akbari.jpg

خلیج‌فارس و کویرهای بی‌انتهای فلات ایران، دوستی دیرینه‌ای با یک‌دیگر دارند و از آغاز خلقت همسایه‌اند، دو همسایه تشنه و غرق سراب!

هر دو خواب باران می‌بینند و منتظر تکه‌ابری عجول! تکه‌ابری که به چشم این دو یار دیرین، مانند الهه آب می‌آید و می‌رود! الهه‌ای پرکرشمه که کوزه‌ای بر دوش دارد و اگر آب‌گیری در میان برهوت ببیند، ناگهان کوزه آب را سرازیر می‌کند و با عشوه‌ای بلند به جانب دیگر می‌رود!

این‌جا جزیره قشم است! کویری تشنه میان دریایی تشنه و لب‌شور! با مردمانی صبور که داستان دوستی‌شان با این الهه‌کان عجول، ماجرایی است به بلندای یک افسانه!

مردمانی که سرپناهشان چند برگ خشک نخل است و همه دارایی‌شان چند کوزه و هزاران هزار کیلومتر خلیج‌فارس و کویر!

مردمانی که در قرن بیست و یکم هم در آسمان به دنبال الهه آب می‌گردند، بدون تلسکوپ و ماهواره و هابل و شاتل و ...

مردمانی که هنوز دوست دارند کویر را با سفینه صحار طی کنند و دریا را با لنج چوبی و آسمان را با خیال!

و در این جزیره تصویری تکراری وجود دارد! شتری که کویرنشینان به او کشتی صحرا می‌گویند و لنج‌هایی که صبورانه در آن سوی خط ساحل صف کشیده‌اند.

دو کشتی! یکی ماسه‌های رونده با هر نسیمی را طی می‌کند، ماسه‌هایی که تحت امر باد هستند! و دیگری که موج‌های دریا را طی می‌کند، موج‌هایی که آن‌ها هم با هر نسیمی به سویی سرازیر می‌شوند؛ یکی مهار دارد و دیگری بادبان، یکی ساربان دارد و دیگری ناخدا، یکی لنگرگاه دارد و دیگری شترخان و یکی ...

اما هر دو سرسپرده باد هستند و چشم به سراب دارند و دل به جرعه‌ای آب که از میان دست الهه‌کان طناز آسمان کویر فرود آمده باشد!

در جزیره قشم در هر گوشه‌ای ساربانی می‌یابی که در برهوت آهسته می‌رود! به کدام دیار؟ نه ساربان می‌داند و نه کشتی صحار! شاید به سوی سرابی که باد بر سر راهش قرار داده! شاید به جایی که جرعه‌ای آب از میان پنجه‌های سفید ابر فروریخته باشد! شاید...

در هر گوشه ساحل این جزیره، لنج‌های چوبین آماده تن سپردن به راهی هستند که باد نقشه‌اش را بر تن خلیج فارس نگاشته است؛ نقشه ای از جزیره تا سرزمین زرین سبا!

... و در گوشه‌گوشه این جزیره زنی ایستاده در میان بادها که یکی از جانب کویر می‌آید و یکی از جانب خلیج‌فارس.

زنی منتظر، منتظر باران! منتظر سفینه‌ای خسته که از میان ماسه‌های داغ بیابان، لرزان پیدا می‌شود، منتظر بادبان لنجی چوبی که مانند نقطه‌ای در آبی دریا ظاهر می‌شود، منتظر ...

و خسته از انتظار!

اما در این جزیره باید مدت‌ها منتظر بود تا یک الهه‌ی کوزه به‌دستِ عجول و پرافاده بیاید و دل جزیرتی‌ها را با خود ببرد!

این‌جا جزیره قشم است...

 

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار