b_300_300_16777215_00_images_984_baby.jpg

گزارش: لیلا خطیب زاده

منبع: ایرنا

همزیستی - نوشتن، همیشه آسان و راحت نیست. یک وقت‌هایی خیلی تلخ می‌شود. گاهی جرأت نمی‌کنی دلت را مثل سفره پهن کنی و هر چه را که دیده یا شنیده‌ای، روی کاغذ ببری. دستت می لرزد و چشمانت پر از اشک می‌شود و دلت گر می‌گیرد. انگار درونت را با هیتر روشن کرده باشند با هیچ چیزی خنک نمی‌شود.

یک وقت‌هایی هست که حتی نمی‌توانی برخی مسائل را به زبان بیاوری چه رسد که آن مسائل را برای دیگران تعریف کنی.

اگر تعریف کنی اول از همه فشارخودت بالا می‌رود، قلبت شروع می‌کند به تند زدن، فکر می‌کنی الان است که قلبت از جا کنده شود و از دهانت بزند بیرون. اشک توی چشمانت جمع می‌شود و مدام وقت تعریف کردن، عزیز دلت جلوی چشمانت می‌آید.

بیش از ۲۰ سال است که خوب یا بد، می‌نویسم. من که گاهی اوقات کسی یا کسانی را با گزارش‌هایم با خاک یکسان کرده‌ام و خیلی چیزها نوشته‌ام این بار جرأت از من گرفته شده است. این اولین بار است که نمی دانم از کجا شروع کنم. این اولین بار است که می‌ترسم برای پوشش خبری به جلسه‌ای بروم. قبل از آنکه جلسه شروع شود، بیرون درب سالن روی یک صندلی ولو شده‌ام.

بیش از ۲۰ سال است که خوب یا بد، می‌نویسم. من که گاهی اوقات کسی یا کسانی را با گزارش‌هایم با خاک یکسان کرده‌ام و خیلی چیزها نوشته‌ام این بارجرات از من گرفته شده است.

عقلم می‌گوید برو و دلم می‌گوید نه، این کار را نکن که اگر بروی، خواب به چشمانت تا روزها، حرام می‌شود. اگر بروی شاید تا آخر عمرت، صحنه‌ها جلوی چشمانت رژه برود. اصلاً اگر بروی شاید سکته کنی. از طرفی عقلم درست است که قبول دارد این همه حال بد را اما می‌گوید برو شاید فرجی شود برای بی پناهان. شاید کسی دلش به رحم آمد و کاری کرد.

بعد از ۲۰ سال پاهایم سست می‌شود برای حضور در جلسه‌ای. صدای قلبم را دوباره می شنوم و تند تند زدن‌هایش را. می دانم اگر بروم داخل جلسه حالم، احتمال بسیار زیاد، بد می‌شود، خیلی بد.

یک کتاب کوچک حافظ خیلی وقت‌ها داخل کیفم هست کارم به جایی می‌رسد که تفال به لسان الغیب زنم. برایم این پیام را دارد: «برید* باد صبا دوشم آگهی آورد – که روز محنت و غم رو به کوته‌ی آورد».

هر چه بادا باد می‌روم شاید روزی محنت و غم، کم شود. درب سالن را باز می‌کنم. پزشکان فوق تخصص جراحی کودکان، همه، کیپ تا کیپ در سالن نشسته‌اند. من هم کنار در، یک صندلی پیدا می‌کنم و می‌نشینم که اگر عکسی، چیزی در جلسه نشان دادند و نتوانستم تحمل کنم به در نزدیک باشم برای فرار کردن.

و اما موضوع جلسه یا سخنرانی «کودک آزاری» با حضور پزشکان جراح کودکان است. چقدر هم که این قشر با این مبحث آشنا هستند و چه چیزها که از کودک آزاری و ضرب و شتم و حتی سو رفتار جنسی به کودکان که ندیده‌اند. دلشان پر است از این سو رفتارها و دستشان بسته و چقدر حرص می‌خورند از اینکه نمی‌توانند به کودک آزار بگویند، بالای چشمت ابروست.

چشمانم را می بندم و ذهنم را پرواز می‌دهم. کودک آزاری را می بی نم که با دستان خودش، کودک معصومی را که از حال رفته به بیمارستان آورده است. اول، یک مشت به دهانش می کوبم. یقه اش را می‌گیرم و او را محکم به سینه دیوار می کوبم وتا می‌خورد و جا دارد، کتکش می زنم آنقدر که جانش در بیاید. این کمترین کاری است که آدم می‌تواند با یک کودک آزار انجام دهد اما مساله این است که پزشکان نمی‌توانند این کار را انجام دهند.

این فانتزی با سخنرانی دکتر مهران هیرادفر، جراح کودکان در ذهنم از هم می پاشد. او عکسی از زیر شکم یک پسربچه چهار ساله را در سخنرانی اش نشان می‌دهد که ناپدری به این ناحیه از بدن کودک ضربه زده بود.

وقتی عکس آن قسمت آسیب دیده بچه را می بی نم آرزو می‌کنم که بمیرم. آه خدایا چقدر خوب است که عمرهای ما ابدی نیست. چقدر خوب است که یک روز همه ما می‌میریم و همه این محنت ها تمام می‌شود. و آه از این همه زخم نهان.

این چه استغناست یا رب وین چه عین حکمت است

این همه زخم نهان هست و مجال آه نیست.

دکتر هیراد فر می‌گوید: بچه را با حال بد آورده بودند بیمارستان و او (هیراد فر) مجبور شده بود به علت شدت ضربه ناحیه تناسلی او را زیر تیغ جراحی ببرد.

بچه را جراحی کردند و مادر و ناپدری برای اینکه هزینه بیمارستان را ندهند تمام مدت بستری بودن بچه، ناپدید می‌شوند.

یک طفل چهار ساله بستری می‌ماند روی دست مسئولان بیمارستان. مسئولان بیمارستان نیز بعد از دو هفته که کودک کمی بهبود می‌یابد و می‌بینند کسی نیامد بچه را ببرد، به پرورشگاه می سپارندش.

دکتر هیراد فر شنیده است که مادر بچه، بچه را از پرورشگاه تحویل می‌گیرد. البته این پایان قضیه نیست. دکتر هیراد فر می‌گوید که حدو دو ماه بعد، دوباره بچه را در بیمارستان با حال زار و کتک خورده ویزیت کرده است. می‌گوید: بچه، ۱۰ روز در آی سی یو بستری بود.

این پزشک فوق تخصصی جراحی کودکان نمی‌داند که بعداً چه بر سر این طفل معصوم آمد. نمی‌داند هنوز از کتک‌های ناپدری زنده است یا نه؟ شاید هم مرده باشد کسی چه می‌داند.

هیراد فر از پزشک اجتماعی، پیگیر حال بچه می‌شود اما اظهار تأسف می‌خورد که از نظر قانونی نمی‌تواند کاری برای این قبیل بچه‌ها انجام دهد فقط می‌تواند گزارش دهد.

فقط همین یک قلم، نگاه کردن به عضو آسیب دیده کودک و سخنرانی دکتر هیراد فر برای هفت پشت من بس است. شنیدن این چیزها عین یک شکنجه، روحم را دارد سوهان می‌کشد آنقدر که براده‌های سفیدی را می بی نم که از سوهان روحم دارد روی زمین پخش می‌شود. وه که چه دردناک که چشم داری و بینی چه بلاها که بر سر فرشته‌های کوچک نمی‌آید و چه بال‌ها که نمی شکند و چه فریادها که گاهی برای همیشه خاموش می‌شود.

دکتر بهروز جلیلی، فوق تخصص روانپزشکی کودکان است. او هم سخنران بعدی است. او از بی مارهایش می‌گوید و مثل دکتر هیراد فر، کاملاً دارد تخصصی حرف می‌زند به گونه‌ای که من هیچی نمی‌فهمم. فقط آنهایی را که فهمیده‌ام نوشته‌ام. دکتر جلیلی قبل از سخنرانی، پیش درآمد حرف‌هایش این است که یک ماه پیش با او برای شرکت در سخنرانی تماس گرفته‌اند و او گفته است: «متاسفانه در این سخنرانی شرکت می کنم».

دلیل اینکه چرا جلیلی از قید «متأسفانه» استفاده کرده است برای این است که تمام این مبحث (کودک آزاری) شر است و هیچ جای خیر ندارد.

دکتر جلیلی به پزشکان حاضر در جلسه تاکید می‌کند که اگر کودکی را معاینه کردند و مشکوک به کودک آزاری شدند، حتماً از عضو آسیب دیده عکس بگیرند. او می‌گوید: «من مجبورم پزشکی قانونی هم برای این بیمارها باشم. شما (پزشکان) حتماً از عضو آسیب دیده عکس بگیرید و به بخش امنیتی بیمارستان تحویل دهید. از پوست سر تا نوک انگشتان پای بچه را معاینه کنید».

او به کودکان زیر ۱۸ سالی اشاره می‌کند که مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته‌اند. او با ناراحتی می‌گوید: گاهی اوقات وقتی چنین مواردی را می بی نم، این ادعا هم می‌شود که کودک، خودش هم رضایت داشته است!

جلیلی با غیض ادامه می‌دهد: مگر فرد کمتر از ۱۸ سال که کودک است،در این خصوص (Sexual Abuse یا سو استفاده جنسی) قادر به رضایت دادن است!؟

این روانپزشک کودکان اظهار می‌دارد: بچه زیر یکسال را می‌آورند و ادعا می‌کنند که بچه از دستشان افتاده است! مگر بچه از دست، می‌افتد! معلوم است که دروغ می‌گویند و بچه را پرت کرده‌اند. اثر شلاق و خط کش زیر گوش بچه معلوم است و آن‌وقت می‌گویند؛ به میز یا صندلی گیر کرده است.

جلیلی، عکس پاهای سوخته طفل معصومی را نشان می‌دهد که با سیگار سوخته است و یا عکس رادیولوژی که سوزن به سر بچه فرو کرده‌اند. یا اثر گاز روی دست و پایش است.

« قالب دهان Abuser(فرد آزاردهنده) را که بگیری دقیقاً با اثر گاز روی بدن بچه مطابقت می کند».

این روانپزشک، بعد از این همه عکس نشان دادن، تازه می‌خواهد سه عکس دیگر هم روی پرده سفید سالن، نمایش دهد! به نظر می‌رسد که عکس‌ها باید خیلی فجیع باشد چون قبل از نمایش عکس‌ها این هشدار را می‌دهد که هر کس، دل دیدن عکس‌ها را ندارد از اتاق برود بیرون.

من تنها کسی هستم که از سالن، بیرون می زنم. قبل از بیرون رفتن به دکتر جلیلی می گویم: «آقای دکتر! من خبرنگارم نمی‌توانم عکس‌ها را ببینم. بی زحمت هر وقت تمام شد، یک نفر من را مطلع کند. من بیرون سالن ایستاده ام».

چند دقیقه بعد، یکی از خانم‌ها در سالن را باز می‌کند و می‌گوید: بیایید داخل. تمام شد. من هم عین ترسوها در سالن را نیم لا باز می‌کنم و خطاب به آن خانم با شک می پرسم: مطمئنید که تمام شد؟

او هم به من اطمینان می‌دهد. درب را کامل باز می‌کنم و بعد ناباورانه به پرده سفید و عکس‌ها نگاه می‌کنم. چند ثانیه جلو درب سالن به حالت فرار، می‌ایستم که اگر دکتر جلیلی عکس دیگری را نشان داد من دوباره بیرون بروم که خوشبختانه اینگونه نشد. راستش، کمی خجالت می کشم. با خودم فکر می‌کنم که این بزرگواران جراح حاضر در جلسه، حتماً آنقدر موارد کودک آزاری دیده‌اند که برایشان عادی شده است. لابد پیش خودشان فکر می‌کنند که چه خبرنگار ترسویی! اما مهم نیست بگذار اینگونه فکر کنند. حاضرم تمام دنیا به من بگویند ترسو اما برای همیشه کودک آزاری از دنیا رخت بربندد.

ادامه سخنرانی جلیلی است و به آنجا رسیده است که دارد ویژگی‌های والدین کودک آزار را می‌شمرد. او این سوال را می پرسد که اگر کسی به زیر شکم بچه لگد می‌زند یا در حضور جمع، به او سیلی می‌زند، عادی است؟ والدین Abuser (آزاردهنده) خودشان در کودکی، آزار دیده‌اند، بدبین هستند، رفتار پارانوئید دارند، منزوی هستند و به جای اینکه بچه به آنان متکی باشد آنان به بچه متکی هستند. مشکلات خود را با کتک زدن بچه، تلافی می‌کنند و چیزی که عجیب است این است که زنان، خیلی بیشتر از مردان More Child Abuser (کودک آزارتر) هستند!

جلیلی آخرین راه قانونی برای خلاصی کودک از والدین کودک آزار را خارج کردن او از قیمومیت والدین و سپردن او به دولت (بهزیستی) می‌داند اما در عین حال تاکید می‌کند که اگر کودک را به یکی از اقوام مثل پدربزرگ یا مادربزرگ بسپارند خیلی بهتر است از وقتی که به بهزیستی بسپارند.

چیزی که در این سال‌ها دکتر جلیلی متوجه شده است فقر است که یکی از علل مهم کودک آزاری والدین به شمار می‌آید. وقتی فقر باشد، خشم هم بالا می‌رود.

این روانپزشک کودکان در آخر سخنرانی اش خطاب به جراحان حاضر در جلسه به این نکته تاکید دارد که اگر بچه‌ای را مکرر می‌بینند که در بیمارستان بستری می‌شود به کودک آزاری مشکوک شوند.

به گفته این روانپزشک، کودکان عقب مانده ذهنی، بیش فعال و نیز نابالغ بیشتر از هر کودک دیگری کتک می‌خورند و مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند.

او همچنین تاکید می‌کند که والدین دچار اختلاف خلقی – شخصیتی را که کودک آزاری می‌کنند حتماً باید درمان کرد اما حیف که بودجه دولت در این خصوص خیلی کم است.

سخنرانی تمام می‌شود و بعد از وقفه‌ای چند دقیقه‌ای قرار است پانلی تحت عنوان «کودک آزاری» در همین سالن برگزار شود. یک سوال خیلی مهم دارم یعنی دو سوال دارم یکی اینکه آیا دیدن عکس‌ها و موارد کودک آزاری برای جراحان عادی شده است و دیگری اینکه اگر یک مورد کودک آزاری را می‌بینند، تا بحال با فرد کودک آزار برخوردی کرده‌اند یا خیر؟

سه جراح در خصوص سوال اول اظهار می‌دارند که هیچ وقت این صحنه‌ها برای آنان عادی نبوده است. یکی از جراحان به من می‌گوید: خانم! فکر می‌کنید من دل دیدن عکس‌هایی که دکتر جلیلی نشان دادند و شما هم طاقت دیدن عکس‌ها را نداشتید و بیرون رفتید را دارم؟ باور کنید به عنوان یک جراح، خجالت کشیدم که بیرون بروم. ترسیدم مسخره ام کنند وگرنه من هم مثل شما به خارج از سالن می‌رفتم و عکس‌ها را نمی‌دیدم. باور می‌کنید که وقتی تصاویر را دیدم، اشک در چشمانم جمع شد!

با شنیدن این حرف کمی دلم آرام می‌گیرد با خودم می گویم: «پس من تنها نیستم و چه خوب که من جراح نیستم و به خاطر ندیدن آن عکس‌ها از بیرون رفتن خجالت نکشیدم». یکی از جراحان به من می‌گوید: خانم! فکر می‌کنید من دل دیدن عکس‌هایی که دکتر جلیلی نشان دادند و شما هم طاقت دیدن عکس‌ها را نداشتید و بیرون رفتید را دارم؟ باور کنید به عنوان یک جراح، خجالت کشیدم که بیرون بروم. ترسیدم مسخره ام کنند

و اما سوال دوم یعنی آیا یک جراح کودکان، تا بحال با فرد کودک آزار برخوردی داشته است یا خیر؟ دکتر محسن روزرخ، یکی دیگر از جراحان کودک که در این پانل حضور دارد به من در خصوص این سوال، پاسخ می‌دهد.

او هم منکر موارد کودک آزاری و حتی سو استفاده جنسی از دختران توسط محارم را نمی‌شود اما در عین حال اظهار می دارد» ما پزشک هستیم و نمی‌توانیم قضاوت کنیم و فقط مراتب را به پزشکی قانونی و مراجع قانونی منتقل می‌کنیم. وقتی که چیزی برای ما غیرطبیعی است و به سو رفتار در هر شکلی در خصوص کودک مراجعه کننده به بیمارستان، برمی خوریم، به هیچ وجه حق قضاوت نداریم.

او باز هم تاکید می‌کند: ما (پزشکان) نمی‌توانیم فراتر از قانون تصمیم بگیریم. حتی اگر والدینی را می‌بینیم که صلاحیت نگهداری از بچه را ندارند، باز هم نمی‌توانیم فراتر از قانون تصمیم بگیریم و فقط به مراجع قانونی منتقل می‌کنیم. ما (پزشکان) نمی‌توانیم فراتر از قانون تصمیم بگیریم. حتی اگر والدینی را می‌بینیم که صلاحیت نگهداری از بچه را ندارند، باز هم نمی‌توانیم فراتر از قانون تصمیم بگیریم و فقط به مراجع قانونی منتقل می‌کنیم.

 روزرخ می‌گوید: قانونگذاران باید برخورد قانونی با این موارد کودک آزاری داشته باشند. متأسفانه درخصوص این مواردی که بارها و بارها جراحان کودک با آن مواجه اند، هم خلاء قانونی و هم مشکل در اجرای قانون داریم.

این جراح کودکان اظهار می‌دارد: یکی از مشکلاتی که داریم این است که تا یکسری مسائل مطرح می‌شود، آن را سیاسی می‌کنند در حالی که خیلی چیزها به سیاست ارتباطی ندارد.

این جراح کودکان از دیدن بارها و بارها موارد کودک آزاری و بیماران کوچکی که هیچ نایی برای آنان بابت سو رفتار اعمال شده بر آنان ندارند، فقط احساس تأسف می‌کند که اقدام دیگری به جز انتقال این موارد به مراجع قانونی ندارد و اینکه نمی‌تواند مداخله دیگری در جایگاه یک پزشک انجام دهد.

یاد پزشکی می افتم که چند سال پیش از خاطرات خود از موارد کودک آزاری مراجعه شده به او می‌گفت. از وقتی می‌گفت که دو سه باری با پدر بچه زد و خوردی داشته است و با او (آن پزشک) برخورد قانونی شده بود.

می‌گفت: درست است که ما نباید با کودک آزار برخوردی کنیم و فقط باید درمان کنیم اما گاهی اوقات نمی‌توانم جلو خودم را بگیرم و این خیلی بد است.

او از پدری تعریف می‌کند که به دختر خودش تجاوز کرده بود و وقتی با او (پدر) مشاجره می‌کند، پدر با عصبانیت به آن پزشک پرخاش کرده بود که «به شما ربطی ندارد بچه مال خودم هست». بعد دختربچه را با خود از درمانگاه برده بود.

برخی، کودک را مایملک خود می‌دانند

پانل با سخنان دکتر محمد عفت پناه، روانپزشک کودکان شروع می‌شود. او به سو استفاده جنسی در خصوص کودکان اشاره می‌کند و می‌گوید: هر گونه تماسی به نواحی خاص، نشان دادن عکس‌های پورنو و نیز به کار بردن طفل در پورنو گرافی، سو رفتار جنسی تلقی می‌شود.

وی اظهار می‌دارد: موارد پنهان سو استفاده جنسی کودک مثل «دستمالی کردن کودک» ۴۰ برابر بیشتر از موارد آشکار سو استفاده جنسی است.

وی در خصوص والدین کودک آزار می‌گوید: برخی والدین که بچه را خیلی کتک می‌زنند این عقیده را دارند که «بچه بی تربیت را باید کتک زد». آنان کودک را مایملک خود می‌دانند و فکر می‌کنند که می‌توانند هر کاری با او انجام دهند و کتک زدن را حق قانونی خود می‌دانند.

او در خصوص کودکان کار و اینکه یکی از مصادیق کودک ازاری هست یا خیر نیز می‌گوید: برخی کشورها مثل برزیل، کار کودکان را به معنای شغل، به رسمیت می‌شناسند و کودکان کار برای آنان، نرمال (عادی) است. در برخی مناطق کشور مثل گیلان و مازندران هم کار کودک در مزرعه، پذیرفته شده است. یعنی هنجاری وجود دارد که کودک را می‌توانند به جای مدرسه به مزرعه بفرستند تا کار کند.

عفت پناه این را می‌گوید که این توضیح را دهد که کودک آزاری بر اساس فرهنگ‌های مختلف، تعاریف متعددی دارد. یک وقت براساس یک فرهنگ، کار کودک در مزرعه، کودک آزاری تلقی نمی‌شود و در فرهنگی دیگر گرفتن لپ بچه بدون اجازه والدین، پیگرد قانونی دارد.

او می‌گوید: اینکه کودکی را بوجود بیاوریم و او را به بهانه کار کردن به سرچهار راه‌ها بفرستیم نوعی Neglect(جامعه شناسان این واژه را غفلت ترجمه کرده‌اند) انجام داده‌ایم. در واقع بر اساس تعاریف بین المللی، نفرستادن کودک به مدرسه لااقل، اهمال تلقی می‌شود.

دکتر عاطفه مرجعی، متخصص پزشکی قانونی است. او به محض اینکه در این جلسه متوجه حضور من به عنوان خبرنگار می‌شود، آماری را که قرار بود ارائه دهد، بیان نمی‌کند.

البته او توپ را به زمین بهزیستی می‌اندازد و می‌گوید: کاش از بهزیستی دعوت می‌کردید. آنها آمار دارند. ما هم از بعد دیگری آمار داریم که محرمانه است!

وی اظهار می‌دارد که میزان کودک آزاری ما هر سال بیشتر می‌شود. همچنین مکانیزم زیادی هم برای شناخته شدن موارد کودک آزاری نداریم.

مرجعی در بخش دیگری از سخنانش به کنوانسیون حقوق کودک اشاره می‌کند که برخی موارد کودک آزاری در این کنوانسیون، عرف جامعه ما به شمار می‌آید و نمی‌توان جزو کودک آزاری بیاوریم. در واقع ما عضو کنوانسیون هستیم اما عملاً نیستیم.

 این متخصص پزشکی قانونی، در خصوص اینکه پزشکی قانونی چه مواردی را کودک آزاری می‌داند، اینگونه توضیح می‌دهد: ما دنبال مکانیزم خاصی برای کشف کودک آزاری نیستیم و روی مواردی کار می‌کنیم که به صورت شایع و جرم عمومی از سوی پلیس یا اورژانس اجتماعی مطرح می‌شود.

یکی از جراحان حاضر در پانل از مرجعی تقاضای آمار کودک آزاری را دارد و از او این سوال را دارد که این مسائل را اگر در اینجا نگویید بفرمائید کی و کجا آمار می‌دهید؟

مرجعی هم جواب داد: مصالح کشوری ایجاب می‌کند که یکسری مسائل برای عموم مطرح نشود! مسئولان اجرایی آمار می‌گیرند!

او در خصوص این سوال که آیا کودک آزاری فیزیکی بیشتر است یا عاطفی (Emotional)، پاسخ می‌دهد: از نظر من که پزشکی قانونی هستم کودک آزاری بیشتر است اما ممکن است از نظر دکتر جلیلی که روانپزشک کودکان هستند بعد عاطفی بیشتر باشد.

مشکلات قانونی در شکایت از پزشک

دکتر جلیلی (روانپزشک کودکان) در خصوص مرگ ناشی از کودک آزاری در دنیا اظهار می‌دارد: وقتی این مرگ گزارش می‌شود معمولاً ۲۰ تا ۴۰ برابر با واقعیت فاصله دارد و ما باید جامعه از جمله کادر درمان را در خصوص کودک آزاری، حساس کنیم. از تکنسین‌های آزمایشگاه گرفته تا پرستار و پزشک، باید با علائم کودک آزاری آشنا شوند. مثلاً آن کسی که دارد از بچه خون می‌گیرد باید متوجه کودک آزاری شود. حتی وقتی که پدر و مادر با پزشک در نحوه معاینه، بیش از حد همکاری می‌کنند باید به مورد احتمال کودک آزاری شک کرد. بنابراین باید آموزش‌های لازم را به کارکنان درمان داد تا موارد کودک آزاری را بیشتر گزارش دهند.

او به یکی از مشکلات قانونی اشاره می‌کند مبنی بر اینکه هنوز در ایران قانونی نداریم که پزشک، سو (تعقیب قانونی و ادعای خسارت) نشود. یعنی اگر یک پزشک به اشتباه تشخیص کودک آزاری داد، والدین می‌توانند از او شکایت کنند این در حالی است که در بیشتر کشورهای دنیا، کسی نمی‌تواند در این خصوص از پزشک شکایت کند. ما در این خصوص جلسات متعددی با نمایندگان قانون داشتیم که نتوانستیم به جایی برسیم.

۵/ ۲ درصد تروماهای مراجعه به اورژانس ناشی از کودک آزاری است

دکتر سید عبدالله موسوی، دیگر، جراح کودکان است که در این پانل به علائم کودک آزاری اشاره می‌کند که یک پزشک باید نسبت به آن حساس باشد. مثلاً، کودک با یک تب ساده به ما مراجعه می‌کند ما هم به او مسکن می‌دهیم در حالی که این تب ممکن است ناشی از کودک آزاری باشد. این تب، همان بخشی از کوه یخ است که بخش عمده‌ای از آن زیر آب است و دیده نمی‌شود.

موسوی می‌گوید: در دنیا، ۵ / ۲ درصد تروماهای مراجعه به اورژانس ناشی از کودک آزاری است. آنچه که به ما گفته شده است و ما در کتاب‌های مرجع پزشکی خوانده‌ایم این است که اگر به کودک آزاری شک کردیم حتماً از علائم آن عکس بگیریم و مثلاً از کبودی، تصویر بگیریم تا بتوانیم از مورد کودک آزاری دفاع کنیم.

او تاکید می‌کند که کودک نمی‌تواند از خودش دفاع کند و تنها حامی او در وهله نخست ما پزشکان هستیم که باید تمام موارد ولو نکات کوچک را مستند سازی کنیم. مثلاً سوختگی‌های ناشی از کودک آزاری با سوختگی معمولی فرق دارد. سوختگی با اتو کاملاً مشخص است تا وقتی که کسی با آب جوش سوخته است. همچنین وقتی که به شکم بچه ضربه خورده است معمولاً خط وسط را درگیر می‌کند. مرگ و میر ناشی از ترومای شکم در موارد کودک آزاری در دنیا ۵۳ درصد است این در حالی است که اگر مورد کودک آزاری نباشد، مرگ و میر حدود ۲۰ درصد است.

این جراح کودکان همچنین به موارد شک برانگیز برای کودک آزاری هم اشاره می‌کند. مثل وقتی که بچه مراجعه کننده معلوم است که تغذیه مناسبی ندارد و یا اینکه به جای والدین، یکی از همسایه‌ها بچه را به اورژانس آورده است. دلیل آن هم این است که والدین این کودکان از والدین مشکل دار به شمار می آیند و گاهی اوقات این همسایه‌ها هستند که به داد بچه می رسند.

او ادامه می‌دهد. یک وقت‌هایی هم بچه با تشنج مراجعه می‌کند و باید مشکوک شویم به اینکه شاید بچه را محکم تکان داده باشند.

یکی از پزشکان پیرو اظهارات دکتر موسوی به یک مورد ترومای رکتوم (مقعد) بچه‌ای ۱۲ ساله اشاره می‌کند که وقتی خانواده اش فهمیدند که پزشک به شدت به دنبال گرفتن شرح حال کامل از بیمار است، شک کردند و هم این سو استفاده جنسی از کودک را انکار کردند و هم اینکه بلافاصله بچه را با خود بردند.

 دکتر مرجعی (متخصص پزشکی قانونی) در این خصوص این پاسخ را دارد که حتماً در این موارد اگر شرح حال از بیمار با شدت تروما، همخوانی ندارد به کودک آزاری شک کنند و شرح حال کامل از بیمار بگیرید و هیچ چیز از قلم نیفتد و همه چیز بررسی و ثبت شود.

مرجعی می‌گوید: در قانون جدیدی که در مجلس تصویب شد اما در شورای نگهبان چند ایراد گرفته شده، نوشته شده است که اگر گروه پزشکی متوجه مورد کودک آزاری شد «باید» به مرجع قضائی و بهزیستی گزارش دهد. در مورد موارد سو استفاده جنسی از کودک هم معمولاً خانواده این مورد را انکار می‌کند. این متخصص پزشکی قانونی ادامه می‌دهد: یک اصل در پزشکی قانونی این است که معمولاً «دیر می‌آورند و زود هم می‌خواهند ببرند». بنابراین وقتی مورد کودک آزاری دیده می‌شود باید اجازه ترخیص داده نشود تا به مراجع قضائی اطلاع داده شود. طبق قانون، کودک آزاری یک جرم عمومی است و به شاکی خاص نیازی ندارد.

اما به نظر می‌رسد همیشه به این سادگی نیست. دکتر موسوی (جراح کودکان) می‌گوید: وقتی مددکار بیمارستان در موارد کودک آزاری با اورژانس اجتماعی تماس می‌گیرد و آنها نیز پرونده تشکیل می‌دهند به مراجع قانونی ارائه می‌دهند، دادستانی در شرایط خیلی خوب، دو هفته بعد جواب می‌دهد و گاهی هم یک ماه دیگر این جواب را به ما می‌دهد در این مدت که دیگر، کودک در بیمارستان بستری نیست!

او ادامه می‌دهد: در این موارد وقتی می بی نم ممکن است ما با این مشکل مواجه شویم به وکیل بیمارستان می گویم که مستقیماً با دادستانی تماس بگیرد و به اورژانس اجتماعی گزارش ندهد تا پرونده سریع‌تر به جریان بیفتد. وکیل بیمارستان هم همین کار را می‌کند و اتفاقاً بچه، پس از ترخیص به بهزیستی منتقل می‌شود و به خانواده داده نمی‌شود اما بعد، فکر می‌کنید چه می‌شود؟! پدر و مادر مستقیماً از بهزیستی، بچه را به خانه می‌برند و پرونده هم مختومه می‌شود!

مرجعی در پاسخ به این اظهارات می‌گوید: بله. پدر و مادر ولی هستند و حق دارند. در قانونی که در مجلس تصویب شده و در کش و قوس شورای نگهبان است آمده است که در اینجا، پدر و مادر دیگر ولایت ندارند.

یکی از جراحان هم در این جلسه به کمیته اخلاق بیمارستانی که در آن شاغل است اشاره می‌کند که هر ماه این کمیته برای کادر درمان، برای کودک آزاری دوره آموزشی می‌گذارد. در این جلسات به تیم درمانگر تاکید می‌شود که به هیچ‌وجه ننویسند که کودک آزاری اتفاق افتاده است بلکه باید به پزشکی قانونی بنویسند با توجه به این یافته‌ها آیا کودک آزاری مطرح است یا نه؟

او ادامه می‌دهد: نتایج نشان داده است وقتی ما این کار را می‌کنیم متوجه می‌شویم که مدیریت پزشکی قانونی خیلی بهتر از ما پزشکان است و با پدر و مادر، بهتر ارتباط برقرار می‌کنند.

مرجعی هم در این میان می‌گوید: وقتی ما (پزشکان) گاید لاین (راهنمای بالینی) و قانون آن‌چنانی نداریم، مجبوریم دست به عصا و با احتیاط رفتار کنیم و اگر مشکوک شدیم به مراجع قانونی نظرمان را ارائه دهیم.

دکتر روزرخ یکی دیگر از جراحان کودکان باز هم نظری دارد قابل تأمل و آن اینکه باید از ما پزشکان حمایت قانونی شود تا موارد کودک آزاری را معرفی کنند نه اینکه چون حمایت نمی‌شوند ما هم فقط درمان کنیم و به گزارش ندهیم.

... این گفت و گو ها باز هم ادامه دارد و پزشکان به دنبال راهی برای حمایت قانونی بیشتر در موارد گزارش دهی کودک آزاری دارند. آنها هم مثل ما انسان و شهروند به شمار می آیند و اظهار تأسف می‌کنند بابت اینکه گاهی نمی‌توانند به جز درمان و یک گزارش به مراجع قانونی که معلوم نیست سرانجام کودک در این فرایند چه می‌شود، کار دیگری انجام دهند.

پزشکان هر چند گزارش می‌دهند و بعد از آن، گاهی هم بچه به بهزیستی سپرده می‌شود اما مساله این است که این تمام ماجرا نیست و گاهی خانواده، دوباره او را از بهزیستی می‌گیرند و باز، این چرخه شروع می‌شود.

این چرخه تا چه وقت ادامه دارد؟ تا کی باید موارد کودک آزاری را دید و نتوانست کار زیادی برای آن انجام داد؟ تا کی پزشک فقط به درمان کودک فکر کند و از ترس ترسو شدن کار دیگری برای او انجام ندهد؟

کودکی سه ساله، چند روز پیش وقتی ماجرای دزدی و بچه دزدی را از زبان مادر و مادر بزرگش شنید، یک سوال در ذهنش پدید آمد و خطاب به مادربزرگش با همان زبان شیرین کودکی پرسید: «مامان بزرگ! دزد چه شکلیه؟ چشم داره؟ دست و پا داره»؟

می‌خواهم بگویم آیا بچه‌ای معصوم با این ذهن خالی از هر بدی و بی دفاع، زدن دارد؟ اگر کسی او را آزار داد نباید از او حمایت کنیم؟

این سخنرانی‌ها و پانل در کنگره سالانه انجمن جراحان کودکان ایران (۱۸ تا ۲۱ خرداد) و در حاشیه چهل و سومین کنگره علمی سالانه جامعه جراحان در سالن همایش‌های بین المللی رازی برگزار شد.

*برید= قاصد

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار