- عموی من معلم بود اما در کنار معلمیاش همیشه کار آژانس و مسافرکشی هم کرد. یک بار که برای مصاحبه اختصاصی با معاون سیاسی استانداری استان گلستان رفته بودم، وی از عموی من به عنوان معلمشان یاد کرده و سلام گرمشان را هم رساندند. این معاون آدم خوبی بود و مصاحبه هم پربار بود و من بسیار خوشحال شدم که عمویم چنین شاگردی داشته است.
- سوزان مادر یکی از بچهها در گروه واتسآپی که مخصوص کلاس دوم ابتدایی مدرسه است با زهرا معلم دخترم یکی بهدو کرد و در نهایت معلم از اینکه در گروه با او یکی به دو شده ناراحت شده و به نشانه اعتراض گروه را ترک کرد. از مسوول انجمن اولیا خواستم که همان لحظه از او دلجویی کرده و دوباره بیاورد گروه، اما فایدهای نداشت و او حاضر نشد در گروه باشد؛ چون او هنوز دلگیر بود. تا یک ماه گذشت و دیگر برای همه عادی شده بود که معلم در گروه نباشد و اعلامیهها را از طریق واسطه به گروه ارسال شود. این هیچ خوشایند نبود. تصمیم گرفتم امضاء جمع کرده و معلم را دوباره وارد گروه کنم. یک عده موافق و عدهای مخالف. سوزان هم که حق به جانب. گفتم اصلا حق با شما اما معلم ما اگر ناراحت و ذهنش مشغول باشد راندمانش پایین میآید و این ما و بچههای ما هستند که ضرر میکنند. من نمیخواهم بچهام به خاطر یکی به دوی تو ضرر کند. در نهایت این کار انجام و دلجویی شد. معلم خیلی خوشحال شده بود. مسلم است که معلم خوشحال راندمان کارش از معلم دلگیر و مشغول بیشتر است.
- در کشوری که جمهوریتش اسلام را به یدک میکشد بالاتر از پیامبری مقامی نیست و این مقام چسبیده شد به شغل معلمی و شد: «معلمی شغل انبیاست». اما ما از این شباهت فقط ساده زیستیاش را لایق معلمان دانستیم و آن اعتبار و ارزشی که لازم بود هرگز برای آنها قائل نشدیم. زمانی به دلیل تنبیه یک و یا چند معلم کل معلمان را زیر سؤال بردیم و کاری کردیم که مدرسهها دانشآموز محور شده و ارزش معلم بیش از بیش کاسته شود. هیچ دنبال راه چاره برای ارتقاء شان معلم نبودیم که اگر چنین شأنی بود چه بسا کمتر معلمی دست به تنبیه میزد. معلمان اگر چه شغلی پیامبرگونه دارند اما در دنیایی که هرچیز با عدد و مقدار سنجیده میشود این بیانصافی است که از آنها انتظار داشته باشیم که در قبال دریافتی ناچیزی که دارند عشق را هم چاشنی شغلشان بکنند. معلمی که درگیر زندگی روزانهاش است نمیتواند عاشقانه در کلاس حاضر شود و حتی همین مشکلات معیشتی ممکن است معلمی را که با اخلاص و عاشقانه کار میکند دلزده کند.
- همیشه از ارزش قائل شدن و ارتقاء جایگاه معلم حرف زدیم اما اگر مسأله معاش معلمان حل نشود هرچه قدر هم از ارزش مقام معلم حرف بزنیم و برای ارتقاء آن بکوشیم بی فایده خواهد بود. تا زمانی که معلم دغدغه معاش دارد، تا زمانی که معلمان ما با مطالعه خود را به روز نمیکنند و امکان این بهروز کردن را ندارند، نمی توان انتظار داشت به معلمی که شاگردش دکتر شده و با لباسهای مندرس برای مداوا پیشش میرود به او به چشم تحقیر نگاه نکند. معلمان ما بیآنکه خودمان متوجه باشیم تحقیر میشوند. دیگر مسافرکشی توسط معلمان و داشتن شغل دوم برای آنها یک چیز عادی شده است. حتی خجالت هم نمیکشیم که معلممان همان که روزی برایمان در یک جایگاه رفیع بود اکنون به من دکتر، به من مهندس، به من وکیل، به من خانه دار، به من معاون و... سرویس میدهد تا به مقصدمان برساند.
معلمان با تک تک بچههای ما سر کار دارند و اگر نتوانیم شان آنها را حفظ کنیم بچههای ما ضرر خواهند کرد و متعاقب آن جامعه ضرر خواهد کرد.
برای ارتقاء جایگاه معلم این معلمان ما نیستند که برای آن باید تلاش کنند بلکه این جامعه است که باید چنین چیزی بخواهد. ما برای جایگاه و شان آنها در هر شغلی که هستیم باید تلاش کنیم و بگذاریم معلمانمان کارشان را انجام دهند.
- اما یک نکتهای که از آن غافلیم معلمان غیرانتفاعیها است. اینها با کمترین حقوق و مزایا کار میکنند در حالیکه این مدارس پولی است. چه چیز باعث میشود ما بچههایمان را به مدرسهای بفرستیم که در آن ارزش معلمش خیلی پایین است؟ آیا نمیشود راهکاری برای مدارس غیرانتفاعی تعریف کرد تا معلمان آنجا دریافتی بیشتری داشته باشند.
- آموزش پرورش و جامعه باید راهکاری بیندیشند که معلم در شغل دوم به ما سرویس ندهد بلکه معلم تنها کارش به مقصد رساندن دانشآموزانش باشد. معلمان ما اگر بی دغدغه باشند، اگر دنبال مطالعه باشند مسلما دانشآموزانی اندیشمند تحویل جامعه خواهند داد و حال و روز جامعه از پی آن بهتر خواهد شد. یادمان باشد در شغلی که پیشنیازش عشق است، عشق کافی نیست. باید در استخدام معلم ضمن اینکه این پیشنیاز را در نظر گرفت در ادامه کاری باید کرد که این عشق بماند. این روز را به عمویم و پدر شوهرم که هنوز هم مشغول مسافرکشی است و همه معلمان کشورم تبریک میگویم.
صدیقه جاذبی- استانبول
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.