همزیستی نیوز - نگارش مقالات علمی در حالی از حدود ۱۵ سال پیش در ایران قوت گرفت که قرار بود در دوره کوتاهی پس از افزایش حجم مقالات روند کیفیسازی آنها و استفاده از پژوهشهای انجام شده برای حل مشکلات جامعه و بخشهای تولیدی کشور آغاز شود اما با روی کار آمدن دولت نهم، نه تنها این اقدام از مسیر اصلی خود منحرف شد بلکه تغییر آییننامهها و تبدیل به هدف شدن تولید مقالات به جای استفاده از آنها در بخشهای دیگر سبب شد تا جامعه دانشگاهی نیز صرفا بر نوشتن مقالات متعدد برای ارتقای سطح علمی خود بر اساس آییننامه متمرکز شود.
به گزارش ایسنا، دوهفتهنامه روبهرو در شماره جدید خود نوشت: «حدود پنج سال پیش بود که انتشار گزارشی آماری در یکی از معتبرترین نشریات علمی دنیا درباره روند تولید مقاله در ایران موجی از شادی را در میان دانشگاهیان به راه انداخت و در سوی دیگر خوراک مسئولان وقت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را برای بالیدن به سیاستهای اتخاذ شده در آن زمان فراهم کرد.
در سال ۲۰۱۱ میلادی مجله «نیچر» آماری ارائه داد که بر اساس آن، ایران را با رشد ۲۰ درصدی تولید مقالات علمی، پرشتابترین کشور از این حیث در دنیا معرفی کرد و از همان زمان مانور مسئولان روی موضوع رشد علمی کشور آغاز شد.
نگاهی به این آمار نشان میداد که ایران حدود ۱.۲ درصد از تولید مقالات در دنیا را داراست و از این نظر در رتبه ۱۶ دنیا قرار دارد اما در همین مدت برداشتهای متفاوتی در کشور از این آمار انجام شد. عدهای آن را بیانگر رشد علمی کشور عنوان کردند و جالبتر آن که برخی گزارشها این موضوع را به میزان هوش ربط داده و مطالبی با عنوان هوش ۱۱برابری محققان ایرانی نسبت به متوسط جهانی منتشر شد که در واقع چیزی جز کذب در آن وجود نداشت. هر چند ممکن است این مطالب را اشتباه در ترجمه گزارشهای بینالمللی دانست اما با نگاهی بدبینانه میتوان گفت برخی از آنها مطالب مبالغهآمیز و شبههانگیز بودند.
سرعت رشد تولید مقالات علمی در ایران را - که جرقه نخستین آن از سالهای ابتدایی دهه ۸۰ و در دوران اصلاحات به واسطه در نظر گرفتن جایزه برای نوشتن مقالات علمی بینالمللی زده شد - میتوان بیانگر افزایش مطالعه و پژوهشهای کمّی و تئوری در دانشگاهها و بین استادان و دانشجویان دانست که به خودی خود امری مثبت تلقی میشود، حال آن که رشد کمّی مقالات فقط بخشی از میزان تولید علم در یک کشور را نشان میدهد و مواردی از قبیل زیرساختهای پژوهشی جدید، کیفیت مقالات، کاربردی شدن آنها و در سادهترین حالت میزان ارجاعات و استناد به این مقالاتِ تولید شده در مقالههای جدیدتر بینالمللی نیز نقش مهمی در رشد علمی کشور دارد. نگاهی به زیرساختهای پژوهشی کشور در این مدت شاید بتواند اندکی قضیه را روشنتر کند؛ چرا که بررسی این زیرساختها نشان میدهد تعداد مقالات تولید شده متناسب با این زیرساختها نیست.
تعبیرکردن میزان کمّی تولید مقالات علمی کشور به رشد علمی و افتخار به آن، به تدریج به نسلهای بعدی مسئولان هم انتقال یافت و برخی از مسئولان پیشین نیز معتقد بودند افزایش تعداد مقالات، سیاستی بوده که از دورههای قبل آغاز شده است و نتیجه آن در این سالها دیده میشود که البته چندان خالی از حقیقت نیز نبود.
کامران دانشجو، وزیر علوم دولت دهم، چهار سال پیش گفته بود در سال ۲۰۱۲ بیش از ۷۰ هزار مقاله بدون تکرار از سوی دانشمندان ایرانی در مجلات معتبر جهانی و در پایگاههای علمی ISI، SCOPUS و ISC ثبت شده است که این میزان پیشرفت نشان میدهد دانشگاههای ما با جدیت به دنبال تولید علم هستند و این کار، توانمندی اعضای هیأت علمی دانشگاهها و هوش بالای دانشجویان ایرانی را نمایان میکند. او این را هم گفته بود که رشد تولید علم، متأثر از توسعه تحصیلات تکمیلی دانشگاههاست، زیرا بخش زیادی از این مقالات با همکاری اعضای هیأت علمی و دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی و از پایاننامههای دانشگاهی استخراج میشود اما شاید یکی از دلایل اصلی رشد تولید مقالات را در ایران بتوان مبنا قراردادن نوشتن مقاله برای پذیرش دانشجویان در دورههای تحصیلات تکمیلی و از شروط ارتقای استادان دانشگاهی دانست که همین امر این انگیزه را در دانشجویان و استادان تقویت میکرد که به جای تقویت زیرساختهای پژوهشی و پایاننامههای کاربردی فقط به دنبال نوشتن یا در شرایطی بدتر ترجمه مقالاتی برای راهافتادن کارشان باشند. به عبارت دیگر دغدغه جامعه دانشگاهی به جای پیشرفت علمی که به دنبال رفع مشکلات جامعه باشد، اموری شد که فقط سابقهای کمّی در پرونده آنها به حساب بیاید. نگاهی به آمار تولید مقاله استادان دانشگاهی نشان میدهد برخی از آنها به طور متوسط بیش از دو یا سه مقاله در سال نوشتهاند!
مهمترین نکته در این بحث، کاهش میزان ارجاعات مقالات دیگر به این مقالات تولید شده در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ بوده است. بنابراین هر چند تولید مقالات با افزایش چشمگیری روبهرو بوده است اما در همین مدت استناد به این مقالات که جزء مهمترین شاخصههای کیفی بودن یک مقاله به شمار میآید، کاهش یافته است.
رضا ملکزاده، معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور دو سال پیش گفته بود چالشهای زیادی در مسیر پژوهش وجود دارد و یکی از آنها این است که ٨٥ درصد تحقیقات در دنیا تأثیری روی سلامت نمیگذارند و چندان مفید نیستند. وی تأکید کرده بود عامل ارزشیابی مقالات مناسب نیست و باید بیشتر به ارجاعاتی که به مقاله میشود توجه داشته باشیم؛ به طوری که از چندین سال گذشته تاکنون مقالات زیادی در ایران نوشته شده است که ٥٨ درصد این مقالات هیچ ارجاعی نداشتهاند. برخی استادان برای ارتقای خود مقالاتی مینویسند که چندان مناسب نیست و به پژوهش ضربه میزند. ملکزاده تکراری بودن مقالات را هم یکی دیگر از چالشهای پژوهش خوانده بود.
تکراری بودن مقالات علمی تولید شده در ایران فاجعه بارتر از تولید کمّی مقالات است و بعضی دانشجویان و استادان به جای پژوهش روی یک موضوع کارساز و رفع نیازهای جامعه خود سراغ مقالاتی میروند که از قبل موجود است و با اندکی تغییر، آن را بار دیگر به نام خود ثبت میکنند. درباره این موضوع بیش از هر چیز نبود نظارتِ مناسب بر پایاننامههای نوشته شده از سوی متولیان آن سؤالبرانگیز و عجیب است. در کنار کپی کردن مقالات پیشین، ترجمه مقالات و پژوهشهای بینالمللی منتشر شده در فضای مجازی، ابعاد بزرگ تقلب در این زمینه را بیش از پیش نمایان میکند. اگر نظارتی قویتر بر مقالات تولید شده وجود داشت، قطعا تعداد مقالات تولید شده کپی یا ترجمه نیز کاهش مییافت و به دلیل همین نبودِ نظارت است که تاکنون آماری مبنی بر تعداد مقالات تکراری، ترجمه یا کپی شده منتشر نشده است اما برای اطلاع از این امر، میتوان فقط سری به تبلیغات گسترده تولید مقاله «ISI» در سطح شهر زد.
سیاست افزایش تعداد مقالات در سالهای گذشته در وهله نخست امری مثبت تلقی میشود اما عمیقتر که نگاه کنید، اثرات سوء آن ضربه بزرگی به بدنه دانشگاهی و صنعتی کشور زده است. توجه بیش از حد دانشجویان، محققان و استادان دانشگاهی به تولید کمّی مقالات سبب شده تا نگاه به آسیبها و مشکلات جامعه و حل آنها از سوی جامعه دانشگاهی کاهش یابد. در مقابل بخشهایی که در کشورهای پیشرفته دنیا از مهمترین موارد استفاده از علم تولید شده دانشگاهها هستند، انتظار خود از جامعه دانشگاهی را کاهش دادهاند و به همین دلیل سالهاست که ارتباط صنعت با دانشگاه در حد شعاری دستنیافتنی باقی مانده است.
رشد تولید مقالات علمی در حال حاضر نیز به گفتمان چالشی سیاسیون عرصه دانشگاهی بدل شده، به گونهای که کاهش تعداد مقالات ایران در دو، سه سال اخیر با انتقاد از سوی مسئولان پیشین وزارت علوم مواجه شده و دولت یازدهم را دلیل اصلی کاهش رشد علمی کشور میدانند. از سوی دیگر مسئولان فعلی نیز زمان توقف این رشد علمی را از سال پایانی دولت پیشین عنوان میکنند. این در حالی است که به گفته بنیانگذار پایگاه استنادی جهان اسلام، تعداد مقالات علمی ایران در چهار ماهه نخست سال ۲۰۱۶ با افزایش همراه بوده و فقط سالی که میزان تولید مقالات کاهش یافته، سال ۲۰۱۵ بوده است.
بسیاری از کارشناسان حوزه آموزش عالی معتقدند صرف تولید مقاله روش مناسبی برای محک زدن رشد علمی کشور نیست و این امر فقط باید بستر تبدیل شدن این مقالات و پایاننامهها به تکنولوژی، رفع نیاز جامعه و حل مشکلات کشور باشد که تاکنون نه تنها این موارد جامه عمل به خود نپوشیده است، بلکه گرایش استادان به سمت و سوی تولید کمّی مقالات، راه را بر کیفیسازی آنها بسته است و بدون تغییر سیاستهای دانشگاهی کشور نمیتوان این مقالات را به سوی کاربردی شدن سوق داد و در صورتی که این مقالات دردی از جامعه دوا نکند، فقط متون علمی دستنخوردهای در کتابخانهها باقی خواهند ماند.»
نمودار شماره یک: تعداد مقالات علمی ایران در سالهای 2000 تا 2010
نمودار شماره دو: سهم ارجاع در میان مقالات علمی ایران در طی سالهای 1996 تا 2010
نمودار شماره سه: رتبه علمی ایران در برخی رشتههای مهندسی و علوم انسانی
نمودار شماره 6: سهم مقالات کنفرانسها از کل تولید علم کشور
نمودار شماره 7: سهم مقالات کشور حاصل از مشارکت در کنفرانسهای بینالمللی از کل مقالات کنفرانسهای دنیا
نمودار شماره 8: سهم ایران از کل مقالات منتشر شده در معتبرترین مجلات بینالمللی
نمودار شماره 9: سهم ایران از کل کمیت علم دنیا به تفکیک کنفرانسها و مجلات
همزیستی نیوز - داود رشیدی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون ایران صبح امروز 5 شهریور ماه درگذشت.
لیلی رشیدی فرزند این هنرمند در گفتوگو با ایسنا این خبر را تایید کرد که وی امروز 5 شهریور ماه در منزل به دلیل ایست قلبی درگذشت.
داوود رشیدی زاده ۲۵ تیر ۱۳۱۲ در تهران و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون است. وی دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر است.
از جمله نمایشهایی که اجرا کرده میتوان به «در انتظار گودو»، «ریچارد سوم»، «پیروزی در شیکاگو»، «منهای دو»، «آقای اشمیت کیه؟ » و ... اشاره کرد. از جمله فیلمهای سینمایی که در آنها بازی کرده میتوان به آثاری چون «کمال الملک»،«ملاقات با طوطی»،«زمهریر» و ... نام برد.
او در مجموعههای تلویزیونی گوناگونی مانند «ولایت عشق»، «هزار دستان»، «آوای فاخته»، «عطر گل یاس» و ... نیز بازی کرده است.
این هنرمند در سالهای اخیر از بیماری آلزایمر رنج میبرد.
همچنین به گزارش «تابناک»؛ داوود رشیدی حائری در 25 تیر 1312 در تهران متولد شد. رشیدی تحصیلات متوسطه را به دلیل فعالیتهای دیپلماتیک پدرش در ترکیه و پاریس به پایان رساند و تحصیلات دانشگاهی را در ژنو ادامه داد. او فارغ التحصیل کنسرواترا ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر است و لیسانس حقوق سیاسی از دانشگاه ژنو دارد.
رشیدی در سال ۱۳۴۳ به تهران آمد و در اداره تئاتر آن زمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد. سپس گروه تئاتر امروز را پایه گذاری کرد، که هنرپیشگانی مانند: پرویز فنیزاده، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار، سیاوش طهمورث، مرضیه برومند، سوسن تسلیمی، به عضویت در این گروه درآمدند.
همزیستی نیوز - مدرک گرایی ایرانیها، وضع دردناکی برای اقتصاد ایران رقم زده است. حالا کشور ما بیشتر از هند و چین یکمیلیارد و چند صدمیلیون نفری دانشگاه و مراکز آموزش عالی دارد.
شهروندبا این مقدمه نوشته است: بنا به آخرین گزارش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در ایران ٢هزار و ٦٤٠ دانشگاه وجود دارد که از این میان سهم وزارت علوم از جمعیت دانشجویی ٦٨درصد و سهم دانشگاه آزاد ٣٢درصد است. این درحالی است که براساس اعلام موسسه اسپانیایی CISC چین تنها ٢هزار و ٤٨١ و هندهزار و ٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. این تعداد دانشگاه، حدود ٥هزارمیلیارد تومان از بودجه کل کشور را میبلعد و نزدیک به ٥٠درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید میکند. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود و نکته دیگر اینجاست که درنهایت بدنه اداری ایران نخبگان را به حاشیه میراند و متوسطها و فارغالتحصیلان رشتههای غیرمرتبط را به خود جذب میکند.
مهدی پازوکی اقتصاددان دراینباره میگوید: اسنادی در سازمان مدیریت و برنامهریزی موجود است که نشان میدهد در سالهای گذشته حدود ٥هزار نفر به استخدام دولت درآمدهاند که از این میان دانشآموختگان نخبه دانشگاههای تراز اول کشور سهم بسیار ناچیزی دارند. این درحالی است که در ژاپن یا سایر کشورهای پیشرفته بهترین و نخبهترین افراد جامعه بهعنوان کارمند دولتی استخدام میشوند. او تأکید میکند: کدام عقل اقتصادی میپذیرد که در دانشگاههای فرهنگیان کنکوریهایی با رتبه ١٥ تا ٢٠هزار از بدو ورود به دانشگاه صاحب حقوق ماهانه شوند و سالهای تحصیل آنها بهعنوان سابقه کار لحاظ شود و نوعی تضمین برای استخدام آنها وجود داشته باشد اما سال به سال آمار مهاجرت نخبگان ما افزایش داشته باشد؟ براساس اعلام بانک جهانی ایرانیها رتبه پانزدهم مهاجرت جهان را از آن خود کردهاند و از این میان میزان مهاجرت نخبهها روند صعودی گرفته است.
بنا به اعلام مهدی سیدی رئیس کارگروه نخبگان شورایعالی انقلاب فرهنگی درسال ٢٠١٥ حدود ١١هزار و ٣٠٠ دانشجوی نخبه از ایران مهاجرت کردهاند که این تعداد حاکی از رشد ١٦درصدی مهاجرت نخبگان از کشور نسبت به سال ٢٠١٤ است. این موضوع در شرایطی رخ میدهد که نهتنها به حاشیه راندن نخبهها کیفیت نیروی انسانی کشور را کاهش داده است که پدیده مدرک گرایی در بین مدیران و معضل دکتری یک شبه امکان رقابت سالم در بدنه اداری ایران را محدود و محدودتر کرده است. پازوکی دراینباره میگوید: بیشتر از ٨٠درصد وزرای انگلیس لیسانسهاند و در ایران بیشتر مدیران ما مدرک دکتری دارند. خروجی بدنه اداری انگلیس این است که آنها بهعنوان یک اقتصاد بزرگ جهان مطرح شوند و ایران بهعنوان یک اقتصاد بحران زده!
تعداد دانشگاه در ایران حدود ٥ برابر کشورهای پیشرفته
ایران بنا به اعلام وزارت علوم حدود ٢هزار و ٦٤٠ دانشگاه دارد که با کاهش جمعیت کنکوریها بسیاری از ظرفیتها و هزینههای ایجاد شده در بدنه آموزشی کشور در عمل کارایی ندارد و دانشگاهها با معضل «صندلی خالی» مواجه شدهاند. براساس اعلام سازمان سنجش و آموزش کشور در سال ٨٠، حدود دومیلیون و ٢٠٠هزار نفر در کنکور شرکت کردهاند که این جمعیت به ٨٠٠هزار نفر در سال ٩٤ کاهش یافته و درواقع در طول یک دهه به کمتر از نصف رسیده است. این درحالی است که بنا به تازهترین اعلام موسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاهها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است بهطوری که آلمان ٤١٢، انگلیس ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند. این درحالی است که برخی کشورهای اروپایی نظیر نروژ، سوئد، دانمارک، فنلاند و ... زیر ١٠٠ دانشگاه تأسیس کردهاند.
این آمار درباره کشورهای پیشرفته آسیایی مانند سنگاپور و کرهجنوبی نیز تکرار میشود و تنها ژاپن است که کمی پا را فراتر از این قاعده گذاشته و ٩٨٧ دانشگاه دارد. شمار دانشگاهها در استرالیا و نیوزیلند نیز مانند سایر کشورهای توسعه یافته جهان رقمی زیر ٥٠٠ است. موسسه CISC که بزرگترین بدنه تحقیقات عمومی اسپانیا و از زیرمجموعههای آموزش و پرورش این کشور به شمار میآید، همچنین گزارش داده است که آمریکا با حدود ٣١٠میلیون نفر جمعیت، ٣هزار و ٢٨٠ دانشگاه دارد. از این میان ٥٩ دانشگاه ایالات متحده جزو ١٠٠ دانشگاه برتر جهان هستند و درواقع حدود ٦٠درصد برترین دانشگاههای جهان آمریکایی است. این مسأله درحالی رخ میدهد که تعداد دانشگاه در پرجمعیتترین کشورهای جهان یعنی چین و هند کمتر از ایران است. چین با یکمیلیارد و ٣٩٧میلیون نفر جمعیت تنها ٢هزار و ٤٨١ دانشگاه دارد و هند با جمعیت یکمیلیارد و ٢٧٤میلیون نفریهزار و ٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. از این میان برزیل با ٢٠٢میلیون نفر جمعیت یعنی چیزی بیشتر از دو برابر جمعیت ایران تقریبا نصف ما دانشگاه دارد.
تحصیلات در ایران بدون ارزش افزوده
جعفر خیرخواهان کارشناس اقتصاد توسعه دراینباره میگوید: پیشرفت فناوری در جهان موجب شده است رشتههای علمی سال به سال تخصصیتر و پیچیدهتر شوند که این مسأله مشاغل را به گرایشهای بیشتر و تخصصیتر رسانده است. این درحالی است که کیفیت آموزش در ایران به نوعی قربانی کمیت شده است زیرا آموزش در ایران تبدیل به بازاری برای درآمدزایی شده است. او ادامه میدهد: این نگاه به آموزش موجب شده است پدیده مدرکگرایی و حتی خرید مدرک رواج بگیرد بیآنکه تخصص، صرف توسعه اقتصادی و افزایش بهرهوری شود و درواقع بازار حالت نمایشی پیدا کرده است. این پدیده در شوروی درحال فروپاشی نیز تجربه شد. بهطوری که نقل قولی بین مردم آن جامعه رواج پیدا کرد با این مضمون که افراد وانمود میکنند درحال کار کردن هستند و کارفرما وانمود میکند که حقوق میدهد. این کارشناس تأکید میکند: در این حالت افراد با مدرک بالاتر کمکی به چرخه تولید و اقتصاد نمیکنند و چون بهرهوری افزایش ندارد، کارفرما حقوق متناسب با تخصص افراد نمیپردازد و این جو نیروی انسانی را بی انگیزه میکند در نتیجه افراد رفتار تصنعی از خود بروز میدهند.
٨٠درصد وزرای انگلیسی لیسانسهاند
مهدی پازوکی اقتصاددان میگوید: تأسیس بیرویه دانشگاه یکی از معضلات جدی ایران و محل اسراف بودجههای آموزشی است. چه کسی میپذیرد که در شهر کوچکی مثل قم یا سمنان بیشتر از ٦ دانشگاه دولتی با ردیف بودجهای وجود داشته باشد و در سیستان و بلوچستان بچهها در کپر درس بخوانند و گونی برنج را بهعنوان کیف مدرسه به دست بگیرند؟ کدام عقل اقتصادی میپذیرد که تایپیست یک اداره مدرک لیسانس بگیرد و به پست کارشناسی برسد اما نه کارشناس توانایی باشد و نه دیگر مثل گذشته کار تایپ انجام دهد؟
در ایران کارخانه مدرک چاپ کنی به راه افتاده است و صرف بودجههای کلان آموزشی، ارزش افزوده اقتصادی به دنبال ندارد. بهعنوان مثال در یک سازمان تخصصی تجاری به وفور با کارمندانی مواجهایم که مدرک ادبیات یا مدیریت فرهنگی دارند و درواقع بودجه آموزشی در رشته ادبیات به هدر رفته است. از طرفی مدرک لیسانس آن کارمند برای یک سازمان اقتصادی هم کارایی ندارد. او ادامه میدهد: یا مثال دیگر از ناکارآمدی نظام آموزش دانشگاهی در ایران این است که به وفور با مدیرانی مواجهایم که یک شبه دکترا گرفتهاند این درحالی است که در انگلیس بهعنوان یک اقتصاد پیشرفته، بالای ٨٠درصد وزرا دارای مدرک تحصیلی لیسانس هستند. درواقع پرسشی که مطرح میشود این است که خروجی آن همه مدیر دکتر در ایران چیست؟ یا آمدهایم برای ورود به مجلس شرط گرفتن مدرک فوقلیسانس را لحاظ کردهایم که این مسأله نیز از همان نگاه مدرکگراییمان ناشی میشود. این اقتصاددان تأکید میکند: در ایران بیشمار دکتر داریم که حتی به یک زبان بینالمللی اشراف ندارند و نمیتوانند منابع اصلی علم را مطالعه کنند. کجای دنیا به کسی دکترا میدهند که قادر به مطالعه منابع اصلی و کتب مراجع رشته خود نیست؟
نخبگان به حاشیه رانده میشوند
مهدی پازوکی اقتصاددان همچنین توضیح میدهد: در نظام استخدامی ما نخبگان جایگاهی ندارند. اسنادی در سازمان مدیریت و برنامهریزی سراغ دارم که این مسأله را اثبات میکند. بهعنوان مثال در سالهای گذشته ٥هزار نفر جذب بدنه دولت شدهاند که از این میان سهم بسیار ناچیزی به دانشآموختگان دانشگاههای تراز اول کشور مثل دانشگاه شریف، امیرکبیر، دانشگاه شیراز، تبریز و اصفهان اختصاص دارد. این درحالی است که در ژاپن یا سایر کشورهای پیشرفته بهترین و نخبهترین افراد جامعه بهعنوان کارمند دولتی استخدام میشوند
پازوکی تأکید میکند: استخدام در ایران روند معکوسی نسبت به کشورهای پیشرفته دارد. در ایران نخبهها به حاشیه میروند و افراد با توانایی کمتر استخدام میشوند. مثلا در ایران دانشگاه فرهنگیان داریم. در این دانشگاه کنکوریهایی با رتبه ١٥هزار و ٢٠هزار جذب میشوند. آنها از روز اول ورود به دانشگاه صاحب حقوق ماهیانه میشوند، سالهای تحصیل برای دانشجوها بهعنوان سابقه کار لحاظ میشود و استخدام آنها تضمین شده است این درحالی است که هیچکدام از این امتیازات برای نخبگان دانشگاه شریف یا امیرکبیر وجود ندارد. با این حساب ما چگونه انتظار داریم در بدنه سازمانی کشور تحول ایجاد شود؟
نگرانی جدی درباره کیفیت نیروی کار
حمید حاجاسماعیلی نماینده شورایعالی کار نیز میگوید: وضع کیفیت نیروی کار در ایران یکی از نگرانیهای جدی در اقتصاد کشور است. در ایران شایستهسالاری وجود ندارد و مدیرسالاری غیرفنی و غیرکارشناسی در بیشتر مواقع حرف اول را میزند. در این فضا اغلب مدیران میانی، بدون بازدهی اقتصادی کافی سالیان سال مدیر میمانند، ترفیع رتبه میگیرند و به صرف سابقه کار مشمول افزایش حقوق میشوند این درحالی است که سرمایه نخبگی ما باور دارد که در این نظام ناکارآمد و کورس رقابت هیچ جایگاهی ندارد و برای ایجاد تحول بیانگیزه میشود. او ادامه میدهد: همین فرآیند به ظاهر ساده تأثیر خود را در برنامهریزیهای کلان نشان میدهد اینکه کشور به صورت مداوم از چشماندازها و برنامهریزیهای خود عقب میافتد. این درحالی است که ایران باید بازنگری اساسی در جذب نیروی کار داشته باشد و سطح معیارهای خود را توسعه دهد. بهعنوان مثال به جای باور به حزب و گروه سیاسی خاص، مبنای باور بزرگتری مثل وطن دوستی و ملی گرایی را در او سنجید.
این مسائل موجب میشود منابع در راه درست و بهینه آن هزینه شود. وی ادامه میدهد: نگاه مدرک گرا در بدنه اداری موجب شده است افراد به صورت ظاهری قضیه، بسنده کنند و سیستم آموزشی کمترین کارایی ممکن را در افزایش بهرهوری داشته باشد.بیآنکه این حجم کلان بودجه و هزینههای آموزشی، ارزش افزوده قابل انتظاری تولید کند. بهعنوان مثال ما در ایران رشته مدیریت فرهنگی ایجاد کرده ایم. افرادی که جذب این رشته میشوند غالبا با رتبههای بسیار پایین پذیرفته میشوند و تقریبا بیشتر آنها در مشاغل غیرمرتبط بکارگیری میشوند یا بیکارند. رشتههای علمی در جهان هرسال تخصصیتر و پیچیدهتر میشوند و از این رهگذار گرایشهای مشاغل نیز تخصصیتر و جزییتر میشود.
همزیستی نیوز - ازآن روزها که به عشق کشورش به ایران آمد تا اکنون که دربستر بیماری است بیش از 18سال میگذرد. روزهایی که بیمهریها، آرام آرام صدای او را در سینهاش حبس کرد تا آنجا که «شرح پریشانی» خود را برای مردم «شهر غریب» ش خواند!
ندا سبحانی در روزنامه ایران این مقدمه را در گفت و گوی مفصل خود با استاد عبدالوهاب شهیدی آورده و نوشته است: استاد عبدالوهاب شهیدی برگ برگ زندگیاش دفتری از موسیقی اصیل ایرانی است؛ هنرمندی که سوز صدایش در سبک خاص او هویدا است و انگشتان خستهاش او را خالق عود ایرانی کرد.
چند روز پیش بود که میهمان خانهاش شدم؛ خانهای قدیمی در خیابان مجیدیه که آجر به آجر نمای 50 سالهاش برایت از خاطرات خوش صاحبخانه روایت میکند. روزهایی که فضای این خانه مملو از دور همیهای بزرگان موسیقی بود. با وجود درد پا و کمر لبخند کم رنگی بر لبانش نقش بسته است. عصایی که تنها تکیه گاه او در این سالها بوده است را بر کناری میگذارد و آهی میکشد. شاید شکوه از روزگاری است که هیچگاه اجازه آن را نداد استاد بزرگ موسیقی آوازی آنگونه که آرزویش بود این روزها را سپری کند؛ آن هم در دورانی که به گفته این هنرمند بزرگ «همه استاد و خواننده شدهاند» بیانصافی است که او را فراموش کردهایم. این گفتوگو که به علت کسالت استاد در دو دیدار انجام شده شرح حالی از گذشته و امروز موسیقی ایرانی از زبان استاد عبدالوهاب شهیدی است که در ادامه میخوانید:
پدر شما از روحانیون دانشمند بودند که احاطه کاملی بر موسیقی دستگاهی و ردیف داشتند. در صورتی که آن دوران مخالفتهای شدیدی از سوی مذهبیون با موسیقی وجود داشت، چطور شد این حمایت از سوی خانواده انجام گرفت؟
پدرم، میرزاحسن شهیدی، ملقب به «صدرالاسلام» و متخلص به طوبی با آنکه یک روحانی بود، تمامی ردیفهای موسیقی را بخوبی میخواند و آشنایی کاملی بر ضربها داشت. او یک موسیقیدان بود. البته ایشان درهنرهای دیگری چون داروسازی، طراحی نقوش قالی، نقاشی، خطاطی و... نیز دستی داشت و برآنها مسلط بود. من آواز سه گاه و دشتی را نزد ایشان فرا گرفتم منتهی اجل مهلت نداد و14 ساله بودم که فوت کردند. پدرم علاقه بسیاری به موسیقی داشت و یک هنرمند و هنردوست بود و مرا به آموختن موسیقی ترغیب میکرد. پدرم موسیقی عملی را هم بخوبی میدانست اما هیچگاه اجرا نمیکرد.مادرم نیز به موسیقی علاقهمند بود. خاطرم است رادیو را بغل میگرفت تا صدای مرا گوش بدهد.
گوش دادن به صفحههای استادان ادیب خوانساری و تاج اصفهانی نخستین اتفاقات بزرگی بود که در زندگی هنری شما رخ داد، در این باره کمی توضیح میفرمایید؟
من موسیقی را از روی صفحههای مرحوم تاج و ادیب آموختم و این دو استاد بزرگ مورد توجه من بودند.
به خاطر دارم شوهر دخترخالهام یک گرامافون «مَسترز وُیس» خریده بود. در همان روزهای اول وقتی آن را در خانهاش کوک میکند، اهل محل که تا به حال آن را ندیده بودند و آشنایی با گرامافون نداشتند به نشان اعتراض در حیاطشان کاغذ انداخته بودند که خانه ات را به آتش میکشیم. آن زمان حرف و حدیثهای بسیاری شده بود که «سید» جعبهای آورده که شبها وقتی در آن را باز میکند آدمها از آن بیرون میآیند و آواز میخوانند. شوهر دخترخالهام وقتی این موضوع را دید از شدت ترس به منزل ما آمد، پدرم گفت: سید چرا ترسیده ای؟ گفت: اهل محل، نامه نوشتند که اگر این جعبه را از خانه ات بیرون نبری، خانه ات را آتش میزنیم. پدرم هم که این ماجرا را شنید، گفت: در روزنامه خواندهام «گرامافون» آمده خیلی دوست دارم آن را از نزدیک ببینم. برو گرامافون را بیاور خانه ما تا سروصداها بخوابد.
وقتی سید گرامافون را آورد پدرم از او خواست به برادر بزرگترم شهاب کوک کردن آن را یاد بدهد. وقتی نخستین صفحه را گذاشت پدرم شروع به گریه کرد و گفت: «این صدا از بهشت میآید، چرا مردم اینگونه فکر میکنند، مگر در جعبه به این کوچکی آدمی جا میشود؟ این یک صنعت است و باید به کسانی که چنین دستگاهی را اختراع کردهاند، احترام گذاشت.» بعد از آن به مدت یک ماه هرشب در خانه ما صدای موسیقی از گرامافون پخش میشد. در واقع من از روی همان صفحهها تمرین میکردم و به صدای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری علاقهمند شدم. اما استاد مهرتاش میگفتند«اگر میخواهی هنرمند ماندگاری شوی باید تمام اینها را از ذهنت پاک کنی. من این خانه را ساختم. دیگر رنگآمیزی و دکوراسیون آن با شما. سعی کنید چیزی بسازید و خلق کنید که همه به شما آفرین بگویند.»
آیا در دنیای امروز تنها استناد کردن به صفحههای موسیقی یا آلبوم برای یادگیری کفایت میکند؟
قطعاً بیتأثیرنخواهد بود و میتواند راهنمای خوبی باشد. موسیقی از همان ابتدا بهصورت گوشی بود وهنرجویان از راه گوش کردن آموزش میدیدند؛ خود من هم اینگونه موسیقی را آموختم. اما گوش کردن تنها کافی نیست و حضور استاد راهنما نیز ضرورت دارد به این علت که شاگرد فرم و صدا را سریع ترمی آموزد.من برای اکثریت شاگردانم درامریکا نوار پرمی کردم و آنها در خانه از روی آن تمرین داشتند و مانند همان اجرا میکردند.
اما در حال حاضر شرایط موسیقی آوازی به این صورت نیست.
بله، امروزه همه استاد و خواننده شدهاند.
از نگاه شما که تاریخ موسیقی آوازی ایرانی هستید جای اشکال نیست؟
آنها راه را گم کردهاند.
تعدادی از همین خوانندهها با وجود تجربه کم براحتی وارد رادیو و تلویزیون میشوند و بعد از آن هم دیگر خوانندهها به پیروی این کار را ادامه دادند.آیا از نظر شما این اتفاق خوبی است؟
خوانندههای امروزی ازهمان ابتدا تجربه این کار را نداشتند. موسیقی و خوانندگی تجربه و سرد و گرمی میخواهد. برای این کار باید زحمات بسیارو شبانه روزی کشید و از شگرد استادان دیگر آموخت، فرم کارهایشان را بیاموزند تا کم کم خواننده شوند و خیلی زود غرور به خود راه ندهند به این علت که اگر به غرور بپیوندند با سر به زمین خواهند خورد.
منظور شما این است که خوانندههای حال حاضر مغرور هستند؟
بله،هنوز اتفاقی نیفتاده غرور خیلی از آنها را فراگرفته است.
آثار آن دوران که توانست بخوبی گل کند مانند آلبومهای شخص شما؛ از صمیمیت خواننده، آهنگساز و ترانه سرا شکل میگرفت. کمی از آن دوران بگویید.
در آن زمان آهنگ بهصورت جدا ساخته میشد و بعد از آهنگسازی شاعر آن را تکمیل میکرد و پس از تحویل با ارکسترتنظیم آن انجام میشد، درواقع هیچ اثری به همین سادگی ضبط نمیشد. آن دوران وقتی شعر و آواز به انجمن موسیقی راه پیدا میکرد چند نفراز استادان ( شاعر، آهنگساز و خواننده) روی آن بررسی میکردند و اگر شعرخوب نبود توصیه میکردند شعر تغییر یابد، در مورد آهنگ هم به همین صورت است. یعنی همه ایرادهای کار گرفته میشد تا کار برای ضبط آماده شود.
آثار امروز هم به همین صورت است؟
خیر، درحال حاضر دور هم جمع میشوند و یک کاری سرهم میکنند.
علت ماندگاری آثار آن زمان که حتی امروز هم زمزمه میشود، چیست؟
تلاش مداوم، توجه و احترام گذاشتن به اثرموسیقی است.نه اینکه یک شعر مبتذل را روی یک آهنگ فاخربگذارند و برعکس. آن دوران در جامعه باربد تمامی آثار به دقت مورد بررسی قرار میگرفت.
آن زمان جامعه باربد این آثار را بدرستی بررسی میکرد وامروزه دفتر موسیقی است و کارشناسانی که در آن فعالیت میکنند. آیا این دقت و نظر هم در حال حاضر وجود دارد؟
شناختی از کارشناسان ندارم که در مورد آن صحبت کنم، اما آن دوران دلگرمتر بودند و بیشتر کار میکردند حال کمتر شده است. امروزه تعدادی به عنوان کارشناس کلاسهایی را باز کردهاند تا از طریق آن تنها پولی گیرشان بیاید، در صورتی که نه تنها تجربه ندارند بلکه دلسوزهم نیستند و هر آنچه را یاد گرفتهاند آموزش میدهند مردم هم ندانسته در این کلاسها شرکت میکنند.
از شرایط حال حاضر راضی هستید؟
اصلا و ابداً. البته صداهای خوب هم در بین خوانندگان وجود دارد اما تجربه، دلسوزی و راهنمایی که بالای سرآنها باشد نیست.
آیا هنرجویان یا دست اندرکاران موسیقی از شما درخواست داشتهاند تا از تجربهتان درخصوص آموزش استفاده کنید؟
خیر، ایراد کار هم اینجاست که نمیخواهند ما کار کنیم. موسیقی و هنر از سال 50 تا 57 مانند یک طوفان گذرا بود؛ آمد و رفت. یک تعداد خواننده، آهنگساز و نوازنده حضور داشتند که شاهکار آفریدند و شکوفایی موسیقی ما بودند. اما بعد از آن چنین کارهایی تکرار شد. اکثر جوانهای دیروز، امروز پیر شدهاند و جوانهایی که به دنبال موسیقی آوازی رفتهاند تعدادشان اندک است.
بعد از انقلاب که از امریکا به ایران بازگشتید چرا فعالیتی نداشتید؟
دیگر خسته و یک مقدار هم دلزده شده بودم.
دلزده از چه چیز؟
از گذشته و از روزگاری که گذشت؛ والله همین حالا هم از خدا میخواهم که بتوانم بخوانم اما دیگر توانایی گذشته را ندارم.هنر عشق است و زمانی که انسان عاشق میشود به دنبال آن میرود تا آن را پیدا کند اما اگر آن عشق نباشد هیچ پیشبردی نیست.
موسیقی امروز چشم و همچشمی است یا آن عشق وجود ندارد؟
زمان آن دوران با امروز بسیارتفاوت دارد. درحال حاضر به موسیقی چندان اهمیت نمیدهند، امکانات بسیاری است که استفاده نمیشود و کسی هم نیست که بتواند استفاده کند.کار بسیار دشواری شده و میترسم که به سرازیری برود و اوضاع موسیقی آوازی بدتر از این شود.
ترس از خوانندههای امروز؟
خوانندههای جدید خود را اسیر چهار، پنج تحریر کردهاند و از ابتدا شروع به تحریردادن میکنند و درپایان آواز میخوانند در صورتی که هیچ یک از اینها نیاز نیست. تحریرجایگاه معینی دارد و تزئین یک آواز است و نمیتوان همه آواز را بر تزئین گذاشت.
این کارمتفاوتی بود که شما درگذشته انجام دادید و سبک خاصی را خلق کردید، در واقع سعی بر آن داشتید که کار برای مخاطب تکراری نباشد.
بله، همین گونه است. کار باید ریتمیک باشد و یک مقدار نوآوری را چاشنی آن کرد.
من در سبک آوازیام تمامی ردیفهای موسیقی را ادغام میکردم و در یک جا نمیایستادم که مردم را خسته کنم، همین امر سبب میشد که آوازم بر دل بنشیند.
ما آهنگهای محلی بسیار خوبی داریم که امکان آنکه کسی بتواند آن را بسازد بسیار کم است در صورتی که باید از این موسیقیهای محلی استفاده شود.
استاد چطور شد به این نتیجه رسیدید که به گونهای بخوانید که برای مردم خستهکننده نباشید، مگر آثار آن دوره تکراری و خستهکننده بود؟
بله، تمام خوانندهها یک سبک میخواندند و شبیه همدیگر بودند اما من یک مقدار تغییر در نوع خواندنم ایجاد کردم و کار جدیدی به وجود آوردم.
چرا بعد از شما این سبک دنبال نشد و درواقع شاگردی نداشتید که ادامه دهنده راه شما باشد؟
این کار یک بداهه خوانی است و یک مقدار دشواربود و نتوانستند تقلید کنند. قرار بر این بود من شاگردانی را که در جامعه باربد حضورداشتند سرپرستی کنم که این اتفاق نیفتاد و آنجا آتش گرفت و سوخت و جامعه باربد از هم پاشید.
علت این آتشسوزی چه بود، مخالف این انجمن بودند؟
وقتی روزنامه کیهان آتش گرفت، آتش به ساختمان جامعه باربد سرایت کرد و میلیونها تومان لباس تئاتر، دکور و انواع و اقسام سازها در آتش از بین رفت.
خب بعد از آن چرا تدریس نکردید؟
برایم دشوار بود و خسته شده بودم.
مشوق و استاد شما که سبب شد آن دوران سبکی تازه در آواز خوانی به وجود آید استاد اسماعیل مهرتاش بودند، یک مقدار در خصوص ایشان توضیح میفرمایید؟
استـــــــاد مهرتـــــــــاش شخصیتی ممتازداشتند و از لحاظ اخلاق، رفتار، گفتار و آموزش یک استاد کامل بودند و البته بسیار دلسوز. خاطرم است حتی زمانی که بیمار بودند و تب داشتند با همان شرایط بر سرکلاس میآمدند و تعطیلی در کار نبود.البته نه از لحاظ مادی چون ایشان هیچ گاه برای تدریس پول نمیگرفتند و عاشق این کار بودند.استاد مهرتاش زحمات بسیاری برای موسیقی کشید. ایشان علاوه بر اینکه در موسیقی استاد من بودند در تئاتر نیز از تجربهشان بهره بردم.آشنایی من با استاد مهرتاش در نمایش «موسی و شبان» شکل گرفت و بدین شکل وارد جامعه باربد شدم و قرار بر این بود که بعد ازایشان به این انجمن بروم که آنجا را آتش زدند.
استاد مهرتاش شاگردان بسیاری داشت اما کار شما با دیگرشاگردان ایشان متفاوت بود، این تمایز به چه علت بود؟
نمی توان گفت که چرا متفاوت بودم به این علت که هنر مانند عشقی است که دروجود انسان قرار دارد.شاید هم یک علت آن باشد که کارم نسبت به دیگران تمییز بود و آوازی که به من آموزش میدادند شسته رفتهتر بود. من شاگرد منظم و بسیار وفادار به ایشان بودم.
از چه نظر وفادار بودید؟
من در هیچ کافه و پاتوقی نخواندم و در کارم وفادار بودم. البته بقیه دوستان هم وفادار بودند. من سعی میکردم آنچه را که استاد میگفت انجام بدهم اما خیلیها توانایی انجام آن را نداشتند.استاد مهرتاش همیشه میگفتند: «آقای شهیدی را نشناختید و نخواهید شناخت.»
استاد چرا در حال حاضر بخش آوازی از بین رفته و بیشتر تصنیف خوانی انجام میگیرد؟
آن زمان هم تصنیف بود و هم آواز، حال چرا اینگونه شده است نمیدانم؛ شاید تصنیف مد شده است؟! آواز باید سرجای خودش باشد همانطور که میگویند ساز و آواز.
در صحبتهای قبلی خود اشاره کردید هنرجو باید استاد راهنما داشته باشد اما امروزه همه استاد هستند و گمراه شدهاند، در این باره بیشتر توضیح میفرمایید.
بله کسی نیست آنها را راهنمایی کند البته دستگاههایی که بر موسیقی حاکم هستند و وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی باید دراین باره حمایت کنند. به رادیو و تلویزیون هم که امیدی نیست.
شما در آن دوران فعالیت بسیاری در رادیو و تلویزیون داشتید اما امروز میفرمایید که از رسانه ملی ناامید هستید.
آن زمان گذشت، آن دوران عشقی بود که این کارها را انجام میدادیم و دیگر این عشق وجود ندارد. رادیو معرف یک هنرمند است، آن دوران اگر هنرمندی کارش خوب بود ونوآوری داشت در دل مردم میماند و ماندگار میشد اما در حال حاضر چون کار جدید و جدی در رادیو و تلویزیون وجود ندارد سعی میکنند بیشتر از برنامه گلها پخش کنند.
شما در زمینه تئاتر هم فعالیت داشتید و با وجود تبحر زیاد آن را کنار گذاشتید.
بله، به تئاترعلاقهمند بودم و آن را از استاد مهرتاش آموزش دیدم وهرگاه فرصتی پیدا میشد شبها درتئاتر مشغول فعالیت بودم. نقشهایی که بازی میکردم نمایشنامههای موزیکال بود مانند «لیلی و مجنون، حافظ، خیام و فردوسی» اما خیلی قبلتر و پیش از انقلاب تئاتر را کنار گذاشتم و به رادیو رفتم.آخر کاراصلی من موسیقی بود و ساز و آواز.
در زمانی هم که در رادیو حضور داشتید با وجود آنکه استادان دیگری چون قوامی، ایرج، گلپا و... فعالیت میکردند اما آثاری که از آن دوران برجای مانده نشان میدهد که شما به نسبت دیگران پرکارتر بودید.
علاقه و تنوع کاریام باعث شد مردم کارهای مرا دوست داشته باشند. هیچ کدام از کارهای من شبیه هم نبود و نیست وهمین امر سبب شد آثار بیشتری تولید کنم.
از آن دوران آثار منتشر نشدهای هم باقی مانده است؟
بله،تعدادی کار است که در خارج از کشور منتشر شده و قصد داریم در ایران توزیع کنیم. یک کار دیگر هم از آقای پایور است که در امریکا جمعآوری شده که انشاءالله سر یک فرصت خوب منتشر خواهد شد.
استاد شما علاوه بر موسیقی آوازی تحول عظیمی در ساز عود ایجاد کردید، در این باره کمی توضیح میفرمایید.
درست است که سازعود را عربها مینوازند اما این ساز برای اعراب نیست و ایرانی است و نام آن «بربط» است. در زمان ساسانیان، هنرمندان به کانون موسیقی بغداد رفتند و بعد از آن به مراکش و مصر و کم کم سازها در آنجا بومی و معرفی شد.هنرمندانی چون آقای یوسف کاموسی نیز به همان فرم عربی عود مینواخت اما من چون برچند ساز تسلط داشتم و تارو سنتور مینواختم سبک آن را تغییر دادم و به صورت ایرانی شد.آن دوران کسی عود ایرانی نمیزد و اگر هم بود تکههایی از فرم عربی هم از آن شنیده میشد.
من زحمت بسیاری برای این ساز کشیدم و توانستنم آواز شور و افشاری را با ساز عود بنوازم.استاد مهرتاش در جایی اشاره داشتند «کاری که عبدالوهاب شهیدی در پیش گرفت و ساز عود را رواج داد کار بسیار مهمی است که بتوان هم ساززد و هم خواند، در صورتی که کار بسیاردشواری است و هنوز هم به آن پی نبردهاند و سالهای سال زمان خواهد برد تا ایشان را بشناسند.»
امروزه اوضاع ساز عود به چه صورت است؟ آیا مانند گذشته توجهی به این ساز میشود؟
مردم ما به یک دفعه هجوم میبرند به طرفی و به یکباره برمی گردند، نه به هجومشان اعتمادی است نه به برگشتشان. وقتی یک آهنگ منتشر میشود ممکن است میلیاردها تومان فروش کند اما زمانیکه به آن گوش میدهید میبینید که کار خاصی انجام نشده و پیش از این هم چنین کارهایی بوده است. به هرجهت راهی است که همه آن را دنبال میکنند، اما جای امیدواری است که این رود نمیخشکد و فقط ممکن است کم و زیاد شود؛ تا بوده چنین بوده است.اگر نگاهی به تاریخ موسیقی ایرانی داشته باشید، خواهید دید چه بلایی بر سراین مادرمرده درآوردهاند. یک بار موسیقی را بالای بالا بردند و یک دفعه آن را رها کردند و آمد پایین و دوباره همین کار تکرار شد.
در حال حاضر در چه سطحی قرار دارد؟
الان هم میخواهند موسیقی را بالا ببرند اما زحمت زیادی دارد. مانند کاخی است که خراب شده و میخواهند از نو آن را بسازند. اما اگر همتی وجود داشته باشد شاید موفق شوند.
استاد همانطور که مطلع هستید آقای شجریان در بستر بیماری هستند. شما و ایشان هردو از شاگردان استاد مهرتاش هستید.
آقای شجریان هنرمند زحمتکشی است و نزد تمامی استادهای آن زمان رفته و مکتبشان را دیدهاند. ایشان صدای خوبی دارند و یک نابغه هستند.امیدوارم که حالشان خوب شود و از این بلای خانمانسوز رهایی یابند.من خاطرات بسیاری با آقای شجریان دارم و در جشنواره طوس و شیراز در کنار هم بودیم.
همانطور که میبینید در حال حاضراگر افرادی موسیقی آوازی را دنبال کنند به سبک استاد شجریان است و این کار یعنی تقلید و تکرار؛ به نظر شما چه اتفاقی باید صورت گیرد که یک سبک جدید به وجود آید؟
موسیقی جنس نیست که وارد شود، زمان زیادی خواهد برد تا یک نفر مانند شجریان بیاید. شاید تا 100 سال دیگرهم این اتفاق نیفتد. تا به امروز همه کارها تقلید بوده و این کارها ساختنی نیست، باید وجود داشته باشد.«عشق آمدنی بود نه آموختنی.» البته ازگذشته تقلید وجود داشته و همین امر باعث ماندگاری آثار موسیقی شده است. هنرمندان تحت تأثیر صدا قرار میگرفتند و مانند آن میخواندند اما در آخر کارشان به جایی نمیرسید.
در زمان شما هم تقلید بود و هم سبک استادانی چون بنان، خوانساری، قوامی گلپا، ایرج و شجریان؛ هر کدام به سبک خود میخواندند.
اگر یک هنرمند خیلی هم خوب بخواند بازهم اسم و مانند شجریان است.من همیشه میگویم خودتان باشید تا کی شجریان!!!اما خب این هنرمندان از شاگردان آقای شجریان بودند و شاگرد تحت تأثیر استاد است و استاد هم باید بگوید وقتی این کار را از من آموختی خودت باش و راه خودت را ادامه بده. من آواز ادیب و تاج را بخوبی میخواندم اما استاد مهرتاش گفتند تمام آنها را از ذهنت پاک کن و خودت باش و یک سال زمان برد تا این نوارها را از مغزم پاک کردم. من همیشه سعی داشتم در هنر پرش داشته باشم و درجا نزنم.
حرف آخر؛آرزوی استاد عبدالوهاب شهیدی در سن 94 سالگی...
آرزو دارم موسیقیمان مانند گذشته پیشرفت کند و خودش را بالا بکشد و ترقی کند به طوری که جهانی شود(جوینده یابنده است). امروزه جوانهایی هستند که در زمینه ساز و آواز فعالیت میکنند اما آنقدر که در ساز پیشرفت کردند در آواز این امر مشهود نیست و علت آن را نمیدانم.
همزیستی نیوز - دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی در رشته علوم سیاسی به تازگی و در ادامه نوشته های 30 گانه خود، متن جدیدی را درباره ویژگی های افراد ضعیف منتشر کرده که به نقل از سایت اینترنتی او در پی می آید.
۱-به ندرت سؤال میکنند؛
۲-تفاوت میان تدبیر و حیله را نمیدانند؛
۳-قابل پیشبینی نیستند؛
۴-به ندرت فرد توانمندی اطرافشان پیدا میشود؛
۵-نهایت تلاش خود را میکنند تا نگویند: اشتباه کردم؛
۶-خیلی سریع میخواهند به پول برسند؛
۷-خیلی اصرار دارند آدمهای خوبی هستند؛
۸-تصور میکنند سر همه را کلاه گذاشتهاند؛
۹-دائما روش و فکر و حلقه تغییر میدهند؛
۱۰-شخصیت داشتن و ثبات شخصیتی برای منافع آنها، آفت است؛
۱۱-به ندرت به پیآمدهای کارهای خود اهمیت میدهند؛
۱۲-با ارادت، چاپلوسی و وارونه جلوه دادن مسایل، رشد میکنند؛
۱۳-چون برای کسب پول و مقام عجله دارند، بسیار تزویر میکنند؛
۱۴-بیهوده میخندند؛
۱۵-برای ارائه تصویر مثبت از خود، از هر حیلهای استفاده میکنند؛
۱۶-در رابطه با یک موضوع، به افراد مختلف، تفاسیر مختلف میگویند؛
۱۷-بسیار طمع و حسادت دارند؛
۱۸-حوصله ندارند سی سال زحمت بکشند تا احترام دیگران را بدست آورند؛
۱۹-مجهز به صفت چاپلوسیاند؛
۲۰-بسیار وقت میگذارند تا سر از کار دیگران درآورند؛
۲۱-حداقل نصف آنچه که میگویند صحت ندارد؛
۲۲-اعتماد به نفس مبتنی بر جهل دارند؛
۲۳-بسیار افراد کوتاه مدت هستند؛
۲۴-چون با حیلهگری کار خود را پیش میبرند، بسیار فراموش کارند؛
۲۵-زبانشان بسیار تلخ است؛
۲۶-اهل هیاهو هستند؛
۲۷-برای رسیدن به پول با هر اهریمنی کار میکنند؛
۲۸-تقریباً به جز پول و مقام، هیچ اصل دیگری برای آنها مهم نیست؛
۲۹-نتیجه (۱): اتوموبیل بنز آنقدر با کیفیت است که نیازی به دروغ و تبلیغ و وارونه سازی برای فروش ندارد؛
۳۰-نتیجه (۲): تواناییها و خلاقیتهای افراد باشخصیت آنقدر فراوان است که نیازی به بازی و تزویر و جعل ندارند.
همزیستی نیو ز: دبیرکل سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) طی نامه ای رسمی، یکی از کرسیهای شورای عالی ژئوپارکهای جهانی یونسکو را به «علیرضا امری کاظمی»، کارشناس باسابقه کشور در زمینه ژئوتوریسم و ژئوپارک اعطا کرد.
به گفته »امری کاظمی»، این بالاترین جایگاهی است که تاکنون یک ایرانی در زمینه ژئوپارکها در جهان به آن دست یافته است.
«علیرضا امری کاظمی» بیش از 15 سال است در سطح ملی و بینالمللی به پژوهش، انتشار کتاب و مقاله در زمینه ژئوتوریسم و ژئوپارکها مشغول بوده و مسؤول تهیه و تدوین پرونده موفق ثبت دوباره ژئوپارک قشم نیز است.
با توجه به اینکه ایران تنها نماینده از منطقه غرب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا در شورای عالی ژئوپارکهای جهانی یونسکو است، به نظر میرسد از این پس مسائل ژئوپارکهای این مناطق نیز به نوعی تحت پوشش ایران قرار گیرد.
شورای عالی ژئوپارکهای جهانی یونسکو متشکل از 12 عضو از سراسر جهان است که بر اجرای درست برنامه بینالمللی علوم زمین و ژئوپارکها (در بخش ژئوپارک ها) نظارت داشته و مسؤولیت تایید و تصویب مناطق پیشنهادی برای ژئوپارکها را به عهده دارد.
این انتخاب در شرایطی صورت گرفته که پرونده ژئوپارک قشم در نوبت رأیگیری برای بازگشت دوباره به فهرست جهانی ژئوپارکها است و علاوهبر این، ایران در تلاش است پروندههای دیگری را برای ژئوپارکهای ارس و لرستان برای ثبت جهانی آماده کند.
همزیستی نیوز - دکتر محمود سریع القلم پژوهشگر و استاد دانشگاه یک هم وطن مطلوب خود را کسی می داند که 30ویژگی ذیل را داشته باشد. با اندک جستجو در وجود خودمان و افرادی که می شناسیم، می توانیم به این نتیجه برسیم که چقدر از یک ایرانی مطلوب از نظر این استاد گر انمایه فاصله داریم.
1. بسیار کم حرفی میزند چون کار و فعالیت به او فرصت حرف زدن نمیدهد؛
2. وقتی با مشکلی روبرو میشود، دیگران را سرزنش نمیکند؛
3. به ندرت در رانندگی بوق میزند؛
4. در پی قهرمان شدن نیست؛
5. از ادب و تعارف برای پوشاندن ضعفهای خود استفاده نمیکند؛
6. مسئولیت کوتاهیها و اشتباهات خود را با صراحت میپذیرد؛
7. آنقدر قابل پیشبینی است که دیگران به او اعتماد میکنند؛
8. آنقدر نیازهای خود را معقول کرده که از دروغ گفتن بینیاز شده است؛
9. اگر در قراری یک دقیقه دیر کرد از میزبان عذرخواهی میکند؛
10. تا میتواند در مورد دیگران قضاوت نمیکند و به کرات میگوید من نمیدانم؛
11. در میان غیرایرانیان، همه جذب نظم، کرامت و دانش او میشوند؛
12. از عملکرد خود ناراضی است و بسیار کم در مورد خودش صحبت میکند؛
13. محال است آَشغالی به زمین یا بیرون پرت کند؛
14. دفترچهای دارد که در آن ضعفهای خود را نوشته و برای اصلاح آنها برنامه دارد؛
15. با رقیب و مخالف خود مانند رفتار پیامبر برخورد میکند؛
16. در گوشهای از منزل او، پرچم ایران دیده میشود؛
17. فعالیت در محیط بینالمللی را فرصتی برای یادگیری و اثرگذاری میداند؛
18. حسادت نمیکند چون به قواعد خلقت و اهتمام انسانها معتقد است؛
19. بدگویی کسی را نمیکند چون میداند در مورد ضعفهای خود میتواند ده صفحه بنویسد؛
20. در هفته با ده نفر تماس میگیرد و احوالپرسی میکند بدون اینکه با آنها کاری داشته باشد؛
21. جهانبینی خود را به تناسب مخاطب تغییر نمیدهد؛
22. زندگی خود را با رنگهای شاد، گل، هنر، موسیقی تزئین کرده است؛
23. از تأیید دیگران بینیاز است؛
24. در ماه حداقل یک کتاب را با دقت و نشانهگذاری تمام میکند؛
25. هر وقت با او ملاقات میکنیم متوجه میشویم از دفعه قبل انسان بهتری شدهاست؛
26. برای حفظ سلامتی خود، برنامه منظم دارد؛
27. هر آجری در زندگی خود بر روی آجری دیگر گذاشته با زحمت بوده و نه با رانت؛
28. به قدرت و سمت به عنوان فرصتی برای بهبود وضع زندگی خود نگاه نمیکند؛
29. با ایرانیان دیگر بسیار همکاری کرده و از تعارض، درگیری و اختلاف با آنها پرهیز میکند؛
30. دایره معاشرتی او با افراد توانمند و غیر مطیع است.
همزیستی نیوز - سعید توکل به عنوان تهیهکننده «جمعه ایرانی» دربارهی ساخت مجدد این برنامه قدیمی و شرایط راهاندازی دوباره آن اظهار کرد: ساخت برنامه «جمعه ایرانی» کار پرهزینهای است و نیاز به اسپانسر دارد اگر در این خصوص پشنهادهای خوبی داشته باشیم آن را با همان شور و هیجان راه میاندازیم .
سعید توکل - سردبیر سایت شاد شو - در گفتگو با ایسنا در عین حال گفت: فعالیتهایی که در حال حاضر در سایت شادشو اجرا میشود در حد بضاعت است. اگر شرایطی ایجاد شود و حمایت قوی داشته باشیم چه در فضای مجازی و چه در فضای عمومی تلویزیون و رادیو استقبال خواهیم کرد.
او سپس از ساخت آیتمهای طنز شاد با حضور هنرمندان «جمعه ایرانی» در سایت «شادشو» خبر داد.
توکل در این گفتوگو در مقدمهای اشاره کرد: هر ساله که به رتبه کشور ما و سایر کشورها در زمینه ارزیابی شادترین مردم دنیا نگاه میکنیم مشاهده میکنیم که ایران ما که با وجود آنکه همواره از پتانسیل و توانمندیهای خوبی برای ایجاد نشاط جمعی و ارتقای روحیه همگراییهای شاد برخوردار است و ما مناسبتها و مواعید درخور توجهی در فرهنگمان داریم که می تواند انگیزه ایجاد شادمانی شود، با ا این حال متاسفانه رویکرد سیاستگذاران رسانه ای نه تنها به سمت ترویج آنها نرفته است بلکه گاهی شاهد حرکتهای معکوس بوده ایم.
او در ادامه در همین زمینه به گروه کهنهکار «جمعه ایرانی» که سالها در رادیو فعالیت کرده است، اشاره کرد و گفت: سرنوشت این گروه کهنه کار هنری، قدیمی که بالغ بر سه دهه از سال 64 در حد اندازه و توان به این مقوله اهتمام داشت و شاهد 30سال فعالیت ممتد و مورد عنایت مردم از آن بودهاند، گواهی بر این مدعاست.
توکل سپس درباره راهاندازی پایگاه اطلاعرسانی «شادشو» «www.shadsho.ir» و فعالیت آن یادآورد شد: ایجاد سایت و پایگاه اطلاعرسانی شادشو بعد از توقف برنامه «جمعه ایرانی» این فرصت را برای ما ایجاد کرد که نگاهی گستردهتر در افق شادمانیهای ملل و با استفاده از فضای مجازی داشته باشیم.
سردبیر «شاد شو» در ادامه در این زمینه توضیح داد: جدای از برنامههای نمایشی، کلیپهای طنز و کمدی و موزیکال و مرور سینما و تئاتر کمدی و بررسی آثار هنرمندان عرصه طنز و کمدی ایران و جهان اخیرا برای آشنایی و توجه مخاطبان، به سراغ دنیای موسیقی کشورهای دیگر رفته و نمونههای شیرین و اثرگذاری از ترانههای آنها را که برای بیان شادیهایشان ساخته شدهاند، با اجرا و ترجمه مفهوم اشعارشان به عنوان «آوای شادیها» در سایت شاد شو ارائه کردیم.
توکل در پایان با اشاره به اینکه آیتم «آوای شادیها» به تازگی راهاندازی شده است، یادآور شد: تاکنون پنج قسمت از این مجموعه تولید شده است و با اجرای دو تن از هنرمندان جمعه ایرانی خانم مونیکا جهانبان و الهه پرسون قابل دسترس است و صدابردای آن را رضا توکل بر عهده دارد. در این آیتمها مخاطبان با گونههای متنوع موسیقایی که با کلام و آوای اثرگذار برای بیان احساس شادی در فرهنگهای مختلف ساخته شده و مورد اقبال قرار گرفتهاند آشنا میشوند. آرزو میکنیم روزی فرا برسد که شادمانههای مردم ایران را برای سایر زبانها و فرهنگها بازگو کنیم.
همزیستی نیوز - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه قانون ممنوعیت پخش تیزر فیلمهای سینمایی در ماهواره باید اصلاح شود، گفت: میتوان از ماهواره برای تبلیغ کالای فرهنگی بهره برد اما این مسأله در شرایطی تحقق پیدا میکند که استفاده از ماهواره به طور قانونی مجاز شود.
جنتی اصلاح قانون کنونی ممنوعیت استفاده از ماهواره را ضروری دانست و افزود: اصلاح این قانون بسیار ضروری است و حتماً باید اصلاح شود زیرا استفاده افراد از ماهواره به کل غیرقانونی است اما اکثریت مردم از آن استفاده میکنند، درواقع حداقل 70 درصد مردم خلاف قانون رفتار میکنند با این حال، مادامی که قانون ممنوعیت از ماهواره وجود دارد قوانین زیرمجموعه آن نیز اعمال خواهد شد.
وی ادامه داد: با وجود ممنوعیت پخش تیزرها و تبلیغات سینمایی در شبکههای ماهوارهای که به قوت خود باقی است، تهیهکنندگان نباید با ماهواره همکاری کنند اما باید فکری اساسی برای تبلیغ فیلمها در داخل کشور کرد و صدا وسیما باید شرایط تبلیغ فیلمهای سینمایی را فراهم کند.
کف تبلیغاتی معقول و تأثیرگذار برای همه فیلمها در صدا وسیما
عضو کابینه دولت یازدهم ادامه داد: صحبتهایی با رئیس سازمان صدا وسیما مبنی بر ایجاد فضای تبلیغ برای تمامی فیلمهای سینمایی مجوزدار از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شده است. در واقع حتی اگر مدیران رسانه ملی برخی فیلمها را بیشتر پسندیده و خواهان تبلیغ بیشتر آنها هستند، باید یک کف تبلیغاتی معقول و تأثیرگذار هم برای دیگر فیلمها در نظر بگیرند.
جنتی گفت: در صورت تحقق این مسأله میتوان با پخش تیزرهای تبلیغاتی فیلمها در شبکههای ماهوارهای مخالفت کرد اما اگر در داخل چنین محدودیت ویرانگری وجود داشته باشد، فیلمسازها به طور طبیعی به سمت ماهواره گرایش پیدا میکنند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین با تأکید بر اینکه تنها راه حل این مشکل همراهی صداوسیما با فیلمهای سینمایی است، افزود: میتوان از ماهواره برای تبلیغ کالای فرهنگی و مصادره به نفع آن بهره برد اما این مسأله در شرایطی تحقق پیدا میکند که استفاده از ماهواره قانوناً مجاز شود.
نیروی انتظامی اجازه لغو کنسرتها و نمایشها را ندارد
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنین با اشاره به اصلاح ماده 20 آیین نامه اداره اماکن عمومی توسط دولت یازدهم تصریح کرد: آخرین تغییرات قانون نظارت اداره اماکن بر برنامههای هنری، متعلق به سال 1363 است که بر اساس آن شهربانی کل کشور موظف بود به وضعیت هتلها، رستورانها، قهوه خانهها، سینماها، کنسرتهای موسیقی و نحوه برگزاری مجالس شبانه از جمله تئاترها نظارت داشته باشد و برگزارکنندگان این مراسم باید از اداره اماکن جهت برگزاری هر نوع مراسمی مجوز دریافت میکردند.
به گفته جنتی، بتازگی این قانون اصلاح شده و طبق آن، صدور مجوز برای اجراهای صحنهای، تئاتر، موسیقی و نمایشهای دیگر فقط برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و نیروی انتظامی فقط میتواند در مسائل ترافیکی و انتظامی اظهار نظر کند و دیگر اجازه ورود به لغو کنسرتها، نمایشها و... را ندارد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به دیگر دستگاههایی که در نحوه برگزاری کنسرتها حق اظهارنظر دارند، اشاره کرد و گفت: به غیر از وزارت فرهنگ، دستگاه قضایی نیز همچنان اختیاراتی مبنی بر لغو کنسرتها دارد از اینرو وزارت فرهنگ تنها میتواند با مذاکره از آنها بخواهد اگر در کنسرتی ایراداتی میبینند، آن را به وزارت فرهنگ به عنوان متولی اصلی انتقال دهند تا برخورد از طریق ما باشد و خود مستقیماً وارد نشوند. وی ادامه داد: گرچه دستگاه قضایی این اختیار را دارد اما در اختیار گرفتن صفر تا صد مجوزهای صادره برای چنین برنامههایی توسط وزارت فرهنگ نیازمند تغییر قانون است.
منبع: روزنامه ایران