سمیه میرزایی:
مشاهده هر شکلی از خشونت ولو به ظاهر کم اهمیتترین آنها در مدارس، به عنوان اصلیترین و مؤثرترین هسته آموزشهای مورد نیاز زندگی سالم، نگرانکننده و مستلزم ریشهیابی و مقابله با ریشههای خشونت است. اساسا انتظار آن است که خشونتهای خارج از مدرسه هم در بزرگترین و فراگیرترین نهاد آموزشی، ریشهیابی و حل و فصل شوند.
در کنارهمه عواملی که آنها را زمینهساز خشونت در مدارس میدانند، مانند عوامل خانوادگی شامل ناسازگاری والدین، جدایی والدین بر اثر طلاق، محرومیت از نعمت پدر یا مادر، خشونت
والدین، خشونت دیگر اعضای خانواده، بیماری یکی از اعضای خانواده، اشتغال والدین، تبعیض، فقدان تربیت اخلاقی و کمبود محبت و عاطفه؛ عوامل محیطی مانند فرهنگ محله و کوچه، عوامل رسانهای شامل ماهوارهها، فضاهای مجازی، فیلمهای خشن و جنگی، عوامل فردی مانند حسادت، خودمحوری و خودکامگی، کمالخواهیهای نامطلوب، ضعف در خودباوری و اعتماد به نفس و عوامل اجتماعی و طبیعی مانند جنگ و آوارگیها، زلزله، سیل و شکستهای اقتصادی، یکی از اصلیترین دلایل بروز خشونت، گفتگو نکردن و اساسا نبود مهارت گفتگو در تمامی سطوح بین والدین و فرزندان، دانشآموزان و اولیاء مدرسه و اولیاء خانه و مدرسهاند.
اخیرا نسل چهارمیها در نشستی با وزیر آموزش و پرورش و معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده به بیان دغدغههایشان در حوزه قطع گفتگوی بین نسلی در جامعه و خانواده پرداختند که خود زمینهساز بروز هر شکلی از خشونت است.در لا به لای صحبتهای آنان، هر چند انتقادات صریحی نسبت به سیستم آموزشی و خصوصا محتوای کتابهای درسی و کنکورزدگی نظام خانواده و نظام آموزشی مطرح شد، اما آنها بیواهمه از حضور در مقابل مسئولان، حرفهایی زدند که اکثر آن سخنان را میتوان از زبان کارشناسان امر تعلیم و تربیت شنید. اینکه چرا گفتگو میان نسلها کم شده است؟ چرا مسئولان در تدوین طرحها به خطا میروند؟
دانشآموزان، دلایل مختلفی از جمله رواج فضای مجازی را یکی از اصلیترین دلایل قطع این گفتگو میدانند و از آسیبهای آن میگویند.
نای حرف زدن نیست
زهرا، دانشآموز منطقه هجده میگوید: در حال حاضر تک فرزندی رواج پیدا کرده است و پدران و مادران خودشان درگیر فضای مجازی هستند. در چنین وضعیتی انتظار دارید بچهها به سمت فضای مجازی سوق پیدا نکنند؟
از طرف دیگر گاهی نوجوان فکر میکند درک نمی شود، پس بهتر است اصلا سکوت کند و حرفی نزند. پدری که صبح زود از خانه خارج می شود برای کسب درآمد دیگر وقتی به خانه میرسد نای حرف زدن و حرف شنیدن ندارد. از نظر من درگیریهای فکری ناشی از مشکلات اقتصادی، اصلیترین مانع گفتگو میان والدین و دانش آموزان است.
فاطمه، دانشآموز پایه یازدهم منطقه هشت است که تحمیل سلیقهها از سوی والدین را تیتر اصلی سخنان خود قرار میدهد و معتقد است: پدران و مادران ما هم در دوران جوانی خود درگیر مشکلاتی بودهاند، اما موضوع این است که آنها درگیر مشکلاتی که ما امروز داریم، نبودهاند. ما باید به تجربه آنها احترام بگذاریم درحالی که تجربههای ما زمین تا آسمان فرق دارد. زودجوشی والدین هم مزید بر علت میشود تا آنها که درگیریهای کاری و اقتصادی دارند وقت نکنند به مهمترین نیاز جوان که محبت است برسند. والدین باید به عنوان یک دوست در کنار ما باشند تا شرایط ما را درک کنند در غیر این صورت با مقایسهکردن فرزندشان با دیگر بچهها که نمیتوان گفتگو کرد.
نقشه راه همه والدین
مرتضی، دانشآموز پایه دوازدهم است. به قدری حرف دل دوستانش را میزند که بیش از همه از سوی آنان مورد تشویق قرار میگیرد. به باور او، ما دانشآموزان موش آزمایشگاهی شدهایم و همه، ایدههای جدید را روی ما پیاده کردهاند و از این بابت ناراحت هستیم. کاش در یک نشست، وزیر آموزش و پرورش به انبوه مشکلات ما خصوصا در پایه دوازدهم گوش دهند. در حال حاضر والدین یک نقشه راه دارند و فقط هم به همان اعتماد دارند و آن درس خواندن و دانشگاه رفتن است. حالا یکبار مهندسی مد میشود و روز دیگر پزشک شدن! سیستم آموزشی هم درگیر این مد میشود. برخی دانشآموزان در همین مسیر به خودکشی میرسند. این میزان اضطرابی که امروز دانشآموزان پایه دوازدهم دارند بعدها خود را نشان خواهد داد. اینجاست که میگوییم والدین، مشکلات ما را درک نمیکنند. ضمن آنکه در این نقشه راه، تمامی هوشهای دیگر از جمله هوش موسیقایی یا معنوی نادیده گرفته میشود.
در این میان مواجه سریع ما با تغییرات تکنولوژی هم مزید بر علت شده و فاصله بیشتری میان والدین و فرزندان ایجاد میکند. آموزش و پرورش هم که قدیمی است و تفکرش مانند والدین است.
آقای وزیر! شما اطلاع دارید درسی به اسم «تفکر و سبک زندگی» در مدارس روخوانی میشود و ما فقط زیر مباحث این کتاب خط میکشیم تا برای امتحان حفظ کنیم؟ چرا معلمان شایسته این درس را تدریس نمیکنند و ساعات این درس برای ریاضی و حسابان خرج میشود؟
دانشآموز دیگری که در سال چهارم تجربی در یکی از مدارس منطقه پنج درس میخواند، میگوید: امروز من که پایه دوازدهم تحصیل میکنم میدانم دانشآموزی که در پایه دهم تحصیل میکند با من فرق دارد. دغدغههایش و نیازهایش با من متفاوت است. حالا آیا من نباید فرقی با پدر و مادرم داشته باشم؟ برای همین است که میگویم ما مشکلات همدیگر را درک نمیکنیم چون ما این تفاوت را درک نمیکنیم. اگر هم قرار باشد از والدین مان دور شویم باید به سمت دوستان و فضای مجازی برویم؛ چاره ما چیست؟ فضای مجازی یک چاقوست و دولبه دارد. من میتوانم در لبه تیزش راه بروم یا نه؟
اینجاست که در مدارس به جای مشاور تحصیلی باید مشاور خانواده قرار بگیرد. اینجاست که درس سواد رسانهای نباید در پایه دهم که دیگر کار از کار گذشته است تدریس شود. جالب آنکه هنوز هم کتابهای این درس به دستمان نرسیده!
کتاب سواد رسانهای و مسائلی که تدریس این کتاب توسط نیروهای متخصص به همراه دارد، موضوع مشترک خیلی از بچههاست. تأکید بچهها روی این کتاب بیشتر به این دلیل است که میتواند دانشآموزان را با آسیبهای فضای مجازی و مشکلاتی که مانع گفتگوی والدین و فرزندان میشود، آشنا کند.
ریحانه، دانشآموز پایه دهم با اشاره به همین موضوع میگوید: من دانشآموز پایه دهم دوره دوم متوسطه رشته علوم انسانی هستم، اما هنوز کتاب سواد رسانهای را دریافت نکردهام. از نظر من، یکی دیگر از موضوعاتی که به شکاف گفتگوی بین نسلی منجر میشود، ازدواجهای دیرهنگام است که به اختلاف سنی بچهها و والدینشان منجر شده و فضای مجازی هم دغدغه این روزهای نوجوانان و خانواده است.
موضوع این است که ما درگیر فضای مجازی نمیشویم بلکه درگیر افراد در فضای مجازی میشویم. به همین دلیل معتقدیم مسائل بنیادین مثل سواد رسانهای باید از سنین پایین کار شود.
سید مهدی، دانشآموز پایه دوازدهم است و مثل خیلی دیگر از دوستانش، بازهم به مشکلات اقتصادی مردم و ردپای پررنگ آن در پرخاشگریها و کمشدن گفتگوها اشاره دارد: مشکلات اقتصادی و گرانشدن تفریحات سادهای مثل سینما، تئاتر وکتاب برای من نوجوان، باعث شدهاند با ماهی ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان بسته اینترنت بخرم و وقتم را آنجا پر کنم. پیشتر تک فرزندی نبود و در خانواده ارتباطات بسیاری وجود داشت. الان جای برادرها و خواهرها را فضای مجازی گرفته است.
دریافت کنندههای مدرک
مهتاب، دانشآموز پایه یازدهم تجربی و نماینده مجلس دانشآموزی است. از نظر او نظام آموزشی جذاب نیست و با مسائل عینی نوجوانان ارتباطی ندارد. درسها کلیگوییهایی هستند که دانشآموزان فقط باید آنها را حفظ کنند و در نهایت با از دست دادن عزت نفسشان به یک دریافت کننده مدرک تبدیل شوند. با اتمام صحبتهای دانشآموزان، وزیر آموزش و پرورش و معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده هم حرفهایی میزنند از جنس همان حرفهایی که به قول یکی از بچهها در همه این سالها مسئولان گفتهاند و مردم هم فقط شنیدهاند! و باز به قول همان بچهها، اوضاع تغییری نخواهد کرد مگر آنکه یک بار مردم بگویند و مسئولان فقط بشنوند.
عکس تزئینی است
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.