mahroyan.jpg

«وقتی ما مطالعه و اندیشه‌ورزی را حذف می‌کنیم، مشخص است که چشممان به دهان آدم‌هایی است که کمترین ارزشی را ندارند و چون خودمان تهی هستیم، فکر می‌کنیم آن‌ها خیلی می‌دانند.»

به گزارش ایسنا، هوشنگ ماهرویان، نویسنده، در روزنامه ایران نوشت: «در ایران سطح مطالعه بسیار پایین است. خانواده من تحصیلکرده هستند اما یک روزنامه و کتاب توی خانه‌شان وجود ندارد. به‌ شکل غم‌باری وقتی می‌خواستم معنی یک لغت را از فرهنگ لغت پیدا کنم، حتی یک فرهنگ لغت هم توی خانه خانواده تحصیلکرده من وجود نداشت. چرا باید از چنین جامعه‌ای انتظار داشت جوگیر نباشند و به هر موجی تن ندهند؟ روزنامه‌فروش‌ها در حال ورشکستگی‌ هستند. من در محله خودمان اگر بخواهم یک روزنامه ایران بخرم، باید چندین کیلومتر با ماشین بروم تا یک روزنامه بخرم؛ تازه فروشنده می‌گوید دلت خوش است! اینجا همه می‌آیند چیزهای بهتر می‌خرند که حالشان را خوب کند؛ کسی جز شما سراغ روزنامه نمی‌آید.

وقتی سطح مطالعه در جامعه پایین باشد، ذهن کوچک و فقیر باقی می‌ماند و یک‌ جریان خیلی ساده و پیش‌پاافتاده و حتی بی‌ارزش یک‌دفعه به یک موج تبدیل می‌شود و مردم هم چون چیزی به‌عنوان منبع فکری و... ندارند، دنبال آن راه می‌افتند و حتی ممکن است نسبت به آن مسأله کاسه‌ای شوند داغ‌تر از آش. این جامعه بی‌مطالعه چرا باید چیزی از خودش داشته باشد که قدرت تعقل و تفکرش را نسبت به مسائل جامعه برانگیخته کند.

ورود شبکه‌های مجازی هم به این بی‌توجهی به مطالعه مکتوب ما دامن زده است و تماماً شده‌ایم سواد شفاهی و جمله‌قصارخوانی و... این‌ چیزها. اما اگر با این افراد چندکلمه پای حرف بنشینیم، متوجه می‌شویم آن‌ها تمام محفوظاتشان از همین شبکه‌هاست و هیچ تحلیلی از هیچ‌چیزی ندارند. می‌گوییم چرا روزنامه نمی‌خوانید؟ می‌گویند روزنامه‌ها مدام دروغ می‌نویسند! چه عیب دارد؟ شما روزنامه بخوان و دروغ‌هایش را تحلیل کن و درباره‌اش چیزی بدان و مطالعه کن که راست چیست و ریشه‌اش در کجاست و... اما همین‌کار را هم نمی‌کنند و فقط با ادبیات پشت‌ وانتی با مسائل برخورد می‌کنند و این وسط خدا نکند یک سلبریتی هم بیفتد جلو. متأسفانه ماهواره‌ هم که نگاه می‌کنند فقط و فقط شبکه‌های ترک و... اصلاً دنبال این نیستند که دنبال مشکل بگردند.

هر چقدر رسانه‌های تصویری ما نظرات و عقیده‌های مختلف را انعکاس بدهد، باعث شکل‌گیری ذهنیت می‌شود و نباید از حرف مخالف ترسید. وقتی ما فقط بیاییم ایده‌ها و ایدئولوژی‌های خودمان را انعکاس بدهیم و بقیه را حذف کنیم، اتفاقاً باعث می‌شود آن ایده‌های حذف شده مورد استقبال قرار می‌گیرد و عده‌ای کورکورانه می‌روند دنبال آن و نتیجه‌ای کاملاً برعکس برای منابع رسانه‌ای خواهد داشت. نمونه‌ بارزش یک انقلابی است به اسم رژی‌دبره، که کتابی می‌نویسد به نام «انقلاب در انقلاب». بسیاری به‌ خاطر خواندن این کتاب در زمان شاه زندان رفتند. ولی بعد از مدت‌ها این کتاب منتشر می‌شود و می‌رود پشت ویترین. همان‌طور که قبلاً هم در مصاحبه‌ای گفته‌ام، «ویترین، اسطوره‌زدایی می‌کند.» دو سال بعد خود نویسنده یک کتاب می‌نویسد در مورد نقد سلاح که در این کتاب جریان‌های رادیکالیسم و مسلحانه را به نقد می‌کشد اما در ایران، این کتاب ممنوع و بزرگ می‌شود. در صورتی‌ که اگر منتشر می‌شد، اندیشه زیر پوست شهر را جلویش را بگیرید تا زیر پوست شهر نرود، هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتاد.

همین است که همین مردمی که بنیه فکری ندارند یک روز یک نفر را بالا می‌برند و همان مردم، همان آدم را فردا به زیر می‌کشند؛ چون هیچ استاندارد ذهنی و اندیشگی ندارند. فضا باید باز شود. وقتی فضای بازی در جامعه داشته باشیم اندیشه‌ها به نقد کشیده‌ می‌شوند، جای تفکر باز می‌شود و یک آدم بی‌خودی مقدس نمی‌شود و یک جریان، حرف و... بی‌فکر و اندیشه حذف یا تبلیغ نمی‌شود. همان زمان که جریان سیاهکل اتفاق افتاد، اگر من می‌توانستم، می‌نوشتم که به‌جای اعدام این‌ها، می‌گذاشتید این جریان درست ‌شناخته شود و همه بدانند از کجا آب خورده است اما شما با اعدام و حذف آدم‌ها در واقع تبلیغ آن جریان و اندیشه را می‌کنید و مردم هم جوگیر می‌شوند و بدون این که بدانند اصل ماجرا چیست و چگونه است، پشت سرش راه می‌افتند. این یک مدل است تا برسیم به این که جامعه مجازی هم به این بی‌فکری‌ها و موج‌سواری‌ها اضافه می‌کند و اتفاقاً بهترین بستر است برای این موضوعی که از آن نوشتیم. وقتی ما مطالعه و اندیشه‌ورزی را حذف می‌کنیم، مشخص است که چشممان به دهان آدم‌هایی است که کمترین ارزشی را ندارند و چون خودمان تهی هستیم، فکر می‌کنیم آن‌ها خیلی می‌دانند.

برخی می‌گویند ژن‌مان، ما را جوگیر بارآورده است. خیر، چنین چیزی نیست. این پدیده زائیده جامعه بسته‌ای است که ما در طول تاریخ آن را تجربه کرده‌ایم و زیسته‌ایم. چرا ما مسائلی مثل اعتراض‌های کارگری یا... را در رسانه منعکس نمی‌کنیم. وقتی منعکس کنیم صحت و سقم و واقعیت‌های مسأله روشن می‌شود اما وقتی حذف می‌کنیم، خواه‌ناخواه به اندیشه‌ها و آدم‌های دیگر بها داده و آن‌ را تبلیغ می‌کنیم. این ضد تبلیغ است و باعث می‌شود رجحان به شبکه‌های مجازی بیفتد و یک‌ عده هم ندیده و نشناخته با چند تیتر زیبا و تصویر دنباله‌رو و جوگیر آن‌چیزی بشوند که ممکن است از اساس با واقعیت فاصله‌ داشته باشد. برای این مردم، البته اگر می‌خواهیم جوگیر بودن جایش را به تعقل و تفکر بدهد، راه‌حل این است که فضا را باز کنیم. این جریان‌های حذفی را کم کنیم تا تقدس‌مآبی برای مخالفان خود درست نکنیم. اگر جوامع پیشرفته، این اخلاق و رفتار و منش را ندارند، چون آنها از اینستاگرام و... به عنوان یک تریبون استفاده نمی‌کنند. شبکه‌های اجتماعی را نه برای راه انداختن موج، بلکه برای مراودات شخصی خود استفاده می‌کنند؛ مگر آن که در جامعه‌ای مثل یمن، مصر و... این حق از آنها سلب شود و تصمیم بگیرند حرف خود را طور دیگری و جای دیگری بزنند.‌»

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار