همزیستی نیوز - رئیس دانشگاه علوم پزشکی گلستان گفت: باوجود اینکه بارها اعلام کردیم مردم از حضور در اجتماعات پرهیز کنند ولی شاهدیم برخی‌ها به این موضوع اصلاً توجه نمی‌کنند و در تفرجگاه‌ها، بازار و مراسمات حضور پیدا می‌کنند.

به گزارش ایسنا عبدالرضا فاضل در جمع خبرنگاران اظهار کرد: با وجود اینکه ویروس کرونا درصد مرگ‌ومیر پایینی دارد اما قدرت سرایت آن بسیار بالاست. مهم‌ترین راه قطع زنجیره این بیماری، حضور مردم در خانه و پرهیز از حضور در اجتماعات است.

وی با انتقاد از رعایت نکردن برخی مردم به این موضوع، افزود: در آخر هفته گذشته با توجه به آفتابی بودن هوا، تفرجگاه‌ها در شهرهای مختلف استان مملو از جمعیت بود که این امر در گسترش بیماری تأثیر زیادی دارد.

رئیس دانشگاه علوم پزشکی گلستان بیان کرد: در بازدیدی که از یکی از شهرهای استان داشتم شاهد بودم که بازار خیلی شلوغ بود و حتی جا برای راه رفتن نبود. مراسمات عزا هم هنوز در شهرها برگزار می‌شود.

فاضل با تأکید بر اینکه مردم باید نسبت به این بیماری حساس باشند و آن را جدی بگیرند، گفت: از مردم استان تقاضا داریم به توصیه‌های بهداشتی توجه داشته باشند تا بتوانیم این بیماری را شکست دهیم.

همزیستی نیوز - مدیرکل فرودگاه‌های استان گلستان گفت: با تجهیزاتی که در فرودگاه گرگان نصب کردیم، امسال کنسلی پرواز به علت نامساعد بودن هوا را در این فرودگاه نداشتیم.

علی متانت شامگاه سه‌شنبه ۸ بهمن در نشست خبری با اصحاب رسانه اظهار کرد: در آذرماه حدود ۲۰ هزار مسافر از فرودگاه گرگان جابه‌جا شده است که نسبت به سال گذشته، ۵۰ درصد رشد داشته است.

وی بیان کرد: از امروز پرواز گرگان-کیش بعد از ۱۳ ماه وقفه، مجدداً برقرار شد.

مدیرکل فرودگاه‌های گلستان خاطرنشان کرد: این پرواز روزهای سه‌شنبه و جمعه به‌صورت رفت و برگشت انجام می‌گیرد. در صورتی که استقبال از این پرواز را داشته باشیم، پرواز ادامه خواهد داشت.

متانت گفت: در حال حاضر به‌طور متوسط هفته‌ای ۸۰ سورتی پرواز را در فرودگاه گرگان به مقاصد زاهدان، تهران، مشهد و کیش داریم.

وی اظهار کرد: در آینده‌ای نزدیک پرواز گرگان-بندرعباس مجدداً برقرار خواهد شد. پروازهای اصفهان و شیراز را نیز دنبال می‌کنیم.

 متانت بیان کرد: در برنامه داریم که پرواز گرگان-استانبول را برای دو روز در هفته راه‌اندازی کنیم.

مدیرکل فرودگاه‌های گلستان به پروژه‌های در دست اجرا در فرودگاه گرگان اشاره کرد و گفت: ترمینال جدید فرودگاه به مساحت ۹ هزار مترمربع، توسعه اپرون فرودگاه به مساحت ۱۸ هزار مترمربع، توسعه فضای سبز و محوطه‌سازی و پارکینگ خودرو، موتورخانه مرکزی، منبع ذخیره آب بتونی و بهسازی قسمت‌های مختلف بااعتبار ۷۰ میلیارد تومان در حال انجام است.

منبع: ایسنا گلستان

همزیستی نیوز - اعضای ستاد اقتصاد مقاومتی دادگستری گلستان امروز دوشنبه دوم دی‌ماه به شهرک صنعتی آق‌قلا رفتند و مشکلات چهار واحد تولیدی را بررسی کردند.

مشکلات واحدهای تولیدی دژ پلاستیک، پارس ایده سبز و سنگین برش حجت در این بازدید بررسی و دستورات لازم برای رفع آن صادر شد. واحد تولیدی لبنی که بیش از یکسال از تعطیلی آن می‌گذرد چهارمین کارخانه‌ای بود که امروز اعضای ستاد اقتصاد مقاومتی استان از آن بازدید کردند. رئیس‌کل دادگستری گلستان پس از بازدید از این واحد تولیدی گفت: این کارخانه آماده تولید است اما به علت اختلاف شرکا بیش از یکسال است که تعطیل و بیش از ۱۰۰ کارگر آن بیکار شده‌اند.

هادی هاشمیان افزود: در ستاد اقتصاد مقاومتی دادگستری استان پرونده این کارخانه به‌صورت ویژه دنبال می‌شود و خوشبختانه با جلسات متعددی که با شرکا داشتیم، مشکلات مدیریتی کارخانه حل‌شده و بخش دیگر آن‌که مربوط به بانک‌ها و طلبکاران است نیز امروز با حضور دادستان مقرر شد، نشستی با حضور طرفین تشکیل و راهکارهای حل مشکل بررسی شود.

هاشمیان ابراز امیدواری کرد: به‌زودی دوباره این واحد تولیدی، بازگشایی شود و تولید را از سر گیرد.

وی بابیان این‌که امروز تولیدکنندگان در صف مقدم جبهه اقتصادی هستند، گفت: در ستاد اقتصاد مقاومتی استان به دستور رئیس قوه قضاییه از همه ظرفیت‌های دستگاه قضایی برای رونق تولید و جلوگیری از تعطیلی حتی یک خط تولیدی به کار گرفته‌ایم.

این مقام ارشد قضایی استان گفت: خوشبختانه با اقدامات انجام‌شده از سال گذشته، اجازه توقیف کارخانه‌ها و خط تولید را نداده‌ایم و تلاش کرده‌ایم در دبیرخانه ستاد اقتصاد مقاومتی، مشکلات حل‌وفصل شود.

هاشمیان ادامه داد و گفت: روسای دادگستری‌ها و دادستان‌ها را نیز مکلف کرده‌ایم با مسئولان شهرستانی از واحدهای تولیدی فعال و نیمه فعال بازدید و برای حل مشکل این واحدها تلاش کنند که خوشبختانه با همین تلاش‌ها از سال گذشته تاکنون ۲۷ واحد تولیدی فعال و نیمه فعال در گلستان تولید را سر گرفتند و ۶۰۰ کارگر به سرکار بازگشتند.

رئیس‌کل دادگستری گلستان را دادستان مرکز استان، دبیر ستاد اقتصادی مقاومتی دادگستری استان، رئیس دادگستری و دادستان آق‌قلا و فرماندار آق‌قلا در این بازدید همراهی کردند.

منبع: ایسنا

همزیستی نیوز - یک عضو هیات مدیره انجمن علوم خاک ایران با اشاره به رویه خشک شدن تالاب گمیشان، گفت: با توجه به اینکه ریزترین دانه‌های خاک در این تالاب وجود دارد، در آینده ریزگرد ناشی از این خاک‌ها گریبان‌گیر مردم استان گلستان خواهد شد.

قربانعلی روشنی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: در سالیان اخیر، ریزترین نوع دانه‌های خاک از طریق رودخانه‌ها و فرسایش خاک در تالاب گمیشان ته‌نشین شده است. حال که روند خشک شدن تالاب گمیشان را داریم، با وزش باد که دائماً آن را در گلستان داریم، ریزگردها را در این استان شاهد خواهیم بود.

وی افزود: اگر جلوی این روند را نگیریم در ۳۰-۴۰ سال آینده مردم استان گلستان از شدت ریزگرد خفه خواهند شد!

این عضو هیات مدیره انجمن علوم خاک ایران تأکید کرد: مسئولین ارشد استان باید برای این موضوع فکر اساسی کنند؛ مدیریت امروز ما در بخش آب‌وخاک، در سرنوشت نسل‌های آینده تأثیرگذار خواهد بود.

روشنی در ادامه با اشاره به تهیه نقشه رقومی حاصلخیزی خاک، گفت: استان‌های فارس، خوزستان و گلستان مجری این طرح بودند و نقشه‌های پایه برای این سه استان ترسیم شد. علاوه بر این کار، در استان گلستان آلبومی برای مراکز خدمات کشاورزی تهیه شد که کشاورزان با استفاده از آن می‌توانند از میزان مواد آلی، آهک، فسفر و دیگر پارامترهای خاک زمین کشاورزی خود اطلاع یابند و نسبت به استفاده از کودهای مورد نیاز اقدام کنند.

وجود تمامی رده‌های خاک کشور در گلستان

وی بابیان اینکه گلستان یکی از استان‌های خاص در حوزه خاک در سطح کشور است، تصریح کرد: در دنیا خاک‌ها به ۱۲ رده تقسیم می‌شوند که ۷ رده آن را در ایران داریم و هر ۷ رده این خاک‌ها، در استان گلستان وجود دارد.

وی با اشاره به اینکه گلستان دارای خاک حاصلخیزی است، گفت: بخشی از نوار شمالی استان گلستان دارای خاک غنی است اما شوری آن بالاست. با زهکشی این اراضی می‌توان مشکل شوری را برطرف کرد.

