با مصوبه هیات دولت در رابطه با حذف چهار صفر از پول ملی واحد تومان، ۱۰ هزار ریالی یک تومان جدید خواهد بود؛ یعنی حذف چهار صفر از ریال و سه صفر از تومان.
به گزارش ایسنا، سرانجام بعد از مدتها اما و اگر در رابطه با حذف صفر از پول ملی، امروز هیات دولت لایحه حذف چهار صفر را به تصویب رساند که در این صورت، هر ۱۰ هزار ریالی یک تومان جدید خواهد بود.
در این حالت ۵۰۰ هزار ریال ۵۰ تومان، ۲۰۰ هزار ریال ۲۰ تومان، ۱۰ هزار ریال یک تومان و ۵۰ هزار ریال پنج تومان جدید در واحد پول ملی ایران میشود.
البته این لایحه در دولت مصوب شده و باید برای نهایی شدن در مجلس نیز به تصویب برسد و پس از آن در دستور کار قرار گیرد.
گفتنی است؛ حذف صفر از پول ملی از دهه ۸۰ و در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد مطرح شد که شرایط نامساعد اقتصادی و راهکاری برای پوشش افزایش تورم عنوان شده بود، ولی در نهایت با توجه به مهیا نبودن شرایط از جمله پیش آمدن بحرانهای ارزی و اجرای قانون هدفمندی یارانهها که موجب افزایش تورم شده بود به نتیجه نرسید.
جریان حذف صفر از پول ملی در دولت روحانی نیز چند بار مورد توجه قرار گرفت و زمانی که سیف ریاست بانک مرکزی را بر عهده داشت معتقد بود با وجود اینکه این سیاست مورد تایید بانک مرکزی است، ولی تا زمان فراهم شدن شرایط از جمله ثبات اقتصادی و تورم تک رقمی پایدار برای آن اقدام نخواهد شد.
به هر ترتیب با حضور همتی در ریاست بانک مرکزی موضوع حذف صفر از پول ملی به طور جدی در دستور کار قرار گرفت و با وجود نظرات متفاوتی که از سوی کارشناسان در این باره وجود داشت در نهایت امروز لایحه حذف چهار صفر از پول ملی در دولت به تصویب رسیده است.
لازم به توضیح است که در سری اخیر چاپ چکپولهای ۵۰۰ هزار ریالی از سوی بانک مرکزی، چهار صفر آن با رنگکمتر دیده و عدد ۵۰ پررنگتر دیده میشود که همین موضوع شائبه زمینه سازی برای حذف چهار صفر را در اذهان ایجاد کرده بود.
همزیستی نیوز - «فیلم لورفته از شهرک سوپر لاکچری باستی هیلز در لواسان». این عنوان جذاب کلیپی است که هفته پیش در شبکههای مجازی دستبهدست شد. میگویند خانههای ویلایی منطقه باستی در لواسان که حالا با برداشته شدن گیتهای ورودی، پیش روی مردم رخ نمایان کرده تا ۷۰۰ میلیارد تومان هم میارزند. سوال اصلی اما مربوط به قیمت این خانهها نیست، بلکه حول این محور میچرخد که چه کسانی میتوانند این میزان پول داشته باشند؟
«شفافیت» در حالی قطعه مفقوده این پازل است که شائبه نامشروع بودن منابع مالی این خانههای لاکچری فضای مجازی را درنوردیده است. روی دیگر این ماجرا را میتوان اینگونه تعبیر کرد؛ داشتن ویلاهای لوکس در منطقه خوشنشین باستی، مصداق پدیده لاکچری بازی است. پدیدهای که کمترین اثر آن به ایجاد حس تبعیض و وجود فساد در هر جایی که ثروتی وجود دارد، منجر شده است.
برای واکاوی این پدیده نمادین به سراغ علی دینی ترکمانی اقتصاددان و محمد ماشینچیان روزنامهنگار و پژوهشگر اقتصادی رفتهایم.
■علی دینیترکمانی: به طور کلی هویت هر کسی که صاحب اموالی هست باید مشخص شود. در اینجا و در مورد بحث مستغلات نیز علاوه بر آنکه سند باید به نام فرد باشد باید مشخص شود زمین آن را از کجا به دست آورده است. همچنین مسائلی از این دست که زمین را به قیمت آزاد خریده یا دولت آن را به قیمت پایینتر در اختیارش قرار داده و همچنین مجوزهایی که برای ساختوساز در آن ملک گرفته چه فرآیندی را طی کرده و آیا همه میتوانند به آن مجوزها دسترسی پیدا کنند یا نه، مواردی است که باید کاملا روشن و مشخص شود.
همه اینها مباحثی است که در حوزه شفافیت تعریف میشود و در همه جای دنیا وجود دارد. شما نمیتوانید نظام مالیاتی سازمانیافتهای داشته باشید بدون اینکه بدانید که ثروت افراد و دارایی افراد چقدر است. این یک بحث است. در مورد سوال شما هم باید گفت که اصل بر برائت در بحث مالکیت این است که شما نمیتوانید سراغ هر کسی که مالی در اختیار دارد بروید و فرض را بر این بگذارید که بهصورت نامشروعی آن را به دست آورده و به همین علت با او برخورد کنید. همینطور که در مسائل دیگر هم نمیشود چنین کاری کرد.
طبیعی است که فرض بر این است که افراد گناهی مرتکب نشدهاند؛ مگر اینکه خلاف آن با ادله و مستندات ثابت شود. متاسفانه سیستم اقتصادی ما شفاف نیست همانطور که سیستم سیاسی ما شفاف نیست؛ یعنی آن چیزی که تحتعنوان دولت پنهان میشناسیم که اجازه شفافیت سیاسی نمیدهد و پاسخگویی و مسوولیتپذیری را بر نمیتابد.
علتش را هم میتوانیم با عنوان «تو در توی نهادی» در کشور بشناسیم به این معنا که یک سیستم نهادی در نظام سیاسی ما شکل گرفته که در آن مراکز قدرت بهصورت «تو در تو» وجود دارند و فعالیت میکنند و همین امر مانع شفافیت سیاسی میشود. متعاقبا شاهد این هستیم که این رویه تاثیرش را در حوزه اقتصاد هم میگذارد و اجازه نمیدهد که سیستم به لحاظ اقتصادی شفاف باشد، بهعنوان مثال ما نمیدانیم میزان ارزش افزوده و درآمدزایی بسیاری از نهادهای اقتصادی چقدر است، آیا مالیات میدهند یا خیر و اگر نمیدهند علتش چیست.
در بستر چنین زیرساختی احتمال بسیار زیادی وجود دارد که پولشویی به راحتی صورت بگیرد، لابیهای قوی و گستردهای انجام شود و افرادی بتوانند به مراکز مهمتر قدرت وصل شوند و مجوزهای مهمتر و رانتزاتر بگیرند و دست به ثروتاندوزیهای قابلتوجهی بزنند و از آن طرف بخش کثیری از مردم به دلیل اینکه چنین ارتباطاتی ندارند و در این مناسبات قرار نمیگیرند طبیعی است که نتوانند به چنین ثروتهایی دست پیدا کنند. بنابراین بهنظر میرسد که داستان ثروتاندوزی در اقتصاد ایران و نظام اقتصاد سیاسی ما با خیلی از کشورهای دیگر نظیر ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی تفاوتهای قابلتوجهی وجود دارد.
سیستم اقتصاد سیاسی ما با هر شاخصی که در نظر بگیریم با مسالهای به نام شفافیت فاصله نوری دارد؛ به همین دلیل احتمال اینکه چنین ثروتاندوزیهایی بر مبنای وصل به مراکز خاص قدرت و لابیگری صورت گرفته باشد، بسیار زیاد است. در عین حال هم میدانیم که در چارچوب همین مناسبات قدرت تو در توی نهادی احتمال اینکه بتوان منشأ آن را پیگیری کرد هم بسیار ضعیف است و به همین دلیل است که مالیات بر ثروت سهمش از کل مالیاتها در ایران اصلا رقمی نیست. کل درآمدهای مالیاتی از GDP حول و حوش ۵/ ۸ یا ۹ درصد است؛ درحالیکه در کشورهایی که سیستم شفاف است و یک نظام مالیاتی پیشرفته وجود دارد ۳۵ تا ۵۰ درصد خود GDP تبدیل به مالیات میشود؛ یعنی نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی گاهی ۳۵-۳۰ درصد است. این یعنی در خیلی از کشورها کل بودجه دولت روی درآمدهای مالیاتی میچرخد.
اینها نشان میدهد که سیستم مالیاتی ما ضعیف است. از آن طرف هم شفافیت وجود ندارد. بنابراین امکان پولشویی و ثروتاندوزی به اشکال نامشروع و غیر توسعهای در کشور وجود دارد.
■ محمد ماشینچیان: اگر اجازه بدهید ابتدا از همان اصل برائت شروع میکنم. آنطور که من میفهمم و درهمه دنیا جاری است در کنار اصل برائت، مفهومی به نام probable cause وجود دارد و به این معناست که اگر بخواهید در مورد موضوعی تفحص کنید باید اتهام محکمهپسندی برای آن وجود داشته باشد. این در مورد شهروندان عادی و اموال آنهاست؛یعنی شما حق ندارید خودروی کسی را بگردید مگر آنکه اتهامی متوجه آن باشد. پس مادامی که probable cause وجود ندارد، شما تحتهیچ شرایطی نمیتوانید خودرو و ملک شخصی را بگردید چه برسد به آنکه آن را مصادره کنید.
گذشته از شهروندان عادی، وقتی به موضوع سیاستمدارها میرسیم این رویه دهها سال است که در دنیا جریان دارد که زمانی که سیاستمداران به قدرت میرسند باید اعلام کنند چقدر دارایی دارند و وقتی از قدرت کنار میروند هم داراییشان معلوم باشد. این به موضوع شفافیت برمیگردد که آقای دکتر هم بهدرستی اشاره کردند. در نتیجه ما میتوانیم مکانیسمهایی داشته باشیم که به واسطه آن دارایی افرادی را که در موضع قدرت قرار میگیرند، دنبال کنیم و این ارتباطی به موضوع برائت ندارد.
■ محمد ماشینچیان: نه. به نظر من این رویه، نواختن نقاره یا شیپور از سر گشاد آن است. یعنی اینکه هیچ وقت نمیشود از مصداقها موضوع را درمان کرد. این رویهها معمولا هیزم به آتش عوامفریبی و پوپولیسم میریزند. بهنظر من همیشه باید موضوع را از مصدرآن درمان کرد؛ یعنی باید علت و اصل بیماری را درمان کرد. من ادعا میکنم که پرداختن به این مساله در موفقترین حالت ممکن «مصداق» مُسکِنی بیش نیست. اگر اشتباه نکنم سال گذشته ۱۷ میلیارد دلار ارز توزیع شد. امسال هم سیاستمداران به عناوین مختلف دارند اعلام میکنند که ۵ میلیارد دلار داریم و آن را به بازار تزریق میکنیم. ۵ میلیارد دلار! اینها رقمهای بزرگی است. وقتی ۵ میلیارد دلار و ۱۷ میلیارد دلار رانت توزیع میکنید حتما باستیهیلزی هم شکل میگیرد. پرداختن به امثال باستی هیلز بهعنوان یک مصداق و معلول،تنها میتواند یک تاثیر بگذارد و آن اینکه باستی هیلزها در ایران شکل نگیرند و به جای آن در ترکیه و دبی و در مالزی شکل بگیرند. یعنی من تصور میکنم که موضوع را درمان نخواهد کرد و صرفا باعث خواهد شد کسانی که از این رانتها بهرهمند و برخوردار هستند، رویههای بهتری برای اینکه درآمد حاصل از رانتشان را پنهان کنند، اتخاذ کنند. یعنی صرفا شما به اینکه این افراد بهتر موضوع را پنهان کنند کمک میکنید. شبیه این است که ما به پشتبام برویم و یک بسته اسکناس را در خیابان شلوغ پر از مردم بپاشیم و بعد پایین بیاییم و به مردم به چشم سوءظن نگاه کنیم و یقه این و آن را بگیریم و افراد را متهم به فساد و دزدی کنیم.
■ علی دینیترکمانی: این بحث ناظر بر این است که باید دو نوع اقدام صورت بگیرد. یکی اقداماتی است که از وقوع فساد پیشگیری میکند و دیگری هم اقدامات بعد از وقوع فساد است. در رابطه با اقداماتی که از وقوع فساد پیشگیری میکند بحث بسیار فراتر و اساسیتر از بحث امکانات است و آن موضوع «عدالت قضایی و قانونی» است. یعنی اگر همه شهروندان در برابر قانون مساوی نباشند و قانون و دستگاه قضا بنا به هر دلیلی نسبت به تخلفات عدهای بیتفاوت باشد یا امتیازهای خاصی را به آنها ارائه کند، سنگ روی سنگ بند نمیشود.
سوال من این است چرا کشورهای اسکاندیناوی در تله فساد نیفتادند؟ بهترین کار این است که ما یک مقایسه تطبیقی بین اقتصاد خودمان با اقتصاد آنها بکنیم و ببینیم که تفاوتها در چیست و چرا آنها در تله بیاعتمادی اجتماعی نیفتادند. چرا وقتی در سوئیس و سوئد طرح برای دادن یارانه یا افزایش دستمزدها میدهند مردم مخالفت میکنند.
دو دلیل عمده دارد: اول نظام قضایی و قانونی برابریگرا که همه را عادلانه مجازات میکند و دوم اینکه برابری قابلقبول اجتماعی در این کشورها وجود دارد. در سیستم اقتصاد سیاسی ما نابرابریهای ناموجهی شکل گرفته که خود آنها باعث میشود که فساد به اشکال مختلف وجود داشته باشد.
من هم موافقم که صرف برخورد موردی کاری را از پیش نمیبرد. ممکن است یک نفر پشتوانهای در ساختار قدرت نداشته باشد و قربانی هم بشود؛ مانند همین افرادی که هر روز تحت عناوین مختلف سلطان با آنها برخورد و حذف میشوند. باید با آن زیرساختهایی که به اشکال مختلف برای افراد راه را برای درگیر شدن در فساد باز میکنند، مقابله کرد. جدای از این زیرساختهای نادرست، نوع برخورد با افراد مختلف با توجه به موقعیتهایشان؛ داستان فساد را به یک فساد نظاممند در ایران تبدیل کرده است. در ایران کژکارکردیهای اجتماعی به پدیدههای مکرر و نظاممند در ابعاد خیلی زیاد تبدیل شده است، یعنی همانطور که در سقوط هواپیما و تصادفات در دنیا اولین هستیم، در فساد هم همین طور هستیم. این نشان میدهد که مافیایی شکل گرفته که کارکرد و خروجی آن خارج از دو حالت نیست. اگر شما آدم سالمی باشید در مواجهه با این سیستم یا باید جذب شوید یا حذف شوید. از این دو حالت خارج نیست. به همین دلیل داستان فساد در ایران ما را یاد پدرخوانده و جریانهای مافیایی سازمانیافته میاندازد. طبیعی است که در این سیستم اگر یک نفر قربانی شود هم مسالهای حل نمیشود......................
نفیسه توکلی
منبع: دنیای اقتصاد
* بخشی از مطلب «لاکچری بازی خاموش» 27.4.98
تهران- ایرناپلاس- وقتی از فعالان بزرگ اقتصاد ایران صحبت میکنیم، بیشتر نام مردان به چشم میخورد؛ از امینالضرب گرفته تا نامهای آشنا در دوران معاصر. اما بد نیست بدانید برخی زنان نیز موفقیتهای اقتصادی چشمگیری به دست آوردهاند.
یکی از اهداف توسعه پایدار، رفع نابرابریها و از جمله، نابرابریهای جنسیتی است. این نابرابریها در آموزش، دسترسی به انواع امکانات و توزیع درآمد بررسی میشود. از نگاهی دیگر، نسبت حضور زنان و مردان در عرصهها و سطوح مختلف میتواند نشاندهنده میزان این نابرابری باشد. سهم زنان در سطوح بالای مدیریتی و نیز راهاندازی و مدیریت بنگاههای اقتصادی از جمله این شاخصهاست.
در ایران نیز حضور زنان در چنین موقعیتهایی نسبت به مردان کمتر است. با این حال، در سالهای اخیر زنان توانستهاند به پشتوانه تلاشهای خود، حضور پررنگتری در عرصههای مختلف از جمله عرصه اقتصادی پیدا کنند.
تا حدود ۱۷ سال پیش، تنها مردان بودند که در رأس پارلمان بخش خصوصی اقتصاد کشور یعنی هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی حضور مییافتند. انحصار مردانهای که با انتخاب دو زن فعال اقتصادی در بخش اقتصادی شکسته شد و مسیر را برای حضور بیشتر زنان باز کرد.
بررسی اعضای ادوار اتاق بازرگانی تهران نشان میدهد تا دوره چهارم یعنی سال ۱۳۸۱، زنان جایگاهی در هیئت نمایندگان اتاق نداشتند، اما در دوره پنجم، فاطمه شعبانی و مهوش نیکپور توانستند رأی اعضای اتاق را به دست آوردند و به هیئت نمایندگان راه پیدا کنند و این شروعی برای حضور زنان شد.
شروع حضور بانوان در اتاق تهران
انتخابات دوره پنجم اتاق بازرگانی تهران، آغازگر حضور زنان در اتاق تهران بود. در این دوره برای اولین بار دو زن برای حضور در هیئت نمایندگان اتاق انتخاب شدند. از فاطمه شعبانی و مهوش نیکپور بهعنوان اولین زنان در هیئت نمایندگان تهران یاد میشود که در سال ۱۳۸۱ توانستند رأی اعضای اتاق را به دست آورند.
فاطمه شعبانی در این دوره، نماینده بخش صنعت اتاق بازرگانی تهران بود، وی هماکنون در زمینه خدمات فعالیت میکند و تولید، واردات و صادرات کاغذ و مقوا انجام میدهد. شعبانی عضو اتاق مشترک ایران و عراق و نیز شورای مشترک ایران و آفریقا است و در تشکلهای کانون زنان بازرگان ایران و مجمع فعالان توسعه اقتصاد ایران فعالیت دارد. وی در نهمین انتخابات اتاق بازرگانی تهران در ائتلاف تشکلها و کارآفرینان اقتصاد ملی به سرلیستی یحیی آلاسحاق و علینقی خاموشی بهعنوان نامزد بخش صنعت، شرکت کرده بود. شعبانی بسترسازی برای اشتغال زنان را در کاهش نرخ بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی مؤثر میداند.
مهوش نیکپور در زمینه حملونقل بینالمللی فعالیت میکند و شرکت خود را در سال ۱۳۶۴ ثبت کرده است. وی در اتاقهای مشترک آلمان، ارمنستان، استرالیا، چین و عراق عضویت دارد و از اعضای انجمن شرکتهای حملونقل بینالمللی ایران نیز هست. نیکپور در نهمین انتخابات اتاق بازرگانی تهران بهطور مستقل نامزد شده بود. وی از منتقدان دخالت دولت در فعالیتهای بخش خصوصی است.
بانوی تنهای اتاق تهران
سومین بانوی راهیافته به اتاق بازرگانی تهران نیز در زمینه حملونقل بینالمللی فعال است. سیده فاطمه مقیمی در دوره ششم انتخابات اتاق تهران بهعنوان تنها بانوی راهیافته به اتاق، فعالیت خود را آغاز کرد و توانست در دورههای بعدی نیز جایگاه خود را حفظ کند. حضور مقیمی بهعنوان مدیر و کارآفرین در صنعت حملونقل به ۳۰ سال پیش باز میگردد. وی مؤسس کانون ملی زنان بازرگان ایران و تهران است و بهواسطه دورههای آموزشی متعددی که برای زنان در ایران و سایر کشورها برگزار کرده و نیز صلاحیتهای شغلی و مدیریتی، جوایز متعدد داخلی و خارجی زیادی دریافت کرده است که از مهمترین آنها میتوان به کارآفرین برگزیده هشتمین دوره جهانی زنان بازرگان مسلمان در سال ۲۰۱۷، کارآفرین برتر زن به انتخاب فدراسیون اتاقهای بازرگانی و صنایع آسیا و پاسیفیک در سال ۲۰۱۶ و کارآفرین برتر کشورهای اسلامی به انتخاب بانک توسعه اسلامی در سال ۲۰۱۲ اشاره کرد.
زنان دیگری به اتاق تهران میآیند
فریال مستوفی و فاطمه دانشور، برگزیدگان دورههای هفتم و هشتم انتخابات اتاق تهران بودند که در کنار فاطمه مقیمی، به مدت هشت سال (دو دوره)، در اتاق تهران حضور داشتند. مقیمی و مستوفی در انتخابات سال ۱۳۹۷ نیز توانستند آرای اعضای اتاق را به دست آورند. اما دانشور بعد از حضور در شورای شهر تهران، در انتخابات اخیر اتاق بازرگانی نامزد نشد و تیم سه نفره زنان اتاق جدا شد. در این دوره، هاله حامدیفر بود که توانست با جلب آرای اعضای اتاق، سهم سه نفره زنان را که از سال ۱۳۸۹ در اتاق تهران به دست آمده بود، حفظ کند.
فریال مستوفی نماینده بخش معدن در هیئت نمایندگان اتاق تهران است و در اتاقهای مشترک استرالیا، چین و عراق نیز عضویت دارد. وی در پروژههای معدنی بسیاری در سراسر کشور فعالیت دارد، اما اولین فعالیت اقتصادی خود را با تأسیس شرکتی بازرگانی در انگلستان آغاز کرده است. وی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد اقتصاد در همین کشور به اتمام رسانده و هماکنون رئیس کمیسیون سرمایهگذاری اتاق ایران و کمیسیون بازار پول و سرمایه اتاق تهران است.
فاطمه دانشور نیز که در دو دوره هفتم و هشتم عضو هیئت نمایندگان اتاق تهران بود، یکی دیگر از زنان فعال در حوزه معدن است. وی شرکت خود را در سال ۱۳۸۳ ثبت کرده است، شرکتی که در حال حاضر به هلدینگی متشکل از هشت زیرمجموعه فعال در زمینه سنگآهن گسترش پیدا کرده و بخشی از درآمدهای آن صرف مؤسسه خیریه میشود. وی عضو اتاق مشترک ایران و چین و انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن ایران است.
هاله حامدیفر نیز نماینده بخش صنعت در هیئت نمایندگان است و زمینه کاری متفاوتی نسبت به سایر زنان اتاق تهران دارد. حامدیفر فارغالتحصیل رشته داروسازی و مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان تولید داروست. وی سابقه حضور در پروژههای تولید داروهای نوترکیب را در کارنامه خود دارد و عضو هیئت مدیره انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات بیوتکنولوژی پزشکی است.
در انتخابات دوره نهم که اسفند سال گذشته برگزار شد، مقیمی برای چهارمین بار به هیئت نمایندگان اتاق تهران راه یافت، مستوفی نیز برای سومین دوره توانست آرای اعضای اتاق را به دست آورد و حامدیفر برای نخستین بار و با زمینه کاری متفاوت، حضور در این جمع را تجربه میکند. این سه نفر به مدت چهار سال، نماینده زنان فعال اقتصادی در رأس اتاق بازرگانی تهران هستند.
زنان در اتاقهای شهرستانها
نهمین دوره انتخابات اتاقهای بازرگانی در اسفند ۱۳۹۷ برگزار شد و در مجموع، ۱۴۰۴ نفر از ۳۴ اتاق فعال کشور، نامزد شدند که ۷۳ نفر از آنها یعنی حدود پنج درصد، زنان فعال اقتصادی بودند. نامزدهای ۱۲ اتاق، صرفاً از مردان بودند. بیشترین نامزدهای زن در انتخابات اخیر، از اتاق تهران با ۱۸ نفر، البرز با هشت نفر، خرمآباد با ۶ نفر و اصفهان با پنج نفر بودند.
نتایج انتخابات نشان داد که تنها ۱۶ صندلی در مجموع اتاقهای بازرگانی ایران به زنان رسیده است. بیشترین تعداد زنان مربوط به اتاق تهران است که از بین ۱۵ نامزد، سه نفر به اتاق راه یافتند. در البرز و خرمآباد نیز دو نفر از نامزدهای زن، بهعنوان عضو هیئت نمایندگان انتخاب شدند و تنها یک نفر از نامزدهای زن اتاق اصفهان برای عضویت در هیئت نمایندگان رأی آورد.
مجموعاً در ۳۴ اتاق فعال در شهرستانها، زنان تنها به هیئت نمایندگان ۱۰ اتاق راه یافتند. اتاق ایران نیز مردانه است. در هیئت رئیسه پنج نفره اتاق ایران، جایی برای زنان نیست و در هیئت نمایندگان نیز تنها ۱۰ زن حضور دارند.
البته این ترکیب را میتوان به نسبت کارتهای بازرگانی صادر شده برای زنان نیز مورد بررسی قرار دارد، اما به نظر میرسد هنوز هم سقفی شیشهای برای حضور زنان در عرصههای اقتصادی وجود دارد.
گزارش از مریمالسادات علمالهدی
همزیستی نیوز - در دنیای امروز به سمت جامعه و جهانی سوق داده میشویم که مشغولیتهای فکری کماهمیتتر از هر زمان دیگری است، حقایق تعمدا نادیده گرفته میشود، دادهها، به جای این که واقعیت را بنمایاند، به خاطر منافع کوتاهمدت دستکاری میشود، دورویی شایع است و شخصیت، دیگر خصوصیتی الزامی برای رهبر بودن نیست.
به گزارش ایسنا، خشنودی لحظهای و موفقیت فردی جای تلاش برای خیر مشترک و رفع مشکلات عمومی را گرفته و گفتوگوی محترمانه و معقولانه، کمیاب شده است. سیستمی که مهارت، تجربه، داده، قضاوت، افشا، احترام و شخصیت در آن نایاب است، مشخص است که به دردسر افتاده است!
آموزش علوم انسانی میتواند نقش مهمی در اصلاح این وضعیت داشته باشد. اما آموزشی که محیطی بیافریند که در آن دانشجویان از نظر فکری بیباک باشند؛ نقادانه فکر کنند و قدرت تحلیل داشته باشند و قوانین خودشان، چشماندازهای خودشان، باورهای خودشان و راه حلهای خودشان را ترسیم کنند.
آموزشی که واحدهای درسیاش نظرات دانشجویان را به چالش بکشد و حتی با باورهایی که عمیقاً در وجودشان ریشه دوانده در تضاد باشد، آنها را مغشوش و آشفته کند و راحتیشان را بر هم بزند.
آموزشی که محصولش افراد خبرهای باشد که خارج از متن کتابها بیندیشند و پا را فراتر از مرزهای محدود و باریک یک رشته دانشگاهی بگذارند. پیچیدگی غنی جهان را ببینند و به چالشها، پاسخ درست بدهند.
چرا علوم انسانی در عصر دیجیتال بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد؟
قرنهاست که آموزش عالی در اغلب نقاط جهان حول مطالعات تخصصی شکل گرفته و فلسفه سودمند بودن را دنبال میکند. هدف آن، تربیت نیروی کاری است که نیاز صنعت، مراقبتهای پزشکی و بهداشتی، مدارس و دانشگاهها و خدمات عمومی را تأمین کنند، اما اگر آموزشها به شدت بر حرفه متمرکز باشند، بر سر جنبههای غیر کاری زندگی چه میآید؟
جیمز چانسکی، معاون برنامههای پیشدانشگاهی دانشکده مطالعات حرفهای دانشگاه براون آمریکا میگوید: اصلیترین آموزه علوم انسانی، این است که چگونه به همه چیز از جنبهای متفاوت نگاه کنیم.
او میافزاید: دانش فراوان در مورد فقط یک مسئله و دانش بسیار اندک در مورد جهانی که در آن زندگی و کار میکنیم، باعث میشود خوب زندگی نکنیم.
رباتها قرار نیست همه شغلها را بگیرند. اما تازهترین تخمین مککنزی (معتبرترین شرکت مشاور مدیریت جهانی است) نشان میدهد در آیندهای نه چندان دور، از هر ۱۰ پیشه، ۶ تا بیش از یکسوم فعالیتهایشان را به رباتها میسپارند. بنابراین دانشجویان از این میترسند که کارفرمایان، مهارتهای مبتنی بر فناوری را ترجیح دهند و به همین دلیل کمتر سراغ یادگیری علوم انسانی میروند.
گزارش هیومنیتیس ایندیکتورز نشان میدهد تعداد مدارک علوم انسانی که در سال ۲۰۱۵ از سوی آکادمی هنر و علوم آمریکا اعطا شده پنج درصد کمتر از سال قبل و ۹.۵ درصد کمتر از سال ۲۰۱۲ بوده است.
مارک برتولینی، مدیر یک شرکت، میگوید: متخصصان و مهندسان با هوش و با استعداد زیادی دیدهام که نمیتوانند ایدهای را منتقل یا به یک محصول اقتصادی تبدیل کنند، چرا که قادر به برقراری ارتباط درست با مردم نیستند. مهارتهای شغلی و حرفهای از کمترین درجه اهمیت برای کارآفرینی برخوردارند.
فرقی نمیکند چه چشماندازی برای اقتصاد ترسیم کرده باشیم؛ ما همواره به دانش اساسی و توانایی تفکر و اخذ تصمیمات آگاهانه نیاز داریم. در بهترین حالت، برای اداره و استفاده بهتر از هوش مصنوعی به نیروهای انسانی نیاز خواهیم داشت.
مهارتهای پایهای که در برنامههای علوم انسانی آموزش داده میشود- همچون برقراری ارتباط، همکاری، خلاقیت، تفکر منتقدانه، تفکر بین رشتهای و حل مسئله- همواره برای هر شرکتی اساسی و مهماند.
مطالعهای که در سال ۲۰۱۴ از سوی انجمن دانشگاهها و کالجهای آمریکا انجام شد نشان میدهد ۷۴ درصد از کارفرمایان مورد بررسی، فراگیری علوم انسانی را برای موفقیت در اقتصادی جهانی امروز ضروری میدانند. سهچهارم آنها به دنبال افرادی هستند که توانایی حل مسئله، تفکر انتقادی، مهارتهای نوشتاری و ارتباط کلامی خوبی دارند.
گزارشی که از سوی کمپین علوم اجتماعی بین المللی منتشر شده نشان میدهد ۸۴ درصد از فارغ التحصیلان علوم انسانی سه ونیم سال بعد از اتمام تحصیلاتشان، مشغول به کارند. در مقابل این رقم، در بین فارغ التحصیلان رشتههای پایه (علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات) ۷۸ درصد است.
نرخ بیکاری در بین افرادی که به تازگی از رشتههای علوم انسانی فارغ التحصیل شده اند، ۵.۲ درصد و برای ۴۱ تا ۵۰ سالههایی که مدرک علوم انسانی دارند، ۳.۵ درصد است.
استیو جابز، مدیر فقید اپل میگوید: این باور در گوشت و خون اپل حک شده که تکنولوژی به تنهایی کافی نیست. تکنولوژی با علوم انسانی پیوند خورده و این پیوند همیشه به نتایج شگفتانگیزی منتهی میشود.
روند آموزش علوم انسانی در جهان
علوم انسانی با وجود ریشههای یونانیاش، مدتهاست به عنوان یک سنت مشخصاً آمریکایی شناخته میشود. این رشته با دانشگاههای علوم انسانی آمریکا پیوند خورده است.
ردپای آموزش فلسفه در دانشگاهها از زمان تأسیس آکسفورد و کمبریج به چشم میخورد، اما ۵۹ درصد از برنامههای علوم انسانی در جهان بعد از سال ۱۹۹۰ پایهریزی شدهاند. ۴۴ درصد از برنامههای آموزش علوم انسانی در خارج از ایالات متحده از سال ۲۰۰۰ به بعد، آغاز شده که رقم قابل توجهی است. علوم انسانی به شکلی کاملاً بیسروصدا و غیرمنتظره در جهان در حال گسترش است.
در طول دو دهه اخیر، علوم انسانی در کشورهایی مثل روسیه، هند، غنا، چین، اسرائیل، هلند، شیلی، بنگلادش و برزیل شیوع عجیبی داشته است. مکانهایی که از پیش نیز سابقه توجه به این علوم را دارند. شگفت آنکه این آسیا -و نه اروپا- است که بعد از آمریکای شمالی حضوری قدرتمند در این عرصه دارد.
بر اساس نتایج مطالعات Global Liberal Education Inventory (GLEI)، آسیا مسئول ۳۷ درصد از برنامههای آموزش علوم انسانی در جهان- بدون احتساب آمریکاست. سهچهارم برنامههای آموزش علوم انسانی در آسیا مربوط به چین، هند و ژاپن است.
در عین حال برنامههای کم شمار، اما مهمی در کشورهای کمتر توسعه یافته همچون بوتان، افغانستان و بنگلادش دنبال میشود. علاقه دولتهای مرکزی به بهبود تفکر نقادانه و خلاقیت در چین، باعث شده اصلاحاتی در آموزش علوم انسانی این کشور ایجاد شود که با برنامههای سنتی تقابل دارد.
در خاورمیانه و کشورهای عربی، علوم انسانی عموماً نوعی آموزش «به سبک آمریکایی» محسوب میشود. این ناحیه تنها ۹ درصد از برنامههای علوم انسانی جهان- غیر از آمریکا- را به خود اختصاص داده است.
اروپا نیز ۳۲ درصد از برنامههای آموزش علوم انسانی خارج از ایالات متحده را اداره میکند. کارگروه فدراسیون آکادمیهای علوم انسانی و علوم اجتماعی اروپا نقشه راه بهکارگیری علوم انسانی و علوم اجتماعی در افق ۲۰۲۰ را ارائه کرده است.
براساس گزارش GLEI ، علوم انسانی در آمریکای لاتین ( ۷ برنامه یا ۴ درصد از کل برنامههای جهانی خارج از آمریکا)، آفریقا (۴ برنامه یا ۲ درصد) و اقیانوسیه (۷ برنامه یا ۴ درصد) کمترین شیوع را دارد. در آمریکای لاتین، اقدامات آموزش علوم انسانی بیشتر با کلیسای کاتولیک مرتبط است و برخلاف بسیاری از برنامههای موجود، هیچکدام زبان انگلیسی را به کار نمیبرند.
برنامههای آموزش علوم انسانی در آفریقا هرچند از نظر تعداد انگشتشمارند، اما فرصتهای دانشگاهی منحصربه فردی محسوب میشوند. بنیانگذاران علوم انسانی در این منطقه امیدوارند فلسفه توسعه اقتصادی و اجتماعی را در کنیا، مراکش، غنا و نیجریه تحت تأثیر قرار دهند.
تاریخچه آموزش علوم انسانی در کانادا از بسیاری کشورها بیشتر است. کانادا ۱۲ برنامه آموزش علوم انسانی دارد که از هر کشور دیگری در جهان بیشتر است. با این حال به نظر میرسد این برنامهها تأثیر کمی بر گفتوگو و توسعه آموزش عالی علوم انسانی در جهان داشته باشند.
منابع:
https://www.linkedin.com
https://www.theatlantic.com
https://www.nationalreview.com
https://www.nytimes.com
https://www.forbes.com
https://www.aaup.org
http://ideas.time.com/
https://www.wbur.org
http://ls1.berkeley.edu
https://www.aacu.org
https://blogs.brown.edu
https://collegeforamerica.org
https://www.collegexpress.com
https://www.unco.edu
همزیستی نیوز- درحالی که تعویق خرید به عنوان یکی از راهکارهای مسؤولان دولتی و نمایندگان مجلس برای شکستن قیمت مسکن ابراز شده، کارشناسان میگویند که رشد قیمت مسکن از متغیرهای کلان نشأت گرفته و نخریدن، راه حل کاهش قیمتها نیست. آنان معتقدند تقویت عرضه و تقاضا باید به طور همزمان دنبال شود.
به گزارش ایسنا، بازار مسکن در ماههای اخیر با وجودکاهش حدود ۶۰ درصدی معاملات، مسیر افزایش قیمت را در پیش گرفت و به همین دلیل کارشناسان معتقدند معادلات بازار مسکن با توجه به مناسبات اقتصادی به هم خورده است. در خردادماه میانگین قیمت مسکن شهر تهران به متری ۱۳.۳ میلیون تومان رسید. در این شرایط وزیر راه و شهرسازی، چاره را در خرید نکردن دیده و گفته است: «در این شرایط بحرانی، مردم باید احتیاط کنند و خرید نکنند تا شرایط آرام شود». یک نماینده مجلس هم گفته که میتوان با ایجاد موجی جهت عدم خرید مسکن، بازار را به سمت کاهش قیمتها سوق داد. مجید کیانپور البته بیان کرده است: «این مسئله در کوتاه مدت میتواند از تقاضاها بکاهد، اما این اقدام راهکار قطعی نیست، بلکه دولت باید به دنبال اجرای سیاستها و برنامههایش باشد».
یک کارشناس: نمیتوان با سرکوب تقاضا قیمتها را پایین آورد
کارشناسان معتقدند نوسانات بازار مسکن ناشی از متغیرهای بنیادین است که نمیتوان با خرید نکردن، قیمتها را پایین آورد.
سلمان خادمالمله، تحلیلگر بازار مسکن در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: عواملی که باعث افزایش قیمت مسکن شده، تحت تأثیر افزایش تقاضا نبوده که حالا با نخریدن، قیمتها کاهش پیدا کند. عوامل بنیادین از جمله رشد نقدینگی، جهش بازارهای موازی، تحریمها و کاهش درآمدهای نفتی به افزایش قیمت مسکن منجر شده و اگر دولت قصد کنترل بازار مسکن را دارد باید ابتدا روی متغیرهای بنیادین کار کند.
وی تاکید کرد: اینکه بخواهیم با سرکوب تقاضا قیمت مسکن را کاهش دهیم، امکانپذیر نیست. مردم همین الان هم در حال نخریدن مسکن هستند؛ چرا که توان مالی خرید ندارند. اگر بخواهیم کاری انجام دهیم که معاملات بیش از این کاهش پیدا کند سیستم اقتصاد مسکن به هم میریزد. اتفاقاً برعکس، باید تقاضا را در دهکهایی که توان مالی دارند تقویت کرد.
به گفته خادمالمله در حال حاضر دولت به صورت جدی نمیتواند وضعیت بازار مسکن را کنترل کند و باید منتظر بماند تا تکلیف متغیرهای کلان روشن شود.
عرضه و تقاضا باید همزمان تقویت شود
همچنین مهدی روانشادنیا، کارشناس بازار مسکن اظهار کرد: بعد از جهش قیمت مسکن، سقف تسهیلات افزایش پیدا نکرده، توان تقاضا هم رشد نداشته، در نتیجه توان مصرفکننده خود به خود پایین آمده و نیازی نیست به نخریدن توصیه شود. تنها راه حل این است که منابع مالی محدود متقاضیان را به سمت تولید مسکن هدایت کنیم. انواع مکانیزمهای تأمین مالی در این زمینه وجود دارد که افراد میتوانند تا دو سه سال آینده صاحب خانه شوند. با این روش، اوضاع رکودی که در بخش عرضه و تولید مسکن وجود دارد در مقیاس دو یا سه سال آینده بهتر میشود.
وی با اشاره به کاهش ۶۰ درصدی معاملات در خردادماه و کاهش ۴۰ درصدی در فصل بهار نسبت به زمان مشابه سال قبل گفت: با وجود افت شدید معاملات، رشد ماهیانه قیمت در اردیبهشت ماه ۱۲ درصد و در خرداد ۵ درصد بود. یعنی در شرایطی قرار گرفتهایم که بازار از لحاظ توان خرید مصرفکننده، قفل شده و تقاضای مؤثر بسیار محدود شده است. بنابراین پارامترهایی مثل بازارهای ارز، طلا، سهام و رشد نقدینگی، تأثیر اصلی را در قیمت و وضعیت خرید و فروش مسکن ایجاد کرده است.
روانشادنیا خاطرنشان کرد: شتاب افزایشی که سال ۱۳۹۷ در پروانههای ساختمانی ایجاد شده بود به دلیل پایین آمدن توان خریداران، در شش ماهه دوم همان سال با افت مواجه شد. لذا باید دنبال راه حلهایی باشیم که عرضه و تقاضا را به شکل همزمان تقویت کنیم.
همزیستی نیوز - جدیدترین ارزیابیهای صورت گرفته از سوی نهادهای بینالمللی نشان میدهد که پس از تحریمهای جدید آمریکا، میزان ریسک سرمایهگذاری خارجی در ایران تغییر کرده است.
به گزارش ایسنا، سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) در تازهترین ارزیابی خود اعلام کرده که در درجهبندی ریسک سرمایهگذاری، ایران در گروه ۶ قرار گرفته است.
این شاخص که وضعیت سرمایهگذاری در کشورهای مختلف جهان را از عدد ۱ (کم ریسکترین) تا ۷ (پر ریسکترین) طبقه بندی میکند، ایران را در جمع کشورهایی قرار داده که ریسک نسبتاً بالایی برای سرمایهگذاری دارند.
بر اساس جدیدترین اطلاعات ارائه شده از سوی صندوق ضمانت صادرات، پیش از نهایی شدن برجام، شاخص ریسک سرمایهگذاری در اقتصاد ایران ۷ بوده اما پس از این قرارداد به عدد ۵ کاهش یافته است. با این وجود و پس از خروج آمریکا از برجام بار دیگر رده ایران در این حوزه یک شاخص افت داشته است.
هرچند مسائل داخلی اقتصاد ایران نیز میتواند در این حوزه تأثیرگذار باشد و پیگیری برخی سیاستهای اصلاحی برای بهبود جایگاه کشور تأثیری مثبت به همراه خواهد داشت، اما قطعاً تحریمهای بینالمللی در این زمینه عاملی کلیدی به شمار میرود؛ موضوعی که سید محمد واعظی، عضو اتاق بازرگانی ایران و کارشناس عرصه صادرات نیز بر آن تاکید دارد.
تغییر نکردن جایگاه ریسک پذیری اقتصاد ایران در طول سالهای اخیر
وی در گفت وگو با ایسنا، تصریح کرد: امروز تمامی شرکتهایی که در سطح بین المللی قصد سرمایه گذاری دارند، ارزیابیهای خود را در سه سایت بینالمللی انجام میدهند. این سایتها که جایگاه خود در عرصه اقتصاد بینالملل را قطعی کردهاند، مرجع تمام ارزیابیها به شمار میروند. آنچه در سالهای اخیر اتفاق افتاده این روند است که یکی از این سایتها در هفت سال گذشته هیچ ارزیابی از اقتصاد ایران ارائه نکرده و دو سایت دیگر نیز ریسک سرمایهگذاری را بالا اعلام کردهاند.
به اعتقاد این عضو اتاق بازرگانی، در دوره برجام نیز هرچند سطح همکاریهای بینالمللی اقتصاد ایران افزایش یافت اما در عمل تفاوت چشمگیری در جایگاه ریسک پذیری اقتصاد ایران به وجود نیامد.
واعظی در توضیح میزان اهمیت این شاخصها در جذب سرمایه گذار، توضیح داد: برای مثال کشوری مانند قطر در حال حاضر برای سرمایهگذاری جدید یک کشور با ریسک بسیار پایین طبقهبندی میشود؛ از این رو وقتی این کشور اعلام میکند که یک پروژه جدید را برای سرمایهگذاری عرضه خواهد کرد، حتی در صورتی که ضریب بازده پیشبینی شده برای این طرح دو تا سه درصد باشد، با این وجود تعداد زیادی شرکت برای سرمایهگذاری اعلام آمادگی میکنند اما وقتی ریسک سرمایهگذاری بالا باشد، حتی با بازده بیش از ۱۵ درصد نیز تعداد سرمایهگذاران متقاضی زیاد نخواهد بود و حتی امکان دارد هیچ کسی اعلام آمادگی نکند.
چگونگی محاسبه میزان ضریب ریسک پذیری
وی درباره چگونگی محاسبه این میزان ضریب ریسک پذیری نیز گفت: یکی از اصلیترین شاخصها در این زمینه نحوه ارتباط بینالمللی یک اقتصاد در عرصه جهانی است. ما از سال گذشته ارتباط خود با سوییفت را از دست دادیم، بانکها و بیمههای بین المللی همکاریهای خود با ما را متوقف کردهاند و این مسائل فضای مثبتی در سطح بین المللی به وجود نمیآورد.
این کارشناس عرصه صادرات ادامه داد: میزان اثرگذاری برجام تا حدی بود که سایت doing business که وضعیت ۱۹۰ کشور را در این حوزه بررسی میکند، اعلام کرد که جایگاه ایران به رتبه ۱۱۷ کاهش یافته اما در یک سال اخیر با آغاز دوباره روند نزولی به رتبه ۱۲۸ افزایش یافته است.
واعظی در پاسخ به این سوال که با وجود شرایط تحریم، چه اقدامات داخلی میتوان برای بهبود جایگاه ایران انجام داد؟ اظهار کرد: کشوری مانند گرجستان با وجود آنکه ظرفیت سرمایهگذاری گستردهای نداشته اما در سالهای اخیر توانسته با بهبود برخی سیاستهای داخلی خود و تبلیغات لازم، جایگاه خود را بهبود بخشد. ما نیز با وجود آنکه با تحریمهای محدودکننده مواجهیم اما میتوانستیم در برخی حوزههای عملکردی بهتر داشته باشیم.
وی اضافه کرد: چین از حدود ۱۵ سال پیش سایتی را فعال کرده که تنها در حوزه سرمایهگذاری در این کشور فعالیت میکند و هر سرمایهگذاری که قصد ورود به چین را داشته باشد با بررسی این سایت ابعاد مختلف اقتصادی این کشور، میزان ریسک پذیری و چگونگی دریافت حمایتهای لازم را خواهد دید. این در شرایطی است که ما در ایران هرگز چنین مجموعهای نداشتهایم و حتی اگر تمام تحریمها را نیز کنار بگذاریم، نتوانستهایم در تبلیغ ظرفیتهای خود کاری جدی انجام دهیم.
همزیستی نیوز - آمارهای رسمی نشان میدهد که در خردادماه سال جاری نسبت به همین ماه در سال قبل، در بین کالاهای خوراکی بیشترین افزایش قیمت در سیبزمینی، رب گوجهفرنگی و پیاز ثبت شده است.
به گزارش ایسنا، آمار جدید مرکز آمار از متوسط قیمت اقلام خوراکی در مناطق شهری ایران در خردادماه از این حکایت دارد که بیشترین افزایش قیمت نسبت به ماه مشابه سال قبل مربوط به سیبزمین با ۲۹۶.۸ درصد، رب گوجهفرنگی ۲۴۵.۶، پیاز ۱۵۶.۴، گوجهفرنگی ۱۴۳.۹ و شکر با ۱۱۹.۴ درصد است.
بررسی قیمت این اقلام نشان داد که سیبزمینی در خرداد سال گذشته برای هر کیلو حدود ۱,۶۷۰ تومان بوده که به ۵,۸۵۶ تومان رسیده است. همچنین پیاز از ۱۷۵۸ به ۷۳۸۰، رب گوجه فرنگی از ۶۱۶۸ به ۲۰ هزار و ۵۶۶، گوجه فرنگی از ۲۲۱۷ به ۵,۵۷۹ تومان به طور متوسط در هر کیلو افزایش قیمت داشته است.
در سایر اقلام در خردادماه سال جاری تورم گوشت گوسفند ۱۰۴ درصد، گوشت گاو یا گوساله ۱۱۹ درصد و مرغ ماشینی ۵۷ درصد گزارش شده است.
برنج ایرانی نیز در خرداد سال جاری در مقایسه با ماه مشابه سال قبل ۶۵ درصد افزایش قیمت داشته و از حدود ۱۳ هزار و ۷۶۶ تومان در هر کیلو به ۲۰ هزار و ۶۰۰ تومان رسیده است.
این در حالی است که بیشترین افزایش قیمت در خرداد نسبت به اردیبهشت، به سیب زمینی با ۱۳.۲ درصد، پرتقال محصول داخل با ١٠.٣ و برنج ایرانی درجه یک ١٠.٢ درصد اختصاص دارد.
پیش از این مرکز آمار تورم ۱۲ ماهه منتهی به خردادماه را ۳۷.۶ درصد اعلام کرده بود که نسبت به اردیبهشت با افزایش ۳.۴ درصدی همراه شد. همچنین تورم نقطه به نقطه (نسبت به ماه مشابه سال قبل) ۵۰.۴ درصد اعلام شده بود که در مجموع تورم در بخش خوراکیها، آشامیدنیها را به ۵۴.۹ درصد میرساند.
تغییر قیمت اقلام خوراکی در خرداد ۱۳۹۸
همزیستی نیوز - در شرایطی که ابزاری برای کنترل فعالیتهای سوداگرانه در بازار نباشند، سرمایهها ترجیح میدهند به حوزههای کم زحمت و بیدردسری مانند دلالی بروند که به اعتقاد یک اقتصاددان، در صورت نبود ابزارهای مالیاتی مانند مالیات بر عائدی سرمایه، شکافهای طبقاتی بیشتر و باعث به وجود آمدن نفرتهای اجتماعی میشود.
به گزارش ایسنا، مالیات بر عائدی سرمایه که این روزها فعالان اقتصادی منتظر خبر تدوین لایحه آن هستند بحث جدیدی نیست. این نوع مالیات در بسیاری از کشورهای دنیا و مخصوصاً کشورهای توسعه یافته برای هدایت سرمایهها به بازارهای مولد مورد استفاده قرار میگیرد.
طبیعی است که در صورت نبود یا ضعف سازوکارهای مالیاتی در هر اقتصادی، سرمایهها تمایل دارند به حوزههای کم دردسر و پرسودی مانند دلالی و سفتهبازی بروند. فقط در صورت استفاده از ابزارهای قانونی و مقرراتی همچون مالیات بر عائدی سرمایه است که دولتها میتوانند جلوی فعالیتهای اختلالزا در اقتصاد را بگیرند.
۱۹۰ کشور مالیات بر عائدی سرمایه را اجرا میکنند
در این باره ایمان اسلامیان با اشاره به سرمایهگذاری برخی از ایرانیان مقیم خارج از کشور در بازار املاک ایران درباره علت این مساله اظهار کرد: در حال حاضر در حدود ۱۹۰ کشور دنیا مالیات بر عائدی سرمایه را اجرا میکنند؛ بر این اساس اگر شخصی در هرکدام از این کشورها مسکنی تهیه کند و چند سال بعد بخواهد آن را بفروشد سازمان مالیاتی سود آن شخص از این معامله را کسر میکند. علت این مساله هم این است تا از شکافهای طبقاتی و گسترش بیعدالتی اقتصادی و اجتماعی جلوگیری کنند.
این اقتصاددان یکی از علل مهم توسعه کشورهای پیشرفته را سودآوری بیشتر فعالیتهای تولیدی نسبت به فعالیتهای سوداگرانه ارزیابی کرد و گفت: یکی از مشکلات مزمن اقتصاد ایران این است که منطق اقتصادی حکم میکند که سرمایهگذاران پولشان را به جای تولید به حوزههایی مانند املاک ببرند. در کشورهای دیگر هم اگر ابزارهایی مانند مالیات بر عائدی سرمایه نباشد وضعیت همین میشود.
او با بیان اینکه حتی در کشوری مانند آمریکا که یک کشور سرمایهداری است نیز حدود ۱۰۰ سال است که طرح مالیات از عائدی سرمایه اجرا میشود، ادامه داد: اغلب ثروتمندان ایرانی ثروت خود را از راه خرید و فروش ملک به دست آوردهاند. در چنین شرایطی است که تورم به عید ثروتمندان و عزای فقرا تبدیل میشود. ثروتمندان باید بخش عمدهای از سود خود را که از محل اینگونه خرید و فروشها به دست میآورند باید به حاکمیت برگردانند تا حاکمیت آن را صرف کاهش شکافهای اقتصادی و اجتماعی کند.
اسلامیان در این باره به مورد کشور فرانسه اشاره کرد که اگر در آنجا اثبات شود که خرید و فروش ملکی برای صاحب آن سودی داشته است، مبلغ قابل توجهی را به عنوان مالیات و پوششهای اجتماعی برای کمک به اقشار آسیبپذیر باید به دولت پرداخت کنند.
او با اشاره به اختلاف قیمت خرید رسمی خودرو با فروش آن در بازار آزاد ادامه داد: در این بین یک شخص به دلیل داشتن رانت یا اینترنت خوب توانسته است یک خودرو را ثبت نام کند و با این کار به اندازه چند ماه یک کارمند درآمد داشته است. این اتفاق در هیچ کجای دنیا اتفاق نمیافتد.
شکافهای طبقاتی به خاطر نبود ابزارهای مالیاتی است
او به شکافهای عمیق طبقاتی و بروز نفرتهای اجتماعی به تبع آن هم اشاره کرد و گفت که بخش زیادی از این مساله به دلیل نبود ابزارهای مالیاتی درست مانند مالیات بر عائدی سرمایه است.
این اقتصاددان به مالیات بر سکه به عنوان طرحی در راستای اخذ مالیات بر عائدی سرمایه اشاره کرد و گفت: با این سیاستگذاران به لحاظ اجرایی باید به تبعات از بین رفتن اعتماد در فضای اقتصادی هم توجه داشته باشند. آرژانتین زمانی جزو یکی از پنج قدرت اقتصادی برتر بود اما اجرای چند سیاست نادرست اقتصادی این کشور را به جایی رسانده که میبینیم حالا دچار فرسودگی مزمن اقتصادی شده است که دلیل عمده آن بیاعتمادی مردم به حاکمان اقتصادی این کشور و در نتیجه شکست خوردن هر سیاست اقتصادی است.
اگر میدانستند سراغ سکه نمیرفتند!
اسلامیان با بیان اینکه بسیاری از خریداران سکه اگر میدانستند که خرید سکه قرار است مشمول مالیات شود به سراغ آن نمیرفتند، اضافه کرد: درست است که خریداران سکه بسیار بیشتر از مبلغ مالیات تعیین شده سود کردهاند اما اینکه بعد از خرید سکه علیرغم توافقات قبلی مجبور به پرداخت مالیات شوند باعث لطمه زدن به اعتماد فعالان میشود.
این اقتصاددان با استقبال از طرح مالیات بر خرید سکه و تسری آن به دیگر حوزههای اقتصادی به ویژه مسکن و خودرو اظهار کرد: طرحهای مالیات بر عائدی سرمایه باعث فرونشاندن آتش التهاب در این حوزه و بردن سرمایهها به بخش تولید خواهد شد.
مالیات بر سکه قدم اول اجرای مالیات بر عائدی سرمایه
او با بیان اینکه به نظر میرسد تعداد خریداران سکههای مشمول مالیات زیاد نباشد از این جهت با وزارت اقتصاد و سازمان امور مالیاتی همراهی کرد و آن را آغازی برای شروع طرحهای مشابه برای ایجاد عدالت اقتصادی توصیف کرد.
به گزارش ایسنا، بر اساس آخرین اخبار از سرنوشت تدوین لایحه مالیات بر عائدی سرمایه، محمدعلی دهقان دهنوی - معاون اقتصادی وزارت اقتصاد - گفته است که کلیات این لایحه به تأیید کارشناسان رسیده است که در صورت تأیید وزیر اقتصاد اواخر همین هفته آماده و در نهایت تحویل مجلس خواهد شد.
دهقان دهنوی همچنین با بیان اینکه مالیات بر عایدی سرمایه در هر کشوری مورد استفاده قرار میگیرد، گفته که در تدوین این لایحه باید ملاحظاتی را در نظر بگیریم تا باعث انحراف و جابجایی سرمایهها به جاهای دیگر نشویم.
همزیستی نیوز - عضو هیات مدیره انجمن مهندسی دریایی ایران گفت: چالش اصلی ما در حوزه دریا گرفتار شدن در روزمرگی است. زمانی که بهطور دائم با مشکلات جاری دستوپنجه نرم میکنیم دیگر جایی برای فکر کردن به توسعه باقی نمیماند.
یک کارشناس دریایی در گفتوگو با ایسنا، در خصوص مزیتها و فرصتهای کشور در حوزه دریا با بیان اینکه ما دارای یک مغازه دو نبش در بهترین جای بازار هستیم ولی تقریباً کاری در این مغازه نمیکنیم و نهایتاً یک خردهفروشی محدود راه انداختهایم و به یک حداقل منفعتی راضی شدهایم عنوان کرد: فرصتهای اصلی ما در دریا شامل فرصتهای تجارت و ایجاد هابهای دریایی، ترانزیت کالا، نفت و گاز دریایی، غذاهای دریایی، توریسم دریا پایه و صادرات خدمات فنی و مهندسی است و در مقایسه با کشورهای منطقه از پتانسیل بالاتری برای توسعه این حوزهها برخوردار بودهایم.
بهمن حروفی در ادامه افزود: ولیکن عملاً در هیچکدام از این حوزهها پیشتاز نیستیم و در حال حاضر مشاهده میشود که مرکز تحولات دریایی به جنوب خلیجفارس انتقال یافته است و بنادر و مراکز صنعتی دریایی ما در شمال خلیجفارس از بهرهوری کافی در مقابل ایشان برخوردار نیستند که البته رسیدن به ریشههای مشکل بحث مفصلی را طلب مینماید.
کشورهای منطقه، با ایجاد شراکتهای منطقی عقبماندگی خود را نسبت ما جبران کردهاند.
عضو هیئت مدیره انجمن مهندسی دریایی ایران با اشاره به اینکه یکی از نکات مهم در همین بررسی تاریخی مشهود است اظهار کرد: به نظر میرسد که کشورهای همسایه ما در چند دهه قبل، توان چندانی در حوزه دریایی نداشتهاند و این وضعیت با غفلت ما بهمرور تغییریافته است.
وی تصریح کرد: بهعنوان مثال میتوان از نابودی ناوگان دریایی عراق در مقابل ناوگان دریایی ایران ظرف مدت کوتاهی یاد نمود ولیکن به نظر میرسد که کشورهای منطقه، عمدتاً با ایجاد شراکتهای منطقی با کشورهای دیگر، خلأ و عقبماندگی خود را نسبت به کشور ما جبران کردهاند.
چالش اصلی ما در حوزه دریا، گرفتار شدن در روزمرگی است
حروفی با بیان اینکه چالشهای ما در حوزه دریا یک مقوله دینامیک است و هر چند سال یک بار در بررسی آن باید تجدید نمود گفت: از نظر بنده چالش اصلی ما در حال حاضر گرفتار شدن در روزمرگی است. زمانی که بهطور دائم با مشکلات جاری دستوپنجه نرم میکنی دیگر جایی برای فکر کردن به توسعه باقی نمیماند.
وی در ادامه افزود: اما اگر بخواهیم از این چالش روزمرگی صرفنظر و فرض کنیم که این متغیر محیطی بهنوعی مدیریت خواهد شد، بحث بعدی ما و چالش رتبه دوم ما عدم اولویتدهی جدی به خلق ثروت از طریق دریا در تفکرات متولیان اصلی کشور است که آن هم خود زاده چند علت دیگر است.
عضو هیئت مدیره انجمن مهندسی دریایی ایران در خصوص علت عدم اولویتدهی جدی به خلق ثروت از طریق دریا عنوان کرد: آن تفکری که ما داشتیم و فکر میکردیم باید در پر چالشترین مسئله روز وارد شویم ناشی از این حس و شور بود که میگفت: "گر تخت نهی ما را بر سینه دریا نه / ور دار زنی ما را بر گنبد اعظم زن / گر صادق صدیقی در غار سعادت رو / گر مرد مسلمانی بر ملک مسلم زن".
وی در ادامه افزود: ولی گویا این روش و منش تابعین زیادی ندارد و متأسفانه سیستم ما عادت کرده است به این امر که از کوتاهترین راه ممکن به یک نتیجه حداقلی برسد و پس از آن نیز همه را انذار نماید که به سروشکل این روش دست نزنید که همین حداقل هم از بین میرود!
حروفی تصریح کرد: حال چرا اینطور شدهایم، بحثهای روانشناسی و جامعهشناسی زیادی هم دارد که در صلاحیت بنده نیست ولیکن میتوان این حداقل را گفت که بزرگان قوم باید چارهای برای آن بنمایند.
متولیان امر نسخه مطلوبی برای حوزه دریایی و اقتصاد ارائه نمیدهند
این کارشناس حوزه دریا با بیان اینکه چندین سال متوالی است که در شعارهای سال، بر این امر تأکید میشود و قرار است تا برنامهریزیهای ملی با ترجیح منافع بلندمدت بر کوتاهمدت و تأکید بر تولید ارزش واقعی و براساس افق ۱۴۰۴ صورت پذیرد اظهار کرد: ولیکن واقعاً چند حکم در احکام برنامههای پنجساله و قوانین بودجههای سنواتی وجود دارد که یک برنامه پیوسته ۲۰ ساله را دنبال نماید؟ در حوزه صنایع دریایی کشور که بنده چنین حکمی را سراغ ندارم!
عضو هیئت مدیره انجمن مهندسی دریایی ایران با بیان اینکه متأسفانه متولیان امر نسخه مطلوبی برای حوزه دریایی و اقتصاد ارائه نمیدهند عنوان کرد: یا سیستم را به سمت یک اقتصاد کوپنی و کم بازده میبرند و یا چنان ندای اقتصاد آزاد سر میدهند که عملاً همه چیز را به دست تجار میسپارند و نتیجهای جز اولویت منافع کوتاهمدت حاصل نمیشود.
وی تصریح کرد: اتفاقاً راه درست، چیزی در میانه اینهاست، ولیکن نگه داشتن حد وسط و حد تعادل همیشه کار سختی است و تنها یک سیستم دقیق تولیگری میتواند ضمن فرار از تمامیتخواهی به نحوی با سایر ذینفعان تعامل و تقسیم کار نماید که از همه توان جامعه در فرآیند توسعه استفاده شود.
از دستاوردهای مهم حوزه دریا ایجاد شرکتهای پیمانکاری صنایع فراساحل هستند
حروفی با بیان اینکه یک دستاورد مهم ما ایجاد شرکتهای پیمانکاری حوزه صنایع فراساحل هستند که با اعتمادی که به آنان شد کارهای بزرگی توسط آنان انجام شد گفت: در این فرآیند عملاً یک فرآیند صنعتی منطبق مبانی علمی توسعه آغاز شد، یعنی یک بازار محرک با مزیت نسبی مناسب در کشور مورد توجه قرار گرفت (نفت و گاز فراساحلی) و تلاش شد تا همه چیز حول این محرک تعریف و تکمیل شود. اگر در ادامه کار تأمین مالی درستی انجام میشد، تداوم مسیر کاری ایشان میتوانست ما را در تولید انواع تجهیزات دریایی و تصاحب دانش روز دریایی سرآمد کند.
وی اضافه کرد: به واسطه این حرکت، دانشگاه، محققین و شرکتهای مشاور ما نیز میتوانستند تحرک علمی و معنیداری ایجاد نمایند و مدیران ممتازی نیز در این پروژهها پرورش مییافت و شراکتهای خوبی نیز شکل گرفته و پایدار میشدند. مشابه این امر ایجاد شرکت مپنا در صنایع نیروگاهی بود که به کسب فناوری توربین گاز و بسیاری تجهیزات دیگر این صنعت و ورود فناوریهای روز (با همکاری زیمنس و …) منتج شد.
توسعه بدون مردم و متخصصین قابلیت تحقق ندارد
حروفی در خصوص نقش سازمانهای مردمنهاد دریایی مانند انجمن مهندسی دریایی ایران در توسعه و پیشبرد اهداف دریایی و توسعه دریا محور ابراز کرد: نکته اصلی در اینجاست که توسعه بدون مردم و متخصصین قابلیت تحقق ندارد و این امر را هم باید متولیان درک کنند و هم خود مردم.
عضو هیئت مدیره انجمن مهندسی دریایی ایران با بیان اینکه نقش انجمنهای مردمنهاد میتواند پر کردن این فاصله باشد، یعنی پر کردن فاصله مردم و متولیان در ادامه گفت: برای این کار انجمنها در درجه اول باید متخصص، مورد اطمینان و شفاف باشند تا هرگونه همکاری با ایشان خالی از شائبه باشد و در درجه دوم، انجمنها باید مطالبه گر باشند تا افراد کوتهبین نتوانند با ایجاد جزایر اختصاصی، جریان طبیعی گردش کارها را مختل کنند.
این کارشناس حوزه دریا با بیان اینکه از نظر بنده موتور اصلی توسعه مفهومی است به نام «مشارکت عمومی-خصوصی» که در ادبیات غربی توسعه از آن بهPublic Private Participation (ppp ) یاد میشود عنوان کرد: در این مدل دولت و متولیان امر چیزی نیستند جز «مجوز دهندگان» برای بهرهبرداری از منابع و توزیع اختیارات حاکمیت و بههیچوجه نقش مجری را اجرا نمیکنند، حتی بسیاری سیاستگذاریها نیز از عهده ایشان خارج است و مردم کارها را در کنار ایشان انجام میدهند.
حروفی اضافه کرد: به عنوان مثال برای ساختن یک جاده برای رفتوآمد به یک شهر، دولت مجوز گذر از زمینهای ملی و مجوز تجارت در حاشیه جاده و مجوز اخذ عوارض را میدهد و مابقی کارها با مردم و شرکتهای خصوصی خواهد بود و حتی ایشان هستند که تشخیص میدهند که ساخت این جاده اقتصادی هست یا خیر و تنها در برخی موارد استثنائی دولت مجاز به دادن امتیازات بیشتر یا پرداخت وجه به ایشان (وفق یک استراتژی کلانتر) است.
وی در پایان تصریح کرد: بنابراین در صورتیکه انجمنها بتوانند در این مسیر گام بردارند و شرایط را برای مشارکتهای عمومی-خصوصی هموار کنند، وظیفه اصلی خود را انجام دادهاند.
همزیستی نیوز - با وجود اینکه رانت و دلالیهای ناشی از اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات کالا بهانهای به دست مسوولان برای پیگیری حذف این ارز از چرخه اقتصادی داده بود، ناگهان منصرف شدند و ترجیح دادند روند قبلی را بدون اصلاح ادامه دهند. اکنون رقمی حدود ۸۰ هزار میلیارد تومان اختلاف بین ارز ۴۲۰۰ تومانی و نیمایی وجود دارد که مشخص نیست این رانت کلان کجا رفته و قرار است چگونه مدیریت شود.
به گزارش ایسنا، ارز ۴۲۰۰ تومانی، ۲۰ فروردینماه سال گذشته و با تغییر سیاست ارزی دولت به جریان اقتصادی وارد شد؛ زمانی که معاون اول رئیس جمهور اعلام کرد دیگر هیچ نرخی برای ارز به غیر از این نرخ پذیرفته شده نیست و سایر قیمتها قاچاق محسوب میشود. در نهایت تمامی کالاها با ارز ۴۲۰۰ تومانی وارد شد، اما خبری از کالاهای دریافت کننده این ارز در بازار نبود و قیمتها مطابق دلار بازار آزاد به دست مردم میرسید.
در ادامه با توجه به انتقاداتی که از سوی کارشناسان در رابطه با هدر رفت منابع ارزی با ارز دولتی برای تمامی گروههای کالایی وجود داشت، دولت به تدریج دست به حذف برخیکالاها از دریافت ارز ۴۲۰۰ تومانی زد و به کالاهای اساسی محدود شد.
با این حال حتی پرداخت ارز با نرخ ترجیحی به کالاهای اساسی نیز ماجراهای خود را داشت و رانت سنگین آن با توجه به اختلاف قیمت با ارز سامانه نیما و بازار آزاد موجب شد تا کالاها براساس این قیمتها محاسبه و در بازار بفروش برود؛ به طوری که برخی از نمایندگان معتقد بودند کالاهایی که با ارز ۴۲۰۰ تومانی وارد شده اکنون با دلاری معادل ۲۰ هزار تومان در بازار عرضه میشود.
براین اساس در زمان بررسی لایحه بودجه که دولت پیشنهاد اختصاص ۱۴ میلیارد دلار برای تأمین کالاهای اساسی با نرخ ترجیحی را داشت با مخالفتهایی مواجه شد اما در نهایت پیشنهاد به تصویب رسید.
در ابتدای سال جاری دولت بار دیگر موضوع اصلاح روند اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به کالاهای اساسی را مطرح کرد و بر این تاکید داشت که شیوه درستی نیست و باید اصلاح شود، چرا که موجب ایجاد رانت شده و کالاها آن طور که منابع ارزی دریافت میکنند به دست مردم نمیرسند؛ بنابراین باید رانت موجود حذف و منابعی که در نتیجه حذف یارانه ارزی ایجاد میشود به مردم برگردد.
گرچه دولت مدتی به دنبال پیدا کردن راهکارهای جایگزین حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی بود و در آن فاصله برخی کالاها را از لیست دریافت ارز دولتی حذف کرد، اما به یکباره نظر آن تغییر کرده و برنامه خود برای حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی را اعلام کرد و بر این تاکید داشت همچنان پرداخت ادامه دارد.
جدای از اینکه سیاست دولت برای ادامه پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی چیست، موضوع اصلی به مسائلی برمیگردد که آن را دغدغه خود برای شیوه قبلی اعلام کرده بود که مهمترین آن منابع و رانت موجود بین دلار ۴,۲۰۰ تومان و ارز نیمایی و بازار آزاد است.
اکنون نرخ بازار نیما را اگر متوسط ۱۰ هزار تومان در نظر بگیریم، اختلاف بین آن نرخ ترجیحی به حدود ۵,۸۰۰ تومان در هر دلار میرسد که برای ۱۴ میلیارد دلار پیشبینی شده در بودجه بیش از ۸۱ هزار میلیارد تومان اختلاف قیمت ایجاد میکند.
اکنون جای این سوال وجود دارد که اگر قرار است روند پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی به کالاهای اساسی ادامه داشته باشد آیا تضمینی وجود دارد که کالا با همان نرخ ارز در بازار عرضه و مردم از آن استفاده کنند؟ در حالی که دولت خود تاکید داشت چنین نظارتی بر بازار وجود ندارد!
از سوی دیگر چه کسانی در این میان به واردات کالاهای اساسی دسترسی دارند و در اختیار آنهاست که میتواند از این منابع هنگفت استفاده کنند؟ و سوال مهمتر اینکه دلیل انصراف دولت از عدم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی در حالی که تضمینی برای عرضه کالای وارداتی با همین نرخ در بازار وجود ندارد، چیست؟
اما و اگرهای بسیاری در رابطه با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و ادامه پرداخت آن مطرح است. آن هم در شرایطی که دولت و نمایندگان مجلس به شدت دنبال پیدا کردن راهکارهای جایگزین بودند و به یکباره از آن سر باز زدند و دلیل را حمایت از معیشت مردم اعلام کردند.
این در حالی است که پیش از این اصلاح روند موجود را برای حمایت از معیشت مردم اعلام کرده و گفته بودند این ارز ۴۲۰۰ تومانی نتوانسته تأثیر خاصی بر زندگی آنها داشته باشد.