شماره 644هفته نامه همزیستی به تاریخ 24فروردین ماه98 با مطالب متنوع منتشر شد. در این شماره که ویژه سیل گلستان است، می خوانیم:
« مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟ » این تیتر اول این شماره همزیستی است که به موضوع سیل اخیر در استان گلستان و نحوه مدیریت این پدیده طبیعی توسط مدیران ذیربط کشوری، استانی و شهرستانی پرداخته است.
در این مطلب می خوانیم: « نشست اعضای شورای مدیریت بحران استان گلستان به ریاست معاون اول رییس جمهوری و با حضور ۶ وزیر، نمایندگان مجلس و نماینده ولی فقیه شامگاه شنبه سوم فروردین و ششمین روز وقوع سیل مهیب دراین استان درحالی برگزار شد که مردم در بخش های وسیعی از منطقه ترکمن صحرا واقع در شرق و شمال این استان سوار بر قایق ها نظاره گر نابودی خانه، کاشانه، مال و زندگی خود بودند.»
در ادامه این مطلب آمده است: « بررسی اجمالی مطالبی که در این نشست مطرح و توسط رسانه ها منتشر شد واقعیات تلخی را به نمایش می گذارد، واقعیاتی که چندین دهه است نظام مدیریتی کشور را در بر گرفته و نتایج زیان بار آن را مردم در تمام عرصه ها با پوست و جان شان لمس می کنند.»
در بخشی از این مطلب می خوانیم: « وزیر جهاد کشاورزی هم در این نشست گفته که « زهکشی اراضی کشاورزی و جلوگیری از تغییر کاربری زمینها میتواند جلوی سیل را بگیرد.» آقای وزیر هم که سابقه طولانی در تصدی وزارت جهاد کشاورزی دارد به رغم اینکه #زهکشی از مهم ترین وظایف و ماموریت های قانونی این وزارتخانه بشمار می رود و پروژه های زهکشی نیز در استان سیل خیزی مانند گلستان در این چهار دهه گذشته باید به اتمام می رسیده است، تازه از نقش زهکشی در ممانعت از سیل سخن می گوید! مخاطب این سخنان، مگر غیر از خود ایشان و همکاران فعلی و گذشته وی در استان که در این چهل سال به وظایفشان عمل نکردند، کسان دیگری هم می تواند باشند!»
در بخش دیگر این مطلب آمده است: « چهار نفر از نمایندگان استان گلستان در مجلس نیز در این نشست به درستی از کم کاری ها، اهمال ها و ضعف های وزارتخانه های ذیربط و دستگاه های اجرایی استان در برخورد با موضوع سیل اخیر انتقاد کردند و خط و نشان کشیدند که در مجلس از حق قانونی خود برای احضار و استیضاح مقصران این حادثه استفاده خواهند کرد! همان حقی که این نمایندگان و اسلاف شان در 9دوره گذشته مجلس کمابیش استفاده کردند ولی چه اتفاق خاصی افتاد؟
مگر نه اینکه دیر زمانی است از این مجلس جز نامی به نام خانه ملت نمانده و مصالح ملت در گیرو دار منافع جناحی، گروهی و شخصی به فراموشی سپرده شده است که اگر غیر از این بود، این گونه مردم نه در میان انبوهی از مشکلات ریز و درشت زندگی که امروز در میان آبهای ویرانگر سیل غرق نمی شدند!»
در این مطلب همچنین می خوانیم: «#جهانگیری نیز درسخنان خود در این نشست بجای اینکه مقصران عدم اجرای طرح های بنیادی مانند زهکشی در استان سیل خیزی مانند گلستان را در طول این چهاردهه گذشته به مردم معرفی کند و خواستار محاکمه و اشد مجازات آنها شود، بعد از وقوع این سیل های بنیان برانداز و در حالی که مردم بخت برگشته به دنبال نجات تنها ممر حیات شان تا کمر در آب فرو رفته اند، تازه از ضرورت اجرای طرح هایی مانند زهکشی سخن می گوید! »
« سیل بی تدبیری ها » عنوان سرمقاله این شماره همزیستی است که مدیر_مسئول همزیستی در روزهای اول وقوع سیل در استان گلستان نوشته و در بخشی از آن آورده است: « مردم استان گلستان و بخصوص ترکمن صحرا امسال نوروز و بهار را به گونه ای متفاوت آغاز کردند! متفاوت تر از همه سال ها و دهه های گذشته! کمتر کسی پیدا می شود که نوروزی مثل نوروز امسال را در این استان به خود دیده باشد. این روزها مهمان ناخوانده ای به نام سیل به این استان وارد شده و بلایی بر سر مردم این دیار آورده است که در تاریخ کمتر تکرار می شود. معلوم نیست مردم ایران از دست این نوع مهمانان ناخوانده کی رهایی خواهند یافت ولی آنچه که معلوم است و مردم با پوست و تن شان آن را احساس می کنند، تبعات وحشتناک و خسارات جبران ناپذیری است که این مهمانان بر گرده این مردم بیگناه تحمیل می کنند.»
در ادامه این مطلب می خوانیم: « لطفا ستاد مدیریت بحران استان و بخصوص مدیران امور آب و خاک و #سدهای استان گلستان به این پرسش های این نوجوان روستایی گلستان و اکثریت شهروندان این استان پاسخ دهند که شما مگر مسئول و متولی حوادث غیرمترقبه!! از جمله سیل نیستید، این حادثه مگر فقط امروز و امسال اتفاق می افتد که شما مثل همیشه غافلگیر شدید! شما مگراز بیت المال حقوق نمی گیرید که وظایف قانونی خود را به بهترین نحو انجام دهید؟ مگرمهم ترین وظیفه شما جلوگیری از آسیب وارد شدن به جان و مال مردم درعرصه ماموریت قانونی شما نیست؟»
در بخش دیگر این مطلب آمده است: « بنده کوچک و همه کسانی که در طول این سال های طولانی در مقاطع و موارد مختلف چوب بی تدبیری های شما و مدیران پیش از شما را خورده اند، عاجزانه تقاضا داریم که حالا که اراده ای برای تغییر شرایط مدیریتی کشور وجود ندارد، شما بالاغیرتا لطفی درحق این مردم بکنید و اجازه بدهید کسانی که اهل این کار هستند وارد این عرصه شوند، من مطمئن هستم مردم بزرگوار حاضر هستند حتی به شما دوبرابر حقوق و مزایایی که الان می گیرید به حساب شما بریزند تا شما درکنار بایستید و در اموری که در این چند دهه اخیر موفق نبودید، دخالت نکنید! بگذارید مردم بیش از این، چوب بی تدبیری ها و ناکارآمدی ها را که از چپ و راست و از بالا و پایین بر سرشان فرود می آید، نخورند!»
« ترکمن صحرا، قبل و بعد از سیل » عنوان مطلب دیگر این شماره همزیستی است که به قلم صدیقه جاذبی روزنامه نگار و فعال اجتماعی نوشته شده و در بخش از آن آمده است: « هنوز توهين مسعود خلیلی رییس فدراسيون_ سوارکاری(به ترکمن ها) داغ بود و عده ای داشتند می رفتند که به نفع خلیلی حتی مظلوم نمایی کنند که یک دفعه سیل هرنوع خبر و حادثه ای را بلعید و اخبار بسیاری از شبکههای_ اجتماعی داخل استان گلستان را به خود اختصاص داد. آق قلا را سیل در نوردیده و یک فاجعه به وقوع پیوسته بود و #گمیشان سرسختانه مقاومت میکرد. مگر حدود 5 کیلومتر سپر را چطور میشود بدون همدلی و وحدت ساخت. همدلی مردم گمیشان در ساخت این سد مثال زدنی شد. آنها با چنگ و دندان و البته با اتحاد در مقابل این آزمون سربلند بیرون آمدند، هرچند به دلیل کمبود امکاناتی که باید #دولت اختصاص میداد 5 نفر را در کمال ناباوری از دست دادند اما استقامت و اتحادشان و جرأت انتقادشان از وضعیت موجود نشان داد که این مردم نجیب که نجابتشان دیگر داشت معنی سکوت در برابر هرنوع تبعیض و بی عدالتی را می داد، جایی که مورد تهدید قرار بگیرند میتوانند نجابتشان را اینگونه تعريف کنند: استقامت، اتحاد و انتقاد از وضع موجود.»
«راه آهن_ گرگان_ اینچه برون، موهبت یا مصیبت برای آق قلا ؟» عنوان یکی دیگر از مطالب این شماره همزیستی است که تاج محمد کاظمی نویسنده این مطلب به تفصیل با استناد به مدارک و خبرهای رسمی مربوط به پروژه ساخت این خط آهن، نتیجه گرفته که راه آهن در هنگام ساخت آن، عبور#سیلاب ازاین منطقه را پیش بینی و آبروهای کافی برای عبور سیلاب تعبیه نکرده است. در نتیجه، در سیل اخیر، این خط آهن مانند سد عمل کرده و به رغم شکافتن بخش هایی از آن که با تاخیر انجام شده، سیلاب به داخل شهر آق قلا برگشت خورده و با ماندگاری بیش از 20 روز آسیب های مادی و روانی جبران ناپذیری به مردم این شهر وارد کرده است.»
در پایان این نوشتار نویسنده از اینکه در پروژه هایی از این دست در شهرستان آق قلا از تخصص و تجارب متخصصان و تحصیل کردگان این دیار حداقل در بحث مشاوره هم استفاده نمی شود، انتقاد کرده و نوشته است: « اجرای این پروژه و نادیده گرفته شدن منافع مردم آق قلا در آن که نشانه اش در این سیل نمایان شد، گویای این حقیقت تلخ است که در طول دهه های گذشته حداقل در عرصه مدیریت این شهرستان، نخبگان، متخصصان و تحصیلکردگان این خطه به بازی گرفته نشدند. تا آنجا که نگارنده به عنوان یک آق قلایی به یاد دارد چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تا سال 76 که آق قلا از بخش به شهرستان تبدیل شد و بعد از آن تا حالا، نخبگان شایسته آق قلایی نه تنها با ابزارهای مختلف از جمله #تقسیمات کشوری از حضور در مجلس به عنوان نماینده آق قلا محروم شدند، بلکه با نگاه های خاص برخی دستگاه های تاثیرگذار، حتی اعطای پست های مدیریتی ارشد در شهرستان از جمله #فرمانداری را هم از آنها سلب کردند تا همیشه نسخه های درمان دردهای مردم زجر کشیده آق قلا را افرادی بپیچند که فرسنگ ها از واقعیات این خطه دور بودند و سرانجام هم برسر این مردم آن آمد که امروز دنیا بر سوگ شرایط آنها به ماتم نشسته است.»
