به راستی، کدام گزاره مهم تر است؟
" توانا بود ، هر که دانا بود، ز دانش دل پیر، برنا بود."
" درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری، چرخ نیلوفری را."
ویا ؛" خواستن، توانستن است. و توانستن، بر قامت آرزوها، جامه ی عمل پوشاندن."
در جهان کنونی، سرمشق برخی از کشورها، گزاره اول و دوم بوده، و برخی نیز، گزاره سوم را به نحو درستی صرف کرده و با خواستن و توانستن، تا بلندای آسمانها اوج گرفتند و در مدتی کم، از دل ویرانی های جنگ های خانمان برانداز، سر بر آورده، به آنچنان توسعه ی اقتصادی و اجتماعی ای رسیده اند که، بسیاری را به وادی حیرت انداخته اند. و از غم های تحمل ناپذیر، شادمانی پدید آورده، و در پرتو خواستن و فروغ توانستن، بر بوته های خار، در تاریک نای بیابان، آسوده خفته، و در شوره زارها، جنگل پهناور رویانده اند. و خواسته اند، که توانسته اند، کوهی از مشکلات را چون پر کاهی، از پیش پای برداشته و کشور نابسامان خویش را به سامان و آرامشی پایدار رسانیده اند. به راستی که ، توانستن ، اراده ای آهنین می طلبد. و ژاپن و آلمان نمونه و مصداق بارز چنین کشوری هستند. این کشورها، از جمله کشورهایی بودند، شکست خورده و ورشکسته، که جز مردمانی آهنین اراده، چیزی نداشته اند. و به همت مردمان آهنین اراده ، توانسته اند باورهایی را در دل هایشان بپرورانند که، در قالب موازین و معیارهای عقلی، زیربنای اصولی نظام پایدار و حاکم بر جامعه شان باشد.
کشوری می تواند به توسعه اقتصادی پایدار دست یابد که، از منابع انسانی شایسته ای بهره مند شوند، تا آنان بتوانند با آموزش ، توانایی و کاردانی خود را فزونی بخشیده، و با اراده ای استوار به صنعتی کردن کشورشان جهت دهند.
کشورهایی بوده اند با آمادگی سرشتی مردم خود، قادر بودند تا الگوهای بیگانه را تقلید کرده، سپس آنها را بر پایه ی نیاز خود جذب نمایند. نیروی انسانی شایسته، مهارتهای سازمانی، سطح بالای آموزش و پرورش و دانش های فنی و نظام بازرگانی آزاد از جمله عوامل نخستین تحرک و توسعه اقتصادی کشورهای پیشرفته و توانمند بوده است. در چنین فضا و عرصه ای است که میدان گسترده ای برای کار و خلاقیت ها گشوده می شود. و راه برای بهره وری بهتر و کارسازتر از منابع اقتصادی باز می شود. در چنین جوامعی کلان شهرهایش نیز علیرغم ازدحام جمعیت شان، نه تنها آلودگی های خفقان آوری را مثل برخی از کشورها تجربه نکرده ، بلکه همه نشانی از تکاپو و حرکت دارند و سرشار از سرزندگی و شادابی هستند و از طرفی حیات فکری و عقلی شان نیز به گونه ای نیرومند و پربار جریان داشته، به واقع جامعه ای پر برکت به وجود آورده اند. در چنین جامعه ای سخن از فراغت و تعطیلات و تفریح می رود؛ نه این که بازنشستگان شان به خاطر تامین معیشت خویش، به فکر دو ساله و سه شغله شدن باشند و روز و شب نشناسند، و روح و روانشان همیشه آزرده و پریشان باشد. در فکر و دل مردم و مسئولین آن کشورها، دلبستگی عمیق و ژرفی به صلح و آرامش خانه کرده وبه هر قیمتی می خواهند از دشمنی ها پرهیز کرده ، و توانستن را به این معنا گرفته اند که؛ همانا " توانستن ، با دشمنان خویش نیز از دوستی های پایدار سخن گفتن است."
در چنین کشورهایی است که،" جنبش های شهروندان" پا می گیرد و گامی تازه در راه استوار سازی پایه های زندگی سیاسی و اجتماعی برداشته می شود. دامنه ی خواست های جنبش های شهروندان بسیار گسترده و گوناگون که ریشه در حوادث محلی مردم دارد، مبنا و محملی برای نمایاندن اراده مردم بر نظام دولتی می گردد. این جنبش ها بر سر آن است در سطحی واقعی، مسیر روان شدن اقتدار و سلطه از پایین به بالا را گشوده، و الگوی مشارکت شهروندان را بیافریند و روحیه استقلال را که برای به کار گرفتن درست حکومت آزادمنش لازم است، تقویت کند.شهروندانی که از منشی نو برخوردار گشته ، از حرمت انسانی بهره ورند ، و از توانایی موثر برای سازمان دادن ، و به وجود آوردن تدبیرهای سیاسی نصیب دارند، و با ذهنی باز، و انعطاف پذیر در جست و جوی آن چیزی هستند که آن را می توان روحیه ی استقلال جویی خواند. به واقع، در چنین جوامعی، جنبش های شهروندان، کوششی راستین برای برپای داشتن نظام حکومتی استوار بر مشارکت مردم بر پایه ی ؛ آزادی سخن و گردهم آیی، غیر مرکزی کردن گرداندن امور جامعه، چند گونگی جریان های سیاسی و سرانجام حق آزادی مخالفت کردن.
امروزه هر کشوری که بخواهد آهنگ تیز پای رشد وتوسعه اقتصادی را تجربه کند، بایستی امیدبخش ترین سرمایه اش را جوانان کشور خویش بداند. البته جوانانی که از آموزش و پرورشی شایسته برخوردار باشند. جوانانی که با توانی فراوان و با ذهنی باز و آزاد، بتوانند به آینده ای تابناک چشم دوخته، تا عامل اميدوار کننده ای برای زندگی بهتر مردم جامعه شان باشند. امروز آن کشوری موفق تر است که، چه در داخل و چه در سطح بین المللی، آب سرد بر دشمنی ها فرو پاشیده، بیش از پیش پی ببرد که، از راه مسالمت آمیز، و با پیروی از هدفهای نظری سیاسی می تواند، در اقتصاد کشور شکوفایی ایجاد کرده، به امتیازهای بیشتری دست پیدا کند. در چنین جوامعی است که، مردم نیز زندگی خشنود، و احساس سرفرازی کرده، به سرنوشت کشورشان اعتماد بیشتری پیدا می کنند و جوانان شان نیز به شیوه ای سهل تر و ذهنی بازتر به مسائل نگریسته، و منطق کاربردی و عملی را در بررسی امور سیاسی داخلی و جهانی به کار خواهند بست.
در نهایت کلام خویش را این طور جمع بندی می کنیم که، در عصر کنونی؛ " در کنار گزاره " توانا بود ، هر که دانا بود،" بایستی به فکر این گزاره هم باشیم که؛" خواستن ، توانستن است." به عبارتی با امتزاج " دو بال دانش و خواستن ، می توان با اراده ای آهنین، چرخ نیلوفری را به زیر آورد ."
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.