b_300_300_16777215_00_images_9510_bozergmehr.jpg

بازهم حادثه‌ای دیگر و مدتی بحث و گفت‌وگو و میزگرد و مناظره و خبر و یادداشت‌های این‌چنینی و چند تا فحش پنهان در دل‌ها و فراموشی، تا دی دیگری که یادمان بیاید که ماشین‌های آتش‌نشانی تجهیزات کافی ندارند، بالگرد آتش‌نشانی نداریم، پلکان برای ساختمان‌های بلندمرتبه نداریم، بیمه نداریم، اسناد و مدارک‌مان را در کامپیوتر آرشیو نداریم، کپسول آتش‌نشانی نداریم، مدیریت نداریم، مدیریت واحد نداریم و...


 در حوادث مختلف طبیعی و غیرطبیعی، که همه جای دنیا هم به‌طور مرتب اتفاق می‌افتد، مهم‌ترین اصل وحدت رویه و داشتن مدیریت واحد یا وحدت فرماندهی و اتاق بحران است.
آنچه که با حادثه دلخراش نابودی نخستین برج بلندمرتبه شهر تهران یا ایران روی داد و در رسانه‌های مجازی و پخش زنده از تلویزیون قابل مشاهده بود، فقدان همین اصل مهم مدیریتی یعنی نبود وحدت فرماندهی بود و درعوض تا دل‌تان بخواهد رییس و مدیر بود، اما معلوم نبود چه کسی فرمانده میدان است و چه کسی از چه کسی دستور می‌گیرد. بیسیم‌به‌دست زیاد بود ولی چه فایده؟ در حالی‌که ساختمان می‌سوخت و آب تا طبقه‌های هفت و هشت بیشتر نمی‌رسید که اصلا نمی‌دانیم در این مواقع و در ساختمان‌های قدیمی ازنظر فنی، آب بهتر است یا پودر‌های خاموش‌کننده، تصاویر تلویزیون و فیلم و عکس‌های ارسالی در دنیای مجازی نشان می‌داد که هرکس تلاش خودش را می‌کند و ساز خودش را می‌زند. ظاهرا حادثه حدود ۷ صبح شروع می‌شود و آتش‌نشانی به‌محض اطلاع حدود ۸ در محل حاضر بوده است اما تا ساعت ۹ صبح اتوبوس شرکت واحد از خیابان تردد می‌کرده و راه‌ها بسته نشده بود که خودرو‌های امدادی بتوانند سریع‌تر حرکت کنند و خودشان را به محل برسانند، متاسفانه همچنان نردبان‌ها کوتاه و امکان رسیدن به طبقه‌های بالا وجود نداشته است.
حالا حادثه ساختمان پلاسکو رخ‌داده و فیلم‌های بسیاری در تلفن‌های همراه می‌چرخد، یکی از آنها بعدها برای بازماندگان حادثه تلخ‌تر خواهد بود، مردمی که راه نمی‌دهند ماشین آتش‌نشانی رد بشود، و بعضی بر روی سقف آن عکس می‌گیرند، به قول همکاری، خیلی وقت است که در مباحث اخلاقی و احترام به قوانین اجتماعی مردیم، حالیمون نیست.
«آقا از شما خواهش می‌کنم که راه را باز کنید، که اگر دوستان شما اون جلو هستند را بتوانیم به مراکز درمانی برسانیم...» این عین واژه‌هایی است که التماس‌کنان راننده آمبولانس از مردم مسئولیت نشناسی که مانع روند امدادرسانی می‌شوند در فیلم می‌شنویم.
آقایی در تلویزیون می‌گوید من چهار پنج‌ساعته اینجا ایستادم و نمیدونم این مردم چرا نمی‌روند؟ و کسی نیست بگوید تو یکی از همین مردم هستی و چرا خودت ایستاده‌ای؟
