همزیستی نیوز - مدام فکر میکند فردا کدام سوژه که در سر دارد را به ثمر برساند. با که صحبت کند که حاضر به مصاحبه بشود، چه بنویسد و حالا که نوشت با چه واکنشی مواجه میشود. نگرانیها و دغدغههایش تمامی ندارد؛ از مشکلات مالی، نداشتن امنیت شغلی و حتی محروم بودن از حقوق طبیعی مانند بیمه شروع میشود و به فشارهای بیرونی میرسد که گاه تا تعلیق و بیکاری پیش میرود.
۱۷ مرداد که میرسد همه به مدت یک روز پای درد دل خبرنگاران مینشینند و خبرنگاران هم با امید از دغدغههایشان میگویند. چشمان آنها پر از امید است و همچنان انتظار دارند دغدغههایشان روزی به سرانجام برسد.
روز خبرنگار بهانهای شد تا خبرنگار ایسنا پای درد دل اصحاب رسانه بنشیند، از دغدغههای این روزهای خبرنگارانی بنویسد که با وجود فراز و نشیبهای بسیار، در این حرفه پایدار ماندند، همچنان پویا هستند و در حوزههایشان حقطلبی میکنند.
آنچه در این گزارش میخوانید، گفتوگو با خبرنگاران قدیمی حوزههای مختلف است که این روزها در مطبوعات و خبرگزاریهای کشور مشغول به کار هستند.
ـ میترا لبافی - خبرنگار نشر و ادبیات صداوسیما
«ما هم مثل بقیه. با همان دغدغهها زندگی میکنیم؛ از گرانی ارزاق تا مسکن. از حقوق کم تا مزایای اندک. تنها فرقمان شاید این باشد که تا در این شغل هستیم اگر واقعا خبرنگار باشیم بعضی شبها حتی خواب گزارش میبینیم. مدام فکر میکنیم فردا کدام مصاحبه را انجام دهم چه مقالهای بنویسم و گزارش نیمهکارهام را چطور تمام کنم. و وقتی کار تدوین یک گزارش به پایان میرسد برای کار بعدی خیز برمیداریم و تازه خیلی وقتها چند تا گزارش را با هم دست میگیریم. دغدغه یک خبرنگار شاید بیش از هر چیز خود خبرنگاری باشد.
با این همه من اصلا موافق این رویه نیستم. یک خبرنگار باید دغدغههای دیگری هم ایجاد کند. اصلا ما هر چه دغدغه داشته باشیم کم است، وگرنه میروی در همان اقیانوس به عمق یک سانت.
منبسط میشوی و هیچ چیزی هم بارت نیست.
پس نوشتن برای خودت چه میشود؟ فیلمسازی؟ عکاسی؟ خبرنگاری مادر رشتههای بسیاری است. مبادا در آن غرق شویم و بعد از سالها بیهیچ آموزه متفاوتی صحنه را ترک کنیم. خلاصه اینها دغدغههای من است. شاید حوضچهای باشد و اقیانوس نباشد ولی دستکم میدانم یک سانت نیست و خیلی برایم عمیق و جدی است.»
ـ معصومه ملکی - خبرنگار حوادث جام جم
«ابتدا میخواهم روز خبرنگار را به هم خبرنگاران ایران زمین تبریک بگویم و برایشان آرزوی بهترین ها را داشته باشم. گفتید از دغدغههای خبرنگاری بنویسم. خبرنگاری اول یک عشق درونی است. چرا که اگر این عشق نباشد ما هم نمیتوانیم تاب کار در این حرفه را بیاوریم. خرسندم که در یک دهه اخیر حضور خبرنگاران خانم که اکثریت آنها تحصیلکردهاند و تجربههای علمی خوبی دارند، این تابو را شکسته که تفاوتی میان خبرنگار زن و مرد وجود ندارد.
در این حرفه هرچند شرایط بیمه، حقوق و بازنشستگی بیشترین دغدغههای هر خبرنگاری است و دوست دارد، در کارش امنیت مالی و کاری داشته باشد اما با توجه به این شرایط و دغدغهها نباید هر خبرنگاری رسالت اصلی کار و حرفه خبرنگاریاش را فراموش کند. ما چشم بینای جامعهمان هستیم، پلی میان مسوولان کشورمان و مردم هستیم. از سویی نبود یک انجمن صنفی مستقل و بدون وابسته برای روزنامهنگاران نیازی است که سالها نبود آن را میتوان احساس کرد؛ چرا که اگر یک انجمن مستقل وجود داشت که همه خبرنگاران در آن عضو باشند، راحتتر میتوانند مشکلات کاری و صنفی خود را پیگیری کنند. از طرفی دیگر باید زمینه آموزهاش تخصصی برای همه خبرنگاران، به ویژه خبرنگاران شهرستانها فراهم شود؛ چراکه نبود آموزشهای لازم در زمینه خبرنگاری باعث میشود که در همان سطح اولیه باقی بمانند و رشد و پیشرفت مناسبی نداشته باشند. همچنین از مسوولان امر میخواهیم که شرایط و کمکهایی را برای رسانهها داشته باشند که شاهد تعطیلی هیچ رسانه نباشیم و رسانهها را حمایت کنند. چرا که وقتی رسانهای تعطیل میشود، خبرنگاران بسیاری بیکار می شوند و خود این امر مشکلات بسیاری را برای آنها و خانوادههایشان رقم میزند. امیدوارم هیچ وقت رسانهای تعطیل نشود.»
ـ احسان بداغی - خبرنگار پارلمانی روزنامه ایران
«مهمترین دغدغه من در حوزه کار رسانهای کاهش مداوم اعتبار رسانهها و اخبار رسمی در فضای عمومی جامعه است که زمینهساز رشد قارچگونه رسانههای غیرمعتبر میشود و علاوه بر آن سبب میشود که امکان انتشار شایعات و اخبار جعلی به جای واقعیت در اذهان عمومی به شدت افزایش پیدا کند.
رسانههای رسمی ما تحت تاثیر عواملی چون فضاهای امنیتی و قضایی، مشکلات مالی، هدایت توسط چهرهها و جریانهای سیاسی و در مورد صدا و سیما انحصار کامل فعالیت در حوزههای تلویزیونی و رادیویی، یا اساسا امکانی برای انعکاس واقعگرایانه رویدادها و بیان آزادانه نظرات و دیدگاهها و نقدها را ندارند و یا اگر این آزادی را داشته باشند (مانند صداوسیما و یا برخی از خبرگزاریها و روزنامهها) دغدغه این کار را ندارند.
به همین دلیل رسانههای ما اندک اندک از متن واقعی رویدادها فاصله گرفتهاند و بازتابدهنده کامل واقعیت نیستند و مخاطب برای دریافت اخبار مربوط به رخدادها ناچار به رجوع به رسانههای خارجی و غیررسمی میشود. در عین حال وضعیت یاد شده بدان دلیل که جای چندانی برای بیان آزادانه نظرات ندارد، جامعه هم محتوای آن را بازتاب نظرات خود نمیداند و از آن فاصله میگیرد.
خلاء یاد شده بر اثر این دو موضوع توسط رسانههای غیررسمی از کانالهای تلگرامی گرفته تا سایتها و تلویزیونهای خارجی پر میشود که مسوولیت چندانی در قبال صحت اخبار و گزارشهای خود ندارند و در موارد متعددی هر نوع شایعه و مطلب کذبی را به جای خبر منتشر و مردم هم به جای واقعیت آن را میپذیرند.
این وضعیتی خطرناک برای کشور است که میتواند با تغییر ذهنیت و تصور مردم بر اساس همین دست جعلیات در پوشش خبرهای واقعی، زمینهساز بحرانهای اجتماعی، امنیتی و حتی سیاسی شود و حتی مانند شایعه انتقال آب خوزستان به کویت به اغتشاش هم بیانجامد. تنها دوای این وضعیت هم چیزی نیست جز دادن آزادی عمل به رسانهها و برداشتن انحصار از حوزههایی چون رادیو و تلویزیون.»
ـ مجتبی احمدی - خبرنگار فرهنگی هنری
«۱۸ سال است که به عنوان خبرنگار فعالیت میکنم. کاری با دستمزد پایین و کلی توقعات که نمیتوانی همه را راضی کنی. معتقدم افرادی که در این حوزه کار میکنند، یک خاصیت دارند و آن اینکه عاشق کارشان هستند. در تمام این سالها با آدمهای مختلفی روبهرو شدم، آدمهایی که حتی تحصیلکردهی این رشته بودند آمدند کار کردند اما دوام نیاوردند. فکر کن شغلت این است که آدمهای دیگر را معروف کنی، با کوچکترین دستمزد مسوول بالا بردن دستمزد آدمهای دیگر هستی. در حقیقت تو وسیلهای برای اینکه بقیه به هدفشان برسند. با رفتارهای ناملایم، نامناسب و گاهی اوقات همهی شرایط برای اینکه تو از کارت دلسرد شوی وجود دارد، اما تو دلسرد نمیشوی. این یعنی که یک عشق، فقط یک عشق میتواند همکاران من را در خبر حفظ کند. تمام این سالها پر از خاطره است. اتفاقات متفاوت، ویژهنامهها، گفتوگو با آدمهای مهم، آدمهایی که جایگاه مهمی در عرصهی مدیریت دارند با تو مصاحبه کردند اما به واسطه شرایطی که پیش میآید، همهی حرفهایشان را تکذیب میکنند. آدمهایی که گاهی اوقات پاسخگوی ما نیستند، اما زمانی که لازم باشد به راحتی ما را پیدا میکنند. بهترین کیفیت را با کمترین هزینهها و دستمزدها ایجاد کردیم و توقعمان هم بسیار پایین بوده است.
به جرأت میتوانم بگویم بالاترین توقعی که یک خبرنگار حرفهای در عرصههای مختلف دارد احترام است. احترام در عرصه خبر یعنی قرار مصابه را بهم نزنی. دربارهی شیرینیهای این حرفه هم باید بگویم، که گاهی اوقات ما به عنوان خبرنگار پیشبینیهایی میکنیم که یک آدم حرفهای نمیتواند این کار را بکند.»
ـ مرجان لقایی - خبرنگار حوادث شرق
«بحث اینکه من خبرنگار بدون دغدغهای در زندگی هستم به کنار، میخواهم درباره خبرنگاری صحبت کنم.
چیزی که همیشه ذهن من را در این مدتی که به ویژه شرایط کشور شرایط نرمالی نیست درگیر کرده است، بیحسی اجتماعی است که جامعه را فرا گرفته است. نمیخواهم بگویم که ما خبرنگاران اینقدر به فکر مردمیم. واقعیت این است که این بیحسی اجتماعی همهی ما و ابعاد زندگی ما را به عنوان شهروند ایرانی تحت تاثیر قرار میدهد. این بی حسی اولا باعث میشود عواطف و حس انسان دوستی مردم نسبت به هم کم شود و دوم اینکه باعث میشود نسبت به مسائلی از جمله مسائل فرهنگی که رسانهها و خبرنگاران هم که زیرمجموعه آن هستند بیتفاوت بشوند.
نزدیک انتخابات میشویم. یکی از مهمتری ارکان دموکراسی در هر کشوری انتخابات است. این بیحسی اجتماعی ممکن است آن مسئله را تحت تاثیر قرار دهد و خب اگر در انتخابات شرکت میکنیم برای داشتن زندگی بهتر است. واقعا این بیحسی اجتماعی باعث میشود نسبت به سرنوشت خودمان هم بی تفاوت باشیم و البته این اتفاق آثار مخرب خود را در دراز مدت نشان بدهد. به هر حال در شرایط بحرانی هستیم به روزمرهگیهایمان فکر میکنیم اما کمی که ثبات به کشور برگشت این بیحسی الان خودش را پررنگ نشان می دهد. این به این معنا نیست که من به عنوان خبرنگار هیچ دغدغهای ندارم و میخواهم بگویم به فکر مردمیم که البته که هستیم و باید باشیم. اما این مسئله زندگی شخصی و سبک زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد. به نوعی نه تنها فرد به فرد ما تحت تاثیر این وضعیت قرار میگیریم بلکه جامعه تحت تاثیر قرار میگیرد؛ به عنوان خبرنگار، اگر بخواهیم منافع مشترکان را حفظ کنیم باید سعی کنیم این بیحسی را کمتر را و البته از بین ببریم. چون در حوزه آسیبهای اجتماعی کار میکنم خیلی با این موضوع درگیر هستم و هر روز آن را حس میکنم. این موضوع چیزی است که من را درگیر میکند حتی در ساعتهایی که در خانه درگیر کار هستم و یا خرید میکنم و با همسرم حرف میزنم این دغدغهی بزرگی برای من است و مدام به این فکر میکنم که باید راهی برای آن پیدا شود.»
ـ عیسی محمدی - خبرنگار فرهنگی روزنامه همشهری
«بحثی که در کار ما در طول این سالها پیش آمده بحث استقلال کاری است که نه وجود دارد و نه مثل گذشته مورد توجه است. مخصوصا برای ما به عنوان روزنامهنگاران رسانه مکتوب، بحث آینده کاری خیلی مطرح است. یک جامعهشناس در کشورمان کتابی ترجمه کرده بود که در آن عنوان شده بود، نصف شغلهایی که الان وجود دارد در ۲۰ سال آینده وجود نخواهند داشت. اگر خاطرتان باشد یک روباتی هم معرفی کرده بودند که کارهای خبرنگاری را انجام میداد. و عملا بدون دخالت انسان کارش را انجام می داد.
ظاهرا آینده روزنامه نگاری مکتوب که ما در آن فعالیت میکنیم، زیاد آینده درخشانی نیست و ما نمیدانیم ۵ سال دیگر، ۱۰ سال دیگر کجا هستیم. من خودم در ۴۰ سالگی پس از ۱۶، ۱۷ سال کار به جای اینکه به فکر بازنشستگی ۱۰ سال بعدم باشم، به این فکر میکنم ۵ سال بعد چه اتفاقی پیش خواهد آمد. اینکه آیا خود این شغل وجود خواهد داشت یا نه. همین کاری که در شبکههای اجتماعی انجام میدهند عملا همهی خبر رسانیها را عهده دار میشوند و برای خود من بزرگترین دغدغه این است.
یکی از بزرگترین دغدغههای دیگر من این است که ما چند شغله هستیم و این خیلی من را اذیت میکند. به خاطر اینکه تک شغله بودن نیاز های زندگی را جواب نمیدهد دنبال دو یا سه شغل دیگر میرویم و نمی توانیم توانمان را در این شغل بگذاریم به دلیل مجبور میشویم کاری کنیم که باب میلمان نیست و با خوزه روزنامهنکاری تخصصی ما مغایرت دارد.»
ـ رضا سلیمان نوری - روزنامهنگار مشهدی
«دغدغه فعلی خبرنگاران ما معیشت است. یعنی ما دورانی داشتیم که خبرنگاران آرمانگرا بودند اما الان اینگونه نیست. ما در سالهای گذشته شاهد پوستاندازی و تغییر نسل خبرنگاران بودیم. خبرنگارها در دورههای مختلف نگاههای مختلفی به وضعیت خودشان داشتند. در دوران مشروطیت و سالهای اول انقلاب تا سالهای بعد از جنگ تا حدود سال ۷۷ و تا پایان دوره اول دولت اصلاحات نگاه خبرنگاران نگاه دغدغهمند بود و اینکه این کار را با عشق و علاقه انتخاب کردند تا خدمتی به مردم و اصلاح جامعهشان بکنند. در دورانی که همان دوران سال ۸۰ به بعد محسوب میشود، خبرنگاری علم شد و نگاه خبرنگاران از آن نگاه آرمانی به نگاه زمینی و مادی تقلیل پیدا کرد و خبرنگاری تبدیل به شغل شد و به دنبال آن دغدغههای شغلی بیشتر شد. اینکه درآمدش خوب باشد، کارش تثبیتشده باشد، بیمه داشته باشد ساعت تفریحی بیشتری داشته باشد و...؛ در حالی که این تغییر در دورانهایی که عرض کردم به هیچوجه محلی از اعراب نداشت.»
ـ محسن غفوری - فعال رسانه
«مطبوعات روز به روز در حال کمرنگ شدن هستند و این روند در ایران شدیدتر از سایر کشورهاست، چون علاوه بر اینکه باید با رسانههای نوین رقابت کنند دچار یکسری بحرانهای دیگر هم شده است که یکی از این بحرانها بالا رفتن قیمت کاغذ و هزینههای چاپ برای مطبوعات است. متاسفانه در ایران سرانه مطالعه پایین است و مردم خیلی علاقهای به خریدن و خواندن روزنامه ندارند و بالا رفتن هزینههای روزنامهداری هم باعث شده که این کار از لحاظ اقتصادی صرفهای نداشته باشد و چه بسا در بسیاری موارد زیانده هستند. و هر سال که میگذرد درصد زیادی از مطبوعات به خاطر عدم جبران هزینهها و اینکه نمیتوانند اقتصاد رسانهشان را بچرخانند، ناچارند از دنیای رسانه خداحافظی کنند. این روند چنان شدت گرفته که شاید در ۵ سال آینده ما چیزی به عنوان روزنامه و نشریه نداشته باشیم.
این موضوع در زندگی بسیاری از خبرنگاران و روزنامهنگاران تاثیر گذاشته. به طوری که خیلی از خبرنگاران را میشناسم که با سابقه ۱۰ ـ ۱۵ ساله بیکار شدند و نتوانستند در این حوزه کار جدید پیدا کنند و مجبور شدند شغل دیگری را انتخاب کنند؛ در حالی که علاقمند بودند در حوزه مطبوعات کار کنند، ولی از آنجا که رسانه نتوانسته هزینههایش را تامین کند، دچار تعطیلی یا تعدیل نیرو شده و خواه ناخواه به حوزه دیگری کوچ کردهاند حوزههایی که هیچ ارتباطی به کار خبر و اطلاعرسانی ندارد.
در این اوضاع و شرایط اگر با فعالان مطبوعات مشورت کنید به هیچ وجه به شما توصیه نمیکنند که وارد حرفه روزنامهنگاری شوید؛ چراکه آینده روشنی برای این کار متصور نیستند.
در کل شرایط اقتصادی رسانهها متاثر از شرایط اقتصادی جامعه است و با توجه به اینکه در ایران اوضاع اقتصادی جامعه خوب نیست، مطبوعات هم اوضاع خوبی ندارند؛ چراکه شهروندی که قبلا روزنامه در سبد کالایش بوده، الان با این وضعیت اولین چیزی که حذف میکند، روزنامه است.»
ـ مهدی روبوشه - خبرنگار حوزه ورزش و فرهنگ و هنر
«مهمترین بحث الان بحث ثبات است. ثبات شغلی که در عرصه مطبوعات و خبرنگاری وجود ندارد. این مهمترین مسئلهای است که خیلیهای با آن درگیر هستند و تبدیل به یک معضل شده است. این خانه به دوشی که همیشه راجعبه آن صحبت میکنند در کنار عشق و علاقهای که نسبت به فضای رسانه دارند، باعث شده که همیشه به عنوان یک طنز تلخ از آن یاد کنند. ولی واقعا این خانهبهدوشی و عدم ثبات خبرنگاران یک معضل است. گریزی بزنیم به بحث مهدی شادمانی عزیز که ایشان سالهاست درگیر یک بیماری کمرشکن است آن هم با این وضعیت هزینهها جدای از بزرگی و عزتی که خودش دارد و دست رد به سینه خیلیهایی زده که آمدهاند به او کمک کنند. او سعی کرده است روی پای خودش بایستد و به خیلی از چهرههای سیاسی تکیه نکند. اما سوال من این است وظیفه چه نهاد و ارگانی است که به امثال مهدی شادمانی کمک کند؟ یکبار برای همیشه به رفاه خبرنگاران دقت کنیم. جدا از اینکه همیشه بحث دیواری کوتاهتر از خبرنگار پیدا نکردن مطرح بود اما من فکر میکنم با توجه به اوضاع اقتصادی مملکت میطلبد که در این بحث هم نگاه جدی رخ دهد.
ما چارهای جز خوشبینی برای آینده نداریم. بار دیگر به مهدی شادمانی اشاره میکنم و ایشان با این وضعیت هنوز در صفحه شخصی خودش هر روز یاداشت مینویسد و از امید مینویسد من فکر میکنم مشکلاتی که ما راجعبه آنها میگوییم خیلی نمیشود روی آن مانور داد.»
ـ مهدی بختیاری - خبرنگار دفاعی امنیتی
«فارغ از این بحث همیشگی مالی و حقوقی که از آن فاکتور میگیرم، در بحث خود حوزه کار خبر مهمترین دغدغهای که یک خبرنگار میتواند داشته باشد و آن را مطالبه کند بحث دسترسی آزاد و بحث گردش اطلاعات است که ارتباط مستقیم به حوزه شفافیت دارد که این روزها خیلی مطرح است؛ مهمترین دغدغهای که یک خبرنگار باید داشته باشد، همین است؛ یعنی مطالبه کند که به اخبار و اطلاعات دسترسی داشته باشد؛ البته آزادی مطلق نه تنها در ایران که در هیچ کجا وجود ندارد اما تا میشود باید این دامنه آزادی عمل خبرنگار را گسترش داد آن هم به این دلیل که من فکر میکنم اگر خبرنگار و حوزه کار خبر این آزادی عمل را داشته باشد بیشترین کمک را در بحث شفافیت خواهد داشت. بسیاری از موضوعاتی که در سالهای اخیر مطرح شد و به آن پرداخته شد و برخی به جاهایی رسید مواقعی بود که یک خبرنگار و یا رسانهای توانست به یکسری از این اطلاعاتی که همیشه در پستو قایم میشود و از دسترس دور نگه میدارند، دسترسی پیدا کند.
نکته زیاد است اما علاوه بر اینکه خبرنگار این مطالبات را دارد بد نیست که ما در قالب این گزارش که همه درخواستهای خود را میگویند ما یک درخواست هم از خود جامعه خبری داشته باشیم و آن هم اینکه خبرنگار هر چقدر میتواند باید خودش را به علوم و تجهیزات روز مسلح کند. زمانی خبرنگاری فقط کاغذ بود و مینوشتند و فکس میکردند و خبر منتشر میشد اما الان با این تعداد دستگاهها و حوزهای کاری مثل موبایل و فضای مجازی و .. خبرنگارها هم باید نسبت به این موضوعات خود را بهروز کنند. یک زمانی وقتی میخواستیم در خبرنگاری بحث پیامک را راه اندازی کنیم برخی خبرنگارها مخالفت میکردند چون به آن فضای کلاسیک کار خبر عادت داشتند. چون عادت داشتند خبر را بخوانند تا منتشر شود. بعد که شبکههای اجتماعی گستردهتر شد و تلگرام و .. آمد یک فضای جدیدی در حوزه کار خبر درست شد آنهایی که یک مقدار مقاومت میکردند دیدند که اینجوری خود آنها عقب میمانند چون بحث اول در کار خبر سرعت است و تا یک خبری بخواهد برروی خط برود و منتشر شود چند نفر دیگر ممکن است این خبر را در فضای مجازی منتشر کنند.
و البته همیشه بحثهای دیگری مثل بحث در موضوع مالی و امنیت شغلی مطرح بوده است. بیشمار خبرنگار بودهاند که در این سالها به هر دلیلی ـ توبیخ و یا تعدیل رسانه ـ بیکار شدهاند. »
ـ مینا آتشی - خبرنگار موسیقی
«امنیت شغلی دغدغه همه است و خیلیها بر روی این تاکید دارند و درست هم است اما نکته خیلی مهمی که بنده بر روی آن تاکید دارم احترام و شأنیت این شغل است که چند وقتی است از بین رفته است و حالا همه به خبرنگار به عنوان کسی نگاه میکنند که مثل نردبان میشود از او بالا رفت؛ فرق هم نمیکند چه هنرمند چه مدیر. شما به عنوان خبرنگار موظف هستید جایی بروید و بر اساس انچه آنها میگویند وظایف را انجام بدهی و اگر هم انجام ندهی توبیخ میشوی. نکته بعدی عادت کردن به تکرار است بخصوص در هنر که خبرنگار حالت میرزا بنویس پیدا کرده است و این حالت روتین خیلی آزار دهنده است.
نکته اول اینکه کسانی را داریم که از بزرگان رسانه هستند اما بیکارند. نکته بعدی سیستم بردهداری است و اینکه مجبور هستیم بله قربان بگوییم و در آخر هم مشکل تکرار و تکرار.»
ـ لیلا مرگن - خبرنگار محیطزیست روزنامه شرق
«کار خبر شفاف کردن ابعاد و زوایای پنهان یک پدیده نیست! روابط عمومیها خبرنگاران را با آدمهای دمدست خودشان و مجموعه روابط عمومی اشتباه گرفتهاند و فکر میکنند که ما موظف هستیم فقط بنوسیم که در دستگاههای آنها چه خدماتی به ملت ارائه میشود و احساس میکنند خبرنگار حق ندارد انتقاد کند و احساس میکنند خبرنگاری که انتقاد میکند مغرض است و همه تلاش خود را میکنند که یک چنین خبرنگاری را حذف کنند. در نتیجه در برنامههای مهمی که خبرنگار میتواند سوالات کلیدی بپرسد خبرنگار را راه نمیدهند. سعی میکنند به هر شکل ممکن در رسانه آن خبرنگار نفوذ کنند، با هر نوع دروغی خبرنگاری که در راستای منویات مدیران روابط عمومی حرکت نمیکند را با دروغهای عجیب و غریب حذف کنند و متاسفانه تهمت زدن به شدت رایج شده است و اثبات اینکه برخی روابط عمومیها دروغ و تهمت میزنند کار سختی است و از آدم انرژی میگیرد. اگر رسانه هم یک مقدار حرفهای باشد شما یک مدت از کار تعلیق میشوی برای اینکه ثابت کنی دارند به شما تهمت میزنند.
اگر رسانه خیلی فرهیخته باشد و تعلیق نکند به هر حال اعتماد رسانه سلب میشود و بازسازی آن اعتماد کار بسیار سختی است. ولی متاسفانه روابط عمومیها به جای اینکه حلقه ارتباط بین رسانه و مجموعه باشند یک سد گنده هستند.
مشکلات دیگری هم داریم و آن اینکه فضای مجازی به شدت فراگیر شده و هر کسی نقش یک خبرنگار را بازی میکند. خبرنگار عنوانی است که از رسانههای آن طرف آب اضافه شده است و متاسفانه مردم ما رسانه را نمیشناسند و در بحران، حادثه و یا هر اتفاقی که رخ میدهد همه در حال فیلم گرفتن هستند و خبرنگاری که حرفهاش این است و اصولی را یاد گرفته و براساس آن اصول اطلاعات را جمع آوری میکند و هدفش روایت منصفانه یک رویداد است، برای انجام کارش دچار مشکل میشود. نمونهاش خود من که فرودین ماه برای پوشش اخبار سیل به خوزستان رفتم و مردم به شدت کلافه بودند از اینکه مدام یک عده میآیند و از آنها عکس میگیرند و عصبانی بودند؛ بنابراین با من خبرنگار که دوتا عکس برای صفحه روزنامه میخواستم هم با حالت تهاجمی برخورد کردند.
اینها در حال حاضر مشکلاتی است که به ذهن من میرسد.
برخی از دوستان محیط زیست که در فضای مجازی فعالیت میکنند میگوید کی روزنامه میخواند و روزنامهها باید برای حفظ محیط زیست جمع شود. در جواب این دوستان میخواهم بگویم بسیاری از بهترین پکیجهایی که در فضای مجازی دیده میشود، حاصل تلاش این دوستان رسانهای و بهخصوص رسانههای کاغذی است. حذف روزنامه کاغذی نه تنها به محیط زیست کمک نمیکند بلکه بخشی از تاریخ ایران را محو میکند چون خودم هم تجربه این را داشتهام. بارها در خبرگزاریها و یا سایتهایی کار کردهام که گاهی به خاطر مصلحتاندیشی و یا هر دلیلی با یک دکمه همه تلاشهای سه یا چهار ساله من و همکارانم را پاک کردهاند چون با سیاستهای تیم بعدی که روی کار آمده بود همخوانی نداشت و مطالب ما برای همیشه از روی زمین و دنیای مجازی حذف شد اما نشریه کاغذی را به این راحتی نمیشود سانسور کرد و اگر یک نفر گوشهای یک نسخه از این نشریه را داشته باشد توانسته بخشی از تاریخ کشور را حفظ کند متاسفانه مردم ما در قضاوتشان در مورد رسانهها و کلا نحوه برخورد و تعامل با خبرنگاران منصفانه برخورد نمیکنند ما از در و دیوار میخوریم امیدوارم روزی برسد که سواد رسانهای در ایران به حدی رشد کند که مردم فرق خبرنگار و شهروند خبرنگار و کارمند روابط عمومی و کسی که یک صفحه توییتری دارد را بفهمند.»
ـ رضا خسروی - خبرنگار و دبیر ورزشی مهر
«اصلیترین دغدغهای که همواره همراه این قشر بوده است، عدم ثبات شغلی و نداشتن بیمه و مسکن و حقوقی است که کفاف این روزهای زندگی را بدهد. این دغدغه در سالهای گذشته وجود داشته و الان خیلی پررنگتر شده و کاملا عیان است. در بخش رسانههای مکتوب هم گرانی کاغذ که منجر به تعطیلی روزنامهها شده دغدغههای این صنف را بیشتر از گذشته کرده و نگرانیهای آنها را افزایش داده است. کم بودن حقوق برای خبرنگارانی که شغل و حرفهی اصلیشان روزنامهنگاری است، همیشه یک دغدغه بوده و باعث می شود بسیاری از کسانی که خبرنگاری حرفهی اصلیشان است ترک کار کنند و به فکر شغل جدید باشند و این بیشتر در مورد کسانی صدق می کند که سالم کار میکنند. این نگرانی وجود دارد که در آینده این صنف با ریزش آدمهای کاربلد و حرفهای مواجه شود آن هم به دلیل پایین بودن حقوقشان و ثباتی که ندارند و محروم بودن از همهی امکاناتی که در بسیاری از نهادهای دولتی وجود دارد، معمولا بسیاری از همکاران ما این امکانات را ندارند، این هم نکته آزاردهندهای است و اگر میبینید بچههای ورزشی نویس در این حوزه کار میکنند قریب به اتفاق اینها به خاطر عشق و علاقهای است که به حرفهی خود دارند وگرنه همه حاضرند این کار را کنار بگذارند و به سمت کار دیگری بروند؛ چون حقوقشان از یک کارگر ساختمان پایینتر است. تازه آنها ۸ صبح سرکارمی روند و ۵ بعد از ظهر تعطیل می شوند ولی خبرنگاران شبانهروز و بیش از ۲۰ ساعت کار می کنند.
ـ عباس صادقی - فعال رسانه و مدیر روابط فرهنگسرای رسانه
«صحبت از خبرنگاری، صحبت از قلم است. همان که پروردگار جل جلاله بدان قسم خورد و سورهای از کتاب آسمانی خود را به نامش زد. خبرنگاری، صحبت از صداقت است. جایی که قلم اجازه ندارد از محدوده صدق خارج شود. صحبت از خبرنگاری، حرف از آگاهیبخشی است. همه ما دیدهایم نخستین نفرات که در محل وقوع یک حادثه، یک جشن یا یک مراسم حضور پیدا میکنند، خبرنگارانی هستند که برای انجام رسالت خود یعنی آگاهی بخشی پای به میدان میگذارند و تلاش میکنند تا افراد مختلف را از کم و کیف آن واقعه باخبر کنند. بدون آن که چشمداشتی داشته باشند یا حتی به این فکر کنند که چه قدر از پایان ساعت کاری گذشته است. خبرنگاری، مطالبهگری است. در روزگار کمپین و پویش، بارها دیدهایم که فشار رسانهها برای رخداد یک اتفاق مثبت یا جلوگیری از یک اتفاق منفی تا چه اندازه تاثیرگذار بوده و مسئولین را تسلیم کرده است...
با تمام این اوصاف و با گذر از رسالت خبرنگاری، یک سوال مهم را باید پرسید. سوالی که سالیان است مطرح بوده اما هیچگاه پاسخ درست و منطقی بدان داده نشده است. «خبرنگاری یک شغل است یا حرفه»؟ همه افراد از سختیهای کار خبرنگاری آگاه هستند و در سخنان خود بدان تاکید دارند اما آیا پاسخ دقیقی به این سوال دادهاند؟
اگر پاسخ، شغل است، باید گفت که شغل خبرنگاری، گاها امنیت لازم را برای کسانی که به این نام بزرگ مزین شدهاند، به همراه ندارد. بارها شنیدهایم که فلان روزنامه، فلان خبرگزاری و ... به دلایل مالی تعطیل شده و خبرنگاران آن از کار بیکار شدهاند؛ بدون آن که بیمهای داشته باشند. بسیاری از خبرنگاران از درآمد کافی برای اداره زندگی خود برخوردار نیستند. همچنین تعداد کمی از خبرنگاران، منزل شخصی دارند و البته به دلیل ساعت کاری بالا، زندگی شخصیشان در کنار خانواده تحتالشعاع قرار میگیرد. بر همین اساس، به نظر میرسد که خبرنگاری مولفههای یک شغل را ندارد و فراتر از آن است. در وصف حال خبرنگار شاید بتوان آن ضربالمثل معروف «کوزهگر از کوزه شکسته آب می خورد» را استفاده کرد. خبرنگاری که همیشه به دنبال احقاق حق اقشار مختلف است، خود در حاشیه رفته و کمتر به حق و حقوق او توجه میشود.
در مقابل، اگر پاسخ به سوال بالا، حرفه است، باید پرسید که آیا حرفه خبرنگاری میتواند به قدری کوتاه وقت بگیرد که بتوان در کنار آن شغل دیگری داشت؟ پاسخ این سوال را باید به خواننده واگذار کرد اما همین بس که وقتی یک خبرنگار روح، جسم و قلم خود را در اختیار وجدانش قرار میدهد، صحبت کردن از زمان و شغل دیگر بیشتر چیزی شبیه به شوخی است.
در جمعبندی صحبت باید اشاره کرد که خبرنگاری چه شغل باشد و چه حرفه، سختیهای زیادی را دارد و به همین دلیل باید توجه ویژهتری نسبت به آن صورت بگیرد. تصور کنید که هیچ خبرنگار و رسانهای وجود نداشت؛ چگونه میتوانستیم از اخبار اطراف خود اطلاع پیدا کنیم؟ مبادا از حقوق قشر زحمتکش خبرنگار غافل شویم، مبادا فقط در یک روز ۱۷ مرداد احساس دین کرده و به او توجه کنیم. مبادا روزهای دیگر سال زحمات قشر خبرنگار را فراموش کرده و با ادبیات دیگری با او صحبت کنیم و ... ای کاش همه روزهابرای خبرنگاران ۱۷ مرداد بود.
در پایان، به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ رسانه که لحظه لحظه شاهد زحمات همکاران خود در رسانههای مختلف هستم، میخواهم این روز فرخنده را به تمام اصحاب رسانه، تبریک گفته و خسته نباشید بگویم. قلمتان مستدام، راهتان سبز و اندیشهتان غنی باد.»
منبع: ایسنا
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.