در کرانههای خلیج فارس که باشی همه فصلها به رنگ آبی است٬ زرد و سبز و سفید هم ندارد! آبی رنگ همه فصلهاست و دریاسالی اتفاق هر سال.
اینجا کسی خشکسالی و سیرابسالی را نمیشناسد! اینجا همیشه دریاسالی است. رمل و اسطرلاب و ثوابت و سیارات میگویند؛ الا ای جماعت ساحلنشین مبارک است٬ بر پیشانیتان نوشته طالعتان در این سال و همه سال٬ دریاسالی است!
تقویم جلالی هم که ورقهایش به نیمه برسد صدای خزیدن خزان به باور کَهور را نخواهی شنید و تنها صدای هیاهوی شاد مرغان مهاجر است که به میهمانی دریاسالی میآیند و دیگر هیچ صدایی نیست مگر صدای امواج دریای پارس٬ که طاووسخَرام به خُروشی دلفریب برخاستهاند و خودی مینمایانند به مرغان مهاجری که سبکبار و بیزاد و توشه چشم به امید دریا و آفتاب طلایی دوخته و آمدهاند.
از دعوای ابرهای سفید و خاکستری و برقپرانی بیگاهشان و... تن رنجورشان که خواهش آرمیدن در آفتاب طلایی این دیار را دارد٬ آسیمهسر بال به آسمان ساییده و آمده.
اینجا آغاز بهار پیدا نیست و هر روز همان روز است که بود٬ روزی از روزهای خوب دریاسالی.
گرچه تقویم جلالی در ابتداست اما صدای پای آمدن بهار به گوش نمیرسد و امواج دریا چون همیشه مرواریدبار٬ دل هر بیننده ساحلنشینی را به بازی میگیرند.
در کرانههای خلیج فارس که باشی فصل بهار را گم خواهی کرد و چشم بر ماسههای نرم ساحل خواهی دواند تا مگر رد پایی از او بیابی و شاید در غروب روزی از روزهای خوب دریاسالی٬ آن هنگام که چلچلهها به چلچراغی شهر رفته باشند٬ خورشید سرخ را بیابی که چون هر روز در افق٬ تن داغ خود را به خنکای آبی دریا انداخته و غوطهور٬ خستگی روزی از روزها را برای فردایی نو به در میکند و صیادی خمیدهپشت سبکبال و سبکبار که چشم امید به دریا دوخته گوید؛ که اینجا سال یک فصل دارد آن هم فصل دریاست و بهار نهفته است در دریاسالی.
این راز را از مرد دریا بشنو که بهار ابدی این دیار از خلقت به یادگار مانده در دل دریای پارس و خواهد ماند تا ابد٬ که اینجا خلیج فارس همیشه بهار است و...
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.