همزیستی نیوز - در کنار مدارس غیر انتفاعی و شهریه های میلیونی که دریافت می کنند، مدارسی در مناطق محروم کشور فعال هستند که دانش آموزان آنها با حد اقل امکانات سال تحصیلی جدید را آغاز خواهند کرد.
در هوای گرم و شرجی هرمزگان، پاهای برهنه شان را به امید نشستن بی دغدغه به روی میز و نیمک مدرسه، روی آسفالت داغ کوچه ها می گذارند اما وقتی وارد مدرسه می شوند باز هم خبری از آسایش نیست.
روستایشان تنها یک مدرسه دارد و دانش آموزی اگر بخواهد ادامه تحصیل دهد باید روستا را ترک کرده و به آبادی دیگری برود.
این قصه زندگی و تحصیل کودکانی است که در روستایی به نام "کنار سیاه" و مدرسه ای به نام دبستان "پیروزی" مشغول به تحصیل هستند.
کنار سیاه یکی از روستاهای اطراف جزیره قشم است(کنارسیاه از توابع بخش شهاب شهرستان قشم در خود جزیره قشم واقع است) اما جزیره کجا(منظور گزارشگر شهر قشم باید باشد) و روستای محروم و دور افتاده کنار سیاه کجا. بسیاری از کودکان روستا حتی برای یک بار هم که شده راهی جزیره قشم نشده اند(این بچه ها در خود جزیره قشم زندگی می کنند و منظور گزارشگر شهر قشم باید باشد) و تعریفی از منطقه آزاد ندارند.
برای رسیدن به این روستا باید مسیر فرودگاه قشم را به سمت منطقه "دولاب" طی کرد. در طول مسیر کویری، تنها درختچه هایی دیده می شوند که در آب و هوای گرم هرمزگان توان روییدن داشته اند؛ درختچه هایی کوتاه که حرارت خواه و خشکی پسند بوده و به شکل درختچه های نیمه بیابانی کوتاه قد هستند.
در این مسیر، شترهایی لاغر اندام و بی ساربان نیز دیده می شوند اما آنطور که باید خبری از درخت های نخل سر به فلک کشیده جنوب نیست. به فاصله زیاد، خانه های خشتی و گلی نیز در مسیر دیده می شوند.
پس از طی کردن جاده ای که چندان هموار هم نیست به روستایی می رسیم که دبستان پیروزی در آن واقع شده است.
قرار است برای دانش آموزان تنها مدرسه روستا کیف، لوازم التحریر و لباس فرم برده شود. این اتفاق با کمک موسسه خیریه مهرآفرین محقق شد و در این سفر، فاطمه دانشور رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران و مدیرعامل موسسه خیریه مهرآفرین نیز همراه تیم اعزامی بود.
وارد مدرسه می شویم. دانش آموزان از قبل توسط معلم مدرسه مطلع شده اند که قرار است گروهی از تهران برای دیدار با آنها به مدرسه شان بیایند.
حدود 50 دانش آموز پشت نیمکت های تک نفره کلاس درس نشسته اند. هر کدامشان یک رنگ لباس بر تن دارند و خبری از لباس فرم مدرسه نیست. برخی از آنها دمپایی به پا داشته و در میانشان کودکانی هم دیده می شوند که با پای برهنه در کلاس درس حاضر شده اند.
در بدو ورود، معلم استقبال گرمی از میهمانان مدرسه می کند. وی در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان در رابطه با وضعیت دانش آموزان مدرسه می گوید: دانش آموزان حاضر در مدرسه پیروزی کنار سیاه به هیچ وجه شرایط مناسبی ندارند و اکثر آنها در خانواده هایی زندگی می کنند که پدر به عنوان سرپرست، معتاد است.
وی می افزاید: دانش آموزان تغذیه مناسبی نیز ندارند و این را می توان به خوبی از وضعیت ظاهری آنها متوجه شد.
معلم مدرسه که خود نیز در یکی از مناطق محروم استان هرمزگان تحصیل کرده است، اکنون به همراه همسرش در مدرسه پیروزی مشغول به تدریس هستند.
او دانش آموزان را همانند فرزندان خود می داند و با چنان دلهره ای از آینده بچه ها سخن می گوید که گویی در مورد فرزندان خودش حرف می زند.
معلم تمام تلاش خود را کرده که مدرسه برای اول مهر آماده شود. در نهایت با کمک خیرین موسسه خیریه مهرآفرین این مهم محقق می شود.
خیرین می پذیرند که هزینه های تعمیر مدرسه که اکنون بیش از 15 سال از ساخت آن می گذرد را تامین کنند، علاوه بر آن متعهد می شوند اعتبارات مورد نیاز جهت خرید برخی وسایل از جمله کامپیوتر و لوازم آزمایشگاهی مدرسه را نیز تامین کنند.
دیدار با دانش آموزان و شنیدن آرزوهای کوچک آنها، بخش دیگری از برنامه حضور در دبستان پیروزی کنار سیاه است.
اشکان سال تحصیلی 96-95 به کلاس پنجم می رود. از سایر دانش آموزان سر و زبان دار تر است و دوست دارد که یک تنه به همه سوالات پاسخ دهد.
از او سوال می کنم که آرزویش چیست و او پاسخ می دهد که تمام خواسته اش از این دنیا داشتن یک موتورسیکلت است! پاسخ روشنی هم برای چرایی آرزویش ندارد.
کمی آن طرف تر، پسری 12 ساله روی یک صندلی در ردیف اول کلاس نشسته است. قد بلند او و حضورش در ردیف اول خودش جای سوال دارد. لباس سبز رنگی به تن کرده و یک شلوار مشکی رنگ که آن را با رنگ دمپایی هایش هماهنگ کرده است به پا دارد. با او هم کلام می شوم. عبدالله می گوید که قادر نیست بدون کمک راه برود و به همین خاطر صندلی را در ردیف اول کلاس برای نشستن انتخاب می کند.
او در رابطه با نوع بیماری خود می گوید: سال ها پیش پزشکان اعلام کرده اند که به دلیل مشکلات ژنتیکی قادر به راه رفتن نیستم اما بعد از آن به دلیل مشکلات مالی دیگر به پزشک مراجعه نکردم.
آرزوی او این است که روزی بتواند بدون کمک دیگران بیاستد و در نهایت مقرر می شود با کمک خیرین هزینه های درمان عبدالله پرداخت شود.
داشتن حمام در خانه، آرزوی یکی از دختران کلاس است. آرزویی که شاید برای یک دانش آموز شهری بسیار دور از ذهن باشد اما اکنون به دغدغه ای برای یک کودک روستایی که در روستایشان آب شرب را تانکری 70 هزار تومان خریداری می کنند، تبدیل شده است.
توزیع کیف مدرسه، لوازم التحریر و لباس فرم در میان دانش آموزان، برنامه دیگری است که از قبل طراحی شده است.
لوازمی که از تهران خریداری شده و با دشواری به بندرعباس و پس از آن به جزیره قشم و روستای کنار سیاه رسیده اند، در میان دانش آموزان توزیع می شود.
برق شادی را می توان در چشم های دانش آموزان مدرسه پیروزی کنار سیاه دید. آنقدر خوشحال هستند که برای آغاز سال تحصیلی ثانیه شماری می کنند.
یکی از دختران که امسال به کلاس پنجم می ورد می گوید: خوشحالم که امسال قرار است با لباس متحد همه ما پشت نیمکت های کلاس بنشینیم. خوشحال تر می شدم اگر قرار نبود بابت کتاب های سال تحصیلی جدیدمان نیز پولی پرداخت کنیم اما به هر کدام از دانش آموزان گفته شده که بابت گرفتن کتاب ها باید 30 هزار تومان پرداخت کنند و نمی دانم که مادرم قرار است چه طور این پول را به مدرسه بدهد.
دیدگاهها