b_300_300_16777215_00_images_0111_mitra.jpg

اشاره: نویسنده کتاب « محکومیت قلب ها » می گوید: کتاب من روایت تضاد عاشقانه ها در دو عصر با نگرش های متفاوت است. میترا عیسوند عشق را نیروی شروع هرکاری می داند و معتقد است که با نوشتن این کتاب، تلاش کرده روحی را که از کلمات گرفته شده، در قالب فصل بندی جدید به ادبیات و جامعه برگرداند.

این نویسنده با انتقاد از مشکلات حوزه نشر کتاب هم می گوید: اگر مولف بخواهد به تنهایی برنامه ریزی و فعالیتی در ادامه روند انتشار کتابش داشته باشد، این حق از مولف گرفته می شود و حقوق مادی و معنوی صاحب اثر به کل زیر سوال می رود.

به گفته عیسوند با برنامه ریزی و مدیریت صحیح می توان راه بروز و پیشرفت در همه ی زمینه ها و بسترها را فراهم کرد و در این مسیر نظرات، پیشنهادات و انتقادات ناشران، اندیشمندان، نویسندگان و سایر اهالی قلم و اندیشه بسیار کارساز خواهد بود.

این نویسنده، تفکر خلاقانه و نقادانه را حاصل کتابخوانی افراد و ظهور الگوهای ناصحیح و ورود خرافات و گمراهی به جامعه در کنار سوء مدیریت و ضعف در کارکرد و بی کفایتی را از نتایج دوری افراد جامعه از مطالعه و کتابخوانی دانسته و می گوید: من همیشه درحال یاد گرفتن از خانواده، دوستان، جامعه وهر چیزی که انسان را به تفکر وا می دارد، هستم.

گفت وگوی همزیستی را با این نویسنده که کتابش تحت عنوان « محکومیت قلب ها » طی مراسمی در قشم رونمایی شد با هم می خوانیم:

 

■ کتاب « محکومیت قلب ها » را از نظر محتوا لطفا بطور مختصر معرفی بفرمایید. این معرفی می تواند شامل مضمون و ویژگی ها و سایر موارد مورد نظر شما باشد.

کتاب محکومیت قلب ها روایت تضاد عاشقانه ها در دو عصر با نگرش های متفاوت است و در این میان، دغدغه های اجتماعی نیز نویسنده داشته است. 

■ انگیزه و هدف شما برای نوشتن این اثر چه بوده است؟ غیر از اهداف معنوی و فرهنگی آیا امیدی به جنبه مادی و تجاری این اثر هم داشتید؟ چرا؟ لطفا مفصل توضیح بدهید.

نیروی شروع هر کاری عشق است. غیر از آن، خلاءهایی را احساس کردم که کمتر پرداخته شده و من تلاش کردم روحی که از کلمات گرفته شده را در قالب فصل بندی جدید به ادبیات و جامعه برگردانم. ابتدا نویسندگی را به عنوان یک گزینه کاری هم درنظر گرفتم، اما پیشکسوتان این عرصه از آینده ی روشنی از آن خبر نمی دادند. 

■ برای تولید این اثر با چه موانع و مشکلاتی، چه  در زمینه نرم افزار و چه در زمینه سخت افزار مواجه بودید؟

گرچه تجربه و دوستانی در این عرصه دارم در شروع کار وجود مشکلاتی از جمله نبود مرجع مشخص، روندهای ساختگی و نرخ های سلیقه ای، نبود حمایت و ناکارآمدی مراجع ذیربط و دسترسی نداشتن به نیروی متخصص، باعث شد به رغم اینکه در حرفه ی دیگری فعالیت دارم به اصطلاح آچار فرانسه بشوم و در امور طراحی جلد، ویراستاری، فروش و... کتابم ورود کنم.

مورد حائز اهمیتی که درحال حاضر وجود دارد و درعمل در نظام نشر دیده می شود؛ اگر مولف بخواهد به تنهایی برنامه ریزی و فعالیتی در ادامه روند داشته باشد، این حق از مولف گرفته شده! و حقوق مادی ومعنوی صاحب اثر به کل زیر سوال رفته است. که این اقدام نه تنها غیرحرفه ای است بلکه اجازه ی پیشروی در کار را هم گرفته است.

■ استقبال از کتاب تان را بعد از چاپ چگونه می بینید؟ دلایل استقبال یا عدم استقبال را در چه می بینید؟

از طرف مخاطبان کتاب، بازخورد خوبی داشت. در استقبال از یک اثر هم عوامل مختلفی وجود دارد که باید فراهم بشود. 

■ به رغم  جایگاه رفیع کتاب و کتابخوانی در فرهنگ و قاموس ایرانی ها، آمارهای رسمی حاکی از کاهش شدید سرانه مطالعه کتاب در جامعه ماست. دلایل این کاهش به نظر شما کدامند و پیشنهادات شما برای افزایش این سرانه چیست؟

جهان امروز یعنی دیده شدن. متاسفانه هرچیزی که فراموش یا کمتر دیده بشود با دیگر موارد جایگزین می شود. شاید ما نادیده گرفتیم که سواد بخش بزرگی از تعاملات و زندگی ما را می سازد،  کتابخوانی در ابتدا باید از خانواده نهادینه شود.

 در مدرسه فارغ از کلاس های درسی، بخش های خالی آموزشی دیگری هم  وجود دارد که می تواند به درستی پر شود. در این راستا وجود یک قفسه کتاب حتی با تعداد دو کتاب! در هر کلاس، روند پیشرفت و تکامل در کتابخوانی را تسریع خواهد کرد.

جامعه باید تشویق و ترغیب به آموختن شود. با برنامه ریزی و مدیریت صحیح، راه بروز و پیشرفت در همه ی زمینه ها و بسترها فراهم شود. با ایجاد جلسه بین ناشران، اندیشمندان، نویسندگان، اهالی قلم و اندیشه، از نظرات، پیشنهادات و انتقادات آنها جهت رشد استفاده شود. همچنین با حمایت شغلی در مناصب دولتی و خصوصی از اهل قلم و ارزش نهادن به قشر متفکر و اندیشمند جامعه می توان ارزش مطالعه را در جامعه بالا برد. همچنین نقد و بررسی کتاب ها و تشکیل بیشتر انجمن ها و گروه ها و مراودات داخلی و خارجی و ایجاد مسابقات، اجرای طرح ها و برنامه ها جهت شرکت آحاد جامعه در همه ی رده های سنی و علمی و استفاده از استراتژی ها، منابع طبیعی و عوامل متخصص انسانی به این امر کمک می کند. 

■ مهم ترین آثار مثبت کتابخوانی افراد و مهم ترین عوارض و پیامدهای منفی کتاب نخواندن آنها در یک جامعه کدامند؟ اشاره به حداقل 10 مورد از هرکدام مورد امتنان خواهد بود.

اثار مثبت کتابخوانی شامل: 

- تفکر خلاقانه، نقادانه، تکامل بیشتر

- بالا بردن سواد و خرد جمعی

- توسعه فردی، اجتماعی و چرخ صنعت

- حذف مرزها، همدلی، شناخت و تجانس فرهنگی

- جهان بینی و تحلیل درست در مواجهه با اطلاعات تازه 

ضعف هر کدام از این موارد، پدیده ی رشد را مختل کرده، سبب بی عدالتی و ظهور فقر فرهنگی و اقتصادی می شود، همچنین باعث ظهور الگوهای ناصحیح، ورود خرافات و گمراهی در جامعه، سوء مدیریت و ضعف در کارکرد و بی کفایتی شده و خودکفایی، اعتماد به نفس و خودباوری را از جوامع گرفته، باعث هرج و مرج شده و اتلاف سرمایه های طبیعی و انسانی و اجحاف در حق نسل آینده و در نهایت به سقوط فرد و جامعه منجر می شود. 

■ توسعه شگرف فناوری ارتباطات و اطلاعات و گسترش بیکران فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به نظر شما آیا مانع توسعه کتابخوانی در کشور شده است؟ لطفا توضیح بدهید.

اگر جامعه را مشابه یک درخت در نظر بگیریم و سواد را ریشه ی آن بدانیم، استفاده ی مفید از اطلاعات، ما را می تواند به شکوفایی و رشد برساند و استفاده ی نادرست از آن سبب گمراهی و هرز رفتن ما خواهد شد.

■ سرکار که به مرحله رفیع تولید محتوا(نویسندگی کتاب) رسیده اید لطفا بفرمایید چگونه به نوشتن علاقه مند شدید؟ چه عوامل یا اتفاقاتی باعث شده که تصمیم گرفته اید دست به قلم بشوید؟ باعث امتنان است مراحل طی شده از زندگی تان از دوران کودکی تاکنون را که منجر به تولید اثر یا آثاری توسط  شما شده به صورت توصیفی بیان نمایید.

در ابتدا فکر می کردم ورودم به نویسندگی اتفاقی شده، اما وقتی به این سوال و گذشته بر می گردم یادم می آید حدود هشت سالم بود، یک قفسه ی کوچک کتاب در کلاس داشتیم و من علاقه داشتم همه را مطالعه کنم. از بزرگترها می خواستم داستان بخوانند. گاهی اطرافیان کتاب می خواندند و یک وقت هایی همراه خانواده خودم، حتی خانواده ی مادری و پدری جدول حل می کردیم و دورهمی حل کردن جدول، یکی از سرگرمی های لذت بخش و آموزنده ی کودکی ام بود. در مدرسه صرفا جهت رفع تکلیف، تحقیق مدرسه انجام دادم و برخلاف هم کلاسی هایم که برای تحقیق شان تلاش زیادی کردند، تحقیق من کامل و برگزیده شد. اولین مقاله که از خودم نوشتم مقام آورد و اولین داستانم تایید شد. اینها باعث شد خودم را بیشتر ببینم و متوجه شدم به کشف کردن و تحقیق اشتیاق دارم. شاید چیزهای کوچکی که در گذشته ما گم شدند، آینده ی ما را بسازند. 

■ به کدام نویسنده یا نویسندگان(ایرانی – خارجی) علاقه مندید و چه اثر یا آثاری از آنها را خوانده و چه نظری درباره آنها دارید؟

من زندگی را در کتاب «وقتی ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد» اثر «پائولو کوئیلو» دیدم.

- عقاید عمیق را در کتاب «عقاید یک دلقک» اثر «هاینریش بل»

- توصیفات شکوهمند و پر قدرت را در کتاب پسر ناخدا ابراهیم (ایرج اعتمادی)

- جهان بینی را در کتاب قلعه حیوانات (جورج اورول)

- عشق، تصمیم و فصل ها را در کتاب (محکومیت قلبها)

- پیامد اقدامات کوچک را در اثر مرکب (دارن هاردی)

- معنی ادبیات را در کتاب کلیدر (محمود دولت آبادی)

- جهان و هیجان را در کتاب دور دنیا در هشتاد روز (ژول ورن)

تلاش، امید، انگیزه و همراه با واقع بینی در کتاب پیرمرد و دریا(ارنست همینگوی)

■ آیا در نوشته های خود از نویسنده یا نویسندگانی الگو گرفته یا تاثیری پذیرفته اید؟ لطفا اگر پاسخ تان مثبت است توضیح بدهید از چه نویسنده یا نویسندگانی و دلایل تاثیر را بیان نمایید و اگر پاسخ تان منفی است نظرتان را در این خصوص توضیح بدهید.

من هرگز در زندگیم به الگوی خاصی اعتقاد نداشتم. لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بی ادبان. هیچ صفر خوبی و بدی وجود ندارد. انتخاب الگو، یعنی محدود کردن و گرفتن خلاقیت خودت. من همیشه درحال یاد گرفتن از خانواده، دوستان، جامعه وهر چیزی که انسان را به تفکر وا می دارد، هستم.

 

 

 

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار