراد دیگر ترسی ندارند. به همین دلیل اگر اطلاعات مردم از این بیماری افزایش پیدا کند به طور حتم نوع برخورد و نگاهشان به افراد مبتلا تغییر پیدا می کند.

گزارش از فاطمه شیری

منبع: ایرنا

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - متخصصان حوزه "هوش مصنوعی" معتقدند که تا ۲۰ سال آینده ما می‌توانیم از "ایمپلنت‌های مغزی" استفاده کنیم.

به گزارش ایسنا و به نقل از ردیت، استفاده از این "ایمپلنت‌های مغزی" در سر، به ما اجازه خواهد داد که همه‌چیز را یاد بگیریم.

" Nikolas Kairinos" از متخصصان حوزه هوش مصنوعی اظهار کرد: با استفاده از ایمپلنت‌های مغزی نیازی به حفظ کردن چیزها ندارید.

وی ادامه داد: با این ایمپلنت‌ها دیگر نیاز نیست که همه‌چیز را مداما از گوگل جست‌وجو کنید؛ زیرا جواب دقیقاً در مغز شما خواهد بود.

به عنوان مثال اگر می‌خواهید معادل یک کلمه را به زبانی دیگر بدانید، جواب را از طریق ایمپلنت هوش مصنوعی که در مغز شماست، خواهید دانست.

تنها کافی است که از مغز سوال بپرسید.

این متخصص هوش مصنوعی افزود، چشم‌انداز این ایمپلنت‌ها مانند فناوری استارتاپ "نورالینک"( Neuralink) خواهد بود که توسط "ایلان ماسک" بنیان نهاده شده.

این استارتاپ قصد دارد با ساخت تراشه‌های رایانه‌ای قابل کاشت در داخل مغز انسان، مرز بین بشر و ماشین را کم رنگ‌تر کند.

گفته می‌شود این تراشه حس لامسه کاربران را بازیابی می‌کند. این پردازنده سیگنال‌های پیچیده‌ای را رمزگشایی می‌کند که در داخل مغز انسان شکل گرفته‌اند؛ سپس تراشه آن‌ها را به رقم تبدیل می‌کند تا بتواند این سیگنال‌ها را پردازش کند.

در نتیجه شخصی که این تراشه در مغز وی کار گذاشته می‌شود، امکان کنترل کردن عملکرد عضلات بدن را پیدا می‌کند.

کاربرد این ایمپلنت‌ها در مغز دقیقاً مانند داشتن دستیار هوشمندی است که تقریباً مانند شما فکر می‌کند.

"Kairinos" معتقد است که این پیشرفت بسیار نزدیک است و تا ۵ سال آینده تغییرات بزرگی را در این زمینه شاهد خواهیم بود.

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - نتایج چندین مطالعه نشان داده اند افرادی که شادتر هستند، کمتر بیمار می شوند. احساس رضایت و خوشبختی می تواند سدی واقعی در برابر سرماخوردگی و آنفلوآنزا ایجاد کند. احتمالا این ضرب المثل معروف را شنیده اید که خنده بر هر درد بی درمان دواست. شاید عجیب به نظر برسد، اما این ضرب المثل می تواند از پشتیبانی علمی برخوردار باشد زیرا شاد بودن به واقع تاثیرات قابل توجهی بر سلامت جسمانی و روانی انسان می گذارد.

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "دیلی میل"، افراد شاد افراد سالم‌تری هستند. البته، لازم نیست تا تغییرات اساسی در زندگی شما ایجاد شود تا آثار شادی را احساس کنید. برخی از این آثار سلامت می توانند به واسطه چیزی به کوچکی یک لبخند نیز شکل بگیرند. دوزهای کوچک شادی نیز می تواند کارهای بزرگی برای بدن شما انجام دهد.

کاهش فشار خون

فشار خون اغلب غیر قابل پیش بینی است و فشار خون بالا می تواند به تضعیف رگ های خونی، گرفتگی سرخرگ ها، و حتی آسیب مغزی منجر شود. بنابر مطالعه ای که در سال 2005 انجام شد، اختصاص زمان برای تفکر مثبت و افزایش شادی در زندگی می تواند میزان خطر را به واسطه کاهش فشار خون کم کند.

کاهش ضربان قلب

ضربان سریع قلب می تواند نشانه ای از خطر برای سلامت شما باشد. به گفته انجمن قلب آمریکا، ضربان سریع قلب پیش زمینه ای شایع برای حمله قلبی یا مشکلات دیگر است. در مقابل، مطالعات نشان داده اند که احساسات شاد و خلق و خوی خوب می تواند ضربان آرام و پایدار قلب را تنظیم کند.

تقویت سیستم ایمنی

نتایج چندین مطالعه نشان داده اند افرادی که شادتر هستند، کمتر بیمار می شوند. احساس رضایت و خوشبختی می تواند سدی واقعی در برابر سرماخوردگی و آنفلوآنزا ایجاد کند. دلیل ساده است زیرا هرچه شادتر باشید از سیستم ایمنی فعال‌تر و قوی‌تری نیز برخوردار خواهید بود.

تسریع روند بهبودی بیماری

حتی در صورت ابتلا به بیماری، شادی شما می تواند به تسریع روند بهبودی کمک کند. احساسات مثبت واکنش سیستم ایمنی را تقویت می کنند به این معنی که پادتن ها و دیگر واکنش های ایمنی به یک ویروس یا باکتری سریع‌تر و قوی‌تر وارد عمل خواهند شد تا بیماری بهبود یابد.

مبارزه با استرس

شادتر بودن به معنای احساس استرس و تنش منفی کمتر است. اما استرس یک مساله جسمانی است. هنگامی که استرس دارید، هورمون استرس به نام کورتیزول در بدن ترشح می شود. کورتیزول بیش از حد در قالب فشار خون، طول عمر، و خطر بیماری می تواند آسیب جدی به بدن وارد کند. جدا از ناراحتی، برخی دیگر از عوامل خطرآفرین افزایش دهنده سطوح کورتیزول شامل کمبود خواب، سوء تغذیه، و مصرف بیش از حد کافئین می شوند.

بهبود درک از سلامت خود

دلیلی وجود دارد که صفات «شادی» و «سالم» به طور مکرر با هم همراه هستند. احساس شادی می تواند احساس علائم سلامتی مانند شادابی، توجه متمرکز، رضایت و غیره را در انسان تقویت کند. نتایج یک مطالعه از گزارش سطوح بهتر سلامت جسمانی بین افرادی که احساس شادی بیشتر را گزارش کرده بودند، بدون در نظر گرفتن این که سلامت آنها به واقع بهتر یا بدتر بود، حکایت داشت.

بهبود انعطاف پذیری در برابر درد

مطالعات متعددی اثر شادی بر احساس درد جسمانی را مورد بررسی قرار داده اند. اما شاید یکی از الهام بخش ترین نمونه ها در سال 2005 انجام شد. در این مطالعه از زنان مبتلا به بیماری های دردناک مزمن و غیر قابل درمان خواسته شد احساسات خود را همراه با سطوح درد ثبت کنند. سطوح درد برای زنان شادتر و با روحیه بهتر پایین‌تر بود.

افزایش طول عمر

پس از انجام مطالعات مختلف مشخص شده است که شادی می تواند به واقع طول عمر انسان را افزایش دهد. یکی از مشهورترین مطالعات با حضور گروهی از راهبه ها انجام شد و نشان داد آنهایی که احساس شادی بیشتر در سن جوانی را ثبت کرده بودند، در نهایت طول عمر بیشتری نیز داشتند. در مطالعه ای دیگر در انگلیس، افراد شادتر 35 درصد احتمال کمتری داشت مرگ طی یک بازه زمانی پنج ساله را تجربه کنند. مطالعه ای دیگر که شرایط 7,000 نفر را برای نزدیک به 30 سال دنبال کرد نیز نشان داد افرادی که در ابتدای مطالعه سطوح بالاتر رضایت و شادی را گزارش کرده بودند، به طور کلی احتمال کمتری داشت طی مدت مطالعه مرگ را تجربه کنند.

کاهش خطر بیماری قلبی

نتایج یک مطالعه که با حضور افراد مسن انجام شد، نشان داد خطر بیماری قلبی در افراد خوش بین و شاد 77 درصد کمتر از افراد بدبین بوده است. مشاهده نیمه پر لیوان می تواند به واقع از حملات قلبی پیشگیری کند.

افزایش انگیزه برای ورزش

افراد شاد احتمال بیشتری دارد به طور منظم ورزش کنند و این مساله از نظر منطقی و علمی درست است. شادی و رضایت ممکن است الهام بخش افراد برای فعالیت در فضای آزاد، شنا کردن، یا حتی حضور در باشگاه باشد. انجام ورزش فواید سلامت بسیار دیگری را ارائه می کند.

بهود خواب

کیفیت و کمیت خواب اثر چشمگیری بر سلامت و بهزیستی کلی انسان دارد. نتایج یک مطالعه نشان داد روزهایی که شرکت کنندگان در مطالعه احساس شادی بیشتر را گزارش کرده اند با خواب خوب شبانه همراه بوده است.

کاهش التهاب

بسیاری از مشکلات سلامت و دردها می تواند در التهاب ریشه داشته باشد. بر همین اساس است که غذاهای ضد التهاب برای پیشگیری از درد، بهبود گوارش، و پیشگیری از بیماری بسیار مفید هستند. با این وجود، روش های دیگری برای کاهش سطوح التهاب وجود دارند. شادی می تواند به شما در این زمینه کمک کند. هر چه شادتر و خلق و خوی بهتری داشته باشید، نتایج مثبت سلامت نیز بیشتر خواهند بود.

کمک به بهبود سریع‌تر زخم ها

پیشرفت های صورت گرفته در پزشکی مدرن به تسریع روند بهبودی زخم در بیماران کمک کرده اند، اما شادی نیز می تواند به نوعی در این زمینه موثر باشد. مطالعه ای در سال 2010 سرعت بهبودی زخم های پا در بیماران مبتلا به دیابت را مورد ارزیابی قرار داده و مشخص شد روند بهبودی در افرادی که احساس شادی و رضایت بیشتر را گزارش کردند، سریع‌تر بوده است.

یک رژیم غذایی سرشار از میوه ها وسبزی ها

نتایج تجزیه و تحلیل عادات بیش از 7,000 بزرگسال نشان داد که شادی و خلق و خوی خوب احتمال مصرف غذاهای سالم‌تر را نیز افزایش می دهد. در این مطالعه افرادی که شادی و بهزیستی بیشتر را گزارش کرده بودند، 47 درصد احتمال بیشتری داشت به طور منظم میوه ها و سبزی های تازه مصرف کنند. این در شرایطی است که مصرف میوه ها و سبزی ها می تواند شما را به فرد شادتری تبدیل کند. این چرخه ای روشن و پر انرژی است.

کاهش خطر دیابت

از آنجایی که شادی می تواند انگیزه برای تحرک بیشتر، مصرف میوه و سبزی های بیشتر و به طور کلی دنبال کردن یک رژیم غذایی متعادل و سالم را در شما ایجاد کند، ترکیب این عوامل می تواند اثر قابل توجهی بر پیشگیری از دیابت نوع 2 داشته باشد. شاید ساده به نظر برسد، اما خندیدن می تواند یکی از بهترین کارهایی باشد که برای کاهش خطر دیابت نیاز دارید.

کاهش خطر سکته مغزی

سکته مغزی یکی از دلایل اصلی مرگ و میر انسان ها در جهان است. طی یک مطالعه مشخص شد که شادی و حس کلی بهزیستی می تواند احتمال تجربه سکته مغزی را 26 درصد کاهش دهد.

تقویت سطوح انرژی

خندیدن و شادی می تواند اثر شگفت انگیزی در مقابله با احساسات ویران کننده زندگی مانند استرس و خستگی داشته باشد. شادی می تواند استرس را کاهش دهد و فعالیت سلولی سالم را تشویق کند که احساس سبکی و لذت بردن از زندگی را در انسان تقویت می کند.

بهبود گوارش

هرچه شادتر باشید، و از وعده غذایی خود لذت ببرید، مواد مغذی بیشتری نیز از غذای مصرفی خود جذب خواهید کرد. شادی بر غدد آدرنال تاثیرگذار است که در تنظیم شرایط گوارش نقش دارند.

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - صرفاً کلسترول بالا، دیابت نوع دوم، فشار خون، سیگار کشیدن، چاقی و پیشینیه خانوادگی نیستند که به شما درباره خطر بروز سکته مغزی هشدار می‌دهند؛ باید دیگر فاکتورهایی را که اتفاقاً کمتر درباره‌شان شنیده‌اید جدی بگیرید.

«باید خیلی بیشتر از این‌ها مراقب خودتان باشید! نباید از کنار فاکتور‌هایی که می‌توانند مشکلات جدی را برای شما ایجاد کنند بی‌تفاوت عبور کنید. نباید بخوانید و ببینید و بشنوید اما اهمیت ندهید. باید اهمیت اطلاعاتی را که شما را از احتمال بروز خطر‌های جدی بابت سلامت‌تان مطلع می‌کنند درک کنید. باید و نباید‌هایی که به سلامت شما مربوط هستند حکم امضای تعهدی را دارند که با جدی گرفتن آن‌ها ضامن جان خودتان می‌شوید.

مثلاً شاید باورش برایتان کمی عجیب باشد اما زیادی کار کردن، آلودگی صوتی و حتی نوشابه‌های رژیمی می‌توانند در نهایت و بسته به عوامل مختلفی منجر به سکته مغزی شوند. خب مسئله این است که صرفاً کلسترول بالا، دیابت نوع دوم، فشار خون، سیگار کشیدن، چاقی و پیشینه خانوادگی نیستند که به شما درباره خطر بروز سکته مغزی هشدار می‌دهند؛ باید دیگر فاکتور‌هایی را که اتفاقاً کمتر درباره‌شان شنیده‌اید جدی بگیرید. گاهی تغییر سبک زندگی و مدیریت کردن شرایط می‌تواند خیلی ساده جان شما را نجات بدهد.

آیا می‌دانید نوشیدنی‌های رژیمی چه بلایی سر مغز شما می‌آورند؟

اخیراً تحقیقی انجام شده که نشان می‌دهد رابطه‌ای بین قند مصنوعی به کار رفته در نوشیدنی‌های رژیمی و احتمال بروز سکته مغزی در خانم‌ها وجود دارد. این تحقیق روی هشتاد هزار خانم و در طول یک دهه انجام شده است. البته آن چه در این مطالعه با دقت مورد تاکید قرار گرفته این موضوع است که یافته‌های فوق صرفاً درباره خانم‌های مسن‌تر که یائسگی را تجربه می‌کنند مصداق پیدا می‌کند در نتیجه بررسی‌های فوق انگشت اتهام را به سمت نوشابه‌های رژیمی نمی‌گیرد.

با این حال اگر شما همچنان عادت استفاده از نوشابه‌های رژیمی را خیلی جدی دارا هستید، شاید حالا تصمیم بگیرید که این رویه را قطع کرده و شرایط را تغییر بدهید. دکتر یاسمین موسوی رحمانی، نویسنده اصلی این تحقیق می‌گوید: «تحقیقات ما و دیگر مشاهدات به دست آمده که حاصل مطالعات مختلف هستند نشان می‌دهند نوشیدنی‌های رژیمی که با قند مصنوعی تهیه شده‌اند نمی‌توانند بی‌ضرر باشند و زمانی که مصرف آنها بالا برود با خطر بروز سکته‌های مغزی و بیماری‌های قلبی مرتبط می‌شوند.»

زیادی کار کردن همیشه هم خوب نیست!

مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۵ در نشریه the lacent منتشر شد نشان داده افرادی که در طول هفته بیشتر از ۵۵ ساعت کار می‌کنند به نسبت آن عده‌ای که ۴۰ ساعت استاندارد در هفته را به کار مشغول هستند، ۳۳ درصد بیشتر در معرض خطر سکته مغزی قرار دارند. این در حالی است که طبیعتاً افرادی که بیش از حد کار می‌کنند زمان کمتری جهت برنامه‌ریزی برای ورزش و تهیه غذای سالم دارند؛ با این حال وقتی محققان در همین زمینه عواملی را که به عنوان ریسک فاکتور‌ها شناخته می‌شوند مانند فشار خون بالا، کمبود فعالیت فیزیکی، و کلسترول بالا مورد بررسی قرار دارند، به این نتیجه رسیدند که چیز دیگری درباره کار زیاد وجود دارد که می‌تواند ریسک بروز سکته مغزی را افزایش بدهد.

همچنین در تحقیق وسیعی که در سال ۲۰۱۳ در دانمارک انجام شد، نتایج حکایت از این داشتند افرادی که استرس شدیدی را در زندگی خود تجربه می‌کنند تقریباً دو برابر بیش از آن‌هایی که استرس کمتری دارند در معرض خطر سکته‌های مغزی قرار می‌گیرند.

چرا باید از آلودگی صوتی فرار کنید؟

انجمن قلب بریتانیا زنگ خطر را درباره زندگی یا کار کردن در مناطقی که سر و صدای بسیار به عنوان یک ریسک بالقوه در آنها وجود دارد به صدا درآورده است. هر چند تحقیقات درباره سر و صدا و سکته مغزی اندک بوده، اما همین مطالعات مختصر هم نتایج نگران‌کننده‌ای دارند. به عنوان مثال در تحقیقی که سال ۲۰۱۵ مجله قلب اروپا منتشر کرد مشخص شده میزان بالای سر و صدای ناشی از ترافیک در یک محله با بالا رفتن ریسک سکته‌های مغزی برای افرادی که در همان منطقه زندگی می‌کنند در ارتباط بوده است.

منبع: روزنامه سازندگی

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - همه ما توصیه‌هایی مانند دو بار در روز مسواک زدن و مصرف کمتر قند را برای سلامت بهتر دندان‌هایمان شنیده‌ایم اما سوال این است که چرا با این حال باز هم دندان‌هایمان دچار پوسیدگی می‌شوند؟

به گزارش ایسنا،‌ علاوه بر موارد ذکر شده نکات بیشتری نیز برای رعایت سلامت دهان و دندان وجود دارد که باید از آن‌ها اطلاع داشت.

به درستی مسواک بزنید

مسواک شما و نوع مسواک زدن از اهمیت بالایی در حفظ سلامت دهان و دندان برخوردار است. عمل مکانیکی مسواک زدن پلاک‌های سخت و چسبنده دندان‌ها را که ترکیبی از باکتری‌ها، اسیدها و ضایعات چسبنده و بقایای مواد غذایی هستند، از بین می‌برد.

این پلاک‌ها بلافاصله پس از خوردن مواد غذایی روی دندان‌ها تشکیل می‌شوند اما تا زمانی که به مرحله خاصی نرسند نامطبوع نبوده و به دندان‌ها آسیب نمی‌رسانند. مقدار دقیق این زمان برای رسیدن به مرحله آسیب زدن به دندان مشخص نیست اما این زمان دست‌کم ۱۲ ساعت است.

باکتری‌ها قند مصرف می‌کنند و اسید را به عنوان محصول جانبی تولید می‌کنند که مواد معدنی دندان را از بین می‌برد و حفره‌های میکروسکوپی روی دندان ایجاد می‌کنند که قابل مشاهده نیستند. در صورتی که این روند متوقف نشود و دندان‌ها ترمیم نشوند، حفره‌ها بزرگ و قابل مشاهده و دردسرساز می‌شوند.

صرف دو دقیقه وقت برای مسواک زدن و انجام این عمل در شب‌ها و یک بار دیگر در طول روز برای از بین بردن پلاک‌های دندان‌ها عملی مناسب محسوب می‌شود. مسواک زدن مکرر از پیشرفت باکتری‌ها به مرحله‌ای که بیشترین میزان اسید را تولید کرده و می‌توانند روی دندان‌ها جا خوش کنند، جلوگیری می‌کند. 

مسواک‌های برقی می‌توانند بیش از مسواک‌های عادی موثر واقع شوند و مسواک‌هایی با سری‌های کوچک می‌توانند کمک کنند تا به نواحی انتهایی دهان راحت‌تر دسترسی پیدا کنید. هم‌چنین مسواک‌هایی با برس‌های متوسط باعث می‌شوند تا بدون آسیب‌ رساندن به لثه‌ها و دندان‌ها آن‌ها را به طور موثر تمیز کنید. اما در نهایت مهم‌ترین امر، عمل مسواک زدن به ویژه به روش صحیح است!

از خمیر دندان‌های مناسب و حاوی فلوراید استفاده کنید

بیشتر فایده مسواک زدن به خمیر دندان برمی‌گردد. عنصر کلیدی خمیر دندان نیز فلوراید است که مطالعات حاکی از خاصیت ضد پوسیدگی آن است. فلوراید جایگزین مواد معدنی از بین رفته در دندان و هم‌چنین استحکام بیشتر آن‌ها می‌شود. 

برای بهره بردن بیشتر از منافع خمیر دندان از انواع خمیر دندان با میزان ۱۳۵۰ تا ۱۵۰۰  ppmF (غلظت فلوراید در هر میلیون قسمت) فلوراید استفاده کنید تا از پوسیدگی دندان‌ها جلوگیری نمایید. همچنین می‌توانید با خواندن اطلاعات روی جعبه خمیر دندان‌ها از میزان غلظت فلوراید آن‌ها مطلع شوید. 

هم‌چنین لازم به ذکر است که همه انواع خمیر دندان‌های کودکان به اندازه کافی برای بهره بردن از حداکثر میزان منافع آن قوی نیستند و ممکن است دندانپزشک شما بر اساس میزان پوسیدگی، میزان خطر ایجاد پلاک و پوسیدگی و جنس دندان‌های کودکتان، خمیر دندانی خاص برای او تجویز کند.

مشاهده پلاک‌ها روی دندان‌ها به دلیل رنگ سفیدشان که هم‌رنگ دندان‌هاست، دشوار است. قرص‌هایی در داروخانه‌ها قابل دسترسی است که به مشاهده راحت‌تر پلاک‌ها کمک می‌کند تا بهتر متوجه نقاطی شوید که به هنگام مسواک زدن از دست‌تان در رفته است.

دهان را تخلیه کنید، آب‌کشی نکنید

در شب‌ها کمتر از طول روز بدن آب دهان تولید می‌کند. به همین دلیل حفاظت آب دهان از دندان‌ها در شب‌ها کمتر بوده و آسیب‌پذیری‌ آن‌ها در برابر اسیدها بیشتر است. به همین دلیل است که شستن بقایای مواد غذایی از دهان پیش از خواب حائز اهمیت است تا پلاک‌ها نتوانند در طول خواب به دندان‌ها آسیب برسانند. پس از مسواک زدن و پیش از خواب به جز آب هیچ چیزی ننوشید و نخورید. این امر به فلوراید زمان بیشتری برای تاثیرگذاری در طول شب می‌دهد. 

هم‌چنین زمانی که مسواک زدید، دهان خود را با آب یا دهان‌شویه آب‌کشی نکنید چرا که با این کار فلوراید را از دهان خود می‌شویید. عادت کردن به این کار می‌تواند دشوار باشد اما خطر پوسیدگی دندان‌ها را تا ۲۵ درصد کاهش می‌دهد. 

قند زیاد در طول روز مصرف نکنید

قندهای طبیعی به طور طبیعی در مواد غذایی هم‌چون میوه‌ها یافت می‌شوند و نسبت‌ به قندهای آزاد یا افزوده‌ شده کمتر باعث پوسیدگی دندان‌ها می‌شوند. قندهای آزاد به طور کلی به آن دسته از قندهایی اطلاق می‌شود که توسط تولید کنندگان به مواد غذایی افزوده می‌شود اما هم‌چنین شامل عسل، شیره و آبمیوه‌ها نیز می‌شود.

همه این قندها برای مصرف، سوخت و ساز و تولید اسید توسط باکتری‌ها آسان هستند. اگر چه گفتن این که کدام یک از این نوع قندها برای دندان‌ها مضرتر است، کاری دشوار است. برای مثال اگر چه مصرف میزان نرمال میوه خوب است اما آب‌میوه‌ها حاوی قندهای آزاد شده از سلول‌های گیاهی هستند که مصرف بالای آن‌ها موجب پوسیدگی دندان‌ها می‌شود.

سازمان جهانی بهداشت و سرویس سلامت عمومی انگلیس توصیه می‌کنند که قندهای افزوده‌ شده باید کمتر از پنج درصد از کل میزان کالری مصرفی روزانه شما را تشکیل دهند. این مقدار برای بزرگسالان و کودکان بالای ۱۱ سال حدود ۳۰ گرم یا هشت قاشق چایخوری از قند افزوده شده به طور روزانه است.

البته به جز میزان مصرف قند، تعداد دفعات مصرف آن نیز اهمیت دارد. کربوهیدرات‌های ساده مانند قند نسبت به پروتئین‌ها یا کربوهیدرات‌های پیچیده برای هضم توسط باکتری‌ها راحت‌تر هستند. باکتری‌ها بعد از متابولیسم قندها، اسید تولید می‌کنند که باعث از بین رفتن مواد معدنی دندان‌ها می‌شوند.

قندها در بیسکوییت‌ها، قهوه و چای شیرین و سایر غذاهای فرآوری شده با کربوهیدرات ها وجود دارند. از این رو مصرف هله و هوله‌ها را برای حفاظت از دندان‌هایتان کاهش دهید.

خوشبختانه استفاده از خمیر دندان حاوی فلوراید و مسواک زدن منظم خطر پوسیدگی ناشی از مصرف قندها را در دندان‌ها از بین می‌برد. 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - ملیکا و مریم تازه ترک کرده‌اند. ملیکا شش ساله و مریم پنج ساله است. به تریاک، متادون و شیشه معتاد بودند. روی تخت بیمارستان می‌بینم‌شان. تازه اندکی درد خماری فروکش کرده. رنگ و رویشان هنوز پریده است. دو دختر بچه لباس صورتی رنگ بیمارستان به تن دارند. روی تخت‌ها چند عروسک رها شده اما حس و حال بازی ندارند. چند استیکر خرس هم هست که بالای تخت‌ چسبیده. چند دقیقه‌ کنارشان می‌نشینم و چند کلمه‌ای باهم حرف می‌زنیم.
 می‌پرسم بچه‌ها بدن دردتان بهترشده؟ ملیکا سرش را با بی‌حالی این سو و آن سو تکان می‌دهد. لبخند کمرنگی روی لب دارد: «آره خاله یک کمی.» پاهایش را نشانم می‌دهد، یعنی خیلی درد داشته.
اعتیاد کودکان برایم غریبه نیست، اما کلمات کجا و آنچه به چشم می‌بینی کجا. این همه معصومیت، این همه زیبایی، چشم‌های درشت، لبخندهای معصومانه، دستان کوچک، درد، خماری، مواد، کودکی... کنار هم گذاشتن‌شان هم حال آدم را دگرگون می‌کند. بچه‌ها چند روزی هست در بخش روان یکی از بیمارستان‌های تهران بستری‌اند. هم اتاقی بچه‌ها دختری نوجوان است مبتلا به افسردگی شدید. بخش اعصاب و روان کودکان به اندازه کافی غم دارد، چه برسد به ملاقات دو دختر بچه معتاد. اینجا آسانسور هم غل و زنجیر دارد و تنها جا برای هواخوری راهروهای دلگیر است.
مریم افرافراز، عضو داوطلب جمعیت امام علی (ع) همراهی‌شان می‌کند. او و دیگر اعضای داوطلب این جمعیت در حاشیه بومهن دو دختربچه و مادرشان را در حال گدایی دیده‌اند و تا اینجا همراهی‌شان کرده‌اند. یاد رویا می‌افتم، نوزادی که از درد خماری مرد و دو سال قبل داوطلبان جمعیت امام علی برایش مراسم سوگواری گرفتند با شمع‌های سیاه و عکس قاب گرفته او و صورتی که در کودکی پیر شده‌ بود.
داوطلبان جمعیت تلاش می‌کنند قصه تلخ رویا دوباره تکرار نشود. برای ملیکا و مریم، برای نوزادی که مادر این دو دختر در شکم دارد و... طبق آمارهای غیر رسمی گفته می‌شود روزانه سه تا چهار نوزاد معتاد در تهران متولد می‌شود.
مریم برایم توضیح می‌دهد که چطور بومهن از توابع شهرستان پردیس در 50 کیلومتری تهران فراموش شده و کودکان در فقر و اعتیاد پیر می‌شوند. متعجب است که چرا کسی این همه آسیب اجتماعی را در این شهر کوچک نمی‌بیند. از کودکان بی‌شناسنامه و کودکان معتاد گرفته تا ازدواج اجباری کودکان و... ملیکا و مریم در یکی از محلات حاشیه‌ای بومهن متولد شده‌اند. مثل محله‌ای که علی، نوزاد معتاد را در آن پیدا کردند. بچه از شدت درد و خماری ناله می‌کرد که به دادش رسیدند. علی درمان شد و حالا سه سال و نیمه است و در بهزیستی زندگی می‌کند اما میثم، ملیکا و مریم‌های دیگری درهمین حاشیه‌ها یا در خطر اعتیادند یا از خماری به خود می‌پیچند.
حالا بچه‌ها در اتاق کوچک بیمارستان راه می‌روند در حالی‌که دمپایی‌های بزرگشان یکسره از پا درمی‌آید و سکندری می‌خورند. می‌خندند، سر به سرهم می‌گذارند و لحظه‌های شادی را تجربه می‌کنند.
«اردیبهشت 97 بچه‌ها را در حال گدایی دیدیم. روی دوربرگردان اتوبان نشسته بودند. وقتی سر صحبت را باز کردم، فهمیدم معتادند. بعد مادر بچه‌ها را پیدا کردیم تا اینکه به پرونده مددکاری‌اش رسیدیم و متوجه شدیم باردار است و همچنان شیشه، تریاک، هروئین، شیره و کراک مصرف می‌کند.
مریم و ملیکا دو دختر 5 و 6 ساله انواع مخدرها را می‌شناختند، مثلاً می‌دانستند مادرشان وقتی شیشه می‌کشد چهره‌اش چطور می‌شود اما غذاها و میوه‌ها را اصلاً نمی‌شناختند. مادرشان به ما گفت بچه‌ها معتاد به دنیا آمده‌اند اما یک سال قبل آنها را با خودش به کمپ برده و ترک داده. ادعا می‌کرد الان بچه‌ها اعتیاد ندارند. ما به حرف‌هایش اعتماد نکردیم و بچه‌ها را بردیم آزمایش تا اینکه اعتیادشان به تریاک و متادون مشخص شد. سهیلا گدایی می‌کرد و بچه‌ها را هم با خودش می‌برد. پدر خانواده هم مدعی بود بچه‌ها و همسرش را ترک داده. یک بار دیگر دسته‌جمعی رفتیم خانه‌شان و تلاش کردیم به ما اعتماد کنند. این پروسه زمانبر بود و می‌دیدیم بچه‌ها زیر بار اعتیاد چطور آب می‌شوند. اعتراض که می‌کردیم پدر می‌گفت اصلاً بچه‌ها بمیرند هم برایش مهم نیست.
این حرف‌ها واقعاً دردناک بود بویژه اینکه جلوی بچه‌ها گفته می‌شد. دوباره به بهزیستی اطلاع دادیم. متأسفانه دفعه اول نتوانستیم بچه‌ها را نجات دهیم و بهزیستی هم نتوانست کاری کند. این مدت به گوش خانواده رسیده بود که چه قصدی داریم برای همین هم مدتی متواری شدند. بعد از چند وقت که برگشتند دوباره پیگیر شدیم. بچه‌ها هرهفته به کلاس نقاشی جمعیت می‌آمدند اگر هم نمی‌آمدند ما پیگیرشان بودیم تا اینکه بردیم‌شان دکتر.
یک بار بچه‌ها از خانه فرار کردند و به دفتر ما آمدند. موقع برگشتن جیغ می‌زدند که نمی‌خواهند دوباره به خانه برگردند و گدایی کنند. یکی از بچه‌ها به بغل من چسبیده بود و جدا نمی‌شد. ما نگران نوزاد توی راه هم بودیم. پدر‌شان بارها گفته بود این بار دختر نمی‌خواهد و ما می‌ترسیدیم بچه را بفروشد. حواسمان به بچه‌ها هم بود. مادرشان منکر گدایی می‌شد اما بچه‌ها می‌گفتند مادرشان دروغ می‌گوید و هر شب ما را می‌برد دوربرگردان گدایی. آنها پناهی جز ما نداشتند. ما دوباره بچه‌ها را بردیم آزمایش و این بار بجز متادون و تریاک، شیشه یا همان متامفتامین هم تشخیص داده شد تا اینکه در نهایت اورژانس اجتماعی مداخله کرد و بچه‌ها راهی بیمارستان شدند.»
مریم که شب و روزش را با بچه‌ها گذرانده از لحظه‌های دردناک ترک اعتیادشان می‌گوید: «نمی‌توانم روزی را که این دو بچه به بیمارستان آمدند برایتان توصیف کنم، هر دو بچه در شوک کامل بودند. نمی‌توانستند حرف بزنند. حالا بماند داستان‌هایی که برای بستری کردن‌شان داشتیم. درد شروع شده بود و ما معطل بستری کردن مانده بودیم. درگیر مسائل اداری بودیم. چون هنوز بخشنامه مشخصی درباره کودکان معتاد وجود ندارد. نامه دادستان را داشتیم و مددکاران اورژانس و بهزیستی هم کنارمان بودند. شب بچه‌ها دیگر درد شدید داشتند.
شب دوم من و یکی دیگر از بچه‌های داوطلب پیش بچه‌ها بودیم. ترک اعتیاد بچه‌ها درست مثل بزرگسالان است، بدون داروی خاصی. بچه‌ها تا صبح از درد داد می‌زدند و بی‌قراری شدیدی داشتند. یکی از بچه‌ها تا صبح از درد خماری سرش را به دیوار می‌کوبید. من سر بچه‌ها را می‌گرفتم اما بچه سرش می‌خورد به میله‌های تخت. چشم‌هایشان قرمز بود و نگاهشان خالی. بیست روزی در بیمارستان بستری بودند. بعد از ترک اصلاً متفاوت شدند. نقاشی می‌کشیدند، پرخاش نمی‌کردند... بچه‌ها الان بهزیستی هستند اما متأسفانه نتوانستیم برای نوزاد توی شکم مادر کاری کنیم. با اینکه با نهادهای مختلف در این باره تماس گرفتیم. باز هم فرار کردند و ما نتوانستیم ردشان را بگیریم. می‌خواستیم هر سه را نجات دهیم اما موفق به نجات دوتا شدیم.»
مریم این روزها به ملیکا و مریم فکر می‌کند و اینکه این روزها در بهزیستی چکار می‌کنند؟ راستی ارشیا، یاسین، بهنام و علی... این روزها چه می‌کنند؟ آنها چند سال دیگر زندگی بهتری خواهند داشت؟ به آرزوهایشان خواهند رسید؟ به مرگ تلخ رویا فکر می‌کنم. آیا رویاهای دیگری قربانی خواهند شد؟ چند ملیکا و مریم دیگر نجات خواهند یافت؟

گزارش: ترانه بنی یعقوب

منبع: روزنامه ایران

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - فعالان اجتماعی و خبری می‌گویند کمک‌رسانی در مناطق سیل‌زده کاهش یافته و روز جمعه هم محمودرضا پیروی دبیرکل جمعیت هلال احمر درباره وضعیت انبارهای هلال احمر گفت: انبارهای ما قطعاً احتیاج به شارژ جدی دارند. این در حالی است که مهم‌ترین اقدام بعد از وقوع بحران، جبران خسارت‌ها و بازگرداندن شرایط به وضعیت عادی است.

تاکنون بحث امداد و نجات سیل‌زدگان بود که مرحله اول سیل است و مهم‌تر از آن مرحله دوم سیل یا پساسیل است که مرحله آبادانی و عمران و جبران خسارت‌هاست. اما نکته مهم این است که سیل در بدترین زمان سال رخ داده است؛ یعنی در آستانه فصل برداشت. با این وضعیت سیل‌زدگان عملاً تا یک‌ سال آینده نه محصولی و نه درآمدی برای گذران زندگی خود ندارند و باید حتماً فکری برای زندگی و معیشت میلیون‌ها هموطن سیل‌زده کرد. بی‌توجهی نهادهای مسئول در این رابطه تبعات اجتماعی در پی خواهد داشت.

رضا ساکی، روزنامه‌نگار بحران که از آغاز وقوع سیل در این مناطق بوده، درباره وضعیت امدادرسانی بعد از سیل به ایرناپلاس می‌گوید: حتی خود هلال احمر هم عنوان کرد که انبارهایش خالی شده است. نکته در این است که سازمان‌های مردم نهاد و رسانه‌ها کاری که باید می‌کردند این بود که حجم کمک‌های مردمی را تا اندازه‌ای کنترل می‌کردند. مقدار زیادی از کمک‌ها تا آخر فروردین وارد منطقه و تحویل سیل‌زدگان شده است که متأسفانه در بعضی از جاها به‌صورت غیراصولی توزیع شده است. مانند همه بحران‌هایی که داشته‌ایم، همیشه در بخش مدیریت منابع به‌ویژه بخش توزیع مشکل داشته‌ایم. برای مثال، نتوانسته‌اند کمک‌های مازاد را انبار و برای وضعیت بعد از سیل ذخیره کنند. مثلاً پتو در منطقه پلدختر در فروردین‌ماه و در اوایل بحران نیاز اساسی بود، اما بعد از آن دیگر نیاز اساسی نیست.

**در هر مرحله نیازهای اساسی متفاوت است

ساکی می‌گوید: در هر مرحله نیازهای اساسی متفاوت است، در حالی که کمک‌های مردمی به سمت متوقف شدن پیش می‌رود و گاهی به صفر رسیده است. در صورتی که با فرارسیدن گرمای هوا نیازهای دیگری مطرح است که به علت گستردگی حجم خرابی و وضعیتی که در کشور حاکم است، دولت هم به‌تنهایی نمی‌تواند عمل کند. البته منظور از مردم هم مردم عادی نیست، بلکه منظور خیران، سازمان‌های مردم‌نهاد و شرکت‌های بزرگ است. در واقع به یک شوک نیاز داریم تا اقلامی دیگر برسند. الان از پشه‌بند گرفته تا وسایل سرمایشی و لباس زیر و در بعضی از مناطق، حمام صحرایی و دستشویی مورد نیاز است. رسانه‌ها اگر وقت کردند و از خبر ساسی مانکن بیرون آمدند، پیگیر وضعیت سیل‌زدگان باشند.

**در پساسیل به مشکل خورده‌ایم

این روزنامه‌نگار می‌گوید: دوستانی که تجربه کار در بم، ورزقان و کرمانشاه را در کارنامه داشتند، این هشدارها را می‌دادند که در پساسیل به مشکل برمی‌خوریم و الان واقعا به مشکل خورده‌ایم. بخشی از این مشکل رسانه‌ها هستند که به‌جز برخی خبرنگاران، بقیه رسانه‌ها کلاً موضوع را فراموش کرده‌اند، در حالی که تازه مسئله آغاز شده است. در حال حاضر مسئله مهاجرت به شهر خرم‌آباد مطرح شده، مسئله نجات باغ‌های انجیر معمولان و پلدختر و زمین‌های کشاورزی، مسئله مدارس و امتحانات دانش‌آموزان را داریم. برخی دانش‌آموزان با همان لباس خانه به مدرسه می‌روند، یعنی یک دست لباس دارند. در خوزستان به نظر می‌رسد مشکلات کم‌تر باشد، اما در لرستان خرابی در حد تخریب 100 درصدی خانه‌ها و زندگی مردم است. یعنی چیزی برای مردم باقی نمانده است. اینها باعث می‌شود امنیت روانی افراد از دست برود. اینجا قابل‌مقایسه با خوزستان نیست.

**مشکل مدیریت توزیع کمک‌ها

در این میان زینب شریفی، استاد دانشکده خبر اهواز هم که در مناطق سیل‌زده فعالیت داشته، در ارتباط با این موضوع به ایرناپلاس می‌گوید: هر چقدر ما از روزهای وقوع سیل دورتر می‌شویم، توجه رسانه‌ها به حادثه کم می‌شود و خودبه‌خود کمک‌های مردمی کم و گاهی متوقف می‌شود. یعنی ارتباط مستقیم وجود دارد بین اینکه سیل‌زدگان در خط خبری رسانه‌ها باشند تا کمک‌های مردمی و نیازهای مردم بیشتر برآورده ‌شود.

«از دیگر سو، توزیع ناعادلانه کمک‌ها باعث شد که کمک‌های مردم کمتر شود. برای مثال، ناگهان با حجم زیادی از مواد بهداشتی مواجه می‌شدیم و یک اردوگاه پر می‌شد از کارتن‌های نوار بهداشتی. از این طرف می‌دیدم که اینها نیاز به کفش و دمپایی داشتند. یا برای مثال، چیزی که همیشه زیاد بود، غذا بود. به ما گفتند که ما دیگر غذا نمی‌خواهیم و کمک‌های دیگر می‌خواهیم. در هر مقطعی یکی از کمک‌ها زیاد می‌شود و یک چیزی که مورد نیاز بود، ناگهان کم می‌شد. از آن طرف هلال احمر با تمام سعی و تلاشی که داشت نتوانست این کمک‌ها را مدیریت کند.»

**مردم سرگردان بودند که به چه کسی کمک کنند

شریفی در ادامه می‌گوید: توزیع نامتمرکز این اقلام و هجوم مردم سیل‌زده در بعضی از موارد باعث شد بدبینی و بی‌اعتمادی در بین افراد کمک‌کننده به‌وجود بیاید. در واقع کسی که می‌رفت کمک کند نمی‌دانست این دو کارتن کنسروی که می‌خواهد به مردم فلان روستا بدهد، آیا نیازمند هستند تا نه، نمی‌دانست که قبلاً کسی چیزی به آنها داده است یا نه. یعنی از طرفی مردم می‌گفتند ما نیاز داریم و از طرف دیگر مسئولان می‌گفتند ما کمک کرده‌ایم. مردم سرگردان بودند که به چه کسی باید کمک کنند. حالا هم با شروع ماه رمضان رفت‌وآمد به سمت مناطق سیل‌زده و اردوگاه‌ها کمتر شده است و گروه‌های امدادی کمتر به آنجا می‌روند، اما در این شکی نیست که همه مردم انتظار دارند هلال احمر و دولت به آنها کمک کنند. چون مردم تا حدی عقب کشیده‌اند.

**چه کسی سیل‌زده است و چه کسی نیست؟

به گفته شریفی، این وضعیت در حالی است که مردم هنوز نمی‌توانند به خانه‌های خودشان برگردند و برخی در سالن‌های ورزشی، مدارس، مساجد و غیره زندگی می‌کنند. در واقع کمک‌ها به سمت اقلامی رفته که ماندگارتر هستند. این نکته را هم باید تأکید کنم که هلال احمر هنوز آمار دقیقی از خانوارهای سیل‌زده ندارد که این کار امدادرسانی بعد از سیل را با مشکل مواجه کرده است. برای مثال مشخص نیست این تعداد از مردم که در این اردوگاه هستند، چند نفرشان سیل‌زده هستند و چند نفر نیستند. سؤال این است که به هر حال بعد از دو ماه، یک مرجعی باید باشد که مشخص کند چه کسی سیل‌زده است و چه کسی نیست؟

**دو ماه پرتلاش هلال احمر

امروز رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر با بیان اینکه وضعیت کشور در زمان حاضر در مناطق سیل زده و متاثر از آبگرفتگی آرام، عادی و پایدار است، گفت: برخی سیل زدگان هنوز در چهار اردوگاه اسکان اضطراری و موقت در استان خوزستان حضور دارند و سایر سیل زدگان با توجه به کاهش سطح آبگرفتگی به منازل خود بازگشته اند.

سلیمی با بیان این که 2 میلیون نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر سیل و آبگرفتگی بوده اند، افزود: نیرو‌های امدادرسان هلال احمر به 662 هزار نفر از هموطنان امدادرسانی کرده و به بیش از 318 هزار نفر از آنان اسکان اضطراری داده و در مدت 25 اسفند تا 22 اردیبهشت، 57 هزار و 793 دستگاه چادر امدادی، 233 هزار و 75 بسته غذایی، 185 هزار و 156 تخته پتو و 108 هزار و 139 ست بهداشتی در میان سیل زدگان و متاثرین از انواع حوادث توزیع شده است.
منبع: ایرناپلاس

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - رشته‌های علوم پزشکی از پردرآمدترین، رشته هایی است که آینده شغلی خوبی نیز دارد. این سخن ها و زمزمه های بسیاری از والدین، دانش آموزان رشته‌های تجربی و حتی سایر رشته ها و نیز بسیاری از مشاوران تحصیلی است و در این بازار بیکاری، هر کس را که قصد تحصیل در دانشگاه دارد وسوسه می کند. حتی هستند کسانی که رشته های مهندسی را در چند قدمی فارغ التحصیلی رها کرده و به فکر خواندن زیست شناسی می افتند.

به گزارش ایسنا، احتمالاً بتوان افرادی که قصد ورود به رشته‌های علوم پزشکی دارند را با سه هدف دسته بندی کرد، دسته‌ای که به مشاغل خدماتی همچون پزشکی، پرستاری و غیره علاقه دارند و می‌خواهند در آن مشغول فعالیت و خدمت رسانی شوند، دسته دیگر تنها و تنها به این دلیل که پزشکان، دندان پزشکان و پیراپزشکان از درآمد بسیار خوبی برخوردارند، تصمیم به ورود به این رشته‌ها می‌گیرند، اما دسته سوم تنها و تنها به جایگاه اجتماعی پزشکان و پیراپزشکان اندیشیده و بدون در نظر گرفتن توانایی‌های خود در جهت عملی شدن تصمیم خود، قدم بر می‌دارند.

شاید جالب باشد که برایتان از تحصیل کرده‌های بیکار رشته‌های نامبرده و نیز حقوق کم دریافتی‌شان نیز مطلع شوید. رعایت نشدن برخی موارد که امنیت شغلی پرستاران، پزشکان و دندان پزشکان و پیراپزشکان را از بین برده و بسیاری از آنها را علی رغم داشتن تحصیلات مربوطه خانه نشین کرده است. از طرفی استفاده از انواع و اقسام سهمیه‌ها در کنکور و ورود به دانشگاه‌های علوم پزشکی بدون داشتن توانایی و استعداد فعالیت در این رشته‌ها سبب به وجود آمدن اشتباهاتی شده که در ادامه به بروز مشکلات جسمی و جانی و نیز مالی منجر شده است. در همین زمینه به گفت و گو با یک دانشجوی فعال رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی پرداخته‌ایم.

متین وصال طلب، دانشجوی رشته پزشکی در گفت و گو با ایسنا، عنوان کرد: به طور کلی رشته‌های علوم پزشکی، به دلیل سر و کار داشتن با جان انسان‌ها بسیار مهم است و به این دلیل باید نهایت توجه به دانشجویان یا بهتر است بگویم پزشکان و پیراپزشکان و پرستاران شود تا رغبت و جدیت در کار افزایش یابد.

وی در ادامه به ارائه اعداد و ارقام آماری پرداخته و گفت: عمق فاجعه را با آمارهای منتشر شده از منابع موثق نشان خواهم داد، تعداد ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بی کار در میان جوانان وجود دارد که ۵۳ درصد از جمعیت آن‌ها را شامل می‌شود. جوانان برای تشکیل زندگی به شغل نیاز دارند، وقتی شغلی وجود ندارد، چگونه شاغل شود و چگونه انتظار می‌رود سن ازدواج افزایشی به همراه نداشته باشد؟!

این دانشجو با اشاره به این که کاوه کیانی، معاون مرکز آمار در سال ۹۷ از افزایش ۰.۱ درصدی بیکاری نسبت به سال ۹۶ خبر داده، ادامه داد: بخش خدمات بیش از ۵۰ درصد اشتغال را شامل می‌شود، در سال ۹۷ نسبت به سال ۹۶ سهم اشتغال ناقص ۰.۳ درصد افزایش یافته است.

وصال طلب در خصوص اشتغال ناقص تصریح کرد: مشاغل ناقص به مشاغلی گفته می‌شوند که در آن‌ها شغل افراد متناسب با رشته دانشگاهی آن‌ها نیست و تنها از روی اجبار وارد آن شده اند که به مراتب خطرناک‌تر از بیکاری است.

وی با بیان این که متأسفانه ۱۸ درصد فارغ التحصیلان آموزش عالی در سال ۹۷ بیکار بودند، اظهار کرد: این موضوع نشان از عدم وجود بستر مناسب و نیز عدم کارآمدی و کارآیی آموزش عالی دارد.

این دانشجوی پزشکی عنوان کرد: در حال حاضر بنا به اعلام قائم مقام سازمان نظام پرستاری، تعداد ۲۰ هزار پرستار بی کار در کشور وجود دارد، این در صورتی است که در برخی استان‌ها مانند استان کرمان با نیروی مازاد پرستاری مواجه بوده و در برخی استان‌ها مانند تهران با کمبود نیروی کار رو به رو هستیم. این موضوع که چرا با فراهم آوردن شرایط مناسب و توجه به سختی کار این شغل، پرستاران مازاد در استان‌ها را به استان‌هایی که کمبود پرستار در آن‌ها وجود دارد منتقل نمی‌کنند جای بسی تعجب و تأسف دارد.

وصال طلب با بیان این سوال که "چرا و به چه علت به سختی کار پرستاران توجه نکرده و امنیت شغلی ایجاد نشود؟ " عنوان کرد: برخورد پرستاران با مواد رادیواکیتو، آلوده و عفونی و عدم دریافت حقوق و مزایای خاص موضوعاتی نیستند که بتوان از آن‌ها چشم پوشی کرد، اما متأسفانه چشم پوشی هم می‌شود.

وی اظهار کرد: پذیرش دانشجوی پرستاری در طول سه سال گذشته افزایش دو برابری داشته که هیچ تناسب معناداری با شرایط و استاندارد آموزشی کشور ندارد.

وصال طلب در ادامه در خصوص مشکلات موجود در رشته علوم آزمایشگاهی پرداخت و بیان کرد: مشکلاتی از جمله ورود رشته‌های غیر مرتبط در این حرفه، حذف مقطع دکتری علوم آزمایشگاهی، نداشتن پروانه نظام پزشکی، سختی کار فراوان به دلیل سر و کار داشتن با مواد رادیو اکتیو و عفونی، حقوق بسیار کم؛ آسیب‌های جدی به اشتغال این گروه وارد کرده است.

وی در خصوص علت استفاده از رشته‌های غیر مرتبط، تصریح کرد: برای پرداخت حقوق و مزایای کمتر، افراد غیر متخصص جذب شده که فقط توان اپراتوری دستگاه را دارند.

دانشجوی رشته پزشکی ادامه داد: شرایط باید طوری مدیریت شود که از هر نیروی کار در کشور در محل مناسب و مربوط به خود استفاده شود. در حقیقت استفاده از نیروی غیر متخصص در آزمایشگاه‌ها، افزایش احتمال خطا و در نتیجه به خطر افتادن نظام سلامت را به دنبال دارد و تشخیص و درمان تا حد زیادی بر پایه اطلاعات آزمایشگاهی صورت می‌گیرد. ارائه اطلاعات غلط آزمایشگاهی به پزشک، در نتیجه تشخیص اشتباه و تجویز نادرست دارو و روند درمانی را به دنبال خواهد داشت که خود شروع یک چرخه فاجعه بار است.

وی خاطر نشان کرد: معلوم و مشخص نیست که با چه هدف، انگیزه و چه فکری پیشنهاد حذف مقطع دکتری داده شده اما آن چه که مسلم است این که تمام انگیزه و هدف افراد رسیدن به نهایت تحصیل و ورود به مقطع دکتری است که با این اقدام تمام انگیزه از افراد گرفته می‌شود.

وصال طلب با اشاره به این که برخلاف افکار عمومی، به هیچ عنوان تناسب معناداری میان حقوق دریافتی و کار درمان وجود ندارد، عنوان کرد: کمبود درآمد در بخش پیراپزشکی به نحوه‌ی ارائه خدمات سلامت لطمه وارد می‌کند. علاقه این عزیزان برای فعالیت در این حرفه کاهش و سبب افزایش نرخ بیکاری و سبب افزایش مهاجرت می‌شود.

وی اظهار کرد: دندان پزشکان با تربیت بهداشت کار دهان دندان و ورود به بخش درمان آسیب دیده و در نتیجه نظام سلامت دهان و دندان آسیب‌های جبران ناپذیری را تجربه می‌کند.

این دانشجو ادامه داد: با متمرکز شدن در بخش خصوصی، خدمات بخش دولتی ضعیف شده و رخ دادن کمبود امکانات، بالا بودن قیمت برای ردم و در مقابل پرداختی کم به دندان پزشکان از مشکلات عمده این بخش است.

وصال طلب با بیان این که برخلاف تصور عموم مردم که پزشکان پر درآمدترین افراد جامعه هستند، باید بگویم که درآمد تنها حدود ۵ درصد از جامعه پزشکی باعث برداشت اشتباه از شرایط کاری این رشته و درآمد آن شده است، افزود: از عمده مشکلات این بخش نیز می‌توان به عدم بازنشستگی پزشکان با سن بالا، مشکلات فراوان در اداره مطب، حقوق معوقه و دریافتی کم در بخش دولتی، وضعیت نامناسب دانشجویان تخصص (مبلغ دریافتی یک رزیدنت مجرد یک میلیون تومان و رزیدنت متأهل ۲ میلیون تومان) است.

وی اظهار کرد: در حال حاضر ۸ تا ۱۲ هزار پزشک بیکار یا شاغل در حرفه‌های دیگر در کشور وجود دارد. با این وجود افزایش ورود و عدم نیاز به این حجم از ورود دانشجو به این رشته، عدم توانایی رفع نیاز حتی در دوران دانشجویی از معضلات موجود در این رشته است.

وصال طلب در پایان گفت: متأسفانه ساختار توزیع مناسب نبوده و بیشتر پزشکان در مراکز درمانی مراکز استان‌ها مشغول به کار هستند، که در روستاها با کمبود پزشک مواجه هستیم متأسفانه بستر و زمینه مناسب لازم برای توزیع مناسب از جمله حقوق و مزایای کافی و امنیت شغلی وجود ندارد.

گفت و گو از خبرنگار ایسنا اسماً سارنگی آذر

ادامه مطلب...

نگاه منتقدانه سخنگوی سازمان آتش نشانی تهران به برخی کارهای انجام شده و نشده در سیل

 

  • از بیش از ۴۰ بحران طبیعی شناخته شده در دنیا، بیش از ۳۰ مورد آن در ایران سابقه وقوع داشته و این نشان دهنده این است که کشور ما یک کشور بحران خیز است.
  • در کشوری مانند ایران باید آمادگی لازم برای برخورد با حوادث بزرگ وجود داشته باشد و با عبارات «نمی دانستیم، اطلاع نداشتیم، فکر نمی‌کردیم چنین شود، غافلگیر شدیم و…» نمی‌توان از زیر بار سنگین مسئولیت شانه خالی کرد.
  • استفاده از افراد بی تخصص و کم تجربه در موقع بحران باعث افزایش مشکلات شده و چه بسا تصمیمات نادرست اتخاذ شده باعث تشدید بحران شود.
  • در هر سه استان آثاری از غفلت و بی توجهی بعضی مسئولان دوره‌های مختلف در حوزه بحران را دیدم که گاهی موجبات نارضایتی مردم هم شده بود.
  • این که مدیری از یک استانداری با آن همه تشکیلات به عنوان نهاد هماهنگ کننده قادر به تهیه حتی یک موتور برق سه فاز برای راه اندازی پمپ‌های قوی نباشد و یا زمان زیادی و حتی بیش از چهار روز هم طول بکشد تا آن وسیله فراهم شود. یا اینکه در پایان از کشاورزان منطقه بخواهیم که امکانات شخصی خود را بسیج کنند نشان دهنده این است که آمادگی برای مقابله با بحران در کمترین میزان بوده است. در حالی که تجهیزات و لوازم بحران باید همواره آماده باشد.
  • اینکه مسئولان شهری حتی موقعیت دقیق کانال‌ها، آب راه‌ها و زه کش‌های شهر خود را نشناسد و برای یافتن کانال‌های شهر زمان از دست برود، این که زمان زیادی از لایروبی کانال‌ها و مسیل های شهری یا رودخانه‌ها گذشته باشد و عدم لایروبی جدید باعث کاهش ظرفیت پذیرش آب رودها و کانال‌ها شده و آب وارد شده از آنها سرریز شده و به معابر شهر و خانه‌های شهروندان وارد شود بیان کننده باور نداشتن بحران در هر زمان و مکان و به تعویق انداختن امور مهم پیش از بحران است.
  • وقتی کارشناسان خبره و با تجربه در دستگاه‌های متولی مربوطه حضور نداشته و یا تعداد آنان قلیل باشد نباید انتظار اقدامات خیلی مهمی در این زمینه داشت.
  • در برخی شهرهای بحران زده کسی برای راهنمایی و هدایت صحیح نیروهای امدادی که از شهرهای دیگر آمده اند حضور نداشت.
  • بعضی از شهروندان خسارت دیده اعلام می‌کردند که در روزهای گذشته به ما اخطار دادند که باید منازل خود را ترک کنید اما جایی برای اسکان ما وجود نداشت و کسی برای اسکان ما اقدامی نکرده بود و فقط بعد از سیل برای ما چادر و پتو آوردند.
  • در برخی کشورهای پیشرفته، تجهیزات و لوازمی شامل موتور برق، بیل و کلنگ، البسه عملیاتی، نقشه‌های دقیق مسیل‌ها و کانال‌های شهر و صدها قطعه دیگر که فقط برای مواقع بحران در سوله‌های مخصوصی نگهداری می‌شوند وجود دارد. در بعضی از کشورها حتی برای نیروهای مردمی هم تجهیزاتی متناسب با بحران آماده کرده اند که بتوانند از پتانسیل نیروهای داوطلب نیز استفاده کرد.
  • در حال حاضر تقریباً تمام شهرها مدعی هستند که نیروهای مردمی و داوطلب زیادی را برای مواقع بحران آموزش داده و ساماندهی کرده اند اما در بحران‌های سال‌های اخیر مشخص شد که چنین چیزی حداقل در عمل درست نیست و اگر هم هست به علت عدم تشکیلات منظم، قادر به بهره برداری منظم از این افراد نیست.
  • برخی از مسئولان عنوان کرده بودند که بحران‌هایی نظیر سیل و زلزله، فوایدی را نیز در پی داشته که از جمله می‌توان به افزایش میزان آب‌های ذخیره‌ای و بالا آمدن سطح آب‌های زیر زمینی و یا افزایش محصولات کشاورزی اشاره کرد. این کلام اگرچه از نظر تخصصی درست است اما بیان کردن آن در این مقطع که بسیاری از شهروندان خسارت‌های فراوانی دیده اند مناسب نیست.

همزیستی نیوز - با فروکش کردن سیلاب در اکثر نقاط کشور و آغاز مراحل بازسازی و بازتوانی شاید وقت آن رسیده باشد که به آسیب شناسی اقداماتی که در این ایام از سوی دستگاه ها و مسئولان مرتبط انجام شد، پرداخت، آسیب هایی که سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران به عنوان یک کارشناس ایمنی به تشریح برخی از آنها پرداخته است.

سید جلال ملکی در گفت وگو با ایسنا، با اشاره به وقوع حوادث طبیعی در کشور گفت: ایران از جمله کشورهایی است که به واسطه شرایط جغرافیایی که دارد هر از گاهی حوادث طبیعی بزرگی در آن رخ می‌دهد که سیل و زلزله از جمله مهم‌ترین آنهاست. اتفاقاتی که منجر به بحران یا شبه بحران می‌شود و گاهی مردم کشور و بسیاری از مسئولان را مدت‌ها درگیر خود می‌کند.

وی با اشاره به سیل اخیر در کشور گفت: نمونه اخیر این بحران‌ها، سیلاب‌های فروردین ماه امسال بود. رخدادی طبیعی که شمال تا جنوب کشور و حتی بخش‌هایی از شمال غرب، شرق و جنوب شرق را در برگرفت و مسئولان بسیاری پیگیر مدیریت و حل موضوع شدند.

ملکی با تاکید بر اینکه «بحران» و راه‌های برون رفت از بحران، نه تنها در ایران که در بسیاری دیگر از کشورهای جهان نیز یک دغدغه و اصل مهم است، گفت: در واقع هیچ کشوری نمی‌تواند مدعی شود که به سادگی می‌تواند از بحران عبور کند اما میزان آمادگی و قدرت کشورها در مقابله با بحران متفاوت است. بحران بخشی از ذات طبیعت است و وقوع آن چیز عجیبی نیست اما این که ما آماده نباشیم و زیرساخت‌های لازم را فراهم نکرده باشیم عجیب است. به گواه آمار، از بیش از ۴۰ بحران طبیعی شناخته شده در دنیا، بیش از ۳۰ مورد آن در ایران سابقه وقوع داشته و این نشان دهنده این است که کشور ما یک کشور بحران خیز است و طبعاً در همین شرایط، آمادگی برای مقابله با بحران از اولویت‌های مدیریتی محسوب می‌شود.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران با بیان اینکه در سیل اخیر پیش بینی و هشدار به موقع سبب کاهش خسارات و تلفات انسانی در مقایسه با وسعت سیل شد، گفت: اما نکته دیگر اقداماتی است که شاید اگر زودتر انجام شده بود، چه بسا اصلاً سیلی رخ نمی‌داد یا مانورها و تمهیداتی که باید اتخاذ می‌شد تا پس از وقوع بحران امدادرسانی با سرعت بیشتری انجام شود.

وی ادامه داد: در کشوری مانند ایران باید آمادگی لازم برای برخورد با حوادث بزرگ وجود داشته باشد و با عبارات «نمی دانستیم، اطلاع نداشتیم، فکر نمی‌کردیم چنین شود، غافلگیر شدیم و…» نمی‌توان از زیر بار سنگین مسئولیت شانه خالی کرد. البته مشخص  است که در زمان وقوع بحران، عیب یابی و بررسی دلایل بروز خسارت سنگین، کار منصفانه‌ای نیست چرا که در این زمان باید کار امدادرسانی و بویژه ارسال تجهیزات و دست گیری از هموطنان، اولویت نخست باشد اما حال که اوضاع مناطق سیل زده کمی بهتر شده می‌توان در این خصوص اقدام به اسیب شناسی کرد.

ملکی با تاکید براینکه افراد دارای مسئولیت در حوزه بحران باید بدانند که بحران خبر نمی‌کند، گفت: در مورد بسیاری از بحران‌ها مانند زلزله تقریباً هیچ پیش بینی وجود ندارد، در مورد سیل نیز تنها از چند روز قبل می‌توان مواردی را پیش بینی کرد که آن هم الزاماً دقیق نیست. در این میان تنها حفظ آمادگی می‌تواند کارگشا باشد و یکی از مهم‌ترین نکات این است که برنامه ریزی ها باید پیش از وقوع بحران و در جلساتی که بعضاً طولانی و وقت گیر است انجام شده و خروجی داشته باشد.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران ادامه داد: در همین راستا باید مسئولیت‌ها و مسئولان مربوطه در آن جلسات مشخص شده و تقسیم کارها با توجه به توانایی، تخصص و تجربه افراد انجام شود تا آن مسئول نیز نسبت به انتخاب تیم‌های عملیاتی خود اقدام کنند. استفاده از افراد بی تخصص و کم تجربه در موقع بحران باعث افزایش مشکلات شده و چه بسا تصمیمات نادرست اتخاذ شده باعث تشدید بحران شود.

ملکی با اشاره به حضورش در سه استان سیل زده گلستان، لرستان و خوزستان گفت: در هر سه استان آثاری از غفلت و بی توجهی بعضی مسئولان دوره‌های مختلف در حوزه بحران را دیدم که گاهی موجبات نارضایتی مردم هم شده بود. این که مدیری از یک استانداری با آن همه تشکیلات به عنوان نهاد هماهنگ کننده قادر به تهیه حتی یک موتور برق سه فاز برای راه اندازی پمپ‌های قوی نباشد و یا زمان زیادی و حتی بیش از چهار روز هم طول بکشد تا آن وسیله فراهم شود. یا اینکه در پایان از کشاورزان منطقه بخواهیم که امکانات شخصی خود را بسیج کنند نشان دهنده این است که آمادگی برای مقابله با بحران در کمترین میزان بوده است. در حالی که تجهیزات و لوازم بحران باید همواره آماده باشد.

وی تصریح کرد: یا اینکه مسئولان شهری حتی موقعیت دقیق کانال‌ها، آب راه‌ها و زه کش‌های شهر خود را نشناسد و برای یافتن کانال‌های شهر زمان از دست برود، این که زمان زیادی از لایروبی کانال‌ها و مسیل های شهری یا رودخانه‌ها گذشته باشد و عدم لایروبی جدید باعث کاهش ظرفیت پذیرش آب رودها و کانال‌ها شده و آب وارد شده از آنها سرریز شده و به معابر شهر و خانه‌های شهروندان وارد شود بیان کننده باور نداشتن بحران در هر زمان و مکان و به تعویق انداختن امور مهم پیش از بحران است. وقتی کارشناسان خبره و با تجربه در دستگاه‌های متولی مربوطه حضور نداشته و یا تعداد آنان قلیل باشد نباید انتظار اقدامات خیلی مهمی در این زمینه داشت.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران با بیان اینکه در برخی شهرهای بحران زده کسی برای راهنمایی و هدایت صحیح نیروهای امدادی که از شهرهای دیگر آمده اند حضور نداشت، گفت: حضور کارشناسان متخصص و خبره بسیار مهم است به عنوان مثال در یکی از شهرهای سیل زده، یکی از کارشناسان آن شهر اصرار به برداشتن خاکریزی داشت که در روزهای گذشته برای جلوگیری از ورود آب رودخانه به شهر توسط مردم آن منطقه ایجاد شده بود. در حالی که با بررسی دقیق مشخص شد که هنوز سطح آب رودخانه بالاتر از سطح آب داخل شهر است و درصورت انجام این عمل، حجم آب زیادی دوباره وارد شهر می‌شد.

ملکی با انتقاد از وضعیت نامناسب سوله‌های بحران نیز گفت: این که سوله‌های بحران مناسب و با مکان مناسبی برای اسکان شهروندان نداشته باشیم و یا ظرفیت آنها متناسب با تعداد شهروندان نباشد حاکی از عدم محاسبات دقیق و مناسب است. بعضی از شهروندان خسارت دیده اعلام می‌کردند که در روزهای گذشته به ما اخطار دادند که باید منازل خود را ترک کنید اما جایی برای اسکان ما وجود نداشت و کسی برای اسکان ما اقدامی نکرده بود و فقط بعد از سیل برای ما چادر و پتو آوردند. علیرغم وفور کمک‌های مردمی و سازمانی اما در بسیاری از نقاط ناهماهنگی در توزیع مشاهده می‌شد. به گونه‌ای برخی از نقاط دوردست از نبود کمک‌ها گلایه داشتند و بعضی روستاها، رسیدگی به مراتب بهتری انجام شده بود.

وی با بیان اینکه کیسه‌های خاک فقط برای مدت زمانی کوتاه و حداکثر تا چند روز در مقابل سیلاب دوام می‌آورد، اظهارکرد: روش خاکریز و کیسه‌های خاک به عنوان یک راه کار موقتی است و باید در اولین فرصت با مخلوط سنگ و یا قطعات بتنی، خاکریزها را تقویت کرد. متأسفانه در برخی مناطق از همین نکته ساده نیز غفلت شده و همین امر باعث افزایش مشکلات شده و بعد از مدتی در صورت عدم تقویت دیواره‌ها، احتمال تخریب خاکریزها و شسته شدن کیسه‌های خاکی و ورود دوباره آب به داخل شهر وجود دارد. باید افرادی مسئول بازدید و بررسی این خاکریزها شده و دائم سلامت و آمادگی این بخش‌ها رصد شوند و آن قسمت‌هایی که نیاز به مرمت دارند به سرعت انجام پذیرد.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران با بیان اینکه بطور قطع همه کشورها در مدیریت بحران ضعف‌هایی دارند، گفت: اما میزان ناهماهنگی‌ها متفاوت است و به درایت و دوراندیشی مدیران و بکارگیری نیروهای مستعد بازمی گردد. حتی آن دسته از کشورهایی که مدعی تاب آوری بالا در بحران‌ها هستند در مقابل حوادث شدید مانند سونامی یا آتش سوزی‌های گسترده جنگلی با مشکلاتی مواجه هستند. اما اگر استفاده بهینه از تجربیات به دست آمده داشته باشیم می‌توانیم مدیریت صحیح‌تری در بحران‌های آتی داشته باشیم. به عنوان مثال در برخی کشورهای پیشرفته، تجهیزات و لوازمی شامل موتور برق، بیل و کلنگ، البسه عملیاتی، نقشه‌های دقیق مسیل‌ها و کانال‌های شهر و صدها قطعه دیگر که فقط برای مواقع بحران در سوله‌های مخصوصی نگهداری می‌شوند وجود دارد. در بعضی از کشورها حتی برای نیروهای مردمی هم تجهیزاتی متناسب با بحران آماده کرده اند که بتوانند از پتانسیل نیروهای داوطلب نیز استفاده کرد. در حال حاضر تقریباً تمام شهرها مدعی هستند که نیروهای مردمی و داوطلب زیادی را برای مواقع بحران آموزش داده و ساماندهی کرده اند اما در بحران‌های سال‌های اخیر مشخص شد که چنین چیزی حداقل در عمل درست نیست و اگر هم هست به علت عدم تشکیلات منظم، قادر به بهره برداری منظم از این افراد نیست.

ملکی با بیان اینکه در بحران‌های مختلف به کرات مشاهده شده که مردم عادی بصورت خودجوش و تنها بخاطر انسان دوستی به مناطق بحران زده وارد شده و هر کدام گوشه‌ای از کار را به عهده گرفته اند، گفت: اما با توجه به نبود متولی مشخص و عدم برنامه ریزی مناسب، گاهی این تلاش‌ها چندان مؤثر نیست. نیروهای داوطلب باید دوره‌های حوادث مختلف را طی کرده و با اختصاص کد شناسایی فردی و در اختیار داشتن تجهیزات امدادی انفرادی در قالب گروه‌های تخصصی مشخص و تحت مدیریت واحد به مناطق بحران زده اعزام و مشغول فعالیت شده و در پایان دوره مأموریت خود نیز به محل اعزامی خود مراجعت کنند.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران تصریح کرد: در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که برخی از مسئولان عنوان کرده بودند که بحران‌هایی نظیر سیل و زلزله، فوایدی را نیز در پی داشته که از جمله می‌توان به افزایش میزان آب‌های ذخیره‌ای و بالا آمدن سطح آب‌های زیر زمینی و یا افزایش محصولات کشاورزی اشاره کرد. این کلام اگرچه از نظر تخصصی درست است اما بیان کردن آن در این مقطع که بسیاری از شهروندان خسارت‌های فراوانی دیده اند مناسب نیست. بهتر است روی این موضوع تمرکز کنیم که تجریبات به دست آمده در بحران‌های جدید را با داشته‌های قبلی درآمیخته و ثبت کرده تا برای مدیریت بحران‌های احتمالی آینده از آنها استفاده کنیم. اگر چنین کنیم می‌توانیم امیدوار باشیم که از فواید این حوادث بهره برده ایم.

پیشخوان

آخرین اخبار