همچنین در این شماره همزیستی گزارش ها، گفت و گوها و خبرهای مربوط به سیل با عناوینی از قبیل « ضرورت تشکیل شورای نگهبان زمین»، « چرا آق قلا و گمیشان زیر آب رفتند؟»، « آق قلا پایتخت همدلی و همبستگی مردم ایران »، « علاج سیل تدبیر بود » و چندین مطلب متنوع دیگر به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
همزیستی نیوز -شماره ششصد و چهل و سوم هفته نامه همزیستی ویژه نوروز نود و هشت به تاریخ بیست و شش اسفند ماه نود و هفت با مطالب متنوع منتشر شد.
مطلب اول این شماره همزیستی به تحلیلی درباره دلایل تداوم مشکلات در کشور اختصاص دارد. در این تحلیل که عنوان آن «سال تمام شد اما مشکلات تمام نشد؟» به قلم تاج محمد کاظمی صاحب امتیاز و مدیر مسئول همزیستی آمده است: سال تمام شد اما گرانی تمام نشد! سال تمام شد اما بیکاری تمام نشد! سال تمام شد اما اعتیاد تمام نشد! سال تمام شد اما زباله گردی تمام نشد! سال تمام شد اما دستفروشی در مترو و اتوبوس تمام نشد! سال تمام شد اما جرم و جنایت تمام نشد! سال تمام شد اما تبعیض تمام نشد! سال تمام شد اما اختلاس تمام نشد! سال تمام شد اما شعارهای توخالی تمام نشد! سال تمام شد اما...»
در بخش دیگر این مطلب نیز می خوانیم: امروز می خواهم به یک سئوال بزرگ بپردازم! این سئوال بزرگ این است: «چرا در طول این دهه های گذشته به جای اینکه مشکلات و سختی ها کم بشود، سال به سال بیشتر و بیشتر شده است؟»
در ادامه این مطلب هم آمده است: بنابراین، وقتی می بینیم که این مشکلات همچنان حل نشده باقی مانده اند، مثل روز روشن است که مسئولان ذیربط اراده و جرات حل این مشکلات را نداشته اند و بطورطبیعی مسئولیت خسارات و پیامدهای ناشی از این مشکلات در جامعه نیز به گردن تمام کسانی است که به نحوی از انحا در عرصه موضوع این مشکلات مسئولیتی را ولو به صورت موقت با اراده خودشان پذیرفته اند و با استفاده از مزایا و رانت های پست و جایگاه آن مسئولیت، بهره های مادی و معنوی را هم برده اند.
این تحلیل این گونه ادامه می یابد: حال این سئوال پیش می آید که چرا به رغم اینکه این مشکلات همچنان حل نشده باقی مانده و یک نمونه آن مثلا بیکاری خسارات و پیامدهای وحشتناکی را هم در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دنبال داشته است، کسانی که در طول این مدت طولانی در ایجاد بحران عظیم بیکاری مقصر بوده اند، نه تنها بازخواست نمی شوند بلکه هرکدام با سلام و صلوات در جای دیگر همچنان به خدمت!!!به خدا و خلق خدا مشغولند و تازه طلبکار هم هستند که نگذاشتند آنها کاری کنند کارستان! و اگر موانع نبود آنها نه تنها بحران بیکاری را در ایران که در جهان هم حل می کردند!!
نویسنده این تحلیل می پرسد: یکی نیست از این شیفتگان خدمت بپرسد که شما اگر واقعا عاشق خدمت به این مردم و به عبارت دیگر کشته و مرده این مردم بودید چرا در همان سال اول نه، سال دوم نه، سال سوم نه، سال چهارم که دیگر همه چیز برای شما روشن شده بود و این سه کلیدواژه که متاسفانه شما در آن دوران اصلا آن را قبول نداشتید، مانع خدمت شما بود، چرا در همان زمان به شدت و حدتی که امروز فریاد می کشید، فریاد نکشیدید؟ چرا وقتی دیدید کاری نمی توانید بکنید و می دانستید که ادامه کار شما جز از دست رفتن فرصت و تحمیل هزینه به مردم، چیز دیگری نیست، مثل مدیران همه جوامع در دنیا استعفا ندادید؟ مگر نه این است که برای شما در آن زمان حفظ و تداوم آن پست و مقام اصل و خدمت به مردم و انجام یک کار اساسی برای حل مشکلات جامعه، فرع بود؟
در ادامه این تحلیل می خوانیم: نگارنده معتقد است که این سناریو توسط یک سناریو دیگربه نام رسانه، آگاهانه یا ناآگاهانه، حمایت و پوشش کامل داده می شود و با توجه به قدرت بی بدیل رسانه، اکثر کاستی ها، ناکارامدی ها، سوء تدبیرها، تخلفات و ضعف های مدیران تحت عنوان دفاع از کلیت نظام، نادیده گرفته می شود و یا با دادن آدرس غلط به مردم، امنیتی آهنین برای مدیران فراهم می شود.
این تحلیل ادامه می یابد: بدیهی است که اگر رسانه در بیرون از حاکمیت، همانطور که درهمه دنیا متداول است، بطور مستقل به وظیفه ذاتی خود یعنی اطلاع رسانی همراه با تحلیل و نقد مسایل و موضوعات جامعه، فارغ ازهرگونه سمت گیری سیاسی، جناحی، گروهی، قومی و قبیله ای عمل کند و با بهره گیری از روزنامه نگاران حرفه ای توانمند به رصد کردن وقایع و عملکردها بپردازد به مثابه ابزاری قوی برای کنترل قدرت حاکمیت خواهد بود.
در ادامه این تحلیل آمده است: در هر صورت، فرصت گران سنگی از دست رفت، رسانه ها اگر از همان اول در جایگاه اصلی خود قرار گرفته بودند، هیچکس در این مملکت جرات نمی کرد قدمی کج بردارد، هیچکس جرات نمی کرد به حقوق مردم چپ نگاه کند، هیچکس جرات نمی کرد به نام مردم جیب مردم را خالی کند، هیچکس جرات نمی کرد به نام مقدسات، مردم را از مقدسات دور کند، هیچکس جرات نمی کرد به نام خودی و غیرخودی بین مردم شکاف بیاندازد و صدها موارد این گونه که در غیاب چشمان بینا رسانه های مستقل، مقتدر و حرفه ای در طول این زمان در این جامعه شکل گرفت و پیش آمد آنچه که نباید پیش می آمد!
نویسنده در انتهای این تحلیل می نویسد: آنچه که به عنوان نتیجه این نوشتار می خواهم بنویسم چیزی نیست جز اینکه بگویم مشکلات، امروز در جامعه ما جاخوش کرده اند، خیال هم ندارند به این زودی ها و به این راحتی ها ما را ترک کنند، به هر دری زدیم و به هر ندا و نوایی و به هر قول و قراری امید بستیم تا بلکه این مشکلات از جامعه ما بیرون بروند، اما راه به جایی نبردیم! برای بیرون راندن این مشکلات ازاین دیار راهی دیگر باقی نمانده است، الا به خود بیاییم و در این واپسین روزهای سال با خود عهد ببندیم که دیگر نه به قول و قرار کسانی که در آزمون های گذشته رفوزه شدند، دل ببندیم و نه چشم امید به آسمان بدوزیم و منتظر بارانی باشیم که ببارد و این مشکلات را بشورد و به دریا بریزد، بلکه به خود، به عقل خود، به شعور خود و به نیروی لایزال اراده خود اتکا کنیم و در تصمیمات خود در همه حال، گذشته را بنگریم که پر بیراه نگفته اند: « گذشته چراغ راه آینده است. »
« بهار و همزیستی» عنوان مطلب دیگر این شماره همزیستی است که به قلم صدیقه جاذبی اولین سردبیر همزیستی نوشته شده است. وی در این مطلب که از ترکیه برای نشریه خودش فرستاده است می نویسد: « ما در دنیایی زندگی میکنیم که زمان بی رحمانه به ما میتازد؛ ما محدود به زمانیم؛ خلاصی از زمان برای ما ممکن نیست. نگاه میکنم به خودم، بهار سال 80 بود که در نشریه همزیستی شروع به فعالیت کردم. با پیش شمارههایش و بعد شماره شماره چاپ کردیم. گرم و سردش را هم چشیدیم. تا چشم باز میکنم میبینم 18 سال گذشته است. من گرچه تمام این هیجده سال عضو هیات تحریریه همزیستی نبودهام، اما همزیستی به عنوان عضوی از من هیچ وقت از من جدا نشده است.
در ادامه این مطلب می خوانیم: چطور میشود نوزادی که از بدو تولد تا هفت سالگیاش شاهد رشدش بودم و چه شبها بر بالینش تا دیروقت بیدار نشستم، فراموش کنم. حالا همین نوزاد هجده ساله میشود. بچهای که در هفت سالگی ترکش کردم و حالا که برمیگردم و به عقب نگاه میکنم میبینم دوران طلایی زندگی مطبوعاتی من همان هفت سال در استان گلستان بوده است. دوران چالشها و مبارزهها و مجادلهها. مبارزه برای حرفهای بودن و عاشقانه کار کردن.
جاذبی در انتهای مطلبش می نویسد: بهار که آمد به او لبخند بزنیم، در آغوشش بگیریم و حیات را از همین جا آغاز کنیم. از همین جا برای رسیدن به خواستههایمان. برای بهتر کردن اوضاع بدی که به ما تحمیل شده و دائما از آن مینالیم. از همین بهار به فکر بهتر کردن اوضاع باشیم پیش از آنکه ذخیره عمرمان تمام شود. زمان حلال مشکلات نیست؛ ما هستیم، همین خود ما. به امید روزهای بهتر سال نو را به همه تبریک میگویم.
«برای احسان» عنوان دیگر این شماره همزیستی است که مدیر مسئول همزیستی درباره استعفا احسان مکتبی مدیرکل سیاسی، انتخابات و تقسیمات کشوری سابق استانداری گلستان نوشته است.
در این مطلب می خوانیم: برای من بسیار جالب بود در دولتی که مدیران آن نه براساس شایستگی های تخصصی و تجربی، بلکه براساس معیارهایی انتخاب شده و می شوند که هم من و هم احسان و هم، همه روزنامه نگاران اصیل و حرفه ای در هر فرصتی که به ما دست می دهد از انتقاد نسبت به آنها ابایی نداشته و نداریم، فردی مانند احسان به این پست بالا منصوب می شود. طبیعتا من از این اتفاق خوشحال شدم چون همیشه اعتقاد داشته و دارم که گرچه با یک گل بهار نمی شود اما همان تک گل تاثیرات مثبت خود را در محیط می گذارد( البته منظور گل طبیعی است و گل مصنوعی هیچگونه اثری بر اطرافش نمی گذارد).
در ادامه این مطلب آمده است: و امروز که خبر استعفا و توضیحات احسان را درباره آن خواندم احساس غریبی به من دست داد، از یک طرف دلم برای جامعه سوخت، نه به این خاطر که یک پستی را که برای اولین بار در استان یک روزنامه نگار گرفته بود، از دست دادیم، بلکه به این خاطر که نیرویی که هم توانمند بود، هم سلامت نفس داشت و هم مردم از خدمات منبعث از این خصایص بهره مند و طبیعتا رضایتمند بودند، خیلی راحت از دست دادیم و آب از آب هم تکان نخورد.
از طرف دیگر خوشحال شدم چون که از لحظه ای نگران بود م که روزی چشمم به چشم احسان بخورد و ببینم او را که در کاروان بخشی از مدیران این جامعه حل شده و در کورس به اصطلاح ارتقاء مقام از دیوارتملق، ریا و دهها خصایص ویژه موردنیازاین ارتقاء بالا می رود!
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « انجمن ادبی چهارشنبه داستان، دریچه ای دوستانه به دنیای ادبیات»، « کوچک شدن سفره هفت سین»، « بانوی آسمان »، « چالش صدا و سیما با آذری جهرمی »، « اتقاقات دفتر وزیر نفت » » و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان گلستان به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
ر
ششصد و چهل و دومین شماره هفته نامه همزیستی به تاریخ 11اسفند ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.
سرمقاله، یک گزارش خبری و یک خبر همراه با عکس یک این شماره همزیستی به موضوع انتشار یک فایل صوتی منتسب به رییس فدراسیون سوارکاری ایران در فضای مجازی اختصاص پیدا کرده است. در این فایل مطالبی درباره مردم ترکمن استان گلستان با الفاظ و عبارات موهن بیان می شود که انتشار آن در فضای مجازی موجی از انتقادات، نارضایتی ها و درخواست ها از سوی مردم و مسئولان در استان گلستان وخراسان شمالی ایجاد کرده است.
در سرمقاله این شماره همزیستی که با عنوان«عیان عنان از کف ندهید!» توسط مدیرمسئول این نشریه به رشته تحریر درآمده است می خوانیم: «نگارنده که خود یک ترکمن اهل گلستان است و افزون بر 35سال نیز در عرصه رسانه های سراسری و استانی فعال بوده است به یاد ندارد که فردی، آن هم یک مدیر کشوری، این گونه عیان عنان از کف بدهد و صفات و خصوصیاتی ناروا و زشت را به مردمانی نسبت بدهد که حداقل هر اهل نظر و اندیشه ای نسبت به اصالت، هویت و حقانیت آنها تردیدی ندارد.
بنده به گواه این قلم ناچیز که در طول این دوران نسبتا طولانی در همه حال آن را نه با تعصب قومیتی که در راه همگرایی انسانی، فارغ از همه تفاوت ها، بکار گرفته و می گیرد، بنا ندارد که با توصیف خصوصیات مردم ترکمن در مقام دفاع از این مردم بربیاید که به قول معروف آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است. و یا در مقام پاسخگویی به افاضات! فردی بربیاید که ظاهرا از هفت خوان امنیتی، حراستی و عقیدتی گذر کرده و بر مسند مدیریت در نظام جمهوری اسلامی هم تکیه زده است!»
در ادامه این مطلب می خوانیم: «افرادی از این دست که کما بیش در بخش های مختلف جامعه در اشکال مختلف مشاهده شده و می شوند باید به خود بیایند و قبول کنند که دوران آپارتاید در دنیا بسر آمده و اگر قبول داریم که جزئی از جامعه جهانی هستیم، دل های مان را از هرگونه افکار و اندیشه های برتری جویی پاک کنیم و از مرزبندی های نژادی، قومیتی، دینی، مذهبی و جنسیتی بپرهیزیم که هرگونه متاعی در این بازار، نه تنها خریداری نخواهد داشت، بلکه بر سر صاحبان این گونه متاع ها، آن خواهد آمد که بر سر همه نژادپرست ها و شوونیست های دنیا آمده و خواهد امد.»
در بخش دیگر این مطلب آمده است:«دیگر آن زمان گذشت که انسان ها در خلوت خود و خودی های خود، برای دیگران تصمیم بگیرند، چرا که این خلوت ها دیگر به برکت فضای مجازی تبدیل به جلوت هایی شده است که چون شمشیر بر فرق تاریک اندیشان در تاریک خانه های شان فرود می اید و فضاهای تاریک و سیاه را در کسری از زمان در معرض دید و قضاوت افکار عمومی قرار می دهد.»
«واکنش ها به انتشار فایل صوتی منتسب به رییس فدراسیون » عنوان مطلب دیگر این شماره همزیستی است که در بخشی از آن آمده است: «. شهرام غراوی نماینده مردم شرق استان گلستان در مجلس شورای اسلامی در خصوص اظهارات توهین آمیز اخیر رئیس فدراسیون اسبدوانی کشور در مورد ترکمن ها، شدیدا واکنش نشان داد و تاکید کرد مصرانه موضوع را پیگیری میکند. غراوی در این خصوص گفته: "بنده فایل صوتی خلیلی رئیس فدراسیون سوارکاری کشور را شنیدم که حاوی الفاظ و کلمات توهین آمیزی بود که شایسته یک نفر مسئول در نظام مقدس جمهوری اسلامی در شرایط کنونی نبود. این امر موجب رنجش خاطر بخش عظیمی از مردم استان به ویژه مردمان شریف ترکمن صحرا که سهم بزرگی در صنعت پرورش اسب دارند. آقای خلیلی ضمن عذرخواهی برای تنویر افکار عمومی توضیخ بدهید که چرا این مسایل عنوان شده و بنده هم مصرانه پیگیر این قضیه خواهم بود."..!؟
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « نمایندگان استان گلستان خواستار شدیدترین برخورد با رییس فدراسیون سوارکاری شدند»، « ضعف غیرمتعارف بنیه اندیشگی »، « موزه عصارخانه شاهی اصفهان
آثار مرارت ها و مشقت ها»، « اعضای دوره جدید اتاق بازرگانی گلستان مشخص شدند»و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان گلستان و منطقه آزاد قشم به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
همزیستی نیوز - شماره ششصد و چهل و یکم هفته نامه همزیستی به تاریخ 4 اسفند ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.
مطلب اول این شماره همزیستی به پدیده کودک همسری اختصاص دارد. در این مطلب که عنوان آن «کودک آزاری یا کودک کشی؟» می باشد، آمده است: ازدواج دختران در سنین پایین میتواند مشکلاتی مثل «مرگ در هنگام زایمان»، «خشونت فیزیکی و جنسی»، «انزوا و افسردگی»، «سرطان دهانه رحم و خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی» و «مرگ نوزادان» را افزایش دهد. به همین دلیل باید برنامههای آموزشی برای افزایش آگاهی جامعه، والدین و رهبران مذهبی طراحی و اجرا شود.
در بخش دیگر این مطلب نیز می خوانیم: بیشتر از ۶۰ میلیون دختر در سراسر دنیا درگیر کودک همسری هستند ولی رواج آن در کشورهای مختلف متفاوت است. بر اساس آمار، آفریقا بیشترین و اروپای غربی کمترین میزان کودک همسری را ثبت کردهاند. در ایران آخرین آمارها مربوط به سال ۹۵ است که ۵/۵ درصد از کل ازدواجهای ثبتشده مربوط به کودکان بوده است. این آمار تنها آمار ازدواجهای ثبت شده در دوران کودکی است.
با اینکه ازدواج کودکان ممکن است به دلیل آداب و رسوم و فرهنگ جامعه صورت پذیرد، ولی «فقر» دلیل اصلی کودک همسری است. هنگامی که دختران ازدواج میکنند، والدین از وظیفه اقتصادی آنها آزاد میشوند یا گاهی اوقات از داماد منافع مالی به دست میآورند. خانوادهها عقیده دارند که ازدواج زودتر، دختران را از رفتارهای جنسی یا بارداری خارج از ازدواج محافظت میکند.
در ادامه این مطلب هم آمده است: برای توقف کودک همسری، نیاز به سیاست چند جانبهای است که بر دختران، خانوادهها، جامعه و دولت تمرکز داشته باشد. به همین خاطر، باید برنامههای آموزشی و خدمات سلامت باروری را برای خانوادهها و جامعه فراهم کرد تا با توقف کودک همسری، بارداری زودهنگام و مشکلات مربوط به مرگ و میر و بیماریهای مادران و نوزادان، کمتر شود.
« زبان مادری، مادر زبان ها» عنوان مطلب دیگر این شماره همزیستی است که به مناسبت روز جهانی زبان مادری چاپ شده و در بخشی از آن آمده است: « در بسیاری از کشور ها مانند ایران تنوع قومیتی بسیاری وجود دارد و همین موضوع باعث زیبا شدن فرهنگ این کشور ها می شود؛ این تنوع در زبان مادری هم آشکار است. در کشور ایران حدود 69 گویش و زبان رواج دارد که فارسی، آذری، عربی، کردی، گیلکی، مازنی، لری و… نمونه هایی از آنها است؛ که هر کدام فرهنگ و هنر گروهی از مردم ایران را به نمایش می گذارد؛ در واقع از بین رفتن هر کدام از این زبان ها از بین رفتن گوشه ای از فرهنگ و تاریخ ایران است همانطور که به گفته ی میلان کوندرا (نویسنده اهل چک): نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت، پاک کردن حافظه آن است، باید کتاب هایش را، فرهنگش را و زبانش را از بین برد.
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « آخرین وضعیت پرونده برادران روحانی و جهانگیری»، « خدشه به سیستم قضایی خدشه به حقوق مردم است»، « دایی به قول خود عمل کرد»، « استانداردهای دوگانه تلویزیون» و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان گلستان و منطقه آزاد قشم به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
شماره ششصد و چهل هفته نامه همزیستی به تاریخ 27بهمن ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.
مطلب اول این شماره همزیستی به پدیده زشت تکدی گری اختصاص دارد. در این مطلب که عنوان آن «شهر بدون گدایم آرزوست!» می باشد، آمده است: این موضوع که تکدی گری فی نفسه درهمه جوامع مذموم است و ذات انسان ها با این گونه رفتارها هیچگونه قرابتی ندارد، محل مناقشه نیست، ولی اینکه پدیده هایی مانند تکدی گری در برخی از جوامع به شغل و محل درآمد برخی از انسان ها تبدیل می شود و مسئولان این گونه جوامع هر از چندگاه با شور و حرارت از ضرورت برخورد با این پدیده صحبت می کنند و چون خودشان قادر به مقابله با آن نیستند، دست یاری به سوی مردم دراز می کنند، این مساله محل سئوال است.
