armeghan.jpg

ارمغان زمان فشمی: 

پسربچه دست و پای مسافرهای مترو را می‌بوسد و جعبه کوچکش را نشان می‌دهد تا شاید چیزی بخرند. یکی از زن‌ها می‌گوید:«اینها پاکستانی‌اند، دستفروش‌های پاکستانی این کار را می‌کنند!»

کسی روی خوش نشان نمی‌دهد. تقریبا همه اخم می‌کنند و یک‌نفر او را به‌تندی پس می‌زند. من از آن گوشه که نشسته‌ام می‌بینم که پسربچه چطور این واکنش‌ها را ذره‌ذره به خود جذب می‌کند و عضلات صورتش منقبض می‌شوند؛ انگار که هر اخم و هر کلمه ناخوشایند، مثل وزنه‌ای سنگین بر جانش می‌نشیند و راه‌رفتن را برایش دشوارتر می‌کند.

آرام به طرف در واگن می‌رود. صبر می‌کند تا قطار مترو در ایستگاه متوقف شود. درست لحظه‌ای پیش از آن‌که در باز شود و او از واگن بیرون می پرد، رو می‌کند به طرف مسافرها و ناسزای رکیکی نثار همه ما می‌کند.

انگار در یک سکانس کوتاه نشانم داده‌اند که چگونه فقر، تبعیض و عدم درک توسط دیگران می‌تواند به خشم فروخورده‌ای تبدیل شود و در یک لحظه سر باز کند.

استفاده از عباراتی مانند «پاکستانی‌ها»، «معلولان»، «عرب‌ها»، «دستفروش‌ها»، «گداگشنه‌ها» و هر واژه و اصطلاح دیگری که با برچسب‌زدن به یک گروه اجتماعی خاص، آن را متمایز از دیگران و شایسته نسبت‌دادن یک صفت منفی مشترک به همه اعضای آن سازد، از جمله مصادیق خشونت به حساب می‌آید و نتیجه‌اش نیز از پیش مشخص است: تقویت احساس موردتبعیض قرار گرفتن و ایجاد خشم و خشونت در آن گروه اجتماعی.

۲۷ آذرماه، سالروز روزی است که نطق حسن روحانی، رییس‌جمهور ایران در سازمان ملل درباره جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری مورداقبال قرار گرفت و مصوبه‌ای دراین رابطه به اتفاق آرا به تصویب رسید. این روز در تقویم ایران روز مبارزه با خشونت و افراطی‌گری نامیده شده است.

شایسته است کشوری که مبدع پیشنهاد برای مبارزه با خشونت در سطح جهان می‌شود، بیش از پیش در فرهنگسازی برای حذف خشونت از در و دیوار خانه خود بکوشد.

خشونت فقط در آزار جسمی و روانی دیگران خلاصه نمی‌شود. درباره آنچه خشونت خانگی خوانده می‌شود، بسیار دیده و شنیده‌ایم. خشونت علیه زنان و کودکان و اقشار ضعیف جامعه را همه متهم می‌کنند اما انواع دیگری از خشونت هم وجود دارد که روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شوند و مدام خود را بازتولید می‌کنند اما کمتر موردتوجه و بحث قرار گرفته‌اند.

خشونت می‌تواند پله‌ها و میله‌هایی باشد که در کوچه و خیابان روبه‌روی ویلچرها سبز می‌شوند و ادامه حرکت را برایشان دشوار می‌کنند. خشونت می‌تواند نگاه معنادار بعضی افراد به کفش‌های قرمز یک زن جوان باشد. خشونت خودروی روباز طلایی پسر فلان مقام مسئول است که اختلاف طبقاتی و ژن خوب صاحبش را به‌رخ می‌کشد و می‌گذرد. خشونت در جایی اتفاق می‌افتد که اگر پول نداری و بیماری، باید بمیری. خشونت در سفره خالی پدربزرگی معنا می‌شود که پیش نوه‌هایش شرمنده است و در جیب خالی کارگری معنا می‌شود که همسرش به‌خاطر نداشتن صدهزارتومان پول، روبه‌روی چشم او جان باخته است. خشونت یعنی پذیرش دانشجو با توصیه‌نامه عمو و عمه، یعنی استخدام با توصیه‌نامه پدر و پدربزرگ، یعنی مهاجرت با رانت مادر و مادربزرگ.

خشونت یعنی نگاهی که جامعه مردسالار به زنان دارد و آنان را جنس دوم می‌پندارد؛ نگاهی که حضور یک زن را فقط در کنار یک مرد به رسمیت می‌شناسد و در برخی فضاها مانند ورزشگاه حتی با همراهی یک مرد نیز او را نمی‌پذیرد.

خشونت یعنی توقعی که جامعه مردسالار از مردان دارد، ‌طوری که آنان را همواره قوی و مسئول حل مشکلات می‌داند و در عرصه زندگی به بهانه مرد بودن تنهایشان می‌گذارد. خشونت در مردی تبلور پیدا می‌کند که اجازه ندارد گریه کند، اجازه ندارد به‌راحتی از احساساتش حرف بزند و اجازه ندارد کم بیاورد.

خشونت این است که فقط خودت را قبول داشته باشی و خیال کنی در جامعه جایگاهی بالاتر از بقیه داری. یعنی به دیگران از بالا نگاه کنی و ظاهر و باطن و عقایدشان را به سخره بگیری، بی ‌آن که دلت بخواهد یا قصد داشته باشی آنها را برای بهتر شدن یاری کنی.

خشونت هرآن چیزی است که فضای رشد و پیشرفت را برای یک گروه از جامعه تنگ کند، انسانیت و اخلاق را به چالش بکشد و عدالت اجتماعی را زیرسوال ببرد.

خشونت‌های پنهان را دریابیم!

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار