643-1---Copy---Copy.jpg

بهار درحالی می‌آید که مردم با مشکلات اقتصادی عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند. حال با این همه مشکلات می‌توانیم به بهار بگوییم نیاید؟ نه. حتی اگر می‌توانستیم، کسی دوست داشت به بهار بگوید نیاید؟ نه. بهار فصلی است که نمی‌شود آن را دوست نداشت. نمی‌شود آن را با آغوش باز نپذیرفت. با آنکه هر بهار هشداریست بر یک سال مصرف زمان از ذخیره عمرمان اما باز نمی‌توانیم از آمدنش شاد نباشیم.

 زندگی چه بخواهیم و چه نخواهیم در جریان است. زمان مثل یک تازیانه بر ما می‌کوبد و تا چشم باز می‌کنیم آنقدر کوبیده که این تازیانه اثر خود را گذاشته و نگاه به خود که می‌کنی چین و چروک‌های حاصل از این تازیانه بر وجودت نشسته است. زمان جلاد است؛ بی آنکه حس کنی از رویت رد می‌شود و می‌خواهی چشم باز کنی اما دیگر دیر شده و نمی‌توانی.

بله ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که زمان بی رحمانه به ما می‌تازد؛ ما محدود  به زمانیم؛ خلاصی از زمان برای ما ممکن نیست. نگاه می‌کنم به خودم، بهار سال 80 بود که در نشریه همزیستی شروع به فعالیت کردم. با پیش شماره‌هایش و بعد شماره شماره چاپ کردیم. گرم و سردش را هم چشیدیم. تا چشم باز می‌کنم می‌بینم 18 سال گذشته است. من گرچه تمام این هیجده سال عضو هیات تحریریه همزیستی نبوده‌ام، اما همزیستی به ‌عنوان عضوی از من هیچ وقت از من جدا نشده است.

چطور می‌شود نوزادی که از بدو تولد تا هفت سالگی‌اش شاهد رشدش بودم و چه شب‌ها بر بالینش تا دیروقت بیدار نشستم، فراموش کنم. حالا همین نوزاد هجده ساله می‌شود. بچه‌ای که در هفت سالگی ترکش کردم و حالا که برمی‌گردم و به عقب نگاه می‌کنم می‌بینم دوران طلایی زندگی مطبوعاتی من همان هفت سال در استان گلستان بوده است. دوران چالش‌ها و مبارزه‌ها و مجادله‌ها. مبارزه برای حرفه‌ای بودن و عاشقانه کار کردن.

زمان بی‌رحم است و اگر با درک آن زندگی نکنیم از روی ما عبور خواهد کرد. مشکلات اقتصادی زیاد است؛ می‌دانم. اما چاره‌ای نیست غیر از امیدوار بودن. نه امیدوار بودن به گذشت زمان؛ زمان چیزی را حل نخواهد کرد، بلکه امیدوار بودن به خود. چاره‌ای غیر از امیدوار بودن به خود نداریم. تلاش تنها راه غلبه بر این زمان است و امیدوار بودن تنها راه برای داشتن تلاشی بهتر.

بهار می‌آید. به بهار نمی‌شود گفت نیاید. به زمان هم نمی‌شود گفت بایستد. پس باید زیست، پُر پُر. باید زیست، هیچ چاره‌ای نیست، با تمام این مشکلات. دست روی دست اگر بگذاریم زمان از ما رد شده و لاشه‌ای بیش باقی نخواهد گذاشت.

بهار که آمد به او لبخند بزنیم، در آغوشش بگیریم و حیات را از همین جا آغاز کنیم. از همین جا برای رسیدن به خواسته‌هایمان. برای بهتر کردن اوضاع بدی که به ما تحمیل شده و دائما از آن می‌نالیم. از همین بهار به فکر بهتر کردن اوضاع باشیم پیش از آنکه ذخیره عمرمان تمام شود. زمان حلال مشکلات نیست؛ ما هستیم، همین خود ما. به امید روزهای بهتر سال نو را به همه تبریک می‌گویم.

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار