سالها پیش وقتی صحبت از طرح کوچکسازی دولت به میان آمد بحث خصوصیسازی نیز برای اولینبار مطرح و گفته شد این طرح بخش عمدهای از وظایف دولت را به مردم واگذار میکند تا ضمن به مشارکت گرفتن مردم در امور جامعه، نرخ بیکاری و هزینههای دولت را کاهش داده و به ارتقای قدرت نظارتی دولت دامن بزند.
به گزارش «مردمسالاری آنلاین» این طرح در بسیاری از نهادها با ایرادات و اشکالات مهمی مواجه شد تا اینکه برخی منابع و مسئولان تأیید کردند در بسیاری از مواردی که کاستن بار اجرایی سازمانها بهمنظور رونق خصوصیسازی با درآمد مناسبی همراه بوده، دستهای مرئی و نامرئی از دل همان سازمانها این وظایف را عهده گرفتند و بههرروی اینگونه شد که دولت پیش از برونرفت از چاله قبلی، وارد چاه بعدی شد و از خصوصیسازی نامی ماند و از افزایش قوه نظارتی دولت، یادی...
حالا سالهاست بخش مهمی از انرژی دستگاههای نظارتی صرف اصلاح معنای خصوصیسازی میشود تا شاید در این زمینه اصلاحاتی صورت گیرد. یکی از سازمانهایی که خصوصیسازی در آن بهدرستی اجرا نشد «سازمان بهزیستی» است.
در این سازمان امتیاز تعدادی از مراکز و مؤسسات غیردولتیای که مقرر بود به منظور کاهش بار اجرایی و تقویت قدرت نظارتی سازمان به مردم واگذار شود به عدهای از کارکنان، دارندگان پستهای مدیریتی و در واقع بدنه اجرایی خود دولت واگذار شد و افرادی که پیش از این اقدام صاحب یک شغل و یک منبع درآمدی بودند با اجرای ناقص طرح خصوصیسازی صاحب تعدد مشاغل و منابع درآمدی شدند و به همان میزان این شانس از بخشی از اقشار جامعه دریغ شد.
اما این افراد که به گفته رئیسسازمانبهزیستیکشور تعدادشان در مقایسه با سایر دستگاهها و حتی در مقایسه با نرخ امور برونسپاری شدهی خود این سازمان هم زیاد نیست، بهتازگی در معرض تصمیم جدیدی قرار گرفتهاند. تصمیمی بهنام «اجرای بخشنامه منع پذیرش و یا رد قبول منافع متعارض». بخشنامهای که در طول حیات سازمان بهزیستی برای اولینبار توسط یکی از جوانترین روئسای این سازمان صادر شده و در صورت اجرا دستکم از بخشی از بدنه سازمان بوی طراوت و بهبود شرایط ساطع خواهد شد.
هدف بخشنامه، زدودن زمینه فساد اداری است
رئیسسازمانبهزیستیکشور مهمترین هدف از صدور بخشنامه «منع پذیرش و یا رد قبول منافع متعارض» را از بین بردن زمینههای فساد اداری دانست و با بیان این مطلب که در اجرای این بخشنامه قاطع و جدی هستیم، تصریح کرد: افرادی که بخواهند از بخشنامه مذکور تمکین نکنند، از سمت خود حذف میشوند.
وحید قبادیدانا در گفتوگو با «مردمسالاری آنلاین» اذعان کرد: اگر سیستم اداری بهگونهای صحیح و خالی از اشکال طراحی شود افرادی که دچار مشکل یا سوءنیت هستند نیز در آن پس زده میشوند و مجال حرکت نادرست نمییابند در حالیکه اگر سازوکارهای یک سیستم، زمینه را برای ورود و ظهور فعالیتهای غیرقانونی از بین نبرد حتی افراد سالمی که قصد خدمترسانی دارند نیز برای جلو بردن فعالیت سازمان ممکن است مجبور به تخلف شوند.
وی با تأکید بر لزوم ایجاد شرایط سالم برای فعالیت افرادی که پرسنل بهزیستی را تشکیل میدهند، کارکنان این سازمان را افرادی خدوم، ایثارگر و سالم دانست و افزود: این افراد کسانی هستند که با حداقل دریافتی بیشترین خدمت را ارائه میدهند، از همینرو فضای بهزیستی باید به نحوی باشد که میدان فعالیت برای اقلیت محدودی که فعالیت همزمانشان در سازمان و مراکز خصوصی که البته بهخودی خود غیرقانونی نیست اما چممکن است به بروز برخی تخلفات منجر شود، تنگ شود.
فعالیت همزمان در دو جایگاه
میتواند عامل تخلف باشد
قبادیدانا هدف از حذف واگذاری تصدیگری فعالیتهای بهزیستی را افزایش نظارت، برنامهریزی، تعیین و تقویت خطوطمشی سازمان دانست و اذعان داشت: امور اجرایی باید در قالب خیریهها و مؤسسات غیردولتی به مردم سپرده شود.
وی اضافه کرد: ایجاد زمینه فعالیت برای افرادی که در پست دولتی خود برنامهریز و ناظر و بطور همزمان نیز در بخش غیردولتی مجری برنامههای مدون شده خود هستند، میتواند در برخی موارد به بروز تخلف و سوءاستفاده منجر شود، بنابراین صدور این بخشنامه اقدام پیشگیرانهای است که در راستای شفافیت فعالیتها نقش مهمی دارد و در راستای ممانعت از بروز فساد اداری و سالمسازی درونی سازمان، کاربردی و حائز اهمیت است.
این مسئول تأکید کرد: پیش از این حضور همزمان این افراد در پستهای مدیریتی و در مراکز همکار با سازمان نه تنها با هیچ قانونی تضاد نداشته بلکه برخی از این مراکز جزء مراکز نمونه در کشور بودند که خدمات قابل قبولی ارائه میدادند. اما از آنجا که فعالیت در یک بخش دولتی و داشتن مسئولیت در آن و از طرفی داشتن مسئولیت اجراییِ همزمان در بخش غیردولتیِ ذینفع، میتواند تضاد ایجاد کند ما اقدام به صدور این بخشنامه کردیم.
وی با بیان این مطلب که از ۴۴هزار مرکز همکار و تحتپوشش بهزیستی فقط هزار مرکز مشمول بخشنامه عدم قبول منافع متعارض میشود، گفت: این مراکز به لحاظ تعداد، زیاد نیست اما به لحاظ زمینه بروز فرصت نابرابر برای خیریهها و مؤسسات غیردولتی میتواند تأثیرگذار و زمینهساز برقراری رانت برای برخی گردانندگان مؤسسات شود و بههمینعلت ما این زمینه را مخدوش کردیم. قبادیدانا همچنین توضیح داد: این بخشنامه فقط شامل دارندگان پستهای مدیریتی و افرادی که کارشناس ناظر حوزه فعالیت خود هستند مانند کارشناسان توانبخشی سازمان در خصوص مراکز توانبخشی، کارشناس ناظر حوزه بازرسی و حراست و.. میشود.
کسی را از حق مدنیاش محروم نکردیم
به گفته قبادیدانا افرادی که در نتیجه عدم تمکین از بخشنامه از پستهای خود حذف شوند از نانخوردن نمیافتند و زندگیشان دچار مشکل نمیشود بلکه این افراد که تاکنون در پستهای مدیریتی قرار داشتند با اجرای این بخشنامه بین داشتن پست مدیریت در سازمان و اداره مرکز یکی را انتخاب میکنند. این افراد اگر تمایل به حفظ امتیاز مراکز -که اداره آن هم کار بزرگی است- داشته باشند میتوانند در آن جایگاه خدمت کنند و در سازمان هم بهعنوان کارشناس ادامه فعالیت دهند اما اگر خود را در سازمان مؤثرتر دیدند میتوانند با واگذاری مرکز تحت مدیریت خود، در پست خود باقی بمانند.
این مسئول تصریح کرد: با اجرای این بخشنامه کسی از حق مدنی خود محروم و یا مجازات نمیشود بلکه این ما هستیم که از داشتن برخی افراد بهعنوان مدیران سازمان محروم میشویم و آنها کسانی هستند که با انتخاب خود جایگاه خود را مشخص میکنند.
وی تصریح کرد: ما اصراری به رفتن و کنارهگیری مدیران نداریم و تمایل داریم از توان مدیریتی آنها استفاده کنیم اما سازمان بهزیستی با اجرای این بخشنامه میخواهد مدیران خود را از بین کسانی انتخاب کند که تماموقت مشغول فعالیت برای این سازمان هستند و انتظار واگذاری امتیاز مراکز از مدیران سازمان خواسته زیادی نیست.
با حذف برخی افراد زمینه فعالیت برای نیروهای جوان فراهم میشود
وی در پاسخ به این پرسش که آیا حذف افراد از پستهای مدیریتی میتواند تأمینکننده هدف موردنظر شما در حراست از حقوق جامعههدف و پیشگیری از بروز فساد باشد، گفت: این اقدام ضمن تأمین این دو هدف، جای فعالیت در پستهای مدیریتی را برای کارشناسان و کارشناسان مسئول جوان سازمان که از دانش و سابقه لازم برخوردارند نیز فراهم میکند.
قبادیدانا اظهار داشت: از ۲۲هزارنفر پرسنل سازمان بهزیستی در سراسر کشور قطعاً ۵۰۰ نفر جایگزین مناسب برای پستهای مدیریتی که در خلال اجرای این بخشنامه احیاناً خالی خواهند شد پیدا میشود که میتوان بدون بروز اختلال در فعالیت سازمان از این پتانسیل استفاده کرد.
رئیسبهزیستیکشور جوانگرایی، شفافیت و مبارزه با فساد را سه شعاری که توسط بخشنامه مذکور محقق خواهند شد برشمرد و ادامه داد: برخی افراد سالهاست در یک پست مدیریتی قرار دارند و حذف آنها از این مسند باعث میشود تا اهدافی مانند گردش نخبگان و جایگزینی مدیران قبلی با مدیران جوان صورت گیرد.
اراده کارکنان سازمان ضامن اجرای بخشنامه است
این مسئول، ضمانت اجرای بخشنامه منع پذیرش منافع متعارض را عزم و اراده مدیران، کارکنان، کارشناسان و جامعه هدف سازمان خواند و تشریح کرد: درحالحاضر برای اینکه خللی در فعالیتها ایجاد نشود یک فرصت سهماهه برای جمعآوری اطلاعات مورد نیاز پیشبینی شده و یک کمیته اجرایی هم برای بررسی مصداقهای بخشنامه معین شده که با برگزاری جلسات ویدئو کنفرانس با استانها و پاسخدهی به سؤالات، ابعاد مختلف بخشنامه را شفاف و مصادیق مختلف آن را احصاء میکنند، در دو ماه آینده هم این موضوع با جدیت پیگیری میشود.
وی در توضیح روشهای شناسایی مجوز مراکزی که احیاناً به نام اقوام برخی مدیران این سازمان صادر شده گفت: در مرحله اول مبنا را بر خوداظهاری افراد گذاشته و در مرحله دوم از مدیران ارشد خواستهایم لیست مدیران دارنده امتیاز مراکز غیردولتی حوزه مدیریت خود را گزارش دهند. این لیست درحالحاضر نیز در بسیاری از استانها احصاء شده. اما با توجه به اینکه معاونت مشارکتهای مردمی سازمان که صدور مجوز مؤسسات غیردولتی و خیریهها را بهعهده دارد، مدیرکل بازرسی و مدیرکل حراست سازمان در کمیته پیگیری این بخشنامه عضویت دارند در مراحل بعدی در صورت نیاز ابزارهای بازرسی و حراست هم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
جامعه هدف، خط قرمز ماست
معاون وزیر تعاون،کار ورفاه اجتماعی با اشاره به اینکه همه طیفهای مرتبط با سازمان از بخشنامه مذکور استقبال کردهاند، ادامه داد: طبیعتاً اقلیتی که منافعشان با اجرای این بخشنامه دچار مشکل میشود نسبت به آن اعتراض و مخالفتهایی داشتند اما نکته قابلتأمل اینجاست که هیچیک از این افراد اعتراض خود را بهطور علنی و مستقیم بیان نکردهاند و فشار را به نقاط دیگری وارد کردهاند و همین امر نشان میدهد بین پرسنل، مدیران، مدیران ارشد و جامعه هدف نیز یک نگاه مشترک در اجرای این بخشنامه وجود دارد. قبادیدانا با تأکید بر اینکه «جامعه هدف سازمان» خط قرمز ماست، اضافه کرد: منافع و مصالح جامعه هدف اقتضا میکند تا ما اجازه ندهیم هیچ موضوع دیگری بر این خط قرمز ارزشمند خدشه وارد کند.
رقیه بابائی
منبع: مردم سالاری آنلاین
همزیستی نیوز - یک استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران با بیان اینکه با تعطیلی عقل جمعی و جامعه شاهد رفتارهای خشونتبار هستیم، گفت: در دورانی هستیم که خشونت، خشونت آورده و بیعقلی، بیعقلی میآورد.
سعید معیدفر در گفتوگو با ایسنا درباره علل بروز خشونتها در واکنش به اصلاح قیمت بنزین اظهار کرد: اساسا آنچه در هفته گذشته در کشور شاهد بودیم یک واقعه کاملا عکسالعملی و بدون هیچ نوع زمینههای هدفمند بود. قابل پیشبینی است که وقتی بحران کارآمدی پیش میآید و مولفههای بقای جامعه سست شوند، افراد درگیر رفتارهای ضداجتماعی میشوند.
وی ادامه داد: انسان مانند سایر موجودات بوده و اشتراکات زیادی با آنها دارد. انسان مانند سایر موجودات نیازمندیهای معیشتی، ایمنی و جنسی دارد، اما سایر موجودات آن زمانی که نیازها خود را نشان میدهد بدون محاسبه تلاش میکنند تا نیاز خود را برطرف کنند یعنی به محض بروز نیاز برای رفع آن اقدام میکنند، ولی انسان احساس میکند در شرایطی میتواند نیازهای خود را به خوبی برآورده کند که از طریق مسیر عقل و اجتماع حرکت کند زیرا انسان موجودی عاقل و اجتماعی است و به قول علما مدنی بالطبع است؛ در واقع انسان از دو عنصر عقل و اجتماع استفاده میکند و همین دو عنصر است که موجب پیشرفت انسان و ایجاد تمدن میشود.
این استاد دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: بر این اساس پیشینیان ما تلاش کردند جامعه را تشکیل دهند تا نیازهای انسان به شکل عقلانی تامین شود و به جای اینکه انسانها با هم درگیر شوند، در کنار یکدیگر نیازهای خود را تامین کنند، اما اگر عنصر عقل جمعی و جامعه تعطیل شود، کنشهایی انجام میشود که مبنای عقلی ندارد و به اجتماع ضربه میزند.
وی در ادامه چنین ابراز عقیده کرد: سالهاست که برای حل مساله عقل جمعی کنار گذاشته شده و عقلا که میتوانند به حل مشکلات کشور کمک کنند به حاشیه رانده شدهاند. از سوی دیگر به حزب، گروه یا صنف بهایی نمی دهیم. با این شرایط عقل جمعی و جامعه از کشور ما رخت بربسته است. تنها نهادی که هنوز رنگ جامع دارد خانواده است که آنقدر بحران در آن ایجاد کردهایم که آن هم در حال منهدم شدن است.
معیدفر با اشاره به اینکه وقتی دو عنصر عقل جمعی و جامعه تضعیف شده و به حداقل برسد، انسانها کانالی برای رفع نیازهای خود بر اساس برنامهریزی عقلانی نخواهد داشت، گفت: در شرایط کنونی شاهدیم که اندیشمندان در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یا خانهنشین شدهاند یا رفتهاند؛ بنابراین برنامهای برای اداره امور وجود ندارد و به جای آنکه تغییرات را تدریجی انجام دهیم یکباره انجام میدهیم.
وی در ادامه اظهار کرد: رییس جمهور در یزد گفت چرا به فساد میلیاردی رسیدگی میشود ولی به فساد هزار میلیاردی رسیدگی نمیشود، یعنی سران کشور از غارت منابع کشور میگویند. در این شرایط مردمی که نیازهای اولیه آنها برآورده نشده به خود اجازه میدهند که غارت کنند. از سویی در گذشته افراد در محل یا شهر خود آبرو و وجاهت داشته، اما امروز جامعه تاثیر خود را بر فرد از دست داده و فرد رها شده است. در این شرایط فرد به خود اجازه میدهد هر کاری انجام دهد. خشونت یک هفته گذشته فقط یک مورد بود در حالی که هر روز شاهد خشونت و بی رحمی و بیتوجهی و بیمسئولیتی جامعه هستیم.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: وقتی عقل جمعی و جامعه تعطیل شود، هر روز شاهد رفتارهای خشونتآمیز، دزدی، اعتیاد، فساد خواهیم بود. در چنین جامعهای هر روز باید شاهد باشیم که وضع بدتر میشود. وقتی خشونت با خشونت پاسخ داده میشود فضا بدتر میشود. اما اگر توانستیم بر اساس عقل و اجتماع امور کشور را اصلاح کنیم، میتوانیم امیدوار باشیم که این خشونتها تکرار نشود اما متاسفانه در دورانی هستیم که خشونت، خشونت آورده و بیعقلی، بیعقلی میآورد و هر روز در گرداب بیعقلیها و بیاجتماعیها فرو میرویم.
همزیستی - عضو شورای شهر تهران با اشاره به حوادث اخیر پیرامون افزایش قیمت بنزین آثار مخرب روانی را بیش از آثار دیگر دانست و گفت: درد مردم را از خود مردم باید پرسید.
الهام فخاری روز یکشنبه در یکصد و هفتاد و هشتمین جلسه شورای شهر تهران و در نطق پیش از دستور خود با بیان اینکه این روزها سخن از رقم و اندازه و درصد خسارت ها زیاد گفته می شود و اخبار زیادی درخصوص خسارت به سازه ها، ایستگاه ها، بانک ها و اموال عمومی و شخصی منتشر شده است، گفت: در نبود دسترسی به رسانه های مجازی هرآنچه از تریبون مقامات گفته شد متمرکز بر آسیب ها و ویرانی های کالبدی و مالی و آمار کشته شدگان بود.
وی افزود: گذشته از درستی یا نادرستی تصمیم اعلام شده درمورد بهای بنزین یا شیوه اعلام و اجرای تصمیم توسط دولت، آنچه کسی به آن نپرداخته است آسیب روانی است که به جامعه و گروه های نسلی گوناگون تحمیل شده است.
فخاری یادآور شد: در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۹۶ در یادداشتی با عنوان" ۱۶ تا ۲۵ سالهها" خطاب به همه دستاندرکاران مدیران و احزاب یادآور شدم که فقدان زبان گفتگو با حاشیه و متن جامعه مسالهساز است و نداشتن منطق مشترک، از میان رفتن زمینه گفتگو و تداوم نگاه از بالا رابطه و گفتگوی ملت- دولت را دچار آسیب می کند.
عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه درد مردم را از خود مردم باید پرسید گفت: این نخستین شرط گفتگو است که از موضع فرادست کاردان پایین بیایید، مهارت شنیدن منصفانه بیاموزید و در موضع برابر به مخاطب خود گوش بسپارید، بشنوید بدون دفاع، توجیه، جدل و حمله و مقابله بشنوید و برای روشهای نادرست از مردم پوزش بخواهید.
فخاری با اشاره به اینکه اقتصاد یا فرهنگ، سبک زندگی یا تجارت، شادی یا اندوه یکدیگر را شناختن و همدلانه گفتگو کردن یکباره ممکن نیست گفت: رسیدن به این مهم، نیازمند اصلاح و دگرگونی پیشفرضهای مدیرانی است که تجربهی نداری، دیده نشدن، شنیده نشدن، هیچ انگاشته شدن را نداشتهاند.
این عضو شورا با تاکید بر اینکه احساس حقارت از خود حقارت و بدبختی ویرانگرتر است گفت: درماندگی در برابر فساد و دیوانسالاری خورهی یک جامعه است؛ هیچ کس به دور از رقابت سیاسی، از مردم از ۱۶ تا ۲۵ سالهها از بازنشستهها درد وگلایهشان را نپرسیده است.
وی ادامه داد: چه کسی به گفتگوی بیپیرایه با مردم نشسته است. چه کسی از مردم راهنمایی برای روند اصلاح خواسته است؟
فخاری بیان کرد: گفتگو، آیین و پیشزمینههایی دارد. انگاره برابری گوینده و شنونده، همدلی، مدیریت هیجانهای منفی و مهار سازوکارهای دفاعی منفی برخی از پیشزمینههای گفتگوی سالم هستند.
وی با بیان اینکه روی دیگر ترس و ناامیدی ۱۶ تا ۲۵ ساله ها، بیپروایی و خودویرانگری است گفت: کدام حزب یا نهاد صدای ۱۶ تا ۲۵ سالهها، صدای دیپلمهها، صدای مهاجران گمگشته در دوران پرفشار اقتصادی و پیامدهای سیاستهای ناکارآمد گذشته و کشمکشها، است؟ چه کسی با آنان گفتگو میکند؟ زبان تعامل با آنها را چه کسی میداند؟ خواستههایشان را کدام نماینده به زبان میآورد؟
عضو شورای شهر تهران خاطرنشان کرد: اگر پس از این تجربهی تلخ باز هم خسارتهای نادیدنی و روانی اجتماعی نادیده گرفته شود و گمان کنیم تنها با پرداخت خسارت و غرامت مالی و واریز کمک نقدی مساله حل شده، اشتباهی کلیدی رخ داده است.
وی با بیان اینکه راه چاره دفاع از شیوه و رفتار غافلگیرکننده و پافشاری رئیس جمهور منتخب با رای، بر قدرت فرادستی و منت نهادن بر مردم برای آنچه حق آنان از منابع ملی بوده، نیست گفت: در شرایط پس از اعتراض (که با استناد به قانون اساسی حق مردم تلقی می شود) باید دولت مشی خود را از اعمال صرف قدرت حاکمیتی به چارچوب اجرایی، دلجویی و بازسازی اعتماد عمومی تغییر دهد.
فخاری افزود: فرد یا جامعه خشونتدیده(خشونت روشی، کلامی یا فیزیکی) در واکنش به حس تحقیرشدگی و نادیدهگرفتهشدن دچار آسیب جدی میشود.
عضو شورای شهر تهران گفت: کم توجهی به فشار روانی فزاینده ناشی از تحریمهای گوناگون و سنگین از سویی و حواشی خطاهای مدیریتی بلندمدت و کوتاه، هزینهای سنگین تر از میلیاردها ریال یا دلار دارد که شاید بسیاری محاسبه نمیکنند.
وی افزود: اعضای شوراهای شهری و روستایی که معتمدان و منتخبان مستقیم مردم هستند و با زندگی روزمره مردم سروکار دارند در این روزهای دشوار برای آرام شدن وضعیت، کاهش تنش و خشم و بازیابی گفتگو با مردم کوشیده اند. هر یک از ما سوگند پایبندی به پیگیری مصالح و حق مردم، دسترسی عادلانه به خدمات و خدمت به کشور و مردم یاد کرده ایم.
این عضو شورای شهر تهران با تاکید بر اینکه باید از مردم بهخاطر رفتار و روش غافلگیرکنندهای که موجب نارضایتی و سلب اعتماد شد پوزش خواست گفت: همانگونه که در گفتار حساب اعتراض مردم را از تخریبگران سازمانیافته جدا کردهاید، برای اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی شرایط ایمن فراهم کرد و برای حداقلهایی از امکانات که صبورانه با آن کنارآمدهاند منت بر سر ملت نگذاشت.
وی افزود: گفتگو آیین و پیشنیازهایی از جمله آگاهیبخشی، موضع برابر، احترام متقابل، اقناع پیش از اقدام و توجه به منافع متقابل دارد. مردمی که جان و مال، جوانی و هستی خود را برای آرمانهایش پیشکش کرده، نباید بهخاطر تصمیمهای مدیریتی تحقیر شوند. ما همه به رای مردم برای خدمت به آنها بر سر کار هستیم. امید است که نیروهای داوطلبی مردمی بسیج همدل با مردم باشند.
وی با اشاره به اینکه فردا روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است گفت: مطابق تعریفهای جهانی هرگونه کنش یا تهدید به کنش مبتنی بر جنسیت که احتمالا یا قطعا نتیجه اش آسیب جنسی، فیزیکی، یا روانی به یک زن است، همچنین محدود کردن و محرومیت عمدی زنان و عدم دسترسی به حقوقشان در زندگی خصوصی یا عمومی خشونت محسوب می شود.
فخاری افزود: در همه فضاهای عمومی ازجمله دفاتر، شرکتها و محل کار در سراسر دنیا زنان بیش از مردان در معرض خشونت کلامی، جنسیتی و شغلی هستند.
عضو شورای شهر تهران افزود: سال گذشته موضوع تمرکز روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، زنان شاغل بودند. شاید بسیاری تصور کنند خشونت علیه زنان تنها و در خیابانهای تاریک مناطق جنگی یا در برخی اقشار کمبرخوردار پشت درهای بسته خانه رخ میدهد ولی خشونت همهجا حضور دارد.
وی با اشاره به اینکه در همه کشورها، بسیاری خانوادهها، شهرهای بزرگیا کوچک، اقشار و طبقات اجتماعی اقتصادی مختلف، در فضاهای آموزشی و کاری و حمل و نقل عمومی و محل کار. آزار جنسی یکی مصداق های خشونت است گفت: گفته میشود نیمی از زنان در جهان دستکم یکبار با انواع خشونت در محل کار مواجه شدهاند. در آمار جهانی این رقم برای زنان ۱۸ تا ۲۴ ساله تا ۶۳ درصد برآورد شده است.
وی افزود: البته این تنها خشونت جنسی نیست که باید مورد توجه قرار گیرد. هر سال در انگلستان بیش از ۲۰ درصد زنان شاغل به دلیل خشونت در محیط کار مرخصی یا از کار فاصله میگیرند.
فخاری برخی از مصداقهای خشونت علیه زنان را اینچنین برشمرد: بهکار بردن ادبیات جنسیتزده در گفتگوهای کاری یا سخن گفتن از جنسیت در موضوعات نامرتبط، پرسیدن پرسشهای شخصی در مورد زنان یا مطرح کردن مسائلی که محدوده کاری خارج هستند، شوخی های جنسیتی و مربوط به روابط جنسی، نزدیک شدن بیش از حد به زنان (درخواست شماره تلفن یا دنبال کردن مکرر در شبکه های اجتماعی حتی پس از ردشدن درخواست)، هدید به اخراج یا مجازات زنان درصورت برآورده نشدن خواسته های یک فرد خاص در محل کار، خواسته هایی که اغلب نامناسب و خارج از چارچوب کار هستند، تجاوز جنسی، اعمال خشونت فیزیکی، یا صمیمیت بیش از اندازه و عدم رعایت فاصله فردی، ایجاد شایعه و تخریب شخصیتی وجهه زنان با هدف سرکوب و ساکت کردن، کمتوجهی به توانایی های تخصصی شغلی و ایجاد تبعیض به نفع مردان.
وی افزود: برخی کارفرمایان برای تدوین و اجرای سیاستهای پیشگیری و پیگیری آزار جنسی و خشونت در محل کار گام برداشته اند و برخی دیگر هنوز کاری نمیکنند.
به گفته فخاری، کارفرمایان میتوانند کارهایی از قبیل آموزش به مدیران در مورد مصادیق آزار و خشونت علیه زنان. بسیاری از مدیران هنوز دقیقا نمی دانند چه نوع رفتاری آزار محسوب می شود؛ ارائه خدمات مشاوره درمان و مرخصی برای زنانی که در محل کار در معرض آزار هستند؛ ارزیابی دقیق و مداوم خطرهای مختلف در محیط کار؛ ارائه خدمات رفاهی، حمل و نقل سالم و امنیت افزوده برای زنانی که در مکانهای عمومی کار میکنند، تنها هستند، تا دیر وقت در محل کار هستند یا به ماموریت های کاری فرستاده می شوند؛ نظارت همیشگی بر محیط کار، افراد و انواع خطرات تهدیدکننده بدون لحاظ کردن شهر کشور و سطح کاری و رسیدگی دقیق به شکایت ها حتی اگر به نظر واقعی نرسند برای کاستن از خشونت دنبال کنند.
وی افزود: بسیاری از گزارش های آزار و خشونت علیه زنان به نتیجه نمی رسند چون کسی آنها را باور نکرده است.
عضو شورای شهر تهران گفت : با توجه به گستردگی سازمان شغلی شهرداریها، مدیریت شهری و دستاندرکاران نهادهای عمومی باید باتوجه ویژه در جهت ازمیان برداشتن خشونت علیه زنان اقدام های موثر از این جمله را جدی تر دنبال کنند: توجه به شاخصهای تامین امنیت و پیشگیری از خشونت و آزار جنسیتی در طراحی فضاهای عمومی، مبلمان شهری و سازههایی ازجمله پلها و راهها وهمچنین توجه به هر دو جنبه سازوکارهای پیشگیری و پیگیری مصداق های خشونت و خشونت جنسیتی در فضاهای کاری و اجرایی برای نمونه ممانعتهایی که پس از مرخصی زایمان زنان با لغو قراردادهای کار ایجاد می شوند.
منبع: ایرنا
سطوح انرژی انسان به طور مستقیم با خلق و خو و استرس وی پیوند خورده است، از این رو، احساس خستگی مداوم می تواند به نوسانات خلقی و استرس بیشتر منجر شود.
به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «آیا احساس خستگی مداوم و سطوح پایین انرژی شما را متعجب کرده است؟ بهتر است بدانید که در جهان تنها نیستید. سطوح پایین انرژی یک نگرانی بزرگ برای بسیاری از مردم است. همه ما هر از گاهی به واسطه فعالیت بدنی زیاد یا خواب ناکافی خستگی را تجربه می کنیم، اما خستگی مداوم می تواند نشانه ای از انواع مختلف شرایط و بیماری های جدی باشد که نباید نادیده گرفته شوند. اگر فکر می کنید یک دلیل پزشکی در پس احساس خستگی شدید و مداوم شما قرار دارد، مراجعه به پزشک برای بررسی دقیق شرایط بهترین گزینه است.
خستگی مداوم و سطوح پایین انرژی می تواند نشانه ای از عادات بد و عوامل سبک زندگی منفی نیز باشد. در این شرایط، شما می توانید برخی گزینه های بهتر را جایگزین عادات ناسالم خود کرده و نتایج آن بر سطوح انرژی خود را بررسی کنید همچنین، سطوح انرژی انسان به طور مستقیم با خلق و خو و استرس وی پیوند خورده است، از این رو، احساس خستگی مداوم می تواند به نوسانات خلقی و استرس بیشتر منجر شود. اگر با سطوح پایین انرژی و احساس خستگی مداوم مواجه هستید و دلیل مشخص این شرایط را نمی دانید باید برای بررسی دقیق شرایط به پزشک مراجعه کنید.
سبک زندگی چگونه می تواند بر سطوح انرژی تاثیرگذار باشد؟
برخی عادات ناسالم می توانند به واقع موجب تخلیه انرژی انسان شوند. به عنوان مثال، خوراکی های مصرفی شما اثر بزرگی بر سطوح انرژیتان در طول روز دارند. مصرف الکل می تواند به سطوح پایین انرژی منجر شود. همچنین، دنبال کردن یک رژیم غذایی نامناسب و عدم تامین سوخت مورد نیاز بدن می تواند سطوح پایین انرژی را موجب شود. در کنار مصرف یک رژیم غذایی مغذی، انجام ورزش یا فعالیت بدنی کافی و پرهیز از یک سبک زندگی کم تحرک باید در دستور کار شما قرار بگیرد. افزون بر این، اگر ساعات کار شما غیر معمول است، مانند افرادی که شیف شب کار می کنند، این شرایط می تواند در الگوهای خواب شما اختلال ایجاد کرده و به سطوح پایین انرژی منجر شود. شرایط خانواده نیز می تواند در اختلال خواب شما نقش داشته باشد، به ویژه اگر دارای یک فرزند کوچک باشید.
ایجاد تغییر در برخی از این موارد ممکن است به بهبود سطوح انرژی شما کمک کند، اما ممکن است دلایل دیگری در پس احساس خستگی مداوم و سطوح پایین انرژی نیز قرار داشته باشند. در ادامه با برخی دلایل شایع این شرایط بیشتر آشنا می شویم.
خواب شبانه ناکافی و بی کیفیت
گاهی اوقات در طول روز برای انجام وظایف خود با کمبود وقت مواجه می شویم و مجبور هستیم تا دیر وقت بیدار بمانیم یا صبح زودتر از خواب بیدار شویم تا کار ناتمام خود را به اتمام برسانیم. خواب ناکافی و بی کیفیت شبانه می تواند پیامدهای منفی برای بدن به همراه داشته باشد که بی تردید به سود سلامت انسان نیستند. برای بهرهمندی از فواید خواب باید در طول روز مقداری فعالیت بدنی داشته باشید که به ذهن و بدن برای تجربه خواب عمیق مورد نیازشان کمک می کند و بی تحرکی می تواند در این زمینه اختلال ایجاد کند. همچنین، خواب شبانه ممکن است به واسطه چرت زدن های طولانی در طول روز یا دنبال نکردن یک برنامه معمول خواب دچار اختلال شود. خوابیدن در طول روز می تواند در ریتم شبانه روزی طبیعی بدن اختلال ایجاد کند. اگر بدن شما نداند چه زمانی باید انتظار به خواب رفتن را داشته باشد، قادر به یافتن روالی نیست که بتواند روی آن حساب باز کند.
استرس
استرس زیاد می تواند تاثیری منفی بر سطوح انرژی بدن انسان داشته باشد. در شرایطی که افراد بسیاری در زندگی خود با استرس فراوان مواجه هستند، برخی از چگونگی مدیریت کارآمد و پیشگیری از تاثیر منفی آن بر سلامت خود آگاه هستند. از جمله مواردی که می توانند موجب افزایش استرس شوند بدون این که خود شما متوجه آن باشید می توان به رسانه های اجتماعی، خانواده و شغل اشاره کرد.
مصرف بیش از حد نوشیدنی های انرژیزا
مصرف بیش از حد کافئین، به ویژه هنگام بعد از ظهر، می تواند اختلال جدی در خواب شما ایجاد کند. نوشیدنی های انرژیزا دارای کافئین بسیار بیشتری نسبت به یک فنجان قهوه هستند و همچنین سرشار از شکر هستند. سطوح بالای ویتامین B در نوشیدنی های انرژیزا می تواند راه حلی سریع برای افزایش سطوح انرژی در زمانی باشد که با احساس خستگی مواجه هستید، اما در ادامه به افت شدید انرژی منجر خواهد شد.
مصرف ناکافی پروتئین
عدم وجود پروتئین با کیفیت بالا در رژیم غذایی ممکن است با سطوح پایین انرژی و احساس خستگی شما در ارتباط باشد. با مصرف پروتئین های با کیفیت بالا که دارای اسیدهای آمینه مورد نیاز بدن هستند، احتمال بیشتری دارد سطوح پایدار انرژی در طول روز تجربه کنید. از جمله گزینه های غذایی برای دریافت پروتئین با کیفیت بالا می توان به مرغ، ماهی، تخم مرغ، لوبیا لیما، گندم کامل، ذرت و عدس اشاره کرد.
مصرف ناکافی آب
تامین ناکافی آب مورد نیاز بدن می تواند اثری منفی بر عملکرد مغز داشته باشد. مصرف آب کافی برای جایگزینی آب از دست رفته بدن به واسطه دفع ادرار، مصرف برخی داروها، تعریق یا مصرف نوشیدنی هایی مانند نوشابه و الکل اهمیت دارد. کم آبی بدن به بی تعادلی در سطوح الکترولیت ها نیز منجر می شود که افت انرژی بدن را به همراه خواهد داشت. حتی کم آبی جزئی بدن نیز می تواند به دشواری در تمرکز و سطوح پایین انرژی منجر شود.
رژیم غذایی نامناسب
مصرف بیش از حد کربوهیدرات ها یا غذاهای کم ارزش، مانند پیتزا و چیپس، می تواند به افت سطوح انرژی بدن و احساس خستگی مداوم منجر شود. اگرچه این قبیل خوراکی ممکن است در ابتدا موجب افزایش سریع و ناگهانی انرژی شوند، اما فرد در ادامه به همان میزان با افت سریع انرژی خود مواجه خواهد شد. یک رژیم غذایی نامناسب به دلایل مختلفی می تواند شکل بگیرد. اگر سبک زندگی یا عادات روزانه شما موجب شوند تا بیشتر وعده های غذایی خود را از رستوران ها تهیه کنید، احتمال مصرف غذاهای کم ارزش مانند فست فودها بیش از آن که بدن توانایی رسیدگی به آنها را داشته باشد، افزایش می یابد. زمانی که موضوع سلامت کلی بدن، از جمله حفظ هوشیاری و سطوح انرژی در طول روز مطرح می شود، رژیم غذایی مناسب باید یکی از اولویت های اصلی شما باشد.
سبک زندگی کم تحرک
بسیاری از مردم دارای مشاغلی هستند که آنها را وادار به نشستن های طولانی مدت طی روز می کند. افزون بر نشستن در کنار اعضای خانواده و تماشای تلویزیون یا انجام بازی های رایانه ای، این عاملی بزرگ است که به یک سبک زندگی کم تحرک منجر می شود. حتی اگر افراد قصد داشته باشند تا فعالیت بدنی بیشتری در طول روز داشته باشند، ممکن است برخی موارد مانع از آن شوند. بیشتر افراد پس از پایان ساعات کاری روزانه خود ترجیح می دهند به خانه رفته و استراحت کنند و تمایل چندانی به رفتن به باشگاه یا فعالیت های اجتماعی ندارند. این شرایط می تواند میزان فعالیت های فضای آزاد که افراد در آنها شرکت می کنند را کاهش دهد. بدن انسان بیشتر برای فعالیت و نه نشستن های طولانی مدت تکامل یافته است و زمانی که این امر محقق نمی شود، اغلب به احساس خستگی و سطوح پایین انرژی منجر می شود.
حساسیت های غذایی
حساسیت های غذایی بدون این که از این مساله آگاهی باشید می توانند دلیل احساس خستگی و سطوح پایین انرژی شما باشند. گاهی اوقات، حساسیت های غذایی به عوارض جانبی مانند خستگی یا احساس کلی ضعف در سلامت منجر می شوند، اما شرایط به اندازه ای هشدار دهنده نیست که فرد برای مراجعه به پزشک ترغیب شود. از جمله گزینه های غذایی رایج که مردم به آنها حساسیت دارند می توان به گلوتن، لبنیات، تخم مرغ، ذرت و بوقلمون اشاره کرد. از آنجایی که برخی مواد غذایی می توانند موجب احساس خستگی در انسان شوند، بررسی رژیم غذایی غذایی و در صورت امکان حذف برخی موارد مشکوک برای چند هفته و بررسی نتایج می تواند مفید باشد.
مصرف ناکافی کالری
کالری های غذای مصرفی شما به انرژی تبدیل می شوند که در طول روز از آن استفاده می کنید. پس شما باید به میزان کافی غذا مصرف کنید تا سوخت مورد نیاز بدن تامین شود. در غیر این صورت، سوخت و ساز بدن کند خواهد شد که می تواند به کاهش انرژی و افزایش وزن بدن منجر شود. همچنین، مصرف کافی ویتامین ها و مواد معدنی مورد نیاز بدن برای ارائه عملکرد در سطحی مطلوب اهمیت دارد. مصرف ۱,۲۰۰ در کالری در روز می تواند از تامین نیازهای بدن اطمینان حاصل کند.
سندرم خستگی مزمن/سندرم خستگی آدرنال
افراد بسیاری، به ویژه زنانی که در دهه چهارم و پنجم زندگی خود قرار دارند، بی تعادلی های هورمونی را تجربه می کنند که می تواند به احساس خستگی مداوم منجر شود. بی تعادلی هورمونی می تواند موجب علائم دیگری از جمله موارد زیر شود:
- دشواری در تمرکز
- افزایش یا کاهش وزن
- بی خوابی
- کاهش میل جنسی
- تغییر در اشتها
- مشکلات گوارشی
- اضطراب
- ریزش مو
در صورت مواجهه با بی تعادلی های هورمونی، بسیاری از هورمون های کلیدی با توجه به سطح استرس در بدن دچار نوسان می شوند. بر همین اساس، سطوح بالای استرس و علائم خستگی آدرنال ارتباط نزدیکی با هم دارند.
بیماری تیروئید
سطوح پایین انرژی یکی از علائم شایع کم کاری تیروئید است. این شرایط به واسطه کاهش تولید هورمون در تیروئید رخ دهد. کم کاری تیروئید می تواند به دلایل مختلفی از جمله استرس، رژیم غذایی نامناسب، مصرف بیش از حد کربوهیدرات ها، مصرف ناکافی پروتئین با کیفیت بالا، گواتر، یا قرار گرفتن در معرض تشعشع و مواد سمی شکل بگیرد. از جمله علائم کم کاری تیروئید می توان به خستگی، نوسانات خلقی، و افزایش وزن اشاره کرد. در صورت درمان کم کاری تیروئید بهبود علائم را تجربه خواهید کرد.
سندرم روده نشت کننده
سندرم روده نشت کننده شرایطی است که در آن دیواره روده کوچک آسیب دیده و غذای گوارش نشده، باکتری ها و مواد زائد سمی با عبور از آن وارد جریان خون می شوند. ابتلا به این شرایط می تواند موجب افت سطوح انرژی بدن انسان شود زیرا می تواند از جذب مواد مغذی مورد نیاز برای عملکرد عادی بدن جلوگیری کند. از دیگر علائم سندرم روده نشت کننده می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- سیستم ایمنی ضعیف
- سردرد
- یبوست یا اسهال
- از دست دادن حافظه
- راش های پوستی
- هوس های غذایی برای کربوهیدرات های پالایش شده
کم خونی
از شایعترین علائم سطوح پایین آهن و گلبول های قرمز خون می توان به خستگی، احساس ضعف و سطوح پایین انرژی اشاره کرد. در صورت ابتلا به کم خونی یا آنمی ممکن است از سطوح کافی انرژی برای انجام فعالیت های عادی روزانه خود حتی به رغم خواب و استراحت کافی برخوردار نباشید.
این به دلیل آن است که خون حاوی اکسیژن و مواد مغذی به میزان کافی در اختیار سلول ها و بافت های بدن قرار نمی گیرد.
برخی انواع کم خونی به واسطه رژیم غذایی نامناسب که دارای سطوح پایین ویتامین ها یا آهن هستند، شکل می گیرند. کم خونی می تواند به واسطه برخی بیماری ها و شرایط پزشکی نیز شکل بگیرد.
درمان کم خونی ممکن است شامل تغییراتی در رژیم غذایی یا مصرف مکمل های ویتامین، به ویژه ویتامین B۱۲ و فولات شود. برای کمک به بدن در جذب آهن، ویتامین C یک مکمل خوب محسوب می شود.
برای دریافت آهن بیشتر از رژیم غذایی، مصرف گوشت یکی از بهترین گزینه ها است. گوشت قرمز بهترین گزینه در این زمینه محسوب می شود و از دیگر منابع غذایی خوب می توان به جگر، مرغ، ماهی، و بوقلمون اشاره کرد.
افسردگی
ابتلا به افسردگی می تواند به معنای تجربه سطوح پایین انرژی بدن باشد. احساس خستگی در فرد مبتلا به افسردگی می توانند چنان شدید باشد که حتی وی تمایلی به خارج شدن از تختخواب خود نداشته باشید. افزون بر سطوح پایین انرژی، افراد بسیاری که از افسردگی رنج می برند با بی خوابی نیز مواجه هستند. از سوی دیگر، برخی دیگر احساس می کنند که می توانند کل روز را بخوابند. سطوح بالای استرس به واسطه مشکلات عاطفی حل نشده و عدم قرار گرفتن در معرض نور خورشید به میزان کافی می تواند به بی تعادلی در سطوح انتقال دهنده های عصبی منجر شود که می تواند در ریتم شبانه روزی طبیعی بدن انسان اختلال ایجاد کند. در نهایت، افراد مبتلا به افسردگی اغلب یک رژیم غذایی نامناسب سرشار از غذاهای فرآوری شده و تهی از ریزمغذی ها را مصرف می کنند که می تواند به کاهش سطوح انرژی منجر شود.
بی تعادلی قند خون
مقاومت به انسولین و هیپوگلیسمی دو دلیل اصلی بی تعادلی قند خون هستند. به واسطه نوسانات قند خون، هر دو مورد می توانند به عملکرد نامناسب میتوکندری برای تولید انرژی منجر شوند. بیتعادلیهای قند خون می توانند به واسطه مصرف کربوهیدرات های پالایش شده که موجب افزایش سریع و ناگهانی قند خون و سپس افت سریع آن شوند، شکل بگیرند. در صورت کاهش مصرف کربوهیدرات های پالایش شده احتمالا انرژی بیشتر و نوسانات خلقی کمتر را تجربه خواهید کرد. همچنین، احتمال ابتلا به دیابت نیز کاهش خواهد یافت.
آپنه خواب
مطالعات نشان داده اند که آپنه خواب یا وقفه های تنفسی هنگام خواب می تواند به سطوح پایین انرژی منجر شود. افزون بر این، افرادی که آپنه خواب نشخیص داده نشده دارند، لزوما با احساس خواب آلودگی مواجه نیستند و ممکن است تنها کمبود انرژی را احساس کنند. این اختلال در خواب می تواند به سردردهای صبحگاهی، مشکلات حافظه، و دشواری در تمرکز نیز منجر شود. در صورت عدم درمان، آپنه خواب ممکن است به بیماری قلبی منجر شود.
بیماری قلبی
قلب یک بیمار قلبی توانایی پمپاژ خون به میزان کافی برای تامین نیازهای بدن را ندارد. در این شرایط بدن ارسال خون حاوی اکسیژن به اندام هایی با اهمیت کمتر، به ویژه عضلات دست ها و پاها، را کاهش می دهد و در عوض اندام های کلیدی مانند مغز و قلب در اولویت قرار می گیرند. بر همین اساس، افراد مبتلا به بیماری قلبی اغلب با دشواری در انجام فعالیت های روزانه خود مانند پیادهروی، ورزش، و حتی رانندگی مواجه می شوند و همچنین از سینه درد رنج می برند.
هپاتیت
هپاتیت به واسطه بروز التهاب در کبد شکل می گیرد که اندامی کلیدی برای تجزیه سموم و تولید پروتئین های مورد نیاز برای لخته شدن خون، سوخت و ساز و ذخیره کربوهیدرات ها است. زمانی که کبد ملتهب است، وظایف آن نیز دچار اختلال می شوند. بسیاری از افراد مبتلا به هپاتیت C با احساس خستگی مداوم و سطوح پایین انرژی آشنا هستند. خستگی یکی از نشانه های اصلی این بیماری و همچنین از عوارض جانبی شایع روش های درمان هپاتیت C محسوب می شود. در صورت عدم درمان، هپاتیت می تواند به مرگ بیمار منجر شود.
داروها
خستگی یکی از عوارض جانبی شایع برخی داروهای بدون نسخه و تجویزی است که از آن جمله می توان به داروهای ضد اضطراب، داروهای ضد افسردگی، استاتین ها برای کلسترول بالا و داروهای فشار خون بالا اشاره کرد. پیش از آغاز مصرف دارویی جدید، راهنمای آن را مطالعه کرده تا با عوارض جانبی احتمالی آشنا شوید. گاهی اوقات این عوارض جانبی با گذشت زمان از بین می روند، اما اگر موجب اختلال در زندگی عادی شما می شوند می توانید با پزشک خود درباره تغییر دارو یا دوز مصرفی آن صحبت کنید.
اضطراب
اضطراب می تواند احتمال احساس خستگی و سطوح پایین انرژی را افزایش دهد. اضطراب و نگرانی مداوم می تواند به بی خوابی منجر شود. این شرایط از تجربه خواب ترمیم کننده بدن جلوگیری می کند که می تواند سطوح پایین انرژی در روز بعد را موجب شود.
آسیب های عاطفی
تجربه آسیب های عاطفی می تواند اثری منفی بر سطوح انرژی بدن انسان داشته باشد، به ویژه اگر استرس موجب یک اختلال اضطراب شده یا از خواب کافی شما را محروم کرده باشد. با توجه به ژنتیک، شیمی مغز و سطح اضطراب، این می تواند عاملی بزرگ در تحلیل رفتن انرژی شما باشد.
الکل
مصرف الکل، به ویژه هنگام شب، می تواند به اختلال در خواب منجر شود. زمانی که الکل بدن وارد بدن می شود، سطح هورمون استرس اپینفرین را افزایش می دهد که می تواند ضربان قلب را افزایش داده و ذهن را تحریک کند که به اختلال در خواب منجر می شود. نوشیدن الکل موجب کم آبی بدن نیز می شود که خود می تواند دلیلی برای سطوح پایین انرژی باشد.
ورزش نکردن
شاید عجیب به نظر برسد اما انجام ورزش می تواند به افزایش سطوح انرژی بدن منتج شود. ورزش نکردن، بدن و ذهن را وارد وضعیتی می کند که به تداوم استراحت تمایل دارند. با افزایش فعالیت بدنی احساس بهتری در طول روز خواهید داشت.
سندرم پای بی قرار
فرد مبتلا به سندرم پای بی قرار نیاز شدید به تکان دادن پای خود را احساس می کند که این شرایط می تواند وی را هنگام شب بیدار نگه دارد. فرد ممکن است با احساس خزش یا دردی عمیق در پای خود نیز مواجه باشد. بدون در نظر گرفتن علائم، سندرم پای بی قرار می تواند در خواب اختلال ایجاد کرده و کیفیت آن را کاهش دهد که این شرایط می تواند به احساس خستگی در طول روز منجر شود.»
«وقتی ما مطالعه و اندیشهورزی را حذف میکنیم، مشخص است که چشممان به دهان آدمهایی است که کمترین ارزشی را ندارند و چون خودمان تهی هستیم، فکر میکنیم آنها خیلی میدانند.»
به گزارش ایسنا، هوشنگ ماهرویان، نویسنده، در روزنامه ایران نوشت: «در ایران سطح مطالعه بسیار پایین است. خانواده من تحصیلکرده هستند اما یک روزنامه و کتاب توی خانهشان وجود ندارد. به شکل غمباری وقتی میخواستم معنی یک لغت را از فرهنگ لغت پیدا کنم، حتی یک فرهنگ لغت هم توی خانه خانواده تحصیلکرده من وجود نداشت. چرا باید از چنین جامعهای انتظار داشت جوگیر نباشند و به هر موجی تن ندهند؟ روزنامهفروشها در حال ورشکستگی هستند. من در محله خودمان اگر بخواهم یک روزنامه ایران بخرم، باید چندین کیلومتر با ماشین بروم تا یک روزنامه بخرم؛ تازه فروشنده میگوید دلت خوش است! اینجا همه میآیند چیزهای بهتر میخرند که حالشان را خوب کند؛ کسی جز شما سراغ روزنامه نمیآید.
وقتی سطح مطالعه در جامعه پایین باشد، ذهن کوچک و فقیر باقی میماند و یک جریان خیلی ساده و پیشپاافتاده و حتی بیارزش یکدفعه به یک موج تبدیل میشود و مردم هم چون چیزی بهعنوان منبع فکری و... ندارند، دنبال آن راه میافتند و حتی ممکن است نسبت به آن مسأله کاسهای شوند داغتر از آش. این جامعه بیمطالعه چرا باید چیزی از خودش داشته باشد که قدرت تعقل و تفکرش را نسبت به مسائل جامعه برانگیخته کند.
ورود شبکههای مجازی هم به این بیتوجهی به مطالعه مکتوب ما دامن زده است و تماماً شدهایم سواد شفاهی و جملهقصارخوانی و... این چیزها. اما اگر با این افراد چندکلمه پای حرف بنشینیم، متوجه میشویم آنها تمام محفوظاتشان از همین شبکههاست و هیچ تحلیلی از هیچچیزی ندارند. میگوییم چرا روزنامه نمیخوانید؟ میگویند روزنامهها مدام دروغ مینویسند! چه عیب دارد؟ شما روزنامه بخوان و دروغهایش را تحلیل کن و دربارهاش چیزی بدان و مطالعه کن که راست چیست و ریشهاش در کجاست و... اما همینکار را هم نمیکنند و فقط با ادبیات پشت وانتی با مسائل برخورد میکنند و این وسط خدا نکند یک سلبریتی هم بیفتد جلو. متأسفانه ماهواره هم که نگاه میکنند فقط و فقط شبکههای ترک و... اصلاً دنبال این نیستند که دنبال مشکل بگردند.
هر چقدر رسانههای تصویری ما نظرات و عقیدههای مختلف را انعکاس بدهد، باعث شکلگیری ذهنیت میشود و نباید از حرف مخالف ترسید. وقتی ما فقط بیاییم ایدهها و ایدئولوژیهای خودمان را انعکاس بدهیم و بقیه را حذف کنیم، اتفاقاً باعث میشود آن ایدههای حذف شده مورد استقبال قرار میگیرد و عدهای کورکورانه میروند دنبال آن و نتیجهای کاملاً برعکس برای منابع رسانهای خواهد داشت. نمونه بارزش یک انقلابی است به اسم رژیدبره، که کتابی مینویسد به نام «انقلاب در انقلاب». بسیاری به خاطر خواندن این کتاب در زمان شاه زندان رفتند. ولی بعد از مدتها این کتاب منتشر میشود و میرود پشت ویترین. همانطور که قبلاً هم در مصاحبهای گفتهام، «ویترین، اسطورهزدایی میکند.» دو سال بعد خود نویسنده یک کتاب مینویسد در مورد نقد سلاح که در این کتاب جریانهای رادیکالیسم و مسلحانه را به نقد میکشد اما در ایران، این کتاب ممنوع و بزرگ میشود. در صورتی که اگر منتشر میشد، اندیشه زیر پوست شهر را جلویش را بگیرید تا زیر پوست شهر نرود، هرگز چنین اتفاقی نمیافتاد.
همین است که همین مردمی که بنیه فکری ندارند یک روز یک نفر را بالا میبرند و همان مردم، همان آدم را فردا به زیر میکشند؛ چون هیچ استاندارد ذهنی و اندیشگی ندارند. فضا باید باز شود. وقتی فضای بازی در جامعه داشته باشیم اندیشهها به نقد کشیده میشوند، جای تفکر باز میشود و یک آدم بیخودی مقدس نمیشود و یک جریان، حرف و... بیفکر و اندیشه حذف یا تبلیغ نمیشود. همان زمان که جریان سیاهکل اتفاق افتاد، اگر من میتوانستم، مینوشتم که بهجای اعدام اینها، میگذاشتید این جریان درست شناخته شود و همه بدانند از کجا آب خورده است اما شما با اعدام و حذف آدمها در واقع تبلیغ آن جریان و اندیشه را میکنید و مردم هم جوگیر میشوند و بدون این که بدانند اصل ماجرا چیست و چگونه است، پشت سرش راه میافتند. این یک مدل است تا برسیم به این که جامعه مجازی هم به این بیفکریها و موجسواریها اضافه میکند و اتفاقاً بهترین بستر است برای این موضوعی که از آن نوشتیم. وقتی ما مطالعه و اندیشهورزی را حذف میکنیم، مشخص است که چشممان به دهان آدمهایی است که کمترین ارزشی را ندارند و چون خودمان تهی هستیم، فکر میکنیم آنها خیلی میدانند.
برخی میگویند ژنمان، ما را جوگیر بارآورده است. خیر، چنین چیزی نیست. این پدیده زائیده جامعه بستهای است که ما در طول تاریخ آن را تجربه کردهایم و زیستهایم. چرا ما مسائلی مثل اعتراضهای کارگری یا... را در رسانه منعکس نمیکنیم. وقتی منعکس کنیم صحت و سقم و واقعیتهای مسأله روشن میشود اما وقتی حذف میکنیم، خواهناخواه به اندیشهها و آدمهای دیگر بها داده و آن را تبلیغ میکنیم. این ضد تبلیغ است و باعث میشود رجحان به شبکههای مجازی بیفتد و یک عده هم ندیده و نشناخته با چند تیتر زیبا و تصویر دنبالهرو و جوگیر آنچیزی بشوند که ممکن است از اساس با واقعیت فاصله داشته باشد. برای این مردم، البته اگر میخواهیم جوگیر بودن جایش را به تعقل و تفکر بدهد، راهحل این است که فضا را باز کنیم. این جریانهای حذفی را کم کنیم تا تقدسمآبی برای مخالفان خود درست نکنیم. اگر جوامع پیشرفته، این اخلاق و رفتار و منش را ندارند، چون آنها از اینستاگرام و... به عنوان یک تریبون استفاده نمیکنند. شبکههای اجتماعی را نه برای راه انداختن موج، بلکه برای مراودات شخصی خود استفاده میکنند؛ مگر آن که در جامعهای مثل یمن، مصر و... این حق از آنها سلب شود و تصمیم بگیرند حرف خود را طور دیگری و جای دیگری بزنند.»
همزیستی نیوز - خانه کودک شوش یکی از مراکز زیر پوشش انجمن حمایت از حقوق کودکان در جایی بین ورزشگاه و پارک هرندی شهر تهران واقع شده است. وقتی از روی یکی از نرمافزارهای GPS میخواستیم این مرکز را پیدا کنیم آنقدر کوچه پس کوچه رفتیم که آن نرمافزار معروف هنگ کرد!
آن نرمافزار معروف مسیریابی هم در نهایت رسما از کار افتاد و Error داد. خندهامان گرفتهبود، نزدیک خانه کودک شوش شده بودیم اما نمیدانستیم کجاست؟ یک نفر هم نبود تا از او بپرسیم. بالاخره یافتیمش آن هم بعد از پیچ یک کوچه. بعد، وقتی که نقشه هوایی را چک کردیم دیدیم چقدر راحتتر میشد خانه کودک شوش را پیدا کرد اما ما گیجبازی درآورده و قاطی باقالیها شده بودیم. همهاش تقصیر آن نرمافزار مسیریاب بود که ما را گیج کردهبود.
این اولین بار نبود که به محله شوش میآمدم، پیشتر هم برای تهیه گزارش دو سه باری گذارم به این محل افتادهبود. شوش و دروازهغار تهران از دور برای خیلیها کمی ترسناک است. خیلیها فکر میکنند که سرگذر این محلهها یک عده ایستادهاند و مزاحم غریبهها میشوند این در حالی است که اصلا اینطور نیست. یک محله معمولی است البته نمیتوان آسیبهایی مثل اعتیاد را منکر شد اما باز هم یک محله معمولی است. برخی چنان میگویند در این محلهها اعتیاد بیداد میکند انگار در محله خودشان این چیزها نیست. انگار اگر در محله آنها بروی و بخواهی مواد پیدا کنی، نمیتوانی مگر اینکه بیایی سمت دروازهغار! در حالی که در همین محله ها زندگی جاری است. اگر آسیبی، چیزی هست در جاهای دیگر هم هست خیالتان راحت، فت و فراوان.
در این محلهها که خیلیها پشت سرشان حرفها میزنند و میگویند ناامن است زندگی جریان دارد، آدمهای محترم هم ساکن هستند. نانوایی هست. مردم صف میایستند، نان میخرند. بقالی هم هست. بچه ها توی کوچهها از آن کوچههای قدیمی که وسط آنها جوی باریکی تعبیه شدهاست ولو هستند و بیشترشان با توپ پلاستیکی راهراهی بازی میکنند که اکثر بقالیها دارند. توپها را با دمپایی شوت میکنند و گاهی هم توپ به حیاط همسایه یا پارکینگی میافتد. زنها مثل تمام زنهای محلههای دیگر، خرید میکنند و خلاصه زندگی هست. اما اعتیاد هم در آن هست. بله موادفروش هم هست، مشتری مواد نیز هست ولی آنطور نیست که کسی مزاحمت شود.
اینکه چرا در این محلات برخلاف پیشداوریها امنیت هست و راحت میتوانی قدم بزنی شاید به این علت است که مواد فروشها به علت اینکه بتوانند راحتتر جنس بفروشند خودشان مواظبت میکنند تا محله امن باشد چون اگر ناامنی باشد، مشتری هم ندارند.
این نه تنها فرضیه من است که مرتضی نامجو مدیر خانه کودک شوش هم تایید میکند. میماند ما مردم که اصلا عادت داریم پشت سر برخی چیزها، ندید، صفحه بگذاریم و حرف در بیاوریم.
اگر غریبههایی در کوچههای این محلات قدم بزنند، البته قیافهشان هم به معتادان بخورد ممکن است فکر کنند که مشتری مواد هستند. خب بگذارید فکر کنند که مشتری هستند، نهایت نمیخرند دیگر.شوش و دروازه غار تهران از دور برای خیلیها کمی ترسناک است. خیلی ها فکر میکنند که سرگذر این محله ها یک عده ایستاده اند و مزاحم غریبهها میشوند این در حالی است که اصلا اینطور نیست.
خانه ای در دل کوچه پس کوچهها
هر چه هست توی این کوچه پس کوچهها بالاخره به محوطهای تقریبا باز میرسیم که کنار ورزشگاه هرندی قرار دارد و خانه کودک شوش هم در آن محل.
چقدر خوب است به یک برنامه خبری بروی و در را که برایت باز کنند، بوی آبگوشت که روی شعلههای کم اجاق دارد قل قل میزند هم بیاید و تو هم شکمو باشی.
وارد خانه کودک که میشوی درِ این خانه به راهرویی باز میشود که دارای اتاقهایی با کاربریها متفاوت است. اول از همه اتاقی سمت راست قرار دارد که آشپزخانه به شمار میآید. یک قابلمه نسبتا بزرگ که درش به صورت نیمه روی آن قرار گرفتهاست به چشم میخورد. بوی آبگوشت سراسر راهرو را گرفتهاست.
راضیه مهری یکی از مربیهای خانه کودک شوش با لبخند میگوید: امروز آبگوشت داریم.
«عجب غذای حکیمانهای»! چقدر خوب است که یک وعده غذای گرم به بچههای فقیر از جمله کودکان کار میدهند آنهم آبگوشت. آشپز این خانه که به نظر میرسد کدبانویی باشد درِ قابلمه بزرگ روی اجاق را بر میدارد و آبگوشت را هم میزند، بعد دوباره در را نیملا میگذارد سرجایش. بوی آبگوشت پیچیده در آشپزخانه، منِ یکی را مسحور و بنده خود کردهاست. راستش را بخواهید اگر آبگوشت را روی قبرم هم بگذارند، بلند میشوم مینشینم، خاکها را می تکانم و آبگوشت را میخورم بعد دوباره میخوابم؛ چه رسد به چند بچه شیطون که دارند در محوطه زمین چمن خانه کودک، بازی میکنند و موقع ناهار، آبگوشت میخورند.
چرا آموزش به کودکان افغانستانی راحت تر از بچه های مراجعه کننده ایرانی به خانه کودک شوش است؟
صدای راه رفتن دوتاشان را روی سقف ایرانیتی در ورودی میشنوم. توپشان را شوت کردهاند به بالای سقف و دیوار راست را بالا رفتهاند تا توپ را بیاورند.
خانم مهری با صدای تقریبا بلند میگوید: با اجازه کی رفتین بالا! نگفتین از سقف پرت بشین و خدای ناکرده اتفاق بدی برایتان بیفته؟
فایده ای ندارد این نصیحتها. بچهها بخواهند کاری انجام دهند، انجام میدهند.
هر چه هست غریو شادیهای کودکانه کودکان کار است. کودکانی که در طفولیت مجبورند بزرگ شوند و الان هم موقعیتی برایشان پیش آمدهاست که فارغ از آدامسها و دستمال کاغذیهایی که توی کیفهایشان برای فروش دارند، کمی بازی میکنند و بعد میروند پی گرفتاریشان.
دخترکی حدود ۱۳ ساله با دو خواهر کوچکش کنار زمین چمن نشستهاست. میگوید فعلا به مدرسه نمیرود. میپرسم؛ چرا؟ جواب میدهد: به خاطر اوراقم.
بعد میفهمم که تبعه افغانستان است اما چنان فارسی را با لهجه خودمان صحبت میکند که اصلا نمیفهمم خارجی است.
خانم مهری میگوید: این بچهها در تهران متولد شدهاند و هر جا که متولد شوند به احتمال بسیار زیاد لهجه همان جا را میگیرند و اصلا نمیشود تشخیص داد که اهل کجا هستند مگر اینکه درباره خودشان بگویند.
در خانه کودک شوش اجازه ندارم با بچه ها به گفت و گو بنشینم. من که مددکار نیستم. ضمن اینکه با آنان گفت و گو کنم که چه شود؟ معلوم نیست بلوف میزنند یا حقیقت را میگویند.
در راهرو خانه کودک دو کلاس درس هم دایر است در یکی از کلاسها خانم معلمی و در دیگری یک معلم آقا دارند به بچه ها درس میدهند.
فقط میتوانم با نامجو مدیر خانه کودک شوش دقایقی گفت وگو کنم. وی فعال حوزه کودک است که چند سالی سابقه کار در شهرری برای بچه های بلوچ و پاکستانی را در کارنامه کاری خود دارد. او میگوید: گاهی اوقات کلاس تقویتی نیز برای بچه ها میگذاریم یعنی عدهای از بچه ها به مدرسه دولتی میروند اما اگر در درسی ضعیف باشند برای آنان کلاس میگذاریم.
او بیشتر بچه های مراجعه کننده به خانه کودک شوش را تبعه افغانستان میداند که نصفشان مشکل اوراق هویتی دارند.
هر چند بچههای ایرانی، کمتر از بچههای افغانستانی در این خانه، رفت و آمد دارند اما نامجو به نکتهای اشاره میکند که جای تامل دارد و آن اینکه از نظر او کار کردن و آموزش با بچههای افغانستانی به مراتب راحتتر از بچههای ایرانی است!
واقعا چرا؟
چرا آموزش به کودکان افغانستانی راحتتر از بچههای مراجعهکننده ایرانی به خانه کودک شوش است؟ بهترین سوال را پرسیدید.
نامجو درباره این سوال به یکی از علل آن اشاره میکند که به نظر علتی مهم به شمار میآید. شاید درصد کمی از کودکان مراجعهکننده یا زیرپوشش خانه کودک شوش، ایرانی باشند مثلا حدود ۱۰ درصد، اما اکثر این بچهها از خانوادههایی هستند که در اصطلاح به آنان «فیوج»، «غربتی» یا «کولی» میگویند.
او میگوید: کودکان فیوج در خانوادههایی، جامعهپذیر شدهاند که در پی تحرک عمودی در زندگی یا همان ارتقای جایگاه اجتماعی و اقتصادی نیستند.
وی از کودکان خانوادههای غربتی یا فیوج به عنوان «کودکان شیطونتر» نام میبرد. یعنی کودکانی که جنب و جوش بیشتری در مقایسه با بچههای دیگر مثل کودکان افغانستانی دارند و نسبت به تغییرات واکنش مثبتی نشان نمیدهند، البته سرکشی بیشتری هم دارند. این درحالی است که تغییرات از جمله آموزش و مشاهده نتایج آموزشی را در کودکان افغانستانی، راحت تر مشاهده میشود.
از نظر نامجو شاید یکی از علل نمود بیشتر نتایج تغییرات مثبت در کودکان افغانستانی نسبت به فیوج، علاقهمندی و گرایش افغانها به ارتقای جایگاه باشد؛ در حالی که فیوج به نظر میرسد تمایلی به تغییرات و نیز بهبود زندگی در آینده ندارند و همان شغل خانوادگی خود را دنبال میکنند.
این کودکان ایرانی، کسانی هستند که بیشترشان حتی اوراق هویتی هم ندارند و به قول نامجو، شاید اصلا برایشان مهم نباشد که شناسنامه داشته یا نداشته باشند. این در حالی است که بچههای افغانستانی نوعی امید به آینده دارند. دلشان میخواهد از فقری که الان دارند رها شوند و به همین علت با امید بیشتری درس میخوانند و به آموزش ها واکنش مثبت نشان میدهند.
فیوج چه کسانی هستند؟
یادم میآید در سفری به یکی از شهرها به محلهای به نام «لوطیآباد» سر زدم که در آن لوطیها سکنی داشتند. اهالی آن شهر به فیوج یا غربتیها، لوطی میگویند که کارشان در بیشتر مواقع نوازندگی یا مطربی است.
لوطیهای این شهر مثل سایر کولیها یا غربتیهای کشور از نظر پایگاه اجتماعی در مرتبهای پایینتر قرار دارند. نه کسی با آنان مراودهای دارد نه کاری به آنها میدهد، نه دختری میگیرد و نه دختری به آنان میدهد. اینان جامعهای کاملا منزوی به شمار میآیند، این افراد در حالی که در شهر زندگی میکنند اما انگار در شهر نیستند.
در روایات تاریخی آمده است هر وقت جنگ میشد، لوطیها یا همان کولیها، پشت سر لشکر راه می افتادند تا به جنگجویان در مواقع فراغت، خدمات ارایه دهند. آن زمان ها رامشگری یا همان مطربی شغلی فرودست بود. امروز هم احتمالا همین است.
مجتبی ترکارانی – جامعه شناس - که در این بازدید حضور داشت به فرضیهای تاریخی از خاستگاه لوطی این شهر اشاره کرده و اظهارداشتهبود: گفته میشود نادرشاه افشار، لوطیها را از هند آورد برای خدماتی مثل مطربی، سلمانی و اموری دیگر. لوطیها در همین خاک ماندند اما از نظر پایگاه اقتصادی و اجتماعی نگاه خاصی به آنان می شد.
هر چه هست کولیها در خیلی از نقاط کشور به سر میبرند اما هر منطقه به کولی ها، نامی نهادهاست. مردم تهران به کولیها، فیوج میگویند. محلهشان هم تقریبا معلوم و در این دنیای مدرن که کمتر کسی به اصل و نسب ۴۰۰ ، ۵۰۰ ساله فکر میکند باز هم وقتی رگ و ریشه کسی به فیوج باز میگردد انگار مردم یک جور دیگر به او نگاه میکنند.
امیر، یکی از همین کولیهاست که در تهران بنگاه املاک دارد. او پیشتر فامیلیاش هم فیوج بود اما بعد فامیلی دیگری برگزید. امیر هر چند امروز برای خود پایگاهی بهتر از قبل ساختهاست اما میگوید: متاسفانه خیلیها فیوجها را مجرم میپندارند.
امیر با وجود ظاهر موقر و محترمی که دارد به خواستگاری هر کس که میرفت تا میفهمیدند اصل و نسبش چیست، دست رد به سینه اش میزدند تا اینکه با دختری از خودشان ازدواج کرد.
به هر حال لوطیها هنوز نتوانستهاند در جامعه ایرانی جماعت ادغام شوند و به قول جامعه شناسها «پذیرش اجتماعی» داشتهباشند. به همین علت این هموطنان همیشه یک زندگیای در حاشیه شهر و در انزوا داشتهاند.
نوازندگی، دستفروشی، کفبینی و فال و شاید هم کف زنی شغل بیشتر فیوج و غربتیها در تهران است اما انگار نمیخواهند از این موقعیت تکانی بخورند و ارتقایی یابند به همین علت است که نامجو اظهار میدارد: کار با کودکان فیوج و آموزش به آنان سختتر است.
وی ادامه میدهد: اینکه کار با بچههای فیوج یا غربتی سختتر است و حتی از کمک های مددکار هم استفاده نمیکنند، دلیل نمیشود که ناامید شویم و آنان را رها کنیم بلکه باید روی این قوم هم کار فرهنگی انجام داد و به تدریج آنان را برای تلاش جهت ساختن آیندهای بهتر آماده کرد. او اعتیاد والدین و نیز نبود اوراق هویتی را از جمله مشکلات بچه های فیوج بر میشمارد.
این در حالی است که نامجو وقتی از مشکلات بچههای افغانستانی در محله دروازه غار و شوش سخن میگوید مشکل کار برای والدین آنان را مشکل مهم بچه های افغانستانی بیان میکند. به گفته این فعال حوزه کودک، اعتیاد برای این بچه ها (تبعه افغانستان) و خانوادههایشان به اندازه مساله کار، یک مشکل نیست و شاید بتوان گفت که حدود ۱۰ درصد کودکان افغانستانی مشکل اعتیاد در خانواده را دارند.
نامجو، فعال حوزه کودک: وقتی بچه یا همان کودک کار، چیزی یاد می گیرد و میتواند از آن به عنوان حرفه استفاده کند بیشتر مواقع از او سوءاستفاده میکنند. مثلا خانواده او، این بار به جای اینکه بچه را به خیابان برای کار بفرستند، او را خانه نشین می کنند تا به اجبار برای آنان کار کند. در واقع ما، دوباره تغییری در روند بهبود وضعیت کودک کار نمیبینیم.
پارادوکس آموزش مهارت به کودکان کار
یک عمر فکر میکردم باید به کودکان کار، مهارتهایی مثل چرم دوزی، حصیربافی، عروسکسازی و چیزهای دیگر آموخت تا به جای روی آوردن به شغلهای کاذبی مثل دستفروشی، مولد باشند و از کار دست خودشان، نان در بیاورند.
البته اینکه هر کسی باید مهارتی در زندگی فراگیرد چیز خوبی است اما اینکه کودکان کار مهارتی داشته باشند جای تامل دارد. این جای تامل را مدیر خانه کودک شوش گوشزد و آن را یک نوع پارادوکس (تناقض)بیان میکند. یعنی از یک طرف، مطلوب است تا همه از جمله کودک کار، مهارتی بیاموزد و از طرف دیگر امکان سوءاستفاده از آنان وجود دارد.
نامجو این مطلب را تلاش میکند بازتر کند تا حداقل برای من قابل فهم باشد. عجیب است که تا به حال دلم میخواست به کودکان کار، چیزی یاد بدهم اما الان مجبورم دست نگاه دارم؛ چون مدیر خانه کودک شوش میگوید: وقتی بچه یا همان کودک کار، چیزی یاد میگیرد و میتواند از آن به عنوان حرفه استفاده کند بیشتر مواقع از او سوءاستفاده میکنند. مثلا خانواده او، این بار به جای اینکه بچه را به خیابان برای کار بفرستد او را خانه نشین میکند تا به اجبار کار کند. در واقع ما، دوباره تغییری در روند بهبود وضعیت کودک کار نمیبینیم.
صحبتهای این فعال حوزه کودکان این نتیجهگیری اخلاقی را دارد که اگر میخواهیم درباره آموزش کودکان کار فعالیت کنیم بهتر است رویه را تغییر دهیم.
از نظر نامجو باید کمی صبر کرد و مهارت را از ۱۵ ، ۱۶ سالگی به بعد به کودک یاد داد تا کمتر احتمال سوءاستفاده از او در پستوی خانه یا کارگاه وجود داشتهباشد. البته منظور نامجو این نیست که بهتر است کودک در خیابان به سر ببرد بلکه او نیز مثل تمام فعالان حوزه کودک با کار کودکان در هر شرایطی مخالف است. فقط منظور او این است که اگر بخواهیم مهارتی را به کودک کار بیاموزیم باید بسیار مواظب باشیم تا مبادا از او بابت این مهارت، سوء استفاده دیگری شود.
روی خط قرمز بودن آموزش مهارت به کودکان کار دلیل بر این نمیشود که به آموزش وقعی ننهاد، اتفاقا مدیر خانه کودک شوش میگوید که اولویتشان در این منطقه از تهران آموزش است. او خانه کودک شوش را در واقع مرکز کاهش آسیبی میداند که با اولویت آموزش فعالیت دارد. او امیدوار است کودکان ایرانی مراجعه کننده به این مرکز نیز مثل کودکان افغانستانی با انگیزه بیشتری درس بخوانند و ترک تحصیل نکنند.
به گفته او هر چند در این مرکز ۸۰ کودک، زیر پوشش مددکاری و آموزش قرار دارند اما خانواده های آنان نیز از نظر، دور نیستند که شمار آنان با خانواده ها ۳۰۰ تن میشود. در این مرکز هفت مشاور به بچهها و موارد خاص، مشاوره میدهند.
وقتی میخواهم از خانه کودک شوش بیرون بیایم دختری بسیار جوان را میبینم که دست کودکی نوپا را گرفتهاست و کودک، تاتیتاتی کنان راه میرود. سلام و احوالپرسی بین دختر و مسئولان خانه کودک رد و بدل میشود. نمیدانم آن دختر، مادر کودک است یا خواهر او که مسئولان شِق اول را پاسخ میدهند؛ یعنی دخترک، مادر کودک نوپاست. بالاخره کودک همسری نیز هنوز هست.
عجب خانهای است این خانه کودک شوش و عجب تجربهای وقتی یک بار هم شده بچهای زحمتکش را میبینی که کودکی نمیکند و به فکر معاش است اما فراغتی مییابد تا برای لحظاتی هر چندکم در این خانه شادی کند. این شلوغی را دوست دارم چون میدانم که حق کودک کار است تا غریو شادیش مثل تمام بچهها به آسمان برود.
خانه کودک شوش را ترک میکنم، فقط عجیب است که عمری درباره کودک کار چه فکرها میکردم که بعضی از آنها اشتباه از آب درآمد. مثلا وقتی فکر میکردم باید به بچه فن یا هنر یا مهارتی یاد بدهم و بعد فهمیدم که باید دست نگاه داشت. یا وقتی که فکر میکردم بچهها شبیه هم هستند اما بعد دیدم که چقدر با هم تفاوت دارند. چقدر بین کودک ایرانی و افغانستانی فرق است و چقدر باید روی تغییرات فرهنگی برای کودک ایرانی تلاش کرد و اینکه چقدر واقعیات متفاوتی در خانه کودک شوش وجود دارد.
درست است فرقها هست، درست است که این واقعیات وجود دارد اما هر چه هست یک کودک باید کودکی کند و به فکر معاش نباشد که اگر این باشد به قول خواجه حافظ شیرازی «کارم زدور چرخ به سامان نمیرسد».
بیرون خانه کودک شوش، تاکسی رسیده و از چشم های راننده معلوم است که او هم در پیچ و خم کوچهها نتوانسته است به راحتی این مکان را بیابد. معلوم است که دارد ته دلش برای من صلوات میفرستد.
پیروز حناچی شهردار تهران اخیرا گفتهاست: براساس دادههای مرکز مطالعات راهبردی وزارت کار از حدود ۹ میلیون کودک ۱۰ تا ۱۷ سال ۴۰۹ هزار کودک فعال در عرصه کار یا در جست و جوی کار در کشور شناسایی شدهاند که ارتباط مستقیمی با فقر در خانواده دارد.
شوش و دروازه غار در منطقه ۱۲ شهرداری تهران است.
همزیستی نیوز - طی سالهای اخیر «کولبری» به یکی از مسائل مهم کشور تبدیل شده و مسوولان تلاش دارند تا با قانونمند کردن واردات کالا توسط مرزنشینان، ضمن کاهش پیامدهای منفی این پدیده آن را به فرصتی برای تقویت اقتصادی مردم محروم مرزنشین تبدیل کنند.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، چند سالی است که بحث بر سر پدیده «کولبری» در کشور گسترش یافته است و صاحبنظران و کارشناسان، درباره آن به مثابه یک آسیب و مسئله اجتماعی سخن میگویند. پرسش این است که کولبری چیست و چه ارتباطی با مفاهیمی همچون «پیلهوری» و «ته لنجی» دارد؟
از کولبری تا پیلهوری، تجارت مرزی در ایران
زمانی که برای اولین بار در ایران قوانین مربوط به صادرات و واردات تصویب شد، با توجه به نیاز به تامین کالاهای مورد نیاز و همچنین وجود هنجاری به نام خرید هدیه و سوغاتی از سوی مسافران، مرزنشینان کشور برای ورود مقدار محدود و معینی از کالا، از معافیتهای گمرکی برخوردار شدند. دلیل این بود که آنها به خاطر برخی پیوندهای خانوادگی و قومی با ساکنان مرزنشین کشورهای همسایه، بیش از سایر شهروندان از مرز تردد و برای تامین برخی از نیازهای خود، کالاهایی را در دو سوی مرز جابجا میکردند.
معافیتهای مصوب برای این گروه، به ویژه برای حمایت از طبقات محروم مرزنشین به تصویب رسید تا مرزنشینان بتوانند بدون پرداخت عوارض گمرکی، کالاها را با بهای نازلتری، جهت تامین معاش خود خریداری کنند. قوانین مربوط به این معافیتها نیز به صورت مداوم و توسط دولتهای مختلف، مورد تایید قرار گرفته، هرچند نوع کالای وارداتی مجاز توسط مرزنشینان و میزان آن، براساس سیاستهای دولتها، کتغیر است. داشته است.
مرزنشینان، در طی دهههای گذشته، همواره از معافیتهایی برای ورود برخی کالاها برخوردار بودهاند، اما میزان و نوع معافیتها، براساس سیاست دولتها، متغییر بوده است.
طبق قوانین کشور و در دورههای مختلف، مرزنشینان میتوانستند کالاهای مورد نیاز خود و خانواده خود را که ورود آن به کشور آزاد بود را با رعایت قوانین و مقررات مشخص و تا سقف معین، بدون پرداخت گمرکات و برخی تشریفات آن، همچون ثبت سفارش به کشور وارد کنند. سقف و میزان واردات کالا توسط مرزنشینان، براساس «قانون مقررات صادرات و واردات» که هر از چندگاه یکبار اصلاح میگردد، تعیین میشود.
نکته قابل توجه آن است که در طول زمان، بسیاری از مرزنشینان به این نتیجه رسیدهاند که از نظر مالی، به سود آنان است کالاهایی را که براساس معافیتهای گمرکی ویژه خود، وارد کشور میکنند را در بازار آزاد به فروش برسانند، زیرا که این کار برای آنان سود بیشتری به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر نیز دولتها این نکته را دریافتهاند که وجود این معافیتهای گمرکی و فروش کالای وارد شده توسط مرزنشینان، میتواند به افزایش درآمد آنان بیانجامد و باعث بهبود سطح زندگی این گروه از شهروندان شود. در نتیجه، در طی دهههای گذشته، ورود کالا توسط مرزنشینان و فروش آنها در بازارهای اغلب محلی، رونق یافتهاند و دولتها نیز تلاش کردهاند تا با تداوم این معافیتها به رونق بازار در مناطق مرزی کمک نمایند.
در نتیجه معافیتهای قانونی که ذکر آن به میان آمد، مرزنشینان، شرایط متفاوتی برای واردات کالا به کشور، نسبت به سایر شهروندان داشتهاند. از همین رو در عرف عامیانه، اصطلاحاتی برای مرزنشینانی و کالایی که به کشور وارد میکنند، باب شده است. اگر کالایی توسط ملوانان مرزنشینو از طریق دریا به کشور وارد شود، به آن کالا، «ته لنجی» میگویند. در واقع ته لنجی، به کالایی گفته میشود که براساس سهمیه اختصاصی ملوانان ایرانی مجوز ورود به کشور پیدا میکند. همچنین قانونگذاران برای مرزنشینانی که به صورت قانونی و براساس معافیتهای ویژه، کالایی را وارد کشور میکنند، عنوان «پیلهور» را برگزیدهاند و برای ورود کالا توسط آنان، «پیلهوری» گفته میشود. از آن رو که برخی از شهروندان مناطق مرزی نیز به صورت قانونی یا غیرقانونی، اقدام به انتقال سوخت تولید داخل، به خارج از کشور کرده و آن را به فروش میرسانند، کارشناسان، از واژه «سوختبری» نیز به برای تعریف خروج نوع خاصی از کالا یعنی سوخت، به خارج از مرزهای کشور،به صورت قانونی یا غیرقانونی توسط مرزنشینان، یاد میکنند. همانطور که از این تعریف پیدا است، سوختبری، شکلی از صادرات کالا است، در حالی که کولبری و پیلهوری، بر نوعی از واردات کالا اطلاق میشود.
تعریف مفهوم «کولبری» نیز متاثر از همین قوانین است. در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی آمده است: «کولبری اصطلاحی محلی است که عمدتاً به افرادی اطلاق میشود که از مناطق صعبالعبور مرزی، کالا را به داخل شهرها و روستاهای مرزی انتقال میدهند و در این مسیر با مخاطرات بسیاری برای امرار معاش روزانه مواجه هستند». یکی از محققان نیز در تعریف دیگری از کولبری چنین مینویسد: «کولبران کالاهای مورد نظر بازارچههای مرزی را که طبق تعریف دولت مرکزی قاچاق محسوب میشود بر روی پشت حمل کرده از مناطق صعب العبور مرزی به داخل شهرها و روستاهای مرزی انتقال میدهند». بدین ترتیب برخی از پیلهوران، کالای خود را به صورت قانونی و بر شانههای خود حمل کرده و وارد کشور میکنند، اما ممکن است برخی دیگر از کولبران، دارای حق پیلهوری نباشند و بر مبنای قانون، کالایی که توسط آنان حمل میشود، قاچاق محسوب شود. بر اساس همین تعاریف، میتوان اینطور نتیجه گرفت که افرادی که با تکیه بر توان جسمانی خود یا با کمک چارپایان، مقدار محدودی از کالا را به صورت قانونی یا غیرقانونی، وارد کشور میکنند، کولبر نامیده میشوند.
پیلهوری و دشواری تصمیم درباره آن
طی سالیان گذشته، بحث بر سر کولبران و پیلهوران در میان مسوولان و کارشناسان ادامه داشته است. از یک سو، کالای وارد شده به صورت پیلهوری یا کولبری، حاشیه سود بسیار بالایی دارد. این نوع از واردات کالا، نیازمند پرداخت برخی حقوق گمرکی و طی مراحل تشریفات ورود کالا نیست، بدین ترتیب بهایی بسیار کمتر از نرخ بازار خواهد داشت. دولتها نیز برای مدیریت میزان و شکل واردات و فروش کالاهایی که به صورت «ته لنجی» یا پیلهوری وارد کشور میشود، تصمیم گرفتهاند تا تعاونیهایی را با مشارکت شهروندان مرزنشین تشکیل دهند و بازارچههایی مرزی را نیز برای خرید و فروش کالای پیلهوران احداث کنند. اما به نظر میرسد حاشیه سود بالای این تجارت باعث شده است تا پای غیرمرزنشینان نیز به آن باز شود و در نتیجه، بسیاری از افراد از این طریق سود سرشاری کسب کنند.این در حالی است که هدف قانونگذار از تصویب چنین معافیتهایی آن بوده است که مرزنشینان، بتوانند معاش بهتری در زندگی خود داشته باشند و جریان اقتصادی کشور نیز دچار مشکل نشود.
علیرغم تاثیر مثبتی که ممکن است پیلهوری بر معیشت شهروندان بگذارد، اما ناگفته پیدا است که کولبری و سوخت بری با خطرات جسمی و جانی فراوانی همراه هستند. حمل بارهای سنگین بر شانهها بطور حتم باعث فشار بر ستون فقرات و اندامها خواهد شد. کولبران همواره در معرض حوادثی چون سقوط از کوهستان یا سرما زدگی هستند و چه بسا بر اثر این حوادث نیز جان خود را از دست دهند. سوختبری نیز خطرات خاص خود، از جمله احتمال انفجار و آتشسوزی در حین انتقال مواد سوختی را به همراه دارد.
نکته دیگر تعریف پیچیده و دشوار کالای پیلهوری و ته لنجی است. تاکنون در قوانین مصوب «مقررات صادرات و واردات» در سالهای ۱۳۷۲، ۱۳۷۳ و ۱۳۸۴ و همچنین «آیین نامه اجرایی قانون ساماندهی مبادلات مرزی» مصوب سال ۱۳۸۵، تعاریف مربوط به مفاهیمی همچون «مرزنشین»، «پیلهور»، «تهلنجی» و مانند آن چندین بار تغییر کرده و با هربار تغییر قوانین مربوط به این مفاهیم، بر پیچیدگی آنها افزوده شده است. یک بررسی مختصر تاریخی نشان میدهد در حالی که در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، دولتها میزان واردات کالا توسط مرزنشینان را محدود به مقادیر مشخصی از کالاهای اساسی میکردند، در دولت «محمود احمدی نژاد» ناگهان بر میزان و سقف کالای وارداتی مجاز به صورت پیلهوری و ته لنجی افزوده شد. در نتیجه این تغییر، شکل و گستره کولبری و پیلهوری، تغییر کرد و چهره شهرهایی چون «بانه» و «بندرگناوه» برای همیشه عوض شد. این شهرها تبدیل به بازارهای بزرگی برای فروش کالاهایی شدند که به صورت پیلهوری و ته لنجی، وارد کشور میشدند. حجم گسترده ورود کالا به این شیوه و تاثیرات اقتصادی و اجتماعی آن، باعث شد تا دولتهای «یازدهم و دوازدهم» تصمیم به تغییر میزان و حجم کالای وارداتی به صورت ته لنجی و پیلهوری بگیرند و در نتیجه، سیاست کلی نسبت به این پدیده، تغییر کند.
واردات کالا توسط مرزنشینان و تاثیرات آن بر جامعه
واردات کالا توسط مرزنشینان به صورت پیلهوری و کولبری، همواره تبعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی مختلفی داشته است. بسیاری از کارشناسان معتقدند که اشتغال برخی مرزنشینان به شغل کولبری، در شان آنان نیست، اما به نظر میرسد که وجود مشکلاتی همچون نبود اشتغال مناسب جایگزین و حاشیه سود بالای این کار برای برخی افراد باعث شده است تا این پدیده همچنان تداوم داشته باشد. پیلهوری در شکل کولبری آن، امنیت شغلی چندانی ندارد و در عین حال میتواند آسیبهای جسمانی و روانی جدی برای مرزنشینان به دنبال داشته باشد.
کولبران، اگر در زمره پیلهوران قرار نگیرند و بدون داشتن مجوزهای لازم، قصد آن را داشته باشند تا کالایی را وارد کشور کنند، بر طبق قانون، مجرم شناخته خواهند شد و از همین رو است که به دلیل وجود مرزبانان، تلاش میکنند تا با عبور از مناطق کوهستانی و به صورتی غیرقانونی، کالای مذکور را وارد کشور نمایند. برخلاف قاچاقچیان حرفهای و قدرتمند، کولبران تنها قادرند میزان بسیار محدودی از کالا را وارد کشور نمایند، در نتیجه نمیتوان این افراد را با قاچاقچیان مقایسه کرد. همانطور که مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانیهای خود در سال ۱۳۹۵، میفرمایند: «من مرادم از قاچاق، فلان کولبر ضعیف بلوچستانی نیست که حالا میرود آن طرف، یک چیزی را با کول خود برمیدارد و میآورد اینطرف. اینها که چیزی نیست. اینها اهمیتی ندارد. با آنها مبارزه هم نشود، اشکالی ندارد.»
ناگفته پیدا است که پدیده پیلهوری و کولبری، با اقتصاد مناطق مرزنشین گره خورده است و از سوی دیگر، در صورت افزایش میزان کالاهای وارد شده توسط کولبران و پیلهوران، به ویژه در شهرهایی همچون بانه و گناوه و همچنین بازارچههای متعدد مرزی، اقتصاد ملی کشور نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. کارشناسان معتقدند با افزایش میزان واردات کالا به شیوه پیلهوری، اقتصاد مناطق مرزنشین رونق بیشتری پیدا خواهد کرد و مرزنشینان از امتیاز این رونق اقتصادی، بهرهمند میشوند. اما این افزایش میزان ورود، در صورت عدم مدیریت صحیح، میتواند موجب بروز برخی مشکلات در اقتصادی ملی شود و تولید برخی کالاها در داخل کشور را تحت الشعاع خود قرار دهد.
نکته دیگر نیز تبعات امنیتی این پدیده است. در حالی که کولبران ساده، تلاش میکنند تا با تلاش و زحمت فراوان، معیشت خانواده خود را تامین نمایند، برخی نیز ممکن است در پوشش کولبری، اقدام به وارد کردن کالاهای ممنوعه و خطرناک نمایند و بدین ترتیب باعث شوند تا این اقدامات منجر به ایجاد خطرات امنیتی برای کشور شود. از همین رو است که پدیده کولبری تبدیل به یک مسئله پیچیده و چند جانبه برای کشور شده است و دولتمردان تلاش دارند تا ضمن تبدیل کولبری غیرقانونی به پیلهوری قانونی، از تهدیدات ناشی از این آن بکاهند و اجازه دهند تا مرزنشینان از مزیتهای حاصل از پیلهوری، بهرهمند شوند.
منابع:
- کامل دلپسند، پریخان محمدی و مجنون آموسی، مشخصات نویسندگان مقاله بررسی جامعه شناختی زیست جهان اجتماعی کولبران مرزی، ۱۳۹۷
- مجلس شورای اسلامی، طرح ساماندهی معابر مرزی کشور (معابر کولبری و ته لنجی)، ۱۳۹۶
- مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، اظهارنظر کارشناسی درباره طرح ساماندهی عابر مرزی کشور، ۱۳۹۸
- مجلس شورای اسلامی، قانون ساماندهی مبادلات مرزی، ۱۳۸۴
- هیات وزیران، آیین نامه اجرایی قانون ساماندهی مبادلات مرزی، ۱۳۸۵
- هیات وزیران، آیین نامه ساماندهی مبادله در بازارچههای غیررسمی موقت مرزی، ۱۳۹۶
- هیات وزیران، آیین نامه اجرایی قانون مقررات صادرات و واردات، ۱۳۷۲
- هیات وزیران، آیین نامه اجرایی قانون مقررات صادرات و واردات، ۱۳۷۳
همزیستی نیوز - رئیس کل دادگستری گلستان گفت: رسیدگی به پرونده گندم های مفقودی گلستان که به دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اقتصادی ارجاع شده بود، تعیین وقت شد.
به گزارش ایسنا به نقل از دادگستری گلستان، هادی هاشمیان اظهار کرد: این پرونده مربوط به جابجایی و توزیع غیرقانونی بیش از ۹ میلیون کیلوگرم گندم به ارزش بیش از ۱۵ میلیارد تومان است.
وی افزود: شاکی پرونده یعنی اداره غله و خدمات بازرگانی استان مدعیست سرنوشت نه میلیون و ۳۷ هزار و ۹۹۳ کیلوگرم گندمی که این اداره سال ۹۵ به متهمان این پرونده برای نگهداری در کارخانه شان امانت سپرده بود، مشخص نیست.
رئیس کل دادگستری گلستان با اعلام این که نخستین جلسه رسیدگی متهمان این پرونده، ۹ صبح یکشنبه ۱۹ آبان برگزار می شود، تصریح کرد: دادگاه رسیدگی به این پرونده علنی و با حضور خبرنگاران برگزار می شود.
هاشمیان بیان کرد: متهمان این پرونده سه نفرند که دو نفرشان فراری هستند و به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق اخلال در نظام تولید، محاکمه خواهند شد.
این پرونده پس از پرونده معروف به پرهام آزادشهر، دومین پرونده ای است که در دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اقتصادی استان رسیدگی می شود.
همزیستی نیوز - گاهی اوقات احساس خستگی حتی پس از یک خواب خوب شبانه میتواند روز کسالتباری را برای فرد در پی داشته باشد.
به گزارش ایسنا، کمبود خواب در تمامی مواقع علت اصلی احساس خستگی نیست و از وجود بیماریهای نهفته و فاکتورهای دیگر ناشی میشود.
سایت firstpost در مطلبی به برخی از این عوامل اشاره کرده است:
کمخونی/فقر آهن
کمخونی بیماری است که با کاهش سطح هموگلوبین یا گلبولهای قرمز خون همراه است. زنان به دلیل دوران قاعدگی و بارداری بیشتر در معرض این عارضه هستند. کمبود آهن عامل اصلی کمخونی است و میتواند باعث احساس خستگی و ضعف در فرد شود.
آپنه خواب
ابتلا به این عارضه باعث میشود تنفس فرد هنگام خواب برای مدت زمان کوتاهی متوقف شود. قطع تنفس، فشار خون را کاهش داده و فرد را از خواب بیدار میکند. همچنین هنگام نفس کشیدن مجرای تنفسی آنان باریک شده که موجب خُرخُر کردن میشود. افراد مبتلا به آپنه خواب در طول روز احساس خستگی دارند. احتمال ابتلا به آپنه خواب در تمامی افراد وجود دارد اما چاقی میتواند این خطر را افزایش دهد. همچنین مصرف مواد الکلی و استعمال سیگار شرایط را برای این افراد تشدید میکند.
کاهش سطح تیروئید
درصورتیکه غده تیروئید عملکرد مطلوب خود را نداشته باشد فرد احساس خستگی میکند. کمکاری تیروئید موجب افزایش وزن، احساس درد در بدن و خشکی پوست میشود.
استرس یا افسردگی
بدن به استرس واکنش نشان میدهد. در مواقع استرسهای ناگهانی هورمون استرس یا کورتیزول ترشح میشود تا بدن بتواند برای مقابله با آن آماده شود. هرچند، درصورتیکه استرس ادامه پیدا کند تاثیر کورتیزول معکوس میشود و با احساس خستگی و سستی همراه میشود.
سطح بالای کافئین
ممکن است عجیب به نظر آید اما وجود سطح بالایی از کافئین در بدن موجب احساس خستگی و سستی در فرد میشود. کافئین با مسدود کردن برخی کانالها در مغز بدن را هوشیار میسازد. زمانیکه سطح کافئین تحلیل برود مغز با احساس خستگی به این کاهش واکنش نشان میدهد.
همزیستی نیوز - یک تحقیق تصویری درباره تقویم تعطیلات رسمی کشورها در مقطع فعلی - که مجلس طرح تعطیلی سراسری پنجشنبهها را در دستور کار دارد - میتواند به سوءبرداشتها درباره تعطیلات در ایران پاسخ دهد.
به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد با این مقدمه نوشت: ««آخر هفته» در بیش از ۱۰۰ کشور جهان به صورت رسمی - قید در تقویم کشورها - دو روزه است. در این کشورها، مجموع تعطیلات سالانه شامل «تعطیلات مناسبتی» و «تعطیلات آخر هفته»، بیش از ۱۱۰ روز است اما مجموع تعطیلات سالانه در ایران کمتر از ۸۰ روز است. تفاوت ناگفته و مغفول، به اختلاف مجموع روزهای تعطیل محدود نیست، بلکه به «تعطیلات مناسبتی» برمیگردد. در عمده کشورها، تعداد تعطیلات مناسبتی حدود ۱۰ روز در طول سال است اما در ایران، این نوع تعطیلات - مناسبتیها - بیش از ۲۵ روز است. طبق اعلام علی مطهری، نماینده مجلس برخی تعطیلات مناسبتی، ناشی از بدسلیقگی و بیتدبیری است که میتواند حذف شود. پژوهشهای مستقل و رسمی نیز تایید کرده «دوروزه شدن آخر هفته» میتواند منافع متعددی در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. دیروز نتایج یک نظرسنجی عمومی در فضای مجازی درباره «آخرهفته دوروزه» که بیش از سه هزار نفر در آن شرکت کردند، از مطالبه ۸۱ درصدی برای تصویب طرح مجلس خبر داد.
اگر تصاویر تقویم رسمی کشورهای مختلف جهان با یک جستوجوی ساده اینترنتی رصد شود، مسیر بازنگری «تعطیلات رسمی» کشور در مجلس طی روزهای آتی هموار خواهد شد. طرح تعطیلی سراسری پنجشنبهها بعد از تصویب در کمیسیون اصلی مجلس، قرار است این هفته برای بررسی نهایی در صحن به رایگیری نمایندگان گذاشته شود. چند روز پیش یک عضو هیات دولت از اعلام نظر مخالف کابینه خطاب به مجلس درباره تعطیلی پنجشنبهها خبر داد. هر چند این موضعگیری دولت صرفا «اعلام نظر» محسوب میشود و در صورتی که طرح مجلس مبنای کارشناسی داشته باشد - که دارد - دلیلی برای توجه به نظر مخالف وجود ندارد اما در این میان یک برداشت سنتی درباره تعطیلات در تقویم ایران وجود دارد که مجموع تعطیلات کشورمان را خیلی بیشتر از تعطیلات کشورهای مختلف میداند. طی سه سال گذشته تحقیقات و مطالعات متعددی درباره تعطیلات در کشورهای مختلف انجام شد که همگی بر «کمتر بودن مجموع تعطیلات رسمی ایران در مقایسه با غالب کشورها» حکایت داشت. در همه تقویم کشورهای جهان، تعطیلات رسمی از مجموع تعطیلی آخر هفته و تعطیلی مناسبتی تشکیل میشود. در ایران روزهای تعطیل مناسبتی از خیلی از کشورها بیشتر است، اما تعطیلی آخر هفته کشورمان نصف عمده کشورها است و در بسیاری از کشورها تعطیلات مناسبتی بسیار کم، اما تعطیلات دو روزه آخر هفته آنها در مجموع موجب تعطیلات بیشتر این کشورها در طول یک سال است. در ایران با همانندسازی تعطیلات آخر هفته و کم کردن از تعطیلات مناسبتی مانند سایر کشورها میتوان از آثار چندمنظوره این تغییر منتفع شد.
تعطیلات آخر هفته در تقویم رسمی حداقل ۱۰۲ کشور جهان، دو روزه است اما در ایران آخر هفته فقط یک روزه (جمعه) است. اکنون تصاویر تقویم کشورها نیز نشان میدهد: رنگ دو روز آخر هفته آنها یعنی شنبه و یکشنبه، با رنگ بقیه روزها متفاوت است. در این کشورها، رنگ شنبهها کمی متفاوتتر از یکشنبه است چون برخی ادارات خاص دولتی از جمله اداره پست و همچنین بانکها برای ساعاتی از روز شنبه، فعالیت میکنند، اما آخر هفته در این کشورها به شکل رسمی بهصورت دو روزه تعطیل است. تصاویر تقویم ۵ کشور میتواند به رایگیری صحیح درباره مناسبسازی تعطیلات آخر هفته در ایران کمک کند. در ایران میزان تعطیلات سالانه با احتساب تعطیلات مناسبتی و آخر هفتهها حدود ۷۸ روز است که نسبت به سایر کشورها کم است، اگر چه تعطیلات مناسبتی ایران به ۲۶ روز طی یک سال میرسد؛ اما تعطیلی آخر هفته در ایران فقط یک روز است. در مقایسه تعطیلات ایران با سایر کشورها باید کل تعطیلات رسمی اعم از مناسبتی و آخر هفته را در نظر گرفت و تفکیکی میان تعطیلات پایان هفته و مناسبتی قائل نشد.
تعطیلات پایان هفته با توجه به شغل افراد، فرهنگ و مذهب حاکم بر کشورها، متفاوت است. در اغلب کشورهای جهان، روزهای کاری هفته از دوشنبه تا جمعه است و دو روز پایانی هفته یعنی شنبه و یکشنبه به اوقات فراغت و انجام کارهای شخصی اختصاص پیدا میکند. در کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و برخی کشورهای مسلمان جمعه و شنبه دو روز تعطیلی آخر هفته است. بر اساس تحقیقات انجام شده بر روی ۱۱۴ کشور، معدود کشورها فقط یک روز از هفته را بهعنوان تعطیلی رسمی آخر هفته اعلام کردهاند. از این میان دو کشور ایران و جیبوتی فقط در روز جمعه تعطیل هستند و کشورهای اوگاندا، پاکستان، کرهشمالی، مکزیک، هند، هنگکنگ، گینه استوایی، کاستاریکا و کلمبیا هم فقط یک روز تعطیل یعنی روز یکشنبه را در تقویم خود دارند. ۱۰۲ کشور باقیمانده، دو روز تعطیلی هفتگی در تقویم رسمی خود داشتهاند که برای اکثر کشورها، روزهای شنبه و یکشنبه و برای کشورهای مسلمان، روزهای جمعه و شنبه است.
در بسیاری از کشورهای پیشرو در جهان تعطیلات آخر هفته دو روز شنبه و یکشنبه است. در کشورهای کانادا، آمریکا، انگلیس و استرالیا با احتساب روزهای آخر هفته و تعطیلات مناسبتی طی یک سال حدود ۱۱۴ روز تعطیل رسمی هستند. در فرانسه میزان روزهای تعطیل مناسبتی ۱۴ روز است که با احتساب تعطیلات آخر هفته ۱۱۸ روز تعطیلی سالانه ثبت شده است و اسپانیا ۱۵ روز تعطیلی مناسبتی دارد که ۱۱۹ روز طی یک سال تعطیل است. در بعضی از کشورها مانند مالزی، ترکیه، چین و امارات که طی چند سال اخیر در بازار گردشگری رشد چشمگیری داشتند نیز تعطیلات آخر هفته دو روز است که با تعطیلات مناسبتی طی یک سال بالای ۱۱۸ روز تعطیل هستند. میزان تعطیلات آخر هفته در چین ۹۸ روز است و تعطیلات مناسبتی آن حدود ۲۸ روز میباشد که در مجموع به ۱۲۶ روز در طول یک سال میرسد. در تقویم رسمی این کشورها دو روز شنبه و یکشنبه تعطیل رسمی اعلام شده است اما با دو رنگ متفاوت نشان داده شده است. رنگ قرمز در روز یکشنبهها به معنای تعطیلی کامل تمامی بخشهای خصوصی و دولتی آن کشورهاست و رنگ دیگر در شنبهها به معنای تعطیلی مدارس، دانشگاهها، بخشهای خصوصی و غالب ادارات دولتی است. اما بانکها یا برخی ادارات دولتی که وظیفه خدماتدهی مستقیم دارند مانند اداره پست، اداره صدور گواهینامه در روز شنبه با ساعاتی کمتر از ساعات روزهای کاری دیگر کار میکنند.
از جمله عوامل تاثیرگذار بر سیاستهای اتخاذ شده در میزان تعطیلات آخر هفته و در مجموع تعطیلات سالانه در یک کشور، تفاوتهای میان کشورها از نظر موقعیت جغرافیایی و شرایط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حاکم بر هر کشوری است. در سوئد و نروژ یا دیگر سرزمینهای شمالی اروپا به ازای هر سه هفته کار، یک هفته مرخصی برای سفر به دیگر کشورهای اروپایی اختصاص داده میشود. براساس مطالعات انجام شده میزان بهرهوری کشورها با ساعت کار نسبت معکوس دارد و افزایش بهرهوری نیروی کار با افزایش تعطیلات رابطه مستقیمی دارد به این معنی که هرچقدر تعطیلات یک کشوری کمتر باشد بهرهوری نیروی کار آن کشور پایین تر است و متقابلا هرچه بر میزان تعطیلات آخر هفته آن افزوده شود نیروی کار نیز عملکرد بهتر با بهرهوری بیشتری خواهد داشت. همچنین افزایش تعطیلات منظم هفتگی میتواند در برخی موارد از هزینههای اضافی بکاهد و منجر به کاهش آلودگی هوا و تردد کمتر در نواحی پرترافیک روزهای کاری شود. کشورهای دنیا برای افزایش لذت کار کردن و بهره نیروی کار به کاهش ساعت کاری هفتگی روی آوردهاند.
با توجه به اهمیت روز جمعه برای کشورهای مسلمان تمامی کشورهای مسلمان بهجز لبنان و پاکستان روز جمعه را تعطیل رسمی اعلام کردهاند و این دو کشور یکشنبه را بهعنوان تعطیلی آخر هفته به ثبت رساندهاند. پاکستان و ایران تنها کشورهای مسلمانی هستند که فقط یک روز تعطیلی آخر هفته دارند. و دیگر کشورهای مسلمان بهجز لبنان روزهای جمعه و شنبه را بهعنوان تعطیلی آخر هفته برگزیدند. در لبنان روزهای شنبه و یکشنبه تعطیل است. یکی از دلایل انتخاب روز شنبه بهعنوان تعطیلات آخر هفته به جای روز پنجشنبه از منظر اقتصادی و براساس مبادلات و مراودات بینالمللی است که براساس تقویم رسمی جهانی پنجشنبه از روزهای کامل کاری محسوب میشود و یکسانسازی تعطیلات بر حسب مبادلات بینالمللی موجب صرفهجویی در هزینه تعطیلات خواهد شد.