همزیستی قشم - آخر هفته قرار است یک سری کالای قاچاق دیگر را «امحاء» کنند؛ این بار 13 ماشین لوکس خارجی.
به گزارش ایسنا آنچه به عنوان « امحا»ی کالای قاچاق در ایران شناخته شده، برای سالها یادآور مراسم سوزاندن مواد مخدر بود، بعدها مراسم شکستن شیشهها و لهکردن بطریهای مشروبات الکلی هم اضافه شد، تازگی مراسم نابودکردن دیش یا رسیور ماهوارهها هم چیزی شبیه همان گردهمآییهاست.
سال گذشته نمونه دیگری از این مراسم جنجالآفرین شد. اواخر اسفند سال 94، 31 تن میوه از جمله مقدار زیادی پرتقال را سوزاندند، این بار نه تنها به این دلیل که گفته میشد میوهها قاچاق هستند، بلکه به این دلیل که وزارت بهداشت اعلام کرده بود میوهها آلوده هم هستند و نه میتوان آنها را وارد بازار کرد، نه در بازارهای صادراتی به فروش رساند و نه حتی میتوان آنها را به عنوان کود دفن کرد.
در حالی که حجم کل واردات ایران در سال گذشته شمسی، 41 میلیارد و 499 میلیون دلار اعلام شده ، ستاد مبارزه با قاچاق کالا میگوید سال گذشته حداقل 15.5 میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور شده است. بر اساس یک گزارش در سال 94، بالاترین میزان کالای قاچاق وارداتی کشفشده، پوشاک، مواد غذایی، گوشی تلفن همراه، شمش طلا و انواع لوازم خانگی است که کمتر از نیمی از 15.5 میلیارد دلار ارزش کالای قاچاق به ایران را شامل میشود. در کنار این کالاها، لوازم یدکی خودرو، رایانه، تجهیزات پزشکی، چای، پارچه، دارو، کفش، طلا، لوازم آرایش، سیگار، اسباببازی و کالاهای ممنوعه هم وجود دارد. همانطور که از این گزارش مشخص است، سال گذشته خودرو به کشور قاچاق نشده!
قوانین مبارزه با قاچاق مربوط به کشورهایی است که عضو سازمان تجارت جهانی نشدهاند، سایر کشورها از جمله کشورهای اتحادیه اروپا مجاز به تنظیم هیچ نوع تعرفهای بر واردات کالا نیستند، این کشورها تنها میتوانند ملاحظات محیطزیستی در مورد واردات برخی کالاها را به عنوان قانون در مرزهای خودشان اعمال کنند، اما در کشورهایی که عضو سازمان تجارت جهانی نیستند، هنوز بستن تعرفه و حقوق گمرکی روی کالاهای وارداتی و صادراتی، جزء محلهای در آمد دولتها محسوب میشود و با کسانی که از این رویه تخلف کنند برخورد میشود، از جمله در ایران، حکم به امحای این کالاها داده میشود.
«امحاء» یا همان نابودکردن کالاهای قاچاق کشفشده در ایران، طبق آییننامه اجرایی بندهای 55 و 56 قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز مصوب سال 92 انجام میشود . در این مواد آمده است: «ماده 55- فروش کالای قاچاق منوط به رعایت کلیه ضوابط قانونی از جمله ضوابط فنی، ایمنی، بهداشتی و قرنطینهای است.
در صورتی که فروش کالا مطابق ضوابط فوق بلامانع باشد و به تولید و تجارت قانونی و نیاز واقعی بازار لطمه وارد نکند، پس از اخذ مجوز از مراجع ذیربط و نصب رمزینه موضوع ماده (13) این قانون، توسط سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی، فروخته میشود.
آییننامه اجرایی این ماده توسط ستاد تهیه میشود و به تصویب هیئت وزیران میرسد.
تبصره - درباره آن دسته از کالاهای قاچاق که وفق قوانین در اختیار سازمانها و نهادهای دیگر از جمله نهاد مأذون از سوی ولیفقیه قرار دارد مانند کالاهای قاچاق بلاصاحب و صاحب متواری و مجهولالمالک، سازمان یا نهاد مربوط موظف است در فروش اموال مذکور مقررات این قانون را رعایت نماید.
ماده56- صدور یا معدومکردن کالاهای قاچاق مکشوفه که فاقد ضوابط فنی، ایمنی، بهداشتی و قرنطینهای است و کالاهای قاچاق ممنوع، همچنین آن بخش از کالاهای موضوع ماده(54) که فروش آن در کشور به تولید داخلی و تجارت قانونی لطمه میزند برابر آییننامهای است که توسط ستاد تهیه میشود و به تصویب هیئت وزیران میرسد.»
در ماده دوم آییننامه اجرایی این دو ماده از قانون مبارزه با قاچاق آمده است که « کالای قاچاق مکشوفه در صورت امکان به صادرات و با اخذ تضمین لازم به فروش میرسند، در غیر این صورت باید امحاء شوند.»
ماده 3 این آییننامه، فروش کالای قاچاق مکشوفه را به شرط این که به تولید داخلی و تجارت خارجی لطمه وارد نکند، به پیشنهاد وزارتخانه مرتبط و تصویب هیات دولت مجاز میداند.
تنها جایی که در این آییننامه به عنوان «خودرو » اشاره شده، در مورد «فروش ضایعات حاصل از امحای خودروهای قاچاق است»؛ تبصره 25 ماده 10 این آییننامه به « سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی» اجازه میدهد که ضایعات حاصل از امحای موتورسیکلت یا خودروهای قاچاق مکشوفه را بفروشد.
در مورد خودروهای قاچاقی که اخیرا ضبط شده ، دقیقا گفته نشده است که خودروهایی که قرار است آخر هفته امحاء شود چگونه وارد شدهاند؟ چه تعداد از چه مدلها و چه کمپانیهایی هستند، اما «سیدعبدالمجید اجتهادی» مدیرکل مبارزه با قاچاق کالا و ارز سازمان تعزیرات حکومتی تایید کرده است که بنز اس500، پورشه، رنجروور، و بیام و ترکیب این محموله مکشوفه را تشکیل میدهند و «میثم رضایی» رییس انجمن صنفی کارفرمایان و واردکنندگان خودرو هم گفته است که ارزش تقریبی این خودروها حدود 4 میلیون دلار است، به قیمت روز بازار ارز تهران، چیزی در حدود 14 میلیارد تومان، یعنی همان رقمی که واردکننده این خودروها محکوم شده است تا به عنوان جریمه به دولت بپردازد.
همچنین نام این واردکننده خودرو اعلام نشده، دو واردکننده سرشناس خودرو هم در تماس خبرنگار ایسنا گفتهاند که خبر ندارند خودرو ها توسط چه کسانی وارد شده و « احتمالا پیدا کردن اسم و آدرس چنین شخصی غیرممکن است.»
به نظر میآید راه انتقاد از این موضوع بسته است، حالا اگر کسی بگوید چرا به جای صادرکردن کالای کشفشده که اختیار آن در قانون آمده است، از عواید این کار صرف نظر شده و تصمیم به نابودی این خودروها گرفته شده، دولت میتواند بگوید که جریمه وضعشده برای فرد خاطی ( که معلوم نیست چرا نام او اعلام نشده) به اندازه پول خودروهای نابودشده است، و از این نظر ضرری متوجه منافع عمومی نیست، به غیر از این که معلوم نیست قاچاقچی گرفتارشده اصلا میتواند این پول را به دولت پرداخت کند؟ یا اگر توان مالیاش را داشته باشد میخواهد این کار را انجام دهد یا ترجیح میدهد از راههای دیگری مثلا از کشور خارج شود و همه چیز را به دست فراموشی بسپارد!
اما در مورد این که چرا نمیشود این خودروها را در بازارهای خارجی فروخت، مسوولان قبلا گفته بودند که هزینههای صادراتی خودروها از قیمت خود آنها بیشتر خواهد بود و به همین دلیل فروش در بازار خارجی عملی نیست، اما سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، «قاسم خورشیدی»، در مورد علت برنامهریزی برای فروش این خودروها گفته است: « راهی برای صادرات ایمن این خودروها وجود ندارد.» او البته بدون توضیح این که «صادرات ایمن» به چه معنی است گفته است کسی که بخواهد در کشورهای همسایه یکی از این خودرو ها را بخرد به نمایندگی مراجعه میکند و خودرو را با ضمانتنامه میخرد و این دلیل دیگری برای عملینبودن فروش خودروها در بازار خارجی است، به نظر میآید آقای خورشیدی فراموش کرده است که خودروهایی که به عنوان قاچاق ضبط شدهاند هم نمیتوانند از تولیدکننده قاچاق خریداری شده باشند و قاعدتا باید در کشورهایی که تولیدکننده آنها دفتر نمایندگی دارد، ارائه خدمات برای آنها هم صورت بگیرد.
خورشیدی همچنین گفته است یکی از دلایل دیگری که امکان فروش داخلی این خودروها را از سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی سلب میکند این است که کمپانیهای سازنده این خودروها در ایران دفتر نمایندگی ندارند و در صورت فروش داخلی این خودروها، حق مصرفکننده زایل خواهد شد. « براساس قانون حمایت از مصرفکننده کالای وارداتی در صورتی می تواند وارد شود که از طریق نمایندگی بوده و نمایندگی پس از فروش داشته باشد.»
این اظهارات آقای خورشیدی در حالی بیان شده که بنز و بیامو در ایران زیر نامهای «پرشیا خودرو» و شرکت «ستاره ایران» نمایندگی رسمی دارند، و پورشه هم تا همین چند ماه پیش نمایندگی رسمی فعالی در ایران داشته است که به دستور وزارت صنعت فعلا تعطیل است.
در شبکههای اجتماعی در مورد این خبر غوغا به پا شده است؛ عدهای با یادآوری این که امحای این خودروها تجویز قانون است از ربط دادن این مساله به بیانات مقام معظم رهبری در مورد خودروهای لوکس، توسط برخی خبرگزاریها انتقاد کردهاند، اما بیش از این، خیلیها فکر میکنند تصمیم برای امحای این خودروها عاقلانه نیست.
سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی همانطور که در قانون به آن اشاره شده میتواند راههایی برای فروش این خودروها پیدا کند، امکان برگزاری مزایده فروش این خودروها برای خارجیها، یا در مناطق آزاد تجاری، یکی از راههاست، همچنین خلاف گفته سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، هنوز کشورهایی هستند که پورشه، بیام و و بنز در آنها نمایندگی نداشته باشند و اتفاقا در همسایگی ما هم باشند؛ بنابراین میتوان در کشورهای همسایهای به جز کشورهای جنوب خلیخ فارس به دنبال مشتری برای این خودروهای گرانقیمت بود و برای حمل و نقل آنها هم مناقصه برگزار کرد تا هزینهها هرچه کمتر شود و کسی متمحل ضرر نشود!
درست است که خلاف گفته آقای خورشیدی، خودرو تقریبا در تمام دنیا، کالای مصرفی محسوب میشود و نه سرمایهای، اما فعلا، این خودروهای ضبط شده، میتواند برای خیلی دردهای معطل پول در دستگاه اجرایی کشور، حکم سرمایهای را داشته باشد که باید از بهترین راه به آن دست یافت. بعید است که بهترین راه فروش ضایعات آهنی چنین خودروهایی باشد.
ایسنا - فاطمه کریمخان
همزیستی نیوز - چای یکی از نوشیدنی های پرطرفدار در بین ایرانی هاست که مصرف آن قاعده و اصول خاصی دارد که خیلی ها از آن بی خبرند.
زهرا یعقوب نژاد روز چهارشنبه درگفت و گوی اختصاصی با ایرنا افزود: این آمار نشان می دهد که دردولت تدبیر وامید واگذاری مسئولیت های اداری به بانوان در همسنجی با دولت های قبل نزدیک به دوبرابر افزایش یافته و موجب دلگرمی وتلاش هرچه بیشتر بانوان و رفع مسائل ومشکلات آنان نیز می شود.
وی ادامه داد: سیاست کلان دولت تدبیر و امید در حوزه زنان، برقراری عدالت جنسیتی در تمامی حوزه ها از جمله اشتغال، مدیریت زنان و خانواده و مشارکت های اجتماعی است.
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری هرمزگان اظهارکرد: عدالت جنسیتی در واقع رعایت تناسب زنان و مردان در دسترسی به همه امکانات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که باید به معنای واقعی در جامعه اجرایی شود و حضور مساوی بانوان در جامعه ضروری است ، لازم است این موضوع در سطح استان و کشور نیز نهادینه شود.
یعقوب نژاد ، محورهای اولویتی دفتر بانوان را خانواده ، سلامت جامعه زنان، اشتغال و کاهش آسیب های اجتماعی امور بانوان ذکر کرد و گفت: برای حل مشکلات باید از درون خانواده ها شروع کرد چرا که اگر تنش ها و مسائل در خانواده برطرف شود منجر به سلامت زنان ، اشتغال و کاهش آسیب های اجتماعی می شود.
وی اضافه کرد: حوزه زنان با مشکلات و آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد ، خشونت های خانوادگی، فرار دختران و طلاق دست و پنجه نرم می کند، اما آمار استان هرمزگان نسبت به سایر استان ها تهدید کننده و خطرآفرین نیست.
همزیستی نیوز - زنگهای ظروف پلاستیکی برای سرطان بهصدا در میآیند.
مهندس «آرمین روشن قیاس» کارشناس صنایع پلیمر در گفتوگو با خبرنگار ایسنا مرکز گیلان در خصوص تأثیر ظروف پلاستیکی در سلامت انسان گفت: امروزه بهعلت رشد روزافزون زندگی شهری و کمبود وقت در برآوردن نیازهای روزمره تقاضا برای استفاده از ظروف یکبار مصرف پلاستیکی به خاطر مواردی از جمله قیمت پائین و دسترسی سریع به آن جزئی از زندگی روزانه مردم شده است.
وی افزود: برای مثال استفاده از این ظروف سالهاست که بر سر سفرههای مهمانی، جشن و مسافرتها همراه مردم است.
روشن قیاس ادامه داد: طبق آماری که در سایت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی آمده است، ایران جزو 10 کشور اول در زمینه مصرف ظروف پلاستیکی است و این درحالی است که در گزارش خبرگزاری سرویس محیطزیست ایسنا سالانه بیش از 2 میلیون تن مواد پلاستیکی بهویژه ظروف پلاستیکی یک بارمصرف، مصرف میشود.
این کارشناس پلیمر با اشاره به اینکه این آمار زنگ خطر را در ابتدا برای سلامت خود ما و پس از آن برای محیطزیست به صدا در آورده است، خاطر نشان کرد: پایه سازنده ظروف یکبار مصرف آنها مواد پلیمری است.
وی تصریح کرد: استفاده نادرست از این مواد میتواند سلامت مردم را به خطر بیندازد. این مواد در زمان تماس با حرارت بهویژه گرمای مواد غذایی یک آستانه تحمل دمایی دارند و اگر از حد استاندارد بیشتر باشد، باعث آزاد شدن مواد آلی و ترکیبات شیمیایی بهخاطر افزودنیهای موجود در این پلاستیکها میشود که با اضافه شدن این ترکیبات به مواد غذایی پس از مصرف وارد بافتهای بدن شده و از آن جایی که بیماریهای ناشی از این ظروف دیر تشخیص داده میشوند و حتی در صورت تشخیص بهراحتی درمانپذیر نیستند.
روشن قیاس افزود: بهعنوان مثال ظروفی که با ماده پلاستیکی پلیاستایرن ساخته شدهاند، توانایی تحمل دمایی آن تا 65 درجه سانتیگراد است و ایرن نوعی پلاستیک شفاف و شکننده بوده و با شعله تولید دود میکند. از این ظروف بیشتر برای مواد نوشیدنی پلی است اسیدی و چرب مانند نوشابه و کاکائو استفاده میشود.
وی ادامه داد: نوعی پلاستیک مات و غیرشکننده هم وجود دارند که با شعله آبی و زرد میسوزند و هنگام سوختن چکه میکنند. از این ظروف برای نگهداری انواع روغنها، لبنیات و موادی از این دست استفاده میشود.
این کارشناس پلیمر استان با بیان اینکه افزایش دما بیش از این مقدار مواد شیمیایی موجود در آن را آزاد کرده که بسیار مضر و خطرآفرین است حال آنکه بسیاری از مردم غذاهای گرم خود را در این ظروف نگهداری میکنند، خاطرنشان کرد: به طورکلی میتوان گفت براساس عقیده بسیاری از کارشناسان، پزشکان و محققان حوزه تغذیه علت نامناسب بودن ظروف یکبار مصرف پلاستیکی ناتوانی در تحمل دمایی و مقاومت پائین آن که باعث ایجاد واکنشهای شیمیایی بوده و با آزاد کردن گازهای سمی و مخلوط شدن این گازها با مواد غذایی که بسیار خطرناک بوده خطر ابتلا به انواعی از بیماریها از جمله سرطان را در مردم افزایش میدهد.
روشن قیاس ادامه داد: با توجه به این مشکلات در دهه 80 میلادی کشورهای اروپایی و آمریکا بر آن شدند تا تحقیقاتی در این زمینه انجام داده و مواد دیگری را جایگزین این مواد شیمیایی کنند و از آن زمان بود که تحقیقات بر روی مواد پلیمری گیاهی که امروزه با نام ظروف یکبار مصرف گیاهی سبز میشناسیم آغاز شد.
وی گفت: آمریکا بهعنوان نخستین تولیدکننده این مواد است و پس از آن در سالهای 2003 تا 2004 کشورهای آلمان، ایتالیا و انگلستان هم توانستند وارد این عرصه شوند.
وی تصریح کرد: پایه سازنده این ظروف گیاهی نشاسته است، یعنی هر نوع نشاستهای میتواند به کار گرفته شود برای مثال آمریکا از نشاسته ذرت و انگلستان از نشاسته سیبزمینی استفاده کردند. نشاسته را در این مورد با افزودن موادی مانند موم عسل، روغن گیاهی، فیبر سلولز و ... که هرکدام باعث بهبود خواص نشاسته میشوند، ارتقا میدهند. مثلاً فیبر سلولز استحکام نشاسته و موم عسل باعث نرم شدن آن میشود.
روشن قیاس در ادامه با اشاره به اینکه در کشور ما نیز به جهت فراوان بودن نشاسته ذرت از این تکنیک استفاده شده است، گفت: ظروف یکبار مصرف گیاهی در مقابل واکنشهای شیمیایی و حرارت زیاد و غذاهای گرم مقاوم بوده و بسیار سالمتر از ظروف دیگر هستند و با توجه به ترکیبات سازنده طبیعی میتوانند سلامت را برای مردم به ارمغان آورند. اگر بخواهیم یک مقایسه ساده بین ظروف یکبار مصرف گیاهی و پلاستیکی داشته باشیم به موارد زیادی برمیخوریم.
وی توضیح داد: ظروف گیاهی در مقایسه با ظروف پلاستیکی از تحمل دمایی زیادتری برخوردارند و حتی میتوان از آنها در مایکروفر استفاده کرد و دامنه تحمل دمایی بین 20 تا 100درجه سانتیگراد را به راحتی تحمل میکنند حال اینکه ظروف پلاستیکی شیمیایی مانند پلی استایرن با افزایش دما بیش از 65 درجه سانتیگراد باعث آزاد شدن مواد شیمیایی و سمی میکنند. ظروف گیاهی پس از 6 ماه در محیطزیست تجزیه میشوند حال آنکه امروزه ما بحران آلودگی محیط زیست مواجه هستیم و مواد پلاستیکی سالیان سال بدون تجزیه در محیطزیست باقی میمانند و برای تجزیه به بازه زمانی در حدود 300 – 500 سال نیاز دارند.
کارشناس پلیمر با اشاره به اینکه ظروف گیاهی هیچ گونه وابستگی به مواد مضر پلاستیکی و پایه نفتی ندارند بلکه بیشتر نیازمند توسعه در صنعت کشاورزی هستند، تصریح کرد: با توجه به مطالبی که بیان شد امروزه دیگر نمیتوان نقش ظروف یکبار مصرف را در زندگی انسان نادیده گرفت و میتوان گفت که تقریباً اکثر موارد مصرفی مرد را با خود درگیر کرده است.
وی افزود: از طرفی هم مواد پلاستیکی محیطزیست ما را محاصره کرده و بهعلل استفاده بیش از حد از آنها امروزه عامل بزرگترین مشکلات زیستمحیطی هستند که به سبب آلودگی محیط زندگی و آسیب رساندن به انسان و دیگر موجودات زنده همچنین تأثیرات کوتاه مدت همچون انواع بیماریهای صعبالعلاج مانند انواع سرطانها و بلند مدت همچون تغییرات ژن در نسلهای آینده خواهد بود.
روشن قیاس خاطرنشان کرد: با تمام این گفتهها و ناگفتههای موجود باید کوشید تا با اطلاعرسانی شفاف در خصوص ظروف گیاهی و پلاستیکی برای مردم نوعی فرهنگ مصرفی را ایجاد کرد که با استفاده درست از وسایل باکیفیت درست، سلامتی خود وخانوادهشان را بیمه کنند.
به امید آن که با افزایش سطح دانش و فرهنگ بتوان ظروف یکبار مصرف گیاهی را جایگزین 100درصدی ظروف پلاستیکی کرد.
همزیستی نیوز - اگر نگاهی به وضعیت عمومی جامعه بیندازیم که پر از فشار و استرس و مشغله و گرفتاری های روزمره زندگی است، بیش از پیش مقولات شادی و رضایت از زندگی و نشاط و شادکامی معنا و مفهوم پیدا می کند. غالبا وقتی بحث «شادی» پیش می آید، تصورات به سمت جشن ها، سرگرمی، خندیدن و در یک کلام تفریح می رود اما این عامل تنها یکی از عوامل شادی است.
محمد مهدی مقیمی در ماهنامه همشهری ماه با این مقدمه نوشته است: شادی و نشاط متغیرهای بسیاری از آسایش و امنیت خاطر، امید به آینده و احساس رضایت داشتن و ... را شامل می شود. امروز شادی و نشاط در هر طبقه و گروهی از جامعه به عنوان یک ضرورت ریست مناسب مطرح است. علی رغم اینکه تجربه تاریخی فرهنگی غنی در شادی داشته ایم و تاریخ و فرهنگ و تقویم ما از گذشته تاکنون پر از اعیاد و مناسبت های دینی و مذهبی و جشن ها و گردهمایی ها و ... بوده است، اما وضعیت امروز یک مقدار متفاوت تر شده است. این را می شود از لابلای گزارش های موسسات بین المللی در سال های مختلف و واقعیت های موجود در جامعه درک کرد. اینکه شادی ها و نشاط جامعه با وجود مسائل متعدد اجتماعی و روندهای نزولی در حوزه اقتصادی کمرنگ تر شده است.
رتبه ایران در شادی
یکی از بحث های جدی در حوزه شادی و نشاط جامعه، نتایج مطالعات و گروه ها و موسسات و نشریات درباره وضعیت شادی در کشورهای مختلف است که اکثرا ایران را در رده های پایین کشورهای شاد قرار داده اند. به نتایج این مطالعات اگرچه می توان نقدهایی وارد کرد اما یافته های شان حاوی واقعیت هایی هم هست. اگر به نتایج موسسات بین المللی همچون موسسه نظرسنجی گلوپ، نشریه فوربس و گزارش توسعه انسانی و سازمان ملل نگاهی بیندازیم، وضعیت شادی و شادکامی و نشاط در جامعه ایران رتبه چندان خوبی ندارد.
فارغ از تفاوت های بین جوامع به لحاظ ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و معیارهایی که برای شادی جوامع توسط این نهادهای بین المللی در نظر گرفته می شود و می توان بحث کرد، یک نکته هم تقریبا با واقعیت های عینی شادی در جامعه ایرانی و هم ذهنیات و درونیات مان می خواند و وضعیت جامعه ایرانی چندان با گزارشات جهانی شادی تفاوت معناداری ندارد.
طبق گفته نشریه فوربس در فهرست شادترین کشورهای جهان که در سال 2013 پس از پنج سال مطالعه و بررسی، ایران در هشت زمینه اصلی اقتصاد، کارآفرینی و فرصت ها، دولت، آموزش، سلامت، اطمینان و امنیت، آزادی های فردی و سرمایه اجتماعی و بر اساس 89 متغیر در بین 142 کشور جایگاه 101 را دارد. بر این اساس جامعه ایران بین کشورهای با چهار رده شادی (رده بالا، بالاتر از میانگین، پایین تر از میانگین و رده پایین) در دسته کشورهای «پایین تر از میانگین» قرار می گیرد.
در این فهرست ایران در دو زمینه «اقتصاد» و «کارآفرینی و فرصت ها» به ترتیب رتبه 91 و 93 را دارد که ایران را در دسته «پایین تر از میانگین» قرار می دهد. در چهار زمینه «دولت»، «اطمینان و امنیت»، «آزادی های فردی» و «سرمایه های اجتماعی» ایران به ترتیب با رتبه های 120، 123، 126 و 120 در ردیف کشورهای «رده پایین» قرار می گیرد اما ایران در دو زمینه هم از کشورهای جهان سوم فاصله گرفته و خود را به کشورهای در حال توسعه می رساند. ایران با کسب رتبه 57 در «آموزش» و همچنین 67 در «سلامت» جایگاه خود را بهبود بخشیده است.
در سال 2011 هم همین مجله فهرست 110 کشور دارای شادترین مردم دنیا را منتشر کرد که در آن، کشور نروژ شادترین کشور جهان قلمداد شده بود و ایران در این رده بندی جهانی در رتبه 92 از میان 110 کشور قرار گرفته بود. بر اساس نتایج به دست آمده، جامعه ایران در سه شاخص کارآفرینی، کیفیت نظام اداری، امنیت فردی و اجتماعی و تامین اجتماعی در سطح ضعیف جای گرفته است.
در یک نظرسنجی دیگر در سال 2014 دانشگاه لیستر پروژه ای با هدف رتبه بندی کشورها از نظر شادی مردم شان تعریف کرد. در این رتبه بندی دانمارک به عنوان شادترین کشور دنیا انتخاب شده و دلیل آن ثبات سیاسی، عدم وجود خط فقر در جامعه، عدم وجود بیکاری، فرهنگ کاری راحت و بی تنش، سرویس های دولتی خدمات اجتماعی، بیمه همگانی، مدارس و دانشگاه های رایگان با کیفیت آموزشی مناسب، هویت اجتماعی مشخص برای جوانان، آلودگی محیط زیست ناچیز، میزان جرم و جنایت ناچیز و ... اعلام شده است. در رده بندی دانشگاه لیستر، ایران از بین 220 کشور، در جایگاه 202 قرار گرفته است.
این در حالی است که موسسه گالوپ که به دلیل آمارهای مختلف و نظرسنجی هایش شهرت دارد و هر ساله فهرستی از ملت های شاد دنیا ارائه می کند، در نظرسنجی جدید خود نتایج متفاوتی گرفته و نشان می دهد هفت کشور از 10 کشور با شادترین مردم در آمریکای لاتین قرار دارند. علت را هم این گونه تبیین کرده که مردم آمریکای لاتین عادت دارند علی رغم زندگی روزمره خود که ممکن است به نحو خرد کننده ای سخت باشد، بر چیزهای مثبتی مثل دوستان، خانواده و مذهب تمرکز کنند. در نظرسنجی 2015، موسسه گالوپ مانند نظرسنجی سال گذشته اش ایران را مورد بررسی قرار نداده است اما سه سال پیش ایران در بین 155 کشور، رتبه 81 را به دست آورد که نشان می دهد از نظر این موسسه ایرانی ها مردمان شادی نیستند.
در یکی دیگر از آمارهای شادترین کشورهای جهان که با همکاری چند موسسه بزرگ تحقیقاتی نظیر دانشگاه بریتیش کلمبیا، موسسه تحقیقاتی دانشگاه های کانادا، مدرسه اقتصادی لندن و موسسه افکارسنجی گلاوپ و با نظارت سازمان ملل متحد تهیه شده است، ایران در بین 156 کشور در جایگاه 115 قرار گرفته است. درآمد سرانه، امید به زندگی، رفاه جامعه، فقدان فساد، سلامت و پزشکی و آزادی های اجتماعی از جمله ملاک های این ارزیابی بوده است.
اگرچه این نظرسنجی ها ایرن را در رده های پایین شادی در دنیا قرار می دهد اما اگر ملاک ها را بر مبنای شاخص توسعه انسانی که همپانی هایی با شاخص های شادی دارد، در نظر بگیریم، وضعیت ایران به مراتب بهتر می شود چه آنکه سازمان ملل ایران را در میان کشورهای دارای توسعه انسانی بالا به حساب آورده است. بر اساس این گزارش، توسعه انسانی ایران از 112 کشور جهان بیشتر است.
چه شاخص هایی برای شادی و نشاط جامعه مهم هستند
اگر به انبوه شاخص ها و معیارهای شادی و شادکامی نگاهی بیندازیم، برخی از شاخص ها تاثیرگذاری بیشتری در شادی و نشاط جامعه دارند و باید مورد تاکید سیاستگذاران و برنامه ریزان حوزه اجتماعی فرهنگی و سیاسی باشند. شاخص های اعتماد و سرمایه اجتماعی، امیدواری و امید به آینده، احساس رضایت و احساس خوشبختی و شادکامی از مهم ترین اینهاست. به عبارتی این معیارها به نوعی به ابعاد ذهنی و درونی افراد و جامعه برمی گردد. لذا مفهومی پیچیده تر و پنهان تر از شادی دارد. شادی بیشتر بروز عینی دارد و آنی و زودگذر است.
شاید در مقاطعی شادی در جامعه بروز و ظهور یابد و هیجانات و رفتارهای هیجانی اتفاق بیفتد و جامعه احساس شادی کند که البته چندان نمی تواند ماندگار باشد اما در نقطه مقابل نشاط است که در آن وجه درونی و ذهنیات و تلقی ها و برداشت ها نسبت به وضعیت فرد نسبت به خودش و آینده اش و محیط پیرامونش مورد تاکید است. اینکه چقدر کلیت جامعه احساس خوشبختی کند و انتظار بهبود داشته باشد و امیدوار به آینده باشد، برای نشاط واقعی جامعه بسیار مهم است.
سیاست و شادی
یکی از ابعاد شادی و نشاط جامعه که کمتر بدان پرداخته شده ارتباط بین سیاست و رخدادها و وقایع سیاسی با شادی و نشاط جامعه است. انتظار عموم جامعه از اتفاقات و رخدادهای سیاسی برای بهبود وضعیت در حوزه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یک امر طبیعی است که اگر این رخداد و اتفاق مورد خواست اکثریت عموم جامعه باشد، آنگاه می توان انتظار نشاط و شادی طولانی مدت در جامعه را داشت. نمونه چنین احساس شادکامی ها و نشاطی را می توان در رخدادهای ورزشی هم دید.
مثلا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شادی های خیابانی و انتظاراتی که ایجاد شده بود و سپس راهیابی تیم ملی فوتبال به جام جهانی و بعد از آن موفقیت های پیاپی تیم ملی والیبال در لیگ جهانی و ... یک نوع احساس شادی و نشاط را در جامعه ایجاد کرد که البته به دلیل ضعف های ساختاری در حوزه اقتصادی اجتماعی و ... چندان دوامی نداشت.
شادی و نشاط جامعه علاوه بر متغیرهای اقتصادی همچون فقر، نابرابری، امنیت اقتصادی و شغلی و متغیرهای فرهنگی و تاریخی و ذهنی با تصمیم گیری های اجتماعی – سیاسی، به هنگام رویدادهای مربوط به انتخابات، مناسبت های مذهبی و ملی و رویدادهای ورزشی و غیرورزشی و اعیاد ارتباط تنگاتنگی پیدا می کند. اگر این وقایع و رویدادها مورد خواست اکثریت جامعه باشد و تداوم داشته و به بهبود در شاخص های اقتصادی – اجتماعی جامعه منجر شود، می توان شادکامی و نشاط و شادی بیشتری را شاهد باشیم.
در جهان امروزی پیشرفت و توسعه تکنولوژی سبب تغییر مرزهای این حریم شده است، به طوری که گاه شهروندان جوامع را دچار چالش می کند. بنابراین آگاه کردن افراد از حدود و مرزهای خود با دیگران و تصویب قوانین مناسب و بهره گیری درست از تکنولوژی می تواند مانع سرک کشیدن به حریم های خصوصی باشد.
ما با مسئله ای به نام « ورود به حریم خصوصی افراد » روبه روهستیم . هدف از این گفت وگو که در ادامه مطالعه خواهید کرد ، پاسخ به سؤالات و دغدغه هایی از این دست است که چگونه حریم خصوصی یکدیگر را رعایت کنیم ؟ و آیا عوامل فرهنگی در حفظ محدوده حریم ها مؤثرند؟
ایرنا در گفت وگویی با دکتر مصطفی فروتن روانشناس و رفتار شناس اجتماعی دیدگاه وی را در این زمینه جویا شد .
**س : با توجه به اینکه حریم شخصی از ویژگی های حقوق شهروندی است . در روابط خود با دیگران چگونه حریم خصوصی یکدیگر را رعایت کنیم ؟
- حریم خصوصی به بخشی از آن افکار و گستره ی فضای روانی ، فیزیکی ما اطلاق می شود که ما دوست نداریم همه ازآن باخبر شوند .
برای حفظ برخی مسائلی که دوست نداریم همه بدانند باید از آن ها صیانت شود اما در این میان اتفاقاتی رخ می دهد که ناخودآگاه آن اسرار ، خط قرمزها و حریم خصوصی ما فاش می شود.
در حقیقت شاید فردی در زبان کلامی وظاهری اعلام کند که هیچ تمایلی ندارد که اطلاعات شخصی خود را به کسی دهد اما زبان رفتار ، علائم ونشانه ها یی که از خود به جا می گذارد باعث آشکار شدن اطلاعات شخصی او می شود ونشانه های بارز آن مقوله شبکه های مجازی در جامعه امروزی ما است .
افراد پنجره ای از خود به بیرون باز می کنند که هر کاربری به راحتی به اطلاعات شخصی آن فرد دسترسی پیدا می کنند . حال این سؤال مطرح می شود که افراد تا چه محدوده ای باید مراقب حریم خود باشند ؟
بنابر نظریه مارشال مک لوهان ، ما در حقیقت در یک دهکده جهانی هستیم که هرخبر و اطلاعاتی به سرعت انتقال می یابد و فاصله مکانی و زمانی بین مردم جهان ازبین رفته است و از بین رفتن این فواصل ناخود آگاه باعث ایجاد یک فضای ناامنی در حفظ و نگهداری اطلاعات می شود .
در این فضا همه باید بدانندکه چه اطلاعاتی باید صیانت شود و در صورت دستیابی به آن اطلاعات ، کیان یک فرد تهدید می شود،در واقع آنچه که به ارزش های شخصی و خانوادگی مربوط می شود لازم است که از آن ها محافظت شود .
بحث حریم خصوصی یک نوع حجاب برای فضای روانی ، فردی و اجتماعی است که باید رعایت شود.
**س: حفظ مرزهای شخصی از نظر روانی به انسان چه احساسی می دهد ؟
این سؤال مثل این است که از شما بپرسند اگر گوشی همراه شما را بدزدند چه حالی به شما دست می دهد ؟
همه انسان ها وقتی چیزی را ازدست می دهند حال آنان بد می شود ، در بحث ازدست رفتن حریم خصوصی در گام اول انسان از نظر روانی اعتماد به نفس و درگام دوم عزت نفس خود را ازدست می دهد. عزت نفس ، به خود ناکارآمدی تعریف می شود یعنی فرد خود را سرزنش می کند که آنقدر ناتوان بودم که نتوانستم از خودم دفاع کنم ، از بعد دیگر ، بحث لو رفتن اطلاعاتی است که برای فرد خسارت به بار می آورد .
**س : آیا عوامل فرهنگی در حفظ محدوده حریم ها مؤثرند ؟
- بله به طور قطع فرایند فرهنگ در تمام شرایط زندگی انسان ها تعیین کننده است . آنچه را که ما در جامعه خود حریم شخصی می نامیم ممکن است در کشوری دیگر به عنوان حریم شخصی محسوب نشود و برعکس .
به عنوان مثال ممکن است مهمانی که به خانه ما می آید دوست داشته باشیم شب هم در منزل ما بماند و محل استراحت او را مهیا می کنیم در صورتی که در کشوری دیگری ممکن است اگر فردی بدون هماهنگی وارد محدوده زندگی خانواده ای شود آن به عنوان نقض حریم شخصی تلقی شود .
مقوله حریم شخصی به مباحث خصوصی و عمومی تقسیم می شود ، در بحث خصوصی به اختصاصی بودن آن و به نگرش های فرهنگی مربوط می شود و در بحث عمومی مؤلفه فرهنگ هیچ نقشی ندارد .
به عنوان مثال ، هیچ کسی دوست ندارد که اموالش به سرقت رود این یک بحث عمومی است اما اینکه کدامیک از اموال ما جزء اموال درجه یک محسوب می شود این مقوله به بحث فرهنگی مربوط می شود .
**س: امروزه ما چنان در محاصره تکنولوژی هستیم که دنیای ما مبدل به دنیا یی شیشه ای شده است . حال این سؤال مطرح می شود که حریم های شخصی ما کجا هستند و آیا حد ومرز حریم ما دستخوش تغییرات شده اند ؟
- بله متأسفانه دنیای ما به دنیای شیشه ای تبدیل شده است و نگهداری حدود و خط قرمزها ، نسبت به گذشته بسیار مشکل شده است . ابزارهای ارتباطی به راحتی اطلاعات شخصی ما را به نمایش می گذارند و واقعیت این است که تعامل ما با این ابزارهای ارتباطی به ویژه شبکه های اجتماعی اجتناب ناپذیر است .
اما راه حل این است که برای صیانت از حریم خصوصی باید اطلاعات دسته بندی شوند و سواد رسانه ای مردم ارتقاء یابد و دیگر آن که هر آنچه در دنیای واقعی ممنوع است در دنیای مجازی هم ممنوع شود .
به عنوان مثال اگر بانویی در فضای اجتماعی حجاب خود را رعایت می کند در فضای مجازی هم این هنجار اجتماعی را رعایت کند یا اگر آقایی در شرایط اجتماعی خودرا ملزم به رعایت هنجارهای اجتماعی می داند در شرایط مجازی هم این اصول اخلاقی را رعایت کند .
ایرنا با این مقدمه متن کامل گفت و گوی سعید سیف را با این استاد دانشگاه منتشر کرده که مشروح آن درپی می آید:
«می دانید ویکتور هوگو حدود صد بار متن های خود را بازخوانی و ویراستاری می کرد.» این جمله را محمود سریع القلم، پس از چند بار بازخوانی این مصاحبه می گوید. گفت و گویی که کانون محوری اش بحث پیرامون مسأله توسعه و توسعه نایافتگی ایران است. سریع القلم، در بررسی علل توسعه نیافتگی به قرارداد اجتماعی می رسد تا به عنوان یکی از گزاره های تجویزی - (Prescriptive) وی مورد بحث قرار گیرد. در بعد از ظهر یک روز تابستانی گرم در دفتری که هوای آن با بیرون چندان تفاوتی نمی کند سعی می شود به این پرسش پاسخ داده شود که چرا در ایران قرار اجتماعی تا کنون شکل نگرفته است؟ دلایل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن یک به یک مورد بحث قرار می گیرد.
هر چند سریع القلم در کتاب 'عقلانیت و توسعه یافتگی' با 17 بار و 'اقتدار گرایی ایرانی در عصر قاجار ' با 11 بار تجدید چاپ سعی می کند به این سوال پاسخ دهد اما در این گفت وگو سعی می شود بر اساس سه ویژگی انسجام، شفافیت و دقت به این سوال از همه جوانب پاسخ داده شود. در این میان حتی پای ضلع سومی هم به میدان گفت و گو کشیده می شود و آن کتاب 'اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی' است؛ کتابی که نیمه دوم سال 96 می آید تا رهیافتی باشد برای پاسخ دادن به این سوال که چرا در ایران قرارداد اجتماعی شکل نگرفته است؟ واقعیت جامعه ای که در آن همگی فارسی حرف می زنند اما زبان یکدیگر را نمی فهمند؛ از حکمران تا اندیشمند و مردم عادی هر کدام منظومه فکری خود را دارند. همین دغدغه، موضوع گفت و گوی ایرنا با دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی شده است. مشروح این گفت و گو را می خوانیم :
**در گذشته کتابی از شما منتشر شده است با نام اقتدار گرایی در عصر قاجار؛ در دوران قاجار ما با دوران مشروطه رو به رو هستیم؛ تحول سیاسی و اجتماعی که در بخشی از جامعه، تقابل میان مشروعه خواهان و مشروطه خواهان را رقم زد. آیا پس از 110 سال تلاش جامعه برای رسیدن به توسعه هنوز شاهد تقابل این دو جریان و دو نوع تفکر هستیم؟ چرا در ایران تا سال ها بعد، ریشه این دو نوع تفکر بر نوع مملکت داری رواج دارد؟ این تقابل چه اثری بر حرکت به سمت توسعه یافتگی در کشور ما برجای گذاشته است؟
سریع القلم: پیش از بحث درباره تحولات اجتماعی جامعه ایران لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم. برای اینکه در یک جامعه توسعه یافتگی یا به اصطلاح تحول اجتماعی رخ دهد لازم است سه رکن مهم جامعه به تفاهم برسند. 'جامعه، حکمرانان و اندیشمندان' سه رکنی هستند که تفاهم آنها توسعه یافتگی یک کشور را رقم می زند. برای رسیدن به تفاهم لازم است سه رکن موثر جامعه از طریق پروسه های، گفت و گو و فهم مشترک از منافع ملی به یک هارمونی برسند. من از لفظ برقرار شدن وحدت فکری در میان ارکان تاثیر گذار جامعه استفاده نمی کنم چون ما وحدت فکری نداریم اما می توانیم بگوییم در یک جامعه می توانیم به اشتراک فکری و تفاهم فکری برسیم. بنابراین، برای رسیدن به توسعه یافتگی، لازم است سه رکن موثر جامعه یعنی حکمرانان، جامعه و اندیشمندان در تعریف مفاهیم کلیدی به اجماع و اشتراک برسند. به عنوان نمونه ما باید بتوانیم در تعریف مفاهیمی مانند آزادی و عدالت به یک تعریف مشترک برسیم. اگر ما مثلث حکمرانان، اندیشمندان و جامعه را مبنا قرار بدهیم، فقدان ارتباط فکری و استدلالی میان این سه رکن در تاریخ یکصد ساله گذشته ما که با مدرنیته در سطح جهانی همزمان شده بود جامعه را به سمت اشتراک و تفاهم هدایت نکرد.
**دلیل عدم همسویی سه رکن تشکیل دهنده جامعه ایرانی با یکدیگر چیست؟
سریع القلم: چند دلیل برای این عدم همسویی وجود دارد. یکی از این دلایل عدم سنخیت مسیر حرکت اندیشمندان، دانشگاهیان و نخبگان با واقعیت های جامعه ایرانی بوده است. در طول سال های گذشته اندیشمندان جامعه ما عموما درجزایر فکری خودشان بسر برده اند. اندیشمندان ما بر اساس واقعیت های جامعه کمتر اندیشه ورزی کرده اند. به عنوان نمونه در یک دوره ایی از تاریخ یکصد سال گذشته کشورمان اندیشه چپ یا مارکسیسم در آرای اندیشمندان به شکل بسیار قدرتمندی دیده می شد. اینکه تا چه حد می توانستیم از طریق رهیافت های اندیشه چپ، نیازهای جامعه ایرانی را برطرف کنیم سوال برانگیز است. مسیر حرکت اندیشمندان ما برای پیشرفت و توسعه یافتگی کشور باید با واقعیت های جامعه سنخیت داشته باشد. دلیل دوم، رابطه ضعیف میان اندیشمندان و حکمرانان در ایران است. وقتی رابطه اندیشمندان و حکمرانان آلمان و فرانسه طی دو قرن گذشته را مطالعه می کنید متوجه می شوید که چقدر این دو گروه در کنار هم کار کرده اند و بر رفتار و کنش های یکدیگر اثرگذار بوده اند تا در نهایت به تفاهم رسیده اند. البته لازم به یادآوری است که تفاهم ، یک پروسه اجتماعی ادامه دار است که فراز و نشیب های زیادی را با خود به همراه دارد و حتی ممکن است دچار بحران شود. بنابراین، تفاهم میان عناصر تشکیل دهنده یک موضوع، نهایی و ابدی نیست.
**چرا در کشور ما تفاهم میان اندیشمندان و حکمرانان و یا حتی میان دیگر عناصر شکل نگرفته است؟
سریع القلم: در کشور ما موضوع گفت و گو و استدلال بر اساس اعتماد نبوده است. گروه های حکمران، فکری و عامه جامعه نتوانسته اند بر اساس عنصر اعتماد در کنار هم قرار گیرند و با هم کار کنند. اعتماد در جامعه ما همچنان در نهاد خانواده متمرکز شده است. در دنیای جدید اعتماد در سازمان و در پروسه های اجتماعی شکل می گیرد. در کشور ما اعتماد در نهاد خانواده خلاصه شده است و روابط بیرون از خانواده عموما روابط کارکردی و ادامه دار نیست. من نمونه های متعددی را می توانم در رابطه با روند اعتماد در دیگر کشورها مثال بزنم. به عنوان نمونه می توانم به نوع ارتباطات در شرکت هیتاچی اشاره کنم. شرکت هیتاچی یک شرکت ژاپنی است. این شرکت همه جای دنیا حضور دارد. وقتی شرکت هیتاچی برای حضور سازمانی و فعالیت هایش در کشوری مانند آمریکا می خواهد مدیر انتخاب کند تعداد زیادی از افراد را دعوت به مصاحبه می کند و در نهایت برای مدیریت شعبه اش در آمریکا یک هلندی را انتخاب کرد. بخش مهندسی شرکت BP در آمریکا را به یک لهستانی می دهند؛ این در حالی است که BP یک شرکت انگلیسی است یا معاون فنی شرکت هواپیمایی امارات یک اروپایی است. معنای این انتخاب ها در جهان فعلی این است که اعتماد بر اساس تخصص و کارکردها است و این یک ویژگی مهم جامعه جهانی است. اما ما در کشورمان نتوانسته ایم اعتماد را در میان شهروندان بر اساس تخصص،توانایی ها و مهارتها به وجود آوریم. طبعا زمان لازم داریم.
**دلیل عدم موفقیت ما در ایجاد اعتماد میان شهروندان ایرانی چیست؟ چرا ایرانی ها کم تر به یکدیگر اعتماد دارند؟
سریع القلم: دلیل این امر این است که کشور ما به معنای واقعی صنعتی نشده است و در مسیر توسعه نتوانسته ایم به صورت تخصصی رفتارهای اجتماعی و اجتماعی شدن را در پیش بگیریم. تصمیم گیری های مدیریتی در ایران بیش از هر امر دیگری بر اساس ارتباطات افراد است و تخصص یا شایستگی در تصمیم گیری ها کمتر لحاظ می شود. حتی شما اگر به دولت یازدهم نگاه کنید متوجه خواهید شد در دولت یازدهم هم با حضور نیروهایی که اکثرا تکنوکرات و با تجربه اند، اکثر انتخاب ها بر اساس دوستی ها و ارتباطات است. حتی یک وزیر سعی می کند از دوستان دوران دبیرستان خود در پست های اجرایی استفاده کند. معمولا در ایران این گونه نیست که مدیران ما برای 5 شرکت یا کارخانه زیر مجموعه شان فراخوان دهند و ببینند چه کسانی تخصص و مهارت دارند تا از آنها بهره بگیرند. انتخاب ها غالبا بر اساس ارتباطات و دوستی ها است و این امر بدان معنا است که اعتماد تخصصی و مهارتی در میان اعضای جامعه شکل نگرفته است.در کشورهای توسعه یافته مسئله اعتماد در سازمان های اجتماعی حل شده است اما در ایران مسئله اعتماد تنها در میان اعضای خانواده و برخی گروه های دوستی وجود دارد. من فکر می کنم دلیل اصلی عدم اعتماد ایرانیان به یکدیگر، مسائل فرهنگی است که از گذشته در میان ما وجود داشته است. ما از گذشته تا به امروز بیش از هر چیز به دنبال ارادت هستیم تا تخصص . این رویکرد هنوز هم در کشور ما به شکل گسترده ای ارتباطات مدیران را تحت تاثیر قرار داده است.
**فکر می کنم یکی از دلایل این است که ما زمان زیادی از دوران فئودالیته را طی نکرده ایم. دوران فئودالیته دهه 40 با انقلاب سفید تقریبا از میان رفت در حالی که کشورهای اروپایی حداقل دو قرن پیش از ما به فئودالیته پایان دادند. آیا رسوبات گذشته در فرهنگ سیاسی مردم ایران باقی مانده است؟
سریع القلم: بله، هنوز رسوبات گذشته در فرهنگ سیاسی جامعه دیده می شود. وقتی زندگی و کار مردم آلمان را مطالعه می کنیم به درستی متوجه خواهیم شد افرادی که هیچ گاه همدیگر را ندیده و نمی شناسند در یک شرکت با یکدیگر کار می کنند اما در ایران کم تر چنین اتفاقی می افتد یا اینکه در صورت فعالیت در کنار یکدیگر موفقیت چندانی حاصل نمی شود. در آلمان و کشورهای توسعه یافته موفقیت و ضرورت تحقق اهداف شرکت مهم است. بنابراین، ارتباطات شخصی و خانوادگی تاثیری بر انجام کار ندارد. ما در رویکردهای اجتماعی خود همچنان در فاز ارادت و دوستی هستیم؛ برای همین وقتی شما اطراف یک مدیر را ملاحظه کنید به وضوح متوجه خواهید شد عموما کسانی اطراف مدیر هستند که به وی ارادت دارند. این رویکرد مدیریتی سبب شده است سطح تصمیم گیری کارآمد مدیران تنزل پیدا کند و به اصطلاح تصمیم گیری ها در کشور ما حتی المقدور تخصصی نشود.
**چرا شما مرتب از توسعه یافتگی صحبت می کنید؟ توسعه یافتگی چیست؟ و معتقدید ابزار توسعه یافتگی در ایران وجود ندارد؟
سریع القلم: توسعه یافتگی، تصمیم گیری های تخصصی برای بهینه سازی منابع در یک کشور است. برای توسعه یافتگی ما نیازمند افراد متخصص برای یک سیستم شایسته سالار هستیم. باید بدانیم سیستم شایسته سالار متمرکز بر پروژه ها و اهداف است. اینجا دیگر مناسبات فردی، دوستی و ارتباطات نقش بازی نمی کنند. آنچه که در سیستم شایسته سالار مهم است تخصص و دانش برای حرکت در جهت اهداف است. به نظر من ما هنوز در فرهنگ خود وارد این فاز نشده ایم و به کارگیری افراد بر اساس توانایی هایشان نیست. من توسعه را از منظر شایسته سالاری،تخصصی نگریستن به مسائل و تصمیم گیری علمی نگاه می کنم.
**یعنی هیچ گاه در تاریخ کشور ما چنین رویکردی وجود نداشته است؟
سریع القلم: یک زمانی در کشور ما در حدود دهه 40 تلاش شد افراد را بر اساس توانایی هایشان به کار بگیرند اما ناقص اتفاق افتاد و به دلایل متعدد ادامه پیدا نکرد.
** ما در تاریخ مشروطه، پهلوی و انقلاب اسلامی به تقابل دو دیدگاه سیاسی (مشروطه خواهی و مشروعه خواهی،دموکراسی خواهی و سنت گرایی) در نحوه اداره جامعه می رسیم. چرا حذف یکی از این دو دیدگاه توسط هیئت حاکمه در طول تاریخ سیاسی معاصر ایران تفاوتی در حرکت جامعه به سمت توسعه ایجاد نکرده است ؟
سریع القلم: به دلیل اینکه ما نباید به دنبال حذف باشیم. برای رسیدن به توسعه نیازمند تفاهم در مفاهیم هستیم. ما از زمانی که به اصطلاح به سمت مدرنیته حرکت کرده ایم هنوز در مفاهیم کلیدی به تفاهم نرسیده ایم. این عدم تفاهم در دوران مشروطه خواهان – مشروعه خواهان، اسلام گرایان – ملی گرایان و چپ ها و حتی امروز میان اصلاح طلبان و اصول گرایان وجود دارد.
**تفاهم بر چه محورهایی؟ منظورتان از تفاهم چیست؟
سریع القلم: ما هنوز در خصوص نحوه رو به رو شدن و تعامل با نظام بین الملل به یک توافق جامع دست نیافته ایم و به اصطلاح نمی دانیم که چطور باید با جامعه بین الملل ارتباط برقرار کنیم. اینکه باید مقابل اش بایستیم، از آن بیاموزیم و یا آن را تغییر دهیم، مسائلی است که هنوز برای ما بی پاسخ است و یا حداقل در مورد آن، اجماع نداریم و در هر دوره، به یک روش عمل می کنیم. اینکه معنی آزادی یا عدالت چیست و از این مفاهیم چه می خواهیم هنوز مورد توافق شهروندان قرار نگرفته است. وظیفه دولت در قبال شهروندان از جمله مفاهیمی است که ما تعاریف متعددی را در مورد آن داریم اما توافقی نداشته ایم. درخصوص تمام مفاهیمی که ذکر کردم دهها تعریف در کشور وجود دارد. هر جریان فکری یک تعریف ارائه داده است اما برای توسعه نیازمند توافق بر روی مفاهیم مشترک هستیم. ما نمی توانیم هر چهار سال یک بار، تعریف مان را از نظام بین الملل،عدالت، آزادی، غرب، صنعت، کشاورزی و غیره تغییر دهیم. اگر می خواهیم یک کشور باشیم لازم است در خصوص مفاهیم کلیدی و مهم به یک تفاهم مشترک برسیم. این تفاهم ها سبب می شود که ما سیستم درست کنیم. وقتی توانستیم در یک کشور سیستم درست کنیم پس می توانیم از حرکت به سمت توسعه یافتگی جواب بگیریم. من مایلم در آینده یک یادداشت بنویسم که چرا در مدیریت صنعتی، کشاورزی، محیط زیست، سیاست خارجی و غیره یک رویکرد مشخص نداریم و دائم در حال سعی و خطا هستیم. ایرانی ها که معروف هستند به داشتن هوش بالا، ما که تاریخ غنی ادبیات و فلسفه داریم پس چرا هنوز در شناخت هایمان دچار نوسان هستیم و به اصطلاح رفتار سینوسی داریم. من فکر می کنم وقتی کشوری توسعه یافته خواهد شد که در نهایت، مسائل شناختی را حل کند و به نتیجه برسد. باید بدانیم که ایرباس و ماشین بنز قبل از آنکه محصولات صنعتی باشند نتیجه یک تفکر هستند. به نظرم به عنوان یک رویکرد رفتارشناسانه می توان گفت که عموما افراد جامعه ما با هوش هستند ولی بسیاری از تصمیم گیری ها تحت تاثیر غرایز ماست از جمله عجول بودن،عصبانی بودن، کوتاه مدت به مسائل نگریستن و امثالهم.
** در مورد تصمیم سازی ها ما با برخورد دوگانه نخبگان سیاسی همراه بوده ایم. آیا در مورد بدنه اجتماع و توده مردم هم با این دوگانگی ها مواجه هستیم؟
سریع القلم: بله در جامعه هم رویکردهای متفاوت و بعضا متضادی وجود دارد. جامعه ایران یک جامعه متکثر است. اما شما می بینید که در آلمان شخصی به نام ماکس وبر با چند کتاب مسائلی را در عصر خودش مطرح می کند که باعث می شود یک تحول اجتماعی رخ دهد. کارل مارکس هم زمینه ساز تغییرات گسترده ای در سطح جهان می شود. باید بدانیم برای رسیدن به تفاهم، نیازمند یک حس مشترک میان اعضای جامعه هستیم. به عنوان نمونه در کشور آلمان سندیکاهای کارگری، بخش خصوصی و دولتمردان کانون تفکر و همکاری شان، پیشرفت آلمان است. شهروندان آلمان، ژاپن و کره جنوبی هم بدین شکل فکر می کنند. اما ما در ایران به شدت ، بخشی و گروهی عمل می کنیم.
**برخی تصور می کنند ما حتی نه تنها در میان نخبگان سیاسی نتوانسته ایم به یک قرار داد اجتماعی برسیم بلکه در درون جامعه هم فهم های گوناگونی از ریز ترین مسائل وجود دارد. چرا ؟
سریع القلم: ما نتوانستیم در مورد مفاهیم کلی که سرنوشت یک کشور را می سازد به یک جمع بندی برسیم. این واقعیت درمورد اندیشمندان، سیاستمداران و عموم اعضای جامعه صدق می کند. در مورد گفتمان ها هم همین وضع را داریم. برای رسیدن به توسعه لازم است میان ملی گرایی، اسلام گرایی و گفتمان جهانی شدن به یک تفاهم جامع و پایدار فکری برسیم. نه تنها در ایران بلکه مصر هم با این چالش رو به روست. مصری ها هم با همین دیدگاه های متفاوت رو به رو هستند و همانطور که می دانید تفاهمی میان این گفتمان ها در جامعه مصر به وجود نیامده است. تفاهم اجتماعی زمانی به وقوع می پیوندد که تمام جریان های موجود در جامعه با هم گفت و گو کنند و از تلاقی آنها قرارداد اجتماعی شکل می گیرد که البته می تواند جنبه تکاملی پیدا کند و نهایی نیست.
**مگر در ایران سابقه تمدنی و هم زیستی وجود ندارد اما مردم ما در بسیاری از موارد درک های متفاوتی از یک موضوع دارند؟
سریع القلم: در کشور ما سخنرانی ها معطوف به مسائل فلسفی است. ما هنوز داریم مفاهیم فلسفی را تعریف می کنیم. ما در حوزه مبانی و فلسفی اختلاف نظرهای جدی داریم. ما سابقه همزیستی داریم اما هنوز به مفاهیم مشترک نرسیده ایم.
**راه حل نزدیک کردن منابع هویت فکری ما ایرانیان چیست؟ شما در مصاحبه اخیرتان از قرار داد اجتماعی صحبت کردید. می توانید بیشتر توضیح دهید؟
سریع القلم: قرار داد اجتماعی بدین معناست که آحاد ملت، مجموعه اندیشمندان، افراد تاثیرگذار و حاکمیت در یک کشور به یک چارچوب کلان فلسفی و مفهومی نسبتا با ثباتی پیرامون حکمرانی و نظم اجتماعی دست پیدا کنند. جامعه باید بتواند از مرحله تعریف کلان عبور کرده و سپس به این مرحله برسد که چگونه تعاریف کلان را در جامعه عملیاتی کند. ما نه در مسائل کلان ملی و داخلی به قرارداد اجتماعی رسیده ایم و نه در ارتباطات مان با نظام بین المللی توانسته ایم به یک رویکرد مشخص دست پیدا کنیم. اخیرا مسئولی اظهار داشته بودند که اصلا نمی خواهیم یک کشور نرمال در نظام بین الملل باشیم. مسئول دیگری هم گفته بودند که نظام بین الملل فرصتی است برای همکاری و تعامل در همه عرصه ها. هر دو نفر در سطوح بالای حاکمیت هستند. در هر صورت هر دو دیدگاه را که با جزییات مطالعه می کنیم می بینیم که از دو مبنای متفاوت فلسفی و جهان بینی برخوردارند و دو منظومه متضاد فکری هستند. طبعا برای مدیریت و حکمرانی مطلوب باید آن تفاهم کلان تحقق یابد.
**چه چیزی باعث شده است تا ما به قرار داد اجتماعی نرسیم؟ من فکر می کنم، نظام آموزشی ایران ما باعث شده است به قرداد اجتماعی نرسیم؟!
سریع القلم: دو نکته در برقرار نشدن قرار داد اجتماعی درجامعه ایرانی تاثیر گذار بوده اند. نکته اول این است که من فکر می کنم ایران در اندیشه های ما محور نیست. اندیشه های ما باید در خدمت زندگی بهتر ایرانیان باشد. تصمیم گیری های ما در حوزه روابط خارجی و حتی مسائل داخلی، ایران محور نبوده است. به طور مثال در حوزه صنعت: آیا ما می توانیم در همه صنایع با وجود امکانات و محدودیت هایی که داریم، مزیت نسبی کسب کنیم؟ نکته دوم عدم وجود تفاهم میان شهروندان است. تاریخ اجتماعی ما ایرانیان نشان می دهد که تفاهم میان ما اساسا کار سختی است. به عنوان یک فرضیه معتقدم تفاهم نوعی عقب نشینی تلقی می شود. من فکر می کنم ما اجتماعی فکر نمی کنیم. به عنوان مثال اگر اجتماعی فکر می کردیم بهتر رانندگی می کردیم و از محیط زیست بهتر مراقبت می کردیم. شما به رفتار آلمانی ها نگاه کنید. چون خارج از ذهن و منافع شخصی شان هدف را تعیین می کنند بدین ترتیب می توانند به یک قرار داد اجتماعی برسند. بر اساس شواهد موجود می توانیم ادعا کنیم که خلقیات ما بر اساس تفرد شکل گرفته است. خلقیات ما اجتماعی نیست بلکه بیش از هر چیز خلقیات فردی است. خلقیات ما بیشتر نفی دیگران و بزرگ کردن خود است. برای همین است که میان ما همکاری بسیار ضعیف است. همکاری ضعیف میان ما در رانندگی،مدیریت ودیگر رفتارهای سیاسی و اجتماعی به وضوح هویداست. همکاری کردن برای ما نوعی عقب نشینی محسوب می شود. جامعه ای که بخواهد توسعه پیدا کند اعضای این جامعه نمی توانند بر اساس تفرد زندگی کنند. در نهایت علت اصلی تشکیل نشدن قرار داد اجتماعی محور نبودن ایران و خلقیات ما می باشد.
**یکی از مفاهیمی که در درون نخبگان سیاسی محل بحث است، مفهوم «استقلال» است. شما در مصاحبه اخیرتان به این درک متفاوت آحاد نخبگان سیاسی جامعه پرداخته اید. می خواهم بپرسم تعریف شما از استقلال یک کشور چیست؟
من فکر می کنم پیش از آنکه بخواهیم استقلال را تعریف کنیم لازم است واقعیت های جهانی را درک کنیم. برای تعریف استقلال با مثال اتحادیه اروپا شروع می کنم. کشورهای حاضر در اتحادیه اروپا تصمیم گرفتند بخشی از حاکمیت ملی خودشان را به اتحادیه اروپا بدهند و به ازای آن یکسری امتیازاتی را از تشکیل یک اتحادیه به دست آورند. امتیاز تشکیل اتحادیه، وجود یک بازار مشترک، تعیین حداقل گمرک و رسیدن به یک شاخص ارزی مشترک بود. اروپایی ها برای رسیدن به هدف رشد اقتصادی، این اتحادیه را تشکیل دادند. من فکر می کنم همه کشورها استقلال سیاسی و امنیتی را می خواهند اما استقلال اقتصادی، فن آوری، آموزش، کشاورزی و صنعت مسائلی جهانشمول است. لازم است ما در خصوص واژه استقلال تفکیک قائل شویم. استقلال به چه معنا و در چه دوره ای، نکته مهم تعریف استقلال در دنیای امروز است. استقلال در مسائل امنیتی با استقلال در اقتصاد، کشاورزی، صنعت و غیره تفاوت دارد. استقلال در مسائل سیاسی و امنیتی حتما باید وجود داشته باشد. اما اگر بخواهیم استقلال را به شکل سنتی آن تعریف کنیم در نهایت به این رویکرد می رسیم که ارتباط با نظام بین المللی به معنای از دست دادن هویت است یا اینکه تصور می کنیم همه جهان دست به دست هم داده اند تا ما را نابود کنند. درواقع با این رویکرد، خود را محدود کرده و حوزه اثرگذاری خود را کاهش داده ایم. جهان عرصه فرصت هاست. هر قدر در داخل منسجم تر باشیم، بیشتر از نظام بین الملل استفاده می کنیم. استقلال سیاسی امری ضروری است اما استقلال فن آوری، تولید و عرصه های تخصصی، در سطح جهانی معنا خواهد داشت.
**یکی دیگر از مفاهیمی که ما نسبت به آن درک های متفاوتی داریم، ارتباط با جهان بین الملل و به اصطلاح، جهانی شدن است. من جهانی شدن را در طول سه سال اخیر در سخنان شما زیاد دیدم. تعریف شما از جهانی شدن به چه معناست و چرا با شما مخالفت می شود؟
من فکر می کنم پیشرفت یک کشور، یک بنگاه اقتصادی، یک استاد دانشگاه و غیره با ارتباطات بین المللی امکان پذیر است. یک صنعتگر اگر خودش را فقط در محدوده شهر تهران تعریف کند یک درصدی رشد می کند اما اگر بتواند با صنایع آلمان، کره جنوبی و هند ارتباط برقرار کند سطح بیشتری از رشد را تجربه می کند. من به ارتباطات معتقدم؛ آن هم در همه زمینه ها و همچنین معتقدم مسائل سیاسی تنها بخشی از مسائل جهان را تشکیل می دهد. ما برای اینکه یاد بگیریم و بهتر شویم لازم است با دنیای پیرامون ارتباط برقرار کنیم. حتی در پرورش گل، هتلداری و آپارتمان نشینی. دلیل مخالفت برخی با چنین دیدگاهی این است که آنها تصور می کنند که برقراری ارتباط با نظام بین الملل به معنای از دست رفتن استقلال کشور خواهد بود. من فکر می کنم ارتباطات جهانی باعث می شود که ما اعتماد به نفس بیشتری داشته باشیم. من جهانی شدن را یک پروسه برای یادگیری و حرکت به سمت توسعه می دانم؛ ضمن اینکه مانند عموم کشورها باید به استقلال سیاسی و امنیت ملی حساس باشیم.
**مفهوم قرار داد اجتماعی را ژان ژاک روسو متفکر فرانسوی در کتاب معروف خود به همین نام بسط داده است. من بعد از خواندن گفت و گوی اخیر شما متوجه بحث های این متفکر فرانسوی شدم. روسو بر آن است همان گونه که بدن انسان رشد کرده، جوامع هم رشد کرده و مراحلی همسان با گسترش اندام واره ای فردی دارند. به تعبیر شما جامعه ایرانی اکنون به شرایط ایجاد قرار دادهای اجتماعی رسیده است؟ جامعه ایران با توجه به این تقسیم بندی چه رویکردی دارد؟
سریع القلم: ضمن اینکه می توانیم راجع به این نظریه روسو هم بحث کنیم اما همچنان که در ابتدای مصاحبه گفتم من معتقدم که بزرگ ترین چالش ما برای رسیدن به توسعه دستیابی به یک قرار داد اجتماعی است. ما بسیار با هم تفاوت داریم. هر کدام از ما یک جزیره هستیم. اگر این موضوع را مبنا قرار دهیم ما هنوز جامعه تشکیل نداده ایم. ما در این کشور اجتماع داریم اما هنوز به معنای علمی کلمه یعنی داشتن هدف مشترک، داشتن قرارداد اجتماعی و افق مشترک، جامعه ای تشکیل نداده ایم. البته اضافه کنم که ما در علوم انسانی برای این واژه ها تعاریف خاص قائل هستیم مثل جامعه، اجتماع و اشتراکات فکری. طبیعی است افرادی که این متون را مطالعه نکرده اند و از رشته های دیگر وارد این مباحث می شوند ممکن است تلقیات متفاوتی از این واژه ها داشته باشند.
**شما اخیرا در حال تدوین کتابی تحت عنوان اقتدار گرایی ایرانی در عصر پهلوی هستید. کتاب به چه موضوعاتی می پردازد؟ آیا به درک متفاوت سیاستمداران و افراد مختلف جامعه می توان در عصر پهلوی اشاره داشت؟ آیا حکومت پهلوی سعی نکرد جامعه و نخبگان را به قرارداد اجتماعی نزدیک کند؟
سریع القلم: من حدود 10 سال پیش، یک سیر مطالعاتی را در رابطه با ایران شروع کردم. اولین کاری که در این رابطه انجام دادم کتاب 'فرهنگ سیاسی ایرانی' بود. در این کتاب مسائل تاریخی را بررسی کردم و همین طور کتاب' اقتدار گرایی ایرانی در عصر قاجار' را منتشر کردم که درآن رفتار فرهنگی و سیاسی را در عصر قاجار مورد نقد و بحث قرار دادم. قصدم در کتاب بعدی یعنی 'اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی' این است که مجموعه مطالعات و تحقیقاتم را در رابطه با مسائل داخلی و جهانی آن دوره، به لحاظ نظری و هم از حیث کاربردی بیان کنم. این کتاب، تاریخی نیست و من قصد نوشتن کتاب تاریخی ندارم کما اینکه کتاب های متعددی پیش تر در زمینه های تاریخ منتشر شده است. من می خواهم از خودم این سوال را بپرسم که چرا پهلوی ها نتوانستند در طول سال های حکمرانی یک سیستم اجتماعی درست کنند؟ چرا ما نتوانستیم در آن دوره به قرار داد اجتماعی برسیم؟ آیا این نرسیدن ما به تفاهم ، دلایل بنیادین داشت یا اینکه مقطعی بود و در نهایت چرا پهلوی ها سقوط کردند؟ چون معتقدم ما جدا از جهان پیرامون نیستیم. مطالعاتی که در حوزه توسعه دارم را می خواهم به دوره پهلوی دلالت دهم.
**کتاب شما چه زمانی منتشر می شود؟
سریع القلم: من دو روش را معمولا در کار تحقیقاتی به کار می گیرم. روش اول مطالعه و جمع آوری داده ها است. برای تحقیق دوره پهلوی تا کنون 136 کتاب و همچنین اسناد زیادی را مطالعه کرده ام. بعد از مطالعه این اسناد و کتاب ها به روش استقرایی مطالبی را که به ذهن ام می آید را روی کاغذ می آورم. یعنی با مطالعه داده ها سعی می کنم به یک چارچوب نظری برسم. بعد از دوسال مطالعه متمرکز بر روی این موضوع به این نتیجه رسیده ام که لازم است مطالعه بیشتری داشته باشم و حتی احیانا با افراد بیشتری مصاحبه کنم تا اینکه به چارچوب نظری مشخصی پیرامون توسعه نیافتگی ایران دست پیدا کنم. از سوی دیگر می خواهم از داده های دوران پهلوی استفاده کنم و در رابطه با مسائل ایران به یک جمع بندی دقیق تری برسم. حدس می زنم که بتوانم نیمه دوم سال 96 این کتاب را آماده کنم. آنچه که امیدوارم در کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی تحلیل کنم این است که مدنیت باید به همراه توسعه عمرانی و صنعتی صورت پذیرد. ثروتمند شدن یک جامعه بدون مدنیت این می شود که راننده اتومبیل یک میلیارد تومانی، آشغال به بیرون پرتاب می کند. مدنیت فرانسوی یک قرن و نیم قبل از دموکراسی فرانسوی آغاز شد. مدنیت و یا فرهنگ تعامل فکری و تعامل رفتاری مقدم بر توسعه اقتصادی و بسیار مقدم بر توسعه سیاسی است. اگر جامعه ای نیاموزد که تفاوت های فکری و استنباطی امری طبیعی است چگونه می تواند در عرصه های دیگر توسعه، موفقیت پایدار داشته باشد. بسیار ضروری است که در یک کشور، سد و کارخانه و صنایع ساخته شود و شهر نشینی رشد کند ولی همزمان محتاج رشد و بسط مدنیت نیز می باشد. عدم تشخیص فرهنگ سازی و پرورش مدنیت چه در دوره مشروطه و چه در عصر پهلوی باعث شده که سه عنصر مهم مردم، اندیشمندان و حکمرانان نتوانند به تفاهم کلان و قرار داد اجتماعی برسند و حول مصالح ملی، این اجماع به رشد صنعتی،اقتصادی، تولید ثروت ملی و مزیت نسبی شود. پرورش مدنیت و رشد و توسعه اقتصادی حداقل باید همزمان و به موازات هم رشد کنند. اگر شخصیت و فرهنگ یک دانشگاهی همزمان با سطح دانش او رشد کند به یک فرد تاثیر گذار تبدیل می شود. دانش بدون شخصیت مفید نخواهد بود. در دوره پهلوی، به نظام عمرانی کشور بسیار توجه شد ولی به قرار داد اجتماعی، تفاهم ملی، انسجام داخلی و مدنیت بی توجهی شد و به طور طبیعی جواب نداد. مفهوم شهروندی، حقوق انسان ها، عدالت و آزادی از مشتقات مدنیت و قرار داد اجتماعی هستند. الیگارشی دوره پهلوی و انحصار تصمیم گیری در مدارهای محدود و در نهایت خلاصه شدن حکمرانی در ذهن و سلیقه یک فرد باعث شد تا قرار داد اجتماعی شکل نگیرد. جالب توجه اینکه اولین دوره مهاجرت از ایران در سال 1352 آغاز شد و همزمان بود با انحصار در تصمیم گیری و فکر در ایران. بی دلیل نیست که امروزه در کره جنوبی، ژاپن، سنگاپور، آلمان و منطقه اسکاندیناوی ثبات حکم فرماست چون نسبت به کشور و آینده آن، میان سه جریان اجتماعی، تفاهم فلسفی و فکری وجود دارد. تحقق این هدف، سهل نیست و محتاج احترام به فکر و اندیشه و تخصص از یک طرف و اولویت دادن به به مصالح کشور از طرف دیگر است. یک استاد اروپایی به من می گفت دلیل اینکه ما دروغ نمی گوییم این است که ما می خواهیم سیستم درست کنیم و به مسائل درازمدت نگاه می کنیم. از آن جایی که آینده مهم است و سیستم محتاج قاعده مندی و تفاهم است، راستگویی اهمیت پیدا می کند. سیستم درست کردن و قاعده مندی، راستگویی را به همراه می آورد. تفاوت میان پیکان و بنز تفاوت میان دو جهان بینی است. قرار داد اجتماعی آلمان ها، تکیه بر نظم، دقت، نگاه دراز مدت، یادگیری، تفاهم و از همه مهم تر همکاری است که جامعه آلمان را می سازد. اگر قرار داد اجتماعی نبود، یک مسلمان پاکستانی شهردار لندن نمی شد. اگر قرارداد اجتماعی نبود یک هندی وزیر دفاع کانادا نمی شد. با توجه به تجربه بشری و مبانی نظری توسعه، به نظر می رسد ما تا زمانی که پیرامون مفاهیم کلیدی برای رشد و توسعه کشور به قرارداد اجتماعی و تفاهم عمومی نرسیم، همچنان در فراز و نشیب های تاریخی، مجبور می شویم مدیریت بحران کنیم. امیدوارم بتوانم در کتاب 'اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی' به ریشه های تاریخ سینوسی جامعه بپردازم و اولویت بندی های تحول و تغییر کیفی را تبیین کنم.
به گزارش روز یکشنبه ایرنا بر اساس نتایج طرح آمارگیری نیروی کار زمستان 1394 که از سوی مرکز آمار ایران انتشار یافته است، استان های کهگیلویه و بویراحمد با 56.5 و کردستان با 50.1 درصد بیشترین نرخ بیکاری جوانان 15تا 24 ساله را در میان سایر استان های کشور به خود تخصیص داده اند.
بیکاری هم اکنون در میان جوانان، زنان و فارغ التحصیلان دانشگاهی خود را بیش از سایر گروه ها نشان می دهد و این سه گروه را تهدید می کند. به عبارت دیگر، در ایران فرصت های شغلی برای جوانان، زنان و دانش آموختگان دانشگاهی فراهم نیست.
برای ایجاد اشتغال در کشور باید صنعت رشد کند تا در کنار توسعه آن سایر بخش های اقتصادی تحرک یابند. بیکاری وقتی که در حوزه زنان جوان مورد بررسی قرار می گیرد، شرایط بسیار ناخوشایندتری نسبت به سایر گروه ها دارد. میانگین نرخ بیکاری زنان در زمستان 1394 برابر 43.4 درصد بود و استان های مرکزی با 73.8 و کهگیلویه و بویراحمد با 68.5 درصد بیشترین نرخ بیکاری زنان را در کشور دارند.
معضل اجتماعی بیکاری از یکسو می تواند موجب فقر و کمی درآمد شود و از سوی دیگر تبعات اجتماعی بی شماری نظیر افزایش استرس، پرخاشگری، افسردگی و سرخوردگی های اجتماعی به دنبال دارد که تمامی این شرایط می تواند تبعات ناگواری در خانواده و اجتماع داشته باشد.
جوان بیکار، جوان تحصیل کرده بیکار، زن جوان بیکار همگی آسیب پذیرند و در معرض پدیده های ناگوار اجتماعی قرار دارند.این دسته از افراد می توانند در جامعه نیز آسیب زا باشند.
شاید کمترین آسیب بیکاری را بتوان در افسردگی و سرخوردگی فردی جستجو کرد اما به طور یقین مسایل روحی و روانی افراد بازتاب ناخرسندی در جامعه پیرامونی افراد خواهد داشت.
لیلی دانشمند مسوول یکی از کاریابی های تهران در خصوص وضعیت کار زنان و مردان جوان مراجعه کننده به این مراکز به ایرنا، گفت: شرایط بازار اشتغال برای زنان خوب نیست ، اما زنان به دلیل مسوولیت پذیری بیشتر مشاغل را با وجود دستمزد کمتر و شرایط سخت تر می پذیرند. این در حالی است که زنان در محیط های فنی کمتر جذب می شوند.
وی گفت: باید اطلاعات بازار کار جمع آوری شود تا بتوانیم سیمای درستی از وضعیت اشتغال و بیکاری در کشور داشته باشیم. واحدهای تولیدی می توانند اطلاع دهند که سالانه چند نفر بازنشسته و چه میزان در هر بنگاه جای خالی باز می شود.
به گفته این فعال بخش خصوصی در حوزه کار، ظرفیت ها باید شناسایی شود تا کاریابی های بتوانند مراجعه کنندگان را به پست های خالی شغلی ارجاع دهند.
دانشمند معتقد است، دانش آموختگان دانشگاهی باید در کنار دانش خود مهارت انجام کار را نیز فراگیرند زیرا بسیاری از آنها حتی در رشته های تحصیلی خود مهارت کافی ندارند.
وی تسلط به دانش رایانه و و زبان انگلیسی را از ضرورت ها برای جویندگان کار تحصیلکرده عنوان کرد.
هم اکنون بازار کار کشور از جهات گوناگون آماده پذیرش نیروی کار نیست، زیرا نه تنها فرصت شغلی فراهم نشده است، بلکه نیروی کار هم نمی تواند به راحتی به لحاظ مهارتی در جایگاه شغلی قرار گیرد. به عبارتی نه جایگاه برای اشتغال داریم و نه نیروی کارآمد برای تصاحب شغل.
علی ربیعی وزیر کار و تعاون و رفاه اجتماعی می گوید،96درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی کشور مهارت برای اشتغال ندارند و تنها چهار درصد فارغ التحصیلان کشور متناسب با بازار کار تحصیلات کسب کردهاند.
ثروت جوامع «نیروی انسانی توانمند» است. تردیدی نیست ، اگر نتوانیم رونقی در اقتصاد ایجاد و جوانان را برای مسوولیت پذیری اجتماعی توانمند کنیم افق های آینده برای کشور روشن نخواهد بود.
سرمایه اجتماعی اگر سال های طولانی در حاشیه باشد، جامعه به رنگ خاکستری باقی خواهد ماند.
مهدی صباغ زاده با این مقدمه در همشهری آنلاین نوشته است: اينكه جادههاي ما بعضا دچار مشكل هستند، برخي خودروها نقص فني دارند يا به لحاظ استاندارد كيفيت خيلي بالايي ندارند قبول؛ اما بايد پذيرفت كه علت بسياري از تصادفهاي فاجعهبار، خطاي انساني است و اغلب هم سرعت غيرمجاز و رعايتنكردن قواعد و مقررات است كه به تراژدي ميانجامد. در همين تهران كافي است ساعاتي در خيابانها و بزرگراهها در حركت باشيد تا با انواع و اقسام تخلفات رانندگي مواجه شويد.
راننده اتومبيلهاي گرانقيمتي كه در بزرگراهها ويراژ ميدهند و لايي ميكشند اغلب جوان هستند؛ جوانهايي كه گويي جان شيرينشان را داخل گوي شيشهاي قرار دادهاند و هيجان و شور جواني را در سرعت بالا خلاصه كردهاند. اتفاق در كسري از ثانيه رخ ميدهد و خيلي وقتها ديگر مجالي براي جبران مافات باقي نميماند. اين جانهاي شيرين را فداي هيجانات كاذب نكنيم. بهخصوص اينكه خيلي وقتها ديگراني كه هيچ سهم و نقشي در ماجرا ندارند نيز قرباني ميشوند. كمي رعايت و قدري تأمل كافي است تا جلوي بسياري از اتفاقهاي تلخ گرفته شود.