b_300_300_16777215_00_images_icon_968_press-fair.jpg

به مناسبت آغاز بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات تلاش کردم درباره وضعیت مطبوعات کشور نکاتی را مطرح کنم ولی هرچه فکر کردم به این نتیجه رسیدم که طرح مشکلات موجود در عرصه مطبوعات کشور چیزی جز تکرار مکررات نیست و این مشکلات هم تغییری نداشته که امروز بعد ازبرگزاری 22نمایشگاه مکرر در 22سال گذشته بتوان درباره آنها تحلیلی جدید ارائه کرد.

بنابراین ترجیح دادم مطلبی را که چندی قبل درباره رسانه بطورعام نوشته ولی فرصت انتشار آن را پیدا نکرده بودم به مناسبت برگزاری نمایشگاه مطبوعات که به رغم توسعه فزاینده رسانه های دیجیتال و بخصوص شبکه های اجتماعی در فضای مجازی هنوز هم یک پای اساسی رسانه های کشورمان را تشکیل می دهند، در اینجا بیاورم.

*****

رسانه، شمشیری دولبه است، یک لبه آن می تواند منادی دانایی، توسعه و صلح باشد، اما لبه دیگر آن نیز می تواند ابزاری برای تحمیق مخاطبان، افول فرهنگ و کشاندن جامعه به سوی جنگ باشد.

البته در عالم واقع، دولبه شمشیر هرگز به هم نمی رسند، اما متاسفانه  دو نوع کارکرد رسانه  به هم می رسند، یعنی ممکن است رسانه ای تحت لوای آگاهی بخشی به تحمیق مخاطبان بپردازد، یا با تبلیغ و ترویج یک تفکر خاص دم از جامعه آرمانی و پیشرفت بزند و قس علیهذا!

آنچه که در این دهه های قبل و بعد از انقلاب در این کشور بر سر رسانه آمده است با آنچه که دیگر کشورها از این ابزار قوی برای توسعه و تعالی ملت خود استفاده بهینه کردند، متاسفانه دوتاست! به عبارت دیگر ما از این ابزار در اختیار، استفاده بهینه و بموقع نکردیم و الان چوبش را می خوریم، اما خیلی از جوامع دیگر برعکس ما عمل کردند و الان نانش را می خورند!

زیرساخت رسانه در کشور ما متاسفانه از همان آغاز، آجرش کج گذاشته شد و بر خلاف اکثر جوامع توسعه یافته و حتی درحال توسعه، رسانه به جزئی از حاکمیت تبدیل شد و کارکرد اصلی اش را که نقد حاکمیت است از دست داد.

به عنوان مثال در ماده واحده لایحه دولت دربارهٔ تشکیل سازمان تلویزیون ملی ایران که در تاریخ ششم تیرماه 1346  در مجلس شورای ملی به تصویب رسید، آمده بود: "برای تهیه و اجرای برنامه‌ها و بهره ‌برداری و اداره سایر امور تلویزیون ملی ایران در کشور، سازمانی به نام سازمان تلویزیون ملی ایران وابسته به وزارت اطلاعات تشکیل می‌شود."

قاعدتا رسانه با این آغاز تراژدیک در کشور، نمی توانست به وظیفه اصلی خود که نظارت مستمر بر عملکرد حاکمیت با هدف اصلاح امور و جلوگیری از فساد و دیکتاتوری است، بپردازد و در عوض بطور رسمی، قانونی و علنی به توجیه گر و مشوق یک طرفه قدرت تبدیل شد و کاملا از هدف اصلی خود دور افتاد!

اما جوامع دیگر چکار کردند؟ آنها که از همان اول متوجه ضرر و آسیب های غیرقابل جبران قدرتمند شدن نهادهای حاکمیتی شده بودند، با حمایت از خصوصی سازی واقعی، به تاسیس رسانه های قوی و مستقل خصوصی مبادرت  کردند تا این رسانه ها خود به خود به ابزاری برای نظارت و کنترل نهادهای حاکمیتی و محلی برای آگاه سازی مردم تبدیل شوند.

اما ما چکار کردیم؟ کارکرد نظارتی و کنترلی رسانه های مان را که ریالی هم هزینه بر بیت المال کشور تحمیل نمی کرد از کار انداختیم ولی درعوضش نهادها و دستگاه های عریض و طویل نظارتی، حراستی و بازرسی با هزینه های نجومی در کوی و برزن ایجاد کردیم، هزاران نفر را استخدام  و بودجه های عظیم را بر بیت المال تحمیل کردیم تا مثلا جلو فساد را بگیریم!

مقایسه نتایج حاصل از اجرای این دو رویکرد نسبت به رسانه، واقعیت های تلخی را پیش روی ما می گذارد:

اول اینکه ما در طول این دهه های اخیر سرمایه های عظیم مادی و معنوی کشور را به علت فقدان رسانه های خصوصی قوی و مستقل از دست دادیم، رسانه هایی که با نظارت و کنترل قدرت می توانستند مانع هدر رفتن این سرمایه ها بشوند.   

دوم اینکه مانع  رشد و توسعه صنعت رسانه در کشور شدیم،  صنعتی که از پولسازترین صنایع در کشورهای دیگر است، مقایسه جایگاه مادی و معنوی روزنامه نگاران و ناشران رسانه های ما با جایگاه این افراد در این کشورها گواه تلخی از این واقعیت هاست!

تاج محمد  کاظمی     

   

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار