همزیستی نیوز - شاید در صورت اجرای جدایی بخشی از خاک هرمزگان و الحاق به استان فارس، وضعیت اقتصادی این مناطق و حتی شهرستان پارسیان بهبود یابد، اما این تغییر به بهای نادیده گرفتن بخشی از تاریخ هرمزگان خواهد بود. پس فعالان سیاسی و اجتماعی در پس این جدایی مسائل فرهنگی و اجتماعی دیگری را حس می کنند.
مصطفی عبدی(جامعه شناس) با ارسال یادداشتی به ایسنا، منطقه خلیج فارس، پیرامون موضوعات اخیر شهرستان پارسیان آورده است: این روزها جوشش و حرکت های مردمی در هرمزگان شکل گرفته که میتوان ویژگیهای ذکر شده در منابع علمی برای جنبشهای اجتماعی را در آن دید. این تحرک نیروهای اجتماعی از جنس جنبش های اجتماعی جدید است. چرا که در دهههای اخیر پس از دهه 60 جنبشهایی مشاهده شد که محققین، بسیاری از ویژگیهای جنبشهای پیشین را در آنها نمیتوانستند بازیابند. ویژگیهایی در این حرکتهای جدید رنگ باخته بودند ویژگیهایی بودند چون؛ طبقاتی بودن، رودرویی با طبقات فرادست جامعه و اقدام برای تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی و یا تلاش در جهت تغییر نظام سیاسی و دولت حاکم، مطالبات سیاسی، و از همه مهمتر بیشتر جنبشهای کلاسیک در صدد ساختار شکنی بودند.
جنبشهای جدید دیگر در طبقه خاصی محدود نشده و مطالبات آنها به مباحث فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی و ... گسترش یافته است. حرکتهایی که در جهت اهداف زیست محیطی و فرهنگی همچون به رسمیت شناساندن و یا دفاع از هویت و تاریخ خود شکل میگیرند، از جمله فراوانترینِ جنبشهای جدید مشاهده شده در جهان متاخرتر است.
در استان هرمزگان بسترها و یا لایههای اجتماعی ـ فرهنگی بسیاری وجود دارد که ظرفیت بالقوهای را برای جنبشهای اجتماعی از نوع جدید و کلاسیک تشکیل میدهند. مسائل و عوامل متعددی میتواند این ظرفیت را به بالفعل تبدیل کند، مهمترین عامل در این زمینه نوع عملکرد دولت و مسئولین و نخبگان ملی و محلی با این مسائل و شکافهای اجتماعی بسترساز جنبشهای اجتماعی هرمزگانیها است. برخی بسترهای و شکافهای اجتماعی که میتواند زمینهساز جنبشهای اجتماعی بوده و یا بطور کلی بر هرگونه مشارکت و فعالیت سیاسی اجتماعی در هرمزگان تاثیرگذار باشد عبارتند از؛ مسئله بومی/ غیر بومی، جنسیت، مذهب، قشربندی اجتماعی، قومیت و مسائلی چون تقابلهای دوگانه برخی شهرستانهای استان مانند بستک/لنگه، رودان/میناب و ....، تحرکات و مسائل صنفی (مانند صیادان، کشاورزان، دانشجویان و ...)، مسائل یکی از مهمترین گروههای سنی یعنی جوانان، مسائل زیستمحیطی و....
برخی از این مسائل و شکافها فعالتر از برخی دیگر هستند، و این مسئله نیز همانطور که ذکر شد بسیار متاثر از آن عناصر ذکر شده در بالا و خصوصاً نگاه دولتها، مسئولین و نخبگان به آنها و نحوه تعامل با آنها است. در غرب استان هرمزگان حداقل سه بستر فعال برای جنبشهای اجتماعی وجود دارد که مسئولین استانی نباید از آنها غفلت نمایند. این سه یکی به دلیل همجواری شهرستانهایی چون پارسیان با منطقه صنعت زده ـ و نه صنعتی ـ پارس جنوبی ایجاد شده، که همان مشکلات زیست محیطی ناشی از صنعت زدگی منطقه و عوارض خطرناک ناشی از آن است. در این شراکت مناطق همجوار هرمزگان با پارس جنوبی بیشترین بهره این صنعت زدگی نصیب مردمان دیگری میشود، درحالی که ساکنان غرب هرمزگان بیشترین سهم شراکت را در عوارض مخرب ناشی از صنعت زدگی لجام گسیخته دارند. چندی پیش که میزبان دکتر محمد امین قانعی راد (رئیس انجمن جامعه شناسی ایران) در قشم بودم، پس از بازدید از منطقه پارسیان و شهرستان پارسیان ـ که به دعوت یک NGO فعال در حوزه محیط زیست بودـ مسائلی را برایم ذکر میکرد که بسیار نگران کننده بود. آنگونه که بومیان آن منطقه برای استاد قانعی راد شرح داده بودند یکی از حداقل عوارض مشاهده شده متاثر از این شراکت مصائب آمار بالای سقط جنین در یکی از روستاهای پارسیان هست. آنطور که نقل شد ساکنان این روستا شبانه روز حتی در حریم خصوصی خود بوی شدید گاز را حس میکنند.
تقابل قطبی شده
مسئله دیگری که البته هم میتواند کارکرد مثبت و هم منفی برای انسجام، همبستگی و توسعه پایدار استان داشته باشد، رویارویی و رقابت سیاسی و اجتماعی در قالب تقابل قطبی شده دوگانه در غرب استان هست. تقابلهای محلی مانند آنچه که در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی مشاهده شد. این تقابل احتمالا امکان مشارکت فعال را از بسیاری شهروندان سلب میکند. زیرا وقتی با بغض تقابل با قطب مقابل مشارکت صورت گیرد امکان بررسی دقیق و عقلایی تنوعهای موجود در انتخاب پیشرو و در نهایت کنش نمادی کمتر شده و گونهای کنش نانمادی روی خواهد داد. در هر حال این گونه تقابلها نیز میتوانند بستری برای جنبشهای اجتماعی باشند.
بستر سوم زمینه ساز جنبشهای اجتماعی آن هم از نوع جدید در غرب استان همین مسئله نگاه فیزیکی مسئولین کشوری و حتی نخبگان به موضوع هویت و تاریخ مناطق به ظاهر دور افتاده از مرکز (البته از دید مرکز نشینان) است. آن کارشناسی که در خصوص این انتزاع نظر داده آیا فرهنگ، هویت و تاریخ این مناطق را دیده است؟ در سال های قبل وقتی مسئولین شهری در برخی شهرهای دنیا مسائل و مشکلاتی در شهرهای تحت مدیریت خود مشاهده میکردند که این مسائل محل فیزیکی مشخصی داشت به تصور اینکه جابجایی و یا حذف این مناطق امکان رفع مشکل را فراهم میکند اقدام به جابجایی و یا تخریب آن مناطق میگردند. یک نمونه از این گونه مدیریت مسائل در سالهای پیش در مدیریت تهران بوقوع پیوست. در منطقه شرق تهران منطقهای بود به نام محله غربت (در خاک سفید تهران پارس) که با حذف فیزیکی این منطقه نه تنها مشکل حل نشد بلکه آن آسیبهای متمرکز در یک منطقه شهری در سرتاسر شهر منتشر شد شاید این تشبیه با پنج روستایی که محل مناقشه این روزهای مسئولین و مردم دو استان هست جایز نباشد ولی نکته مورد نظر در این مثال ذکر شده آن هست که تجربه این اقدام، نمونه بسیار گویایی از این موضوع هست که یک محله، کوچه، شهر، روستا و... تنها یک مکان فیزیکی نیست که بتوان به راحتی آن را دست به دست کرد، بلکه همانطور که بیان شد، هرمنطقه سکونتی برای خود دارای هویت مشخصی هست و از همه مهمتر این یک شیء فیزیکی نیست، این مناطق برای خود دارای حیات اجتماعی هستند. این جابجایی یک موجود زنده از منطقه و اقلیمی به اقلیم دیگر است، حیات هر موجود زندهای در دیالکتیک با محیط پیرامون خود شکل گرفته و استمرار مییابد. پس با این جابجایی عناصر مهم حیات آن موجود مانند آب و هوا، خاک و ... تغییر خواهد کرد و آنگاه آن موجود زنده یا از بین خواهد رفت و یا به شکلی تغییر ماهیت خواهد داد که دیگر نتوان آن ویژگیهای پیشین را در او بازشناخت، در این حالت این موجودی جدید است که آن گذشته خود را از دست داده است.
در اینجا محیط فرهنگی و اجتماعی این پنج روستا حکم همان آب و هوا و خاک موجود زنده را دارد که درصورت انتزاع این اقلیم فرهنگی _ اجتماعی تغییر خواهد کرد. پس این فقط وجود فیزیکی پنج روستا نیست که تصمصم به جدایی آن از هویت فرهنگیاش را از بالا گرفته اند. به نظر نگارنده این سطور مسئولین ملی و محلی باید نگاه فرود به زمین داشته باشند. یعنی همان رویکرد علمی که هربرت بلومر در نقد جامعه شناسان مطرح کرد. او پیشنهاد روش جامعه شناختی فرود به زمین را داد، نگاهی به هر واقعیت اجتماعی از درون آن واقعیت و در فرایند طبیعی آن اتفاق میافتد. بدون این رویکرد تصمیمی گرفته شده که بخشی از هویت و تاریخ هرمزگان را به بهانه دسترسی یکی از پهناورترین استانهای کشور به دریا و آبهای آزاد از او جدا کند، گویی فقط چند صد متر یا کیلومتر از خاک و عناصر فیزیکی است که جدا میشود.
هویت و تاریخ مشترک
با این وجود آنچه که این جدایی را بستری برای شکل گیری جنبش اجتماعی به نام؛ هرمزگان بیدار است (نه به جدایی گاوبندی از هرمزگان) تبدیل کرده، همان هویت و تاریخ مشترک این مناطق با استان هرمزگان هست. این هویت مشترک پیوستگی را ایجاد میکند که به را حتی امکان حذف یا جدایی تکههایی از پازل فرهنگ و جامعه هرمزگان را نمیدهد. نگاهی به گرایش برخی مناطق جنوب استان کرمان به فرهنگ و جامعه هرمزگان و خصوصاً بندرعباس نمونه تاریخی گویایی از بدقوارگی تفکیک مناطق بدون در نظر گرفتن حوزههای فرهنگی است. مردم مناطق را می توان در یک حالت دوگانه هویتی مشاهده، که از نظر تقسیمات رسمی کشوری گرایش به استان کرمان و از نظر فرهنگ و مشترکات تاریخی گرایش به استان هرمزگان دارند.
شاید در صورت اجرای جدایی بخشی از خاک هرمزگان و الحاق به استان فارس، وضعیت اقتصادی این مناطق و حتی شهرستان پارسیان بهبود یابد، اما این تغییر به بهای نادیده گرفتن بخشی از تاریخ هرمزگان خواهد بود. پس فعالان سیاسی و اجتماعی در پس این جدایی مسائل فرهنگی و اجتماعی دیگری را حس می کنند. این مسئله همان نیروی محرک هستهها و شبکههای اجتماعی است، زیرا جنبشهای اجتماعی را انگیزه و ایده اولیهای شکل میدهد که این عنصر "درجهت ایجاد تغییر و یا مقاومت دربرابر تغییر در زمینه خاصی" شکل گرفته و سپس اشاعه مییابد. اشاعه انگیزش اولیه، روح گروهی را شکل میدهد که با تعریف اهداف و سازماندهی، گروههای اجتماعی متأثر از این روح گروهی وارد گام بعدی شکل گیری جنبش اجتماعی خواهند شد. در مراحل نهایی برای بروز جنبش باید این حرکت نیروهای اجتماعی برای دستیابی به آن عنصر انگیزش بخش و یا آرمانهای مورد نظر تاکتیکهای عملیاتی خود را مشخص کرده و اقدام جمعی صورت گیرد.
در مسئله جدایی روستاهای پارسیان در دو سطح انگیزش اجتماعی شکل گرفته اشاعه یافت؛ یکی در سطح شبکه های اجتماعی حقیقی مانند شوراها، مساجد، انجمن ها، دانشجویان و ... و دیگری در سطح شبکههای اجتماعی مجازی مانند؛ گروههای اجتماعی مجازی موجود در تلگرام و دیگر نرم افزارهای این حوزه. اشاعه این انگیزش درحدی گسترش یافت که حرکت اجتماعی به راه افتاده موج خود را به سمت نخبگان سیاسی و محلی همچون امام جمعه شهرستان و نمایندگان مجلس نیز سوق داد. در این وضعیت احتمال آن نیز وجود دارد که کسانی هم از این موجهای جاری شده به سمتشان سواری بگیرند. این جنبش شکل گرفته که تاکتیکهای عملیاتی مسالمت آمیز و فرهنگی را برگزیده، خود را درشکل همایشی با عنوان نه به جدایی گاوبندی(پارسیان) از هرمزگان بروز میدهد. تامل در نگارش نام این همایش نیز علاوه بر اعتراض به جدایی، اعتراض دیگری را بازنمایی میکند. در این نامگذاری کلمه پارسیان در پرانتز قرار داده شده و قبل از آن نام پیشین این شهرستان (گاوبندی) نوشته شده است. این نحوه نامگذاری بازنمایی اعتراض به نگاه از بیرون و از بالا نگریستن به مناطق مختلف کشور مانند گاوبندی را دارد. زیرا در مرور تاریخ این تغییر نام اخبار از نامگذاری بدون تأمل، فوری، بدون مشورت با نخبگان محلی و بررسی تاریخ و هویت شهرستان را حکایت میکند. کلمه گاوبندی باخود تاریخ، فرهنگ و هویتی به دورانهای معاصر حمل میکرد، و حال اگر بنا بر تغییر نام هست باید تغییری صورت گیرد که نام جدید بازهم بتواند با خود تاریخ و فرهنگ این منطقه را بازنمایی کند، و از ان مهمتر مردمان این مناطق خود حق انتخاب نام جدید را دارند.
معمولاً در فرآیند جنبشهای اجتماعی عناصر و زمینههایی آن را تحت تاثیر قرار میدهند که چارلز تیلی ـ یکی از مشهورترین نظریه پردازان جنبشهای اجتماعی ـ از آنها با عناوینی چون موانع و تسهیل کنندهها یاد میکند، و یا در مدل مطروحه هربرت بلومر ـ جامعه شناس امریکایی ـ در قالب عناصر شتاب زا و تسهیل کننده و یا مانع و کُند کننده جنبش ها ذکر میشود.
تسهیل کننده شتاب زا
دسترسی به شبکههای اجتماعی مجازی از مهمترین تسهیل کنندهها و عناصر شتابزا در این جنبش بود و انتشار تصاویر و پیامهای نخبگان فرهنگی در مراحل آغازین جنبش و نخبگان سیاسی و اجتماعی در گامهای بعدی از دیگر عناصر شتابزای این حرکت اجتماعی شد، به شکلی که در این خصوص مدام در فضای مجازی شاهد انتشار تصاویر نخبگان مختلف فرهنگی _ اجتماعی ازجمله یکی از هنرمندان کشور با در دست داشتن نوشته "هرمزگان بیدار است" بودیم، و در گام های بعدی بیانیهها نمایندگان مجلس شورای اسلامی و حتی متن نامه یکی از نمایندگان به وزیر کشور انعکاس یافت. در روز برپایی "همایش نه به جدایی گاوبندی (پارسیان) از هرمزگان" انتشار اخبار همایش در فضای مجازی به شکل دیگری بر شتاب جنبش افزود، شاید برخی پیش از برپایی این گردهمایی تصمیم به حضور در آن گرفته بودند، اما قطعاً انتشار لحظه لحظه حضور نخبگان و انبوه مردم در همایش و خصوصاً بازنشرِ مکرٌر جملهای که این گونه آغاز میشد: "فوری ... در جمع در میان معترضین حضور یافت"، حتی آن کسی را هم که پیش از آن تصمیم به حضور در این تجمع نگرفته بود را به آنجا کشاند.
یکی از مهم ترین آسیب ها و مسائل مبتلا به تحصیل کردگان و دانشگاهیان محلی و ملی در اشتراک با این جنبش اجتماعی تحلیل شده به سر میبرد، آن اشتراک وجود همان مسئله انتزاع در هردو مسئله هست، در این جنبش، مسئله انتزاع بخشی از هرمزگان از آن است و در نزد دانشگاهیان هرمزگان ـ خصوصاً حوزه علوم انسانی ـ انتزاع از مسائل اجتماعی جامعهشان است. این مسئله انتزاع و دوری محققین و صاحب نظران در اکثر جوامع، در حوزه جامعه شناسی از مسائل محل مناقشه و نقد خود جامعه شناسان به جامعه شناسی هست. به همین دلیل کسانی چون مایکل بورووی حوزه فعالیتهای جامعه شناسی را به چهار بخش تقسیم کرده و جامعه شناسی که در پیوند با حوزه عمومی و مسائل همگانی باشد ـ و مهم تر از همه برای مردم بنویسد و نه صرفاً با قلمی تخصصی برای خواص ـ را جامعه شناسی مردم مدار مینامد. این یاداشت نیز مانند بخشی از یاداشتهای پیشین من که در این سطح منتشر شده با هدف جامعه شناسی برای جامعه و نه جامعه شناسی برای جامعه شناسان قلم فرسایی شده است.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.