بدون شک این واقعه تلخ، یک‌بار دیگر کاستی‌های ما را در تجهیزات و به‌ویژه مدیریت به رخ همگان کشید، اما مهم‌تر درسی است که در حوزه نابودی فرهنگ باید بگیریم، هنوز بعضی‌ها کمربند ایمنی را نمی‌بندند، بین خطوط رانندگی نمی‌کنیم، راه را برای اتومبیل‌های امدادی اورژانس و آتش‌نشان و آمبولانس باز نمی‌کنیم، نمی‌دانیم که چه‌بسا آمبولانس و آتش‌نشان راهی خانه ما و برای عزیز خود ما هستند، وظیفه رسانه ملی و هنرمندان است برخورد با حوادث را به ما یاد بدهند، حرف ساده‌ای است «تجمع باعث کندی عملیات کمک‌رسانی می‌شود».
در یادداشتی بی‌نام‌ونشان در این گروه‌ها خواندم که نوشته بود: «آنچه که امروز فروریخت یک ساختمان نبود. حتی نماد قدیمی مدرن‌سازی تهران هم نبود که فروریخت. امروز همه ما در مقابل چشمان خود دیدیم که بنیان‌های جامعه ما با یک اتفاق ساده مثل انفجار گاز پیک‌نیکی فرومی‌ریزد و بعد کسانی را که برای نجات جامعه تلاش می‌کنند، زیر آوار خود دفن می‌کند.»
به اخطارهای قبلی ایمنی که شهرداری داده توجه نمی‌شود، هرچند شهرداری می‌گوید ۳۰بار اخطار دادیم، اما بدون شک براساس قانون وظیفه شهرداری یکی دوبار اخطار دادن است، وظیفه شهرداری ارشادی نیست که به یادآوری بسنده کند. استانداردها رعایت نمی‌شود، صاحبان نفع با زد و بند مانع اعمال قانون می‌شوند، ناظران چشم فروبسته‌اند، جامعه تماشاگر منفعل و دست و پا گیر کمک‌رسانی می‌شود، خاموش کردن آتش با تجهیزات معمولی راه به جایی نمی‌برد، هلی‌کوپتر امداد وجود ندارد، راه‌ها به‌موقع بسته نمی‌شود و درنتیجه بار همه‌چیز بر گردن نیروی انسانی آتش‌نشان است که با همت و اراده خودش شهید شود... ما امروز شاهد یک جامعه بی‌توجه به قانون و اخلاق و مدیریت بودیم که چطور تمام نمادهای توسعه و عمران خود را فروریخت. خبرنگاری نوشت که بخش بزرگی از جمعیت صاحبان مغازه‌های اطراف و بستگان آنها بوده‌اند که وقتی به محل می‌رسیدند ناخودآگاه شکر می‌کردند که خودشان یا بستگان‌شان در حادثه نبوده‌اند و ساختمان آنها سالم مانده است. و دیگری به طنز نوشته که مجری شبکه خبر هم برای هر جمله خود یک واژه خوشبختانه استفاده کرده است. خوشبختانه صبح اول وقت بوده، خوشبختانه تعداد کم بوده، خوشبختانه ۳۰نفر مصدوم سرپایی گزارش شده، خوشبختانه ساختمان عمودی فروریخته و...که نشان از نداشتن سواد رسانه‌ای است.
ابوالقاسم عبدالکریم قشیری نیشابوری در رساله قشیریه نوشته‌ای دارد که چاشنی مطلب ماست اگر با دل هوش و گوش آن را بخوانیم:
گفت: ۳۰ سال است استغفار همی کنم از یک شکر که کردم
گفتند: چگونه بود؟
گفت: آتش اندر بغداد افتاد کسی مرا خبر آورد که دکان تو نسوخت، گفتم «الحمدلله»
و حالا ۳۰سال است که پشیمان هستم که چرا خویشتن را از دیگر برادران و مسلمانان بهتر خواستم و جدا دانستم.

* مدیر مسئول روزنامه صمت

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار