همزیستی نیوز - موفقیت تیم ملی فوتبال با کارلوس کیروش نشان داد هر جا یا بیشتر جاها اگر کاری لنگ میزند، پای مدیریت و نگاه مدیریتی است که لنگ میزند.
مهرداد خدیر درباره صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی در مقالهای برای «عصر ایران» نوشت: «در گفتار صبح چهارشنبه نوشته بودیم «امشب کارلوس کیروش افسانه میشود» و حالا شده است. نویسنده این سطور البته تحلیلگر ورزشی نیست اما این صعود و موفقیت هم تنها ورزشی و فوتبالی نیست؛ چندان که میتوانیم بگوییم کار را که به کاردان بسپاری نتیجه همین میشود. کیروش، یکی از بهترین مربیان دنیا را به ایران آوردیم و فوتبال ایران را متحول کرد. در راه این صعود اما چه طعنهها که از جماعت حسود و عنود یا دلخوشداران به پارهای شعارها نشنود اما ایستاد و به فرجام مأموریت خود اندیشید و حالا موفق شده است.
شوخی نیست. تیم ملی فوتبال ایران بدون گل خورده به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه راه یافته؛ آن هم برای دومین بار پیاپی و آنها که بهانه میآوردند چه حرفی برای گفتن دارند؟ مهمترین هنر کیروش این بود که استعدادهای ناب ایرانی در دیگر کشورها را کشف و ما را با نامهایی آشنا کرد که نمیشناختیمشان و ستاره تیم ملی شدند؛ هر چند که ستاره اصلی تیم ملی خود کارلوس کیروش بود و هست.
حالا ایرانیان خوشحالاند؛ نه فقط به خاطر فوتبال که برای قرار گرفتن در مدار جهانی. ایرانیان انزوا را دوست ندارند و کثیری از آنان حسن روحانی را هم به این خاطر ابقا کردند که با دنیا تعامل و ارتباط داشته باشیم و نمیخواستند و نمیخواستیم رشتهها بگسلد. با این نگاه نه تنها فوتبال ما که اقتصاد و فرهنگ و هنر ما نیز باید با سنجههای جهانی شناخته شود و به این خاطر است که از اسکار اصغر فرهادی برای فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» نیز خوشحال شدیم.
کم نبودند مدعیانی که میگفتند چرا باید کارلوس کیروش خارجی هدایت تیم ملی ما را بر عهده داشته باشد و هرگاه به سفر رفت، پرسیدند کجا میرود یا چرتکه انداختند که چقدر میگیرد؟ امشب آیا آنها حاضرند کل دریافتی مربی پرتغالی را به تعداد ۸۰ میلیون ایرانی که شاد شدهاند، تقسیم کنند؟ دستگاه دیپلماسی ما چقدر باید هزینه میکرد تا نام ایران به خاطر آن که زودتر از تمام کشورهای آسیایی و حتی اروپایی و پس از روسیه میزبان و برزیل جواز حضور در جام جهانی فوتبال را دریافت کرد، بر صدر اخبار رسانهها بنشیند؟
چه نگاه سیاسی داشته باشیم و چه نه، سپاس از رییسجمهور روحانی را هم فراموش نکنیم که تا مجلس تغییر کرد، وزیر مخالف کیروش را کنار گذاشت و خود تمام قد پشت سر فوتبال ملی ایستاد. با تفکر امثال وزیر سابق ورزش که در امور فدراسیون دخالت میکرد، چه بسا خون به دل میشدیم برای صعود اگر میرفتیم و اصلا چه تضمینی بود که برویم؟ کمتر کسی نام اولین مربی خارجی فوتبال ایران - دان گیبل - را که با دو هزار تومان دستمزد استخدام شد و و در بازیهای آسیایی ۱۹۵۱ نایبقهرمانی را برای ما به ارمغان آورد، به خاطر میآورد اما نام کارلوس کیروش به این زودیها فراموش نخواهد شد. او به یادمان آورد که چه استعدادهای نابی داریم که به هر دلیل زندگی در خارج از کشور را برگزیدهاند یا در داخل دیده نمیشوند اما دلشان برای ایران و ایرانی میتپد. طعنه زدند که برخی از اینها واقعا ایرانی نیستند و دورگهاند اما رگ غیرت و ایرانی بودنشان از خیلی از مدعیان بیشتر بیرون زد. برخی هم حساب و کتاب کردند که چرا کیروش این قدر میگیرد و یادشان رفت که برخی از مربیان وطنی در اندازههای پایینتر چقدر دستمزد میگیرند و چه دستاوردی دارند. گفتند چرا امکانات بیشتر تقاضا میکند و یادشان رفت او یک هدف مشخص را تعقیب میکند و به همه ابزارها نیاز دارد.
در فوتبال ایران مربیان خارجی بسیاری آمدهاند. از ادموند مایوفسکی تا گئورکی لوچ در گذشتههای دور و زدراکو رایکف تا آری هان در همین نزدیکیها اما انصافا کارلوس از ابتدا چیز دیگری بود.
یادمان باشد سه سال اول کار او از بهمن ۸۹ تا بهمن ۹۲ مقارن با تحریمهای همهجانبه ایران بود؛ تا جایی که تیم فلسطین هم از بازی تدارکاتی با ما سرباز زد و حریف پیدا نمیشد و فیفادیهای ما گاه خالی میماند و پول کیروش را نمیتوانستند بپردازند. با این اوصاف ماند. هنر خود او یا قوت قرارداد فدراسیون علی کفاشیان راه دخالتها را بست و زور وزیر وقت ورزش هم نرسید.
آری، از صعود به جام جهانی خوشحالیم، چون دوست داریم ایران را در اندازههای جهانی ببینیم. انزوا را دوست نداریم. دوست داریم مربی به فرهنگ ایرانی احترام بگذارد اما نیازی نیست ریاکاری کند.
شاید در هیچ عرصه دیگری مانند فوتبال ایرانیان خارج از کشور نتوانند احساس مشترک خود را ابراز کنند و جام جهانی چنین قابلیتی دارد.
فوتبال یک بازی است. میدانیم. برد و باخت دارد. این را هم میدانیم و قواعد آن را به سیاست و اقتصاد نمیتوان تسری داد اما موفقیت تیم ملی فوتبال با کارلوس کیروش نشان داد هر جا کاری لنگ میزند، پای مدیریت و نگاه مدیریتی است که لنگ میزند. کیروش خوب پول گرفت، خوب استراحت کرد، خوب سفر رفت و خوب هم کار کرد. ما مدیرانی داریم که مدعیاند، خوب پول نمیگیرند، کم استراحت میکنند، سفر نمیروند و مدام کار میکنند ولی نتیجه کارشان را میبینیم.
نگاه کنید دغدغه صداوسیما در موقع پخش بازی ایران و ازبکستان چه بود. این که صندلی صفایی فراهانی را نشان ندهد! جواد خیابانی اسامی بازیکنان خارجی ازبک را بارها تکرار کرد ولی نام هموطنان ایرانی خود را که بر کرسی فدراسیون فوتبال نشستند و در این بازی از آنان یاد نشد، نیاورد یا اجازه نداشت به خاطر صفایی فراهانی بیاورد. یا اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهوری را با اکراه نشان دادند، چون آنان را یاد مناظرههای انتخابات میانداخت. شاید هم نگران بودند بعد از آن که مسعود شجاعی پنالتی را هدر داد، برخیزد و بگوید: آقای شجاعی! چه کردی با این پنالتی...
از کیروش سپاسگزاریم. دستمزدی که گرفت گوارایش باد. از بچههای تیم ملی هم که ادا درنیاوردند و ناز نکردند و هر چه در توان داشتند به کار گرفتند. از دروازهبانی که هر چند سیمایش نه جاذبه ناصر حجازی فقید را دارد و نه احمدرضا عابدزاده را اما او هم از جان مایه گذاشت و دروازه را در تمام بازیهای مقدماتی بسته نگاه داشت.
ایرانی به لبخند و به شادی نیاز دارد. ایران و ایرانی متفاوت است. این را همه باید دریابند و فوتبال بیدردسرترین راه انتقال این مفهوم است؛ اگر چه بسیار پر مرارت.
بگذارید بگوییم چه کسی میگوید دختر جوان ایرانی حق ندارد مسابقه والیبال را تماشا کند؟ چه کسی دنیای دختران را محدود میخواهد؟ اگر قرار بود به این گونه اندیشهها میدان دهیم، فوتبال هم باید تعطیل میشد اما نشد و حالا فوتبال هم حرفه است و هم عشق. هم صنعت است و هم هنر.
اینجا اما ایران است. به مانند برخی کشورهای جنوب خلیج فارس نیست که فقط فوتبال را از همه نشانههای دنیای مدرن برگزینند. ما هم فوتبال میخواهیم، هم موسیقی، هم سینما، هم رمان و هم حزب و تشکلهای متنوع را.
میتوان حدس زد که از پیروزی فوتبال و صعود به جام جهانی تنها اهل فوتبال خوشحال نیستند. محمود دولتآبادی، نویسنده، رضا کیانیان، بازیگر، محمدرضا شجریان، خنیاگر و مشاهیر عرصههای دیگر نیز بیتردید شادماناند.
فوتبال، تنها یک نماد است. کارلوس کیروش نیز از این پس یک نماد است و حضور ما در یک فستیوال جهانی مبارک!
کام ما دست کم تا یک سال دیگر که جام جهانی شروع میشود، شیرین است. از گروهمان در جام جانی بالا میآییم یا مثل ۴ دوره قبل با سه بازی در مرحله اول کارمان تمام میشود؟ این را باید کارشناسان و اهل فن پیگیری کنند. ما تنها میخواهیم با این شیرینی خوش باشیم فعلا تا یک سال دیگر.
اگر میپرسید تحلیلگر سیاست را با موفقیت فوتبالی و صعود جام جهانی چه کار؟ دو پاسخ میتوانم داد: در عرصه عمومی و ملی خطکشیها و جناحبندیها در این شادی راهی ندارد و همه فارغ از این که به ابراهیم رییسی رای دادهاند یا به حسن روحانی یا حتی رای ندادهاند، در این شادی شریکاند ولو به یک شکل ابراز نکنند.
در عرصه اظهار نظر و تحلیل اما از این نظر که این عرصه یک سر مدرن است و بحث مهارت و تخصص و هنر و مدیریت در آن میچربد و تئوریهای دلواپسانه جایی برای عرضه نمییابد!
بگذارید روشنتر بگویم. راز شادی در «جهانی» شدن است. دنیای امروز دنیای جهانی شدن و احساس شهروند جهانی در عین حفظ هویت و ملیت است نه در خود تنیدگی و در خود ماندگی.
زندهیاد سیدحسن حسینی سروده بود:
«نام تو را میبرم
ای عشق
و دهانم
به آنی
جهانی میشود...»
جهانی شدن چه طعم شیرینی دارد، به شیرینی عشق. راز خوشحالی از جهانی شدن فوتبال مان این است...»
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.