در ادامه این مطلب می خوانیم: گدایی یک زایده اجتماعی است که در پیدایش آن چند عامل دخالت دارند: فقدان اشتغال و کار، فقر مادی، پیری و از کار افتادگی، رخوت و سستی، #اعتیاد، معلولیت و بیماری، مسائل خانوادگی از قبیل پاشیده شدن خانواده، مهاجرت از روستا به شهر، نابسامانی های اقتصادی از قبیل کمی درآمد در بعضی از مشاغل، بالابودن هزینه زندگی،
در بخش دیگر این مطلب آمده است: مدیر طرح «شهر بدون گدایم آرزوست» میگوید: ما سازمانی مافیایی به نام گ.ت.ت داریم که علامت اختصاری «گدایان تهران و توابع» است. در این سازمان کودک اجاره میدهند، گریم میکنند و از این طریق افراد را نابینا و چلاق میکنند و حتی به گدایان خدمات سرویس رفت و برگشت ارائه میدهند. اعضای هیات رییسه این مافیا هفت نفر هستند و این سازمان باندهای زیرمجموعهای هم دارد.
«تحقیر دانش آموزان» عنوان مطلب دیگر این شماره همزیستی است که در بخشی از آن آمده است: « چرا دانش آموزی که با زحمات فراوان رتبه اول یا دوم یا سوم را کسب میکند بعلت عدم توانایی خرید هدیه برای خود باید نظاره گر هدایای دیگرانی باشند که پدر و مادرش می تواند برای وی هدیه گران قیمت تهیه نماید و دانش آموز بی بضاعت در حسرت نداشته هایش باشد...!؟
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « فرمانآرا: همه چیز آزاد است،غیر از #شادی»، « افزایش حقوق کارمندان و کارگران؛ بایدها و نبایدها»، « عاقبتِ تلخِ بسته حمایتی #دولت»، « طبقه متوسط در جامعه ایران فقیرتر شده است » و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان #گلستان به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
همزیستی نیوز - شماره 639 هفته نامه همزیستی به تاریخ 13بهمن ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.
این شماره همزیستی با توجه به اهمیت و دربرگیری بسیار بالای موضوع ناکامی تیم ملی فوتبال کشورمان در رقابت های جام ملت های آسیا 2019 امارات متحده عربی که با شکست غیرمنتظره این تیم دربرابر ژاپن رقم خورد به تفاسیر و تحلیل های این شکست اختصاص دارد.
«برآیند فرهنگ درون و بیرون زمین» این عنوان سرمقاله این شماره همزیستی است که توسط مدیرمسئول این نشریه درباره انعکاس فرهنگ حاکم در جامعه امروز ما در این بازی نوشته است. در این مطلب می خوانیم:
بازی ایران و ژاپن در مرحله نیمه نهایی بازی های جام ملت های آسیا 2019امارات نه از بعد ورزشی و نتیجه حاصل از آن، بلکه از بعد فرهنگی، اجتماعی و بخصوص جامعه شناختی به شدت مورد نقد و بررسی مردم، کارشناسان و صاحب نظران کشورمان قرار گرفت.
در این بازی دو اتفاق بسیار مهم و سرنوشت ساز روی داد که هرکدام از آنها به اعتقاد همین افراد، زمینه تاسف، شرم و بعضا خشم را متاسقانه در سطح ملی فراهم ساخت.
اتفاق اول که زمینه ساز اتفاق دوم هم بود و باعث فرو ریختن کعبه آمال و آرزوی یک ملت شد، حرکت کاملا احساسی، غیرعقلانی، غیرحرفه ای، غیرفنی، غیرعرفی و غیر........تعدادی از بازیکنان خط دفاع تیم ملی کشورمان بود که به دنبال درگیری کاملا عادی خط دفاع ایران با یک فوروارد تیم ژاپن و به زمین افتادن این فوروارد، پیش آمد.
این حرکت عبارت از این بود که همه اعضای خط دفاع ایران به غیر از یک نفر با این توهم که داور خطای ایران را گرفته است، به رغم اینکه داور حتی سوت هم نزده بود، معترضانه به سوی داور یورش بردند و از فوروارد ژاپنی نقش برزمین شده، غافل ماندند و فرصتی طلایی برای او فراهم ساختند تا او به راحتی توپ را قبل از رفتن به خارج زمین در محوطه کرنر دوباره صاحب شود و با یک سانتر طلایی روی دروازه ایران، امکان فرو ریختن درواز ایران را برای اولین بار در این بازی ها توسط فوروارد دیگر ژاپنی فراهم بیاورد.
این اتفاق برای تیم ملی ایران که همه چیز برای رسیدن به فینال بعد از 42 سال حسرت، برایش مهیا شده بود، آنقدرغیرمترقبه و غیرقابل هضم بود که یکباره هیمنه و شیرازه آن فرو ریخت، بطوری که نه تنها دوبار دیگر دروازه این تیم، بلکه چندین بار دیگر دروازه اخلاق و فرهنگ ایران نیز در برابر دهها میلیون بیننده در سراسر دنیا، فرو ریخت.
حرکت بنیان برانداز خط دفاعی ایران که به گفته بسیاری از صاحب نظران مسائل فرهنگی و اجتماعی کشورمان، برآیند فرهنگ مرسوم و معمول در جامعه ماست، همان خصلتی است که ما در طول این چند دهه در وجودمان نهادینه کردیم و آن عدم تمکین به قانون، اعتراض به احکام صادره، خود داوری و خود محوری است.
در اینجا مجالی برای ذکر دلایل نهادینه شدن این خصلت در نزد ایرانی ها نیست، اما به ضرس قاطع می توان گفت که هم مردم ایران و هم آن بازیکن و بازیکنان داخل زمین فی نفسه از این خصلت برخوردار نبوده و نیستند، بلکه کسانی که مدعی اداره و مدیریت جامعه هستند باید پاسخ بدهند که چرا نتوانستند زمینه قانون گرایی، نظم پذیری، پرهیز از قضاوت فردی و احترام به آراء جمع را در جامعه فراهم سازند.
کسانی که دهه هاست شیپور را از سر گشاد آن می نوازند، ناشیانه سعی کردند اتفاقات بازی ایران و ژاپن را به دیدگاه های شکست خورده یکدیگر درقالب موضوع شکست خورده تری به نام برجام تشبیه سازی کنند با این هدف که به خیال خود از این نمد نیز مانند گذشته کلاهی برای خود بدوزند، غافل ازاینکه حریفان ما بدون توجه به این مباحث و کلاه سازی ها و کلاه برداری ها، دروازه متزلزل ما را بارها و بارها فرو ریخته اند!
«نتیجه تجربه زندگی» عنوان مطلب دیگر این شماره همزیستی است که در بخشی از آن با اشاره به عکس مشهور صحنه قبل از گل اول بازی ایران و ژاپن از قول یک جامعه شناس آمده است: «ما از نظر تاریخی هم همواره به دنبال قهرمان و نجات دهنده بودهایم و همیشه دنبال مقصر میگردیم تا گناهمان را به گردن دیگران بیندازیم و از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم. این ویژگی فرهنگی ما ایرانیها است و آن را از طریق تجربه تاریخی به دست آوردهایم. تمام شکستهای ما در طول تاریخ نتیجه عدم اعتماد به خودمان بوده است. به همین دلیل است هر اتفاقی میافتد گناه آن را به گردن دیگران میاندازیم. بازیکنان تیم ایران به جای اینکه در آن صحنه به دنبال توپ بروند، به دنبال داور رفتند تا اعتراض کنند. این جامعه شناس با بیان اینکه این نتیجه تجربه زندگی مردم ایران است، میگوید: مردم ایران این چنین تربیت شدهاند و چون در امور مشارکت نداشتهاند و این چنین پرورش پیدا نکردهاند در نتیجه به دنبال مقصر میگردند و همیشه میگویند، «کی بود کی بود، من نبودم».
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « تاوان اشتباهات فردی»، « این شکست سازمان فوتبال ما بود»، « چرا سال هاست فوتبال ایران در آسیا نتیجه نمی گیرد؟»، «صدا و سیما باد کرد و باد کرد، تیم ملی ترکید»، « گزارشگران و مجریان تلویزیون را برای باخت آموزش دهیم»، «سربازانی که شاه خودی را مات می کنند»، « ما به خودمان باختیم» و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان گلستان به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
همزیستی نیوز - شماره 638هفته نامه همزیستی به تاریخ 6بهمن ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.
در این شماره می خوانیم:
« تلویزیون و مرجعیت خبری» این تیتر اصلی این شماره همزیستی است که برآمده از مصاحبه با دکتر محمد مهدی فرقانی روزنامه نگار پیشکسوت، استاد علوم ارتباطات و عضو هیأت علمی و رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی درباره عملکرد و رویکرد تلویزیون(سیمای جمهوری اسلامی ایران) است.
در بخشی از این مصاحبه از قول دکتر فرقانی می خوانیم: «ما در تجربه حرفه اي زندگي روزمره مان مشاهده ميكنيم كه تلويزيون مرجع نيست، اگر مرجع بود، اين همه گرايش و علاقه احیانا به رسانه هاي برون مرزي نبود و مردم حتي براي كسب اطلاعات روزمره، رسانههاي بيگانه را به رسانههاي داخلي ترجيح نمی دادند.»
در ادامه این مطلب آمده است: «امروز ميبينيم خيلي از نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی به دليل اينكه گفتمان متفاوت با گفتمان تلويزيون را نمايندگي می کنند به این رسانه راهي ندارند. تلويزيون دولتي اگر بخواهد يك پوشش عمومي داشته و به نوعي مدعی نمایندگی افكار عمومي است، بايد مواضعش بيطرفانه تر، مردمي تر و عینی تر باشد و درمورد اخبار جبهه گيري و جهت گیری خاصی هم نداشته باشد.»
این استاد دانشگاه در این مصاحبه گفته است: «تلویزیون کارشناس نماها را به جای کارشناس های واقعی می نشاند، چون کارشناس نماها یاد گرفته اند که گفتمان های تلویزیون را بازنشر کنند و کارشناسان واقعی گفتمان خودشان را، بنابراین معلوم است که چه اتفاقی در این بحث های کارشناسی در تلویزیون می افتد. تلويزيون ما به راحتي دكتر، مهندس، كارشناس، صاحبنظر و متخصص ميسازد و به راحتي پزشكاني را به برنامه هایش دعوت می کند كه حاضرند هزينه اي هم بخاطر دعوت شدن به تلويزيون بدهند تا به صرف حضور در تلويزيون برای بیماران مرجع شوند، در حالي كه ممکن است پزشکان بهتري از او باشند. تلويزيون «سياست شادي» ندارد و انگاركه مردم اصلاً نياز به شادي و سرخوشي ندارند. به همين دليل وقتي مردم نتوانند از طريق تلویزیون این نیازها را تامین کنند به راه های دیگر برای تامین آنها متوسل می شوند.
سرمقاله این شماره همزیستی نیز به تلویزیون اختصاص یافته است. مدیرمسئول این نشریه دراین سرمقاله که با تیتر« تجارب سوخته» به چاپ رسیده است نوشته است: « رسانه سیمای جمهوری اسلامی ایران(تلویزیون) که مدیران و طرفدارانش از آن به عنوان رسانه ملی نام می برند بعد از گذشت چهار دهه از عمرش امروز در جایی قرا گرفته است که به گفته بسیاری از منتقدان این رسانه، نه تنها لباس زیبای ملی زیبنده تن آن نیست، بلکه به خاطر سیاست ها، برنامه ها و اقدامات آن در این چهار دهه در عرصه اطلاع رسانی کشور از آن تحت عنوان رسانه میلی نام برده می شود.»
در بخش دیگری از این مطلب می خوانیم: « معلوم نیست تلویزیون وقتی به برکت ساختار انحصاری خود هیچ رقیبی ندارد و همه برنامه های آن نیز در تمام شبکه هایش توسط یک اتاق فکر واحد طراحی، ابلاغ و اجرا می شود این رسانه از کدام موفقیت و پیروزی خود سخن می گوید. چون تراز موفقیت در مقایسه با رقیب یا رقبا به دست می آید، حال که رقیبی وجود ندارد سخن گفتن از درصد بالایی از مخاطبان، بینندگان، پیامک کنندگان و ....که فقط به یک رسانه دیداری دسترسی دارند، چه معنایی دارد؟
در قسمت پایانی این سرمقاله آمده است: «می گویند آزموده را آزمودن خطاست و انسان عاقل از سوراخ مار یکبار گزیده نمی شود اما تلویزیون که همه نوع بازی را در طول دوران طولانی صدارت بلامنازع خود بر عرصه اطلاع رسانی کشور تجربه کرده است چرا از این تجارب سوخته خود عبرت نمی گیرد و یکبار هم شده تجربه ای ناب و نو را امتحان نمی کند؟»
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « تلویزیون همچنان بر پاشنه سابق میچرخد!»، « بیدولتی جامعه را فلج می کند»، « آزمون در بین ۵ بازیکن برتر یک چهارم نهایی جام ملتها» و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با خبرهای استان گلستان به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.
گزارش: تاج محمد کاظمی
«و اما شما بینندگان و شنوندگان عزیز! اگر قسمتی از برنامه را مطابق سلیقه خود نیافتید با در نظر گرفتن اشکالات و این نکته مهم که ذوق و سلیقهها مختلفاند بر ما ببخشایید. به علاوه از شما تمنا داریم که ما را در اجرای این خدمت یاری کنید و نه تنها معایب و نقایص را گوشزد فرمایید بلکه ما را از آنچه برای بهبود و تکمیل برنامهها به نظرتان میرسد کتبا یا شفاها برخوردار و قرین امتنان نمایید. ما برای این گونه پیشنهادها جوایزی ترتیب خواهیم داد که در آینده به اطلاع شما خواهد رسید» …
این عبارات، بخشی از صحبتهای کسی است که درست ۶۰ سال پیش در صفحه جادویی تلویزیون ظاهر شد و آغاز به کار اولین شبکه خصوصی تلویزیون را در ایران اعلام کرد.
در سخنرانی وی، این کلید واژهها قابل تعمقاند:
- مطابق سلیقه خود نیافتید
- اشکالات
- ذوق و سلیقهها مختلفاند
- بر ما ببخشایید
- معایب و نقایص را گوشزد فرمایید
- بهبود و تکمیل برنامهها
- ما برای این گونه پیشنهادها جوایزی ترتیب خواهیم داد
از خلال این کلید واژهها، سه عنصر اساسی که جوهره اصلی کارکرد یک رسانه به شمار میروند به این شرح قابل دستیابیاند:
- قبول تکثر آرا و سلایق مردم
- عذرخواهی از مخاطبان بابت ضعف برنامهها
- تقاضای مشارکت از مردم برای توسعه برنامهها
حال اگر بخواهیم عیار وجود این عناصر را در تلویزیون کنونی محک بزنیم به چه نتایجی دست خواهیم یافت؟
یک روزنامهنگار پیشکسوت در پاسخ به این پرسش با اشاره به اینکه مخاطبان و شهروندان ایرانی امروز بیش از همه دورههای فعالیت تلویزیون ایران، نسبت به آن بیاعتنا و بیاعتماد هستند و این نه تنها به زیان تلویزیون بلکه به ضرر منافع ملی است، میگوید: عملاً چنین تلویزیونی فرصت و امکانی برای تأثیرگذاری در بزنگاههای مهم اجتماعی را ندارد.
فریدون صدیقی میافزاید: چنان که در یک دهه اخیر دیدیم در رویدادهایی مانند انتخابات، اعتراضها و اتفاقهای دیگر، مردم به رسانهای غیراز تلویزیون برای پاسخ به نیازهایشان مراجعه میکنند.
وی با بیان اینکه وقت تجدید نظر فرارسیده و تلویزیون برای اینکه دیده شود و بتواند مخاطبهایش را حفظ کند راهی ندارد مگر اینکه به خواست و سلیقه عمومی اعتنا کند، عنوان میکند: اعتنا به واقعیتهای جامعه، توجه به مؤلفههای حرفهای کار رسانهای و پرهیز از هراس، راهگشای گذار تلویزیون از روزگار افول به اوج است.
یک مدرس علوم ارتباطات نیز تصریح میکند که برنامههای تلویزیون در بخشهای خبری و سیاسی مطابق همه سلیقههای موجود در جامعه فعلی ایران نیستند و اساسا چون تنوع سیاسی موجود در هرجامعه بسیار زیاد است، تلویزیون هم نمیتواند پاسخگوی همه این سلیقهها باشد.
دکتر گیتا علیآبادی، لازمه برنامهسازی و سیاستگذاری برای تولید محتوای مناسب را نیازسنجی و استفاده از افراد متخصص میداند و میگوید: در این راستا تلویزیون باید بداند که مردم به دنبال دیدن چه نوع برنامههایی هستند و از چه طریقی میتوان مخاطبان را به دیدن برنامههای آن جذب کرد.
وی معتقد است که اگر این مهم رخ ندهد خواهی نخواهی مخاطبان به رسانههای دیگر مراجعه میکنند و اخبار رویدادهای مورد توجه خود را از رسانههای دیگر پی میگیرند.
علیآبادی وجود سمتگیری را در برخی از برنامههای تلویزیون رد نمیکند و درباره نقش و تأثیر رسانههای جدید از جمله شبکههای اجتماعی در کاهش مخاطبان تلویزیون هم میگوید: رسانههای جدید به دلیل سرعت عملی که دارند باعث شدهاند تا رسانهای همچون تلویزیون با مشکل مخاطب مواجه شود.
به گفته وی رسانههای جدید با توجه به تعاملی بودنشان با تلویزیون متفاوت هستند و از این رو جذابیت بیشتری برای مخاطبان خود به وجود میآورند.
در هر حال به نظر میرسد که تلویزیون امروز با توسعه فزاینده تکنولوژیهای ارتباطی و فناوریهای اطلاعاتی با رقبای سرسخت و تازه نفسی در عرصه فضای مجازی مواجه شده که همه ساختارها و بافتههای انحصار محور آن را با چالشهای بسیار جدی مواجه ساخته است و به گفته کارشناسان و متخصصان ارتباطات، اگر سیاستگذاران و مسئولان این رسانه واقعبینانه با این پدیده برخورد نکنند فرجام خوبی در انتظار تلویزیون نخواهد بود.
به نظر این کارشناسان گرچه در سالهای اخیر سیاستگذاران و تصمیمگیران تلویزیون به زعم خودشان به تغییرات و تحولات کمی و کیفی در شبکهها و برنامهها تن دادهاند و ساعات زیادی به برنامههای گفتگو محور اختصاص یافته تا این رسانه از یک صدایی به چند صدایی تغییر رویکرد بدهد، اما با توجه به محتوای این برنامهها میتوان نتیجه گرفت که در تلویزیون همچنان به همان پاشنه سابق میچرخد و گفتمان حاکم در این رسانه تغییر محتوایی چندانی نکرده است.
دلیل اینکه تلویزیون در تلاشهای خود برای تبدیل شدن به یک رسانه چند صدایی موفق نبوده و مخاطبان بهرغم تنوع و تکثر شبکهها و حجم بالای برنامههای گفتگو محور، همچنان به رسانههای غیر از تلویزیون اقبال نشان میدهند و به برنامههای خبری، تحلیلی و گزارشی این رسانه اعتماد چندانی نمیکنند بهزعم کارشناسان به نبود یک اراده قوی در نزد مدیریت کلان این رسانه برمیگردد.
به عنوان مثال وقتی رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بالاترین مقام تلویزیون در بحث نزدیک کردن سیاستهای تلویزیون به سلیقه مردم، نحوه مدیریت خود را در این عرصه توضیح داد، معلوم شد نه تنها ارادهای برای نیل به این مهم در نزد مدیران این سازمان دیده نمیشود بلکه اساسا روشهای پذیرفته شده علمی در دنیا برای مقوله مهمی چون نظارت در قاموس مدیریت این سازمان محلی از اعراب ندارد.
به این بخش از صحبتهای رییس اسبق سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که در روزنامههای آن دوران به خوبی منعکس شد، توجه فرمایید: « … با اشاره به نظارت مستمر خود بر برنامههای رادیو
و تلویزیون افزود: من خودم شبها که به خانه میروم کارم نظارت است.
دایم شبکهها را چک میکنم و اگر موردی نیاز به تذکر داشته باشد، تذکر میدهم.
البته سلیقههای مردم متفاوت است و ممکن است این برنامهها سلیقه افراد را ۱۰۰درصد تأمین نکند ولی ما بازهم سعی میکنیم برنامهها تا آنجا که امکان دارد به سلیقه مردم نزدیک
باشند.»
بدیهی است که وقتی ریاست یک سازمان عریض و طویلی مانند صدا و سیما مقوله بزرگی مانند نظارت را که نقش حیاتی در پیشرفت یا پسرفت یک مجموعه ایفا میکند به آن درجه از نزول و حقارت میرساند که آن را جزئی کوچک از امور روزمره زندگی شخصی خود تلقی میکند، به قول معروف، تو خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل!
از نقطه نظر کارشناسان مسائل اجتماعی، انحصاری بودن تلویزیون باعث شده است مسئولان این رسانه با دادن عنوان «رسانه ملی» به خود، منویات، آرزوها و علایق خود را از زبان فرد یا افراد معدودی تحت عنوان مردم یا ملت در صفحه تلویزیون بیان کنند و چون رسانه مشابه رقیبی در کشور وجود ندارد که حرفی متفاوت با آنها را در جامعه منعکس کند، این تصور و توهم در اذهان مدیران تلویزیون نهادینه شود که خودشان عین ملت و منتقدان آنها مقابل ملت هستند!
منبع: روزنامه اطلاعات/دوشنبه 24 دی ماه 1397/ ضمیمه جامعه
گفت و گو: تاج محمد کاظمی
اشاره:
در چهار دهه بعد از انقلاب بدون تردید تلویزیون از جمله رسانههایی بوده است که علاوه بر نقشآفرینی در عرصه خبر و اطلاعرسانی، طور شگفتانگیزی در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه حضوری فعال داشته و توانسته در تحولات مختلف تأثیرگذار باشد.
یکه تازی، دربرگیری بالا، تأثیرگذاری فوری و مهمتر از همه انحصاریبودن این رسانه باعث شده است همه کنشگران در عرصههای مختلف از سیاست، اقتصاد و فرهنگ گرفته تا ورزش، محیطزیست و امور بینالملل نسبت به برنامههای تلویزیون حساس باشند و با توجه به موضعگیریهای این رسانه به تعریف و تمجید یا انتقاد و شکایت از آن بپردازند.
عمده نظرات این کنشگران اما نشان میدهد تلویزیون با وجود جایگاه ویژهاش خیلی کم به رسالت، وظایف و کارکردهای حرفهای و تخصصی خود به عنوان یک رسانه عمومی که خود از آن به عنوان رسانه ملی نام میبرد، توجه دارد و به جای مشارکت دادن اهل فن در تولید برنامهها و لحاظ کردن خواستها و سلایق اکثریت مخاطبان، به آنچه که خود تشخیص میدهد عمل میکند و ضرورتی هم احساس نمیکند که در قبال عملکردش به افکار عمومی پاسخگو باشد.برای بررسی جایگاه و عملکرد تلویزیون و میزان پاسخگویی مسئولان این رسانه با دکتر محمد مهدی فرقانی، روزنامه نگار پیشکسوت، استاد علوم ارتباطات و عضو هیأت علمی و رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی به گفتگو نشستیم.
*یک رسانه چگونه میتواند به مرجع قابل اعتماد مردم تبدیل شود؟
برای تبدیلشدن یک رسانه به مرجع چندین عامل مهم و تأثیرگذارند که بعضی از آنها اهمیت بیشتری دارند و بعضیها نیز در درجات بعدی،شأن و اهمیت مییابند. به بیان دیگر بایستی بستهای ازعوامل شکل بگیرد تا یک رسانه تبدیل به مرجع شود. هر رسانه به مرور و در طول زمان و به واسطه عملکردش، مرجع میشود ولی میتواند در طرفه العینی مرجعیتش را از دست بدهد یا با یک عملکرد ضعیف و غیرحرفهای، مرجعیتش زیر سئوال برود.
شاید بهدست آوردن مرجعیت نسبی آسانتر از حفظ آن در دراز مدت باشد ولی درهر صورت برای بهدست آوردن مرجعیت رسانهای لازم است آن رسانه قبل ازهرچیز درچارچوب اخلاق حرفهای عمل کند. این اخلاق حرفهای در روزنامهنگاری حرفهای مبتنی برچند عنصر است:
۱ـ رعایت صحت، دقت و امانتداری
۲- احترام به حقوق مخاطب
۳- توجه به اعتبار منبع
۴- تأمین نیازهای مخاطب
۵- قرارداشتن در جبهه مردم، نه در جبهه قدرت
۶- رعایت حرمت، حیثیت و آبروی افراد و گروها و حراج نکردن این ارزشها
بنابراین جلب اعتماد مخاطب در دراز مدت اتفاق میافتد و وقتی مردم اطمینان پیدا میکنند که این رسانه صدای آنها و بازتاب دهنده نیازها، علایق و منافع آنهاست که منافع و مصالح عمومی حرف اول را در آن رسانه بزند، چه آن منافع با منافع قدرت هم راستا باشند و چه نباشند. به بیان دیگر، محور و اساس در کار رسانهای، مردم و حقوق و مصالح آنها و داشتن اعتبار به عنوان مرجع خبری، مرجع اطلاعاتی و مرجع دانشی است و اگرهرکدام ازاین اصول نقض شوند، میتوانند به کلیت داستان لطمه بزنند.
اخلاق حرفهای به زبان رسانه نیز برمیگردد، یعنی زبان رسانه نباید زبان توهین کننده، و خصمانه باشد یا هتک حرمت کند، بلکه باید زبان تفاهمی، توأم با احترام به حقوق مخاطب، رعایت راستی، عدالت، توازن و انصاف باشد. اینها مهمترین اصول روزنامهنگاری حرفهای هستند.
و بالاخره این که یک رسانه زمانی به یک مرجع قابل اعتماد تبدیل میشود که مخاطب در زندگی روزمره و به تدریج به این نتیجه برسد که میتواند به این رسانه اعتماد کند.
*با این تعریف مرجعیت تلویزیون ایران (سیمای جمهوری اسلامی ایران) را چگونه ارزیابی میکنید؟
در کلام نهایی به نظر من تلویزیون از این حیث موفق نبوده است، حتی اگرآمار و ارقامی که اعلام میشوند خلاف این را بگویند؛ چرا که ما در تجربه حرفهای و زندگی روزمرهمان مشاهده میکنیم که تلویزیون مرجع نیست. اگر مرجع بود، این همه گرایش و علاقه احیانا به رسانههای برون مرزی نبود و مردم حتی برای کسب اطلاعات روزمره، رسانههای بیگانه را به رسانههای داخلی ترجیح نمیدادند.این مسأله، نشانه شکاف و بیاعتمادی و ناشی از تجربهای است که مخاطب در طول زمان در مواجهه با رسانهای مانند تلویزیون کسب کرده است. اگر رفتار تلویزیون با دولتها و مراجع قدرت از یک طرف و با شهروندان از طرف دیگر، رفتار تعریف شده و ثابتی نباشد بلکه فقط برخی از مراجع قدرت را نمایندگی کند و مردم، چه در قالب نهادهای مدنی و چه به صورت فردی و عمومی درتولید محتوا مشارکت نداشته باشند، با گذشت زمان این رفتار محک میخورد و ارزشگذاری میشود.
رفتار یک رسانه به ویژه در بزنگاهها، محک میخورد و گرنه درحالت عادی که هر رسانه کار خودش را میکند و خبرش را میدهد. در بزنگاهها یعنی در شرایطی که رویداد و اتفاق مهمی در جامعه مطرح میشود که میتواند در سرنوشت عمومی تأثیر بگذارد، متأسفانه تلویزیون ما با آنچه که تلقی عمومی اقتضا میکند همراهی ندارد و در نتیجه، این بحران اعتماد که الان به نظر میرسد وجود دارد در رابطه بین مخاطب با تلویزیون ایجاد شده است.
از سوی دیگر اگرمردم به فیلمهای سینمایی و تلویزیونی، سریالها و برنامههای سرگرمی اقبال نشان میدهند، معیار خیلی خوبی برای سنجش اعتماد عمومی نسبت به تلویزیون نیست،چرا که اعتماد با اخبار، تفاسیر و گزارشهای مرتبط با حوزههای سیاسی و اجتماعی شکل میگیرد و تلویزیون دراین زمینه طبیعتا چندان موفق نبوده است.
همچنین آمار مراجعه به برنامههای خبری ماهواره و فضای مجازی و مرجعیتی که اخبار نه چندان معتبر کسب کردهاند، نشانه وجود خلاء در حوزه رسانههای رسمی کشورند. اگر رسانهای خود را «رسانه ملی» میداند باید دید به چه صفتی این عنوان را برای خودش زیبنده میبیند؟ آیا به اعتبار اینکه از بودجه عمومی استفاده میکند خود را رسانه ملی میداند یا اینکه رسانهای است که در جبهه ملت قراردارد و در واقع نیازها، علایق و مصالح عمومی برایش مهم است و مردم را در تولید محتوا و داوری نسبت به برنامهها مشارکت میدهد و خط قرمز زیادی به آن معنا ندارد و جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم نمیکند؟
امروز میبینیم خیلی از نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی به دلیل اینکه گفتمان متفاوت با گفتمان تلویزیون را نمایندگی میکنند به این رسانه راهی ندارند؛ چرا که خطوط قرمز این رسانه تعیین میکنند چه کسانی حق دارند و چه کسانی حق ندارند در این تلویزیون حضور داشته باشند و نظرشان و چهرهشان در تلویزیون بازتاب پیدا کند.
*مهمترین انتقادها به تلویزیون به بخشهای خبر، تبلیغات(آگهیها)، بحث های کارشناسی و سرگرمیها وارد میشوند. نگاه جنابعالی به نحوه پرداخت تلویزیون به این مباحث چگونه است؟
در بخش خبر، بهویژه در زمانهای خاص که حساسیتهایی ایجاد میشود، موضعگیری تلویزیون نسبت این شکل که چه خبرهایی منعکس شود یا منعکس نشود و چه خبرهایی چارچوب بندی شود،خیلی نمود پیدا میکند؛ البته همه رسانهها در همه جای دنیا اخبار را چارچوببندی و مواضع و خط مشی خودشان را اعمال میکنند.
اما رفتار یک رسانه دولتی قاعدتاً باید با رفتار یک رسانه خصوصی متفاوت باشد. رسانه خصوصی حق دارد که براساس سیاست و نگرشهای خود پیش برود و طبیعتا این مخاطب است که آن را قبول کند یا قبول نکند.
اگر تلویزیون دولتی بخواهد یک پوشش عمومی داشته باشد و به نوعی خود را مدعی نمایندگی افکار عمومی نشان میدهد، باید مواضعش بیطرفانهتر، مردمیتر و عینیتر باشد و درمورد اخبار جبههگیری و جهتگیری خاصی نداشته باشد.
*در مورد تبلیغات چطور؟
در مبحث تبلیغات وضعیت تلویزیون بحرانیتر است. روش تلویزیون در این بخش عملا تقلیدی از تلویزیونهای غربی است؛ همان تلویزیونهایی که خیلی از آنها انتقاد میکردیم و میکردند که خبر چاشنی آگهیها شده، نه آگهیها چاشنی خبر و جذب آگهی هرنوع و به هر قیمتی در تلویزیون مجاز است.
در این بحث، بدتر ازهمه اتفاقی است که در چند سال اخیر در تلویزیون، رادیو و البته به نوعی در مطبوعات روی داده و آن «برنامهفروشی» است؛ به این معنا که این اصل اخلاقی کـه خبر را باید از تفسیر و آگهی جدا کرد، متأسفانه دچار خدشه شده است. طبق این اصل، آگهی باید به گونهای برای مخاطب منعکس شود که تشخیص آن از محتوای تولیدی خود رسانه دشوار یا غیرممکن نباشد. یعنی مخاطب بین محتوای تولیدی رسانه با آگهی خلط نکند.
اما متاسفانه در سالهای اخیر میزگردها، مصاحبهها، گفتگوها و سریالهایی ساخته میشوند که هیچکدام برچسب آگهی نخوردهاند و انگار درچارچوب منافع مخاطب توسط تلویزیون ساخته شدهاند، در حالی که با پول آگهیدهنده یا حامی دیگری ساخته میشوند ولی در هیچ کجای آگهی به مخاطب گفته نمیشود چیزی که میبینیدآگهی است یا توسط یک ذینفع دیگر ساخته شده است و این بزرگترین تجاوز به حقوق جامعه است.
یا تلویزیون جاهایی برای کالایی تبلیغ میکند که اساسا نمیتوان با هیچ معیاری ارزش، صحت و مفیدبودن آن را برای جامعه تشخیص داد اما زمان و فضای برنامه را در اختیار آن آگهی قرار میدهند و آن را به عنوان تولید تلویزیون به مردم میفروشند.
هیچ معیار حرفهای چنین رفتاری را مجاز نمیداند و این گونه اقدامات کاملا غیراخلاقی، غیرحرفهای و غیرعلمی هستند، اما به نظر میرسد تلویزیون برای کسب درآمد حاضر است از این ارزشهای حرفهای چشمپوشی کند.
*بپردازیم به میزگردها و برنامه های گفتگو محور که تلویزیون اخیرا خیلی در این عرصه فعال شده است.
در مورد بحث های کارشناسی در تلویزیون دو نگاه وجود دارد: نگاه اول این که یکی از کارکردهای تلویزیون مانند هر رسانه دیگر این است که نخبگان و نواندیشان را از حاشیه به متن بکشاند و فضایی را برای بیان و ابراز دیدگاه و عقاید و نظرات کارشناسی و تخصصی آنها فراهم آورد تا جامعه از این نظرات برای پیشرفت و توسعه و بهویژه دولت برای برنامهریزی، تصمیمگیری و اجرای امور استفاده کند.
دیدگاه انتقادی در اینجا این است که تلویزیون مثل خیلی از رسانههای دنیا بسیار گزینشی و هدایت شده و با هدف دستیابی به یک سری دستاوردهای از پیش تعیین شده عمل میکند. به این صورت که خیلی از کارشناسنماها را به جای کارشناسان واقعی مینشاند؛ یعنی افرادی را به عنوان کارشناس به برنامهها دعوت میکند که همه اهل فن میدانند که در همان حوزه چهرههای خیلی قویتر از آنها وجود دارند که دیدگاههای بسیار عملیتر و معتبرتر دارند، اما چون کارشناسنماها یاد گرفتهاند که گفتمانهای تلویزیون را بازنشر کنند و کارشناسان واقعی گفتمان خودشان را، بنابراین معلوم است که چه اتفاقی در این بحثهای کارشناسی در تلویزیون میافتد.
نگاه بعدی این است که اساسا تلویزیون به لحاظ ساختاری به دنبال بحثهای خیلی عمیق، پیچیده و آکادامیک نیست؛ همانطور که پیر بوردیو، جامعهشناس مشهور فرانسوی تلویزیون را متخصص تولید متفکر فوری و تفکر فست فودی دانسته است، تلویزیون ما هم بهرغم اینکه مدعی ارزشی بودن است ولی در این طبقه بندی قرار می گیرد.
تلویزیون ما به راحتی دکتر، مهندس، کارشناس، صاحبنظر و متخصص میسازد و به راحتی پزشکانی را به برنامههایش دعوت می کند که حاضرند هزینهای هم بابت دعوتشدن به تلویزیون بدهند تا به صرف حضور در تلویزیون برای بیماران مرجع شوند؛ در حالی که ممکن است پزشکان بهتری از او وجود داشته باشند.
*و در حوزه سرگرمی چطور؟
در حوزه سرگرمی هم تلویزیون جز موارد خاص از جمله برخی سریالها و فیلمها، خیلی درسرگرم کردن سالم و با نشاط مردم موفق نیست. سرگرمی باید با احساس نشاط و شادمانی همراه باشد و مخاطب احساس کند وقتی از پای رسانهای بلند میشود انرژی و تحرک تازهای پیدا کرده است. ولی در تلویزیون ما خیلی وقتها قصهها سرهم بندی شدهاند یا بیشتر آنها تولید غم و اندوه، ناامیدی و بیاعتمادی و اضطراب و انزوا میکنند.
درکلام نهایی تلویزیون ما «سیاست شادی» ندارد و انگارکه مردم اصلاً نیاز به شادی و سرخوشی ندارند. به همین دلیل وقتی مردم نتوانند از طریق تلویزیون این نیازها را تامین کنند به راههای دیگر برای تأمین آنها متوسل میشوند.
*ساختار حکومتی تلویزیون را در مواجهه با شرایط عصر جدید چگونه می بینید؟ اگر در این ساختار مثل سایر جوامع، بخش خصوصی مشارکت کند وضعیت چگونه خواهد شد؟
من با این موضوع که دولت و حاکمیت، تلویزیون و صدای خودشان را داشته باشند هیچ مخالفتی ندارم و فکر میکنم این حق هرحاکمیت است که رسانه خودش را داشته باشد اما با این موضوع که این رسانه انحصاری باشد، مسأله دارم.
نهضت خصوصی سازی که از اواخر دهه ۸۰ میلادی درجهان به حرکت درآمد تلویزیونها، رادیوها و سایر رسانهها را هم در برگرفت و البته خیلی از دولتها که رسانهها را خصوصی کردند یک کانال دولتی را هم برای خودشان نگه داشتند. من معتقدم تنوع، رقابت و استقلال باید در بین رسانههای یک کشور باشد تا بتوانند به پیشبرد فضای آزاد برای بیان حقایق کمک کنند. انحصاریبودن تلویزیون باعث میشود ضعفهایش شناخته نشود و یکی از دلایلی که رسانههای برون مرزی احیانا مرجعیت پیدا میکنند این است که هیچ شبکه تلویزیونی که قادر به رقابت با شبکههای داخلی و حاکمیتی باشد، وجود ندارد و مردم نمیتوانند هیچ صدایی جزصدای مسلط و غالب بشنوند وهیچ گفتمان رقیبی وجود ندارد و در نتیجه برای شنیدن گفتمانهای رقیب به رسانههای بیگانه روی میآورند.ما میتوانیم فقط یک رسانه دولتی داشته باشیم و همان مرجعیت برای عام داشته باشد، اما مرجعیت در رقابت مشخص میشود و به تدریج بهدست میآید. مردم قضاوت میکنند کدام رسانه اخبارش امانتدارتر، معتبرتر، متوازنتر و منصفانهتر است و تصمیم میگیرند. بدیهی است یک گفتمان واحد که امکان مقایسه ندارد قابل قبول مردم نیست، چرا که قضاوت در مقایسه شکل میگیرد.
با این تفاصیل معتقدم که این ساختار فعلی تلویزیون ضمن اینکه مشروعیت خودش را دارد و باید هم وجود داشته باشد، اما نباید انحصاری باشد.
*منتقدان تلویزیون از بیتوجهی این رسانه به افکار عمومی، موضعگیریهای سیاسی جناحی، عدم توجه به نظرات کارشناسان و صاحبنظران مستقل، نظارتناپذیری و حاکمیت مدیریت ایدئولوژیکی به جای مدیریت تخصصی در آن انتقاد میکنند. این انتقادها تا چه اندازه بجا هستند؟
یکی ازعوامل کاهش مشروعیت یک رسانه، پاسخگو نبودن درقبال عملکردش است و تلویزیون فعلی ما چنین رسانهای است و نماد عدم پاسخگویی رسانهای است؛ تلویزیون یکطرفهای که هرچه دل تنگش میخواهد علیه هر فرد، گروه و شخصیت میگوید و هیچ فرصت و فضایی برای دفاع آنها فراهم نمیکند.
نمونههایش بسیارند و مناظرههای انتخاباتی از شاخصترین آنها هستند، یا در برخی برنامهها به چهرههای برجسته، مفاخر ملی و همینطور به شخصیتها و چهرههای سرشناس سیاسی اتهامهای خیلی مبتذل و مستهجن منتسب میشود و فرصت پاسخگویی هم از آنها سلب شده است.سوال من این است چگونه یک نشریه با ۱۰۰۰ نسخه تیراژ طبق قانون مطبوعات ملزم به رعایت پاسخگویی است و طرف مقابل تا دو برابر حجم مطلب میتواند پاسخ بدهد و آن نشریه موظف است به سرعت و در همان صفحه، پاسخ را منعکس کند و حق شکایت برای آن طرف محفوظ است، اما تلویزیون که میلیونها مخاطب دارد از این رویه مستثنی است و الزامی برای پاسخگویی ندارد!من قائل به حق پاسخگویی برای مخاطب هستم و برضرورت پاسخگو بودن رسانه تأکید میکنم. ما در ادبیات روزنامهنگاری حرفهای حقوق و مسئولیتهای اجتماعی روزنامهنگاران را داریم و در این ادبیات حقوق و مسئولیت، دو روی یک سکهاند. شما نمیتوانید حقوق آنها را نادیده بگیرید اما توقع پاسخگویی از آنها داشته باشید و از طرف دیگر از حقوق برخوردار باشید ولی نسبت به عملکرد خود پاسخگو نباشید!
در قانون ما، حقوق مطبوعات پیشبینی شده ولی عملا رعایت نمیشوند و در مقابل از آنها در حد اعلا مسئولیت خواسته میشود، درحالی که در تلویزیون این عکس است، یعنی حقوق حرفه ای خبرنگاران و دست اندرکاران تلویزیون خیلی بیشتر از روزنامهنگاران است، اما پاسخگو نیستند و این از عجایب روزگار است.
*برخی معتقدند بهرغم تنوع شبکهها، تلویزیون یک رسانه تک صدایی است و تلاشهای اخیر این رسانه از طریق ساخت برنامه های گفتگو محور نیز در تغییر این نظرمخاطبان مخصوصا اقشار نخبه جامعه موفق نبوده است. نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
درحوزه رسانهها تعدد مهم نیست، تکثر و تنوع مهم است. ما کانالها و شبکههای تلویزیونی متعددی در کشور داریم که بسیاری از آنها برنامههای همدیگر را تکرار میکنند، اما تنوع و تکثیر صداها، سیاستها و خط مشیها را در حوزه تلویزیون نداریم و اساس قضیه این است.
وقتی صحبت از تنوع رسانه میشود، یعنی رسانههایی با سیاستها و خط مشیهای متنوع، مستقل و آزاد وجود داشته باشند، نه اینکه همه کانالهای متعدد رادیویی و تلویزیونی از یک آبشخور تغذیه کنند. درحال حاضر ما با این وضعیت مواجهیم، درحالی که میتواند تعداد کانالها و شبکهها خیلی کمتراز اینها باشد، اما تنوع و تکثر تأمین شده باشد و این اتفاق مستلزم این است که مدیریت و مالکیت تلویزیون متنوع باشد، نه اینکه مدیریت و مالکیت برای همه زیرمجموعهها تعیین تکلیف کند. اگر مدیریت و مالکیت واحد باشد امکان اینکه تنوع و تکثر رسانهای در ذهن این مدیریت و مالکیت واحد باشد، وجود ندارد.
*ظرفیت تاثیرگذاری مثبت تلویزیون در پیشبرد برنامههای توسعه کشور از جمله فرهنگسازی درست از طریق فیلمها، سریال ها و برنامههای سرگرمی، ورزشی و… و اطلاع رسانی صحیح و به موقع چه قدر است وآیا مسئولان این رسانه توانستهاند در چهار دهه اخیر بعد از انقلاب از این ظرفیت استفاده بهینه کنند؟
نه دولتها و نه رسانهها در زمینه اجرای برنامههای توسعه موفق نبودهاند، زیرا هیچکدام صاحب استراتژی و مکتب فکری و مجهز به دانش نظری در این زمینه نبودهاند و بهطورنسبی این ضعفها در آنها وجود داشته و البته مطلق هم نیستند.
درکنار فقدان استراتژی، دانش و آگاهی شاهد فقدان تعامل و همافزایی بین بخشهای جامعه هم بودهایم. توسعه نیازمند یک استراتژی همافزاست یعنی همه بخشها در تعامل با هم کارکنند، مسئولیت قبول کنند و کمک کنند چرخ توسعه به حرکت دربیاید و سرعت لازم را پیدا کند.
اگر ما به یک دستگاه فکری درحوزه توسعه ملی مجهز بودیم آن وقت رسانه ما هم می فهمید کجا و از کدام برنامههای توسعه دولت حمایت کند و مشارکت عمومی را برای موفقیت آن جلب کند و کجا انتقاد کند، کجا پرسشگری کند و کجا از دولت یا دستگاههای مسئول پاسخگویی بخواهد.
در نقطه مقابل، دولت هم همین طوراست؛ دولت هم وقتی چارچوب فکری نداشته باشد و اولویتها، تکلیفها و ضرورتها را تشخیص ندهد، نمیتواند به اهداف برنامههای توسعه دست پیدا کند.
البته برای رسیدن به اهداف توسعه نه فقط به دولت توسعه مدار بلکه به ملت و رسانه توسعهمدار هم نیاز داریم.
فرض کنیم ما مردمی باشیم که فقط به بیرونکشیدن گلیم خودمان از آب بیندیشیم، منافع فردی را برمنافع عمومی ترجیح بدهیم و واقعیتها را باید و شاید درک نکنیم؛ این مردم نمیتوانند به توسعه برسند.
*توسعه یا پیشرفت یک جامعه، یک دولت توسعهمدار، یک ملت با نگرش توسعهای و رسانههای توسعهبخش میخواهد که ما کم و بیش فاقد هر سه این عناصر در زمینه توسعه هستیم. دلیل اینکه ما این سه عنصر را نداریم چیست؟
درطول تاریخ ایران، کما بیش به لحاظ تاریخی، دولتها واقعا به فکر توسعه ملی کشور نبودهاند و بیشتر به منافع قدرت فکر میکردهاند و روزنامهها هم عمدتاً به منظور حفظ اقتدار و کاریزمای دولت منتشر شدهاند و برای همین تلقی تاریخی ملت ایران درباره رسانهها این است که آنها وابسته به دولتها و بلندگوی دولتها هستند و هیچ صدای مستقلی ندارند و همین باعث شده است شکاف اعتمادی عمیقی بین ملت و دولت در طول تاریخ بهوجود بیاید.
هنوز هم به غلط برخی از دولتمردان فکر میکنند اگر اعتماد مردم را به رسانهها زایل کنند، اعتماد آنها را به سمت خودشان جلب میکنند درحالی که هم تحقیقات میدانی و هم تجربه زیستی ما نشان میدهد که بین اعتماد مردم به دولت با اعتماد آنها به رسانهها، همبستگی بالایی وجود دارد، یعنی در دورههای کوتاهی از تاریخ مانند صدر مشروطیت و سالهای ۳۲ و ۵۷ که مردم به دولت اعتماد داشتهاند، به رسانهها هم اعتماد داشتهاند و بالعکس٫
*تاثیر توسعه اینترنت به ویژه شبکههای اجتماعی بر تلویزیون چگونه بوده و برخورد این رسانه را با این پدیدههای جدید چگونه می بینید؟
اینترنت برای رسانهها همانند اینترنت برای جامعه بشری، هم فرصت و هم تهدید است. فرصت از این نظر که ظرفیتها و منابع جدیدی برای آنها فراهم میکند و به نوعی محدودیت نیروی انسانی رسانههای سنتی را از بین میبرد، اخبار، اطلاعات، آرا و نظرها را با محتوای روزآمدتر و عینیتر و سریعتر از اقصی نقاط دنیا به مخاطبان میرساند و نیازهای آنی و آتی آنها را بهتر جواب میدهد.
اما تهدید از این نظر که یک رقیب خیلی جدی و سرسخت برای رسانههای سنتی شده است و به همین دلیل اقبال به رسانههای سنتی و تیراژ رسانههای مکتوب بهویژه روزنامهها به شدت کاهش یافته است. امروزه مخاطبان با یک تلفن همراه مجهز به اینترنت و شبکههای اجتماعی درهر لحظه و هرجا بر دادههای اطلاعات، اخبار و رویدادها دسترسی وسیع، نامحدود و غیرقابل کنترل دارند و از برخی سانسورها و نظارتهای رسانههای سنتی هم رهایی یافتهاند.
البته یک تهدید بالقوه جدید را هم در این عرصه نباید فراموش کرد و آن تولید اخبار و اطلاعات جعلی در فضای مجازی بهویژه شبکههای اجتماعی است. این نوع اخبار و اطلاعات که به عمد یا سهو فاقد صحت و دقتاند همانند کالاهای تقلبی در حوزه تولید اقتصادی ،در فضای مجازی به شدت در حال تولیدند.
به همین دلیل جوامع انسانی با آوار اخبار جعلی مواجه و به نحوی زیر آنها مدفون میشوند و واقعا امکان تشخیص درستی یا نادرستی و ارزشیابی خبرها و اطلاعات از مردم سلب میشود. این یکی از راههای گمراه کردن مخاطب است که اضافه بار اطلاعاتی مدام به اذهان مردم تزریق میشود.
یکی از کارکردهای رسانههای سنتی به نظر من پایش و غربال کردن این دادهها و تعیین میزان صحت و عدم صحت آنها برای بالابردن درک وقدرت تشخیص مردم است.
درهر صورت تردید نکنیم چه بخواهیم چه نخواهیم، فضای مجازی رقیبی بسیار خطرناک و جدی برای رسانههای سنتی خواهد بود، اگر این رسانهها، کارکردهای جدیدی را برای خودشان تعریف نکنند.
منبع: روزنامه اطلاعات / دوشنبه 24دی ماه 97/ضمیمه جامعه
همزیستی نیوز - شماره 637هفته نامه همزیستی به تاریخ 22دی ماه97 با مطالب متنوع منتشر شد.
در این شماره می خوانیم:
« موانع توسعه گلستان در انتظار تدبیر روحانی » این تیتر اصلی این شماره همزیستی است که مطالب آن به سفر روز دوشنبه این هفته رییس جمهوری به استان گلستان اختصاص یافته است.
در این مطلب می خوانیم: « رئیس جمهوری به همراه اعضای هیئت دولت در حالی دوشنبه برای دومین بار به استان گلستان سفر میکند که بسیاری از وعدهها و مصوبات بزرگ و مهم سفر نخست بلاتکلیف برزمین مانده است.
آذرماه سال ۹۳ وقتی دولت یازدهم برای نخستین بار گلستان را مقصد سفرهای استانی خود قرار داد، خیلیها منتظر بودند تا شاید گرههای کوری که در برخی از موضوعات از جمله پتروشیمی، خلیج گرگان، راه آهن گرگان- مشهد، زهکشی اراضی و تعدادی دیگری از پروژهها افتاده بود باز شود.»
در ادامه این مطلب آمده است: « یکی دیگر از قولهای رئیس جمهور در سفرش به گلستان، ایجاد منطقه آزاد تجاری در مرز اینچه برون بود. طرحی که در دل آن شهرکهای متعددی از جمله شهرکهای متالورژی و پتروپالایش نیز دیده شد.
سهم دولت در ایجاد منطقه آزاد اینچه برون، تهیه و تصویب لایحه و ارسال آن به مجلس شورای اسلامی بود. دولت حداقل در این زمینه به قولش عمل کرد و لایحه مناطق آزاد که اینچه برون را هم شامل میشد به مجلس شورای اسلامی فرستاد.
به رغم فرازو نشیبهایی که لایحه منطقه آزاد اینچه برون پشت سر گذاشت، هنوز هم ایرادهای آن برطرف نشده و شورای نگهبان نیز لایحه را به مجلس بازگردانده است و مشخص نیست چه فرجامی درانتظار این لایحه خواهد بود.»
همچنین در این شماره همزیستی مطالبی با عناوین « مطالبات مردم گنبد از رییس جمهوری»، « آقای روحانی! تابوی چهل ساله را بشکنید! »، « جلو تبعیض را بگیرید »، « فکری اساسی به وضعیت بحرانی جاده بندرترکمن - اق قلا بکنید »، « اصول به جا مانده از قانون اساسی را اجرا کنید»، « دبل سردار » و چندین مطلب متنوع دیگر همراه با سایر خبرهای استان گلستان به چاپ رسیده است.
هفته نامه همزیستی که صاحب امتیاز و مدیرمسئول آن تاج محمد کاظمی است از سال 1380 منتشر می شود.