همزیستی نیوز - خبر کوتاه بود اما مهم: کوچر بیرکار ریاضیدان ایرانیتبار و استاد دانشگاه کمبریج توانست بهعنوان دومین ایرانی، جایزه فیلدز مهمترین جایزه جهان در حوزه ریاضیات را از آن خود کند ؛جایزهای که پیش از بیرکار، مریم میرزاخانی بهعنوان نخستین زن و اولین ایرانی موفق به دریافتش شده بود.
بهگزارش ایسنا، «ایران» در ادامه نوشت: از همان دقایق اولیه انتشار خبر، نام کوچر بیرکار در صدر اخبار ایران و جهان قرار گرفت تاجایی که کاربران شبکههای اجتماعی نام کوچر بیرکار را دست به دست می کردند و هر کسی که اطلاعات تازهای از کوچر داشت به اشتراک میگذاشت تا اینکه خبر آمد که کوچر بیرکار مهاجر کرد ایرانی است.
برای خیلیها نام کوچر بیرکار ناآشنا بود؛ نخبه مریوانی که حتی بسیاری از کاربران معنای نامش را هم نمیدانستند.
نام اصلیاش فریدون درخشانی است
حیدر درخشانی برادر کوچر بیرکار میگوید: بعد از مهاجرت از کشور، نامش را به کوچر بیرکار به معنای «مهاجر متفکر» تغییر داده است. کوچر ٤٠ ساله در روستای نی مریوان به دنیا آمد و سومین فرزند یک خانواده شش فرزندی است. پدرش کشاورز است و مادرش خانهدار.
او درباره تغییر نام کوچر میافزاید: برادرم برای پدر و مادرم احترام خاصی قائل است. به همین دلیل وقتی تغییر نام داد به آنها اعلام کرد. پدرم علت این کار را پرسید و کوچر در جواب توضیح داد که عاشق ریاضی هستم و اینجا هم مهاجرم برای همین میخواهم نامی کردی روی خودم بر اساس علایقم بگذارم. میگفت چندین ماه فکر کردم تا به این اسم رسیدم. او هم عاشق ریاضی است و هم عاشق همشهریهایش.
حیدر درخشانی در ادامه توضیح داد: کوچر نوجوان بود و عاشق تحصیل اما شرایط اقتصادی خانواده اجازه نمیداد که تمرکزش را روی درس و علایقش بگذارد. به همین خاطر برادرم هم کار میکرد و هم درس میخواند. او در دوران دبیرستان علاقه زیادی به ریاضی داشت، همیشه معلمهایش میگفتند که اگر ریاضی بخواند حتماً یک کارهای میشود.
وی میگوید: البته تحصیلکردن در آن زمان خیلی سخت بود. مدرسهای در روستای ما وجود نداشت و مجبور بودیم برای ادامه تحصیل به روستاهای دورتری برویم. الان هم دانشآموزان به سختی درس میخوانند. حالا تصور کنید که ٢٥ سال پیش وضعیت بدتر از الان بود. خانوادهها میگفتند پسر باید کار کند و کمکخرج خانواده باشد. خیلی از خانوادهها اجازه درس خواندن به فرزندانشان را نمیدادند اما فریدون علاقه زیادی به تحصیل داشت. هم درس میخواند، هم کار میکرد. برادرم عاشق دانشگاه تهران بود. آن زمان قبول شدن در دانشگاه تهران سخت بود کوچر خیلی تلاش کرد و سرانجام در همان دانشگاه و در رشته ریاضی قبول شد.
درخشانی در ادامه توضیح میدهد: پدرم به سختی اجازه داد تا به تهران بیاید. در تهران هم در خوابگاه زندگی میکرد البته او برای تأمین هزینههای زندگی تابستانها هم کار میکرد. حتی به روستا میآمد و در کار کشاورزی به پدرم کمک میکرد. تا اینکه دوره لیسانس را به پایان رساند و مسئولان دانشگاه تهران هم او را بههمراه گروهی از دانشجویان نخبه برای مسابقه ریاضی به انگلیس بردند. قبل از سفرش به ما گفته بود که دیگر به ایران برنمیگردد. دلیلش هم این بود که میخواست استاد بزرگ ریاضی شود. میگفت در اینجا هرچه بود یاد گرفته و باید برای پیشرفت از این کشور خارج شود. به همین دلیل ما هم مخالفتی نکردیم.
وی درباره مهاجرت برادرش توضیح میدهد: برادرم در انگلیس درخواست پناهندگی میکند و به خاطر وضعیت علمیاش در همان روزهای اول درخواستش پذیرفته میشود تا اینکه در دانشگاه ناتینگهام دکترایش را میگیرد. البته کوچر در انگلیس هم سخت کار میکرد و بعد از مدتی هم همان جا ازدواج کرد و یک پسر دارد. الان هم حسابی از زندگیاش راضی است.
او درباره احساس خانوادهاش پس از اینکه شنیدند کوچر جایزه جهانی ریاضی را گرفته، میگوید: جایزه را که گرفت به مادرم زنگ زد و خوشحال بود. میگفت این جایزه مال شماست، برای همه همشهریان و کل مردم ایران است و در حالی که با پدر و مادرم حرف میزد از خوشحالی گریه میکرد. از پیروزی و موفقیت او همه گریه کردیم. همشهریها وقتی خبر را شنیدند جشن گرفتند چرا که این جایزه برای همه ایرانیهاست. ما خوشحالیم که برادرم با جایزهاش دل مردم ایران را شاد کرد.
درخشانی درباره آرزوهای کوچر میگوید: برادرم بهخاطر درخواست پناهندگی که به انگلیس داده نمیتواند به ایران بیاید. همه ما دلتنگش هستیم و او هم دلتنگ خانواده. مادرم چند سال یکبار میرود و برادرم را میبیند اما سخت است. فریدون دلش میخواهد به کشورش بیاید و خانواده و فامیلها را ببیند.
رؤیای جایزه جهانی فیلدز
نشان فیلدز هر چهار سال یک بار به ابتکار ریاضیدان کانادایی جان چارلز فیلدز در جریان کنگره بینالمللی ریاضیات به یک ریاضیدانان جوان داده میشود. مریم میرزاخانی، ریاضیدان فقید ایرانی در سال ۲۰۱۴ برنده این نشان شده بود. خیلیها جایزه فیلدز را در سطح نوبل میدانند.
پروفسور بیرکار به خاطر کارهایش در حوزه هندسه جبری، معروف است و پیش از این هم برنده جایزه معتبر لورهولم شده است. البته خودش رؤیای مدال فیلدز را همیشه در سر داشته، او در مصاحبه بهخاطرهای از تهران و انجمن ریاضی اشاره میکند که تصاویر برندگان مدال فیلدز همیشه در این انجمن وجود داشته و گفته بود: «من به آنها نگاه میکردم و با خودم میگفتم که آیا روزی میرسد با آنها دیداری داشته باشم؟ آن زمان فکر نمیکردم که یک روز بتوانم به غرب بروم.»
«استادان دانشگاه یک سری مقاله به بچهها میدهند برای ترجمه و ویراستاری و بعد خودشان به عنوان ویراستار کل، کار ویراستاری را نظارت میکنند و مجموعه کتاب را جاهای مختلف چاپ میکنند. این کار در قالبهای مختلف انجام میشود؛ بعضی وقتها به عنوان بخشی از پروژه و پایاننامه و برخی اوقات هم تحت عنوان پروژه کلاسی.»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «دانشجوی یکی از رشتههای علوم انسانی است. استاد برای یکی از درسها از او خواسته ۱۰۰ مقاله اول سال ۲۰۱۷ یک سایت عراقی را دانلود کند و برایش بفرستد و ۴ نمره بگیرد. ارسال آن حجم از اطلاعات قاعدتاً چند روزی طول کشیده اما حتماً ارزش ۴ نمره را داشته. استاد قرار است هر چند مقاله را به یکی از دانشجوها بدهد برای ترجمه و آنها هم بابت ترجمه ۴ نمره بگیرند و خیالشان بابت نمره آخر ترم راحت باشد. تا اینجای کار ممکن است چیز خاصی به نظر نرسد. یک کار کلاسی است به هر حال و چه اشکالی دارد که استاد از دانشجو بخواهد مقاله ترجمه کند؟ قضیه اما به همین جا ختم نمیشود. استاد مربوطه مقالههای ترجمه شده را میدهد دست یکسری دیگر از دانشجوها که ویراستاریاش کنند و بعد نگاهی اجمالی به آنها میاندازد و میدهد انتشارات دانشگاه برای چاپ و صد البته که به اسم خودش! این جوری صاحب یک کتاب میشود و بابتش هم به جای پول، نمره پخش میکند. دور بعد این که کتاب به کتابخانه دانشگاه میرود و به خود دانشجویان فروخته میشود. در واقع دانشجویان کتابی را به عنوان مرجع میخرند که خودشان آن را ترجمه و ویرایش کردهاند.
«به ما گفتند به پیشنهاد یکی از استادان، کلاس ویراستاری در دانشگاه گذاشتهاند و حضورتان در کلاس اجباری است. در کلاس شرکت کردیم و قرار شد برای پایان دوره کلاس یک کار گروهی انجام دهیم. هر کدام قسمتی از یک کتاب را ویراستاری کردیم که بعداً فهمیدیم همان کتاب به اسم استاد پیشنهاد دهنده برگزاری کلاس ویراستاری، چاپ شده است. برای ما هم یک گواهی شرکت در دوره ویراستاری صادر شد؛ همین.» این، گفتههای یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی رشته فلسفه است.
او ادامه میدهد: «استاد دیگری هم داریم که هر بار سر کلاس به یکی از دانشجویان مأموریت میدهد تمام گفتههایش را ضبط و بعد پیاده کند. خودم چند بار این کار را انجام دادهام. حدود ۸، ۹ هزار کلمه میشود معمولاً. برای این کار قرار است ۵ نمره در آخر ترم بهمان بدهند. کار خستهکنندهای است و هیچ عایدی هم برایمان ندارد جز همان نمره. در واقع مجبوریم به خاطر نمره این کار را بکنیم.»
گفتههای سر کلاس استاد، سال بعد به عنوان کتاب چاپ میشود و دانشجویان از روی همان امتحان میدهند.
گفتههای یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را هم در این باره بخوانید: «این کار خیلی رایج است. استادان دانشگاه یک سری مقاله به بچهها میدهند برای ترجمه و ویراستاری و بعد خودشان به عنوان ویراستار کل، کار ویراستاری را نظارت میکنند و مجموعه کتاب را جاهای مختلف چاپ میکنند. این کار در قالبهای مختلف انجام میشود؛ بعضی وقتها به عنوان بخشی از پروژه و پایاننامه و برخی اوقات هم تحت عنوان پروژه کلاسی.
چیزی که هست این است که چنین کارهایی خیلی زیاد و رایج است حتی در دانشگاههای طراز اول نمونههایش هست. خیلی دانشجوها هم برای این که در طول ترم سر کلاس کم کاری کردهاند، برای این که نمرهشان زیاد شود، این قبیل کارها را میکنند. بیشتر وقتها یک سری ترجمه میکنند که آن ترجمهها را به استاد میدهند و استاد یک چیزهایی به آن اضافه میکند که البته خیلی ویراستاری محدودی است و متن، همچنان غلطهای اصلی را دارد. دلیلش هم این است که آن دانشجو کار را خیلی سریع انجام داده و به خاطر همین هم غلطها کاملاً مشهود است.»
یکی از دانشجویان کارشناسی ادبیات هم که خارج از تهران مشغول به تحصیل است، در این باره این طور میگوید: «مسأله کار کلاسی دادن به دانشجویان، اصلاً جدید نیست و میشود گفت که عمومیت دارد. تهران و شهرستان هم ندارد. هم از بچههایی که تهران درس میخوانند شنیدهام و هم خودم که دانشجوی شهرستانم، درگیر این مسأله بودهام. دانشجوها مجبور میشوند این کار را بکنند چون میخواهند نمره بالاتر بگیرند. حتی در این کار با هم رقابت دارند چون دانشجو دنبال نمره است و الان هم جوری شده که کسی به اضافه کردن بار علمی و این چیزها اصلاً فکر نمیکند. همه میخواهند نمرهشان را بگیرند و بروند. نتیجه میشود دانشجویانی که بیسواد بار میآیند و استادانی که تعداد زیادی مقاله و ترجمه پرغلط دارند؛ حتی استادانی که در دانشگاههای درجه یک هستند چنین مقالههایی دارند. خیلی راحت میتوانید بروید توی سایت دانشگاهها و ببینید. بعضی از این مقالهها اصلاً به عنوان شوخی ازشان استفاده میشود. این را از خودم نمیگویم و بارها دیدهام؛ هم به لحاظ موضوع و هم نگارش. اینها بخشی از کار کلاسی است که به دانشجویان میدهند و آنها انجام میدهند و اساتید هم به عنوان رزومه خودشان در سایت میگذارند و به هیچ عنوان هم به این مسأله رسیدگی نمیشود که علت آن ارتباطاتی است که همین استادان با مراجع قانونی دانشگاه دارند. به هر حال که این مسأله خیلی رایج و معمول است. یک نکته دیگر هم در مورد مقاله هست. بروید سایت بعضی اساتید را ببینید. مثلاً استادی هست که زیر ۴۵ سال است و بالای ۶۰۰ مقاله دارد و این خیلی رقم عجیبی است چون اگر طرف سالی ۱۰ تا مقاله هم نوشته باشد، در عرض ۲۰ سال میشود ۲۰۰ تا مقاله، تازه اگر از ۲۰ سالگی نوشتن مقاله را شروع کرده باشد. این اصلاً با عقل جور درنمیآید. بروید و تعداد زیاد مقالاتی را که استادان جوان دارند، ببینید تا خودتان بفهمید. اینها همان کارهای کلاسی هستند که تناژ انجام میشوند و افتخارش میشود برای استاد جوان که تعداد مقالاتش همین طور تصاعدی بالا میرود.»
به روشهای مختلف میشود کتاب ساخت؛ بله اسمش دقیقاً همین است؛ کتابسازی. میشود در همان راسته خیابان انقلاب سراغ کسانی رفت که کارشان همین است. آنها مقالاتی را که برای انتشار در مجلههای آی.اس.آی تهیه میشود به شما میفروشند و حتی پیشنهاد نگارش یا تألیف کتاب هم میدهند. برای این کار هم به گفته خودشان از دانشجویان نخبه و فارغالتحصیلان دانشگاههای معتبر و حتی اساتید بهره میبرند. در واقع شما پول میدهید و صاحب کتاب میشوید. به گفته یکی از شاغلان در شرکتهای کتابسازی، مشتریان معمولاً اساتید دانشگاه هستند که خیلیهایشان هم تازهکارند و کتابهای تألیفی کمک زیادی به پر و پیمان شدن رزومهشان میکند. به گفته همان شخص، تألیفات بیشتر در حوزه علوم انسانی است و مبالغی بین ۵ تا ۱۵ میلیون تومان هم بسته به نوع کتاب از شخص دریافت میشود. حالا این که استادی شخصاً از طریق دانشجوها به چاپ کتاب اقدام میکند، یعنی کل کار برایش رایگان تمام میشود و منتی هم به خاطر نمره سر دانشجو گذاشته است؛ حالا این که کتاب پر از اشکال و بیکیفیت است، لابد دیگر اهمیت چندانی ندارد.
مردادماه سال گذشته بود که آییننامه تشکیل هیأتهای نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت استانی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تدوین و به رؤسای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور ابلاغ شد که این امر طبق آن چه گفته شد در راستای استقرار نظام جامع ارزیابی و تضمین کیفیت و ارتقای کیفیت آموزش عالی صورت گرفت.
به گفته دکتر سعدان زکایی، رئیس مرکز نظارت و ارزیابی آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، بر اساس این آییننامه، هیأتهای نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت استانی در دانشگاه منتخب هر استان تشکیل میشود و ریاست آن بر عهده رئیس دانشگاه منتخب است.
با این حال به نظر میرسد همچنان کیفیت برخی مقالات و کتابهای چاپ شده در دانشگاهها را دانشجویانی تعیین میکنند که خود برای آموختن آمدهاند و اگر قرار بود کتابهایی که مقالاتش را خودشان دست و پاشکسته گردآوری، ترجمه و ویرایش کردهاند، بخوانند و آنها را مرجع قراردهند که دیگر چه نیازی بود به حضور در دانشگاه و دریافت آموزش؟»