وی به پروژه ۲۸۰ هزار هکتار زهکشی در استان اشاره کرد و گفت: اگر این زهکشی‌ها که بخش زیادی از آن در حال انجام است محقق شود و در کنار آن تأمین آب را در این اراضی داشته باشیم، عملکرد محصولات بسیار بهبود پیدا خواهد کرد و درآمد کشاورزان دو و نیم تا سه برابر افزایش می‌یابد.

اشاره: پایگاه خبری همزیستی نیوز در باره خسارت جبران ناپذیر خط آهن گرگان - اینچه برون به مردم شهر آق قلا در واقعه سیل نوروز 98 این منطقه، در بحبوحه بروز این سیل مطلبی تحت عنوان  راه آهن «گرگان - اینچه برون» موهبت یا مصیبت برای آق قلا  منتشر کرد و با استناد به مدارک و گفته های مسئولان ذیربط، احداث این خط آهن را به زیان مصالح مردم شهر آق قلا ارزیابی کرد. گرچه از آن زمان تا کنون به علت بی توجهی مسئولان ذیربط به مطالبی از این دست، مقصران بروز خسارت های مادی و معنوی ناشی از این سیل از هرگونه بازخواست و مجازات به یمن رویه های معمول( مشمول مرور زمان و به فراموشی سپرده شدن مسائل) در امان ماندند اما انتشار گزارش ذیل بعد از گذشت شش ماه از وقوع سیل گلستان، نشان می دهد که آنچه در آن نوشتار درخصوص نقش این خط آهن در بروز خسارت های مذکور تاکید شده بود پر بی راه نبوده است.     
 
***************

اسکان نیوز- الهه موسوی: راه آهن ایران-ترکمنستان-قزاقستان که ایستگاه مبدا ایران آن، در گرگان مرکز استان گلستان واقع شده و بخشی از خطوط آن از جوار شهر آق قلا می گذرد یکی از عوامل ماندگار شدن سیل در شهر آق قلا و افزایش خسارت به شهروندان بود؛ تا آنجا که بالاخره برای بیرون رفتن آب از شهر، نقاطی از ریل ها را شکستند. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد این پروژه، نه تنها بدون انجام "مطالعات ارزیابی زیست محیطی" کلنگ زنی و اجرا شده؛ بلکه پس از آنکه با مخالفت مدیران و کارشناسان محیط زیست گلستان مواجه شده و با کمک دستگاه قضا متوقف شد با فشار بر سازمان حفاظت محیط زیست، مجوزهای لازم را گرفته و مدیرکل وقت محیط زیست استان گلستان را نیز به علت کوتاه نیامدن از استانداردهای محیط زیست، برکنار کرده است.

اگر چه مسوولان کشوری و استانی و دست اندرکاران بررسی مسائل سیل نوروز 98 تاکنون هیچ اشاره ای به نقش جانمایی نادرست خطوط ریلی در ماندگاری سیلاب در "آق قلا" نکردند اما نامه نگاری های مدیران محیط زیست گلستان نشان می دهد اساسا هیچ مطالعه ای برای جانمایی درست و علمی راه آهن در جوار شهر آق قلا انجام نشده و مجری پس از تذکرهای تشکیلات حفاظت محیط زیست گلستان و کشور نیز به جای تمکین به قانون، به تخلف خود ادامه داده و حتی برای انتقام از� مدیرکل محیط زیست که از مجری طرح راه آهن به قوه قضاییه شکایت برده و کار را خوابانده بود، او را برکنار کرده است.

موافقت نامه اولیه احداث این خط آهن در اردیبهشت 1386 در شهر "ترکمن باشی" بین رؤسای جمهور ترکمنستان و قزاقستان به امضا رسید. راه آهن بین المللی با طول حدود ۹۰۰ کیلومتر، سه کشور ایران، ترکمنستان و قزاقستان را به هم متصل و گفته می شد ایران را به کریدور اتصال آسیا به اروپا تبدیل خواهد کرد.

راه آهن ایران- قزاقستان- ترکمنستان در اوائل دسامبر سال 2014 میلادی با حضور رؤسای جمهور 3 کشور افتتاح شد. قرار بود شبکه راه آهن جدید به توسعه تجارت بین کشورهای منطقه نیز یاری برساند و سالانه ۳ الی ۵ میلیون تن بار ترانزیت شود؛ رقمی که گفته می شد در دوره های بعد به ۱۰ - ۱۲ میلیون تن در سال افزایش یابد.

رییس جمهور حسن روحانی در مراسم افتتاح این راه آهن گفته بود:� راه آهنی که امروز افتتاح شد هم توان جابه جایی میلیون ها تُن بار و هم توان جابه جایی هزاران مسافر را در طول سال دارد. در عین حال باید این ظرفیت گسترش یابد تا هم مردم و هم تجار بتوانند راحت تر از آن استفاده کنند. با این کار شرایط اقتصادی منطقه و کشور برای توسعه و پیشرفت فراهم خواهد شد. می توانیم کشورهای عضو اکو را به کشورهای عضو شانگهای متصل کنیم و شرایط را برای توسعه روابط اقتصادی بیش از پیش مهیا کنیم. با توسعه ارتباط، زمینه رفاه مردم منطقه فراهم خواهد شد و اقتصاد، رشد بیشتری خواهد داشت.�

این وعده ها اما عملی نشد؛ نه تنها هیچ رونقی در ابعاد اقتصادی و تجاری و روابط سیاسی کشورهای منطقه اتفاق نیفتاد، بلکه برای مدتی، قطار مسافربری گرگان-ترکمنستان تعطیل شد. چرا که به گفته مسوولان حرکت این قطار توجیه اقتصادی نداشت.

علاوه بر آن، سال ها بعد درست در نخستین روز فروردین 98 که در اثر پر شدن مخزن سد وشمگیر و بی توجهی متولیان به هشدارهای هواشناسی جهانی و کشور و خالی نکردن تدریجی سدف سیلاب تمام شهر و برخی روستاهای آق قلا را فرا گرفت، ریل های راه آهن مانند سدی برابر آن عمل کرده و در حدود یکماه آب را در شهر نگه داشت و تا خطوط ریلی شکسته نشد، آب شهر نیز به رغم تلاش ها و راهکارهای مختلف، در برخی نقاط همچنان بر جا ماند.

آنجا بود که آشکار شد مکان جانمایی ریل ها درست نبوده و اگر درست در مقابل مکان کنونی، احداث می شد می توانست مانع ورود بخش بزرگی از حجم آب به شهر آق قلا شود.

نخستین هشدار محیط زیست گلستان

پروژه راه آهن ایران-ترکمنستان-قزاقستان در دهم آذرماه 1386 بدون طی مراحل قانونی، کلنگ زنی شد. فردای همان روز یعنی 11/9/1386 ساسان علی نژاد مدیرکل وقت حفاظت محیط زیست گلستان با ارسال نامه ای به فاطمه واعظ جوادی، رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست کشور خطاب به او نوشت:

� پیرو نشست سران کشورهای حاشیه� دریای خزر در ایران و امضای توافقنامه سه جانبه احداث راه آهن ایران-ترکمنستان-قزاقستان با سفر استاندار محترم گلستان، وزیر محترم راه وترابری، مسوولین محترم خطوط ریلی جمهوری اسلامی ایران و مسوولین محترم کشور قزاقستان به کشور ترکمنستان، مراسم گلنگ زنی آغاز پروژه در روز شنبه مورخ 10/09/1386 انجام شد.

با توجه به اینکه چنین پروژه هایی مشمول تهیه گزارش ارزیابی زیست محیطی می باشد، لذا خواهشمند است دستور فرمایند اقدام لازم معمول، و نتیجه به این اداره کل نیز اعلام گردد.�

مدیرکل وقت محیط زیست گلستان، نامه بعدی را در تاریخ 12/5/1387 خطاب به مصطفی معینی مدیرکل اداره خط وسازه های راه آهن جمهوری اسلامی ایران نوشت. در این نامه آمده است:

� با احترام، عطف به نمابر شماره 5120/ص 31 مورخ 1/5/87 در خصوص اجرای خط آهن گرگان-اینچه برون، به استحضار می رساند اجرای طرح موصوف، به استناد بیستمین جلسه شورای عالی حفاظت محیط زیست مورخ 25/7/80 مشمول انجام مطالعات ارزیابی زیست محیطی می باشد. با عنایت به ماده 105 قانون برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی تنفیذ شده در ماده 71 قانون برنامه چهارم، کلیه طرح ها و پروژه های بزرگ تولیدی و خدماتی، باید پیش از اجرا و در مرحله انجام مطالعات امکان سنجی و مکان یابی، بر اساس ضوابط پیشنهادی شورای عالی حفاظت محیط زیست و مصوبات هیات محترم وزیران، مورد ارزیابی زیست محیطی قرار گیرند. لذا با عنایت به موارد فوق الذکر، خواهشمند است دستور فرمایند قبل از هرگونه اقدامی با این اداره کل هماهنگی لازم به عمل آید.�

هشدار به دادبود معاون استاندار وقت

سومین نامه هشدار آمیز علی نژاد درباره مشکلات قانونی پروژه راه آهن، در تاریخ 8/3/1390 خطاب به مهندس دادبود معاون وقت امور عمرانی استانداری گلستان ( و شهردار کنونی گرگان) نوشته و ارسال شد.

در این نامه تاکید شده � متاسفانه علیرغم پیگیری های مکرر و فراوان به عمل آمده، با عنایت به اینکه پروژه مذکور مشمول انجام مطالعات ارزیابی زیست محیطی می گردد تا این تاریخ هیچگونه اطلاعات و استعلامی به این اداره کل ارسال نگردیده است. بدیهی است آغاز هر گونه عملیات اجرایی منوط به انجام فرایند اداری و اخذ نظر کمیته ارزیابی زیست محیطی سازمان مطبوع خواهد بود.�

نامه به معاون عمرانی استاندار وقت گلستان یکبار دیگر در 25 همان ماه تکرار شد؛ اینبار علی نژاد با تاکید بر دعوتنامه مدیرکل دفتر فنی استانداری وقت و جلسه کمیته تخصصی امور زیربنایی استان، مراتب را تکرار کرده است که شامل 3 مورد است؛ الف- استعلام از تمامی نهاده های متولی به صورت موازی در کوتاه ترین زمان؛ ب-� استعلام از نهاده های متولی صدور مجوزهای معادن ومصالح مورد نیاز به صورت موازی؛ پ- ارائه مطالعات فنی و ارزیابی زیست محیطی به نهاده های متولی به صورت موازی؛ ت- تشکیل ومعرفی گروه های مسوول وپیگیری کننده به نهاده های متولی در کوتاه ترین زمان.

قانون گریزی معاون عمرانی وقت استاندار گلستان

کمتر از یکماه از ارسال نامه دوم خطاب به دادبود معاون وقت استانداری گلستان و شهردار کنونی گرگان، ساسان علی نژاد ناگزیر شد به دلیل بی توجهی دادبود و مجموعه استانداری وقت گلستان و ادامه یافتن عملیات غیرقانونی و بی مجوز ساخت راه آهن، دوباره نامه ای را برای او بفرستد. در این نامه نیز مجددا بر این نکته تاکید شده که � پروژه مذکور، مشمول تهیه و ارائه مطالعات ارزیابی اثرات زیست محیطی است و آغاز هر گونه عملیات اجرایی، منوط به رعایت فرایند اداری و اخذ موافقتنامه کمیته ارزیابی سازمان متبوع خواهد بود. خواهشمند است دستور فرمایند هماهنگی و اقدام لازم معمول گردد.�

قحطی گوش شنوا ؟!

باز هم گوش شنوایی نبود و قانون برای هیچیک از مسوولان گلستان به نیم جو نمی ارزید. آنها بدون توجه به نامه های اداری ممهور به مهر سازمان حفاظت محیط زیست با سربرگ دولت و ریاست جمهوری، مشغول کار خود بودند؛ رویه ای که اکنون نیز کمابیش در تمام نقاط کشور حاکم است.

�شاید همین باعث شد که نامه بعدی را قنبرعلی تمسکنی رییس وقت محیط زیست بندرترکمن در تاریخ 27/4/90 خطاب به مدیرکل محیط زیست گلستان نوشت و تصریح کرد که پیرو مذاکرات تلفنی، عملیات نقشه برداری و تسطیح پروژه راه آهن ترکمنستان در منطقه مرزی اینچه برون آغاز شده و با سرعت بالایی در حال اجراست.

�علی نژاد در پاسخ این نامه اینبار نامه ای خطاب به معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری گلستان نوشت و با ضمیمه کردن نامه اداره محیط زیست بندرترکمن، تاکید کرد که به مسائل بیان شده توجه شود.

اقدام قضایی علیه مجریان متخلف راه آهن�

هیچیک از این نامه نامه نگاری ها و هشدارهای سازمانی موثر واقع نشد و مجری و پیمانکار همچنان به راه غیرقانونی خود برای ساخت راه آهن می رفتند؛ طرحی که نه مطالعات ارزیابی داشت و نه مجوز محیط زیست؛ بالاخره مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان برای مقابله با تخلف، ناگزیر به اقدام قضایی شد.

علی نژاد در تاریخ 29/4/90 خطاب به ریاست دادگاه عمومی اینچه برون نوشت:� به استحضار می رساند شرکت "پارس انرژی" پیمانکار پروژه خط راه آهن گرگان-اینچه برون، توسط شرکت های تابعه به نام های "شرکت حشمت آرا صفت" به مدیرعاملی اختر تابان و شرکت بناصنعت به مدیرعاملی مهرداد فرزاد و شرکت "یاشینی" به مدیریت یاشینی، بدون اخذ مجوز سطح وسیعی از منطقه را تخریب نموده اند. به استناد بند یک ماده 192 قانون پنجم توسعه اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی، کلیه طرح های تولیدی وخدماتی می بایست قبل از اجرا، مطالعات امکان سنجی و گزارش ارزیابی زیست محیطی طبق ضوابط شورای عالی محیط زیست تهیه، و پس از ارائه و اخذ مجوز محیط زیست، عملیات اجرایی پروژه آغاز گردد.

علهذا در رعایت ماده 690 قانون تعزیرات و قوانین ومقررات حفاظت محیط زیست تقاضای برخورد قانونی و توقف عملیات و مجوز زیست محیطی از اداره کل حفاظت محیط زیست استان گلستان را دارد. ضمنا میزان تخریب و سایر مستندات قانونی، متعاقبا تقدیم خواهد گردید.�

�همچنین در همان تاریخ، یک شکایت دیگر از مجریان راه آهن خطاب به دادستان دادسرای عمومی و انقلاب آق قلا تنظیم شده و درخواست توقف عملیات تا اخذ مجوز از سازمان حفاظت محیط زیست داده شده است.

پاسخ اولیه سازمان محیط زیست کشور

اما نامه هایی که مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست به درخواست های مدیرکل وقت محیط زیست گلستان داده بسیار قابل توجه است؛ چرا که در نامه های نخست، روانبخش شیردم مدیرکل این دفتر با تایید رویکرد علی نژاد و اداره کل گلستان از آنها درخواست ادامه همین روند را داده است.

او در نامه 2/5/90 تاکید می کند � از آنجایی که گزارش ارزیابی اثرات زیست محیطی طرح مذکور به این دفتر نرسیده است، آغاز عملیات اجرایی این پروژه با قوانین و ضوابط مورد عمل منافات داشته و بایستی تا زمان تایید گزارش ارزیابی، متوقف گردد. لذا ضروری است موضوع، به مجری محترم طرح، تسریع و در تهیه گزارش ارزیابی اثرات زیست محیطی تذکر داده شود.�

یک چرخش ناگهانی

اما در 28 /6/90 یعنی بیش از یک ماه واندی بعد، سازمان حفاظت محیط زیست وادار به یک چرخش 180 درجه ای شده و نامه ای را خطاب به ساسان علی نژاد مدیرکل وقت محیط زیست گلستان نوشته و اطلاع می دهد که "با کلیات طرح راه آهن اینچه برون، با رعایت مفاد ارائه شده در گزارش ارزیابی زیست محیطی موافقت شد و پس از ابلاغ آیین نامه زیست محیطی توسط هیات دولت مجوز نهایی صادر خواهد شد."

در این نامه از مدیرکل محیط زیست گلستان خواسته شده ترتیبی اتخاذ دهد تا حداکثر ظرف مدت دو ماه از تاریخ صورتجلسه موارد زیر به دفتر ارزیابی زیست محیطی ارسال شود. هر چند در انتهای نامه تاکید شده که این صورتجلسه در حکم مجوز محیط زیستی نبوده و هر گونه عملیات اجرایی قبل از صدور مجوز نهایی خلاف قوانین ومقررات است.

این سوال نیز تا امروز بی پاسخ مانده که مگر انجام و تهیه مطالعات ارزیابی زیست محیطی را می توان طی یک و نیم ماه انجام� داد که سازمان، نامه موافقت را یک و نیم ماه بعد از نامه هشدار ابلاغ کرده است.

موافقت مشروط قائم مقام وقت سازمان محیط زیست با راه آهن

اگر چه نامه ای که از سوی علی محمدشاعری قائم مقام وقت سازمان حفاظت محیط زیست و نماینده کنونی مردم بهشهر در مجلس شورای اسلامی در تاریخ 18/11/1390 با عنوان موافقت مشروط با پروژه راه آهن گرگان-ترکمنستان-قزاقستان خطاب به ساسان علی نژاد نوشته و ابلاغ شده است، اما این نامه در واقع، آب پاکی را بر دستان محیط زیست استان ریخته و طرحی را با یک ارزیابی زیست محیطی صرفا صوری و بسیار شتابزده، تایید کرده است.

شگفت انگیز اینکه تاریخ آخرین نامه مدیرکل دفتر ارزیابی که تاکید کرده هنوز هیچ گزارشی به دست ایشان نرسیده 2/5/90 است و شگفت انگیزتر آنکه درست روز 28/6/90 یعنی کمتر از دوماه بعد، همان مدیرکل یعنی روانبخش شیردم نامه ای به شماره 28140/90 ابلاغ کرده و صحبت از موافقت با کلیات طرح ارائه شده در گزارش ارزیابی زیست محیطی نامه می کند. �

این یعنی "مطالعات ارزیابی اثرات زیست محیطیِ" طرحی با عظمت راه آهن فوق که بین سه کشور همسایه یعنی ایران-ترکمنستان و قزاقستان منعقد شده و اجرا خواهد شد تنها 2 ماه زمان برده است.
یقینا کسانی که می دانند مطالعات ارزیابی اثرات زیست محیطی چیست می توانند تایید کنند که چنین مطالعه ای که با شتاب و در زمانی بسیار کوتاه تهیه شده، فارق از روش های مطالعه و مشاور تهیه کننده، تا چه حد خالی از دقت و به دور از شاخص های علمی و جغرافیایی و زیست محیطی بوده است. نکته ای که به صراحت در موضوع سیلاب گلستان، تایید شده و تخریب ها و معضلات ناشی از این بی دقتی و بی مبالاتی و قانون شکنی را مشاهده می کنیم.

برکناری مدیرکل وقت محیط زیست و باقی قضایا

موضوع راه آهن گرگان-ترکمنستان-قزاقستان به همین جا ختم نشد؛ این ماجرا قصه ای بود که سر دراز داشت. به جای اینکه سازمان حافظ محیط زیست و تنوع زیستی به هشدارهای مدیر استانی اش توجه کند و آنها را جدی بگیرد، نامه برکناری او را تنها چند روز پس از صدور مجوز راه آهن، ابلاغ کرد.
این در حالی بود که تمام نامه نگاری های ساسان علی نژاد درباره راه آهن و تخلفات مجری، هم مستند بود و هم منطبق با واقعیت؛ به گونه ای که حتی یکبار نیز هیچکدام از این نامه ها از سوی مجری یا استانداری گلستان جوابیه یا تکذیبیه ای دریافت نکرد و کسی منکر آن تخلف ها نشد.

مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان نیز پس از صدور مجوز سازمان متبوعش برای راه آهن، مانع ساخت آن نشد. او وظیفه اش را انجام داده بود و باقی مسائل بر دوش مسوولان بالادستی و نیز قوه قضایی بود که به شکایت اداره کل محیط زیست و تخلف های پیمانکار و مجری رسیدگی کند. اما علی نژاد باید تنبیه می شد تا بار دیگر روی دُم کلفت مجریان طرح های بزرگ، که نیروهای خودی برخی وزارتخانه ها، روسا و مدیران بودند و محیط زیست را "غیرخودی"، "بیخودی" و نیز "محیط ایست" و "مزاحم توسعه" می دانستند پا نگذارد.
ساسان علی نژاد از مدیرکلی برکنار شد؛ به جرم اینکه بر حسب وظیفه سازمانی، به قانون شکنان دولتی و پیمانکاران آنها تذکر قانونی داده و پای آنها را به دادگاه کشانده بود. شاید وجدان علی نژاد تنها وجدانی بود که در سیل فروردین 98 گلستان، آرام بود. همان رخدادی که در اثر مدیریت نادرست سدهای بالادست از جمله "سد وشمگیر" رخ داد و به خاطر جانمایی نادرست "ریل های راه آهن گرگان-ترکمنستان" مدت ها در شهر ایستاد و آبی از آب تکان نخورد.

روزهای نخست سیل، خیلی ها درباره نقش راه آهن به مانند سدی در برابر خروج آب از شهر "آق قلا" زمزمه می کردند. اولین اظهارنظر علنی و قطعی نیز از سوی لطفی معاون آبخیزداری منابع طبیعی گلستان بر روی پیج اینستاگرامش قرار گرفت. او در زیر تصویری از گوگل ارث که شهر آق قلا و راه آهن را نشان می داد نوشته بود "اگر راه آهن به جای غرب، در شرق آق قلا ساخته می شد مثل سدی از ورود آب به شهر جلوگیری می کرد و حالا از خروجش".

هیچکس اما نمی دانست ساسان علی نژاد و مجموعه محیط زیست استان گلستان، برای همین مسائل با طرحی بی مطالعه مخالف بوده و جلوی آنرا گرفتند و کسی نیز هنوز نمی داند اساسا "مطالعات ارزیابی اثرات زیست محیطی" برای پیشگیری از همین مخاطرات و کاهش آسیب های آن، این همه اهمیت دارد و الزامی است.

هنوز هم در سراسر ایران، مخصوصا استان نوپا و روبه توسعه گلستان، طرح هایی بدون ارزیابی اجرا می شود که نمونه اخیرش احداث یک پل در داخل خلیج نیمه خشک گرگان بدون ارزیابی زیست محیطی برای اجرای "طرح گردشگری آشوراده" است. جالب اینجاست که امروز نیز معاون عمرانی استاندار گلستان بر ساخت این جاده غیرقانونی و بدون ارزیابی، اصرار دارد. جاده ای که معلوم نیست قرار است چه اتفاقی را سال ها بعد در یکی از پرحادثه ترین استان های ایران دامن بزند!

حالا باید مسوولانی که همچنان محیط زیست را مزاحم توسعه می دانند یک پرسش جدی و مهم را پاسخ دهند که "آیا اگر پروژه راه آهن ایران-ترکمنستان-قزاقستان چند ماه دیرتر با مطالعات دقیق و علمی و انجام "مطالعات ارزیابی اثرات زیست محیطی" مکان یابی، کلنگ زنی و افتتاح می شد خسارت های سیل آق قلا و ماندابی آب در این شهر چقدر کاهش می یافت؟ آیا وجدان کسی این وسط ها و پس از شنیدن این پرسش ها نمی لرزد؟!


















 
 
 
 
 
 

حادثه دلخراش تصادف یک دستگاه تریلی حامل سیمان و یک دستگاه مینی بوس در محور گنبد - مراوه تپه در هفته گذشته که به کشته شدن 15نفرو مجروح شدن 18 نفر از هم وطنان بی گناه ما در شرق استان گلستان منجر شد یک بار دیگر زنگ خطر را در بیخ گوش مسئولان استان و بخصوص مدیران ذیریط طنین انداز کرد.

گرچه این زنگ درمقاطع مختلف به علت وقوع حوادث مشابه این حادثه وحتی دلخراش تر از آن و با صدای بلندتر شنیده شده است، اما متاسفانه جز اظهار تاسف و همدردی با خانواده های داغدیدگان و انداختن توپ تقصیر به زمین بخش های دیگر، واکنش عملی برای برخورد با مقصران و جلوگیری از تکرار حوادث مشابه از این مسئولان و مدیران دیده نشده است.

پرواضح است که تداوم وقوع حوادث ناگوار جاده ای در استان و کشور را نمی توان نتیجه کم کاری و کوتاهی یک بخش یا یک وزارتخانه، سازمان یا اداره دانست و به قول معروف یک تنه به سراغ قاضی رفت، بلکه محدوده چرخه این حوادث بسیار فراتر از یک یا چند بخش و وزارتخانه است و دست های فراوانی درکار است که چه در افزایش و چه در کاهش این گونه حوادث اسفبار می توانند تاثیرگذار باشند.

اما جان کلام اینجاست که درهرحادثه ای در کنار همه عوامل موجد آن، یک عامل اصلی و بسترساز وجود دارد، مثلا در مورد یک حادثه جاده ای، درست است که خودرو غیراستاندارد، راننده ناشی و سهل انگار و قوانین و مقررات ناکارآمد در وقوع آن حادثه می تواند دخیل باشد، اما بطور قطع جاده به عنوان بستر اصلی وقوع آن از یک نقش حیاتی و کلیدی برخوردار است.

به همین دلیل متولیان ساخت، نگهداری و مرمت جاده ها و پل ها باید بپذیرند که فرمانده این جنگ خانمان سوزهستند و آمار وحشتناک تلفات این جنگ در کشور که حتی از آمار تلفات جنگ تحمیلی نیز فراتر رفته است، پایین نخواهد آمد مگر اینکه آنها در جایگاه متولی و تصمیم سازان بالاتر از آنها در جایگاه مجلس، طرحی نو دراندازند و با شناسایی جاده های غیراستاندارد که البته در استانی مانند استان ما بخصوص در منطقه ترکمن صحرا کارمشکلی نیست، نسبت به رفع مشکلات عدیده آنها اهتمام ویژه داشته باشند.       

از جمله این جاده های غیراستاندارد می توان  به جــاده بنــدر ترکمــن - آق قــلا معـروف بـه خـط آلمـان اشاره کرد که بـا حـدود۴۰ کیلومتـر طول سـه شهرسـتان و بیــش از۵۰ روســتا را در بر می گیرد و متاسفانه در طــول ســال هــای گذشــته تصادفــات و حــوادث زیــادی کــه منجــر بــه فــوت و جراحــت بســیاری از هـم وطنـان عزیزمـان شـده اسـت در ایـن محـور اتفـاق افتـاده و رونـد ایـن اتفاقـات ناگـوار همچنــان در ایــن مســیر ادامــه دارد.

گرچــه شــرح ایــن وضعیــت خطرنــاک بــه انحــای مختلــف چــه بــه صــورت اداری و خصوصــی و چــه بـه صـورت عمومـی از طریـق رسـانه هـا بـه سـمع و نظـر دسـتگاه هـای مسـئول و متولـی ایـن جـاده رسـانده شـده اسـت، امـا همیشـه بهانـه ایـن بـوده کـه بودجـه و اعتبـارات کافـی بـرای رفـع مشـکلات آن نیسـت!

بـه نظـر مـی رسـد کـه وضعیـت بحرانـی ایـن جـاده مــی طلبــد کــه بــه هرحــال بایــد فکــری اساســی بــرای آن کــرد؛ چــون بــا افزایــش جمعیــت و فراوانـی خودروهـا نسـبت بـه چنـد دهـه قبـل، ایـن جــاده نیــز بایــد توســعه و حداقــل چهاربانــده شــود.

وضعیــت پــل هــا نیــز در ایــن مســیر بخاطــرنداشــتن حفــاظ مناســب بســیار فاجعــه آفریــن اســت و کیفیــت روکــش آســفالت هــم نامناســب وبخاطـر کـم عـرض بـودن جـاده و نداشـتن شـانه، ایــن مســیر بســیار ناایمــن بــوده و علائــم هشــداردهنـده کافـی و اسـتاندارد هـم در آن کـم مشـاهده مــی شــود و ازهمــه مهــم تــر آنکــه، روشــنایی درایــن مســیر وجــود نــدارد و تــردد از آن در هنــگام شــب واقعــا خطرنــاک و آبســتن هرگونــه اتقــاق ناگــوار اســت.

بــه احتــرام خانــواده هایــی کــه جگرگوشــه هــای شـان را در حادثه اخیر شرق استان و حـوادث مشابه دیگر بخاطـر ایـن همـه مشـکلات و کمبودهـا از دسـت داده انـد و افــرادی هــم کــه درایــن حــوادث بــرای همیشــه مصـدوم و معلـول شـده انـد و همچنیـن در جهـت رفــاه حــال مــردم شــریف و فهیــم استان گلستان و بخصوص منطقــه ترکمن صحرا مــی طلبــد کــه مســئولان ذیربط پیگیــری و توجــه جــدی در همه ایــن مــوارد داشــته باشــند.

حاجی گلدی کر

  

اشاره: سهل انگاری یا سودجویی؟ یا هیچ کدام! بلکه ناکارآمدی و یا نداشتن وجدان کاری و فراموش شدن مسئولیت ها درقبال بیماران و مصدومانی که با اطمینان صد درصد خود را دراختیارمراکز درمانی قرار می دهند؟

اینها پرسش هایی است که  در این دو نوشتار مطرح می شود. نوشتار اول دردنامه فردی است که مادرش را به علت اتفاقی که در متن نوشتار آمده است از دست داده است و نوشتار دوم تحلیلی بر این اتفاق ناگوار است.

همزیستی با انتشار این دو  نوشتار همانطور که  فرد داغدیده نوشته است « من این درد جانکاهم  را می گویم تا دیگران دچار این درد و اسیر این همه بی مسئولیتی ها نشوند» آرزو می کند که درس عبرتی نه تنها برای بیماران که درس های عبرت برای برخی مسئولان این گونه مراکز درمانی و بخصوص متولیان اصلی سلامت جامعه باشد!    

*****************************

مادرم در این بیمارستان ها قربانی سهل انگاری یا سودجویی شد؟

من فرزند مادری هستم که قربانی سهل انگاری و شاید هم سودجویی و ناکارآمدی برخی از دست اندرکاران امور پزشکی در بیمارستان هایی در استان های گلستان و مازندران شد. دریغ از آن که هیچگونه وجدان کاری و هیچ گونه مسئولیت پذیری هم در قبال بیماران در وجود بعضی از این افراد باقی نمانده است.

من یکی از شهروندان گنبدکاووس هستم که مادرم هفته ای دو الی سه بار در بیمارستان مطهری گنبد دیالیز می شد. آخرین بارکه از خانه برای دیالیز با لباس نوربابایی خود به بیمارستان رفت دیگر مادرمان به خانه بازنگشت. دلیل بازنگشتن مادرمان را بگویم تا برای دیگران درس عبرتی باشد که گرفتار این مصیبت نشوند.

آنچه که برای من گفته شد این بود که  در بیمارستان مطهری گنبد برای دیالیز مادرم از سوزن(سرنگ) های غیراستاندارد استفاده  شده و ما غافل از همه چیز مادرمان را به  جایی آورده بودیم که این اصلی ترین و بدیهی ترین شرط بهداشتی را رعایت نکرده بود و به این ترتیب این سوزن وارد بدن مادرم می شود.

مادرم بعد از فرو رفتن سوزن در بدنش به صورت اورژانسی به بیمارستان امام ساری مرکز استان مازندران و پس از ساعت ها انتظار به بیمارستان فاطمه الزهرا(مرکز قلب ساری) منتقل می شود و به علت طولانی بودن انتظار( 28ساعت) باعث حرکت سوزن به سمت قلبش می شود.

با نظر پزشکان این بیمارستان اخیر، روی مادرم عمل قلب باز انجام می شود ولی در این عمل موفق به در آوردن سوزن نمی شوند و قسمت جالب این تراژدی این است که پزشکی که نتوانسته سوزن را از قلب مادرم دربیاورد ادعا می کند که بودن سوزن در قلب اشکالی ایجاد نمی کند.

اگر این چنین باشد این سئوال پیش می آید که چه نیازی برای این عمل است، چرا سهل انگاری یک بیمارستان، پزشک و پرستار باعث این تراژدی دردناک می شود.

مادرم به مدت سه هفته نه در کمای کامل بود و نه در هوشیاری که دردش را بگوید و با چشمانی نیمه باز به دیار حق شتافت. چه کسی جوابگوی این همه سهل انگاری و بی مسئولیتی در این دو بیمارستان است؟

من این درد جانکاهم  را می گویم تا دیگران دچار این درد و اسیر این همه بی مسئولیتی ها نشوند و کسانی را که مسبب این عمل بودند با وجدان شان تنها می گذارم. او یک مادر بود!

ناهید مختوم   

سوزن در قلب مادر!

لباس تمیزش را می‌پوشد، روسری زیبای ترکمنی‌اش را سرش می‌کند، با همان آراستگی که مخصوص خودش است طبق برنامه‌ای که دارد می‌رود برای دیالیز به بیمارستان مطهری گنبد. هفته‌ای دو  روز او امکان انجام عمل دیالیز را داشت. از این وضعیت راضی بود؛ اینکه دیگر نیازی نبود جاهای دیگر برود.

آن روز هم رفت، اما این بار رفتنش او را به خوابی برد که او را در جدال مرگ و زندگی معلق نگه داشت و اطرافیانش را در برزخ ماندن و رفتن او گذاشت. اطرافیانش می‌دانستند مرگ حق است اما نگران بودند که مادرشان آیا درد می‌کشد یا نه؟ این تعلیق حدود ده روز دوام آورد و بعد مادر قصه ما رفت. مادر رفت فقط به خاطر اشتباه در بکارگیری تجهیزات پزشکی. اشتباهی که او را میخکوب تخت بیمارستان کرد و در نهایت راهی دیار بی‌بازگشت.

مادر قصه ما براثر غیراستاندارد بودن تجهیزات پزشکی جانش را از دست می‌دهد. بخشی از سوزن مخصوص دیالیز وارد بدنش شده و سوزن در قلبش جا می‌گیرد. سوزن در قلب زن ، او را نه در حالت کما می‌برد و نه هوشیاری کامل.

مادر را در آن وضعیت به ساری منتقل می‌کنند، به بیمارستان امام و در آنجا با اینکه بیمار اورژانسی بوده او را منتظر می‌گذارند و بعد از28 ساعت انتظار او را به بیمارستان فاطمه الزهرا(مرکز قلب ساری) منتقل می‌کنند.

مادر می‌میرد؛ اما مقصر کیست؟

  • بیمارستان مطهری گنبد کاووس مسلما به دلیل استفاده از وسیله غیراستاندارد مقصر است. هرچند به نظر می‌رسد آنچه که این بیمارستان استفاده می‌کند خارج از استاندارد کشور نیست. متاسفانه استاندارد تجهیزات پزشکی کشور به دلیل مفاسدی که این اواخر گریبان وزارت بهداشت را گرفته خیلی پایین آمده است. هرچند مسوولین معتقدند که تحریم‌ها باعث به وجود آمدن مشکلاتی در زمینه دارو و بهداشت شده است. بیمارستان مطهری گنبد کاووس با علم به اینکه تجهیزات پزشکی‌شان دارای چه ویژگی‌هایی است، با این حال هنگام انجام این عمل مواظب نبوده و باعث شدند که سوزن در قلب بیمار جا بگیرد.
  • با توجه به گفته‌های نزدیکان بیمار وقتی این مادر را به بیمارستان امام ساری می‌برند به موقع به وضعیت‌اش رسیدگی نمی‌کنند و می‌گویند باید منتظر باشد. وقتی که یک بیمار به صورت اورژانسی به یک بیمارستان منتقل می‌شود، یعنی اینکه بی‌هیچ معطلی باید به وضعیت او رسیدگی شود. این بیمارستان یا معنی اورژانس را نمی‌داند و یا سلامت بیماران اصلا برای آنها مهم نیست.
  • در نهایت بیمارستان فاطمه الزهرا(مرکز قلب ساری) به گفته نزدیکان بیمار در آنجا نیز مادر را در اتاق آی‌سی‌یو به همراه شش بیمار دیگر می‌گذارند. در این بیمارستان به جای اینکه مداخلات کارساز انجام شود و دنبال راهکاری برای در آوردن سوزن از قلب این بیمار باشند، با دادن شوک وضعیت او را بدتر می‌کنند.
  • بی‌تردید این مادر قربانی دردش نیست، بلکه بیمار ما ابتدا قربانی غیراستاندارد بودن تجهیزات پزشکی است و بعد اشتباه پزشکی. حال بیمارستان مطهری گنبد کاووس آیا قبول دارد که تجهیزات پزشکی غیر استاندارد استفاده می‌کند؟ اگر قبول دارد چرا استفاده می‌کنند و اگر ناچار هستند چنین تجهیزاتی استفاده کنند چرا به بیمار آگاهی لازم را نمی‌دهند؟ بیمار حق دارد بداند از چه تجهیزاتی برای بیماری او استفاده می‌شود؟ آیا تمام بیمارستان‌های کشور دارای چنین تجهیزاتی هستند یا بیمارستان‌هایی هست که وسایلی که استفاده می‌کنند استاندارد است؟ بیمار حق دارد این‌ها را بداند. این بیمارستان اگر قبول نمی‌کند که وسایلی که استفاده شده غیر استاندارد نیست، آیا اشتباه پزشکی خود را قبول می‌کند؟ مسلما بیمار جانش ارزش دارد که برای مداوا می‌آید، آیا بیمارستان محلی برای آزمون و خطای شماست؟
  • بی ‌تردید مرگ حقی است که در این جهان برای هرکس در نظر گرفته شده است، اما دچار شدن به چنین مرگی یعنی مرگ ناحق. مادر قصه ما به ناحق مرد؛ چیزی که درد از دست دادن او را برای خانواده‌اش دو چندان می‌کند. آنها با چشمان خودشان دیدند که چطور مادرشان مرحله به مرحله قربانی برخی ناکفایتی پزشکی در این بیمارستان ها شده است.
  • مادر بگذار قصه بیرون آمدن از خانه با لباس‌های زیبایت را تا میخکوب شدنت روی تخت را به همه بگویم. درد از دست دادنت سخت است و سخت ‌تر درد اینگونه از دست دادنت. بگذار دیگران هم بدانند تا آگاه باشند و وقتی می‌خواهند برای اقداماتی این چنینی وارد بیمارستانی شوند یادشان باشد که با تحقیق و تفحص بیشتر خود را به دست پزشکان آنجا بسپارند. بیمارستان‌ها باید نقطه امید مردم باشند، جایی که دردهایشان را با اعتماد به امکاناتش و با ایمان به پزشکانش و کادرش به آنجا واگذار کنند، نه اینکه عدم اطمینان به تجهیزات همچون خوره به جانشان بیفتد.

                             صدیقه جاذبی

منبع: هفته نامه همزیستی/ شماره 661/تاریخ دوم شهریور98

صدیقه جاذبی- وقتی به فاصله خیلی کوتاه در شبکه‌های اجتماعی از فعالیت دو زن فعال در عرصه امور خیریه در ترکمن صحرا با خبر شدم و چهره این دو زن جسور را دیدم تیتر «دو زن در یک قاب» در ذهنم نقش بست. خوشحالی من از بابت حضور این دو زن در این عرصه وصف ناپذیر بود، به خاطر همین زود شماره‌های شان را پیدا کرده و با آنها ارتباط برقرار کردم. ارتباط با « آیلر کوچکی » این شیرزن گمیشانی خیلی طول نکشید، اما فریده ایزدی زن جسور آق‌قلایی کمی دیر به ارتباط ما پاسخ دادند. با آیلر کوچکی مصاحبه‌ام را انجام دادم اما فریده ایزدی بنا به دلایل شخصی نخواستند مصاحبه کنند، هرچند با او صحبت دوستانه خوبی داشتم و با فعالیت‌های شان و خودشان آشنا شدم.

اما آیلر کوچکی، زنی که بیماری پسرش باعث شد تا به فکر تاسیس خیریه بیفتد. دو سال پیش یعنی سال 86 آیلر همراهی چند نفر را جلب کرده و درشهرستان محروم گمیشان برای بیماران سرطانی خیریه‌ای راه اندازی می‌‌کند. پیش از تاسیس این خیریه او به خاطر بیماری فرزندش با یکی از خیریه‌های معتبر منطقه آَشنا شده بود. آشنایی با این خیریه کم کم به فعالیت او در آنجا انجامید و در نهایت خود اقدام به تاسیس کانون حمایت از بیماران صعب‌العلاج به اسم لبخند امید شکوفه‌های گمیشان می‌کند. او با همراهی چند نفر از معتمدین گمیشان این خیریه را اداره می‌کند و آیلر و همه کسانی که آنجا فعالیت می‌کنند بدون دریافت ریالی از محل خیریه بابت فعالیت‌های خود، با جان و دل خیریه را اداره می‌کنند. محل خیریه نیز برای اینکه هزینه‌ی بیشتری تحمیل نشود، یکی از دو اتاق خانه آیلر قصه ما است. البته به گفته او بعد ازسیل به ‌خاطرحضور مهمانان زیاد ورودی حیاط را آجرکاری کرده وبه اتاق تبدیل کرده‌اند تاشرمنده مهمان‌های شان نباشند.

تلاش برای تامین هزینه 220بیمار

او می‌گوید: «کل درآمد خیریه صرف خود بیماران می‌شود و درحال حاضر بیش از۲۲۰پرونده ثبت شده داریم که برای تامین هزینه‌های درمانی، شیمی درمانی، معیشتی، خورد وخوراک، تحصیل بچه‌های شان وغیره فعالیت می‌کنیم. ما برای اینکه کل درآمد خیریه را صرف بیماران کنیم میز صندلی‌های اوراقی و دورانداختنی ادارات را تعمیر کرده و استفاده می‌کنیم».

هرچند برای آیلر بیماری فرزندش مقدمه‌ای برای آشنایی با یک خیریه بود اما او پیش از آن نیز به فکر بیماران بود. در وجود او کمک به دیگران یک امر نهادینه بوده است. او می‌گوید: «چند سالی است که کم وبیش به فکربیمارها بودم؛ یعنی همراه آنها می‌رفتم با مددکارصحبت می‌کردم، به نماینده مراجعه می‌کردم، ازخیرین کمک می‌گرفتم که متاسفانه یک حادثه باعث شد کودک سالم من فلج کامل شود. هرچند این حادثه توان من را تحت تاثیر قرار داد و مجبور بودم وقت خود را صرف فرزند خود کرده و دنبال درمان او باشم، اما با این‌حال در حد توانم سعی می‌کردم با هرکس که چه از لحاظ مادی و چه معنوی نیازداشت، همراهی کنم. بخاطرفرزندم از ۲۴ساعت شبانه روز هفده ساعتش را یکسره کارمی‌کردم تاهزینه‌های گزاف آن را تامین کنم اما من فقط به فکر تامین هزینه‌های فرزند خود نبودم و در بین این کار کردن‌ها، توانستم دست ۲۰الی ۳۰نفررا هم بگیرم، به این صورت که من برش وخیاطی انجام می‌دادم و با سفارش‌هایی که می‌گرفتم برای بیشتر از سی نفرشغل ایجاد کردم، بعضی چرخ خیاطی نداشتند توانستم برایشان چرخ خیاطی تهیه کنم واز محل درآمدی که ازدوختشان داشتند کم کم هزینه چرخ را تسویه و اقساط  آنها راپرداخت کردم. برای افراد کم بضاعت به صورت قسطی لباسشوئی، یخچال، لباس، چارقد وغیره نیزمی‌خریدم و قسط‌شان را ازدرآمدشان کم می‌کردم».

کانون لبخند امید شکوفه‌های گمیشان

آیلر کوچکی ادامه می‌دهد: «در جریان درمان فرزندم با خیریه‌های گوناگونی آشنا شدم و توانستم افراد نیازمند بیشتری را برای درمان به مراکزخیریه بفرستم، درمیان این همه گرفتاری با همکاری چند تن ازکارمندان آموزش پرورش برای کودکانی که هزینه تحصیل نداشتند لوازم‌التحریر، هزینه ثبت‌نام و کتاب درسی حتی کیف، کفش و لباس تهیه می‌کردم. همیشه به فکربازکردن خیریه بودم ولی جرات و سرمایه نداشتم تا اینکه با یک خیریه آشنا شدم و نمایندگی آن را گرفته و دفترکوچکی درگمیشان بازکردم. درکانال‌ها و گروه‌های تلگرام از تمام خیرین و کسانی که تمایل به همکاری داشتند دعوت کرده وجلسه‌ای گذاشتیم. افراد زیادی در اولین جلسه حضور داشتند و در جلسات بعدی افرادی که واقعا بدون هیچ چشم‌داشتی حاضر به همکاری بودند را مشخص کردیم و شخصیت‌های سن بالاتر را به عنوان رییس هیات، نایب رییس هیات، هیات مدیره و بازرسین انتخاب نمودیم. چند ماه بعد از فعالیت برای این خیریه، به همراه سایر اعضا تصمیم گرفتیم خود خیریه‌ای جداگانه تاسیس کنیم و ظرف چهار ماه خیریه گمیشان را بنام کانون لبخند امید شکوفه‌های گمیشان به ثبت رساندیم».

آیلر تمامی کارهای ثبت رابه تنهایی انجام می‌دهد، با اینکه باردار بوده اما از دوندگی برای ثبت این خیریه هیچ کوتاهی نمی‌کند. در اواخر انجام کارهای ثبت، پاهای آیلر عجول ما بر اثر یک سانحه به شدت می‌سوزد اما با این‌حال از پیگیری دست نمی‌کشد تا جایی که برای گرفتن آخرین امضاء به دلیل باند پیچی بودن پایشان با دمپایی پدرشان به حضور مدیرکل می‌روند.

آیلر می‌خواهد خیرین بیشتر هوای کانون او را داشته باشند چونکه به گفته او «کمک‌ها کفاف بیش از دویست پرونده رانمی‌دهد به همین خاطرما نیازمندان واقعی را بنابرنوبت وهزینه اولویت‌بندی می‌کنیم اما سرپرست خانواربودن نیزاولویت اول ما است».

آیلر می‌گوید: ما به غیراز دادن خدمات به بیماران سرطانی با کمک خیریه‌های بزرگ تهران سعی می‌کنیم به کودکان زیر۱۸سال که دارای مشکلات قلبی، ترمیمی، ارتوپدی و کاشت حلزون هستند نیز کمک کرده و حتی کاری کردیم که عمل جراحی عده‌ای به صورت رایگان انجام شود. در این رابطه حتی از گنبد و کلاله هم پرونده داشتیم».

دل بزرگ خانواده آیلر

خانواده پنج نفری آیلر کوچکی با اینکه خود در مضیقه هستند اما دل بزرگشان را به این کار سپرده‌اند. خانه محقر آنها هم محل زندگی است و هم دفتر خیریه. از سه کودک آیلر یکی معلول است، اما معلولیت او نیز باعث نمی‌شود تا او از هدفش باز بماند. همین هدف است که خانه او را در جریان سیل اخیر تبدیل به مکانی برای کمک به سیل زدگان کرده است، قبل ازسیل برای فعالینی که درحال ساخت سدهای خاکی بودند «بورگ» ساندویچ، سالاد اولویه وبرنج می‌پخته و با بسیج کردن خیلی ازخانم‌های شهر و با کمک خیرین از شهرش محافظت کرده است، هرچند خانه خود او نیز از این سیل خسارت دیده است و اکنون خانه او نیاز به مرمت دارد. او دوست دارد طبقه دوم خانه‌اش را بسازد تا بتواند دفتر مستقلی برای کانون خیریه‌اش داشته باشد. 

آیلر از مشکلاتش نیز می‌گوید: «پسر دوم من دارای معلولیت جسمی حرکتی شدید است. مشکل استرابیسم چشم و نیز مشکل حاد ریوی دارد که هنوز یک بیماری نادر وغیرقابل تشخیص و درمان است و این سیل هم بدترش کرد. به‌خاطر نم اتاق سرفه شدید دارد و شاید بیش از ۵۰ باربه دکتر بردم و یک متخصص آن را به خاطر آلودگی هوای ناشی ازسیلاب دانست. کودک من سرطانی نیست یا جزو بیمارهایی که تحت نظر کانون ما است، حساب نمی‌شود و چون او پرونده‌ای در کانون ما ندارد به او کمکی تعلق نمی‌گیرد. از آن طرف وسایل خانه‌ام در یک حریق سوخت اما غیر از هلال احمر هیچ ارگانی کمکی نکرد و هنوز با مشکلات خانه دست و پنجه نرم می‌کنم».

این فعال امور خیریه با جود تمام این مشکلات خوشحال است که این کانون اعضای هیات مدیره دلسوزی دارد و آنها همیشه در کنارش بوده‌اند و بدون هیچ گونه چشم داشتی از جان برای کار خیر و این کانون مایه می‌گذارند.

آیلر مشکلات زیادی دارد؛ اما با این‌حال می‌گوید: «وظیفه انسانی هرفردی است که تا توان دارد به همنوع خود کمک کند اما برای رسیدن به درک چنین چیزی انسان نیاز به یک جرقه دارد. بیماری پسرم و مخارج زیادش و خدمت در راه خدا برای من یک جرقه بود. در زندگی هرکس از این جرقه‌ها حتمن وجود دارد، مهم این است که این جرقه‌ها را جدی بگیریم، هدفمند کنیم».

من یک مادرم

می‌گویم آیلر خیلی سختی می‌کشی، مواظب خودت باش، می‌گوید: «من با وجود مشکلات روحیه‌ام را ازدست نمی‌دهم، سعی می‌کنم خود را بی‌درد نشان دهم اما این توداری و مشکلات پسر معلول یازده ساله‌ام و بلند کردن او باعث دردهای فیزیکی در وجود من شده است. من یک مادرم و یک مادر هر نوع فداکاری را برای فرزندش می‌کند. من سعی می‌کنم مشکلات خودم را خودم حل کنم بدون اینکه کمکی دریافت کنم، اما من هم نیاز به کمک دارم. خانه من نیاز به تعمیر دارد، نیاز به وسایل خانه دارم؛ اما برای خودم روا نمی‌دانم که از محل درآمد خیریه چیزی بردارم. حتی دستمزد هم نمی‌گیرم. وقتی می‌بینم بیماران نیاز دارند دلم نمی‌آید چیزی برای خودم جایز بدانم».

آیلرکوچکی متولد سال ۶۲ با مدرک سیکل بی‌هیچ پشتوانه‌ای اقدام به تاسیس خیریه می‌کند. اغلب کسانی جسارت تاسیس خیریه را به خودشان می‌دهند که یا توان مالی بالایی دارند و یا وجهه اجتماعی قوی و یا دارای شهرت هستند تا با تکیه بر آنها بتوانند اعتماد مردم و خیرین را جلب کنند اما آیلر ما با دست‌های خالی و در عین گمنامی  و بی‌هیچ پشتوانه‌ای اقدام به تاسیس خیریه کرده و اکنون خود یک پشتوانه است.

آیلر مواظب خودت باش، چراکه یک چراغ اول باید خود روشن بماند تا روشنایی دهد؛ آیلر مواظب خودت باش؛ بگذار زنانی مثل تو بمانند تا تکثیر شوند.

برای آیلر چراغ بیاوریم تا راهش روشن بماند؛ راهی که یک جامعه را روشنایی می بخشد.

منبع: هفته نامه همزیستی/ شماره 661/ تاریخ دوم شهریور98

همزیستی نیوز - رییس کل دادگستری استان گلستان گفت: مدیر غله گنبد کاووس و تعدادی از کارکنان سیلوی این شهرستان امروز با حضور رئیس کل دادگستری گلستان و دادستان مرکز استان در گنبد دستگیر شدند.

به گزارش ایسنا به نقل از دادگستری گلستان، هادی هاشمیان امروز در سیلوی گنبدکاووس اظهار کرد: این افراد نخاله‌ها و فضولات حیوانی را با گندم ترکیب و سپس روانه سیلوی دولتی می کردند و از این راه میلیاردها تومان به جیب زده بودند.

وی با بیان این که اعضای این شبکه با تلاش نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی شناسایی و دستگیر شدند، افزود: این فساد در یک ماه گذشته و به صورت شبکه‌ای انجام شده است که تاکنون ٢۰۰ تن از این گندم‌های آلوده در ۱۴ کامیون شناسایی و ٩ نفر دستگیر شدند.

وی خاطرنشان کرد: همچنین یک مرغداری که در آن هزار کیسه نخاله و خاک گندم و فضولات حیوانی بود و کار ترکیب این فضولات با گندم در آن انجام می شد شناسایی و مالک آن هم دستگیر شد.

هاشمیان تاکید کرد: این گندم های آلوده پیش از ورود به چرخه غذای مردم منهدم شد.

به گفته وی، بررسی‌ها برای شناسایی دیگر اعضای این شبکه و برآورد فساد مالی این پرونده ادامه دارد.

همزیستی نیوز -  « غلامعلی بسکی» از فعالان محیط زیست که از او به عنوان پدر طبیعت ایران نام برده می شود، بامداد چهارشنبه 23 مرداد 98 پس از یک دوره بیماری در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

بر اساس اطلاعیه دفتر موسسه سبزگامان دکتر بسکی، مراسم تشییع پیکر پدر طبیعت ایران ساعت ۱۴ روز جمعه 25 مرداد 98 از مقابل بیمارستان بسکی گنبد آغاز و سپس در روستای تنگراه به خاک سپرده می شود.

به گزارش ایرنا، دکتر غلامعلی بسکی معروف به پدر طبیعت و محیط زیست ایران متولد ماه بهمن سال ۱۳۱۰ در سبزوار و یکی از هواداران برجسته محیط زیست به شمار می رود.

وی از ۶ سال پیش به دلیل سکته مغزی ابتدا در بیمارستان و سپس در منزل بستری و تحت مراقب بوده اما از ۱۶ آبان پارسال به دلیل مشکلات تنفسی به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان بسکی در گنبدکاووس منتقل شده بود.

وی پس از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه، در رشته طب دانشگاه علوم پزشکی تهران ادامه تحصیل داد و درسال ۱۳۴۵ در رشته جراحی زنان از همان دانشگاه فارغ التحصیل شد.

دکتر بسکی در سال ۱۳۴۵ بیمارستانی را در شهر گنبدکاووس تاسیس کرد اما در سال ۱۳۴۹ زندگی شهری را رها کرد و زندگی خود را وقف دفاع از محیط زیست نمود.

وی درچند دهه اخیر فعالیت های گسترده ای در زمینه حفاظت از طبیعت و محیط زیست انجام داد که راه اندازی بنیاد جهانی دکتر بسکی با عنوان مکتب حرمت حیات با هدف حفظ محیط زیست از آن جمله است.

تاسیس بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی، تاسیس مدرسه تیزهوشان و نیز خانه ریاضی استان گلستان و سرای گاندی (تیزهوشان فقیر در روستاها) و وقف ۶ باب منزل مسکونی در مشهد از دیگر فعالیت های این پزشک طرفدار طبیعت است.

۱۰ نکته درباره سبک زندگی مرحوم «غلامعلی بسکی»

غلامعلی بسکی یک گیاه‌خوار عاشق طبیعت بود. سال‌های زیادی را در دل طبیعت زندگی کرد و این ویژگی او باعث شد به چهره‌ای شناخته شده در محیط‌زیست ایران تبدیل شود.

غلامعلی بسکی، معروف به «بابا بسکی» و از فعالان قدیمی و سرشناس محیط زیست، صبح روز چهارشنبه در بیمارستان بسکی گنبدکاووس در ۸۸ سالگی درگذشت. در این گزارش ۱۰ نکته از سبک زندگی خاص او را بخوانید.

اولین جرقه با یک بیماری

دکتر بسکی در سال ۱۳۴۹ به بیماری مبتلا عجیبی مبتلا شد که در ابتدا تصور پزشکان این بود که او دچار سرطان معده شده‌  است اما این چنین نبود. در واقع طبق اطلاعاتی که در سایت شخصی او منتشر شده است، بسکی در واقع میل غذا در او و افراط زیاد در خوردن گوشت باعث بروز چنین مشکل برای سلامتی او شده بود. به همین دلیل متاثر از جهان بینی دریافت شده او در آثار شاعرانی چون مولوی، حافظ و سعدی تصمیم گرفت به طبیعت پناه ببرد و خام‌ گیاهخواری را در پیش بگیرد. درباره خام‌خواری او باید توجه داشت که خام خواری از نظر او فقط نخوردن مواد غذایی پخته شده نبود، او از دوغ و شیر هم استفاده می‌کرد و صرفا گیاه‌خوار بود.

خداحافظی با شهر نشینی

یکی از اصلی‌ترین علت‌هایی غلامعلی بسکی از دهه‌ ۸۰ مورد توجه رسانه‌ها و صداوسیما قرار گرفت، سبک زندگی خاص او و علاقه زیاد او به محیط‌زیست و طبعیت بود. او در پس از اینکه در اولین قدم‌های خود زندگی شهرنشینی را وداع گفت، اموال خود را در تهران وقف عام کرد و ۳۵ سال در جنگل‌های گلستان زندگی کرد. تا جایی که بسکی صاحب ۵ باب منزل مسکونی در تهران، مشهد و یک مزرعه چند هکتاری با ۲۰۰ راس گاو شیری در شهرستان گنبد بود که همه آنها را وقف امور خیریه کرد.

گیاه‌خواری و خام‌خواری

یکی از علت‌هایی که باعث شده بسکی بیش از پیش در میان افکار عمومی به چهره‌ای شناخته‌ شده تبدیل شود، تاکید او به گیاه‌خواری و خام‌خواری بود. آن هم در روزهایی که گیاه‌خواری و الزامات آن هنوز برای عموم مردم به تعریف درستی نرسیده بود. او در یک سخنرانی درباره چرایی انتخاب گیاه‌خواری و خام‌خواری گفته بود: من بهترین واکنش سلامتی را با خام خواری گرفتم. گوشت می خوری باید منتظر بیماری های بدخیم هم باشی. روغنی که می خورید دو فرموله است. آبی که می خورید سرشار از کلر است و هوایی که از آن تنفس می کنید پر از دود و سرب است. من ۸-۷ مورد بیماری لاعلاج داشتم. برونشیت چرکین مسری که هرچند ماه یکبار تکرار می شد. سودا، بی خوابی، واریس پا، کلیت روده بزرگ، پروستات، آب مروارید چشم، دیسک کمر و بالا بودن اسید اوریک ام را با رژیم گیاهخواری و خام خواری و ورزش درمان کردم.

غلامعلی بسکی یک گیاه خوار بود

 غلامعلی بسکی درباره رنگ لباسش که همواره سفید بود می‌گفت: رنگ سفید لباسی که بر تن می‌کنم نشانه‌ صلح است

غلامعلی بسکی درباره رنگ لباسش که همواره سفید بود می‌گفت: رنگ سفید لباسی که بر تن می‌کنم نشانه‌ صلح است، صلح انسان با طبیعت، صلح انسان با حیوانات، صلح انسان با گیاهان و صلح انسان با تمام مخلوقات خداوندی. او درباره برنامه غذایی خود می‌گفت«غذای من سال ها است که فقط غلات، حبوبات، میوه، سبزی و خشکبار خام است. صبح ها چای سبز می خورم و چند حبه سیر و بعد هم برای اینکه دهانم بوی سیر ندهد دارچین می خورم. وعده بعد یا میوه و سبزی خام می خورم یا حبوبات. حبوبات را چند ساعت در آب خیس می کنم تا نرم شود بعد استفاده می کنم. ترکیب ۳ قاشق جو، ۳ قاشق گندم و ۳ قاشق شلتوک هم چیز خوبی است، آنها را داخل آسیاب می ریزم تا پودر شوند بعد با عسل مصرف می کنم. »

بی اعتقادی به زباله

«من زباله ندارم. من خام خوار هستم و همه اجزای میوه و سبزی را اگر فاسد و خراب نباشد می خورم. پوست گردو و بادام زمینی و پیاز و... هم که زباله نیست. دفن می کنم تا به خاک تبدیل شود. پلاستیک هم استفاده نمی کنم. از کیسه پارچه ای استفاده می کنم و اگر هم پلاستیک باشد با آب می شویم و مجدداً استفاده می کنم»

به اندازه غذا بخورید

او در مراسمی که در تهران برای تبدیل شدن خانه وقفی‌ اش به خانه محیط‌زیست برگزار شده بود خطاب به حاضران گفت: عزیزان من، فرزندان من، به آن اندازه که نیاز دارید بخورید امروز ثابت شده بین کم خوری و طول عمر رابطه مستقیم وجود دارد و من در طول زمان از این مسئله بهره بردم و در بدنم آزمایش کردم.

زندگی با فقر و قناعت

«با قناعت و فقر زندگی کنید بهتر از اینکه خودتان را به مقام و زر و زور بفروشید. به تمام تمناهای غیرمشروع باید نه گفت. عاشقم من برفن دیوانگی، شیرم از فرهنگ و از فرزانگی ... من عاشق خدا و طبیعت او هستم و از این همه حرص و ولع آدم ها برای جمع کردن مال و منال در حیرتم. مولانا می گوید: در بهاران کی شود سرسبز سنگ. خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ. »

عدم استفاده از شوینده‌ها

«در روز دو وعده هم بیشتر غذا نمی خورم. ضمناً من نه به بقالی میرم، نه به نانوایی یا قصابی و نه کوپن از دولت می گیرم! نه کلفت و نهنوکر میخوام! کاملاً خودکفا هستم. من حتی از صابون هم استفاده نمی کنم! من عقیده دارم سه چیز، خورشید، آب و خاک پاک کننده هستند. من هر روز بعد از ورزش زیر دوش سرد میرم و حسابی خودم رو تمیز می کنم. چرا صابون بزنم؟ صابون قلیایی هست و PH پوست بدن به اسیدی تمایل داره. این هست که من با استفاده نکردن صابون، محیط زیست پوستم رو به هم نمی زنم. من بعد از حمام گرفتن حسابی پر انرژی هستم. مثل همین الان! میخوای همین حالا ۱۰۰ تا شنا جلوت برم ببینی؟ »

مزرعه دکتر بسکی

او در دهه پایانی زندگی خود اقدام به تاسیس مرزعه در حوزه کشاورزی کرد و محصولاتی مانند گندم، خیار، گوجه، بادمجان، انگور باغ زیتون، لیمو، انواع نشای گیاهان دارویی وخوراکی، انوع های گل های باغچه و گل های آپارتمانی و انواع سبزیجات را کشت می‌کرد. او همچنین در حوزه‌های اجتماعی اقدام به تأسیس بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی، تأسیس مدرسه تیز هوشان استان گلستان و خانه ریاضی استان گلستان و سرای گاندی (تیز هوشان فقیر در روستاها) کرد.

مرگ به دلیل کهولت سن

او در سال ۱۳۴۵ بیمارستانی را در شهرستان گنبد کاووس راه‌اندازی کرد که مورد توجه اهالی آن منطقه قرار گرفت و به دلیل داشتن بخش زایمان خانواده‌های گنبدی در سال‌های اخیر کودکان خود را در این بیمارستان به دنیا آورده‌اند.علت درگذشت او به دلیل کهولت سن و بیماری‌های ریوی بوده است. پدر طبیعت ایران از پنج سال پیش به دلیل سکته مغزی ابتدا در بیمارستان و سپس در منزل بستری و تحت مراقب بوده، اما از ۱۶ آبان امسال به دلیل مشکلات تنفسی به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان بسکی در گنبدکاووس منتقل شده است.  بر اساس اطلاعیه دفتر مؤسسه سبزگامان دکتر بسکی، پیکر «بابا بسکی» بعدازظهر روز جمعه در روستای تنگراه به خاک سپرده خواهد شد.

پیشخوان

آخرین اخبار