1- سال 95 بود که آنقدر حوادث دلخراش و دردناک در کشور روی داد که همه گفتیم زودتر این سال نکبت تمام شود. سال 96 آمد اما بازحوادثی مثابه سال قبل تکرار شد و اولین شوک را قتل آتنا اصلانی به ما وارد کرد. حالا سال 97 آمده و باز شوکی دیگر. این بار سلاله یلمه. این روزها مردم داغدار این فاجعه هستند. مرثیههای میسرایند و مینویسند و میگویند. عدهای به قاتلش لعنت میفرستند، عدهای میگویند چرا خانوادهشان مراقب نبودند، عدهای میگویند قاتل هرچه زودتر باید اعدام شود و عدهای میگویند قبلش باید سنگسار شود، عدهای هم دعا میکنند که خدا چینین مصیبتی را قسمتشان نکند و بچههایشان را نگه دارد.
داغ که تازه است آدم ناگزیر از مرثیه سرایی است. اما بعدش چه؟ گیرم قاتل اعدام شد. گیرم قبلش سنگسار شد. گیرم به بدترین نوع مرد. بعدش چه خواهد شد؟
همینطور به توکل به خدا ادامه بدهیم! زانوی شترمان باز و توکل کنیم؟* هرچه قدر هم دعا کنیم که خدا ما را از شر این بلاها حفظ کند، حفظ نخواهد کرد تا زمانی که زانوی شترمان را نبستهایم. جامعه ما پیش از هرچیز نیاز به آگاهی و دانایی دارد. این میسر نمیشود مگر با کتاب خواندن. مگر اینکه ریشهای به فکر افزایش آگاهی باشیم. از همان کودکی کتاب خواندن را در کودکان نهادینه کنیم و در اختیارشان کتاب بگذاریم. اگر همینطور بدون فکر کردن به سوال اصلی، دنبال چراهای موازی و راهحلهای موازی باشیم، مسلما سال 98 و سالهای دیگر همین روال ادامه خواهد داشت و فرزند یکی از ما قاتل و یکی مقتول خواهد بود. یکی از ما داغدار و یکیمان شرمسار خواهد بود. هرچند الان همهمان به همان نسبت که داغداریم شرمسار هم هستیم. چرا که یکی از هم وطنهای ما، هم قوم ما چنین اقدام رذیلانهای انجام داده است.
ما الان همه خود را طرف داغدار قرار دادهایم، اما من شرمسار هم هستم. شرم دارم از اینکه جامعه ما جانی پرورش میدهد.
2- چند وقت است که گروههای مختلف تلگرامی برای آزادی زندانیان و بیماران صعبالعلاج تشکیل شده و اتفاقا مردم کمکهای خوبی کرده و در زمان بسیار کوتاه پول آزادی زندانیان را که مبالغ بسیار بالایی هم بود، جور کردهاند. اینها اتفاقات خوبی است و نشان میدهد که در جامعه ما هنوز با وجود مشکلات اقتصادی فراوان همدلی وجود دارد. اما چرا این همدلی را برای افزایش آگاهی و دانایی به کار نبریم؟ آیا نمیشود یک گروه تلگرام زد و برای خرید و توزیع کتاب به مناطق محروم چنین همدلی را به کار برد؟ آیا نمیشود همین ده تومن بیست تومنهایی که برای آزادی زندانیان یا بیماران داده شد، برای آموزش هم داده شود. با این کار هم انتشاراتیها قوی خواهند شد، هم نویسندگان با انگیزه و و مهم تر ازهمه آگاهی و دانایی افزایش پیدا خواهد کرد و جامعه بهتری خواهیم داشت. آیا مردم حاضر خواهند بود برای جلوگیری از اتفاقات نکبت صدقههایشان را در راه آموزش و افزایش آگاهی مناطق محروم بدهند؟
صدیقه جاذبی- روزنامهنگار
*اشاره به شعری از مولانا دارد: با توکل زانوی اشتر ببند
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.